انجمن خیرین اندیشهساز که برای اولینبار در کشور و البته در این استان شکل گرفته، اقدامی است که اخیرا از سوی آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان در جهت ارتقای کمی و کیفی آموزش در این استان تشکیل شده و به گفته علیرضا نخعی، رئیس سازمان آموزش و پرورش استان، قرار است طی بازه چهار ساله که برای آن تعریف شده، موجب تحول در نظام آموزشی استان و فرهنگسازی در این زمینه شود.
وی در گفتوگو با جامجم یادآور میشود: خلق افکار و اندیشههای نو، پاک و کارشناسانه در بدنه آموزش و پرورش از جمله اهداف این انجمن است که میخواهد در کنار نهادهای دولتی، راهگشای بسیاری از موانع موجود برای وضع فعلی استان باشد.
طبق آمار آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان، اکنون بیش از 27 هزار نفر بازمانده از تحصیل در مقطع دبستان و بیش از 20 هزار نفر بازمانده از تحصیل در مقطع متوسطه در این استان وجود دارد که عواملی همچون فقر مالی و فرهنگی و دسترسی سخت در مناطق دورافتاده و مرزی به اماکن آموزشی از جمله دلایل این بازماندگی عنوان میشود.
ارائه خدمات آموزشی در مقطع ابتدایی
نخعی با بیان اینکه ما از نظر ارائه خدمات آموزشی مشکل و کمبودی حداقل در مقطع ابتدایی نداریم و این خدمات تا حد امکان در تمام نقاط استان گسترش یافته است، میگوید: ارائه خدمات به نحوی است که تقریبا تمام روستاهای بالای ده خانوار مدرسه دارد، گرچه این مدرسه یک کلاس با سه یا پنج دانشآموز باشد، با این حال مشکل ما در بخش فرهنگی است و اینکه برخی خانوارها بویژه در مناطق دوردست و روستایی همچنان با تحصیل فرزندان خود مخالف و معتقدند دختران بهتر است به جای تحصیل در مدرسه، قرآن بیاموزند، یا بچهداری کنند و پسران نیز بهدنبال یافتن شغلی هرچند کاذب برای کمک به امرار معاش خانواده باشند.
به گفته وی، وجود این خلا فرهنگی و فقر مالی، آموزش و پرورش را برآن داشت تا با تاسیس انجمن خیرین اندیشهساز که از سازمانهای دولتی همچون بهزیستی، کمیته امداد، نمایندگان آموزش و پرورش و گروههای غیردولتی نظیر علمای اهل سنت و شیعه، خیرین و امامهای جماعت تشکیل شده است، به مبارزه با این فقر فرهنگی و مالی برخاسته و با کمک، همکاری و خواست خود مردم، وضع آموزشی و فرهنگی استان را بهبود بخشد.
رئیس آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان به این مشکل نیز اشاره میکند که برخی روستاییان تمایلی به فرستادن فرزندان خود به روستاهای مجاور برای تحصیل را ندارند و توقع دارند برای یک یا دو دانشآموز آن روستا، مدرسهای جدا دایر شود که این عملا امکانپذیر نیست، اما انجمن خیرین اندیشهساز میتواند با گفتوگو با این خانوادهها و تغییر نگرش آنها و البته تامین هزینه ایاب و ذهاب به جای تاسیس مدرسه در روستا، در این زمینه موثر باشد و اقداماتی را نیز در این ارتباط انجام داده است.
