خبرگزاری آریا -
آیا تابحال شده عدم موفقیت خودتان در دستیابی به یک هدف را با بهانه عدم تجربه توجیه کنید؟ یا اینکه منابع، پول یا زمان لازم را نداشتهاید؟ آیا شده قبل از اینکه حتی تلاشی کرده باشید، تسلیم شوید؟
آیا تابحال شده موفقیت کسان دیگر در رشته و زمینه کاری خودتان را بهخاطر چیزهای جزئی مثل موارد زیر ببینید :
او موفق است چون مهارتش در کامپیوتر بیشتر است.
او موفق است چون آدمهای زیادی را در این زمینه میشناسد.
آنها موفق هستند چون خیلی سال است که اینکار را میکنند.
او برای این توانست اینکار را بکند چون خیلی وضعش خوب است، پول پارو میکند.
او برای این موفق است چون همیشه از من خوششانستر بوده است.
کار واقعی پشت صحنه را ندیدهایم، دلیل واقعی موفقیت این افراد را نادیده گرفتهایم، بهاضافه اینکه انرژی زیادی را هم صرف توجیه عدم موفقیت خودمان کردهایم و موقعیتها و فرصتهای واقعی برای عبرت گرفتن از تواناییها و موفقیتهای آنها را از دست دادهایم. خیلی از ما معمولاً اهدافمان را با طرز تفکر محدود کننده و تحمیلی خودمان و ترس از شکست به خطر میاندازیم. طرز تفکر ما همه چیز است. شاید نتوانیم روی افکاری که وارد ذهنمان میشود کنترل داشته باشیم اما میتوانیم آگاه و هوشیار بمانیم و به جای اینکه سریعاً به آنها واکنش دهیم، آنها را خوب بررسی کنیم.
اسیر شدن در دنیای مصنوعی فکرمان خیلی آسان است. کار ذهن ما این است که ما را یکسان و بی تغییر نگه دارد و در نتیجه ترس خارج شدن از منطقه امن مان برای دنبال کردن اهدافمان را به دلمان بیندازد. این کاملاً طبیعی و غریزی است. همه ما تجربهاش میکنیم. اما آنهایی که به آنچه که میخواستهاند رسیدهاند، یاد گرفتهاند که چطور فرای آن حرکت کنند. یعنی با وجود همه این ترسها، عمل کنند.
در زیر به 6 قدم برای غلبه بر ندای درونی که قدرت متوقف کردن ما برای دنبال کردن رویاهایمان را دارد اشاره میکنیم:
قدم 1 : شنیدن و تشخیص صدا
هوشیار باشید و ببینید که ذهنتان برای به تاخیر انداختن عمل شما چه بهانههایی میآورد. در زیر به متداولترین این بهانهها اشاره میکنیم:
** من سابقه تحصیلی لازم را ندارم، شاید بهتر باشد که بعد از اینکه فلان مدرک را گرفتم وارد عمل شوم.
**برای دنبال کردن اینکار پول کافی ندارم.
** آخر من در مورد اینکار چه می دانم؟ هیچ. مطمئناً هیچوقت موفق نمیشوم.
** بهاندازه کافی در باره این آموزش ندیدهام. اول باید همه چیز را درموردش بدانم.
به زبانتان موقع حرف زدن یا یک نفر دیگر دقت کنید. به عباراتی که استفاده میکنید دقت کنید، دارید بهانه میآورید؟ آیا دارید موقعیتتان را بهخاطر فکر کردن در مورد نداشتنهایتان توجیه میکنید؟
قدم 2 : مراقب فلج تجزیه و تحلیل باشید
من قبلترها خیلی در این دام افتادهام. فلج تجزیه و تحلیل، یعنی لازم باشد همه چیز درمورد نحوه انجام یک کار را قبل از شروع انجام آن بدانید.
تجربه خودم را برایتان تعریف میکنم. من قبل از شروع یک پروژه روزها و هفتهها را صرف تحقیق و تحلیل بازار میکردم. طی این مدت، دلایل کافی برای عدم موفقیت احتمالی خودم به دست میآوردم. به همین دلیل بعد از این همه زمانی که میگذاشتم آخر وارد عمل نمیشدم.
برای ایجاد یک هدف مشخص، واضح و قابل ارزیابی، وقت خیلی بهتر میگذرد. اول باید بدانید که میخواهید به "چه" برسید، بعد برای آن برنامه بریزید و بعد با قدرت تمام وارد عمل شوید. پس همین حالا روی کاری که میتوانید بکنید تمرکز کنید!
اگر آن زمان را صرف یک تحقیق کوچک می کردم و بعد وارد عمل می شدم، تجربیات بسیار با ارزشی بهدست میآوردم که خیلی بهتر از این بود که یکجا بنشینم و دنبال دلایل شکستم باشم. حتی ممکن بود طی این مدت به موفقیت هم دست پیدا کنم.
البته تحقیق کردن درمورد بازار خیلی مهم است اما مشکل زمانی ایجاد میشود که ما از اهدافمان آگاهی نداریم و دلیل جستجوهای مان را نمیدانیم. افتادن در دام فلج تجزیه و تجلیل خیلی راحت است پس حسابی مراقب باشید.
