مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تمرینات اینتروال چیست، و چرا بهترین گزینه چربی سوزی بدن است ؟

چند نمونه از انواع تمرینات اینتروال برای چربی سوزی بیشتر

تمرینات اینتروال چیست

اینتروال در واقع صورتی از ورزشی هوازی است که به صورت متناوب انجام می شود.

ورزش های هوازی معمولا به دو صورت انجام می شود: 1- تداومی 2- تناوبی (اینتروال).
در روش اول تمرینات ورزشی به صورت مداوم و بدون استراحت انجام می شود.
روش دوم یعنی اینتروال به این صورت است که زمان تمرین یا ورزش را به دو قسمت فعالیت و استراحت تقسیم می کنی.

مثلا 30 دقیقه در جا زدن را در نظر می گیری اما به صورت 2 دقیقه فعالیت سریع (شدید) و دو دقیقه استراحت یا راه رفتن آرام و به همین صورت تا 30 دقیقه تمام شود.
در این روش معمولا زمان فعالیت و استراحت برابر است.
در این روش حتما باید مرحله ی گرم کردن و سرد کردن اجرا شود و چون ممکن است بدن پس از ورزش خشک و سفت شود باید حرکات کششی پس از ورزش انجام شود.

تمرینات اینتروالتمرینات اینتروال

از زمان ایجاد تمرین اینتروال با شدت بالا، تمرین تاباتا در اواخر دهه 1990، تمرین اینتروال به یکی از محبوب ترین تمرینات در جهان تبدیل شده است و با توجه به نتایج چشمگیر آن، جای تعجب ندارد. صدها مطالعه علمی ثابت کرده اند که HIIT برای موارد زیر موثر است:

عضله سازی
چربی سوزی
کاهش وزن
بهبود عملکرد ورزشی به طور کلی
افزایش عملکرد خاص ورزشی
افزایش استقامت
افزایش قدرت عضلانی
و این لیست همچنان ادامه دارد

ساختار منحصر به فرد تمرینات HIIT (دوره های با شدت بالا و به دنبال آن دوره های با شدت پایین) آن را به تمرینی تبدیل می کند که نتایج مثبتی ارائه خواهد داد و برخی پیشرفت های جدی در آمادگی کلی ایجاد می کند. اما یک تازه وارد وجود دارد: تمرین اینتروال مستمر: آن یک ترکیب فوق العاده از تمرین HIIT و وزنه برداری معمولی است.
چگونه عمل می کند؟

یک تمرین دایره ای پایه وزن بدن را در نظر بگیرید:

شنای سوئدی
بارفیکس
اسکوات

با یک مدار طبیعی، شما یک ست عادی از هر تمرین را انجام خواهید داد و در پایان مدار، استراحت می کنید. با یک تمرین HIIT، شما هر تعداد تمرینی که می توانید را در45 ــ 50 ثانیه انجام می دهید (با 15 ــ 10 ثانیه استراحت بین هر حرکت) شدت بالاتر این تمرین، قلب تان را به پمپاژ و عضلات تان را به فعالیت وا می دارد.

با یک تمرین اینتروال مستمر، شما بهترین هر دو روال را با هم ترکیب می کنید:

1 ست شامل 10 شنای سوئدی معمولی (شدت کم و متوسط)
به مدت 45 ثانیه هر تعداد بورپی و شنای سوئدی با دست زدن درهوا که ممکن است انجام می دهید (شدت بالا)
1 ست شامل 10 بارفیکس معمولی (شدت کم و متوسط)
به مدت 45 ثانیه هر تعداد بارفیکس که می توانید انجام می دهید (شدت بالا)
1 ست شامل 10 اسکات معمولی (شدت کم و متوسط)
به مدت 45 ثانیه هر تعداد پرش اسکات که ممکن است انجام می دهید (شدت بالا)

و با آن، شما یک مدار را انجام داده اید!

تمرین بسیار شدیدی است. مگر نه؟ بجای انجام فقط تمرین HIIT یا تمرینات معمولی، شما هر دو را در یک زمان انجام می دهید. شما از مزایای تمرین اینتروال با شدت بالا به همراه مزایای تمرینات معمولی بهره مند خواهید شد. آنچه که این سبک تمرین را اینقدر عالی می کند، این واقعیت است که شما زمان بسیار کمتری را به استراحت اختصاص می دهید. ضربان قلب شما در سراسر تمرین، بالا باقی می ماند. این یعنی شما کالری بیشتری می سوزانید، استقامت تان را افزایش می دهید و سیستم قلبی عروقی تان را به خوبی تقویت می کنید

خوبی این تمرین، آن است که شما می توانید آن را با هر ورزشی انجام دهید. در حالی که بهترین حالت آن است که آن را با حرکات وزن بدن انجام دهید (که می توانید به سرعت با خطر کمتر آسیب دیدگی انجام دهید) می توانید آن را با حرکات وزنه، حرکات کتل بل و حتی تمرینات باندهای مقاومتی نیز انجام دهید. حتی می تواند با یک تمرین کاردیو مانند این نیز انجام شود:

یک توپ طبی را در دست نگه دارید و به مدت 30 ثانیه آهسته بدوید (با سرعت 7 -8 کیلومتر بر ساعت).
برای 15 ــ 10 ثانیه با حداکثر سرعت بدوید.

برای یک تمرین کاردیوی شدید، این را تا 15 دقیقه تکرار کنید.

مراقب باشید. HIIT برای افرادی که دچار ضعف قلبی یا ضعف عضلانی هستند، مناسب نیست و تمرین اینتروال مستمر، شدیدتر نیز هست. این واقعیت که شما استراحت نمی کنید، به این معناست که خیلی سریع از نفس می افتید و به پایان رساندن آن به استقامت زیادی نیاز خواهد داشت. این تمرین برای کسانی مناسب است که در وضعیت بدنی عالی هستند و می خواهند باز هم سخت تر تمرین کنند.


ادامه مطلب ...

فوبی چیست، و چگونه درمان می‌شود؟

جام جم سرا به نقل از شهروند: فوبی یا فوبیا را می‌توان ترس مرضی شمرد. بعضی از روانشناسان از آن به‌عنوان ترس وسواسی یاد کردند، فوبی درواقع ترس شدید و مستمر و نامناسب از اشیاء یا موقعیت‌هاست.
فوبی ترس شدیدی است که دلیل منطقی ندارد. شخص از غیرمنطقی بودن ترس در مقابل خطر واقعی شیء، یا موقعیت، یا عمل آگاه است. ترس فرد تناسبی با موقعیت ندارد، قابل‌توجیه نیست، از کنترل ارادی خارج است و گرایش به پرهیز از موقعیت یا محرک ترس‌آور را ایجاد می‌کند، بسیاری از بیماران اشتغال خاطری با احتمال مواجهه با موقعیت یا شیء ترس‌آور دارند و در نتیجه از این دل نگرانی رنج می‌برند.
آگورافوبیا Agoraphobia یک نوع نوروز فوبیک است که با چندین فوبی ازجمله ترس از فضاهای باز، ازدحام، مسافرت همراه با ترس و احساس مسخ شخصیت و سایر علایم روانی دیده می‌شود.


علایم بالینی فوبی:

اضطراب شدید، تپش قلب، تعریق، لرزش، حالت تهوع، استفراغ، سرگیجه، گاهی غش، خستگی عمیق، بیماران فوبیک معمولا علاوه‌بر ترس علایم نوروتیک دیگری نیز دارند مانند سردرد، درد پشت و شانه، ناراحتی‌های گوارشی، درد معده، فکرهای وسواسی، احساس حقارت.


انواع فوبیا:

فوبی را از نظر شدت، طول مدت اختلال، غیرطبیعی بودن، ایجاد ناتوانی و میزان آن، اشیاء یا موقعیت‌های ایجاد‌کننده، تقسیم‌بندی‌های گوناگونی کرده‌اند. فوبی می‌تواند واحد یا متعدد باشد که در فوبی واحد ناتوانی فرد خفیف‌تر است.


ترس از مکان‌های باز:
شایع‌ترین نوع ترس مرضی است، خانم‌ها بیشتر دچار آن می‌شوند، سن شروع معمولا ١٢ تا ٣٥ سالگی است، افسردگی نیز همراه آن دیده می‌شود.

ترس از اجتماع Social phobia:
در خانم‌ها شایع‌تر است، این بیماران ترس از فعالیت‌های اجتماعی دارند، ترس از صحبت کردن، خوردن، آشامیدن، نوشتن و خواندن در حضور جمع.

ترس از حیوانات:
نسبت به دونوع قبلی شیوع کمتری دارد، اکثر مبتلایان خانم‌ها هستند، ترس از موش، ترس از سوسک، ترس از قورباغه و... ترس از آب، تاریکی، صدا، چاله، اماکن عمومی، فضای بسته، آسانسور، خون، حضور در جمع، قطار، هواپیما، فروشگاه‌ها، ازدحام، بیماری، رعد و برق، ارتفاع، باد، امتحان و... نیز ترس‌هایی هستند که می‌توان به‌عنوان فوبی ذکر کرد.

