مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مردان بی‌مسئولیت شده‌اند یا زندگی سخت شده؟

جام جم سرا: او افزوده: «آنچه که در باورهای حقوقی و قانون شرع و مدنی کشور ما وجود دارد، این است که زنان تکلیف تأمین امرارمعاش خانواده‌ها را ندارند و آنها براساس قانون و حکم شرعی و مدنی نباید دغدغه اقتصادی داشته باشند.»
گفته‌های فرهمندپور به گمان بسیاری از خانم‌های امروزی درست است و آنها مردان را نسبت به گذشته بی‌مسئولیت‌تر و تنبل‌تر می‌دانند که مهم‌ترین علت آن هم مربوط به شاغل‌بودن زنان در جامعه می‌شود. برای این‌که نظر شهروندان را دراین‌باره بدانیم با چند شهروند متاهل در این زمینه گفت‌وگو کردیم.


«مریم» ٣٢ ساله است، ٥‌ سال از زندگی مشترکش می‌گذرد و کارمند است. او درخصوص کاهش میزان مسئولیت‌پذیری مردان در تأمین معاش خانواده می‌گوید: «قدیم‌ترها، زمانی که ما نسل جوان امروز، بچه بودیم، کار کردن خانم‌ها خیلی کمتر از آن چیزی بود که امروز شاهدش هستیم؛ خیلی مرسوم نبود که خانم‌های متاهل سرکار بروند. بیشتر مادران ما حتی اگر تحصیلکرده هم بودند، بعد از ازدواج در خانه می‌ماندند، بچه‌دار می‌شدند و به تربیت فرزندان می‌پرداختند؛ در آن زمان حتی وقتی درآمد مرد خانواده کفاف خرج زندگی را نمی‌داد، این پدرها بودند که سراغ شغل‌دوم می‌رفتند. ولی امروز وضع فرق کرده؛ دختران بیشتر به سمت ادامه‌تحصیل گرایش پیدا کرده و طبیعتا زمینه کار آنها هم در جامعه فراهم شده است؛ در زندگی شهری اکثر دختران قبل از این‌که ازدواج کنند شاغل می‌شوند و بعد از ازدواج هم کمتر پیش می‌آید که همسران مخالف کار کردن زنان باشند؛ پسرها در بیشتر موارد نه‌تنها مخالفتی با کار کردن زنانشان ندارند بلکه از این قضیه استقبال هم می‌کنند؛ حتی اگر زنان در مخارج خانه هم دخیل نباشند، درآمد آنها می‌تواند یک پشتوانه مالی برای زندگی به حساب ‌آید و برای روز مباداهای زیاد مثل خرید خانه، خودرو یا هدف‌های دیگر پس‌انداز شود. به نظر من، موضوعی که امروز در بحث مسئولیت‌های فردی و اجتماعی مطرح می‌شود، به همین ماجرا برمی‌گردد؛ مردان تنبل شده‌اند و مسئولیت‌پذیری آنها در قبال خانه و خانواده کمتر شده است. البته اگر منصفانه نگاه کنیم، این مسأله را نمی‌توان به اکثریت زوج‌های ایرانی (یا دست‌کم شهرنشینان) نسبت داد؛ با این حال این وابستگی به درآمد زنان و بی‌مسئولیت شدن مردان در تأمین مخارج زندگی به اندازه‌ای است که بتوانیم به‌عنوان یک مسأله اجتماعی از آن نام ببریم.
علت بروز این پدیده را می‌توان از جهات مختلفی دید؛ از یک طرف خانم‌ها اغلب شاغل هستند و درآمد ثابتی دارند، پس مردان ناخودآگاه روی این درآمد حساب می‌کنند و حتی اگر شغل مناسب با درآمد کافی هم نداشته باشند، خود را به زحمت نمی‌اندازند تا سراغ شغل‌دوم بروند یا شغل بهتری پیدا کنند.
از طرف دیگر اما زندگی شهری این روزگار چنان انرژی‌ای از آدم می‌گیرد که نمی‌توان چندان توقع داشت مردها بتوانند بیشتر کار کنند تا درآمدشان بیشتر شود. وضع اشتغال در کشور ما هم نیازی به توضیح ندارد. هرکسی در هر کاری که باشد دودستی آن را می‌چسبد و تمام وقت و انرژی‌اش را صرف درست انجام دادن آن می‌کند. با این حال هیچ توجیهی از مسئولیت‌های مرد به‌عنوان نان‌آور خانواده نمی‌کاهد.»


