البته مشکلات دسترسی به بازیهای موبایلی پیش از این هم برای بازی «پوکمون گو» رخ داده بود و در شرایطی که این بازی در مقطعی از زمان به شدت محبوب شده و در بازار جهانی جنجالهایی را به وجود آورده بود، در ماه مرداد و یک ماه پس از انتشار بازی، کاربران ایرانی به دلیل فیلتر شدن آن نمیتوانستند آن را بازی کنند و یا باید قیدش را میزدند یا از فیلترشکن برای باز کردن آن استفاده میکردند.
واکنش به فیلتر شدن این بازی نیز در نوع خودش جالب بود، بدین ترتیب که جواد امیری -معاون نظارت و ارزشیابی بنیاد ملی بازیهای رایانهای- با بیان اینکه صدور مجوز انتشار بازی در داخل کشور بر اساس درخواست ناشر داخلی و معیارهای نظام ردهبندی سنی بازیهای رایانهای (ESRA) و رعایت قوانین و مقررات مربوطه امکانپذیر است، اعلام کرد بازی «پوکمون گو» بدون هماهنگی با این بنیاد فیلتر شده است.
او همچنین اظهار کرده بود: بازی «پوکمون گو» فاقد محتوایی است که سبب ممنوعیت آن شود و این بازی با محتوای موجود، از نظر خطوط قرمز و الگوهای مشخص شده، مجاز است اما این بازی یک فراسرگرمی است و استعلام از سایر نهادهای مرتبط از جمله نهادهای امنیتی، لازمه صدور مجوز نهایی برای این بازی است.
از طرفی سیدابوالحسن فیروزآبادی -رئیس مرکز ملی فضای مجازی- یک هفته پس از آن، با بیان اینکه به نظر میرسد بازی «پوکمون گو» به دلیل مشکلاتی که ایجاد میکند، مناسب نیست از تصمیم کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه برای فیلتر کردن بازی «پوکمون گو» در صورت ورود این بازی به ایران خبر داد.
جدیدترین اختلالات
در ادامه این قطعیهای اینترنتی و گیر و دار بین فیلتر شدن و نشدن، در روزهای اخیر هم اتفاق دیگری رخ داد و دسترسی کاربران ایرانی به بازیهای کلش آف کلنز (Clash Of Clans) و کلش رویال (Clash Royale) دچار اخلال شد. این بازیها، از محبوبترین بازیهای آنلاین و متعلق به شرکت (Supercell) هستند و با توجه به اینکه این شرکت هیچ واکنشی به اختلال در بازیهای خود نشان نداده و از اختلالات جهانی نیز گزارشی نشد، باز هم گمانها به مشکلات داخلی و فیلتر شدن یا اختلالات اینترنتی زده شد.
داغ بودن بازار اختلالات اینترنتی موجب شد بنیاد ملی بازیهای رایانهای ادعا کند عدم دسترسی به این بازیها، به فیلترینگ مربوط نیست و اختلالات اینترنتی سبب این اتفاق شده است و حسن کریمی قدوسی- مدیرعامل بنیاد ملی بازیهای رایانهای- در پیامی تلگرامی که برای جمعی از بازیسازان داخلی منتشر شد، اظهار کرد بر اساس پیگیریهای انجامشده از کمیته تعیین مصادیق محتوای مجرمانه و کافهبازار، مشکل پیشآمده به دلیل اختلال در اینترنت سراسری کشور است و در نهایت حل این اخلال را به آینده موکول کرد.
از طرفی محمدجواد آذری جهرمی –مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت- و البته پس از گذشت نزدیک به یک هفته، در پاسخ به این موضوع، شایعه بروز هرگونه مشکل و اختلال در شبکه اینترنت کشور را رد کرد و گفت: اکنون وضعیت شبکه اینترنت کشور در حالت عادی است و هیچگونه اختلالی که باعث از دسترس خارج شدن برخی سایت ها شود در شبکه اینترنت بروز نکرده است.
او در عین حال که انتشار اخباری درباره از دسترس خارج شدن مرکز داده (دیتاسنتر) برخی شرکتهای ارایهکننده خدمات اینترنتی را بیاساس خواند، موضوع از دسترس خارج شدن بازی کلش آف کلنز را نیز بیارتباط با وضعیت اینترنت کشور دانست و بیان کرد: اطلاعرسانی در این باره بر عهده دبیرخانه کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه است و ارتباطی با وضعیت اینترنت ندارد.
پیش از این جهرمی که به عنوان مسئول یک سازمان دولتی کیفیت را اصلی اساسی میداند، با اشاره به اختلالات شبکههای اینترنتی اظهار کرده بود: سابقا در صورت بروز قطعی در ارتباطات اینترنتی، شرکتها آن را به زیرساخت نسبت میدادند و البته این شرکت آمار کیفی لازم برای ارائه نداشت، اما اخیرا استراتژی خود را عوض کرده و تصمیم گرفتیم کیفیت شبکه را منتشر کنیم.
مشکل از کجاست؟
اگرچه شائبه فیلترینگ کلش آف کلنز از طرف بنیاد ملی بازیهای رایانهای رد شد و این اتفاق به اخلال در شبکه اینترنت منسوب شد و از طرف دیگر، شرکت ارتباطات زیرساخت اختلالات اینترنتی را رد کرد، اما این اظهارات برای کاربر نهایی تفاوتی ندارد و اتفاقی که کاربران شاهد آن هستند، قطعی، کندی، عدم دسترسی و به صورت کلی نارضایی از خدمات اینترنتی است که بازیهای رایانهای را هم شامل میشود.
به نظر نمیرسد پاس دادن این اختلالات به سازمانهای متعدد دردی از مشکلات اصلی درمان کند و اینکه عدم دسترسی به یک بازی مربوط به اختلالات شبکه است و یا اقداماتی برای فیلتر کردن آنها، هر دو یک نتیجه دارد و آن نارضایتی کاربران است. بنابراین شاید بهتر باشد در چنین شرایطی یک مقام مسئول به بهبود اوضاع اقدام کند و یا حداقل با بر عهده گرفتن مسئولیت، احترام مخاطبان را حفظ کرده تا بیاعتمادی کاربران بیشتر از این نشود.
بامداد – زمانی که دستگاه گوارش دچار مشکل و اختلالی می شود، علائمی از خودش نشان می دهد. معده دومین مغز بدن است. این ارگان هوشمند به نوعی وظیفه دارد که سلامت کل بدن را تامین کند و عملکرد آن روی ارگان های دیگر نیز تاثیر دارد. زمانی که این دستگاه درست کار نکند، از پوست تان گرفته تا خواب تان دچار مشکل خواهد شد. در این مطلب ۸ علامت نشان دهنده مشکلات گوارشی را عنوان می کنیم.
احساس خستگی دائمی می تواند علامت آشکاری باشد که نشان می دهد در بدن تان مشکلی وجود دارد. اگر دستگاه گوارش تان به دلیل برنامه های غذایی سخت حساس و آسیب پذیر شده باشد، فعالیت دستگاه ایمنی نیز دچار اختلال می شود.
واقعیت این است که داخل بدن باکتری های زیادی زندگی می کنند. اگر تعداد میکروارگانیسم های مضر روده بیشتر از باکتری های مفید آن باشد، باعث ایجاد عدم تعادل شده و سیستم ایمنی دچار نقص می شود. در نتیجه احساس خستگی زیادی خواهید کرد.
ضرب المثل معروف «رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون» در اینجا نیز صدق می کند. وجود لکه ها و مشکلاتی که روی برخی نواحی صورت ایجاد می شوند، نشان دهنده وجود اختلال در عملکرد دستگاه گوارش هستند. پوست به عنوان وسیع ترین ارگان بدن انژاس دهنده مشکلات درونی بدن است.
اگر ارگانی در بدن به درستی به وظایف خود عمل نکند، بازتاب آن را در پوست تان شاهد خواهید بود. اگر روی گونه هایتان علائم نامطلوبی می بینید، نشان می دهد که دستگاه گوارش تان به کمک نیاز دارد. بنابراین لازم است که به قرمزی پوست، جوش ها، حساسیت پوستی و دیگر علائم روی پوست بیشتر دقت کنید.
مغز ما به طور مستقیم با سلامت دستگاه گوارش در ارتباط است. به این ترتیب اگر احساس اضطراب و افسردگی می کنید و یا اعصاب تان به راحتی بهم می ریزد، ممکن است ناشی از مشکلات گوارشی باشد.
باید بدانید که میلیون ها سلول عصبی در روده وجود دارد که سیستم عصبی روده ای را تشکیل می دهند.
باکتری های خوب روده باکتری هایی هستند که تاثیر مثبتی روی روح و روان شما می گذارند. اگر تعداد این باکتری ها کم شده و باکتری های مضر غالب شوند، تاثیر آن در مغز مشهود خواهد بود.
این مسئله نیز مانند مشکل خستگی دائمی است که در بالا گفته شد. در واقع عفونت و بیماری های عفونی نشان دهنده این است که دستگاه گوارش به خوبی به وظایف خود عمل نمی کند و تعداد باکتری های مضر آن بیشتر است. در نتیجه فعالیت دستگاه ایمنی نیز دچار اختلال می شود.
زمانی که دستگاه ایمنی ضعیف و آسیب پذیر می شود و خود را مشغول مقابله با باکتری های مضر می کند، زمان کافی برای مقابله با بیماری ها و عفونت ها را نخواهد یافت. زمانی که در سلامت عمومی خوبی به سر می برید، دستگاه ایمنی بدنتان قدرت کافی برای مقابله با باکتری ها و محافظت از شما در برابر بیماری های عفونی را دارد.