پیش آگهی:
اختلالات فوبیک در تمام انواع خود تمایل به مزمن شدن دارند، نسبت به درمان بسیار مقاومند و بهبود خود به خود به ندرت مشاهده می‌شود.


از عوارض بیماری، ناتوانی‌های اجتماعی، تحصیلی، شغلی و گاهی زناشویی را می‌توان ذکر کرد، آگورا فوبیا منجر به ناتوانی شدید و گاهی خانه‌نشینی دایم می‌شود.
بعضی از رفتارهای اجتماعی نیز خود تظاهری از فوبیک است. بچه‌ای که از تزریق ترسیده تزریقاتی می‌شود، فردی که از زخمی شدن و جراحت می‌ترسد، یا از زخمی کردن دیگران می‌ترسد ممکن است جراح شود حتی گاهی عشق به ورزش‌های خطرناک تظاهری از رفتار فوبیک است.
شروع و اپیدمیولوژی: فوبی معمولا در نوجوانی و اوایل جوانی و به‌طور ناگهانی و با حملات اضطراب شدید در مواجهه با شیء یا موقعیت شروع می‌شود، شیوع آن حدودا یک‌درصد جمعیت است، در خانم‌ها ٧٠‌درصد و آقایان ٣٠‌درصد است، کمتر از حدود ١٠‌درصد بیماران دنبال معالجه می‌روند.


علل بیماری:

واکنش فوبیک ممکن است از یک ترس ساده در کودک سرچشمه گرفته باشد و بر اثر تشابه و همانندی تولید شده باشد مثلا نوزادی را که والدین یا اطرافیان بالا و پایین می‌اندازند و با او بازی می‌کنند ممکن است در نوجوانی دچار ترس از ارتفاع شود، یا کودکی را که پدر به اصرار سعی دارد وارد آب کند و شنا به او یاد دهد ممکن است فرد را دچار ترس از آب کند، ممکن است سرچشمه ترس یک حادثه فراموش شده باشد، ممکن است ترس از احساس گناه فرد نشأت گرفته باشد، ممکن است ترس جابه‌جایی یک تشویش باشد، گاهی ترس از وسوسه‌های جنسی یا تجاوزکارانه و تبدیل آن ایجاد شده باشد، ممکن است ترس از احساس گناه و تنبیه خود حاصل شده باشد، یک تجربه ترس‌آور در گذشته ممکن است اساس ترس فعلی شخص باشد. معمولا در فوبی علت ترس سرکوب شده و پیدا کردن آن دشوار است. از دید روانکاوی اضطراب اخته شدن، جدایی و پرخاشگری در دوره‌های مختلف رشد می‌تواند به وسیله مکانیزم جابه‌جایی به فوبی منجر شود.


درمان:

تقریبا تمام روانشناسان از مکاتب مختلف عقیده دارند که بیمار فوبیک را باید با وضع فوبیک مواجه کرد. البته بعضی به روش درمانی حساسیت‌زدایی تدریجی و بعضی‌ها به روش غرقه‌سازی اعتقاد دارند. فرار از موقعیت وضع را مشکل‌تر می‌کند، فرانکل در زمینه درمان ترس معتقد بود اجتناب از نگرانی خود موجب افزایش نگرانی می‌شود.


روان درمانی:
هدف روان درمانی شفا بخشیدن بیماری یا تخفیف آن است، روان درمانگر به منظور زدودن یا تخفیف علایم موجود و جنبه‌های مختلف رفتار و به عقب انداختن بروز و پیشرفت علایم و ناتوانی، ارتقاء بخشیدن به رشد جنبه‌های مثبت شخصیت، تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس بیمار با وی رابطه برقرار می‌کند.

رفتار درمانی:
رفتار درمانی یعنی کاربرد منظم اصول یادگیری برای تحلیل و درمان اختلالات رفتاری. رفتار درمانگر معتقد است که رفتار نوروتیک و سایر انواع اختلال‌ها عموما یاد گرفته شده بنابراین تابع قوانین یادگیری است و از این طریق می‌توان آن را از بین برد، پاولف نخستین فردی بود که ثابت کرد تعارض روانی را می‌توان در حیوان آزمایشگاهی ایجاد کرد و این تعارض بی‌شباهت به تعارض مشهود در آدمیان نیست. در رفتار درمانی از روش‌های مختلف رفع حساسیت Desensitization، انفجار درونی Implosion، غرقه کردن یا درمان سیل آسا Flooding و تقلید Modeling، می‌توان استفاده کرد.

دارو درمانی:
می‌توان در درمان فوبی همزمان با روان درمانی و رفتار درمانی از نرولوپتیک‌ها با دوز کم، بنزودیازپین‌ها مثل اکسازپام و آرامبخش‌های دیگر نیز استفاده کرد.(پاکزادیان - روانشناس بالینی)


ادامه مطلب ...

راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ‎کدام!

[ad_1]
راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ‎کدام!
راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ‎کدام!

باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده در یکی از سخنرانی‌های خود که در دسامبر/آذرماه گذشته ایراد کرد، گفت: «به رغم این که تضمینی برای یکسان بودن نتایج نمی‌دهیم، اما می‌کوشیم تا فرصت‌های برابر را در اختیار همه قرار دهیم؛ این‌که موفقیت ... وابسته به تلاش و شایستگی اســت». چیزی که اوباما نگفت، این بود که امروزه در ایالات متحده، موفقیت بیش از هر روز دیگری وابسته به زاده شدن در ثروت و قدرت اســت.

در انگلیس هم، بوریس جانسن، شهردار لندن (که برخی او را از هم‌اکنون نخست‌وزیر آینده انگلیس می‌دانند) به تازگی به مشکل رشد اختلاف طبقاتی پرداخته اســت، ولی از دیدگاهی متفاوت با اوباما. به ادعای جانسن، موفقیت کاملا وابسته به بهره هوشی اســت، در نتیجه تمام کاری که می‌توانیم انجام دهیم، این اســت که بهترین فرصت برای موفقیت را در اختیار باهوش‌ترین کودکان قرار دهیم.

هرچه این سخنرانی‌ها در مورد مسائل متعددی بود، اما در قلب آن‌ها دو دیدگاه متضاد پیرامون راه رسیدن به موفقیت قرار داشت. برای برخی، مسئله کاملا مربوط به طبیعت اســت و این که موفقیت را ژن‌ها تعیین می‌کنند. برای برخی دیگر، مسئله فقط پرورش اســت و این‌که باید فرصت موفقیت را در اختیار مردم قرار داد. سوال اینجا اســت که کدام یک از این دو دیدگاه به واقعیت نزدیک‌تر اســت؟

نیاز به ذکر نیست که واقعیت پیچیده‌تر از این اســت. ژن‌هایی که به ارث می‌بریم اهمیت دارند، ولی محیط هم بی‌تاثیر نیست. حتی آی‌کیو (شاخص هوش) که ادعا می‌شد معیار اندازه‌گیری هوش ذاتی اســت، می‌تواند در دوره تربیت کودک کم یا زیاد شود. این بدان معنی اســت که خیلی کارها می‌توان انجام داد تا فردی موفق‌تر شود؛ اما آیا دولت‌ها، مدارس و والدین کار درست را انجام می‌دهند؟

پژوهش جدیدی که به رهبری رابرت پلومین از کینگز کالج لندن انجام شده، به این نتیجه رسیده اســت که تفاوت در عملکرد تحصیلی کودکان در مدارس انگلیس بیشتر ناشی از عوامل ارثی اســت تا آموزش و دیگر عوامل محیطی و انتشار مقاله آن دوباره به این چالش دامن زده اســت. این نتایج نباید خیلی تعجب‌برانگیز باشند، چرا که کمتر کسی در این شک دارد که هوش تا حد زیادی وابسته به ژن‌های ما اســت و کودکان باهوش، در مدارس عملکرد بهتری دارند.

ولی نتایج به این معنی نیست که تدریس معلم نقشی در عملکرد کودکان ندارد. نفی نقش معلم مانند این اســت که بگوییم از آن‌جاکه بلندی قد عمدتا ناشی از ژن‌ها اســت، پس نوع تغذیه در کودکان دچار سوء تغذیه، اثری بر کوتاهی قد آنها ندارد. به گفته پلومین، در حقیقت نقش بزرگ ژن‌ها می‌تواند چیز خوبی باشد، چون در محیط یکسان، ژن‌ها نقش بیشتری پیدا می‌کنند (در مقابل ثروت والدین در شرایط محیطی تبعیض‌آمیز). اما از یافته‌های او نمی‌توان چنین نتیجه گرفت که باید منابع را در اختیار یک طبقه کوچک خواص قرار دهیم.

