فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
مساله حکومت در اسلام از ضروریات اولیه دین تلقی شده و زیربنای گسترش معارف الهی در جوامع بشری قرار گرفته است. طرح این مساله از سوی دولت های استعماری به صورت یک تئوری در دنیا، اهمیت بحث از حکومت و هدف یا وسیله بودن آن را بیشتر می سازد. حکومت از نگاه امیرالمومنین علیه السلام در معانی امامت، ولایت، امارت و رعایت بکار رفته است، دقت در معانی این واژه ها و موارد استعمال آنها نگرش امام علیه السلام، را در مورد زوایا و ابعاد مختلف حکومت می نمایاند، نگرشی که همسو با نظر قرآن بوده و همتایی کتاب خدا و عترت اهل بیت علیهم السلام را نشان می دهد.
امیرالمومنین علیه السلام بر خلاف دنیاطلبانی که حکومت را دست آویزی برای رسیدن به آمال و شهوتهای خود قرار می دهند آن را وسیله ای می داند که به کمک آن حق ستمدیده گان از ستمگران بازستانده می شود.
وجود حکومت برای ایجاد امنیت و اصلاح بلاد و جلو گیری از هرج و مرج برای هر دولت و ملتی ضرورت دارد به گونه ای که نبود حکومت به فروپاشی کشورها می انجامد، ولی باید توجه داشت که حکومت برای حاکمی سزاوار است که مشروعیت خود را از خداوند متعال گرفته باشد و به حکومت خود صبغه الهی داده باشد نه اینکه هر کس و ناکسی، به هر بهانه ای و صرفا با انتخاب اکثریت مردمی که خداوند تبعیت از آنان را سبب افتادن در ورطه گمراهی بیان می کند، بتواند حکومت را بدست بگیرد و هواهای نفسانی خود را با نام حکمرانی بر مردم تحمیل کند.
در صورتی که حکومت الهی در جامعه حاکم باشد خداوند به عنوان محور هستی معرفی شده و شعار «لا حکم الا لله» حاکمیت غیر خدا را جز در سایه ی اذن و حاکمیت الله نفی می کند. در این نگاه حکومت جز آماده کردن زمینه برای سیر استکمالی انسان به سوی خدا و عروج به سر منزل مقصود الوهیت و صبغه ربوبیت دادن به عبودیت، معنای دیگری نداشته و سایر اهداف متوسط به عنوان مقدمه ای برای رسیدن به هدف عالی و نهایی مطرح می شوند. این نگاه برخلاف دیدگاه ماکیاولیستی، که شعار «هدف وسیله را توجیه می کند» سر می دهد و حکومت و حاکمیت بر مردم را وسیله ای برای رسیدن به قدرت طلبی و جاه طلبی معرفی می کند، حکومت را ابزاری می داند که اصلاح آن می تواند زمینه را برای رسیدن انسان به کمالی که همان معرفت خداوند متعال است، فراهم کند.
امیر المومنین علیه السلام، حکومت را برای خود هدف ندانسته بلکه آن را به منزله ابزاری میداند که به وسیله آن از ظلم ظالم جلوگیری شده و حق مظلوم از ظالم بازستانده می شود :«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِر وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاء أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا...»
در جای دیگر به صراحت هدف خود از برپایی حکومت را رسیدن به معالم دین در جامعه و اصلاح سرزمین ها به منظور ایجاد امنیت و رفاه و اقامه حدود الهی، بیان می کند: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِ...»
در صورتی که حکومت الهی در جامعه حاکم باشد خداوند به عنوان محور هستی معرفی شده و شعار «لا حکم الا لله» حاکمیت غیر خدا را جز در سایه اذن و حاکمیت الله نفی می کند.
در روایتی که ابن عباس از امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده است حضرت ضمن بیان اینکه حکومت و فرمانروایی هیچ ارزشی از نظر وی ندارد، هدف از حکومت را فقط اقامه حق و دفع باطل بیان می داند: «قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ دَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِ الْمُوْمِنِینَ علیه السلام بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ- فَقَالَ لِی مَا قِیمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِیمَةَ لَهَا فَقَالَ علیه السلام وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا»
امیرالمومنین علیه السلام خود و اهل بیت رسول الله را أحق و اولی به امر خلافت و ولایت مردم می داند و در جاهای متعددی از غصب حق خود شکوه و گلایه می کند و خود را همچون شخص استخوان در گلو گیرکرده و خار بر چشم رفته ای می داند که به خاطر مصلحت حفظ دین دست از حق خود شسته و عدالت را با خود خانه نشین کرده است. امیرالمومنین علیه السلام برخلاف دنیاطلبانی که حکومت را دست آویزی برای رسیدن به آمال و شهوتهای خود قرار می دهند آن را وسیله ای می داند که به کمک آن حق ستمدیده گان از ستمگران باز ستانده می شود و سرزمین ها اصلاح شده و با برپایی عدالت زمینه برای حرکت در مسیر توحید هموار میگردد.
منابع:
- نهج البلاغه ، خطبه 3/ 129/ 33
- جمیل حمود، محمد، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیة، ج 2، ص110 به بعد
چرا امام علی علیه السلام حکومت را پذیرفت؟!
قدرت، امانت است!!
آیا اطاعت از رهبر واجب است؟
نهی امام علی از چاپلوسی و تملق حاکمان