در چنین حالتی همیشه برای کوچکترین گفتار و رفتاری از سوی دیگران تفسیر و توجیه خاص خود را داریم آن هم از نوع بد و منفی آن. معمولا افرادی که دچار شک و ظن میشوند و افکار بدبینانه دارند این بدبینی را به همه چیز نسبت میدهند، مثلا کسی که تصور میکند دیگران قصد دارند موقعیت شغلی او رابه خطر بیندازند هر رفتار و گفتار همکاران خود را دلیل بر درستی شک و تردید خود دانسته و بابت هر رفتاری از سوی همکاران بدبین میشوند یا وقتی فردی به همسر خود شک کرده و به او بدبین میشود با کوچکترین رفتاری افکار بدبینانه خود را واقعی دانسته و اگر همسرش به دلیلی دیر به منزل بیاید حتما تصور خیانت به او دست میدهد و این عدم اطمینان را به تمام اعمال همسرش تعمیم داده و او را خطاکار میداند. در واقع افراد با چنین خصوصیاتی همیشه دچار شک، بددلی، تشویش و نگرانی هستند و همین افکار فرد را دچار مشکلات زیادی میکند. افراد مبتلا به بدبینی ابتدا به خودشان آسیب میرسانند، آنان اضطراب و افسردگی بالایی را تجربه کرده و در مقابل فشارهای روانیشان شکنندهتر بوده و با مشکلات بیشتری در زندگی فردی و اجتماعیشان مواجه میشوند، فرد بدبین و شکاک نمیتواند از روابط خود و زندگی عادی لذت ببرد و طبیعتا احساس درماندگی میکند.
در به وجود آمدن افکار بدبینانه و سوء ظن عوامل متعددی دخالت دارند که همه ما حداقل بعضی از این عوامل را در زندگی خود احساس میکنیم:
فشار روانی و تغییرات مهم زندگی: در مورد بسیاری از افراد، افکار بدبینانه و مشکوک زمانی اتفاق میافتند که فرد دچار فشار روانی است یا تغییرات مهمی در زندگی او رخ میدهد. برای مثال زمانی که فرد با همسر خود مشکلاتی داشته باشد یا یکی از افراد خانواده و یا دوست بسیار صمیمی خود را از دست داده باشد،تمام این فشارها در به وجود آمدن افکار بد، سوءظن و شک دخالت دارند.
هیجانات فرد: هیجانات نقش عمدهای در رشد افکار مظنون و بدبینانه بازی میکنند و بر شیوه نگرش ما نسبت به خودمان و دیگران تاثیر میگذارد. وقتی خوشحال هستیم نگرش و دید مثبتی نسبت به دنیا و اطرافیان پیدا میکنیم، برعکس زمانی که خلق و خوی ما بد میشود، این امر باعث میشود دید منفی و بدبینانهای نسبت به همه چیز داشته باشیم. از میان تمام هیجانات، اضطراب بیش از دیگر هیجانات در به وجود آمدن افکار بدبینانه نقش دارد و این تعجبآور نیست، در واقع میتوان گفت این افکار خود نوعی اضطراب است. وقتی مضطرب هستیم، احساس خطر میکنیم و همین موجب نگرانی ما از تهدیدی که از طرف دیگران احساس میکنیم، میشود.
شعلهورکنندهها: در مورد برخی از افراد، شعلهورکنندههای داخلی و خارجی بسیار قوی برای افکار بد و شک برانگیز وجود دارد. مثلا جدا شدن از همسر، مرگ یکی از والدین یا اضطرابی که بعضیها در محل کار احساس میکنند، تا حد زیادی روی او تاثیر منفی داشته و این اضطراب باعث برانگیختگی او میشود. به این معنا که میزان حساسیت وی نسبت به همه چیز و همه کس زیاد شده بهطوری که برای هرچیزی و در مقابل هر عاملی برانگیخته میشود و آنها را بهعنوان عامل خطر میبیند.
برداشتهای فرد: ما انسانها وقتی تحت فشار روانی، اضطراب یا بیقراری هستیم به احتمال قوی، نوع تعبیر و تفسیرهایمان نیز منفی و بدبینانه، همراه شک و تردید خواهد بود. فکر میکنیم علت وقوع چیزهای ناخوشایند دیگران هستند و خیلی سریع نیز به این نتیجه میرسیم که مقصر اصلی تمام وقایع بد دیگران یا فلان عامل است در این حالت مثلا روی کوچکترین صحبت دیگران ساعتها فکر کرده و میخواهیم بدانیم منظور از فلان حرف چه بوده است.