نخعی با اشاره به اینکه این انجمن اهداف متعددی از جمله انسداد مبادی بیسوادی، تقویت بنیه علمی و برگزاری کلاسهای تقویتی در جهت ارتقای سطح کیفی تحصیلی دانشآموزان استان دنبال میکند، در زمینه نحوه کار این انجمن نیز میافزاید: انجمن برای رسیدن به این اهداف، یا در اجتماعات مردمی همچون نماز جمعهها حضور مییابد یا فراخوانهای عمومی داده و با حضور مردم مجمع تشکیل میدهد و به تبلیغ و ترویج مسائل فرهنگی و آموزشی با حضور معتمدین مردم میپردازد و در زمینه دریافت کمکهای فکری و مالی تلاش میکند. به گفته وی، این انجمن علاوه بر وجود هسته مرکزی در مرکز استان، در 33 منطقه آموزش و پرورش در سطح استان شعبه دارد و فعال است و تاکنون مردم، از آن استقبال خوبی کردهاند و امیدواریم در پایان دوره چهار سالهای که برای آن تعریف شده، تغییر و تحول اساسی در آموزش و پرورش استان ایجاد شود.
27 هزار بازمانده از تحصیل
رئیس سازمان آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان یادآور میشود: هماکنون بیش از 56 هزار دانشآموز در استان در بیش از 24 هزار کلاس درس در حال تحصیل هستند.
نخعی با اشاره به اینکه نرخ پوشش مقطع پیش دبستانی استان 12 درصد است، یعنی از هر صد کودک، 12 نفر موفق به گذراندن دوره پیش دبستانی میشوند، یادآور میشود: پوشش تحصیلی دوره دبستان نیز در استان 90 درصد است، در حالی که این رقم در کشور 97 درصد بوده که با توجه به این آمار، بیش از 27 هزار نفر بازمانده از تحصیل در این مقطع در استان وجود دارد.
به گفته وی، نرخ پوشش تحصیلی در دوره متوسطه در استان نیز 76 درصد است که این رقم در کشور میانگین 87 درصدی دارد، بنابراین نسبت به نرم کشوری حدود 12 درصد فاصله داریم، یعنی بیش از 20 هزار نفر در استان موفق به گذراندن دوره متوسطه نمیشوند.
نخعی خاطرنشان میکند: میانگین تحصیل دانشآموزان استان در مدارس غیرانتفاعی 4 درصد است که این رقم در کشور بیش از 8 درصد است.
مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان با اشاره به ضریب اشتغال معلمان مقطع ابتدایی استان نیز میگوید: ضریب اشتغالزایی معلمان در دوره ابتدایی در استان 1.2 درصد است که نرم کشوری آن 1.1 است.
وی با بیان اینکه اکنون حدود 5813 آموزشگاه با بیش از 24 هزار و 654 کلاس درس در استان وجود دارد، میافزاید: استان دارای پنج بوم مختلف (مراکز آموزش و پرورش شهرستانها) در 32 منطقه است.
فاطمه مرادزاده / گروه ایران
«سامیه بلوچ زهی»، شهردار کلات (مرکز شهر سرباز) در استان سیستان و بلوچستان است و با اکثریت آرای اعضای شورای شهر این منطقه به عنوان شهردار سرباز انتخاب شده است. او که حالا تجربه یکسال شهردار بودن را دارد، از علمکرد یک سالهاش رضایت دارد و معتقد است تا پایان دوره چهارسالهاش برای خدمت به شهرش قدمهای بزرگی خواهدبرداشت.
درخواست کردند شهردار شوم
سامیه بلوچ زهی که حالا در سیستان و بلوچستان شهرت زیادی دارد در توصیف روند شهردار شدنش میگوید: «وقتی درسم تمام شد و از تهران به شهر خودم برگشتم از طرف شورای شهر با من تماس گرفتند و گفتند ما درباره تو تحقیق کردهایم و احساس میکنیم تو گزینه خوبی برای شهردارشدن هستی، من هم کمی تحقیق کردم و بعد برای انتخابات شهرداری کاندیدا شدم. جالب اینکه در روز رای گیری با اکثر آرا که پنج رای بود به عنوان شهردار انتخاب شدم.»
تنها شهردار خانم استان سیستان و بلوچستان معتقد است برای آشنا شدن با کار شهرداری به تهران آمده و با چند شهردار مناطق مختلف تهران صحبت کرده است: «در فاصله رای آوردن تا شروع کارم در شهرداری سرباز، به تهران آمدم و با چند نفر از شهرداران صحبت کردم و سعی کردم با کار جدیدم آشنا شوم.»
