مجله دیجی کالا - مجید نوردوست: بازی Ace Combat 7 در سال ۲۰۱۷ برای کنسول پلیاستیشن ۴ عرضه میشود و تا این لحظه هم تریلرها و خبرهای مختلفی از آن منتشر شده است. از ویژگیهای جالب این عنوان میتوان به پشتیبانی از هدست واقعیت مجازی PlayStation VR اشاره کرد که قطعا تجربهی بسیار متفاوتی نسبت به حالت معمولی به کاربران میدهد.
هنوز تاریخ عرضهی این بازی مشخص نشده و تنها میدانیم که در سال ۲۰۱۷ برای پلیاستیشن ۴ راهی بازار میشود. در ادامه میتوانید تریلر لو رفته از روند بازی Ace Combat 7 روی هدست واقعیت مجازی PS VR را مشاهده کنید.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید:
با استفاده از این نرم افزار می توانید تصاویر واقعی از مکان های مورد نظر خود را مشاهده کنید و در جمع آوری این تصاویر سهیم باشید.
با استفاده از این نرم افزار می توانید تصاویر واقعی از مکان های مورد نظر خود را مشاهده کنید و در جمع آوری این تصاویر سهیم باشید.
این نرم افزار قابلیت نمایش تصاویر 360 درجه را نیز داراست. با استفاده از Google Street View می توانید مکان هایی که برای شما جذاب هستند را جست و جو کنید و تصاویری که دیگر کاربران از آنجا ثبت کرده اند را مشاهده کنید. این نرم افزار به نوعی مکمل Google Map نیز به حساب می آید. می توانید با ورود به نقشه گوگل مسیر خود جست و جو و تصاویر واقعی از آن محیط را مشاهده کنید.
تصاویری از محیط برنامه
• دانلود و مشخصات فایل
حجم: 44 مگابایت
نسخه: 2.0.0.13
بسیاری از مردم خیال میکنند که دوست داشتن و عاشقی از آسان ترین کارهاست و فقط بسته به این است که انسان نیکبخت باشد و معشوقی خوب به دست آورد. حقیقت این است که عشق احساس بسیار مشخص انسانیست که میتواند به همه دست دهد ولی برخلاف تصور معمول رسیدن به آن نیازمند شرایط زیادیست. عشق واقعی نیروییاست که رسیدن به آن یکی از هنرهای مشکل در زندگیست.
در این زمینه باید گفت که فرق اساسی بین عشق مادر و فرزند و عشق زن و مرد یا عشق به چیزهای دیگر یا حتی عشق به خود وجود ندارد. ماهیت تمام این عشقها یکی است و فقط موضوعشان متفاوت است. ماهیت عشق به هر چیز عبارت است از توجه و دلسوزی، مسئولیت، احترام و دانایی کامل به موضوع عشق. کسی که با خود و دنیای خارج رابطه عاشقانه برقرار میکند، با حس مسئولیت و احترامی که شرط عشق است به دنبال شناخت کامل معشوق خود میباشد و تلاش میکند او را به کمال برساند. چنین انسانی با حرارت عشق خود دنیای اطرافش را زیباتر میکند و هر روز بر قدرت روحی خود نیز میافزاید.
از نظر زیک روبین، عشق رمانتیک از سه عنصر تشکیل شدهاست:
وابستگی: نیاز به مراقبت داشتن و با فرد دیگر بودن، تماس فیزیکی و نیاز به تایید نیز از اجزای مهم وابستگی میباشد.
مراقبت: ارزش نهادن به شادی و نیاز افراد دیگر به همان اندازه شادی و نیاز خود.
صمیمیت: به اشتراک گذاری افکار خصوصی، احساسات و خواستههای خود با شخص دیگر.
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل بین یک زن و مرد سه جنبه دارد. اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار میلنگد.