تجربه عجیب دست‏‏چین کردن نخبگان
به یک دلیل، کودکان دارای بالاترین بهره هوشی، الزاما موفق‌ترین آدم‌ها در زندگی نیستند. در دهه 1920/1300، روان‌شناسی از دانشگاه استنفورد به نام لویس ترمان، 1528 کودک در ایالت کالیفرنیا را که در آزمون بهره هوشی استنفورد- بینت بالاترین نمره‌ها را کسب کرده بودند، سر کار فرستاد. ترمان هم مانند جانسن متقاعد شده بود که بهره هوشی کلید موفقیت در زندگی اســت و بر حسب درآمد و دستاوردها سنجیده می‌شود (بله، موفقیت را می‌توان بر حسب عوامل دیگری مانند شادی هم سنجید، اما این مقاله روی تعریف‌هایی محدودتر و مادی‌تر تمرکز کرده اســت). از یک منظر او درست حساب کرده بود: «مورچه‌های کارگر» او تا میانه زندگی خود، تقریبا 2000 مقاله پژوهشی منتشر کردند، دست کم 230 حق امتیاز ثبت کردند و 33 رمان و 375 داستان کوتاه و نمایشنامه منتشر کردند. متوسط درآمد آن‌ها تقریبا 3 برابر متوسط درآمد امریکایی‌ها بود.

ولی این داستان جنبه دیگری نیز داشت که آن‌قدرها خوشایند نبود. به رغم این که متوسط بهره هوشی این کودکان 147 بود، در نهایت تقریبا یک چهارم آنها تنها به شغل‌های سطح پایینی مانند کارمند دفتری، پلیس، فروشنده یا تعمیرکار رسیدند. هیچ یک از اعضای گروه نتوانستند به دستاورد آکادمیک چشمگیری در حد جایزه نوبل برسند یا عضوی از طبقه خواص روشنفکر جامعه شوند. در واقع، با تمرکز روی بهره هوشی، ترمان کودکانی مانند لوئیز الوارز یا ویلیام شاکلی را از گروه منتخب خود بیرون گذاشت که هر دو آنها برنده جایزه نوبل فیزیک شدند.

علاوه بر آن، هیچ یک از آنها تجارت موفقی را پایه‌گذاری نکردند و در نتیجه هیچ کدام به «ثروت‌آفرین» بزرگی تبدیل نشدند. یکی از استدلال‌ها برای حمایت‌های ویژه از طبقه خواص این اســت که آنها برای کشور، ثروت می‌آفرینند. در عوض، پس از 25 سال، ترمان دریافت که «هوش و دستاورد، ارتباط خاصی با هم ندارند».

ژن در مقابل محیط
درست اســت که هوش عامل مهمی اســت، اما به خودی خود تضمینی برای موفقیت نیست. مدارک غیر قابل انکاری هم از اهمیت عوامل محیطی در دست هستند، به خصوص عواملی که مرتبط با وضعیت اقتصادی- اجتماعی هستند. کودکانی که در مناطق فقیر با دسترسی محدود به کامپیوتر و کتاب رشد می‌کنند، و کسانی که احتمالا بهره چندانی از نظم و توجه والدین نبرده‌اند، نه تنها وضع سلامت ضعیف‌تری دارند، بلکه احتمالا ضعف آنها در مدرسه هم بیشتر اســت. این مسائل، موفقیت آنها را در بزرگسالی خیلی سخت‌تر می‌کند. در مقابل، خیلی از کارآفرین‌های موفق، رهبران و بزرگان هنری در خانه‌هایی سرشار از تحریک و تهییج و درمحاصره کتاب‌های متعدد بزرگ می‌شوند و همواره این شانس را دارند که سر میز شام، از بحث‌های الهام‌بخش بزرگ‌ترها بهره ببرند.

کودکانی که والدینشان جدا شده‌اند یا کسانی که در خانه‌هایی با شرایط احساسی نامتعادل بزرگ‌می‌شوند هم فارغ از پس‌زمینه اجتماعی خود مستعد شکست هستند. آنها عمدتا در مدرسه هم رفتار خوبی ندارند.

ادوارد ملهویش از دانشگاه لندن که در مورد رشد کودکی تحقیق می‌کند، هشدار می‌دهد آن ‌دسته از کودکان زیر 5 سال که محبت پایدار و ارتباط کافی را از والدین یا سرپرستان خود دریافت نمی‌کنند، رشد اجتماعی و احساسی کاملی نخواهند داشت. این امر بر مهارت‌های زبانی آنها هم تاثیر می‌گذارد و به همین دلیل، کودکان خانواده‌های مشکل‌دار، عمدتا در مدرسه هم ناموفق هستند. ملهویش می‌گوید: «رشد کامل زبانی به تقویت رشد شناختی، سواد خواندن و نوشتن و دستاوردهای آموزشی و همچنین مهارت‌های اجتماعی کمک می‌کند».

به عبارت دیگر، اثر محیط بسیار ژرف اســت. بزرگ شدن در فقر می‌تواند بر مهارت‌های شناختی کودک تاثیر منفی گذاشته و تا 9 امتیاز از بهره هوشی او بکاهد. در مقابل، پس‌زمینه برتر می‌تواند بهره هوشی را بیشتر کند. کودکانی که در فقر به دنیا آمده‌اند، ولی به فرزندی قبول شده و در خانواده‌های ثروتمند بزرگ شده‌اند، در مقایسه با برادران و خواهران دیگر خود که در همان محیط فقیر باقی مانده‌اند بهره هوشی بالاتری کسب می‌کنند.

دوره‌های پراهمیت پیش‌دبستانی
یافته‌های این پژوهش‌ها معنای روشنی دارند. برای این‌که کودکان بتوانند ظرفیت‌های خود را آزاد کنند، نباید تا زمان آغاز سن مدرسه صبر کرد؛ شاید تا آن وقت خیلی دیر شده باشد. به گفته ملهویش چیزی که لازم اســت، «مراکز آموزش اولیه» باکیفیت اســت که مهدکودک، بهزیستی، خدمات درمانی و آموزش را یک جا جمع کند؛ مداخله‌ای که سودمند بودن آن برای کودکان با هر پس‌زمینه‌ای و بخصوص برای کودکان دارای خانواده‌های ندار اثبات شده اســت.

اهمیت مداخله از سنین خردسالی اکنون تقریبا برای همه روشن شده و منجر به مشوق‌های رشدی کودکان در ایالات متحده و انگلیس شده اســت. اوباما اکنون به دنبال حمایت هر دو حزب از برنامه‌هایش برای گسترش دسترسی به آموزش‌های پیش‌دبستانی اســت. وی در ماه ژانویه/دی گفت: «پژوهش‌ها نشان می‌دهند یکی از بهترین سرمایه‌گذاری‌هایی که می‌توانیم در زندگی یک کودک انجام دهیم، آموزش‌های باکیفیت در سنین خردسالی اســت». ولی در انگلیس، بودجه این مشوق‌ها در دو سال گذشته به یک سوم کاهش یافته اســت.

ولی برای موفقیت، به چیزی بیشتر از استعداد ذاتی و رشد در محیطی که به شما برای کشف آن استعداد کمک کند، نیاز اســت. روان‌شناسی به نام کی. آندرس اریکسون از دانشگاه ایالتی فلوریدا می‌گوید: «به نظر نمی‌رسد که هوش و توانایی شناختی تفاوت‌های شخصی در عملکرد افراد متخصص را پیش‌بینی کنند». او و همکارانش چنین استدلال می‌کند که موفقیت در عملکرد نخبگان در بسیاری از حوزه‌ها مانند موسیقی، ورزش، شطرنج و کارهایی که نیاز به حافظه دارند، بیشتر از این که ناشی از استعداد ذاتی باشد، متاثر از تمرکز و تمرین اســت.

تمرین، پشتکار، ثابت‌قدم بودن و ...
چرا برخی از مردم بیش‌تر از بقیه تمرین می‌کنند؟ در سنین خردسالی، پاسخ این سوال می‌تواند والدین سخت‌گیر باشد. ولی برای هر کس که بخواهد خود را در اوج ببیند، وجود یک سری عامل‌های بخصوص ضروری اســت. برای مثال، بدون داشتن پشتکار و متعهد ماندن به دستیابی به اهداف دوردست یا به عبارتی «ثبات قدم» نمی‌توانید به اهداف خود برسید. آنجلا داکورث از دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید: «افراد ثابت‌قدم موفق‌تر از دیگران هستند، بخصوص در موقعیت‌های شدیدا چالش‌برانگیز».

