مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

احتمال تولید محصولات BMW در ایران!

[ad_1]
پسندیدم

پسندیدم عاشقش شدم باحال بود واقعا! خوب نبود عصبانی شدم

شرکت پرشیاخودرو به عنوان واردکننده و نماینده انحصاری محصولات کمپانی BMW در ایران، خبر از مذاکرات خود با کمپانی BMW، به منظور احداث و راه‌اندازی خط تولید ۴ مدل از محصولات کمپانی BMW در خاک ایران داده است!

در همین رابطه؛ پیام صالحی به عنوان مدیر فروش و بازاریابی پرشیاخودرو گفته است: «در این زمینه در حال مذاکره با شرکت BMW هستیم تا تولید ۴ مدل از خودروهای این کمپانی را در ایران داشته باشیم. مطالعات اولیه و همچنین مطالعات فنی و اقصادی را به شرکت BMW ارائه کرده‌ایم و منتظر نظر نهایی آنها هستیم.»

bmw-logo-05

پرشیاخودرو شانس انتخابش به عنوان نمایندگی رسمی BMW و تولیدکننده محصولات این کمپانی مشهور آلمانی را بسیار بالا دانسته و امیدوار است که با توجه به اقتصادی نبودن تولید برخی از خودروهای BMW در ایران؛ وزارت صنعت و معدن اجازه همکاری و پیش رفت را به آنها بدهد. پرشیاخودرو امیدوار است که در طول ۶ و یا ۱۲ ماه خط تولید و سالن رنگ محصولات BMW را احداث کرده و به بازارهای موجود در منطقه صادرات داشته باشد.

البته پس از برجام، کمپانی‌های زیادی برای حضور در ایران اعلام آمادگی کردند و یا تولید‌کنندگان داخلی خبر از تولید محصولات آنها در خاک ایران دادند؛ اما تاکنون تنها کمپانی‌های پژو و رنو موفق به حضور بیشتر در بازار ایران شده‌اند و خبری از کمپانی‌های دیگر نیست! بنابراین و با توجه به حوادث سیاسی اخیر و عملکرد اقتصادی کمپانی‌هایی مانند BMW و تاکید آنها بر روی کیفیت محصولاتشان، انتظار زیادی برای حضور رسمی BMW در بازار ایران نداریم؛ اما با این حساب اقدام پرشیاخودرو و مذاکرات این شرکت با کمپانی BMW را باید قابل احترام دانست؛ ولی با توجه به تولید محصولات BMW توسط کمپانی برلیانس چین؛ احتمال واردات قطعات و مهندسان چینی برای مدیریت خط تولید محصولات BMW در ایران وجود دارد و ایرانی‌ها مثل همیشه خودرویی چینی، اما اروپایی را خریداری خواهند کرد!

پسندیدم

پسندیدم عاشقش شدم باحال بود واقعا! خوب نبود عصبانی شدم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

احتمال تولید محصولات در ایرانشرکت پرشیاخودرو به عنوان واردکننده و نماینده انحصاری محصولات کمپانی در ایران، خبر احتمال تولید محصولات در ایران مگیتوخودروخودروهای ایرانیشرکت پرشیاخودرو به عنوان واردکننده و نماینده انحصاری محصولات کمپانی در ایران، خبر قیمت انواع اتومبیل‌های ایران‌خودرو در ایران صفحه اصلی پورتال صفحه اصلی وب سایت گالری اتومبیل و خودرو موجود در ایران قیمت انواع محصولات جدید ایران خودرو، دنا، محصول جدید ایران خودرو، ماشین محصولات جدید ایران خودرو دیزلمحصولات جدید ایران خودرو در سال محصولات جدید ایران خودرو عصر خودرو کرولا در ایران عصر خودرو شرکت ایرتویا، نمایندگی انحصاری تویوتا در ایران مدل خودروی کرولا را با شرایط عصر خودرو جدیدترین قیمت‌ محصولات ایران‌خودرو و ساپیا جدیدترین قیمت‌ محصولات ایران‌خودرو و ساپیا عصر خودرو قیمت انواع محصولات ایران خودرو و عصر ایران رییس بانک مرکزی تبدیل پول ایران به تومان جای نگرانی ندارد امکان استفاده از اسکناس‌های یک ارور رخ داد یک نشریه الکترونیکی مناسب برای کاربرانی باشد که به دنبال مطالب جذاب به زبان فارسی در تصاویر محصول جدید سایپا – عکس نیوز سایپا یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان خودرو و البته قدیمی‌ترین شرکت‌های خودروساز در ایران عصر ایران در جامعه ای که بی اخلاقی از در و دیوار می ریزد و از بام تا شام حرف از اختلاس و دریافتی های خودرو برقی مجموع فروش خودروهای برقی و پلاگین هیبرید در نوامبر ۲۰۱۶ از ۲۵۰،۰۰۰ دستگاه عبور نمایندگی در ایران نمایندگی رسمی در ایران قیمت در ایران در ایران بی ام و در ایران


ادامه مطلب ...

وجود ۱۶۰ میلیون سیم‌کارت فعال در ایران!

[ad_1]

جدیدترین آمارهای وزارت ارتباطات گویای آن است که تا پایان شهریور ماه سال جاری در ایران بیش از ۱۵۰ میلیون و ۳۰۰ هزار سیم‌کارت واگذار شده و ۷۸.۶ میلیون سیم‌کارت فعال وجود داشته است.

به گزارش صبحانه، رئیس پلیس فتا به تازگی از وجود حدود ۱۶۰ میلیون سیم‌کارت فعال در کشور خبر داده و این موضوع را تخلف اپراتورهای تلفن همراه دانسته است.
وجود ۱۶۰ میلیون سیم‌کارت فعال در ایران!
سردار هادیانفر اینگونه عنوان کرده که در ایران بیش از ۱۶۰ میلیون سیم کارت داریم که از این میان ۳۰ میلیون شماره تشابه اسمی داشته یا مجهول الهویه به شمار می‌روند، ۲۰ میلیون سیم کارت ساماندهی شده و ۱۰ میلیون سیم کارت در حال بررسی هستند.

وی واگذاری تعداد زیاد سیم کارت به یک نفر و فعال سازی آن را تخلف برخی اپراتورهای موبایل برشمرده و تاکید کرده که باید با آن برخورد شود.

البته طبق مصوبات سازمان تنظیم مقررات ارتباطات مدتی است واگذاری بیش از ۹ سیم‌کارت به مشترکان ممنوع شده است. از سوی دیگر طبق قوانین کلیه مسئولیت‌های مربوط به یک سیم‌کارت از جمله مسئولیت سواستفاده‌های احتمالی از آن برعهده مالک خط است.

بر این اساس اگر سوء استفاده‌ای صورت گرفته و سیم‌کارتی به اشتباه به نام مشترکی ثبت شده باشد در نهایت مسئولیت آن بر عهده مالک خواهد بود. برای حل این مشکل و اطلاع دقیق مشترکان از تعداد سیم‌کارت‌هایی که به نام آنها ثبت شده به تازگی معاون نظارت و اعمال مقررات سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیوئی از ایجاد امکان استعلام پیامکی تعداد خطوط ثبت شده به نام مشترکان تلفن همراه خبر داده است.

بر این اساس مشترکان تلفن همراه می‌توانند با ارسال کد ملی خود به سرشماره ۳۰۰۰۵۰۴۹۰۱ از تعداد خطوط ثبت شده به نام آنها در اپراتورهای تلفن همراه کشور با خبر شوند.

همچنین طبق اعلام استعلام تعداد خطوط مشترکین تلفن سیّار پس از استعلام تعداد سیم‌کارت‌ها، مغایرت احتمالی بین تعداد خطوط اعلام شده مشترک با تعداد مورد انتظار او ممکن است به دلایل متعدد باشد. بر این اساس اگر تعداد اعلام شده کمتر از انتظار مشترک باشد ممکن است برخی از سیم کارت‌های در اختیار فرد به نام او ثبت نشده باشد یا اطلاعات هویتی برای برخی از خطوط فاقد کد ملی بوده یا کد ملی ثبت شده صحیح نباشد که در این صورت احتمال قطع این خطوط توسط اپراتورها وجود دارد.

اما اگر تعداد سیم‌کارت‌های اعلامی بیشتر از انتظار فرد باشد نیز ممکن است تمام یا برخی از خطوط خود را بدون رعایت ضوابط و مقررات تغییر نام به دیگران واگذار کرده‌باشد یا بدون اطلاع فرد تعدادی سیم کارت به نام او در بانک اطلاعاتی اپراتورها ثبت شده باشد.

به هرحال در صورت مشاهده مغایرت فرد ملزم است برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده با به همراه داشتن کارت ملی و کد رهگیری به دفاتر امور مشترکین اپراتور ها مراجعه و نسبت به رفع اختلاف مشاهده شده اقدام کند.

جهت سلب امتیاز خطوط مورد نظر مشترک نیز رویت کارت ملی و درخواست امضاء شده وی کافی خواهد بود و دریافت هرگونه وجه جهت رسیدگی به اعتراضات سامانه وسلب امتیاز خطوط مورد نظر مشترک توسط دفاتر غیرقانونی است.

منبع : ایسنا


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ثبت جهش میلیون تومانی در سال پاداش و حق …ثبت جهش میلیون تومانی در سال پاداش و حق حضور برخی مدیران ایران خودرو برابر شدالف خاوری در کانادا هم درگیر پرونده قضایی شد …خاوری در کانادا هم درگیر پرونده قضایی شد پرونده چندین میلیون دلاری خاوری و پسرشایران در مقام گفتمان جدید نفتدر این مطلب می خوانیم درنتیجه راهکار اصلی که برای ایران باقی می‌ماند، عمل کردن به سلطان واردات شکر ایران کیست؟شب گذشته در برنامه زنده تلویزیونی گفت‌وگوی ویژه خبری، هر ۴ شرکت‌کننده، در برابر ثبت جهش میلیون تومانی در سال پاداش و حق حضور برخی ثبت جهش میلیون تومانی در سال پاداش و حق حضور برخی مدیران ایران خودرو برابر شد پایگاه خبری الف پشت پرده نطق ضد ایرانی نخست‌وزیر انگلیس در نشست شورای همکاری چرا ترزا می از ایران مایه می همه بانکهای خصوصی و دولتی در ایران در حال حاضر در کشور ما بانک خصوصی در کنار بانک دولتی زیر نظر بانک مرکزی ایران به فعالیت دردسر تازه برد پیت برای آنجلینا جولی دردسرتازهبرد برد پیت با ارائه یک دادخواست جدید به دادگاه، خواستار حضانت مشترک فرزندانش با آنجلینا جولی شد سایت خبری تحلیلی تابناکاخبار ایران و جهان گویا حواشی سخنرانی رؤسای جمهور در دانشگاه ها آن هم در سال های پایانی دوره ریاست جمهوری شان با اینترنت » غیر فعال کردن همراه اول سلام من قصد فعال کردن اینترنت همراه رو داشتم یه اس ام اس فرستادم جواب اومدش گفتن مشخصات سایت خبری تحلیلی تیتربرتراخبار ایران و جهان اخبار روز ایران و جهان،به همراه تحلیل مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی،هنری موسیقی و سینما اطلاع از موجودی حساب ِ کارت‌های شتاب به صورت آنلاین ابزارهای اینترنت جدیدترین مطالب معرفی و دانلود بازی شورش در شهر ۵ اطلاعات بیش از ۳۲ میلیون


ادامه مطلب ...

«کشت پنهانی خشخاش» برای تولید «تریاک مرغوب» در ایران!

یک مقام مسئول که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید: «با وجود شدت مبارزات پلیس و نیروهای امنیتی با کاشت غیرقانونی خشخاش، متاسفانه این نوع کشت درحال افزایش است».
او البته تأکید می‌کند که روند افزایش بسیار ناچیز و کم است، جمله‌ای که چندان طرفدار ندارد. ازجمله مخالفان این جمله، یک کشاورز کازرونی است، کسی که می‌گوید کشاورزان و دامداران بسیاری را می‌شناسد که به‌تازگی گوشه‌ای از مزارع یا مراتع خود را به کشت خشخاش اختصاص داده‌اند. این کشاورز ۵٧ ساله-که تمایل دارد نا‌شناس بماند- خشکسالی و بی‌فایده‌بودن کشت‌های سنتی را از مهم‌ترین علت‌های روی آوردن کشاورزان به این کار به گفته خودش پرخطر، می‌داند.
می‌گوید: «اول که خشکسالی محصول را کم کرد و درآمد پایین آمد و بعد دولت با بعضی از کار‌هایش باعث شد که با پول کشت نشود زندگی کرد».