«مهناز» ٣٩ ساله است و طی ١٠‌سال زندگی مشترکش هزینه‌های مربوط به خود را از درآمد شخصی‌اش می‌دهد.
او می‌گوید: «در حال‌ حاضر بر خلاف چیزی که در گذشته جریان داشت، تعداد بیشتری از خانم‌ها شاغل هستند. با توجه به این‌که در فرهنگ عمومی ما مرد این را حق خود می‌داند که به زن بگوید سر کار نرود، الان به شکلی موضوع سر کار رفتن زن‌ها از سوی مردها تبدیل به‌ نوعی گروکشی شده است. یعنی مرد به همسر خود می‌گوید اگر می‌خواهی سر کار بروی باید بخشی از درآمد خود را برای زندگی مشترک هزینه کنی پس به این ترتیب این انتظار خود به خود در مردها ایجاد شده که اگر این اجازه را به زن‌ها می‌دهند که سر کار بروند، پس باید درآمد زن‌ها به هزینه‌های زندگی اختصاص پیدا کند درحالی‌که در گذشته فرض بر این بود که تامین هزینه‌های خانواده برعهده مرد است. هرچند همسر من درحال‌حاضر چنین انتظاری از من ندارد اما با توجه به این‌که من دارای درآمد مستقلی هستم، هزینه‌های جاری خودم را شخصا تامین می‌کنم، مثلا هزینه‌های مربوط به آرایشگاه، کیف، کفش، لباس و کلاس‌های آزاد یا اقساطی که دارم. من در حالی این هزینه‌ها را از درآمد خودم پرداخت می‌کنم که شاید باید نیمی از درآمد همسرم را به خود اختصاص می‌دادم، البته هنوز همسر من به سطحی از بی‌مسئولیتی در تامین هزینه‌های خانواده نرسیده است اما شاید اگر این سیر ادامه پیدا کند، شاهد چنین اتفاقی باشم.»


برای این‌که یک‌طرفه به قاضی نرفته باشیم، با یکی از مردهای متاهل هم گفت‌وگو کردیم.
«محمود» که ١٢ ‌سال است ازدواج کرده و همسر شاغل دارد، می‌گوید: «در این مدت هم در خانه خودم و هم دوست و آشنا این اتفاق افتاده که نقش زنان در درآمد مالی به نحوی پر رنگ‌تر شده است. حتی دیدگاه خود زنان هم تغییر کرده. اگر قبلا تأمین هزینه‌های خانه اولویت اول نبود، بعد از ازدواج جزو اولویت‌های‌اول، دوم شده است. این نگاه از دیدگاه سنتی که مرد نان‌آور خانه است، بیرون آمده و افراد خانواده و پدر و بچه‌ها هم آن را امری عادی می‌دانند. البته یک جاهایی خلأ نبودن زنان در خانه پیدا می‌شود، اما این هم امری است که دارد پذیرفته می‌شود. این‌که بخواهیم بگوییم خوب یا بد است، چون دارد پدیده‌ای فراگیر می‌شود، هم نکته‌های مثبت و هم منفی دارد. یک‌جور تغییر است که قطعا چالش‌ها و بازخوردهایی دارد که اوایل بیشتر آثار منفی دارد. گاهی در ارتباط بین زن و شوهری که تازه ازدواج کرده‌اند، خودش را نشان می‌دهد. مثلا ممکن است خیلی‌ها هنوز با این قضیه مشکل داشته باشند که همسرشان با همکار مرد کار کند. گاهی خیلی از مشکلاتی هم که بین زن و شوهرها پیش می‌آید به این موضوع برمی‌گردد. این اتفاق و اتفاق‌های دیگری که می‌افتد، آن سیستم کلاسیک خانواده را متحول می‌کند و خواه ناخواه حالتی که زن باید آتش خانه را گرم نگه دارد، از بین می‌رود. نتیجه‌اش این است که با هم بودن‌ها کمتر می‌شود و شکل سر سفره نشستن‌ها کاملا عوض می‌شود. حتی به‌دلیل اشتغال و کمبود وقت، غذا هم از بیرون تهیه می‌شود. اینها اتفاق‌هایی است که به‌خاطر این می‌افتد که مادر خانواده می‌خواهد مستقل باشد. اما یک بخش زیادی از پر رنگ‌شدن نقش زنان در تأمین مالی خانواده به مشکلات اقتصادی برمی‌گردد که جدای از حرکتی که جامعه ما از کلاسیک بودن به مدرن شدن دارد، تأثیر دارد. مشکلات اقتصادی که خانواده‌ها با آن درگیرند، باعث می‌شود زن هم به‌عنوان یک نیروی جانبی کنار مرد کار کند. ولی فکر می‌کنم جدای از همه اینها یک چیزی که خیلی مهم است، حس ِبودن برای زنان است. آنها می‌خواهند بودن خودشان را نشان دهند، هم به همسر، هم به خانواده و هم به جامعه.