سامیه بلوچ زهی متولد سال ۶۶ و اکنون ۲۷ ساله است. با این حساب او جوانترین شهردار ایران است: «زمانی که کارم را در شهرداری آغاز کردم ۲۶ ساله بودم اما حالا یک سال از کارم گذشته و در حال حاضر کم سن و سال بودنم با واکنشهای متفاوتی از سوی همکارانم روبرو هستم. شهرداران مناطق بزرگ وقتی در جلسات با من روبرو میشوند از من حمایت میکنند و ضمن اینکه مسئولان استان هم به من لطف زیادی دارند. استاندار سیستان و بلوچستان، نماینده استان در مجلس شورای اسلامی و همه مسئولان به من کمک زیادی میکنند و تا جایی که بتوانند از کمک کردن به من دریغ نمیکنند هرچند در ابتدای کارم در شهرداری عدهای از کارمندان من را جدی نمیگرفتند و برایشان سخت بود که یک خانم کم سن و سال سمتی بالاتر از آنها داشته باشد. با این حال با گذشت این یک سال این مشکلات هم برطرف شده و در حال حاضر رابطه خوبی با همکارانم دارم.»
قبول مسئولیت در پست مهمی چون شهرداری در استان محرومی مثل سیستان و بلوچستان، قطعا مشکلات و محدودیتهایی برای شهردار ۲۷ ساله ایجاد میکند. خودش در توصیف این سختیها میگوید: «من طرحها و برنامههای مهمی برای آبادی شهرم دارم اما متاسفانه محدودیتها دست و پایم را میبندد. من برای تهیه و چاپ بنر در شهر خودم امکانات ندارم و هر بار مجبورم برای چاپ یک بنر به ایرانشهر بروم. از طرف دیگر شهر سرباز شهر بسیار کوچکی است و ما برای بسیاری از زیرساختها به مقدار کافی زمین نداریم».
او میافزاید: «با این حال در این یک سال موفق شدهام با وجود امکانات محدود یک زمین چمن مصنوعی فوتبال برای جوانها احداث کنم. کار مهم دیگری که به لطف خداوند در این یک سال انجام دادم، ایجاد یک مرکز دانشگاهی علمی- کاربردی در شهر کوچکمان بوده است. مردم از احداث این دانشگاه خوشحال هستند و مدام از من تشکر میکنند.»
قهرمان شهرم شدهام
میزان محبوبیت خانم شهردار جوان استان سیستان و بلوچستان به اندازهای است که او حالا به قهرمان شهرش تبدیل شده و خانوادهها حتی نام فرزندان دختر تازه متولد شدهشان را همنام او انتخاب میکنند.
«در سال اول کارم با یکی از پزشکان بیمارستان شهر صحبت میکردم. او میگفت مردم تو را دوست دارند و ما در بیمارستان شاهد این موضوع هستیم که وقتی نوزاد دختری به دنیا میآید خانوادهها میگویند میخواهیم اسمش را سامیه بگذاریم تا شاید او هم مثل خانم شهردار در آینده شهردار شود!»
هم الگو میگیرم هم ایده میدهم
شهردار خانم شهرستان سرباز معتقد است برای موفقیت علاوه بر اینکه باید ایدههای نو و تازه داشت، باید از تجربیات دیگران هم استفاده کرد: «در کار خودم ایدهها و طرحهای اختصاصی بسیاری دارم اما معتقدم باید از تجربیات شهرداران شهرهای بزرگ هم استفاده کرد. به همین دلیل زیاد به تهران میآیم و سعی میکنم از شهرداری تهران الگوبرداری کنم. در زمینه زیباسازی شهری به شکل کار مهندسی شهری تهران علاقه دارم و سعی میکنم در کنار ایدههایم از تجربیات تاثیرگذار شهردار تهران هم استفاده کنم.»