تست عاشقی زیر در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شدهاست و خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و میخواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟
عبارات تست عاشقی زیر را بخوانید، معشوقتان را تصور کنید و نام معشوقتان را به جای کلمه او بگذارید. حالا با کمک گزینه های زیر میزان موافقت یا مخالفت خود را با آن عبارت مشخص کنید:
کاملا موافقم (7) – موافقم (6) – نسبتا موافقم (5) – نظری ندارم یا مطمئن نیستم (4) – نسبتا مخالفم (3) – مخالفم (2) – کاملا مخالفم (1)
نمرهگذاری و تفسیر تست عاشقی:
عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید.
• شمایی که بالای 89 نمره آوردهاید، بدجوری عاشق شدهاید و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی نمیتوان کرد.
• اگر نمرهاتان حول و حوش 78 تا 88 میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.
• اما اگر نمرهاتان در این تست عاشقی بین 68 تا 77 باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشقاید.
• کسانی که از 68 پایینتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.
• کسانی که از 58 پایینترند، به هیچوجه عاشق نیستند. نتیجه این تست عاشقی میگوید بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساساتشان را عشق نگذارند.
و در نهایت به قول مولانا:
عشق جز دولت و عنایت نیست جز گشاد دل و هدایت نیست
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
برترین ها: در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال اسـت.
دوران کودکی من در کشور اسکاتلند سپری شد. من در خانواده ای نه چندان عالی بزرگ شدم. در 10 سالگی، رازی توسط پدر و مادرم به من گفته شد که تحمل زندگی در آن خانه را برایم دشوار تر کرد. آن راز این بود که من فرزندخوانده این خانواده هستم.
این راز مرا به شدت تکان داد و از شنیدن آن شوکه شدم. پس از دانستن این حقیقت تلخ، افسردگی به سراغم آمد. در مدرسه مورد تمسخر هم کلاسی هایم قرار می گرفتم. بعضی وقت ها از این رفتارها عصبانی می شدم و در بعضی موارد، در خلوت خود می گریستم.
هویت واقعی خود را نمی دانستم و فقط این حس در درون من بود که یک پسر طرد شده از سوی پدر و مادر واقعی خود می باشم. در آن زمان حتی به نوشیدنی های الکلی پناه بردم ولی در تسکین دردهایم موثر نبود. تا اینکه در سن 23 سالگی، اتفاقی به وقوع پیوست که زندگی مرا تغییر داد.
تمامی فرزندخوانده ها دوست دارند والدین حقیقی خود را بشناسند. من هم که مثل تمامی آن ها، به دنبال پدر و مادر واقعی خود بودم، از روی نشانی که در گواهی تولد من درج شده بود، توانستم خاله مادرم را پیدا کنم. در تماسی که با او داشتم، به من قول داد شماره تلفن و پیغام مرا به مادر واقعی ام برساند.
دو روز بعد، زنگ تلفن به صدا در آمد. در آن سوی خط، مردی با لهجه عجیب استرالیایی به من گفت: « سلام. من پدرت هستم.»
ما کلی با هم صحبت کردیم و او اطلاعاتی به من داد که بتوانم بخشی از هویت خود را در یابم و بدانم که سرگذشت زندگی من چگونه بوده اسـت. پدرم به من گفت که مادرم هم استرالیایی اسـت و مادرم زمانی که مرا باردار بود، به طور رسمی با پدرم ازدواج نکرده بود. مادرم برای به دنیا آوردن من به نزد خاله خود در اسکاتلند می آید. او بعد از به دنیا آمدن من؛ مقدمات کار را فراهم می کند و پس از پیدا شدن خانواده ای که مرا به فرزندی بپذیرند، به استرالیا باز می گردد. پدرم گفت که به زودی برای دیدن من به اسکاتلند سفر خواهد کرد. این خبر مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد و از شنیدن آن بسیار خوشحال شدم.
در لحظه ملاقات من و پدر واقعی ام، هر دو بسیار هیجان زده بودیم. اما او مرد بسیار خوب و مهربانی بود. او گفت که سال هاست که با مادرم ارتباط و تماس نداشته اسـت. پدرم مرد موفقی در زندگی اسـت که شغل خوبی دارد و ازدواج نکرده و فرزند دیگری ندارد. او حتی به من در بازپرداخت بدهی هایم کمک کرد.
