مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

حافظ به روایت قرن بیست و یکم: چرا هنوز هم باید اشعار حافظ را بخوانیم؟

[ad_1]

شاعر رند و شوریده شیرازی، تمام عمر را در زادگاهش سپری کرد. شیرازی که آن را خال رخ هفت کشور می‌دانست؛ اما اندیشه‌ها و سروده‌هایش از آنجا به تمام نقاط جهان پر کشیدند؛ و بوی عطر مست‌کننده بهار نارنج‌های شیراز را با خود بردند.

گوته، نیچه و شعرای نامدار جهان غرب و عرب، همگی تحت تاثیر کلام شیوای او قرار گرفتند. حافظ برای همیشه در تمدن ایران و جهان ماندگار شد؛ و غزلیات ناب او فرهنگ و سبک زندگی ایرانیان را به کلی تحت تاثیر قرار داد. غزل‌خوانی، زیارت حافظیه و تفأل زدن به دیوانش چند مورد از اینها هستند.

دغدغه‌ها و ریتم تند زندگی در زمانه کنونی، سبب شده تا خواندن غزلیات حافظ سخت‌تر به نظر برسد. کتاب‌های کاغذی با شرح طولانی، تصحیح، اعلام و ترجمه‌های چند زبانه هم بر ترس خوانندگان اضافه کرده است. باز کردن و خواندن نسخه کاغذی کتاب حتی کار را برای علاقه‌مندترین خوانندگان هم سخت می‌کند.

خوشبختانه فراگیری موبایل‌ها و اپلیکیشن‌هایشان، کار را ساده‌تر کرده است. به ویژه مریدان حضرت حافظ که ترجیح می‌دهند وقت و بی‌وقت تفألی به دیوان ایشان زده و با حضرتش مشورت کنند. اپلیکیشن اندرویدی «حافظ‌نامه» هم به همین منظور طراحی شده است.

برنامه‌ای بسیار ساده و سبک که با آن می‌توانید در زمان‌های تلف شده پشت ترافیک یا انتظار کشیدن در مطب‌ها و ادارات، دقایقی را با حضرت حافظ خلوت کنید. اپلیکیشن «حافظ‌نامه» تمامی اشعار حافظ را مطابق با نسخه‌های معتبر به همراه تعابیرشان نمایش می‌دهد.

زمانی که «حافظ‌نامه» را اجرا می‌کنید، موسیقی زیبایی شروع به نواخته شدن می‌کند. البته هر زمان که بخواهید می‌توانید نواهای دیگری را برای پخش شدن در پس‌زمینه انتخاب کنید. همچنین می‌توانید کلمات دلخواهتان را در برنامه جست‌وجو کرده و غزلیات حاوی آن‌ کلمات را بخوانید. هر روز هم غزل منتخبی برای  شما کنار گذاشته می‌شود تا فال آن روز را در ساعت دلخواه‌تان دریافت کرده و بخوانید.

در «حافظ‌نامه» می‌توانید متن اشعار و تعابیرشان را به کمک اینستاگرام، تلگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی برای دوستانتان بفرستید و آن‌ها را هم از حال و هوای خودتان باخبر کنید.

 حافظ نامه را خیلی راحت از  این آدرس دانلود و نصب کنید.

پایان رپورتاژ آگهی/.

این مطلب صرفا جنبه تبلیغاتی دارد و زومیت هیچ مسئولیتی در رابطه با آن نمی‌پذیرد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

