توصیه ها بر این است که اگر متوجه هر کدام از علائم زیر شدید، برای تشخیص سرطان روده بزرگ حتما به پزشک تان مراجعه کنید:
کم خونی و کاهش وزن: کاهش وزن و کم خونی دو مشخصه بارز کلون سمت راست است. کاهش وزن بویژه درباره تومورهای کلون سمت راست شاخص است، چون قطر کلون زیاد است و تومور رشد می کند و دیرتر تشخیص داده می شود. کمخونی از دیگر علایم سرطان روده بزرگ و در نتیجه خونریزی داخلی است. به این ترتیب فرد با علائمی چون غش کردن، کاهش انرژی، کاهش توان کار کردن معمول و سایر علائم سرطان روده بزرگ به پزشک مراجعه می کند.
تنگی نفس: یکی دیگر از اثرات جانبی خونریزی داخلی، تنگی نفس است. در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ اگرچه حجم های از دست دادن خون زیاد نیست اما توانایی خون برای حمل اکسیژن کاهش می یابد و به همین دلیل است که فرد احساس تنگی نفس می کند.
احساس نفخ: ایجاد انسداد در روده بزرگ تجربه نفخ را به همراه می آورد. اگر این علامت پایدار باشد، برای تشخیص سرطان روده بزرگ باید به پزشک مراجعه کرد. اگر درد ثابت در سمت راست شکم رخ داد، ممکن است بیمار وارد مراحل بعدی بیماری شده باشد و سرطان به کبد او نیز گسترش یافته باشد.
یبوست شدید: یکی دیگر از علائم سرطان روده بزرگ تغییر در اجابت مزاج است. تغییر اجابت مزاج نباید بیشتر از 6 ماه طول بکشد. البته فردی که یبوست مزمن دارد نباید نگران باشد؛ تغییر اجابت مزاج به زمانی گفته می شود که شروع تغییر چند ماه اخیر و پیش رونده باشد. در چنین مواردی، فرد باید برای تشخیص سرطان روده بزرگ، مراجعه کند.
دفع خون روشن: دفع خون روشن یکی از مهمترین علائم سرطان روده بزرگ است. البته هر فردی در طول عمرش می تواند یک یا دو بار دفع خون روشن را تجربه کند. فردی ممکن است هموروئید و بواسیر داشته باشد و دفع خون روشن را تجربه کند. پس این حالت نباید نگرانی ایجاد کند؛ منظور از دفع خون، خونی است که اخیرا شروع شده و چند بار تکرار می شود.
سابقه فامیلی: سابقه فامیلی در درصد زیادی از بیماران سرطان روده بزرگ مثبت است. کسانی که در خانواده شان یک فرد مبتلا به سرطان روده بزرگ داشته اند، باید زودتر مراجعه کنند و تنها نگرانی شان همین باشد که فردی در خانواده هست که مبتلا به سرطان روده بزرگ است. این افراد برای مراجعه به پزشک دنبال دیگر علائم سرطان روده نباشند؛ بویژه اگر سن ابتلا به سرطان در خانواده زیر 50 سال باشد، تعداد افراد مبتلا در خانواده از یک نفر بیشتر باشند و یا افرادی در خانواده سابقه پولیپ داخل روده داشته و به همین دلیل دچار سرطان روده بزرگ شده باشند. در این صورت شانس فرد برای ابتلا به این سرطان افزایش می یابد.
5454
اگر این طرح محقق شود، قطار فضایی مسافران را با سرعتی معادل یک درصد سرعت نور- یعنی 3000 کیلومتر در ثانیه- حرکت کند و این یعنی سفر بین زمین و مریخ کمتر از دو روز خواهد بود.
بمباردیر در مورد این ابداعش میگوید: «در سفرهای فضا، پرهزینهترین بخش فاز شتاب و کاهش سرعت است زیرا انرژی لازم برای این دو مرحله بسیار زیاد است و این انرژی برای وسیله سنگینی مثل قطار فضایی حتی از آن هم بیشتر است. در ضمن، اگر این قطار بخواهد بار حمل کند، هزینهاش خیلی بیشتر از اینها میشود».
وی میافزاید: «به هر حال، زمانی که قطار فضایی در مسیر اصلی خود قرار گرفت و به سرعت مناسبش رسید، میزان مصرف انرژیاش به حداقل ممکن میرسد. این همان ایدهای است که قطار فضایی براساس آن بنیان شده است. این قطار قرار نیست هیچ وقت از حرکت بایستد بلکه کپسولها یا واگنهای فضایی به آن ملحق خواهند شد».
چیزی که در مورد طرح قطار فضایی مهم است، این است که این طرح فقط در حد ایده اولیه است و مشخص نیست که در واقعیت به شکلی ساخته خواهد شد. با این حال، تیم ایدهپرداز این قطار فضایی به راهکارهای خلاقانه و به دور از ذهن برای برطرف کردن مشکلات سفر انسان به فضا فکر میکنند.
عملکرد قطار فضایی
به گفته تیم تحقیقاتی، سولار اکسپرس از چند سری سیلندر همتراز به طول 50 متر درست خواهد شد. شش تا از این سیلندها که شبیه به واگنهای قطارند، در یک خط مستقیم به هم متصل میشوند و در فضا حرکت میکنند. برای پرتاب این قطار، که یکی از پرهزینهترین بخشهای سفر فضایی به شمار میرود، از بوسترهای موشک استفاده خواهد شد که در آن مقادیر کمی از سوخت برای تنظیم قطار در مسیر درست نگه داشته میشود. سپس قطار بدون نیاز به سوخت بیشتر، در اطراف اجرام آسمانی سرعت میگیرد.
بمباردیر یگوید: «آرایههای خورشیدی عظیمی در طول مسیر قطار قرار میگیرند که با استفاده از لیزر، انرژی خورشیدی را میگیرند و به سوپرخازنهای قطار منتقل میکنند. آبی که از شهابسنگها یا قمرهای کوچک به دست میآید میتواند برای افرادی که در قطار هستند، مصرف شود یا به ایستگاههای فضایی دیگر منتقل شود. این آب همچنین میتواند برای تولید هیدروژن و نیروی رانشی مورد استفاده قرار گیرد».
همانطور که گفته شد، این قطار از حرکت نمیایستد و در عوض زمانی که این قطار در حال حرکت دور سیارات است، بخشهایی برای جمعآوری وسایل و پیاده کردن مسافر به آن اضافه میشود. در واقع، همین حرکت مداوم، هزینههای گزاف بسیاری را کاهش میدهد.
5454
به گزارش پدال،اینجا 5 نوع از این تجهیزات ایمنی را برای شما آوردهایم که شاید از وجود آنها بیخبر باشید.
ارتباط شیفتر دنده با ترمز
از سال 2010 همهی خودروها در آمریکا که گیربکس اتوماتیک دارند با قفل شیفت ترمز عرضه میشوند. این سیستم از قرار گیری در دنده بدون استفاده از ترمز ممانعت میکند. این قفل بدین منظور طراحی شده که از حرکت سهوی اهرم تعویض دنده مثلا توسط کودکان و درنتیجه حرکت خودرو مخصوصاً در سطوح شیبدار جلوگیری نماید.
اگر چراغترمز بسوزد گیربکس در حالت پارک قفل میشود
چراغهای ترمز عقب بسیار شناخته شده هستند و چندین دهه است که برای هشدار دادن و آگاه کردن رانندههای پشت سر برای کاهش سرعت استفاده میشوند. رانندگی بدون وجود چراغهای ترمز عقب میتواند بسیار خطرناک باشد بنابراین اگر گیربکس خودرو در حالت پارک بوده و چراغ ترمز سوخته یا فیوز کار نمیکند، گیربکس برای جلوگیری از رانندگی درهمان حالت پارک باقی خواهد ماند. سوئیچ چراغ ترمز سیگنالی را به گیربکس در هنگام فشار دادن پدال ترمز میفرستد که این امر باعث آزاد شدن قفل میشود اما زمانی که سوئیچ بسوزد این کار صورت نمیگیرد. این ویژگی در بسیاری از خودروها مثل نیسان پث فایندر و آلتیما وجود دارد. خوشبختانه شناسایی این مشکل بسیار آسان است و فردی با دیدن چراغها در هنگام ترمز گرفتن میتواند به شما بگوید که سوختهاند یا خیر. البته یک دکمهی مخصوص برای باز کردن قفل گیربکس و رسیدن شما به تعمیرگاه برای رفع خرابی چراغ وجود دارد.