حال نوبت این سوال می‌رسد که چه چیزی فرد را ثابت‌قدم می‌سازد؟ بخشی از پاسخ در انگیزه نهفته اســت. داکورث نشان داده که وقتی پای انگیزه و تشویق (مثلا یک پاداش مالی کوچک) در میان باشد، در آزمون بهره هوشی هم شاهد نمرات بالاتری خواهیم بود. این یافته‌ها کاربرد مهمی در مطالعه موفقیت دارند. روان‌شناسان، اقتصاددان‌ها و دانشمندان علوم اجتماعی عموما ارتباط بین بهره هوشی و دستاوردهای زندگی را مدرکی می‌دانند دال بر این که موفقیت تا حد عمده‌ای به هوش وابسته اســت. ولی از کار داکورث چنین می‌توان نتیجه گرفت که آزمون‌های بهره هوشی، چیزی بیشتر از هوش را می‌سنجند (و این که انگیزه، دارایی بسیار باارزشی اســت).

اینفوگراف-راز موفقیت چیست؟ ژنتیک یا عرق جبین-شاید هیچ کدام!

پشتکار نیاز به چیز دیگری هم دارد: عزم راسخ برای دیدن چیزی فراتر از افق. این دربردارنده سخت‌کوشی اســت و مقاومت در برابر هوا و هوس‌هایی که فرد را از نیل به هدف باز می‌دارند. عزم راسخ تا حدی زیادی در مورد کنترل نفس یا خودداری اســت که تعقیب هدف را به دو شیوه بسیار مهم‌ امکان‌پذیر می‌سازد.

اول، از فواید کنترل نفس (مانند هوش) می‌توان تا پایان عمر بهره برد. در میان افراد بالغ، این عامل بیشتر در نتایج امتحان تاثیر می‌گذارد تا بهره هوشی. دانشجویانی که کنترل نفس بهتری دارند، با احتمال بالاتری به‌موقع در مدرسه یا دانشگاه حاضر شوند، تمرین‌هایشان را انجام می‌دهند و کمتر تلویزیون می‌بینند که طبق یافته‌های داکورث، منجر به بالاتر رفتن نمراتشان می‌شود. نتایج پژوهش جدیدتری که هزار دانش‌آموز نیوزیلندی را از بدو تولد تا 32 سالگی دنبال می‌کرد، نشان داد آنهایی که در دوران کودکی کنترل نفس بالاتری داشتند، در بزرگسالی سالم‌تر و به لحاظ عاطفی پایدارتر بودند.

خودتان را کنترل کنید!
این یافته‌ها بازتاب‌دهنده مطالعه مشهوری اســت که توسط والتر میشل، روان‌شناس و استاد فعلی دانشگاه کلمبیا در نیویورک انجام شد. او در اواخر دهه 1960/1340، به کودکان خردسال بین خوردن بلافاصله یک خوراکی یا نگه داشتن آن به مدت 15 دقیقه و دریافت 2 خوراکی به جای آن، حق انتخاب داد (آزمایش مارش‌ملو). سال‌ها بعد او کشف کرد کودکانی که صبر کرده بودند، در دوران دبیرستان عملکرد بهتری به نسبت شکمو‌ترهایی داشتند که نتوانسته بودند 15 دقیقه صبر کنند. آنهایی که صبر پیشه کرده بودند، در دوران بلوغ در بین همتایان خود نیز محبوب‌تر بودند، کمتر دچار اضافه وزن شده و حقوق بالاتری نیز می‌گرفتند.

دومین نکته مهم در مورد کنترل نفس یا خویشتن‌داری این اســت که می‌توان آن را بهبود بخشید. روی باومیستر از دانشگاه ایالتی فلوریدا آن را به عضله‌ای تشبیه می‌کند که می‌توان با ورزش کردن تقویت کرد. گروه او دریافته‌اند که تمرین خویشتن‌داری در یک زمینه خاص در زندگی، می‌تواند خویشتن‌داری را در تمام جنبه‌ها بهبود بخشد. اعضای گروه او همچنین دریافتند که پیشرفت در برخی افراد بیشتر از دیگران اســت، که احتمالا به این دلیل اســت که خویشتن‌داری بیشتری در آغاز تمرین داشته‌اند و در نتیجه بیشتر به انجام تمرین‌ها متعهد می‌مانند.

باومیستر می‌گوید: «این فرایندی بازخوردی اســت که خود مهم‌ترین دلیل برای این اســت که چرا والدین باید در همان آغاز کودکی به تشویق پشتکار در فرزند خود اولویت بدهند». خویشتن‌داری همچنین به گفته او برای تمرین‌های تمرکزی (که برای رشد هر نوع مهارتی ضروری اســت) نیز عاملی کلیدی اســت، چرا که اساس تمرین بر این اســت که خود را وادارید به جای این که به چند حرکت اکتفا کنید، سخت‌ترین کارها را انجام دهید.

امان از تفکرات صلب!
دانستن این که می‌توانیم پشتکار خود را بیشتر کنیم و در مواجهه با مشکلات ثابت قدم‌تر شویم، می‌تواند ما را در مورد توانایی‌هایمان خوشبین‌تر کند. شوربختانه، ما معمولا باورهایمان را در مورد خود و توانایی تغییر خودمان رها نمی‌کنیم. روان‌شناسان رشدی نشان داده‌اند که داشتن یک طرز تفکر خشک و بی‌تغییر (غیر قابل تغییر تصور کردن مشخصاتی مانند هوش و شخصیت) منجر به ترس از شکست، رفتار بد در مقابل نقد و اجتناب از موقعیت‌های جدید یا دشوار می‌شود، که بخت چندانی برای موفقیت باقی نمی‌گذارد. در مقابل این باور که ویژگی‌های ما قابل تغییرند، ما را به آموختن مهارت‌های جدید و تجربه‌های تازه مشتاق‌تر می‌سازد.

در دهه گذشته، گروهی به رهبری کارول دوک از دانشگاه استنفورد، نمرات هزاران دانش‌آموز و دانشجو را در ایالات متحده بهبود بخشیدند، آن هم فقط با آموختن این‌که «هوش ثابت نیست، سخت‌کوشی می‌تواند شما را باهوش‌تر کند، مشکل داشتن در هماهنگ کردن خود با کالج فرایندی طبیعی در آموزش اســت و نشانه کم‌هوش بودن کسی نیست». دوک می‌گوید: «یک طرز تفکر رشد یافته در تمام مراحل زندگی به درد می‌خورد. این طرز تفکر به شما کمک می‌کند که بر چالش‌های بیشتری غلبه کنید، و در مواجهه به شکست‌ها ناامید نشوید».

خطرات یک طرز تفکر صلب، به خصوص برای اعضای گروه‌هایی که جامعه نگرشی منفی به آنها دارد (برای مثال، سیاه‌پوستان در امریکا که ناخواسته باید کلیشه‌های ذهنیتی اجتماع را تحمل کنند) شدیدتر اســت. در مقایسه با خصوصیات اجتماع که تغییر آنها کار ساده‌ای نیست، تغییر طرز تفکر فرد کار ساده‌تری اســت. گروه دوک، به تازگی در تحقیقی که هنوز منتشر نشده، با ارتقای طرز تفکر دانش‌آموزان سیاه‌پوست تازه وارد به کالج، به بهبود عملکرد آنها در کالج کمک کرده‌اند.

از تحقیقات در مورد نیروی اراده و طرز تفکر چنین برمی‌آید که ما می‌توانیم بر چیزهایی که از بدو تولد همراه‌مان بوده‌اند هم تاثیر بگذاریم. ولی این هم درست نیست که فکر کنیم تربیت مهم‌تر از طبیعت اســت. اسکات بری کافمن که در دانشگاه نیویورک به مطالعه هوش و خلاقیت می‌پردازد، می‌گوید: «تقریبا در هر ویژگی روان‌شناختی که در نظر بگیرید، عوامل ژنتیک در تفاوت بین افراد نقش دارند، چه ویژگی‌های فردی و چه خصوصیات شناختی. با این وجود، همه خصوصیات را باید پرورش داد. محیط و تصمیماتی که فرد اتخاذ می‌کند، در این پرورش نقشی اساسی دارند».

اینفوگراف-راز موفقیت چیست؟ ژنتیک یا عرق جبین-شاید هیچ کدام!