غول ایرانی داعش علیه داعش به میدان می رودقیمت مرغ و ماهی شب یلدای ۹۵ نگرانی جهان از تسلیحات مدرن داعش هشدار ایران به ترامپ و گنجور حافظ غزلیات غزل شمارهٔ ۱س ص نوشته شارحان احوال و یا اشعار حافظ همانا پژوهشگران وی میباشند گنجور شهریار گزیدهٔ غزلیات غزل شمارهٔ ۹ حالا چراسعید نوشته من قبلاً هم با این شعر گریه کردم…چه برسه به الان که تو شرایط شهریار هم بخوانیم و بنویسیم ۳ شیوه ی نمایشنامه ای ایفای نقش در این شیوه دو یا چند دانش آموز موضوعی را به صورت مقاله خلیج فارسایران در ردیف کهن ترین تمدن های جهان قرار دارد و از طرفی به خاطر وجود آب و هوای متنوع و زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاهر کسی که با زبان و ادبیات سروکار داشته باشد، لاجرم گذارش به دنیای بی‌کران زبان چهار ستاره مانده به صبحگل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام زبان و ادبیات فارسی مسایل امروز زبان فارسیآیا فارسی، دری و تاجیکی سه زبان جدا از‌ هم‌اند؟خواندنی هایی در مورد خوانندگان ایران آرشیو سوسن توسط جمیله به کافه های مجلل تر پایش باز شد زنده یاد سوسن زنی با شخصیت بود و هیچ داستان من و خواهر زنم نرگس آبادههیجده ساله پدر پسر را خطاب کرد ای عزیز تر از جان قبل از رفتنت ، کمی مقابل پدر راه برو غول ایرانی داعش علیه داعش به میدان می رود قیمت مرغ و ماهی شب یلدای ۹۵ نگرانی جهان از تسلیحات مدرن داعش هشدار ایران به ترامپ و حامیان گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ س ص نوشته شارحان احوال و یا اشعار حافظ همانا پژوهشگران وی میباشند متاًسفانه هیچ گنجور » شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ حالا چرا با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنید بخوانیم و بنویسیم مطلب کلاس چهارم مطلب کلاس چهارم بخوانیم و بنویسیم مطلب کلاس چهارم زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها هر کسی که با زبان و ادبیات سروکار داشته باشد، لاجرم گذارش به دنیای بی‌کران زبان‌شناسی هم مقاله خلیج فارس ایران در ردیف کهن ترین تمدن های جهان قرار دارد و از طرفی به خاطر وجود آب و هوای متنوع و چهار چهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام زبان و ادبیات فارسی مسایل امروز زبان فارسی ٣ استاد واصف باختری در چند روز آخر یک خبر واقعن موجب نگرانی و موجب تکدر خاطر یک عده از داستان من و خواهر زنم نرگس آباده هیجده ساله پدر پسر را خطاب کرد ای عزیز تر از جان قبل از رفتنت ، کمی مقابل پدر راه برو خواندنی هایی در مورد خوانندگان ایران آرشیو سوسن توسط جمیله به کافه های مجلل تر پایش باز شد زنده یاد سوسن زنی با شخصیت بود و هیچ وقت


ادامه مطلب ...

شعر روز پدر مبارک : اشعار زیبا برای تبریک روز پدر

اشعار و متن های جدید برای تبریک روز پدر

شعر روز پدر مبارک, شعر روز پدر مبارک بابای مهربانمشعر روز پدر مبارک

روز پدر مبارک بابای مهربانم…
دست مرا گرفتید تا یادتان بمانم
از روی خاک بردید تا اوج آسمانم
گفتند : امام هر عصر بابای مهربان است
روز پدر مبارک بابای مهربانم….

♥♥♥

ای طنین نام تو بر گوش من / ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار / ای که هستی مثل ابر نو بهار

♥♥♥

ای پدر بوی شقایق می دهی / عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر / هر چه دارم از تو دارم ای پدر

♥♥♥

پدر دستات برام گهواره بودن / چشات مثل چراغ خــونه من
بجز تو از همـــه دنیا بریدم / کسی رو مثل تو عاشق ندیدم
روزت مبارک پدر عزیزم
♥♥♥

پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا

پدر عزیزم روزت مبارک

♥♥♥

پدر بشنو این حرف فرزند خویش / عزیزو گرامی و دلبند خویش
تویی مایه ی بود و پیدایشم / کنا رت به ناز و به آسایشم
پدر تکیه گاه وجود منی /تو سرمایه ی هست و بود منی

پدر عزیزم روزت مبارک


ادامه مطلب ...