استدلالی که داریم: یکی از عواملی که باعث افکار بدبینانه و سوء ظن ما میشود، استدلال ماست، یعنی اینکه ما چگونه میاندیشیم و چگونه در مورد امور قضاوت کرده و تصمیم میگیریم. بعضی از توهمات ما به قدری آزاردهنده و ناراحتکننده است که به هیچ وجه تفسیر و تشریح دیگری را نمیپذیرد. چنانچه شما بتوانید در مورد اولین افکار همراه سوءظن خود فکر کنید و تفسیر بهتری برای آن قایل شوید، کمتر احتمال دارد در این زمینه مشکلاتی داشته باشید.
واکنش افراد به افکار شک برانگیز
معمولا افراد واکنشهای مختلفی نسبت به شک و تردید و افکار بدبینانه دارند که بعضی از این واکنشها مفید و برخی غیرمفید است و شامل موارد زیر میشود:
1. اعتقاد بر اینکه شک، تردید و سوءظن شان واقعی است: برخی همیشه فکر میکنند بعضی از موقعیتها بهترین فرصت برای دیگران است تا او را نابود کنند. نگاههای دیگران برای این دسته از افراد مشکوک بوده یا اگر اطرافیان آنان لبخند یا خندهای هم داشته باشند حتی به خنده او هم شک میکنند برای این افراد تمام روابط جنبه خصمانه داشته و تیره و تار است و هیچ نوع رفتار دوستانهای برایشان مفهوم نیست و همیشه فکر میکنند رفتار همه افراد در جهت آزار و اذیت آنهاست. زمانی که افکار بدبینانه، شک و سوءظن خود را باورمی کنیم به همه چیزهایی توجه میکنیم که این نوع باورهای ما را مورد تائید قرار دهند و در این راه هم از بدترین تعبیر و تفسیرها استفاده میکنیم مثلا لبخند دوستانه همکار، دوست یا حتی نزدیکان خود را مشکوک و ناراحت کننده تفسیر میکنیم.
2. رفتارهای خود را براساس افکارمان شکل میدهیم: ما به محض اینکه فکر میکنیم که شک، تردید و افکار بدبینانه ما واقعی و درست است آنوقت رفتارهای متفاوتی پیدا میکنیم، بهعنوان مثال وقتی در یک جمع هستیم به جای اینکه لذت ببریم و احساس خوبی داشته باشیم نگران تهدیدی هستیم که فکر میکنیم از سوی جمع به ما وارد خواهد شد و ترسان و نگران به نظر میرسیم، بنابر این نمیتوانیم تعامل خوب و موثری هم با آنان داشته باشیم، طبیعی است دیگران هم فکر میکنند ما خودمان نیستیم و حالت عادی نداریم. افکار بد ما اجازه نمیدهند با دوستان، همکاران یا محیط اطراف ارتباط درستی داشته باشیم طبیعتا آنان هم بعد از مدتی سعی میکنند از ما دور شده و ارتباطی با ما نداشته باشند.
3. احساس اضطراب میکنیم: احساس خطر و تهدیدی که ما بهواسطه داشتن افکار بد و مظنون به آن دچار میشویم به قدری قوی است که باعث اضطراب ما میشود از همه بدتر همین اضطراب باعث میشود ما همیشه گوش به زنگ خطر احتمالی باشیم. چنین اضطرابی باعث تشدید و محکم تر شدن افکار بد و شک و تردید میشود به طوری که آن هم به نوبه خود موجب افزایش اضطراب ما شده و به همین ترتیب حلقه معیوب ادامه مییابد.
4. احساس ضعف و ناتوانی و خلق و خوی بد داشتن: فکر اینکه همیشه دیگران در حال نقشه کشیدن برای ما هستند باعث میشود مدام احساس غم، اندوه، بدبختی و بیچارگی داشته باشیم هر چقدر خلق و خوی ما پایین باشد به همان نسبت افکار بد و شک بیشتر با ما خواهد بود، انرژی و توان انجام هیچ چیزی جز نگران شدن را نداریم، همیشه در خودمان فرو میرویم و تمام روابط اجتماعی خود را کم میکنیم و دچار احساسهای متفاوتی هم میشویم مثلا احساس میکنیم هیچ کنترلی روی خود نداریم، گاهی همین افکار باعث میشود تمام احساسات نهفته و بدی که در باره خودمان داریم، بیدار شود و همین امرموجب تقویت احساس بیکفایتی در ما شده و خود را سزاوار تنبیه و مجازات میدانیم و در حالت بدتر دیدگاه منفی ما در مورد دنیای اطرافمان باعث میشود فکر کنیم تمام مردم ظالم و بیرحم هستند، زندگی به هیچوجه عادلانه نیست و دنیا محل خطرناکی است.