این درحالی است که خشخاش به‌دلیل ویژگی‌های بیولوژیکی‌اش نیاز چندان به مراقبت ندارد و در عین حال سوددهی بالایی دارد، به‌خصوص آن‌که از قدیم خشخاش تولید شده در ایران به کیفیت بالایش معروف بوده است.
مقام‌های ارشد کشور هنوز درباره کشت خشخاش در ایران چندان صحبت نکرده‌اند و حتی هشداری هم دراین‌باره نداده‌اند اما هر از چند گاهی در لابه‌لای اخبار این نوع کشت را تأیید کرده‌اند. ازجمله بالا‌ترین مقام‌هایی که تاکنون دراین‌باره سخن گفته است، فرمانده سابق نیروی پلیس کشور است که چندی قبل از شناسایی تعدادی مزرعه کشت خشخاش به‌وسیله ماهواره خبر داده بود. تریاک، شیره الکالوییدداری است که از تیغ زدن گرز خشخاش و لخته شدن شیره خشخاش نارس به‌دست می‌آید. تخمدان حاوی دانه‌های خشخاش، بیضی‌شکل است که گلبرگ‌های صورتی‌رنگ دارد و احتمالا پلیس با مشاهده همین رنگ در تصاویر ماهواره‌ای، مناطق کشت خشخاش را شناسایی و معدوم می‌کند.
اما اگر پلیس برای ردگیری خشخاش‌کاران ایرانی نیازمند بکارگیری ماهواره است، کشاورزان محلی بسادگی در محفل‌های خصوصی خود از مکان این مزارع سخن می‌گویند. آن‌ها معمولا کازرون در استان فارس، پیچاب، گچساران و باشت در استان کهگیلویه، نقاطی از دشت‌های خوزستان، مناطق شرقی استان کرمان و بیشتر نقاط یزد را مناطق عمده کشت می‌دانند.
بخش عمده‌ای از این مناطق پیش از انقلاب نیز زیر ٣٣‌هزار هکتار کشت قانونی تریاک بوده است که همین امر بسیاری از کشاورزان این مناطق را با شیوه کاشت، داشت و برداشت خشخاش آشنا کرده است. البته که این‌روز‌ها هیچ برآورد دقیقی از میزان زمین‌های زیرکشت در دست نیست اما نام محصول این زمین‌ها در تمام این مناطق نامی آشنا است؛ «تریاک خانی» که به گفته کشاورز کازرونی محصول موردعلاقه قاچاقچیان است و از نقاط مختلف کشور برای خرید آن می‌آیند و سودهای کلانی را نصیب کشاورزان و مرتع‌داران متخلف می‌کنند.


کشاورز کازرونی می‌گوید، سود ناشی از این کشت غیرقانونی که معمولا در حجم کوچکی انجام می‌شود، گاهی به اندازه چند هکتار کاشت قانونی است.
البته که این سود بالا بدون خطر هم نیست. سال‌هاست که برخلاف سکوت مسئولان نظامی یا امنیتی کشور، مسئولان محلی دستگاه‌های نظارتی، شامل فرمانداری‌ها و پلیس و حتی نیروهای اطلاعاتی و بسیج کشت خشخاش را رصد کرده و حتی خبر موفقیت‌های خود در از بین بردن این زمین‌ها و بازداشت متخلفان را هم رسانه‌ای می‌کنند. ازجمله قاسم تقی‌پور، مسئول اطلاعات سپاه ناحیه کازرون که چندی قبل از شناسایی ١٠ نقطه کشت خشخاش در کوه‌ها خبر داد که در آن حدود ٢۵‌هزار بوته خشخاش عمل آمده بود. به گفته او، یک‌نفر هم در این رابطه دستگیر شد.
پیش‌تر فرمانده انتظامی شهرستان مهر هم از کشف ٣٠‌هزار بوته دیگر خبر داده بود. به‌طور میانگین هر بوته خشخاش بین ٢، ۵ تا ٢. ٨ گرم محصول می‌دهد؛ اما ارقام کشفیات هرگز در حد ٢٠ یا ٣٠‌هزار بوته باقی نمانده است چراکه در آذرماه ‌سال ٩٢ دادستان فیروزآباد استان فارس از کشف مزرعه‌ای به وسعت ۴٠ هکتار خشخاش خبر داده بود.
در شهر کازرون، کشاورزان قدیمی معتقدند که در یک مزرعه خشخاش بین ٣۵٠ تا ۴٠٠‌هزار بوته می‌تواند عمل بیاید که در این صورت باید قبول کرد در داخل مرزهای ایران، مزرعه‌ای به‌وسعت ۴٠ هکتار کشف شده که قادر بوده است نزدیک به ۴ تن تریاک خالص تولید کند.
مطابق قانون جامع مبارزه با موادمخدر در‌سال ٨٩ این کشت غیرقانونی است اما بنا به گفته کشاورزان و مناطقی که در دشت و کوه‌ها نشان داده می‌شود، تعداد زیادی به‌صورت غیرقانونی مشغول انجام این کار بوده و محصول خود را وارد بازار مصرف می‌کنند که روزانه ٢٠‌میلیارد تومان در آن معامله می‌شود. این رقم شامل خرید و فروش تمام مخدرهای موجود، اعم از سنتی و آمفتامین‌ها و هرویین است اما بنابر آمار مراجع رسمی همچنان تریاک بیشترین ماده مصرفی در ایران است.
طبق آنچه قانون‌گذار نوشته، جرم خشخاش‌کاران در ایران به این ترتیب است. بار اول، ١٠ تا صد‌میلیون جریمه نقدی، بار دوم، ۵٠ تا ۵٠٠‌میلیون و ٣٠ تا ٧٠ ضربه شلاق. بار سوم، صد‌میلیون تا یک‌میلیارد، یک تا ٧٠ ضربه شلاق و ٢ تا ۵‌ سال حبس. بار چهارم متخلف اعدام می‌شود. نگهداری بذر یا گرز خشخاش و شاهدانه هم یک تا ٣٠‌میلیون به‌علاوه یک تا ٧٠ ضربه شلاق را به‌عنوان جریمه در پی دارد. البته باید توجه داشت که تمام ارقام گفته‌شده در قانون به ریال است.
کشاورز کازرونی، محمد را کسی معرفی می‌کند که ٧٠ ضربه شلاق را خورده، ١٠‌میلیون تومان جریمه‌اش را هم پرداخت کرده است و اکنون در همین شهر دامداری می‌کند. محمد اما خود را بیگناه می‌داند، او می‌گوید که هر دو بار از وجود خشخاش در مرتع خود بی‌اطلاع بوده است. می‌گوید، نمی‌تواند به تمام مرتع سرکشی کند و در این شرایط طبیعی است که عده‌ای سودجو با مسئولیت او به کشت اقدام کنند.
این جوان ٣۵ ساله که صورت آفتاب‌سوخته‌ای دارد و چایی‌اش را بدون قند می‌خورد از پلیس و قانون گله‌مند است که بدون بررسی لازم، افراد را بازداشت می‌کنند.


محمد می‌گوید: «مراتع بزرگند و رفتن به بعضی از قسمت‌های آن‌ها سخت است و هستند کسانی که در این مناطق بذر می‌پاشند».
کشاورزان دیگری هم هستند که این نکته را تأیید می‌کنند و حتی علی‌الله که مغازه‌دار هم هست و در بسیج فعال بوده، از مزرعه‌ای خبر می‌دهد که در زمین‌های دولتی کشف شد. به گفته او، آن‌ها، یعنی نیروهای بسیج، از طریق گزارش‌های مردمی متوجه این مزرعه شدند که اگرچه خیلی کوچک بود اما در زمین‌های دولتی کاشته شده بود.
کشاورز کازرونی هم احتمال عمل آمدن خشخاش به این شکل را امکان‌پذیر می‌داند. او می‌گوید، خشخاش آب چندانی نمی‌خواهد و اگر اواخر پاییز کاشته شود، در اردیبهشت و خرداد محصول می‌دهد و نیاز چندانی به مراقبت ندارد. محمد هم این حرف‌ها را تأیید می‌کند.
به نظر، این شیوه هم آن‌قدر مرسوم بوده و هست که قانون‌گذار در اصلاحیه‌ سال ١٣٨٩ قانون مبارزه با موادمخدر ماده ٢۴ را با یک‌تبصره به قانون اضافه کرد: مطابق این ماده «هریک از اعضای شورای اسلامی روستا موظف است به محض آگاهی از کشت خشخاش یا کوکا یا شاهدانه در حوزه روستا مراتب را کتبا به دهدار و نزدیک‌ترین پاسگاه یا حوزه انتظامی اطلاع دهد».
در تبصره این ماده نیز آمده است: «درصورتی‌که خشخاش در حوزه‌های شهری کشت یا روییده شده باشد، مامورین حسب مورد موظفند به محض آگاهی مراتب را به نزدیک‌ترین پاسگاه یا پایگاه بسیج اطلاع دهند».
با این حال کشت خشخاش در مناطقی ازجمله در اطراف شهرستان کازرون یا آن‌طور که محلی‌ها می‌گویند «دورِ شهر» رو به افزایش است و حتی از نظر تکنولوژیک هم توسعه پیدا می‌کند.
همین ۶ ماه قبل بود که حجت‌الاسلام اسماعیل ملاکریمی، دادستان میاندرود از کشت مکانیزه در مزارع خشخاش خبر داد که به گفته او، در افغانستان هم به این شکل انجام نمی‌شود. او گفت: «در برخی نقاط این شهرستان کشت خشخاش به‌صورت مکانیزه و با آبیاری قطره‌ای انجام می‌‎شود که دهیاران از انجام آن خبر ندارند و این قابل‌قبول نیست».
کشاورز کازرونی اما این حرف را چندان قبول ندارد و جملاتی می‌گوید که نشان می‌دهد، عده‌ای از این موضوعات باخبر هم هستند. به اعتقاد او، کشت خشخاش، کشت چندان پنهانی نیست و در جامعه کوچک روستایی به‌سادگی می‌توان با نگاهی به وضع ملک و زمین یا تعداد گوسفندان و نوع اجاره‌ای‌بودن یا مالک‌بودن کشاورز یا دامدار و همین‌طور دخل و خرج آن فهمید که کی چطور کشاورزی می‌کند. (مهدی افروزمنش - روزنامه‌نگار/ شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

از ۷ میلیون تومان به بالا: درآمد فروش بچه در شمال ایران!

