به گزارش جام جم آنلاین از مهر، ورزشکاران حرفه ای نیز همانند سایر مردم باید مراقب سلامتی خود باشند یا حتی می توان گفت، آنها در زمانی که دچار کمبود خواب یا خستگی می شوند باید بیش از سایرین مراقب خود باشند زیرا بیش از عامه مردم در معرض ابتلا به انواع بیماری ها هستند.
مطالعات محققان دانشگاه «پرتوریا» در آفریقای جنوبی نشان می دهد، ورزشکاران حرفه ای که در تمرینات سخت، فعالیت های بدنی طولانی و همینطور مسابقات شرکت می کنند، از سیستم ایمنی متفاوتی نسبت به سایرین برخوردارند که آنها را بیش از افرادی که ورزش نمی کنند در معرض ابتلا به بیماری قرار می دهد.
«Martin Schwellnus» از محققان این مطالعه می گوید : ورزشکاران حرفه ای که در مسابقات یا تمرینات طولانی مدت شرکت می کنند به همان نسبت ابتلا به انواع بیماری ها در آنها افزایش پیدا می کند. این مطالعه، تصویری کاملا متفاوت از آنچه که در ذهن عامه مردم نسبت به ورزشکاران وجود دارد را پیش روی ما قرار داده است.
ورزش روزانه و در حد معمول می تواند برای دوری از بیماری ها یا کاهش ابتلا به سرماخوردگی مفید باشد و سلول های ایمنی بدن را افزایش دهد اما در ورزشکاران حرفه ای این فرآیند کاملا برعکس بوده و فعالیت های بدنی طولانی و سخت باعث افزایش فشار خون شده و در کوتاه مدت می تواند تضعیف سیستم ایمنی بدن و ابتلا به انواع بیماری ها را به دنبال داشته باشد.
بامداد – لوزالمعده یا پانکراس، آنزیم ها و هورمون هایی تولید می کند که به هضم غذا کمک خواهد کرد. سرطان پانکراس یکی از مرگبارترین سرطان ها می باشد، زیرا تشخیص سرطان لوزالمعده در مراحل اولیه دشوار است و تشخیص زودهنگام آن معمولا به دلیل مشکلات غیر سرطانی پانکراس است.
اگر متوجه شدید که مدفوع تان به رنگ روشن و شل است، نشان دهنده ی جذب کم مواد غذایی است. آنزیمی که لوزالمعده یا پانکراس تولید می کند به هضم چربی های موجود در مواد غذایی کمک خواهد کرد. همراه با شکستن چربی ها، پانکراس به بدن کمک می کند تا ویتامین های محلول در چربی یعنی ویتامین های D ، A، E و K را جذب کند.
هنگامی که بیماری پانکراس باعث عدم توانایی بدن برای تولید درست این آنزیم ها (آنزیم های لوزالمعده) می شود، مدفوع به نظر کمرنگ و کم تراکم می آید. همچنین ممکن شما متوجه شوید که مدفوع تان چرب و روغنی است. این ها همان چربی هایی هستند که نتوانسته اند در بدن شکسته شوند و دفع شده اند.
اگر مدفوع تان مکررا این ویژگی ها را داشت، حتما موضوع را با پزشک در میان بگذارید.
درد شکم یکی از علائم شایع سرطان پانکراس و پانکراتیت حاد است که یک نوع التهاب کشنده می باشد.
اگر به نظر می رسد درد از قسمت میانی بدن شروع شده و به وسط یا پایین کمر منتشر می شود و بیش از یک هفته به طول می انجامد، می تواند نشانه ای از سرطان پانکراس باشد. اگر به خاطر این علائم به متخصص مراجعه کردید و او برای شما داروهایی مانند امپرازول (Prilosec) و یا اسموپرازول (نکسیوم) تجویز کرد و مصرف کردید، ولی علائم تان بهبود پیدا نکرد، به او بگویید. ممکن است پزشک سرطان پانکراس را با درد ایجاد شده به علت ریفلاکس معده و یا مشکلات روده بزرگ اشتباه بگیرد.
بیماری هایی که به پانکراس آسیب می رسانند، معمولا در توانایی هضم چربی ها اختلال ایجاد کرده و منجر به بروز حالت تهوع بخصوص بعد از خوردن غذای چرب می شوند
اگر درد به طور ناگهانی و شدید و متمرکز در وسط شکم شما اتفاق افتاد، مربوط به پانکراتیت حاد است.
در هر صورت ترسی نداشته باشید، مشکلات سلامتی متعددند و بعضی از آن ها جدی و بعضی خفیف هستند، حتی شاید این درد ناشی از مشکل معده باشد. فقط بهتر است با پزشک مشورت کنید.
لوزالمعده هورمون هایی مانند انسولین تولید می کند که به کنترل سطح قند خون کمک می کنند. در بین مبتلایان به دیابت نوع دو، پانکراس در خطر است. اگر وزن شما تحت کنترل است و شما یک رژیم غذایی سالم دارید، تشخیص بیماری دیابت بایستی منجر به بررسی دقیق تر لوزالمعده منجر شود.
همین بررسی پزشکی در فردی که دیر متوجه بیماری دیابت خود شده است، سخت تر خواهد بود. تغییرات ناگهانی و غیر قابل توضیح در بیماری دیابت مرتبط است با سرطان لوزالمعده.
تهوع و استفراغ علائمی هستند که باید حواستان را جمع کنید، به ویژه اگر غذاهای چرب خورده اید، چرا که لوزالمعده انزیم هایی تولید می کند که به سیستم گوارشی در هضم چربی ها کمک می کند.
بیماری هایی که به پانکراس آسیب می رسانند، معمولا در توانایی هضم چربی ها نیز اختلال ایجاد می کنند و در نتیجه منجر به بروز حالت تهوع می شوند. آجیل ها، میوه هایی مانند آووکادو و غذاهایی مانند همبرگر و پیتزا که سرشار از چربی هستند، در فرد بیمار حالت تهوع ایجاد خواهند کرد. به احتمال زیاد پانکراتیت (التهاب لوزالمعده) بیش از سرطان لوزالمعده منجر به استفراغ و حالت تهوع ناگهانی می شود.
شاید کاهش وزن برای اکثر ما خوشایند باشد، اما اگر در حال کاهش وزن بی دلیل آن هم همراه با بروز درد در نواحی از بدن که در بالا گفته شد باشید، ممکن است این کاهش وزن ناشی از مشکلات گوارشی مرتبط با سرطان پانکراس باشد. مشکلات تیروئید و برخی بیماری های دیگر نیز می توانند به کاهش وزن بی دلیل منجر شوند. در هر صورت شما باید به پزشک مراجعه کنید.
منبع : ناقلا
نوشته علائمی که نشان میدهد لوزالمعده شما بیمار است اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – پیامبر اکرم سخاوتمندترین مردم، و شجاعترین آنها، و راستگوترین آنها، و وفادارترین انسان نسبت به وعده، و نرم ترین (انسان) از نظر خوی و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود.
خداوند حکیم، پیامبران را به عنوان الگو و اسوه مبعوث نمود تا انسان های خواهان رشد معنوی و تکامل انسانی با آنان، راه سعادت را طی نمایند. برترین این پیامبران حضرت محمّد بن عبد الله صلی الله علیه وآله، به عنوان خاتم و اشرف پیامبران الهی می باشد که خداوند متعال، او را به عنوان اسوه و الگو برای همه ی بشر تا روز قیامت قرار داده است.
پیامبران از پاک ترین خاندان ها در عالم پدید آمدند، امام علی علیه السلام، درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام، بیاناتی دارد: «خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود…
محمدصلی الله علیه و آله، را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان اند».
قرآن کریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وی را به اخلاق نیکویش تحسین می کند آنجا که می فرماید: «وَ اِنّک لَعَلی خَلقٍ عَظیم (سوره قلم، آیه ۴)؛و یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی».
امام علی علیه السلام درباره نرمخویی و مهربانی آن حضرت او چنین می گوید: «(پیامبر اکرم) سخاوتمندترین مردم، و شجاعترین آنها، و راستگوترین آنها، و وفادارترین انسان نسبت به وعده، و نرمترین (انسان) از نظر خوی و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود، و هر کس در ابتدا او را می دید از او دوری می کرد (ولی) هر کس با او همراه می شد و او را می شناخت(به او علاقمند می شد) و سخت به او محبّت می ورزید، بگونه ای که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.» علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود: «اخلاقش از همه پاکان پاک تر و باران کرمش از هر چیزی بادوام تر بود.»
امّاامام علی علیه السلام درباره دلسوزی و خیرخواهی آن حضرت دارد اشاره می کند: «محمد(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بار سنگین رسالت را بر دوش کشید، و به فرمانت قیام کرد، و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت، حتی یک قدم بر عقب برنگشت و اراده او سست نشد، و در پذیرش و گرفتن وحی نیرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت، و دل هایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند پرچم های حق را بر افراشت و احکام نورانی را بر پا کرد.»
پیامبر رحمت طبیبی است که خود به سراغ بیماران جسمی و روحی میرود. حضرت علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «پیامبر طبیبی است که برای درمان بیماران سیار است (و خود نزد بیماران می رود)، مرهم های شفابخش او آماده
و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش و سرگردان است.»
حضرت علی(علیه السلام) درباره حضور عملی پیامبر اکرم در تمام صحنه ها، می فرماید: «همیشه این گونه بود وقتی (که تنور جنگ داغ می شد) و سختی شدّت می گرفت، و دو گروه (مسلمان و کافر) مقابل هم قرار می گرفتند( ما به حضرت پناه می بردیم) و او را سپر بلای خویش قرار می دادیم(چرا که) از او نزدیکتر به دشمن کسی نبود (و او در خط مقدم قرار داشت)».
خاتَم؛ یعنی مُهر، که در پایان نوشته ها قرار می گیرد، انبیا، کتاب حق و کلام حقّند. خدای سبحان با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می فرستد. پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوّتشان را با فرستادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مُهر کرده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان…»
منابع:
– نهج البلاغه، خطبه ۹۴ خطبه ۹۵ ، خطبه ۷۲، خطبه ۱۰۸، خطبه ۱۰۶، خطبه ۱۰۵٫
– تفسیر صافی، ملاّ محسن فیض کاشانی، ج ۳، ص ۱۹۸٫
– تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبدالله جوادی آملی، ج ۸، ص ۲۳٫
– حدیقة الحقیقه، سنایی غزنوی، باب سوم
نوشته پیامبر اکرم طبیبی که به دنبال بیمار است اولین بار در بامداد پدیدار شد.
وقتی یکی از افراد نزدیک ما به سرطان مبتلا است در نقش یک پزشک یا عضوی از خانواده باید وی را از این بیماری مطلع نماییم. در این مقاله با مراحل افشای تشخیص بیماریهای جدی و مزمن مانند سرطان آشنا میشوید. ابتدا باید شرایط را برای صحبت با بیمار محیا نمود و تمامی راهکارهای درمانی موجود را ارائه نمود
بروز هیجانات منفی توام با افشای تشخیص بیماری -در بیمار و درمانگر- امری شایع است.مطالعات نشان دادهاند که برخی پزشکان هنگام مطرح کردن نتایج آزمایشات و تشخیص سرطان به بیمار، خود مضطرب و متشنج شدهاند و یا برخی بیماران، تجربهی جلسهی تشخیصی خود را به عنوان تجربهای تکاندهنده و تلخ تا مدتها حفظ کردهاند.
به یاد داشته باشیم که این تنش میتواند موجب نقص در فهم نیازهای بیماران و سرخوردگی درمانگر و نیز برای شخص بیمار موجب کژفهمی اطلاعات، کاهش رضایت بیمار از خدمات درمانی، افت میزان امیدواری و ناسازگاری روانی آتی اوگردد، بنابراین به نظر میرسدنحوهی افشای خبر بد به بیمار و خانوادهی او امری مهم، زمانبر و نیازمند تخصص است.
آموزش راهکارهای افشای خبر بد و آگاهی بخشی به بیمار میتواند علاوه بر افزایش اعتماد به نفس تیم درمانی و کاهش احتمال احساس تنش و فرسودگی در آنها، برای سازگاری و همکاری بیمار در روند درمانهای دشوار و همچنین بهبود رابطهی تیمدرمانی- بیمار نیز موثر واقع شود.
مرحله اول: آمادهسازی شرایط مناسب برای صحبت در مورد تشخیص سرطان
بهطور معمول شرایط فیزیکی و محیطی مطلوب، صحبت در مورد موضوعات حساس را آسانتر میسازد.برای مثال فراهم کردن یک اطاق مصاحبهی راحت و با فضا و نور کافی، میتواندبرای یک مصاحبهی اثربخش ایدهآل باشد.در صورت دسترس نبودن این شرایط، میتوان با نشاندن بیمار روی صندلی و آرامسازی او بدور از شلوغی اطراف، با وی صحبت کرد.
بهتر است در صورت تمایل بیمار برای داشتن همراه، انتخاب را به سلیقهی شخص بیمار واگذاریم واز پرستار و یا سایر اعضاء تیم درمانی برای حضور در جلسه، کمک گیریم.نحوهی ارتباطگیری (کلامی و غیرکلامی) با بیمار در انتقال کلمات و تاثیرگذاری آنها، بسیار حائز اهمیت است،
در این راستا ارتباط چشمی، یکی از کانالهای اصلی برقراری رابطهی مناسب با بیمار به شمار میرود که نمایانگر میزان همدلی درمانگر با بیمار و درک متقابل احساس اوست.لمس بیمار (لمس بازو و یا گرفتن دست)، در شرایط خاص و البته در صورت تمایل و راحتی او، میتواند موجب تقویت اتحاد درمانی گردد.
تناسب حالات چهرهی درمانگر با خلق بیمار و نوع نشستن درمانگر (کمی خمیده و زاویهدار به سمت بیمار) نیزمیتواند احساس درکشدن و امن بودن توسط درمانگر را به بیمار منتقل کند.
مرحله دوم: ارزیابی درک بیمار از وضعیت خویش
برای ارزیابی میزان فهم بیمار از بیماریاش، درمانگر میتواند سوالاتی نظیر: تاکنون در مورد بیماریتان به شما چه گفتهاند؟ آیا موضوعی وجود دارد که شما را نگران کند؟ را مدنظر قرار دهد.سپس بر اساس این سؤالات میتواند اطلاعات نادرست بیمار را اصلاح کرده و جزئیات مربوط به بیماری سرطان را به صورت قابل فهم (متناسب با تحصیلات، سن و پایگاه اجتماعی بیمار) با او در میان گذارد.
مرحله سوم: فراخواندن بیمار برای در میان گذاشتن تشخیص با او
میتوان با گفتن یا نشان دادنبرخی علائم و هشدارهای اولیه به بیمار مانند متأسفانه خبرهای خوبی برای شما ندارم یا متأسفم که باید بگویم…، شوک و انکار احتمالیناشیاز افشای تشخیص سرطان را کاهش داد.پس از این زمینهسازی، بهتر است چند ثانیه صبر کرد و به بیمار زمان داد، تا در این فرصت واکنشهای هیجانی بعدی بیمار کاهش یافته و فرآیند پردازش اطلاعات برای وی تسهیل گردد.
بیان حقایق مربوط به بیماری، باید در سطح فهم و دامنه لغات بیمار باشد و از به کاربردن کلمات تخصصی، ثقیل و مبهم حدالامکان پرهیز کرد.جملات تکاندهندهای مانند: «دیگر امیدی نیست، شما زیاد زنده نخواهید ماند» یا «کار دیگری نمیتوان انجام داد» خصوصا هنگامی که پیشآگهی بیماری خوب نیست، بیمار را بسیار خشمگین و رنجور خواهد ساخت.
اطلاعات مربوط به سرطان بهتر است در اجزای کوچکی گفته شده و بازخورد آنها دقیقا مشخص گردد، این امر برای ارزیابی درمانگر از میزان درکشدن اطلاعات گفته شده به بیمار غالبا مفید واقع میشود.
مرحله چهارم: پاسخدهی به عواطف و هیجانات بیمار
بیماران ممکن است با شنیدن واقعیات مربوط به بیماریخود، طیفی از پاسخهای هیجانی نظیر خشم، انکار، پریشانی و یا بیتفاوتی را نشان دهند، این واکنشها طبیعی بوده و ابراز آن، نمایانگر ناسازگاری روانی فرد با بیماری نیست، اما میتوان با همدلیکردن، آرامسازی و به طور کلی حمایت عاطفی-روانی درمانگر از بیمار است
که میتواند موجب گذار بیمار از این قبیل هیجانات منفی شده و مانع از شروع تفکر فاجعهپنداری و افکار و باورهای غلط در بیمار شود.
مرحله پنجم: ارائه تمامی راهکارهای درمانی موجود به بیمار
در برخی کشورها، معرفی تمام درمانهای موجود و قابل اجرا به بیمار، یک اجبار قانونی است، اما به نظر میرسد بهتر است ارائهی این اطلاعات به فراخور نیاز و فهم بیمار صورت گرفته و در فرآیند انتقال آنها به بیمار، همهی اعضای تیم درمانی شرکتداشته باشند.
گاهی بیماران از مطرح کردن و پرسیدن پیامدهای بیماری میهراسند یاحتی انتظاراتی غیر واقعی از درمانگر خود دارد.در این مواردی آنچه به کاهش فشار روانی –چه در بیمار و چه در درمانگر- کمک میکند، کمک به بیان شدن تمام افکار بیمار و مشارکت دادن وی در تصمیمگیریهای درمانی است.
دلنوشته
اولین باری که پزشکم را دیدم به او گفتم که میخواهم کاملا با من صادق باشد در غیر این صورت دیگر با او همکاری نخواهم کرد؛ او قول داد که صادق باشد و همینطور هم بود.وی به من گفت که سرطان ریه ام در مرحلهی 4 قرار دارد. و از 3 ماه تا 2 سال دیگر – اگر همه چیز خوب پیش برود- فرصت دارم. من میخواستم همه چیز را بدانم.
شوخطبعی به عنوان یک صفت شخصیتی مطرح است و در واقع از زمان گذشته نیز این طبقه بندی در شخصیت افراد وجود داشته است. برای مثال بقراط یا حتی ابوعلی سینا نیز تیپهای شخصیتی شوخطبعی داشته اند. رویکرد دیگر این است که افرادی که برونگرا هستند و عامل برونگرایی در شخصیت آنها به چشم میخورد اهل شوخطبعی هستند و به همان میزان نیز افراد درونگرا هم از شوخطبعی فاصله دارند. از سوی دیگر، در نظریه «چشمانداز زمان» گفته میشود افرادی که در حال طلب لذت زندگی میکنند، افرادی هستند که معمولا شوخطبع هستند. در واقع این سه مورد در ارتباط با شوخطبعی افراد مطرح است. با وجود این، فضای جوامع باید به گونه ای طراحی شود که شادی و نشاط در جامعه ترویج یابد و افراد بتوانند شوخطبعی را دنبال کنند، وگرنه در جامعه که شادی کم باشد به تبع آن حس شوخطبعی افراد نیز کاهش مییابد و بر همین اساس باید بستر و زمینه شاد زیستن افراد را مهیا کرد تا حس شوخطبعی در آنها ایجاد شود.
از آنجا که دولتها سعی دارند تا شوخطبعی را در میان شهروندان خود رواج دهند، شاد زیستن و شوخی کردن چه تاثیراتی بر سلامت روانی فرد شوخطبع و طرف مقابل دارد؟
شوخطبعی یکی از مولفههای شاد زیستن است. وقتی به مردم شاد زیستن را توصیه میکنیم، یعنی اینکه میگوییم افراد شوخطبع باشند. با وجود این، در معرض قرار گرفتن با افراد شوخطبع شادی را ایجاد میکند و وقتی فردی شوخطبع است مسیر زندگی خود را به سمت شادی میبرد. در واقع هر دوی این موارد در کنار هم میتوانند به شاد زیستن افراد کمک کنند. از سوی دیگر، شوخطبعی خیلی به سلامت روان افراد کمک میکند. در واقع ویژگی شوخطبعی باعث ترشح هورمونهایی در افراد میشود که با بالا بردن آنها انجام رفتارهای نوعدوستانه، محبت و صمیمت در افراد بیشتر میشود. برای مثال وقتی افراد ورزش میکنند هورمونهایی ترشح میشود، در حالی که این هورمونها هم در شرایط شاد زیستن افراد ترشح شده و اتفاقات خوبی را رقم میزند و سبب شادکامی و نشاط برای مردم میشود. این در حالی است که شوخطبعی نیز افراد را سلامت نگه میدارد و افراد شوخطبع بیماری کمتر به سراغشان میآید، حتی شوخطبعی مقاومت افراد را در برابر اختلالات و بیماریها بالا میبرد و شوخطبعان کمتر افسردگی به سراغشان میآید. از سوی دیگر، بیماریهای جسمی مثل سرما خوردگی در این افراد زودتر خوب میشود و به بیماریها بهتر پاسخ میدهند. این در حالی است که افراد شوخطبع به سادگی از مشکلات عبور نمیکنند و در واقع میزان پذیرش مسائل برایشان بهتر و راحتتر است. به عبارت دیگر میزان سازگاری در آنها بیشتر است و همین مساله عاملی است که به پذیرش بهتر مشکلات منتهی میشود، یعنی همگان در برخورد با مشکلات احساس ناراحتی دارند ولی شوخطبعان سعی میکنند که شرایط را به خود سخت نگیرند و با مشکلات کنار بیایند، چرا که در این صورت دچار عذاب روحی میشوند که ممکن است در طولانی مدت به جسمشان هم صدمه وارد کند. بر همین اساس افراد شوخطبع همواره سعی میکنند که با شوخی کردن مشکلات را برای خود و دیگران کمرنگ نشان دهند.
با توجه به اینکه برخی افراد شوخطبع هستند و این شوخطبعی میتواند تاثیر مثبت یا منفی در مخاطبان ایجاد کند، افراد تا چه حد مجاز به شوخی کردن هستند؟
شخصیت افراد با هم متفاوت است. برخی افراد ظرفیت بیشتری داشته و برخی افراد ظرفیت کمتری دارند و ممکن است در مقابل شوخی کردن ناراحت شوند. از سوی دیگر، سطح شوخی کردن هم متفاوت است و به فرهنگ، طبقه اقتصادی و اجتماعی و... افراد بر میگردد. برای مثال باید دو فرد هم تراز با هم شوخی داشته باشند، وگرنه اگر فردی با فرد دیگری شوخی نامربوط کند که حتی مقتضیات سنشان هم به هم نمیخورد موجب رنجش خاطر و عصبی شدن طرف مقابل میشود. بر همین اساس باید افراد بدانند که تا چه حدی مجاز به شوخی با افراد هستند تا به این ترتیب پای خود را بیشتر از گلیمشان دراز نکرده و موجب ناراحتی در دیگران نشوند، چرا که ممکن است برخی شوخیها روابط را به مخاطره بیندازد و دلخوریهایی را ایجاد کند. بر همین اساس ضروری است که افراد همواره به میزان شوخی کردن خود توجه داشته باشند تا شوخیها زمینه آزردگی خاطر دیگران را فراهم نکند.
دیده شده که برخی افراد اقدام به شوخیهای بی مورد میکنند. از منظر شما تبعات و پیامدهای شوخیهای بی مورد چگونه است؟
سطح شوخی هر فردی در تعاملاتش مشخص میشود. از این رو وقتی افراد از شوخی فردی ناراحت میشوند با او ارتباط برقرار نکرده و وارد تعامل نمیشوند، تا جایی که سعی میکنند حتی در مسیر او هم قرار نگیرند، چون باید افراد با هم سطح خودشان شوخی کنند و حد و حدود خود را بشناسند. با وجود این، باید رسانهها آموزش دهند تا شوخیهای بی مورد ایجاد نشود، چرا که بررسیها نشان داده حتی قتل هم توسط یک شوخی بی مورد اتفاق افتاده است. بنابراین نباید مردم با هم شوخیهای بی مورد داشته باشند و در این زمینه آموزش بسیار تاثیرگذار است و میتواند افراد را در میزان شوخی کردن راهنمایی کند، چرا که گاهی اوقات شوخیهای بیمورد سبب ناراحتی دیگران شده است و باید افراد میزان شوخی کردنشان به حدی باشد که روابطشان به چالش کشیده نشود، اما از آنجا که حس شوخطبعی در جامعه ما کم رنگ است بهتر است که در ابتدا روی این مساله کار شود تا شادی و نشاط در جامعه زیاد شود و بعد از آن به شوخیهای بیمورد و پیامدهای آن پرداخت.
جام جم سرا:
به گزارش مجله پریونشن، یافتههای جدید علمی که بتازگی منتشر شده، نشان میدهد پاسخ این پرسش میتواند نقشی حیاتی در زندگی بیماران قلبی بازی کند.
در واقع، مطابق یافتههای پژوهشی جدید، ورزشهای شدید ممکن است خطر مرگ ناشی از حمله قلبی یا سکته مغزی را به میزان قابلتوجهی افزایش دهد.
این یافتهها حاصل بررسی دادههایی است که به مدت ده سال طی یک پژوهش گسترده در آلمان جمعآوری شده و بتازگی انتشار یافته است. در این مطالعه بیش از هزار فرد مبتلا به بیماریهای قلبی و عروقی مورد بررسی دقیق قرار گرفتند و در نهایت نتایج جالبی به دست آمد. نتایجی که هم بر باورهای قبلی مهر تائید میزند و هم اطلاعات دقیقتری از میزان اثر فعالیت جسمانی بر قلب بیمار در اختیار ما قرار میدهد.
نخست آنکه بیتحرکی همچنان عامل مهمی در مرگ و میر افراد است: افرادی که زمان بسیار زیادی را در مقابل تلویزیون میگذرانند و به هیچوجه تحرک و فعالیت جسمی مناسبی ندارند، در مقایسه با افرادی که ورزش منظم میکنند، حدود دو برابر بیشتر در معرض خطر حمله قلبی یا سکته مغزی قرار خواهند داشت و چهار برابر بیشتر در معرض مرگ ناشی از همه عوامل مرگبار قرار میگیرند.
نکته دومی که محققان آلمانی به آن رسیدهاند آن است که ورزش و فعالیت جسمانی سنگین اگر به صورت روزانه پیگیری و انجام شود، اثراتی مشابه بیتحرکی بر این بیماران خواهد داشت و میزان مرگ و میر ناشی از سکته مغزی و حمله قلبی را در این افراد تا دو برابر افزایش خواهد داد. آنها توضیح میدهند منظورشان از ورزش سنگین فعالیتهای ورزشی مانند دوچرخهسواری یا پیادهرویهای سنگین، مثلا کوهپیمایی یا پیادهرویهای طولانی است.
در حالی که برخی دادههای جدید، از جمله دادههای این محققان آلمانی، حکایت از آن دارد که فعالیتهای جسمانی سنگین میتواند اثرات نامطلوب و حتی مخربی بر قلب بیمار بگذارد، اما هنوز دانشمندان نمیتوانند توضیح دهند که چرا ورزش سنگین در بدن بیماران قلبی تا این اندازه مهلک و خطرناک عمل میکند. با این حال آنها حدس میزنند ممکن است این دسته از فعالیتها سبب افزایش التهاب در بدن افراد شود و از این طریق آنها را از پا درآورد.
البته این محققان تاکید میکنند نتایج پژوهششان به هیچ وجه به این معنی نیست که افراد دچار ترس مفرط شوند و فعالیتهای منظم ورزشی خود را کنار بگذارند؛ بلکه به عکس به این معنی است که اگر بیماران قلبی دو تا چهار روز در هفته به ورزش و فعالیتهای جسمانی مناسب بپردازند، مسلما بهترین سپر دفاعی را در برابر حمله قلبی، سکته مغزی و مرگ ناشی از این بیماریها در دست گرفتهاند، اما مساله اصلی همان ورزش مناسب است.
این محققان در پاسخ به این پرسش که منظورشان از ورزش مناسب دقیقا چیست، میگویند ورزش مناسب الگوی یکسان و ثابتی ندارد که بتوان به صورت یک نسخه کلی برای همه بیماران قلبی تجویز کرد. درواقع فعالیت جسمانی مفید برای این بیماران از فردی به فرد دیگر فرق میکند؛ زیرا کاملا متاثر از ویژگیهای فردی و نوع و شدت بیماری آنهاست. به همین دلیل این محققان میگویند فقط یک راه وجود دارد؛ به پزشک معالجتان مراجعه کنید و از او بخواهید برایتان برنامه ورزشی متناسب با شرایطتان را تنظیم کند و صدالبته از این برنامه بدقت پیروی کنید.(ضمیمه سیب/مسعود ایثاری)
جام جم سرا: بر اساس تازهترین آمارهای وزارت بهداشت، روزانه هفت تا 10 نفر از بیماران در فهرست انتظار پیوند اعضا فوت میکنند؛ یعنی همان بیمارانی که بجز صبر و انتظار، کار دیگری از دستشان برنمیآید.
در صورتی که اگر خانوادههای بیماران مرگ مغزی به اهدای عضو عزیزانشان رضایت بدهند، نه تنها دیگر اینگونه مرگها رخ نمیدهد، بلکه چراغ امید به زندگی هم برای هزاران بیمار منتظر دیگر روشن میشود.
کتایون نجفیزاده، رئیس اداره پیوند و بیماریهای خاص وزارت بهداشت در گفتوگو با جامجم، تعداد این بیماران منتظر اهدای عضو را 25 هزار نفر اعلام میکند.
بسیاری از این افراد، بیمارانی هستند که ماهها و حتی سالها به امید عمل پیوند عضو، چشم انتظار ماندهاند، اما دستشان از عضو پیوندی کوتاه مانده است. به همین دلایل است که بسیاری از کارشناسان نظام سلامت اتفاق نظر دارند که همکاری نکردن خانوادههای بیماران مرگ مغزی برای اهدای عضو، مهمترین چالشی است که زندگی 25 هزار بیمار منتظر پیوند عضو را درگیر خود کرده است.
مصداق بارز این حرفها هم بیماران دیالیزی هستند که خیلی از آنها نمیتوانند کلیه اهدایی پیدا کنند.
نجفیزاده تعداد بیماران دیالیزی در کشور را 23 هزار و 200 مورد اعلام میکند، ولی به گفته او سالانه فقط بین 2700 تا 3000 پیوند کلیه در کشور انجام میشود. همین وضع باعث شده که تعداد زیادی از این بیماران دیالیزی به دلیل پیدا نکردن کلیه اهدایی، مجبور به ادامه فرآیند دیالیز باشند.
مشکل پیدا نکردن عضو پیوندی، فقط گریبانگیر بیماران دیالیزی نشده است. بیماران نیازمند به پیوند مغز استخوان، پیوند کبد، پیوند ریه و دیگر بیماران نیازمند به پیوند اعضا هم با مشکل سخت پیدا کردن عضو پیوندی، دست وپنجه نرم میکنند.
در حقیقت، هر روزی که برای این بیماران میگذرد و آنها نتوانند عضو پیوندی پیدا کنند، یک قدم به سمت مرگ نزدیک میشوند.
حمید رجلانی، مسئول دیالیز اداره پیوند و بیماریهای خاص وزارت بهداشت نیز در گفتوگو با جامجم تاکید میکند: برای افرادی که منتظر پیدا کردن عضو پیوندی هستند، احتمال مرگ آنها سهبرابر افراد عادی است و به همین علت ضرورت دارد که همه مردم و مسئولان کمک کنند تا این بیماران بتوانند هر چه سریعتر عمل پیوند عضو را انجام دهند.
پیوند عضو از افراد مرگ مغزی شده کمتر از 10 درصد
در همه جای دنیا دو راه عمده برای پیوند عضو وجود دارد یا عضو پیوندی از سوی اهداکننده زنده دریافت میشود یا اینکه عضو پیوندی را از بیمار مرگ مغزی میگیرند.
به گفته رجلانی، هماکنون بعد از بیماران نیازمند به پیوند کلیه، بیماران نیازمند به پیوند مغز استخوان و بیماران نیازمند به پیوند کبد، بیشترین تعداد بیماران در حال انتظار عضو پیوندی در ایران هستند.
نکته قابل تامل اینجاست که رئیس اداره پیوند و بیماریهای خاص وزارت بهداشت تصریح میکند: اگر عضو پیوندی فقط از 20 درصد مرگ مغزیها در کشور گرفته شود، میتوانیم همه اعضای پیوندی 25 هزار بیمار را تامین کنیم، اما مشکل اینجاست که اعضای بدن بسیاری از بیماران مرگ مغزی به دست بیمار نیازمند نمیرسد.
سالانه بین 5000 تا 8000 مرگ مغزی در کشور اتفاق میافتد، اما براساس آمارهای وزارت بهداشت، فقط 655 مورد از این مرگ مغزیها به اهدای عضو میرسد. در واقع، هماکنون کمتر از 10درصد بیماران مرگ مغزی، عضو پیوندی میگیریم و در دیگر موارد، اعضای حیاتی و قابل پیوند بیماران مرگ مغزی در دل خاک دفن میشود.
وقتی به هر دری میزنی، ولی نمیتوانی برای ادامه حیاتت، عضو پیوندی پیدا کنی، دیگر چارهای جز انتظار برایت باقی نمیماند.
البته شاید همین انتظار و صبر بالاخره ختم به خیر شود و در نهایت بیمار موفق به پیوند عضو شود، اما همیشه هم پایان این انتظارها شیرین از آب در نمیآید.
شاید باورش سخت باشد، اما به گفته مسئولان اداره پیوند و بیماریهای خاص وزارت بهداشت، شمار زیادی از بستگان بیماران نیازمند به پیوند اعضا هم تمایلی به اهدای عضو ندارند.
نجفیزاده خاطرنشان میکند که اگر فقط بستگان بیماران نیازمند به پیوند عضو به اهدای کلیه رغبت داشته باشند، مشکلات بیماران منتظر پیوند عضو حل میشود و دیگر اصلا نیاز نیست فرد غریبهای به بیمار نیازمند، کلیه پیوندی اهدا کند. همین موضوع نشان میدهد که هنوز به سطحی از فرهنگسازی نیاز داریم که در آن هم خانواده بیماران مرگ مغزی و هم خانواده بیماران نیازمند به پیوند عضو، برای اهدای عضو بهطور خودجوش رغبت داشته باشند و واقعا این کار را عملی انسانی بدانند.
بیمارستانها هم هماهنگ نیست
جدای از همکاری نکردن بسیاری از خانوادههای بیماران مرگ مغزی، هماهنگ نبودن بیمارستانها نیز مشکل دیگری است که عمل پیوند عضو را با چالش جدی مواجه کرده است.
هماکنون سیستم جامع و هماهنگی در بیمارستانهای کشور وجود ندارد که در صورت مرگ مغزی یک بیمار، این موضوع به اطلاع دیگر مراکز درمانی هم برسد. همین ناهماهنگی موجب شده که مثلا بیماری در یک بیمارستان منتظر پیوند عضو باشد، ولی مسئولان همان بیمارستان ندانند که در کدام مرکز درمانی، بیماری دچار مرگ مغزی شده است.
شاخص پایین اهدای عضو در ایران
تعداد مرگ مغزی ناشی از حوادث ترافیکی و تصادفات در کشور، سالانه بین000 5 تا 8000 نفر است که رئیس اداره پیوند و بیماریهای خاص وزارت بهداشت در گفتوگو با ایسنا معتقد است: از این تعداد باید 2500 تا 4000 مورد به اهدای عضو میرسیدند، ولی فعلا فقط 665 مورد اهدای عضو از بیماران مرگ مغزی داریم.
نجفیزاده، شاخص اهدای عضو در کشور (نسبت تعداد پیوندهای عضو به ازای یک میلیون نفر جمعیت در سال) را8.7 اعلام میکند و میگوید: حداقل این شاخص قابل قبول در جهان حدود 20 است، ولی در کشور ما براساس تعداد بالای تصادفات باید شاخص اهدای عضو حداقل به 30.8 برسد.
به باور این مقام مسئول، شاخص اهدای عضو ایدهآل در کشور ما 48 است که بیشک رسیدن به چنین شاخص قابل افتخاری، نیازمند فرهنگسازی رسانهها و دیگر نهادهای فرهنگساز برای نهادینه کردن فرهنگ اهدای عضو است.
امین جلالوند - گروه جامعه
پزشکان در این شرایط از کارتهایی استفاده میکنند که در آنها علائم حیاتی بیمار نظیر ضربان قلب، فشار خون و دمای عمومی بدن را بهصورت طبقهبندیشده نوشتهاند. با استفاده از اطلاعات دقیق هر بیمار، بیمارستانها میتوانند آمار ایست تنفسی و زمان تلفشده توسط پزشکان متخصص را تا حد زیادی کاهش دهند.
این موضوع دستمایه پژوهش اسریرام سومانچی، از دانشگاه کارنگی ملون آمریکا، به همراه گروه تحقیقاتی تحت نظارت وی قرار گرفت تا روی این تمرکز کنند که آیا میتوان با استفاده از رایانه چنین شرایط بحرانی را چند ساعت قبل از وقوع پیشبینی کرد یا خیر؟
به نظر سومانچی یکی از وظایف اساسی که در این طرح تعریف شده، این است که کارشناسان و محققان فعال در آن بتوانند شرایط بیمارانی را که به چنین وضع بحرانی میرسند از قبل بررسی کنند و بر اساس آن به الگویی جامع دست یابند.
به همین سبب، محققان با استفاده از آمار بهدستآمده از 133 هزار بیمار در موسسه سلامت نورتشور(North Shore) واقع در شهر شیکاگو که با تمایل خود حاضر به مشارکت در این طرح شده بودند، موفق به توسعه یک الگوریتم یادگیری ماشینی شدند. رایانه با استفاده از این الگوریتم میتواند بر اساس آمار موجود در پایگاه داده، وضع بیماران را در چند ساعت آینده پیشبینی کند؛ فرآیند اصلی این طرح طی یک بازه زمانی پنجساله از سال 2006 تا 2011 میلادی انجام شده است.
در این بازه زمانی، پزشکان 815 بار وضع بحرانی اعلام کردند. با در نظر گرفتن 72 مولفه در پرونده بیماران (که از جمله آنها میتوان به علایم حیاتی، سن، میزان قند خون و تعداد پلاکت اشاره کرد) این سامانه قادر بوده تا در بسیاری از مواقع هشدارهای لازم را از چهار ساعت قبل از وقوع ایست تنفسی اعلام و پزشکان را از این موضوع آگاه کند. نکته جالب در این بین، پیشبینی مواردی است که سامانه در آنها درست عمل کرده است. بهطور میانگین با استفاده از این سامانه دو سوم هشدارهایی که اعلام شده کاملا صحیح بوده است. جالب است بدانیم با استفاده از کارتهای رایج که پزشکان تاکنون به کار میبردهاند، این پیشبینی فقط در مورد 30 درصد از بیماران موفق ظاهر شده و حال، این میزان به بیش از دو برابر افزایش یافته است.
دکتر پیتر دونان از دانشگاه داندی (Dundee) انگلستان معتقد است که استفاده از این سامانه تنها در مواقعی میتواند کاربردی باشد که بیمارستانها بتوانند بهصورت منظم به جمعآوری تمام اطلاعات مورد نیاز از بیماران خود دست بزنند. در صورتی که مراکز درمانی نتوانند اطلاعات صحیحی به این سامانه انتقال دهند، نخواهند توانست از نتایج بهدستآمده از این سامانه رایانهای حداکثر استفاده را ببرند.
الگوریتم مذکور اکنون از برخی جهات نیازمند بهینهسازیهای اساسی است. طبق اظهارات سومانچی، 20 درصد از نتایجی که این سامانه تولید میکند غلط است و از این جهت میبایست این میزان تا حد ممکن کاهش یابد. برای بهبود عملکرد کلی سامانه پیشبینی شرایط بحرانی بیمار، تیم توسعهدهنده آن در نظر دارد اطلاعات بیشتری از بیمارستانهای مختلف به آن بیفزاید. قرار است این سامانه ماه جاری در گردهمایی دانشافزایی و دادهکاوی (Knowledge Discovery and Data Mining) که در شهر نیویورک برگزار میشود بهطور رسمی معرفی شود. (ضمیمه سیب)
سیدآرش شیرخورشیدی
منبع: NewScientist
جام جم سرا: به عبارت دیگر هر کسی که سلامت روانش مشکل دارد برای مثال اگر مبتلا به افسردگی باشد، خطر بیماری قلبی عروقی هم در آن بیشتر میشود یا کسی که مشکلاتی مثل اضطراب و استرس دارد بیش از دیگران در معرض ابتلا به دیابت و فشار خون و یا بیماریهای گوارشی قرار دارد.
درواقع اگر به بیماریهای روانی توجه شود علاوه بر ارتقای شاخص سلامت روان، شاخص کلی سلامت در جوامع بهبود پیدا میکند و بیماریهای مزمن هم به نسبت کمتر در میان مردم خواهیم داشت.
در مورد شیوع بیماریهای روانی میتوان آنها را به دو گروه تقسیم کرد؛ یک گروه آن دسته از بیماریهای بسیار شدید هستند که درواقع فرد ممکن است در طول بیماری اصول امور زندگی فردی و اجتماعی خود را هم از دست بدهد؛ این افراد به بستری و درمانهای جدی و متمرکزتر نیاز دارند؛ این نوع بیماریها چندان شایع نیست؛ در کل جامعه ما ممکن است از یک تا ٥درصد از افراد از اختلالات روانی حاد رنج ببرند.
دسته دوم از بیماریهای روانی که شدت کمتری دارند و شیوع آنها در سطح جامعه خیلی بیشتر است، بیماریهایی است که شاید برای مردم هم شناختهشدهتر باشد، مثل افسردگی و اضطراب؛ که آمارها شیوع این بیماریها را تا ٢٥درصد هم گزارش کردهاند. یعنی از هر ٤ نفر، یک نفر در طول زندگیاش ممکن است دچار این مشکلات شود و این یعنی همه ما در محیط اطرافمان افرادی را میشناسیم که با این مشکلات دست به گریبان هستند. بنابراین در حوزه روانپزشکی این نوع اختلالات خفیف به مشکلی فراگیر در سطح جامعه تبدیل شده است و حتی خود ما هم نمیتوانیم بگوییم از این معضلات مصون هستیم و خود و خانوادهمان هیچ وقت با این ناراحتیها مواجه نخواهد شد.
این گروه از بیماران روانی به دلیل اینکه شدت مشکلاتشان زیاد نیست، خودشان شاید آگاهی چندانی از نوع بیماری نداشته و قدرت تشخیص مشکلات سلامت روان را نداشته باشند؛ وضع امروز بهگونهای است که میزان تشخیص صحیح این بیماریها حتی در بین اقشار تحصیلکرده و پزشکان هم بالا نیست، یعنی امروز روانپزشکانی داریم که نمیتوانند این بیماریها را به خوبی شناسایی کنند. بنابراین نهتنها در سطح عامه مردم، بلکه در بین اقشار تحصیلکرده هم ممکن است این آگاهی به بیماریهای روانی وجود نداشته باشد.
دومین مسأله و مشکلی که درخصوص بیماریهای روانی و درمان آن در جامعه ما وجود دارد، مسأله مراجعه کردن برای درمان است.
متاسفانه این گونه بیماریها در جامعه ما و در بسیاری از جوامع دیگر با یک نوع انگ همراه است؛ یعنی فرد در مقابل پذیرش بیماری مقاومت میکند چون جامعه نسبت به آن نگاه منفی دارد؛ برای مثال بیماری که از افسردگی رنج میبرد، به دلیل نگاه بدی که در جامعه در مورد اختلالهای روانی وجود دارد، خود بیمار هم بد میداند که قبول کند و بازگو کند که افسرده است. این درحالی است که اگر همین فرد بگوید دلم درد میکند، سرم درد میکند یا ناراحتی گوارشی دارم، هیچ انگی در این بیماریها نیست و جامعه هیچ دید بدی به این بیماریها پیدا نمیکند.
با این حال متاسفانه جامعه ما به افرادی که سلامت روان دارند، نگاه منفی دارد و همین فضای منفی حاکم در جامعه باعث میشود این افراد با وجود اینکه مشکل اختلالات روانی دارند، به روانپزشک مراجعه نکنند و از اینکه کسی بفهمد آنها مشکل روان دارند و به روانکاو یا پزشک مراجعه کردهاند، بشدت هراس دارند.
این شرایط باعث میشود افراد، بیماری روانیشان را پنهان کنند که همین میتواند شرایط زندگی را برایشان سختتر کند. اختلالات روانپزشکی اغلب چند عاملی هستند یعنی یک عامل مشخص ندارند و دلایل متعددی در ابتلا به این اختلالات نقش دارند.
بهطورکلی میتوانیم این دلایل را به سه گروه تقسیم کنیم، دلایل زیستی، روانی و اجتماعی.
از ریشههای زیستی میتوان به مسأله ژنتیک اشاره کرد. مثلا کسی که پدر و مادرش دچار افسردگی بودهاند، احتمال ابتلای خودش هم به افسردگی افزایش پیدا میکند.
از دلایل زیستی دیگر هم میتوانیم بگوییم افرادی که بیماریهای غدد دارند، یا افرادی که بیماریهای سیستم عصبی مثل صرع دارند؛ هم احتمال بروز علایم اختلالات روانی در آنها بیشتر میشود.
بیماریهای شایع دیگر مثل دیابت و بیماریهای قلبی هم که پیشتر اشاره شد میتواند بر اثر افسردگی و اختلالهای روانی در فرد ایجاد شود، در عین حال میتوانند خود عامل بروز افسردگی و دیگر اختلالهای سلامت روان هم باشند.
غیراز عوامل زیستی، عوامل روانشناختی هم در بروز این بیماریها موثرند؛ این عوامل به ویژگیهای شخصیتی فرد برمیگردد. مثلا اگر فرد شخصیت مضطربی دارد و به خوبی نمیتواند با مشکلات کنار بیاید یا با افراد ارتباط برقرار کند و خود را با محیط اطرافش سازگار کند بیشتر در معرض ابتلا به اختلالهای سلامت روان است. البته این شکلگیری شخصیت هم چیزی نیست که فقط دست خود فرد باشد و به تربیت خانواده هم خیلی بستگی دارد. برخوردهای اجتماعی و رفتارهایی که در محیطهای بیرون از خانه مثل مدرسه، دانشگاه و محل کار با فرد میشود، در شکلگیری شخصیت فرد موثر است.