عقیده اریکسون این اســت که در اکثر موارد، فرد می‌تواند با داشتن زمان کافی و تمرین و ممارست در جهت درست، به هر تخصصی دست یابد. ولی به گفته کیت سیمونتون از دانشگاه دیویس کالیفرنیا، کسانی که سریع‌تر می‌آموزند (آن‌ها که استعداد بیشتری دارند) همیشه در رقابت با کندترها برنده می‌شوند: «یقینا اگر من به مدت طولانی تمرین کنم، می‌توانم یک ویولن‌نواز ماهر شوم، ولی اگر قرار باشد این زمان 50 سال طول بکشد و تازه آن موقع به حدی از مهارت رسیده باشم که بتوانم برای جایی در ردیف دوم یک ارکستر امتحان بدهم، چه فایده‌ای برای من خواهد داشت؟»

رویاهایتان را جدی بگیرید
همان‌طور که برخی افراد بااستعدادتر از دیگران هستند، افراد مختلف استعدادهای متفاوتی هم دارند. اگر به همه کودکان، چیزهای مشابهی و به شیوه‌های مشابهی آموخته شود، تنها اندکی از آنها می‌توانند موفق شوند. سیستم آموزشی یک‌دست انگلیس (مشابه سیستم آموزشی ایران) که در آن برنامه‌های درسی یکسان کشوری برای همه مدارس به منظور کمتر کردن نابرابری‌ها وجود دارد، ناخواسته فقط در خدمت بخشی از این کودکان اســت. تقریبا تمام روان‌شناس‌ها و متخصصین پرورشی از سیستم‌های آموزشی‌ای حمایت می‌کنند که طیف گسترده‌تری از استعدادها و علایق را پوشش دهند، و کمتر بر معیارها و نمره‌ها تمرکز کنند.

اریکسون می‌گوید: «همه دانش‌آموزان مشابه هم نیستند، در نتیجه لازم اســت که حق انتخاب وجود داشته باشد». مسئله را این‌گونه در نظر بگیرید: هرچه شرایط محیطی بیشتری در یک باغ داشته باشیم (آفتابی، سایه، مرطوب و مواردی از این دست)، طیف گیاهانی که می‌توانیم بکاریم گسترده‌تر اســت.

به گفته کافمن، مدارس باید آموزش عمیق‌تر و شخصی‌تر در حوزه‌های تخصصی‌تر را تشویق کنند، و به کودکان امکان بدهند که با سرعت مناسب حال خودشان رشد کنند. به گفته او، خیلی از استعدادهای کودکان دیر شکوفا می‌شوند، به خصوص در زمینه هنر و علم که نیاز به طیفی از مهارت‌های شناختی و اجتماعی دارد. «برای برخی غلبه بر موانع زمان زیادی به طول می‌انجامد، ولی پس از آن آنها ناگهان شتاب می‌گیرند و مسیر موفقیت را در مدت کوتاهی می‌پیمایند».

به گفته کارشناسان، آن‌چه کمک نمی‌کند، معرفی آزمون‌های استاندارد بیشتر اســت و این دقیقا همان کاری اســت که انگلیس انجام می‌دهد. با وجود این که سیستم امریکایی تمرکز کمتری دارد، اما آن سیستم هم تحت سیطره آزمون‌های سراسری استاندارد اســت. توصیه کافمن این اســت: «به رویاهای کودکان گوش کنید، و آنها را تشویق کنید، مهم نیست که نمره امتحان یا پس زمینه آنها چگونه اســت. به تلاش و پیشرفت پاداش دهید، نه به خروجی استاندارد».

رویاپردازی را تشویق کنیم؟ برای خیلی‌ها این توصیه شباهتی به دستورالعمل موفقیت ندارد، ولی احتمالا این مهم‌ترین عامل موفقیت برای همه مردم اســت. یک روان‌شناس امریکایی به نام الیس پاول تورنس، زندگی چند صد فرد خلاق با دستاوردهای بزرگ را از دوران دبیرستان تا میان‌سالی بررسی کرد که در میان آنها دانشمندان، نویسندگان، مخترعان، معلمان، مشاوران، مدیران اجرایی و یک ترانه‌سرا دیده می‌شدند. او دریافت که این توانایی‌های علمی یا فنی یا دستاوردهای دوران مدرسه نبود که آن‌ها را از دیگران جدا می‌کرد، بلکه خصوصیاتی مانند احساس هدف داشتن، شجاعتِ خلاق بودن، لذت بردن از تفکر عمیق و احساس راحتی در عین در اقلیت بودن بود. مهم‌تر از همه به باور او، «عاشق یک رویا شدن» بود، بخصوص اگر در سنین جوانی اتفاق افتاده باشد و فرد تمام تلاش خود را برای رسیدن به این عشق به کار گرفته باشد.

تورنس گروه افراد بلندپرواز خود را «فراترها» نامید. او بر این عقیده بود که موفقیت‌های آنها فراتر از هر چیزی بود که یک آزمون استاندارد آموزشی بتواند پیش‌بینی کند، و البته فراتر از دوردست‌ترین رویاهای عموم مردم.

منبع: هفته‌نامه نیوساینتیست، شماره 2959، مورخ 8 مارس 2014، صفحه 30 تا 34
ترجمه: مجید جویا

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


9 مارس 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریهای دارد؛ اما شواهد چه میگویند؟ و مهمتر این که ما چه کاری میتوانیم برای خود و فرزندانمان ...چیزی که اوباما نگفت، این بود که امروزه در ایالات متحده، موفقیت بیش از هر روز دیگری وابسته به زاده شدن در ثروت و قدرت است. - در انگلیس هم، بوریس جانسن ... راز ...راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام! اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریهای دارد؛ اما شواهد چه میگویند؟ و مهمتر این که ما چه ...9 مارس 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریه ای دارد؛ اما شواهد چه می گویند؟ و مهم تر این که ما چ.راز موفقیت در بازار تجاری چین چیست؟ euronews دنيای تجارت3 مه 2013 بسیاری از کارآفرینان اروپایی به دنبال ... رمز موفقیت شاه کلید موفقیت رمز موفقیت سخنان بزرگان درباب موفقیت راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام!10 مه 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریهای دارد؛ اما شواهد چه میگویند؟ و مهمتر این که ما چه کاری میتوانیم برای خود و فرزندانمان ...8 مارس 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریه ای دارد؛ اما شواهد چه می گویند؟ و مهم تر این که ما چه کاری می توانیم برای خود و فرزندانمان ...30 آگوست 2015 ... عشق گمشده من رمز و راز موفقیت پروفسور سمیعی از زبان خودشجوابی ساده ولی به نظر من ... راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام!راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام! خرداد ۱۱, ۱۳۹۵ ... . آکواریوم ناژوان تازه افتتاح شدهمن که نرفتم هنوز،کسى رفته بگه خوب بوده یا نه؟ آدرس: میدان ...هوای نفسی که شاید گریبان تک به تک آن سه نفر را گرفت و هیچ کدام شاید هیچ یک از دو. ... هیچکدام،راز موفقیت چیست ژنتیک یا عرق جبین شاید هیچ کدام میلیاردر جوان ...


کلماتی برای این موضوع

زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاهر کسی که با زبان و ادبیات سروکار داشته باشد، لاجرم گذارش به دنیای بی‌کران زبان همکاری با ما فضول محلههمکاریبامادر خواست همکاری از هم میهنان در فرستادن مقاله و نوشتار برای چاپ در فضول محله


ادامه مطلب ...

راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ‎کدام!

[ad_1]
راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ‎کدام!
راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ‎کدام!

باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده در یکی از سخنرانی‌های خود که در دسامبر/آذرماه گذشته ایراد کرد، گفت: «به رغم این که تضمینی برای یکسان بودن نتایج نمی‌دهیم، اما می‌کوشیم تا فرصت‌های برابر را در اختیار همه قرار دهیم؛ این‌که موفقیت ... وابسته به تلاش و شایستگی اســت». چیزی که اوباما نگفت، این بود که امروزه در ایالات متحده، موفقیت بیش از هر روز دیگری وابسته به زاده شدن در ثروت و قدرت اســت.

در انگلیس هم، بوریس جانسن، شهردار لندن (که برخی او را از هم‌اکنون نخست‌وزیر آینده انگلیس می‌دانند) به تازگی به مشکل رشد اختلاف طبقاتی پرداخته اســت، ولی از دیدگاهی متفاوت با اوباما. به ادعای جانسن، موفقیت کاملا وابسته به بهره هوشی اســت، در نتیجه تمام کاری که می‌توانیم انجام دهیم، این اســت که بهترین فرصت برای موفقیت را در اختیار باهوش‌ترین کودکان قرار دهیم.