سودابه، ۲۲ ساله، محله نوبنیاد ساری


یک خانه که «خانه» نیست. یک دختر ۴ ساله که برای بازی در زمین خیس از باران، جز سنگ، چیز دیگری نمی‌شناسد. یک پسر ۱۰ ساله که هر روز برای وارد شدن به خانه‌ای که خانه نیست، باید مراقب مار درازی باشد که هم‌خانه جدیدشان شده. یک مادر ۲۲ ساله که خانه نیست؛ رفته پی مواد و «کار». یک پدر ۳۰ ساله که کمپ است با جیبی که مخدر‌ها سال‌هاست در آن لانه کرده‌اند. یک زندگی، که «زندگی» نیست؛ زیر این باران تند ظهرگاهی، با این هوای سرد، در محله «نوبنیاد»، زیر نگاه ماموران پلیسی که پدر را همین چند وقت پیش گرفته‌اند و برده‌اند.
در حاشیه ساری، مرکز یکی از پرجمعیت‌ترین استان‌های شمالی ایران، محله‌هایی هست که به سرتاسر ایران «آدم» صادر می‌کنند، به انواع و اقسام؛ معتاد، گدا، دزد، کارگر جنسی. «نوبنیاد» که قبلا آن را «جانبازان» می‌گفتند، یکی از همین محله‌هاست و «سودابه» ۲۲ ساله که امروز از صبح بیرون رفته و هنوزنیامده، یکی از زنانی است که حالا مددکار‌ها او را یکی از آسیب دیده‌ترین زنان «نوبنیاد» می‌دانند.
«محمد» ۱۰ ساله و «شکوفه» ۴ ساله که کنار خط آهن گرگان – تهران که محله را از جاده ساری – قائمشهر جدا می‌کند، بازی می‌کنند، بچه‌های «سودابه»اند. باران تند می‌بارد و آن‌ها در هوایی که نه زیاد گرم است و نه خیلی سرد، دور درخت‌هایی با برگ‌های تازه می‌گردند و علف‌هایی را زیر پا له می‌کنند که بهار تازه برایشان آورده. وسیله بازی آن‌ها سنگ است؛ سنگ‌های ریز، سنگ‌های درشت. به هم پرت می‌کنند و ترسی از آن ندارند. یکی به سر می‌خورد، یکی به پا و بعد که دردشان می‌آید، فحش‌های ریز و درشت راهشان را از دهانشان باز می‌کند.
«عمو میلاد» را که عموی تازه آنهاست و مددکار جمعیت امام‌علی (ع) ساری، وقتی می‌بینند که دیگر دمپایی‌هایشان بین گِل‌های کنار خط آهن گم شده. با پای برهنه از سر و کول او بالا می‌روند، به او به نشانه بازی، سنگ می‌زنند و پا‌هایش را نیشگون می‌گیرند. بازی بچه‌های «نوبنیاد» سخت است؛ بازی‌هایی که زور زیادی می‌خواهد. «محمد» با آن لباس سفیدی که باران و گِل، چرکش کرده و «شکوفه» با آن پاهای برهنه‌ای که هم روی سنگ می‌رود هم خرده‌شیشه‌های روی زمین، می‌گویند مادرشان خانه نیست و باید در خانه منتظرش ماند. خانه آن‌ها، یک مربع است با دیوارهای بلوکی که یک باغچه کوچک آن را از جاده خاکی روبه‌رویش جدا می‌کند؛ باغچه‌ای که «محمد» همین دیروز یک مار دراز را در آن دیده و با ترس جایش را نشان می‌دهد.


«همین جا بود. تا اومدم یکی رو صدا کنم بکشدش، در رفت. خیلی دراز بود.»
بعد از باغچه چند پله سیمانی هست که حیاط را به خانه می‌رساند؛ خانه که نه، یک اتاق ۹ متری کوچک که نه در دارد، نه پنجره؛ یک سوراخ بزرگ که پرده کثیف بلندی آن را پوشانده، تنها راه نفس «سودابه» و دو بچه‌اش است. اتاق، آب و برق و گاز ندارد و بو همه جا را برداشته. بو بیشتر از مدفوع سگی می‌آید که اسمش را «پاپی» گذاشته‌اند و دراز به دراز روبه‌روی در خوابیده و حال پارس کردن هم ندارد. هنوز از «سودابه» خبری نیست.
آن‌ها کف اتاق یک موکت انداخته‌اند که رویش شیشه خرده‌های بازمانده از شیشه مربا که همین چند دقیقه پیش «شکوفه» آن را به دیوار زده و خرده کرده، ریخته است. «محمد» و «شکوفه» روی خرده شیشه‌ها می‌دوند و بازی می‌کنند. شکوفه با میله آهنی «عمو میلاد» را می‌زند و با چاقو پشتش را خط می‌اندازد. می‌گوید: «با چاقو می‌زنم تا خون بیاد.»
بعد «محمد» است که اتاق را جارو می‌کند و تعارف می‌کند که «خاله بفرمایید داخل»
کنار رختخواب‌های دزدی، ظرف‌های یک بار مصرف غذا، خرده نان‌های خشک و البته بوی تندی که ماندن را سخت می‌کند، باید جایی پیدا کرد برای نشستن. هنوز چیزی نگذشته که مسئول بسیج محله و مامورهای پلیس می‌رسند؛ آمده‌اند ببینند این‌جا چه خبر است. مامور سگ را که می‌بیند می‌گوید «چرا این‌ها سگ نگه می‌دارند، سگ نجس است»
و بعد «عمو میلاد» می‌گوید وقت رفتن است. آن‌ها مشکوک شده‌اند به ورود غریبه‌ها در محل، آن هم زیر این باران تند که بی‌امان می‌بارد و ابر‌ها صدای غرششان، «نوبنیاد» را پر کرده. همینجاست که «سودابه» کم‌کم از راه می‌رسد. زن لاغراندام سبزه‌ای که یک دندان جلو ندارد و یک ظرف ماکارونی رنگ و رو رفته در دست دارد.
«سودابه» یکی از معروف‌ترین زنان «نوبنیاد» است. زنی که در ۱۳ سالگی با «عبدالله» ازدواج کرد، شش بار حامله شد، دو بار بچه‌هایش را سقط کرد، دو بچه‌اش را فروخت و یکی را داد که بهزیستی ببرد.
«عبدالله»، شوهر سودابه را هفته پیش همین مامور‌ها با مواد گرفته‌اند و به کمپ فرستاده‌اند. مامور خودش این را در مقابل نگاه‌های شکوفه و محمد می‌گوید:
«با خودش مواد داشت، فرستادیمش کمپ»
«سودابه» هنوز از راه نرسیده شروع می‌کند به حرف زدن. از خانواده‌اش می‌گوید که تهرانند و از وقتی او و «عبدالله» معتاد شده‌اند، به آن‌ها سر نمی‌زنند: «خواهرشوهرام هم ساری‌اند، وضعشون هم خوبه ولی هر وقت عبدالله ترک می‌کنه، به خونه‌شون راهش می‌دن».
سودابه برای بچه‌هایش از مرکز گذری کاهش آسیب DIC یک ظرف ماکارونی آورده ولی آن‌ها با همه گرسنگیشان، به آن لب نمی‌زنند. «شکوفه» نداشتن قاشق را بهانه می‌کند و «محمد» راستش را دور از چشم مادرش و در گوشی می‌گوید:
«من از اینا نمی‌خورم، اینارو می‌دن به معتادا، خوشمزه نیست.»
او به مادر معتادش می‌خندد. او مادر معتادش را دوست ندارد. «سودابه» که حالا بین زنان معتاد «نوبنیاد» یکی از‌‌‌ همان زنانی است که نه یک بار، دو بار بچه‌اش را فروخته، یک چوب دستش گرفته و تند تند راه می‌رود. عصبانی است. می‌گوید «سوگند»، «شکوفه» را برده گدایی. می‌گوید خودش بچه‌هایش را نمی‌برد گدایی، اما بقیه آن‌ها را کتک می‌زنند و می‌برند. به همین دلیل است که چند ماه پیش، وقتی برای اولین بار «عبدالله»، پدرش را گرفتند و به کمپ بردند، «محمد» طاقتش تمام شد و به مادرش گفت که می‌خواهد برود بهزیستی، چون بچه‌ها او را می‌زنند و به گدایی می‌برند. «سودابه» که یک دامن بلند پاره پوشیده و ناخن‌های سیاه و رمق پایش از زیر آن پیداست، در جاده خاکی اصلی «نوبنیاد» خانه قبلی‌اش را نشان می‌دهد که یک چهاردیواری دو در دو متر بوده:
«توی خونه‌مون راحت زندگی می‌کردیم، اومدن بولدوزر انداختن، خرابش کردن. شوهرم هم توی خونه بود اون موقع. خونه زندگی داشتم، اثاث داشتم.»
آن‌ها سه روز است که به خانه جدید آمده‌اند. بعد از آن‌که خانه‌شان خراب شد، به یک چهاردیواری بی‌در و پیکر رفتند که آن‌جا هم نه آب داشت، نه برق نه گاز. «سودابه» و بچه‌هایش چند هفته‌ای آن‌جا ماندند تا این‌که تصمیم گرفتند از آن‌جا به خرابه دیگری بروند چون «صاحب آن چهاردیواری بی‌تربیت بود.»
این را «سودابه» می‌گوید؛ از مردی که از نبودن «عبدالله» سوءاستفاده کرده و او را اذیت می‌کرده است. او نمی‌داند بچه‌هایش چندسالشان است؛ «شکوفه» را دو ساله می‌داند و «محمد» را ۱۰ ساله. باید کمی زمان بگذرد تا برسیم به موضوع اصلی. به سه فرزند دیگر «سودابه» که حالا دیگر نیستند.
یکی از بچه‌هایش را بهزیستی برده و دو تای دیگر را «از بغلش گرفته و برده‌اند.» حالا هنوز از آن روز که طلبکارهای شوهرش آمدند و کوچک‌ترین بچه‌اش را با خود بردند، یک‌سال نگذشته. «عبدالله» و «سودابه»، او را به ۴۰۰‌هزار تومان فروخته‌اند و کمی بعد از آن، یکی دیگر از بچه‌هایش را ۵۰۰‌هزار تومان.
«سودابه» حالا علاوه بر حسرت ندیدن بچه‌هایش، یک حسرت دیگر دارد؛ این‌که بلد نبوده آن‌ها را به قیمت بالاتری بفروشد:
«من که نمی‌دونستم. تا حالا بچه نفروخته بودم. می‌گن بچه بالای یه‌میلیون تومان قیمتشه، ولی ما ارزون دادیمشون رفتن.» او هیچ نشانی از بچه‌هایش ندارد. نمی‌داند کجا هستند. نمی‌داند پدر و مادرهای جدیدشان چه کسانی‌اند. نمی‌داند اصلا پدر و مادر دارند یا نه.
«نمی‌دونم بچه‌ها رو کجا بردن. شنیدم که می‌فروشنشون به خونواده‌هایی که بچه ندارن. تازه خیلی بالا‌تر از قیمتی که از ما خریدن؛ پنج شش میلیون. شنیدم که می‌برنشون تهران.»
«سودابه» مثل بیشتر زنان هم‌محله‌ای‌اش معتاد است. خودش می‌گوید «چندسال تریاک می‌کشیده ولی الان تریاک‌های محل خراب شده و حالا شیشه و دوا می‌کشد.»
حالا همین‌طور که زیر باران نم‌نم و روی علف‌های تازه بهاری راه می‌رود و پایش توی گِل گیر می‌کند، اخم‌هایش هم کم‌کم توی هم می‌رود. با چوبی که توی دستش است، به در و دیوار می‌زند، تند تند راه می‌رود و یاد بچه‌هایی که دیگر کنارش نیستند، ذهنش را به هم می‌ریزد؛ به خاطر همین است که شروع می‌کند به گلایه کردن، از زمین و زمان:
«اصن تقصیر ما نیست. ما‌ هزار بدبختی داریم، دلمون نمی‌خواست دیگه بدبخت مواد بشیم. به جای این‌که به ما بگن مواد نکشین، نذارن مواد وارد بشه. قانون اول باید جلوی اونا رو بگیره. ما چه گناهی کردیم. خانواده‌های ما شکارچی‌ان، با تفنگ نون می‌خوریم. حالا که تفنگامون رو هم ازمون گرفتن، می‌گن غیرقانونیه. بازم می‌گم خدا بزرگه. من الان خونه ندارم، خونه‌م رو خراب کرده‌ن، دزدا به سیم کابل و پنجره‌ش هم رحم نکردن و بردن. ما نه موادفروشیم نه قاچاقچی، فقط مصرف داریم. ما از خدامونه که نجات پیدا کنیم. اون روز که عبدالله رو بردن، شکوفه و محمد داشتن خودشونو تیکه پاره می‌کردن. یه شوهر داشتم، اونم ازم گرفتن.» و بعد اشک است که پشت سر هم می‌آید. یکی، دوتا، سه تا و صورت «سودابه» را اشک‌ها برمی دارند:
«عبدالله رو که بردن، رفتم یه چهاردیواری کرایه کردم، صاحبش دم به دقیقه می‌اومد می‌گفت یا کرایه رو زیاد کن یا [...].» و گریه امان نمی‌دهد.
گریه می‌کند و می‌گوید بیا برویم خانه «مریم».
حالا دیگر می‌توان دیوارهای نیمه کاره خانه «مریم» را از پشت اسکلت‌های خانه‌ها دید.