عدم عملکرد درست دستگاه گوارش باعث تجمع مخمرها، عوامل عفونت زا و باکتری های مضر در دستگاه گوارش می شود. این مسئله نیز باعث ایجاد بوی نامطبوع و احساس مزه اسید در دهان می شود.
با وجود اینکه بوی بدن دهان در نتیجه عوامل متعددی بروز می کند، با این حال این مسئله یکی از علائم رشد بی رویه باکتری های مضر در روده است. اگر بوی بد دهان با مسواک و رعایت بهداشت دهان و دندان از بین نمی رود، بهتر است به دنبال عوامل درونی آن در دستگاه گوارش تان باشید.
اگر اغلب دچار یبوست می شوید، بدانید که این مشکل برای سلامتی مضر است. یادتان باشد که مدفوع مواد زایدی است که باید از بدن دفع شود و باقی ماندن آن در بدن مشکل زا می شود. به این ترتیب که شروع به آزاد کردن سموم می کند.
روده سالم روده ای است که به طور منظم و بدون درد حرکت کرده و مدفوع را به راحتی دفع کند.
یبوست یکی از علائمی است که نشان می دهد دستگاه گوارش تان به خوبی به وظایف خود عمل نمی کند و پای مشکلی در میان است.
این مسئله نشان دهنده خستگی دائمی بدن است. زمانیکه احساس تحریک پذیری عصبی و ناخوشی دائم گوارشی دارید، در انجام فعالیت های روزمره که نیاز به تمرکز دارد دچار مشکل خواهید شد. چون بدن ما یک دستگاه فوق هوشمند است و در صورت وجود مشکل، اختلالی در سیستم آن به وجود می آید. در نتیجه تمرکزتان دچار مشکل شده و به اصطلاح هوش و حواس برایتان نمی ماند.
خواب ما نیز مانند وضعیت مدفوع ، نشان دهنده سلامت و یا بیماری روده هایمان است. اگر تمام شب را به خوابی عمیق فرو می روید نشان دهنده این است که روده های سالمی دارد. اما اگر به سختی خواب تان می برد ممکن است نشان دهنده مشکلاتی در عملکرد دستگاه گوارش باشد.
در گام اول لازم است که به دقت مراقب سلامت دستگاه گوارش خود باشید. برای این کار به طور منظم محصولات غذایی حاوی پروبیوتیک مصرف کنید. لازم است که برنامه غذایی تان با نیازهای بدن تان هماهنگ باشد. اگر متوجه مشکلی شدید، حتما به متخصص گوارش مراجعه کنید.
منبع:تبیان
نوشته علائم نشان دهنده اختلال در دستگاه گوارش اولین بار در بامداد پدیدار شد.
اختلال یادگیری به معنی نارسایی در یک یا چند فرایند روانشناختی در زمینه فهمیدن و به کار بردن زبان اعم از کلامی یا نوشتاری است که به صورت نارسایی در زمینه گوش کردن، فکر کردن، صحبت کردن،هجی کردن یا خواندن، نوشتن و حساب کردن بروز میکند.
بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی، قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است، هوش کم و بیش عادی دارند، به خوبی حرف می زنند و مانند سایر کودکان بازی می کنند، مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند، در خانه نیز خود یاری های لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنها می سپارند، به خوبی انجام می دهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن زمانی که به مدرسه میروند و میخواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی میشوند. این کودکان به تدریج درمییابند که سایر کودکان از نظر وضع درسی بهتر از آنها هستند و احساس حقارت را تجربه میکنند و کم کم بیزاری از درس و مدرسه در آنها به وجود میآید. والدین آنها که اغلب از دلایل ناتوانی یادگیری آنها بی خبر هستند، مشکل را بیشتر میکنند و با فشارهایی که به کودک وارد میآورند، دشواری را چند برابر می کنند.
بدیهی است این کودکان در مراجعه به هر متخصصی، مشکلی تازه در خود مییابند. هر متخصص مشکل آنها را از دریچه چشم خود نگریسته و تنها بعدی از ابعاد پیچیده آن را زیر ذره بین تخصص خویش قرار میدهد. گفتنی است که در این میان، امر اساسی توجه به این نکته است که در این گونه موارد، ضرورتاً باید به جای تشخیصهای انفرادی، از شیوه نظام چند رشتهای سود جست که در آن معمولاً مجموعهای از تجربیات و تخصصها توأمان مورد استفاده قرار میگیرد. بدین معنی که با همگام شدن عدهای از متخصصان و یک سو و یک جهت شدن تلاش های مختلفی که از طرف صاحبان فن و تجربه صورت میگیرد، راهی برای تحلیل، تشخیص و درمان اساسی مسائل یادگیری گشوده می شود.
اصطلاح نارسایی در یادگیری به وسیله روانشناسان و متخصصین تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار میگیرد؛ در حالی که متخصصان پزشکی اختلال یادگیری را ترجیح می دهند. مثلاً بر طبق تعریف انجمن روان پزشکان آمریکا (1994) اختلال زمانی روی میدهد که پیشرفت درسی فرد بر اساس آزمونهای استاندارد فردی در خواندن، حساب کردن، نوشتن یا بیان به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار سنی، درسی، و یا هوشی وی باشد. اگر چه تلاش فراوانی برای یافتن یک تعریف جامع در زمینه اختلالات یادگیری انجام گرفته است، هنوز تعریف کاملی که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد. شاید یکی از دلایل عمده آن این باشد که در بکار بردن اجزای اختلالات یادگیری هنوز ثبات چندانی وجود ندارد. بعضی سعی میکنند آنها را از همدیگر مجزا نمایند در حالی که بعضی دیگر نارسایی در یادگیری را به عنوان یک اصطلاح کلی مورد استفاده قرار میدهند که شامل تمام موارد یادگیری است و بعضی در این زمینه اظهار نظر قاطعی نمیکنند. از طرف دیگر تعاریف، بسته به این که نارسایی در چه حوزه ای تعریف می شود نیز تا اندازه ای فرق می کنند.
کمیته بین نهادی نارساییهای یادگیری (1987) که نمایندگی 12 نهاد در بخش خدماتی، بهداشتی و انسانی و بخش آموزش و پرورش را دارد جنبه های زیر را در تعریف خود از نارسایی ویژه در یادگیری مورد تأکید قرار می دهد:
کودکان با مشکل اختلال یادگیری گروه ناهمگنی را تشکیل میدهند که ویژگیهای بسیار متفاوتی دارند . اما باید در نظر داشت که همه کودکان با نارسایی در یادگیری ممکن است تمام این ویژگی ها را نداشته باشند و در عوض بعضی از افرادی که نارسایی ویژه در یادگیری ندارند ممکن است بعضی از این ویژگیها را داشته باشند. از این جهت که هر کودکی دارای ویژگی های منحصر به فرد برای خود میباشد ممکن است فقط بعضی از این ویژگیها در او وجود داشته باشد. افزون بر این بعضی از ویژگیهایی که در اینجا مورد بحث قرار میگیرد متناسب با سن و سطح رشدی هر کودک معین است که در صورت ادامه میتواند مشخصه این کودکان در نظر گرفته شود. علیرغم این ناهمگنی اغلب مشکلات کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری با همدیگر همانندی دارد و این ویژگیها را نمیتوان به راحتی از همدیگر تفکیک کرد. زیرا گاهی ممکن است رفتارهایی در رابطه با چندین ویژگی بطور همزمان مشاهده شود. از طرف دیگر داشتن مشکل در یک جنبه ممکن است جنبه های دیگر را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. مثلاً داشتن مشکلات درک مطلب، در زمینه زبان بیانی فرد نیز مشکلاتی ایجاد میکند. بنابراین ارزیابی این کودکان فراتر از بررسی یک جنبه معین فرد است.
اگر چه نارسایی در درجه اول بر روی جنبه درسی کودکان تأثیر دارد اما باید در نظر داشت که حوزههای دیگر چون حوزههای اجتماعی و شغلی فرد هم به نوعی از آن تأثیر میگیرند و در بسیاری از موارد بر روی بهداشت روانی و عزت نفس اثر منفی میگذارند. افزون بر این مشکلات همایند چون اختلال نقص توجه بیش فعالی، افسردگی، و مشکلات عصبی نیز ممکن است در کنار آن وجود داشته باشد. بنابراین کودک ممکن است بیش فعال، بی توجه و در عین حال ناسازگار باشد. اما برای ساده شدن موضوع می توان این ویژگیها را در گروههای زیر طبقه بندی نمود:
کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری، الگوهای حرکتی متمایزی نسبت به بعضی از کودکان دیگر دارند که به برخی از مهمترین آنها در اینجا اشاره می شود:
این چنین رفتارهایی الزاماً نادرست نیستند بلکه تعداد دفعات آن بیش از اندازه و خارج از تناسب است. گرچه به نظر بعضی گاهی رفتار از نظر کیفی نیز متفاوت، تصادفی و با سازمان یافتگی کمتری است. باید در نظر داشت که گرچه بعضی از کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری این حالت را از خود نشان میدهند بسیاری از کسانی که نارسایی در یادگیری ندارند نیز ممکن است بیش فعال باشند.
برخلاف کودکان بیش فعال بعضی از کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری وجود دارند که به طور غیر طبیعی فعالیت حرکتی محدودی داشته و بیش از اندازه آرام و بی حال هستند. اما از جهت این که مشکلات رفتاری این گروه کودکان کمتر در مدرسه مورد شناسایی قرار می گیرد بندرت شناخته میشوند و در نتیجه کمتر جزو کودکان با نارسایی در یادگیری به حساب میآیند.
کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری انواع متفاوتی از اشکالات اجتماعی و عاطفی همچون خود پنداره پایین، تحمل کم نسبت به ناکامی، اضطراب، کناره گیری اجتماعی، طرد اجتماعی، اجتناب کردن از کار یا کند بودن در آن از خود نشان میدهند. این کودکان معمولاً در کار کردن و بازی کردن با کودکان دیگر از خود ناتوانی نشان می دهند و بیشتر اوقات در اثر ناکامیهای ناشی از آن، رفتارهای مداخله گری دارند.
اختلالات ادراکی یعنی ناتوانی در شناسایی، تمیز، و تعبیر و تفسیر کردن احساس که میباید با اشکالات مربوط به حواس فرق گذاشته شود. مثلاً یک کودک نابینا چون نمی تواند ببیند ادراک بینایی برایش ایجاد نمیشود اما در مورد اختلالات ادراکی کودک در عین حال که توانایی دیدن را دارد در حوزه های معینی مشکلات ادراکی از خود نشان میدهد. اختلالاتی همچون عدم ایجاد اشکال هندسی، تشخیص متن و زمینه، حروف وارونه و واژگون و مانند آن نشانه اختلال در ادراک بینایی، عدم تشخیص تن صدا و فرق نگذاشتن بین صداهای گوناگون نشانه اختلال در ادراک شنوایی، ناتوانی در شناخت اشیاء معمولی از طریق لمس کردن نشانه اختلال در ادراک لمسی و اشکال در هماهنگی، جهت یابی و تعادل نشانه اختلال در ادراک تعادل است. اما اختلال در ادراک بویایی و چشایی به نظر می رسد کمتر با نارسایی ویژه در یادگیری بستگی داشته باشد.
4- اختلالات نمادسازی
نماد سازی یکی از پیشرفته ترین تواناییهای ذهنی است که در آن مغز ادراکات، حافظه و حالتهای وابسته به آنها را برای بدست آوردن مهارتهای اساسی یادگیری به صورت یکپارچه در میآورد و از آنها یک زنجیره فکری یا فرآیند میسازد.
برای موفق شدن در یادگیری کودک باید توانایی توجه کردن به یک موضوع معین و به همین ترتیب در موقعیت مناسب جدا کردن توجه از یک موضوع و پرداختن به یک موضوع معین دیگر را داشته باشد.
اختلالات حافظه شامل اشکال در جذب، ذخیره سازی و باز شناسی اطلاعات در ارتباط با بینایی، شنوایی یا فرآیندهای دیگر یادگیری است. مشخص شده است که کودکان با نارسایی در یادگیری در باز شناسی، و همچنین یادآوری هم مستقیم و هم وارونه اعداد مشکل دارند. در این زمینه ناتوانی در به تصور در آوردن حروف، کلمات و یا ارقام نشانه اشکال در حافظه دیداری و ناتوانی در به وجود آوردن مجموعه یا ترتیب حروف، کلمات یا ارقام نشانه اشکال در حافظه شنیداری است. افزون بر این حافظه غیر کلامی کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری در رابطه با حافظه کوتاه مدت و دراز مدت نیز اشکالاتی دارند که شامل ضعف در حافظه، دامنه لغت ضعیف و اشکال در درک جملات است.
اختلالات زبانی و گفتاری یکی دیگر از ویژگیهای کودکان با نارسایی در یادگیری است که در حوزههایی همچون بیان شفاهی و درک مطلب شنیداری و مانند آن خود را نشان میدهد و از اشکالات گفتاری مانند اشکالات تلفظی، اشکالات صدایی مانند صدای گرفته و اشکال در روان بودن گفتار مانند لکنت زبان فرق گذاشته میشود. در این زمینه کسانی که نارسایی در زبان و گفتار به طور همزمان دارند احتمال بیشتری برای نارسایی در خواندن ایجاد میشود. تأخیر در زبان یکی از مشکلات رایج این کودکان است و معمولاً در سنینی که کودکان به طور معمول صحبت میکنند ممکن است اصلاً صحبت نکنند یا از زبان محدودی استفاده نمایند. لازم به ذکر است که معمولاً صحبت نکردن در سن 4 سالگی به عنوان تأخیر در زبان در نظر گرفته میشود.
علل احتمالی اختلالات یادگیری چیست؟
نظریات گوناگونی در اینکه چگونه اختلالات یادگیری به وجود می آید ابراز شده است که هر کدام این نظریات سعی کرده اند عوامل گوناگونی را برای آن در نظر بگیرند. منتهی باید در نظر داشت که به ندرت می توان یک عامل واحد را به عنوان ایجاد کننده نارسایی در نظر گرفت بلکه بهتر است گفته شود که پدیده پیچیده ای مانند اختلال یادگیری در اثر تعامل چندین عامل گوناگون به وجود می آید. بعضی از این عوامل به عنوان عامل اصلی نارسایی در نظر گرفته می شوند در حالیکه بعضی دیگر ممکن است عامل تسهیل کننده شرایط باشند و بنابراین هر کودکی باید در تمام زمینه ها مورد ارزیابی قرار گیرد تا اطمینان حاصل شود چه کسانی تحت این عنوان قرار می گیرند. عواملی را که در ایجاد نارسایی ویژه در یادگیری به صورت مستقیم یا به عنوان تسهیل کننده سهم دارند را به صورت زیر طبقه بندی می کند:
محیطهای متفاوتی که کودک با آنها سروکار دارد هر کدام به نوعی در چگونگی یادگیری و بر روی تمایل و انگیزه او برای یادگیری تأثیر میگذارند. این محیطها را میتوان به صورت زیر طبقه بندی نمود.
تجربیات محیطی کودک در 5 یا 6 سال اول زندگی تأثیر عمیقی بر روی رشد شناختی و هوشی او دارد و زبان به عنوان یکی از ملزومات عمده بشر، همبستگی نزدیکی با این تجربیات اولیه و مخصوصاً با والدین دارد. والدین نه تنها موقعیت مناسب را برای رشد کودک در زمینههای گوناگون به وجود میآورند، که میتوانند به نوبه خود در اکتساب این زبان مؤثر باشند، بلکه خود آنها الگوی مناسبی نیز برای یادگیری کودک به شمار میروند. بنابراین اساس کارآمدی کودک در زبان، به آن طوری که بعداً در مدرسه از او انتظار خواهد رفت، در خانه بنا نهاده میشود. کودکان با نارسائیهای یادگیری معمولاً از خانوادههایی هستند که فرزندان زیادی دارند. همچنین کودکانی که با یکی از والدین زندگی می کنند موارد بیشتری از مشکلات مانند نرفتن به مدرسه یا نارسایی یادگیری از خود نشان میدهند.
کودکان زمان قابل ملاحظه ای از ساعات بیداری خود را در مدرسه میگذرانند و بنابراین روابط آنها با گروه همسن و کارکنان مدرسه از معلم گرفته تا مدیر و معاون و خدمتگذار و دیگران، تأثیر چشمگیری بر روی تجربیات آنان دارد. از جهت این که کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری مشکلات زیادی در حوزه زبان و رفتار اجتماعی دارند نمیتوانند به راحتی روابط گروهی مناسبی با دیگران بر قرار نمایند و در نتیجه از طرف گروه همسن و معلمان طرد میشوند. افزون بر این در مدرسه برای کوششهای خود کمتر مورد تشویق و تقویت قرار میگیرند و بیشتر از دیگران مورد انتقاد واقع میشوند که به نوبه خود بر روی یادگیری آنان تأثیر می گذارد. معمولاً معلمان در کلاس توجه خود را بر روی چند شاگرد برگزیده و اغلب اوقات آنهایی که از نظر درسی وضعیت خوبی دارند، متمرکز کرده و در نتیجه به شاگردان دیگرتوجه کمتری می کنند به طوری که وقتی کودک با نارساییهای یادگیری به کلاس پنجم یا بالاتر میرسد بودن یا نبودن او در کلاس فرق چندانی نمی کند.
روابط اجتماعی کودک با دوستان و گروههای اجتماعی دیگر نوع رشد اجتماعی، شناختی و عاطفی او را تعیین میکند. اگر این رابطه خوشایند و موفقیت آمیز باشد احساس رضایت و اعتماد به نفس، و اگر ناموفق باشد حالت ملال آوری به وجود میآورد. عدم موفقیت در روابط اجتماعی ممکن است به علت اشکال در ایجاد روابط یا نداشتن مهارت های اجتماعی لازم باشد. معمولاً کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری آگاهی ندارند که هر رفتار معین آنها از طرف دیگران چگونه تلقی میشود و از همساز کردن خود با نقطه نظرهای دیگران ناتوان هستند و چون نیازهای دیگران در نظر گرفته نمیشود احتمال به وجود آمدن روابط مناسب با دیگران کاهش مییابد و در نتیجه همین تجربیات اجتماعی ناخوشایند ممکن است یادگیری آنان را تحت تأثیر قرار دهد. اعتقاد بر این است که همان ویژگی هایی که نارسایی درسی را به وجود می آورد نارسایی های اجتماعی را نیز ایجاد نماید.
در بیان رابطه بین نارساییهای یادگیری و مشکلات عاطفی نظریات متفاوتی وجود دارد. به اعتقاد بعضی، نارساییهای یادگیری در اثر اشکالات عاطفی به وجود میآیند و بنابراین باید از طریق روشهای روان شناختی اعتماد به نفس لازم را در کودکان ایجاد کرد؛ خود پنداره آنان را افزایش داد و علایق آنان را کشف نمود تا نارسایی های یادگیری ناشی از آنها نیز درمان شود. بعضی دیگر معتقد هستند مشکلات عاطفی در اثر نارسایی های یادگیری به وجود می آیند و بنابراین باید با به کار گرفتن روش آموزش مستقیم سعی در از بین بردن نارسایی یادگیری کرد تا عوامل عاطفی نیز به تدریج ضعیف شده از بین بروند.
