شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 11:50
جام جم سرا- وزش باد شدید و وقوع گردباد در شمال شرق آلمان خسارات زیادی به منازل این منطقه زد، خانوادههای بسیاری را بیسرپناه کرد، خانه و کاشانه آنها را از بین برد و در شهر هامبورگ یک کشته نیز بر جای گذاشت.
پژوهشهای موردی انجامشده در مورد نوجوانان بیخانمان
درک تجارب نوجوانان خیابانی برای کمک به نوجوانان برای ایجاد الگوهای ثابت زندگی با استفاده از تعاملات مثبت روزانه بسیار کلیدی اسـت. به جای تأکید بر زندگی نوجوان در یک دورهی زمانی، شاید بهتر باشد به روندی که وضعیت نوجوانان را در طول زمان شرح میدهد، تأکید داشته باشیم. اگرچه ممکن اسـت مسیر زندگی نوجوانان دختر و پسر بیخانمان تغییر کند، اما حداقل شش گروه از نوجوانان بیخانمان وجود دارند که عبارتند از:از دستدادن والدین در اثر مرگ یا طلاق
نوجوانانی که در کودکی والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست میدهند، خانه را در سنین کم ترک میکنند و نمیتوان پیشبینی کرد که خانوادههای آنان موقعیت ثابتی را برای آنها ایجاد کنند. اگر مکان زندگی ثابتی برای این نوجوانان پیدا بشود، زندگی آنها نیز تثبیت میشود. با این حال، اغلب یک خانهی گروهی نیز برای آنان مشکلآفرین اسـت. کارکنان این خانههای گروهی انتظارات غیرواقعگرایانهای در مورد توانایی این نوجوانان برای پایبندی به نظام خانواده دارند، در نتیجه، انتظارات خود را از هر نوجوان به طور انفرادی و منحصر به فردی تنظیم نمیکنند. بنابراین، مسیرهای زندگی این نوجوانان ممکن اسـت به صورت مشکلآفرینی ادامه یابد.نوجوانان دارای مشکلات روانی حاد و مزمن
نوجوانانی که سابقهای طولانیمدت از مشکلات روانپزشکی و مشکلات سلوکی دارند نیز ممکن اسـت از خانه فرار کنند یا به اجبار از خانه بیرون انداخته شوند. جریان زندگی ویلیام، نشاندهندهی مسیری اسـت که یک نوجوان مبتلا به مشکلات سلوکی که از خانه بیرون انداخته شده اسـت، طی میکند. زمانی که ویلیام 10 ساله بود، شروع به فرار از مدرسه، اذیت و آزار در کلاس درس، دزدی از مغازهها و سیگارکشیدن کرد. مادرش زن تنهایی بود که سه کودک کوچکتر دیگر نیز داشت. او به ویلیام گفت که نمیتواند او را کنترل کند و روز به روز بیشتر به تنبیه ویلیام میپرداخت. همانطور که به مشکلات سلوکی ویلیام اضافه میشد، مادرش ناامیدتر میشد. وقتی او 13 ساله بود، مادرش به او گفت مجبور اسـت خانه را ترک کند. آن شب وقتی برای تقاضای فرصت دیگری به خانه برگشته بود، مادرش قفلها را عوض کرده بود که مبادا ویلیام دزدکی وارد خانه شود.بیخانمانی ناشی از بیبرنامهبودن خانواده
گروه زیادی از نوجوانان بیخانمان میشوند، زیرا در دورهی کودکی و نوجوانی، خانوادهی آنها فاقد منابع شخصی برای تهیهی نیازهای اساسی و اولیهی زندگیاند (مثل سرپناه، غذا، دارو و لباس). نوجوانان در این خانوادهها به طور نسنجیدهای رها میشوند تا این منابع را برای خانوادهها یا برای خودشان تهیه کنند. افزایش مشکل خانوادههای بیخانمان در مشکل بیخانمانی نوجوانان نقش بسزایی دارد. مورد مربوط به شون یکی از این موارد اسـت:آزار و اذیت جنسی
آزار و اذیت جنسی همیشه یکی از عوامل اصلی بیخانمانی در میان دختران نوجوان بوده اسـت (بوکی، 1987). برآورد دقیق میزان این مشکل نیست. برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان شده، نشان میدهد هم در دختران و هم در پسرانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، میزان فرار از خانه بین 23 تا 70 درصد اسـت (روترام- بورس و همکاران، 1991).پینوشتها:
1. Greenblatt
2. Yates
3. Stricof, Novick & kennedy
4. Shalwitz
5. Pennbridge, Freese & Mackenzie
6. Windle
7. Koopman
8. Upshur
9. Englander
10. Mundy
نیاز به خدمات اجتماعی
ایالت متحدهی آمریکا، از جمله کشورهایی اسـت که از احکام سازمان ملل در مورد حقوق اساسی کودکان در مورد داشتن غذا، پناهگاه و مراقبت بهداشتی در محیطی امن و سالم تا 18 سالگی حمایت میکند (قطعنامهی سازمان ملل دربارهی حقوق کودکان (1)، 1991). با این حال، هیچ تلاش جدی و منسجمی برای رسیدن به این اهداف در این کشور صورت نگرفته اسـت. بین برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان در آمریکا شده و تعداد پناهگاهها، آسایشگاهها و خدمات اجتماعی قابل دستیابی برای این نوجوانان، شکاف بزرگی وجود دارد (آکادمی ملی علوم (2)، 1988).1 . پناهگاههای اضطراری کوتاهمدت:
کنگرهی آمریکا در سال 1974 به عنوان نتیجهای از اقدام به فرار و بیخانمانی نوجوانان، اقدام به ایجاد شبکهی ملی برای تأسیس پناهگاههای مسکونی کوتاهمدت برای نگهداری حدود 300.000 نوجوان به طور سالیانه کرد. در حالی که ارائهدهندگان خدمات، اظهار کردند که تعداد نوجوانان بیخانمان در حال افزایش اسـت، بودجهی آنها قطع شد. برای مثال، در یک دورهی 12 ماهه در لسآنجلس، 65 درصد از 4500 مورد تقاضای زندگی در پناهگاه، رد شد، زیرا فضای کافی موجود نبود (پنبریج و همکاران، 1990). این کوتاهی و قصور در ارائهی خدمات، منجر به انتخاب از میان نوجوانان بیسرپناه برای زندگی در پناهگاههای اضطراری شد. از اینرو اغب هیچ مکان ثابتی برای نوجوانان بیسرپناه قابل دسترسی نبود و خیلی از آنان برای مدتی طولانی در پناهگاههای اضطراری موقتی زندگی میکردند. در پناهگاههای موقتی، یک مددکار اجتماعی وجود دارد که تلاش میکند تا نوجوان را با خانوادهاش آشتی دهد، یک پرستار کودک وجود دارد که 24 ساعت در هر شبانهروز بر نوجوانان نظارت میکند و همچنین کارمندی که سرایدار اسـت (برای مثال یک آشپز). نوجوان در آنجا برنامهی روزانه دارد که شامل «ملاقاتکنندهی خانگی» اسـت و طی آن تکالیفی را برای تسهیل مکان ثابت و دائمی به او ارائه میدهد (مانند رفتن به مدرسه). در گذشته، پناهگاهها به صورت سازمانهایی بودند که خدمات کاملتری را ارائه میدادند (مراقبتهای پزشکی، مراقبتهای روانی، برنامههای شغلی و تحصیلی) (کندی، 1991). اما امروزه سازمانهایی کمی وجود دارند که خدمات کاملی ارائه میکنند.2. خدمات درمانی و برنامههای منحصربه فرد:
تعداد نوجوانان بیخانمانی که به خدمات و برنامههای خاص نیازمندند، زیاد اسـت. برنامههای منحصربه فرد برای نوجوانانی طراحی شدهاند که در یکی از شرایط زیر قرار دارند: آنهایی که میخواهند با ترک اعتیاد کنار بیایند؛ افرادی که در خانه زندگی میکنند، اما در معرض خطر بیرون انداختن از خانه قرار دارند؛ نوجوانانی که مورد سوء استفادهی جنسی قرار گرفتهاند؛ آنهایی که همجنسخواهاند؛ افرادی که توسط دوستپسرشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند؛ والدین نوجوان و کم سن و سال؛ آنهایی که به HIV مبتلا هستند؛ نوجوانانی که دست به خودفروشی و فحشا میزنند و آنهایی که قربانی خشونتها هستند.3. رویکردهای خدمات جامع:
هرگاه هدف ارائهی خدمات مراقبتی جامع اسـت، حل مشکلات فرد، موضوع اصلی برنامه اسـت. نوجوانان بیخانمان نیازهای چندگانهای دارند؛ تشخیص و هماهنگی خدمات مختلف در میان شبکهای از ارائهکنندگان خدمات برای موفقیت در ارائهی طرح درمانی با نتایج مثبت بسیار کلیدی و مهم اسـت. دو موضوع اساسی در تعریف رویکرد خدمات جامع وجود دارد؛ اول، مفهوم یک رویکرد کلگرا به نوجوانان که به معنای ارائهی خدمات سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی اسـت. با این حال، بیشتر سازمانها نمیتوانند تمام نیازهای خدمات اجتماعی را برای یک فرد ارائه کنند. از اینرو سازمانهای مؤثری که تلاش دارند رویکردی کلگرا ارائه دهند، باید در درون جامعه به طور مناسب شبکهبندی و توزیع شوند و بخشی از یک فرایند برنامهریزی اجتماعی باشند که نوع مشکلات را مشخص و موقعیتی را تعیین کنند که فرد متخصص بتواند به بهترین وجه این مشکل را حل کند. ارائهدهندگان خدمات به راحتی میتوانند نوجوانان را به مراقبت در سایر جاها ارتباط دهند. دومین معنای اصطلاح «جامع» این اسـت که در مراقبت تداوم وجود داشته باشد و این تداوم تا زمانی که در زندگی نوجوانان ثبات ایجاد شود، ادامه خواهد یافت. هر دو رویکرد کلگرا و تداوم در مراقبت، در ارزشیابی از مراقبت از نوجوانان بیخانمان، اهمیت دارند.4. نظامهای آموزشی و پرورشی خاص:
نوجوانانی که سابقهی فرار از خانه دارند، به طور معمول در مدرسهی معمولی مشکلاتی دارند و احتمال زیادی وجود دارد که به آموزش و برنامههای آموزشی و پرورشی خاصی نیازمند باشند (روترام- بورس، روزاریو (7) و کوپمن، 1991). یک مورد از نظامهای آموزشی طراحیشده برای برآوردهکردن نیازهای نوجوانان بیخانمان، راهاندازی مدرسه در درون پناهگاههای اضطراری اسـت (زاکر (8)، 1994). این راهحل با پشتیبانی مدارس منطقهای، منجر به ایجاد دبیرستانهایی برای نوجوانانی میشود که مشکلاتی را در سازگاری با برنامههای معمولی و روزانهی ساختاریافته در محیطهای کلاس معمولی دارند. این مدارس اغلب ساختار ضعیفی دارند، برای فعالیتهای شغلی و استخدامی امتیاز دارند، قانون پوشیدن لباس راحتتری دارند و برای فارغالتحصیلی اولیه جداول زمانی با مسیر سریع و تند دارند.5. مکانهای مسکونی ثابت:
بسیاری از نوجوانان بیخانمان، مکانهای پرورشی ضعیف و محیطهای خانوادگی توأم با مشکل را ترک کردهاند. برای این نوجوانان، برگشت به خانه امکانپذیر نیست. این نوجوانان باید یا در خانههای پرورشگاهی، یا در خانههای گروهی، ساکن شوند، اما اغلب پیداکردن چنین جایی برای آنها مشکل اسـت؛ بویژه پسران و نوجوانانی که سابقهی مشکلات سلوکی یا مصرف مواد دارند. اگر افرادی وجود داشته باشند که بتوانند آنها را به فرزندخواندگی قبول کنند، باید مهارتهای زیادی برای حل مشکل داشته باشند. با این حال، والدین پرورشدهنده اغلب آموزش ندیدهاند تا به طور مؤثری با مشکلات چندگانهی این نوجوانان دست و پنجه نرم کنند. بنابراین خانههای گروهی که کارکنان آن آموزش بهتری دیدهاند و تجربهی بیشتری در مورد این نوجوانان دارند، مکان مطلوبی برای این نوجوانان بیخانمان اسـت. با این حال، متأسفانه خیلی از موقعیتهای خانههای گروهی به شکل دیگری میتوانند مشکلآفرین باشند. اگر نوجوان خشونتطلب، در خانهی گروه اجازهی اسکان بگیرد، اسکان توأم با امنیت سایر نوجوانان پناهگاه را به مخاطره میاندازد. این نوجوانان که از محیطهای خانگی ضعیف فرار کردهاند، در فرار از محیطهای خانههای گروهی شک و تردید دارند. باید محدودیتهای موقعیتی را در