فروش بچه بین زنان آسیب‌دیده حاشیه ساری، دیگر تبدیل به یک موضوع جدی شده؛ این را «مهری خادمی» کار‌شناس ایدز اداره بهداشت استان مازندران می‌گوید. او می‌گوید که ابتلا به اچ‌‌ایوی (ایدز) هم در میان زنان معتاد باردار به‌ویژه در آمل رو به افزایش است:
«حالا روی هم ۳۵۰ زن معتاد و کارگر جنسی در آمل و ساری به مراکز مشاوره بهزیستی می‌آیند و برای کنترل ایدز مشاوره می‌گیرند. در دو‌ سال اخیر، سالی دو سه تا زن باردار اچ‌ آی وی (ایدز) شناسایی می‌شوند. فروش کودکان بین این زنان یک مسأله جدی است، به‌ویژه بین کارگران جنسی که خیلی جذاب نیستند و مشتری زیادی ندارند. آن‌ها شیشه می‌کشند و باردار می‌شوند تا بتوانند جنینشان را بفروشند و بتوانند درآمد داشته باشند. از طرف دیگر در مناطق حاشیه‌ای ساری و آمل دلال‌هایی هستند که این زنان را ترغیب می‌کنند که بچه‌دار شوند و سود هنگفتی دارند. من یک بار از یکی از این دلال‌ها درباره درآمدشان پرسیدم و او گفت که حدود هفت-هشت‌ میلیون برای هر بچه به او می‌رسد. حالا این‌که چقدر بچه‌ها را از آن‌ها می‌خرند متفاوت است و دقیق مشخص نیست».


مریم، ۳۰ ساله، تنها در خانه

«سودابه» با «مریم» دوست است. به او سلام می‌کند و می‌رود، انگار گوشش زنگ خورده باشد که این اطراف مواد پیدا می‌شود.
«مریم»، زن ۳۰ ساله‌ای که چند خانه آن طرف‌تر در یک خانه ۱۲ متری در محله «نوبنیاد» ساری با یک حیاط کوچک که رفت و آمد به آن آسان است، زندگی می‌کند. «مهرانه» و «سوگند» نام بچه‌هایش است؛ بچه‌هایی که البته اولی دیگر این‌جا نیست و دومی اطراف خانه بازی می‌کند. آب را گذاشته روی بخاری برقی که جوش بیاید و بخورد. این ناهار امروزش است. چیزی ندارد که بخورد. چایی و قوری هم ندارد. می‌گوید هیچی ندارم. قوز کرده، دست‌هایش به هم گرده خورده، خمار است و دنبال سیگار می‌گردد. خودش می‌گوید خمار نیست. می‌گوید مواد باشد، می‌کشد، نباشد نمی‌کشد.
«خودم رو زیاد وابسته نکردم به مواد. بقیه هر طور که باشد، موادشون رو تهیه می‌کنن ولی من نه. من این جوری نیستم.»
اما حال امروزش، چیز دیگری می‌گوید. او دو روز است که غذا نخورده و سیگار همدمش بوده است. روسری سبزش را می‌کشد جلو، می‌دهد عقب و می‌گوید خیلی خوشگل بودم، خیلی.
«من این شکلی بودم؟ نه! آن‌قدر خوشگل بودم که باورتون نمی‌شه.»
بعد آلبوم عکس عروسی‌اش را از پشت رختخواب‌ها بیرون می‌کشد. آلبوم عکس چهار ورقه‌ای رنگ و رو رفته‌ای که دو عکس از نامزدی و دو عکس از عروسی او را در خودش قایم کرده؛ آن روزهای خوب «مریم» و «مهران» را.
«ببین این‌جا چقدر قشنگم. عکسا بیشتر از اینا بود، همه شو خواهرشوهرم گرفت ازم.» ‌‌‌
همان خواهرشوهری که نخستین‌بار با او دم به مواد زد و بعد با شوهرش ادامه داد. «مریم» راست می‌گوید. او در عکس‌های عروسی‌اش، زیباست. زنی با ابروهای بلند، گونه‌های کشیده، چشم‌های درشت و لبی سرخ. مو‌هایش را مش کرده و بالای سرش درست کرده‌اند. تور عروسی هم هست و نگاهی که «مهران» به او می‌کند و سری که «مریم» به نشانه خجالت در یکی از عکس‌ها به زمین انداخته. آن روز‌ها حالا رفته‌اند. ۱۵‌سال گذشته. خانواده‌شان چهارنفره شده؛ البته تا همین دو ماه پیش. قبل از آن‌که مامور‌ها «مهران» را با خود ببرند و مددکارهای بهزیستی، «مهرانه» را.
«مریم» ۱۵ ساله بود که ازدواج کرد و شوهرش که پسرخاله‌اش است، حالا دو ماهی می‌شود که کمپ است. مامور‌ها او را با مواد گرفته‌اند. دو ماه پیش ۱۵ مرد را از محله گرفتند و شوهر مریم یکی از آن‌ها بود. شوهرش قبل این‌که به کمپ برود، ضایعات جمع می‌کرد.
«توی این دو ماه یه بار رفتم که ببینمش، ۳۰ تومن فقط کرایه ماشین دادم تا کمپ ولی راهم ندادن، گفتن باید صبح بیای. دنیا روی سرم خرابه ولی خونه نیست. می‌گن چون معتاد بودم ازم گرفتنش. شاید راست می‌گن. شاید تو خونه مردم خوشبخت باشه، راحت باشه.»
«مهرانه»، دخترش را هم بهزیستی بتازگی برده. دلیلش را درست به او نگفته‌اند یا گفته‌اند و او یادش نیست. آن طور که «مریم» می‌گوید وقتی در خیابان‌ها درحال گدایی بوده، ماموران شهرداری او را گرفته و تحویل بهزیستی داده‌اند. غصه حالای او شده مهرانه که نیست و او نمی‌تواند برش گرداند:
«آنقدر غم و غصه دارم که دلم پر خونه. اصلا نمی‌دونم کجاست، چیکار می‌کنه. پولم ندارم برم دنبالش بگردم و بینمش.»
دارد حرف می‌زند که سودابه می‌آید. با هم طوری حرف می‌زنند که کسی نفهمد درباره مواد حرف می‌زنند. مریم و سودابه امروز دست خالی مانده‌اند. پولی نیست برای خرید مواد. سیگار اما هست. از قبل گوشه و کنار خانه قایم کرده؛ سیگار سنگین، سیگار فیلتر قرمز:
«من از این باریک‌ها نمی‌کشم. فقط فیلتر قرمز.»
«محمد»، پسر سودابه هم حالا آمده. نشسته کنار مریم و به دقت او را نگاه می‌کند. مادرش را می‌بیند که به «مریم» می‌گوید شاید امروز بتواند کمی «شیشه» جور کند و «مریم» می‌گوید شیشه نمی‌خواهد:
«اگر دوا هست، جوریم.»
«مریم» می‌گوید سودابه گدایی می‌رود و او نه:
«من روم نمی‌شه برم گدایی. اگه از گشنگی بمیرم هم، گدایی نمی‌رم. سودابه می‌ره، همه کاری می‌کنه. ولی من نمی‌رم. فامیل شوهرم یه کم کمکم می‌کنن، همون بسه».
می‌گوید حالا که شوهرش نیست و مواد نیست و غذا نیست، او باز هم به کسی رو نداده که به خانه‌اش بیاید.
«بعضیا هستن خونه ۱۰ نفر می‌رن، من نه خودم جایی می‌رم نه می‌ذارم کسی بیاد. هر چی تنها باشم برام بهتره. شبا که می‌خوابم به در خونه زنجیر می‌زنم.»
او می‌گوید مردی را به خانه راه نمی‌دهد. در خانه را می‌زنند؛ مردی می‌آید داخل و چپ چپ نگاه می‌کند. مریم می‌گوید آشناست. آشنایی که البته فامیل نیست. «مریم» طوری نگاه می‌کند که یعنی دیگر وقت رفتن است. مرد حرف نمی‌زند؛ یک سلام کوتاه و خداحافظی کوتاه‌تر. در را «مریم» می‌بندد و مرد روی زمین می‌نشیند.


افسانه، ۴۰ ساله، محله «دباغ چال» آمل

شمالی‌ها حالا سال‌هاست که آمل را یکی از پرآسیب‌ترین شهر‌هایشان می‌دانند. شهری که محله‌های حاشیه‌ای‌اش، زنانی و مردانی دارد که معتادند، تن‌فروشند، بچه‌هایشان را می‌فروشند و از سرنوشت آن‌ها بی‌خبرترینند. «افسانه» یکی از همین زن‌هاست؛ زنی که در محله «دباغ چال» آمل، جایی که خیلی‌ها با شنیدن نامش، لرز به تنشان می‌افتد، با شوهر معتادش زندگی می‌کند و تا به حال سه بار جنین سقط کرده است.
او در خانه‌ای که شبیه خانه نیست و دیوار‌هایش را مربع‌های کوچک سیمانی ساخته‌اند با سه بچه و شوهرش شب‌ها را صبح می‌کند. «افسانه» دو بار ازدواج کرده. از شوهر اولش سه بچه دارد. «طناز»، نام یکی از آنهاست؛ کودک دو ساله‌ای که با یک زن و مرد معتاد به شیشه که خانه‌شان نه برق دارد، نه آب، نه گاز و البته همین دیروز خانه‌شان را خراب کرده‌اند، زندگی می‌کند. حالا «افسانه» از راه رسیده و اعصاب حرف زدن ندارد. خیلی کوتاه از وضع بچه‌هایش حرف می‌زند. درباره «طناز» می‌گوید:
«دادمشون به اونا، باهاش گدایی می‌کنن. از دیروز خبری ندارم ازش. معلوم نیست کجا رفتن».
سه فرزند او از شوهر جدیدش، «مرجان» و «مهسا» و «غلامرضا» با آن‌ها زندگی می‌کنند. «مرجان» ۱۱ ساله بزگ‌ترین است و «مهسا»، چهارماهه، کوچک‌ترین. «غلامرضا» هم از مرجان کوچک‌تر و خانه است. «قدرت» در را که باز می‌کند، سرش را از باران تند می‌دزدد. با اخم می‌گوید «افسانه» خانه نیست، رفته سر کار. «افسانه» و «مهسا»، دختر کوچک‌ترش ۱۰ دقیقه پیش از خانه رفته‌اند؛ دختر چهارماهه‌ای که وقتی به دنیا آمد معتاد بود؛ اعتیاد را از مادرش به ارث برده بود. پدرش همین طور که دستش را به در نگه داشته و اجازه نگاه کردن را به اتاق تاریکی که با بخاری نفتی گرم می‌شود، نمی‌دهد می‌گوید «مهسا» حالا دارد بهتر می‌شود چون شیر مادرش را نمی‌خورد.
افسانه شیشه می‌کشد و هرویین. شوهرش می‌گوید خودش هم متادون می‌خورد و ضایعات جمع می‌کند.
«مهسا»ی معتاد را ۱۰ روز در بیمارستان خوابانده‌اند تا ترک کند. «مرجان» و «غلامرضا» هم از‌‌‌ همان اول معتاد بودند و او آن‌ها را در خانه ترک داده است.
«اون موقع جون داشتم، خودم ترک می‌کردم و بعدش بچه‌ها رو ترک می‌دادم ولی الان دیگه جون ندارم مهسا رو ترک بدم. به خاطر همینم مهسا ۱۰ روز بیمارستان بود. بهش مرفین می‌دادن چون وقتی به دنیا اومد حالش خیلی بد بود. بعد بیمارستان از بهزیستی اومدن و بردنش. مهسا دو هفته بهزیستی ساری بود. بعدش رفتیم دادستانی، جز زدیم تا حکم داد بچه رو بدن بهمون.»
«مریم علی‌محمدی»، مدیر جمعیت امام علی ساری می‌گوید در‌سال ۹۴، ۲۵۹ زن آسیب دیده و معتاد در محله‌های حاشیه‌ای ساری مانند نوبنیاد و ترک محله شناسایی شده‌اند و از این تعداد، ۳۷ نفر باردارند: «بر اساس نتایج پژوهش ما ۵۶‌درصد زنان بالای ۱۸‌سال این نمونه آماری نمونه سقط جنین داشته‌اند و ۲۷‌درصد آن‌ها یک بار سقط جنین را تجربه کرده‌اند. ۲۰‌درصد زنان زیر ۱۸‌سال تجربه سقط جنین داشته و ۸۰‌درصد سقط جنین را تجربه نکرده‌اند. از طرف دیگر ۷۹‌درصد همسران زنان معتاد زیر ۱۸‌سال معتادند و از این تعداد ۳۷‌درصد تریاک، ۳/۱‌درصد کراک، ۳/۱ الکل، ۲۵‌درصد شیشه، ۴‌درصد کراک و ۹/۴‌درصد سایر مواد مخدر را مصرف می‌کنند. ۲۵‌درصد همسران زنان معتاد بالای ۱۸‌سال هم اعتیاد نداشته و از ۷۵‌درصدی که معتادند، ۲۵‌درصد از این مردان تریاک، ۲۵‌درصد شیشه و ۲۵‌درصد سایر مواد مخدر را مصرف می‌کنند».
«مریم محمودی»، مددکار اجتماعی هم درباره مشکلات زنان معتاد باردار این طور می‌گوید:
«ما موارد بسیاری را داشته‌ایم که زنان معتاد در محیط‌های آلوده زایمان می‌کنند و بعد از آن، افسردگی شدید آن‌ها باعث شده که مادر مجبور شده نوزادش را بکشد.»
از نظر او مهم‌ترین مشکل درحال حاضر برای مادران معتاد این است که هیچ کمپی برای حمایت از آن‌ها و نگهداری کودکان معتاد در ایران وجود ندارد:
«در زنان معتاد احتمال ابتلا به ایدز و هپاتیت بالاست و وقتی آن‌ها باردار می‌شوند، هیچ جای ویژه‌ای وجود ندارد که به آنان رسیدگی کند. از طرف دیگر بچه‌هایی که از این زنان به دنیا می‌آیند، دچار آسیب‌های زیادی‌اند؛ نداشتن شناسنامه، سوء تغذیه، مشکلات درمانی، انتقال بیماری‌های مادر به کودک مانند ایدز و البته وجود نداشتن مرکز یا کمپی برای نگه داشتن کودکان معتاد و احتمال مرگ نوزادان در دوران جنینی.»
«سودابه» و «مریم» و «افسانه» تنها نیستند. محله‌های آن‌ها پر از زنانی است که یا کودکانشان را سقط می‌کنند یا آن‌قدر «شیشه» می‌کشند که هرسال ناخواسته جنین‌های تازه می‌ه‌مان بدن‌هایشان می‌شود. بیماری‌های مختلف هم برای زنان و مردان این محله‌ها البته به جاست؛ تعداد زیادی از زنان و مردان محله‌های حاشیه‌ای آمل «ایدز» دارند و آمارهای غیررسمی اورژانس اجتماعی ساری از ابتلای ۵٠‌درصد مردان محله «نوبنیاد» ساری خبر می‌دهند. دلالی و خرده‌فروشی مواد و حاملگی و فروش مواد در سرنوشت این زنان و مردان است. (الناز محمدی/ شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