بعضی از عوامل فیزیکی نیز به گونه ای با نارسایی های یادگیری ارتباط پیدا می کنند و بدین جهت باید اطمینان حاصل شود وجود نارسایی در اثر بودن این عوامل نباشد. عوامل عمدهای که در این زمینه دخالت دارند به قرار زیرند:
بعضی از کودکان به علت داشتن اشکالاتی در مکانیسم شنوایی اطلاعات و آموزش را به خوبی نمیشنوند و در نتیجه در یادگیری آنان اختلالاتی به وجود میآید. مثلاً پژوهشگران پیدا کردند که بعضی از این کودکان در یک پس زمینه صدایی قادر نیستند خوب بشنوند و باید در نظر داشت که در زمینه شنوایی حتی اختلالات بسیار جزئی نیز میتواند یادگیری کودک را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا اولاً بر روی ارتباط بر قرار کردن کودک با معلم، گروه همسن و دیگران تأثیر دارد؛ ثانیاً شنوایی لازمهای اساسی برای یادگیری زبان است و اگر کسی در این زمینه اختلال داشته باشد در زمینه یادگیری نیز با اشکال روبرو خواهد شد. پژوهشگران دریافتهاند که وجود اشکال در گوش میانی می تواند اختلالات رشدی و درسی در کودکان ایجاد کند.
توانایی خوب دیدن از موارد لازم برای آموختن مهارتهای یادگیری است و بنابراین اختلال در این توانایی در یادگیری کودکان نارسایی به وجود میآورد. منتهی باید در نظر داشت که این اختلالات به تنهایی نمیتوانند به عنوان عامل اصلی در نظر گرفته شوند. افزون بر این درمان کردن مشکلات دیداری فقط بخش کوچکی از مشکلات خواندن را درمان میکند و نارسایی های زیر بنایی را که عامل بسیاری از نارسایی های یادگیری هستند را از بین نمی برد. گرچه تمرینهای چشمی به صورتی که در درمان بینایی مورد استفاده قرار می گیرند در زمینه نارسایی تأثیر داشته باشد، اما در هر حال معلم باید به نشانه هایی همچون چرخاندن سر، خم کردن سر به جلو، داشتن تنش در کارهایی که نیاز به دیدن از نزدیک دارد، نگاه کردن به دور، مالیدن بیش از اندازه چشم، اجتناب کردن از کار با اشیایی که به چشم نزدیک هستند، حالت نشستن و مانند آن توجه داشته باشد.
تحقیقات اولیه نشان دهنده این است که پسرها بیشتر از دخترها در معرض نارسایی های ویژه قرار میگیرند. در مروری که بر ادبیات تحقیق انجام گرفته است پیدا شده است که حتی زمانی که میزان خطا در این مطالعات به حداقل رسانده شود نیز این تفاوت هنوز وجود دارد. دامنه این تفاوت بین 2 تا 8 برابر است. پژوهشگران نارسایی های یادگیری را 1/84، نابهنجاریهای نوشتاری را 5/56 و اختلال نقص توجه بیش فعالی را 1/39 درصد در پسرها تخمین میزنند. واقعیت این است که مردهای بیشتری با نارساییهای یادگیری وجود دارند که ممکن است به نوعی در ارتباط با کروموزوم جنسی باشد. مثلاً (راتر و همکاران، 2004) پیدا کردهاند که مشکلات خواندن در پسرها بیشتر از دخترهاست. بنابراین جنسیت می تواند به عنوان یکی از عوامل به وجود آورنده نارسایی ویژه در یادگیری در نظر گرفته شود اما تحقیقات نشان می دهند که این تفاوت خیلی چشمگیر نیست.
منبع: مرکز درمانی آریان
اولین نشانه ضعف در بینایی افراد،سردرد است که باعث می شود پزشک برای معاینه چشم و انجام آزمایش دید اقدام نماید. سردرد مربوط به چشم معمولا عصرها و بعد از کار طولانی مدت چشمی شروع میشود.هنگامی که چشم عیوب انکساری داشته باشد، کم کم خسته میشود
خشکی چشم
خشکی چشم یکی از علتهای بسیار شایع احساس درد و ناراحتی در اطراف چشمها است که معمولا صبحها بهتر است و در اواخر روز بدتر میشود. به علاوه انجام کارهای چشمی مثل مطالعه یا کار با کامپیوتر میتواند باعثبدتر شدن درد و ناراحتی در مبتلایان به این بیماری شود.
بیماریهای قرنیه
قرنیه بافت بسیار حساسی است که تعداد زیادی اعصاب حسی در آن وجود دارد و به همین علت به درد و تحریک واکنش زیادی نشان میدهد.طبیعی است که تحریکات وارد شده به این بافت حساس می تواند درد شدیدی در چشم و اطراف چشم و گاهی در تمام سر ایجاد کند،
مثلا ورود هر نوع جسم خارجی به داخل چشم- چه مستقیما به قرنیه بچسبد و چه در پشت پلک گیر بیفتد و باعث خراشیده شدن قرنیه شود- علاوه بر ایجاد درد و قرمزی و اشک ریزش ، معمولا باعث سردرد نیز میشود.
همچنین در افرادی که به علت جوشکاری یا نگاه کردن طولانی مدت به برف (مثلا در ورزش اسکی) دچار برقزدگی چشمها میشوند نیز پوشش خارجی (اپیتلیوم) قرنیه آسیب میبیند و فرد علاوه بر اشک ریزش و درد چشمها، دچار سردرد شدید میشود.
از دیگر بیماریهای قرنیه که باعث ایجاد سردرد میشود، زخم قرنیه است. همچنین التهاب قرنیه یا کراتیت نیز میتواند باعث سردرد گردد.یکی از بیماریهای قرنیه که عمدتا باعث سردرد صبحگاهی مکرر میشود، خراش راجعه قرنیه (Recurrent Corneal Erosion) است. در این بیماری اپی تلیوم قرنیه چسبندگی کمی به بافتهای زیرین دارد و مستعد کنده شدن است.
در این حالت، خیلی از اوقات وقتی فرد مبتلا هنگام صبح چشمهایش را باز میکند، بخشی از اپی تلیوم قرنیه کنده میشود و علاوه بر سوزش و اشک ریزش و درد چشم، سردرد نیز در همان سمت ایجاد میشود.
گلوکوم (آب سیاه چشم) حاد زاویه بسته
این بیماری باعث ایجاد تاری دید، درد چشم، اشک ریزش و سردرد شدید میشود. تشخیص این بیماری با معاینه کامل چشمی امکان پذیر است. تشخیص این بیماری اهمیت زیادی دارد، چون میتواند منجر به کاهش دید دائمی شود.
التهاب داخل چشمی(Uveitis)
التهاب داخل چشمی (یووئیت) میتواند علاوه بر درد چشم، سردرد نیز ایجاد کند. البته در مواردی که یووئیت قسمتهای قدامی چشم مثلا عنبیه را درگیر کرده باشد، احتمال ایجاد سردرد بیشتر است.
التهاب صلبیه (Scleritis)
التهاب صلبیه میتواند باعث درد شدید چشم و سردرد شود. نکته قابل توجه آن است که اگر التهاب صلبیه در بخشهای خلفی کره چشم اتفاق بیفتد، ممکن است در ظاهر چشم تغییر خاصی ایجاد نکند، اما باعث ایجاد سردرد شدید در ناحیه پشت چشم شود.
تشخیص این بیماری از دو جهت مهم است: اول آن که این بیماری در خیلی از موارد با بیماریهای جدیتر همراه است که در صورت عدم درمان مناسب میتواند حتی حیات فرد را تهدید کند. دوم آن که این بیماری میتواند منجر به آسیب جدی و حتی سوراخ شدن چشم گردد.
بیماریهای حدقه چشم
وجود التهاب یا تومور در ناحیه پشت چشم و در داخل حدقه چشم میتواند باعث بروز سردرد شود.
التهاب عصب بینایی
التهاب عصب بینایی علاوه بر آن که باعث تاری دید میشود، می تواند با درد چشم و سردرد (به ویژه در ناحیه پشت چشم) همراه باشد. در افراد مبتلا به التهاب عصب بینایی معمولا حرکت دادن چشم باعث بدتر شدن درد میگردد.
زونای چشمی
این عارضه یک بیماری ویروسی است که بر اثر فعال شدن ویروس آبله مرغان در اعصاب حسی چشم اتفاق میافتد. علامت مشخصه زونا بروز بثورات ریز پوستی به صورت آبدانههای کوچک در یک زمینه ارغوانی و بنفش است که با درد شدید همراه است. معمولا درد یکی دو روز قبل از ظاهر شدن بثورات پوستی شروع میشود و تا مدتی پس از بروز دانهها ادامه پیدا میکند.
البته در بعضی افراد ممکن است درد ناشی از زونا حالت مزمن پیدا کند و تا ماهها پس از بیماری، فرد احساس درد داشته باشد. در صورتی که زونای چشمی علاوه بر درگیری پوست اطراف چشم، بافتهای داخل چشم را نیز درگیر کرده باشد، التهاب داخل چشمی (یووئیت) نیز باعث بدتر شدن سردرد فرد مبتلا میگردد.
فصلها دلیلی بر تغییر خلق و خوی افراد هستند و گاه منجر به اختلال خلقی فصلی در افراد میشود. پاییز و زمستان بیشترین تاثیر را بر تغییر خلق افراد دارند.
انسان از هزاران سال پیش به این نکته پی برده که فصلهای سال میتوانند روی خلق افراد اثر بگذارند. تا دهۀ 1980 اصطلاح «اختلال خلقی فصلی» تعریف نشده بود. این تعریف در مورد افرادی بهکار میرود که علیرغم اینکه گاهی در تابستان هم افسرده میشوند ولی در بیشتر موارد در فصلهای پاییز و زمستان به افسردگی مبتلا میگردند.