پس از این دیدار، پدرم برای چند سال پیاپی، به دیدن من می آمد. در یکی از این سفرهایش به اسکاتلند، به من گفت: «رفیق! فکر می کنم وقت آن رسیده که تفریح را کنار بگذاری و برای زندگی برنامه ریزی کنی.»
با این پیشنهادش موافقت کرده و در رشته اقتصاد مشغول تحصیل شدم.
جشن تولدم در سال 2002 میلادی را در کنار پدرم در استرالیا برگزار کردم. این اولین سفر من به استرالیا بود. در همان روزها، پدرم از من پرسید: «در سفر به استرالیا، چه برنامه ای داری؟» بی درنگ پاسخ دادم: «دوست دارم مادرم را ببینم.»
پدر، به مادرم تلفن کرد اما از لابلای حرف هایشان متوجه شدم که مادرم از آمدن من به استرالیا خیلی خوشحال نشده اسـت. او می گفت که زندگی اش آشفته اسـت. اما بالاخره قرار شد که با هم ناهار بخوریم و همدیگر را ببینیم.
من مادر واقعی خود را برای اولین بار در هتل محل اقامتم که مشرف به دریا بود ملاقات کردم. او کمی سراسیمه و مضطرب بود و هر از گاهی برای کشیدن سیگار، میز را ترک می کرد. او به من گفت که 3 فرزند دارد، اما ازدواج اش موفقیت آمیز نبوده و از همسرش جدا شده اسـت. در هنگام خداحافظی، او بسیار ناراحت و آشفته بود.
در مدت اقامت در استرالیا، دوستان زیادی پیدا کردم. استرالیا کشور زیبایی اسـت و من آنجا را دوست داشتم. از آنجا که پدر و مادر واقعی من استرالیایی هستند، حس می کردم استرالیایی هستم و در وطن و خانه واقعی خود می باشم.
واژه پدر در مدت 10 سالی که پدر واقعی خود را شناخته بودم برایم معنا پیدا کرده بود. او الگوی من بود. من با اطمینان کامل به او تمامی حرف های خود را با او در میان می گذارم.
پس از مدتی، از طریق دوستان و اطرافیانم مطلع شدم در صورتی که مادرم فرم درخواست مربوطه را امضاء کند می توانم تابعیت کشور استرالیا را دریافت کنم. زمانی که موضوع را با او در میان گذاشتم، منافع 3 فرزندش را پیش کشید و درخواست مرا رد کرد. پدرم که از موضوع آگاه شد، مرا دلداری داده و گفت: «ناراحت نباش. با انجام آزمایش دی.ان.اِی در مورد قطعیت رابطه پدر و فرزندی بین من و تو، خودم برایت تقاضای تابعیت استرالیایی می کنم.»
با خوشحالی آزمایش دی.ان.اِی را انجام دادیم. یک هفته بعد، نتیجه تشخیص مشخص شد و دومین آوار زندگی بر سر من خراب شد. نتیجه آزمایش نشان می داد مردی که من 10 سال بود فکر می کردم پدر واقعی من اسـت، هیچ نسبت خونی با من ندارد و پدرم نیست! این نتیجه باورکردنی نبود. ظاهراً مادر من از مرد دیگری مرا حامله شده بود و پدرم هم برای اولین بار از این موضوع باخبر شده بود. هر دو ناراحت بودیم و پدرم به خاطر این موضوع، احساس گناه می کرد.
اما موضوع جالبی که پس از این واقعه رخ داد این بود که روابط بین من و پدر استرالیایی و نیز خانواده ای که مرا به فرزندی پذیرفته اند محکم تر شد. همه مرا مورد حمایت قرار می دادند و پدر خوانده و مادرخوانده ام به گونه ای رفتار می کردند که به من بفهمانند «ما تو را به فرزندی انتخاب کرده ایم». من و پدر استرالیایی ام هم، یکدیگر را انتخاب کرده بودیم.