خاص ترین ماشین عروس ایران! + عکس

خاص ترین ماشین عروس ایران! + عکس

در تصویر زیر یک BMW خاص با بدنه کرومی را مشاهده می کنید که تبدیل به ماشین عروس شده است. با توجه به نادر بودن این خودرو در دنیا می توان آن را خاص ترین ماشین عروس ایران نامید.

گرانترین ماشین عروس گرانترین خودرو ایران صاحب گرانترین خودرو بهترین ماشین عروس

بهترین ماشین عروس صاحب گرانترین خودرو گرانترین خودرو ایران گرانترین ماشین عروس


ادامه مطلب ...

صاحب عجیب‌ترین خانه ایران! + عکس

صاحب عجیب‌ترین خانه ایران! + عکس

محمد شافعی مردی است که برای فرار از فضای بسته خانه های آپارتمانی به کلبه چوبی پناه برده که می تواند آن را به هرجایی که دلتنگ شد ببرد.

خانه خریدن شاید یکی از بزرگترین اهداف اقتصادی خانواده هاست که برای رسیدن به این موضوع تمام تلاششان را انجام می دهند. سالها پس انداز می کنند وام می گیرند تا بتوانند خانه شان را در دل محله محبوبی که دوستش دارند بگیرند. اما محمد شافعی پیرمرد ۶۷ ساله تهرانی اینطور نیست. او دوست دارد خانه اش سبک باشد تا با خودش همراه شود. خانه ای که شاید روزی در شمالی ترین محله پایتخت باشد و روزی دیگر در یکی از جنوبی ترین محله های شهر. خانه ای که احتمالا کوچکترین خانه دنیاست اما آقای شافعی آسوده ترین شب هایش را در آنجا گذرانده است.

عکس محمد شافعی عکس خلاقیت خلاقیت ایرانی خانه عجیب خانه زیبا

از آپارتمان و خانه های سیمانی متنفرم

محمد شافعی زاده متولد تهران است. تا کلاس چهارم بیشتر درس نخوانده چون حس و حال درس خواندن نداشته و همین موضوع باعث شد از مدرسه اخراج شود. شافعی سالها در شغل دوزندگی و تودوزی خودروها فعالیت کرده است و حالا می خواهد فقط استراحت کند و به علاقه هایش برسد. «بخاطر فشار زندگی و خستگی روحی و روانی، بیمار شدم. پس از ترخیص از بیمارستان با کمک پسرم آپارتمان کوچکی در منطقه سبلان خریدم و چون عاشق طبیعت بودم آپارتمان را تبدیل به گلخانه کردم. صدها گلدان با تزئین سنگ‌های عتیقه و قیمتی و گلدان‌ها و گیاهان منحصر به‌فرد از بین رفت.
دیگر از آپارتمان و خانه های سیمانی متنفر شده بودم. یک سال بلاتکلیفی و سرگردان بودم که ایده ساخت کلبه سیار که برخاسته از داغ دل سوخته‌ام بود به سرم زد.»

عکس محمد شافعی عکس خلاقیت خلاقیت ایرانی خانه عجیب خانه زیبا

برای ساخت این کلبه ۴ سال زحمت کشیدم

شافعی یکهو به سرش می زند که یک وانت پیکان از ایران خودرو بخرد بعد از آن کمک فنرها و زیرسازی خودرو را حسابی تقویت می کند. اسکلت کلبه را نیز می سازد و در آن آشپزخانه، مکانی برای خواب و استراحت، کمد لباس و محلی برای نگهداری از گلدان تعبیه می کند. برای ساختن این کلبه از جنس چوب سراغ طبیعت می رود و هرچوبی که به نظرش به این کار می خورد را برمی دارد تا اینکه ۴ سال طول می کشد تا خانه آرزوهایش را بنا کند. اما آقای شافعی زاده تمام این ۴ سال را داخل ماشینش سپری کرده است به امید روزی که می تواند داخل کلبه اش بخوابد.

عکس محمد شافعی عکس خلاقیت خلاقیت ایرانی خانه عجیب خانه زیبا

ییلاق و قشلاق با کلبه چوبی

اولین سفر آقای شافعی با کلبه اش از مشهد شروع می شود و بعد از آن سفرهای یکی از پس از دیگری آغاز می شوند. «  در فصل بهار به استان‌های شمالی کشور می‌روم. تابستان‌ها آذربایجان، پائیز تهران و شهرستان‌های اطراف و زمستان‌ها، استان‌های گرمسیر.» صاحب این کلبه سیار عاشق طبیعت گردی است و به قول خودش پایش را روی گاز فشار نمی دهد بلکه هرجا دلش خواست نگه می دارد و یک استکان چای تازه دم می نوشد و به طبیعت زیبای آنجا خیره می شود. همین خصلت آقای شافعی باعث شده که جریمه نشود اما ظاهر عجیب و غریب ماشینش همیشه سوال بسیاری از مامورین انتظامی بوده است. «در طول مسافرت‌ها بارها مأموران راهنمایی و رانندگی جلوی من را گرفته‌اند و می‌گیرند اما وقتی ماشین و امکانات کلبه را از نزدیک می‌بینند، به من تذکر می‌دهند که خلاف آئین‌نامه راهنمایی و رانندگی عمل کرده‌ام اما تابه‌حال جریمه‌ام نکرده‌اند.»

عکس محمد شافعی عکس خلاقیت خلاقیت ایرانی خانه عجیب خانه زیبا

همه می خواهند با این کلبه عکس بندازند

تقریبا تمام کسانی که آقای شافعی و ماشین عجیب و غریبش را می بینند دلشان می خواهد چند دقیقه ای را با او و کلبه دست سازش بگذرانند و عکس یادگاری بگیرند. «بجز مأموران راهنمایی و رانندگی، ماشین‌های عروس مرا وادار به توقف می‌کنند و از بیرون و داخل کلبه عکس یادگاری می‌گیرند و می‌روند دنبال زندگیشان. مردم همه جا در محل توقف و در جاده، دستور ایست می‌دهند! دور ماشین جمع می‌شوند و درباره کلبه از من سؤال می‌کنند، داخل کلبه را می‌بینند و فیلمبرداری و عکسبرداری می‌کنند و چند تصویر به‌یادگار با من می‌‌گیرند و می‌روند.» البته دیگر این موضوع برای آقای شافعی عجیب نیست و او باید در این دو سال به این موضوع عادت کرده باشد.

عکس محمد شافعی عکس خلاقیت خلاقیت ایرانی خانه عجیب خانه زیبا

بعد از مرگم کلبه ام را خراب نکنید

بسیاری از کسانی که آقای شافعی را با کلبه سیارش دیده اند بارها سعی کردند این کلبه را از وی بخرند و قیمت گرفته اند. حتی برخی ها قیمت های نجومی داده اند و حتی خواسته اند کلبه اش را با یک واحد آپارتمان عوض کنند اما جواب آقای شافعی به همه درخواست ها منفی بوده است. آقای شافعی یک خانه ۳۱۰ متری بزرگ در محله نارمک دارد به گفته خودش اگر دلش آپارتمان می خواست می رفت و داخل همانجا زندگی می کرد چون دلش نمی خواهد به این ماشین و کلبه پناه برده است. آقای شافعی بیشتر از ۴ سال است که هیچ خانه ای نخوابیده است شاید دو سه ساعتی به خانه فرزندانش رفته و به آنها سرزده اما اصلا دوست نداشته که شب را آنجابگذراند. آقای شافعی تنها یک آرزو دارد آن هم این است که کسی مستندی درباره او کلبه چوبی اش بسازد وقتی هم درباره مرگ حرف می زند یک وصیت می کند که کسی کلبه آرزوهایش را خراب نکند. حداقل آن را برای دوستی با طبیعت و به منظور گردشگری در یکی از پارک ها قرار دهند اما نگذارند این کلبه که با سختی ساخته شده خراب شود.

خانه زیبا خانه عجیب خلاقیت ایرانی عکس خلاقیت عکس محمد شافعی


ادامه مطلب ...

عجیب ترین هواپیمای مسافربری در ایران! + عکس

عجیب ترین هواپیمای مسافربری در ایران! + عکس

همانطور که در تصویر زیر نیز مشخص است هواپیمای آنتونف (از نوع مسافربری) که توسط یکی از شرکت های داخلی در مسیرهای مختلف داخل کشورمان مشغول انتقال مسافر است، علی رغم کیفیت و ایمنی بسیار بسیار بالای خود، در اکثر ردیف های نشستن مسافران، فاقد پنجره برای مشاهده فضای بیرون از هواپیماست.

هواپیمای ایران هواپیمای آنتونوف داخل هواپیما

هواپیمای ایران هواپیمای آنتونوف داخل هواپیما

داخل هواپیما هواپیمای آنتونوف هواپیمای ایران


ادامه مطلب ...

گفت‌وگو با ثروتمندترین زن آهنین ایران! + عکس

پروا سلطانی”، نایب رییس انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ آهن ایران است. او معتقد است خودباوری زنان ریشه در مسایل فرهنگی دارد. بنابراین فرهنگ باید اصلاح شود. این فرهنگسازی از دوره ابتدایی که کودکان وارد مدرسه می‌شوند، باید صورت گیرد.ر

با سرکار خانم سلطانی که او را به علت جایگاهش در انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ آهن ایران بانوی آهنی می نامیم درباره زندگی کاری و خانوادگی‌اش به گفت‌وگو نشستیم.

همسر پروا سلطانی راز پروا سلطانی درامد پروا سلطانی دارایی پروا سلطانی ثروتمندترین زنان ایرانی ثروتمندان ایران ثروت پروا سلطانی پروا سلطانی بیوگرافی پروا سلطانی

او را می توان یکی از ثروتمندترین زنان ایرانی دانست که ثروت خود را با فعالیت اقتصادی و تجاری به دست آورده و حاصل دسترنج خودش است. گفتگوی ما با وی را می خوانید.

در ابتدا  از تحصیلات خود بگویید. آن را تا چه دوره‌ای ادامه دادید؟

در رشته مهندسی شیمی ـ گرایش صنایع غذایی، لیسانس گرفتم و بعد از مدتی کار در حوزه مدیریت، تحصیلاتم را در مدیریت اجرایی در مقطع کارشناس ارشد ادامه دادم. هم‌اکنون نیز دانشجوی دوره دکترای مدیریت کسب‌و‌کار هستم.

