چه باور کنید و چه نه، اپل زمانی این همه طرفدار را نداشت و مانند هر شرکت دیگری دست به اجرای پروژههایی میزد که حتی به مرحله عرضه در بازار هم نمیرسید. پروژه کاپلند (Copland) نمونهای از این پروژههاست.
رقابت با ویندوز
سال 1995 اسـت. این سال شما را یاد چیز خاصی نمیاندازد؟ درست اسـت، یکی از مشهورترین سیستمهای عامل تاریخ؛ ویندوز 95. سیستمعاملی که امروز شاید وقتی محیطش را ببینید، به خنده بیفتید که چقدر سطح پایین و ساده بوده اسـت، ولی اگر از کاربران رایانه در دهه 90 بودید، ویندوز 95 اتفاق بزرگی در سیستمهای عامل به شمار میآمد. کافی اسـت آن را با سیستمعامل پیشینش یعنی ویندوز 1/3 مقایسه کنید. ویندوز 95 نخستین ویندوزی بود که محیط گرافیکی به معنای درست کلمه داشت، اولین ویندوزی که به دکمه استارت و taskbar مجهز شد، نخستین ویندوزی که از اینترنت اکسپلورر برخوردار بود و بسیاری نخستینهای دیگر.
بگذارید فضا را بهتر برایتان ترسیم کنم: مایکروسافت را کمی شبیه اپل امروزی تصور کنید و بیل گیتس را در اوج! مایکروسافت میلیونها دلار برای تبلیغات ویندوز 95 خرج میکرد؛ از آهنگهای مشهور آن زمان تا استفاده از بازیگران سریال بسیار محبوب «دوستان»، لوگوی ویندوز همهجا بود و حتی مردم برای خرید ویندوز 95 صف میکشیدند!
لابد با خودتان میگویید این شلوغبازیهای ویندوز 95 چه ارتباطی به اپل دارد؟ برای پاسخ بد نیست وضعیت اپل آن زمان را هم در نظر بگیرید؛ مدیرعامل بتازگی تغییر کرده، اوضاع فروش کامپیوترهای مکینتاش چندان جالب نیست، سیستمهای عامل قدیمیشده یکی پس از دیگری با تفاوتهای اندک عرضه میشود، شرکت دنبال پروژههایی اسـت که بتواند دوباره خودی نشان بدهد و البته استیو جابز هم نیست که با کاریزمای مثالزدنی خود محصولات را به خورد بازار بدهد. چند سالی از ارائه سیستمعامل شماره 7 اپل یا System 7 میگذرد و اپل تازه System 7.5 را ارائه کرده اسـت. با تمام این اوصاف ویندوز 95 یک تهدید بزرگ به شمار میآید، نه به دلیل محیط گرافیکی (که اپل بهترش را داشت) یا آن دکمه استارت کذایی، نه؛ چیزی عمیقتر در درون این هیولا وجود داشت که مدیران و مهندسان اپل را به یک اندازه به وحشت انداخته بود: مدیریت وظایف.
عامل موفقیت ویندوز
مدیریت وظایف را به هیچوجه بدیهی فرض نکنید. ویندوز 95 در این زمینه دو ویژگی فوقالعاده داشت که بسیار آیندهنگرانه طراحی شده بود. اول، خاصیتی به نام عملکرد چندوظیفهای پیشگیرانه (Preemptive Multitasking)، اما این خاصیت مهم چیست؟ در سیستمهای عامل اپل، هر برنامه تعیین میکرد چه مقدار از زمان پردازنده را برای اجرا به خود اختصاص دهد؛ یعنی عملکرد چندوظیفهای اشتراکی (Cooperative Multitasking). تازه همین عملکرد چندوظیفهای خودش نوعی کلک هوشمندانه به شمار میرفت که از سال 85 در سیستمهایعامل تکوظیفهای اپل گنجانده شده بود. ولی هرکس که کمی از دانش رایانه بداند، براحتی متوجه میشود ایراد سیستم اشتراکی کجا بود: کافی بود نرمافزاری زمان زیادی از پردازش پردازنده را بگیرد و بعد به هر دلیل کرش بخورد، کل سیستم همراه آن کرش خواهد خورد! در مقابل سیستم پیشگیرانه مایکروسافت به این صورت عمل میکرد که سیستمعامل تعیین میکرد به هر برنامه چه میزان زمان پردازنده نسبت داده شود.
