مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

توفان در آلمان: خانواده‌هایی که بی‌خانمان شدند [عکس]

شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 11:50

جام جم سرا- وزش باد شدید و وقوع گردباد در شمال شرق آلمان خسارات زیادی به منازل این منطقه زد، خانواده‌های بسیاری را بی‌سرپناه کرد، خانه و کاشانه آن‌ها را از بین برد و در شهر هامبورگ یک کشته نیز بر جای گذاشت.


ادامه مطلب ...

عوامل و رفتارهای خطرآفرین نوجوانان بی‌خانمان

[ad_1]

نوجوانان بی‌خانمان، اعمال خطرآفرین زیادی را تجربه می‌کنند. استرس و تنشی که این نوجوانان تجربه می‌کنند، ناشی از رفتارهای مشکل‌‌آفرین آنان اسـت و آنها را در معرض نتایج منفی بلندمدتی قرار می‌دهد. با این حال، بسیاری از این رفتارها راهبردهایی هستند که نوجوانان فراری از آنها برای حفظ و بقای خود، در حین زندگی در خیابان‌ها استفاده می‌کنند (برای مثال، روی‌آوردن به فحشا برای تأمین غذا یا سرپناه).
در بسیاری از موارد، این نوجوانان مشکلاتی را برای ارضای ضروری‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای خود مانند داشتن سرپناه، نیاز به غذا، امنیت و سلامت دارند. پنجاه‌درصد مشکلاتی که آنها با آن مواجه‌اند، مربوط به تأمین غذا و لباس اسـت (رابرتسون، 2004). خیلی از آنها حتی در تسهیلات عمومی، سرپناهی پیدا نمی‌کنند، زیرا اغلب ظرفیت این تسهیلات عمومی تکمیل شده اسـت. بیشتر این نوجوانان مجبورند در جاهایی زندگی کنند که سکنی‌گزیدن در آن مکان‌ها از نظر نیروی پلیس غیرقانونی اسـت (گرین بلات (1) و رابرتسون، 1993). در پژوهشی مشاهده شد که سه ماه قبل از اینکه نوجوانان خیابانی بتوانند جایی را برای زندگی در نیویورک‌سیتی پیدا کنند، بیست‌ درصدشان از نظر فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، بیست درصدشان از نظر جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند، بیست درصدشان مورد سرقت واقع شده بودند یا دست به سرقت زده بودند (توبر، 2003).
بیماری‌های حاد و شدید در نوجوانان فراری، بیشتر دیده می‌شود تا در نوجوانان غیرفراری (یتس (2) و همکاران، 1988)، به طوری‌که در حدود یک پنجم این نوجوانان فراری به بیماری خاص یا آسیب جدی مبتلا هستند (رابرتسون، 2004).
شیوع ویروس و عفونت ایدز، نیاز به مراقبت‌های بهداشتی را برای نوجوانان بی‌خانمان خاطرنشان می‌کند. در حدود 4 درصد این نوجوانان به ایدز مبتلا می‌شوند (استریکوف، ناویک و کندی (3)، 1990). برآورد شده که بیش از 8 درصد این نوجوانان در شهر سانفرانسیسکو مبتلا به ایدز خواهند شد (شالویتز (4) و همکاران، 1990). این میزان بالای عفونت ایدز در میان نوجوانان بی‌خانمان به دلیل وجود سطح بالایی از ویروس HIV در میان شریک‌های جنسی آنهاست، به طوری‌که در حدود نیمی از این نوجوانان حداقل یک‌بار انجام رفتارهای خطرآفرین برای ابتلا به ایدز را گزارش کرده‌اند (رابرتسون، 2004). رفتارهای خطرناک جنسی در میان نوجوانان بی‌خانمان بیشتر از نوجوانان دارای سرپناه اسـت، زیرا احتمال بیشتری وجود دارد که نوجوانان بی‌خانمان برای ادامه‌ی زندگی در روابط جنسی درگیر شوند. 20 درصد نوجوانان فراری در لس‌آنجلس برای ادامه‌ی زندگی تن به روابط جنسی می‌دهند، در حالی که این میزان برای نوجوانان غیرفراری برابر با 0/2 درصد اسـت (یتس و همکاران، 1988). داشتن چندین شریک جنسی به طور همزمان یکی دیگر از مشخصه‌های این گروه از نوجوانان اسـت. در نیویورک‌سیتی، 47 درصد پسران و 16 درصد دختران فراری، داشتن 10 شریک جنسی از جنس مخالف یا بیشتر را گزارش کرده‌اند.
علاوه بر ابتلا به ویروس HIV، رفتارهای جنسی نوجوانان فراری آنان را بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری‌های مقاربتی جنسی و حاملگی قرار می‌دهد. در حدود 50 تا 71 درصد این نوجوانان خیابانی، ابتلا به یکی از اختلالات مقاربتی را گزارش کرده‌اند (شالویتز و همکاران، 1990). در نیویورک، 25 درصد دختران فراری یک مورد حاملگی را طی سه ماه گذشته (در زمان پژوهش) گزارش کرده‌اند (روترام- بورس و همکاران، 1994).
یکی از مشکلات مرتبط با این رفتارهای خطرآفرین جنسی در این نوجوانان، مصرف زیاد مواد اسـت. بیش از 50 درصد نوجوانان پسر بی‌خانمان لس‌آنجلس بیشتر اوقات یا همیشه هنگام انجام عمل جنسی برای ادامه‌ی زندگی خود از مواد استفاده کرده بودند (پنبریج، فریس و مک‌کانزی (5)، 1992). فرار از خانه در اوایل نوجوانی با مصرف مواد و الکل همبستگی دارد (ویندل (6)، 1989). در نیویورک، 19 درصد دختران و پسران فراری مصرف کوکائین و هروئین، 43 درصد آنان مصرف ماری‌جوانا و 71 درصد مصرف الکل را گزارش کرده‌اند (کوپمن (7) و همکاران، 1994).
استفاده‌ی همزمان از مواد و الکل نیز در این نوجوانان بسیار زیاد اسـت. یک‌چهارم نوجوانان بی‌خانمان، استفاده‌ی همزمان از الکل و مواد را گزارش کردند (آپشار (8)، 2003). نوجوانان بی‌خانمان که مشکل مصرف الکل دارند، در سنین کمتری مصرف الکل را شروع کرده‌اند، اختلالات اجتماعی بیشتری دارند و نسبت به نوجوانان دارای سرپناه، به دفعات بیشتری از الکل استفاده می‌کنند (رابرتسون، a,b 1989). این نوجوانان تاریخچه‌ای از درگیری و زد و خورد دارند، به طوری‌که از خانه بیرون انداخته می‌شوند، در نتیجه، سابقه‌ی بیشتری در به‌دست‌آوردن درآمد از راه‌های غیرقانونی دارند.
رابطه‌ی بین رویدادهای تنش‌زا و سلامت روانی، به طور کامل روشن و اثبات شده اسـت. با توجه به فشارهای روانی و تنیدگی‌هایی که در زندگی این نوجوانان وجود دارد، تعجبی ندارد که آنها در معرض خطر زیادی برای ابتلا به اختلالات روانی قرار گیرند. انگلاندر (9) (1984)، مشاهده کرد دختران فراری به طور معناداری عزت‌نفس کمتری از دختران دیگر دارند و به احتمال زیاد صفات نامطلوب اجتماعی را به خود نسبت می‌دهند. این دختر خانواده‌های خود را غیرحمایت‌کننده‌تر از پسران فراری ادراک می‌کنند. اگرچه نوجوانان بی‌خانمان از نظر اهداف، آمال و آرزوهای خود شبیه به نوجوانان دیگرند، اما احتمال بیشتری وجود دارد که احساس تنهایی کنند و تنها بمانند، کمتر در جمع دوستان و همسالان خود قرار گیرند و احساس کنند که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند.
پژوهش خرم‌آبادی و طالبیان شریف (1385) از جمله پژوهش‌های داخلی اسـت که به بررسی شیوه‌های حل مسئله، سبک‌های والدینی و منبع مهار در دختران فراری پرداخته اسـت. آزمودنی‌های این پژوهش را 30 دختر فراری ساکن در بهزیستی شهر تهران تشکیل می‌دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که سبک والدینی دختران فراری مستبدانه و منبع کنترل این دختران بیرونی بود و در موقعیت‌های مسئله‌زا از شیوه‌های ناکارآمد حل مسئله استفاده می‌کردند.
در پژوهش دیگری حمیدی (1383) ساخت خانواده، سبک دلبستگی دختران فراری و اثربخشی خانواده‌درمانی و درمان حمایتی را در تغییردادن آنها بررسی کرد. گروه نمونه‌ی این پژوهش شامل 50 نفر از دختران فراری در مجتمع قضایی ارشاد، مرکز مداخله در بحران بهزیستی، خانه ریحانه‌ی و کانون اصلاح و تربیت و خانواده‌های آنها بودند. محققان ابتدا ساخت خانواده و سبک دلبستگی این دختران فراری را مورد ارزیابی قرار دادند و سپس 15 نفر از آنان را که دارای سبک دلبستگی ناامن و ساخت خانوادگی ناکارآمد بودند، در گروه مداخلات درمانی خانواده‌درمانی سیستمی به همراه روان‌درمانگری حمایتی (درمان ترکیبی) قرار دادند. این گروه در 10 جلسه‌ی درمانی ترکیبی شرکت کردند و سپس مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد:
- ساخت خانواده‌‌ی دختران فراری ناکارآمد اسـت و عملکرد آنها در سازه‌های "نقش‌های خانوادگی"، "ابراز عواطف" و "حل مشکل" کمتر از هنجار جامعه اسـت؛
- توزیع سبک دلبستگی دختران فراری با جامعه‌ی بهنجار تفاوت معناداری دارد، به طوری‌که درصد سبک‌های دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا در آنها به ترتیب 8، 10 و 68 درصد اسـت؛
- سبک دلبستگی دختران فراری با سبک دلبستگی مادرانشان رابطه‌ی مثبت و معنادار و با سبک دلبستگی پدرانشان رابطه‌ای مثبت و غیرمعنادار داشت؛
- کاربرد خانواده‌درمانی به همراه درمانگری حمایتی به طور معناداری منجر به بهبود ساخت خانواده‌ی دختران فراری و عملکرد آنها در سازه‌های "نقش‌های خانوادگی" ابراز عواطف" و "حل مشکل" شده اسـت.
ماندی (10) و همکاران (1990)، مشاهده کردند 30 درصد نوجوانان بی‌خانمان، مبتلا به علائم روان‌پریشی‌اند. این نوجوانان در سطح بالایی به افسردگی و رفتارهای خودکشی ابتلا دارند.
نوجوانان فراری در سطح بالایی مبتلا به اختلالات سلوکی‌اند و همیشه مشکلاتی را با مدرسه و تحصیل دارند. در حدود نیمی از نوجوانان فراری شهر نیویورک، از مدرسه اخراج شده یا ترک تحصیل کرده‌اند یا مردود شده‌اند. آنهایی هم که در مدرسه حضور پیدا می‌کنند، نمره‌های کم و پیشرفت تحصیلی بسیار ناچیزی دارند (رابرتسون، 2004).
زندگی در خیابان، بسیاری از نوجوانان بی‌خانمان را در گروه‌های جرم‌آفرین و مجرم درگیر می‌کند. در نیویورک، 21 درصد نوجوانان فراری طی سه ماه گذشته (در زمان پژوهش) بیشتر وقت خود را در زندان گذرانده‌اند (روترام- بورس و همکاران، 1991). بسیاری از رفتارهایی که سبب می‌شوند نوجوانان بی‌خانمان در جرم درگیر شده و با مراجع قضایی و قانونی درگیر شوند، مربوط به ارضای نیازهای اساسی آنان اسـت (برای مثال دزدیدن پول برای غذا و دزدیدن لباس برای گرم‌نگاه‌داشتن خود). فراهم‌کردن کار برای آنها، راه‌حل فوری برای مقابله با مشکل آنان نیست، زیرا سن بسیاری از آنها برای کارکردن هنوز قانونی نیست. در حدود 40 درصد نوجوانان بی‌خانمان گزارش کرده‌اند که درآمد آنها از راه‌های غیرقانونی تأمین می‌شود و 20 درصد اظهار داشته‌اند برای به دست‌آوردن غذا و سرپناه به روابط جنسی تن می‌دهند و خودفروشی می‌کنند (رابرتسون، 2004).
کشف نقش‌های اجتماعی، شکل‌گیری هویت و تجربه‌ی روابط جنسی، مواد، الکل و سایر رفتارهای خطرناک، از ویژگی‌های بسیاری از نوجوانان اسـت، اما نوجوانان فراری در سطح شدید و خطرناکی دست به این رفتارها می‌زنند و این کار را برای ادامه‌ی زندگی فلاکت‌بار خود انجام می‌دهند.
نوجوانان بی‌سرپناه، قربانی جامعه‌ای هستند که نه حمایتی برای آنان فراهم کرده و نه سرپرستی برای توجه به نیازهای آنان در اختیار آنان گذاشته اسـت و آنها را برای ادامه‌ی زندگی و رفع نیازهای اولیه و ضروری خود تحت فشار قرار داده اسـت. این قربانی‌شدن نه تنها عزت‌نفس آنان را پایین می‌آورد، بلکه ارزش خود آنان و نظرشان در مورد آینده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. بسیاری از این نوجوانان، زندگی را بی‌معنا، پوچ و زجرآور می‌دانند و معتقدند که باید از شر زندگی خلاص شوند. حتی بعضی از این نوجوانان تلاش دارند تا دیگران را نیز قربانی کنند، بنابراین این نوجوانان هم برای خود و هم برای جامعه خطرهایی را به بار می‌آورند.