شعر مبعث کودکانه : اشعار زیبا درباره روز عید مبعث پیامبر اکرم حضرت محمد (ص)

شعر مبعث کودکانهشعر مبعث کودکانه

گوشه غار حرا

هست مشغول نماز

می شود درهای عرش

سوی او آهسته باز

غار را پر می کند

ناگهان فرمان وحی

با طراوت می شود

قلبش از باران وحی

باز می گردد به شهر

بر لبش پیغام دوست

می رود تا پر کند

شهر را از نام دوست

****

یا محمد با کتاب آسمانی آمدی

یا محمد با پیام مهربانی آمدی

دین تو راه نجات از ظلمت است

یا محمد جان من قربان تو

شد چراغ راه من قرآن تو

** شعر کودکانه در مورد مبعث پیامبر **

آن شب ستاره
تا صبح بارید
روشنتر از پیش
مهتاب تابید
دنیا لباسی
از نور پاشید
قلب ملا یک
از شوق جوشید
روزی زمین شد
مانند گلشنقلب

از نور شب شد
چون روز روشن
آن نور و گلها
آن شور و غوغا
آن شب برایم
شد یک معما
تا صبح آن شب
نوری به پا بود
سرچشمه نور
غار حرا بود
زیرا در آن شب
پیغمبر ما
از جانب حق
شد رهبر ما

شاعر: علی اصغر نصرتی

** شعر عید مبعث کودکانه **

در 27 رجب ، رسیده عید مبعث
تو جشنهای این روزا،خوش میگذره به هر کس

محمد شده پیامبر ، درون غار حرا
جبرئیل به او می گوید بخوان به نام خدا

می ترسید و می پرسید من هیچ سواد ندارم
یک چوپان فقیرم ، من هیچ پولی ندارم

حالا تو با سواد شدی ، تو آخرین رسولی
معصوم و خیلی خوبی ، از گناهان به دوری

تو بهترین پیامبر خدایی ، خاتم انبیائی
تو بهترین فرشته زمینی ، محمد امینی

با اینکه تو یتیمی ، پدر عالمینی
با اینکه تو فقیری ، در اخلاق بهترینی

شاعر : سیما شمال نصب


ادامه مطلب ...

شعر مبعث از غلامرضا سازگار : اشعار کوتاه زیبا درباره بعثت حضرت محمد (ص)

شعر مبعث از غلامرضا سازگارشعر مبعث از غلامرضا سازگار

بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید

گوش باشید که آوای خدا می آید

بوی عطر از نفس باد صبا می آید

نفس باد صبا روح فزا می آید

پیک وحی است که در غار حرا می آید

به محمد ز خداوند ندا می آید

ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید

گوش های شنوا حکم خدا را شنوید

*****

بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند

سخن از اقرأ و از غار حرا می گویند

حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند

خلق عالم همه تبریک به ما می گویند

حکم توحید به ما و به شما می گویند

همگی با نفس روح فزا می گویند

بشریت چه نشستی که مسیحت آمد

حکم توحید به آوای فصیحت آمد

*****

این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است

این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است

این نجات همه در دامن موج خطر است

این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب تر است

پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است

تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است

چشم بد دور ز آیینه ی رخسارش باد

تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد

*****

آی انسان ها فرمان پیمبر شنوید

گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید

روح گردید و از آن روح مطهر شنوید

همه با هم سخن خالق داور شنوید

بانگ تهلیل شنیدید مکرر شنوید

همه را با هم در عدل برابر شنوید

دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد

اهل عالم همه آماده که اسلام آمد

*****

عید آزادی زن های اسیر است امروز

عید خلق است و خداوند قدیر ایت امروز

دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز

بشریت را فرمان خطیر است امروز

حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز

جاودان باد چراغی که منیر است امروز

ذکر بت ها همه «لا نعبد الا ایاه»

همه گویند «ولا قوه الا با ا…»