مکانیسمهای دفاعی که از نظر روانشناختی، فرد در برابر مشکلات دارد و میزان سازگاریاش با مشکلات میتواند بسیار تعیینکننده باشد؛ در این میان نگاهی که هر فرد به زندگی دارد یعنی منفینگری به آینده و کل زندگی نیز در خطر بروز مشکلات سلامت روان تاثیرگذار است.
یک عامل مهم دیگر که در کشور ما هم اهمیت بسیاری دارد، مسأله عوامل اجتماعی و تأثیر آن بر سلامت روان است. این عوامل مثل مشکلات اقتصادی، ناپایداریها و عدم اعتماد به آینده شغلی که زندگی اجتماعی افراد را تحتالشعاع قرار میدهد تأثیر مستقیم بر بروز بیماریهای روانی دارد.
شیوع اختلالات روانی از قبیل افسردگی، اضطراب و... در شرایط بیکاری، درآمد کم، تحصیلات محدود، شرایط کاری پرتنش، تبعیض و شیوههای زندگی ناسالم بیشتر میشود. مثلا امنیت شغلی باعث ایجاد آسودگی نسبی خاطر، رفاه و رضایت از زندگی میشود، در عوض نرخ بالای بیکاری موجب بروز اختلالهای جسمی و روانی است. ناامنی شغلی بر میزان ابتلا به بیماریهای اضطرابی و افسردگی و نیز قلبی - عروقی و عوامل خطر آنها تأثیر بسزایی دارد. (علیاکبر نجاتیصفا - روانپزشک/شهروند)
این شرایط، جدای از آنکه برای همراه بیماران، زجرآور است، برای خود بیمار هم تبعات روانی زیادی دارد، زیرا فرض کنید وقتی یک بیمار مقیم شهرستان که خانواده اش مجبور میشوند در خیابانهای پایتخت زندگی کنند و در داخل بیمارستان هم امکانات چندانی در اختیارشان قرار نمیگیرد، قطعا این وضع بر فرآیند درمان بیمار نیز تاثیر منفی میگذارد.
حالا روز گذشته، معاون درمان وزارت بهداشت و دبیر ستاد کشوری برنامه تحول نظام سلامت از ارائه تسهیلات جدید بیمارستانها برای همراهان بیمار خبر داده است.
آنگونه که مهر گزارش داده است، محمد حاجی آقاجانی تاکید کرده که در جهت اجرای برنامه تحول نظام سلامت، ملزومات برای همراه بیمار از جمله وسایل شخصی مثل دمپایی، لباس مناسب، لیوان، بشقاب، میز کنار مبلی، پذیرایی میان وعده و فضا برای استراحت مادران ارائه میشود.
یعنی گرچه همچنان بحث تاسیس همراه سراها برای همراهان بیماران در هالهای از ابهام است و به نظر هم نمیرسد که برنامه جدی برای راهاندازی آن در شهرهای بزرگ وجود داشته باشد، اما در همین اوضاع و احوال، وزارت بهداشت میخواهد وضع اسکان حداقل یکی از همراهان بیمار در بیمارستانهای دولتی را ارتقا ببخشد.
نقش موثر همراهان بیمار بهعنوان پشتیبان و کمککننده به مسائل روحی و روانی بیمار و ارتقای سطح رضایتمندی آنها نیز مسائلی است که این مقام مسئول نیز به آن اذعان و تاکید میکند که در برنامه تحول نظام سلامت بهصورت اصولی به همراه بیمار و انتظارات و نیازهای او نیز توجه شده است.
کاناپه یا صندلی تخت شو برای استراحت همراهان بیمار و ارائه غذا در سه وعده در بسته ارتقای کیفیت هتلینگ بیمارستانهای وابسته به وزارت بهداشت نیز از دیگر خدماتی است که قرار است به همراهان بیمار در بیمارستانهای دولتی داده شود و به گفته مسئولان وزارت بهداشت، اعتبارات این اقدامهای جدید نیز تخصیص داده شده است.
افزایش خدمات با همان تعرفه سابق
هماکنون در بیمارستانهای دولتی کشور، همراه بیمار باید برای یک شبانه روز حضور در بیمارستان، مبلغی حدود 30 هزار تومان پرداخت کند، اما محمد آقاجانی، معاون درمان وزیر بهداشت به جامجم میگوید: براساس آیین نامههای جدید ابلاغ شده، هزینه همراه برای بیمار زیر 12 سال فقط مشمول 10 درصد این تعرفه است.
یعنی مادری که مجبور است کنار بالین کودک بستریاش حضور داشته باشد تا کودک بیمارش از آرامش روانی بیشتری برخوردار شود، از این پس برای هر شبانه روز اقامت در بیمارستان دولتی، فقط مبلغی حدود 3000 تومان پرداخت میکند اما برای همراهان بیمار بزرگسال، تعرفهها همان تعرفه سابق است، فقط با این تفاوت که همراه بیمار بزرگسال با پرداخت همان تعرفه قدیمی، امکانات بیشتری دریافت میکند.
بهطور مثال، همراه بیمار میتواند بجای خوابیدن روی زمین، روی تختهای تاشو بخوابد و از سه وعده غذای گرم در بیمارستان استفاده کند؛ امکاناتی که پیش از این در اغلب بیمارستانهای دولتی کشور وجود نداشت.
به گفته این مقام مسئول، این طرح در همه بیمارستانهای دولتی کشور در حال اجراست ولی این تسهیلات فقط به یکی از همراهان بیمار داده خواهد شد.
به بیان دیگر، اگر بیمار مقیم شهرستان با همه اعضای خانوادهاش برای کارهای درمانی به پایتخت بیاید، این تسهیلات فقط به یکی از همراهان بیمار داده میشود و در این وضع، شاید کار عاقلانه این باشد که بیمار با همراهان کمتری به شهرهای بزرگتر بیاید.
بیمه از همراهان بیمار حمایت نمیکند
درست است که در طرح تحول سلامت، قرار شده است همه ایرانیان تحت پوشش بیمه پایه قرار بگیرند، اما این بیمههای پایه در بهترین شرایط، فقط خدمات محدودی به بیماران ارائه میکنند، ولی بیمههای پایه، همراهان بیمار را تحت پوشش قرار نمیدهند.
با توجه به اینکه سلامت و آسایش بیمار و همراهش، بسیار با یکدیگر مرتبط است، بنابراین جای دوری نمیرود که همراه بیمار هم از پوشش بیمهای برخوردار شود و یا حداقل بخشی از هزینههای اقامتش در بیمارستان، تحت پوشش بیمه قرار بگیرد، زیرا با این کار به طور مستقیم به تسریع روند درمان بیمار نیز کمک خواهد شد.
امین جلالوند - گروه جامعه