اختلال خلقی فصلی (SAD) چیست؟
اختلال خلقی فصلی نوعی افسردگی با الگویی ویژه است. این اختلال هر سال به طور منظم در پاییز و زمستان شروع میشود و در بهار و تابستان پایان مییابد. به همین دلیل گاهی به آن «افسردگی راجعه زمستانی» هم گفته میشود.
بسیاری از علائم SAD
همان علائمی هستند که
در افسردگی «معمولی» (غیرفصلی) هم دیده میشوند. این علائم شامل:
علائم SAD نسبت به علامتهای افسردگی کمی متفاوت هستند. در اختلال افسردگی غیرفصلی افراد معمولا کمتر غذا میخورند و خوابشان کم میشود، در حالیکه در اختلال خلقی فصلی اغلب خواب و اشتهای فرد بیشتر میشود.
اگر به اختلال خلقی فصلی مبتلا باشید در صبحهای زمستان به سختی از خواب بیدار میشوید و در طول روز هم خوابآلود هستید. ممکن است بیشتر دلتان بخواهد شکلات و مواد غذایی که کربوهیدرات بیشتری دارند مثل نان سفید و شیرینیجات بخورید. در این حالت دلتان نمیخواهد که فعالیتهای بدنی انجام دهید و به همین خاطر در طول زمستان وزنتان اضافه میشود.
افسردگی فصلی در فصل بهار بهتر میشود. در حقیقت حدود یک سوم افراد مبتلا به اختلال خلقی فصلی در فصل تابستان و بهار خلقشان کمی از حد معمول بالاتر میرود.
چه افرادی دچار اختلال خلقی فصلی میشوند؟
مثل سایر انواع افسردگی، این اختلال بیشتر در زنان در سنین باروری دیده میشود. اختلال افسردگی فصلی در زنان سه برابر شایعتر از مردان است. این اختلال در کودکان و افراد مسن هم رخ میدهد ولی بروز آن در این گروههای سنی نسبتا نادر است. این اختلال در افرادی که مناطقی استوایی زندگی میکنند شایع نیست و هرچه از خط استوا دورتر شویم، احتمال شیوع آن بیشتر میشود. بسیاری از ما ممکن است در زمستان علائم مختصری پیدا کنیم، کمی احساس خستگی کنیم، کمی بیشتر بخوابیم و وزنمان کمی بیشتر شود. این حالت تا حدودی شبیه خواب زمستانی در حیوانات است. اگر علائم شما آنقدر شدید هستند که زندگی روزمرهتان را دچار مشکل میکنند، ممکن است دچار SAD شده باشید. در انگلستان سه نفر از هر صد نفر علامتهای شدید افسردگی زمستانی را دارا هستند.
چه عواملی باعث ایجاد اختلال خلقی فصلی میشوند؟
به نظر میرسد که علت آن کمبود نور روزانه در زمستان باشد. امروزه ما بیشتر در فضاهای سربسته زندگی میکنیم و کمتر با نور خورشید مواجه هستیم. به نظر میرسد که کمبود این نور میتواند بر نحوه کار کردن سروتونین در مغز تاثیر بگذارد و ما را بیشتر در معرض خطر افسردگی قرار دهد.
سایر اثرات SAD
بعصی از علامتهای اختلال خلقی فصلی میتوانند مشکلاتی تولید کنند که فرد مبتلا احساس بدتری پیدا کند. - یک حلقۀ معیوب:
اگر دائما احساس خستگی کنید، احتمالا کمتر کار و فعالیت میکنید، فعالیت بدنی کمتر، افسردگی را تشدید میکند.
اگر بیشتر غذا میخورید، افزایش وزن بیشتری هم خواهید داشت.
خوابآلودگی، کم شدن انگیزه و تحریکپذیری میتوانند باعث مشکلات بیشتری در خانه، اجتماع و محل کار شوند. فرد مبتلا به SAD هرچقدر که کمتر از عهدۀ وظایفش بربیاید، بیشتر تحت فشار قرار میگیرد.
برخی از موارد خودیاری که در پایین به آنها اشاره میشود میتوانند مانع از تشکیل حلقۀ معیوب علائم و تشدید مشکلات فرد شوند.
خودیاری و روانشناسی در درمان اختلال فصلی
این نکات و موارد خودیاری، معمولا برای کمک به درجات خفیف SAD مفید است، ولی البته باید در موارد شدیدتر SAD هم به کار گرفته شود.
نوردرمانی برای درمان اختلال خلقی فصلی
این کار با یک جعبه نورانجام میشود تا کمبود نور روز را در زمستان جبران کند. نور تولید شده شبیه نور خورشید است ولی اشعه فوق بنفش ندارد به همین دلیل برای پوست و چشم مضر نیست.
از زمانی که علائم در فصل پاییز آغاز میشوند، باید از جعبه نور به مدت 30 دقیقه تا یک ساعت در روز استفاده کنید. اگر از جعبه صبحها در زمان صبحانه استفاده شود، بیشترین تاثیر را خواهد داشت. نوردرمانی بسیار سریع اثر میکند. اگر این درمان برای فرد موثر باشد، اغلب در هفته اول درمان تا حدودی متوجه بهبود علائم خواهد شد.
خوشبختانه عوارض جانبی این روش درمانی خفیف هستند. ممکن است متوجه شوید که دچار سردرد، تهوع یا تاری دید شدهاید. این علائم با کمی فاصله گرفتن از جعبه نور قابل رفع هستند ولی باید توجه داشته باشید که خیلی از آن دور نشوید. هرچقدر چشمتان از جعبه دورتر باشد، نور کمتر درخشان به نظر میرسد. به همین خاطر باید مدت طولانیتری از آن استفاده کنید تا همان تاثیر را داشته باشد. معمولا بهتر است ازجعبۀ نور از ساعت پنج بعدازظهر به بعد استفاده نکنید چون ممکن است باعث شود که شب به راحتی خوابتان نبرد.
ساعتهای شبیهسازیکننده سپیده صبح: از این ساعتها هم میتوان کمک گرفت. این ساعتها به تدریج از یک ساعت قبل از بیدار شدن فرد شروع به تولید نور میکنند و این نور به تدریج درخشانتر میشود. این ساعتها خصوصا در مواردی که صبحهای زمستانی بیدار شدن از خواب برایتان سخت است مفید هستند.
سایر وسایل نوری شامل:
چراغ مطالعه برای کسانی که پشت میز کار میکنند.
کلاه لبهدار مولّد نور: این وسایل شبیه کلاه بیسبال هستند که توسط چراغهای کوچکی نور را به چشمها میتابانند.
دارو درمانی
داروهای ضدافسردگی عموما برای درمان SAD مفید هستند. باید از مصرف هر نوع دارویی که موجب احساس خستگی و خوابآلودگی میشود خودداری کرد، به همین خاطر بیشتر از داروهای SSRI استفاده میشود. بهترین شواهد در مورد مصرف سرترالین، سیتالوپرام یا فلوکستین موجود است. برای درمان اختلال خلقی فصلی معمولا دارو را در پاییز آغاز و در بهار قطع میکنند.
درمان شناختی رفتاری (CBT)
شواهدی وجود دارد که نشان میدهند درمان شناختی رفتاری میتواند برای درمان افسردگی زمستانی و پیشگیری از عود آن در زمستان سالهای آینده مفید باشد.
خودنمایی، جلب توجه دیگران و رفتارهای اغواگرانه از ویژگیهای افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی (Histrionic) است. با اختلال شخصیت نمایشی بیشتر آشنا شوید.
به احتمال زیاد تا به حال با افرادی که برای جلب توجه دست به کارهای غیرعادی میزنند برخورد کردهاید. از فرد موتور سواری که در خیابان برای جلب توجه به اصطلاح تک چرخ و بوق ممتد میزند تا فرد به ظاهر با کلاسی که در یک مهمانی لباس عجیب غریب پوشیده و آرایش جلفی کرده است. به این رفتارهای غیر عادی که افراد مرتکب آن میشوند اختلال شخصیت نمایشی گفته میشود.
برای این گونه افراد دنیا سرتاسر صحنه نمایش است و آنان ستاره سینمای آن. آنان سعی دارند به هر روشی دیگران را شیفته خود کنند. در برخورد با این افراد صحبت های پر آب و تاب و جلب توجه کننده مکررا دیده میشود. این افراد همواره در حال بزرگنمایی چیزهایی هستند که در ذهنشان میگذرد. رفتار بیمار در هر دو جنس مرد و زن اغواگرانه و نمایشی است. اینگونه افراد در برخورد با جنس مخالف اهل لاس زدن و عشوهگری هستند؛ به خصوص خانمها که ممکن است لباسهای زننده بپوشند و آرایشهای غلیظ نیز انجام دهند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی (اختلال هیستریونیک) ممکن است برای جلب توجه "ژستهای تهدید"، "خودکشیهای نمایشی" و یا "بیماریهای جلب توجه کننده" نیز داشته باشند.
همانگونه که تا اینجا متوجه شدهاید، ویژگی اصلی اختلال شخصیت نمایشی، رفتار توجه طلبانه و هیجان پذیری مفرط و فراگیر است. این الگو در اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینههای گوناگون ظاهر میشود.
ملاکهای تشخیص اختلال شخصیت نمایشی
به اختلال شخصیت نمایشی اختلال هیستریونیک نیز گفته میشود. هستریونیک یکی از مشتقات واژه هیستری است. هیستری واژه کهنهای در زمینه روانپزشکی است و برای بیماریهایی به کار برده میشود که در آنها علل هیجانی و نشانههای عاطفی به یک نشانه جسمانی تبدیل میشود.