پژوهش‌های موردی انجام‌شده در مورد نوجوانان بی‌خانمان

درک تجارب نوجوانان خیابانی برای کمک به نوجوانان برای ایجاد الگوهای ثابت زندگی با استفاده از تعاملات مثبت روزانه بسیار کلیدی اسـت. به جای تأکید بر زندگی نوجوان در یک دوره‌ی زمانی، شاید بهتر باشد به روندی که وضعیت نوجوانان را در طول زمان شرح می‌دهد، تأکید داشته باشیم. اگرچه ممکن اسـت مسیر زندگی نوجوانان دختر و پسر بی‌خانمان تغییر کند، اما حداقل شش گروه از نوجوانان بی‌خانمان وجود دارند که عبارتند از:
1. آنهایی که والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست داده‌اند؛
2. افراد همجنس‌خواه؛
3. نوجوانانی که مشکلات سلامت روانی طولانی‌مدت و پایداری دارند؛
4. افرادی که توسط خانواده‌هایشان از خانه بیرون انداخته شده‌اند؛
5. آنهایی که از نظر جنسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند؛
6. نوجوانانی که مشکل مصرف مواد دارند.
همان‌گونه که اشاره شد، به طور معمول جوانان در چند مورد از این طبقات و مقوله‌ها قرار می‌گیرند، که این موضوع را در مطالعات موردی که در زیر ارائه می‌شود، مشاهده می‌کنید. این مطالعه‌های موردی از نوشته‌هایی استخراج شده‌اند که از سابقه‌ی خانوادگی و زندگی 300 نوجوان فراری که طی سال‌های 1988 تا 1990 به دنبال یافتن سرپناهی در نیویورک بوده‌اند، تهیه شده اسـت. این نوجوانان در بدو ورود به پناهگاه 12 تا 17 ساله بوده و بین 2 تا 6 سال مورد مطالعه قرار گرفته‌اند (روترام- بورس و همکاران، 1994).

از دست‌دادن والدین در اثر مرگ یا ‌طلاق

نوجوانانی که در کودکی والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست می‌دهند، خانه را در سنین کم ترک می‌کنند و نمی‌توان پیش‌بینی کرد که خانواده‌های آنان موقعیت ثابتی را برای آنها ایجاد کنند. اگر مکان زندگی ثابتی برای این نوجوانان پیدا بشود، زندگی آنها نیز تثبیت می‌شود. با این حال، اغلب یک خانه‌ی گروهی نیز برای آنان مشکل‌آفرین اسـت. کارکنان این خانه‌های گروهی انتظارات غیرواقع‌گرایانه‌ای در مورد توانایی این نوجوانان برای پایبندی به نظام خانواده دارند، در نتیجه، انتظارات خود را از هر نوجوان به طور انفرادی و منحصر به فردی تنظیم نمی‌کنند. بنابراین، مسیرهای زندگی این نوجوانان ممکن اسـت به صورت مشکل‌آفرینی ادامه یابد.
سرگذشت زندگی جانیس، نمونه‌ای از این زندگی اسـت. وقتی جانیس 10 ساله بود، مادرش مرد. او در 15 سالگی شروع به پیش‌بینی‌های ناگوار در مورد آینده‌اش کرد. او پس از مرگ مادر با عمه‌اش زندگی می‌کرد، ولی با وجود مراقبت و توجهی که عمه‌اش به او می‌کرد، از مدرسه فرار کرد و پول از او دزدید. جانیس می‌گوید: "من به دنیا آمده‌ام تا او را دیوانه کنم و من هم مثل او دیوانه شوم". جانیس و عمه‌اش توافق دارند که بهترین کار این اسـت که او را در مدرسه‌ی شبانه‌روزی نگهداری کنند.
جانیس در مدرسه متلاطم و ناراحت بود. او مدرسه را دوست داشت، اما تنهایی و نداشتن هم‌صحبت و ملاقات‌کننده او را ناراحت می‌کرد، روزی که احساس خشم شدیدی کرد، به طور تکانشی مدرسه را ترک کرده و به طرف نیویورک حرکت می‌کند. سپس اتوبوسی که مربوط به ترمینال مرکزی بزرگ‌تری بود، سوار می‌شد. سپس در آنجا نوجوانانی را در خیابان‌ها می‌بیند که از طریق گوش‌بری و تیغ‌زدن دیگران و تن‌دادن به روابط جنسی و پرداختن به فحشا و فروش مواد پول درمی‌آورند. او می‌گوید، وقتی به آنجا رفتم، فقط مشاهده کردم و شخصاً دست به انتخاب زدم و تلاش کردم تا با افراد ناباب باشم و تمام این کارها را خودم انجام دادم.
او در این حین شروع به مصرف کوکائین کرده و می‌گوید: "هر کس دیگری هم بود، این کار را می‌کرد، من اولین روزی که کوکائین مصرف کردم، اصلاً اذیت نشدم. من می‌توانستم بروم و تمام شب را به جای خوابیدن از طریق خودفروشی پول دربیاورم. اما به زودی متوجه شدم که حامله‌شده‌ام و به خود گفتم یا نوزاد یا مواد، و نوزاد را انتخاب کردم".
جانیس در حالی که حامله بود، شب را در خیابان‌‌ها خوابید تا اینکه یک مددکار اجتماعی او را به اینجا منتقل کرد. این نقطه‌ی شروعی برای یک‌سری از زندگی‌های پناهگاهی او بود؛ از جمله خانه‌های گروهی، پناهگاه‌های فراریان و آپارتمان‌های رفاهی. او در طول دوره‌ی نوجوانی‌اش دو بار به دلیل حمله‌های عصبی در بیمارستان بستری شد، او خودش را فردی الکلی توصیف می‌کند، اما تصمیم گرفته از مواد استفاده نکند، اگرچه یک سال سابقه‌ی مصرف مواد داشته اسـت.
جانیس، موردی از دختران فراری اسـت که ابتدا بی‌خانمان و بعد یک کودک سازمانی شد و هم‌اکنون تصمیم دارد در امتحانات دبیرستان شرکت کند و می‌خواهد یک تکنسین دارویی شود، اما در حال حاضر بچه‌های او تمام وقت او را پر کرده‌اند. هر دو دختر او مبتلا به آسم و تنگی نفس‌اند و او پیوسته در حال رفت و آمد به بیمارستان اسـت. زندگی او تقریباً تثبیت شده و او خود را خوشبخت می‌داند. او راه درازی را پیش‌رو دارد تا به اهدافش برسد و بسیار شاکر اسـت که نتیجه‌ی آزمایش HIV او منفی بوده و رفتارهای جنسی خطرآفرینی که در خیابان‌ها داشته، او را مبتلا به ایدز نکرده اسـت.

نوجوانان دارای مشکلات روانی حاد و مزمن

نوجوانانی که سابقه‌ای طولانی‌مدت از مشکلات روان‌پزشکی و مشکلات سلوکی دارند نیز ممکن اسـت از خانه فرار کنند یا به اجبار از خانه بیرون انداخته شوند. جریان زندگی ویلیام، نشان‌دهنده‌ی مسیری اسـت که یک نوجوان مبتلا به مشکلات سلوکی که از خانه بیرون انداخته شده اسـت، طی می‌کند. زمانی که ویلیام 10 ساله بود، شروع به فرار از مدرسه، اذیت و آزار در کلاس درس، دزدی از مغازه‌ها و سیگارکشیدن کرد. مادرش زن تنهایی بود که سه کودک کوچک‌تر دیگر نیز داشت. او به ویلیام گفت که نمی‌تواند او را کنترل کند و روز به روز بیشتر به تنبیه ویلیام می‌پرداخت. همان‌طور که به مشکلات سلوکی ویلیام اضافه می‌شد، مادرش ناامیدتر می‌شد. وقتی او 13 ساله بود، مادرش به او گفت مجبور اسـت خانه را ترک کند. آن شب وقتی برای تقاضای فرصت دیگری به خانه برگشته بود، مادرش قفل‌ها را عوض کرده بود که مبادا ویلیام دزدکی وارد خانه شود.
ویلیام شب اول را خارج از خانه و در خیابان سپری کرد و سپس از نوجوانان شنید که پناهگاه‌هایی برای فراریان وجود دارد. وقتی به او اجازه داده شد، یک سال در آنجا زندگی کرد. در طول این مدت تماس کمی با مادرش داشت. مادرش در جلسات روان‌درمانی اظهار کرد که نمی‌خواهد او را به خانه بازگرداند. او گفت که وقت زیادی صرف کنترل ویلیام کرده اسـت، اما نتوانسته موفق شود. ویلیام بیشتر اوقات خود را در نزدیکی پناهگاه به سر می‌برد و با پسرهای همسایه پاتوق داشتند و دور هم جمع می‌شدند. در 14 سالگی پلیس از ویلیام خواست که برای پیداکردن دلال‌ها و فروشندگان مواد به آنها کمک کند، زیرا گفته بود که برای داشتن پول احساس فشار می‌کند. او مدت کوتاهی در مرکز نگهداری جوانان زندگی کرد و سپس به خانه‌ی گروهی منتقل شد. ویلیام در این زمان شروع به خرید و فروش مواد کرد و این کار را ادامه داد و در نتیجه از مدرسه اخراج شد. در 17 سالگی، به هنگام حمل مواد غیرقانونی، دستگیر و زندانی شد. زندانی‌شدن برایش بسیار سخت بود. اگرچه او قد بلند و قوی بود، باز هم چندین مرتبه قربانی خشونت شد و در زندان مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.
وقتی ویلیام در 20 سالگی از زندان آزاد شد، اگرچه زندگی در خارج از زندان را بسیار دوست داشت، اما دیدگاه بدبینانه‌ای داشت. او می‌گفت برای یک پسر سیاه‌پوست بدون تحصیل فقط دو گزینه وجود دارد: یا پرداختن به کارهای کثیف یا زندگی در خیابان‌ها. ویلیام به دنبال یافتن کاری رفت و شروع به برقراری ارتباط با دختران کرد. او در معرض خطرهای زیادی قرار دارد، از جمله ابتلا به بیماری‌های مقاربتی و عفونت HIV، پیدانکردن کار، ابتلا به بیماری‌های روانی مانند افسردگی و افکار خودکشی، درگیری در فروش مواد و غیره. او بیرون انداخته شد تا یک کودک سازمانی، فراری و سپس مجرم شد.