صدای پیش ایمن مرسدس بنز
وقتیکه خودرو تصادف میکند تغییرات فشار زیادی در کابین رخ میدهد که میتواند باعث آسیب رساندن به گوشهایتان شود. مرسدس بنز E کلاس جدید تکنولوژیای دارد که صدای پیش ایمن نامیده شده و از گوشهای شما محافظت میکند. وقتیکه تصادف توسط خودرو قطعی تشخیص داده شد سیستم صوتی سیگنال تداخلی کوتاهی میفرستد که اساساً تن بالایی دارد. این عمل درست قبل از تصادف صورت میگیرد تا رفلکس گوش را آغاز کند. این اثر به محافظت از گوشهای شما در برابر صداهایی با فشار بالا در هنگام تصادف و باز شدن ایربگها کمک میکند.
مسدودکنندههای فرمان فورد F-150
تمامی مدلهای فورد F-150 جدید میلههای فولادی با کشش بالا در جلو و پشت جعبهفرمان برای تقویت آن در تصادفات اورلپ کوچک دارند. اگر جعبهفرمان قویتر باشد از سرنشینان محافظت خواهد کرد. این ویژگی پسازآن در تراک فورد نصب شد که نتایج تستهای تصادف جالب از کار درنیامدند. در تست اورلپ کوچک تنها بخشی از خودرو به مانع برخورد میکند. تراک ها در این تست خوب عمل نمیکنند بنابراین اضافه شدن این ویژگی ایمنی باعث شد که فورد امتیاز بالا را در تستها کسب کند.
تشخیص خوابآلودگی راننده
برخی خودروها به حدی پیشرفته هستند که میتوانند به راننده بگویند میتوانند رانندگی کنند یا اینکه خسته هستند. تشخیص خوابآلودگی راننده در چند سال اخیر در دسترس بوده و اساساً علائمی را که نشاندهندهی خواب بودن راننده است را تشخیص میدهد.
اکثر این سیستمها چند فاکتور اصلی را برای تشخیص هوشیار بودن یا نبودن راننده بررسی میکنند. اگر خودرو از لاین رانندگی خارج شود و حرکات زیادی در صورت راننده وجود نداشته باشد سیستم هشدار میدهد. اگر راننده برای مدت معینی فرمان خودرو را تصحیح نکند یا چشمهایش بسته شود خودرو با آلارم های بلند وارد عمل میشود. چندین خودروساز سیستمهای خاص خود را دارند بنابراین مشخصات هر کدام متفاوت است. نیسان آن را هشدار توجه راننده مینامد درحالیکه فولکس نام سیستم تشخیص خستگی و مرسدس بنز نام دستیار توجه را برای خود انتخاب کردهاند.
۵۴۵۴
جام جم سرا: آمبولی ریه یکی از سه قاتل بزرگ قلبی و عروقی است. در حقیقت سکتههای قلبی، مغزی و آمبولی ریه به عنوان سه عامل اصلی برای مرگ و میر انسانها به حساب میآیند. سالانه بیش از چند صد هزار مرگ ناشی از آمبولی ریه در آمریکا اتفاق میافتد. در دنیا میلیونها نفر به ترومبوس وریدهای عمقی و یا لخته شدن خون در سیاهرگهای عمقی پا مبتلا میشوند. میزان کشندگی آمبولی ریه از میزان کشندگی انفارکتوس بیشتر است. در واقع کسانی که دچار آمبولی ریه میشوند ۱۵ درصد احتمال مرگ دارند.
*چه میشود که خون به یکباره لخته میشود؟
**به طور کلی ممکن است عوامل خطرساز مختلفی در طول زندگی باعث لخته شدن خون در وریدهای عمقی پا و لگن هر فردی شود که راه رفتن فرد بعد از لخته شدن خون باعث میشود آن لخته به جریان درآید به طوری که به سمت بطن راست قلب راه پیدا میکند و در حالتی که خون میخواهد به داخل ریهها پمپاژ شود، وارد عروق ریوی میشود و راه را برای رفتن خون به سمت ریهها مسدود میکند. به طوری که به دلیل باریکی رگهای خونرسان به ریه، لخته متحرک در این مکان گیر میافتد.
*آمبولی ریه چه علائمی دارد؟
**بر حسب اینکه میزان این لخته خون چقدر باشد، ممکن است علائم مختلفی در بدن ظاهر شود. امکان دارد فرد به طور ناگهانی دچار سنگ کوپ (یا اختلالات هوشیاری) شود و یا دچار تنگی نفس شدید، افت فشار خون و افزایش ضربان قلب شود. البته ممکن است خود را به صورت درد سینه نیز نشان دهد.
خون در داخل سیاهرگهای عمقی پا و به خصوص ناحیه لگن لخته میشود و در جریان چرخشی خون، عروق ریوی را مسدود میکند و باعث مرگ میشود. در صورتی که منجر به مرگ نشود و درمان مناسب نیز صورت نگیرد بخشی از کارکرد ریه را مختل میکند.
*چه چیزی باعث آمبولی ریه در بدن میشود؟
**یک سری از عوامل خطرساز در ایجاد آمبولی ریه نقش دارند. به طور کلی اگر سه عامل مهم اتفاق بیفتد میتواند در ایجاد لخته در سیاهرگها تاثیرگذار باشد. ایستایی و تجمع خون در سیاهرگ، افزایش وضعیت انعقادپذیری و همچنین صدمه در جدار داخلی رگ که هر یک از این عوامل استعداد ایجاد لخته در وریدها را افزایش میدهند.
*چه عواملی بر ایجاد لخته شدن خون در رگ ها تاثیر میگذارند؟
**عوامل مختلفی باعث ایجاد آمبولی ریه میشود که قابل کنترلاند و میتوان از بروز آن جلوگیری کرد. یکی از این موارد افراد چاق هستند که فرقی نمیکند جوان باشند و یا سن بالایی داشته باشند، به هر حال میتواند عاملی برای ایجاد لخته شدن خون باشد. عامل دیگر، کسانی هستند که سیگار مصرف میکنند و یا سندرم متابولیک دارند. افرادی که دچار فشارخون و یا اختلالات چربی خون هستند، احتمال ابتلا به آمبولی ریه در آنها بسیار بالا است.
همچنین افرادی که از گوشت قرمز بیشتر استفاده میکنند و در وعدههای غذاییشان ماهی و سبزیجات کمتری میخورند جز عواملی هستند که به عنوان عامل خطرساز برای امبولی ریه و ترومبوس وریدهای عمقی تلقی میشوند. اینها از جمله مواردی هستند که افراد میتوانند آن را اصلاح کنند. رژیم غذایی مناسب، قطع سیگار و کنترل فشار خون و چربی از جمله کارهایی است که فرد میتواند با رعایت الگوهای صحیح از احتمال بروز آمبولی ریه جلوگیری کند.
یک سری عوامل نیز مورد توجه قرار میگیرند که قابل کنترل نیستند. برای مثال طبیعتا با افزایش سن، شانس ایجاد آمبولی ریه بالا میرود و یا به طور کلی عوامل محیطی مانند آلودگی هوا و یا عفونتها، بیماریهای مزمن ریوی و نارساییهای قلبی عواملی هستند که در بروز لخته شدن خون تاثیر دارند. بخصوص افرادی که جراحیهای ارتوپدی و یا جراحیهای لگن انجام دادهاند به دلیل اینکه مدت زمان طولانی را بستری هستند، امکان دارد معمولاً در بیمارستانها شیوههایی که برای پیشگیری از لخته شدن خون در پا است انجام میشود از جمله داروهای ضد انعقادی که تجویز میشود و یا وسیلههایی که به اندام تحتانی بسته میشود تا خون در وریدها ماندگار نشود. هر چقدر افراد استراحتهای مطلق و بدون حرکت داشته باشند احتمال لخته شدن خون در آنها بالاتر میرود. به همین دلیل به بیمار توصیه میشود که در اسرع وقت از تخت خود پایین آید و راه برود.
