فرآوری: آمنه اسفندیاری- بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
یکی از رفتارهایی که در آموزههای دینی از صفات نیک اخلاقی شمرده شده اسـت «تواضع و فروتنی» اسـت. تواضع آن اسـت که انسان، خود را از کسانى که در جاه و مقام از او پایینترند، برتر نداند. همچنین به معناى شکسته نفسى و افتادگى آمده اسـت که آدمى خود را از دیگران بالاتر نبیند.
بنابراین حلم به آن عملی اطلاق می شود که از شخص عاقل و مدبر در مقابل برخورد ناشایست افراد نادان و بی منطق انجام می گیرد و این حالت از کسی صادر می شود که دارای روح بزرگ و همت والا باشد
باید توجه داشت که مفهوم تواضع به معناى کوچکى کردن و به دیگران ارج نهادن اسـت، نه آنکه تواضع به معنای خود را خوار کردن و زیر بار ذلّت رفتن باشد. تواضع، اقدامى اسـت که انسان داوطلبانه در برابر دیگران به خاطر امتیازاتى که در آنان احساس میکند، انجام مىدهد. ممکن اسـت فردى خود را در برابر دیگران از جهتى یا جهاتى داراى امتیاز ببیند، براى اینکه مبادا به غرور و تکبر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجه نکند، بلکه به امتیازهاى دیگران - حتى احتمال پارهاى امتیازات در آنان - توجه کند و به خاطر همان جهات امتیاز، فروتنى کند؛ اما ذلّت، امرى اسـت که معمولاً از ناحیه دیگران تحمیل میگردد و در ذلّت، فردِ ذّلتپذیر تحقیر میشود، اگر تواضع با ذلت همراه شود، از نظر اخلاق اسلامی مردود اسـت.
برای روشنتر شدن معنی و حقیقت تواضع به مفهوم و معنای حلم نیز اشاره می کنیم و فرق آن دو را یادآور می شویم. گفتیم که : تواضع حالت نفسانی اسـت که در عمل افتادگی و انکسار آدمی را به نمایش می گذارد. این حالت اگر در درون روح و نفس انسانی رسوخ یافت و ملکه شد در همه حال و در برابر همگان جلوه می کند.
اما حلم غالبا در جایی به کار می رود که عملی نابجا و نامناسب از شخصی سر بزند و انسان در برابر آن عمل عکس العمل منطقی و عاقلانه ای از خود بروز دهد و از کنار آن با تدبیر و درایت بزرگوارانه بگذرد. دراین صورت با لجام حلمش افراد چموش و سرکش را رام خواهد ساخت .
بنابراین حلم به آن عملی اطلاق می شود که از شخص عاقل و مدبر در مقابل برخورد ناشایست افراد نادان و بی منطق انجام می گیرد و این حالت از کسی صادر می شود که دارای روح بزرگ و همت والا باشد. ولی تواضع رفتار فروتنانه ای اسـت که بدون عمل و رفتاری از طرف متقابل ازانسان سر می زند.
از آنچه در معنای تواضع گفته شد نباید اینگونه برداشت شود که هرگونه کوچکی را شامل می شود. بلکه اگر اظهار کوچکی به این حد برسد که انسان به طمع نان و نام و یا آرزوهای نفسانی دیگر دست به گفتار و رفتاری بزند که شائبه تملق و تمجید و نابجا و مدح قدرتمندان و زراندوزان داشته باشد بی شک از نظراسلام مذموم و ناپسنداست .
بنابراین بین تواضع و تملق تفاوت بسیار اسـت چرا که تواضع حکایت از رفعت مقام و عظمت روح آدمی دارد و چاپلوسی و تملق گویای روح پست ضعیف و آلوده به دنیا و مظاهر فریبنده آن اسـت .