برای تشخیص این اختلال، وجود پنج (یا بیشتر) علامت از علائم زیر ضروری است:
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی بشدت تاثیر پذیر هستند و از نظر اعتماد کردن به افراد صاحب قدرت، ممکن است بسیار زود باور یا ساده لوح باشند و عقیده داشته باشند که این افراد به صورت معجزه آسایی قادرند مشکلات آنها را حل کنند. این افراد میل دارند تا به دیگران شک کنند و به سرعت مجاب شوند. افراد مبتلا به این اختلال، اغلب روابط را صمیمانهتر از آنچه واقعاً هست در نظر میگیرند و تقریباً هر آشنایی را با «عزیزم» یا «دوست عزیزم» خطاب میکنند و پزشکانی را که تنها یک بار و یا دو بار و آن هم تحت شرایط حرفهای ملاقات کردهاند، با اسامی کوچک مورد خطاب قرار می دهند. در این گونه افراد، خیالپردازیهای عشقی شایع است.
ویژگیها و اختلالهای همراه اختلال شخصیت نمایشی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی ممکن است برای رسیدن به صمیمیت هیجانی در روابط عاشقانه یا رابطه جنسی خود مشکل داشته باشند. آنها اغلب در روابط خود با دیگران، بدون اینکه آگاه باشند نقش بازی میکنند (برای مثال، نقش «قربانی» یا «شاهزاده خانم»). آنها ممکن است از یک سو با فریبکاری یا گمراه سازی هیجانی شریک جنسی خود را کنترل کنند، در حالی که از سوی دیگر وابستگی چشمگیری را نسبت به آنها نشان میدهند. افراد مبتلا به این اختلال، اغلب با دوستان همجنس خود روابط مختلفی دارند، زیرا روش بین فردی آنان از نظر جنسی برانگیزاننده بوده و ممکن است برای روابط دوستانه آنها تهدید کننده به نظر برسد.
همچنین ممکن است به واسطه خواستهای مربوط به توجه مداوم، باعث بیزاری دوستان خود شوند. هرگاه مرکز توجه نباشند، بیشتر افسرده و پریشان میشوند. آنها ممکن است خواهان تازگی، تحریک و هیجان باشند و از انجام کارهای معمولی خود، کسل شوند. این افراد، اغلب در موقعیتهایی که موجب به تأخیر افتادن پاداش میشوند، احساس ناکامی کرده و یا قادر به تحمل آنها نیستند و اغلب اعمالشان معطوف به کسب رضایتمندی فوری است. اگرچه اغلب یک شغل یا طرح کاری را با شور و اشتیاق فراوان آغاز میکنند، ولی علاقهشان ممکن است به سرعت کاهش یابد. خطر واقعی خودکشی این افراد مشخص نیست، ولی تجربههای بالینی نشان میدهند که افراد مبتلا به این اختلال برای جلب توجه، در معرض خطر ژستهای تهدید به خودکشی هستند. اختلال شخصیت نمایشی به میزان بیشتر با "اختلال جسمانی کردن"، "اختلال تبدیلی" و "اختلال افسردگی عمده" همراه است. معمولاً اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته، ضداجتماعی و وابسته همراه با این اختلال نیز ظاهر میشوند.
تفاوت اختلال شخصیت نمایشی با سایر اختلالهای شخصیتی دیگر
ممکن است سایر اختلالهای شخصیت با اختلال شخصیت نمایشی اشتباه گرفته شوند، چون ویژگیهای مشترک معینی دارند. بنابراین، تمایز میان این اختلالها براساس تفاوتهای موجود در ویژگیهای بارز آنها مهم است. با وجود این، اگر فردی دستهای از ویژگیهای شخصیتی را داشته باشد که علاوه بر اختلال شخصیت نمایشی، با ملاکهای یک یا چند اختلال شخصیت دیگر نیز مطابقت کنند، باید تمام تشخیصها را مطرح کرد. اگرچه میتوان اختلال شخصیت مرزی را نیز با توجه طلبی، رفتار فریبکاری، و تغییر سریع هیجانها مشخص کرد، ولی این اختلال نیز با خود تخریبی، گسستگی قهرآمیز روابط نزدیک و احساسهای مزمن پوچی عمیق و آشفتگی هویت مشخص میشود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت نمایشی در گرایش به تکانشگری، سطحی بودن، هیجان طلبی، بی پروایی، اغوا گری و فریبکاری شبیه به هم هستند، ولی اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی بیشتر در هیجانهای خود اغراق می کنند و درگیر رفتارهای ضداجتماعی نمی شوند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی در کسب محبت مهارت دارند، در حالی که اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی در کسب منفعت، قدرت یا سایر رضامندیهای مادی ماهر هستند. اگر چه افراد مبتلا به اختلال شخصیت خوشیفته نیز به توجه دیگران نیاز دارند، ولی معمولاً برای «برتری» خود، خواهان تمجید دیگران هستند.
اختلال شخصیت نمایشی را باید از تغییر شخصیت ناشی از یک بیماری جسمانی که در آن این صفات به واسطه اثرات مستقیم یک بیماری جسمانی روی دستگاه عصبی مرکزی پدیدار میشوند، تفکیک کرد. همچنین باید اختلال شخصیت نمایشی را از نشانههایی که ممکن است در ارتباط با مصرف مزمن مواد به وجود آیند (برای مثال، اختلال مرتبط با کوکائین که در جای دیگر مشخص نشده است)، متمایز کرد. بسیاری از افراد ممکن است صفات شخصیت نمایشی را نشان دهند. تنها هنگامی که این صفات انعطاف ناپذیر, ناسازگارانه و پایدار باشند و آسیب کارکردی یا پریشانی ذهنی قابل ملاحظهای را موجب شوند اختلال شخصیت نمایشی تلقی میشوند.
روشهای درمان اختلال شخصیت نمایشی
روان درمانی
این افراد اغلب از احساسات واقعی خود بیخبرند و تبیین احساسات درونی آنها، فرایند درمانی مهمی است. روان درمانی مبتنی بر روان کاوی است.
دارو درمانی
داروهای ضد اضطراب: داروهای ضد روانپریشی برای مسخ واقعیت و خطاهای ادراکی بیماری است که معمولاً بسیار هیجانی است و ممکن است بیش از اندازه به دنبال جلب توجه باشد.
منابع:
- کتاب اختلالات شخصیت در زندگی مدرن. تئودور میلون.۲۰۰۴. ترجمه وحید نوروززاده
- روانپزشکی کاپلان وسادوک
اختلال خود زشت انگاری بیماری است که فرد را قربانی ضعف اجتماعی خواهد کرد. با اختلال خود زشت انگاری و راه درمان آن بیشتر آشنا شوید.
اختلال خود زشت انگاری، اختلالی است که فرد مبتلا به آن تصور میکند که برخی از ویژگیهای جسمانی او غیرطبیعی، بدون جذابیت یا حتی ناهنجار است. این در حالی است که از نظر اطرافیان او، عضو یا اندام مورد نظر طبیعی است و در قیاس با درگیری ذهنی و عذابی که برای فرد ایجاد کرده است، مسئله بیموردی است.
افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری، معمولا این اختلال را از چشم دیگران مخفی میکنند. شیوع این بیماری بین زنان و مردان تقریبا یکسان است و حدود یک تا دو درصد ثبت شده است. برخی مشاغلی که به ویژگیهای بدنی ارتباط دارند شاید فرد را بیشتر در معرض این اختلال قرار دهند. هنرپیشهها، مدلها (مانکنها)، بدنسازها و امثال آنها از این نظر بیشتر در معرض هستند. آمار نشان میدهد 10 تا 15 درصد از افراد مراجعه کننده به جراح پلاستیک یا متخصصان پوست، مبتلا به اختلال خود زشت انگاری هستند. این افراد برای حل این مشکل به روانشناسان مراجعه نمیکنند و در کلینیک های زیبایی به دنبال درمان هستند. در حالیکه آمارها نشان میدهند، فقط ده درصد مبتلایان به اختلال خودزشت انگاری ممکن است با جراحی پلاستیک به رضایت برسند.
شروع اختلال در اواخر دروان کودکی یا اوایل بزرگسالی است؛ زمانی که نگرانی در مورد ظاهر بیشتر از دیگر مراحل زندگی است. تحقیقات نشان میدهد که افراد ۱۶ تا ۲۵ ساله برای یک عکس سلفی به طور متوسط ۱۶ دقیقه وقت میگذارند و هفت بار عکس میگیرند تا به عکس مورد نظر برسند. این نشان میدهد، همه افراد در مقطعی از زندگی، نگران ظاهر خود میشوند و وسواس به خرج میدهند. به همین دلیل پزشکان این بیماری را در طیف اختلالات وسواس طبقه بندی کردهاند. تقریبا همه افراد ترجیح میدهند ظاهری متفاوت داشته باشند؛ به همین دلیل ممکن است به خاطر وسواس به عنوان مثال، بیش از حد وقت زیادی را برای آرایش جلوی آینه صرف کنند.
اگر با رفتن و آمدن این نگرانیها طبیعی هستید، شما به این اختلال دچار نیستید. اما این موضوع وقتی به اختلال تبدیل میشود که اشتغال ذهنی، دائمی شود و رنج و اضطراب شدیدی ایجاد کند که نتیجه آن مختل شدن زندگی فرد باشد. این نگرانی ممکن است فرد را به سوی مصرف مواد مخدر سوق دهد. میزان خودکشی در افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری، بیشتر از آمار خودکشی در افراد عادی است.
اختلال خود زشت انگاری مختص به کدام کشورها و چه سطحی از طبقات جامعه است؟
بررسیها نشان میدهد که این اختلال در همه جای دنیا دیده میشود و وابسته به سطح مالی افراد نیست، اما طبیعتا افراد متمول امکان بیشتری برای جراحی و دسترسی به خدمات درمانی دارند. صنعت مد و رسانهها هم مدتهاست که برای ایجاد اختلالاتی مثل بیاشتهایی عصبی و اختلال خودزشتانگاری، به دلیل اینکه ویژگیهای جسمانی خاص را به عنوان ملاک زیبایی تبلیغ میکنند مورد انتقاد بودهاند.