*****

تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور

تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور

با من امروز بخوانید همگی این منشور

منجی کل جهان آمده با مشعل نور

عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور

تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور

دور دختر کشی و جهل به پایان آمد

سر تسلیم بیارید که قرآن آمد

*****

مکه آهنگ، به گلواژه ی اقرأ بنواز

کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز

یا محمد سخن خویش ز لا کن آغاز

خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز

بشریت را با مکتب توحید بساز

سر این رشته دراز است دراز است دراز

خیز تا عرصه ی بیدادگران تنگ کنی

سینه در حین تبسم سپر سنگ کنی

*****

ای به راه تو تمامی ملل را دیده

ای که جبریل امین دور سرت گردیده

ای به قلب بشر از غار حرا تابیده

ای خدا پیش تر از پیش تو را بگزیده

ای سحاب کرمت بر همگان باریده

خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده

چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست

منجی کل بشر دین علی پرور توست

*****

گر چه فوجی پی آزار تن و جان توأند

فکر بشکستن پیشانی و دندان توأند

روزی آید که همه خلق مسلمان توأند

خاک مقداد تو عمار تو، سلمان توأند

سر فرو برده به تسلیم به فرمان توأند

پیرو دین تو و عترت و قرآن توأند

عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود

به تولای علی دین تو تکمیل شود

*****

تو و آل تو چراغان هدایید همه

چارده آینه از وجه خدایید همه

چارده صورت توحید نمایید همه

چارده قبله ی ارباب دعایید همه

چارده نوح به طوفان بلایید همه

چارده مهر عیان در همه جایید همه

چارده طور به سینای وسیع دلها

چارده عقده گشا در همه ی مشکل ها

*****

عزت امت تو در گرو وحدت توست

وحدت امت تو پیروی از عترت توست

طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست

در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست

تا خدایی خداوند به پا دولت توست

شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست

شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده

شیعه در غار حرا با تو علی را دیده

*****

بعثت شیعه ز آغاز غدیر است و حراست

بعثت سوم او واقعه ی عاشوراست

پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست

شیعه جان و تنش از آب و گل کرببلاست

به خدایی خدایی که جهان را آراست

شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست

شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است

«میثما» شیعه همان میثم تمار علی است

استاد حاج غلامرضا سازگار


ادامه مطلب ...

اشعار غمناک شهادت امام موسی کاظم علیه السلام (باب الحوائج)

اشعار جدید و سوزناک درباره شهادت امام موسی ابن جعفر (ع)

اشعار شهادت امام موسی کاظم علیه السلاماشعار شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

شعر شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش “یا باب الحوائج ” را

هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد

یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره ی نذری ، قدر وسع شوهر خانه

مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند

عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد
آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد

آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود

گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور … می آمد
بهر شفای کودک منظور میِ آمد

یک بار در بین دعا مابین آمینم
برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم

آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه می زد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانی بغداد مادر بود

حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد

می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد … آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه

از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند

این اتفاق انگار که بسیار می افتاد
نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد
هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد
انقدر میزد دست او از کار می افتاد

وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست
صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست
(محسن عرب خالقی)

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی
تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم

یلدا ترین شب است شب این سیاه چال
پیر و نحیف و بی کس و بی همصدا منم

با خشت های سنگی و با میله های خویش
زندان به حال و روز دلم گریه می کند

خون می چکد زِ حلقه و می سوزم از تبم
زنجیر هم به سوز تبم گریه می کند

پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار
در تنگنای سرد و نموری افتاده ام

از بار حلقه های ستم خرد گشته ام
دور از شعاع کوچک نوری فتاده ام

چشمم هنوز خیره به در باز مانده است
خونابه بر لبم پی هر آه آمده

گویی فرشته است که در باز می کند
اما نه باز قاتلم از راه آمده

اینبار هم به ناله من خنده می زند
دستی به زخم تازه ای زنجیر می کشد

با هر نفس به کنج لبم خون نشسته است
با هرتپش تمام تنم تیر می کشد

چشمم به میله های قفس خو گرفته است
کی می شود که خنده به روی رضا زنم

کو دخترم که باز بخندد برابرم
کو قوتی که شانه به موی رضا زنم

ای بی حیا ترین که مرا زجر می دهی
در زیر تازیانه چنین ناروا مگو

خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا
اما بیا به مادر من ناسزا مگو
(حسن لطفی)

همیان بدوش اگر بشوند آفتاب ها
سرریز میشوند زساغر شراب ها

از خوشه های گندم روی کریمشان
چرخش گرفت باز زنو آسیاب ها

میخواستم که شرح دهم معجزات تو..
یک فصه ی شطیطه ی تو شد کتاب ها..

ما فی الضمیر خلق برای تو آشکار
پامنبری خطبه ات عالیجناب ها..

بر قطره های اشک مناجات هر شبت
لبریز حسرت اند تمامی آب ها

شب تا به صبح کار تو راز و نیاز بود
داغ دو چشم باز تو بر قلب خواب ها

شوق شقیق و ناجی یقطین ز مهلکه
ذکر خلاصی از همه ی اضطراب ها..

ای روضه ی همیشگی مادران ما
هستی تو از قدیم دلیل ثواب ها..