سعی کنید با به کار بردن روشهای زیر با افکار مشکوک و مظنون مدارا کنید. تمرین کنید که:
ـ میخواهم افکار با سوءظن کمتری داشته باشم.
ـ دوست ندارم بهدنبال افکار، ترسها و نگرانیهای خود را واقعی و درست بدانم.
ـ اجازه نمیدهم این افکار اختلالی در زندگیام ایجاد کند. میخواهم بر امور زندگیام تسلط بیشتری داشته باشم.
ـ میخواهم به جای اینکه نسبت به دیگران مظنون و مشکوک باشم، رابطه و تعامل خوبی با آنان داشته باشم.
ـ میخواهم از زندگی لذت بیشتری ببرم.
میتوانید با رعایت اصول زیر در مورد افکار بد و مشکوک خود تصمیمات درستی بگیرید:
ـ افکار و احساسات خود را بهعنوان واقعیت مسلم در نظر نگیرید. هزاران فکر هر روز سراغ ما میآیند. این افکار بیش از آنکه منطقی باشند، اتفاقی و تصادفی هستند. بنابراین نباید آنها را بهعنوان واقعیت بپذیریم، چرا که بسیاری از این افکار نتیجه آنی واکنشهای ما درباره آنچه میبینیم یا آنچه احساس میکنیم است.
ـ در مورد افکار خود به شواهد موافق و مخالف تکیه کنید. قبل از آنکه بدانید افکار بدبینانه و مظنونتان درست و واقعی است، شواهد و مدارک را بررسی کنید.
ـ سعی کنید برای هر واقعهای از تعبیر و تفسیرهای دیگری هم استفاده کنید. روشی که شما برای تعبیر و تفسیر وقایع انتخاب میکنید میتواند تاثیر زیادی بر احساسات شما داشته باشد. باید در نظر داشته باشید که آیا ممکن است تعبیر و تفسیرهای دیگری هم برای این وقایع که باعث شعلهور شدن افکار بد شما شده نیز وجود داشته است.
ـ یک بعدی فکر نکنید، همیشه ذهن خود را برای چیزهای دیگر نیز باز بگذارید. هیچ وقت سعی نکنید بهدنبال پاسخ قطعی در مورد هر چیز باشید، گاهی مجبور هستیم با عدم قطعیت مدارا کرده و با آن بسازیم. مثلا اگر فردی در اتوبوس بهطور ناخوشایندی به شما نگاه میکند ممکن است احساس کنید که نگاه این فرد همراه با دشمنی و عداوت با شما باشد در حالی که به هیچوجه نمیتوانیم بهطور قاطع بدانیم که این فرد در آن لحظه واقعا به چه چیزی فکر میکند. پس ذهن خود را برای چیزهای دیگری آماده کنید و خیلی سریع هم نتیجهگیری نکنید.
راهکارها
سعی کنید با به کار بستن راهکارهای زیر بر افکار بد و مشکوک خود غلبه کنید:
با این افکا مدارا کنید: سازش کردن با این افکار مشکوک در واقع از بین بردن و خاموش کردن التهاب و هیجانی است که بر اثر این افکار در شما بهوجود میآید. با این کار سعی کنید ذهن خود را در یک حالت تعادل و آرام قرار دهید.
با این افکار نجنگید: وقتی افکار بد و مشکوک سراغ شما میآیند با آنها نجنگید. وانمود کنید اتفاقی نیفتاده است. تحقیقات نشان دادهاند وقتی سعی میکنیم به چیزی اصلا فکر نکنیم بیش از اندازه در ذهنمان ظاهر میشود.
روی آنچه انجام میدهید تمرکز کنید، نه آنچه فکر میکنید: افکار بد و سوءظن در تمام موقعیتها سراغ ما میآیند مثلا در یک جلسه اداری، در جشنها و مهمانی ها. بنابر این به جای غرق شدن در این افکار باید تلاش کنیم روی کاری که انجام میدهیم تمرکز داشته باشیم.
خلق و خویتان را تغییر دهید: اگر بتوانید احساس خود را نسبت به خودتان و دنیای اطرافتان تغییر دهید، قادر خواهید بود که بهطور قابل ملاحظهای از تعداد افکار مشکوک و بد خود بکاهید.