نقشی که زن‌ها قبلا داشتند، نقشی حاشیه‌ای بود که در خیلی از ضرب المثل‌ها یا گفته‌ها یا کلمات قصارمان هم داریم که زن در حد تدارک‌چی برای مرد بود. فکر می‌کنم زن‌های امروزی دیگر این را قبول ندارند و می‌خواهند از نقش دوم بیرون بیایند. ضمن این‌که می‌خواهند با نقش‌شان در اقتصاد خانواده اعتماد به‌نفس‌شان را بالاتر ببرند چراکه به‌عنوان یک فاکتور مهم در روابط اجتماعی به حساب می‌آید. اما نسل جوان ما خواه‌ناخواه از طریق نسل قبلی دیدگاه‌هایی سنتی دارند و قطعا یک مقاومت‌هایی در این بین هست. ولی اگر جامعه را به‌عنوان روح پویا و سیال در نظر بگیریم، می‌بینیم که کار خودش را انجام می‌دهد و این حرکت پیش می‌رود و مثل خیلی از جریان‌های قبلی زمانی می‌رسد که کاملا پذیرفته می‌شود.» (شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

با همسر بی‌مسئولیت خود چگونه رفتار کنیم؟

جام جم سرا: این دسته از افراد عموما خصلت «بی‌مسئولیتی» را از محیط خانواده و در ارتباط مستقیم با آموزش‌های پدر و مادر کسب کرده‌اند و یا در برهه‌ای از زندگی خود از طریق ارتباط با افراد بی‌مسئولیت به این نتیجه رسیده‌اند که چنانچه در مقابل امور مختلف زندگی بی‌مسئولیت باشند، پاداش بهتری دریافت خواهند کرد و زندگی راحت‌تر با دغدغه کمتر را سپری خواهند کرد.
از آنجا که اطرافیان، به مرور زمان فرد بی‌مسئولیت را با تمام اهمال کاری‌هایش می‌پذیرند و دیگر از او انتظار برآوردن خواسته‌ها و نیاز‌هایشان را ندارند، خصیصه بی‌مسئولیتی در وجود فرد بی‌مسئولیت تشدید می‌شود و در نتیجه فرد بی‌مسئولیت در دنیای امنی که برای خود می‌سازد احساس رضایتمندی می‌کند و پاداش می‌گیرد، زیرا هیچ کسی از او توقعی برای انجام امور ندارد و او می‌تواند با فراغ خاطر به نیاز‌ها و خواسته‌های مورد علاقه خویش رسیدگی کند.
از این رو فرد بی‌مسئولیت رفته رفته، به خصلت‌هایی نظیر «خودخواهی»، «متوقع بودن» و همچنین «لجبازی» و «منفعت طلبی» در جهت تحقق خواسته‌های شخصی‌اش نیز آلوده می‌شود. بسیاری از زوجین ناآگاهانه و ناخواسته بر مشکل بی‌مسئولیتی همسرشان دامن می‌زنند و آن را تقویت می‌کنند.