بی‌خانمانی ناشی از بی‌برنامه‌بودن خانواده

گروه زیادی از نوجوانان بی‌خانمان می‌شوند، زیرا در دوره‌ی کودکی و نوجوانی، خانواده‎‌ی آنها فاقد منابع شخصی برای تهیه‌ی نیازهای اساسی و اولیه‌ی زندگی‌اند (مثل سرپناه، غذا، دارو و لباس). نوجوانان در این خانواده‌ها به طور نسنجیده‌ای رها می‌شوند تا این منابع را برای خانواده‌ها یا برای خودشان تهیه کنند. افزایش مشکل خانواده‌های بی‌خانمان در مشکل بی‌خانمانی نوجوانان نقش بسزایی دارد. مورد مربوط به شون یکی از این موارد اسـت:
وقتی مادر شون، آپارتمان محل سکونت خود را از دست داد، به پناهگاه بی‌خانمان‌ها منتقل شدند. سیاست پناهگاه نشان داده اسـت که به کودکان کوچک، نه نوجوانان، اجازه‌ی زندگی داده می‌شود. کارکنان پناهگاه به شون کرایه‌ی قطار زیرزمینی دادند و او را در پناهگاه نوجوانان فراری جای دادند که با قطار زیرزمینی تا آنجا یک ساعت فاصله داشت. شون سعی می‌کرد تماس خود را با خانواده‌اش حفظ کند و انتظار داشت که مادرش به زودی یک آپارتمان پیدا کند. اما تماس بسیار سخت بود، زیرا مادرش تلفن نداشت و پیوسته از پناهگاهی به پناهگاه دیگری منتقل می‌شد. مشاور او پیشنهاد کرد که در خانه‌ی گروهی زندگی کند و بدین‌ترتیب زندگی پناهگاهی شون شروع شد.
شون در 16 سالگی از مدرسه اخراج شد و زندگی را بسیار رنج‌آور و سخت دید. در پناهگاه، او همراه با دوستانش شروع به مصرف هروئین کرد. به زودی دریافت که هروئین برای او بسیار مشکل‌آفرین اسـت و متوجه شد که پسرها در پناهگاه برای به دست‌آوردن هروئین تن به روابط جنسی با مردان می‌دهند. او نیز برای تأمین مواد خود دست به این کار زد. در همین حین او شروع به برقراری روابط عاشقانه با یک دختر پناهگاهی کرد. اما چند ماه بعد این دختر حامله شد و حاصل آن تولد پسری بود. پس از چندی بار دیگر آن دختر حامله شد و شون به او کمک کرد تا بچه‌هایشان را بزرگ کنند، تا اینکه دکتر شون پیشنهاد کرد که او آزمایش HIV بدهد و متأسفانه نتیجه‌ی آن مثبت بود. همسر شون با شنیدن این موضوع می‌خواست خودکشی کند. این فکر که با مرگ او و شون و فرزندانشان یتیم و آواره خواهند شد، آزارش می‌داد و حتی بدتر از آن این فکر بود که هر چهار نفر آنان در اثر ابتلا به ایدز خواهند مرد. او سپس به کمک مشاور توانست آزمایش ایدز بدهد و نتیجه‌ی آن هم برای خودش و هم برای فرزندانش منفی بود. با این حال، همیشه افسرده و نگران بود، بویژه در حین برقراری روابط جنسی با شون. با وجود این، با اینکه از راه‌های انتقال ویروس HIV آگاه بود، تمایلی به استفاده از کاندوم نداشت.

آزار و اذیت جنسی

‌آزار و اذیت جنسی همیشه یکی از عوامل اصلی بی‌‌خانمانی در میان دختران نوجوان بوده اسـت (بوکی، 1987). برآورد دقیق میزان این مشکل نیست. برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بی‌خانمان شده، نشان می‌دهد هم در دختران و هم در پسرانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند، میزان فرار از خانه بین 23 تا 70 درصد اسـت (روترام- بورس و همکاران، 1991).
به درستی، روشن نیست که میزان جوانان بی‌خانمانی که مورد سوء استفاده‌ی جنسی واقع شده‌اند، زیادتر اسـت یا سایر نوجوانانی که در شرایط تنش‌زا زندگی می‌کنند (مثل آنهایی که همجنس‌خواه‌اند یا در محله‌های فقیرنشین زندگی می‌کنند). زندگی لاشل نمونه‌ای از داستان زندگی نوجوانانی اسـت که بی‌‎خانمانی آنها مرتبط با قربانی‌شدن اسـت.
لاشل می‌گوید، دوران کودکی‌اش مصادف با یک سری حوادث آزاردهنده بوده که یکی پس از دیگری رخ می‌داده اسـت. لاشل وقتی 12 ساله بود، پس از تجربه‌کردن چیزی که آن را «آخرین سر سوزن یا پرکاه» نامیده، از خانه بیرون انداخته شده اسـت؛ یعنی درست وقتی که لاشل به مادرش گفته که شوهر جدید مادرش از نظر جنسی او را مورد آزار و اذیت قرار داده اسـت، مادرش او را به دلیل دروغگویی کتک زده و از خانه بیرون کرده اسـت. لاشل وقتی به پناهگاه فراریان رسیده، بسیار افسرده و خشمگین بوده اسـت. بعدها لاشل و مادرش بارها آشتی می‌کردند و لاشل به خانه بازمی‌گشت. اگرچه ناپدری لاشل بازهم نسبت به او دید جنسی داشت. لاشل کابوس‌های وحشتناکی درباره‌ی این حادثه داشت و احساس ناامنی، عدم اطمینان و نگرانی می‌کرد.
حسینیان و خدابخشی کولائی (1383) رابطه‌ی بین فرار دختران و سابقه‌ی بدرفتاری و خشونت جسمانی و سوءاستفاده‌ی جنسی در دوران کودکی را در 50 دختر فراری با میانگین سنی 16-20 سال ساکن در شهر تهران بررسی کردند. آنها با این دختران فراری مصاحبه‌ای ساختار یافته انجام دادند و دریافتند که 12 درصد این دختران فراری بی‌سواد، 26 درصدشان دارای تحصیلات ابتدایی، 56 درصدشان دارای تحصیلات راهنمایی و 6 درصدشان دارای تحصیلات دیپلم بودند. 80 درصد این دختران متعلق به جایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین، 16 درصدشان از طبقات متوسط و 4 درصد آنان از طبقات بالای جامعه بودند. از این 50 دختر فراری، 78 درصدشان در کودکی مورد بدرفتاری و خشونت جسمانی قرار گرفته بودند و 36 درصدشان در کودکی مورد سوءاستفاده‌ی جنسی واقع شده بودند. یافته‌ها نشان داد که بین آزار و اذیت جسمانی و فرار دختران رابطه‌ی مثبت و معناداری وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Greenblatt
2. Yates
3. Stricof, Novick & kennedy
4. Shalwitz
5. Pennbridge, Freese & Mackenzie
6. Windle
7. Koopman
8. Upshur
9. Englander
10. Mundy

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

عوامل و رفتارهای خطرآفرین نوجوانان بی‌خانمان


ادامه مطلب ...

خدمات اجتماعی به نوجوانان بی‌خانمان

[ad_1]

نیاز به خدمات اجتماعی

ایالت متحده‌ی آمریکا، از جمله کشورهایی اسـت که از احکام سازمان ملل در مورد حقوق اساسی کودکان در مورد داشتن غذا، پناهگاه و مراقبت بهداشتی در محیطی امن و سالم تا 18 سالگی حمایت می‌کند (قطعنامه‌ی سازمان ملل درباره‌ی حقوق کودکان (1)، 1991). با این حال، هیچ تلاش جدی و منسجمی برای رسیدن به این اهداف در این کشور صورت نگرفته اسـت. بین برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بی‌خانمان در آمریکا شده و تعداد پناهگاه‌ها، آسایشگاه‌ها و خدمات اجتماعی قابل دست‌یابی برای این نوجوانان، شکاف بزرگی وجود دارد (آکادمی ملی علوم (2)، 1988).
مسئله‌ی نگران‌کننده‌تر اینکه، انتقال این نوجوانان به اماکن موجود برای زندگی طولانی‌مدت مشکل اسـت. تعداد مکان‌های اسکان موقتی خیلی بیشتر از تعداد خانه‌های گروهی بلندمدت، ثابت و اماکن پرورشگاهی اسـت. علاوه بر این، سیستم‌های موجود خدمات اجتماعی تصور می‌کنند که بیشتر نوجوانان بی‌سرپناه در 18 سالگی قادرند از خود مراقبت کنند. برای زندگی مستقل برنامه‌های کمی وجود دارد (برای مثال برنامه‌های زندگی انتقالی که از نوجوانان تا 21 سالگی حمایت کمی می‌کنند).
آمارهای به دست‌آمده از شهر نیویورک، نشان‌دهنده‌ی فقدان خانه‌های انتقالی ثابت برای نوجوانان اسـت. شافر و کاتون (3)(1984) برآورد کرده‌اند که در حدود 9.000 تا 12.000 نوجوان بی‌خانمان در نیویورک وجود دارد. بر اساس برآورد پلیس، در سال 1985 این تعداد در هر سال برابر با 20.000 نفر اسـت (شبکه‌ی ملی نوجوانان فراری (4)، 1985). بیش از 85 درصد این نوجوانان، هرگز به خانه‌های خود بازنگشته‌‌اند (روترام- بورس، کوپمن و ارهاردت (5)، 1991). داده‌های دیگری نشان می‌دهند که حداقل 3.000 نوجوان فراری و بی‌خانمان وجود دارند که برای آنها هیچ مکان ثابتی برای زندگی وجود ندارد. این موضوع فقط منحصر به شهر نیویورک نیست، بلکه مشکلی اسـت که در هر یک از مراکز شهری بزرگ آمریکا وجود دارد، برای مثال در لس‌آنجلس برآورد شده که احتمال بازگشت به خانه فقط در مورد 19 درصد نوجوانان در پناهگاه‌ها وجود دارد (راتمن و دیوید (6)، 1985).
به طور کلی، پیوستاری از مراقبت وجود دارد که برای برآورده‌ ساختن نیازهای نوجوانان بی‌خانمان ضروری اسـت. حداقل 6 نوع خدمات برای نوجوانان بی‌خانمان وجود دارد که باید ادامه پیدا کند و به طور ایده‎آل توسعه یابد. این خدمات عبارتند از:

1 . پناه‌گاه‌های اضطراری کوتاه‌مدت:

کنگره‌‎ی آمریکا در سال 1974 به عنوان نتیجه‌ای از اقدام به فرار و بی‌خانمانی نوجوانان، اقدام به ایجاد شبکه‌ی ملی برای تأسیس پناهگاه‌های مسکونی کوتاه‌مدت برای نگهداری حدود 300.000 نوجوان به طور سالیانه کرد. در حالی که ارائه‌دهندگان خدمات، اظهار کردند که تعداد نوجوانان بی‌خانمان در حال افزایش اسـت، بودجه‌ی آنها قطع شد. برای مثال، در یک دوره‌ی 12 ماهه در لس‌آنجلس، 65 درصد از 4500 مورد تقاضای زندگی در پناهگاه، رد شد، زیرا فضای کافی موجود نبود (پنبریج و همکاران، 1990). این کوتاهی و قصور در ارائه‌ی خدمات، منجر به انتخاب از میان نوجوانان بی‌سرپناه برای زندگی در پناهگاه‌های اضطراری شد. از این‌رو اغب هیچ مکان ثابتی برای نوجوانان بی‌سرپناه قابل دسترسی نبود و خیلی از آنان برای مدتی طولانی در پناهگاه‌های اضطراری موقتی زندگی می‌کردند. در پناهگاه‌های موقتی، یک مددکار اجتماعی وجود دارد که تلاش می‌کند تا نوجوان را با خانواده‌اش آشتی دهد، یک پرستار کودک وجود دارد که 24 ساعت در هر شبانه‌روز بر نوجوانان نظارت می‌کند و همچنین کارمندی که سرایدار اسـت (برای مثال یک آشپز). نوجوان در آنجا برنامه‌ی روزانه دارد که شامل «ملاقات‌کننده‌ی خانگی» اسـت و طی آن تکالیفی را برای تسهیل مکان ثابت و دائمی به او ارائه می‌دهد (مانند رفتن به مدرسه). در گذشته، پناهگاه‌ها به صورت سازمان‌هایی بودند که خدمات کامل‌تری را ارائه می‌دادند (مراقبت‎‌های پزشکی، مراقبت‌های روانی، برنامه‌های شغلی و تحصیلی) (کندی، 1991). اما امروزه سازمان‌هایی کمی وجود دارند که خدمات کاملی ارائه می‌کنند.

2. خدمات درمانی و برنامه‌های منحصربه فرد:

تعداد نوجوانان بی‌خانمانی که به خدمات و برنامه‌های خاص نیازمندند، زیاد اسـت. برنامه‌های منحصربه فرد برای نوجوانانی طراحی شده‌اند که در یکی از شرایط زیر قرار دارند: آنهایی که می‌خواهند با ترک اعتیاد کنار بیایند؛ افرادی که در خانه زندگی می‌کنند، اما در معرض خطر بیرون انداختن از خانه قرار دارند؛ نوجوانانی که مورد سوء استفاده‌ی جنسی قرار گرفته‌اند؛ آنهایی که همجنس‌خواه‌اند؛ افرادی که توسط دوست‌پسرشان مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند؛ والدین نوجوان و کم سن و سال؛ آنهایی که به HIV مبتلا هستند؛ نوجوانانی که دست به خودفروشی و فحشا می‌زنند و آنهایی که قربانی خشونت‌ها هستند.

3. رویکردهای خدمات جامع:

هرگاه هدف ارائه‌ی خدمات مراقبتی جامع اسـت، حل مشکلات فرد، موضوع اصلی برنامه اسـت. نوجوانان بی‌خانمان نیازهای چندگانه‌ای دارند؛ تشخیص و هماهنگی خدمات مختلف در میان شبکه‌ای از ارائه‌کنندگان خدمات برای موفقیت در ارائه‌ی طرح درمانی با نتایج مثبت بسیار کلیدی و مهم اسـت. دو موضوع اساسی در تعریف رویکرد خدمات جامع وجود دارد؛ اول، مفهوم یک رویکرد کل‌گرا به نوجوانان که به معنای ارائه‌ی خدمات سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی اسـت. با این حال، بیشتر سازمان‌ها نمی‌توانند تمام نیازهای خدمات اجتماعی را برای یک فرد ارائه کنند. از این‌رو سازمان‌های مؤثری که تلاش دارند رویکردی کل‌گرا ارائه دهند، باید در درون جامعه به طور مناسب شبکه‌بندی و توزیع شوند و بخشی از یک فرایند برنامه‌ریزی اجتماعی باشند که نوع مشکلات را مشخص و موقعیتی را تعیین کنند که فرد متخصص بتواند به بهترین وجه این مشکل را حل کند. ارائه‌دهندگان خدمات به راحتی می‌توانند نوجوانان را به مراقبت در سایر جاها ارتباط دهند. دومین معنای اصطلاح «جامع» این اسـت که در مراقبت تداوم وجود داشته باشد و این تداوم تا زمانی که در زندگی نوجوانان ثبات ایجاد شود، ادامه خواهد یافت. هر دو رویکرد کل‌گرا و تداوم در مراقبت، در ارزشیابی از مراقبت از نوجوانان بی‌خانمان، اهمیت دارند.

4. نظام‌های آموزشی و پرورشی خاص:

نوجوانانی که سابقه‌ی فرار از خانه دارند، به طور معمول در مدرسه‌ی معمولی مشکلاتی دارند و احتمال زیادی وجود دارد که به آموزش و برنامه‌های آموزشی و پرورشی خاصی نیازمند باشند (روترام- بورس، روزاریو (7) و کوپمن، 1991). یک مورد از نظام‌های آموزشی طراحی‌شده برای برآورده‌کردن نیازهای نوجوانان بی‌خانمان، راه‌اندازی مدرسه در درون پناه‌گاه‌های اضطراری اسـت (زاکر (8)، 1994). این راه‌حل با پشتیبانی مدارس منطقه‌ای، منجر به ایجاد دبیرستان‌هایی برای نوجوانانی می‌شود که مشکلاتی را در سازگاری با برنامه‌های معمولی و روزانه‌ی ساختاریافته در محیط‌های کلاس معمولی دارند. این مدارس اغلب ساختار ضعیفی دارند، برای فعالیت‌های شغلی و استخدامی امتیاز دارند، قانون پوشیدن لباس راحت‌تری دارند و برای فارغ‌التحصیلی اولیه جداول زمانی با مسیر سریع و تند دارند.

5. مکان‎های مسکونی ثابت:

بسیاری از نوجوانان بی‌خانمان، مکان‌های پرورشی ضعیف و محیط‌های خانوادگی توأم با مشکل را ترک کرده‌اند. برای این نوجوانان، برگشت به خانه امکان‌پذیر نیست. این نوجوانان باید یا در خانه‌های پرورشگاهی، یا در خانه‌های گروهی، ساکن شوند، اما اغلب پیداکردن چنین جایی برای آنها مشکل اسـت؛ بویژه پسران و نوجوانانی که سابقه‌ی مشکلات سلوکی یا مصرف مواد دارند. اگر افرادی وجود داشته باشند که بتوانند آنها را به فرزندخواندگی قبول کنند، باید مهارت‌های زیادی برای حل مشکل داشته باشند. با این حال، والدین پرورش‌دهنده اغلب آموزش ندیده‌اند تا به طور مؤثری با مشکلات چندگانه‌ی این نوجوانان دست و پنجه نرم کنند. بنابراین خانه‌های گروهی که کارکنان آن آموزش بهتری دیده‌اند و تجربه‌ی بیشتری در مورد این نوجوانان دارند، مکان مطلوبی برای این نوجوانان بی‌خانمان اسـت. با این حال، متأسفانه خیلی از موقعیت‌های خانه‌های گروهی به شکل دیگری می‌توانند مشکل‌آفرین باشند. اگر نوجوان خشونت‌طلب، در خانه‌ی گروه اجازه‌ی اسکان بگیرد، اسکان توأم با امنیت سایر نوجوانان پناهگاه را به مخاطره می‌اندازد. این نوجوانان که از محیط‌های خانگی ضعیف فرار کرده‌اند، در فرار از محیط‌های خانه‌های گروهی شک و تردید دارند. باید محدودیت‌های موقعیتی را در مورد نوجوانان دارای مشکل به عنوان فرایند تحولی و تکاملی در نظر بگیریم که طی آن نوجوانان و مراقبت‌کنندگان آنها قواعد و انتظارات را با یکدیگر به بحث و گفت و گو می‌گذارند. اگر قواعد و مقررات، سخت و غیرقابل انعطاف باشند، احتمال اینکه نوجوانان آنان را رعایت کنند، بسیار کم و حتی غیرممکن اسـت. طراحی الگوسازی‌های تحولی پیچیده از قواعد و قاعده‌های رفتاری پناهگاه‌ها مشکل اسـت و به کارگیری آنها در زندگی روزمره‌ی نوجوانان حتی از آن هم مشکل‌تر اسـت. با این حال، برای پیگیری و ادامه‌ی برنامه‌های مؤثر لازم و مورد نیاز اسـت.

6. انتخاب زندگی مستقل و انتقالی برای جوانان 18 تا 21 ساله:

بیشتر نوجوانانی که مشکلات زیادی دارند و در پرورشگاه زندگی می‌کنند، بزرگسالانی می‌شوند که در 18 سالگی کار و محل زندگی ثابتی ندارند. با این حال، اغلب نوجوانان 18 ساله فاقد صلاحیت و شرایط لازم برای استفاده از خدمات اجتماعی محسوب می‌شوند. روان‌شناسان معتقدند خطری در مورد انتقال‌های تحولی خاص وجود دارد. از این‌رو نیاز به خدمات انتقالی به نوجوانان 18 تا 23 ساله که در حال انتقال به دوره‌ی بزرگسالی هستند، بسیار مبرم اسـت. خدمات انتقالی اغلب متشکل از یک خانه در محله‌ای فقیرنشین اسـت که 8 تا 10 نوجوان در آن زندگی می‌کنند. در این خانه‌ها والدین خاصی وجود دارند که آموزش‌های خاصی برای کار با نوجوانان در معرض خطر دیده‌اند. قواعد توسط ساکان خانه و بزرگسالانی که بر آنها نظارت دارند، تدوین می‌شود. نوجوانان تا زمانی‌که در این خانه‌ها زندگی می‌کنند، باید رفتار خوبی داشته باشند و در جهت رسیدن به هدف زندگی مستقل حرکت کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. united nations convention on the rights of the child
2. national academy of sciences
3. Shaffer & Caton
4. national network of runaway youth
5. Koopman & Ehrhardt
6. Rothman & David
7. Rosario
8. Zucker

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

سیاست اجتماعی چیست؟ فرهنگ شناسیاز دید اقتصاد دانان امروزی سیاست اجتماعی، و کسانی که مسول انجام و تطبیق آن می باشند معرفی معاونت ها امور اجتماعی و …مالی و اقتصاد شهری برنامه ریزی و توسعه شهری و امور شورا خدمات شهری و محیط زیست حمل و پاسخ‌های رییس سازمان تامین اجتماعی به سوالات …پاسخ‌های رییس سازمان تامین اجتماعی به سوالات کاربران خبر آنلاین انواع آسیبهای اجتماعیانواعمقدمه مسئله مربوط به آسیبهای اجتماعی از دیرباز در جامعه بشری مورد توجه اندیشمندان اخبار ایران و جهاناخبار تهراناخبار سیاسیاخبار …اخبار ایران و جهانسامانه اطلاع رسانی تهراناخبار تهراناخبار سیاسیاخبار اقتصادی اخباراخبار اجتماعی، اخبار اجتماعی ایران،اخبار اجتماعی اخباراخبار اجتماعیاخبار اجتماعی ایراناخبار اجتماعی روزسایت اخباراخبار امروز پیشینه کلاس های چند پایه تدریس در کلاس های چند پایه، پدیده تازه ای نیست در برخی از کشورها، به ویژه در کشورهای ترجمه کل ریدینگ های زبان انگلیسی چهارم دبیرستانترجمه کل ریدینگ های کتاب زبان انگلیسی سال چهارم دبیرستان درس اول چرا ورزش‌ مهم‌ است‌جدیدترین خبرهای شهرستان ورامین خبر فارسیحجت الاسلام سید رضا تقوی ظهر دوشنبه در حاشیه سفر به شهرستان ورامین و دیدار با جمعی از جامعه شناسی به زبان ساده برای مطالعات شهری …متنی که ملاحظه می کنید بخشی از بحث های من در کلاس جامعه شناسی است که در ترم اول


ادامه مطلب ...

عوامل و رفتارهای خطرآفرین نوجوانان بی‌خانمان

[ad_1]

نوجوانان بی‌خانمان، اعمال خطرآفرین زیادی را تجربه می‌کنند. استرس و تنشی که این نوجوانان تجربه می‌کنند، ناشی از رفتارهای مشکل‌‌آفرین آنان اسـت و آنها را در معرض نتایج منفی بلندمدتی قرار می‌دهد. با این حال، بسیاری از این رفتارها راهبردهایی هستند که نوجوانان فراری از آنها برای حفظ و بقای خود، در حین زندگی در خیابان‌ها استفاده می‌کنند (برای مثال، روی‌آوردن به فحشا برای تأمین غذا یا سرپناه).
در بسیاری از موارد، این نوجوانان مشکلاتی را برای ارضای ضروری‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای خود مانند داشتن سرپناه، نیاز به غذا، امنیت و سلامت دارند. پنجاه‌درصد مشکلاتی که آنها با آن مواجه‌اند، مربوط به تأمین غذا و لباس اسـت (رابرتسون، 2004). خیلی از آنها حتی در تسهیلات عمومی، سرپناهی پیدا نمی‌کنند، زیرا اغلب ظرفیت این تسهیلات عمومی تکمیل شده اسـت. بیشتر این نوجوانان مجبورند در جاهایی زندگی کنند که سکنی‌گزیدن در آن مکان‌ها از نظر نیروی پلیس غیرقانونی اسـت (گرین بلات (1) و رابرتسون، 1993). در پژوهشی مشاهده شد که سه ماه قبل از اینکه نوجوانان خیابانی بتوانند جایی را برای زندگی در نیویورک‌سیتی پیدا کنند، بیست‌ درصدشان از نظر فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، بیست درصدشان از نظر جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند، بیست درصدشان مورد سرقت واقع شده بودند یا دست به سرقت زده بودند (توبر، 2003).
بیماری‌های حاد و شدید در نوجوانان فراری، بیشتر دیده می‌شود تا در نوجوانان غیرفراری (یتس (2) و همکاران، 1988)، به طوری‌که در حدود یک پنجم این نوجوانان فراری به بیماری خاص یا آسیب جدی مبتلا هستند (رابرتسون، 2004).
شیوع ویروس و عفونت ایدز، نیاز به مراقبت‌های بهداشتی را برای نوجوانان بی‌خانمان خاطرنشان می‌کند. در حدود 4 درصد این نوجوانان به ایدز مبتلا می‌شوند (استریکوف، ناویک و کندی (3)، 1990). برآورد شده که بیش از 8 درصد این نوجوانان در شهر سانفرانسیسکو مبتلا به ایدز خواهند شد (شالویتز (4) و همکاران، 1990). این میزان بالای عفونت ایدز در میان نوجوانان بی‌خانمان به دلیل وجود سطح بالایی از ویروس HIV در میان شریک‌های جنسی آنهاست، به طوری‌که در حدود نیمی از این نوجوانان حداقل یک‌بار انجام رفتارهای خطرآفرین برای ابتلا به ایدز را گزارش کرده‌اند (رابرتسون، 2004). رفتارهای خطرناک جنسی در میان نوجوانان بی‌خانمان بیشتر از نوجوانان دارای سرپناه اسـت، زیرا احتمال بیشتری وجود دارد که نوجوانان بی‌خانمان برای ادامه‌ی زندگی در روابط جنسی درگیر شوند. 20 درصد نوجوانان فراری در لس‌آنجلس برای ادامه‌ی زندگی تن به روابط جنسی می‌دهند، در حالی که این میزان برای نوجوانان غیرفراری برابر با 0/2 درصد اسـت (یتس و همکاران، 1988). داشتن چندین شریک جنسی به طور همزمان یکی دیگر از مشخصه‌های این گروه از نوجوانان اسـت. در نیویورک‌سیتی، 47 درصد پسران و 16 درصد دختران فراری، داشتن 10 شریک جنسی از جنس مخالف یا بیشتر را گزارش کرده‌اند.
علاوه بر ابتلا به ویروس HIV، رفتارهای جنسی نوجوانان فراری آنان را بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری‌های مقاربتی جنسی و حاملگی قرار می‌دهد. در حدود 50 تا 71 درصد این نوجوانان خیابانی، ابتلا به یکی از اختلالات مقاربتی را گزارش کرده‌اند (شالویتز و همکاران، 1990). در نیویورک، 25 درصد دختران فراری یک مورد حاملگی را طی سه ماه گذشته (در زمان پژوهش) گزارش کرده‌اند (روترام- بورس و همکاران، 1994).
یکی از مشکلات مرتبط با این رفتارهای خطرآفرین جنسی در این نوجوانان، مصرف زیاد مواد اسـت. بیش از 50 درصد نوجوانان پسر بی‌خانمان لس‌آنجلس بیشتر اوقات یا همیشه هنگام انجام عمل جنسی برای ادامه‌ی زندگی خود از مواد استفاده کرده بودند (پنبریج، فریس و مک‌کانزی (5)، 1992). فرار از خانه در اوایل نوجوانی با مصرف مواد و الکل همبستگی دارد (ویندل (6)، 1989). در نیویورک، 19 درصد دختران و پسران فراری مصرف کوکائین و هروئین، 43 درصد آنان مصرف ماری‌جوانا و 71 درصد مصرف الکل را گزارش کرده‌اند (کوپمن (7) و همکاران، 1994).
استفاده‌ی همزمان از مواد و الکل نیز در این نوجوانان بسیار زیاد اسـت. یک‌چهارم نوجوانان بی‌خانمان، استفاده‌ی همزمان از الکل و مواد را گزارش کردند (آپشار (8)، 2003). نوجوانان بی‌خانمان که مشکل مصرف الکل دارند، در سنین کمتری مصرف الکل را شروع کرده‌اند، اختلالات اجتماعی بیشتری دارند و نسبت به نوجوانان دارای سرپناه، به دفعات بیشتری از الکل استفاده می‌کنند (رابرتسون، a,b 1989). این نوجوانان تاریخچه‌ای از درگیری و زد و خورد دارند، به طوری‌که از خانه بیرون انداخته می‌شوند، در نتیجه، سابقه‌ی بیشتری در به‌دست‌آوردن درآمد از راه‌های غیرقانونی دارند.
رابطه‌ی بین رویدادهای تنش‌زا و سلامت روانی، به طور کامل روشن و اثبات شده اسـت. با توجه به فشارهای روانی و تنیدگی‌هایی که در زندگی این نوجوانان وجود دارد، تعجبی ندارد که آنها در معرض خطر زیادی برای ابتلا به اختلالات روانی قرار گیرند. انگلاندر (9) (1984)، مشاهده کرد دختران فراری به طور معناداری عزت‌نفس کمتری از دختران دیگر دارند و به احتمال زیاد صفات نامطلوب اجتماعی را به خود نسبت می‌دهند. این دختر خانواده‌های خود را غیرحمایت‌کننده‌تر از پسران فراری ادراک می‌کنند. اگرچه نوجوانان بی‌خانمان از نظر اهداف، آمال و آرزوهای خود شبیه به نوجوانان دیگرند، اما احتمال بیشتری وجود دارد که احساس تنهایی کنند و تنها بمانند، کمتر در جمع دوستان و همسالان خود قرار گیرند و احساس کنند که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند.
پژوهش خرم‌آبادی و طالبیان شریف (1385) از جمله پژوهش‌های داخلی اسـت که به بررسی شیوه‌های حل مسئله، سبک‌های والدینی و منبع مهار در دختران فراری پرداخته اسـت. آزمودنی‌های این پژوهش را 30 دختر فراری ساکن در بهزیستی شهر تهران تشکیل می‌دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که سبک والدینی دختران فراری مستبدانه و منبع کنترل این دختران بیرونی بود و در موقعیت‌های مسئله‌زا از شیوه‌های ناکارآمد حل مسئله استفاده می‌کردند.
در پژوهش دیگری حمیدی (1383) ساخت خانواده، سبک دلبستگی دختران فراری و اثربخشی خانواده‌درمانی و درمان حمایتی را در تغییردادن آنها بررسی کرد. گروه نمونه‌ی این پژوهش شامل 50 نفر از دختران فراری در مجتمع قضایی ارشاد، مرکز مداخله در بحران بهزیستی، خانه ریحانه‌ی و کانون اصلاح و تربیت و خانواده‌های آنها بودند. محققان ابتدا ساخت خانواده و سبک دلبستگی این دختران فراری را مورد ارزیابی قرار دادند و سپس 15 نفر از آنان را که دارای سبک دلبستگی ناامن و ساخت خانوادگی ناکارآمد بودند، در گروه مداخلات درمانی خانواده‌درمانی سیستمی به همراه روان‌درمانگری حمایتی (درمان ترکیبی) قرار دادند. این گروه در 10 جلسه‌ی درمانی ترکیبی شرکت کردند و سپس مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد:
- ساخت خانواده‌‌ی دختران فراری ناکارآمد اسـت و عملکرد آنها در سازه‌های "نقش‌های خانوادگی"، "ابراز عواطف" و "حل مشکل" کمتر از هنجار جامعه اسـت؛
- توزیع سبک دلبستگی دختران فراری با جامعه‌ی بهنجار تفاوت معناداری دارد، به طوری‌که درصد سبک‌های دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا در آنها به ترتیب 8، 10 و 68 درصد اسـت؛
- سبک دلبستگی دختران فراری با سبک دلبستگی مادرانشان رابطه‌ی مثبت و معنادار و با سبک دلبستگی پدرانشان رابطه‌ای مثبت و غیرمعنادار داشت؛
- کاربرد خانواده‌درمانی به همراه درمانگری حمایتی به طور معناداری منجر به بهبود ساخت خانواده‌ی دختران فراری و عملکرد آنها در سازه‌های "نقش‌های خانوادگی" ابراز عواطف" و "حل مشکل" شده اسـت.
ماندی (10) و همکاران (1990)، مشاهده کردند 30 درصد نوجوانان بی‌خانمان، مبتلا به علائم روان‌پریشی‌اند. این نوجوانان در سطح بالایی به افسردگی و رفتارهای خودکشی ابتلا دارند.
نوجوانان فراری در سطح بالایی مبتلا به اختلالات سلوکی‌اند و همیشه مشکلاتی را با مدرسه و تحصیل دارند. در حدود نیمی از نوجوانان فراری شهر نیویورک، از مدرسه اخراج شده یا ترک تحصیل کرده‌اند یا مردود شده‌اند. آنهایی هم که در مدرسه حضور پیدا می‌کنند، نمره‌های کم و پیشرفت تحصیلی بسیار ناچیزی دارند (رابرتسون، 2004).
زندگی در خیابان، بسیاری از نوجوانان بی‌خانمان را در گروه‌های جرم‌آفرین و مجرم درگیر می‌کند. در نیویورک، 21 درصد نوجوانان فراری طی سه ماه گذشته (در زمان پژوهش) بیشتر وقت خود را در زندان گذرانده‌اند (روترام- بورس و همکاران، 1991). بسیاری از رفتارهایی که سبب می‌شوند نوجوانان بی‌خانمان در جرم درگیر شده و با مراجع قضایی و قانونی درگیر شوند، مربوط به ارضای نیازهای اساسی آنان اسـت (برای مثال دزدیدن پول برای غذا و دزدیدن لباس برای گرم‌نگاه‌داشتن خود). فراهم‌کردن کار برای آنها، راه‌حل فوری برای مقابله با مشکل آنان نیست، زیرا سن بسیاری از آنها برای کارکردن هنوز قانونی نیست. در حدود 40 درصد نوجوانان بی‌خانمان گزارش کرده‌اند که درآمد آنها از راه‌های غیرقانونی تأمین می‌شود و 20 درصد اظهار داشته‌اند برای به دست‌آوردن غذا و سرپناه به روابط جنسی تن می‌دهند و خودفروشی می‌کنند (رابرتسون، 2004).
کشف نقش‌های اجتماعی، شکل‌گیری هویت و تجربه‌ی روابط جنسی، مواد، الکل و سایر رفتارهای خطرناک، از ویژگی‌های بسیاری از نوجوانان اسـت، اما نوجوانان فراری در سطح شدید و خطرناکی دست به این رفتارها می‌زنند و این کار را برای ادامه‌ی زندگی فلاکت‌بار خود انجام می‌دهند.
نوجوانان بی‌سرپناه، قربانی جامعه‌ای هستند که نه حمایتی برای آنان فراهم کرده و نه سرپرستی برای توجه به نیازهای آنان در اختیار آنان گذاشته اسـت و آنها را برای ادامه‌ی زندگی و رفع نیازهای اولیه و ضروری خود تحت فشار قرار داده اسـت. این قربانی‌شدن نه تنها عزت‌نفس آنان را پایین می‌آورد، بلکه ارزش خود آنان و نظرشان در مورد آینده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. بسیاری از این نوجوانان، زندگی را بی‌معنا، پوچ و زجرآور می‌دانند و معتقدند که باید از شر زندگی خلاص شوند. حتی بعضی از این نوجوانان تلاش دارند تا دیگران را نیز قربانی کنند، بنابراین این نوجوانان هم برای خود و هم برای جامعه خطرهایی را به بار می‌آورند.

پژوهش‌های موردی انجام‌شده در مورد نوجوانان بی‌خانمان

درک تجارب نوجوانان خیابانی برای کمک به نوجوانان برای ایجاد الگوهای ثابت زندگی با استفاده از تعاملات مثبت روزانه بسیار کلیدی اسـت. به جای تأکید بر زندگی نوجوان در یک دوره‌ی زمانی، شاید بهتر باشد به روندی که وضعیت نوجوانان را در طول زمان شرح می‌دهد، تأکید داشته باشیم. اگرچه ممکن اسـت مسیر زندگی نوجوانان دختر و پسر بی‌خانمان تغییر کند، اما حداقل شش گروه از نوجوانان بی‌خانمان وجود دارند که عبارتند از:
1. آنهایی که والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست داده‌اند؛
2. افراد همجنس‌خواه؛
3. نوجوانانی که مشکلات سلامت روانی طولانی‌مدت و پایداری دارند؛
4. افرادی که توسط خانواده‌هایشان از خانه بیرون انداخته شده‌اند؛
5. آنهایی که از نظر جنسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند؛
6. نوجوانانی که مشکل مصرف مواد دارند.
همان‌گونه که اشاره شد، به طور معمول جوانان در چند مورد از این طبقات و مقوله‌ها قرار می‌گیرند، که این موضوع را در مطالعات موردی که در زیر ارائه می‌شود، مشاهده می‌کنید. این مطالعه‌های موردی از نوشته‌هایی استخراج شده‌اند که از سابقه‌ی خانوادگی و زندگی 300 نوجوان فراری که طی سال‌های 1988 تا 1990 به دنبال یافتن سرپناهی در نیویورک بوده‌اند، تهیه شده اسـت. این نوجوانان در بدو ورود به پناهگاه 12 تا 17 ساله بوده و بین 2 تا 6 سال مورد مطالعه قرار گرفته‌اند (روترام- بورس و همکاران، 1994).

از دست‌دادن والدین در اثر مرگ یا ‌طلاق

نوجوانانی که در کودکی والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست می‌دهند، خانه را در سنین کم ترک می‌کنند و نمی‌توان پیش‌بینی کرد که خانواده‌های آنان موقعیت ثابتی را برای آنها ایجاد کنند. اگر مکان زندگی ثابتی برای این نوجوانان پیدا بشود، زندگی آنها نیز تثبیت می‌شود. با این حال، اغلب یک خانه‌ی گروهی نیز برای آنان مشکل‌آفرین اسـت. کارکنان این خانه‌های گروهی انتظارات غیرواقع‌گرایانه‌ای در مورد توانایی این نوجوانان برای پایبندی به نظام خانواده دارند، در نتیجه، انتظارات خود را از هر نوجوان به طور انفرادی و منحصر به فردی تنظیم نمی‌کنند. بنابراین، مسیرهای زندگی این نوجوانان ممکن اسـت به صورت مشکل‌آفرینی ادامه یابد.
سرگذشت زندگی جانیس، نمونه‌ای از این زندگی اسـت. وقتی جانیس 10 ساله بود، مادرش مرد. او در 15 سالگی شروع به پیش‌بینی‌های ناگوار در مورد آینده‌اش کرد. او پس از مرگ مادر با عمه‌اش زندگی می‌کرد، ولی با وجود مراقبت و توجهی که عمه‌اش به او می‌کرد، از مدرسه فرار کرد و پول از او دزدید. جانیس می‌گوید: "من به دنیا آمده‌ام تا او را دیوانه کنم و من هم مثل او دیوانه شوم". جانیس و عمه‌اش توافق دارند که بهترین کار این اسـت که او را در مدرسه‌ی شبانه‌روزی نگهداری کنند.
جانیس در مدرسه متلاطم و ناراحت بود. او مدرسه را دوست داشت، اما تنهایی و نداشتن هم‌صحبت و ملاقات‌کننده او را ناراحت می‌کرد، روزی که احساس خشم شدیدی کرد، به طور تکانشی مدرسه را ترک کرده و به طرف نیویورک حرکت می‌کند. سپس اتوبوسی که مربوط به ترمینال مرکزی بزرگ‌تری بود، سوار می‌شد. سپس در آنجا نوجوانانی را در خیابان‌ها می‌بیند که از طریق گوش‌بری و تیغ‌زدن دیگران و تن‌دادن به روابط جنسی و پرداختن به فحشا و فروش مواد پول درمی‌آورند. او می‌گوید، وقتی به آنجا رفتم، فقط مشاهده کردم و شخصاً دست به انتخاب زدم و تلاش کردم تا با افراد ناباب باشم و تمام این کارها را خودم انجام دادم.
او در این حین شروع به مصرف کوکائین کرده و می‌گوید: "هر کس دیگری هم بود، این کار را می‌کرد، من اولین روزی که کوکائین مصرف کردم، اصلاً اذیت نشدم. من می‌توانستم بروم و تمام شب را به جای خوابیدن از طریق خودفروشی پول دربیاورم. اما به زودی متوجه شدم که حامله‌شده‌ام و به خود گفتم یا نوزاد یا مواد، و نوزاد را انتخاب کردم".
جانیس در حالی که حامله بود، شب را در خیابان‌‌ها خوابید تا اینکه یک مددکار اجتماعی او را به اینجا منتقل کرد. این نقطه‌ی شروعی برای یک‌سری از زندگی‌های پناهگاهی او بود؛ از جمله خانه‌های گروهی، پناهگاه‌های فراریان و آپارتمان‌های رفاهی. او در طول دوره‌ی نوجوانی‌اش دو بار به دلیل حمله‌های عصبی در بیمارستان بستری شد، او خودش را فردی الکلی توصیف می‌کند، اما تصمیم گرفته از مواد استفاده نکند، اگرچه یک سال سابقه‌ی مصرف مواد داشته اسـت.
جانیس، موردی از دختران فراری اسـت که ابتدا بی‌خانمان و بعد یک کودک سازمانی شد و هم‌اکنون تصمیم دارد در امتحانات دبیرستان شرکت کند و می‌خواهد یک تکنسین دارویی شود، اما در حال حاضر بچه‌های او تمام وقت او را پر کرده‌اند. هر دو دختر او مبتلا به آسم و تنگی نفس‌اند و او پیوسته در حال رفت و آمد به بیمارستان اسـت. زندگی او تقریباً تثبیت شده و او خود را خوشبخت می‌داند. او راه درازی را پیش‌رو دارد تا به اهدافش برسد و بسیار شاکر اسـت که نتیجه‌ی آزمایش HIV او منفی بوده و رفتارهای جنسی خطرآفرینی که در خیابان‌ها داشته، او را مبتلا به ایدز نکرده اسـت.

نوجوانان دارای مشکلات روانی حاد و مزمن

نوجوانانی که سابقه‌ای طولانی‌مدت از مشکلات روان‌پزشکی و مشکلات سلوکی دارند نیز ممکن اسـت از خانه فرار کنند یا به اجبار از خانه بیرون انداخته شوند. جریان زندگی ویلیام، نشان‌دهنده‌ی مسیری اسـت که یک نوجوان مبتلا به مشکلات سلوکی که از خانه بیرون انداخته شده اسـت، طی می‌کند. زمانی که ویلیام 10 ساله بود، شروع به فرار از مدرسه، اذیت و آزار در کلاس درس، دزدی از مغازه‌ها و سیگارکشیدن کرد. مادرش زن تنهایی بود که سه کودک کوچک‌تر دیگر نیز داشت. او به ویلیام گفت که نمی‌تواند او را کنترل کند و روز به روز بیشتر به تنبیه ویلیام می‌پرداخت. همان‌طور که به مشکلات سلوکی ویلیام اضافه می‌شد، مادرش ناامیدتر می‌شد. وقتی او 13 ساله بود، مادرش به او گفت مجبور اسـت خانه را ترک کند. آن شب وقتی برای تقاضای فرصت دیگری به خانه برگشته بود، مادرش قفل‌ها را عوض کرده بود که مبادا ویلیام دزدکی وارد خانه شود.
ویلیام شب اول را خارج از خانه و در خیابان سپری کرد و سپس از نوجوانان شنید که پناهگاه‌هایی برای فراریان وجود دارد. وقتی به او اجازه داده شد، یک سال در آنجا زندگی کرد. در طول این مدت تماس کمی با مادرش داشت. مادرش در جلسات روان‌درمانی اظهار کرد که نمی‌خواهد او را به خانه بازگرداند. او گفت که وقت زیادی صرف کنترل ویلیام کرده اسـت، اما نتوانسته موفق شود. ویلیام بیشتر اوقات خود را در نزدیکی پناهگاه به سر می‌برد و با پسرهای همسایه پاتوق داشتند و دور هم جمع می‌شدند. در 14 سالگی پلیس از ویلیام خواست که برای پیداکردن دلال‌ها و فروشندگان مواد به آنها کمک کند، زیرا گفته بود که برای داشتن پول احساس فشار می‌کند. او مدت کوتاهی در مرکز نگهداری جوانان زندگی کرد و سپس به خانه‌ی گروهی منتقل شد. ویلیام در این زمان شروع به خرید و فروش مواد کرد و این کار را ادامه داد و در نتیجه از مدرسه اخراج شد. در 17 سالگی، به هنگام حمل مواد غیرقانونی، دستگیر و زندانی شد. زندانی‌شدن برایش بسیار سخت بود. اگرچه او قد بلند و قوی بود، باز هم چندین مرتبه قربانی خشونت شد و در زندان مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.
وقتی ویلیام در 20 سالگی از زندان آزاد شد، اگرچه زندگی در خارج از زندان را بسیار دوست داشت، اما دیدگاه بدبینانه‌ای داشت. او می‌گفت برای یک پسر سیاه‌پوست بدون تحصیل فقط دو گزینه وجود دارد: یا پرداختن به کارهای کثیف یا زندگی در خیابان‌ها. ویلیام به دنبال یافتن کاری رفت و شروع به برقراری ارتباط با دختران کرد. او در معرض خطرهای زیادی قرار دارد، از جمله ابتلا به بیماری‌های مقاربتی و عفونت HIV، پیدانکردن کار، ابتلا به بیماری‌های روانی مانند افسردگی و افکار خودکشی، درگیری در فروش مواد و غیره. او بیرون انداخته شد تا یک کودک سازمانی، فراری و سپس مجرم شد.

بی‌خانمانی ناشی از بی‌برنامه‌بودن خانواده

گروه زیادی از نوجوانان بی‌خانمان می‌شوند، زیرا در دوره‌ی کودکی و نوجوانی، خانواده‎‌ی آنها فاقد منابع شخصی برای تهیه‌ی نیازهای اساسی و اولیه‌ی زندگی‌اند (مثل سرپناه، غذا، دارو و لباس). نوجوانان در این خانواده‌ها به طور نسنجیده‌ای رها می‌شوند تا این منابع را برای خانواده‌ها یا برای خودشان تهیه کنند. افزایش مشکل خانواده‌های بی‌خانمان در مشکل بی‌خانمانی نوجوانان نقش بسزایی دارد. مورد مربوط به شون یکی از این موارد اسـت:
وقتی مادر شون، آپارتمان محل سکونت خود را از دست داد، به پناهگاه بی‌خانمان‌ها منتقل شدند. سیاست پناهگاه نشان داده اسـت که به کودکان کوچک، نه نوجوانان، اجازه‌ی زندگی داده می‌شود. کارکنان پناهگاه به شون کرایه‌ی قطار زیرزمینی دادند و او را در پناهگاه نوجوانان فراری جای دادند که با قطار زیرزمینی تا آنجا یک ساعت فاصله داشت. شون سعی می‌کرد تماس خود را با خانواده‌اش حفظ کند و انتظار داشت که مادرش به زودی یک آپارتمان پیدا کند. اما تماس بسیار سخت بود، زیرا مادرش تلفن نداشت و پیوسته از پناهگاهی به پناهگاه دیگری منتقل می‌شد. مشاور او پیشنهاد کرد که در خانه‌ی گروهی زندگی کند و بدین‌ترتیب زندگی پناهگاهی شون شروع شد.
شون در 16 سالگی از مدرسه اخراج شد و زندگی را بسیار رنج‌آور و سخت دید. در پناهگاه، او همراه با دوستانش شروع به مصرف هروئین کرد. به زودی دریافت که هروئین برای او بسیار مشکل‌آفرین اسـت و متوجه شد که پسرها در پناهگاه برای به دست‌آوردن هروئین تن به روابط جنسی با مردان می‌دهند. او نیز برای تأمین مواد خود دست به این کار زد. در همین حین او شروع به برقراری روابط عاشقانه با یک دختر پناهگاهی کرد. اما چند ماه بعد این دختر حامله شد و حاصل آن تولد پسری بود. پس از چندی بار دیگر آن دختر حامله شد و شون به او کمک کرد تا بچه‌هایشان را بزرگ کنند، تا اینکه دکتر شون پیشنهاد کرد که او آزمایش HIV بدهد و متأسفانه نتیجه‌ی آن مثبت بود. همسر شون با شنیدن این موضوع می‌خواست خودکشی کند. این فکر که با مرگ او و شون و فرزندانشان یتیم و آواره خواهند شد، آزارش می‌داد و حتی بدتر از آن این فکر بود که هر چهار نفر آنان در اثر ابتلا به ایدز خواهند مرد. او سپس به کمک مشاور توانست آزمایش ایدز بدهد و نتیجه‌ی آن هم برای خودش و هم برای فرزندانش منفی بود. با این حال، همیشه افسرده و نگران بود، بویژه در حین برقراری روابط جنسی با شون. با وجود این، با اینکه از راه‌های انتقال ویروس HIV آگاه بود، تمایلی به استفاده از کاندوم نداشت.

آزار و اذیت جنسی

‌آزار و اذیت جنسی همیشه یکی از عوامل اصلی بی‌‌خانمانی در میان دختران نوجوان بوده اسـت (بوکی، 1987). برآورد دقیق میزان این مشکل نیست. برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بی‌خانمان شده، نشان می‌دهد هم در دختران و هم در پسرانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند، میزان فرار از خانه بین 23 تا 70 درصد اسـت (روترام- بورس و همکاران، 1991).
به درستی، روشن نیست که میزان جوانان بی‌خانمانی که مورد سوء استفاده‌ی جنسی واقع شده‌اند، زیادتر اسـت یا سایر نوجوانانی که در شرایط تنش‌زا زندگی می‌کنند (مثل آنهایی که همجنس‌خواه‌اند یا در محله‌های فقیرنشین زندگی می‌کنند). زندگی لاشل نمونه‌ای از داستان زندگی نوجوانانی اسـت که بی‌‎خانمانی آنها مرتبط با قربانی‌شدن اسـت.
لاشل می‌گوید، دوران کودکی‌اش مصادف با یک سری حوادث آزاردهنده بوده که یکی پس از دیگری رخ می‌داده اسـت. لاشل وقتی 12 ساله بود، پس از تجربه‌کردن چیزی که آن را «آخرین سر سوزن یا پرکاه» نامیده، از خانه بیرون انداخته شده اسـت؛ یعنی درست وقتی که لاشل به مادرش گفته که شوهر جدید مادرش از نظر جنسی او را مورد آزار و اذیت قرار داده اسـت، مادرش او را به دلیل دروغگویی کتک زده و از خانه بیرون کرده اسـت. لاشل وقتی به پناهگاه فراریان رسیده، بسیار افسرده و خشمگین بوده اسـت. بعدها لاشل و مادرش بارها آشتی می‌کردند و لاشل به خانه بازمی‌گشت. اگرچه ناپدری لاشل بازهم نسبت به او دید جنسی داشت. لاشل کابوس‌های وحشتناکی درباره‌ی این حادثه داشت و احساس ناامنی، عدم اطمینان و نگرانی می‌کرد.
حسینیان و خدابخشی کولائی (1383) رابطه‌ی بین فرار دختران و سابقه‌ی بدرفتاری و خشونت جسمانی و سوءاستفاده‌ی جنسی در دوران کودکی را در 50 دختر فراری با میانگین سنی 16-20 سال ساکن در شهر تهران بررسی کردند. آنها با این دختران فراری مصاحبه‌ای ساختار یافته انجام دادند و دریافتند که 12 درصد این دختران فراری بی‌سواد، 26 درصدشان دارای تحصیلات ابتدایی، 56 درصدشان دارای تحصیلات راهنمایی و 6 درصدشان دارای تحصیلات دیپلم بودند. 80 درصد این دختران متعلق به جایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین، 16 درصدشان از طبقات متوسط و 4 درصد آنان از طبقات بالای جامعه بودند. از این 50 دختر فراری، 78 درصدشان در کودکی مورد بدرفتاری و خشونت جسمانی قرار گرفته بودند و 36 درصدشان در کودکی مورد سوءاستفاده‌ی جنسی واقع شده بودند. یافته‌ها نشان داد که بین آزار و اذیت جسمانی و فرار دختران رابطه‌ی مثبت و معناداری وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Greenblatt
2. Yates
3. Stricof, Novick & kennedy
4. Shalwitz
5. Pennbridge, Freese & Mackenzie
6. Windle
7. Koopman
8. Upshur
9. Englander
10. Mundy

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

عوامل و رفتارهای خطرآفرین نوجوانان بی‌خانمان


ادامه مطلب ...

خدمات اجتماعی به نوجوانان بی‌خانمان

[ad_1]

نیاز به خدمات اجتماعی

ایالت متحده‌ی آمریکا، از جمله کشورهایی اسـت که از احکام سازمان ملل در مورد حقوق اساسی کودکان در مورد داشتن غذا، پناهگاه و مراقبت بهداشتی در محیطی امن و سالم تا 18 سالگی حمایت می‌کند (قطعنامه‌ی سازمان ملل درباره‌ی حقوق کودکان (1)، 1991). با این حال، هیچ تلاش جدی و منسجمی برای رسیدن به این اهداف در این کشور صورت نگرفته اسـت. بین برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بی‌خانمان در آمریکا شده و تعداد پناهگاه‌ها، آسایشگاه‌ها و خدمات اجتماعی قابل دست‌یابی برای این نوجوانان، شکاف بزرگی وجود دارد (آکادمی ملی علوم (2)، 1988).
مسئله‌ی نگران‌کننده‌تر اینکه، انتقال این نوجوانان به اماکن موجود برای زندگی طولانی‌مدت مشکل اسـت. تعداد مکان‌های اسکان موقتی خیلی بیشتر از تعداد خانه‌های گروهی بلندمدت، ثابت و اماکن پرورشگاهی اسـت. علاوه بر این، سیستم‌های موجود خدمات اجتماعی تصور می‌کنند که بیشتر نوجوانان بی‌سرپناه در 18 سالگی قادرند از خود مراقبت کنند. برای زندگی مستقل برنامه‌های کمی وجود دارد (برای مثال برنامه‌های زندگی انتقالی که از نوجوانان تا 21 سالگی حمایت کمی می‌کنند).
آمارهای به دست‌آمده از شهر نیویورک، نشان‌دهنده‌ی فقدان خانه‌های انتقالی ثابت برای نوجوانان اسـت. شافر و کاتون (3)(1984) برآورد کرده‌اند که در حدود 9.000 تا 12.000 نوجوان بی‌خانمان در نیویورک وجود دارد. بر اساس برآورد پلیس، در سال 1985 این تعداد در هر سال برابر با 20.000 نفر اسـت (شبکه‌ی ملی نوجوانان فراری (4)، 1985). بیش از 85 درصد این نوجوانان، هرگز به خانه‌های خود بازنگشته‌‌اند (روترام- بورس، کوپمن و ارهاردت (5)، 1991). داده‌های دیگری نشان می‌دهند که حداقل 3.000 نوجوان فراری و بی‌خانمان وجود دارند که برای آنها هیچ مکان ثابتی برای زندگی وجود ندارد. این موضوع فقط منحصر به شهر نیویورک نیست، بلکه مشکلی اسـت که در هر یک از مراکز شهری بزرگ آمریکا وجود دارد، برای مثال در لس‌آنجلس برآورد شده که احتمال بازگشت به خانه فقط در مورد 19 درصد نوجوانان در پناهگاه‌ها وجود دارد (راتمن و دیوید (6)، 1985).
به طور کلی، پیوستاری از مراقبت وجود دارد که برای برآورده‌ ساختن نیازهای نوجوانان بی‌خانمان ضروری اسـت. حداقل 6 نوع خدمات برای نوجوانان بی‌خانمان وجود دارد که باید ادامه پیدا کند و به طور ایده‎آل توسعه یابد. این خدمات عبارتند از:

1 . پناه‌گاه‌های اضطراری کوتاه‌مدت:

کنگره‌‎ی آمریکا در سال 1974 به عنوان نتیجه‌ای از اقدام به فرار و بی‌خانمانی نوجوانان، اقدام به ایجاد شبکه‌ی ملی برای تأسیس پناهگاه‌های مسکونی کوتاه‌مدت برای نگهداری حدود 300.000 نوجوان به طور سالیانه کرد. در حالی که ارائه‌دهندگان خدمات، اظهار کردند که تعداد نوجوانان بی‌خانمان در حال افزایش اسـت، بودجه‌ی آنها قطع شد. برای مثال، در یک دوره‌ی 12 ماهه در لس‌آنجلس، 65 درصد از 4500 مورد تقاضای زندگی در پناهگاه، رد شد، زیرا فضای کافی موجود نبود (پنبریج و همکاران، 1990). این کوتاهی و قصور در ارائه‌ی خدمات، منجر به انتخاب از میان نوجوانان بی‌سرپناه برای زندگی در پناهگاه‌های اضطراری شد. از این‌رو اغب هیچ مکان ثابتی برای نوجوانان بی‌سرپناه قابل دسترسی نبود و خیلی از آنان برای مدتی طولانی در پناهگاه‌های اضطراری موقتی زندگی می‌کردند. در پناهگاه‌های موقتی، یک مددکار اجتماعی وجود دارد که تلاش می‌کند تا نوجوان را با خانواده‌اش آشتی دهد، یک پرستار کودک وجود دارد که 24 ساعت در هر شبانه‌روز بر نوجوانان نظارت می‌کند و همچنین کارمندی که سرایدار اسـت (برای مثال یک آشپز). نوجوان در آنجا برنامه‌ی روزانه دارد که شامل «ملاقات‌کننده‌ی خانگی» اسـت و طی آن تکالیفی را برای تسهیل مکان ثابت و دائمی به او ارائه می‌دهد (مانند رفتن به مدرسه). در گذشته، پناهگاه‌ها به صورت سازمان‌هایی بودند که خدمات کامل‌تری را ارائه می‌دادند (مراقبت‎‌های پزشکی، مراقبت‌های روانی، برنامه‌های شغلی و تحصیلی) (کندی، 1991). اما امروزه سازمان‌هایی کمی وجود دارند که خدمات کاملی ارائه می‌کنند.

2. خدمات درمانی و برنامه‌های منحصربه فرد:

تعداد نوجوانان بی‌خانمانی که به خدمات و برنامه‌های خاص نیازمندند، زیاد اسـت. برنامه‌های منحصربه فرد برای نوجوانانی طراحی شده‌اند که در یکی از شرایط زیر قرار دارند: آنهایی که می‌خواهند با ترک اعتیاد کنار بیایند؛ افرادی که در خانه زندگی می‌کنند، اما در معرض خطر بیرون انداختن از خانه قرار دارند؛ نوجوانانی که مورد سوء استفاده‌ی جنسی قرار گرفته‌اند؛ آنهایی که همجنس‌خواه‌اند؛ افرادی که توسط دوست‌پسرشان مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند؛ والدین نوجوان و کم سن و سال؛ آنهایی که به HIV مبتلا هستند؛ نوجوانانی که دست به خودفروشی و فحشا می‌زنند و آنهایی که قربانی خشونت‌ها هستند.

3. رویکردهای خدمات جامع:

هرگاه هدف ارائه‌ی خدمات مراقبتی جامع اسـت، حل مشکلات فرد، موضوع اصلی برنامه اسـت. نوجوانان بی‌خانمان نیازهای چندگانه‌ای دارند؛ تشخیص و هماهنگی خدمات مختلف در میان شبکه‌ای از ارائه‌کنندگان خدمات برای موفقیت در ارائه‌ی طرح درمانی با نتایج مثبت بسیار کلیدی و مهم اسـت. دو موضوع اساسی در تعریف رویکرد خدمات جامع وجود دارد؛ اول، مفهوم یک رویکرد کل‌گرا به نوجوانان که به معنای ارائه‌ی خدمات سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی اسـت. با این حال، بیشتر سازمان‌ها نمی‌توانند تمام نیازهای خدمات اجتماعی را برای یک فرد ارائه کنند. از این‌رو سازمان‌های مؤثری که تلاش دارند رویکردی کل‌گرا ارائه دهند، باید در درون جامعه به طور مناسب شبکه‌بندی و توزیع شوند و بخشی از یک فرایند برنامه‌ریزی اجتماعی باشند که نوع مشکلات را مشخص و موقعیتی را تعیین کنند که فرد متخصص بتواند به بهترین وجه این مشکل را حل کند. ارائه‌دهندگان خدمات به راحتی می‌توانند نوجوانان را به مراقبت در سایر جاها ارتباط دهند. دومین معنای اصطلاح «جامع» این اسـت که در مراقبت تداوم وجود داشته باشد و این تداوم تا زمانی که در زندگی نوجوانان ثبات ایجاد شود، ادامه خواهد یافت. هر دو رویکرد کل‌گرا و تداوم در مراقبت، در ارزشیابی از مراقبت از نوجوانان بی‌خانمان، اهمیت دارند.

4. نظام‌های آموزشی و پرورشی خاص:

نوجوانانی که سابقه‌ی فرار از خانه دارند، به طور معمول در مدرسه‌ی معمولی مشکلاتی دارند و احتمال زیادی وجود دارد که به آموزش و برنامه‌های آموزشی و پرورشی خاصی نیازمند باشند (روترام- بورس، روزاریو (7) و کوپمن، 1991). یک مورد از نظام‌های آموزشی طراحی‌شده برای برآورده‌کردن نیازهای نوجوانان بی‌خانمان، راه‌اندازی مدرسه در درون پناه‌گاه‌های اضطراری اسـت (زاکر (8)، 1994). این راه‌حل با پشتیبانی مدارس منطقه‌ای، منجر به ایجاد دبیرستان‌هایی برای نوجوانانی می‌شود که مشکلاتی را در سازگاری با برنامه‌های معمولی و روزانه‌ی ساختاریافته در محیط‌های کلاس معمولی دارند. این مدارس اغلب ساختار ضعیفی دارند، برای فعالیت‌های شغلی و استخدامی امتیاز دارند، قانون پوشیدن لباس راحت‌تری دارند و برای فارغ‌التحصیلی اولیه جداول زمانی با مسیر سریع و تند دارند.

5. مکان‎های مسکونی ثابت:

بسیاری از نوجوانان بی‌خانمان، مکان‌های پرورشی ضعیف و محیط‌های خانوادگی توأم با مشکل را ترک کرده‌اند. برای این نوجوانان، برگشت به خانه امکان‌پذیر نیست. این نوجوانان باید یا در خانه‌های پرورشگاهی، یا در خانه‌های گروهی، ساکن شوند، اما اغلب پیداکردن چنین جایی برای آنها مشکل اسـت؛ بویژه پسران و نوجوانانی که سابقه‌ی مشکلات سلوکی یا مصرف مواد دارند. اگر افرادی وجود داشته باشند که بتوانند آنها را به فرزندخواندگی قبول کنند، باید مهارت‌های زیادی برای حل مشکل داشته باشند. با این حال، والدین پرورش‌دهنده اغلب آموزش ندیده‌اند تا به طور مؤثری با مشکلات چندگانه‌ی این نوجوانان دست و پنجه نرم کنند. بنابراین خانه‌های گروهی که کارکنان آن آموزش بهتری دیده‌اند و تجربه‌ی بیشتری در مورد این نوجوانان دارند، مکان مطلوبی برای این نوجوانان بی‌خانمان اسـت. با این حال، متأسفانه خیلی از موقعیت‌های خانه‌های گروهی به شکل دیگری می‌توانند مشکل‌آفرین باشند. اگر نوجوان خشونت‌طلب، در خانه‌ی گروه اجازه‌ی اسکان بگیرد، اسکان توأم با امنیت سایر نوجوانان پناهگاه را به مخاطره می‌اندازد. این نوجوانان که از محیط‌های خانگی ضعیف فرار کرده‌اند، در فرار از محیط‌های خانه‌های گروهی شک و تردید دارند. باید محدودیت‌های موقعیتی را در مورد نوجوانان دارای مشکل به عنوان فرایند تحولی و تکاملی در نظر بگیریم که طی آن نوجوانان و مراقبت‌کنندگان آنها قواعد و انتظارات را با یکدیگر به بحث و گفت و گو می‌گذارند. اگر قواعد و مقررات، سخت و غیرقابل انعطاف باشند، احتمال اینکه نوجوانان آنان را رعایت کنند، بسیار کم و حتی غیرممکن اسـت. طراحی الگوسازی‌های تحولی پیچیده از قواعد و قاعده‌های رفتاری پناهگاه‌ها مشکل اسـت و به کارگیری آنها در زندگی روزمره‌ی نوجوانان حتی از آن هم مشکل‌تر اسـت. با این حال، برای پیگیری و ادامه‌ی برنامه‌های مؤثر لازم و مورد نیاز اسـت.

6. انتخاب زندگی مستقل و انتقالی برای جوانان 18 تا 21 ساله:

بیشتر نوجوانانی که مشکلات زیادی دارند و در پرورشگاه زندگی می‌کنند، بزرگسالانی می‌شوند که در 18 سالگی کار و محل زندگی ثابتی ندارند. با این حال، اغلب نوجوانان 18 ساله فاقد صلاحیت و شرایط لازم برای استفاده از خدمات اجتماعی محسوب می‌شوند. روان‌شناسان معتقدند خطری در مورد انتقال‌های تحولی خاص وجود دارد. از این‌رو نیاز به خدمات انتقالی به نوجوانان 18 تا 23 ساله که در حال انتقال به دوره‌ی بزرگسالی هستند، بسیار مبرم اسـت. خدمات انتقالی اغلب متشکل از یک خانه در محله‌ای فقیرنشین اسـت که 8 تا 10 نوجوان در آن زندگی می‌کنند. در این خانه‌ها والدین خاصی وجود دارند که آموزش‌های خاصی برای کار با نوجوانان در معرض خطر دیده‌اند. قواعد توسط ساکان خانه و بزرگسالانی که بر آنها نظارت دارند، تدوین می‌شود. نوجوانان تا زمانی‌که در این خانه‌ها زندگی می‌کنند، باید رفتار خوبی داشته باشند و در جهت رسیدن به هدف زندگی مستقل حرکت کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. united nations convention on the rights of the child
2. national academy of sciences
3. Shaffer & Caton
4. national network of runaway youth
5. Koopman & Ehrhardt
6. Rothman & David
7. Rosario
8. Zucker

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

سیاست اجتماعی چیست؟ فرهنگ شناسیاز دید اقتصاد دانان امروزی سیاست اجتماعی، و کسانی که مسول انجام و تطبیق آن می باشند معرفی معاونت ها امور اجتماعی و …مالی و اقتصاد شهری برنامه ریزی و توسعه شهری و امور شورا خدمات شهری و محیط زیست حمل و پاسخ‌های رییس سازمان تامین اجتماعی به سوالات …پاسخ‌های رییس سازمان تامین اجتماعی به سوالات کاربران خبر آنلاین انواع آسیبهای اجتماعیانواعمقدمه مسئله مربوط به آسیبهای اجتماعی از دیرباز در جامعه بشری مورد توجه اندیشمندان اخبار ایران و جهاناخبار تهراناخبار سیاسیاخبار …اخبار ایران و جهانسامانه اطلاع رسانی تهراناخبار تهراناخبار سیاسیاخبار اقتصادی اخباراخبار اجتماعی، اخبار اجتماعی ایران،اخبار اجتماعی اخباراخبار اجتماعیاخبار اجتماعی ایراناخبار اجتماعی روزسایت اخباراخبار امروز پیشینه کلاس های چند پایه تدریس در کلاس های چند پایه، پدیده تازه ای نیست در برخی از کشورها، به ویژه در کشورهای ترجمه کل ریدینگ های زبان انگلیسی چهارم دبیرستانترجمه کل ریدینگ های کتاب زبان انگلیسی سال چهارم دبیرستان درس اول چرا ورزش‌ مهم‌ است‌جدیدترین خبرهای شهرستان ورامین خبر فارسیحجت الاسلام سید رضا تقوی ظهر دوشنبه در حاشیه سفر به شهرستان ورامین و دیدار با جمعی از جامعه شناسی به زبان ساده برای مطالعات شهری …متنی که ملاحظه می کنید بخشی از بحث های من در کلاس جامعه شناسی است که در ترم اول


ادامه مطلب ...