وضع زندگی من کمی عجیب به نظر می رسد. من در این دنیا 3 پدر دارم. پدرخوانده، پدر استرالیایی و پدر خونی خود که نمی دانم کیست و کجاست.
اما پس از این همه سال و در آستانه 42 سالگی، به این نتیجه رسیده ام که به دنبال پدر واقعی خود نباشم و تمایلی هم به شناختن وی ندارم. من 2 پدر خوب دارم و در زندگی، به پدر دیگری نیاز ندارم.
حالا، دوباره به سوال اول این داستان رسیدم که «پدر واقعی کیست؟» فکر می کنم پدر، فقط آن مردی نیست که به من حیات و زندگی داده اسـت. او کسی اسـت که مورد احترام من باشد و در مواقع نیاز کمکم کند و در کنارم بایستد.
برترین ها: پیرمرد سالخورده و متمولی در بستر بیماری افتاد. روزی تک فرزند پسر خود را بر بالینش خواست و به او گفت: دیگر عمر زیادی از من باقی نمانده اسـت. من میخواهم علاوه بر تمام دارایی و ثروتم، تنها دوست خود را برای تو به یادگار گذارم. پیرمرد ادامه داد: این دوست من در یک شهر بسیار دور زندگی می کند. پدر، نشانی منزل تنها دوستش را به پسر جوانش داده و گفت: این نشانی را در جای امنی نگهداری کن. اگر در روز مبادا به مشکل بزرگ و لاینحلی برخوردی، حتماً با او تماس بگیر و به نزد او برو.
از قضا، پدر چند روز بعد از دنیا رفت.
پسر جوان به دلیل از دست دادن پدر، در ماتم و اندوه فراوان فرو رفت. اما وقتی به یاد حرفهای آخر پدر و نشانی دوستش که به او داد می افتاد، با تعجب از خود می پرسید: پدر من میدانست که من دوستان فراوانی دارم، پس چرا از من خواست در موقع گرفتاری به دوست او که سال ها از او بیخبر بوده مراجعه کنم. با این حال، برگه نشانی دوست پدر را در صندوقچه ای قرار داد.
از فوت پدر، چند سال گذشت. پسر که در دوران کودکی، رمز و راز جمع آوری پول را از پدرش فرا نگرفته بود، با ثروت و دارایی به ارث رسیده خوش میگذراند و مدام برای دوستانش مجلس مهمانی و شادی ترتیب میداد. اگر یکی از دوستانش به کمک مالی نیاز داشت، او بلافاصله به او کمک می کرد. در نتیجه، ثروت پدر در حال اتمام بود.
کم کم بی پولی به سراغ پسر آمد و حال نوبت او بود که از دوستانش بخواهد به او کمک کنند. اما دوستان او به سان «مگسان گرد شیرینی»، به سردی با او برخورد کرده و از کمک کردن به او طفره می رفتند.
در اثر بی پولی، پسر جوان از افرادی، پول قرض گرفت. روزی یکی از این افراد برای باز پس گرفتن طلب خود به نزد پسر آمد. به دلیل برخورد بد و تند طلبکار، پسر جوان با او درگیر شد و در نتیجه او را زخمی کرد. او که میدانست مرد طلبکار از او شکایت خواهد کرد و امکان زندانی شدنش وجود دارد، از تک تک دوستانش خواست به او کمک کنند و اجازه دهند چند روزی در منزل آنها مخفی شود. اما دوستان وی حتی اجازه ورود به او ندادند و از درب منزلشان، جوابش کردند.