هرچه این سخنرانی‌ها در مورد مسائل متعددی بود، اما در قلب آن‌ها دو دیدگاه متضاد پیرامون راه رسیدن به موفقیت قرار داشت. برای برخی، مسئله کاملا مربوط به طبیعت اســت و این که موفقیت را ژن‌ها تعیین می‌کنند. برای برخی دیگر، مسئله فقط پرورش اســت و این‌که باید فرصت موفقیت را در اختیار مردم قرار داد. سوال اینجا اســت که کدام یک از این دو دیدگاه به واقعیت نزدیک‌تر اســت؟

نیاز به ذکر نیست که واقعیت پیچیده‌تر از این اســت. ژن‌هایی که به ارث می‌بریم اهمیت دارند، ولی محیط هم بی‌تاثیر نیست. حتی آی‌کیو (شاخص هوش) که ادعا می‌شد معیار اندازه‌گیری هوش ذاتی اســت، می‌تواند در دوره تربیت کودک کم یا زیاد شود. این بدان معنی اســت که خیلی کارها می‌توان انجام داد تا فردی موفق‌تر شود؛ اما آیا دولت‌ها، مدارس و والدین کار درست را انجام می‌دهند؟

پژوهش جدیدی که به رهبری رابرت پلومین از کینگز کالج لندن انجام شده، به این نتیجه رسیده اســت که تفاوت در عملکرد تحصیلی کودکان در مدارس انگلیس بیشتر ناشی از عوامل ارثی اســت تا آموزش و دیگر عوامل محیطی و انتشار مقاله آن دوباره به این چالش دامن زده اســت. این نتایج نباید خیلی تعجب‌برانگیز باشند، چرا که کمتر کسی در این شک دارد که هوش تا حد زیادی وابسته به ژن‌های ما اســت و کودکان باهوش، در مدارس عملکرد بهتری دارند.

ولی نتایج به این معنی نیست که تدریس معلم نقشی در عملکرد کودکان ندارد. نفی نقش معلم مانند این اســت که بگوییم از آن‌جاکه بلندی قد عمدتا ناشی از ژن‌ها اســت، پس نوع تغذیه در کودکان دچار سوء تغذیه، اثری بر کوتاهی قد آنها ندارد. به گفته پلومین، در حقیقت نقش بزرگ ژن‌ها می‌تواند چیز خوبی باشد، چون در محیط یکسان، ژن‌ها نقش بیشتری پیدا می‌کنند (در مقابل ثروت والدین در شرایط محیطی تبعیض‌آمیز). اما از یافته‌های او نمی‌توان چنین نتیجه گرفت که باید منابع را در اختیار یک طبقه کوچک خواص قرار دهیم.

تجربه عجیب دست‏‏چین کردن نخبگان
به یک دلیل، کودکان دارای بالاترین بهره هوشی، الزاما موفق‌ترین آدم‌ها در زندگی نیستند. در دهه 1920/1300، روان‌شناسی از دانشگاه استنفورد به نام لویس ترمان، 1528 کودک در ایالت کالیفرنیا را که در آزمون بهره هوشی استنفورد- بینت بالاترین نمره‌ها را کسب کرده بودند، سر کار فرستاد. ترمان هم مانند جانسن متقاعد شده بود که بهره هوشی کلید موفقیت در زندگی اســت و بر حسب درآمد و دستاوردها سنجیده می‌شود (بله، موفقیت را می‌توان بر حسب عوامل دیگری مانند شادی هم سنجید، اما این مقاله روی تعریف‌هایی محدودتر و مادی‌تر تمرکز کرده اســت). از یک منظر او درست حساب کرده بود: «مورچه‌های کارگر» او تا میانه زندگی خود، تقریبا 2000 مقاله پژوهشی منتشر کردند، دست کم 230 حق امتیاز ثبت کردند و 33 رمان و 375 داستان کوتاه و نمایشنامه منتشر کردند. متوسط درآمد آن‌ها تقریبا 3 برابر متوسط درآمد امریکایی‌ها بود.

ولی این داستان جنبه دیگری نیز داشت که آن‌قدرها خوشایند نبود. به رغم این که متوسط بهره هوشی این کودکان 147 بود، در نهایت تقریبا یک چهارم آنها تنها به شغل‌های سطح پایینی مانند کارمند دفتری، پلیس، فروشنده یا تعمیرکار رسیدند. هیچ یک از اعضای گروه نتوانستند به دستاورد آکادمیک چشمگیری در حد جایزه نوبل برسند یا عضوی از طبقه خواص روشنفکر جامعه شوند. در واقع، با تمرکز روی بهره هوشی، ترمان کودکانی مانند لوئیز الوارز یا ویلیام شاکلی را از گروه منتخب خود بیرون گذاشت که هر دو آنها برنده جایزه نوبل فیزیک شدند.

علاوه بر آن، هیچ یک از آنها تجارت موفقی را پایه‌گذاری نکردند و در نتیجه هیچ کدام به «ثروت‌آفرین» بزرگی تبدیل نشدند. یکی از استدلال‌ها برای حمایت‌های ویژه از طبقه خواص این اســت که آنها برای کشور، ثروت می‌آفرینند. در عوض، پس از 25 سال، ترمان دریافت که «هوش و دستاورد، ارتباط خاصی با هم ندارند».

ژن در مقابل محیط
درست اســت که هوش عامل مهمی اســت، اما به خودی خود تضمینی برای موفقیت نیست. مدارک غیر قابل انکاری هم از اهمیت عوامل محیطی در دست هستند، به خصوص عواملی که مرتبط با وضعیت اقتصادی- اجتماعی هستند. کودکانی که در مناطق فقیر با دسترسی محدود به کامپیوتر و کتاب رشد می‌کنند، و کسانی که احتمالا بهره چندانی از نظم و توجه والدین نبرده‌اند، نه تنها وضع سلامت ضعیف‌تری دارند، بلکه احتمالا ضعف آنها در مدرسه هم بیشتر اســت. این مسائل، موفقیت آنها را در بزرگسالی خیلی سخت‌تر می‌کند. در مقابل، خیلی از کارآفرین‌های موفق، رهبران و بزرگان هنری در خانه‌هایی سرشار از تحریک و تهییج و درمحاصره کتاب‌های متعدد بزرگ می‌شوند و همواره این شانس را دارند که سر میز شام، از بحث‌های الهام‌بخش بزرگ‌ترها بهره ببرند.

کودکانی که والدینشان جدا شده‌اند یا کسانی که در خانه‌هایی با شرایط احساسی نامتعادل بزرگ‌می‌شوند هم فارغ از پس‌زمینه اجتماعی خود مستعد شکست هستند. آنها عمدتا در مدرسه هم رفتار خوبی ندارند.

ادوارد ملهویش از دانشگاه لندن که در مورد رشد کودکی تحقیق می‌کند، هشدار می‌دهد آن ‌دسته از کودکان زیر 5 سال که محبت پایدار و ارتباط کافی را از والدین یا سرپرستان خود دریافت نمی‌کنند، رشد اجتماعی و احساسی کاملی نخواهند داشت. این امر بر مهارت‌های زبانی آنها هم تاثیر می‌گذارد و به همین دلیل، کودکان خانواده‌های مشکل‌دار، عمدتا در مدرسه هم ناموفق هستند. ملهویش می‌گوید: «رشد کامل زبانی به تقویت رشد شناختی، سواد خواندن و نوشتن و دستاوردهای آموزشی و همچنین مهارت‌های اجتماعی کمک می‌کند».

به عبارت دیگر، اثر محیط بسیار ژرف اســت. بزرگ شدن در فقر می‌تواند بر مهارت‌های شناختی کودک تاثیر منفی گذاشته و تا 9 امتیاز از بهره هوشی او بکاهد. در مقابل، پس‌زمینه برتر می‌تواند بهره هوشی را بیشتر کند. کودکانی که در فقر به دنیا آمده‌اند، ولی به فرزندی قبول شده و در خانواده‌های ثروتمند بزرگ شده‌اند، در مقایسه با برادران و خواهران دیگر خود که در همان محیط فقیر باقی مانده‌اند بهره هوشی بالاتری کسب می‌کنند.

دوره‌های پراهمیت پیش‌دبستانی
یافته‌های این پژوهش‌ها معنای روشنی دارند. برای این‌که کودکان بتوانند ظرفیت‌های خود را آزاد کنند، نباید تا زمان آغاز سن مدرسه صبر کرد؛ شاید تا آن وقت خیلی دیر شده باشد. به گفته ملهویش چیزی که لازم اســت، «مراکز آموزش اولیه» باکیفیت اســت که مهدکودک، بهزیستی، خدمات درمانی و آموزش را یک جا جمع کند؛ مداخله‌ای که سودمند بودن آن برای کودکان با هر پس‌زمینه‌ای و بخصوص برای کودکان دارای خانواده‌های ندار اثبات شده اســت.

اهمیت مداخله از سنین خردسالی اکنون تقریبا برای همه روشن شده و منجر به مشوق‌های رشدی کودکان در ایالات متحده و انگلیس شده اســت. اوباما اکنون به دنبال حمایت هر دو حزب از برنامه‌هایش برای گسترش دسترسی به آموزش‌های پیش‌دبستانی اســت. وی در ماه ژانویه/دی گفت: «پژوهش‌ها نشان می‌دهند یکی از بهترین سرمایه‌گذاری‌هایی که می‌توانیم در زندگی یک کودک انجام دهیم، آموزش‌های باکیفیت در سنین خردسالی اســت». ولی در انگلیس، بودجه این مشوق‌ها در دو سال گذشته به یک سوم کاهش یافته اســت.

