جام جم سرا: ما بازی با بچهها برای برخی والدین خوشایند نیست، بسیاری از افرادی که اقرار میکنند بازی با فرزندشان برایشان خوشایند نیست یا حداقل گاهی اوقات از آن لذت نمیبرند، از کارشناسان اینطور آموختهاند که لزومی ندارد، فرزندان خود را حین بازی کنترل کنند، بلکه باید به آنها اجازه دهند هدایت بازی را خودشان به دست بگیرند، اما مشکل اینجاست که این دسته از پدرها و مادرها در رعایت این نکته زیادهروی میکنند.
مساله این است که شیوه بازی کردن کودکان با شیوهای که والدین میپسندند متفاوت است. به طور مثال، کودکان عاشق این هستند که کارهای جزئی و پیش پا افتاده را بارها و بارها تکرار کنند و از انجام آن به وجد هم میآیند. البته تعجببرانگیز نیست، چراکه این تکرار مکررات شیوه یادگیری و تمرین مهارت توسط آنهاست. از طرفی کاملا قابل درک است که والدین حداقل در زمینه مهارتهایی که فرزندشان آنها را بخوبی فراگرفته، دیگر ضرورتی به این همه تکرار نبینند و تمایلی به انجام نداشته باشند.
همچنین گاهی کودکان میخواهند که در بازی، رئیس والدین خود باشند آن هم فقط به این خاطر که دوست دارند این نقش را تجربه کنند. حتی ممکن است کمی هم رفتار مستبدانه از خود نشان دهند که این رفتار برای برخی والدین توجیهپذیر است. مادری که با دخترش سرگرمی از نوع خاله بازی انجام میدهد، تجربه خود را اینچنین بیان میکند: «دخترم از من میخواهد که تنها همان جملاتی را به زبان بیاورم که او برایم تعیین کرده است، آن هم فقط زمانی که او اجازه بدهد و وقتی چنین عمل نمیکنم بشدت عصبانی میشود». در این بازی کودک میتواند خلاقیت خود را به نمایش بگذارد، ولی مادر چنین اجازهای ندارد. اینجا مادر صرفا نقش یک ستون تقویتی یا مترسک را به خود گرفته، نه یک همبازی فعال.
دکتر پیتر گری پروفسور دانشگاه بوستون میگوید: «به ما آموختهاند همواره برای رفع نیازهای فرزندانمان آماده به خدمت باشیم که این رفتار گاه با بکن نکنهای والدانه نمود پیدا میکند و گاهی با حاضر و آماده کردن هر چیزی که بچه هوس میکند. در برخی زمینهها ما والدین نقش رئیس را به خود میگیریم، چراکه فکر میکنیم به صلاح ایشان است، اما برخی مواقع، بویژه در بازی کردن، به اشتباه تصور میکنیم وظیفه ما این است که به فرزندانمان اجازه دهیم ما را کنترل کنند، اما کنترلگر بودن والدانه یا کودکانه به سرگرمی و نهایتا به روابط ما آسیب میزند. بازی کردن نیازمند مذاکره و رعایت یکسری قواعد است، به طوری که احتیاجات همه لحاظ شود، بدون اینکه زورگویی و حتی تملق حکمفرما باشد.»
همبازیای که برای خودش حد و مرزی قائل بوده و میخواهد نقشی فعال داشته باشد، وقتی بعد از چند دور تکرار بازی خسته میشود، در نهایت میگوید: «یا بازی رو همین حالا عوض میکنیم یا دیگه ادامه نمیدهم». در بازیهایی که هر کسی نقشی به خودش میگیرد (مثل خاله بازی، معلم بازی و...)، یک همبازی فعال نمیپذیرد که نقشی خلاق نداشته باشد و اگر این اعتراض موفقآمیز نباشد، ادامه نمیدهد. توانایی بیان نارضایتی، اعتراض و دست کشیدن سبب میشود که بازی به یک ابزار قدرتمند برای یادگیری اجتماعی مبدل شود. وقتی به کودکان اجازه میدهیم همواره ما را کنترل کنند و نسبت به نیازها و تمایلات ما بیتوجه باشند، ارزش اجتماعی بازی را از بین میبریم و اینگونه نهتنها به فرزندان خود لطفی نمیکنیم، بلکه آنها را لوس و بداخلاق هم بار میآوریم.