بجز سامیه، خواهرش طاهره بلوچ زهی هم عضو شورای شهر شهرستان سرباز است. با این حال سامیه میگوید خودش اولین زن شهر بوده که وارد کارهای اجرایی شده و راه را برای فعالیت سایر زنان شهر باز کرده است: «من اولین زنی هستم که در سرباز سمت اجرایی مهم گرفتم اما حالا در شهر، فرماندار، معاون استاندار، مدیرکل، عضو شورای شهر و بهیار خانم داریم. من همچنین برنامههای زیادی برای زندگی بهتر زنان شهرم دارم. میخواهم برایشان پارک و سالن بدنسازی احداث کنم و برنامههای جدی در این زمینهها دارم. با این حال همان طور که گفتم امکانات برای فعالیت ما محدود است و باید دوندگی زیادی در این زمینه داشته باشم. تا الان قرارداد احداث پارک بانوان را بستهام و به زودی پارک بانوان را افتتاح میکنیم.»
سامیه بلوچ زهی میگوید: «ما زنها برای موفقیت به حمایت نیاز داریم و مطمئنا در کارمان موفق میشویم. به جز تهران که چند شهردار خانم داشته و دارد، در شهرستانها من و یک خانم دیگر در استان گیلان شهردار هستیم.»
زنها میتوانند رئیس جمهور شوند!
او میخواهد بعد از کسب موفقیت در شهر کوچک خودش، تجربههای کاری کلان و بزرگتری در شهرها بزرگتر داشته باشد. او در این باره میگوید: «در طول فعالیت چهارسالهام میخواهم قدمهای بزرگی برای شهرم بردارم و بعد از اینکه دینم را به شهرم ادا کردم میخواهم تجربیات جدید در شهرهای بزرگ کسب کنم.»
سامیه شهردار ۲۷ ساله شهرستان سرباز حتی معتقد است زنان ایرانی میتوانند رئیس جمهورهای خوبی برای کشور باشند: «من با انتخاب رئیس جمهور زن موافقم. به نظر من خانمها در کارشان حساس و دقیق هستند و کارهایشان را با صبر و حوصله و دقت انجام میدهند. من هم آرزوهای بزرگی در سر دارم و شاید یک روز من اولین رئیس جمهور زن ایران شدم!»
اعضای خانوادهام شغل دولتی ندارند
شاید این تصور به وجود بیاید که انتخاب سامیه بلوچ زهی به عنوان تنها شهردار زن استان سیستان و بلوچستان به دلیل رابطههای خانوادگی او یا سفارش شدنش باشد؛ اما او میگوید هیچ کدام از اعضای خانوادهاش بجز خواهرش که عضو شورای شهر است، سمت دولتی ندارند: «سه خواهر هستیم و سه برادر داریم، اما بجز من و خواهرم هیچ کدام از اعضای خانواده ما شغل دولتی ندارند و همه در مشاغل آزاد فعالیت میکنند. خانوادهام در قبال مسئولیت حساس و مهمی که دارم از من حمایت میکنند و همیشه من را به کارهای بزرگتر تشویق میکنند.»
ارگان شهرداری به دلیل وسعت دامنه فعالیتی که دارد، معمولا با حواشی زیادی در زمینه تخلفات برخی از کارمندان رو به رو است. اما این شهردار جوان میگوید: «روز اولی که مراسم معارفه من در شهرداری برگزار شد با قدرت خطاب به همه کارمندان گفتم نه خلاف میکنم و نه اجازه تخلف به کسی میدهم. در این مدت هم پای حرفم ایستادهام و با جدیت مقابل تخلفات میایستم. خوشبختانه در شهرداری محل خدمت من تاکنون هیچ مورد تخلفی گزارش نشده و کار به قدری با همکاری و همدلی پیش میرود که رتبه شهرداری ما در این یک سال از رتبه یک به سه ارتقا پیدا کرده است.» (برترینها به نقل از دیدهبان)
795
هموطن جنوبی من، دختری هجده ساله است، متولد «نگور» از توابع دشتیاری چابهار، شهری کوچک، محصور شده میان پلان، دریای عمان، کمبل سلیمان، میرثوبان و پاکستان. قصه زندگی معظمه، قصه زندگی خیلی از دختران این حوالی است. دختر بودن در جنوب شرقی ایران هنوز برای خیلیها یعنی محدودیت، متوقف شدن، ندیده شدن؛ دختر بودن در این مناطق هنوز کار دشواری است.
چشمهای مشکی معظمه به گوشهای خیره میماند، دستهایش درون هم قفل میشود و با صدایی لرزان از زندگیاش میگوید، از ماجرای ترکتحصیلهای متوالیاش، از کسانی که مانع تحصیلش شدند و از آدمهایی که کمکش کردند معظمه ارج باشد.
در 12 سالی که معظمه دانشآموز بوده فقط سه بار روز اول مهر را تجربه کرده، سه بار لذتبخش و بیغصه که با یادآوریاش ته لبخندی روی صورت سبزهاش مینشیند. از این سه بارکه بگذریم 9 سال تحصیلی دیگر او با دغدغههای بیشمار گذشته، او شوق تحصیل داشته ولی پدرش مانع میشده. او التماس میکرده، از علاقهاش به تحصیل میگفته، از شوقش برای کنده شدن از این همه تحمیل و اجبار میگفته، ولی همیشه طرد میشده، تهدید میشده، مسخره میشده. از مسخره شدنهایش که برایم میگوید اشک هُری میریزد درون چشمهایش.
گوشه چادر بندریاش را در دست مچاله میکند و دانههای اشک را میچیند، اما اشکی که از سوز دل معظمه برمیآید خشک نشدنی است. دست میکشم روی پشت او، میلرزد، صدای هقهقش هم نجواگونه به گوشم میرسد، اما چه میشود کرد با داستانی که تمام شده و به خاطرهای تلخ تبدیل شده است.
خودش را جمع و جور میکند، اشک را از چشم و بغض را از گلو دور میکند و ادامه میدهد: در 12 سالی که درس خواندم همیشه دغدغه داشتم. حتی یک سال تحصیلی را هم کامل نخواندهام؛ یا میانه سال به مدرسه میرفتم یا در میانه سال مانع تحصیلم میشدند، گاهی یک هفته، بعضی وقتها دو ماه و گاهی بیشتر از شش ماه. میگفتند درس به چه دردی میخورد، دختر باید ازدواج کند و سواد به کارش نمیآید، میگفتند اگر مدرسه هم بروی آخرش چیزی نمیشوی، اما من میدانستم که میتوانم.
معظمه ارج درسخوانترین دانشآموز منطقه نگور و حوالی آن است. معدل دیپلمش شده 19.30 و معدل سال سوم دبیرستانش که فشارها برای ترک تحصیلش به اوج رسید، شده 18.50.
مبارزه با ناملایمات تخصص معظمه است. روحیه مقاوم و جنگنده او فرهنگ پر از محدودیتش را مغلوب کرده و این پیروزی را مدیون دو چیز است؛ اول پشتکارخودش و دوم کسانی که حمایتش کردند و پشتیبانش بودند. معظمه از معلمهایش با عشق و احترام یاد میکند، همین طور از رئیس آموزش و پرورش دشتیاری.
روزهایی که او از مدرسه به اجبار غیبت میکرد و این نبودنش طولانی میشد این آدمها سراغش میرفتند و آنقدر با خانواده چانه میزدند که نرم شوند و به ادامه تحصیل دختر رضایت دهند.
به گفته معظمه سال اول دبیرستان که پدرش حب «نه» خورده بود و نمیگذاشت او به مدرسه بیاید، او هم همه راهها را امتحان کرده بود و همه درها را بسته میدید همین آدمها بودند که کمکش کردند و نشاندنش روی نیمکت مدرسه.
