مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بیوگرافی کیمیا گیلانی (مجری) + عکس

بیوگرافی کیمیا گیلانی (مجری) + عکس

کیمیای برنامه رنگین کمان به همان اندازه که در برنامه دوست داشتنی است برای ما هم جالب بود. پرانرژی، خوشرو و خوش صحبت.

با او در دفتر هفته نامه قرار گذاشتیم و سروقت آمد. یک روز گرم تابستانی که نزدیک به روز تولدش بود. همین جا تولدش را هم تبریک می گوییم و برایش آرزوی سلامتی و موفقیت داریم. برایمان گفت که از خردسالی وارد تلویزیون شده است و سالهای زیادی کار کرده و تجربه دارد تا الان به برنامه پرمخاطب و پرسابقه رنگین کمان دعوت شده و برای بچه ها کار می کند. برایمان جالب بود که او فارغ التحصیل رشته مدیریت صنعتی است و به خوبی هم از پس بازیگری و اجرا و نویسندگی بر می آید. او یکی از مجریان خوب و خوش آتیه است که با وجود سن کمش اما تجارب زیادی دارد و پله های ترقی را به خوبی طی کرده است. حاصل گفتگوی این هفته اقتصاد ملی را با کیمیا گیلانی می خوانید:

همسر کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی اینستاگرام مجریان

*بیوگرافی از خودتان بفرمایید.

کیمیا گیلانی، متولد ۱۲ مرداد، مجری بازیگر و نویسنده برنامه رنگین کمان. اولین بار که وارد تلویزیون شدم ۹ ساله بودم و از زمانی که به طور روتین آنتن داشتم سال ۸۵ بود که وارد برنامه نوجوان شدم (نردبان) و حدود ۵ سال مجری این برنامه بودم. بعد از آن به درخواست شبکه که به دنبال تغییر و تحول در رنگین کمان بود به من پیشنهاد بازی دادند. از آنجا که می توانستم با کودکان به خوبی ارتباط برقرار کنم به نظرم تجربه جالبی امد و اکنون حدود دو سال و نیم است که در رنگین کمان کار اجرا و بازیگری و نویسندگی انجام می دهم البته نویسنده برنامه فیتیله هم هستم.

*در برنامه نوجوان مثبت من هم بودید؟

بله، در نوجوان، مثبت من و مثل تو که سه برنامه روتین نوجوان و پشت سر هم بود. در ابتدا نردبان که با شیوه قدیمی اجرا می شد و من و خانم زهرا عاملی بودیم. بعد از آن مثل تو و بعد مثبت من که از آن به بعد هم به رنگین کمان آمد.

*وقتی پیشنهاد همکاری در رنگین کمان به شما شد احساستان از اینکه در کنار خاله نرگس که سالهای زیادی عهده دار اجرای این برنامه بود، چگونه بود؟

در ابتدا هم که راجع به این قضیه صحبت کرده بودم، خیالم راحت بود چون قرار نبود که جای خاله نرگس بیایم. حتی در برنامه ایشان عمه من هستند و من به ایشان عمه نرگس می گویم. ایشان به عنوان مجری و دانای کل بودند که نقش خودشان را دارند و من هم نقش یک بچه. بنابراین خیالم راحت بود که قرار نیست رقابتی باشد. از اول هم که می خواستم وارد شوم از ایشان اجازه گرفتم و راهنمایی خواستم و عنوان کردم که نیاز به کمک از طرف او را دارم. خاله نرگس ۱۳ سال است که تجربه اجرای رنگین کمان را دارد و می توانست در این راه بهترین راهنمای من باشد. سعی کردم از عوامل برنامه کمک بگیرم چراکه سن کمی داشتم.

*ظاهرا به تازگی پخش برنامه با تغییراتی مواجه شده است و هر روز همگی در برنامه حضور دارید.

بله، به این صورت که خانم آل یعقوب مجری و راوی هستند و داستان را تعریف می کنند و یک کتاب قصه باز می کنند و ما نیز در آن قصه، نمایش بازی می کنیم. یعنی کلا کارآکترها عوض شد. شاید کمی شبیه فتیله که بازیگرها و مجریها از هم جدا شدند ولی به یک قالب بهم پیوسته به نحوی که مجری قصه تعریف می کند و ما قصه را به صورت زنده برای بچه ها بازی می کنیم و آنها در پایان از داستان نتیجه گیری می کنند.

*البته رنگین کمان به خاطر شخصیت پنگول خیلی مورد توجه بزرگترها هم هست!

پنگول کلا عروسک محبوب، جالب و بامزه ای است که کودکان و بزرگترها به خوبی با او ارتباط برقرار می کنند. من خودم هم پنگول را خیلی دوست دارم و مدت کوتاهی که نبود دلتنگش شده بودم.

*کار با بچه ها به نظرتان چگونه است؟ فکر می کنید غیر از اینکه با بچه ها کار کنید می توانید مجری برنامه غیرکودکانه هم باشید؟

به نظرم موفقیت می تواند در هر برنامه ای باشد به شرطی که آن برنامه مناسب شما باشد. من قبل از آن نوجوان بودم و مخاطب نوجوان داشتم و الان کودک هستم و مخاطبم کودک است. ممکن است در آینده مخاطبم بزرگسال باشد. اما باید دید که آیا برنامه ای که عهده دار اجرایش هستی، مناسبت هست یا نه. شاید واقعا برنامه ای به من پیشنهاد شود که موضوع آن برنامه را دوست داشته باشم. تلاش می کنم و متناسب با آن مخاطب خودم را تطبیق می دهم. از آنجا که مخاطبم کودک است و خودم هم قرار است که در داستان کودک باشم، رفتار بچه ها را می بینم و چیزهایی که بچه ها دوست دارند را سعی می کنم باب میلشان باشم. بچه ها انرژی خوبی دارند و مثبت هستند و حال آدم را خوب می کنند. خیلی روراست هستند و تظاهر نمی کنند. اکثرا زمانی که رنگین کمان به صورت زنده پخش می شد من از دانشگاه به سر برنامه می رفتم و بعضا خسته بودم اما با حرف زدن با بچه ها خواه ناخواه حالم خوب می شد.

همسر کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی اینستاگرام مجریانinstagram kimiagilani_tv

*پس به نظرتان کار با بچه ها هم سخت است؟

البته درست است که کار با بچه ها هم سختی های خاص خودش را دارد، نگهداری شان و اینکه ممکن است در برنامه چه عکس العمل هایی از خود نشان دهند و اینکه بتوانید در طول اجرای برنامه آنها را جذب نگه دارید، کار سختی است اما به همان اندازه هم خودشان به قدری کارهای جالب انجام می دهند که ناخودآگاه از آنها انرژی مثبت دریافت می کنیم.

*شما فارغ التحصیل مدیریت صنعتی با گرایش تولید هستید. رشته تحصیلی تان کمتر شباهتی به حرفه و کار اجرایتان ندارد!

همه همین را می گویند. مسئله این است که زمانی وارد دانشگاه شدم که در این کار بودم. یعنی کارم را می کردم و بعد کنکور دادم و انتخاب رشته کردم. من همیشه مهندسی صنایع را خیلی دوست داشتم و دانشگاه شهید بهشتی را هم همینطور. بهترین گزینه ای که پیدا کردم همین رشته بود. البته خیلی هم بی ربط نیستند هرچند شاید صنعتی بی ربط باشد. اما این رشته به من کمک کرد چراکه در دانشگاه درسهای فن بیان نداریم و خیلی از بچه ها در دانشگاه فقط درس می خوانند. کار من به رشته ام کمک زیادی کرده است. راحت تر ارتباط برقرار می کنم و می توانم افراد را برای خودم نگه دارم. در درسهایی که باید کنفرانس دهم، پیشقدم می شوم درحالی که دیگر دانشجویان از آن دوری می کنند. از آن طرف درسهای مدیریت که می خوانم، مدیریت زمان را هم دارد. اینکه اگر امکاناتی دارم چگونه از آن استفاده کنم و همان برایم مفید است که با درنظر گرفتن زمان اولویت بندی کنم و کارهایم را انجام دهم. اینکه چگونه متن بنویسم که با صحنه همخوانی داشته باشد. درس مدیریت رفتار انسانی را در رشته تحصیلی ام داشتم که از طرفی در صداوسیما هم کلاسی با درس مدیریت رفتار گذراندم که با همدیگر همپوشانی داشتند. از این طرف فن بیانم قوی می شود و از آن طرف مدیریتم. به نظرم می توانم از هر دوی اینها به نحو احسن استفاده کنم.

*در این میان چگونه وارد کار نویسندگی شدید؟

اولین بار که نویسندگی را شروع کردم اصلا نوشتن دوست نداشتم و پایین ترین نمره ام را همیشه در درس انشاء می گرفتم! قبل از اینکه کار نویسندگی را اجرا کنم سر صحنه پیشنهاداتی می دادم که مثلا فلان کار را انجام دهیم. نویسنده اصلی آقای حمید صالحی به من گفتند که متنی بنویس تا ببینیم چگونه است! جالب است که اولین متنم را اصلاح کردند و فردای آن روز برای اجرا رفتیم. همیشه در بچگی در ذهنم این بود که نویسندگی کار سختی است و زنگ های انشاء از فکر اینکه چه بنویسم دلهره داشتم. قدم به قدم شروع به نوشتن کردم و متن هایم اصلاح و مقایسه می شد و کم کم راه افتادم و کارهای بیشتر بهم پیشنهاد شد و الان هم برای فتیله می نویسم و هم برای رنگین کمان

*شما بازیگری هم تجربه کرده اید؟

بله، خیلی قدیم تر چند کار انجام دادم که در آنها نقش کودک و نوجوان داشتم. کار (هیچکس)  تله فیلمی که برای شبکه دو بازی کردم. (فردا در دستان توست) سریال مناسبتی (روزهای بزرگ) را در کارنامه کاری ام دارم. بازیگری را دوست دارم چون شیرین است.

*میان کارهای نویسندگی، بازیگری و اجرا کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

به نظرم نوع کار مهم است. اگر اجراست، اجرا در چه برنامه ای است؟ اگر بازی است، کدام بازی است و اگر نویسندگی است، نویسنده کجایید؟ ممکن است یک متن بنویسم برای جایی که اصلا ارزش ندارد بنابراین آن را انتخاب نخواهم کرد. مثلا اگر اجرا در برنامه ای باشد که مخاطب نداشته باشد، مطلوب نیست. اما ممکن است یک بازیگر درجه ۲ به من پیشنهاد شود که آن را دوست دارم و موضوع آن را می پسندم، چراکه نه؟ تلاش می کنم و متناسب با مخاطب خودم را درست می کنم.

*گفتید که از ۹ سالگی وارد کار شدید اما الان شاهدیم که برخی یک شبه بازیگر می شوند. توصیه تان به این دسته افراد چیست؟

کسی که یک شبه وارد شود، یک شبه هم خواهد رفت. خیلی طول کشید تا به اینجا رسیدم. شاید خیلی هم اذیت شده باشم. شاید در برنامه هایی بازی کرده باشم که مخاطب نداشتم اما برایم تجربه شده است. اینکه در کنار کسانی بودم که از آنها یاد گرفتم. اینطور نبوده که یکباره به من پیشنهاد شود که در برنامه ای مثل رنگین کمان که ۱۴ سال سابقه دارد وارد شوم. به نظرم باید دید حرفه ای داشته باشیم مثلا اگر بخواهیم یک شرکت را در نظر بگیریم هیچوقت یک کارمند جزء را برای مدیرکلی در نظر نمی گیرند. همه چیز سلسله مراتب دارد. اینکه درس بخوانید، تجربه داشته باشید و کار را یاد گرفته باشید مهم است. اما متاسفانه برخی این قابلیت ها را ندارند و هم به برنامه ضربه می زنند و هم یک شبه از یاد می روند. در صورتی که اگر پله پله برویم، یاد می گیریم و حتی اگر روزی کار را از دست بدهیم حداقل یک تجربه خوب داریم که بعدا دوباره شروع کنیم. کسی که سالها طول کشیده تا به جایی رسیده و مجبور بوده که زحمت بکشد، نمی تواند یکباره وارد صحنه شدن برخی را قبول کند. من خودم زیاد قبول ندارم.

*فکر می کنید رنگین کمان چگونه توانسته بعد از این همه سال اینقدر پرمخاطب و پربیننده باشد؟

رنگین کمان الان برند شده است و خیلی معروف است و همه می شناسند. موفقیت اولیه رنگین کمان مربوط به زمانی است که شروع شد. رنگین کمان وقتی آمد که مشابهش در تلویزیون نبود. برنامه ای که یک مجری داشته باشد، عروسک داشته باشد، بچه ها واقعا در محیط باشند و با آنها ارتباط برقرار شود. وقتی رنگین کمان آمد، چنین برنامه هایی نبود. به همین دلیل همان موقع مخاطب خوبی جذب کرد. خودم هم که بچه بودم می دیدم که با جذب مخاطب این برنامه معروف می شد. رنگین کمان تاکنون خیلی مجری و عروسک عوض کرده است در حالی که اگر می خواست همانطور باقی بماند نمی توانست جوابگوی توقع بچه های امروز باشد. رنگین کمان سعی می کند که خودش را تغییر دهد و عروسکهای جدید بیاورد. یا اگر عروسک قدیمی است آن را تقویت کند. یکسری آدم اضافه کند و دکور زیباتر استفاده کند. دستمان در موضوعات و نمایش ها یا لباس هایی که بیشتر بچه ها را ترغیب کند، باز شود. باید به نحوی مخاطب را نگه داشت. اگر به همان منوال قدیم پیش می رفتیم، بیننده ای نداشتیم! دائما به دغدغه های بچه های امروزی فکر می کنیم که متناسب با آن برایشان برنامه بسازیم. به همین سعی می کنیم که این مخاطب را اینگونه نگه داریم؛ با ایجاد تنوع در متن، دکور، بازی. تقریبا هر دو سال یکبار دکور را کلا تغییر می دهیم. بچه های نسل جدید باهوش تر هستند و اصلا گول نمی خورند. ما باید خودمان را متناسب کنیم. اگر مخاطبمان کودک است، ما باید کودک را نگه داریم. نباید کودک را مجبور کنیم که بیننده برنامه ما باشد بلکه کودک باید خودش به سمت برنامه کشیده شود. در سریالها هم همینطور است باید خواست مردم را در نظر بگیریم و متناسب با آنها شروع کنیم.