فروتنى، در فرهنگ اسلام، تنها در برابر بزرگان دین، فرزانگان دانش، مؤمنان و پدر و مادر، شایسته و پسندیده اسـت؛ زیرا در اینگونه موارد تواضع با ذلّت همراه نیست
این صفت زیباى انسانى آثار نیکو و گرانقدرى دارد که به برخى از آنها اشاره میکنیم:
1. مایه سربلندى اسـت؛ رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: «فروتنى جز بر سربلندى بنده نیفزاید، پس تواضع کنید، خدایتان شما را رحمت کند.» (مجموعة ورّام، ج 1، ص 201) و همچنین حضرت عیسى (علیه السلام) فرمود: «خوشا به حال فروتنان در دنیا، آنان در روز رستاخیز از اهل جایگاههاى [بلند عزّت و شرف] هستند.» (مجموعة ورّام، ج 1، ص 201)
2. نردبان ترقّى اسـت؛ امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرمود: «فروتنى، نردبان شرافت و بزرگى اسـت.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 57)
3. سبب نظم در کارها میگردد؛ امام على (علیه السلام) فرموده اسـت: «با تواضع، کارها مرتّب میشود.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 302)
4. محبّت آور اسـت؛ چنانچه امام علی (علیه السلام) فرمود: «میوه فروتنى، مهربانى اسـت.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 327)
فروتنى، در فرهنگ اسلام، تنها در برابر بزرگان دین، فرزانگان دانش، مؤمنان و پدر و مادر، شایسته و پسندیده اسـت؛ زیرا در اینگونه موارد تواضع با ذلّت همراه نیست، امّا تواضع در مقابل مستکبران، فرومایگان و یا توانگران به خاطر ثروت و قدرت آنان زشت و نکوهیده اسـت. زمانى که تواضع، انگیزه و جهت غیر الهى داشته باشد، شکل «ذلّت» به خود میگیرد و سبب بیمقدار شدن ارزشهاى والاى انسانى میگردد. امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر کس نزد توانگرى رود و به خاطر ثروتش برایش فروتنى کند، دو سوّم دینش از میان رفته اسـت». (بحارالأنوار، ج 74، ص 63)
فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
توکل سرچشمه و نردبان فضائل اخلاقی به شمار میرود و آن عبارت است از اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا و حواله کردن همه ی کارهای خود را به او و تکیه بر حول و قوه الهی نمودن. نقطه مقابل توکل بر خدا، تکیه کردن بر غیر خدا است؛ یعنى به صورت اتّکایى زیستن، وابسته به دیگرى بودن، و از خود استقلال نداشتن است. چه اینکه، توکّل بر خدا، آدمى را از وابستگیها که سرچشمه ذلت و بردگى است، نجات داده و به او آزادگى و اعتماد به نفس میبخشد.
اگر افرادی فکر می کنند که توجه به عالم اسباب و عوامل طبیعى با روح توکّل ناسازگار است، سخت در اشتباهند؛ زیرا جدا کردن اثرات عوامل طبیعى از اراده خدا، یک نوع شرک محسوب میشود! مگر نه این است که عوامل طبیعى نیز هر چه دارند از او دارند و همه به اراده و فرمان اویند. البته، اگر عوامل و توانمندی ها را دستگاهى مستقّل در برابر اراده او بدانیم اینجاست که با روح توکّل سازگار نخواهد بود».
آقای انصاری از اعضاء دفتر حضرت امام (ره) پیرامون مقام یقین و توکل حضرت امام اینطور نگاشته اند: «یکی از بارزترین صفات روحی امام اطمینان خاطر است و همة کسانی که امام را درک کرده اند می دانند که در تمام فراز و نشیبها و سختیهای زندگی خود، حتی یک لحظه دچار اضطراب و تزلزل نگردیده است و خود را در هیچ حادثهای به قول معروف نباخته است. در هر پیشامد ناگواری که آثار سوء اضطراب در چهره ی همگان و بدون استثنا از مسئولین تا مردم نمودار بوده است امام همانند کوهی استوار، نه تنها ذرهای مضطرب نبوده، بلکه خود این حالت باعث سکون خاطر و اطمینان سایرین گردیده است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: بى نیازى و عزّت به هر طرف مى گردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند در آنجا قرار مى گیرند. (کافى ج 2، ص 65، ح 3)
امام را در (عصر طاغوت) می خواهند به سوی تهران حرکت دهند یاران در کنار ماشین گریه می کنند ولی آنان را دعوت به صبر می کند. این سخن خودشان است که: در بین راه قم و تهران ناگهان ماشین از جادة اصلی منحرف شد به خاکی و من یقین کردم که میخواهند مرا بکشند. ولی مجدداً به جادة اصلی بازگشت در خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییری در من حاصل نشده است. یا در جریان حملة بسیار حساب شدة عراق به ایران ... امام ناگهان بر دریائی از شعلهها و احساسات و تزلزلها آب اطمینان و صبر می باشد و به آرامی می گوید: « دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت»... (ویژگی هایی از زندگی امام خمینی ص 120-127، انصاری کرمانی، چ 2) « ... درجریان اشغال لانة جاسوسی، اکثر مسئولین مخالف بودند هر روز مسألة تازه ای مطرح می کردند: یکی می گفت با آمریکایی نمی شود جنگید. دیگری می گفت: آمریکا در منطقه نیرو پیاده کرده، یکی اظهار می کرد: ناوگان چندم آمریکا آمده است. ولی تنها امام بود که میفرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. روزی یکی از شخصیتهای انقلابی از توطئهها پیش امام گله کرد که ایشان به آرامی دست به سینهاش زده فرمود: تو چرا می ترسی. هیچ طور نمی شود...» (« فراز هائی از ابعاد روحی اخلاقی ، عرفانی امام خمینی» ص 24)