ارتباط اختلال خود زشت انگاری با دیگر بیماریها
اختلال خودزشتانگاری با برخی از دیگر ناسلامتیهای روان ارتباط نزدیک دارد، 60% مبتلایان به این اختلال به اختلال افسردگی هم مبتلا هستند. اختلال وسواسی-اجباری (OCD)، اختلال اضطراب اجتماعی (Social Anxiety Disorder)، اختلال اظطراب عمومی (GAD) و اختلالات خوردن، مثل بیاشتهایی (Anorexia Nrevosa) یا بولیمیا (bulimia) با اختلال خودزشتانگاری ارتباط نزدیک یا در مواردی همپوشانی دارند.
علت ابتلا به این بیماری
علت این اختلال روشن نیست، اما بررسیها نشان میدهد که کسانی که در بچگی یا نوجوانی مورد تحقیر، تمسخر، آزار (bullying) یا سوء استفاده (abuse) قرار گرفتهاند و اعتماد به نفس پایینی دارند بیشتر از دیگران به این اختلال دچار میشوند.
بعضی نشانه ها در افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری
چه درمانهایی وجود دارد؟
موثرترین درمان، درمان دارویی با داروهای ضد اضطراب و روان درمانی بخصوص رفتار درمانی شناختی (CBT) است.
دکتردیوید ویل یکی از متخصصان این بیماری میگوید: "ما مایلیم تشخیص اختلال زشت انگاری در سن پایین انجام شود چون درمان آن بسیار آسانتر از زمانی خواهد بود که افکار و اضطرابها ریشه دوانده باشد." اما تا بیماری تشخیص داده نشده، فرد مبتلا، به دنبال جراحی پلاستیک برای درمان خواهد رفت. برخی از این افراد بارها جراحی میکنند. جراحی برای رفع نقص معمولا توصیه نمیشود، چون حتی اگر این جراحی موفق باشد تمرکز به عضوی دیگر معطوف میشود یا جای بخیه جراحی مشکل ایجاد میکند. بیمارانی که جراحی پلاستیک میکنند در ابتدا احساس بهتری دارند، اما بعد احساس نارضایتی باز میگردد، مشکل باقی میماند فقط شکلش عوض میشود.
جراحان پلاستیک در مواجهه با این بیماران با دو مسئله روبرو هستند: اول اینکه تشخیص بیماری نیاز به ارزیابیهای طولانی و تخصصی دارد که این کار روانپزشکان است و جراحان برای این ارزیابی آموزش ندیدهاند و این با ماهیت تخصصشان هماهنگی ندارد. دوم اینکه وقتی فرد تقاضای جراحی دارد، جراح میداند که اگر از این کار خودداری کند فقط بیمار را به جراح دیگری معرفی کرده و در نهایت کسی که بخواهد جراحی کند، این کار را میکند. با این حال اخیرا برخی جراحان ارزیابیهای مختصری انجام میدهند تا اگر نشانه هایی از این اختلال به دست آمد، مراجع را از جراحی منصرف و او را به روانپزشک معرفی کنند.
بامداد – افراد مبتلا به اختلال دو قطبی دچار تغییرات شدید خلق و خو می شوند. اختلال دوقطبی را بیماری شیدایی-افسردگی نیز می نامند. این اختلال معمولا در اواخر دوره نوجوانی و یا اوایل دوره بزرگسالی بروز می کند. در این مطلب شما را با علائم اختلال دو قطبی آشنا خواهیم کرد.
این بیماری انواع مختلفی دارد که مهم ترین انواع آن اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دو قطبی نوع دو است. تفاوت این دو اختلال در وجود دوره شیدایی است. در نوع یک این حالت اتفاق می افتد، ولی در نوع دو فرم خفیف تری از آن که نیمه شیدایی است، بروز می کند.
شروع بیماری معمولا با دوره ای از افسردگی می باشد و پس از یک یا چند دوره از افسردگی، دوره شیدایی بارز می شود. در تعداد کمتری از بیماران شروع بیماری با دوره شیدایی یا نیمه شیدایی همراه است.
به دلیل رویدادهای موقتی که در این اختلال رخ می دهد تشخیص این بیماری کمی دشوار است. در این مطلب شما را با علائم اختلال دو قطبی آشنا خواهیم کرد.
یک فرد دچار اختلال دو قطبی در مرحله ی افسردگی دقیقا همان علائمی را خواهد داشت که یک فرد صرفا افسرده دارد. آن ها مشکل یکسانی از نظر انرژی، اشتها و تمرکز دارند، درست مانند فردی که دچار یک افسردگی دیرینه است. دوره ی شیدایی یا خلق خوب که بعد از افسردگی می آید، از مشخصات جداکننده این اختلال از مشکل افسردگی است.
این مهم است که فرد راجع به نوسانات خلق و خو با درمانگر صحبت کند تا بتوان اختلال دو قطبی را از افسردگی تشخیص داد، زیرا داروهای ضد افسردگی می توانند برای افراد دو قطبی خطرناک باشند، آن ها می توانند فرد را به جنون بکشانند.
نشانه های افسردگی عبارتند از احساس غمگینی و یا ناامیدی در یک دوره ی زمانی طولانی، دوری جستن از خانواده و دوستان، بی علاقگی نسبت به کارهای لذت بخش، نبود انرژی ، آرام صحبت کردن، مشکلات ارتباطی و اشتیاق به مرگ.
این طبیعی است که در یک دوره ی زمانی به دلیل مشکلاتی مانند استرس و یا مواجهه با مسائل هیجانی دچار بی خوابی شوید، اما یک فرد در مرحله ی شیدایی، کمتر از حالت معمول به خواب نیاز پیدا می کند (گاهی اصلا نمی خوابد) و در یک زمان مشخص هنوز هم احساس می کند انرژی دارد.
در طول مرحله افسردگی ممکن است فرد بیشتر از حد معمول بخوابد. خواب منظم که یکی از عوامل مهم در حفظ سلامتی است به افراد دچار اختلال دو قطبی توصیه می شود.
چه کسی دوست ندارد حال خوبی داشته باشد؟ و چرا هر کسی ممکن است این حال را نشانه ای از بیماری ذهنی بداند؟ فاز شیدایی از اختلال دو قطبی ممکن است برای فرد مبتلا بسیار لذت بخش باشد، زیرا به او اجازه ی بهره وری و خلاقیت بیشتر خواهد داد. در حالی که ممکن است در حالت عادی این اتفاق رخ ندهد. اما اگر این حالت تشدید بیابد، هیچ دلیل آشکاری برای آن وجود ندارد.
اگر این حالت یک هفته و یا بیشتر به طول بیانجامد و یا با سایر علائم همراه باشد، آن را نشانه ای از اختلال دو قطبی می دانند. ممکن است افتراق حالت شیدایی خفیف با حال خوب عادی مشکل باشد، چون علائم خفیف تر هستند. بهتر است این حالت را با سایر علائم اختلال دو قطبی جستجو کنید، مخصوصا دوره های متناوبی که با افسردگی همراه است.
اشکال در تمرکز، پریدن از کاری به کاری دیگر و یا عموما عدم توانایی در به اتمام رساندن پروژه ها ممکن است مشخصه ی استرس، بلند پروازی و یا سایر عوامل باشد. اما اگر شما خیلی زیاد دچار حواس پرتی می شوید به طوریکه قادر به انجام هیچ کاری نیستید و این مسئله در ارتباطات کاری شما خللی وارد می کند، ممکن است به اختلال دو قطبی دچار باشید.
این یکی از علائمی است که افراد در مواجهه با بی عدالتی و نا امیدی به طور طبیعی از خود نشان می دهند، مثلا اگر شما به علت رانندگی غیراصولی فردی در خیابان عصبانی شوید کاملا طبیعی است، اما در اختلال دو قطبی فرد در مواجهه با چنین مشکلی دچار خشم بیش از حد، غیر قابل کنترل و طولانی مدت (چند ساعته) می شود.
پر حرفی امری نامعمول نیست، اما آنقدر سریع حرف زدن که جملات غیر قابل فهم شود و یا نتوان آن را متوقف کرد، به خصوص زمانی که با سایر علائم همراه باشد، ناشی از شیدایی است. فرد دچار اختلال دو قطبی در این فاز ممکن است حتی به فرد مقابل اجازه ی صحبت کردن ندهد. این موضوع به خصوص زمانی بسیار نگران کننده می شود که فرد هرگز در حالت عادی تند صحبت نمی کند.
معمولا اعتماد به نفس بالا مشخصه بسیار خوبی است. در فرد مبتلا به اختلال دو قطبی اعتماد به نفس بسیار بالا منجر به تصمیمات ضعیف می شود. فرد آنقدر به موضوع آب و تاب می دهد که نمی تواند به خوبی آن را مدیریت کند و از توجه به عواقب آن غافل می شود و این مسئله می تواند زیان های زیادی به او برساند، برای مثال موجب صرف هزینه های زیاد مالی می شود.
افراد دچار این اختلال از میزان بالای الکل و مواد مخدر استفاده می نمایند. آن ها ممکن است در مرحله ی شیدایی مصرف این دو ماده را کاهش دهند، اما در طول زمان افسردگی نسبت به مصرف آن تشویق خواهند شد.
نوشته اختلال دو قطبی چه نشانه هایی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
اختلال دوقطبی یا اختلال شخصیت دوقطبی از جمله بیماریهای روانی است. علائم اختلال دوقطبی شامل ناتوانی در خواب، افسردگی، حواس پرتی و... است.