*آیا پیش آمده که در حین بازی مجبور شوید که فی البداهه صحبت کنید و صحنه را به نحوی مدیریت کنید؟

الان که تولیدی است نه، چون همه چیز از پیش تعریف شده است. البته طی سه سال گذشته قضیه همینطور بوده است. مثلا فکر کنید ۲۰ دقیقه قبل از آنتن متن را می گیریم و دورخوانی می کنیم، وقتی عوامل یک ربع قبل تمرین می کنند، مشخصا همه چیز در ذهنشان نمی ماند. قرار نیست که همه چیز مثل متن باشد. در برنامه زنده خیلی اوقات پلاتوها اشتباه خوانده می شد که ما باید جمع می کردیم. البته این اشتباه ممکن است از طرف هر کدام ما صورت بگیرد و به هر دلیلی حافظه یاری نکند که بقیه کمک می کنند. روزهایی که خودم بازی داشتم، اکثرا متن را هم خودم می نوشتم. مثلا اگر بازیگر کناری ام متن را از یاد می برد، می توانستم کمکش کنم.

همسر کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی اینستاگرام مجریان

*برنامه زنده مشکلات خاص خودش را هم دارد. با رفتار ناگهانی بچه ها چطور برخورد می کردید؟

خیلی وقتها پیش می آمد که بچه ها راه می رفتند یا همدیگر را می زدند! گریه می کردند و جیغ می کشیدند! مثلا پشت پنگول می رفتند که عروسک گردان را ببینند یا عروسک را بگیرند. به همین دلیل بعضا تمرکز از بین می رفت و تصمیم گرفتیم که قسمت بازیگرها را از بچه ها جدا کنیم تا تمرکز روی بازی بیشتر باشد. باید همزمان حواسمان می بود که هم دیالوگ بگوییم و هم بچه ها را مدیریت کنیم. بچه ها کنجکاو هستند. گاهی اوقات ممکن است که طرف مقابلم متنی را اشتباه بخواند باید حواسم باشد تا بتوانم متناسب با آن جواب دهم و باید به پشت دوربین هم توجه داشته باشم که بچه ها آرام باشند. اما این مسائل مربوط به ماه های اول است و بعد کم کم عادت می کنیم که چکار کنیم. چند نفر هستیم و سعی می کنیم به هم کمک کنیم تا هرکس یک کاری را عهده دار باشد و نمی گذاریم که مخاطب داخل خانه متوجه شود البته مخاطبین حاضر در استودیو متوجه خواهند شد.

*حالا که همزمان نویسنده رنگین کمان و فتیله هستید به نظرتان کدام یک از این برنامه ها پرمخاطب تر است؟

بستگی دارد به خاطر اینکه تاحالا در یک شبکه استانی بودیم. یعنی مخاطبان شبکه تهران شاید کمتر از هم تلویزیون ببینند چراکه سرگرمی های دیگری هم دارند. اما نمی توانم قیاس کنم. خودم از بچگی فتیله را دوست داشتم همانطور که از بچگی ام «کلاه قرمزی» را هم دوست داشتم. معتقدم که تم این برنامه ها را با هم فرق می کند. فتیله فضای دیگری دارد و رنگین کمان طور دیگری در یک استودیوی معین تعریف شده است. فتیله کلا اکت است. به نظرم هر کدام جای خودشان را دارند. عمو فتیلیه ای ها را هم دوست دارم و نگاه می کنم و خوشحالم که برایشان متن می نویسم و آنها هم مخاطب زیادی دارند. برنامه ای که خوب است، خوب است.

*خوبه که می توانید همزمان برای دو برنامه بنویسید.

این دو برنامه دو تم مختلف است. متنها این دو برنامه به درد همدیگر نمی خورند چون کلا خیلی با هم فرق دارند. من منعطف هستم و سعی می کنم خودم را با شرایط و سلایق مختلف وفق دهم.

*در آینده هم دوست دارید در کودک باقی بمانید؟

راستش را بخواهید هنوز تصمیم نگرفتم ولی مشخصا تا آینده درکودک نمی مانم. از نظر من کار کودک سن خاصی دارد. حتما کارهای جدیدتر را تجربه خواهم کرد و حتما سر برنامه های جدیدتر خواهم رفت. شاید جای دیگری موفق تر باشم ولی با شناختی که از خودم دارم آدمی نیستم که در برنامه ای بتوانم مدت زیادی بمانم.

*آیا قصد دارید که در زمینه رشته تحصیلی تان هم فعالیت داشته باشید؟

البته دوست دارم که در کارم از رشته تحصیلی ام هم استفاده کنم ولی هنوز راهش را پیدا نکردم. ولی این همه درس خوانده ام و همیشه در دانشگاه معدل الف بوده ام و برای ارشد کنکور ندادم و با شرط معدل وارد شدم. با اینکه سخت کار می کردم ولی به خوبی درس می خواندم چون خودم انتخاب رشته کردم و به همین دلیل حتما از رشته ام استفاده خواهم کرد.

*اگر بخواهید بچه ها را تعریف کنید چه می گویید؟

دنیایشان خیلی ساده و شاد است. البته نمی خواهم که دوباره بچه شوم چون زمان بچگی ام واقعا بچگی کرده ام و شر و شیطان و بازیگوش بودم و در کوچه بازی می کردم.

*مشکلاتی که در کارتان دارید را بفرمایید؟

البته مشکلات وجود دارد. برنامه زنده مشکلات خاص خودش را دارد و استرس زیادی دارد و همان لحظه آماده شدن و جمع کردن برنامه مشکل بود. الان هم که تولیدی شده وقت زیادی تلف می شود و خستگی به دنبال دارد. ضبط کردن چند کار در طول روز انرژی زیادی می طلبد. قبلا برای یک ساعت انرژی می گذاشتیم و الان برای ۱۲ ساعت کاری انرژی می گذاریم که خیلی طاقت فرساست.

همسر کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی اینستاگرام مجریان

*پیشنهادی برای بهبود کار دارید؟

الان تقریبا همزمان هستیم. از آنجا که لوکیشن آماده نداشتیم که بخواهیم زودتر جلو بیفتیم حق می دهم که فعلا تا یکی دو ماه آینده همین روند را داشته باشیم. البته فکر می کنم بعد از آن بتوانیم برنامه ریزی بهتری داشته باشیم و زمان را کوتاه تر کنیم و نیاز نباشد که اینقدر فشرده کار کنیم. از مهرماه به بعد خیلی از همکاران دانشگاه دارند. باید یکسری برنامه جمع کنیم که بعد با انرژی بهتری سر کار برویم و خیالمان راحت باشد که متن کم نداریم و هنوز کار تدوین نشده است. برنامه ای که ۱۳ سال زنده بوده است برایمان عادت نشده است. البته من در نوجوان همیشه تولیدی کار کردم اما حالا بعد از سه سال و اندی دوباره تولیدی شده است که طبیعی است در برابر تغییر مقاومت کردن. اما اگر خروجی اش خوب باشد، مردم راضی باشند، حال ما هم بهتر خواهد شد. منتظر هستیم تا کیفیت برنامه تولیدی را ببینیم.

*خواننده مورد علاقه تان؟

من همیشه زنده یاد مرتضی پاشایی را دوست داشتم و کنسرت هایش را می رفتم ولی محسن یگانه را  هم دوست دارم.

*بازیگر مورد علاقه تان؟

بازیگر خوب خیلی داریم و من شهاب حسینی را دوست دارم و شخصیت خوبی دارند و کارهای ماندگاری بازی کرده اند.

همسر کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی اینستاگرام مجریان

*دوست دارید با کدام کارگردان کار کنید؟

هنوز به جایی نرسیده ام که بخواهم به این فکر کنم. در کار طنز خیلی دوست دارم با مهران مدیری کار کنم. کار سهیلی زاده و سیروس مقدم خیلی خوب است و باید خوش شانس باشید که با اینها کار کنید.

*صحبت و توصیه احتمالی به جوانهایی که این کار را دوست دارند.

من همه چیز را در تجربه یاد گرفتم البته بد نیست که علاقه مندان تحصیلات آکادمیک هم داشته باشند چراکه با خیلی موارد آشنا می شوند و جلو می افتند هرچند آن هم کافی نیست. البته آنچه طی کار یاد می گیرید هیچوقت در دانشگاه ها یاد نمی گیرید! برخی فکر می کنند اگر وارد این کار شوند در بدو ورود بهترین برنامه را خواهند داشت و مخاطبان هم دوستشان دارند و به شهرت و محبوبیت هم می رسند درحالی که اینطور نیست. خیلی ها را دیده ام که کاری انجام داده اند و کنار گذاشته اند چون به این نتیجه رسیده اند که کاری نبوده که فکر می کرده اند و به زندگی خودشان بر می گردند. کسی که وارد این کار می شود باید خیلی صبور باشد ضمن اینکه حمایت خانواده را هم می طلبد.

*حرف آخر.

تشکر از پدر و مادرم. وقتی بچه بودم خیلی برایم زحمت کشیدند درحالی که من هیچ بازدهی نداشتم. فقط زحمت بودم اینکه مرا ببرند و بنشینند تا کارم تمام شود. پدر و مادرم با اینکه رشته شان مرتبط با این قضا نیست اما خیلی کار مرا دوست دارند و از من حمایت می کنند ضمن اینکه بهترین منتقد من مادرم است و گاهی اوقات از کارم ایراد هم می گیرد و انتقاداتشان را بیان می کند. البته تشویق می کنند اما انتقاد هم در کنارش است.

گفتگو: محمد بروغنی- نازنیین فرازی

 

همسر کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی اینستاگرام مجریان

 

تاکنون هیچ عکس و خبری از اینکه ازدواج کرده و همسری دارد منتشر نشده است.

اینستاگرام مجریان بیوگرافی کیمیا گیلانی بیوگرافی مجریان همسر کیمیا گیلانی


ادامه مطلب ...

توضیح مبینا نصیری (مجری) درباره جنجال کلمه “جیگر” + فیلم سوتی

توضیح مبینا نصیری (مجری) درباره جنجال کلمه “جیگر” + فیلم سوتی

مبینا نصیری که پیشتر در یک برنامه زنده خطاب به مجری مرد مقابلش در خصوص یکی از پیامکهای مردم ابتدا سکوت و وقتی با اصرار این مجری مواجه شد به او گفت : نوشته اند جگر! که این دیالوگ حواشی فراوانی به دنبال داشت نوشت:مدت هاست حرفی نزدم و سکوت کردم…. اما ظاهرا از این سکوت ره به جایی نتوان برد…حرف ها زده شد… کنایه ها شنیدم…. حتی از برخی همکاران همیشه حق به جانب که اتفاقا تلویزیون رو ملک پدری شون می دونن تهمت ها و توهین هایی شنیدم که دلم که نه وجودم رو زخمی کرد.

همسر مبینا نصیری سوتی مجری سوتی تلویزیون بیوگرافی مبینا نصیری mobina nasiriدو سال پیش حوالی مهر در دومین روز از حضورم در برنامه امروز هنوز تموم نشده حاضر شدم..نویسنده مطلبی به من داد برای خوندن که اتفاقا پیامک بیننده های برنامه هم نبود و حاصل تراوشات ذهنی نویسنده برنامه بود..در پایان یک جمله، کلمه ای نوشته شده بود و قرار بود که من بدون گفتن عبارت دقیق با اون کلمه شوخی کنم و البته اشاره ای هم به شخصیت عروسکی کلاه قرمزی داشت..همکار بنده اما بدون اطلاع از سناریو و در حالیکه اصلا حق دخالت در ایتم من رو نداشت چیزهایی گفت و من برای اینکه بهشون بگم دست بردار و بذار کارم رو انجام بدم ناچار شدم غیر مستقیم اشاره کنم بلکه ایشون از دخالت در کار من منصرف بشه… .کامران نجف زاده و خبر بیست و سی اما علیرغم انتظاری که میرفت غیرحرفه ای عمل کردند و بدون اطمینان از واقعیت ماجرا به انچه روی انتن دیده بودند بسنده کردند و با سالها ابروی کاری من بازی کردند و موجبات توهین های سرشاری رو به من فراهم کردند.