*کدام دسته از افراد مستعد برای لخته شدن خون هستند؟
**برای مثال خانم های باردار مستعد ایجاد لختهشدن خون و در نهایت آمبولی ریه هستند به گونهای که هم وضعیت انعقاد پذیری خون در دوران بارداری افزایش مییابد و هم افزایش حجم رحم باعث میشود، بازگشت وریدی از رگهای پا با تاخیر صورت گیرد و خون در پاها و وریدهای عمقی پا، به ویژه لگن تجمع پیدا کند. همچنین جریان خون کند میشود.
همه این عوامل خطر میتواند باعث آمبولی ریه در همه افراد در هر سنینی که باشد اما طبیعتاً افرادی که سن بالایی را دارند به دلیل اشکالات عروقی در لایههای داخلی رگ، رسوب عوامل خطرساز، بیتحرکی بیشتر و عدم رژیم غذایی و چاقی؛ بیشتر در معرض خطر ابتلا به آمبولی ریه هستند. هر چند که در جوانان موارد را که دچار آمبولی ریه شدند کم نبوده است.
*آیا بیماریهای پیش زمینهای میتواند بر ایجاد لخته شدن خون تاثیر داشته باشد؟
**یکسری از بیماریها نیز هستند که به علت ژنتیک فرد استعداد لختهسازی در بدن وی افزایش مییابد. در واقع تعدادی فاکتوردر بدن باعث جلوگیری از لخته شدن خون میشود که میزان این مواد اگر در بدن فرد کم باشد، شانس لخته شدن خون افزایش مییابد. از طرفی موادی در بدن وجود دارند که باعث ایجاد لخته میشوند که اگر میزان این مواد زیاد شود باز هم درصد افزایش لخته شدن نسبت به افراد دیگر بالا میرود.
*استرس در لخته شدن ناگهانی خون تاثیر دارد؟
**در کل استرس میتواند به صورت غیر مستیقیم و مستقیم بر بروز بیماریهای قلبی و عروقی تاتیر بگذارد اما عامل ابتلا به آمبولی ریه نیست.
*آماری از تعداد مرگ و میر ناشی از آمبولی ریه در ایران دارید؟
**متاسفانه آماری دقیقی در این خصوص که ثبت شده است، اما بررسیهایی که در بیمارستانها صورت گرفته است. پیشگیریهای لازم از لخته شدن خون بعد از اعمال جراحی رعایت نشده است که این موضوع در جلسات کمیسیون پزشک قانونی و نظام پزشکی به عنوان علت مرگ بعد از عمل جراحی به کرات مطرح میشود. متاسفانه موارد فوت ناشی از آمبولی ریه کم نیست.
*از آنجا که بیتحرکی در مدت طولانی باعث لخته شدن خون میشود، برای مسافران که مسیرهای چند ساعتی را مجبورند در راه باشند و یا یک جا بنشینند، چه توصیهای دارید؟
**به کسانی که مجبورند در طول مسیر سفر برای زمان طولانی در وسایل نقلیه به ویژه هواپیما بنشینند، گوشزد میکنیم که در معرض خطر آمبولی ریه خواهند بود چرا که خون این دسته از افراد به دلیل بیتحرکی در اندام تحتانی و لگن تجمع و لخته میشود. محض اینکه فرد از جایش بلند شود و خون جریان پیدا کند، لختهای که تشکیل شده بود باعث آمبولی ریه شود. به خصوص افرادی که چاق هستند، سن بالایی دارند یا کسانی که سیگار میکشند. همچنین خانمهای باردار و یا خانمهایی که از قرص جلوگیری از بارداری استفاده میکنند.
*و نکته آخر؟
**لازم به ذکر است به ازای هر دو ساعت افزایش زمان بیتحرکی به ویژه در طی مسیرهای طولانی برای سفر، ریسک ایجاد آمبولی ریه ۱۸ درصد بالا میرود. به همین دلیل است که توصیه میکنم افراد در طول مسافرتشان پاهای خود را حرکت دهند، عضلات ساق را منقبض کنند و حتی اگر میتوانند راه بروند. این باعث میشود از احتمال ایجاد آمبولی در وریدها کاسته شود. از آنجا که اگر خون غلیظ باشد شانس لخته شدن خون بیشتر میشود به همین خاطر مصرف آب و مایعات را برای مسافران توصیه میکنیم چرا که به کاهش غلظت خون کمک و در نتیجه احتمال بروز آمبولی ریه را کم میکند.(سینانیوز)
جام جم سرا: از در باز عبور میکنیم و زنگ در بسته را به صدا در میآوریم. یکی میآید و چهره محوی از خود بر شیشه بر جا میگذارد. دستی نزدیکتر میشود و کلیدی در قفل در میچرخاند. در باز میشود. پرستار ما را به بالای پلهها دعوت میکند. پلههایی که پدران با پاهای رنجوری که تنها برای لحظهای ایستادن به کمکشان میآید، قادر نیستند از آنها بالا و پایین بروند. پس فلسفه این چفت و بست درها چیست؟
پرستار اما توضیح میدهد: «چارهای نیست. بعضیهاشان فراموش میکنند و از در بیرون میروند. آنوقت کار مشکل میشود. برای ما مسئولیت دارد...»
پرستار راهنمایی میکند. دری دیگر باز میشود. اتاقی است بزرگ که دور تا دور آن را تخت چیدهاند. بر روی تختها همه پدران قرار گرفتهاند. پدری دراز کشیده و استراحت میکند، پدری دیگر در سکوت لب میجنباند و نمیشنویم چه میگوید.
آن یکی تسبیحش را محکم در دست گرفته و دانههای تسبیح را میان انگشتان خود میچرخاند. یکی دیگر نشسته و یک ریز جملهای را با خود تکرار میکند. پدری دیگر لبخند به لب دارد. میان این همه پدر، پدری است که موهای سفیدش را در میان دو دست خود جمع میکند و به یک طرف میدهد. دقت که میکنی، ۸۰ ساله به نظر میرسد. زیر لب میگویی: چقدر مو دارد؛ ماشاالله.
برمیگردی به پدری که با چشم تیلهای و نگاه باز به غریبههایی نگاه میکند که در این اتاق طولانی به او و دیگران سلام میکنند. مگر در این دنیا شخصی پیدا میشود که برای یک لحظه هم در طول عمر خود غریبه نبوده باشد. حال، اینجا مگر میتوانیم آشنای او باشیم و برایش نقش آشنایی را بازی کنیم؟ نقش آشنایی بازی کردن که مشکلی از این پدر خمیده قامت حل نمیکند. چیزی از تنهایی او که کم نمیکند. بگذار همان طور برایش غریبه بمانیم و تنها کمی از سهم غریبگی خود را با هم قسمت کنیم. برای او که سالهاست چیزی از دنیای بیرون نمیداند، برای ما که از دنیای بیرون پنجرهها آمدهایم و تا پیش از این خبر نداشتیم پدر ژپتوهای کارتونهای کودکی ما چیزی شبیه پدرانی هستند که امروز روی تختهایی از جنس همین تختها نشسته یا دراز کشیدهاند و استراحت میکنند.
پدری یکریز ناله میکند. پرستار میآید و او را از روی تخت بلند میکند و روی تختی دیگر مینشاند و میگوید: «تخت شما اینجاست پدر.» و پدر چیزی نمیگوید و آرام میشود.
پدری دیگر با موهای سفید نشسته و به بیرون پنجره خیره شده است. یکی دیگر ننشسته میخواهد برخیزد و بیرون رود. پرستار نمیگذارد. پرستار میگوید: «او آلزایمر دارد و چیزی به یاد نمیآورد. فراموشی دارد.»
به تلخی میگویم: «شاید هم ما فراموشی داریم. آلزایمر جمعی داریم وگرنه این پدرانی که زمانی پشت و پناه یک خانواده بودهاند و مانند شیر از زن و فرزندان خود حمایت میکردهاند الان چرا باید چنین تنها باشند.»
