“
پروا سلطانی”، نایب رییس انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ آهن ایران است. او معتقد است خودباوری زنان ریشه در مسایل فرهنگی دارد. بنابراین فرهنگ باید اصلاح شود. این فرهنگسازی از دوره ابتدایی که کودکان وارد مدرسه میشوند، باید صورت گیرد.ر
با سرکار خانم سلطانی که او را به علت جایگاهش در انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ آهن ایران بانوی آهنی می نامیم درباره زندگی کاری و خانوادگیاش به گفتوگو نشستیم.
او را می توان یکی از ثروتمندترین زنان ایرانی دانست که ثروت خود را با فعالیت اقتصادی و تجاری به دست آورده و حاصل دسترنج خودش است. گفتگوی ما با وی را می خوانید.
در ابتدا از تحصیلات خود بگویید. آن را تا چه دورهای ادامه دادید؟
در رشته مهندسی شیمی ـ گرایش صنایع غذایی، لیسانس گرفتم و بعد از مدتی کار در حوزه مدیریت، تحصیلاتم را در مدیریت اجرایی در مقطع کارشناس ارشد ادامه دادم. هماکنون نیز دانشجوی دوره دکترای مدیریت کسبوکار هستم.
چه شد در بخش معدن فعالیت خود را آغاز کردید؟
از آنجاییکه کار محوری و اصلی شرکت ما، تجارت مواد اولیه بود در بسیاری از مذاکرات تجاری، طرفهای تجاری تقاضاهایی در حوزه مواد معدنی مطرح میکردند. از اینرو در حوزه تحقیق بازار معدن را نیز در دستور کار قرار داده و فعالیت تجاری در حوزه معدن نیز آغاز شد. این فعالیت روزبهروز بزرگتر و جذابتر شد تا آنجاکه نیاز به داشتن یک تیم مجرب و کارشناس در حوزه تولید احساس شد. کمکم با فرصتهایی که بدست آمد و به خواست و یاری خداوند، درگیر تولید مواد معدنی نیز شدیم.
بهطور قطع شما اهدافی را در ذهن داشته و دارید. اینکه در مقام یک زن در جامعه تاثیرگذار باشید و اینگونه بود که وارد فعالیتهای اقتصادی شدید. درباره این هدفها برای مخاطبان ما صحبت کنید؟
من در خانوادهای بزرگ تربیت شدم که بواسطه فرهنگی بودن مادر، حس رقابت و تلاش همیشه زنده بود و گوشزد میشد. از طرفی بواسطه تفکر مدیریت پدر، برنامهریزی و داشتن هدف به ما آموخته شد. پس از اتمام دوره تحصیلات کارشناس و ورود به بازار جدی کار (من از ابتدای شروع تحصیلات دانشگاهیم بصورت پارهوقت کار میکردم) احساس کردم باید کوشش را در جایی متمرکز کنم که اثرگذاری بیشتری داشته باشد. بنابراین ملموسترین راه، همکاری با برادر بزرگترم بود که بتازگی کسب و کار شخصیاش را راهاندازی کرده بود. در محیط کسب و کار بدون هدفگذاری شکست بسیار محتمل است. با توسعه فعالیت، نیازهای دیگری از جمله سامان دادن حوزه کسب و کار دغدغه ما شد و این بود که اهداف تأسیس تشکلهای تخصصی را دنبال کرده و بالطبع یکی از نتایج آن به زعم شما تأثیرگذاری در جامعه بوده است.
حضور زنان را در فعالیتهای اقتصادی تا چه میزان در رشد و توسعه کشور موثر میدانید؟
من سهم زنان در شکوفایی اقتصادی را بسیار مهم و پررنگ میدانم، چراکه کشورهای توسعه یافته از نعمت استفاده بهنسبت یکسان از نیروی کار زنان و مردان بهره برده و به رشد اقتصادی خود سرعت بخشیدهاند. من فکر میکنم اگر به دنبال بارور شدن و بزرگتر شدن کیک اقتصاد در ایران هستیم باید سهمی برای زنان در عرصههای مختلف برای زنان در نظر گرفته شود.