فردای اون روز مدیر شبکه نویسنده رو اخراج کرد و من دو سال تمام خونه نشین شدم…البته هستند کسانی که حرفهایی بسیار تندتر و اشتباهاتی بسیار زشت تر انجام دادند اما از اونجاییکه من نه پدرم فلانیه و نه عموم بهمانی رها شدم و اونها اما در کمال ارامش به کارشون ادامه میدن.. ..من مبینا نصیری هستم..مجری که تنها و بدون کمک احدی دونه دونه پله های گویندگی و اجرا رو بالا اومدم و از اجرای ایتم بسیار کوچیکی در رادیو صدای اشنا کارم رو شروع کردم..بارها برای رادیو تست فرستادم اما حتی صدام شنیده نشد..با زحمت و استخون خورد کردن تازه داشتم پا میگرفتم که به لطف دوستان سالها به عقب پرت شدم…. .

همسر مبینا نصیری سوتی مجری سوتی تلویزیون بیوگرافی مبینا نصیری mobina nasiriمن مبینا نصیری هستم،… دختری که نه به کسی باج داد و نه التماس کرد..پشت صحنه ای ندارم و ایمان دارم خداوند بهترین روزی دهنده هاست…من هر شب انتن زنده تلویزیونی ندارم….،من خانواده گردن کلفتی ندارم که اگر هر اتفاقی برام افتاد مثل خیلی ها ظرف یک هفته مشکلم رو حل کنند…. من دختر جانبازی هستم که نه دنبال بالا بردن درصد جانبازیش بود نه حتی دنبال نشونه و مدرکی ازش….من اینجا هستم در کنار شما و زیر سایه مرتضی علی….در انتها باید بگم ناظر پخش اون برنامه بلافاصله بعد از اون بخش به داخل استودیو امد و اون برگه گرفت و نه تنها دید که نوشته نویسنده بوده بلکه اون رو ضمیمه گزارشش کرد … تمامی همکاران من در داخل استودیو هم گواه این مدعا و شاهد این ماجرا هستند…، دوستانی هم که تمایل دارند از صحت این ماجرا با خبر بشند با حراست تلویزیون تماس بگیرند….

مبینا نصیری  مجری جوان و با استعداد صدا و سیما متولد ۵ اردیبهشت ۱۳۶۸ در شهر تهران می باشد .

او که از زمان کودکی به این حرفه علاقمند بود نخست توسط صدا و از طریق رادیو با مردم هم صحبت شد. سالهای فعالیت در رادیو با موفقیت سپری شد تا جاییکه عنوان بهترین گویندگی (آنونس) در جشنواره رادیو جوان را از آن خود کرد .

مبینا نصیری کار خود را از گویندگی در رادیو جوان و برنامه صدای آشنا شروع کرد و از همین طریق فرصت اجرا در تلوزیون و برنامه آفتابگردون شبکه دو را پیدا کرد و اولین کار تصویری کارنامه هنری وی شد ، در پی آن برنامه های زیتون و جوانی شبکه جام جم ، برنامه صعود و مکتب خانه غیرانتفاعی شبکه آموزش ، سیمای خانواده و صبح بخیر ایران ، سال تحویل ۹۳ ، امروز هنوز تموم نشده ، شبکه هر ایرانی ، ویژه برنامه های روز زن ، روز دختر و …. را در شبکه یک اجرا کرد .

مبینا نصیری مترجم زبان انگلیسی و مدرس دانشگاه است و به سفر ،‌عکاسی ، موسیقی ، نوازندگی پیانو ، نویسندگی ، ترجمه ، و همچنین آشپزی ، طراحی دکور و بخصوص اجرای زنده علاقه دارد   . وی هم اکنون اجرای برنامه اینجا ایران است از شبکه جهانی جام جم که چهارشنبه و پنجشنبه هر هفته بر روی آنتن می رود را بر عهده دارد

 

 

خیلی جالب و خنده داره حتما ببینید مبینا نصیری در اجرای زنده تلوزیونی ، مهمان برنامه رو که ابراهیم شفیعی بازیگر خنده بازار هست رو اره معرفی میکنه تا بیاد روی صحنه و …. بهتره بقیش رو خودتون ببینید 🙂
[jwplayer mediaid=”79248″]
mobina nasiri بیوگرافی مبینا نصیری سوتی تلویزیون سوتی مجری همسر مبینا نصیری


ادامه مطلب ...

سیدجواد یحیوی (مجری) از جدایی همسرش می گوید بهاره رهنما ،وسط دعوای جواد یحیوی و همسرش + فیلم

سیدجواد یحیوی (مجری) از جدایی همسرش می گوید/ بهاره رهنما ،وسط دعوای جواد یحیوی و همسرش + فیلم

گفتگو با جواد یحیوی و پسرش مسیحا

در تمام این سال‌ها آنقدر مجری روی آنتن برنامه‌های زنده و غیرزنده تلویزیون آمده و رفته‌اند که اگر بخواهیم می‌توانیم کتابی تحت عنوان فرهنگ‌نامه مجریان تلویزیونی تالیف کنیم اما اینکه در انتها سهم هر یک از این نام‌ها چند خط از این فرهنگ‌نامه را بگیرد، مهم‌ترین موضوع در تالیف چنین مجموعه‌ای است. بی‌شک در تمام این نام‌ها فقط عده انگشت‌شماری هستند که توضیح درباره‌شان فراتر از چند خط است و چه بسا در حد چند صفحه از این کتاب را با افتخار به خود اختصاص می‌دهند و باز هم بی‌شک جواد یحیوی یکی از پنج نفر اصلی ماجرا خواهد بود.

همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنما

او حتما چیزهای بسیاری در چنته دارد که ستون‌های قوام‌یافته شهرت و ماندگاری‌اش را رقم زده‌اند. وقتی قرار شد با پسرش مسیحا برای مصاحبه و عکاسی ما را همراهی کند، کمی دلهره داشتیم از این جهت که جواد یحیوی خودش سال‌ها و بارها در برنامه‌های مختلف گفت‌وگومحور به خوبی در مقام پرسشگری قرار داشته و این می‌توانست کار ما را سخت کند اما آنقدر خوب در بده‌بستان‌های ما شریک شد که می‌توانیم بگوییم او از آن دسته آدم‌هایی است که به پارتنر مقابلش جسارت و اعتمادبه‌نفس کافی می‌دهد. ما هم از این گوی و میدان استفاده کردیم و هرچه می‌خواستیم پرسیدیم و او هم همه صداقتش را روی دایره ریخت. آنچه می‌خوانید شاید کامل‌ترین اما واقعا بی‌پرده‌ترین مصاحبه جواد یحیوی و پسرش در این‌ سال‌هاست که هر دو نفرشان درکی کاملا درست از گفته‌های‌شان داشتند تا جایی‌که در پیاده کردن این گفت‌وگو نیازی به ادیت و تصحیح حرف‌های‌شان ندیدیم.

آقای یحیوی چند سال دارید؟

جواد: من ۴۰ سال دارم.

مسیحا چند سال دارد؟

جواد: مسیحا تقریبا ۱۱ سال دارد. من و مسیحا ۳۰ سال با هم اختلاف سنی داریم. من سوم تیرماه به دنیا آمدم و مسیحا سی‌ام خرداد. تولد ۳۰ سالگی من، مسیحا به دنیا آمده بود.

دو جشن تولد با فاصله کم. جشن تولدهای‌تان را با هم می‌گیرید؟

جواد: خیلی اهل تولدبازی نیستم ولی اگر پیش بیاید که جشن بگیریم، بله تولد مشترک می‌گیریم.

آقای یحیوی! از آنجایی که مسیحا را به تنهایی بزرگ می‌کنید، تا به حال شده به خاطر اینکه مسیحا کمبودی را احساس نکند، بخواهید مسائلی را فدا کنید و یک پدر دوبل باشید؟

جواد: بگذارید همین‌جا موضوعی را روشن کنم که ممکن است ذهن خیلی از مردم را درگیر خود کرده باشد؛ اول اینکه من در تربیت مسیحا تنها نبودم. هیچ‌کدام از ما در این جهان تنها نیستیم. مسیحا منابع متعددی برای آموزش و رشد داشته؛ خانواده، دوستان، مدرسه، کوچه، خیابان و. . . حتی اگر بخواهیم خانوادگی به این موضوع نگاه کنیم، مسیحا از نعمت مادر داشتن محروم نبوده است. من و همسرم با هم به توافق رسیدیم که زندگی مشترک‌مان زندگی ایده‌آلی که می‌خواستیم نبوده و اشتباهاتی در زندگی داشتیم و از همدیگر جدا شدیم.

همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنماجواد یحیوی و پسرش 

مسیحا با شما مانده است؟

جواد: مسیحا با من زندگی می‌کند؛ یعنی از همان اول بنای ما بر این بوده است که سرپرستی مسیحا بر عهده من باشد ولی پیش آمده مسیحا یک سال نزد  مادرش زندگی کند و به من سر بزند. مسیحا نزد من زندگی می‌کند ولی هر زمان که بخواهد مادرش را می‌بیند. موجودی به اسم مادر، وجودی است تکرارناپذیر. آغوش مادر در ۶، ۷سالگی چیزی نیست که بتوانی جایگزینی برای آن در نظر بگیری پس این حق مسیحاست که از او دریغ نشود.

هرچند شده که گاهی من و مادر مسیحا شیوه‌های تربیتی همدیگر را دوست نداشتیم اما برای مسیحا مادرش بهترین مادر دنیاست؛ یعنی تنها مادر دنیاست. ربط مادر مسیحا به مسیحا انکارناپذیر است به همین خاطر مسیحا همیشه این شانس را داشته و دارد که هر زمان و هر مدت که می‌خواهد نزد مادرش باشد. مادر مسیحا اهل مطالعه، اهل ذوق، فکر، فعالیت‌های اجتماعی و. . . است و در زندگی مسیحا و شکل‌گیری شخصیت او نقش به سزایی داشته است بنابراین در این ماجرا به هیچ عنوان من تنها نبوده‌ام.

نسبت به مسیحا احساس دین هم می‌کنید؟

جواد: من و مادر مسیحا که او را به این جهان دعوت کردیم براساس نابلدی‌ها، شرایط، ناآگاهی‌ها، خودخواهی‌ها و ضعف‌های‌مان و تمام مسائلی که زندگی یک انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، موقعیتی را برای او ایجاد کرده‌ایم که مسیحا از شکل بدیهی و نرمال زندگی خارج شده است. برای مسیحا به عنوان یک پسربچه این خیلی لذت‌بخش‌تر است که وقتی از مدرسه به خانه بازمی‌گردد پدر و مادرش را سر یک میز کنار هم ببیند که ما این حق را از مسیحا دریغ و او را از این کنار هم بودن محروم کردیم. به همین دلیل من خودم را نسبت به مسیحا بدهکار می‌دانم. مقصر به معنای واقعی کلمه که من شرایطی را ایجاد کردم که مسیحا موقعیتی که باید از آن برخوردار باشد را ندارد  بنابراین همه تلاش، عزم و ظرفیتم را به خدمت می‌گیرم تا این کوتاهی که در حق او روا داشتم را هرطور دیگری که می‌شود، جبران کنم.

هرچند مسیحا مثلا یک آیتم را ندارد ولی برایش شرایطی را ایجاد می‌کنم که شاید بقیه حسرت داشتن آن را بخورند. من وارد هیچ تعهد جدید و مسوولیت جدیدی در زندگی‌ام نشده‌ام به این خاطر که یک مسوولیت و تعهد جدی در زندگی من به اسم مسیحا وجود دارد که نسبت به آن قصور کرده‌ام. ما با توجه به شرایط زندگی‌مان یکسری حق مسلم او را در زندگی سلب کرده‌ایم پس مشخص است که من همه تلاشم را می‌کنم تا عزیزترین آدم زندگی‌ام همیشه خوشحال و موفق باشد تا تجربه‌های بهتر و بیشتری از زندگی داشته باشد. اگر اسم این کار مرا بگذاریم دوبله‌سوبله کار کردن، بله من این کار را کرده‌ام؛ هرچند که من اینگونه به این موضوع نگاه نمی‌کنم.

نمی‌شد آن زمان به خاطر مسیحا ازخود‌گذشتگی نشان دهید؟

جواد: حدس می‌زدم این را بپرسید ولی به نظرم اسم آن ازخودگذشتگی نبود بلکه اسمش یک اشتباه بود؛ این صحبتی که دارم تنها حرف من نیست و این توافقی بود که با مادر مسیحا داشتیم.

اگر فرزند من در خانه‌ای بزرگ می‌شد که روابط معیوب و ناقص پدر و مادرش را به عنوان یک الگوی رفتاری بین زن و شوهر می‌دید، کاملا زندگی او را با یک الگوی غلط همراه کرده بودیم. اگر فردا در زندگی شخصی خود با همسرش به گونه‌ای رفتار می‌کرد که از رفتار ما الگوبرداری کرده بود، پس این یک اشتباه بزرگ بود که صورت ازخودگذشتگی را به خود گرفته بود و مدام این فکر وجود داشت که من فقط به خاطر بچه در این زندگی هستم و فداکاری کردم. به نظر خودم این بزرگ‌ترین ظلمی بود که می‌توانستم در حق مسیحا بکنم ولی امروز در یک شرایط واقعی‌تر با هم قرار گرفته‌ایم که می‌توانیم در مورد همه موضوعات با هم صحبت کنیم حتی در مورد روابط من و مادرش هم با یکدیگر صحبت می‌کنیم.