وقتیکنترل بازی دست والدین است
البته عکس این مطلب هم اشتباه است. نباید در بازی کودک را تماما تحت کنترل خود در آوردیم، مسئولیت تمام و کمال بازی را به عهده بگیریم و نهایتا او را از گود خارج کنیم. معمولا پدرها بیشتر از مادرها مرتکب چنین اشتباهی میشوند.
بهطور مثال تصور کنید قصد دارید به اتفاق هم یک سرگرمی سازهای راه بیندازید، مانند ساختن یک قصر شنی یا سرهم کردن قطعات یک لگوی بزرگ، اما شما بیشتر از فرزند خود درگیر بازی میشوید. واضح است که خیلی بهتر از او عمل میکنید، اینگونه روند بازی را کاملا به دست میگیرید و حتی ممکن است به فرزند خود امر و نهی کنید که دقیقا چه کار کند و کدام قطعه را کجا قرار دهد، اما اگر منصفانه بیندیشید متوجه میشوید که این بازی شما بوده، نه فرزندتان!
دکتر پیتر گری روانشناس از تجربه شخصی با فرزندش چنین میگوید: «به خاطر دارم سالها پیش وقتی پسرم کوچک بود، به گروهی ملحق شدیم که در زمینه تحکیم پیوند پدرها و پسرها فعالیت میکرد. یکی از کارهایی که باید انجام میدادیم ساخت ماشین چوبی کوچک بود. فرض را بر این گذاشتم که در این فعالیت ساختن ماشین به عهده پسر است و پدر بیشتر نقش حمایتگرانه داشته و مثلا میتواند به پسرش نشان دهد که چگونه به شیوهای ایمن و کارآمد از ابزارآلات استفاده کند یا اینکه بعد از اتمام کار، قلم موهای رنگی را چطور تمیز کند. به ماشین کوچکی که پسر هشت سالهام ساخته بود، افتخار میکردم. به نظر میرسید او هم حسابی لذت برده باشد. این تجربه برای او یک سرگرمی واقعی مفید بود.
اما وقتی همراه ماشین کوچکمان در مسابقه حاضر شدیم، خجالت کشیدیم. ماشینهای دیگر کاملا بیعیب و نقص ساخته شده و به زیبایی رنگآمیزی و پولیشکاری شده بود. من مات و مبهوت از استادکاری پدران، بخوبی مشاهده میکردم که بچههای دیگر به هیچ وجه نقشی در درست کردن آن کاردستیها نداشتند، مگر تماشای هنرنمایی پدرانشان یا اجرای دستورالعملهای دقیق ایشان. شاید با نگاه کردن به پدرها فرصتی برای یادگیری فرزندان ایجاد شده بود، اما قطعا هیچ کدام سرگرمی و بازی برای آن بچهها محسوب نمیشد.
به هر حال، من و پسرم با ذوقی که سرکوب شده بود، به خانه برگشتیم و ماشینمان را ـ که کاملا مشخص بود ساخت دست یک بچه هشت ساله است ـ به سطل زباله انداختیم.»
راههای لذتبخش کردن بازی با کودکان
دکتر پیتر گری معتقد است اگر بیشتر بزرگترها دست روی سرگرمیهایی بگذارند که متناسب با توانمندی و علایق همه باشد، از بازی کردن با بچهها لذت میبرند. او ادامه میدهد: «بهعنوان بخشی از تحقیقاتم گاهی اوقات بازی نوجوانان با کودکان کمسن و سالتر را تماشا کردهام، آنها غالبا در پیدا کردن راههایی برای این که به همه خوش بگذرد، عالی عمل کردهاند. ما هم میتوانیم از نوجوانان راجع به بازی با کوچکترها مطالبی یاد بگیریم. هرچه باشد، نوجوانان همان کودکان چند سال پیش بوده و هنوز تفریحات کودکانه و لذت بردن از چیزهای مشترک را فراموش نکردهاند. نوجوانان مدعی و یکدنده عمل نمیکنند، بلکه اصرار دارند از شیوههایی که هم خودشان و هم کوچکترها لذت میبرند استفاده کنند.»