سعی کنید تا جایی که امکان دارد آرام و ریلکس بوده و دوستانه رفتار کنید: فردی که رفتار آزاردهنده و ناخوشایندی نسبت به شما دارد شاید خودش هم نمیداند رفتارش چه تاثیری در شما داشته، پس او بدخواه و دشمن شما به حساب نمیآید.
عزت نفس خود را بالا ببرید: وقتی احساس بدی داریم تجربیات مثبت و خوبمان را نادیده میگیریم که همین امر باعث پایین آمدن عزت نفسمان شده و در نتیجه افکار بد بر ما غالب میشوند و خلق و خوی ما هم بد میشود. روی جنبههای مثبت امور تاکید و تمرکز داشته باشید تا شادابی و عزت نفستان هم افزایش یابد.
معصومه اسدی / جامجم
مسعود جوزی افزود: به دلیل فاصله شدید درآمدی و تنزل غیر واقعی جایگاه پزشکان عمومی نسبت به همکاران متخصص، شاید بهنظر برسد پزشکان عمومی باید برای ورود به برنامه پزشک خانواده سر و دست بشکنند اما در عمل اینگونه نیست. خاطرات بد و تجربه ۱۰ سال بیبرنامگیها، غفلت از بسترسازی فرهنگی و اجتماعی، برخوردها و ادبیات دور از شان، کسری و تاخیر پرداختها، پایشهای نامناسب، وفای به عهد نکردنها و... همکاران ما را بیاعتماد و نام برنامه پزشک خانواده را در ذهن آنان لکهدار کرده است.
دبیر انجمن پزشکان عمومی رشت با انتقاد از اجرای همزمان مدلهای متفاوت برنامه پزشک خانواده در سطح کشور، افزود: در این شرایط، سخنان ضد و نقیض مسوولان که گاه از بهکارگیری کارشناسان سلامت بهجای پزشکان عمومی سخن میگویند و گاه کارشناسان سلامت را دستیار پزشک عمومی میخوانند، بر این بیاعتمادی میافزاید و ارایه و اجرای نسخههای متعدد و بسیار متفاوت از برنامه پزشک خانواده در نقاط مختلف کشور و عدم ارزیابی جامع از دستاوردهای این برنامه، پزشکان عمومی را در برابر آن دچار بیم و تردید میکند.
وی با اشاره به اینکه از بدو تاسیس انجمن پزشکان عمومی در سال ۱۳۷۲، مطالبه اجرای سطحبندی خدمات درمانی و پزشک خانواده راهبردیترین شعار این انجمن بوده است، گفت: در شرایط فعلی ما که بیشترین سابقه را در دفاع از برنامه پزشک خانواده داریم و سالها به پای آن نشستهایم نیز نمیتوانیم بهراحتی از آن در برابر مخالفان دفاع کنیم چون خاطره خوبی از اجرای این برنامه در روستاها و شهرهای زیر ۲۰ هزار نفر نداریم و در حالی که به اصلاح طرح پزشک خانواده شهری مدل استان فارس امید بسته بودیم، اکنون نسخه متفاوتی برای حاشیه شهرها مطرح شده است که نگرانیها را دوچندان میکند.
او نداشتن نگاه جامع، شتابزدگیهای ادواری و رویکرد سیاسی به نظام سلامت را دلیل اصلی ارایه نشدن یک نسخه واحد کارشناسی شده و مورد اجماع در کشور و پایش مستمر آن خواند و گفت: متاسفانه سنگبنای این شتابزدگی از همان آغاز برنامه گذاشته شد و از آن زمان تا کنون علیرغم گذشت ۱۰ سال و وجود فرصت کافی، بروز تغییرات مکرر در سیاستگذاریهای وزارت بهداشت و تداوم شتابزدگیهای مقطعی ناشی از سیاسیکاریهای رایج و نگاه ابزاری به سلامت در دولتهای مختلف، مانع از پا گرفتن نسخه واحد و کمنقصی شده است که بتواند هر سه ضلع مثلث نظام سلامت یعنی مردم، دولت و پزشکان را راضی نگه دارد.
جوزی ضعفهای اجرایی را یکی دیگر از عوامل اختلال در اجرای برنامه پزشک خانواده دانست و گفت: ضعفهای مدیریتی و اجرایی کمابیش در بسیاری از ادارات دیده میشود ولی بهنظر میرسد این ضعف در وزارت بهداشت شدیدتر باشد چون در سطوح مختلف این وزارتخانه اصرار به تصدی مناصب مختلف توسط پزشکان است و جذب پزشکان مدیر و توانمند به بخش دولتی به انگیزهها و جاذبههای بیشتری نیاز دارد. در سالهای گذشته در بسیاری موارد مشکل چندانی در قوانین و آییننامهها وجود نداشت، بلکه این نواقص اجرایی و ضعفهای شدید مدیریتی بود که باعث فرار پزشکان عمومی از برنامه پزشک خانواده شد.