چرا بخش معدن را با وجود همه موانع و سختیهای آن انتخاب کرده و ادامه دادید؟
مزیت رقابتی کشور ایران حوزه نفت و معدن است به این مفهوم که در این دو حوزه در تجارت جهانی میتوان قدرت چانهزنی بالایی داشت. از همین رو هم تمرکز خود را در بخش مزیت رقابتی کشور قرار دادیم.
پس از ورود شما به این حرفه، تاکنون چند نفر برای ورود به عرصههای مختلف حوزههای تجاری، بازرگانی و اقتصادی از شما مشاوره گرفتهاند؟
افراد زیادی به من در این زمینه مراجعه میکنند. تعداد آنها را به خاطر ندارم. آنچه که میدانم و اعتقاد دارم این است که با ارائه دانش و تجربهام، امکان تفکر بیشتر و اصلاح روشها را برای خودم مهیا میکنم. بنابراین چنانچه وقت و فرصت هم یاری کند در این زمینه مضایقه ندارم.
از آنجاییکه کار محوری و اصلی شرکت ما، تجارت مواد اولیه بود در بسیاری از مذاکرات تجاری، طرفهای تجاری تقاضاهایی در حوزه مواد معدنی مطرح میکردند. از اینرو در حوزه تحقیق بازار معدن را نیز در دستور کار قرار داده و فعالیت تجاری در حوزه معدن نیز آغاز شد. این فعالیت روزبهروز بزرگتر و جذابتر شد تا آنجاکه نیاز به داشتن یک تیم مجرب و کارشناس در حوزه تولید احساس شد. کمکم با فرصتهایی که بدست آمد و به خواست و یاری خداوند، درگیر تولید مواد معدنی نیز شدیم
در جامعه ایران که البته قصد مقایسه آن با دیگر جوامع را ندارم، حداقل در جامعه خودمان چنانچه زنان وارد عرصههای اقتصادی و کاری شوند، تقسیم وظایفشان یک مقدار سختتر میشود. اینکه باید بین ۳ وظیفه اصلی خود از جمله حضورشان در حوزه کاری، وظیفه همسرداری و وظیفه مادر بودن هماهنگی برقرار کنند. شما چگونه این ۳ وظیفه را هماهنگ کردید؟
در واقع هماهنگی کار آسانی نیست. شاید ایجاد موازنه بین این ۳ موضوع مهم یکی از دغدغههای جدی من است که البته با توجه به موضوع تحصیلم درواقع موازنه بین ۴ موضوع در پیش روی من است. اما اعتقاد دارم افراد در شرایط سخت، محکمتر و استوارتر میشوند و قدری هم باید صبر و تحملم را بیشتر کنم. همسرم در این زمینه همراهی خوبی دارد و از آنجاییکه در زمان ازدواج شناخت ایشان از من همین بوده است؛ بنابراین شرایط را پذیرفتهاند و اعتراض چندانی ندارند اما گاهی درباره فرزندم و وقتی که به او اختصاص میدهم دچار عذاب وجدان میشوم.
از عملکرد مادر بودنتان چقدر راضی هستید؟
درباره فرزندم که شیرینترین قسمت زندگی من است همیشه تلاشم این بوده که تمام موضوعات مهم را پوشش دهم. آموزش و پرورش که کلیات فرزندپروری را در برمیگیرد را بدون وسواس انجام میدهم. مراقبت از تغذیه سالم و بهداشت که یک اصل انکارناپذیر است. درباره مسائل پرورشی هم میتوانم بگویم سعی میکنم از تمام دقایق در کنار او بودن حداکثر استفاده را بکنم. بهعنوان نمونه هر روز صبح در طول مسیر خانه تا مدرسه با هم حرف میزنیم و بازیهای کلامی میکنیم. دخترم از مدرسه به محل کار من میآید. بنابراین در طول مسیر محل کار تا منزل هم شرایط مشابه است. در خانه هم موضوعات رسیدگی به درس و توانمندیهای او در رأس کارهاست اما فرصت بازیهای پرهیجان و پر سروصدا واقعاً میسر نیست. یا تفریحات خارج از خانه فقط در پایان هفته امکانپذیر است. درمجموع دلم میخواست که فرصت بیشتری به او اختصاص دهم و همین موضوع هم باعث عذاب وجدان میشود.