در باب توکل احادیث زیادی وارد شده است که تبرکا به چند مورد اشاره می کنیم:
1ـ امام على علیه السلام فرمودند: توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است. (بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 79 ، ح 56)
2ـ امام على علیه السلام فرمودند: هر کس به خدا توکل کند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برایش فراهم مى گردد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 197 ، ح 3888)
3ـ امام صادق علیه السلام فرمودند: بى نیازى و عزّت به هر طرف مى گردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند در آنجا قرار مى گیرند. (کافى ج 2، ص 65، ح 3)
هر کس به خدا توکل کند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برایش فراهم مى گردد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 197 ، ح 3888)
4ـ از امام موسی کاظم علیه السلام درباره کلام خدای عز و جل سوال شد که می فرمایند «و هر کس به خدا توکل کند او براى وى بس است» توکل کردن بر خدا درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنى و هر چه با تو کرد از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمى کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست، پس با واگذارى کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش. (کافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 65 ، ح 5)
5ـ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: « از جبرئیل (علیه السلام) پرسیدم: توکل چیست؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان می رساند و نه عطا و منعی دارد و اینکه چشم از دست و سرمایه مردم برداری؛ هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امیدی ندارد و اینها همگی حقیقت و مرز توکل اند» (تفسیر نمونه، ج 10، ص 298، بحار الانوار، ج 71، ص 137؛ معانى الاخبار، ص 461)
همه صفات و محاسن اخلاقی با ممارست و تلاش خالصانه به دست آمده و استمرار می یابد. اگر انسان بخواهد حرفه ای را فراگیرد باید تلاش مستمری داشته باشد تا به حد استادی برسد و چه بسا تلاش او سالها به طول انجامد. اگر شخص بخواهد به مراحل بالای صفات اخلاقی از جمله " توکل" برسد، باید در مصادیق مختلفی که برایش پیش می آید، توکل به خدا کند و هیچ گاه توکل را از دید خود دور نکند.در برخی از روایات درباره اخلاص و نتیجه استمرار برآن می فرماید: «کسی که چهل روز عبادت خالصانه خود را برای خداوند بیاورد چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود.» (بحار الانوار، ج53، ص326) دیگر صفات اخلاقی نیز، چنین است. اگر استمرار و مجاهدت باشد این حالات اخلاقی در انسان تبدیل به ملکات شده و ماندگار می شوند.
ما برای رسیدن به مقام توکل باید خدا را در جایگاه واقعی خودش ببینیم و به نیاز خود نسبت به خالق آگاه باشیم تا به این درک برسیم که هر چقدر بدانیم از علم الهی بالاتر نیست و هر چه توان داشته باشیم از توان الهی فراتر نیست. پس با توجه به این موضوع باید در عمل نشان دهیم که اهل توکل هستیم و از فواید توکل بهره مند شویم.
منابع:
سایت معارف قرآن
سایت اسلام کوئست
سایت آوینی
سایت اندیشه قم
فرآوری: آمنه اسفندیاری- بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
یکی از رفتارهایی که در آموزههای دینی از صفات نیک اخلاقی شمرده شده اسـت «تواضع و فروتنی» اسـت. تواضع آن اسـت که انسان، خود را از کسانى که در جاه و مقام از او پایینترند، برتر نداند. همچنین به معناى شکسته نفسى و افتادگى آمده اسـت که آدمى خود را از دیگران بالاتر نبیند.
بنابراین حلم به آن عملی اطلاق می شود که از شخص عاقل و مدبر در مقابل برخورد ناشایست افراد نادان و بی منطق انجام می گیرد و این حالت از کسی صادر می شود که دارای روح بزرگ و همت والا باشد
باید توجه داشت که مفهوم تواضع به معناى کوچکى کردن و به دیگران ارج نهادن اسـت، نه آنکه تواضع به معنای خود را خوار کردن و زیر بار ذلّت رفتن باشد. تواضع، اقدامى اسـت که انسان داوطلبانه در برابر دیگران به خاطر امتیازاتى که در آنان احساس میکند، انجام مىدهد. ممکن اسـت فردى خود را در برابر دیگران از جهتى یا جهاتى داراى امتیاز ببیند، براى اینکه مبادا به غرور و تکبر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجه نکند، بلکه به امتیازهاى دیگران - حتى احتمال پارهاى امتیازات در آنان - توجه کند و به خاطر همان جهات امتیاز، فروتنى کند؛ اما ذلّت، امرى اسـت که معمولاً از ناحیه دیگران تحمیل میگردد و در ذلّت، فردِ ذّلتپذیر تحقیر میشود، اگر تواضع با ذلت همراه شود، از نظر اخلاق اسلامی مردود اسـت.