وی با تاکید بر اینکه جلب همکاری و نظرات کارشناسی پزشکان عمومی تنها راه خروج از بنبست برنامه پزشک خانواده است، افزود: اگر از همان ابتدا مسوولان از نظرات کارشناسی و تجربیات عملی پزشکان عمومی استقبال میکردند، دچار سردرگمی فعلی نمیشدیم. باید بپذیریم بدون اعتماد، همدلی و همکاری پزشکان عمومی هیچ طرحی در نظام سلامت به نتیجه نمیرسد. اگر قرار است پزشکان عمومی طرحهای سلامت را اجرا کنند، باید به دغدغههای بهحق و واقعی آنان توجه کرد و این کار نه با تعارف یا شعار بلکه تنها با ارتباط دوسویه مثبت و موثر با سازمان صنفی آنان یعنی انجمن پزشکان عمومی میسر است.
دبیر انجمن پزشکان عمومی رشت گفت: انجمن پزشکان عمومی بارها برای همکاری در برنامهریزی و اجرای طرحهای نظام سلامت اعلام آمادگی کرده و گفته است منافع پزشکان عمومی را با آرمانهای عالی نظام در ارتقای سلامت جامعه همسو میبیند، ولی بهویژه در ماههای اخیر بهنظر میرسد افزایش بیسابقه بودجه وزارت بهداشت مسوولان وزارتخانه را به این اشتباه انداخته است که بدون نیاز به پزشکان عمومی و فقط با عرضه ارزان و بیرویه خدمات تخصصی و بستری، میتوانند رضایتمندی مردم و نظام را بهدست آورند و این متاسفانه معنایی جز تبدیل دوباره یک فرصت به یک تهدید جدید ندارد.
دومین همایش علمی جامع انجمن پزشکان عمومی ایران با رویکرد توانمند سازی علمی و حرفه ای طب عمومی یکم لغایت سوم بهمن ماه سالجاری در مرکز همایش های رازی تهران با حضور مسوولان نظام سلامت برگزار خواهد شد. (مهر)
پاسخ مشاور: با توجه به مثالی که در پیامکتان مطرح کردهاید باید بگویم که مشکل شما صرفا بدبینی نیست بلکه دچار میزانی اضطراب و ضعف در اعتماد به نفس نیز هستید که البته میتواند تا حدودی ناشی از سن شما و مسائلی که ممکن است هم به طور فیزیولوژیک و هم روحی شما را تحت تاثیر قرار داده است، باشد. با این حال، لازم است به راهکارهایی که در ادامه مطرح میشود، توجه کنید و آنها را به کار گیرید.
گفتوگو با فردی بیطرف
خود و وقایع جاری مرتبط با خود را مرور کنید. چنان چه دلیل منطقی و قانع کنندهای برای بدبین شدن یا دیدگاه منفی خود به امور و وقایع مرتبط با خود یافتید، در آن صورت به نظر میرسد لازم است علت اصلی این بدبینی را به طور جدی بررسی و رفع کنید.
مشورت با یک روانشناس یا پدر و مادر آگاه به طور قطع در این راستا به شما کمک خواهد کرد چرا که گفتوگو با فردی بیطرف که در مسائل و هیجانات شما سهیم نیست و اوضاع را از بیرون از دایره احساسات و قضاوتهای شما مینگرد، میتواند راهگشا باشد.
در صورتی که بدبینیهای شما ناشی از مشاهده تجارب اطرافیان و شکستهای آنها است، نه ناشی از تجربه شخصی خودتان با خودتان بگویید که تجربههای آنان میتواند هرگز برای شما اتفاق نیفتد. حتی در صورتی که خودتان امری را تجربه کرده باشید که نتیجهاش شکست و ناکامی بوده باشد، هیچ قطعیتی وجود ندارد که بگویید حتما در موارد بعدی نیز تلاشهایتان به ناکامی منجر خواهد شد بنابراین افکار غیر منطقی و ناکارآمد خود را بررسی و پس از شناسایی آنها را از خود دور کنید.