چقدر در مورد موضوع جدایی‌تان با مسیحا صحبت می‌کنید. منظورم این است که چقدر این موضوع را بسط می‌دهید؟

جواد: از وقتی که مسیحا نشان داد قدرت فکر، درک و تحلیل کردن را دارد با هم توافق کردیم مسیحا هر سوالی در مورد هر موضوعی داشته باشد می‌تواند بپرسد.

این خیلی سخت می‌شود چون ممکن است سوالی از شما بپرسد که جوابش منجر به یک قضاوت از طرف مسیحا شود؟

جواد: به نظر من پیشگیری از این ماجرا راه‌حل‌هایی دارد؛ اولا باید سوالاتی که ذهنش را درگیر کرده است بپرسد ولی اینکه همین امروز به جواب همه سوالاتش می‌رسد یا خیر را نمی‌داند. سعی می‌کنیم تا جایی که ممکن است به جواب سوالاتش برسد؛ جواب برخی از سوالاتش به او می‌گویم اجازه بده تا در آینده خودت تجربه‌ای شبیه به این موضوع را داشته باشی آن موقع با هم در مورد تجربه‌های‌مان صحبت می‌کنیم.

پس متناسب با ظرفیت‌های مسیحا راجع‌به موضوعات صحبت می‌کنیم. گاهی پاسخ برخی سوالات ضمن اینکه مطرح می‌شود به بعد هم موکول می‌شود یا حتی پاسخ داده نمی‌شود. گاهی مسیحا راجع‌به موضوعی از من سوال می‌پرسد و هیچ منعی هم در پاسخ من وجود ندارد و پاسخش را می‌دهم اما در انتها به او متذکر می‌شوم که مسیحا این روایت من است و ده‌ها روایت دیگر هم وجود دارد. مسیحا باید تمرین کند که یاد بگیرد روایت‌های مختلف را بشنود و آن روزی که عقلش کامل‌تر می‌شود، تجربه‌هایش بیشتر می‌شود و درکش از فضای اطراف و اطرافیانش بیشتر می‌شود، این روایت‌های مختلف را کنار هم بگذارد و به یک جمع‌بندی برسد و حالا روایت خود را از ماجرا بگوید.

در این روایت‌ها که به صورت موازی رخ داده است، شده به جایی برسید و بگویید چه اشتباهی رخ داده، برداشت من چه بوده و برداشت همسر من از موضوع چه بوده و حالا بعد از این همه مدت مشخص شده که اصل ماجرا چیز دیگری بوده است؟

جواد: نه. مشخصا اگر در مورد موضوعی صحبت می‌کنیم که بین من و همسر سابقم بوده، تا به حال پیش نیامده که با وجود مسیحا وجه دیگری از قصه را متوجه شویم. روزی که ما تصمیم گرفتیم به زندگی مشترک‌مان ادامه ندهیم، هیچ حرف ناگفته‌ای باقی نگذاشته بودیم. در مورد همه مسائل با هم صحبت کردیم ولی این را که بعدها مسیحا با شنیدن این موضوعات چه قضاوتی می‌کند، موکول می‌کنیم به شناخت بیشتر، درک بیشتر، آگاهی بیشتر و تجربه بیشتر خودش برای اینکه به جمع‌بندی مناسب‌تری برسد. گاهی اوقات انسان موفق نمی‌شود این مراحل را تکمیل کند و قضاوت می‌کند.

همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنما

تفریحات دو نفره شما چیست؟

جواد: تفریحات دونفره زیادی داریم. به سوارکاری علاقه دارد و خیلی سوارکاری می‌رویم. هنوز آنچنان به کنترل دوچرخه وارد نشده است به همین خاطر هرازچندگاهی بعدازظهرها در کوچه با دوچرخه‌اش کلنجار می‌رویم تا یاد بگیرد.

سفر هم می‌روید؟

جواد: سفرهای دونفره زیادی رفتیم. یک سال عید به مدت ۱۰ روز فقط کویر گردی رفتیم. یک سال با تور از کلاردشت تا متل‌قو را رفتیم. با تور جنگل‌نوردی‌های زیادی رفتیم که مثلا سه یا چهار شب در راه چادر زدیم. مجموعه تفریحات متنوعی را با هم داریم؛ فیلم دیدن، بازی کامپیوتری، بازی‌های فکری و… .

زمانی که مشغول کار هستید، چطور؟

جواد: گاهی اوقات پیش می‌آید که من تمرین تئاتر دارم و مسیحا به جای اینکه تنهایی در خانه بماند با من سر صحنه می‌آید یا مثلا گاهی مسیحا به کلاس گیتار که می‌رود من هم همراهی‌اش می‌کنم و به تجربیات و آگاهی‌های خودم اضافه می‌کنم بنابراین در خیلی از تجربیات شخصی هم نیز شریک هستیم.

همه اینها به نوعی برای ما تفریح است. آن روزی که مسیحا به سر تمرین تئاتر من می‌آید وقتی شب به خانه می‌رویم تمام حرکات مرا موقع تمرین در ذهنش ضبط می‌کند و شروع می‌کند به ادای اجرای مرا درآوردن، با همان حرکات دست و با همان لحن و این می‌شود یک تفریح و یک حس خوب است. اگر اینگونه که داریم در مورد این موضوع صحبت کنیم بخواهیم به زندگی نگاه کنیم همه‌اش تفریح می‌شود. کارمان تفریح است، قهر و آشتی‌های‌مان تفریح است و. . . من هم مانند هر پدر دیگری زمانی که در مورد موضوعی گوشزد می‌کنم و توجهی نمی‌بینم، فرزندم را تنبیه می‌کنم و این باعث رنجش و دل چرکینی بین ما نمی‌شود.

به دوری شما از اجرای تلویزیونی هم می‌توان به چشم یک تفریح نگاه کرد؟

جواد: بله، این دوری هم برای خودش یک تجربه و به نوعی تفریح بود. من حدود سال ۷۴ وارد رادیو و تلویزیون شدم؛ یعنی در این ۱۹ سالی که از شروع کار من با رادیو و تلویزیون می‌گذرد، حدود هفت سال و نیم کار کردم و باقی سال‌ها نتوانستم کار کنم.

این اتفاق در سن جوانی خیلی می‌توانست توی ذوق‌تان بخورد!؟

جواد: وقتی در آن سن و سال وارد یک فضای حرفه‌ای می‌شوی و اجرا داری و متعاقب آن شهرت و محبوبیت می‌آید و عکست را در نشریات می‌بینی، فکر می‌کنی که دیگر این مسیر همیشگی زندگی است. بعد ممکن است آنچنان به این حرفه وابسته شوی که احساس کنی اگر روزی از تو گرفته شود می‌میری، چون هیچ کار دیگری به غیر از این کار بلد نیستی. دوران سربازی را  که می‌گذراندم همزمان انجمن سینماگران جوان دوره فیلمسازی می‌دیدم که به سمت تلویزیون کشیده شدم.

این وسط یک راهزنی‌هایی هم رخ داد یعنی اگر تلویزیون دل مرا نمی‌برد و این کار جذابیت‌های خود را به من نشان نمی‌داد، من مسیر فیلمسازی خودم را طی می‌کردم و امروز یک فیلمساز خیلی خوب بودم. تمام این سال‌ها تلویزیون با جذابیت‌هایش مرا از دغدغه اصلی‌ام دور کرد هرچند که من خیلی چیزها از این مسیری که طی کردم به دست آوردم و به نوعی هرچه که در زندگی دارم از آن مسیر به دست آوردم ولی در نهایت من فیلمساز نشدم.

دل‌تان برای فیلمسازی تنگ شده؟

جواد: بله. خیلی تنگ شده. در این سال‌ها که در تلویزیون مشغول نبودم به صورت جدی به این مقوله پرداختم و حتی تا مراحل پیش تولید یک کار هم پیش رفتم ولی متاسفانه به سرانجام نرسید. هرچند دلیل این اتفاق نیفتادن هم به خاطر همان جریان زندگی من است؛ اینکه تو در یک برهه در یک موضعی ایستادگی می‌کنی که فکر می‌کنی درست است اما این تفکر برای تو تبعاتی همراه دارد.

حس کردید در معرض نزول انواع بلایا هستید؟

جواد: مثل این بود که در گوشه رینگ افتاده‌ای و مجموعه فضای زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی و. . . تو تهدید می‌شود. با تمام این تفاسیر هنوز که هنوز است مردم تو را در خیابان می‌شناسند و به تو ابراز علاقه می‌کنند، با تو عکس می گیرند، تو را با اسم کوچک صدا می زنند با اینکه بیش از هفت سال است که جلوی دوربین نیستی.

پشیمان نشدید؟

جواد: نه .چون از طرفی متوجه شدم که همه زندگی من تلویزیون نیست، من با نبود تلویزیون تجربه‌های دیگری در زندگی به دست آوردم. می‌ترسم بی‌انصافی به نظر برسد یا اینکه بگویند حالا که دستش نمی‌رسد می‌گوید پیف‌پیف بو می‌دهد ولی حقیقتش این است که درخشان‌ترین سال‌های زندگی من این هفت سال بوده است. در این هفت سال من بهتر و راحت‌تر زندگی کردم و با خودم دچار تناقض نبودم. من در این هفت سال شش دانگ زندگی کردم،  و برخورد با مردم را بدون هیچ‌گونه  نگرانی تجربه کردم.

جواد یحیوی ۴۰ساله نسبت به جواد یحیوی ۳۰ساله احساس می‌کند که دغدغه‌هایی دارد که شاید آن زمان نبوده است. شاید نگاه الان شما با توجه به نگاه ۱۰سال پیش شما کاملا متفاوت باشد؟

جواد: قطعا اینگونه است. انسان مدام تکمیل می‌شود. همین که آدم نگاهش به اطرافش دقیق‌تر می‌شود در نتیجه افکارش نیز کامل‌تر و دقیق‌تر می‌شود.

اگر با نگاه امروزتان به ۳۰سالگی بازمی‌گشتید، باز هم بچه‌دار می‌شدید؟

جواد: بله. با وجود اینکه برای من تجربه زندگی مشترک با همسرم تجربه درخشانی نبوده اما اولا یک دنیا از آن کشف و شهودهایی که می‌گویم از همین تجربه‌ها به دست آمده و چقدر مرا بزرگ‌تر کرده است. حتی اگر این تجربه برای من و همسر سابقم اسباب زحمت هم بوده، حالا اگر حاصل آن زحمت چه معنوی، روانی و ذهنی و چه آن بلوغی که حاصل می‌شود و رشدی که صورت می‌گیرد را محسوس و ملموس ندانیم و بگوییم اصلا وجود ندارند اما دستاورد زندگی مشترک من با همسر سابقم یک دستاورد کاملا محسوس و ملموس برای من داشته که صبح با هم بیدار می‌شویم، با هم فکر می‌کنیم، با هم تجربه می‌کنیم، با هم به سفر می‌رویم، با هم می‌خندیم، با هم گریه می‌کنیم و. . . و همین یک آیتم به تمام آن زحمات می‌ارزد و اگر من دوباره در موقعیتی قرار بگیرم و به من بگویند که ۱۰ سال پرماجرایی خواهی داشت و مسیحا هم در آن وجود دارد، من بدون هیچ شکی قبول می‌کنم.

تا به حال احساس نکردید که مسیحا جلوی برخی از خواسته‌های شما را گرفته است؟

جواد: مسیحا جلوی هیچ چیز مرا نگرفته است. هیچ کاری در زندگی من وجود ندارد که بخواهم انجامش بدهم و مسیحا مانع آن باشد.

مسیحا! هیچ موقع به این فکر کردی که کاش پدر من این آدم نبود. منظورم این است که آیا پدر تا به حال کاری کرده که تو بخواهی بگویی که کاش پدرم با ویژگی‌های دیگر و مشخصات دیگری بود؟

مسیحا: نه ولی من به شکل دیگری به این موضوع فکر می‌کنم؛ مثلا گاهی شده با خودم فکر کنم اگر پدرم شخص دیگری بود چه اتفاقی می‌افتاد. آن موقع با خودم فکر می‌کنم چه کاری می‌توانم انجام بدهم که آن اتفاقاتی که ممکن است با پدر دیگری به من خوش بگذرد با پدر خودم هم به من خوش بگذرد. هر موقع به این موضوع فکر کردم همیشه موفق بودم و بهترین نتیجه را گرفتم.

با جواد یحیوی به عنوان یک پدر به تو خوش می‌گذرد؟

مسیحا: بله. جواد یحیوی با پدرهای دیگر ممکن است متفاوت باشد- هر چند من پسر بقیه پدرها که نبوده‌ام- شاید پدر ضعیف‌تری باشد یا از طرفی پدری قوی‌تر و مهربان‌تر ولی همیشه با پدرم به من خیلی خوش می‌گذرد. تمام ویژگی‌هایی که پدرم دارد را دوست دارم.

مشهور بودن پدرت را هم دوست داری؟

مسیحا: خوشحالم از این موضوع که پدرم محبوب است و مردم با او با احترام برخورد می‌کنند. مشهور بودن پدرم را از این بابت دوست ندارم که در مدرسه با اعلام اینکه پسر او هستم، بخواهم پز بدهم.

آقای یحیوی شما کارهای متفاوتی را تجربه کرده‌اید؛ اجرا، بازی، کار گل‌و‌گیاه و… . می‌خواهم بدانم کار دیگری بوده که شما سراغ آن رفته باشید؟

جواد: کارهایی انجام دادم که نمی‌دانم می‌شود اسم آن را تجربه حرفه‌ای گذاشت یا مثلا در استانداردهای حرفه‌ای به آن پرداخته‌ام یا نه در حد یک کار فان و فوق برنامه بوده است.