مورد نوجوانان دارای مشکل به عنوان فرایند تحولی و تکاملی در نظر بگیریم که طی آن نوجوانان و مراقبتکنندگان آنها قواعد و انتظارات را با یکدیگر به بحث و گفت و گو میگذارند. اگر قواعد و مقررات، سخت و غیرقابل انعطاف باشند، احتمال اینکه نوجوانان آنان را رعایت کنند، بسیار کم و حتی غیرممکن اسـت. طراحی الگوسازیهای تحولی پیچیده از قواعد و قاعدههای رفتاری پناهگاهها مشکل اسـت و به کارگیری آنها در زندگی روزمرهی نوجوانان حتی از آن هم مشکلتر اسـت. با این حال، برای پیگیری و ادامهی برنامههای مؤثر لازم و مورد نیاز اسـت.6. انتخاب زندگی مستقل و انتقالی برای جوانان 18 تا 21 ساله:
بیشتر نوجوانانی که مشکلات زیادی دارند و در پرورشگاه زندگی میکنند، بزرگسالانی میشوند که در 18 سالگی کار و محل زندگی ثابتی ندارند. با این حال، اغلب نوجوانان 18 ساله فاقد صلاحیت و شرایط لازم برای استفاده از خدمات اجتماعی محسوب میشوند. روانشناسان معتقدند خطری در مورد انتقالهای تحولی خاص وجود دارد. از اینرو نیاز به خدمات انتقالی به نوجوانان 18 تا 23 ساله که در حال انتقال به دورهی بزرگسالی هستند، بسیار مبرم اسـت. خدمات انتقالی اغلب متشکل از یک خانه در محلهای فقیرنشین اسـت که 8 تا 10 نوجوان در آن زندگی میکنند. در این خانهها والدین خاصی وجود دارند که آموزشهای خاصی برای کار با نوجوانان در معرض خطر دیدهاند. قواعد توسط ساکان خانه و بزرگسالانی که بر آنها نظارت دارند، تدوین میشود. نوجوانان تا زمانیکه در این خانهها زندگی میکنند، باید رفتار خوبی داشته باشند و در جهت رسیدن به هدف زندگی مستقل حرکت کنند.پینوشتها:
1. united nations convention on the rights of the child
2. national academy of sciences
3. Shaffer & Caton
4. national network of runaway youth
5. Koopman & Ehrhardt
6. Rothman & David
7. Rosario
8. Zucker
پژوهشهای موردی انجامشده در مورد نوجوانان بیخانمان
درک تجارب نوجوانان خیابانی برای کمک به نوجوانان برای ایجاد الگوهای ثابت زندگی با استفاده از تعاملات مثبت روزانه بسیار کلیدی اسـت. به جای تأکید بر زندگی نوجوان در یک دورهی زمانی، شاید بهتر باشد به روندی که وضعیت نوجوانان را در طول زمان شرح میدهد، تأکید داشته باشیم. اگرچه ممکن اسـت مسیر زندگی نوجوانان دختر و پسر بیخانمان تغییر کند، اما حداقل شش گروه از نوجوانان بیخانمان وجود دارند که عبارتند از:از دستدادن والدین در اثر مرگ یا طلاق
نوجوانانی که در کودکی والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست میدهند، خانه را در سنین کم ترک میکنند و نمیتوان پیشبینی کرد که خانوادههای آنان موقعیت ثابتی را برای آنها ایجاد کنند. اگر مکان زندگی ثابتی برای این نوجوانان پیدا بشود، زندگی آنها نیز تثبیت میشود. با این حال، اغلب یک خانهی گروهی نیز برای آنان مشکلآفرین اسـت. کارکنان این خانههای گروهی انتظارات غیرواقعگرایانهای در مورد توانایی این نوجوانان برای پایبندی به نظام خانواده دارند، در نتیجه، انتظارات خود را از هر نوجوان به طور انفرادی و منحصر به فردی تنظیم نمیکنند. بنابراین، مسیرهای زندگی این نوجوانان ممکن اسـت به صورت مشکلآفرینی ادامه یابد.نوجوانان دارای مشکلات روانی حاد و مزمن