۴ موضعگیری صحیح و غلط در مواجهه با فرد بی‌مسئولیت

۱ – برخی افراد «بی‌مسئولیتی» همسرشان را می‌پذیرند و تلاش می‌کنند تا خودشان آن را جبران کنند (رویکرد غلط).

۲ – برخی افراد «بی‌مسئولیتی» طرف مقابل را نمی‌پذیرند، اما تلاش می‌کنند تا نقاط ضعف خود را که به تشدید حس بی‌مسئولیتی در همسرشان منجر شده شناسایی و با اصلاح این نقاط ضعف، به طور غیرمستقیم، همسر را دعوت به پذیرش مسئولیت در ابعاد مختلف زندگی مشترک کنند (رویکرد صحیح).

۳ – برخی افراد «بی‌مسئولیتی» طرف مقابل را نمی‌پذیرند، اما معتقدند به جای اصلاح خودشان صرفا باید به دنبال راه حلی باشند که همسر بی‌مسئولیت را اصلاح کنند! این دسته از افراد پیوسته فرد بی‌مسئولیت را تحقیر می‌کنند و با استفاده ازحربه بی‌توجهی و بی‌احترامی به او، در صدد تنبیه و تادیب وی و حصول خواسته‌های بجا یا نابجای خود حرکت می‌کنند (رویکرد غلط).

۴ – برخی از افراد در زندگی با همسر بی‌مسئولیت به جدایی قطعی می‌اندیشند (رویکرد غلط).

راهکار منطقی: شما در برخورد با همسر بی‌مسئولیت نباید به دنبال تغییر او باشید بلکه باید این سوال بزرگ را از خود بپرسید که من چه تغییری بکنم تا او تغییر کند؟


راهکار‌هایی برای مواجهه با بی‌مسئولیتی همسر

مقابله به مثل نکنید:
اگر باهمسرتان قطع رابطه کرده‌اید ابتدا از در آشتی کردن با وی وارد شوید و ارتباطتان را از سر بگیرید؛ زیرا انجام راهکارهایی که در ادامه ارائه می‌شود بدون حضور همسرتان میسر نیست. عده‌ای از افراد لجبازی همسر را با لجبازی پاسخ می‌دهند. بدانید کسی که لجبازی می‌ کند معمولا خودش می‌‌داند که حق با او نیست، اما هیچ وقت نمی‌‌خواهد این را به زبان بیاورد.
تجربه عموم روان‌شناسان نشان می‌دهد روابط افرادی که در زندگی مشترک دست به مقابله به مثل می‌زنند روزبروز بد‌تر و بد‌تر می‌‌شود تا آنجا که بازگشت به عقب تقریبا غیر ممکن خواهد شد. انسان‌ها هرگز در فضای تحقیر، سرزنش و لجبازی تغییری حاصل نمی‌کنند.


خانواده‌تان را به قطع فرآیند حمایتگری دعوت کنید:
متاسفانه دسته‌ای از افراد برای حل هر مشکلی همیشه اولین داوطلب هستند و فرصت همکاری و ایفای نقش را از همسر خود می‌گیرند؛ زیرا معتقدند وقتی که با شخصی غیر قابل اتکا درگیر هستند ناگزیرند تا نقش «والد» را برای او ایفا کنند.

برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بی‌مسئولیت، شوهر شماست و بی‌مسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید

این کار باعث می‌شود تمام مسئولیت زندگی مشترک به عهده فرد داوطلب واگذار شود و طرف مقابل طبیعتا به نوعی بی‌مسئولیتی برسد.
بسیاری از خانواده‌ها بدون شناخت خصلت‌های فرد بی‌مسئولیت، بسرعت وارد عمل می‌شوند و برای حمایت از فرزند خود در مقابل فرد بی‌مسئولیت اقدام به حمایت‌های مالی و اقتصادی فراوان می‌کنند. حمایت «والدانه» از فرد بی‌مسئولیت به چرخه بی‌مسئولیتی او دامن خواهد زد و در ‌‌نهایت شما حس فریب خوردگی و عصبانیت را تجربه خواهید کرد.