پرستار شانه بالا میاندازد و میرود سراغ پدری دیگر که خوابیده و صدای خرخرهایش نشان میدهد نفسش بند آمده. سر او را به یک سمت میچرخاند. دستش را جلوی دهان پیرمرد تکان میدهد. لبخند رضایت میزند و به من رو میکند: «زنده است. یه لحظه ترسیدم. نفس نمیکشید.»
سخت است دیدن این انسانها. آنها که روزی جوان بودهاند. آنها که هر کدام حکایت خود را داشتهاند. آنها که روزی روزگاری پیش از این با رنجهای بیشمار فرزندان خود را بزرگ کردهاند، برایشان زیستهاند، برای ناراحتیشان گریستهاند. سهم این پدران از همه آن حکایتها، از همه آن تاریخی که سپری شده چه بوده است؟ سهم ما چیست؟ ما که این سو در برابر پدران ایستادهایم و قرار است چند ساعتی را با آنها سپری کنیم. چند ساعتی که زود میگذرد. نمیپرسیم از کجا آمدهاید، نمیپرسیم چند بچه دارید، نمیپرسیم فرزندانتان کجایند و کی میآیند تا سراغی از شما بگیرند. ایستادهایم. تنها در کنار پدری که میگوید: «بشین، صندلی اونجاست. بشین پسرم، بشین...»
صندلی را بر میدارم و مینشینم. نشستن دشوار است. آنها که موهایشان سپید شده است چه کودکانه خیره شدهاند به غریبهای که آمده تا لحظاتی را با آنها بگذراند. غریبههایی که رد خاطره از چین و چروک صورت تک تکشان میجویند. غریبههایی در میان آشنایان پیر خود. در میان پدران گیسو سپید رنجور از حرکت زمان. پیری هم حکایت دشواری است. پرستار میگوید: «اون یکی ۸ ساله که اینجاست. وقتی سکته میکنه دیگه بچههاش نمیتونستن کمکش کنن، خب، نه اینکه نخواسته باشن، نمیشده، خودتون که میدونین...»
پدران این اتاقها همگی چیزی در صورتهای خود دارند که شرح آن دشوار است. همه پیرند. آنقدر پیر که نمیدانی چطور میتوان با آنها وارد گفتوگو شد. اصلاً چه نیازی به گفتوگو است. مگر نمیشود ایستاد و بیهیچ سخنی تنها برای لحظاتی به آنها نگریست. به اشاره یکیشان پاسخ گفت که میخواهد در جابه جا شدن به او کمک کند. میتوان در خوردن یک آبمیوه یا یک شکلات ساده به آنها کمک کرد. میتوان به چشمهایشان خیره شده، به آن تیلههای شفاف کودکانهشان. راستی برای او که فراموشی نصیب پیریاش شده دنیا چگونه است. او که نه به خاطر میآورد و نه به خاطر میآید. او که هر بار بلند میشود و با کمک پرستار بر جای خود مینشیند.
به این پدران خیره میشوم. خیالم اما درگیر موضوعی گنگ است که نمیدانم چیست. برخیهاشان آنقدر شوخ طبع هستند که میتوانند هنوز هم با جملهای کوتاه خنده بر لبان آدم بنشانند. یکیشان صدایم میکند و با دست به سوی خود فرامیخواند. پیرمردی است که سالهای زیادی از عمرش سپری شده است. از بقیه سر حالتر نشان میدهد. جلوتر میروم. آرام در گوشم میگوید: «سیگار داری؟»
میگویم: «نه»، باور نمیکند: «داری، یه نخ بهم بده برم تو حیاط بکشم.»
به اصرار تلاش میکنم متقاعدش کنم که سیگار ندارم و او همچنان خنده کنان میگوید: «چرا، داری...»
یکی دیگر از پدران به کمک میآید و با خنده میگوید: «دروغ میگه، بهش سیگار نده، این هر کی بیاد اینجا ازش سیگار میخواد، دکتر گفته واسش ضرر داره، یه بار سکته کرده...» و باز خندههای ریز پدران است که سرتاسر اتاق را فرا میگیرد.
اتاق را میگذاریم و با همه پدران آرام خداحافظی میکنیم و میرویم. آن اتاق و اتاقهای دیگر همه برای پدران است. پدران سکوت و رنجهای دور. از پلهها پایین میرویم. یکبار دیگر نشانی آن خانه را در کوچه بنبست با خود مرور میکنیم. هیچ کوچه بنبستی به انتهای جهان راه ندارد. از خانه پدران این کوچه بنبست تا رسیدن به خیابانی که جهان دیگر را نمایندگی میکند راه دوری نیست. میان خیابان فرزندان و خیابان پدران تنها چند کوچه فاصله است.
باد میآید، باران نم نم صورتها را نوازش میکند. کمی سر بالایی، کمی پیاده روی، کمی از این طرف و کمی از آن طرف. یک جای این شهر، هر جای این شهر که باشد، هر جای هر کوچه و خیابانی که باشد، در یکی از ساختمانهای روبهرو، در همسایگی من و تو، در خانه من و تو، پدر و مادری پیر میشوند. اینکه چه بر زمانه ما رفته، اینکه جهان صنعتی، احساس انسانها را نسبت به همدیگر تغییر داده، اینکه شرایط به گونهای پیش رفته که خانههای امروزی کوچکتر و کوچکتر شدهاند، تا آنجا که گنجایش انسانها در حصار خانهها با گذر از ۳ نفر دشوار میشود، همه موضوعاتی است که میتوان درباره آنها به بحث نشست و دربارهشان توضیح داد. اما در انتهای ماجرا احساس اینکه پدر و مادری توسط فرزندان خود از خانه دور میشوند، موضوعی است که نمیتوان چندان که باید و شاید با دلایل عقلانی درباره آن توضیح داد و توضیح خواست.
برخی موضوعات نیاز به توضیح ندارند. همه فرزندانی که به هر دلیل ناچار شدهاند پدر یا مادر پیر خود را روانه سرای سالمندان کنند این را بخوبی میدانند. انتخاب سرای سالمندان میتواند برای برخی از خانوادهها انتخابی از سر ناچاری باشد، اما هر چه باشد باز تحمیل فشار تنهایی و دوری به پدران و مادرانی است که عمری برای فرزندان خویش تلاش کردهاند. این انتخاب حتی اگر انتخابی از سر اجبار هم باشد، میباید به معنای تحمیل تنهایی همیشگی به سالمندان نباشد. دیدار مرتب و بموقع از سالمندان و حضور گاه و بیگاه آنان در خانه بخشی از اقداماتی است که میباید در کنار خانه سالمندان بدان توجه کرد.
هفتهای یک بار سر زدن با همه گرفتاریهای روزمره به پدران و مادران ساکن سراهای سالمندان میتواند آنها را که روزگاری همه هستی خود را به پای ما ریختند، خوشحال کند. آنها را به خانه بردن مانند سالهای قدیم در خانه گرداگردشان جمع شدن و سر یک سفره نشستن میتواند با تداعی سالهای دور گذشته روحیه خوبی به آنها بدهد گرچه امروز پیچیدگیهای زندگی و سرعت گذشت زمان آنقدر دست و پای افراد را بسته است که اجرای هر یک از این خواستهها میتواند نظم جاری یک زندگی را به هم بریزد.
از خانه پدران که دور میشویم بارش باران تندتر شده است. از کوچه بنبست فاصله گرفتهایم و در شهر تب زده، خیابانهای پر ترافیک همیشگی را بیهیچ هدفی طی میکنیم. موهایمان سفید شدهاند. بر پیشانیمان چروک افتاده است. پیر شدهایم. (زهرا هادیلو/ایران)
شنبه 19 مهر 1393 ساعت 10:17
همه چیز ممکن است. ممکن است من هم روزی خود را در آیینهای نابرابر ببینم. ممکن است شما هم روزی، مثل من، خود را در همین آیینه ببینید. مثل اتفاقی که برای «مش حسن» افتاد وقتی گاوش مرد. همه ما در زندگی شخصی و اجتماعیمان با لحظات ناخوشایند و پر تنشی روبرو میشویم. نحوه مواجهه ما با مشکلات کاملا بستگی به روحیات خودمان دارد. روحیهای که اگر شکننده باشد و در کنترلش نابلد باشیم، ای بسا لحظهای بعد ادامه زندگیمان تعریف دیگری پیدا کند. تعریف مبهمی به رنگ خاکستری و از جنس آیینهای نابرابر.