ولی برای موفقیت، به چیزی بیشتر از استعداد ذاتی و رشد در محیطی که به شما برای کشف آن استعداد کمک کند، نیاز اســت. روان‌شناسی به نام کی. آندرس اریکسون از دانشگاه ایالتی فلوریدا می‌گوید: «به نظر نمی‌رسد که هوش و توانایی شناختی تفاوت‌های شخصی در عملکرد افراد متخصص را پیش‌بینی کنند». او و همکارانش چنین استدلال می‌کند که موفقیت در عملکرد نخبگان در بسیاری از حوزه‌ها مانند موسیقی، ورزش، شطرنج و کارهایی که نیاز به حافظه دارند، بیشتر از این که ناشی از استعداد ذاتی باشد، متاثر از تمرکز و تمرین اســت.

تمرین، پشتکار، ثابت‌قدم بودن و ...
چرا برخی از مردم بیش‌تر از بقیه تمرین می‌کنند؟ در سنین خردسالی، پاسخ این سوال می‌تواند والدین سخت‌گیر باشد. ولی برای هر کس که بخواهد خود را در اوج ببیند، وجود یک سری عامل‌های بخصوص ضروری اســت. برای مثال، بدون داشتن پشتکار و متعهد ماندن به دستیابی به اهداف دوردست یا به عبارتی «ثبات قدم» نمی‌توانید به اهداف خود برسید. آنجلا داکورث از دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید: «افراد ثابت‌قدم موفق‌تر از دیگران هستند، بخصوص در موقعیت‌های شدیدا چالش‌برانگیز».

حال نوبت این سوال می‌رسد که چه چیزی فرد را ثابت‌قدم می‌سازد؟ بخشی از پاسخ در انگیزه نهفته اســت. داکورث نشان داده که وقتی پای انگیزه و تشویق (مثلا یک پاداش مالی کوچک) در میان باشد، در آزمون بهره هوشی هم شاهد نمرات بالاتری خواهیم بود. این یافته‌ها کاربرد مهمی در مطالعه موفقیت دارند. روان‌شناسان، اقتصاددان‌ها و دانشمندان علوم اجتماعی عموما ارتباط بین بهره هوشی و دستاوردهای زندگی را مدرکی می‌دانند دال بر این که موفقیت تا حد عمده‌ای به هوش وابسته اســت. ولی از کار داکورث چنین می‌توان نتیجه گرفت که آزمون‌های بهره هوشی، چیزی بیشتر از هوش را می‌سنجند (و این که انگیزه، دارایی بسیار باارزشی اســت).

اینفوگراف-راز موفقیت چیست؟ ژنتیک یا عرق جبین-شاید هیچ کدام!

پشتکار نیاز به چیز دیگری هم دارد: عزم راسخ برای دیدن چیزی فراتر از افق. این دربردارنده سخت‌کوشی اســت و مقاومت در برابر هوا و هوس‌هایی که فرد را از نیل به هدف باز می‌دارند. عزم راسخ تا حدی زیادی در مورد کنترل نفس یا خودداری اســت که تعقیب هدف را به دو شیوه بسیار مهم‌ امکان‌پذیر می‌سازد.

اول، از فواید کنترل نفس (مانند هوش) می‌توان تا پایان عمر بهره برد. در میان افراد بالغ، این عامل بیشتر در نتایج امتحان تاثیر می‌گذارد تا بهره هوشی. دانشجویانی که کنترل نفس بهتری دارند، با احتمال بالاتری به‌موقع در مدرسه یا دانشگاه حاضر شوند، تمرین‌هایشان را انجام می‌دهند و کمتر تلویزیون می‌بینند که طبق یافته‌های داکورث، منجر به بالاتر رفتن نمراتشان می‌شود. نتایج پژوهش جدیدتری که هزار دانش‌آموز نیوزیلندی را از بدو تولد تا 32 سالگی دنبال می‌کرد، نشان داد آنهایی که در دوران کودکی کنترل نفس بالاتری داشتند، در بزرگسالی سالم‌تر و به لحاظ عاطفی پایدارتر بودند.

خودتان را کنترل کنید!
این یافته‌ها بازتاب‌دهنده مطالعه مشهوری اســت که توسط والتر میشل، روان‌شناس و استاد فعلی دانشگاه کلمبیا در نیویورک انجام شد. او در اواخر دهه 1960/1340، به کودکان خردسال بین خوردن بلافاصله یک خوراکی یا نگه داشتن آن به مدت 15 دقیقه و دریافت 2 خوراکی به جای آن، حق انتخاب داد (آزمایش مارش‌ملو). سال‌ها بعد او کشف کرد کودکانی که صبر کرده بودند، در دوران دبیرستان عملکرد بهتری به نسبت شکمو‌ترهایی داشتند که نتوانسته بودند 15 دقیقه صبر کنند. آنهایی که صبر پیشه کرده بودند، در دوران بلوغ در بین همتایان خود نیز محبوب‌تر بودند، کمتر دچار اضافه وزن شده و حقوق بالاتری نیز می‌گرفتند.

دومین نکته مهم در مورد کنترل نفس یا خویشتن‌داری این اســت که می‌توان آن را بهبود بخشید. روی باومیستر از دانشگاه ایالتی فلوریدا آن را به عضله‌ای تشبیه می‌کند که می‌توان با ورزش کردن تقویت کرد. گروه او دریافته‌اند که تمرین خویشتن‌داری در یک زمینه خاص در زندگی، می‌تواند خویشتن‌داری را در تمام جنبه‌ها بهبود بخشد. اعضای گروه او همچنین دریافتند که پیشرفت در برخی افراد بیشتر از دیگران اســت، که احتمالا به این دلیل اســت که خویشتن‌داری بیشتری در آغاز تمرین داشته‌اند و در نتیجه بیشتر به انجام تمرین‌ها متعهد می‌مانند.

باومیستر می‌گوید: «این فرایندی بازخوردی اســت که خود مهم‌ترین دلیل برای این اســت که چرا والدین باید در همان آغاز کودکی به تشویق پشتکار در فرزند خود اولویت بدهند». خویشتن‌داری همچنین به گفته او برای تمرین‌های تمرکزی (که برای رشد هر نوع مهارتی ضروری اســت) نیز عاملی کلیدی اســت، چرا که اساس تمرین بر این اســت که خود را وادارید به جای این که به چند حرکت اکتفا کنید، سخت‌ترین کارها را انجام دهید.

امان از تفکرات صلب!
دانستن این که می‌توانیم پشتکار خود را بیشتر کنیم و در مواجهه با مشکلات ثابت قدم‌تر شویم، می‌تواند ما را در مورد توانایی‌هایمان خوشبین‌تر کند. شوربختانه، ما معمولا باورهایمان را در مورد خود و توانایی تغییر خودمان رها نمی‌کنیم. روان‌شناسان رشدی نشان داده‌اند که داشتن یک طرز تفکر خشک و بی‌تغییر (غیر قابل تغییر تصور کردن مشخصاتی مانند هوش و شخصیت) منجر به ترس از شکست، رفتار بد در مقابل نقد و اجتناب از موقعیت‌های جدید یا دشوار می‌شود، که بخت چندانی برای موفقیت باقی نمی‌گذارد. در مقابل این باور که ویژگی‌های ما قابل تغییرند، ما را به آموختن مهارت‌های جدید و تجربه‌های تازه مشتاق‌تر می‌سازد.

در دهه گذشته، گروهی به رهبری کارول دوک از دانشگاه استنفورد، نمرات هزاران دانش‌آموز و دانشجو را در ایالات متحده بهبود بخشیدند، آن هم فقط با آموختن این‌که «هوش ثابت نیست، سخت‌کوشی می‌تواند شما را باهوش‌تر کند، مشکل داشتن در هماهنگ کردن خود با کالج فرایندی طبیعی در آموزش اســت و نشانه کم‌هوش بودن کسی نیست». دوک می‌گوید: «یک طرز تفکر رشد یافته در تمام مراحل زندگی به درد می‌خورد. این طرز تفکر به شما کمک می‌کند که بر چالش‌های بیشتری غلبه کنید، و در مواجهه به شکست‌ها ناامید نشوید».

خطرات یک طرز تفکر صلب، به خصوص برای اعضای گروه‌هایی که جامعه نگرشی منفی به آنها دارد (برای مثال، سیاه‌پوستان در امریکا که ناخواسته باید کلیشه‌های ذهنیتی اجتماع را تحمل کنند) شدیدتر اســت. در مقایسه با خصوصیات اجتماع که تغییر آنها کار ساده‌ای نیست، تغییر طرز تفکر فرد کار ساده‌تری اســت. گروه دوک، به تازگی در تحقیقی که هنوز منتشر نشده، با ارتقای طرز تفکر دانش‌آموزان سیاه‌پوست تازه وارد به کالج، به بهبود عملکرد آنها در کالج کمک کرده‌اند.