پذیرا بودن در برابر انتقادات
از افکار و تجاربی که اعتماد به نفس شما را تضعیف میکند، دوری کنید. سعی کنید مهارت جرات ورزی را در خود تقویت کنید. با شرکت کردن در کلاسهایی که به نظر میرسد در آنها ضعف دارید، کلاسهای تفریحی نه کلاسهای درسی که از شما تکلیف بخواهند، اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
از بازخوردهایی که درباره شما داده میشود، استقبال کنید حتی اگر همیشه مثبت نباشد. سعی کنید انتقادات اطرافیان را پذیرا باشید، گرچه این امر هرگز نباید به این معنا باشد که نظرات آنها درباره شما همیشه درست است و حتما باید مورد تایید شما قرار بگیرد.
۱۶ سالگی یا به عبارتی اواسط نوجوانی، سنی است که هورمونها در اوج تغییرات و تحولات خود قرار دارند. ممکن است شما یک روز مطمئن، یک روز مردد، روزی دیگر محکم و قوی باشید و روز بعدش احساس ضعف و افسردگی کنید. تردید درباره توانمندیهایتان یکی از ویژگیهای سن شماست که به دنبال آن قادر خواهید بود از آن ویژگیها درباره خودتان شناخت بیشتری کسب کنید. به همین شکل خود را بهتر میشناسید و برای ورود به جوانی و اتخاذ تصمیمات جدیتر و بزرگتر آماده میشوید بنابراین اگر این رویدادها و تجربیات شخصی را طبیعی قلمداد کنید، شما را کمتر کلافه و پریشان خواهند کرد. (پریسا غفوریان، دانشجوی دکترای روانشناسی/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
866
همسرم مرد “شکاک و بدبینی” است، “کجا بودی؟ با کی بودی؟ چرا تلفنت رو جواب ندادی؟ چرا این عطر خاص رو استفاده کردی؟” سؤالات همیشگی او از من است، هرچه میکنم به من اعتماد ندارد و بی اعتمادی او گاه مرا مجبور به تلافی میکند، از این وضعیت تکراری خسته ام، لطفاً راهنمایی کنید.
سرنخها را پیدا کنید:
در نخستین گام، به دنبال شناسایی نشانهها و نخستین جرقه های شک در همسرتان باشید؛ از کجا شروع شد؟ چطور شکاک بودنش را به شما نشان داد؟ واکنش شما به آن رفتارها چه بود؟ بعد از آن، رابطه تان چطور پیش رفت؟ و… هر آنچه را که در این مدت، بر هر دوی شما گذشته، مرور کنید تا با تشکیل پروندهای جامع از شک ها، نشانه ها و آثارش بتوانید برای کنترل این شرایط مهیاتر شوید. اگر سهمی، هرچند ناچیز، در شکاکیت همسرتان دارید، آنها را شناسایی کرده و برای مهارشان تلاش کنید. شما باید در همه زمینه ها قابل اعتماد باشید تا بتوانید با این تردیدها مبارزه کنید، بنابراین همیشه صادق باشید و هرگز به حساسیتهای او دامن نزنید.
گفتوگو کنید:
هنگام آرامش و به وقت مقتضی، پای میز مذاکره بنشینید و درباره احساساتتان صحبت کنید. به جای انتقاد یا واکنش های تند، به حرفها و نگرانیهای همسرتان گوش دهید، اجازه دهید به شما اعتماد کند و از ترسها و نگرانیهایش سخن بگویید. با صمیمیت و محبت، به همسرتان تفهیم کنید قصدی جز برطرف کردن سوءتفاهم ها و حل مشکل ندارید، بهتر است مصداقهایی از رفتارهای آزاردهنده را برایش روشن کنید، مثلاً به ایشان بگویید که این کنترل شدنها چقدر آزارتان میدهد و چه احساسات ناراحتکنندهای در شما ایجاد میکند؛ و در نهایت سعی کنید برای ادامه راه به یک توافق منطقی برسید، به طور مثال اگر ایشان برای کاهش میزان حساسیتشان انتظار دارند روزانه چندبار از خودتان به او خبر دهید، حتماً این کار را انجام دهید، اما اگر خط و نشانهای بیشتری برایتان کشیدند، قاطعانه با بیان دلیلی منطقی از پذیرفتن آن امتناع کنید و به او گوشزد کنید برای دریافت نتیجه مطلوب، نه تنها باید متوجه احوالات شما باشد بلکه لازم است خواسته هایش را نیز تعدیل کند. بیتردید با دادن امتیازهایی که شما را آزار نمیدهد و به معنای باج دادن به همسرتان و تحت فشار گذاشتن خود نیست، میتوانید آرامش را به زندگیتان بازگردانید.