این‌طوری هم نبوده که فقط به خاطر سرگرمی سراغ آن رفته باشید؟

جواد: نه. وقتی برای کاری وقت و انرژی می‌گذارم پس در حد یک سرگرمی نیست. همیشه کشاورزی را دوست داشتم و دوره‌ای را با یک دوست که در این کار حرفه‌ای بود به این کار مشغول شدم. ۵۰ هکتار زمین در نظرآباد اجاره کردیم. کاشت گندم و جو و… داشتیم، آب از کشاورزان اجاره می‌کردیم و کارهای دیگر.

چرا فکر کردید که باید این کار را انجام دهید؟

جواد: برای اینکه اصل کار را دوست داشتم و یک ارتباط ذهنی و روانی به کار کشت داشتم ضمن اینکه در کنارش هم یک منطق مالی در کنار منطق حرفه‌ای بر آن حاکم بود. البته تجربه همکاری من با آن دوست تجربه موفقی نبود و آن سال، اصلا سال کشت موفقی نداشتیم. شاید اگر رابطه ما ادامه پیدا می‌کرد، می‌توانستیم سال دیگر با تجربیاتی که کسب کرده بودیم موفق‌تر عمل کنیم.

تجربه کشاورزی بد بود یا تجربه شراکت؟

جواد: تجربه شراکت و من هم چون بلد نبودم نتوانستم به تنهایی آن مسیر را ادامه دهم. این اتفاق در مورد گلخانه هم رخ داد. با دوستی که در این کار حرفه‌ای بود و این گلخانه را تاسیس کرده بود، مشغول به کار شدم. در این کار واقعا تخصصی رفتار می‌کرد، جزو معدود آدم‌هایی بود که درختچه بن‌سای را به خوبی می‌شناخت و با فلسفه و تکنیک نگهداری آن به خوبی آشنا بود و من در این مدت یک سال از او آموزش می‌گرفتم. آنچنان این موضوع برای من جذاب بود که بازار کار گل‌و‌گیاه برایم جذابیتی نداشت. این تجربه نیز به دلایل متعددی موفق نشد. البته موفق نبودن این کار مربوط به مدیریت و مالک گلخانه بود که به ناگاه اجاره گلخانه را چندین برابر افزایش داد و متاسفانه ما نتوانستیم کار کنیم.

نکته مثبتش آموخته‌های من و مسیحا از آن گلخانه بود. الان مسیحا در مورد کاکتوس اطلاعات خیلی خوبی داد و کار کشت و قلمه و تکثیر کاکتوس، نخل مرداب و. . . را به خوبی بلد است به نوعی می‌توانم بگویم آنجا برای خودش بیزنسی راه انداخته بود. متاسفانه نشد آن را ادامه بدهیم. دوره‌ای با یک دوست دیگر یک آگهی‌نامه تبلیغاتی راه‌اندازی کردیم و تا پنج شماره هم به چاپ رسید ولی متاسفانه متوقف شد. تجربه‌های پراکنده متفاوتی داشتم ولی هیچ‌کدام به سرانجام نرسید ولی از تمام این تجربیات آموخته‌هایی دارم که این ارزشمندترین بخش ماجراست.


وقتی بهاره رهنما وسط دعوای جواد یحیوی و همسرش گیر می کند.
همسر مجریان همسر سید جواد یحیوی طلاق مجری بیوگرافی سید جواد یحیوی بیوگرافی بهاره رهنما
در یک برنامه زنده تلویزونی اگر بین دعوای دومجری برنامه که اتفاقا زن و شوهر هم هستند گیر کنید چه خواهید کرد؟

 

بیوگرافی بهاره رهنما بیوگرافی سید جواد یحیوی طلاق مجری همسر سید جواد یحیوی همسر مجریان


ادامه مطلب ...

مریم وطن پور (مجری) در جشن تولد خواهرش! + عکس

مریم وطن پور (مجری) در جشن تولد خواهرش! + عکس

به گزارش ساتین : بیشتر مخاطبان تلویزیون مریم وطن پور را با نام «خاله قاصدک» می‌شناسند.
همسر مریم وطن پور همسر مجری مشهور خانواده مجری بیوگرافی مریم وطن پور اینستاگرام مجریان
او متولد ۱۳۵۹ است و در رشته فیلمسازی تحصیل کرده و از سال ۸۱ وارد پشت صحنه کارهای کودک شده و بعد دوره‌های فن بیان، گویندگی و اجرا را گذرانده است. بازی‌های خوب او در تئاترهای ویژه کودکان مانند آن مرد آمد، سیب‌خورها و آلوخورها توجه مجید قناد را به خود جلب کرد تا آنجا که توانست برای بازی در مجموعه تلویزیونی قاصدک انتخاب شود و بازی و اجرا برای کودکان مقابل دوربین را تجربه کند. وی از آن پس در برنامه‌های کودک مانند شب بخیر بچه‌ها، داداشی‌ها، گل گندم، اتل متل یه قصه به بازی و اجرا پرداخت و تصویر خوبی از خود در ذهن مخاطبان کوچک تلویزیون بر جای گذاشت.

خانم وطن پور پسری به نام مانی دارد. تاکنون عکس از همسرش منتشر نشده است.

همسر مریم وطن پور همسر مجری مشهور خانواده مجری بیوگرافی مریم وطن پور اینستاگرام مجریان

مریم وطن پور با انتشار عکس زبر در صفحه اجتماعی اش نوشت:

فرشته، اومدی از دور، چطوره حال و احوالت؟ یکم تن خسته ی راهی، غباره رو پر و بالت! فرشته ،اومدی از دور، ببین از شوق تابیدم ! می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم! چه خوبه اومدی پیشم، تو هستی این یه تسکینه ! چقدر آرامشت خوبه ، چقدر حرفات شیرینه ! بمناسبت تولد بهترین و ماهترین و فرشته ترین خواهر دنیا. از خداوند میخوام که همیشه در کنار همسر مهربانت ، لبخند بر لبانتان لطف در نگاهتان محبت در چهرهتان و عشق در قلبتان جاری باشه . بهترینها را برایت آرزو میکنم . خواهر هنرمند و آرام و خوش قلبم . تولدت هزاران بار مبارکمان .

همسر مریم وطن پور همسر مجری مشهور خانواده مجری بیوگرافی مریم وطن پور اینستاگرام مجریان

اینستاگرام مجریان بیوگرافی مریم وطن پور خانواده مجری همسر مجری مشهور همسر مریم وطن پور


ادامه مطلب ...

الهه رضایی (مجری) در کنار پسرش + زندگی شخصی و خصوصی

الهه رضایی (مجری) در کنار پسرش + زندگی شخصی و خصوصی

الهه رضایی در سال ۶۵ ازدواج کرده و همسرش پزشک و متخصص قلب است. دو فرزند دختر و پسر دارد.

همسر الهه رضایی عکس جدید بازیگران خانواده مجری مشهور بیوگرافی مجریان بیوگرافی الهه رضایی

الهه رضایی متولد ۱۲ بهمن ۱۳۴۲ است. تحصیلاتش لیسانس علوم تربیتی است و تا سال ۸۷ کارمند سازمان صدا و سیما بوده و بعد از آن بازنشسته شده و اینک به اداره مهد کودکش مشغول است.

الهه رضایی در سال ۱۳۵۸ و هنگامی که ۱۵ ساله بود، برای اجرا در برنامه کودک پذیرفته شد و فعالیت خود را آغاز کرد. در تیر ماه همین سال بود که اولین اجرای خود را مقابل دوربین انجام داد. او در دهه شصت خورشیدی به عنوان مجری برنامه کودکان توانست به اوج معروفیت خود در تلویزیون برسد. وی در سال ۱۳۷۸ اجرای برنامه کودک را کنار گذاشت. پس از آن در برخی برنامه های بزرگسالان به عنوان مجری به فعالیت پرداخت. وی پس از گذشت سال ها، در سال ۱۳۸۹، در برنامه ای تحت عنوان «بچه های دیروز»، که کارتون ها و برنامه های قدیمی را بمنظور تجدید خاطره پخش می کرد، به اجرای برنامه پرداخت.

کار کردن پرونده ای درباره «نوستالژی» در این مطلب، بهانه ای شد تا با یکی از محبوب ترین و نوستالژیک ترین شخصیت های دوران کودکی مان گفتگو کنم. «خانم رضایی» دقیقا همان کسی بود که بعدازظهرهای روزهای دور کودکی در قاب شیشه ای تلویزون های قدیمی مان می دیدیم؛ به همان اندازه ملیح، شیرین، خوش بیان و مهربان و دوست داشتنی. او در حال حاضر مدیریت مهد کودکی را برعهده دارد که دهه شصتی ها و بعضا دهه پنجاهی ها، بچه هایشان را به مأمن امن آن می سپارند. دیدن چهره به یادماندنی و دلنشین خانم مجری آن روزها، برایم یادآور خاطرات دلچسب بسیاری بود که حتما با خواندن این گفتگو برای شما هم زنده می شود. با ما همراه باشید.

خانم الهه رضایی چرا کار اجرا را بعد از بازنشستگی رها کردید؟

– علتش بیشتر تغییر علاقمندی های سازمان صدا و سیما نسبت به نحوه اجرا بود. من ده سالی غیر از کار کودک، کار بزرگسال کردم ولی در کار کودک موفق تر بودم؛ چون با وضعیت صورت و چهره من، کار کودک هماهنگ تر بود و البته عادت ذهنی مخاطبان هم موثر بود. بعد از ۸۷ چون خیلی دیگر به کار بزرگسال تمایلی نداشتم و برای کودک هم روش اجرا و فرمت کار عوض شد و با روش من هماهنگ نبود، حداقل من ترجیح دادم در روش خودم تغییری ایجاد نکنم و گروه های جدید و جوان های پرانرژی تر وارد کار کودک شوند.

خانم مجری محبوب، مدیر مهد کودک شد

همه ما می دانیم که شما و همینطور خانم خامنه که برای ما دهه شصتی ها دو شخصیت بسیار نوستالژیک هستید، اجرای بسیار به یادماندنی و متمایزی داشتید. خودتان فکر می کنید چه چیزی باعث ماندگاری اجرای شما شد؟

– شاید یکی از دلایل آنکه بچه های دیروز خیلی به آن اشاره می کنند، این بود که هر چیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و شاید آن علاقمندی که در وجود من شخصا و همینطور خانم خامنه بود، روی اجرای ما تاثیر می گذاشت.

دلیل دیگرش هم این بود که برنامه دیگری هم نبود. امکانات تفریحی و استفاده از رسانه های جمعی خیلی محدود بود. بچه ها اینترنت و کامپیوتر و سی دی کارتون های مختلف نداشتند. اگر بخواهیم کلی تر نگاه کنیم یک مثلث بود که یک سرش معلم و مدرسه بود، یک سرش مادر و یک سر دیگر تلویزیون و بچه ها هر جا که احساس خلأ می کردند، شاید به دیگری پناه می بردند و خستگی مدرسه را نیز با برنامه کودک در می کردند.

اما اکثرا می گویند جمله هایی که گفته می شد و آرامش کلامی که وجود داشته، برای آنها دلنشین بوده است. ما باید بچه ها را نصیحت می کردیم و برای همین سعی می کردیم حرف هایی که می زنیم با آرامش باشد تا حرف ما با بچه ها بهتر بپذیرند و ما هم با زبان خودمان و نه به زبان کودکانه که امروز باب شده است، با بچه ها حرف می زدیم.

به نظر من همین هم باعث می شد که بچه ها شما را باور می کردند و اینقدر از شما حرف شنوی داشتند و هر چقدر می گفتید برو عقب، ما هم می رفتیم تا به در و دیوار می خوردیم یا سر از بالکن و پاسیو درمی آوردیم!!!

الهه رضایی – (با خنده) بله، بچه های دیروز خیلی صداقت داشتند و ساده تر بودند.

همسر الهه رضایی عکس جدید بازیگران خانواده مجری مشهور بیوگرافی مجریان بیوگرافی الهه رضایی

اتفاقا الان شما در مهد کودک کار می کنید، با بچه های همین ده شصتی ها. با دهه هفتادی ها هم که کمابیش در ارتباط بوده اید. از نظر شما هر کدام چه ویژگی داشتند؟

– خب دهه شصتی ها در یک دوران سختی در کشورمان رشد کردند. ما سال ها مسئله جنگ و تبعات آن را داشتیم؛ به همین دلیل شصتی ها بچه های آرام تر و محتاط تری هستند و شادابی، پرانرژی بودن، شیطنت و بازیگوشی دهه هفتاد به بعد خیلی بیشتر است.

از طرفی دهه شصتی ها چون خودشان در دوران کودکی سختی ها و کمبودهایی داشتند، سعی می کنند همه وسایل و امکانات را برای بچه هایشان فراهم کنند و بیش از حد بچه ها را آزاد می گذارند. تفاوتشان بیشتر در آرام بودن و پرهیاهو بودنشان است؛ البته باز در این دهه هم از ۶۵ تا ۷۰، شرایط متفاوت تری بود و از ۶۵ به بعد بچه ها شرایط آرام تر و بهتری را تجربه کردند.