مصرانه از او انجام وظایفش را تقاضا کنید:
شما درباره مسئولیت پذیر‌تر کردن همسرتان چقدر تلاش کرده‌اید؟ همسرتان نسبت به قبل چقدر تغییر کرده است؟ مسئولیت‌پذیر‌تر شده یا برعکس؟ شاید انجام راهکارهای گفته شده، در ابتدا سخت و زمانبر به نظر برسد، اما مطمئنا نتیجه‌اش بهتر از روشی است که خودتان تاکنون از آن استفاده می‌کردید.
فراموش نکنید که برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بی‌مسئولیت، شوهر شماست و بی‌مسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید.
صبور باشید و فقط روی تقاضایتان محترمانه و بدون پرخاشگری پافشاری کنید. شاید۱۰۰ درصد تقاضای شما برآورده نشود، اما مطمئن باشید ۵۰ درصد آن اجابت خواهد شد و این یعنی موفقیت اولیه در برابر فرد بی‌مسئولیت.


همسرتان را با عواقب بی‌مسئولیتی آشنا کنید:
استفاده از عباراتی نظیر «تو اصلا مسئولیت پذیر نیستی» گرهی از مشکلات شما باز نمی‌کند بلکه کاربرد مکرر همین عبارات باعث می‌شود همسرتان بیشتر در این نقش فرو رود و واقعا قبول کند که بی‌مسئولیت است.
در بسیاری از موارد و در شروع کار مطمئنا همسرتان به‌‌ همان میزانی که شما (به عنوان مثال) انتظار خرید داشته‌اید، هزینه نمی‌کند. مثلا شما فهرستی از ۵ نیاز ضروری منزل را به او داده‌اید، اما او در میان این ۵ نیاز، برخی از اقلام را خریده است و مثلا برنج نخریده است. در اینجا شما برنج را از وعده غذایی خود حذف کنید و یک غذای ساده بپزید. زمانی که او می‌پرسد: «چرا برنج نپخته‌ای؟»، شما فقط پاسخ دهید: «برنجمان تمام شده است».


از جابجایی نقش‌ها پرهیز کنید:
پدیده جابجایی نقش‌های زن و مرد در زندگی مشترک چنانچه با ارتقای «ظرفیت روحی» زوجین همراه نباشد براحتی می‌تواند عامل ایجاد اختلاف و تنش شود.
زمانی که زن نقش شوهر بی‌مسئولیت خود را به عهده می‌گیرد و مثلا بیرون از منزل کار می‌کند یا زمانی که مرد نقش زن بی‌مسئولیت خود را به عهده می‌گیرد و همیشه به شستن لباس‌ها یا جارو زدن منزل مبادرت می‌ورزد، به دلیل بی‌مسئولیتی همسران خود، انجام این کار‌ها را «کمک حمایتگرانه از شریک زندگی» نمی‌دانند و زوجین در این شرایط از یکدیگر طلبکار می‌شوند و انتظار دارند همسرشان هر لحظه به خاطر ایفای نقشی که خلاف جنسیت و یا طبیعتش بوده است، از او قدردانی چند برابر تصور بکند در حالی که طرف مقابل تصور می‌کند همسر من کاری نکرده است، او فقط وظیفه‌اش را انجام داده است. در نتیجه وقتی زنی مسئولیت اصلی تامین مالی را به عهده می‌گیرد، بدیهی است که از نظر شرایط روحی، «خستگی روانی» را تجربه کند. (ملیحه شهرستانی - کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