ماجرا، آتشسوزی ناگهانی خودرو بود که مرگ دلخراش سرنشینان آن را رقم زده بود. اجساد سوختهای که حتی قابل شناسایی هم نبودند. کارشناس آتشنشانی حاضر در صحنه میگفت قربانیان این حادثه شاید زنده میماندند اگر فقط یک کپسول آتشنشانی کوچک داخل خودرویشان پیدا میشد.
آتش با جرقهای کوچک از قسمت جلوی خودرو شروع شده بود و در فاصله چند دقیقه انفجاری مهیب را رقم زده بود. همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاده بود که فرصت هرگونه عکسالعملی را از راننده و سرنشینان گرفته بود. هرچند اگر امکان عکسالعملی هم وجود داشت با دست خالی و بدون خاموشکننده کاری از دست کسی برنمیآمد.
نبود متولی مشخص در امداد و نجات حوادث جادهای از یکسو و کمبودها و ضعفهایی که در بحث اطفای حریق سوانح آتشسوزی در جادهها وجود دارد از سوی دیگر باعث شد تا سال گذشته 340 نفر از شهروندان در حوادث آتشسوزی خودروها در جادهها جانشان را از دست بدهند.
حریق خودروها بخصوص در حوادث جادهای در حالی سالانه تعدادی از شهروندان را به کام مرگی دلخراش میکشاند که از ابتدای تیرماه سال 92 تاکنون هنوز درباره نصب کپسولهای آتشنشانی روی خودروها بین پلیس و خودروسازان چالش جدی وجود دارد، آن هم در شرایطی که موضوع نصب کپسول آتشنشانی روی خودروهای داخلی از مصوبه دولت برخوردار است، اما هر بار به بهانهای اجرای این مصوبه به تعویق میافتد.
سریال مهلتگیری خودروسازان
یک وقتهایی مسیر برای برداشتن یک گام بلند آماده است و فقط یک مصوبه قانونی نیاز دارد تا این گام بلند محکم و با یک پشتوانه قانونی برداشته شود. یک زمانهایی هم مصوبه قانونی وجود دارد، اما نداشتن ضمانت اجرایی باعث میشود تا همین مصوبه در اجرا بیارزش شود. مصوبه نصب کپسول آتشنشانی روی خودروهای تولید داخل نیز نمونه بارز این شرایط است.
براساس مصوبه سی و یکم تیرماه سال 92 شورای عالی استاندارد و بنا به پیشنهاد سازمان ملی استاندارد ایران، در جهت اجرای استاندارد ملی خودرو، نصب کپسول آتشنشانی روی خودروهای تولید داخل از ابتدای مهر 92 اجباری شد. این مصوبه از سوی محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیسجمهور وقت برای اجرا به سازمانهای ذیربط و شرکتهای خودروساز داخلی ابلاغ شد، اما این پایان ماجرا نبود.
پس از ابلاغ این مصوبه که از مهر 92 باید اجرا میشد، شرکتهای خودروساز داخلی به این بهانه که نصب کپسول آتشنشانی روی خودورها برای شرکتهای خودروساز هزینه بر است از نصب آن روی محصولات خود طفره رفتند.
احمد نعمتبخش، دبیر انجمن خودروسازان مرداد 92 در گفتوگو با فارس اعلام کرد که از مسئولان دولتی خواسته شده قانون نصب کپسول آتشنشانی روی خودروها از مهر 92 اجرا نشود.
به این ترتیب خودروسازان یک بار دیگر توانستند اجرای یک مصوبه قانونی را یکسال عقب بیندازند، زمانی که این بار خودروسازان برای خود خریدند مهرماه سال 93 بود با این حال از ابتدای مهر تاکنون هیچ کدام از شرکتهای خودروساز داخلی نتوانستند استاندارد نصب کپسول آتشنشانی روی خودروهای تولیدی خود را اجرایی کنند و همین موضوع نیز با واکنش مسئولان پلیس راهور مواجه شد و باعث شد تا از ابتدای مهر امسال پلیس شمارهگذاری خودروهای سواری داخلی را متوقف کند.
این موضوع با واکنش شرکتهای خودروساز داخلی مواجه شد به طوری که داوود میرخانیرشتی، مشاور انجمن خودروسازان ایران، این بار با طرح این موضوع که استاندارد اجباری نصب کپسول آتشنشانی در خودروهای سواری در حالی به تصویب رسیده است که در هیچ کجای دنیا این کار اجباری نیست و اصلا مشخص نیست به چه دلیل چنین استانداردی تصویب شده است، تاکید کرد: ما به این استاندارد معترض هستیم و اعتراض خود را در شورای سیاستگذاری خودرو نیز مطرح کردهایم و قرار شده این موضوع در شورای عالی استاندارد پیگیری شود.
اجرای مصوبه؛ این بار از ابتدای 94
با متوقف شدن شمارهگذاری خودروهای داخلی از ابتدای مهر از سوی پلیس راهور، جلسات مشترکی بین خودروسازان، سازمان ملی استاندارد و پلیس راهنمایی و رانندگی برای حل و فصل موضوع برگزار شد، اما طرفین بدون هیچ توافق خاصی میز مذاکره را ترک کردند تا اینکه هفدهم مهر سخنگوی شورای سیاستگذاری خودرو از مهلت 6 ماهه دیگری یعنی تا ابتدای سال 94 برای خودروسازان به منظور اجرای مصوبه نصب کپسول آتشنشانی روی خودروها خبر داد.
ساسان قربانی در گفتوگو با واحد مرکزی خبر با اشاره به نشست شورای سیاستگذاری خودرو که با حضور وزیر صنعت، معدن و تجارت، مدیران عامل گروههای خودرو سازی، قطعهساز و انجمنهای خودروساز وقطعه ساز برگزار شد اعلام کرد از ابتدای سال 94 خودروسازان موظف به نصب کپسولهای آتشنشانی در خودروهای تولیدی خود هستند و این موضوع نیز به اطلاع خودروسازان داخلی رسیده است تا اقدامات و برنامهریزیهای لازم را در این زمینه انجام دهند.
مهلتگیریهای چندباره خودروسازان برای نصب کپسول آتشنشانی روی تولیداتشان که بیشتر به وقتکشی شبیه شده است، این بار موجب انتقاد صریح رئیس پلیس راهور ناجا شد به طوری که سردار مومنی پس از اعلام خبر تمدید 6 ماهه مهلت خودروسازان برای نصب کپسول آتشنشانی روی محصولاتشان گفت: امیدوارم روزی سریال مهلت دادن به خودروسازان به پایان برسد چون فکر نمیکنم نصب کپسول آتشنشانی روی خودروها کمتر از ترمز ضدقفل و کیسه هوا باشد.
به گفته سردار اسکندر مومنی، سال گذشته 340 نفر از هموطنان در آتشسوزی خودروها جانشان را از دست دادند که این موضوع نارسایی جدی در ساختار امدادرسانی در حوادث آتشسوزی خودروها را نشان میدهد.
مومنی از مشخص نبودن متولی اطفاء حریق در جادهها انتقاد کرده و افزود: با توجه به فاصله زیاد اگر خودرویی در جاده دچار حریق شود خودرو تبدیل به خاکستر میشود البته برخی آتشنشانیهای شهری بعضی مواقع حوادث ابتدای جاده را پوشش میدهند، اما به دلیل فاصله زیاد بین شهرها پاسخگوی همه حوادث نیستند در حالی که اگر درون هر خودرو یک کپسول آتشنشانی وجود داشته باشد میتواند جان چند نفر را نجات دهد.
رئیس پلیس راهور ناجا تاکید کرد: بهتر است بیش از فکر کردن به منافع خودروسازان به فکر جان مردم باشیم و هنگام تصویب هر طرحی به دقت جوانب آن را بسنجیم تا کار به مهلت دادنهای پی در پی نکشد چراکه این موضوع باعث میشود خیال خودروسازان از دریافت مهلتهای پی در پی راحت شود و آنها فکر کنند میتوانند باز هم مهلت بگیرند، اما مسئولان باید بدانند همه سازمانهای تصمیم گیرنده درباره این موضوع بیش از همه در قبال جان مردم مسئول هستند.