از روانشناس کمک بگیرید:
اگر تمامی تلاش هایتان برای اعتمادسازی در همسرتان، ناکام ماند، توصیه میکنیم از یک مشاور مجرب طلب مساعدت کنید. یک متخصص نه تنها میتواند علت شکاکیت و سوءظنهای همسرتان را تشخیص دهد بلکه راهکارهایی را برای رابطه و مشکل خاص شما نیز پیشنهاد میدهد، چه بسا گاهی رفتارهای حسادتآمیز همسرتان صرفاً به دلیل عدم احساس امنیت نیست بلکه ممکن است ناسازگاری شخصیت، عدم تربیت صحیح، تجارب و ذهنیت های اشتباه و… علت اصلی بدبینی او باشد و قطعاً این مسألهای نیست که شما بتوانید بدون کمک یک متخصص آن را حل کنید.
منبع: ایران بانو ضمیمه روزنامه ایران
بدبینی می تواند طول عمر افراد را به شدت کاهش دهد. علاوه بر این که بدبین بودن موجب آزار روحی فرد می گردد دیگران را هم اذیت خواهد کرد. مهم ترین ویژگی افراد بدبین یا پارانویید همان سوءظن و بی اعتمادی به دیگران است. مبتلایان به این اختلال شخصیتی می پندارند که دیگران آنان را مورد آزار، بهره کشی یا فریب قرار می دهند، در حالی که واقعیت چنین نیست.
این افراد بدون هیچ دلیل، یا بر اساس شواهد ناچیز و بی اهمیت، دچار این شک هستند که دیگران بر ضد آنان توطئه می کنند. احساس می کنند که از فرد یا افراد دیگری به شدت صدمه دیده اند، در حالی که ممکن است هیچ شاهد عینی برای ادعایشان نداشته باشند.
بدبینی یا خوش بینی؟
در ذهن اغلب ما خوش بین یا بد بین بودن پدیده ای است مرتبط با روح و روان که ارتباط چندانی هم با جسم ما پیدا نمی کند. این در حالی است که نحوه نگرش ما نسبت به مسائل و انتخاب اینکه سویه ی خوب یا بد یک رخداد را نگاه کنیم ارتباط مستقیمی با جسم ما دارد. مسئله ای که در خصوص افراد دارای مشکلات قلبی بروز ویژه ای دارد.
بر اساس یافته های به دست آمده از آخرین تحقیقات انجام شده، احتمال مرگ بیماران قلبی که منفی نگر هستند از آنهایی مثبت اندیش هستند بیشتر است. در واقع، بد بینی خطر مرگ به واسطه بیماری های قلبی را افزایش می دهد؛ چراکه بد بینی یه شکل ویژه ای سلامت سیستم قلبی و عروقی ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
علاوه بر این، بد بینی می تواند زمینه ساز ابتلا به دیگر بیماری هم چون:دیابت و فشار خون بشود و حتی احتمال استعمال سیگار را هم افزایش بدهد. به عبارت دیگر، افراد بد بین در مقایسه با خوش بین ها عمر کوتاه تری دارند؛ چراکه نحوه نگرش آنها نسبت به بیماری موجب کاهش قدرت بدنیشان می شود.
مطالعه جدید نشان می دهد بدبین بودن سلامت قلب را به خطر می اندازد.
به گفته محققان، افرادی که به دلیل بیماری قلبی عروق کرونر جان خود را از دست داده اند در مقایسه با دیگران نگرشی به مراتب بدبینانه تر داشته اند.
مطالعه محققان از سال ۲۰۰۲ با حدود ۳۰۰۰ مرد و زن آغاز شد. تا دسامبر ۲۰۱۳ شمار افراد شرکت کننده به دلیل مرگ و فاکتورهای دیگر کاهش یافت. در پایان، نمونه نهایی در طول ۱۱ سال پیگیری افراد شامل ۲۲۶۷ نفر بود که ۱۲۱ تن از آنها به دلیل بیماری قلبی عروق کرونر جان خود را از دست داده بودند و ۲۱۴۶ نفر زنده مانده بودند.
دکتر میکو پانکالانن، سرپرست تیم تحقیق، در این باره می گوید: «اگر بدبین هستید و دارای برخی مشکلات سلامت نیز هستید باید مراقب سلامت روان خود باشید.»
وضعیت سیگار کشیدن، سطح کلسترول، فشارخون، دیابت و سایر اطلاعات شخصی هر فرد نیز ثبت شد. از افراد خواسته شد تا از صفر تا ۴ به شش عبارت و جمله نمره دهند. پرسشنامه از شرکت کنندگان می پرسید که چقدر هر عبارت به آنها مربوط می شود. همچنین از آنها خواسته شد به جملات خوش بینانه و بدبینانه نمره دهند.