ویژگی دوم، تخصیص حافظه دینامیک (Dynamic Memory Allocation) بود. در سیستمعامل اپل که از مدل استاتیک بهره میبرد، هر برنامه ابتدا درخواست میکرد چه میزان حافظه رم نیاز دارد و سیستمعامل این میزان را بهصورت یک تکه و بلاکهای پشت سر هم به آن میداد. این باعث میشد پس از مدتی حافظه رم شبیه هارد دیسک قطعهقطعه شود. در حالیکه در مدل دینامیک ویندوز، هر برنامه به میزانی که نیاز داشت و بهصورت دینامیک قطعات مجزایی از رم را دریافت میکرد.
سیستم شماره 8
با در نظر گرفتن این واقعیت که سیستمهایعامل اپل عمرشان را کردهاند، مدیران اپل به این فکر افتادند شرکت به یک سیستمعامل کاملا جدید نیاز دارد. اینگونه بود که پروژه کاپلند (برگرفته از نام یک آهنگساز آمریکایی) در سال 1994 استارت زده شد؛ سیستمعاملی که قرار بود اواخر سال 96 با عنوان System 8 به بازار عرضه شود.
تغییرات مثل عادت همیشگی اپل از ظاهر آغاز شد؛ تمی کاملا جدید با نام پلاتینیوم برای این سیستمعامل طراحی شد. تمی کم و بیش سهبعدی با رنگ و سایه (در مقابل نسخههای قدیمیتر که بیشتر سیاه و سفید بودند). همچنین دو تم دیگر نیز به پلاتینیوم اضافه شد و سیستمعامل طوری طراحی شده بود که کاربران قابلیت افزودن تمهای دیگر را نیز داشته باشند، اما قسمتی که بیشترین تغییرات را داشت Finder (برنامه مدیریت فایل) بود. جایی که علاوه بر ظاهر تمیزتر، بالاخره عملکرد پیشگیرانه وظایف پیادهسازی شد. زمان پاسخگویی سیستمعامل کاهش یافته بود و کاربران میتوانستند چند عمل کپی را با هم شروع کنند. در کنار اینها، سیستم گرفتن و انداختن فایلها در فولدرها پیشرفت قابل ملاحظهای کرده و حتی سیستمی شبیه tab در فایندر قرار داده شده بود که کاربر میتوانست فولدرهایی را در پایین صفحه قرار دهد تا هر موقع که به آن نیاز داشت با یک کلیک آنها را باز کند.
افزون بر اینها، تغییرات اصلی عمیقتری هم در راه بود. معماری سیستمعامل تفاوتی اساسی کرده بود و برخلاف نسخههای پیشین، سیستمعامل بهصورت بومی (Native) با پردازندههای PowerPC که در آن زمان در کامپیوترهای اپل به کار میرفت، کار میکرد. حتی کرنل سیستمعامل هم دچار تغییر شد و کاپلند از مدل مایکروکرنل (MicroKernel) که مدرنتر بود بهره میبرد.
آغازی بر یک پایان
تا اینجای کار اگر خودتان را جای مهندسان اپل بگذارید، میگویید: «این ویژگیها تا همین جا خوب اسـت دیگر! سیستمعامل را آماده و عرضه کنیم.» حدس میزنم آنها نیز بعدها با خودشان میگفتند کاش همین کار را کرده بودند، اما مگر ایدهآلیسم افراطی اپل میگذاشت! خاصیتی که کار را خراب کرد، همان چندوظیفهای پیشگیرانه بود. ویژگیای که زمان زیادی برای پیادهسازی برد و مهندسان با خودشان فکر کردند به موازات آن، چند چیز دیگر را هم اضافه کنند. اینجا بود که ویژگیها یکی از پس دیگری به کاپلند اضافه میشدند: جاوا، نمایش سهبعدی، سیستم جدید شبکه، ارتباط اشیا در داخل برنامهها و حتی قابلیت چند کاربری.
طولی نکشید کاپلند بیش از آنکه شباهتی به یک سیستمعامل داشته باشد، به مجموعهای عظیم از ویژگیها تبدیل شد. با این روند رشد، تست و آزمایش سیستمعامل هم سختتر میشد. کار به جایی رسید که مشخص شد سیستمعامل به زمان معین نمیرسد و حتی در داخل اپل عدهای به شوخی میگفتند سیستمعامل احتمالا تا حدود 2030 به بازار عرضه شود! کارایی اسفبار سیستمعامل هم مزید بر علت شده بود. در مراسم WWDC سال 96، دموی بسیار محدودی از سیستمعامل نمایش داده شد که حتی با همین محدودیت هنگ میکرد و کرش میخورد!
پس از آن نمایش فضاحتبار، وضعیت بد ادامه پیدا کرد و مدیرعامل آن زمان اپل یعنی گیل املیو (Gil Amelio) به این نتیجه رسید که فکری جدی برای این قضیه بکند. براین اساس، املیو خانمی به نام الن هنکاک (Ellen Hancock) را از یک شرکت سختافزاری استخدام کرد تا مدیریت تیم مهندسی را به عهده بگیرد. این مدیر جدید عاقلانهترین تصمیم ممکن را در آن اوضاع گرفت: پروژه کاپلند بهصورت موجود کنسل و ویژگیهای آن مرحلهای و بهصورت نسخهای به سیستمعامل قبلی اضافه شود. همچنین شرکت برای ساختار اصلی به دنبال خرید یک سیستم بیرونی باشد. بر این اساس، پس از مذاکرات طولانی و بررسی گزینههای مختلف، مدیران اپل تصمیمی گرفتند که آینده خودشان و آینده دنیای رایانه را تغییر دهند: خرید شرکت NeXT و سیستمعامل آن یعنی NeXTSTEP. اما نکته تاریخی در این خرید، خود سیستمعامل نبود؛ بلکه مؤسس شرکت NeXT بود که به واسطه این خرید به شرکت اصلیاش بازگشت: استیو جابز.
درسها
مراقب خزش ویژگیها (Feature Creep) باشید! همیشه هنگام افزودن ویژگیها هدف پروژه را در نظر داشته باشید و نگذارید ویژگیها تحریکتان کنند.
گاهی لازم اسـت کمی از غرورتان کم کنید و از افراد دیگر برای حل مشکل کمک بگیرید. حتی اگر این غرور مردانه باشد و یک زن دید مدیریتی بهتری نسبت به شما داشته باشد.
ترکیب و همکاری را چه در محصول و چه در شرکت فراموش نکنید. جمله گیل املیو در مورد کاپلند این بود: «مجموعهای از قطعات جداگانه، هر کدام توسط یک تیم متفاوت... که انتظار میرفت به نحوی جادویی با هم کار کنند!»
محمود صادقی - ضمیمه کلیک
خبرگزاری آریا- شرکت اپل به طور رسمی، گوشی جدید آیفون 7 را با مشخصات و کاربری های جدید به مشتاقان تلفن های همراه در جهان معرفی کرد.
به گزارش سرویس فناوری اطلاعات خبرگزاری آریا، طراحی این مدل جدید، به مدل معرفی شده سال گذشته (آیفون 6 اس) بسیار شبیه اسـت و بدنه آلومینیومی دارد. اما نکته کاملا جدید این تلفن همراه، ضد آب بودن آن اسـت؛ یعنی دیگر لازم نیست نگران خیس شدن آیفون 7 و آیفون 7 پلاس باشید.
نوآوری های جدید دیگر آن، دو دوربینی بودن آیفون 7 پلاس، بلندگوهای استریو و نمایه سیاه رنگ تر آن اسـت. همان طور که انتظار می رفت، آیفون 7 ورودی هدفون ندارد و هدفون های 3.5 میلیمتری آن یا دیگر قابل استفاده نیستند و یا به تبدیل نیاز دارند.