جمع بشر ز توبه ی بشرت به حیرت اند
تواب ساز شد ز لب تو عتاب ها

در راه بود تا برساند به تو سوال
دادی میان راه به قاصد جواب ها..

نسل تو خیر محض برای خلائق اند
ذریه ی تواند رضی ها مجاب ها..

ما منتخب شدیم گداییتان کنیم..
تا حشر جاودان شود این انتخاب ها..

زندانی همیشه ی بغداد رحم کن
بر اشک ما قبیله ی خانه خراب ها

وقتی دعای حضرت موسی بن جعفریم
پس خوش بحال و طالع ما مستجاب ها

موسای آل فاطمه نیل است چشم من..
از آنچه آمده به سرت از عذاب ها..

چسبیده پیرهن به تن پاره پاره ات..
از زخم تازیانه و از پیچ و تاب ها..

لاغر شدی شکسته شدی آب رفته ای
افتاده بر محاسن و رویت خضاب ها..

یکسال نه دو سال نه عمری معذبی..
زیر لگد به یاد ربابی و زینبی..
(سید پوریا هاشمی)

هر شاعری ست در تب تضمین چشم تو
از بس سرودنی ست مضامین چشم تو

چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است
از اولین دقایق تکوین چشم تو

ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است
آقا کرشمه های نخستین چشم تو

از ابتدای خلقت عالم از آن ازل
شیعه شدم به شیوۀ آئین چشم تو

می شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد
از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو

امشب شکوه خلد برین دیدنی شده
وقتی شده ست منظر و آئینه چشم تو

گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو

چشم تو آسمان سخا و کرامت است
آقا خوشا به حال مساکین چشم تو

حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظۀ آمین چشم تو

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند»

چه عالمی ست عالم باب الحوائجی
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی

مهر تو است حلقۀ وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی

در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی

در آستانۀ تو کسی نا امید نیست
آقا برای ما همه باب الحوائجی

بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه باب الحوائجی

دیوانۀ سخای ابا الفضلی توام
مانند ماه علقمه باب الحوائجی

صحن و سرات غرق گل یاس می شود
وقتی که میهمان تو عباس می شود
(یوسف رحیمی)


ادامه مطلب ...

اشعار شهادت امام موسی ابن جعفر (ع) از علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت امام موسی ابن جعفر (ع) از علی اکبر لطیفیاناشعار شهادت امام موسی ابن جعفر (ع) از علی اکبر لطیفیان

بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست

چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است

زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست

اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست

نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست

این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست

اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست

* * *

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

از بال من شکسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم که تازه بود

با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت

بد کاره ای به خاک مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت

راضی نشد به بالش سختی که داشتم

زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت

شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود

با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت

روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید

با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت

دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم

پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت

از چند جا ضریح تنم متصل نبود

پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت

تابوت از شکستگی ام کار می گرفت

گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت

* * *

آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را

این ساق ِبهم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را

این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را

این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را

این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را

نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را


ادامه مطلب ...

زیباترین اشعار میلاد و تولد حضرت ابوالفضل عباس (ع)

اشعار تولد حضرت ابوالفضل العباساشعار تولد حضرت ابوالفضل العباس

شب میلادِ تو، میلاد به هم می ریزد

این جهان علی آباد به هم می ریزد

خیره بر بازویِ شاگردِ خودش با بوسه

اشک می ریزد استاد، به هم می ریزد

شب قبل از تو حسینِ تو، شب بعد از تو

سرِ بازوی تو سجاد، به هم می ریزد

چه نیازی ست بپوشید زره و جنگ کنی

به تماشای تو صیاد به هم می ریزد

مثل این رود که از دست تو موجی شده است

کار هر کس به تو افتاد، به هم می ریزد

چون که بُرقَع بگشاید، دلِ آب، آب شود

زلف آشفته کند، باد به هم می ریزد

سین، که شد حرف نهایی حروف عباس

از حسودیش به سین، صاد به هم می ریزد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده است

پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است

نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده است

جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده است

مادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده است

مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده است

آمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده است

مادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده است

آمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده است

روز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است

کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

مژده ای حزب خدا یار حسین آمد
سید و سالار انصار حسین آمد

عید میلاد علمدار حسین آمد
صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمد

ای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس

نور باران خانه حیدر شده امشب

فاطمه ام البنین مادر شده امشب
غرق شادی ساقی کوثر شده امشب

فخر عرب آمد، روح ادب آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

درد بی درمان عالم را دوا آمد
قهرمان سقای دشت نی نوا آمد

بر حسین فرمانده کل قوا آمد
آرام جان آمد جان، جهان آمد

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی

باشدش از کودکی بر عالم آقایی
می کند فردا علمداری و سقایی

ماه حرم آمد، بحر کرم آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

یا امیرالمؤمنین نازم به احساست

گشته عالم زنده از بوی گل یاست

بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست

باب المراد آمد، روح جهاد آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

ای گل ام البنین دستم به دامانت
جان من جان همه عالم به قربانت

تو کریمی و منم محتاج احسانت
دل منجلی آمد، نجل علی آمد

فرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس

ای تمام انبیا زوّار قبر تو

باغ قرآن تشنه باران ابر تو
جان فدای مکتب ایثار و صبر تو

حق جلوه گر آمد نوری دگر آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

تو آمدی برسی به مقام سرداری
که خون سرخ خدا با شما شود یاری

تو آمدی که به اذن خدا به دست تو
خدا گره بگشاید زکار بسیاری

تو آمدی که به اذن خدا کرم بکنی
بشر رها شود از بند هر گرفتاری

تو آمدی که بشر از شما بیاموزد
برادری و ادب ورزی و وفاداری

شما که اید که یعقوب در تمام عمر
ندیده است شما را به هیچ بازاری

شباهتی است میان تو و پدر آقا
که یک دم از دو دم ذوالفقار کراری

بدون بودن تو این جهان کسی کم داشت
تو آمدی که به معنا رسد علمداری

ستاره ها همه انگشت در دهان گفتند
که ماه روی زمین پانهاده انگاری

فرات قطره ای از آب مشک تو بوده است
و علقمه که به عشق شما شده جاری

خدا رسانده تو را به مقام سرداری

که خون سرخ خدا را شما کنی یاری


ادامه مطلب ...

شعر روز کارگر : اشعار طنز و رسمی برای روز جهانی کارگر

اشعار زیبا و جدید برای گرامی داشت  و تبریک روز کارگر

شعر روز کارگر : اشعار طنز و رسمی برای روز جهانی کارگرشعر روز کارگر : اشعار طنز و رسمی برای روز جهانی کارگر

مرد یعنی کار و کار و کار و کار
یکسره در شیفت های بی شمار
مثل یک چیزی میان منگنه
روز و شب از هر طرف تحت فشار
مرد موجی است هی در حال دو
جان بر آرد تا برآرد انتظار
او خودش همواره در تولید پول
لیک فرزند و عیالش پول خوار

شعر طنز روز کارگر

کارگر خسته نباشی
دست رنج تو
در سفره پر برکت ماست
عرقت در حال کار
مقدس تر از آب وضو
پیشانی سجده گر ماست
می دانم
کارگر مرد وزنش
غرور افت دارند
چون صبح تا شب
همیشه در فکر کارند
مال دزدی وحرام لب نزدند
می دانم
خستگی در دست وپایت
نه عزیز درنگاهت، صورتت
می ماند
اما
دلت زیبا درخشنده
نگاهت خیس بارانی
درشب های غم ناک است
ولی دستت پراز پینه
نشانه از سر کار است
خدااین دست را
از آتش جهنم
دور نگه دار است
خدا با کارگر همراه است……

جابر قربانی

شعر خنده دار روز کارگر

فقط این مانده بود از چین رسد کارگر چینى

همان کارگران خوش قد و خوش منظر چینى

همان کارگرى که احتمالاً در پکن دارد

زمین و خانه و اهل و عیال و مادر چینى

★ شعر برای روز کارگر ★

بمیرم واسه دستایی که خسته س از این زمونه
دلش می خواد که تک باشه ولی طفلی نمی تونه
همش شرمنده ی بچش می شه وقتی میاد خونه
دستاش خالیه و قلبش پر ازشرم و پر از خونه