بیشتر کودکان عاشق سرگرمیهای بینظم و ترتیب در کنار بزرگترها هستند. فرد بزرگتر میتواند نقش یک غول را بازی کند که به دنبال بچههاست تا آنها را بگیرد و یک لقمه چرب و نرمشان کند. کودک همزمان با فرار کردن از شدت خوشحالی جیغ میزند، در مقابل هم آن غول دوستداشتنی از شنیدن صدای شادی بچهها لذت میبرد. با این کار فضایی ایجاد میشود که همه بیاختیار میخندند.
فرد بزرگتر میتواند روی زمین به پشت دراز کشیده، با استفاده از پاهای خودش کودک را به آرامی به بالا و پایین تاب دهد. او میتواند کودک را از روی تعدادی تخته یا بالش، یا پشتهای از برگها بپراند. همچنین میتواند با رعایت دقت و ایمنی کودک را به هوا بیندازد و بگیرد، یا اینکه به او سواری بدهد. در چنین سرگرمیهایی هر دو سمت بازی حسابی ورزش میکنند، و فرد کوچکتر از هیجان لذت برده، و همبازی بزرگتر هم به صورت غیرمستقیم همین هیجان را احساس میکند.
نکته بسیار مهم و ضروری در این سرگرمیها این است که فرد بزرگتر نسبت به واکنشهای کودک حساس باشد و تشخیص دهد که آیا کودک دارد لذت میبرد یا اینکه میترسد. اگر ترس شروع به پیشروی کند و لذت به حاشیه برود باید دست نگه داشت. بزرگترها همیشه با زیاد کردن شدت بازی، میخواهند ظرفیتهای کودک را بشناسند، اما چیزی که برای یک کودک هیجانانگیز است ممکن است برای دیگری وحشتآور باشد.
دکتر گری از خاطره گردشهای دسته جمعی خانوادگیاش میگوید و اینکه رعایت یکسری قواعد بازی را برای همه جذابتر میکند: «وقتی باید توپ به سمت کوچکترها و مبتدیها پرتاب میشد، بزرگترها ضربه نرمتر و سبکتری میزدند. نکته جالبی که راجع به این سرگرمیها وجود دارد جمع کردن نسلهای مختلف دور هم است. من بهعنوان یک کودک علاقه چندانی به بازی کردن به آن سبک نداشتم، اما انجام دو یا سه باره آن در پیکنیکها برایم خیلی هم جالب بود.»
یک ایده بسیار خوب این است که برخی شبها را بهعنوان «شب سرگرمی خانواده» در نظر بگیرید، که در آن هر کسی که علاقهمند به بازیهای دسته جمعی است، شرکت کند. بارعایت این قاعده که بازیای را انتخاب کنید که همه از آن لذت ببرند، بنابراین همه دوست خواهند داشت که مشارکت کنند.
کلید اصلی این است که اگر بخواهید با کودک خود بازی کنید، راههایی بیابید که بازی همان اندازه برای شما جذاب شود که برای کودک شما جالب است. هدف این است که لذت ببرید نه این که انجام وظیفه کنید. البته شما در برابر فرزندان خود وظایف انکارناپذیری دارید، از این قبیل که به کودک خود کمک کنید تا آزادانه و غالبا در کنار دیگر بچهها و دورتر از بزرگترها بازی کند و بازی شما با او گهگاه باشد. فراموش نکنید بازی با کودک، سرگرمی محسوب نمیشود، مگر اینکه هر دوی شما از آن لذت ببرید.
چرا والدین وظیفه دارند با فرزندان خود بازی کنند
بازی و سرگرمی هرگز نباید به صورت یک وظیفه دربیاید؛ بلکه باید همیشه برای لذت انجام شود. بازی کردن، همانطور که از تعریفش بر میآید، یعنی کاری که شما تمایل دارید انجامش دهید؛ پس اگر با کودک خود بدون این که دوست داشته باشید «بازی کنید» به واقع بازی نکردهاید.
دیوید لنسی، نویسنده کتاب انسانشناسی کودکی میگوید: «این ایده که والدین باید با کودکان خود بازی کنند، یک ایده منحصرا مدرن و غربی است. برخلاف آن در فرهنگهای دیگر و حتی در فرهنگ غرب تا چند دهه پیش، کودکان همیشه برای سرگرم شدن همبازیانی از گروه خودشان داشتند.