ناجی کوچک در حریق خودروها
واقعیت این است که اجرای این مصوبه با امنیت جانی شهروندان گره خورده است.
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران در گفتوگو با جامجم، با اشاره به حوادث آتشسوزی خودروها که نه فقط در راههای درونشهری بلکه در جادههای برونشهری نیز رخ میدهد، به ضرورت وجود کپسول اطفای حریق داخل هر خودرو اشاره کرده و توضیح میدهد: موضوع آتشسوزی در خودروها یکی از موارد حساس در بخش امدادرسانی جادهای است چراکه این گونه حوادث علاوه بر خسارات مالی، تلفات جانی جبرانناپذیری نیز به همراه دارد.
وی با اشاره به ساختار فنی خودروهای داخلی، آنها را به طور طبیعی مستعد وقوع حوادث آتشسوزی دانسته و توضیح میدهد: یک خودرو چه از قسمت جلو و چه از قسمت عقب دچار حریق شود به محض اینکه به باک بنزین یا به اتاق حامل سرنشینان برسد، به دلیل مواد قابل اشتعالی که در هر خودرو وجود دارد، ممکن است حوادث مرگباری را رقم بزند.
این کارشناس سازمان آتشنشانی توضیح میدهد: قسمت جلوی خودرو که حامل بخش موتور و سایر متعلقات شامل باتری، کابلهای برق، سیمها و شلنگهاست به دلیل آغشته بودن به روغن همگی قابل اشتعال هستند، حتی رنگ روی بدنه نیز میتواند به آتشسوزی خودرو کمک کند، همچنین دودی که از سوختن صندلیها حاصل میشود نیز حاوی مواد مسمومکننده است و بدتر از همه اینکه یک خودرو از زمان شروع آتشسوزی فقط چهار تا پنج دقیقه زمان نیاز دارد تا شعلهور شود.
وی به رانندگان توصیه میکند داخل هر خودرو یک خاموشکننده کوچک داشته باشند و البته طرز استفاده از آن را نیز آموزش ببینند تا به محض احساس آتشسوزی با استفاده از خاموشکننده حداقل از شعلهور شدن آتش جلوگیری کرده و از بروز یک انفجار که ممکن است جان سرنشینان را به خطر بیندازد جلوگیری کنند.
سخنگوی سازمان آتشنشانی به موضوع اطفای حریق در حوادث جادهای نیز اشاره کرده و با بیان اینکه هنوز در این زمینه ضعفها و کمبودهای اساسی وجود دارد، تصریح میکند: قطعا وجود کپسول آتشنشانی در خودروها چه در قالب اجرای مصوبه نصب کپسول آتشنشانی بر روی خودروهای جدید باشد و چه قرار باشد شهروندانی که خودروهای چند ساله دارند خودشان این کپسولها را خریداری کنند و داخل خودرو بگذارند، قطعا در دو حالت به جلوگیری از مرگ و میر شهروندان در حوادث حریق خودروها در شهر و جادهها کمک شایانی خواهد کرد.
حالا کمتر از 6 ماه دیگر زمان نیاز است تا ببینیم آیا این بار خودروسازان داخلی به قول خود برای نصب کپسول آتشنشانی روی خودروهای تولیدی خود پایبند خواهند بود یا این فرصت 6 ماهه نیز صرفا یک وقتکشی است تا پس از رسیدن موعد مقرر این بار به بهانه دیگری از اجرای این مصوبه شانه خالی کنند؟
شاید لازم باشد این بار دولت، وزارت صنایع و مجلس در موضوع مهلت 6 ماههای که خودروسازان برای نصب کپسول آتشنشانی روی محصولات خود خریدهاند، به طور جدیتری وارد عمل شوند تا با رسیدن به ابتدای سال 94 ماجرای مسکوت ماندن اجرای مصوبهای که در ارتباط تنگاتنگی با ایمنی جان مردم است باز هم تکرار نشود.
پوران محمدی / گروه جامعه
جام جم سرا به نقل از زندگی مثبت: در اصل این افراد به نوعی اختلال شخصیت به نام خودشیفتگی مبتلا هستند. درباره آنها بیشتر بدانید.
خودشیفتگی چیست؟
اختلال شخصیت خودشیفته یک اختلال روانی است که در آن فرد احساس نیاز به تحسین دارد. این فرد عقیده دارد که بالاتر از دیگران است، غافل از اینکه پشت این ماسک اعتماد بهنفس فوقالعاده، بسیار شکننده و آسیبپذیر است و اعتماد بهنفس کمی دارد. این اختلال جزو یکی از اختلالهای شخصیت دستهبندی میشود که در آن افراد در روابط بین فردی خود دچار مشکل می شوند.
آدم خودشیفته چه شکلی است؟
آدم خودشیفته، معمولا درباره دستاوردها و استعدادهایش بیش از اندازه اغراق میکند و همیشه منتظر است از او تعریف کنند. خاص بودن، صفتی است که او به خودش میدهد و همین باعث میشود به هیچ عنوان احساسات دیگران را به رسمیت نشناسد.
اگر میخواهید بدانید خودشیفته هستید یا نه کافی است چند مورد را در خودتان جستجو کنید؛ از جمله اینکه آیا از دیگران سوءاستفاده و بهرهکشی میکنید؟ یا اینکه به بقیه حسودی میکنید؟ اگر علاوه بر اینها در حفظ روابط سالم معمولا دچار مشکل هستید و انتظار دارید دیگران برنامههایشان را براساس دلخواه شما طرحریزی کنند، بهتر است با این واقعیت که ممکن است شما یک خودشیفته باشید، روبرو شوید. حتی اگر خودتان این اختلال را داشته باشید، ممکن است مدام گفتوگوی درونی داشته باشید یا از تظاهر استفاده کنید و در داشتن «بهترین» از هر چیزی اصرار بورزید اما پشت همه اینها نداشتن اعتماد بهنفس است چون طاقت انتقاد ندارید یا احساس شرم میکنید که کاری را انجام ندهید، برای ایجاد احساس بهتر دست به تحقیر دیگران میزنید.
چرا خودشیفته میشوید؟
هنوز دلیل مشخصی برای این اختلال وجود ندارد و مانند بسیاری از اختلالات شخصیت مجموعه پیچیدهای از عوامل در ابتلا به آن دست به دست هم دادهاند. دلیل آن شاید به رفتارهای دوران کودکی از جمله لوس کردن بیش از حد، انتظارات زیاد یا غفلت از کودک مربوط باشد. این احتمال هم وجود دارد که ژنتیک و روانشناسی در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند.
جالب است بدانید این معمولا اوایل بزرگسالی خود را نشان میدهد. عوامل خطر برای این اختلال به فقدان محبت در دوران کودکی، تحقیر والدین یا تحسین بیش از حد مربوط میشود.
شاید شما هم خودشیفته باشید
هر چند هیچ آزمایشی این اختلال را نشان نمیدهد اما برخی علائم اختلال شخصیت خودشیفته شبیه کسانی است که اختلال شخصیت دارند اما معیارهای تشخیصی برای اختلال شخصیت خودشیفته میتواند داشتن حس اغراقآمیز از خود، داشتن توهم درباره موفقیت و زیبایی، اعتقاد به خاص بودن، نیاز به تحسین، حق به جانب بودن، حسودی و رفتار متکبرانه تعبیر شود.
سراغ درمان بروید؛ خوب میشوید!
منتظر هیچ داروی اختصاصی برای درمان خودشیفتگیتان نباشید. درمانهایی که میتوان در این شرایط از آنها استفاده کرد در درجه اول روان درمانی است. البته علاوه بر درمان انفرادی، خانوادهدرمانی نیز باید انجام شود چون تمام خانواده با این مساله درگیر خواهند شد.
از آنجا که این ویژگیها ممکن است در شما ریشه کرده باشد، درمان قطعا طولانی خواهد بود. درمان کوتاهمدت میتواند بر مسائلی مانند افسردگی و اعتماد بهنفس پایین متمرکز باشد و درمان بلندمدت هم به تغییر الگوی تفکر و داشتن تصویر واقعبینانه از خود منتهی میشود.