شعر درباره روز جهانی کارگر

کار یعنی روح و جان زندگی

کار یعنی مایه پایندگی

کار اصل رویش و افزودن است

خود صدای کار نبض بودن است

گرچه قدر کارگر از کار شد

کار بی او نیز بی آثار شد

تا پیمبر”ص” بوسه زد بر دست من

جاودان از بوسه اش شد هست من

کاوه آهنگر از نسل من است

اصل آیین محموری اصل من است

کارگر هستم نجیب و سختکوش

از تبار میثم خرما فروش

مقتدای من امام غیب است

پاک مردی در غیابش نائب است

تا فقیهی متقی شد رهبرم

من مطیع و هم مرید این درم

فاش گویم با هزاران افتخار

کارگر هستم به شکر کردگار

محمد عراقی

شعر به مناسبت روز کارگر

رویت سفید کارگر ِ معدنِ زغال

کای می روی به پای خودت در سیاه چال

با آنکه زندگانی ِ تو غرق ظلمت است ،

بی آرزو نشسته ای اندر دلِ محال

خود با زغال روز و شبت را به سر بری

اما نکرده ای تو سیه کس ، که تا به حال!

گفتی:” که ام به معدن و هم خانه رو سیاه

من را چه حاصلست پس از رنجِ بی مثال”

روزی رسد زمان رهاییت ازین غبار

رویت سفید کارگر معدن زغال

حسنا خورشیدی

★ ★ ★

جیب پر باری ندارد کارگر
غیر غم، یاری ندارد کارگر

می نشیند دور میدان تا غروب
غیر از این کاری ندارد کارگر!

هر چه دارد در اتاقش چیده است
چون که انباری ندارد کارگر

کل اجناس اتاقش کهنه است
گرچه سمساری ندارد کارگر!

می خورد هر روز غم های جدید
شام تکراری ندارد کارگر!

کلبه و ویلا و حتی یک پلاژ
حومه ی ساری ندارد کارگر

وقت دفنش نیست عکس و تاج گل
مجلسش قاری ندارد کارگر

چند روزی می شود خوابیده است
قصد بیداری ندارد کارگر…

امیرحسین خوش حال


ادامه مطلب ...

اشعار اعیاد شعبانیه : شعرهای زیبا به مناسبت تبریک اعیاد شعبانیه

شعر های زبیا به مناسبت فرا رسیدن ماه شعبان و تبریک اعیاد شعبانیه

اشعار اعیاد شعبانیهاشعار اعیاد شعبانیه

به مناسبت میلاد با سعادت امام حسین (ع)

صاحب نظرا به خاک تن جـــان آمـــد
جان همه عالـم به فـدای قدمش
از مهر رخش جهان همه روشن شد
گــل بوســه زند رخ مهش را هر دم
بلبل به طــرب ترانه هــا می خوانـد
زهــرا ز فروغ زهـره اش شادان شـد
در بیت علــی ستــاره تابیدن کـــرد
از عـرش برین تحفه ی دردانه رسیــد

از کــوه عـرب موسـی عمـران آمـد
گــل جامـــه درد بهــر تن بی کفنش
از یاس رخش جهـان همـه گلخن شـد
سـرو از غم شش ماهه او گردد خـم
قمری ز شعف چه عشوه ها می راند
عالم ز نسیم کویش عطرافشان شـد
باران صـفا ز دیـــده باریــدن کــــرد
شاهنشه دل به قلب این خانه رسید

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل (ع)

بلبل بخرامیـــد ز گـــل واژه عباس
عطر نفسش گشته بهار دل عشاق
آن نـم نـم باران شفقت ز ره آمــد
بازوی بلندش بگشاید در هــر بنـد
شد یار و علمــدار وفـا دار بـــرادر
آیین شــرف خفته بر نام ابوالفضل
لب تشنه دوانید سمنــدر به رخ آب

روشن شده گیتی ز رخ چون مه عباس
شـد مرهـم دل خاک سر درگه عباس
انسان و پـری عاشـق و دیوانه عباس
شد جایگـه مرغ وفــا سینـه عباس
شد جــای برادر بر دل خانـــــه عباس
شد خون جگـر نم به لب تشنه عباس
بر خــاک فتاد آن لب خشکیــده عباس

به مناسبت میلاد با سعادت امام سجاد (ع)

مژده ای دل که نسیم سحری آمده است
بلبلان شاد و چمن پر گل و بلبل باشد
لعــل دریای شفقت گــل زیبای علـی
یــد والای حسین و گـــل دردانه ی او
شـاد گردید جهــان زان رخ نورانــی عشق
گــل خندان علــی در بغــل پاک حسین
ماه سلطان عطش قمری بستان نبی
زینت عرش و سمـا زیور سجـاده ی عشق
شاهـد ناله ی زینب تیغ افشــا گر ظلم