برای روشنتر شدن معنی و حقیقت تواضع به مفهوم و معنای حلم نیز اشاره می کنیم و فرق آن دو را یادآور می شویم. گفتیم که : تواضع حالت نفسانی اسـت که در عمل افتادگی و انکسار آدمی را به نمایش می گذارد. این حالت اگر در درون روح و نفس انسانی رسوخ یافت و ملکه شد در همه حال و در برابر همگان جلوه می کند.
اما حلم غالبا در جایی به کار می رود که عملی نابجا و نامناسب از شخصی سر بزند و انسان در برابر آن عمل عکس العمل منطقی و عاقلانه ای از خود بروز دهد و از کنار آن با تدبیر و درایت بزرگوارانه بگذرد. دراین صورت با لجام حلمش افراد چموش و سرکش را رام خواهد ساخت .
بنابراین حلم به آن عملی اطلاق می شود که از شخص عاقل و مدبر در مقابل برخورد ناشایست افراد نادان و بی منطق انجام می گیرد و این حالت از کسی صادر می شود که دارای روح بزرگ و همت والا باشد. ولی تواضع رفتار فروتنانه ای اسـت که بدون عمل و رفتاری از طرف متقابل ازانسان سر می زند.
از آنچه در معنای تواضع گفته شد نباید اینگونه برداشت شود که هرگونه کوچکی را شامل می شود. بلکه اگر اظهار کوچکی به این حد برسد که انسان به طمع نان و نام و یا آرزوهای نفسانی دیگر دست به گفتار و رفتاری بزند که شائبه تملق و تمجید و نابجا و مدح قدرتمندان و زراندوزان داشته باشد بی شک از نظراسلام مذموم و ناپسنداست .
بنابراین بین تواضع و تملق تفاوت بسیار اسـت چرا که تواضع حکایت از رفعت مقام و عظمت روح آدمی دارد و چاپلوسی و تملق گویای روح پست ضعیف و آلوده به دنیا و مظاهر فریبنده آن اسـت .
فروتنى، در فرهنگ اسلام، تنها در برابر بزرگان دین، فرزانگان دانش، مؤمنان و پدر و مادر، شایسته و پسندیده اسـت؛ زیرا در اینگونه موارد تواضع با ذلّت همراه نیست
این صفت زیباى انسانى آثار نیکو و گرانقدرى دارد که به برخى از آنها اشاره میکنیم:
1. مایه سربلندى اسـت؛ رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: «فروتنى جز بر سربلندى بنده نیفزاید، پس تواضع کنید، خدایتان شما را رحمت کند.» (مجموعة ورّام، ج 1، ص 201) و همچنین حضرت عیسى (علیه السلام) فرمود: «خوشا به حال فروتنان در دنیا، آنان در روز رستاخیز از اهل جایگاههاى [بلند عزّت و شرف] هستند.» (مجموعة ورّام، ج 1، ص 201)
2. نردبان ترقّى اسـت؛ امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرمود: «فروتنى، نردبان شرافت و بزرگى اسـت.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 57)
3. سبب نظم در کارها میگردد؛ امام على (علیه السلام) فرموده اسـت: «با تواضع، کارها مرتّب میشود.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 302)
4. محبّت آور اسـت؛ چنانچه امام علی (علیه السلام) فرمود: «میوه فروتنى، مهربانى اسـت.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 327)
فروتنى، در فرهنگ اسلام، تنها در برابر بزرگان دین، فرزانگان دانش، مؤمنان و پدر و مادر، شایسته و پسندیده اسـت؛ زیرا در اینگونه موارد تواضع با ذلّت همراه نیست، امّا تواضع در مقابل مستکبران، فرومایگان و یا توانگران به خاطر ثروت و قدرت آنان زشت و نکوهیده اسـت. زمانى که تواضع، انگیزه و جهت غیر الهى داشته باشد، شکل «ذلّت» به خود میگیرد و سبب بیمقدار شدن ارزشهاى والاى انسانى میگردد. امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر کس نزد توانگرى رود و به خاطر ثروتش برایش فروتنى کند، دو سوّم دینش از میان رفته اسـت». (بحارالأنوار، ج 74، ص 63)