تماس تلفنی یکی از معلمان آموزشگاه شهید زارعپور واقع در جنوب شهر داراب، خبرنگار ما را از زندگی اسفناک عقیل، پسر بچه ۸ ساله دارابی مطلع کرد. معلمش میگفت دو سال است که نامنظم به مدرسه میآید و بعد از تعطیلات نوروز ۹۴ دیگر به مدرسه نیامده، خانوادهاش فقیرند و او امکان تحصیل ندارد.
به همراه معلم آموزشگاه به محل زندگی عقیل رفتیم؛ جنوب شهر، جایی در نزدیکی کارخانه پنبه و کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر داراب. وارد کوچه که شدیم «عقیل» به استقبالمان آمد، از او خواستم ما را به خانهشان ببرد تا با پدر و مادرش در مورد اهمیت تحصیل صحبت کنیم. او چادری را که پشت یک ساختمان مسکونی برپا شده بود نشانم داد و گفت مادرم آنجاست! باورش سخت بود که آنها در چادر زندگی میکنند اما واقعیت داشت. با دیدن وضعیت زندگی عقیل و خانوادهاش تحصیل و درسش یادم رفت و ناخود آگاه به یاد تصاویر آوارگان جنگی افتادم!
پدر ۷۰ ساله این پسر بچه ۸ ساله، سه سال پیش در اثر یک سانحه رانندگی دچار ضربه مغزی و آسیب جدی پا شد و دیگر قادر به کار کردن و تامین معاش خانواده نیست. عقیل، حاصل سومین ازدواج این مرد با زنی ۳۴ ساله است که او نیز در اثر تصادف قادر به کار و کسب درآمد نبوده و هر دو زمینگیر هستند. عقیل که به پدر و مادرش علاقه زیادی دارد و حاضر نیست حتی یک لحظه از آنها جدا شود، برای تامین هزینههای خانواده در کلاسهای مدرسه حاضر نمیشود. او میگوید مدرسه را دوست دارم اما خانوادهاش هیچ درآمدی ندارند.
چند پتو و مقداری ظرف و ظروف تنها دارایی این خانواده است. آنها بدون آب لوله کشی، سرویس بهداشتی و کولر، زیر چادر و در گرمای سوزان داراب روزگار میگذرانند و قطعا پرسه زدن یک پسر بچه ۸ ساله برای کسب درآمد در خیابانهای شهر و زندگی در آن وضعیت، مخاطرات زیادی دارد.
همسایه این خانواده سه نفری میگفت، عقیل علاقه زیادی به درس و مدرسه دارد و از استعداد زیادی برخوردار است اما چون مجبور است برای تامین هزینه خانوادهاش تلاش کند نمیتواند در کلاس درس حاضر شود.
(عکس: آرش خواجوی/ داراب آنلاین)