چه شد  در بخش معدن فعالیت خود را آغاز کردید؟

از آنجایی‌که کار محوری و اصلی شرکت ما، تجارت مواد اولیه بود در بسیاری از مذاکرات تجاری، طرف‌های تجاری تقاضاهایی در حوزه مواد معدنی مطرح می‌کردند. از این‌رو در حوزه تحقیق بازار معدن را نیز در دستور کار قرار داده و فعالیت تجاری در حوزه معدن نیز آغاز شد. این فعالیت روزبه‌روز بزرگتر و جذاب‌تر شد تا آن‌جاکه نیاز به داشتن یک تیم مجرب و کارشناس در حوزه تولید احساس شد. کم‌کم با فرصت‌هایی که بدست آمد و به خواست و یاری خداوند، درگیر تولید مواد معدنی نیز شدیم.

به‌طور قطع شما اهدافی را در ذهن داشته و دارید. این‌که در مقام یک زن در جامعه تاثیرگذار باشید و این‌گونه بود که وارد فعالیت‌های اقتصادی شدید. درباره این هدف‌ها برای مخاطبان ما صحبت کنید؟

من در خانواده‌ای بزرگ تربیت شدم که بواسطه فرهنگی بودن مادر، حس رقابت و تلاش همیشه زنده بود و گوشزد می‌شد. از طرفی بواسطه تفکر مدیریت پدر، برنامه‌‌ریزی و داشتن هدف به ما آموخته شد. پس از اتمام دوره تحصیلات کارشناس و ورود به بازار جدی کار (من  از ابتدای شروع تحصیلات دانشگاهیم بصورت پاره‌وقت کار می‌کردم) احساس کردم باید کوشش را در جایی متمرکز کنم که اثرگذاری بیشتری داشته باشد. بنابراین ملموس‌ترین راه، همکاری با برادر بزرگترم بود که بتازگی کسب و کار شخصی‌اش را راه‌اندازی کرده بود. در محیط کسب و کار بدون هدفگذاری شکست بسیار محتمل است. با توسعه فعالیت، نیازهای دیگری از جمله سامان دادن حوزه کسب و کار دغدغه ما شد و این بود که اهداف تأسیس تشکلهای تخصصی را دنبال کرده و بالطبع یکی از نتایج آن به زعم شما تأثیرگذاری در جامعه بوده است.

همسر پروا سلطانی راز پروا سلطانی درامد پروا سلطانی دارایی پروا سلطانی ثروتمندترین زنان ایرانی ثروتمندان ایران ثروت پروا سلطانی پروا سلطانی بیوگرافی پروا سلطانی

حضور زنان را در فعالیت‌های اقتصادی تا چه میزان در رشد و توسعه کشور موثر می‌دانید؟

من سهم زنان در شکوفایی اقتصادی را بسیار مهم و پررنگ می‌دانم، چراکه کشورهای توسعه یافته از نعمت استفاده به‌نسبت یکسان از نیروی کار زنان و مردان بهره برده‌ و به رشد اقتصادی خود سرعت بخشیده‌اند. من فکر می‌کنم اگر به دنبال بارور شدن و بزرگ‌تر شدن کیک اقتصاد در ایران هستیم باید سهمی برای زنان در عرصه‌های مختلف برای زنان در نظر گرفته شود.

چرا بخش معدن را با وجود همه موانع و سختی‌های آن انتخاب کرده و ادامه دادید؟

مزیت رقابتی کشور ایران حوزه نفت و معدن است به این مفهوم که در این دو حوزه در تجارت جهانی می‌توان قدرت چانه‌زنی بالایی داشت. از همین رو هم تمرکز خود را در بخش مزیت رقابتی کشور قرار دادیم.

پس از ورود شما به این حرفه، تاکنون چند نفر برای ورود به عرصه‌های مختلف حوزه‌های تجاری، بازرگانی و اقتصادی از شما مشاوره گرفته‌اند؟

افراد زیادی به من در این زمینه مراجعه می‌کنند. تعداد آن‌ها را به خاطر ندارم. آن‌چه که می‌دانم و اعتقاد دارم این است که با ارائه دانش و تجربه‌ام، امکان تفکر بیشتر و اصلاح روش‌ها را برای خودم مهیا می‌کنم. بنابراین چنان‌چه وقت و فرصت هم یاری کند در این زمینه مضایقه ندارم.

از آنجایی‌که کار محوری و اصلی شرکت ما، تجارت مواد اولیه بود در بسیاری از مذاکرات تجاری، طرف‌های تجاری تقاضاهایی در حوزه مواد معدنی مطرح می‌کردند. از این‌رو در حوزه تحقیق بازار معدن را نیز در دستور کار قرار داده و فعالیت تجاری در حوزه معدن نیز آغاز شد. این فعالیت روزبه‌روز بزرگتر و جذاب‌تر شد تا آن‌جاکه نیاز به داشتن یک تیم مجرب و کارشناس در حوزه تولید احساس شد. کم‌کم با فرصت‌هایی که بدست آمد و به خواست و یاری خداوند، درگیر تولید مواد معدنی نیز شدیم

در جامعه ایران که البته قصد مقایسه آن با دیگر جوامع را ‌ندارم، حداقل در جامعه خودمان چنانچه زنان وارد عرصه‌های اقتصادی و کاری شوند، تقسیم وظایفشان یک مقدار سخت‌تر می‌شود. اینکه باید بین ۳ وظیفه اصلی خود از جمله حضورشان در حوزه کاری، وظیفه همسرداری و وظیفه مادر بودن هماهنگی برقرار کنند. شما چگونه این ۳ وظیفه را هماهنگ کردید؟

در واقع هماهنگی کار آسانی نیست. شاید ایجاد موازنه بین این ۳ موضوع مهم یکی از دغدغه‌های جدی من است که البته با توجه به موضوع تحصیلم درواقع موازنه بین ۴ موضوع در پیش روی من است. اما اعتقاد دارم افراد در شرایط سخت، محکم‌تر و استوارتر می‌شوند و قدری هم باید صبر و تحملم را بیشتر کنم. همسرم در این زمینه همراهی خوبی دارد و از آنجایی‌که در زمان ازدواج شناخت ایشان از من همین بوده است؛ بنابراین شرایط را پذیرفته‌اند و اعتراض چندانی ندارند اما گاهی درباره فرزندم و وقتی که به او اختصاص می‌دهم دچار عذاب وجدان می‌شوم.

از عملکرد مادر بودنتان چقدر راضی هستید؟

درباره فرزندم که شیرین‌ترین قسمت زندگی من است همیشه تلاشم این بوده که تمام موضوعات مهم را پوشش دهم. آموزش و پرورش که کلیات فرزندپروری را در برمی‌گیرد را بدون وسواس انجام می‌دهم. مراقبت از تغذیه سالم و بهداشت که یک اصل انکارناپذیر است. درباره مسائل پرورشی هم می‌توانم بگویم سعی می‌کنم از تمام دقایق در کنار او بودن حداکثر استفاده را بکنم. به‌عنوان نمونه هر روز صبح در طول مسیر خانه تا مدرسه با هم حرف می‌زنیم و بازی‌های کلامی می‌کنیم. دخترم از مدرسه به محل کار من می‌آید. بنابراین در طول مسیر محل کار تا منزل هم شرایط مشابه است. در خانه هم  موضوعات رسیدگی به درس و توانمندیهای او در رأس کارهاست اما فرصت بازی‌های پرهیجان و پر سروصدا واقعاً میسر نیست. یا تفریحات خارج از خانه فقط در پایان هفته امکان‌پذیر است. درمجموع دلم می‌خواست که فرصت بیشتری به او اختصاص دهم و همین موضوع هم باعث عذاب وجدان می‌شود.

در مدت زمانی که فعالیت خارج از منزل انجام می‌دهید و به دیگر امور جاری و غیرجاری می‌پردازید، به‌طور قطع مدیریت زمان برای شما قدری دشوار است. به این ترتیب در هفته چند وعده غذای حاضری می‌خورید؟

حداکثر یک یا دو بار در هفته غذای حاضری می‌خورم.

یک تجربه تلخ و شیرین از خودتان بگویید.

سوال آسانی نیست. نمی‌دانم منظور شما در تمام ابعاد زندگیست و یا فقط تجربه کاری است. پسوند «ترین» نیز برخورد صفر و یک با موضاعات انسانی است چون طیفی از خاطرات وجود دارد. تجربه تلخم از دست دادن نابهنگام پدرم بود. تجارب شیرین هم زیاد دارم.

ماندگارترین خاطره را بگویید.

یکی از خاطرات کاری اخیرم زمانی بود که بنا به روال دوره‌ای، بازدیدی از معدن داشتم. راهی شهرستان شدم و به دخترم قول داده بودم که غروب خانه باشم. بازدید فشرده‌ای از سایت معدنی داشتم و به سرعت راهی فرودگاه شدم که خود را به تهران برسانم. حتی صبحانه و ناهار را در طول مسیر رانندگی از فرودگاه به سایت معدنی و بالعکس در مسیر خوردم. در کمال ناباوری از آنجایی‌که وضع جوی هوای تهران نامناسب بود، پرواز به تأخیر افتاد. ساعت می‌گذشت و نه تنها از پرواز خبری نبود، بلکه یکی‌یکی پروازهای بعدی نیز لغو می‌شد. نزدیک ساعت ۱۱ شب تصمیم به حرکت زمینی بطرف تهران گرفتم اما بعد از دو ساعت در پی پیدا کردن ماشین، اطلاع دادند جاده بدلیل بارش برف وضع مناسبی ندارد. حدود ساعت یک بامداد با ایستگاه راه‌آهن تماس گرفتم و اطلاع دادند آخرین قطار تهران که کاملاً پر است ساعت ۱:۴۵ دقیقه بامداد خواهد رفت. فرصت را از دست ندادم و به سرعت خود را به ایستگاه راه‌آهن رساندم. بدون اتلاف وقت در گیشه بلیط فروشی، خود را مستقیم به قطار رساندم که در حال بستن درهای واگنها بود و سوار شدم. تا در بسته شد مسئول قطار بلیط خواست و گفتم ندارم اما حاضرم در راهرو قطار تا مقصد بایستم. به هر حال مسیر یکساعت و نیمه به تهران تبدیل به مسیر ۲۴ ساعته شد و با تأخیر فراوان از قول داده شده به دخترم به مقصد رسیدم.

تاکنون ضرورتی پیش آمده که ناچار شوید در معدنی حضور پیدا کنید و یا با کارگران معدن به گفت‌وگو بنشینید؟

بله با توجه به روال دوره‌ای که در بالا گفته شد بصورت مرتب در سایت معدنی حضور دارم و از نزدیک با نیروهای مشغول در سایت صحبت و گفت‌وگو می‌کنم.

توصیه شما به جوانانی که قصد حضور در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی دارند، چیست؟

توصیه من به داشتن پشتکار و هدف است و اینکه جوانان کار را عار ندانند و به شکل کسب تجربه به آن نگاه کنند. افراد موفق معمولاً در مسیر شغلی خود از پایین‌ترین سطح کاری راه خود را آغاز کرده‌اند.


ادامه مطلب ...

سهمگین ترین برف و بوران دنیا در گینس به نام ایران! +عکس

سهمگین ترین برف و بوران دنیا در گینس به نام ایران! +عکس

بارش هشت متر برف در پنج روز، کشته شدن چهار هزار نفر، مسدود شدن اغلب جاده های کشور، از بین رفتن خانه ها و مدفون شدن تعداد زیادی از خانه ها زیر بارش برف و ناپدید شدن ۲۰۰ روستا اتفاقاتی هستند که ۴۵ سال قبل در ایران رخ داد و حسابی جهان را شوکه کرد. «خدایا برف بس است»؛ این دعای بود که آن سال ها مردم ایران مدام زیر لب تکرار می کردند تا شاید از کولاکی که ایران را در بر گرفته بود رها شوند. این اتفاق به قدری سهمگین بود که توانست جایگاه نخست بوران های پرتلفات دنیا را در کتاب رکوردهای گینس به خودش اختصاص بدهد.

