ظریف به عنوان یک پدر جوان، دختری کوچک به نام «ترمه» دارد. او که مانند هر پدر دیگری علاقه وافری به فرزندش دارد، به مناسبت ۲۹ دی روز هوای پاک در نامهای به او از دغدغههایش برای آینده ترمه و ترمهها در حوزه محیط زیست و هوای پاک گفته است.
متن این نامه که نسخهای از آن در اختیار دبیرخانه همایش سلامت و زندگی قرار گرفته به این شرح است:
سلام ترمه جان!
نمیدونم میدونی چقدر دوستت دارم؟ تو مهمترین و بزرگترین بخش همه دنیای من هستی و به همین دلیل بزرگترین نعمت زندگی تو و همه ما، یعنی« سلامتی »برای من خیلی مهمه. اما برای اینکه همیشه سالم و شاداب باشی تا بیشتر کنار هم باشیم و خوشبختتر زندگی کنیم باید از یک چیزهایی مراقبت کنیم؛ چون اگر اونها نباشند ما هم نیستیم.
مهمترین چیزی که اگر نباشه ما هم نیستیم، هوای پاکه.
من میدونم ما بزرگترها کاری کردیم که دیگه تعداد روزهایی که رنگ آبی آسمان رو میبینیم از تعداد انگشتهای کوچیک دستهای ناز تو کمتر و نفسکشیدن برای تو سخت شده، خیلی از ما بزرگترها به فکر جنگل و دریا نبودیم، درختها رو بریدیم، آبها رو آلوده و کره زمین رو به یک زبالهدانی بزرگ تبدیل کردیم بدون اونکه حواسمون باشه که این آسمان و زمین امانتیه که باید سالم و پاک به نسل شما و نسلهای بعد تحویل بدیم.
دخترکم عذر ما رو قبول کن:
اگر خواسته یا ناخواسته کره زمین رو برای زندگی آیندگان سخت کردیم و به خوبزیستن و سالمزیستن، احترام نگذاشتیم.
اگر دانسته یا ندانسته شرایطی ایجاد کردیم که برای اینکه بتونی راحتتر نفس بکشی، مجبور شوی ماسک بزنی تا از این همه آلودگی اذیت نشوی.
یا اگر به جای اونکه برای هر روز تولدت گلی یا نهالی بکاریم، گلها رو کندیم تا برای تولدت دستهگل زیبا بیاریم.
ترمه مهربونم!
امیدوارم روزی برسه که هیچ وقت نیاز نداشته باشی تا از این ماسکهای سفید برای صورتت استفاده کنی.
آرزو میکنم یه روزی برسه که ردی از دود و آلودگی توی این طبیعت زیبا دیده نشه؛ یه روزی که ما آسمون رو آبی آبی و زمین رو سبز سبز ببینیم.
ترمهجان! ما پدر مادرها از تو و بقیه بچهها میخوایم به ما برای جبران اشتباهاتمون کمک کنید. میخوایم به ما تذکر بدید، اگر هوا و آب و جنگل و کوه رو آلوده کردیم؛ چون این حق شماست.»
به گزارش ایسنا، این پیام روز پنجشنبه در جشن سالانه سلسله همایشهای سلامت و زندگی که روز پنجشنبه دوم بهمن ماه از ساعت ۱۶/۳۰ با حضور جمعی از شخصیتهای ورزشی، هنری و جامعه پزشکی و شهروندان در مجموعه فرهنگی هنری ایوان شمس برگزار میشود، قرائت خواهد شد.
دوباره سفره هفتسینمان پهن میشود و روزی نو در انتظارمان خواهد بود. حالا در این واپسین روزهای سال خوب است لحظاتی سرمان را به عقب برگردانیم و ببینیم چه کردهایم با خود و با دیگران؟ چه دلهایی را شکستهایم و چه دوستانی را آزردهایم؛ با رفتارها و گفتارهایمان؟
حالا چقدر خوب است گوشی تلفن را در این واپسین فرصتهای باقیمانده از سال برداریم و به همه کسانی که فکر میکنیم دلخورشان کردهایم، زنگی بزنیم و فقط بگوییم «مرا ببخش» و بعد معجزه این جمله را در زندگی تجربه کنیم و لذت آرامش را بچشیم.
ما در هیاهوی کار و زندگی روزمره خیلی وقتها متوجه گذر عمر نیستیم و ناگهان دوره جوانی را رد میکنیم و به سنین بالا میرسیم و میافتیم در سراشیبی جاده زندگی؛ اگر خیلی خوششانس باشیم و گرفتار انواع بیماریهای قرن کنونی نشویم، در بهترین حالت دو ـ سه دهه از زندگیمان باقی میماند و بعد باید کولهباری را که بسته و نبسته جلوی پایمان است برداریم و برویم.
باور کنید بسیاری از کدورتها و کینههای کهنهشده با یک جمله «مرا ببخش» از سینههایمان زدوده میشود و نهتنها ما را به آرامشی وصفنشدنی میرساند، بلکه کولهبار جلوی پایمان را هم سبکتر میکند. بیایید این آرامش را از خودمان دریغ نکنیم.
همین امروز... نه، دیر است؛ همین لحظه که دارید این یادداشت را میخوانید اگر از کسی دلخورید، به او زنگ بزنید و از او بخواهید شما را ببخشد؛ حتی اگر گمان میکنید در ایجاد این دلخوری مقصر نیستید.
باور کنید دنیا ارزش این دلخوریها و کدورتها را ندارد. وقتی به انتهای جاده میرسیم، دیگر هیچ چیز برایمان مهم نیست جز اینکه گمان کنیم آدم خوبی بودهایم و همه دوستمان داشتهاند.
برایتان سالی پر از دوستی و آشتی و آرامش آرزو میکنم.(زهرا عرب /دبیر چاردیواری، ضمیمه دو شنبه روزنامه جام جم )
600