رواندرمانی نیز به شما کمک میکند ارتباط بهتری با دیگران داشته باشید و به درک احساسات دیگران نزدیک شوید. شاید با خودتان فکر کنید این درمان ضروری نیست و ماهیت این اختلال میتواند شما را وسوسه به ترک درمان کند اما بهتر است با ذهنی باز عمل کنید.
آنچه باید رعایت کنید
• به برنامه درمانی خود عمل کنید. پیگیری جدی درمان میتواند شما را از اتفاقهای سختتر و مشکلات و شکستهای بیشتر در امان نگه دارد.
• درباره این اختلال مطالعه کنید. به این ترتیب خیلی راحت میتوانید علائم و عوامل خطر را درک کنید و درصدد درمان برآیید.
• برای مشکلات مختلف دیگر درمان انجام دهید. اگر افسرده، مضطرب یا معتاد هستید، میتوانید ابتدا به درمان این مشکلات بپردازید.
• استرستان را مدیریت کنید. سعی کنید روشهای کاهش استرس و آرامبخش را یاد بگیرید و به کار ببندید. روی هدف متمرکز شوید. اگر هدفتان اصلاح روابط آسیبدیده و شادتر کردن زندگیتان باشد، میتوانید با انگیزه بهتری وارد فاز درمانی شوید. (مایوکلینیک)
جام جم سرا: راستش میخواستم در مورد بیگانگی مطلب بنویسم، ناخودآگاه دستم رفت طرف کتاب «بیگانه» نوشته آلبرکامو. لابد میپرسید که بیگانگی با کار داوطلبانه چه ربطی دارد؟ خب ترجیح میدهم اول از داستان بیگانه شروع کنم و بعد به سوال شما پاسخ دهم!
مورسو شخصیت اصلی و کلیدی رمان بیگانه، کارمند فرانسوی جوانی در شهر الجزایر است که گرفتار یکسری از رویدادها میشود که خود را در به وقوع پیوستنشان بیتقصیر میداند. رمان با شک او در اینکه روز دقیق فوت مادرش چه زمان بوده آغاز میشود: «امروز مامان مرد... شاید هم دیروز، نمیدانم» این بیاهمیتی او نسبت به مرگ مادرش از همان ابتدا خواننده را برای رویارویی با شخصیتی متفاوت با انسانهای اطراف آماده میکند. مورسو طی اتفاقاتی که او را درمعرض خطر قرار میدهند، شخصی را روی ساحل میکشد. در دادگاه محاکمه میشود و در آخر نیز به مرگ با گیوتین محکوم میگردد. مورسو برچسب «کجرو» میخورد بدون اینکه حتی بتواند از خود دفاعی بکند. گویا گریه نکردن او در مراسم خاکسپاری مادرش محکمترین دلیل برای محکوم شدنش بوده است. بیگانه سرگذشت انسانی است که روند جامعهپذیری را آن گونه که باید طی نکرده است. تضاد او با جامعه که او را برچسب «بیگانه» زده کاملا مشهود است. او آدمی نیست که بداند وجه تمایزش با دیگران چیست. به گفته خود کامو، مورسو نمیتواند یا نمیخواهد که در «بازی همگانی شرکت کند.» آنجایی که گریستن بر سر خاک مادر تبدیل به هنجار شده، مورسو صادقانه هیچ واکنشی نشان نمیدهد، تنها چون مرگ برای او اصلی پذیرفته شده است.
درست فهمیدید. اما الان من نمیخواهم از هنجارهای متعارف و عدم پایبندی به آنها که منجر به بیگانگی میشود حرف بزنم. هرچند وقتی این هنجارها از جامعه رخت برمیبندند، وقتی مهربانی میرود، وقتی نوعدوستی میرود، وقتی تشریک مساعی میرود و... ما با نوعی بیگانگی مواجه میشویم. بیگانگی درد مشترکی میشود. بنابراین بعید نیست که روزی برسد که در مراسم تدفین اعضای خانواده خود گریه نکنیم...
من میخواهم بگویم که بیگانگی درست مثل سرنوشت قهرمان داستان کامو میتواند به نقطه سهمگین پایان برساندمان. بیگانگی در تعریفی وسیع و عام به معنای احساس انفصال، جدایی و عدم پیوند ذهنی و عینی بین فرد و محیط پیرامون او (یعنی جامعه، انسانهای دیگر و خود) است. بسیاری از ما در طول روز افرادی را میبینیم که به جای سخن گفتن با دیگران، با خود حرف میزنند. افرادی که نسبت به وقایع اطراف خود بیتوجهاند.
کار داوطلبانه نقطه مقابل از خودبیگانگی است. اگر میخواهید هنوز هم هنگام مرگ عزیزی چشمه اشکتان خشک نشده باشد، پادزهرش کار داوطلبانه است |
بهعنوان مثال بارها دعواهای خیابانی را شاهد بودهایم که هیچکس داوطلب نشده تا آن را به صلح بکشاند. فقرایی را دیدهایم که هیچکس داوطلب نشده است به آنان کمک کند. نابینایی که میخواهد از خیابان عبور کند، پیرزنی که نمیتواند در اتوبوس بایستد، پیرمردی که دستانش پر است، کودکان خیابانی که تشنه قدری محبتاند، ماشینی که بنزین ندارد یا محتاج هل دادن است و حتی خبرنگار صداوسیمایی که کسی جلوی دوربینش نمیرود! آری! برخی از ما دیگر داوطلب کمک نیستیم. چون جامعه ما را به سمت از خودبیگانگی سوق میدهد. جامعه مصرفزدهای که الگوهایی در اختیارمان قرار میدهد که این الگوها نه مشارکتی در روند جامعهپذیری حامیانشان ایفا میکنند و نه فارغ از ریاکاریهای مرسوم، کار نوعدوستانهای انجام میدهند.
ببینید آخرین کار انسانی الگوهای ما که در تلویزیون و رسانهها نقش پررنگی ایفا کردهاند چه زمانی بوده است؟ آخرین باری که یک قهرمان ورزشی ما به آسایشگاه جانبازان رفته کی بوده؟ آخرین باری که فلان سخنران یا مداح به دیدن مادر خانهنشینش رفته؟ آخرین باری که یک هنرپیشه، نابینایی را از خیابان عبور داده؟ آخرین باری که یک وزیر خم شده و آشغالی را از کف خیابان برداشته؟ آخرین باری که یک شهردار از دستفروشی خرید کرده؟ آخرین باری که یک خواننده، عابری منتظر تاکسی را سوار کرده؟ آخرین باری که یک روزنامهنگار برای یک کنسرت خیابانی بچههای اهل هنر پولی خرج کرده؟ آخرین باری که...
بله! کار داوطلبانه نقطه مقابل از خودبیگانگی است. اگر میخواهید هنوز هم هنگام مرگ عزیزی چشمه اشکتان خشک نشده باشد، پادزهرش کار داوطلبانه است. کاری که باید انجام دهید و به دیگران توصیه کنید.(سعید اصغرزاده)
«سامیه بلوچ زهی»، شهردار کلات (مرکز شهر سرباز) در استان سیستان و بلوچستان است و با اکثریت آرای اعضای شورای شهر این منطقه به عنوان شهردار سرباز انتخاب شده است. او که حالا تجربه یکسال شهردار بودن را دارد، از علمکرد یک سالهاش رضایت دارد و معتقد است تا پایان دوره چهارسالهاش برای خدمت به شهرش قدمهای بزرگی خواهدبرداشت.
درخواست کردند شهردار شوم
سامیه بلوچ زهی که حالا در سیستان و بلوچستان شهرت زیادی دارد در توصیف روند شهردار شدنش میگوید: «وقتی درسم تمام شد و از تهران به شهر خودم برگشتم از طرف شورای شهر با من تماس گرفتند و گفتند ما درباره تو تحقیق کردهایم و احساس میکنیم تو گزینه خوبی برای شهردارشدن هستی، من هم کمی تحقیق کردم و بعد برای انتخابات شهرداری کاندیدا شدم. جالب اینکه در روز رای گیری با اکثر آرا که پنج رای بود به عنوان شهردار انتخاب شدم.»