با این که دی ماه ۱۳۸۶ ما یکی از سردترین زمستان های کشورمان را تجربه کردیم اما بوران و کولاکی که آن سال وارد ایران شد و به تهران رسید، تلفات جانی و مالی زیادی بر جای گذاشت که تکان دهنده بود. روایت هفته سردی که پایتخت و اغلب شهرهای ایران در سال ۱۳۵۰ تجربه کردند هنوز لابلای صفحات روزنامه های قدیمی زنده است. این گزارش را بخوانید و همراه سرمای این روزهای تهران به ۴۵ سال قبل سفر کنید، درست وسط کولاک.

مصیبت بارترین اتفاقی که سال ۱۳۵۰ رخ داد و همه را به نوعی شوکه کرد، بارش دانه های ریز برفی بود که روزها به دنبال هم باریدند و ارتفاعشان در بعضی نقاط کشور و خصوصا تهران حتی به هشت متر هم رسید. در آن روز تعداد زیادی از نواحی جغرافیایی که به عنوان روستا یا دهستان از آنها یاد می شد، به طور کامل از بین رفتند به طوری که بعضی از محققان می گویند نزدیک به ۲۰۰ روستا به طور کامل از روی نقشه پاک شدند.

کتاب رکوردهای گینس عکس قدیمی عکس ایران قدیم رکوردهای جهانی گینس بیشترین ارتفاع برف در ایران بوران چیست برف و بوران برف زمستان 1350 ایرانی ها در کتاب گینس

طبق گزارش هایی که در سایت های خارجی، ایرانی و روزنامه های قدیمی دیده می شود، مصیبت بارترین حوادث اینها بودند؛ مدفون شدن ۱۲ روستا در منطقه سمیرم، مرگ بیش از هزار نفر در ارتفاعات گیلان، ۴۰ خانوار در یکی از روستاهای کشور، مدفون شدن یک قطار بزرگ با تمام سرنشینانش، روستاهای کاکان و کمهر در نزدیکی یاسوج و روستای شکلاب در مرز ایران و ترکیه.

کولاک سهمگین ایران از دوم بهمن ماه شروع شد. در آن روز دمای بعضی از استان های کشور به شدت افت کرد و بعضی از شهرها مانند شهرکرد، سرمای زیر ۲۷ درجه را تجربه کردند. البته پایین آمدن دما به همین جا ختم نشد. دو روز بعد خراسانی ها با سرمای منفی ۳۶ درجه سانتی گراد مواجه شدند که فقط چهار درجه با سرمای قطب جنوب فاصله داشت. در آن زمان روزنامه های مختلف شروع کردند به تیتر کردن خبر روز و سرمایی که به معنای واقعی استخوان سوز بود.

مدارس تهران سه روز تعطیل شد

با شروع سرما و بارش برف، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش تهران اعلام کرد: «به علت نامساعد بودن هوا، ریزش برف و مشکلات شدید عبور و مرور وسایل نقلیه، کلیه مدارس این شهر برای مدت سه روز از تاریخ دوم بهمن لغایت دوشنبه چهارم بهمن ماه تعطیل است و دانش آموزان باید صبح سه شنبه پنجم بهمن در مدرسه حضور پیدا کنند و برای این که به تحصیل بچه ها لطمه ای وارد نشود، سه روز به آخر سال تحصیلی اضافه می شود.» البته این بیانیه در خوش بینانه ترین حالت اعلام شد چون یخبندان گسترده بعد از چند روز شروع شد و کل ایران را در بر گرفت.

کتاب رکوردهای گینس عکس قدیمی عکس ایران قدیم رکوردهای جهانی گینس بیشترین ارتفاع برف در ایران بوران چیست برف و بوران برف زمستان 1350 ایرانی ها در کتاب گینس

ما از چنگال دیو سفید گریختیم

روزنامه دیگری که خیلی سریع این برف عجیب را سرتیتر اخبارش قرار داد، روزنامه اطلاعات بود که دوم بهمن، گزارشی تحت عنوان «ما از چنگال دیو سفید گریختیم» به چاپ رساند. در این گزارش تونل پوشیده از برفی نشان داده می شود که قرار بود سرپناه ماشین ها باشد اما برف که آن سال با قدرت آمده بود تا همه چیز را در خودش فرو ببرد، به ماشین هایی که در تونل پناه گرفته بودند هم رحم نکرد و تعدادی از آنها را به کام خود فرو برد.

در سرمای بی سابقه ای که در کشور شروع شد، اغلب کامیون هایی که حاوی گازوییل بودند در راه ماندند و یخ زدند و همین مسئله باعث شد مسئولان به فکر بیفتند. ماموران شهرداری زنان و بچه هایی را که در سرما مانده بودند را به پناهگاه بردند و کسانی را که در خانه شان وسایل گرمایشی به دلیل نفت و گازوییل از کار افتاده بود برای دریافت سوخت رایگانی که وزارت راه تهیه کرده بود به مراکز مربوطه دعوت کردند.

کتاب رکوردهای گینس عکس قدیمی عکس ایران قدیم رکوردهای جهانی گینس بیشترین ارتفاع برف در ایران بوران چیست برف و بوران برف زمستان 1350 ایرانی ها در کتاب گینس

تمام ایران درگیر شد

خسارتی که کولاک در تهران رقم زد واقعا عجیب بود اما این وضعیت غیرعادی فقط در تهران وجود نداشت. بارش برف باعث شد ارتباط صدها روستا در آذربایجان قطع شود، ۲۰ اتوبوس حامل مسافر در دو طرف گردنه حیران بمانند، اتوبوسی با ۳۰ سرنشین در گردنه حیران سقوط کند و مسافرانش از دست بروند. بهمن های بزرگی در جاده چالوس فرود بیاید، برق در بندر انزلی قطع شود. صدها مسافر و راننده در جاده ها سرگردان شوند، جاده های مهم کشور و راه آهن آذربایجان بسته شوند. در تبریز عده ای از شدت سرما بیهوش شوند. خلبانان هواپیماهای خارجی جرأت نکنند در مهرآباد بنشینند. مردم همدان در خانه های شان حبس شوند. مدارس ۱۵ شهرستان همگی تعطیل شوند و کلی اتفاق دیگر که همگی تیتر روزنامه ها شده بودند و در اخبار مدام تکرار می شدند تا مردم با احتیاط آن روزها را بگذرانند.

البته مشکلات به همین جا ختم نشد، گریدرهایی که مسئول جمع کردن برف ها از روی زمین بودند به علت سرما، تیغه های شان از کار افتاد و دیگر نتوانستند زمین را برف روبی کنند و همین مسئله باعث شد مشکلات مردم بیشتر از قبل شود اما ناراحت کننده ترین خبری که بعد از کمتر شدن بارش برف در روزنامه ها منتشر شد، خبری بود که ستاد امدادی نخست وزیری اعلام کرد. آنها با انتشار نامه رسمی اعلام کردند: «۶۰ نفر زیر بهمن خفه شده اند که ۴۰ نفر از آنها اهالی دهکده ای در سردشت هستند.»

گرگ ها و مارها حمله کردند

هشت روز از کولاک شدیدی که در ایران شروع شده بود می گذشت و اغلب جاده های کشور بسته شده بودند. کامیون دارهایی که در راه مانده بودند و می دیدند مردم گرسنه هستند قید مال شان را زدند و خوراکی هایی که بار زده بودند را با مردم تقسیم کردند. گاهی اوقات سرما آنقدر در جاده ها شدت می گرفت که مردم مجبور می شدند هر چیزی که دم دست شان است را بسوزانند و خودشان را گرم کنند. در این میان بار کامیون های زیادی هم سوزانده شد تا مردم از سرما یخ نزنند.

دهم بهمن ماه در بعضی از استان های کشور، بارش برف، جای خودش را به باران داد و همین مسئله باعث جاری شدن سیل ش د. مارها از رودخانه ها و دریاها به ساحل هجوم آوردند و مردم را وحشت زده کردند. حیوانات وحشی هم که دیگر غذایی برای تغذیه نداشتند، از پناهگاه های خودشان به شهرها آمدند و به ترس مردم افزودند.

کتاب رکوردهای گینس عکس قدیمی عکس ایران قدیم رکوردهای جهانی گینس بیشترین ارتفاع برف در ایران بوران چیست برف و بوران برف زمستان 1350 ایرانی ها در کتاب گینس

بلای ویرانگر

یکی از سایت های خارجی به اسم DEVASTATING DISASTERS که به بررسی و معرفی بلاهای ویرانگر دنیا می پردازد، درباره اتفاقی که ۴۵ سال قبل در ایران رخ داد، نکات جالبی نوشته است: «کولاک شدیدی که در ایران رخ داده، یک هفته به طول انجامید و باعث شد یک میلیون و ۶۳۶ هزار کیلومتر مربع در ایران به طور کلی از بین برود و هزار نفر به معنای واقعی کلمه به خاک سپرده شوند. بسیاری از آنها در حالی که در خانه های شان نشسته بودند و به راه چاره فکر می کردند به حالت انجماد رسیدند و قبل از این که بتوانند از شر یخ زدگی خلاص شوند، به آهستگی مردند. با این که ایران یک منطقه خشک و گرمسیری به حساب می آید اما در سال ۱۳۵۰ بدترین کولاک تاریخ را تجربه کرد و شاهد بارش برفی بود که حداقل سه متر و حداکثر هشت متر ارتفاع داشت.

جالب است بدانید سواحل دریای خزر هم به دلیل سرمای زیاد در آن سال یخ زدند. یکی از بیشترین تلفاتی که در این کولاک اتفاق افتاد مربوط به داخل و اطراف شهرستان اردکان بود که شهرستان دوم یزد به حساب می آمد. در این کولاک بی سابقه، چهار هزار نفر کشته شدند که در آمار کشته شدگان جهانی بر اثر کولاک و طوفان، واقعا بی سابقه است.»

بارش برف شهرها را به حال نیمه تعطیل درآورد و همه را درگیر کرد
مرگ، یخ زدگی و کلی ماجرای دیگر

زمانی که برف شروع به باریدن کرد، گزارش هایی از خبرنگاران ما در شهرستان ها رسید که همگی پر از نکات عجیب و تکان دهنده بودند. هر کدام از خبرنگاران در گزارشی که ارسال می کردند خبر از سانحه ای می دادند که در شهرشان رخ داده و مشکلاتی را رقم زده است. این گزارش ها حاکی است که برف سنگینی که در اغلب نقاط باریده زندگی و فعالیت مردم را فلج کرده است. در ادامه گزیده ای از این اخبار را می خوانید.

کتاب رکوردهای گینس عکس قدیمی عکس ایران قدیم رکوردهای جهانی گینس بیشترین ارتفاع برف در ایران بوران چیست برف و بوران برف زمستان 1350 ایرانی ها در کتاب گینس

سنندج

ارتفاع برف در سنندج به بیش از ۸۵ سانتی متر رسیده و حرکت اتومبیل ها و وسایل نقلیه در خیابان ها به طور کلی قطع شده است. ارتفاع برف در گردنه «اوبانو» در نزدیکی سنندج بیش از شش متر است. سه نفر به علت سقوط بهمن در نزدیکی سنندج کشته شده اند. این سه نفر که همگی با هم برادر بودند به قصد شکار از روستای «کوانه» به ارتفاعات «وامسانه» رفته بودند.

خراسان

در اکثر شهرهای خراسان، برف می بارد و به علت ریزش برف، راه های فریمان، نیشابور، تربت حیدریه، تربت جام و … بسته شده است. ارتباط تلفنی این شهرستان ها با تهران قطع شده و ده ها وسیله نقلیه در راه های فرعی و اصلی این شهرستان ها پشت برف مانده اند. علاوه بر اینها دو نفر به علت سرمای شدید در سرخس و نیشابور خشک شده اند.

آذربایجان

ریزش برف در تبریز و اکثر شهرستان های آذربایجان که از دیشب شروع شده، ادامه دارد. ارتفاع برف در گردنه های آذربایجان به سه متر هم رسیده است.

استان مرکزی

همزمان با ریزش برف در تهران، کرج، شهر ری، قم و قزوین؛ در دیگر شهرستان های استان مرکزی نیز برف بارید. در قزوین از ساعت دو بامداد امروز، ریزش برف شروع شد.

مازندران

به علت ریزش برف سنگین، ۲۷ ساعت است که برق شهرهای شهسوار و تنکابن قطع شده و کار گرمابه ها، نانوایی ها و سایر اماکنی که با برق سروکار دارند فلج گردیده است. در شهسوار چندین پمپ آب به علت یخبندان شدید، ترکید و سرما به سردرختی باغات شهسوار لو حومه، آسیب رسانده است. رد عباس آباد، نشتارود، متل قو و کلارآباد نیز برف همچنان به شدت می بارد.