از تحقیقات در مورد نیروی اراده و طرز تفکر چنین برمی‌آید که ما می‌توانیم بر چیزهایی که از بدو تولد همراه‌مان بوده‌اند هم تاثیر بگذاریم. ولی این هم درست نیست که فکر کنیم تربیت مهم‌تر از طبیعت اســت. اسکات بری کافمن که در دانشگاه نیویورک به مطالعه هوش و خلاقیت می‌پردازد، می‌گوید: «تقریبا در هر ویژگی روان‌شناختی که در نظر بگیرید، عوامل ژنتیک در تفاوت بین افراد نقش دارند، چه ویژگی‌های فردی و چه خصوصیات شناختی. با این وجود، همه خصوصیات را باید پرورش داد. محیط و تصمیماتی که فرد اتخاذ می‌کند، در این پرورش نقشی اساسی دارند».

اینفوگراف-راز موفقیت چیست؟ ژنتیک یا عرق جبین-شاید هیچ کدام!

عقیده اریکسون این اســت که در اکثر موارد، فرد می‌تواند با داشتن زمان کافی و تمرین و ممارست در جهت درست، به هر تخصصی دست یابد. ولی به گفته کیت سیمونتون از دانشگاه دیویس کالیفرنیا، کسانی که سریع‌تر می‌آموزند (آن‌ها که استعداد بیشتری دارند) همیشه در رقابت با کندترها برنده می‌شوند: «یقینا اگر من به مدت طولانی تمرین کنم، می‌توانم یک ویولن‌نواز ماهر شوم، ولی اگر قرار باشد این زمان 50 سال طول بکشد و تازه آن موقع به حدی از مهارت رسیده باشم که بتوانم برای جایی در ردیف دوم یک ارکستر امتحان بدهم، چه فایده‌ای برای من خواهد داشت؟»

رویاهایتان را جدی بگیرید
همان‌طور که برخی افراد بااستعدادتر از دیگران هستند، افراد مختلف استعدادهای متفاوتی هم دارند. اگر به همه کودکان، چیزهای مشابهی و به شیوه‌های مشابهی آموخته شود، تنها اندکی از آنها می‌توانند موفق شوند. سیستم آموزشی یک‌دست انگلیس (مشابه سیستم آموزشی ایران) که در آن برنامه‌های درسی یکسان کشوری برای همه مدارس به منظور کمتر کردن نابرابری‌ها وجود دارد، ناخواسته فقط در خدمت بخشی از این کودکان اســت. تقریبا تمام روان‌شناس‌ها و متخصصین پرورشی از سیستم‌های آموزشی‌ای حمایت می‌کنند که طیف گسترده‌تری از استعدادها و علایق را پوشش دهند، و کمتر بر معیارها و نمره‌ها تمرکز کنند.

اریکسون می‌گوید: «همه دانش‌آموزان مشابه هم نیستند، در نتیجه لازم اســت که حق انتخاب وجود داشته باشد». مسئله را این‌گونه در نظر بگیرید: هرچه شرایط محیطی بیشتری در یک باغ داشته باشیم (آفتابی، سایه، مرطوب و مواردی از این دست)، طیف گیاهانی که می‌توانیم بکاریم گسترده‌تر اســت.

به گفته کافمن، مدارس باید آموزش عمیق‌تر و شخصی‌تر در حوزه‌های تخصصی‌تر را تشویق کنند، و به کودکان امکان بدهند که با سرعت مناسب حال خودشان رشد کنند. به گفته او، خیلی از استعدادهای کودکان دیر شکوفا می‌شوند، به خصوص در زمینه هنر و علم که نیاز به طیفی از مهارت‌های شناختی و اجتماعی دارد. «برای برخی غلبه بر موانع زمان زیادی به طول می‌انجامد، ولی پس از آن آنها ناگهان شتاب می‌گیرند و مسیر موفقیت را در مدت کوتاهی می‌پیمایند».

به گفته کارشناسان، آن‌چه کمک نمی‌کند، معرفی آزمون‌های استاندارد بیشتر اســت و این دقیقا همان کاری اســت که انگلیس انجام می‌دهد. با وجود این که سیستم امریکایی تمرکز کمتری دارد، اما آن سیستم هم تحت سیطره آزمون‌های سراسری استاندارد اســت. توصیه کافمن این اســت: «به رویاهای کودکان گوش کنید، و آنها را تشویق کنید، مهم نیست که نمره امتحان یا پس زمینه آنها چگونه اســت. به تلاش و پیشرفت پاداش دهید، نه به خروجی استاندارد».

رویاپردازی را تشویق کنیم؟ برای خیلی‌ها این توصیه شباهتی به دستورالعمل موفقیت ندارد، ولی احتمالا این مهم‌ترین عامل موفقیت برای همه مردم اســت. یک روان‌شناس امریکایی به نام الیس پاول تورنس، زندگی چند صد فرد خلاق با دستاوردهای بزرگ را از دوران دبیرستان تا میان‌سالی بررسی کرد که در میان آنها دانشمندان، نویسندگان، مخترعان، معلمان، مشاوران، مدیران اجرایی و یک ترانه‌سرا دیده می‌شدند. او دریافت که این توانایی‌های علمی یا فنی یا دستاوردهای دوران مدرسه نبود که آن‌ها را از دیگران جدا می‌کرد، بلکه خصوصیاتی مانند احساس هدف داشتن، شجاعتِ خلاق بودن، لذت بردن از تفکر عمیق و احساس راحتی در عین در اقلیت بودن بود. مهم‌تر از همه به باور او، «عاشق یک رویا شدن» بود، بخصوص اگر در سنین جوانی اتفاق افتاده باشد و فرد تمام تلاش خود را برای رسیدن به این عشق به کار گرفته باشد.

تورنس گروه افراد بلندپرواز خود را «فراترها» نامید. او بر این عقیده بود که موفقیت‌های آنها فراتر از هر چیزی بود که یک آزمون استاندارد آموزشی بتواند پیش‌بینی کند، و البته فراتر از دوردست‌ترین رویاهای عموم مردم.

منبع: هفته‌نامه نیوساینتیست، شماره 2959، مورخ 8 مارس 2014، صفحه 30 تا 34
ترجمه: مجید جویا

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


9 مارس 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریهای دارد؛ اما شواهد چه میگویند؟ و مهمتر این که ما چه کاری میتوانیم برای خود و فرزندانمان ...چیزی که اوباما نگفت، این بود که امروزه در ایالات متحده، موفقیت بیش از هر روز دیگری وابسته به زاده شدن در ثروت و قدرت است. - در انگلیس هم، بوریس جانسن ... راز ...راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام! اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریهای دارد؛ اما شواهد چه میگویند؟ و مهمتر این که ما چه ...9 مارس 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریه ای دارد؛ اما شواهد چه می گویند؟ و مهم تر این که ما چ.راز موفقیت در بازار تجاری چین چیست؟ euronews دنيای تجارت3 مه 2013 بسیاری از کارآفرینان اروپایی به دنبال ... رمز موفقیت شاه کلید موفقیت رمز موفقیت سخنان بزرگان درباب موفقیت راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام!10 مه 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریهای دارد؛ اما شواهد چه میگویند؟ و مهمتر این که ما چه کاری میتوانیم برای خود و فرزندانمان ...8 مارس 2014 ... اگر در مورد راز موفقیت از مردم بپرسید، هر کس برای خودش نظریه ای دارد؛ اما شواهد چه می گویند؟ و مهم تر این که ما چه کاری می توانیم برای خود و فرزندانمان ...30 آگوست 2015 ... عشق گمشده من رمز و راز موفقیت پروفسور سمیعی از زبان خودشجوابی ساده ولی به نظر من ... راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام!راز موفقیت چیست، ژنتیک یا عرق جبین؟ شاید هیچ کدام! خرداد ۱۱, ۱۳۹۵ ... . آکواریوم ناژوان تازه افتتاح شدهمن که نرفتم هنوز،کسى رفته بگه خوب بوده یا نه؟ آدرس: میدان ...هوای نفسی که شاید گریبان تک به تک آن سه نفر را گرفت و هیچ کدام شاید هیچ یک از دو. ... هیچکدام،راز موفقیت چیست ژنتیک یا عرق جبین شاید هیچ کدام میلیاردر جوان ...


کلماتی برای این موضوع

زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاهر کسی که با زبان و ادبیات سروکار داشته باشد، لاجرم گذارش به دنیای بی‌کران زبان همکاری با ما فضول محلههمکاریبامادر خواست همکاری از هم میهنان در فرستادن مقاله و نوشتار برای چاپ در فضول محله


ادامه مطلب ...