همسر الهه رضایی عکس جدید بازیگران خانواده مجری مشهور بیوگرافی مجریان بیوگرافی الهه رضایی

راجع به کارتون ها و کلا برنامه های کودک امروز چه نظری دارید؟

– حقیقت اش در حال حاضر مدت هاست که برنامه ها را ندیدم؛ ولی چون به اقتضای شغلم با بچه های کوچک و والدین شان در تماس هستم، می توانم بگویم به میزان زیادی کارتون های خشن، روحیه بچه ها را تغییر داده است. بچه هایی که روحیه آرامی داشتند را ترسناک و مضطرب بار آورده وبقیه هم بچه های سخت و خشنی شدند. به نظر می آید که بعضی از کارتون های امروز تاثیر خوبی نداشتند.

بعد از اینکه شبکه پویا راه اندازی شد، چون کارتون های دهه های گذشته را نشان می داد، من از مادرهای بچه ها می شنیدم که بچه هایشان کارتون های قدیمی را بیشتر دوست دارند و استقبال می کنند. حتی همان کارتون هایی که از دید ما نخ نما شدند؛ مثل پسر شجاع یا حنا دختری در مزرعه؛ در صورتی که کارتون های امروزی والت دیزنی فوق العاده زیبا و جذاب است اما انگار همان سادگی کارتون های قدیمی و ریتم ساده ای که داشتند، باعث می شود بچه های جدید هم با آنها خیلی ارتباط برقرار کنند.

اصلا یکی از دلایلی که بچه های جدید اینقدر با بچه های قدیم فرق کردند برمی گردد به تنوع رسانه ها.

الهه رضایی – بله. هم تنوع رسانه ها و بخش دیگر هم به رویکرد خانواده ها برمی گردد که به راحتی اجازه می دهند بچه ها هر برنامه ای را ببینند؛ مثلا زمان ما اجازه نمی دادند بچه ها ۸ و ۹ شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت می خوابیدند اما الان بچه ها از آخرین سریال های تلویزیونی هم خبر دارند.

شاید هم گاهی چون مادرها مشغولیت های زیادی دارند و حوصله ندارند، به بچه ها اجازه می دهند که بنشینند پای تلویزیون و برنامه های مختلف را ببینند تا خودشان بتوانند به کارشان برسند و توی این برنامه ها هم دعوا، خشونت، بدآموزی و … وجود دارد و بچه ها هم یاد می گیرند و چیزهایی را می فهمند که آن سن زمان فهمیدنش نیست.

یک گله ای که بچه های دیروز دارند این است که چرا نقاشی هایی را که می فرستادند، نشان نمی دادند؟ راستی اصلا نقاشی هایمان را چه کار کردند؟!

– اتفاقا زمان پخش برنامه بچه های دیروز یک خانم یا آقایی پیامک زده بود و گفته بود در آن زمان چون نقاشی من را نشان نداده بودید، من هم رفتم یک لیوان آب ریختم روی تلویزیون که خانم مجری را خیس کنم و تلویزیونمان سوخت! (با خنده) بله متاسفانه این مشکل را به خاطر محدودیت زمان دائما داشتیم. نقاشی ها را هم که اصلا نمی شد نگهداری کنیم و عملا امکانش نبود. شما می دانید چقدر نقاشی به ما می رسید؟ اگر می خواستیم نگهداری کنیم، باید اندازه چندتا اتاق را فقط برای آرشیونقاشی ها خالی می کردیم. آن زمان چون بچه ها سرگرمی زیادی نداشتند و برنامه های تلویزیونی یا مسابقات مختلف نبود که بتوانند در آن شرکت کنند، برای همین تنها چیزی که می توانستند با آن هم مطرح شوند و اسمشان خوانده شود و هم لذت ببرند، نقاشی بود.

خانم مجری محبوب، مدیر مهد کودک شد

خانم رضایی شاید خیلی از بچه ها در آن زمان به بچه های شما حسودی می کردند! بچه های خودتان رابطه شان با شغل شما چطور بود و چه حسی داشتند؟

– اتفاقا بچه های من خیلی راضی نبودند؛ چون حس می کردند مادرشان دارد با بچه های دیگر تقسیم می شود. بعد هم جلوی دوربین بودن همانطور که می دانید دردسرهای خاص خودش را دارد؛ چون نمی توانستم با بچه هایم در بیرون از منزل راحت باشم. بچه های من هیچ جا راحت نبودند.

چه انتقادهایی معمولا از شما می شد؟

الهه رضایی – چرا کارتون کم پخش می شد یا چرا نقاشی ما را نشان نمی دادند.

یا چرا اینقدر می گفتید «برید عقب تر»!

الهه رضایی – (با خنده) بله! یا یک انتقادی که از ما داشتند این بود که چرا اینقدر نصیحت می کنیم که این انتقادی بود که خود ما هم البته داشتیم و دوست نداشتیم که این آموزش ها خیلی مستقیم باشد و بیشتر من دوست داشتم به صورت عملی آموزش داده می شد.

در آخر اگر توصیه ای برای بچه های دیروز دارید بفرمایید.

الهه رضایی – در حال حاضر خیلی از بچه های دیروز خودشان صاحب فرزند هستند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند و آنها را با تلویزیون و سی دی های مختلف سرگرم نکنند و حتما از کمک کارشناسان استفاده کنند و اگر به مشکلی در تربیت فرزندشان برخوردند، تصور نکنند که خودشان به تنهایی می توانند حلش کنند.

مجله موفقیت

 

بیوگرافی الهه رضایی بیوگرافی مجریان خانواده مجری مشهور عکس جدید بازیگران همسر الهه رضایی


ادامه مطلب ...

همسر و دختر رضا رشید پور (مجری) + عکس

همسر و دختر رضا رشید پور (مجری) + عکس

رضا رشیدپور متولد هجدهم مرداد ماه ۱۳۵۴در خیابان سرسبیل تهران است، تنها یک خواهر کوچک‌تر از خودش دارد که مهندس معمار است، مادرش خانه‌دار و پدرش مهندس برق و الکترونیک بوده و زمانیکه برای جمع‌آوری تجهیزات لشکر عاشورا به دزفول اعزام شده بودند، حین انجام وظیفه قطع نخاع شده و در سال ۷۶ به شهادت رسیدند،

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

در دوران مدرسه بسیار درسخوان بوده به طوری که دیپلم ریاضی-فیزیک خود را با معدل ۸۶/۱۹ گرفته و همزمان در دو دانشگاه، در دو رشته عمران و کارگردانی فارغ‌التحصیل شده است،

در سال ۸۲ با خانم نغمه مهرپاک مجری برنامهٔ تصویر زندگی که فوق لیسانس روانشناسی دارد ازدواج کرده و در حال حاضر یک دختر ۵ ساله به نام هلن دارد،

به غیر از مجری گری به کار کارگردانی و ساخت و ساز نیز می‌پردازد، البته در فیلم سوپراستار نیز به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

همچنین وی در دو فیلم شیش و بش و در امتداد شهر بازی کرده.

او سابقه مجری‌گری در چند برنامه تلویزیونی در شبکه تهران صدا و سیما را بر عهده داشت که بعضی از آن‌ها به نوعی توقیف شدند.

 در تاریخ اول تیر ۱۳۹۲ محمد رویانیان مدیرعامل پرسپولیس اعلام کرد تلویزیون جهانی پرسپولیس با مجری گری رضا رشیدپور افتتاح خواهد شد.

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

عکس رضا رشیدپور در کنار مادرش

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

عکس سحر قریشی و رضا رشیدپور

همسر مجری همسر رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک بیوگرافی رضا رشیدپور

جشن تولد رضا رشیدپور

خلاصه گفتگو رضا رشیدپور مجری تلویزیون در برنامه «دورهمی» مهران مدیری

مهران مدیری با بیان اینکه بالاخره در مقام مهمان گیرت انداختم، سوالات خود را آغاز کرد.

اولین سوال مهران مدیری از رضا رشیدپور این بود که چرا تصور میکنی مجری خوبی هستی؟

رشیدپور در پاسخ به این سوال گفت: چه کسی گفته که من مجری خوبی هستم. به تازگی به این نتیجه رسیدم که اعتماد به نفس دارم اما اینکه مجری خوبی هستم را مردم باید بگویند. در این مدت مردم به من لطف دارند و از برخوردها متوجه شدم که من را به عنوان مجری خوب قبول دارند.

وی ادامه داد: من با دلیل از مهمان ها سوال میکنم اما شما آقای مدیری من را در دور باطل می اندازی. اما در کل مردم مجری که صادق باشد و فیلم بازی نکند را دوست دارند، صداقت بسیار با اهمیت است.

مهران مدیری از رشیدپور پرسید که چرا مجریان اجازه صحبت به مهمان برنامه را نمی‌دهند؟

رشید پور در این باره پاسخ داد: بیشتر ما دوست داریم به جای اینکه گوش دهیم، حرف بزنیم. مجری ها هم به همین شکل بیشتر در بین حرفهای مهمان صحبت می کنند.

مهران مدیری پرسید که چرا برخی مجریان لوس هستند؟

و رشید پور در پاسخ به این سوال بیان کرد: جلوی دوربین از حوزه ادب خارج شدن کار خوبی نیست و فکر میکنم من جزو این مجریان نیستم و سعی کردم همیشه ادب رسانه ای را رعایت کنم.

رشید پور با اشاره به مجریان خوبی چون شهیدی فرد و میرفخرایی افزود: من خودم را برای سوال‌های سخت تر آماده کرده بودم. این سوال ها هنوز من را تکان نداد. مدیری هم رشیدپور را به صبوری دعوت کرد.

رشید پور در ادامه در خصوص سابقه فعالیت کاری خود عنوان کرد: من از سال ۷۲ شروع کردم و ۲۳ سال است که در عرصه اجرا فعالیت می کنم و عشقم این است که ۲۳ سال برای مردم اجرا میکنم.

وی با اشاره به میزان مدرک تحصیلی خود بیان کرد: مهندس عمران هستم. کارگردانی و خلبانی را هم به صورت شخصی ادامه دادم.

مهران مدیری در برنامه دورهمی خطاب به رشید پور طعنه زد و گفت: در دولت قبل هم کلی فعال بودی بعد هم در دولت فعلی، ناگهان بنفش شدی و حتی تا مرحله سخنگویی رفتی!

رضا رشید پور در پاسخ به سوال مهران مدیری در خصوص کار نکردن در دولت قبل گفت: هیچ ارادتی به دولت قبل ندارم و نخواهم داشت اما افتخار میکنم بخشی از زندگی‌ام را در دولت فعلی فعالیت سیاسی کردم.

وی در ادامه در خصوص درآمد خود بیان کرد: درآمدم ماهی ٢٠ میلیون است و اکثر درآمدمم بابت کار در رشته سازه عمرانه نه مجری گری.

تک پسری لوس ،ماشین باز ، دارای مدارک متنوع و بی ربط، رکورد دار خوردن ۱۵ بلال در یک روز و عاشق خیار ! اینها صفاتی بود  که مهران مدیری درباره رضا رشید پور گفت .

مهران مدیری همچنین گفت: رشید پور ۵۰ دست لباس از تبریز آورده و بک اتاق ۲۴ متری پر از لباس دارد!

در ادامه رشید پور درباره دخترش هلن گفت: من عاشق دخترم هستم و همه ی زندگیم در محوریت دخترم می چرخد.

وی در پاسخ به اینکه بزرگترین شکست زندگیش چی بوده، عنوان کرد: وقتی میبینم مردم بدون آگاهی قضاوت می‌کنند، احساس شکست میکنم.

رشید پور در پاسخ به سوالی هم که آیا شکست عشقی خورده یا نه، جواب منفی داد.

سوال پایانی مهران مدیری از رشید پور این بود که آیا اکنون احساس خوشبختی میکنی؟

و رشیدپور گفت: من حالا میلیاردر هستم چراکه سرمایه‌هایی چون مردمم به من لبخند می‌زنند و به داشتن این مردم افتخار می‌کنم.

بیوگرافی رضا رشیدپور بیوگرافی نغمه مهرپاک همسر رضا رشیدپور همسر مجری


ادامه مطلب ...

مصاحبه با سونیا پوریامین (مجری) از ازدواج و همسرش تا خانواده و عروسش

مصاحبه با سونیا پوریامین (مجری) /از ازدواج و همسرش تا خانواده و عروسش

سونیا پوریامین دارای دو فرزند پسر است و همسر وی دارای مدرک دکترای پژوهش هنر و مدرس این رشته است.

همسر مجریان همسر سونیا پوریامین خانواده سونیا پوریامین بیوگرافی مجریان بیوگرافی سونیا پوریامین

سال‌هاست که با چهره او در قاب تلویزیون آشنا هستیم و هرازگاهی وی را در برنامه‌ای جدید و متفاوت از دیگری می‌بینیم. کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی میانسالان هر کدام به نحوی از اجراهای پرمهرسونیا پوریامین بهره برده‌اند و با دیدن اجرای متین و آرام‌‌بخش او، دقایقی را به شادمانی گذرانده‌اند، اما بدنیست بدانیم که خدمات این بانوی باتجربه و صاحب کمال به اجرا محدود نمی‌شود و او کارگردان برنامه‌های پرطرفداری ازجمله برنامه «خانه ما» در شبکه جام‌جم بوده است.

خانم پوریامین، برای خوانندگان ما بفرمایید کی و کجا به دنیا آمدید؟

من در ۱۲ بهمن سال ۱۳۴۱ در لنگرود به دنیا آمدم. پدر و مادرم اصالتا اهل گیلان هستند، اما در تهران سکونت داشتند. مادرم برای به‌دنیا آوردن فرزندانش به لنگرود می‌رفت تا آن مدت را کنار خانواده‌اش بگذراند، ولی در تهران بزرگ شدم.