به گونهای که دیگر والدین نیازی نمیدیدند با کودکان خود بازی کنند و خود کودکان هم نمیخواستند با بزرگترها بازی کنند، چراکه همبازیهای دوستداشتنیتر زیادی از گروه خودشان داشتند، در چنین فرهنگهایی پیش میآمد که بزرگسالان هم بازی کنند، اما آنها به شیوههایی به انتخاب خودشان بازی میکردند. بازی بزرگترها با کوچکترها نه به دلیل وظیفهشناسی، بلکه فقط به علت لذت بردن بود.»
طبیعتا کودکان در پیدا کردن همبازی از میان همسالان خودشان بهتر عمل میکنند تا اینکه بخواهند از بین بزرگترها دست به چنین انتخابی بزنند.
به این دلیل که بچهها نقاط مشترک زیادی با هم دارند مانند علایق و شوخ طبعیها و سطوح انرژی مشابه. به این ترتیب احتمال اینکه رفتار منفعل، فروتنانه و پذیرنده افراطی در برابر همبازی خود نشان دهند، کمتر میشود و نیز بازی را به کلاس درس خستهکننده تبدیل نمیکنند.
دکتر گری معتقد است سرگرمیهای دربرگیرنده گروههای سنی مختلف میتواند هم برای بچههای بزرگتر و هم برای کوچکترها ارزشمند باشد، اما وقتی راجع به بازی فردی حدودا سی ساله با کودکی که کمتر از 10 سال دارد صحبت میکنیم، اختلاف سنی در ایجاد پلی ارتباطی آن هم با حفظ روحیه اصیل بازی میتواند مشکلآفرین باشد.
متاسفانه دنیایی ساختهایم که کودکان نمیتوانند بدون مداخله و ملاحظهکاری بیش از حد بزرگترها براحتی به فضای آزاد بروند و کودکانی دیگر را برای بازی کردن پیدا کنند. لازم است تدابیری بیندیشیم که کودکانمان آزادانه با دیگر همسالان خود بازی کنند، نه اینکه تلاش کنیم خودمان آن خلأ را پر کنیم.
مترجم: فاطمه عمانی
منبع: psychologytoday.com
چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
بامداد- کودکم راز داری نمی داند، صحبت های من و پدرش و هر آنچه را که در خانه اتفاق می افتد، به خانواده خودم و یا همسرم گزارش می دهد، اخیرا با خاطر پیام رسانی های اشتباه او با مادر همسرم اختلاف پیدا کرده ام، کدورتی که می ترسم کینه شتری شود، او حتی حاضر نیست مرا ببیند!
اگر شما هم به دنبال راهی برای پرورش راز داری هستید، توصیه می کنیم یادداشت زیر را بخوانید:
سلب اعتماد نکنید
وقتی کودک تان رازی را به شما می گوید، یعنی او به شما کاملا اعتماد دارد، پس شما باید حافظ امین این اعتماد باشید و به هیچ قیمتی اجازه ندهید این اعتماد از بین برود. اگر راز او را به دیگران، حتی اگر به همسرتان، بگوئید مطمئن باشید او دیگر به شما اعتماد نمی کند و حرفهای مهمش را برای همیشه از شما پنهان خواهد کرد. البته کاملا طبیعی است که پدر و مادر درباره مشکلات فرزندشان با یکدیگر گفتگو و مشورت کنند، اما این گفتگوها نباید به گونه ای باشد که کودک اعتمادش را از دست داده و فکر کند این کار به معنای فاش کردن راز او بوده است. کودکان باید در همان سالهای اولیه کودکی، این موضوع را به خوبی درک کنند که اگر رازهای دیگران را فاش کنند، هیچ کس به آنها اعتماد نخواهد داشت و در مقابل، اگر محرم اسرار باشند، مورد اعتماد دیگر دوستان و آشنایان خواهند بود.
با کودک بازی رازداری کنید
نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید. در قالب بازی، با آرامش، می توانید به کودک اطلاعات بدهید و رازداری را به او بیاموزید، مثلا چیزی را در مکانی پنهان کنید که فقط شما و کودک مطلع باشید،سپس از کودک بخواهید در مورد آن به کسی چیزی نگوید چرا که این یک راز است. اگر کودک توانست چند ساعت به کسی چیزی نگوید او را تشویق کنید و بگوئید: “آفرین بر تو که توانستی این راز را به خوبی حفظ کنی، این هم جایزه شما (جایزه می تواند تشویق کلامی، اسباب بازی، رفتن به پارک، خرید بستنی و تنقلات، رفتن به یک مهمانی و … باشد).
سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور کنید
به فرزندتان اعتماد داشته باشید و به او گوشزد کنید که می دانید و یقین دارید که او بسیار باهوش است و می تواند در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار کند. همواره به یاد داشته باشید، هرگز شایسته نیست از ترس این که کودک تان ممکن است اطلاعات خانوادگی را فاش کند، او را در فقر اطلاعاتی نگاه دارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیر قابل پیش بینی و اضطراری وجود دارد که مدیریت آن از دستتان خارج است. بی تردید آموزش کارهایی که نباید انجام شوند، بسیار سخت است زیرا ضمیر ناخوداگاه کلمات منفی مانند «نکن و نگو» را به خوبی نمی تواند تجزیه و تحلیل کند، بنابراین برای آموزش هرگز نباید از افعال منفی استقاده کنید مثلا به جای کاربرد جملات منفی مانند “من مطمئنم که مثل همیشه این بار هم نمی توانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت به خبرچینی داری و همیشه حرف نسنجیده می زنی “و… بهتر است به کودک تان بگوئید:” من می دانم اگر کسی راجع به خانواده از تو سوال کند، به او خواهی گفت: من اطلاعات زیادی ندارم، بهتر است از مامان و بابام بپرسید”. توصیه می شود پیوسته عزت نفس و خودباروی فرزندتان و روحیه رازداری او را به طرق مختلفی چون قصه گویی، نمایشنامه، فیلم و کارتونهای مفید و سالم تقویت کنید، چه بسا اگر فرزندتان را به خاطر آنچه که به خوبی یادگرفته یا در آن توانمند شده است تحسین کنید، او احساس امنیت شخصی کرده و تلاش می کند هرگز مرتکب خطای عمدی نشود.
نیاز به جلب توجه او را اقناع کنید
برخی از کودکان برای جلب توجه دیگران بخصوص والدین شان اقدام به افشای راز می کنند، در حالی که هرگز هدف شان آبروریزی و یا انتقام از پدر و مادرشان نیست، درچنین شرایطی بهتر است برای کسب اعتماد به نفس و جلب توجه از طریق مثبت این کودکان تلاش نمود. اگر به کودک هنرهای مثبت چون توانایی ورزش،نقاشی، داستان گویی و… را یاد بدهید، هیچ گاه او این انگیزه را پیدا نمی کند که از طریق منفی توجه دیگران را به خود جلب کند. از سوی دیگر توجه به کودک در زمانها و مکانهای مختلف باعث خنثی شدن انگیزه منفی جلب توجه از طریق افشای راز می شود. اگر در شرایط عادی نه به هنگام خبرکشی، به کودک خود توجه کنید، او را تشویق کنید، در آغوش بگیرید، بوس و نوازشش کنید و… کودکتان روحیه آرام، سالم و طبیعی پیدا می کند که نیازی به جلب توجه نمی بیند.
کودک را تحقیر نکنید
مراقب حفظ آبروی کودک هنگام خبر چینی باشید، هرگز کودک را بخاطر این رفتار ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث می شود کودک کینه تان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش را شدت دهد. مثلا اگر جلوی دیگران خبر شما را بازگو می کند، خشونت به خرج ندهید، او را خورد و تحقیر نکنید، دست او را نکشید، فحش ندهید، بیرونش نکنید و یا به دروغگویی متهمش نکنید.
از دیگران کمک بخواهید
از اطرافیان خود خواهش کرده و به آنها سفارش کنید وقتی کودکتان افشای راز می کند، او را تحویل نگیرند و به حرفهایش گوش ندهند. اگر کودک جایی برای این کار پیدا نکند، حتما برای ترک آن تشویق می شود.
با او صحبت کنید
اگر پیش کودک خود اعتبار و ابهتی دارید، بهتر است بعد از ارتکاب این خطا، در زمانی مناسب و در یک مکان خلوت، بدون عصبانیت و از سر دلسوزی و نصحیت، با کمال احترام و صمیمیت در مورد احساسات و نگرش خود راجع به این رفتار کودک صحبت کنید. مثلا به او بگوئید: از کار دیروزش بسیار دلخور و ناراحت هستید، و در صورت تکرار آن ممکن است چند ساعتی با او حرف نزنید.