قدم 3 : خودتان را از پرتگاه افکار تدافعی دور کنید
افکار ما خیلی راحت به سرازیری میافتند. وقتی افکار تدافعی به ذهنمان میرسد اگر فوراً متوقف شان نکنیم و آگاهانه خودمان را از آن بیرون نکشیم، اسیر ترس و فقدان خواهیم شد.
میتوانید احساساتتان را تغییر داده و افکار تدافعیتان را با افکار زیر جایگزین کنید:
تغییر زبان: به جای اینکه بگویید چون تجربه کافی ندارم، نمیتوانم اینکار را انجام دهم، سعی کنید زبانتان را تغییر دهید به : الان تجربه کافی در این مورد ندارم اما مطمئنم که از عهده آن برخواهم آمد، پس از همین امروز شروع میکنم.
تغییر فیزیولوژی: بلند شوید و چرخی در اطراف بزنید. کاری بکنید که وضعیت فیزیکی کنونی تان را بهطرز قابلتوجهی تغییر دهد. اینکار ابزار بسیار خوبی برای قطع هرگونه الگوی فکری است.
تغییر تمرکز: تمرکزتان روی چیست؟ برای یک مدت چیز دیگری برای متمرکز شدن پیدا کنید.
قدم 4 : بدانید که ذهنتان شما نیستید
درک ذهن شما، خود شما نیست. فقط به خاطر اینکه یک فکر تدافعی دارید به این معنی نیست که این حقیقت دارد یا باید آنرا دنبال کنید. میدانم این یکی از سختترین موارد است اما باید بفهمید که فکر شما خود شما نیست. شما موجودی الهی هستید، بسیار ارزشمندید و قدرت برآوردن عمیقترین خواستههای درونیتان در شما وجود دارد.
قدم 5 : دنبال بزرگترین ارزشتان باشید
بهجای اینکه به دنبال دلیل این باشید که چرا نمیتوانید در مقابل کسی دیگر موفق باشید.
به دنبال فرصتها و موقعیتها باشید نه فرصتهای از دست رفته. دنبال چیزهایی باشید که برای دیگران موفقیت آورده است و از آنها بعنوان منبع الهام استفاده کنید. دنبال کارهایی باشید که دیگران خوب انجام دادهاند و از آنها درس بگیرید.
روی ایجاد ارزش تمرکز کنید. انتظار داشته باشید که دادههایتان بیشتر از دریافتهایتان باشد. وقتی این مفهوم ساده را خوب تمرین کرده و در آن استاد شدید، متوجه خواهید شد که برای برآوردن دیدگاهتان، دیگر خودِ آن مسابقه برایتان اهمیت ندارد.
قدم 6 : "چگونه" را فراموش کنید، روی "چه" تمرکز کنید
قبل از شروع عمل درمورد یک ایده یا پروژه، اسیر شدن در دام جزئیات اینکه چگونه به هدفتان برسید خیلی ساده است. وقتی خیلی اسیر چگونهها شوید، مطمئناً با بمبارانی از کارهای ناممکن هم رو به رو خواهید شد. این خیلی ناامید کننده است و نیروی حرکت شما را کند میکند. بعلاوه، کارها معمولاً آنطور که شما انتظار دارید پیش نمیروند. بله مهم است که برای رسیدن به هدفتان برنامه داشته باشید اما باید این برنامهها را با دیدگاهی بسیار سطحبالا خلق کنید که اسیر چگونهها نباشد.
برای ایجاد یک هدف مشخص، واضح و قابل ارزیابی، وقت خیلی بهتر میگذرد. اول باید بدانید که میخواهید به "چه" برسید، بعد برای آن برنامه بریزید و بعد با قدرت تمام وارد عمل شوید. پس همین حالا روی کاری که میتوانید بکنید تمرکز کنید!
درست مثل رانندگی کردن در شب در خارج از شهر، بیرون بسیار تاریک است و فقط میتوانید راه دو متر جلوتر از خودتان را ببینید. البته مقصدتان را میدانید ( که هدف شماست ) و میدانید که راه بالاخره شما را به آن مقصد میرساند ( برنامه ). تمام کاری که از دستتان برمیآید تمرکز بر دو متر جلوییتان است.
و حرف آخر این که
افکار خودویرانگر را رها کنید!
یاد بگیرید هر زمان که برای کاری، که موجب ترس تان است،وارد عمل میشوید به جای ترس، فقط عمل کنید!
بدانید با اتخاذ این روش، شما دیگر هیچ وقت شکست نخواهید خورد و همه چیز بهتر از آنچه ترس تان اجازه می دهد، خواهد شد. بدانید شکست دقیقاً همان زمانی اتفاق میافتد که تسلیم میشوید. اگر تسلیم نشوید محال است که شکست بخورید. پس پشتکار داشته باشید و به موفقیتتان ایمان داشته باشید.
منابع: برنا نیوز همراه با اضافات و تغییرات