راجع به والدین و خواهر و برادرهایتان صحبت کنید؟

پدرم کارمند بانک مرکزی و مادرم خانه‌دار بود. ما پنج خواهریم و من در میان آنها دومی هستم. اسامی ما به ترتیب مریم، سونیا، سودابه، سوفیا و سالومه است. دختران خانواده همه تا مقطع کارشناسی ارشد درس خوانده‌اند. یکی از خواهرانم هم درحال حاضر دانشجوی مقطع دکتراست. مرحوم پدرم همیشه تاکید داشت که دخترانش هم تحصیلکرده شوند و هم سر کار بروند. به همین دلیل یکی از شروطی که برای ازدواج ما تعیین کرد این بود که امکان ادامه تحصیل و اشتغال داشته باشیم. مادرم هم تمام هم و غمش را برای درس خواندن ما گذاشت و زحمت فراوانی را در این مسیر متحمل شد. هر کدام از ما در زمینه‌ای متفاوت از دیگری اشتغال پیدا کرده‌ایم و خوشبختانه همگی توانسته‌ایم با تلاش به موفقیت برسیم.

از ازدواجتان تعریف کنید. چگونه با همسرتان آشنا شدید و چه شد که تصمیم به این ازدواج گرفتید؟

همسرم استاد من بود. یک روز بعد از کلاس من را خواست و پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد. من آن زمان خواستگاران متعددی داشتم و به همین دلیل از او فرصت خواستم. ماجرا را به والدینم گفتم و آنها هم خواستند که او را ببینند. بعد از چندمرتبه رفت و آمد، پدرومادرم که او را شناخته بودند تائیدش کردند. پدرم که اصرارداشت ما ادامه تحصیل بدهیم و کارکنیم به من گفت این فرد در مقام یک همسر به تو کمک می‌کند رشد کنی. این تاکید پدر مرا مجاب کرد و پیشنهاد ازدواج با ایشان را پذیرفتم.

همسرتان را چطور مردی توصیف می‌کنید؟

همان طور که پیشتر گفتم او کرمانی است و من گیلانی. کرمانی‌ها به طور کلی آرام و کم‌حرف‌اند و ما شمالی‌ها پرهیجان و عجول. شمالی‌ها خونگرم‌اند و زود با دیگران می‌جوشند، اما کرمانی‌ها با طمأنینه پیش می‌روند. سال‌ها زمان می‌برد تا دو نفر از این دو فرهنگ متفاوت بتوانند با هم یکی شوند. ما توانستیم با یکدیگر رابطه خوبی برقرار کنیم و این بسیار عالی است. من و همسرم هردو مسئولیت‌پذیریم و پابه پای هم به زندگی می‌رسیم. ما دو پسر داریم و به تربیت آنها توجه کاملی داشته‌ایم. اگر من راس ساعت ۷ صبح برنامه زنده اجرا کرده‌ام همسرم آن ساعت خانه بوده تا به بچه‌ها برسد. ما برنامه‌ریزی می‌کردیم تا بتوانیم دوشادوش یکدیگر زندگی را پیش ببریم.

همسر مجریان همسر سونیا پوریامین خانواده سونیا پوریامین بیوگرافی مجریان بیوگرافی سونیا پوریامین

فرمودید که دو پسر دارید. اسمشان چیست، چند‌ساله‌اند و چه کار می‌کنند؟

پسر بزرگم سینا ۲۸ سال دارد، در رشته کامپیوتر تحصیل کرده و در همین زمینه مشغول به کار است. بتازگی هم داماد شده و ما را خوشحال کرده است. پسر کوچکم سپهر ۲۴ سال دارد. او در رشته روان‌شناسی درس می‌خواند و همزمان در شرکتی مرتبط با رشته تحصیلی‌اش کارمی کند.

حالا که خودتان مادرشوهر شده‌اید به ما بگویید که چرا دعوای مادرشوهر و عروس تاریخچه‌ای دیرینه دارد و هنوز هم آن طور که باید وشاید حل نشده است؟

این به آن دلیل است که در جامعه ما هنوز یکسری خط‌کشی‌های درست بین والدین و فرزند شکل نگرفته است. گاهی والدین به فرزند خود وابستگی زیادی پیدا می‌کنند و مادر احساس می‌کند مالک پسر خودش است، اما همسر همان پسر این مساله را نمی‌پذیرد و توقع دارد که شوهرش توجهی قابل قبول به او داشته باشد. در اینجا باید گفت که حق با عروس است. والدین نباید انتظار بیش از حد از بچه‌ها داشته باشند، زیرا او باید تمام توانش را در جهت شکل‌گیری در این زندگی جدید به کار بگیرد. مادر نباید پسرش را متعلق به خود بداند تا این مشکلات کمتر پیش بیاید. یک بخش دیگر این مساله هم به این برمی‌گردد که بسیاری از خانم‌ها به بهانه خانه‌داری وقت آزاد بیش از حدی دارند که از آن استفاده بهینه نمی‌کنند. این در حالی است که اگر ذهنشان را در مسیر مناسب به کار بکشند مطمئناً فرصت فکرکردن به پسر و عروسشان را نخواهند داشت. من از خانم‌های خانه‌دار خواهش می‌کنم به جای هدردادن وقتشان سراغ مطالعه و یادگیری انواع هنرها و زبان‌ها بروند و سری به دنیای تکنولوژی بکشند و این دانش‌ها را یاد بگیرند. اینها کمک می‌کند که فرهنگ ما رفته رفته اصلاح شود و دیگر شاهد این مشکلات پیش پاافتاده نباشیم.

ارتباطتان با مادرتان چگونه است؟

مادرم تنها زندگی می‌کند و به همین دلیل ما چهار خواهر که ایران هستیم با هم قرار گذاشتیم تا هرشب یک نفر کنار مادر بخوابد. هنگام بیماری هم تا آنجایی که بتوانیم به او می‌رسیم. ما مادر را زیاد همراه با خودمان به مسافرت، علی‌الخصوص شمال می‌بریم.

معلوم است قلب مهربانی دارید. آیا در مراسم خیریه شرکت می‌کنید؟

بله، زیاد شرکت می‌کنم. اخیرا در همین جشنواره فیلم فجر برای این کار فعالیت داشتم. خانم کتایون ریاحی برای بچه‌هایی که ناشنوا و نیازمند به کاشت حلزون هستند بنیاد خیریه دارند و به همین دلیل مراسم گلریزانی برپا کردند و من هم آنجا کمک کردم. در بخش دیگری هم برای کمک به بیماران کلیوی شرکت کرده‌ام و به طورکلی از این برنامه‌ها استقبال می‌کنم، زیرا کمک به همنوع است و برای خودمان هم باقیات صالحات خواهد بود.

همسر مجریان همسر سونیا پوریامین خانواده سونیا پوریامین بیوگرافی مجریان بیوگرافی سونیا پوریامین

به خانه و خانواده برگردیم. آشپزی‌تان چگونه است؟

این طور که بقیه می‌گویند خوب است. من دو غذای خیلی خوشمزه کرمانی را از مرحوم مادرشوهرم یادگرفتم و همیشه سعی می‌کنم خوب بپزم که یکی رشته پلو با مرغ و دیگری حلیم بادمجان است. مربای به را هم حرفه‌ای می‌پختند و من آن را هم خوب یادگرفتم. پسرانم لازانیا دوست دارند و به همین دلیل سعی می‌کنم آن را خوشمزه درست کنم. از غذاهای شمالی هم قرمه سبزی را خوب درست می‌کنم؛ البته دستور پختش کمی متفاوت از دیگر شهرهاست و همچنین باقلاقاتق که مخصوص گیلانی هاست.

اهل ترشی، شور و مربای خانگی هم هستید؟

بله، هر سال ترشی مخلوط و لیته درست می‌کنم و هیچ وقت آن را از بیرون نمی‌خرم. مربای به درحد زیاد می‌پزم. مربای هویج و آلبالو را در حد یک شیشه درست می‌کنم.

اهل تزئین غذا هستید؟

بله، من به این کار هم علاقه دارم. خوشبختانه ما الان به کمک اینترنت می‌توانیم به راحتی مدل‌های فراوانی به غذا، ماست و سالاد بدهیم که زیاد هم دشوار نیست. من هم که عاشق این کارها هستم و به چیدمان سفره غذا اهمیت می‌دهم.

رابطه تان با دریا چگونه است؟

بی‌نهایت عالی است. اول این که من شناگر بسیار قابلی هستم و زیاد شنا می‌کنم. به دریا و آب هم علاقه بسیار وافری دارم. این را هم بگویم که شغل من به طریقی استرس‌زاست و درعوض این آب و شناکردن سبکم می‌کند و استرس وجودم را می‌شوید و به همراه خود می‌برد. هرگاه کنار دریا می‌نشینم، نسیم دریا به من می‌خورد و صدای امواج را می‌شنوم به همراه آن حال و هوا پرواز می‌کنم و در دنیایی سراسر آرامش و شادابی می‌روم. نشستن روبه‌روی دریا به من کمک می‌کند بتوانم نفس بکشم و از اعماق روحم لذت ببرم. در مجموع کشش زیادی به دریا دارم.

رابطه تان با گل و گلکاری چگونه است؟

من و همسرم عشق عجیبی به گل و گیاه داریم. هر سال قبل از عید به همراه هم به بازار گل واقع در خیابان آهنگ می‌رویم، کلی گل می‌خریم و آنها را در گلدان‌های بالکن‌مان می‌کاریم. هر سال بیدمشک و دیگر گل و گیاه‌های مورد علاقه‌مان را می‌خریم و می‌کاریم تا از آنها لذت ببریم. در طول سال هم همیشه گل می‌خرم و هر بار که به منزل ما بیایید مشاهده می‌کنید که چند شاخه گل در گلدان آشپزخانه یا پذیرایی ما درحال خودنمایی است. گاهی هم کتاب‌هایی راجع به باغبانی می‌خریم و آنها را می‌خوانیم تا بهتر یاد بگیریم.

از علاقه‌تان به فصل بهار بگویید و توصیف کنید دیدن این همه زیبایی و شنیدن نغمه پرندگان چه حسی در شما ایجاد می‌کند؟

بهار را خیلی دوست دارم و در این فصل از ته دل احساس شعف می‌کنم. همه جا سبز است، مردم شادند، بچه‌ها لباس نو به تن دارند، عیدی‌ها چقدر شادشان می‌کند، صدای بلبل می‌آید و شکوفه‌ها بر درختان عشوه‌‌گری می‌کنند، این معجزه طبیعت است.

عید امسال را چگونه گذراندید؟

معمولا گیلان می‌رفتم، اما امسال برای دیدن مناطق متفاوت سه روز به استان گلستان رفتیم و دو روز را هم در محلات گذراندیم.

به چه نوع موسیقی علاقه دارید؟

موسیقی ایرانی دوست دارم، و به آثار محمد اصفهانی، رضا صادقی و احسان خواجه امیری علاقه دارم، اما هیچ گاه خود را محدود به یک نوع آهنگ نکرده‌ام و گاهی آهنگ‌هایی از انواع مختلف گوش می‌کنم.

رابطه تان با شعرای ایرانی چگونه است؟

بسیار عالی. کتاب شعر زیاد دارم چون هم به آن علاقه داشته‌ام و هم شغلم ایجاب می‌کرده که با شعر ارتباطی نزدیک داشته باشم. از شعرای معاصر به فریدون مشیری و سهراب سپهری علاقه دارم.

آرزوی شما برای هموطنان خود در سال ۹۵ چیست؟

آرزو دارم مردم ما از لحاظ مادی و معنوی به ساحل اطمینان برسند. مردم ما استحقاق بهترین‌ها را دارند و آرزو دارم به هرچه لیاقتش را دارند، برسند.

در دوره قدیم گرمای خاصی در کانون خانواده موج می‌زد. به نظرتان چرا دیگر آن گرما از خانواده‌ها رخت بربسته و مهر و محبت‌های آن دوران در میان ما رنگ‌باخته است؟

اصلی‌ترین دلیل آن است که برای همدیگر وقت نمی‌گذاریم. قبلا مادرها اصرار داشتند غذای خوشمزه‌ای بپزند تا بوی آن در خانه بپیچد یا کیکی درست کنند که همسر و فرزندان را به هوس بیندازد. همین نکات کوچک می‌توانست برای ساعتی اعضا خانواده را گردهم آورد و باعث شود آنها لذتی را از کنار هم بودن تجربه کنند که هرگز در جای دیگر امکان‌پذیر نبود. ما در این دوران فعالیت زیاد را دستاویز کردیم و به بهانه وقت نداشتن کمترین زمان را با خانواده‌هایمان می‌گذرانیم. اعضای خانواده باید با هم فیلم ببینند، بیرون بروند، سینما بروند، در تئاتر و کنسرت شرکت کنند، سفر بروند یا هر فعالیت مفید و لذتبخش دسته‌جمعی دیگری را که به ذهنشان می‌رسد انجام دهند تا این زنجیره نامرئی عشق و محبت بین اعضا را استحکام ببخشند به طوری که دیگر گسستن آن ممکن نباشد. ما باید بهانه‌ها را کنار بگذاریم. پدر نباید دلیل بیاورد می‌خواهم بیشتر پول دربیاورم و به همین دلیل آخر شب‌ها خانه می‌آیم. یک لقمه کمتر در زندگی کمتر مشکل ایجاد می‌کند تا نبودن ارتباط درست میان افراد خانواده. مسائل اقتصادی را مانع تفریحات خانوادگی ندانیم. می‌توانیم به روش‌های فراوانی ارزان‌تر سفر کنیم یا اوقاتی خوش را دورهم باشیم.