بر ســـر طاق فضیلت قمـــری آمــــــده است
بر چمـــن زار ادب خـوش خبــری آمـــده است
بر سر نــــاز زمـــرد گهـــری آمــــده است
مرتضــی سیــرت و احمد نظــری آمده است
چو نگینی دل شب خوش سحری آمده است
مه سجاده ی دل از سفـــری آمــــده است
بر ســـر شـــاه ازل تـــاج زری آمـــــده است
بهـر شاه شهـــدا گــل پسری آمـــده است
بهـر یاری شفـــق نامــوری آمــــــــده است

شاعر : ام کلثوم عالیشاه


ادامه مطلب ...

شعر طنز روز معلم : اشعار خنده دار و جالب برای تبریک روز معلم

شعر طنز روز معلم : اشعار خنده دار و جالب برای تبریک روز معلمشعر طنز روز معلم : اشعار خنده دار و جالب برای تبریک روز معلم

جدیدترین و باحال ترین شعر های خنده دار و طنز برای روز معلم و استاد

قدیم ترا معلم عزتی داشت
نون معلمی چه لذتی داشت

شاگردت از یه فرسخی مثل بید
ز هیبت معلمیت می لرزید

تو مهمونی جای تو صدر مجلس
زبونزد سوسن و سرو و نرگس

تموم دخترای این آبادی
می دیدنت تو پیرهن دامادی

عزت و احترام و جایگاهی
معلمی نگو، که پادشاهی

این روزا اما چی بگم، روم سیا
نداره هیچ رنگی دیگه اون حنا

تو مدرسه با بچه های شیطون
تو خونه هم نق نق و غرغر اون

به خونه باز با خلق تنگ اومدی
انگاری از میدون جنگ اومدی

می آی خونه خسته و درب و داغون
یه سال می شه سر نزدی به ننجون

خسته به خونه میری اما بانو
میده به دستت نرسیده جارو

تو مدرسه ، ادب یه جنس نایاب
تو خونه هم همیشه جنگ اعصاب

تو مدرسه ، شیطنت این و اون
تو خونه امر و نهی های ایشون:

گچی نکن اون کت و شلوارتو
نمالی روش ماژیک و خودکارتو

معلمی هم آخه کار شد واست؟
ببین سعید رفته تو بانک ملت

ببین تو دست خانمش پرستو
اضافه می شه روزی یک النگو

خونه گرفتن با آسانسور و وان
یه خونه هم تو شهرک گلستان

ببین فلانی که تو ساخت و سازه
اسم زنش کرده سه تا مغازه

این همه حرفا همه باد هواست
شکستن دلت ولی بی صداست

اگرچه همکلاسی های تنبل
همه برای خودشون شدن یل

فلانی که بی هنر و سواده
میفروشه بت همش پز و افاده

اگرچه بعضی رفقات گرفتن
هر کدوما چند تا خونه، چند تا زن

اگرچه بقال سر خیابون
بهتره روزگارش از حالتون

اما عوض نمی کنی با دنیا
معلمی رو با تموم حرفا

شاعر : حسن یعقوبی

ای معلم بهر نان و کفش و تنبان، غم مخور!

مسگرآباد است آخر جای انسان، غم مخور!

گر نداری مال دنیا و لباس و خورد و خواب

معنویات است قوت اهل ایمان، غم مخور!

گر شد اعصابت ضعیف و ناتوان، دل بد مکن

گر شدی دائم علیل و زار و نالان، غم مخور!

روی تو چون زرد شد مانند روی کهربا

گر شدی رنجور و بیمار و پریشان، غم مخور!

گر نداری همسر و دلدار، حرفش را مزن

آن جهان بسیار بینی حور و غلمان، غم مخور!

در کلاست گر به شوق علم خواهی داد درس

سرزنش ها گر کند شاگرد شیطان، غم مخور!

چون چنین گردیده مفهوم جدید تربیت

گر کتک خوردی ز شاگرد تن آسان، غم مخور!

تا توانی نمره ی عالی و قلابی بده

چون چنین باشد صلاح کار رندان، غم مخور!


ادامه مطلب ...