نتایج تحقیق نشان داد افرادی که بواسطه بیماری قلبی عروق کرونر درگذشته بودند بیش از افرادی که زنده مانده بودند نسبت به شرایط بدبین بودند. همچنین در این مورد هیچ تفاوتی در مورد خوش بینی در زنان و مردان و نرخ مرگ و میر وجود نداشت.
بدبینی می تواند طول عمر افراد را به شدت کاهش دهد. علاوه بر این که بدبین بودن موجب آزار روحی فرد می گردد دیگران را هم اذیت خواهد کرد. مهم ترین ویژگی افراد بدبین یا پارانویید همان سوءظن و بی اعتمادی به دیگران است. مبتلایان به این اختلال شخصیتی می پندارند که دیگران آنان را مورد آزار، بهره کشی یا فریب قرار می دهند، در حالی که واقعیت چنین نیست.
این افراد بدون هیچ دلیل، یا بر اساس شواهد ناچیز و بی اهمیت، دچار این شک هستند که دیگران بر ضد آنان توطئه می کنند. احساس می کنند که از فرد یا افراد دیگری به شدت صدمه دیده اند، در حالی که ممکن است هیچ شاهد عینی برای ادعایشان نداشته باشند.
بدبینی یا خوش بینی؟
در ذهن اغلب ما خوش بین یا بد بین بودن پدیده ای است مرتبط با روح و روان که ارتباط چندانی هم با جسم ما پیدا نمی کند. این در حالی است که نحوه نگرش ما نسبت به مسائل و انتخاب اینکه سویه ی خوب یا بد یک رخداد را نگاه کنیم ارتباط مستقیمی با جسم ما دارد. مسئله ای که در خصوص افراد دارای مشکلات قلبی بروز ویژه ای دارد.
بر اساس یافته های به دست آمده از آخرین تحقیقات انجام شده، احتمال مرگ بیماران قلبی که منفی نگر هستند از آنهایی مثبت اندیش هستند بیشتر است. در واقع، بد بینی خطر مرگ به واسطه بیماری های قلبی را افزایش می دهد؛ چراکه بد بینی یه شکل ویژه ای سلامت سیستم قلبی و عروقی ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
علاوه بر این، بد بینی می تواند زمینه ساز ابتلا به دیگر بیماری هم چون:دیابت و فشار خون بشود و حتی احتمال استعمال سیگار را هم افزایش بدهد. به عبارت دیگر، افراد بد بین در مقایسه با خوش بین ها عمر کوتاه تری دارند؛ چراکه نحوه نگرش آنها نسبت به بیماری موجب کاهش قدرت بدنیشان می شود.
مطالعه جدید نشان می دهد بدبین بودن سلامت قلب را به خطر می اندازد.
به گفته محققان، افرادی که به دلیل بیماری قلبی عروق کرونر جان خود را از دست داده اند در مقایسه با دیگران نگرشی به مراتب بدبینانه تر داشته اند.
مطالعه محققان از سال ۲۰۰۲ با حدود ۳۰۰۰ مرد و زن آغاز شد. تا دسامبر ۲۰۱۳ شمار افراد شرکت کننده به دلیل مرگ و فاکتورهای دیگر کاهش یافت. در پایان، نمونه نهایی در طول ۱۱ سال پیگیری افراد شامل ۲۲۶۷ نفر بود که ۱۲۱ تن از آنها به دلیل بیماری قلبی عروق کرونر جان خود را از دست داده بودند و ۲۱۴۶ نفر زنده مانده بودند.
دکتر میکو پانکالانن، سرپرست تیم تحقیق، در این باره می گوید: «اگر بدبین هستید و دارای برخی مشکلات سلامت نیز هستید باید مراقب سلامت روان خود باشید.»
وضعیت سیگار کشیدن، سطح کلسترول، فشارخون، دیابت و سایر اطلاعات شخصی هر فرد نیز ثبت شد. از افراد خواسته شد تا از صفر تا ۴ به شش عبارت و جمله نمره دهند. پرسشنامه از شرکت کنندگان می پرسید که چقدر هر عبارت به آنها مربوط می شود. همچنین از آنها خواسته شد به جملات خوش بینانه و بدبینانه نمره دهند.
نتایج تحقیق نشان داد افرادی که بواسطه بیماری قلبی عروق کرونر درگذشته بودند بیش از افرادی که زنده مانده بودند نسبت به شرایط بدبین بودند. همچنین در این مورد هیچ تفاوتی در مورد خوش بینی در زنان و مردان و نرخ مرگ و میر وجود نداشت.