ناگهان پسر جوان به یاد وصیت و حرفهای پدر افتاد. او تصمیم گرفت به نزد دوست پدرش برود. با تمام وجود به دنبال نشانی منزل او گشت و برگه نشانی را پیدا نمود. با آنکه مشکلات فراوانی داشت ولی عزم سفر کرد و به سوی شهر محل اقامت دوست پدر به راه افتاد. با زحمت فراوان منزل دوست قدیمی پدر مرحومش را یافت؛ اما در کمال یأس و ناامیدی و از ظاهر منزل دریافت که دوست پدرش از وضع مالی خوبی برخوردار نیست. به هر حال، در زد و خود را معرفی نمود. دوست پدرش به گرمی از او استقبال کرد و او را به داخل منزل برد. پسر جوان وضع کنونی خود را برای مرد سالخورده تعریف نمود. او بلافاصله از همسرش خواست لذیذترین غذا ها را برای مهمان جوانش آماده کند و خود به سرعت از منزل خارج شد. پس از حدود یک ساعت و در حالی که پسر مشغول صرف غذاهای رنگارنگ بود، دوست پدرش عرق ریزان و خسته به خانه بازگشت در حالیکه یک جعبه کوچک کهنه در دستانش بود. او جعبه را به سمت پسر جوان دراز کرد و گفت: این جعبه مال توست.
پسر جعبه را باز کرد و درون آن تعدادی سکه طلای بسیار ارزشمند یافت. دوست پدر ادامه داد: این سکه ها از سود تجارت مشترکی که با پدر مرحومت داشتم باقیمانده اسـت. اینها را بگیر و بدهیهایت را پرداخت کن. از باقیماندۀ آن هم سرمایه ای برای خود دست و پا کن. سعی کن یاد بگیری که پدرت چگونه ثروتمند شد و چه روشی را در جوانی برای جمع آوری پول بکار بست.
پسر جوان با سکه های دوست پدرش به خانه بازگشت و با فروش آنها هم بدهی خود را پرداخت و هم دوباره ثروتمند شد. این مسأله باعث شد که او معنای دوست واقعی را کاملاً دریابد. او فهمید که دوست حقیقی کسی اسـت که در شرایط سخت به کمک دوستش بشتابد. به قول شاعر:
دوست آن باشد که گیرد دست دوست------------ در پریشان حالی و درماندگی
امیدوارم که تمامی شما عزیزان دوستان خوب و واقعی بسیاری داشته باشید و خود نیز دوست خوبی برای آنان باشید.
تصاویر واقعی گوشی تاشوی جدید سامسونگ
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۲۳
ظاهراً شرکت سامسونگ به جز گوشی گلکسی فولدر 2 که در اوایل این ماه از آن رونمایی کرد، یک مدل تاشوی دیگر نیز برای کاربران حرفه ای در راه دارد و امروز تصاویر واقعی مدل SM-W2017 در فضای مجازی منتشر شد.
Veyron به پورت USB نوع C و اسکنر اثر انگشت مجهز اسـت. کاربرانی که به طراحی گوشی های تاشوی قدیمی علاقه مندند و به قابلیت های پیشرفته گوشی های اندرویدی نیاز دارند، از این محصول جدید سامسونگ استقبال خواهند کرد. هنوز حرفی از اینکه سامسونگ دقیقاً در چه تاریخی مراسم رسمی رونمایی از Veyron را به عمل خواهد آورد به میان نیامده اسـت.
مرجع : وب سایت تک شات
به گزارش جامجم آنلاین به نقل از نیچر ورد نیوز، درجه حرارت این «خورشید ساختگی» معادل حرارت حاصله از یک انفجار هستهای متوسط است. و حالا دانشمندان هستهای چین یک پله دیگر نیز در این راه صعود کرده و طول زمان گداخت هستهای (fusion) را به یک دقیقه کامل رساندهاند. راکتور هستهای، که با نام راکتور آزمایشی پیشرفته مافوق رسانای Tokamak یا (EAST) شناخته میشود، در انیستیتوی فیزیک پلاسمای آکادمی علوم چین نگهداری میشود.
هنگامی که اتمها برای تولید مقادیر عظیمی از انرژی برای مدت یک دقیقه در این راکتور با هم ترکیب میشوند، یک گاز یونیزه به نام پلاسما تولید میکنند. چین به خاطر این آزمایش و مهار کردن یک خورشید ساختگی که جایگزینی برای انرژی خورشید واقعی بوده و در آینده میتواند جهت تامین انرژی جایگزین گداخت معمولی هستهای و سوختهای فسیلی شود چین را مرکز توجه محققین و دانشمندان جهان قرار داده است.