بیماری اختلال دوقطبی انواع مختلفی دارد که مهمترین انواع آن اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دوقطبی نوع دو است. تفاوت این دو اختلال در وجود دوره جنون است؛ در نوع یک حالت جنون اتفاق میافتد ولی در نوع دو فرم خفیف تری از آن که نیمه جنونی یا نیمه شیدایی است، بروز میکند.
اختلال دوقطبی که پیش از این «افسردگی مانیایی» یا افسردگی جنونی یک بیماری روانی است که مشخصه اش نوسان شدید خلق و خو، شامل حالت های هیجانی بالا (جنون) و پائین (افسردگی) است.آغاز اختلال دوقطبی معمولا ازاواخر دوره نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است اما امکان بروز آن در سنین دیگر، از جمله در خلال دوران کودکی نیز وجود دارد. شروع بیماری معمولاً با دوره ای از افسردگی میباشد و پس از یک یا چند دوره از افسردگی، دوره جنون بارز میشود. در تعداد کمتری از بیماران شروع بیماری با دوره جنون یا نیمه جنون است. تغییرات خلق و خو در این بیماران معمولا به قدری شدید است که باعث اختلال جدی در توانایی برقراری ارتباط با دیگران و عملکرد او می شود.
علل دقیق این اختلال ناشناخته است، اما عوامل متعددی در ایجاد و شکل گیری این بیماری نقش دارند که عبارتند از
1. تفاوت های بیولوژیکی
محققان بر این باورند که تغییرات فیزیکی بارزی در مغز افراد مبتلا به اختلالات دو قطبی دیده شده است. تاثیر و اهمیت این تغییرات در بروز این امر هنوز نامشخص است، اما در نهایت می تواند در کشف علت دقیق این بیماری کمک کند.
2. انتقال دهنده های عصبی
عدم تعادل در مواد شیمیایی مغز یا همان انتقال دهنده های عصبی نقش قابل توجهی در اختلال دوقطبی و دیگر تغییرات خلق و خوی داراست .
3. هورمون ها
تغییرات هورمونی نیز ممکن است در ایجاد و یا تحریک این بیماری دخیل باشد.
4. ژنتیک
اختلال دوقطبی در بستگان خونی (مانند خواهر و برادر و یا پدر و مادر) شایع تر است. محققان در حال تلاش برای یافتن ژن موثر در بروز این بیماری هستند.
5. عوامل محیطی
استرس، تجاوز و یا تجربیات تلخ و آسیب زا در زندگی فرد ممکن است نقش مهمی در این عارضه را بازی کند.
حواس پرتی و پرش افکار به گونهای که فرد نتواند یک گفتگو را به درستی پیش ببرد بههمراه فعالیت بیش از اندازه فرد از نشانههای بروز این بیماری است. همچنین خود بزرگ بینی، تحریک پذیری و پرخاشگری از دیگر نمودهای این بیماری است که در صورت مشاهده این نشانهها فرد شیدا و دچار اختلال دوقطبی محسوب میگردد و میبایست درمان او آغاز شود. علاوه بر موارد گفته شده اختلالات دوقطبی نشانههای فراوانی به همراه دارد که از جمله این نشانهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد
همانطور که گفته شد افراد دچار اختلال دوقطبی در دو حالت شیدایی و افسردگی قرار میگیرند. علایم یک بیمار اختلال دوقطبی در حالت شیدایی این گونه است
علائمی که در بالا به عنوان علائم شیدایی ذکر شدند نخستین بار توسط خانواده و نزدیکان فرد رویت میشوند. بهطور معمول این افراد نسبت به بیماری خود بینشی ندارند و خود را بیمار نمیدانند. شاید در ابتدا نیز خانواده احساس کنند این علائم مشکل ساز نیست و حتی افزایش انرژی و شادی بیماران را خانواده، مثبت ارزیابی کنند، اما در صورت تغییر بارز خلق فرد در عرض چند روز احتمالا علائم بیمار تشدید میشود و فرد ممکن است به سمت افکار هذیانی با محتوای بزرگمنشی برود. در این فاز، فرد ممکن است ابراز کند که توانایی بیش از معمول دارد و قادر به تغییرات جدی در جهان است و ممکن است مدعی شود که به قدرتهای ماورایی وابسته است. در این شرایط نقش خانواده در شناخت زودهنگام علائم و بردن سریع بیمار برای ویزیت روانپزشکی بسیار مهم است. نکته مهم این است که تشخیص و درمان فاز شیدایی باید به سرعت توسط روانپزشک انجام شود و در این فاز هر روز تاخیر میتواند عوارض جدی به بار بیاورد. مجددا تاکید میشود که به احتمال قوی بیمار در این فاز موافق مراجعه به روانپزشک نیست، ولی در هر حال بیمار باید فورا توسط روانپزشک ویزیت شود.
فاز افسردگی ممکن است تدریجیتر اتفاق بیفتد و اگر افکار خودکشی در بیمار وجود نداشته باشد ممکن است روانپزشک تصمیم بگیرد که درمان را بصورت سرپایی انجام دهد. در این فاز هم وظیفه اصلی خانواده کمک به بیمار در زمینه مصرف منظم داروها و مراجعه منظم به روانپزشک است. از طرف دیگر اگر خانواده متوجه شوند که بیمار قصد خودکشی دارد باید خیلی سریع و خارج ازنوبت او را به درمانگاه روانپزشکی ببرند چرا که این اختلال از جمله اختلالاتی است که احتمال خودکشی بیمار بویژه در فاز افسردگی آن بسیار بالاست.
در بسیاری از موارد دیده شده است که تشویق و کمک نزدیکان این بیماران در کوتاه تر شدن پروسه درمانی بسیار موثر بوده است. برخورد این بیماران نیاز به بستری شدنهای طولانی مدت در بیمارستان های روانی دارند و قطعا در این زمان بیشتر از هر وقت دیگری به حمایت و تشویق و دلگرمی نزدیکان و دوستان خود محتاجند. گاهی اوقات افراد خانواده مجبور هستند خود را با شرایط بیمار وفق دهند گرچه این کار بسیار مشکل است ، اما تحمل و کمک به بیمار واقعا ضروری و مهم است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
مشخصه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، ناپایداری حالت عاطفی خلق، رفتار و رابطه با دیگری است. آنان تصور ناپایداری از خود نیز دارند. به این اختلال، شخصیت دارای بی ثباتی هیجانی نیز میگویند. در بین بیمارانی که به بیمارستان های روانی مراجع می کنند این اختلال شایع است. مبتلایان به این اختلال روابط بین فردی بیثبات دارند، از رها شدن میترسند، زود عصبانی میشوند و اختلال هویت دارند.
اختلال شخصیت مرزی ((Borderline personality disorder (BPD) نوعی اختلال شخصیت است که ترس از رها شدن، روابط بین فردی بیثبات، اختلال هویت، ژستهای خودکشی، عصبانیت زیاد، استرس شدید و افکار بدبینانه، جزو ویژگیهای آنها است و بروز احساسات نقش موثری در درمان آنها دارد. در این نوع اختلال شخص یک تصویر متزلزل از خود دارد و یک لحظه رفتاری خوب و در لحظه دیگر رفتاری بد از خود نشان می دهد به عبارتی کنترل شخصیتی ندارد، وی در یک لحظه از انسان ها تصویر ایدهآل و در زمان بعد، از آنها تصویرسازی بد میکند. عملکرد بیماران مبتلا به این اختلال نیز به گونهای است که روابط آنها مختل میشود، چون همهٔ افراد را یا خوب مطلق میپندارند یا بد مطلق. یعنی افراد به نظر آنها یا حامی آنهایند و لذا باید به آنها دل بست، یا منفور و آزارگرند (سادیست) و احساس امنیت آنها را مختل میکنند، چون همین که ببینند بیمار به آنها وابسته شده، او را ترک میکنند و از این رو تهدیدی برای او محسوب میشوند.
ریشهای اختلال شخصیتی مرزی را میتوان معمولا در رفتار والدین و یا گذشته فرد جستجو و پیدا کرد. البته عوامل دیگری را نیز به عنوان ریشههای اختلال شخصیت مرزی عنوان کردهاند.
بطور مثال فرد در یک لحظه ابراز علاقه شدید به دوست، همکار و یا همسر خود نشان میدهد ، و در لحظه دیگر از او متنفر میشود.
در عرض چند ساعت یا چند روز خلق فرد بطور مکرر تغییر میکند.
اندیشهپردازی بدگمان به طور موقتی اما مداوم از ویژگیهای مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی است، چنانچه فرد مبتلا در معرض استرس شدید قرار گیرد، دچار افکار بدبینانه میشود.
افراد دچار شخصیت مرزی سریعا رو به شکستن وسایل منزل و یا پرخاشگری فیزیکی در زمان خشم میآورند.
فرد مبتلا به این اختلال می تواند دارای علائم خطرناکی باشد و مشکلاتی را در ارتباط با تصویر بدن خود و عزت نفس داشته باشند. ( مانند بریدن یا سوزاندن قسمتی از بدن)
این افراد برای فرار از مشکلات و یا آرام شدن، به مواد مخدر و مشروبات الکلی رو میآورند. همچنین روابط جنسی نامناسب، پرخوری و یا رانندگی کردن خطرناک از رفتارهای پرخطر این افراد محسوب میشود. این رفتارها ناشی از تصور ضعیف فرد از خودش میباشد.
انواع مختلفی از روان درمانی برای افراد مبتلا به این اختلال شخصیت وجود دارند که در صورتی که بصورت مرتب و طولانی پیگیری شوند ، میتوانند علائم را تا حد زیادی کاهش دهند. انواع رایجتر این درمانها شامل موارد زیر است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره