هاجر نادعلی/کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
علم نجوم یا اخترشناسی در زبان یونانی به معنای قانون ستارگان است. نجوم علم اشیاء سماوی است مانند ستارگان، سیارات، ستاره های دنباله دار ، کهکشان ها و پدیده هایی که منشاء آنها در خارج از جو زمین است (مانند پدیده شفق قطبی و تشعشعات پس زمینه ای فضا). این رشته با رشته هایی مانند فیزیک، شیمی و فیزیک حرکت ارتباط تنگاتنگ دارد و همچنین با رشته فضاشناسی فیزیکی (پیدایش و تکامل جهان) ارتباط نزدیکی دارد. اخترشناسی یکی از قدیمی ترین علوم است. در روزگاران گذشته یکی از اقسام علم نجوم و ستاره شناسی بود که در غیب گوئی کاربُرد داشت. که زندگی و مرگ و تولّدِ اشخاص و حوادث و تحوّلات اجتماعی و به قدرت رسیدن و شکست قدرت ها و حکومت ها را تا حدودی بازگو می کردند. البته بسیاری هم دکّان باز کرده از این راه روزی می خوردند که غالباً پیشگوئی های آنان دروغ بود.
علم نجوم از قدیم ترین ایّام در میان بشر وجود داشته است. شاید کسانى که قبل از تاریخ نیز زندگى مى کردند اطّلاعات و آگاهى هایى از نجوم داشتند ولى بعد از تاریخ و ظهور خطّ که علوم «سابقین» از طریق نوشته ها به «لاحقین» رسید و دامنه علم گسترده شد، علم نجوم مانند سایر علوم، به سرعت پیشرفت کرد و نظامات خاصّى که در میان ستارگان آسمان و حرکت سیّارات منظومه شمسى و حرکت گروهى و جمعى ستارگان ثوابت، وجود داشت یکى بعد از دیگرى کشف شد و «تقویم» بر اساس حرکت نجوم و ماه و خورشید به وجود آمد.
این که در روایات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت عصمت به «نجوم» تشبیه شده اند، نیز به خاطر همین است که مردم به برکت آنها راه مستقیم حق را پیدا مى کنند، و از بیراهه ها در امان خواهند بود.
تقارن پاره اى از حرکات نجومى، با بعضى از حوادث زمینى، کم کم سبب شد که گروهى از منجّمان اعتقاد پیدا کنند که حرکات ستارگان در سرنوشت زمینیان موثّر است. این پندار به قدرى گسترده شد که تدریجا براى هر انسانى ستاره اى در آسمان قایل شدند و سرنوشت او را به حرکات آن ستاره گره زدند و کم کم علم تازه اى به عنوان علم «احکام نجوم» در کنار علم «احوال نجوم» شکل گرفت.
«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت مى گرفت، ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهایى بود که حوادث روى زمین و سرنوشت ساکنان این کره خاکى را، به ستارگان آسمان پیوند مى داد.
چیزى نگذشت که بر اساس همین پندارها، گروهى به پرستش ستارگان پرداختند و حلّ مشکلات خود را از آنها مى خواستند و براى ستارگان الوهیّت قایل شدند، حتّى زمانى که اسلام ظهور کرد و برق توحید درخشید و پرده هاى ظلمت شرک را شکافت، باز بقایاى این افکار در میان گروهى از منجّمان وجود داشت و بر اساس حرکات نجوم، پیشگویى هایى از حوادث آینده مى کردند که یک نمونه آن، همان چیزى است که در خطبه مورد بحث آمده که منجّمى در محضر امیرمومنان على علیه السّلام بر اساس مطالعه کواکب آسمان، پیش بینى کرد که اگر آن حضرت در فلان ساعت مخصوص، به سوى میدان جنگ «نهروان» حرکت کند شکست خواهد خورد. [١]
عبداللَّه بن عوف نقل کرده است، در راه جنگ نهروان، شخص به امام علی علیه السلام عرض کرد: یا امیرالمومنین، اگر در این وقت حرکت کنى، از راه علم نجوم هراسناکم که مبادا به مقصودت ظفر نیابى، آن حضرت فرمود: تو گمان و ادّعا مى کنى به ساعتى رهنمون مى شوى که هر کس در آن ساعت سیر کند بدى از او باز گردد؟ و از ساعتى بیم مى دهى که هر کس در آن حرکت کند ضرر او را فرا گیرد؟ پس هر کس در این ادعا ترا تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده است، و از یارى جستن به خداوند براى دست یافتن به مطلوب و بر طرف کردن مکروه خود را بى نیاز دانسته است،
«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت مى گرفت، ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهایى بود که حوادث روى زمین و سرنوشت ساکنان این کره خاکى را، به ستارگان آسمان پیوند مى داد.
و بنا به گفته تو هر کسى که به فرمان تو به کار مى پردازد، مى سزد ترا ولىّ ستایش خود داند نه پروردگارش را، چه به ادّعاى خودت همین تو هستى که او را به ساعتى هدایت کرده اى که به سود نایل شد و از زیان امنیت یافت. آن گاه آن حضرت به سوى مردم روى کرد و فرمود: مردم، بپرهیزید از فراگرفتن علم نجوم، مگر آن اندازه از این علم که در بیابان یا دریا شخص را هدایت مى کند، چه این علم شما را به کهانت (ادعاى غیب و دانستن سعد و نحس) وا مى دارد، منجم چون کاهن غیبگو است، و کاهن چون ساحر، و ساحر مانند کافر، و کافر جایگاهش در آتش است، به راه بیفتید و حرکت کنید به نام خدا... حضرت امیرالمومنین علیه السلام و لشگریانش به نبرد خوارج رفتند و با پیروزی بازگشتند.[٢]
فواید علم نجوم و بررسی طلوع و غروب ستارگان بر کسى پوشیده نیست، چرا که تنظیم اوقات، و پیدا کردن راه به سوى مقصود در دریاها و صحراها، به وسیله ستارگان حاصل مى شود همان گونه که در سوره انعام مى خوانیم: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، «او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکى هاى بیابان و دریا به وسیله آنها راه را بیابید»«انعام /97». و در جاى دیگر مى فرماید: وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ،«نحل/16» آنها به وسیله ستارگان هدایت مى شوند.
«مردم، بپرهیزید از فراگرفتن علم نجوم،مگر آن اندازه از این علم که در بیابان یا دریا شخص را هدایت مى کند، چه این علم شما را به کهانت (ادعاى غیب و دانستن سعد و نحس) وا مى دارد، منجم چون کاهن غیبگو است، و کاهن چون ساحر، و ساحر مانند کافر، و کافر جایگاهش در آتش است»
آرى در روزگار قدیم که وسایل راهیابى کنونى اختراع نشده بود، مطمئن ترین وسیله براى کسانى که از بیابانهاى بى نشانه و دریاها عبور مى کردند، در روزها طلوع و غروب آفتاب بود، و در شبها ستارگان؛ و به همین دلیل راهیان برّ و بحر، فرد یا افراد آگاهى را از وضع نجوم همراه با خود داشتند، تا در بیابان و دریا راه را گم نکنند و این که در روایات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت عصمت به «نجوم» تشبیه شده اند[٣]، نیز به خاطر همین است که مردم به برکت آنها راه مستقیم حق را پیدا مى کنند، و از بیراهه ها در امان خواهند بود.[٤]
یونس بن عبد الرحمن می گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: «جعلت فداک خبرنی عن علم النجوم ما هو؟ فقال علیه السلام: هو علم من علوم الانبیاء. قال قلت: کان علی بن ابی طالب یعلمه؟ فقال علیه السلام کان اعلم الناس به؛ قربانت گردم از علم نجوم مرا آگاه فرما که چیست؟ فرمود: دانشی است از دانش های پیامبران. عرضه داشتم: علی بن ابی طالب آن را می دانست؟ فرمود: از همه مردم به علم نجوم داناتر بود.» [٥]
منابع:
[١] پرتوی از نهج البلاغه، محمود طالقانی، ص699.
[٢] نهج البلاغه، خطبه 79 .
[٣] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 55، ص 235.
[٤] پیام امام (شرح نهج البلاغه) ،آیت الله مکارم شیرازی، ج 2، ص 537 ؛ ج 3،ص 274.
[٥] اصول کافی، ج 8، ص 272.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
رسول گرامی اسلام پس از بعثت با روشهای گوناگون، با ابلاغ و انذار، با جنگ و دفاع، با آموزش و تبلیغات حساب شده و گسترده، أساس دین را بنیان نهاد و خون شهیدان همیشه زنده ی آن را رنگ جاودانه زد.پس از پیامبر گرامی اسلام، حضرت امیرالمومنین علیه السلام با روشهای گوناگون، با صبر و شکیبائی، با نظارت دائمی و آگاهانه، أساس دین را حفظ و تداوم بخشید و حضرت مجتبی علیه السلام با پذیرش قرار دادنامه، و حفظ نیروهای کارآمد و تقویت پاسداران مرز اندیشه، مانع تهاجمات دشمنان از بیرون، و حاکمیت مطلق معاویه و سردمداران بنی امیه از درون شد.
در روزگار امامت حضرت اباعبدالله علیه السلام، ارزشهای جاهلی رونق می یافتند. حاکمان هواپرست بنی امیه از دین اسلام با انواع وسائل انتقام می گرفتند. اصالت و سلامت دین در خطر جدی بود. تحریف ها از طرف عالم نمایان درباری به نام دین رواج می یافت و قرآن در انزوای کامل قرار داشت. سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله متروک و آداب جاهلی گسترش می یافت.احکام الهی تعطیل و از خاطره ها زدوده می شد. مسلمانان در حالت سکوت و سازش مسخ می گردیدند و آداب و رسوم جاهلی، بنام اسلام بر مردم تحمیل می گشت. کسی از اسلام دفاع نمی کرد و افکار مسلمانان بیدار نبود و هیچ وجدان آگاهی وجود نداشت، مردم از ترس و تطمیع، حق و باطل را نمی شناختند.
امام حسین علیه السلام: «مردم بنده دنیایند، و دین را در گفتار ظاهری مطرح می کنند تا آنجا که زندگی آنان تامین شود اما هرگاه با گرفتاریها آزمایش شوند، دین را رها می کنند! دینداران اندکند!»
اسلام در خطر جدی قرار داشت و کسی به دفاع از دین برنمی خواست، و از آن دفاع نمی کرد. در چنان شرائط دردآور و خفقان زا، اگر دین حفظ می شد، مردم هم حفظ می شدند، و ارزشهای اسلامی دوام می یافت، و طرفداران راستین دین نیز به اهدافشان می رسیدند، و تمام روشها، و شیوه های شیطانی مقابله با دین بی اعتبار می گشت. اما اگر دین و أساس اسلام، ضربه می خورد، همه ی تلاشهای ایام رسالت، و روشهای دفاعی در خط ولایت بی ثمر می ماند.
امام حسین علیه السلام می فرماید: اگر دین رسول گرامی اسلام تداوم نمی یابد جز با کشته شدن من، پس ای شمشیرها بدن مرا پاره پاره کنید. و یا فرمود: مردم بنده دنیایند، و دین را در گفتار ظاهری مطرح می کنند تا آنجا که زندگی آنان تأمین شود اما هر گاه با گرفتاریها آزمایش شوند، دین را رها می کنند که دینداران اندکند. یعنی آن جا که با نظارت علی وار، یا با صلح حسن گونه، و یا با دیگر روش ها نمی توان أساس دین را حفظ نمود، باید با شمشیر برخاست و جهاد کرد و با شهادت مردم را آگاه کرد، و با خون سرنوشت دین را رقم زد، زیرا که رنگ خون بر همه ی رنگها برتری دارد و خط خون و شهادت بر همه ی خطها حاکم است .
بنی امیه خود را وارث پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می دانستند، اما مسلم است که بنی امیه به هیچ وجه صلاحیت جانشینی رسول خاتم و حکومت بر مردم، آن هم حکومت دین مدار را نداشتند. امام علی علیه السلام در خطبه دوم نهج البلاغه ، در تبیین فضیلت آل محمد صلی الله علیه و آله چنین می فرماید:
« لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ «صلی الله علیه و آله» مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِی ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِه»
در روزگار امامت امام حسین علیه السلام، ارزشهای جاهلی رونق می یافت و حاکمان هواپرست بنی امیه از دین اسلام با انواع وسائل انتقام می گرفتند.
روشن است که اختصاص ولایت و وصیت و وراثت به آل محمد (صلی الله علیه و آله) قبل از فعلیت یافتن زمامداری اهل بیت علیهم السلام، بر مردم است ، زیرا در امت پیامبر احدی همتای آل محمد صلی الله علیه و آله، نیست لذا اختصاص و انحصار افضلیت به آنان به حکم عقل، انحصار ولایت آنان را نیز در پی خواهد داشت و مردم در اختصاص و انحصار ولایت و وصیت و وراثت به آل محمد صلی الله علیه و آله، هیچگونه دخالتی ندارند.
مهمترین دلیل تحقق عاشورا حفظ دین اسلام، است. زیرا به فرموده امیرالمومنین علیه السلام به مالک اشتر: فان هذا الدین قد کان اسیرا فی أیدی الأشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا؛ مالک! همانا این اسلام در دست سردمداران فساد اسیر بود، که بوسیله آن به هواپرستی روی آورده و دنیای خود را بدست می آوردند. یعنی تا دین از چنگ منافقان بی پروا آزاد نشود، و سلامت و اصالت آن حفظ نگردد، بازسازی جامعه و تربیت مردم امکان پذیر نیست.
منابع:
- بحارالانوار، ج 44 ص 383.
- نهج البلاغه، خطبه 2، نامه 53
- پیام های عاشورا (و جایگاه آن در نهج البلاغه)، محمد دشتی، صص 22،23،29
کودتای آغازگر عاشورا!!
عاشورا، مدتها قبل از سال 61 هجری آغاز شد!!
با قرآن مأنوس باشید
یک مرحله پایین تر از قرآن!
هاجر نادعلی/کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
علم نجوم یا اخترشناسی در زبان یونانی به معنای قانون ستارگان است. نجوم علم اشیاء سماوی است مانند ستارگان، سیارات، ستاره های دنباله دار ، کهکشان ها و پدیده هایی که منشاء آنها در خارج از جو زمین است (مانند پدیده شفق قطبی و تشعشعات پس زمینه ای فضا). این رشته با رشته هایی مانند فیزیک، شیمی و فیزیک حرکت ارتباط تنگاتنگ دارد و همچنین با رشته فضاشناسی فیزیکی (پیدایش و تکامل جهان) ارتباط نزدیکی دارد. اخترشناسی یکی از قدیمی ترین علوم است. در روزگاران گذشته یکی از اقسام علم نجوم و ستاره شناسی بود که در غیب گوئی کاربُرد داشت. که زندگی و مرگ و تولّدِ اشخاص و حوادث و تحوّلات اجتماعی و به قدرت رسیدن و شکست قدرت ها و حکومت ها را تا حدودی بازگو می کردند. البته بسیاری هم دکّان باز کرده از این راه روزی می خوردند که غالباً پیشگوئی های آنان دروغ بود.
علم نجوم از قدیم ترین ایّام در میان بشر وجود داشته است. شاید کسانى که قبل از تاریخ نیز زندگى مى کردند اطّلاعات و آگاهى هایى از نجوم داشتند ولى بعد از تاریخ و ظهور خطّ که علوم «سابقین» از طریق نوشته ها به «لاحقین» رسید و دامنه علم گسترده شد، علم نجوم مانند سایر علوم، به سرعت پیشرفت کرد و نظامات خاصّى که در میان ستارگان آسمان و حرکت سیّارات منظومه شمسى و حرکت گروهى و جمعى ستارگان ثوابت، وجود داشت یکى بعد از دیگرى کشف شد و «تقویم» بر اساس حرکت نجوم و ماه و خورشید به وجود آمد.
این که در روایات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت عصمت به «نجوم» تشبیه شده اند، نیز به خاطر همین است که مردم به برکت آنها راه مستقیم حق را پیدا مى کنند، و از بیراهه ها در امان خواهند بود.
تقارن پاره اى از حرکات نجومى، با بعضى از حوادث زمینى، کم کم سبب شد که گروهى از منجّمان اعتقاد پیدا کنند که حرکات ستارگان در سرنوشت زمینیان موثّر است. این پندار به قدرى گسترده شد که تدریجا براى هر انسانى ستاره اى در آسمان قایل شدند و سرنوشت او را به حرکات آن ستاره گره زدند و کم کم علم تازه اى به عنوان علم «احکام نجوم» در کنار علم «احوال نجوم» شکل گرفت.
«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت مى گرفت، ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهایى بود که حوادث روى زمین و سرنوشت ساکنان این کره خاکى را، به ستارگان آسمان پیوند مى داد.
چیزى نگذشت که بر اساس همین پندارها، گروهى به پرستش ستارگان پرداختند و حلّ مشکلات خود را از آنها مى خواستند و براى ستارگان الوهیّت قایل شدند، حتّى زمانى که اسلام ظهور کرد و برق توحید درخشید و پرده هاى ظلمت شرک را شکافت، باز بقایاى این افکار در میان گروهى از منجّمان وجود داشت و بر اساس حرکات نجوم، پیشگویى هایى از حوادث آینده مى کردند که یک نمونه آن، همان چیزى است که در خطبه مورد بحث آمده که منجّمى در محضر امیرمومنان على علیه السّلام بر اساس مطالعه کواکب آسمان، پیش بینى کرد که اگر آن حضرت در فلان ساعت مخصوص، به سوى میدان جنگ «نهروان» حرکت کند شکست خواهد خورد. [١]
عبداللَّه بن عوف نقل کرده است، در راه جنگ نهروان، شخص به امام علی علیه السلام عرض کرد: یا امیرالمومنین، اگر در این وقت حرکت کنى، از راه علم نجوم هراسناکم که مبادا به مقصودت ظفر نیابى، آن حضرت فرمود: تو گمان و ادّعا مى کنى به ساعتى رهنمون مى شوى که هر کس در آن ساعت سیر کند بدى از او باز گردد؟ و از ساعتى بیم مى دهى که هر کس در آن حرکت کند ضرر او را فرا گیرد؟ پس هر کس در این ادعا ترا تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده است، و از یارى جستن به خداوند براى دست یافتن به مطلوب و بر طرف کردن مکروه خود را بى نیاز دانسته است،
«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت مى گرفت، ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهایى بود که حوادث روى زمین و سرنوشت ساکنان این کره خاکى را، به ستارگان آسمان پیوند مى داد.
و بنا به گفته تو هر کسى که به فرمان تو به کار مى پردازد، مى سزد ترا ولىّ ستایش خود داند نه پروردگارش را، چه به ادّعاى خودت همین تو هستى که او را به ساعتى هدایت کرده اى که به سود نایل شد و از زیان امنیت یافت. آن گاه آن حضرت به سوى مردم روى کرد و فرمود: مردم، بپرهیزید از فراگرفتن علم نجوم، مگر آن اندازه از این علم که در بیابان یا دریا شخص را هدایت مى کند، چه این علم شما را به کهانت (ادعاى غیب و دانستن سعد و نحس) وا مى دارد، منجم چون کاهن غیبگو است، و کاهن چون ساحر، و ساحر مانند کافر، و کافر جایگاهش در آتش است، به راه بیفتید و حرکت کنید به نام خدا... حضرت امیرالمومنین علیه السلام و لشگریانش به نبرد خوارج رفتند و با پیروزی بازگشتند.[٢]
فواید علم نجوم و بررسی طلوع و غروب ستارگان بر کسى پوشیده نیست، چرا که تنظیم اوقات، و پیدا کردن راه به سوى مقصود در دریاها و صحراها، به وسیله ستارگان حاصل مى شود همان گونه که در سوره انعام مى خوانیم: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، «او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکى هاى بیابان و دریا به وسیله آنها راه را بیابید»«انعام /97». و در جاى دیگر مى فرماید: وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ،«نحل/16» آنها به وسیله ستارگان هدایت مى شوند.
«مردم، بپرهیزید از فراگرفتن علم نجوم،مگر آن اندازه از این علم که در بیابان یا دریا شخص را هدایت مى کند، چه این علم شما را به کهانت (ادعاى غیب و دانستن سعد و نحس) وا مى دارد، منجم چون کاهن غیبگو است، و کاهن چون ساحر، و ساحر مانند کافر، و کافر جایگاهش در آتش است»
آرى در روزگار قدیم که وسایل راهیابى کنونى اختراع نشده بود، مطمئن ترین وسیله براى کسانى که از بیابانهاى بى نشانه و دریاها عبور مى کردند، در روزها طلوع و غروب آفتاب بود، و در شبها ستارگان؛ و به همین دلیل راهیان برّ و بحر، فرد یا افراد آگاهى را از وضع نجوم همراه با خود داشتند، تا در بیابان و دریا راه را گم نکنند و این که در روایات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت عصمت به «نجوم» تشبیه شده اند[٣]، نیز به خاطر همین است که مردم به برکت آنها راه مستقیم حق را پیدا مى کنند، و از بیراهه ها در امان خواهند بود.[٤]
یونس بن عبد الرحمن می گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: «جعلت فداک خبرنی عن علم النجوم ما هو؟ فقال علیه السلام: هو علم من علوم الانبیاء. قال قلت: کان علی بن ابی طالب یعلمه؟ فقال علیه السلام کان اعلم الناس به؛ قربانت گردم از علم نجوم مرا آگاه فرما که چیست؟ فرمود: دانشی است از دانش های پیامبران. عرضه داشتم: علی بن ابی طالب آن را می دانست؟ فرمود: از همه مردم به علم نجوم داناتر بود.» [٥]
منابع:
[١] پرتوی از نهج البلاغه، محمود طالقانی، ص699.
[٢] نهج البلاغه، خطبه 79 .
[٣] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 55، ص 235.
[٤] پیام امام (شرح نهج البلاغه) ،آیت الله مکارم شیرازی، ج 2، ص 537 ؛ ج 3،ص 274.
[٥] اصول کافی، ج 8، ص 272.