بنابر اعلام انیستیتوی فیزیک پلاسمای چین، هدف اصلی از این آزمایش، شبیه سازی گداختهای هستهای که در اعماق هسته خورشید صورت میگیرد، بوده است. از آنجا که در این روش گداخت هستهای جدید، اتمها به جای ممزوج شدن با یکدیگر از هم جدا میشوند، این فرایند با گداخت هستهای معمولی کاملا متفاوت است. این دستاورد موفقیت برجستهای برای راکتور آزمایشی وابسته به درجه حرارت هستهای اتم (ITER) که یکی از بزرگترین برنامههای بینالمللی کاملا اختصاصی وابسته به گداخت هستهای محسوب میشود.
در ماه فوریه، تیم تحقیقاتی در نظر داشت تا درجه حرارت پلاسما را برای مدت 17 دقیقه روی 100 میلیون درجه کلوین ثابت نگهدارد. این آزمایش که در راکتور EAST صورت گرفت، در پی آزمایش موفقیت آمیز گداخت پرتو دار (ستاره مانند) که با نام جرمن وندلستین 7 ایکس شناخته میشود، انجام شد. فرانسه هم با فاصلهای نه چندان زیاد از دیگران، در حال پیشرفت در احداث یک راکتور تحقیقاتی بینالمللی به نام ITER است. از دید متخصصان این یکی از عظیمترین تاسیسات گداخت هستهای جهان و اولین تاسیسات هسته ای است که قادر است درجه حرارت گداخت هسته ای را برای مدت زمان طولانی ثابت نگهدارد.
مترجم: جواد ودودزاده – جامجم آنلاین
طرح برگزیده نمایشگاه امسال بنیاد نشنال جئوگرافیک یک خانه مریخی با مقیاس واقعی و با مواد قابل دسترس در این سیاره است که قادر است تا ساکنان مریخ را در برابر عوامل خطرناک محیطی حفظ کند.
آجرهای مورد نیاز برای ساخت گنبد خانه مریخی از خاک مریخ تهیه میشود و دو در مجهز به قفل هوایی نیز از تجهیزات سفینههای استفاده شده در سفرهای مریخی بازیافت میشود.
دکتر مارتین کوکولا، ستارهشناس رصدخانه سلطنتی گرینویچ عنوان کرد: طراحی این خانه شگفتانگیز از ایگلو یا خانههای یخی اسکیموها الهام گرفته شده است. ایده اصلی ساخت این خانه استفاده حداکثری از مواد موجود در مریخ برای ساخت پناهگاه برای ساکنان این سیاره خواهد بود.
وی در ادامه افزود: با استفاده از مواد موجود در مریخ دیگر نیازی به حمل تجهیزات اضافی برای ساخت پناهگاه از زمین نیست، بنابراین هزینه سفر به سیاره سرخ به مراتب کاهش مییابد.
درون خانه مریخی امکان پرورش گیاهان برای تامین غذا و اکسیژن وجود دارد. پرورش گیاهان همچنین در مطلوبتر کردن محیط زندگی تاثیر شایانی خواهند داشت.
درون سقف گنبدی پناهگاه مریخی، تمام امکانات موجود برای ماموریت دو ساله مریخنوردان وجود دارد. این امکانات شامل تلویزیون و نمایشگر ساعت مریخی است، همچنین برای تولید ابزار یا ادوات احتمالی از چاپگرهای سهبعدی در هر پناهگاه استفاده خواهد شد.
تامین امکانات ضروری برای زندگی مثل اکسیژن و آب توسط ایستگاههای موجود در تونلهای زیرزمینی انجام خواهد شد و مجموعه خانههای مریخی در این طرح به صورت کلونی از طریق تونل با یکدیگر در ارتباط خواهند بود.
5454