جام جم سرا: «فرنگیس بیات»، فارغالتحصیل علوم سیاسی از مدرسه مطالعات سیاسی لیون فرانسه و پژوهشگر اعتیاد یکی از این پژوهشگران است. او اخیرا درباره جریانهای بینالمللی، ترکیبات جدید و جنبههای اجتماعی موادمخدر تحقیق کرده و نتایج آن قسمت از تحقیقاتش را که مربوط به زنان درگیر با موادمخدرند، سهشنبه گذشته در نشستی که در موسسه رخداد تازه برگزار شد، اعلام کرد.
او در این نشست درباره الگوی مصرف و بازپروری در بین زنان مصرفکننده موادمخدر و نسبت آن با روندهای جهانی صحبت کرد.
این پژوهشگر گفت که ستاد مبارزه با موادمخدر در ایران پدیده Polydrug یا همان چندمخدری را اصلا جدی نمیگیرد: «این موضوع جای تعجب است. در حال حاضر ما با الگوی جدیدی در میان زنان معتاد روبهرو هستیم که طبق آن این زنان چند ماده مخدر را با هم ترکیب و مصرف میکنند. براساس نتایج تحقیقات من که در ٩ماه گذشته در یک موسسه تحقیقاتی مطالعات موادمخدر انجام دادهام، این موضوع در حال حاضر در سیاستهای موادمخدر به هیچوجه جدی گرفته نمیشود.»
او درباره مصرف چندمخدرها در بین زنان ایرانی گفت: «یکی از دلایل این موضوع این است که زنان معتاد اعتیادشان را مخفی میکنند و عمدتا در ترک ناموفقند، به همین دلیل اعتیادشان را ادامه میدهند و به این دلیل که وضع اقتصادی مناسبی ندارند، هر موادی که دستشان میآید، میکشند. بیشتر اوقات چون موادی که به دست میآورند، جنس خوب نیست و آنها مجبورند برای اینکه نشئه شوند، این مواد را با هم ترکیب کنند. در حال حاضر کشورهای اروپایی فردی را که یک بار موادمخدر مصرف کرده باشند، معتاد میدانند در حالی که در ایران هنوز این موضوع وجود ندارد و همین هم باعث که در هیچ متنی موضوع مصرف چندمخدری مطرح نشود.»
او ادامه داد: «یکی از شیوههای رایج مصرف چندمخدری در دنیا، هرویین به همراه کوکائین است اما این شیوهها در ایران کمی متفاوت است. براساس تحقیقات ما، در ایران این شیوههای چندمخدری بیش از بقیه رواج دارد: شیشه همراه با تریاک، شیشه همراه با الکل و ماریجوانا، شیشه به همراه قرص اکس، هرویین به همراه شیشه، تریاک به همراه شیشه و الکل.»
بیات در ادامه از یک مدل جدید مصرف در بین زنان ایرانی سخن گفت به نام Crazy model: «این یک مدل جدید در ایران است که در هیچ طبقهبندی جهانی نمیگنجد و اصطلاحا به آن مدل دیوانه میگویند. در این مدل، فرد مصرفکننده مثلا صبح تریاک مصرف کرده، ظهر شیشه به همراه تریاک، شب هرویین، نصفه شب شیشه و.... پژوهشگران درباره این مدل به این نتیجه رسیدهاند که فرد وقتی در هیچ گفتاری تعریف نشود، دست به عصیان میزند و هرکاری از دستش بربیاید میکند که این مدل دیوانه هم یکی از پیامدهای همین عصیان است.»
او در ادامه این نشست به وضع کلی مصرف موادمخدر توسط زنان در ایران و برخوردها با آن پرداخت: «اعتیاد زنان در ایران به آماردهی تقلیل پیدا کرده است. تحقیقات ما نشان میدهد وضع زنان و موادمخدر در ایران به شدت متأثر از شرایط منطقهای و بینالمللی است که به آن توجه نشده و همیشه با خاصگرایی به آن نگاه شده است. وضع زنان و موادمخدر یکی از نشانگان جدی جهانی شدن موادمخدر است؛ هرچند در حوزه موادمخدر، همه تحولات اجتماعی تاثیرگذار است اما این موضوع در آن سویه جدی دارد.»
بیات ادامه داد: «ما برای درک مسائل زنان نیاز داریم که حوزههای دیگر را هم خوب ببینیم، مانند روابط بینالملل و نه فقط با نگاه مددکاری اجتماعی.»
این پژوهشگر حوزه موادمخدر در ادامه از نوع برخورد با موضوع موادمخدر در سالهای گذشته گفت: «بعد از دهه ٧٠ میلادی که اولین کنوانسیون موادمخدر امضا شد، مبارزه، مصالحه و کاهش آسیب در برنامهها بود اما تا ٢٠سال بعد جهان روی ریل مبارزه با موادمخدر بود. در خاورمیانه بهویژه در ایران در همه این سالها سیاست مبنی بر اعدام قاچاقچی، مبارزه با کشت و از بین بردن کشاورزی موادمخدر و... بوده است. بعد از دهه ٩٠ میلادی، در جهان، مصالحه با موادمخدر خیلی رایج شده و بیشتر مسئولان دنیا اصل را بر مصالحه موادمخدر گذاشتهاند؛ یعنی قانونی کردن آن در کنار کاهش آسیبهای موادمخدر. گاهی اوقات در ایران به سرعت از مصالحه دفاع میکنند ولی پیامدهای قانونی شدن موادمخدر در کشورها فرق دارد؛ در ایران ساختارهای آن به هیچ وجه آماده نیست.»
او ادامه داد: «از طرف دیگر براساس آخرین گزارشی که ٢ماه پیش سازمان ملل متحد منتشر کرد، وضع کلی موادمخدر در جهان با رشد نسبتا ثابتی پیش رفته و تعداد قربانیانش هم تقریبا ثابت بوده اما در الگوهای مصرف، تغییراتی ایجاد شده است. هرچند در خاورمیانه همچنان تریاک و کشت خشخاش به همان وضع قبلی است اما کشت حشیش و گسترش آمفتامینها بسیار جدی است.»
این پژوهشگر حوزه اعتیاد در ادامه به تحولات موادمخدر بعد از تحولات سال ٢٠١٠ در خاورمیانه پرداخت: «بازار خرید و فروش آمفتامینها بعد از تحولات سوریه به شدت زیاد شده و قرصی به نام Captagom به لحاظ انرژی فردی و سود تجاری که دارد، کلا تحولات سوریه را میچرخاند. از طرف دیگر مثلا درباره گسترش مصرف آمفتامینها در بین افراد داعش گزارشهای غیررسمی وجود دارد.»
