دوباره سفره هفتسینمان پهن میشود و روزی نو در انتظارمان خواهد بود. حالا در این واپسین روزهای سال خوب است لحظاتی سرمان را به عقب برگردانیم و ببینیم چه کردهایم با خود و با دیگران؟ چه دلهایی را شکستهایم و چه دوستانی را آزردهایم؛ با رفتارها و گفتارهایمان؟
حالا چقدر خوب است گوشی تلفن را در این واپسین فرصتهای باقیمانده از سال برداریم و به همه کسانی که فکر میکنیم دلخورشان کردهایم، زنگی بزنیم و فقط بگوییم «مرا ببخش» و بعد معجزه این جمله را در زندگی تجربه کنیم و لذت آرامش را بچشیم.
ما در هیاهوی کار و زندگی روزمره خیلی وقتها متوجه گذر عمر نیستیم و ناگهان دوره جوانی را رد میکنیم و به سنین بالا میرسیم و میافتیم در سراشیبی جاده زندگی؛ اگر خیلی خوششانس باشیم و گرفتار انواع بیماریهای قرن کنونی نشویم، در بهترین حالت دو ـ سه دهه از زندگیمان باقی میماند و بعد باید کولهباری را که بسته و نبسته جلوی پایمان است برداریم و برویم.
باور کنید بسیاری از کدورتها و کینههای کهنهشده با یک جمله «مرا ببخش» از سینههایمان زدوده میشود و نهتنها ما را به آرامشی وصفنشدنی میرساند، بلکه کولهبار جلوی پایمان را هم سبکتر میکند. بیایید این آرامش را از خودمان دریغ نکنیم.
همین امروز... نه، دیر است؛ همین لحظه که دارید این یادداشت را میخوانید اگر از کسی دلخورید، به او زنگ بزنید و از او بخواهید شما را ببخشد؛ حتی اگر گمان میکنید در ایجاد این دلخوری مقصر نیستید.
باور کنید دنیا ارزش این دلخوریها و کدورتها را ندارد. وقتی به انتهای جاده میرسیم، دیگر هیچ چیز برایمان مهم نیست جز اینکه گمان کنیم آدم خوبی بودهایم و همه دوستمان داشتهاند.
برایتان سالی پر از دوستی و آشتی و آرامش آرزو میکنم.(زهرا عرب /دبیر چاردیواری، ضمیمه دو شنبه روزنامه جام جم )
600