همه می‌گویند از این شوهر بی‌مسئولیت جدا شو

پاسخ مشاور: یکی از مهارت‌های مهم در زندگی مشترک برای رسیدن به خوشبختی و آرامش، سازگاری است که به دو صورت مثبت و منفی به کار گرفته می‌شود.
منظور از سازگاری مثبت یعنی اینکه وقتی برای انسان مسئله یا مشکلی پیش می‌آید باید با تدبیر، تلاش و پشتکار شرایط را تغییر دهد و به ادامه رشد و پیشرفت خود کمک کند اما سازگاری منفی زمانی است که انسان کاری انجام ندهد و با شرایط موجود کنار بیاید تا بتواند بر استرس‌ها و آسیب‌های روانی مشکل کنترل داشته باشد.
با این حال و با تلاش برای سازگاری مثبت با توجه به سوالی که پرسیده بودید، راهنمایی‌هایی که در ادامه می‌آید می‌تواند به شما کمک کند.


شوهرتان را ترغیب و کمک کنید

پیشرفت یکی از نیازهای اساسی انسان است. اگرچه به شغل همسرتان اشاره نکرده‌اید، اما این نکته حائز اهمیت است که یکی از نیازهای اساسی هر انسان در هر جایی از این کره خاکی پیشرفت است. وقتی مردی در شغل خودش با وجود تلاش و کوشش‌های فراوان، احساس پیشرفت نمی‌کند از کارش دلسرد می‌شود و کم کم رغبت و علاقه‌اش را به کارش از دست می‌دهد و در ‌‌نهایت کارش را‌‌ رها می‌کند یا آن را تغییر می‌دهد. بنابراین بهتر است همسرتان را به کار کردن در همین شغل مسافربری که فعلا به آن مشغول است، ترغیب و کمک کنید تا زمینه‌های پیشرفت وی کم کم فراهم و شرایط بهتر برای شروع شغل بعدی آماده شود.


دلیل بی‌مسئولیت شدن شوهرتان را بیابید

ترک شغل و احساس مسئولیت نکردن به خانواده، می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. گفته‌اید که شوهرتان ۲ سال است بی‌مسئولیت شده است. باید بدانید مردی که احساس مسئولیت ندارد و مسائل شغلی‌اش را بخوبی دنبال نمی‌کند، می‌تواند به دلایل مختلفی از جمله نبود روابط مثبت بین زوجین، نداشتن احساس پیشرفت، احساس افسردگی، بی‌تدبیری در زندگی و داشتن توقعات و انتظارات غیر منطقی از خود و همسر و... به بی‌مسئولیتی روی آورد؛ بهتر است یا با همسرتان درباره علل رفتار‌هایش صحبت کنید یا از نزدیک با یک مشاور و روان‌شناس این مسئله و مشکل را بررسی کنید.


مراقب سیکل معکوس در روابطتان باشید

معمولا اگر شرایط زندگی، زمینه‌های ناآرامی را در آن فراهم کند طبق سیکل معکوس، روابط زوج پسرفت می‌کند و در ‌‌نهایت به طلاق هم از نوع عاطفی و روانی و هم به طلاق واقعی منتهی می‌شود مگر اینکه با توجه به رهنمودهای قبلی مراقب این سیکل معکوس باشید و سعی کنید در هر شرایطی که هستید با تدبیر، همراهی، کمک کردن به همسر و رفتارهای آرامشگرانه شرایط را بهتر کنید.
همچنین هرگونه غرولند، تحقیر، تهدید، سرزنش و نصیحت هیچ کمکی به رفع مشکل شما نمی‌کند بلکه مشکلات شما را شدت می‌بخشد. جالب است بدانید که در سیکل روابط معکوس زوجین، ناآرامی‌هایی که به درستی توسط زن و شوهر‌ها کنترل نشود باعث احساس ناامنی و سپس دلزدگی و انزجار به معنی دوری و اجتناب از همسر و در ‌‌نهایت موجب نفرت و طلاق می‌شود.
در پایان توصیه می‌کنم که با حمایت و کمک به شوهرتان و داشتن کمی صبر، منتظر بمانید شرایط زندگیتان بهتر شود و به توصیه‌های اطرافیان برای طلاق گوش ندهید چون با توجه به آنچه گفته‌اید، شما توانایی تغییر شرایط فعلیتان را دارید. (محمدباقر ذبیحی، کار‌شناس ارشد روانشناسی/خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...