نوجوانانی که سابقهای طولانیمدت از مشکلات روانپزشکی و مشکلات سلوکی دارند نیز ممکن اسـت از خانه فرار کنند یا به اجبار از خانه بیرون انداخته شوند. جریان زندگی ویلیام، نشاندهندهی مسیری اسـت که یک نوجوان مبتلا به مشکلات سلوکی که از خانه بیرون انداخته شده اسـت، طی میکند. زمانی که ویلیام 10 ساله بود، شروع به فرار از مدرسه، اذیت و آزار در کلاس درس، دزدی از مغازهها و سیگارکشیدن کرد. مادرش زن تنهایی بود که سه کودک کوچکتر دیگر نیز داشت. او به ویلیام گفت که نمیتواند او را کنترل کند و روز به روز بیشتر به تنبیه ویلیام میپرداخت. همانطور که به مشکلات سلوکی ویلیام اضافه میشد، مادرش ناامیدتر میشد. وقتی او 13 ساله بود، مادرش به او گفت مجبور اسـت خانه را ترک کند. آن شب وقتی برای تقاضای فرصت دیگری به خانه برگشته بود، مادرش قفلها را عوض کرده بود که مبادا ویلیام دزدکی وارد خانه شود.بیخانمانی ناشی از بیبرنامهبودن خانواده
گروه زیادی از نوجوانان بیخانمان میشوند، زیرا در دورهی کودکی و نوجوانی، خانوادهی آنها فاقد منابع شخصی برای تهیهی نیازهای اساسی و اولیهی زندگیاند (مثل سرپناه، غذا، دارو و لباس). نوجوانان در این خانوادهها به طور نسنجیدهای رها میشوند تا این منابع را برای خانوادهها یا برای خودشان تهیه کنند. افزایش مشکل خانوادههای بیخانمان در مشکل بیخانمانی نوجوانان نقش بسزایی دارد. مورد مربوط به شون یکی از این موارد اسـت:آزار و اذیت جنسی
آزار و اذیت جنسی همیشه یکی از عوامل اصلی بیخانمانی در میان دختران نوجوان بوده اسـت (بوکی، 1987). برآورد دقیق میزان این مشکل نیست. برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان شده، نشان میدهد هم در دختران و هم در پسرانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، میزان فرار از خانه بین 23 تا 70 درصد اسـت (روترام- بورس و همکاران، 1991).پینوشتها:
1. Greenblatt
2. Yates
3. Stricof, Novick & kennedy
4. Shalwitz
5. Pennbridge, Freese & Mackenzie
6. Windle
7. Koopman
8. Upshur
9. Englander
10. Mundy
نیاز به خدمات اجتماعی
ایالت متحدهی آمریکا، از جمله کشورهایی اسـت که از احکام سازمان ملل در مورد حقوق اساسی کودکان در مورد داشتن غذا، پناهگاه و مراقبت بهداشتی در محیطی امن و سالم تا 18 سالگی حمایت میکند (قطعنامهی سازمان ملل دربارهی حقوق کودکان (1)، 1991). با این حال، هیچ تلاش جدی و منسجمی برای رسیدن به این اهداف در این کشور صورت نگرفته اسـت. بین برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان در آمریکا شده و تعداد پناهگاهها، آسایشگاهها و خدمات اجتماعی قابل دستیابی برای این نوجوانان، شکاف بزرگی وجود دارد (آکادمی ملی علوم (2)، 1988).1 . پناهگاههای اضطراری کوتاهمدت:
کنگرهی آمریکا در سال 1974 به عنوان نتیجهای از اقدام به فرار و بیخانمانی نوجوانان، اقدام به ایجاد شبکهی ملی برای تأسیس پناهگاههای مسکونی کوتاهمدت برای نگهداری حدود 300.000 نوجوان به طور سالیانه کرد. در حالی که ارائهدهندگان خدمات، اظهار کردند که تعداد نوجوانان بیخانمان در حال افزایش اسـت، بودجهی آنها قطع شد. برای مثال، در یک دورهی 12 ماهه در لسآنجلس، 65 درصد از 4500 مورد تقاضای زندگی در پناهگاه، رد شد، زیرا فضای کافی موجود نبود (پنبریج و همکاران، 1990). این کوتاهی و قصور در ارائهی خدمات، منجر به انتخاب از میان نوجوانان بیسرپناه برای زندگی در پناهگاههای اضطراری شد. از اینرو اغب هیچ مکان ثابتی برای نوجوانان بیسرپناه قابل دسترسی نبود و خیلی از آنان برای مدتی طولانی در پناهگاههای اضطراری موقتی زندگی میکردند. در پناهگاههای