معظمه یک فرصت شناس واقعی است، او با یک فرهنگ قدیمی و ریشهدار درافتاد و اگرچه از آماج تعصبات تلخ، زخم برداشت، ولی سرانجام موافق شد. او بهانه دست خانوادهاش نداد، شد درسخوانترین شاگرد آن حوالی، همیشه شبها بعد از خاموش شدن چراغهای خانه درس خواند و تحصیل یواشکی را آنقدر دنبال کرد تا شد معظمه ارج، تنها دیپلمه خانوادهاش، خواهر چهار دختر بیسواد خانواده ارج که امروز دانشجوی دانشگاه فرهنگیان است.
معظمه به چشم من یک قهرمان است، مشتی آهنی است در دستکشهای مخملی.
وقتی میگوید از ترم بهمن درسش آغاز خواهد شد خندهای ظریف گوشه لبهایش مینشیند و ذوق در چشمهایش هویدا میشود، اما خنده را خیلی زود از لبهایش دور میکند و چشمهایش دوباره اشک پس میدهد. دست میگذارم روی شانههایش، میلرزد، صدای هقهقش دوباره جان گرفته است.
این اشکها داد میزند که او درعین موفقیت، غمگین است. میگوید کسی به درس خواندنش افتخار نمیکند، میگوید مسخرهاش میکنند که دنبال تحصیل رفته، تحقیرش میکنند که به دانشگاه دل بسته، چون او زاده در فرهنگی است که دخترهای همسن او همه ازدواج میکنند و چند شکم میزایند. این حرفهای نیشدار روح او را آزرده، ولی نتوانسته از پا بیندازدش و این چیزی است که از او انسانی متفاوت ساخته است.
مغز معظمه پر از فکرهای اصلاحی است، پر از ایدههایی که به دخترانی مثل او فرصت رشد میدهد و انگیزه تحصیل را به دانشآموزان جنوب شرقی ایران برمیگرداند. در مغز او درد عقب ماندگی بلوچستان را باید در خیلی چیزها جست ازجمله در سطح فکر مردمش و بیانگیزگی کودکانش برای تحصیل.
میدانم راست میگوید که اگر موفق شود و دانشگاه را تمام کند و آن وقت درکسوت یک معلم به مدارس این منطقه برود به دانشآموزان کمک میکند تا راهشان را پیدا کنند و بیهدف زندگی نکنند. معظمه میگوید دانشآموزان این خطه به مشاوره نیاز دارند تا یادشان بماند تحصیل برای چیست و چه کمکی به آنها میکند.
او را ورانداز میکنم، جدیت مردمان بلوچ را دارد و نرمش و استدلال مردمان متمدن را. او دانشجوی دانشگاه فرهنگیان است که کسی در خانه به وجودش، به سبک و سیاق زندگیاش و هدفی که دنبال میکند، نمیبالد، اما او همه این موانع را کنار خواهد زد، همان طور که تا به حال بوده است.
خودش میگوید معلم خواهدشد تا معلمان غیربومی به بلوچستان نیایند و به مشکل برنخورند. او این را میگوید چون مطمئن است سرانجام روزی رگ خواب بومیها را در دست خواهد گرفت و آن وقت به صدها دختر مثل خودش کمک خواهد کرد تا از پلههای تحصیل بالا بروند و آیندهای روشنتر داشته باشند.( مریم خباز / روزنامه جام جم/ گروه جامعه)
سه شنبه 19 اسفند 1393 ساعت 07:55
جام جم سرا: یک کپر شده است مدرسه؛ چند کودک، در گرما یا سرما، به عشق فراگیری علم و در عین محرومیتهای بسیار در آن جمع میشوند و در سرزمینی خشک، آب را میخوانند. بیهیچ شکوهای روی خاک و سنگ مینشینند و به گچ و تخته میاندیشند. آنها فرزندان مردان و زنان بلوچند. بلوچ که میگویم یعنی هموطنی در گوشه پایین، سمت راست کشور ما، ایران.