آیا معتقدید که کم شدن رفت و آمدها در افزایش سن ازدواج جوانان هم تاثیر گذاشته است؟

بله، قطعا موافقم. پیشتر مردم رفت‌وآمد زیادی باهم داشتند. فامیل با هم نشست و برخاست فراوانی داشتند و پدر و مادرها به صورت خانوادگی با دوستانشان مهمانی برگزار می‌کردند یا سفر می‌رفتند. در همین رفت و آمدها زیاد پیش می‌آمد که موارد مناسبی برای ازدواج پیش بیاید و دختر و پسرهای مناسب ازدواج باهم آشنا شوند. به کرات پیدا می‌شد که بین دو همسایه وصلت ایجاد می‌شد در حالی که در حال حاضر اصلا همسایه‌های یک محله یا حتی یک ساختمان همدیگر را نمی‌شناسند. خوب وقتی نسل ما سر سوزنی به فکر فرزندان خود نیست ما دیگر از جوانان چه توقعی داریم. مادری با ناراحتی می‌گوید: پسر من ۳۵ سال دارد و به فکر ازدواج نیست، در حالی که اصلی‌ترین مقصر خود آن مادر است که ارتباط خود را با دیگران قطع کرده و زندگی فرزندانش را هم به کجراهه کشانده است.

نقش مهریه را در دوام زندگی چگونه می‌دانید؟

من از مخالفان صد درصد مهریه‌های بالا هستم و احساس می‌کنم خود جوانان در این زمینه بی‌گناه هستند و تقصیر اصلی از خانواده‌هایی است که به این مساله دامن می‌زنند. مهریه به هیچ‌وجه ضامن خوشبختی نیست و والدینی که مهریه بالا تعیین می‌کنند خواهان خوشبختی فرزند خود نیستند. متاسفانه در یک دوره جامعه ما بشدت تجملگرا شدند و همان دوره بود که چشم و همچشمی بر سر مهریه هم بالا گرفت. مهریه در هیچ دوره‌ای دختری را خوشبخت نکرده و نخواهد کرد. همین مهریه‌های بالا باعث شده که برخی دختران ازدواج را با نوعی کاسبی اشتباه بگیرند. مهریه‌های سنگین آمار ازدواج ما را پایین آورده است، اما باز هم من والدین را مقصر می‌دانم که در تربیت فرزندشان کم گذاشته‌اند. پدر و مادران بسیاری را می‌شناسیم که از فرزندشان فقط درس خواندن را می‌خواهند و او را در اتاق حبس می‌کنند و به آن هرنوع خدمتی ارائه می‌دهند تا او تنها درس بخواند. آن نوجوان خوب می‌خواند و بهترین رشته را در بالاترین دانشگاه قبول می‌شود. ظاهرا شغل خوبی هم در آینده در انتظار اوست درحالی که ذره‌ای مهارت زندگی یاد نگرفته است. اگر این جوان ازدواج کند به دلیل این‌که چیزی از اصول زندگی یاد نگرفته به‌راحتی تن به جدایی می‌دهد. چرا دختری که در دانشگاه درس می‌خواند هنوز آشپزی بلد نیست و کارهای خانه را انجام نمی‌دهد؟ مگر او در سن ازدواج نیست؟ پسران ما هم همین طورند. والدین باید مهارت‌های زندگی را به فرزندشان یاد بدهند و تمام مشکلات را گردن جامعه نیندازند.

آیا تاکنون به زندان رفته‌اید تا با زندانیان ملاقات کنید؟

بله رفته‌ام. اخیرا هم فیلم تکان‌دهنده‌ای از مهرداد اسکویی تماشا کردم به نام رویاهای دم صبح که راجع به کانون اصلاح و تربیت است و تماشای آن را به همه توصیه می‌کنم. نوجوانانی را نشان می‌داد که قتل و دزدی کرده بودند. مثلا یکی صد فقره دزدی کرده بود، اما وقتی حرف می‌زد باز هم معصومیت در چهره‌اش موج می‌زد. او راه را اشتباه رفته بود، اما بررسی شرایطش نشان می‌داد که این کار با میل قلبی نبوده و مشکلات او را به این مسیر کشانده است. پسری پدرش را دیده بود که مادرش را کتک می‌زند و برای نجات مادرش پدر را کشته بود. یا دختری که از طرف زن پدر خود طرد شده بود و به‌همین دلیل به دزدی پناه آورده بود. ما نباید تمام تقصیر را به گردن آن نوجوان بیندازیم و باید قضیه را ریشه‌ای نگاه کنیم. والدین باید احساس مسئولیت کنند و محیطی خوب و مناسب برای بچه‌ها شکل بدهند تا کار به اینجا نکشد.

لیلا رعیت – چاردیواری

بیوگرافی سونیا پوریامین بیوگرافی مجریان خانواده سونیا پوریامین همسر سونیا پوریامین همسر مجریان


ادامه مطلب ...

پوریا تابان (مجری): ۸ سال با همسرم زندگی کردم اما ظرف سه ساعت به این نتیجه رسیدیم که باید طلاق بگیریم! + عکس

پوریا تابان (مجری): ۸ سال با همسرم زندگی کردم اما ظرف سه ساعت به این نتیجه رسیدیم که باید طلاق بگیریم! + عکس

پوریا تابان که با اجرای برنامه دورخیز در میان ورزشی ها به چهره ای آشنا تبدیل شد و با اجرای ورزش از نگاه دو به قله شهرت رسید، حالا به جای آنکه یک شناخته شده بزرگ باشد، یک فراموش شده بزرگ است.

هرچند خبرهای خوشی از بازگشت او به تلویزیون به گوش می رسد اما غم سه ساله را باید یک جایی خالی کرد، کوله بار پر از غصه را یک روزی باید زمین گذاشت. پوریا برای این کار، ورزش و تصویر را انتخاب کرده است!

همسر پوریا تابان طلاق مجری بیوگرافی پوریا تابان اینستاگرام مجریان اینستاگرام پوریا تابان

«من بچه طلاقم، بچه یک ازدواج نافرجام، بچه زوجی که با هم ازدواج کردند تا من تنها را روی دست دنیا بگذارند اما من هیچ وقت خانواده ام را قضاوت نکردم. هیچ وقت نگفتم چرا؟ از زباله ها، از منجلاب و از دستفروشی و خیابان خوابی، راه خودم را پیدا کردم و هیچ وقت هم طلبکار نبودم.»

از همین چند جمله معلوم است تابان می خواهد ما و مخاطب را به یک اندازه غافلگیر کند: «در تهران به دنیا آمدم و بعد از جدایی پدر و مادرم، با نامادری زندگی کردم. نامادری ام با اینکه وضع پدرم خوب بود، من و پسر خودش که حاصل ازدواج اولش بود را وادار می کرد دستفروشی کنیم. او ما را به جوراب فروشی وامی داشت. شهریور ۷۲ در ۱۶ سالگی رفتم گرگان که با مادرم زندگی کنم، مادرم قبولم نکرد و حدود ۹ ماه در خانه پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی کردم. ۹ ماه در خانه آنها بودم تا اینکه گفتند دیگر نمی توانند تحملم کنند و در حالی که تازه ۱۷ سالم شده بود، در گرگان در یک اتاق پنج متری با یک موکت و یک دست رختخواب قرضی، زندگی مستقلم را شروع کردم.»

کمی عجیب است که یک مجری تلویزیون خیلی راحت این خاطرات بد را به زبان بیاورد: «این ها را نمی گویم که به حالم ترحم کنید، این حرف ها را می زنم که شاید فقط یک کودک کار، دو بچه طلاق، سه نوجوان تنها بخوانند و به گوش شان برسد و بدانند بچه طلاق هم می تواند روزنامه نگار شود، کودک کار هم می تواند مجری تلویزیون باشد. من از زباله ها به تلویزیون رسیدم. از لای زباله هایی که باید دور ریخته شود، می توانست به جای این پوریا تابان که الان روبه روی شماست، یک جانی بیرون بیاید، یک قاتل، یک قاچاقچی مواد مخدر، یک سارق مسلح، یک هروئینی کارتن خواب، اما من شدم پوریا تابان، روزنامه نگار، خبرنگار، گزارشگر، گوینده و مجری و همه این ها را هم با یک مدرک دیپلم به دست آوردم. این ها را می گویم که دستفروش نوجوان گوشه خیابان، رویاهای خود را رها نکند.»

با این تفاسیر، پوریا تابان با تمام سختی هایی که کشیده باید از زندگی اش راضی باشد؟؛ «راضی ام اما سرطان تنهایی دارم. سرطان تنهایی از سرطان خون و سرطان هایی که شیمی درمانی دارد، لاعلاج تر است، سخت است که میان جمع باشی و تنها، سخت است که بین این همه آدم تنها بمانی، من تنها هستم و این سرطان تنهایی آخر من را می کشد. آمار کسانی که سرطان تنهایی دارند، خیلی بالاست، این از آن مرگ های خاموش جامعه است. به قول شاعر، قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ!»

همسر پوریا تابان طلاق مجری بیوگرافی پوریا تابان اینستاگرام مجریان اینستاگرام پوریا تابان

به اینجا که می رسیم، ناچار به زندگی خصوصی پوریا سرک می کشیم و می پرسیم چرا ازدواج نمی کنی؟ تابان لبخندی می زند و می گوید: «به این نتیجه رسیده ام که باید ازدواج کنم اما گزینه مناسب ندارم (خنده)، هم سن و سال های من یا ازدواج کرده اند و زندگی خودشان را دارند و یا آنهایی که مثل خودم جدا شده اند، شرایط مورد نظر من را ندارند. من ۸ سال با همسر سابقم زندگی کردم، زندگی خوبی هم داشتیم اما ظرف سه ساعت به این نتیجه رسیدیم که جدا شویم، چون من بچه می خواستم و همسر سابقم نمی خواست.

از سال ۸۹ دوباره مجرد زندگی می کنم و الان هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم و بچه داشته باشم ولی چون خدا گفته اگر چیزی از من می خواهی خوب بخواه، من همسری می خواهم که پولدار باشد، تحصیلکرده و زیبارو و با درک و فهم بالا، به هرحال خودم نه بیمه هستم و نه استخدام جایی و لازم است با کسی ازدواج کنم که بتواند آینده فرزندمان را بیمه کند! اگر کسی مایل به ازدواج است، من آماده ام!»؛ باش تا بیاید پوریاجان!

همسر پوریا تابان طلاق مجری بیوگرافی پوریا تابان اینستاگرام مجریان اینستاگرام پوریا تابان

سهیلا هادی زاده و پوریا تابان در مراسم رونمایی از کتاب

پوریا تابان (متولد ۱۳۵۶ در تهران ، قد: ۱۷۹ ، وزن :۸۰) مجری تلویزیونی، گزارشگر و کارشناس رشته ورزشی بسکتبال، روزنامه نگار و نویسنده ی ورزشی و سینمایی، شاعر و گوینده ی رادیو اهل ایران است. او هم اکنون مجری قدیمی ترین برنامه ی تاریخ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران[نیازمند منبع] با نام (ورزش از نگاه دو) از شبکه ۲ است.

پوریا تابان با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:

من و این دو خانواده یک قبیله ایم
خانواده مظهر زندگیست، مظهر امید، مظهر رفاقت.
آدمهاى دور این سفره در حال حاضر عزیزترین داشته هاى خانوادگى من هستند.
بعد از درگذشت “بابا مهزاد” و مادربزرگم کسانى که دور این سفره نشسته اند عزیزترین داشته هاى همخون و نسبى ام به حساب مى آیند.
دور این سفره فقط جاى رضا پسر ارشد عمو مازیار خالیست.
عمو مازیار، همسرش، معید و مهربد.
پژمان پسر عمویم، همسرش، محمدمهدى و محنا.
و من بدون همسر و فرزندى.
ترشیدم رفت.
بعد از دو سال و یک ماه اختلاف و دورى همه ى ما به لطف خدا دور یک سفره نشستیم.
سفره ى عمو مازیار پربرکت.
زندگى ارزش هیچ کینه و اختلافى ندارد.
ناگهان خیلى زود دیر مى شود.
کاش قدر بدانید و قدر بدانیم.
براى باهم بودن فرصت اندک است.
زمان حسرت خوردنها خیلى زود فرا خواهد رسید.
شعله ى عشق را در قلبهایتان بالا بکشید تا کینه و کدورت رخت بربندد.
من از پژمان دو سال بزرگترم اما او امروز پسرش ده ساله و دخترش ٩ساله اند.
زندگى عین همین عکس است.
یکى در متن و دیگرى در حاشیه.
براى ما اینطورى رقم خورده و تمام.
پژمان و عمو مازیار با فرزندانشان در متن و من عین عکسى که مى بینید مثل همیشه در حاشیه.

همسر پوریا تابان طلاق مجری بیوگرافی پوریا تابان اینستاگرام مجریان اینستاگرام پوریا تابان

instagram pooriya.taban

اینستاگرام پوریا تابان اینستاگرام مجریان بیوگرافی پوریا تابان طلاق مجری همسر پوریا تابان


ادامه مطلب ...