تنها شهردار خانم استان سیستان و بلوچستان معتقد است برای آشنا شدن با کار شهرداری به تهران آمده و با چند شهردار مناطق مختلف تهران صحبت کرده است: «در فاصله رای آوردن تا شروع کارم در شهرداری سرباز، به تهران آمدم و با چند نفر از شهرداران صحبت کردم و سعی کردم با کار جدیدم آشنا شوم.»
سامیه بلوچ زهی متولد سال ۶۶ و اکنون ۲۷ ساله است. با این حساب او جوانترین شهردار ایران است: «زمانی که کارم را در شهرداری آغاز کردم ۲۶ ساله بودم اما حالا یک سال از کارم گذشته و در حال حاضر کم سن و سال بودنم با واکنشهای متفاوتی از سوی همکارانم روبرو هستم. شهرداران مناطق بزرگ وقتی در جلسات با من روبرو میشوند از من حمایت میکنند و ضمن اینکه مسئولان استان هم به من لطف زیادی دارند. استاندار سیستان و بلوچستان، نماینده استان در مجلس شورای اسلامی و همه مسئولان به من کمک زیادی میکنند و تا جایی که بتوانند از کمک کردن به من دریغ نمیکنند هرچند در ابتدای کارم در شهرداری عدهای از کارمندان من را جدی نمیگرفتند و برایشان سخت بود که یک خانم کم سن و سال سمتی بالاتر از آنها داشته باشد. با این حال با گذشت این یک سال این مشکلات هم برطرف شده و در حال حاضر رابطه خوبی با همکارانم دارم.»
قبول مسئولیت در پست مهمی چون شهرداری در استان محرومی مثل سیستان و بلوچستان، قطعا مشکلات و محدودیتهایی برای شهردار ۲۷ ساله ایجاد میکند. خودش در توصیف این سختیها میگوید: «من طرحها و برنامههای مهمی برای آبادی شهرم دارم اما متاسفانه محدودیتها دست و پایم را میبندد. من برای تهیه و چاپ بنر در شهر خودم امکانات ندارم و هر بار مجبورم برای چاپ یک بنر به ایرانشهر بروم. از طرف دیگر شهر سرباز شهر بسیار کوچکی است و ما برای بسیاری از زیرساختها به مقدار کافی زمین نداریم».
او میافزاید: «با این حال در این یک سال موفق شدهام با وجود امکانات محدود یک زمین چمن مصنوعی فوتبال برای جوانها احداث کنم. کار مهم دیگری که به لطف خداوند در این یک سال انجام دادم، ایجاد یک مرکز دانشگاهی علمی- کاربردی در شهر کوچکمان بوده است. مردم از احداث این دانشگاه خوشحال هستند و مدام از من تشکر میکنند.»
قهرمان شهرم شدهام
میزان محبوبیت خانم شهردار جوان استان سیستان و بلوچستان به اندازهای است که او حالا به قهرمان شهرش تبدیل شده و خانوادهها حتی نام فرزندان دختر تازه متولد شدهشان را همنام او انتخاب میکنند.
«در سال اول کارم با یکی از پزشکان بیمارستان شهر صحبت میکردم. او میگفت مردم تو را دوست دارند و ما در بیمارستان شاهد این موضوع هستیم که وقتی نوزاد دختری به دنیا میآید خانوادهها میگویند میخواهیم اسمش را سامیه بگذاریم تا شاید او هم مثل خانم شهردار در آینده شهردار شود!»
هم الگو میگیرم هم ایده میدهم
شهردار خانم شهرستان سرباز معتقد است برای موفقیت علاوه بر اینکه باید ایدههای نو و تازه داشت، باید از تجربیات دیگران هم استفاده کرد: «در کار خودم ایدهها و طرحهای اختصاصی بسیاری دارم اما معتقدم باید از تجربیات شهرداران شهرهای بزرگ هم استفاده کرد. به همین دلیل زیاد به تهران میآیم و سعی میکنم از شهرداری تهران الگوبرداری کنم. در زمینه زیباسازی شهری به شکل کار مهندسی شهری تهران علاقه دارم و سعی میکنم در کنار ایدههایم از تجربیات تاثیرگذار شهردار تهران هم استفاده کنم.»
بجز سامیه، خواهرش طاهره بلوچ زهی هم عضو شورای شهر شهرستان سرباز است. با این حال سامیه میگوید خودش اولین زن شهر بوده که وارد کارهای اجرایی شده و راه را برای فعالیت سایر زنان شهر باز کرده است: «من اولین زنی هستم که در سرباز سمت اجرایی مهم گرفتم اما حالا در شهر، فرماندار، معاون استاندار، مدیرکل، عضو شورای شهر و بهیار خانم داریم. من همچنین برنامههای زیادی برای زندگی بهتر زنان شهرم دارم. میخواهم برایشان پارک و سالن بدنسازی احداث کنم و برنامههای جدی در این زمینهها دارم. با این حال همان طور که گفتم امکانات برای فعالیت ما محدود است و باید دوندگی زیادی در این زمینه داشته باشم. تا الان قرارداد احداث پارک بانوان را بستهام و به زودی پارک بانوان را افتتاح میکنیم.»
سامیه بلوچ زهی میگوید: «ما زنها برای موفقیت به حمایت نیاز داریم و مطمئنا در کارمان موفق میشویم. به جز تهران که چند شهردار خانم داشته و دارد، در شهرستانها من و یک خانم دیگر در استان گیلان شهردار هستیم.»
زنها میتوانند رئیس جمهور شوند!
او میخواهد بعد از کسب موفقیت در شهر کوچک خودش، تجربههای کاری کلان و بزرگتری در شهرها بزرگتر داشته باشد. او در این باره میگوید: «در طول فعالیت چهارسالهام میخواهم قدمهای بزرگی برای شهرم بردارم و بعد از اینکه دینم را به شهرم ادا کردم میخواهم تجربیات جدید در شهرهای بزرگ کسب کنم.»
سامیه شهردار ۲۷ ساله شهرستان سرباز حتی معتقد است زنان ایرانی میتوانند رئیس جمهورهای خوبی برای کشور باشند: «من با انتخاب رئیس جمهور زن موافقم. به نظر من خانمها در کارشان حساس و دقیق هستند و کارهایشان را با صبر و حوصله و دقت انجام میدهند. من هم آرزوهای بزرگی در سر دارم و شاید یک روز من اولین رئیس جمهور زن ایران شدم!»
اعضای خانوادهام شغل دولتی ندارند
شاید این تصور به وجود بیاید که انتخاب سامیه بلوچ زهی به عنوان تنها شهردار زن استان سیستان و بلوچستان به دلیل رابطههای خانوادگی او یا سفارش شدنش باشد؛ اما او میگوید هیچ کدام از اعضای خانوادهاش بجز خواهرش که عضو شورای شهر است، سمت دولتی ندارند: «سه خواهر هستیم و سه برادر داریم، اما بجز من و خواهرم هیچ کدام از اعضای خانواده ما شغل دولتی ندارند و همه در مشاغل آزاد فعالیت میکنند. خانوادهام در قبال مسئولیت حساس و مهمی که دارم از من حمایت میکنند و همیشه من را به کارهای بزرگتر تشویق میکنند.»
ارگان شهرداری به دلیل وسعت دامنه فعالیتی که دارد، معمولا با حواشی زیادی در زمینه تخلفات برخی از کارمندان رو به رو است. اما این شهردار جوان میگوید: «روز اولی که مراسم معارفه من در شهرداری برگزار شد با قدرت خطاب به همه کارمندان گفتم نه خلاف میکنم و نه اجازه تخلف به کسی میدهم. در این مدت هم پای حرفم ایستادهام و با جدیت مقابل تخلفات میایستم. خوشبختانه در شهرداری محل خدمت من تاکنون هیچ مورد تخلفی گزارش نشده و کار به قدری با همکاری و همدلی پیش میرود که رتبه شهرداری ما در این یک سال از رتبه یک به سه ارتقا پیدا کرده است.» (برترینها به نقل از دیدهبان)
795