به گفته او در آخرین گزارش سامان ملل متحد، در کنار افغانستان و پاکستان، ایران یکی از بزرگترین مصرفکنندههای تریاک در جهان است: «از طرف دیگر ایران بزرگترین مرکز توزیع آمفتامین به دو محور شرق و غرب است. هرچند در سالهای گذشته سیاستهای مبارزه با موادمخدر در ایران از طریق کنترل مرزهای شرقی نتیجه خوبی داده ولی با احداث دیوار بتنی در مرز ایران و افغانستان، ورود موادمخدر بهویژه هرویین به سمت مرزهای جنوبی مانند بندرها و اسکلهها که معمولا نظارت پلیسی خوبی در آنها وجود ندارد، ریزش کرده است.»
او ادامه داد: «براساس آمارهای رسمی وزارت کشور و ستاد مبارزه با موادمخدر، جمعیت زنان معتاد از ٨٧ تا ٩٠ از رشد ٦/٥درصدی به ٩درصد رسیده است. براساس این گزارشها مصرف آمفتامینها در زنان به شدت رو به افزونی است. موضوع دیگر این است که چرا گرایش زنان معتاد در ایران بیشتر به مصرف مواد صنعتی است؟ پاسخ این است که چون موادمخدر اصولا فرد را از انزوا به شبکه اجتماعی میاندازد، مثلا در مصرف موادمخدر سنتی، کمتر معتادی در تنهایی تریاک میکشد. حالا موضوع اینجاست که زنان معمولا دچار فقدان این شبکه اجتماعیاند؛ آنها مصرف مواد را در انزوا شروع میکنند و در انزوا ادامه میدهند به این دلیل هم به مصرف مواد صنعتی مانند آمفتامینها رو میآورند.»
بیات مشکل دیگر را مردانه بودن سیاستهای کاهش آسیبهای اعتیاد دانست: «این سیاستها در کشور ما به شدت مردانه و به دور از حساسیتهای جنسیتی نوشته شدهاند. این یک واقعیت است که زنان معتاد بسیار بیشتر از مردان در معرض دچار شدن به آسیبهای اجتماعی و بیماریهای مختلفند. مثلا در مطالعات جهانی مشخص شده که زنان روسپی در آمریکا بیشتر هرویین مصرف میکنند و در کشورهای عربی، آمفتامین ولی این موضوع هنوز در ایران مشخص نیست و به همین دلیل نمیتوان برای آنها برنامهریزی درستی کرد. از طرف دیگر انگار مرد معتاد در ایران حالا تبدیل به مرد بیمار معتاد شده ولی درباره زنان هنوز اینطور نیست. موضوع دیگر این است که زنان هنوز به دلیل قبح اجتماعی، اعتیادشان را مخفی میکنند و حتی خیلی از آنها که آمفتامین مصرف میکنند نمیدانند معتادند چون به صورت فردی مصرف میکنند و به اندازه مردان معتاد آگاهی ندارند.»
او نامناسب بودن وضع اقتصادی زنان را یکی دیگر از دلایل رو آوردن زنان ایرانی به مصرف مواد ارزان و در دسترس مانند آمفتامینها دانست: «نتایج تحقیقات نشان میدهد که بیش از ٦٥درصد زنان زندانی درگیر چرخه توزیع موادمخدر بهویژه آمفتامینها هستند چون وقتی زنان از چرخه اقتصاد رسمی حذف شوند به اقتصاد سیاه رو میآورند.» (شهروند)
جام جم سرا:این دغدغه قرار است تا سال آینده برای همیشه برطرف شود، زیرا مدیرکل دفتر نساجی وزارت صنعت، معدن و تجارت از خرید دانش فنی تولید چادر مشکی از کشور کره خبر میدهد.
گلناز نصرالهی بر این اساس از راهاندازی واحد تولیدی چادر مشکی حجاب شهرکرد تا اواسط سال آینده خبر میدهد و ادامه میدهد: با راهاندازی این واحد تولیدی، ده میلیون متر انواع پارچه ساده و گلدار چادری با کیفیت مرغوب تولید میشود.
به گزارش ایسنا، نصرالهی میگوید: در این زمینه تمام گشایش اعتبارات ماشینآلات بافندگی و رنگرزی و چاپ و تکمیل به ارزش 20 میلیون دلار انجام و دانش فنی آن هم خریداری شده است. به گفته او ،هرساله بحث تولید پارچه چادر مشکی در اولویت سرمایهگذاری صنعت نساجی گنجانده میشده و این مساله مورد پیگیری بوده و امسال هم در اولویت سرمایهگذاری است و هم پیگیریهای قبلی برای ایجاد یک واحد تولید پارچه چادرمشکی با کیفیت مناسب به نتیجه رسید.
75 میلیون متر، نیاز سالانه ایران به پارچه چادر مشکی
ایران به عنوان یکی از بزرگترین مصرفکنندگان چادر، جزو بزرگترین واردکنندگان این کالا نیز به شمار میرود. نکته قابل توجه این است که کشورهای صادرکننده چادر مشکی به ایران که شامل کرهجنوبی، ژاپن، اندونزی، چین و هند است، اصلا پوشش چادر ندارند، اما توانستهاند بازار چادر مشکی ایران را در دست بگیرند.
نیاز سالانه ایران به پارچه چادر مشکی حدود 75 میلیون متر برآورد شده است که اکنون به دلیل اینکه در تولید پارچه چادر مشکی تولید داخلی وجود ندارد، تعرفه واردات چادر مشکی 10 درصد است در حالی که دیگر پارچهها 30 و 32 درصد است.
به گفته مدیرکل دفتر نساجی وزارت صنعت، معدن و تجارت اکنون به علت اینکه پارچه چادر مشکی در کشور تولید نمیشود، حمایتهای تعرفهای هم نسبت به دیگر پارچهها بسیار کم و در حد نخ و الیاف است، اما در صورت راهاندازی واحدهای بیشتر تولید پارچه چادر مشکی، حمایتهای ما نیز در حد کالای نهایی پارچه خواهد بود.
نصرالهی ادامه میدهد: یکی از مصارف عمده کشور در پارچه چادر مشکی است که در نوع مانتو و مقنعه هم استفاده میشود، بر این اساس مناسب است با توجه به مصرف عمده این نوع پارچه، تولید آن در داخل باشد.
حجاب برتر نیازمند حمایت
به مدد برپایی جشنوارههای مختلف حجاب و مد و لباس در سالهای اخیر، چادرهای مورد استفاده از سوی بانوان ایرانی و خصوصا دختران جوان، نسبت به شکل و شمایل اصلی آن تغییر و تحولات زیادی داشته است.