شاید این مدل جدید به مدل سال گذشته بسیار شبیه باشد اما به جای ظاهر فلزی که استفاده کنندگان به آن عادت کرده اند، ظاهری آیینه مانند و براق دارد.
رنگ جدید آن، جت مشکی (Jet Black) نام گرفته اسـت و از مشکی فضایی سال گذشته، سیاه تر و تیره تر اسـت. آیفون یک مدل استاندارد نیز به همراه رنگ های طلایی، نقره ای و طلایی-صورتی روانه بازار می کند.
دکمه اصلی خاص آیفون نیز طراحی جدیدی دارد و درست مانند دکمه های لمسی فشاری لپ تاپ های مک بوک، به فشار حساس اسـت. این تلفن همراه، از اپل واچ نیز سامانه بازخورد لمسی موتور تپتیک را اتخاذ کرده اسـت که چند لرزش مختلف برای هشدارهای گوناگون در اختیار شما می گذارد.
دوربین آیفون 7 اندازه استاندارد نیز با تثبیت نوری تصویر، بهینه شده اسـت و یک لنز 1.8 شفاف تر دارد که به نسبت لنزهای 2.2 روی آیفون 6 اس، 50 درصد نور بیشتر جذب می کند. اپل می گوید حسگر جدید 12 مگاپیکسلی که همان رزولوشن تلفن همراه سال گذشته را دارد، 60 درصد سریعتر و 30 درصد بهینه تر اسـت.
یک چیپ پردازش تصویر جدید هم به آن اضافه شده اسـت و فلاش کواد ال ای دی دارد که 50 درصد بیشتر نور می دهد. فیل شیلر از شرکت اپل ادعا می کند که این موتور پردازش جدید، دارای یادگیری دستگاهی اسـت و «عملکرد یک ابر رایانه» دارد.
دوربین جلوی آیفون 7 به 7 مگا پیکسل با تثبیت تصویر بیشتر برای عکس های سلفی بهتر و ضبط ویدئویی ارتقا یافته اسـت.
اما بهینه سازی های اصلی، روی آیفون 7 اس و سیستم دو دوربینه آن اعمال شده اسـت. شرکت اپل می گوید این دو دوربینی باعث می شود با بزرگ کردن تصویر به میزان دوبرابر، از کیفیت تصویر کم نشود. یکی از لنزها که 28 میلیمتری اسـت، برای عکس های زاویه باز استفاده می شود ولی لنز دیگر، اندازه ای برابر 60 میلیمتر دارد.
در اپلیکیشن دوربین آیفون7 اس، تغییر وضعیت بین دو دوربین، عالی اسـت. کافی اسـت دکمه های 1 ایکس یا 2 ایکس را بزنید تا دوربین به سرعت تغییر کند. می توانید بیشتر از این، یعنی تا 10 برابر هم تصویر را بزرگ کنید اما از دو برابر بیشتر، عکس برش خواهد خورد. همچنین اپل یک مشخصه دیگر هم عرضه کرده اسـت که از هر دو لنز برای نشان دادن عمق تصویر استفاده می کند.
نمایشگر جدید هم دارای 25 درصد شفافیت بیشتر اسـت و دامنه رنگی بیشتری دارد و مدیریت رنگ آن بهتر اسـت. هر دو دوربین دارای صفحه نمایش حساس به فشار هستند. گویا شرکت اپل، رزولوشن صفحه نمایش خود را ارتقا نداده اسـت و رزولوشن آن با آیفون 6 سال 2014 یکی اسـت.
رزولوشن آیفون 7، اندازه 720 در 1080 پیکسل و آیفون 7 پلاس آن 1080 در 1920 اسـت. همان طور که شایعه شده بود، امسال خط تولید آیفون، ورودی هدفون استاندارد 3.5 میلیمتری ندارد.
جایگزین آن، بلندگوی دوم اسـت که به تلفن، صدای استریو می دهد و یک EarPod دارد که در جعبه قرار خواهد گرفت. علاوه بر آن، یک تبدیل هم داخل جعبه هست تا بتوانید از هدفون قبلی استفاده کنید.