در مدت زمانی که فعالیت خارج از منزل انجام میدهید و به دیگر امور جاری و غیرجاری میپردازید، بهطور قطع مدیریت زمان برای شما قدری دشوار است. به این ترتیب در هفته چند وعده غذای حاضری میخورید؟
حداکثر یک یا دو بار در هفته غذای حاضری میخورم.
یک تجربه تلخ و شیرین از خودتان بگویید.
سوال آسانی نیست. نمیدانم منظور شما در تمام ابعاد زندگیست و یا فقط تجربه کاری است. پسوند «ترین» نیز برخورد صفر و یک با موضاعات انسانی است چون طیفی از خاطرات وجود دارد. تجربه تلخم از دست دادن نابهنگام پدرم بود. تجارب شیرین هم زیاد دارم.
ماندگارترین خاطره را بگویید.
یکی از خاطرات کاری اخیرم زمانی بود که بنا به روال دورهای، بازدیدی از معدن داشتم. راهی شهرستان شدم و به دخترم قول داده بودم که غروب خانه باشم. بازدید فشردهای از سایت معدنی داشتم و به سرعت راهی فرودگاه شدم که خود را به تهران برسانم. حتی صبحانه و ناهار را در طول مسیر رانندگی از فرودگاه به سایت معدنی و بالعکس در مسیر خوردم. در کمال ناباوری از آنجاییکه وضع جوی هوای تهران نامناسب بود، پرواز به تأخیر افتاد. ساعت میگذشت و نه تنها از پرواز خبری نبود، بلکه یکییکی پروازهای بعدی نیز لغو میشد. نزدیک ساعت ۱۱ شب تصمیم به حرکت زمینی بطرف تهران گرفتم اما بعد از دو ساعت در پی پیدا کردن ماشین، اطلاع دادند جاده بدلیل بارش برف وضع مناسبی ندارد. حدود ساعت یک بامداد با ایستگاه راهآهن تماس گرفتم و اطلاع دادند آخرین قطار تهران که کاملاً پر است ساعت ۱:۴۵ دقیقه بامداد خواهد رفت. فرصت را از دست ندادم و به سرعت خود را به ایستگاه راهآهن رساندم. بدون اتلاف وقت در گیشه بلیط فروشی، خود را مستقیم به قطار رساندم که در حال بستن درهای واگنها بود و سوار شدم. تا در بسته شد مسئول قطار بلیط خواست و گفتم ندارم اما حاضرم در راهرو قطار تا مقصد بایستم. به هر حال مسیر یکساعت و نیمه به تهران تبدیل به مسیر ۲۴ ساعته شد و با تأخیر فراوان از قول داده شده به دخترم به مقصد رسیدم.
تاکنون ضرورتی پیش آمده که ناچار شوید در معدنی حضور پیدا کنید و یا با کارگران معدن به گفتوگو بنشینید؟
بله با توجه به روال دورهای که در بالا گفته شد بصورت مرتب در سایت معدنی حضور دارم و از نزدیک با نیروهای مشغول در سایت صحبت و گفتوگو میکنم.
توصیه شما به جوانانی که قصد حضور در عرصههای اقتصادی و اجتماعی دارند، چیست؟
توصیه من به داشتن پشتکار و هدف است و اینکه جوانان کار را عار ندانند و به شکل کسب تجربه به آن نگاه کنند. افراد موفق معمولاً در مسیر شغلی خود از پایینترین سطح کاری راه خود را آغاز کردهاند.