تا پیش از این تنها مدلهای رایج چادر، چادر ساده و چادر عربی بود، اما در این سالها مدلهای مختلفی چون چادر ملی، چادر دانشجویی، چادر جلابیب، چادر لبنانی و چادر قجری تولید شده و مورد استقبال مردم نیز قرار گرفته است.
همین تنوع در مدل چادرها که اتفاقا برای راحتتر بودن در استفاده از چادر طراحی شده، مورد توجه جوانان بوده است، اما همواره قیمت چادر به نسبت دیگر پوششهای رایج در کشور، یکی از مشکلات بر سر ترویج استفاده از این حجاب برتر بوده است.
هماکنون قیمت معمول پارچههای چادری موجود در بازار به دلیل وارداتی بودن آنها از متری 40 هزار تومان شروع میشود که نیاز به پنج متر پارچه برای دوخت چادر از هزینهبر بودن تهیه آن خبر میدهد. واردات پارچه چادری و گران بودن قیمتها بارها مورد انتقاد قرار گرفته بود تا جایی که کارشناسان حوزه فرهنگی، محدودیتها و سنگاندازیها برای تولید داخلی پارچه چادری را توطئهای برای منزوی کردن این پوشش تلقی میکردند.
با این تفاسیر خرید دانش فنی تولید چادر مشکی و تولید آن در داخل کشور میتواند امیدهای تازهای را برای ترویج و حمایت بیشتر از این حجاب برتر در پی داشته باشد.
سود سرشار واردات، مانعی بر سر راه تولید داخلی
سال گذشته انجمن صنایع نساجی اعلام کرد: چند سال پیش کارخانه ایران مرینوس با سابقه 30 ساله و تخصص در تولید پارچههای فاستونی، یک کار تحقیقاتی انجام داد و اعلام کرد که موفق به بافت پارچه چادر مشکی و دسترسی به تکنولوژی رنگ این نوع پارچه شده است، اما تولید پارچه چادر مشکی در این کارخانه کاملا متوقف شد.
کارخانههای کرپناز و نای زرین اصفهان هم با هدف تولید پارچه چادر مشکی احداث شده بود که کارخانه نای زرین پس از مدتی فعالیت تعطیل شد، کارخانه کرپناز نیز فقط تولید پارچههای سبک سیستم پنبهای دارد و پارچه چادر مشکی در این کارخانه تولید نمیشود. کارخانه حجاب شهرکرد هم پیش از این مقدار محدودی تولید پارچه چادر مشکی داشته که فقط حدود 5 درصد از نیاز بازار را جوابگو بوده است.
اما نکته حائز اهمیت این که برخی ادعا دارند بسیاری از کسانی که واردکننده چادر مشکی هستند، به دلیل سود سرشار نگذاشتهاند چادر مشکی در کشور تولید شود، زیراتجارت چادر مشکی ارزانتر، پرسودتر و راحتتر از تولید آن است و برای فراهم آوردن شرایط لازم و ایجاد کارخانجات تولیدکننده، دولت باید کمک کند.
این نکته وقتی روشنتر میشود که بدانیم فقط در سال 91، 17 میلیون دلار پارچه چادر مشکی وارد کشور شده و 170 میلیون دلار فروش رفته است.
جام جم سرا: ظاهراً درباره آسیبهای وارد شده بر جوانان کشور خصوصاً در سال های گذشته هر چه جلوتر میرویم، به مسائل جدیدتری دست پیدا میکنیم. آمار افزایش اعتیاد، افسردگی و آسیبهای دیگر نگرانکننده شده است. لطفاً درباره آسیبهایی که در این فاصله زمانی جوانان را نشانه رفته سخن بگویید.
آسیبهایی که خیلی عینی در جامعه میتوان دید و نیاز به کار تخصصی ندارد همینهاست که میبینیم. مثلاً تعداد زندانیان ما زیاد شده، استفاده از مواد مخدر هم افزایش پیدا کرده و جوانان بیشترین زندانیان و معتادان را تشکیل میدهند. درگیری و خشونت گسترش یافته و از همه مهمتر بیرغبتی به تحصیل و ازدواج زیاد شده است. ما اینها را میوههای تلخ یک درخت میبینیم که در سالهای گذشته کاشته و ریشههای آن در یک سطح وسیع گسترده شد. باید پذیرفت جوانی که به اعتیاد روی میآورد به علت آن است که راهی برای حل مشکلش پیدا نمیکند و به بنبست میرسد. پس محصولات و پیامدهای چنین وضعی را ناامنی میدانیم اما زیربنای این ناامنی و سایر مشکلات عینی کشور را باید در مسائل اقتصادی، آموزشی و سیاسی و اجتماعی دانست. در واقع اکنون نقش حاکمیت، دولت و مجلس به عنوان عوامل زیربنایی پررنگ میشود چون آنها هستند که میتوانند برای اقتصاد کشور فکری کنند و برقراری عدالت به درستی، نه شعاری فکری کنند، مثلاً برای تحصیل جوانان باید به فکر باشند.
مرد در ایران آسیبپذیرتر است. آنها حتی از زنان هم کمتر عمر میکنند؛ و از نظر عاطفی حساسترند و زودتر افسرده میشوند، با این تفاوت که افسردگی در پسران کشنده است ولی دختران خود را بازسازی میکنند و بنوعی با آن کنار میآیند |
برنامهریزیهای کلان نه فقط در دولت بلکه در نظام که شامل مجلس و قوه قضائیه و... است باید امنیت روانی و زندگی شاد را در جامعه ایجاد کنند. اگر چنین شود، به دنبال آن امید و آرامش به وجود میآید.
به نظر شما در حال حاضر نظام به همین سمت حرکت میکند؟
مردم آسیب را میبینند ولی ما به عنوان متخصص و مسئول، علت را میبینیم. ما کشوری داریم که وضعیت آن از نظر معادن زیرزمینی در دنیا بینظیر است. ما در دوره «پنجره طلایی جمعیت» هستیم یعنی در زمانی که بیشترین جمعیت ما جمعیت فعال هستند که میتوانند در جامعه فعالیت کنند. سالهای بعد این جمعیت جوان ما پیر میشود و این دوره طلایی میگذرد. دقیقاً به همان دلیلی که شما گفتید، باید بر سرعت اصلاح خرابیها بیفزاییم.
فکر میکنیدبرای ترمیم این آسیبها چقدر زمان باید هزینه کرد؟
برخی زیاد و برخی کم. در حوزههایی مانند اعتیاد که با انواع عوامل درگیر است اصلاح امور کمی سخت است. در حوزه بیکاری یک برنامه 5 ساله لازم است. در حوزه ازدواج اگر موانع را برطرف کنیم افق درخشان ما بعد از 5 سال نمایان میشود ولی در حوزه مسائل فرهنگی و سبک زندگی و امید دادن به جوانان نیاز به یک برنامه یکساله است.
تا این برنامهها تحقق پیدا کند نسل جوان امروز که پیر میشود؟!
نه، این که میگوییم 5 سال یعنی برای رسیدن به قله کمکم حرکت میکنیم تا 5 سال آینده به قله برسیم.
بیشترین آسیبها در حوزه پسران است یا دختران؟
فرق میکند. آسیبهای پسران در دنیا طور دیگری است اما مرد در ایران آسیبپذیرتر است. مردان حتی در بحث طول عمر از زنان کمتر عمر میکنند. از نظر عاطفی هم حساستر هستند و زودتر افسرده میشوند با این تفاوت که افسردگی در پسران کشنده است ولی دختران خود را بازسازی میکنند و به نوعی با آن کنار میآیند در مجموع آنچه بیشتر ما را نگران میکند پسران هستند.
یعنی این نکات را در برنامههایتان مدنظر قرار میدهید؟
در بیکاری آمار دختران بیشتر است اما در آسیبها پسران درصد بیشتری را به خود اختصاص دادهاند |
بله. نه این که دختران فراموش شوند. دختران راحتتر با آسیبها کنار میآیند و انگیزههای بیشتری به تحصیل دارند.
چند درصد جمعیت ما جوان هستند؟
تقریباً 50 به 50 است. حدود 24 میلیون نفر جمعیت جوان 15 تا 30 سال داریم. یعنی تقریباً از نظر جمعیتی نصف، نصف هستیم ولی در تحصیلات درصد دختران بیشتر است. در بیکاری هم آمار دختران بیشتر است اما در آسیبها پسران درصد بیشتری را به خود اختصاص دادهاند.
با توجه به شعار دولت مبنی بر امید و آرامش، چگونه میتوان امید و آرامش را به جوانان برگرداند؟
امید و آرامش خیلی به هم ارتباط دارند. این که کدام مقدم بر دیگری است معلوم است امید. اگر انسان امیدوار باشد آرامش هم دارد. بخشی از ناآرامیها از ناامیدی است. از طرفی نقطه مقابل آرامش، اضطراب و نگرانی است. یعنی ما با نداشتن آرامش 3 مسأله مشخص داریم، غم، خشم و اضطراب. بنابر این فردی که آرامش ندارد به تعبیر روانشناسان هیجانات منفی دارد. پس هیجانات منفی آرامش را از بین میبرد. باید دید که غم معلول چیست؛ معلول از دست دادن چیزهای مثبت که در گذشته بود و در حال حاضر نیست. اضطراب نیز یعنی نگران آینده بودن است.
بنابر این جهت اضطراب به سمت آینده است. و اما خشم، خشم به این معنی است که فرد به خاطر رسیدن به هدفهایش در زمان حال با مانع روبهرو میشود یا احساس بیاحترامی میکند. پس اگر ما میخواهیم آرامش به مردم وجوانان برگردد باید عوامل غم، خشم و اضطراب را از بین ببریم. درباره غم خیلی کار نمیشود کرد تنها کاری که میشود انجام داد این است که بگوییم برای آن مسأله دغدغه نداشته باش و باور کن که مسأله در آینده حل میشود این همان امید است که در اینجا کارساز است. درباره خشم نیز عصبانیت برخی از جوانان به دلیل نرسیدن به هدفشان است.
اگر عدهای هرچه تلاش میکنند به جایی نرسند و عدهای هم بدون رنج به گنج برسند برای جوانان ناامیدی به دنبال دارد |
پس مهمترین مسأله در بروز خشم ناکامی است. یااحساس بیارزشی از طرف دیگران پس اگر بخواهیم خشم از بین برود باید علاوه بر این که به جوانان احترام بگذاریم باید موانع رسیدن به هدفشان مانند تحصیل، شغل و ازدواج را از بین ببریم. در اضطراب هم باید دغدغه خاطر آینده وجود نداشته باشد البته منابع دغدغه و اضطراب جوانان بازهم به عوامل ذکرشده برمیگردد.
اگر دولت میخواهد برای آرامش کار کند باید چه زمینههایی را مهیا کند؟
اگر معادلات درست صورت نگیرد یعنی عدهای هرچه تلاش میکنند به جایی نرسند و عدهای هم بدون رنج به گنج برسند برای جوانان ناامیدی به دنبال دارد. پس امیدوار شدن به آینده آرامش میآورد یعنی آرامش محصول امید است.
یعنی این اتفاق در دولت جدید رخ داده است؟
خب لحن دولت در برخورد با جوانان توأم با احترام بوده است. ولی این نگاه احترامآمیز به تنهایی کافی نیست. ما در مورد ازدواج سعی کردیم تا آنجایی که میتوانیم دغدغهها و نگرانیها را بشناسیم و روی آنها کار کنیم. در حوزه اشتغال که برنامه جدی دولت است گامها سختتر و البته کندتر است چون بخشی از آن به مسائل اقتصادی کشور برمیگردد. در حوزه امنیت هم کارهای خوبی صورت گرفته یعنی برای جلوگیری از تبعیضها به منظور درست شدن معادلات با تبعیض مقابله شده است. به نظر میرسد شناسایی زمینههای غم، خشم و اضطراب و مقابله با آنها به افزایش امید منجر میشود و این امید، آرامش میدهد.
در عمل، اینها به چه معناست؟
باید توجه داشت که از روی کارآمدن دولت جدید یک سال میگذرد و عمر ورود ما به حوزه جوان 8 ماه است. ما در این مدت حوزههای متعدد ازدواج را شناسایی کردیم. در حوزههایی که در اختیارمان بوده مانند حوزههای مشاورهای و غیره کار جدی کردیم. اما در حوزهای مانند اشتغال که مسأله جدیتر، عمیقتر و طولانیتر است هنوز در دست پیگیری است و اخبار تازهای که رئیسجمهوری درباره خروج از رکود اعلام کردند، امیدبخش است. ما در حوزههای سمنهای جوانان و غیره فعال بودیم که این میتواند برخی از گرهها را باز کند. (مریم جهان پناه/ایران)
جام جم سرا:با اشاره به اینکه از سال گذشته تغییر نام و نام خانوادگی در دفاتر سازمان ثبت احوال انجام می گیرد گفت: در گذشته برای تغییر نام و نام خانوادگی حتما باید به مراجع قضایی مراجعه می شد اما مدتی است که این اتفاق در دفاتر و ادارات سازمان ثبت احوال صورت می گیرد.
وی با اشاره به اینکه معمولا اسامی که معانی خوبی نداشته و با فرهنگ ما در تضاد باشد را می توان به راحتی تغییر داد گفت: در برخی از موارد نیز مراجعه کنندگان موفق به تغییر نام خود نمی شوند به دلیل اینکه اسامی خودشان معانی بهتری دارد تا درخواست جدید آنان.
مدیر کل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال از تشکیل کمیته های تغییر نام در استانهای مختلف خبر داد و گفت: در حال حاضر معمولا در شهرهای پرجمعیت این کمیته ها هر ماه به طور مرتب تشکیل می شود و در استان ها و شهرهای کوچک نیز چنانچه درخواست تغییر نامی باشد کمیته تشکیل خواهد شد.
به گفته وی، در کمیته های نامگذاری کارشناسان ثبت احوال اساتید دانشگاه در حوزه های ادبیات فارسی، بومی و محلی حضور دارند و در مورد درخواست ها نظر نهایی خود را پس از مشورت و بررسی مبانی، معانی، آواشناسی و...، نام مورد نظر ارائه می دهند.
اسماعیلی گفت: به طور معمول تنها با اسامی که ریشه خارجی دارند موافقت نمی شود.
وی از ثبت تقریبا تمامی نامهای درخواستی در کمیته ها خبر داد و گفت: به طور معمول با یک هزارم درصد از تقاضاهای مردم مخالفت می شود.
مدیر کل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال گفت: در مقابل یک میلیون و 450 هزار ولادت در سال فقط هزار و 200 واژه برای نامگذاری وجود دارد که آن نیز بسیار کم است.(مهر)
جام جم سرا: محسن اسماعیلی افزود: انتخاب نام با اعلام کننده است و به موجب ماده ۲۰ قانون ثبت احوال و تبصرههای آن انتخاب نامهایی که موجب هتک حیثیت مقدسات اسلامی بوده و همچنین عناوین و القاب و نامهای زننده و یا نامتناسب با جنس ممنوع است.
اسماعیلی تصریح کرد: تشخیص نامهای ممنوع با شورای عالی ثبت احوال بوده و این شوار نمونههای آن را تعیین و به سازمان اعلام میکند.
وی به بخشی از اسامی باور نکردنی افراد که طی سالهای گذشته در ثبت احوال به ثبت رسیده اشاره کرد و گفت: نامهایی از قبیل آفت، عذاب، نوشابه، گشنه، پرتقال، حیاط، پیرزن، قابله، پشه، گلابی، بستنی، میر خدا، میرزا، میش، یهودی و....... از جمله مواردی بوده که طی سالهای گذشته به ثبت رسیده و در حال حاضر در ثبت احوال جمع آوری شده و افراد با این نام میتوانند اسم خود را تغییر دهند.
اسماعیلی خاطر نشان کرد: اسامی از قبیل جرج، رزالین، رابرت و...... که ریشه خارجی داشته نیز مورد قبول ثبت احوال نیست و جزء اسامی ممنوعه محسوب میشود. (باشگاه خبرنگاران)
جام جم سرا: نسیم سنجری روز پنجشنبه در حاشیه برگزاری کنفرانس بیماریهای قلبی در دوران بارداری گفت: برگزاری کنفرانسهای تخصصی با هدف کاهش مرگ و میر مادری و جنینی در دستور کار انجمن متخصصین زنان و مامایی ایران قرار دارد که به صورت ماهانه با همکاری اداره سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برگزار میشود.
نائب رییس انجمن متخصصین زنان و مامایی ایران درباره علل بروز بیماریهای قلبی درمادران باردار گفت: علتهای متفاوتی میتواند به بیماریهای قلبی در زنان باردار منجر شود که از جمله آنها میتوان به سابقه بیماریهای روماتیسمال قلبی و بیماریهای قلبی مادرزادی اشاره کرد. برخی بیماریهای قلبی درخود دوران حاملگی ایجاد میشوند و برخی بیماریهای متابولیک هم روی قلب تاثیر دارند که به عنوان مثال، پرکاری تیروئید میتواند باعث ایجاد اختلال در نظم قلب شود.
وی مهمترین عامل جلوگیری از مشکلات قلبی برای مادران باردار را پیش بینی و تشخیص زودهنگام ذکر کرد و گفت: درصورت پیشرفت بیماری، امکان کنترل آن بسیار مشکل میشود و حتی دربرخی موارد به مرگ مادر میانجامد، همان گونه که ۱۰ درصد مرگ و میر مادران باردار در ایران بر اثر بیماریهای قلبی رخ میدهد.
این جراح و متخصص زنان و زایمان به خانمهایی که مشکل قلبی دارند توصیه کرد حتما قبل از بارداری، وضعیت قلبی خود را بررسی مجدد کرده و میزان خطر را از پزشک قلبشان جویا شوند و اگر نیازی به کنترل مواردی قبل، حین و بعد از بارداری باشد حتما قبل از باردار شدن از آن مطلع شوند.
سنجری درباره نشانههای بیماری قلبی در مادران باردار توضیح داد: در دوران بارداری، برخی علائم مانند تنگی نفس شدید و پیش رونده، سرفههای شدید، خلط خونی، احساس نامنظمی در ضربان قلب و کبودی انگشتان و لبها میتواند نشانه بیماری قلبی باشد و مادران باردار باید آنها را جدی بگیرند. (دانشجو)
از تاریخ:
تا تاریخ:
عین عبارت
مرتب سازی نتایج بر اساس
جام جم سرا به نقل از ایران: حیرت از تغییری عظیم در خانه و خانوادهای که روزگاری بزرگترین افتخارش بزرگی و پرشماری و همگراییاش بود. اما این سنت با چهره ای درهم کشیده تغییر کرده و همچنان در حال تغییر است. حرف، حرف بهتر و بدتر نیست. حرف، حرف دگردیسی است. اگرچه در این دگرگونی خانواده ایرانی احساس خلأ میکند: یک خلأ بزرگ هویتی....
1-
قبل از هر چیزی باید این نکته را در نظر داشت که موضوع برای خیلی سال پیش نیست. یعنی از آن سالهایی که خیلیها خاطرات سیاه و سفید از آن به یاد دارند. نه آن سالهای دور؛ تا همین 10-20 سال پیش. شاید کلاس دوم یا سوم دبیرستان بود یا نهایت تازه دیپلم گرفته بود. خبر آمدن خواستگار را از زمزمههای اطرافیان شنیده بود. کسی از بستگان، داماد را معرفی کرده بود. دامادی که او هم سن و سال زیادی نداشت.27 یا 28 سال. دیپلمه و مشغول به کار در شغل آزاد. تمام اتفاقها ظرف چشم برهم زدنی افتاد. خواستگاری و بله بران و عقد و بعد از دو ماه هم جشن عروسی. خریدهای عروسی با همراهی چند نفر از بزرگترها خیلی زود انجام شد. آینه و شمعدان و حلقه و لباس و... همه چیز ساده و نسبتاً ارزان. یک جهیزیه معمولی و چند دست رختخواب دست دوز برای خانه ای کوچک در طبقه دوم خانه پدری داماد و یک عروسی معمولی در حیاط خانه. همه دست به دست هم برای برپا شدن سور و سات عروسی تلاش کردند و زحمت کشیدند. خلاصه از ریسه کشیدن و میز و صندلی پذیرایی گرفته تا تدارک شام و سفره عقد و... همه را خود آشنا و فامیل جور کردند. عروسی به سادگی برگزار شد و زندگی مشترک آغاز.
2-
حالا دیگر عروس و داماد شده بودند؛ آقا و خانم زندگی خودشان. خانم صبحها زودتر بیدار میشد و چادرش را به سر میکشید و نان سنگک داغ و شیر صفی برای صبحانه میخرید و سفره را قبل از بیدار شدن آقا پهن میکرد. صبحانه را میخوردند و آقا راهی مغازه میشد و خانم پی کارهای خانه و تهیه ناهار. یکی دو ساعت دیگر و بعد از تمیزکاری و گردگیری، راهی میدان میشود تا سبزی تازه بگیرد و وسیلههای ترشی را آماده کند. وقتی هم برمیگردد اول از همه ناهار را بار میگذارد و بعد خیلی تند و فرز، گوشه حیاط سرگرم ترشی انداختن میشود. حوالی ظهر سفره ناهار پهن میشود و آقا خسته از مغازه برای ناهار به خانه میآید. ناهار را میخورند و بعد از چرت کوتاهی دوباره بعدازظهر برمیگردد سر کاسبیاش. خانم هم ظرفهای ناهار را جمع و جور میکند و حیاط را آب و جارو میکند و باغچهها را حسابی آبپاشی میکند. بساط کباب دیگی را روی اجاق گوشه حیاط علم میکند و روی فرش زیر سایه حیاط پاها را دراز میکند و کمی از الگوی گلدوزیاش را ادامه میدهد. تقریباً شب شده. کمی بعد از غروب آقا از راه میرسد. سفره شام همان گوشه حیاط پهن میشود. دستپخت خانم به اضافه سبزی خوردن و ترشی خانگی و بعد از شام هم انتظار چای خوش طعم سماور کنار حیاط و هندوانه شیرین و خنک وسط حوض و....
3-
چند ماه بعد خبرش خیلی زود همه جا پیچید. خانم باردار بود. مادرها دوباره دست به کار شدند. رختخواب نوزاد دوختند و گهواره چوبی سفارش دادند. بچه به دنیا آمد و بساط دیگ کاچی گوشه حیاط بر پا شد. اما بعد از چند هفته دوباره همان روزهای قبل و کارهای همیشگی برقرار شد.
آقا هر روز صبح مسیر بازار را پیش میگرفت و خانم کارهای خانه را به علاوه بچه داری انجام میداد. با این تفاوت که زمستانها بساط ترشی انداختن جایش را به میل و کاموا میداد و بافتنی بافته میشد.
در تمام این مدت چند بار هم اقوام از شهرستان برای دیدن نوزاد تازه رسیده به مهمانی آمده بودند؛ دایی و عمه و دامادها و برادرها و خواهرها. هر کدام چند شب را هم میماندند تا هم خستگی راه دربرود و هم حسابی دیدارهای قدیمی را تازه کنند. تمام این مهمانداریها هم به روال روزهای قبل خانهداری ادامه مییافت.
4-
تابستان 10 سال بعد. چهار بچه دختر و پسر با اختلاف سنی کم گوشه و کنار حیاط بازی میکنند و از سر و کول هم بالا میروند. پسرها یک وقتهایی هم وسط کوچه با بقیه هممحلهایها گل کوچیک بازی میکنند و دخترها هم ور دل دخترهای همسایه. اما هر کسی هر جایی مشغول بازی است تا قبل از آمدن آقا به خانه باید برگردد خانه. شبها که زنگ در به صدا درمیآید بچهها برای باز کردن در از سر و گردن هم بالا میروند و هر کسی که زودتر عرض حیاط را رد کند شانسش برای باز کردن در بیشتر است. در که باز میشود چهره آقا خسته اما خندان نمایان است. سلامی کوتاه و ذوق بچهها برای گرفتن کیسههای خرید از او. کیسههایی که شاید خوشحال کننده ترین محصولش چند بستنی نانی سنتی باشد یا کمی پسته و بادام و مابقی خریدهای همیشگی. سفره شام پهن میشود و آقا جای همیشگی مینشیند و خانم در حالی که حواسش به دیگ رب که وسط حیاط روی اجاق غل غل میکند، هم هست، دیس را اول به آقا تعارف میکند و بعد برای تک تک بچهها غذا میکشد. بعد از شام دوباره عطر هندوانه و بستنی سنتی و صدای خنده بچهها تمام حیاط را پر میکند...
5-
هر دو دانشجوی کارشناسی ارشد هستند. از ترم اول همدیگر را میشناختند و بعد از دو سال، خانواده هم در جریان قرار گرفتند. از روز اول هم شرط کرده بودند که قضیه وقتی جدی شود که هم دانشگاه تمام شود و هم هر دو شغل مناسبی پیدا کنند. بعد از اینکه بالاخره کار خوبی پیدا میشود قول و قرار نامزدی را میگذارند. از فردای آن روز دنبال باشگاه برگزاری مراسم عروسی و خریدها میروند. خرید جهیزیه هم نزدیک به یک سال طول میکشد. پیدا کردن وسیلههای مدرن برای دکوراسیون آپارتمان نقلیشان کار سختی است. با چند کترینگ و شرکت برگزاری خدمات مجالس هم صحبت میکنند. مزونها را برای پیدا کردن لباس عروسی منحصر به فرد زیر پا میگذارند و در نهایت مدل انتخاب میشود و برای دوخت سفارش داده میشود. لباسی نزدیک به 3 میلیون تومان و از حریر فرانسه! سفارش 14 مدل غذا و دسر از رستورانی معروف، سرویس طلای کار شده، شمع آرایی و گل آرایی سالن و سفره عقد، وقت آرایشگاه و فیلمبردار از چند استودیوی معروف و دعوت مهمانان و البته رزرو هتل و بلیت برای سفر ماه عسل. خانوادهها کمی نگرانند که دخل و خرجشان به هم جور درنیاید اما عروس و داماد زیر بار نمیروند. میگویند این روزها اگر مراسم عروسی کمتر از این سطح برگزار شود، خیلی باکلاس نیست و ممکن است حرف و حدیثی به دنبال داشته باشد! خلاصه که از زمان آشنایی تا برگزاری مراسم نزدیک به هفت سال میگذرد و بالاخره عروسی با کلی قرض و وام و حساب کردن روی هدیهها برگزار میشود و زندگی مشترک عروس و داماد که دیگر آقا و خانم هستند آغاز...
6-
ساعت 5 و نیم صبح است و خانم و آقا با عجله از خواب بیدار میشوند و لباس میپوشند و میروند بیرون. اول آقا پیاده میشود و بعد هم خانم بعد از ساعتها گشتن، جای پارک پیدا میکند و با تأخیر ساعت میزند و سر کار میرود. کار در یک شرکت، از 8 صبح تا 5 بعدازظهر. بعد از ساعت اداری خانم ماشین را برمیدارد و در اوج ترافیک از شرق به غرب، دنبال همسرش، تا بعد از نزدیک به دو ساعت به خانه برسند. البته اگر روز زوج نباشد، چون روزهای زوج زن کلاس زبان میرود و مرد هم چهارشنبه شیفت اضافه کاری دارد. بار سنگین ترافیک را که پشت سر میگذارند، مقابل فروشگاه زنجیرهای بزرگی توقف میکنند و سبد خرید پر میشود از ناگت مرغ و همبرگر و پیتزا و خورشت منجمد. چند ساعت بعد هر دو پشت میز آشپزخانه نشستهاند و تنها وعده غذایی دو نفره را میخورند؛ غذایی نیمه آماده که به زور مایکرویو کمی داغ شده و در سکوت آرام آرام خورده میشود. بعد از شام هم هر کسی سرش به اینترنت و چک کردن کارهای اداری عقب افتاده گرم میشود و...
7-
پنج، شش سالی به همین شکل میگذرد. فقط هرازگاهی مسافرت یا مهمانی کوچکی هم به آن اضافه میشود. تازه تصمیمشان را برای بچهدار شدن میگیرند. خرید سیسمونی هم از روز اول آغاز میشود. تخت نوزاد، تخت کودک و بزرگسال. کمد و کشو و آینه کودک. انواع لباسهای مارکدار نوزادی و وسایل بهداشتی و حمام. خانه هم عوض میشود چون جایی برای چیدن این وسایل وجود ندارد. خانهای بزرگتر و البته با اجارهای بیشتر. خانم از چند ماه قبل از زایمان مرخصی میگیرد و بعد از زایمان هم تا چند ماه سر کار نمیرود و بعد از آن چون نوزاد خیلی کوچک است به توصیه روانشناس یک پرستار مجرب برای نگهداری از او استخدام میشود. البته بجز روزهای تعطیل و ایام خاص که در آن زمانها هم نگهداری از بچه به گردن یکی از مادرها میافتاد. نوزادی که بعد از مدتها آمده و با تمام عزیز بودنش فقط چند ساعت در روز مهمان آغوش پدر و مادر است!
8-
چند سال میگذرد. تنها پسر خانم و آقا پنج ساله است. صبحها تقریباً همزمان با پدر و مادرش به مهد کودک میرود اما با راننده آژانس. هزینه بیشتری برای مهد پرداخت شده است تا بعدازظهرها هم بچه را نگه دارند و به کلاس زبان بفرستند تا خانم و آقا از سر کار به خانه برسند و بچه تقریباً یک ساعت بعد از آنها به خانه میرسد. وقتی صدای زنگ آیفون شنیده میشود و در باز میشود بیشترین حرف درباره کثیفی آب استخر و طعم ساندویچ هاتداگ بوفه باشگاه است. حرفهایی که راوی شان بچه است و بجز در موارد معدودی بقیه را خانم و آقا تأیید میکنند و نشان میدهند که مثلاً خیلی اتفاق مهمی است و البته یکی دو قول کوچک هم در کار است. این قول که شاید در تعطیلات بعدی به خانه فلانی رفتیم و با فلان بچه بازی کردی و... لازانیای روز قبل گرم میشود و بعد از صرف شام پسر بچه سرگرم بازی کنسولی جدید برای ذوق کسب مرحله بالاتر میشود و پدر سرگرم لپ تاپ و مادر غرق در شبکههای اجتماعی. ساعتها بدون آنکه کسی متوجه باشد یا حرفی ردوبدل شود، میگذرد و دوباره ناقوس برنامه تکراری هر شب به صدا درمیآید؛ ترس و استرس از جا ماندن از قطار روزمرگی روز بعد و صبحی دیگر...! (پریا خداقلی زاده)
جام جم سرا به نقل از مهر :براساس اطلاعات ثبت شده در پایگاه اطلاعات جمعیت سازمان ثبت احوال طی 6 ماه گذشته ،اسامی امیرعلی، محمد طاها ، محمد ، ابوالفضل، علی، امیرحسین، امیرمحمد، حسین،امیر عباس و مهدی بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند .
وی به اسامی دختران نیز طی این مدت اشاره کرد و تاکید کرد: در میان دختران نیز اسامی فاطمه، زهرا، نازنین زهرا، یسنا، زینب ، ریحانه، فاطمه زهرا، رها ، باران و ثنا ۱۰ اسم برتر دختران بوده است.
به گفته مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال ، امیرعلی با 19 هزار و 536 مورد و محمد طاها با 13 هزار و 159 مورد دارای بیشترین فراوانی در میان پسران و همچنین فاطمه با 25 هزار و 520 مورد و زهرا با 15 هزار و 369 مورد دارای بیشترین فراوانی در میان دختران بوده است.
اسماعیلی افزود: در حال حاضر تقریبا با نامگذاری تمامی اسامی به جز آنهایی که ریشه خارجی دارند موافقت می شود که نامهای خارجی نیز یک هزارم درصد از تقاضاهای مردم است.
وی اظهار داشت: هم اکنون رویکرد نامگذاریها در کشور بیشتر به سمت نام های ترکیبی ائمه و مدرن است.
جام جم سرا به نقل از تابناک: خانوادههای ثروتمند بیش از ۲۱ میلیون تومان هزینه رستوران و هتل کردهاند؛ در صورتی که خانوادههای کم درآمد کمتر از ۶۰۰ هزار تومان هزینه کردهاند.
مدتی است در کشور ما [منابع اطلاع از] خط فقر به کالایی نایاب تبدیل شده است. در واقع هیچ گزارش رسمی وجود ندارد که نشان دهد مردم با درآمدی که دارند، روی خط فقر یا زیر آن زندگی میکنند.
آخرین آمار رسمی در این زمینه به سال ٨٩ برمیگردد که خط فقر رسمی ۵۹۰هزار تومان اعلام شد هرچند کارشناسان رقمهای بالاتری را در این خصوص تخمین میزدند. بهعنوان مثال یکسال بعد رئیس وقت شورای رقابت گفت که خط فقر واقعی دستکم در سال ٩١ یکونیممیلیون تومان است.
البته به غیر از خط فقر، شاخص دیگری به نام «شکاف طبقاتی» نیز یکی از مهمترین موضوعات است که میتواند تاثیرات شگرفی در وضعیت اقتصادی جامعه داشته باشد. میزان شکاف طبقاتی در ایران بعد از زیاد شدن آهنگ رشد جمعیت در کشور، افزایش سهم درآمدهای نفتی و از طرف دیگر سیاستهای نادرست اقتصادی؛ شکاف طبقاتی میان فقر و غنی را بیشتر کرد. ضمن اینکه در سالهای اخیر نیز سیاستهایی مانند هدفمندی یارانهها، تورم بالا، افزایش نرخ بیکاری و بالا رفتن ضریب جینی به این امر بیشتر دامن زده است.
بر اساس آخرین گزارش سازمان ملل از سلسله گزارشهای توسعه انسانی ۲۰۱۴، نمره ایران به لحاظ ضریب جینی را همانند سال گذشته ۳۸/۳ درصد اعلام کرد و رتبه آن را از نظر نابرابری درآمدی بین ۱۳۶ کشور جهان ۶۸ اعلام کرده است.
بانک مرکزی ایران در گزارش اخیر خود، نتایج بررسی بودجه خانوار مناطق شهری ایران در سال ۹۲ را منتشر کرده است. در این گزارش، درصد تغییر متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار شهری به تکفکیک گروههای هزینه در سال ۹۲ نسبت به سال ۹۱ آمده است. با کنکاش در این گزارش میتوان شکاف طبقاتی و درآمدی در میان دهکهای پردرآمد و کم درآمد و همچنین تفاوت هزینه در میان شهرهای کشور را مشاهده کرد.
براساس گزارش بانک مرکزی، در بخش هزینه، متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار شهری حدود ۲۸/۵ میلیون تومان بود که نسبت به سال قبل ۳۱/۴ درصد افزایش داشته است. در همین حال فقیرترین گروه شهرنشین (دهک اول) در طول سال گذشته شش میلیون و ۴۴۲ هزار تومان برای زندگی خود خرج کرده، ثروتمندترین گروه شهرنشین (دهک دهم) ۸۷ میلیون و ۷۱۱ هزار تومان را مصرف رسانده است. این اختلاف درآمدی نشان میدهد که در سال ٩٢، پولدارها حدود ۱۴ برابر کم درآمدها در زندگیشان هزینه کردهاند.
*
همچنین بررسی متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار ساکن در مناطق شهری استانهای مختلف نشان میدهد که استان تهران با حدود ۴۰۹۳۱۷ هزار ریال (ماهانه حد ود ۳۴۱۱۰ هزار ریال) بیشترین و استان هرمزگان با حدود ۱۶۸۶۰۰ هزار ریال (ماهانه حدود ۱۴۰۵۰ هزار ریال) کمترین هزینه را به خود اختصاص دادهاند.
در بین اقلام گروه هزینه خوراکیها و آشامیدنیها بیشترین سهم از کل هزینه ناخالص (معادل ۶/۱ درصد) متعلق به هزینه انواع گوشت بود. پس از آن به ترتیب هزینه میوههای تازه با ۴/۴ درصد، سبزیهای تازه با ۳/۲ درصد، شیر و فرآوردههای آن و تخم پرندگان با ۳/۱ درصد، آرد، رشته و غلات با ۲/۶ درصد و انواع نان و بیسکویت با ۱/۹ درصد بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند. هزینه مسکن، آب، برق و گاز یک خانواده کم درآمد به طور متوسط کمتر از سه میلیون تومان است.
یعنی خانوادههای کم درآمد نیمی از هزینه سالانه خود را صرف مسکن، آب و برق و گاز میکنند. این در حالی است که هزینه متوسط ثروتمندترینهای ایران برای این بخشها ۳۳ میلیون و ۱۸۱ هزار تومان است. این یعنی هزینه مسکن، آب، برق و گاز ثروتمندان حدود یک سوم هزینه سالانه خانوارهای آنها را تشکیل میدهد.
یا به عنوان مثال در سال گذشته خانوادههای کم درآمد برای پوشاک و کفش خود تنها ۱۲۶ هزار تومان هزینه کردند در حالی که خانوارهای ثروتمند در همین مدت چهار میلیون و ۲۴۸ هزار تومان، یعنی کمی کمتر از چهل برابر این مبلغ برای پوشاک و کفش خود خرج کردهاند. یا خانوادههای ثروتمند بیش از ۲۱ میلیون تومان هزینه رستوران و هتل کردهاند در صورتی که خانوادههای کم درآمد کمتر از ۶۰۰ هزار تومان هزینه کردهاند.
در واقع این گزارش نشان میدهد که بدون اغراق؛ فاصله رفاهی پردرآمدهای ایران و آمریکا خیلی زیاد نیست؛ به نحوی که تقریبا پردرآمدهای ایران و آمریکا از رفاه مساوی برخوردارند! موضوعی که چندی پیش علی ربیعی وزیر تعاون، رفاه به صراحت به آن اشاره کرد.
وی اعلام کرده است که هرم توزیع درآمدی کشور ما نشان میدهد که ۷ میلیون نفر در شرایط فقر شدید هستند و امنیت غذایی آنها در مخاطره است و ۵ تا ۶ میلیون فرد پر درآمد داریم که میزان ثروت آنها با میزان ثروت پولداران یا ثروتمندان در کشورهایی مثل آمریکا چندان تفاوتی ندارد.
این وضعیت هزینهها ودرآمدهای خانوادههای شهری در کشورمان نشان میدهد که میزان شکاف طبقاتی هر روز بیشتر میشود و ادامه این روند میتواند اثار سویی در فرهنگ و اقتصاد کشور ایجاد کند و شکاف میان شمال و جنوب را افزایش دهد. دولت برای پر کردن شکاف طبقاتی موجود، باید توجه خود را به سوی خانوارهای کم درآمد معطوف کند و حداقل با حذف یارانه نقدی دهکهای درآمدی بالا و اضافه کردن میزان کمکهای دولتی به دهکهای پایین، کمک بیشتری را در اختیار این قشر از جامعه قرار دهد که شکاف طبقاتی در کشور بیش از این افزایش پیدا نکند.
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.