کودک را تنبیه کنید
حواستان باشد به هنگام ارتکاب خطا به کودک نگویید:” دیگه مامانت /بابات نیستم، دیگه دوست ندارم، دیگه از چشمم افتادی و…” تمامی این جملات امنیت روانی کودک را تهدید می کند.
شخصیت کودک را از رفتار کودک جدا کنید، هیچ گاه از خود کودک ابراز تنفر و ناراحتی نکنید بلکه بهتر است از کار زشت او ابراز انزجار و تنفر کرده و تنبیه و توبیخش کنید. مثلا بگویید:” من تو را خیلی دوست دارم ولی از این کارت خیلی ناراحت شدم چون راز خانه را پیش خاله ات گفتی، بسیار دلگیر شدم”. اگر کودک همچنان به ارتکاب این عمل زشتش ادامه داد، تنبیه به شیوه محروم سازی را در مورد او اجرا کنید. به او بگویید: ” چون دیروز این کار زشت را انجام دادی و راز خانه را برای دیگران تعریف کردی، تا دو روز حق نداری بازی رایانه کنی”؛ بدون پرخاش و عصبانیت بازی های او را از مقابل چشمانش بردارید، سعی کنید مرعوب گریه و التماس های بسیارش نشوید، با مهربانی با او مخالفت کنید و قاطعانه به او بگوئید:” قبلا به تو هشدار داده بودم، چون گوش به حرف ندادی، این محرومیت می شود نتیجه کارت”!
منبع :آکاایران
احمد محبی استاد دانشگاه و روانشناس کودک در این باره به مهر می گوید: یکی از مهمترین مولفه های یک مهد خوب نزدیکی آن به محل کار و یا منزل والدین اســت زیرا این نزدیکی مکانی سبب می شود تا کودک احساس امنیت کند که به راحتی میتواند به خانه بازگردد.
او به موارد دیگری از ویژگی های یک مهد خوب اشاره می کند و می گوید: مهدکودکهایی مناسب هستند که نسبت مربی به کودکان متناسب باشد یعنی یک مربی برای حداکثر ۵ کودک ۳ تا ۴ ساله وجود داشته باشد، هر چند اگر تعداد کودکان کمتر باشد بهتر اســت. این روانشناس معتقد اســت که کیفیت مهدکودک تاثیر بسزایی بر رشد ذهنی و شناختی کودک دارد.
لیست مهد کودک هایی خوب را که جستجو می کنید، هر کدام ویژگی های جالبی دارند از طبیعت شناسی گرفته تا شاهنامه خوانی و کلاس های تفکر در مورد خویشتن. در مقابل، مهد کودک هایی نیز وجود دارد که تنها اتاق بازی دارند که کودکان در کنار هم بازی می کنند و مربی نقاشی کردن و شعر خواندن را به آنها می آموزد.
اما یک مادر برای انتخاب یک مهد خوب باید به چه مواردی دقت کند. گاهی مادران آن قدر که به موارد آموزشی توجه می کنند به کیفیت محیط آموزشی حساسیت لازم را ندارند. در حالی که محیط داخلی مهد کودک بر کیفیت فعالیت آنها تاثیرگذار اســت.
محیط داخلی مهدکودک باید تمیز و پاکیزه باشد، سیستم تهویه مناسب، نورپردازی خوب و حصارکشی محل بازی از مواردی اســت که والدین باید در انتخاب مهدکودک در نظر بگیرند.
والدین باید حواسشان به اسباب بازیها مورد استفاده در مهدکودکها نیز باشد، اسباب بازیها باید متناسب با سن کودک بوده و در قفسههایی که به راحتی در دسترس کودک اســت قرار داده شده باشد. علاوه بر اسباب بازیها نیمکت، میز، تخت و صندلیها نیز باید مخصوص و متناسب با سن کودک باشند و والدین باید نسبت به امن بودن اسباب بازیهای بیرون از کلاس شامل تاب، سرسره و... که بیشتر در حیاط قرار میگیرند نیز حساس باشند.
قاسم مولایی روانشناس و متخصص کودکان درباره تناسب میان مربی و کودکان در مهدهای کودک می گوید: طبق استانداردهای موجود در دنیا نسبت مربی به تعداد کودکان ۱ به ۳ یا ۱ به ۶ اســت.