موقتی، یک مددکار اجتماعی وجود دارد که تلاش میکند تا نوجوان را با خانوادهاش آشتی دهد، یک پرستار کودک وجود دارد که 24 ساعت در هر شبانهروز بر نوجوانان نظارت میکند و همچنین کارمندی که سرایدار اسـت (برای مثال یک آشپز). نوجوان در آنجا برنامهی روزانه دارد که شامل «ملاقاتکنندهی خانگی» اسـت و طی آن تکالیفی را برای تسهیل مکان ثابت و دائمی به او ارائه میدهد (مانند رفتن به مدرسه). در گذشته، پناهگاهها به صورت سازمانهایی بودند که خدمات کاملتری را ارائه میدادند (مراقبتهای پزشکی، مراقبتهای روانی، برنامههای شغلی و تحصیلی) (کندی، 1991). اما امروزه سازمانهایی کمی وجود دارند که خدمات کاملی ارائه میکنند.2. خدمات درمانی و برنامههای منحصربه فرد:
تعداد نوجوانان بیخانمانی که به خدمات و برنامههای خاص نیازمندند، زیاد اسـت. برنامههای منحصربه فرد برای نوجوانانی طراحی شدهاند که در یکی از شرایط زیر قرار دارند: آنهایی که میخواهند با ترک اعتیاد کنار بیایند؛ افرادی که در خانه زندگی میکنند، اما در معرض خطر بیرون انداختن از خانه قرار دارند؛ نوجوانانی که مورد سوء استفادهی جنسی قرار گرفتهاند؛ آنهایی که همجنسخواهاند؛ افرادی که توسط دوستپسرشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند؛ والدین نوجوان و کم سن و سال؛ آنهایی که به HIV مبتلا هستند؛ نوجوانانی که دست به خودفروشی و فحشا میزنند و آنهایی که قربانی خشونتها هستند.3. رویکردهای خدمات جامع:
هرگاه هدف ارائهی خدمات مراقبتی جامع اسـت، حل مشکلات فرد، موضوع اصلی برنامه اسـت. نوجوانان بیخانمان نیازهای چندگانهای دارند؛ تشخیص و هماهنگی خدمات مختلف در میان شبکهای از ارائهکنندگان خدمات برای موفقیت در ارائهی طرح درمانی با نتایج مثبت بسیار کلیدی و مهم اسـت. دو موضوع اساسی در تعریف رویکرد خدمات جامع وجود دارد؛ اول، مفهوم یک رویکرد کلگرا به نوجوانان که به معنای ارائهی خدمات سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی اسـت. با این حال، بیشتر سازمانها نمیتوانند تمام نیازهای خدمات اجتماعی را برای یک فرد ارائه کنند. از اینرو سازمانهای مؤثری که تلاش دارند رویکردی کلگرا ارائه دهند، باید در درون جامعه به طور مناسب شبکهبندی و توزیع شوند و بخشی از یک فرایند برنامهریزی اجتماعی باشند که نوع مشکلات را مشخص و موقعیتی را تعیین کنند که فرد متخصص بتواند به بهترین وجه این مشکل را حل کند. ارائهدهندگان خدمات به راحتی میتوانند نوجوانان را به مراقبت در سایر جاها ارتباط دهند. دومین معنای اصطلاح «جامع» این اسـت که در مراقبت تداوم وجود داشته باشد و این تداوم تا زمانی که در زندگی نوجوانان ثبات ایجاد شود، ادامه خواهد یافت. هر دو رویکرد کلگرا و تداوم در مراقبت، در ارزشیابی از مراقبت از نوجوانان بیخانمان، اهمیت دارند.4. نظامهای آموزشی و پرورشی خاص:
نوجوانانی که سابقهی فرار از خانه دارند، به طور معمول در مدرسهی معمولی مشکلاتی دارند و احتمال زیادی وجود دارد که به آموزش و برنامههای آموزشی و پرورشی خاصی نیازمند باشند (روترام- بورس، روزاریو (7) و کوپمن، 1991). یک مورد از نظامهای آموزشی طراحیشده برای برآوردهکردن نیازهای نوجوانان بیخانمان، راهاندازی مدرسه در درون پناهگاههای اضطراری اسـت (زاکر (8)، 1994). این راهحل با پشتیبانی مدارس منطقهای، منجر به ایجاد دبیرستانهایی برای نوجوانانی میشود که مشکلاتی را در سازگاری با برنامههای معمولی و روزانهی ساختاریافته در محیطهای کلاس معمولی دارند. این مدارس اغلب ساختار ضعیفی دارند، برای فعالیتهای شغلی و استخدامی امتیاز دارند، قانون پوشیدن لباس راحتتری دارند و برای فارغالتحصیلی اولیه جداول زمانی با مسیر سریع و تند دارند.5. مکانهای مسکونی ثابت:
بسیاری از نوجوانان بیخانمان، مکانهای پرورشی ضعیف و محیطهای خانوادگی توأم با مشکل را ترک کردهاند. برای این نوجوانان، برگشت به خانه امکانپذیر نیست. این نوجوانان باید یا در خانههای پرورشگاهی، یا در خانههای گروهی، ساکن شوند، اما اغلب پیداکردن چنین جایی برای آنها مشکل اسـت؛ بویژه پسران و نوجوانانی که سابقهی مشکلات سلوکی یا مصرف مواد دارند. اگر افرادی وجود داشته باشند که بتوانند آنها را به فرزندخواندگی قبول کنند، باید مهارتهای زیادی برای حل مشکل داشته باشند. با این حال، والدین پرورشدهنده اغلب آموزش ندیدهاند تا به طور مؤثری با مشکلات چندگانهی این نوجوانان دست و پنجه نرم کنند. بنابراین خانههای گروهی که کارکنان آن آموزش بهتری دیدهاند و تجربهی بیشتری در مورد این نوجوانان دارند، مکان مطلوبی برای این نوجوانان بیخانمان اسـت. با این حال، متأسفانه خیلی از موقعیتهای خانههای گروهی به شکل دیگری میتوانند مشکلآفرین باشند. اگر نوجوان خشونتطلب، در خانهی گروه اجازهی اسکان بگیرد، اسکان توأم با امنیت سایر نوجوانان پناهگاه را به مخاطره میاندازد. این نوجوانان که از محیطهای خانگی ضعیف فرار کردهاند، در فرار از محیطهای خانههای گروهی شک و تردید دارند. باید محدودیتهای موقعیتی را در مورد نوجوانان دارای مشکل به عنوان فرایند تحولی و تکاملی در نظر بگیریم که طی آن نوجوانان و مراقبتکنندگان آنها قواعد و انتظارات را با یکدیگر به بحث و گفت و گو میگذارند. اگر قواعد و مقررات، سخت و غیرقابل انعطاف باشند، احتمال اینکه نوجوانان آنان را رعایت کنند، بسیار کم و حتی غیرممکن اسـت. طراحی الگوسازیهای تحولی پیچیده از قواعد و قاعدههای رفتاری پناهگاهها مشکل اسـت و به کارگیری آنها در زندگی روزمرهی نوجوانان حتی از آن هم مشکلتر اسـت. با این حال، برای پیگیری و ادامهی برنامههای مؤثر لازم و مورد نیاز اسـت.6. انتخاب زندگی مستقل و انتقالی برای جوانان 18 تا 21 ساله:
بیشتر نوجوانانی که مشکلات زیادی دارند و در پرورشگاه زندگی میکنند، بزرگسالانی میشوند که در 18 سالگی کار و محل زندگی ثابتی ندارند. با این حال، اغلب نوجوانان 18 ساله فاقد صلاحیت و شرایط لازم برای استفاده از خدمات اجتماعی محسوب میشوند. روانشناسان معتقدند خطری در مورد انتقالهای تحولی خاص وجود دارد. از اینرو نیاز به خدمات انتقالی به نوجوانان 18 تا 23 ساله که در حال انتقال به دورهی بزرگسالی هستند، بسیار مبرم اسـت. خدمات انتقالی اغلب متشکل از یک خانه در محلهای فقیرنشین اسـت که 8 تا 10 نوجوان در آن زندگی میکنند. در این خانهها والدین خاصی وجود دارند که آموزشهای خاصی برای کار با نوجوانان در معرض خطر دیدهاند. قواعد توسط ساکان خانه و بزرگسالانی که بر آنها نظارت دارند، تدوین میشود. نوجوانان تا زمانیکه در این خانهها زندگی میکنند، باید رفتار خوبی داشته باشند و در جهت رسیدن به هدف زندگی مستقل حرکت کنند.پینوشتها:
1. united nations convention on the rights of the child
2. national academy of sciences
3. Shaffer & Caton
4. national network of runaway youth
5. Koopman & Ehrhardt
6. Rothman & David
7. Rosario
8. Zucker