کتاب رکوردهای گینس عکس قدیمی عکس ایران قدیم رکوردهای جهانی گینس بیشترین ارتفاع برف در ایران بوران چیست برف و بوران برف زمستان 1350 ایرانی ها در کتاب گینس

شاهرود

ریزش برف سنگین، راه شاهرود – گرگان را بست و متجاوز از ۱۰۰ اتوبوس مسافری، کامیون و اتومبیل در دو طرف گردنه معروف «خوش ییلاق» متوقف شده اند. اکثرکامیون ها حامل نفت هستند که از شاهرود به مقصد شمال حرکت کرده و در راه گیر کرده اند.

جاده هراز

وزارت راه آخر وقت امروز اطلاع داد که راه هراز به علت سقوط چهار بهمن عظیم در منطقه «آب اسک» بسته شده است، طول این بهمن ها ۱۰۰ متر و ارتفاع آنها تا ۲۵ متر می ر سد. وزارت راه اعلام کرد که ماموران راهداری، مسئول برداشتن بهمن هستند و قرار است به زودی این کار را انجام بدهند.

برف، تهران را فلج کرد

ریزش ناگهانی برف که از سحرگاه امروز آغاز شده، تمام مردم تهران را غافلگیر کرده است. ریزش برف در توزیع مواد غذایی از جمله توزیع شیر و گوشت امروز اثر گذاشت و همه کامیون های حامل شیر که همه روزه در ساعات اولیه صبح، شیر مصرفی مردم را به مغازه و لبنیات فروشی ها می رساندند نتوانستند به موقع آن را توزیع کنند. به دنبال شیر و گوشت، نفت هم در پایتخت کمیاب شد و نفت فروشان دوره گرد با خواهش و تمنا، فقط برای مشتریان همیشگی خود نفت بردند.

امروز مطابق معمول گروهی از رانندگان تاکسی ترجیح دادند در خانه های شان بمانند و ریزش برف را از پشت شیشه پنجره تماشا کنند، برای همین مردم مجبور شدند با التماس سوار ماشین های شخصی شوند. برف امروز مثل هر روز برفی دیگر بر میزان مصدومین افزود تا جایی که ۶۰ درصد از مراجعان به بخش اورژانس بیمارستان ها را مصدومانی تشکیل دادند که بر اثر لغزش و زمین خوردن دچار شکستگی استخوان شدند. این برف بیشتر رجال را خانه نشین کرد و اغلب وزرا نیز که باید صبح خیلی زود در سر کار خود حاضر شوند، تا ساعت ۱۱ به وزارتخانه هایشان نیامدند.

هواشناسی، ارتفاع برف را در تهران ۱۰ سانتی متر و در شمیرانات  سانتی متر اعلام کرد و همچنین گفته شد که امشب درجه حرارت هوای تهران به هشت درجه زیر صفر خواهد رسید. امروز میدان های کشتارگاه، سبزی و تره بار و میوه که مراکز داد و ستد تهرانیان به حساب می آیند تعطیل شدند چون تمام سبزی ها زیر برف مانده بودند و چیزی برای فروختن وجود نداشت. به علت باریدن برف سنگین در تهران، امروز باند فرو دگاه مهرآباد لغزنده شده بود و هواپیماها نتوانستند فرود بیایند. به همین منظور از برج مراقبت به خلبانانی که در آسمان تهران روی ابرها چرخ می زدند گفته شد در فرودگاه بیروت روی زمین بنشینند تا باند فرودگاه آماده شود.

ایرانی ها در کتاب گینس برف زمستان 1350 برف و بوران بوران چیست بیشترین ارتفاع برف در ایران رکوردهای جهانی گینس عکس ایران قدیم عکس قدیمی کتاب رکوردهای گینس


ادامه مطلب ...

عجیب ترین خرید و فروش های آنلاین و اینترنتی در ایران!

عجیب ترین خرید و فروش های آنلاین و اینترنتی در ایران!

«از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» حکایت این روزهای فروشگاه‌های اینترنتی یا «نت‌ورک مارکتینگ»هاست که در این دوران گذر از بازارهای سنتی به خریدوفروش‌ آنلاین سعی می‌کنند همه‌چیز در بساط خود داشته باشند و این روزها آن‌قدر مرز بین این دو باریک شده که گاهی از دیدن بعضی کالا و خدمات آنلاین متعجب می‌شویم و حتی با معامله‌های غیرمجاز و غیرقانونی مواجه می‌شویم که به‌صورت سنتی هم روند آن به‌سختی و کاملاً پنهانی طی می‌شود.

فروش آنلاین مواد مخدر
معمولاً تصور ما از کسانی که مواد مخدر می‌فروشند، افرادی هستند که در فیلم‌ها و سریال‌ها به‌طور پنهانی و با رمز و کد، قرارو مدار می‌گذارند و در نهایت با سختی و همراه با ترس فراوان این معامله انجام می‌شود و در آخر بیشتر فیلم‌ها هم این آدم‌ها به چنگ قانون می‌افتند. اما شاید گمان نکنیم که حالا دسترسی به مواد مخدر راحت‌تر از این حرف‌هاست و به‌ دور از استرس تنها با آنلاین شدن و حضور در شبکه‌های اجتماعی بتوان به آن دست پیدا کرد و مواد مخدر مورد نظر را سفارش داد و مقابل درب خانه تحویل گرفت!

از اسلحه شکاری تا کلاشینکف!

ایران جزو کشورهایی است که نه‌تنها خریدوفروش که حتی حمل کردن اسلحه شکاری هم خیلی در آن مرسوم نیست و اما جالب است بدانید  در چنین فضایی ما با صفحاتی در شبکه‌های مجازی روبه‌رو می‌شویم که اقدام به تبلیغات برای سلاح می‌کنند و از سلاح های شکاری گرفته تا کلاشینکف را به فروش می‌رسانند. با توجه به وجود شکار غیرقانونی در کشور به نظر می‌رسد باید برای فروش اسلحه و دادن مجوز برای آن سخت‌گیری بیشتری داشت.
مشاوره آنلاین فروشگاه اینترنتی فروش مواد مخدر فروش گوسفند فروش حیوان خانگی فروش اسلحه شکاری فروش اسلحه شغل جدید شغل پر درآمد دعا نویسی آنلاین خرید و فروش نوزاد آموزش انواع معافیت سربازی

همه جور حیوان خانگی داریم
فروش آنلاین حیوان خانگی شاید الآن نسبت به بقیه عجایب فروشگاه‌های اینترنتی معمول‌تر شده باشد و حالا گذاشتن عکس و بیوگرافی حیوانات در شبکه‌های اجتماعی تبلیغ برای آن‌ها کاملاً عادی به نظر برسد. حتی گذشته از این در بسیاری از این صفحات مشاوره‌هایی درباره این حیوانات، تغذیه آن‌ها، شیوه درست رفتار با آن‌ها و .. توضیحاتی ارائه می‌شود و مثلاً به مشتری خود می‌گویند کدام حرکت و واکنش  به معنای گرسنگی و کدام حرکت نشان‌دهنده ناراحتی حیوان است. جالب است بدانید خیلی از این فروشنده‌ها جشنواره ویژه برای حیوانات خود می‌گذارند و تخفیف‌های خوبی هم به مشتریان خود می‌دهند!

مشاوره آنلاین فروشگاه اینترنتی فروش مواد مخدر فروش گوسفند فروش حیوان خانگی فروش اسلحه شکاری فروش اسلحه شغل جدید شغل پر درآمد دعا نویسی آنلاین خرید و فروش نوزاد آموزش انواع معافیت سربازی

گوسفند زنده!
ما عادت داریم که این عبارت را روی یک‌تکه مقوا که آن را کنار جاده فردی  دست گرفته یا درنهایت آن را در سر کشتارگاه‌ها ببینیم؛ اما وقتی این عبارت بالای یک صفحه اینستاگرام نقش می‌بندد، قطعاً در برخورد اول ما را متعجب خواهد کرد. گوسفند، شتر، بوقلمون و …. تمام حیواناتی هستند که شما می‌توانید آن‌ها را مجازی سفارش بدهید و علاوه بر آن می‌توانید از فروشنده بخواهید که دام  موردنظر را پرورش دهد و آن را به‌موقع عقیقه یا قربانی کند.

مشاوره آنلاین فروشگاه اینترنتی فروش مواد مخدر فروش گوسفند فروش حیوان خانگی فروش اسلحه شکاری فروش اسلحه شغل جدید شغل پر درآمد دعا نویسی آنلاین خرید و فروش نوزاد آموزش انواع معافیت سربازی

مشاوره سربازی؛ چگونه از سربازی معاف شوید
فقط کالاهای عجیب‌وغریب در فضای اینترنت به فروش نمی‌رسند. گاهی وقت‌ها هم خدمات عجیب‌وغریبی وجود دارند که از طریق فضای مجازی برای خود مشتری دست‌وپا می‌کنند. «مشاوره سربازی» یکی از خدماتی است که در این فضا تبلیغ می‌شود و مشتری‌هایش را بین مشمولان سربازی جست‌وجو می‌کند. این مشاور اینترنتی هم در صفحه خود عنوان کرده نه‌تنها مجوز ثبت دارد که این مشاوره زیر نظر سرهنگ و دکتر نظام‌وظیفه انجام می‌شود و به قول خودش افتخار دارد که روند معافیت و خرید سربازی برای متقاضیان خود تسریع می‌کند. نرخ مشاوره تلفنی ۴۰ هزار تومان و برای آن‌هایی که می‌خواهند حضوری مشاوره بگیرند، ۶۰ هزار تومان است.
مشاوره آنلاین فروشگاه اینترنتی فروش مواد مخدر فروش گوسفند فروش حیوان خانگی فروش اسلحه شکاری فروش اسلحه شغل جدید شغل پر درآمد دعا نویسی آنلاین خرید و فروش نوزاد آموزش انواع معافیت سربازی

حراج نوزاد در صفحات مجازی
دردناک‌ترین خرید و فروشی که قبل‌ترها سروصدای زیادی کرده بود، خریدوفروش نوزاد است. کسانی که به هر دلیل دیگر توانایی یا تمایل به نگهداری از فرزند خود را ندارند، یک آگهی می‌دهند و فرزند خود را به حراج می‌گذارند. البته کم نیستند کسانی که این کار برایشان به یک تجارت تبدیل شده  و پلی می‌شوند بین افراد عیالواری که پول ندارند و آدم‌های پولداری که فرزند ندارند و از این طریق پول به جیب می‌زنند. این آدم‌ها هم کم‌وبیش لابه‌لای صفحات مجازی پیدا می‌شوند که بی‌دلیل یا با دلیل «آدم‌فروشی» می‌کنند.

دعانویسی اینترنتی
دعا و معنویت همیشه یکی از راه‌های همیشگی به آرامش رسیدن بشر دیروز و امروز بوده است اما در کنار همه این‌ها می‌توان گفت که دعانویسی هم همیشه جزو آن دسته از کارهایی بوده که متأسفانه در موارد زیادی مورد سو استفاده افراد زیادی قرار گرفته است تا به این بهانه دین و معنویت را ابزاری جهت تلکه کردن افراد قرار بدهند. از همین جهت در کنار مشاغل عجیب‌وغریبی که این روزها به‌وسیله اینترنت به مشتریان و مراجعین خود خدمت‌رسانی می‌کنند شغل دعانویسی را نیز اضافه کنید؛ یعنی افرادی که به شیوه اینترنتی از شما سفارش دعا می‌گیرند و آن را برایتان می‌فرستند.
مشاوره آنلاین فروشگاه اینترنتی فروش مواد مخدر فروش گوسفند فروش حیوان خانگی فروش اسلحه شکاری فروش اسلحه شغل جدید شغل پر درآمد دعا نویسی آنلاین خرید و فروش نوزاد آموزش انواع معافیت سربازی

آموزش انواع معافیت سربازی خرید و فروش نوزاد دعا نویسی آنلاین شغل پر درآمد شغل جدید فروش اسلحه فروش اسلحه شکاری فروش حیوان خانگی فروش گوسفند فروش مواد مخدر فروشگاه اینترنتی مشاوره آنلاین


ادامه مطلب ...