یک سری هدفون های بیسیم به نام AirPod نیز برای کار با آیفون 7 طراحی شده اند. این AirPod ها کاملا بدون سیم هستند. اپل می گوید این AirPod ها پنج ساعت عمر مفید باتری دارند و با یک قاب باتری عرضه می شوند که می شود 25 ساعت از آن استفاده کرد. قرار اسـت هدفون هایی نیز ساخته شود که بتواند از این فناوری بیسیم جدید استفاده کند.
پردازشگر آیفون 7، اِی 10 فیوژن اسـت و نسبت به چیپ سال گذشته، 40 درصد سریعتر اسـت. در کنار آن، یک چیپ پردازش گرافیکی جدید قرار دارد که از مدل آ9 هم سریعتر اسـت.
قرار اسـت این آیفون جدید در 16 سپتامبر در معرض فروش قرار بگیرد اما پیش سفارش ها از هم اکنون پذیرفته می شود. پس دیگر لازم نیست خریداران مانند سال های گذشته، شب را در صف بخوابند.
چه باور کنید و چه نه، اپل زمانی این همه طرفدار را نداشت و مانند هر شرکت دیگری دست به اجرای پروژههایی میزد که حتی به مرحله عرضه در بازار هم نمیرسید. پروژه کاپلند (Copland) نمونهای از این پروژههاست.
رقابت با ویندوز
سال 1995 اسـت. این سال شما را یاد چیز خاصی نمیاندازد؟ درست اسـت، یکی از مشهورترین سیستمهای عامل تاریخ؛ ویندوز 95. سیستمعاملی که امروز شاید وقتی محیطش را ببینید، به خنده بیفتید که چقدر سطح پایین و ساده بوده اسـت، ولی اگر از کاربران رایانه در دهه 90 بودید، ویندوز 95 اتفاق بزرگی در سیستمهای عامل به شمار میآمد. کافی اسـت آن را با سیستمعامل پیشینش یعنی ویندوز 1/3 مقایسه کنید. ویندوز 95 نخستین ویندوزی بود که محیط گرافیکی به معنای درست کلمه داشت، اولین ویندوزی که به دکمه استارت و taskbar مجهز شد، نخستین ویندوزی که از اینترنت اکسپلورر برخوردار بود و بسیاری نخستینهای دیگر.
بگذارید فضا را بهتر برایتان ترسیم کنم: مایکروسافت را کمی شبیه اپل امروزی تصور کنید و بیل گیتس را در اوج! مایکروسافت میلیونها دلار برای تبلیغات ویندوز 95 خرج میکرد؛ از آهنگهای مشهور آن زمان تا استفاده از بازیگران سریال بسیار محبوب «دوستان»، لوگوی ویندوز همهجا بود و حتی مردم برای خرید ویندوز 95 صف میکشیدند!
لابد با خودتان میگویید این شلوغبازیهای ویندوز 95 چه ارتباطی به اپل دارد؟ برای پاسخ بد نیست وضعیت اپل آن زمان را هم در نظر بگیرید؛ مدیرعامل بتازگی تغییر کرده، اوضاع فروش کامپیوترهای مکینتاش چندان جالب نیست، سیستمهای عامل قدیمیشده یکی پس از دیگری با تفاوتهای اندک عرضه میشود، شرکت دنبال پروژههایی اسـت که بتواند دوباره خودی نشان بدهد و البته استیو جابز هم نیست که با کاریزمای مثالزدنی خود محصولات را به خورد بازار بدهد. چند سالی از ارائه سیستمعامل شماره 7 اپل یا System 7 میگذرد و اپل تازه System 7.5 را ارائه کرده اسـت. با تمام این اوصاف ویندوز 95 یک تهدید بزرگ به شمار میآید، نه به دلیل محیط گرافیکی (که اپل بهترش را داشت) یا آن دکمه استارت کذایی، نه؛ چیزی عمیقتر در درون این هیولا وجود داشت که مدیران و مهندسان اپل را به یک اندازه به وحشت انداخته بود: مدیریت وظایف.
عامل موفقیت ویندوز
مدیریت وظایف را به هیچوجه بدیهی فرض نکنید. ویندوز 95 در این زمینه دو ویژگی فوقالعاده داشت که بسیار آیندهنگرانه طراحی شده بود. اول، خاصیتی به نام عملکرد چندوظیفهای پیشگیرانه (Preemptive Multitasking)، اما این خاصیت مهم چیست؟ در سیستمهای عامل اپل، هر برنامه تعیین میکرد چه مقدار از زمان پردازنده را برای اجرا به خود اختصاص دهد؛ یعنی عملکرد چندوظیفهای اشتراکی (Cooperative Multitasking). تازه همین عملکرد چندوظیفهای خودش نوعی کلک هوشمندانه به شمار میرفت که از سال 85 در سیستمهایعامل تکوظیفهای اپل گنجانده شده بود. ولی هرکس که کمی از دانش رایانه بداند، براحتی متوجه میشود ایراد سیستم اشتراکی کجا بود: کافی بود نرمافزاری زمان زیادی از پردازش پردازنده را بگیرد و بعد به هر دلیل کرش بخورد، کل سیستم همراه آن کرش خواهد خورد! در مقابل سیستم پیشگیرانه مایکروسافت به این صورت عمل میکرد که سیستمعامل تعیین میکرد به هر برنامه چه میزان زمان پردازنده نسبت داده شود.
ویژگی دوم، تخصیص حافظه دینامیک (Dynamic Memory Allocation) بود. در سیستمعامل اپل که از مدل استاتیک بهره میبرد، هر برنامه ابتدا درخواست میکرد چه میزان حافظه رم نیاز دارد و سیستمعامل این میزان را بهصورت یک تکه و بلاکهای پشت سر هم به آن میداد. این باعث میشد پس از مدتی حافظه رم شبیه هارد دیسک قطعهقطعه شود. در حالیکه در مدل دینامیک ویندوز، هر برنامه به میزانی که نیاز داشت و بهصورت دینامیک قطعات مجزایی از رم را دریافت میکرد.
سیستم شماره 8
با در نظر گرفتن این واقعیت که سیستمهایعامل اپل عمرشان را کردهاند، مدیران اپل به این فکر افتادند شرکت به یک سیستمعامل کاملا جدید نیاز دارد. اینگونه بود که پروژه کاپلند (برگرفته از نام یک آهنگساز آمریکایی) در سال 1994 استارت زده شد؛ سیستمعاملی که قرار بود اواخر سال 96 با عنوان System 8 به بازار عرضه شود.
تغییرات مثل عادت همیشگی اپل از ظاهر آغاز شد؛ تمی کاملا جدید با نام پلاتینیوم برای این سیستمعامل طراحی شد. تمی کم و بیش سهبعدی با رنگ و سایه (در مقابل نسخههای قدیمیتر که بیشتر سیاه و سفید بودند). همچنین دو تم دیگر نیز به پلاتینیوم اضافه شد و سیستمعامل طوری طراحی شده بود که کاربران قابلیت افزودن تمهای دیگر را نیز داشته باشند، اما قسمتی که بیشترین تغییرات را داشت Finder (برنامه مدیریت فایل) بود. جایی که علاوه بر ظاهر تمیزتر، بالاخره عملکرد پیشگیرانه وظایف پیادهسازی شد. زمان پاسخگویی سیستمعامل کاهش یافته بود و کاربران میتوانستند چند عمل کپی را با هم شروع کنند. در کنار اینها، سیستم گرفتن و انداختن فایلها در فولدرها پیشرفت قابل ملاحظهای کرده و حتی سیستمی شبیه tab در فایندر قرار داده شده بود که کاربر میتوانست فولدرهایی را در پایین صفحه قرار دهد تا هر موقع که به آن نیاز داشت با یک کلیک آنها را باز کند.
افزون بر اینها، تغییرات اصلی عمیقتری هم در راه بود. معماری سیستمعامل تفاوتی اساسی کرده بود و برخلاف نسخههای پیشین، سیستمعامل بهصورت بومی (Native) با پردازندههای PowerPC که در آن زمان در کامپیوترهای اپل به کار میرفت، کار میکرد. حتی کرنل سیستمعامل هم دچار تغییر شد و کاپلند از مدل مایکروکرنل (MicroKernel) که مدرنتر بود بهره میبرد.