او ادامه می دهد: تعداد بچهها در اتاق هم معمولا از ۱۲ نفر و ۲ مربی بیشتر نیست. بنابراین والدین باید از مسئول مهدکودک درباره تعداد مربیان و نسبت آنها سوال کنند.
این در حالی اســت که محمد نفریه مدیرکل کودکان و نوجوانان بهزیستی در این باره می گوید: براساس قانون به ازای هر ۲۰ کودک یک مربی و یک کمک مربی باید وجود داشته باشد و این قانون در حال حاضر در تمامی مهدهای کودک اجرایی می شود و در صورتی که والدین اطمینان داشته باشند از اینکه در یک اتاق و یک کلاس مهد کودک تعداد بیشتری طفل نگهداری می شود می توانند به سازمان بهزیستی اطلاع دهند اما در مجموع با توجه به نظارت هایی که از این مراکز انجام می شود تعداد کودکان در موارد بسیار اندکی در یک مهد شاید بیشتر از این باشد که با آنها نیز برخورد می شود.
مولایی روانشناس حوزه کودکان در ادامه توصیه هایش به اهمیت بررسی برنامه فعالیتهای روزانه اشاره می کند و می افزاید: این برنامه شامل اوقاتی برای بازی فعال، بازی آرام، غذای سبک و وعدههای غذایی اســت و باید انعطاف پذیر باشد نه خشک، زیرا جو محیط صمیمانه و حمایتی اســت و کودکان نباید بدون نظارت رها شوند.
به گفته وی بسیاری از کودکان در ابتدای ماه های حضور در مهد کودک واکنش های منفی به غذاها و مزه های جدید دارند. از این رو مربیان باید با آرامش با کودکان برخورد کنند زیرا برخورد چکشی سبب می شود که کودکان از آمدن به مهد بیزار شوند.
این روانشناس متخصص کودکان می گوید: خانواده به جای اینکه به دنبال چشم و هم چشمی در خصوص انتخاب مهد با مولفه های ویژه باشند باید به فکر مکانی سرشار از آرامش که خانه را برای کودکان تداعی می کند، باشند.
ارتباط با والدینی که پیش تر کودکانشان را در مهد کودک مورد نظر گذاشتند، وضع ظاهری مهد کودک، گفتگو با مدیر مهد و مربی کودکشان، پیگیری از سازمان بهزیستی و یا ارگانی که مهد کودک مجوز فعالیت را از آنجا گرفته اســت مواردی اســت که وی برای انتخاب یک مهد پیشنهاد می کند.
این روانشناس کودکان در مورد کیفیت آموزش مطالب توسط مربیان مهد می گوید: یکی از راهکارهایی که می توان فهمید که فرزندمان تا چه اندازه در مهد مورد نظر مهارت هایی را آموخته اســت صحبت کردن با کودک اســت و بررسی عملکرد کودک در خانه. زیرا کودکان هر آنچه را که آموزش بینید سریع اجرایی می کنند.
مدیرکل کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی نیز در این باره می گوید: سازمان یک تیم کارشناسی مخصوصی برای تدوین آموزش های لازم و کتب مخصوص مربیان در نظر گرفته و بر همین اساس از سال گذشته تاکنون به طور متمرکز بر محتوای کتب ویژه مربیان و کودکان نظارت می کند.
به گفته نفریه هویت و شخصیت افراد در کودکی شکل می گیردبنابراین به تمامی مربیان ما نحوه ارتباط با کودک آموزش داده می شود و البته افرادی که وارد این کار می شوند خود نیز به کودکان علاقه دارند و داشتن مدرک تخصصی مرتبط با کودک نیز یکی از مواردی اســت که در مهدکودک برای راه اندازی آن لازم اســت.
بنابراین لازم اســت تا والدین در هنگام انتخاب محیط آموزشی برای کودکان حتی در حد نگهداری آنها دقت کافی را داشته باشید چرا که محیط همسالان فضایی جذاب و با نفوذ برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم به کودکان و رشد اجتماعی آنهاست و عدم مناسب بودن این محیط ها به دلائلی مثل عدم صلاحیت اخلاقی و علمی مربی، عدم شاد بودن محیط، و... می تواند تاثیراتی عمیق را در کودکان داشته باشد.