آغازی بر یک پایان
تا اینجای کار اگر خودتان را جای مهندسان اپل بگذارید، میگویید: «این ویژگیها تا همین جا خوب اسـت دیگر! سیستمعامل را آماده و عرضه کنیم.» حدس میزنم آنها نیز بعدها با خودشان میگفتند کاش همین کار را کرده بودند، اما مگر ایدهآلیسم افراطی اپل میگذاشت! خاصیتی که کار را خراب کرد، همان چندوظیفهای پیشگیرانه بود. ویژگیای که زمان زیادی برای پیادهسازی برد و مهندسان با خودشان فکر کردند به موازات آن، چند چیز دیگر را هم اضافه کنند. اینجا بود که ویژگیها یکی از پس دیگری به کاپلند اضافه میشدند: جاوا، نمایش سهبعدی، سیستم جدید شبکه، ارتباط اشیا در داخل برنامهها و حتی قابلیت چند کاربری.
طولی نکشید کاپلند بیش از آنکه شباهتی به یک سیستمعامل داشته باشد، به مجموعهای عظیم از ویژگیها تبدیل شد. با این روند رشد، تست و آزمایش سیستمعامل هم سختتر میشد. کار به جایی رسید که مشخص شد سیستمعامل به زمان معین نمیرسد و حتی در داخل اپل عدهای به شوخی میگفتند سیستمعامل احتمالا تا حدود 2030 به بازار عرضه شود! کارایی اسفبار سیستمعامل هم مزید بر علت شده بود. در مراسم WWDC سال 96، دموی بسیار محدودی از سیستمعامل نمایش داده شد که حتی با همین محدودیت هنگ میکرد و کرش میخورد!
پس از آن نمایش فضاحتبار، وضعیت بد ادامه پیدا کرد و مدیرعامل آن زمان اپل یعنی گیل املیو (Gil Amelio) به این نتیجه رسید که فکری جدی برای این قضیه بکند. براین اساس، املیو خانمی به نام الن هنکاک (Ellen Hancock) را از یک شرکت سختافزاری استخدام کرد تا مدیریت تیم مهندسی را به عهده بگیرد. این مدیر جدید عاقلانهترین تصمیم ممکن را در آن اوضاع گرفت: پروژه کاپلند بهصورت موجود کنسل و ویژگیهای آن مرحلهای و بهصورت نسخهای به سیستمعامل قبلی اضافه شود. همچنین شرکت برای ساختار اصلی به دنبال خرید یک سیستم بیرونی باشد. بر این اساس، پس از مذاکرات طولانی و بررسی گزینههای مختلف، مدیران اپل تصمیمی گرفتند که آینده خودشان و آینده دنیای رایانه را تغییر دهند: خرید شرکت NeXT و سیستمعامل آن یعنی NeXTSTEP. اما نکته تاریخی در این خرید، خود سیستمعامل نبود؛ بلکه مؤسس شرکت NeXT بود که به واسطه این خرید به شرکت اصلیاش بازگشت: استیو جابز.
درسها
مراقب خزش ویژگیها (Feature Creep) باشید! همیشه هنگام افزودن ویژگیها هدف پروژه را در نظر داشته باشید و نگذارید ویژگیها تحریکتان کنند.
گاهی لازم اسـت کمی از غرورتان کم کنید و از افراد دیگر برای حل مشکل کمک بگیرید. حتی اگر این غرور مردانه باشد و یک زن دید مدیریتی بهتری نسبت به شما داشته باشد.
ترکیب و همکاری را چه در محصول و چه در شرکت فراموش نکنید. جمله گیل املیو در مورد کاپلند این بود: «مجموعهای از قطعات جداگانه، هر کدام توسط یک تیم متفاوت... که انتظار میرفت به نحوی جادویی با هم کار کنند!»
محمود صادقی - ضمیمه کلیک