جام جم سرا به نقل از شهروند: تبلتهای ارزانقیمت یا تبلتهای زیر ٦٠٠ هزارتومانی که به تبلتهای دانشآموزی شهرت دارند، جزو پرفروشترینهای بازار تبلت در ایران به شمار میآیند. این تبلتها با رفع اصلیترین نیازهای کاربران و نیز قیمت پایین خود در مقایسه با رقبایشان توانستهاند به خوبی بازار کشور را به دست بگیرند. با این حال تبلتهایی که قیمتی کمتر از ٤٠٠هزار تومان دارند معمولا از برندهای کمتر شناختهشده هستند که غالبا نمیتوانند بهعنوان تلفن همراه نیز به کار گرفته شوند یا با دوربین و تصویر ضعیف و سرعت کُند جذابیت زیادی برای کاربرانش ندارند.
بهترین ارزانقیمتها در رده قیمتی بین ٤٠٠ تا ٦٠٠هزار تومان هستند که در اینجا به تعدادی از مشهورترین ارزانقیمتها و مقایسه آنها با هم پرداختهایم.
Twinmos T٧٣GQ١
ابعاد این تبلت ٤/١٩ در ٢/١٢ در ٠٦/١ سانتیمتر است و ٣٣٢ گرم وزن دارد. با وجود قیمت بیشتر نسبت به Lenovo A٧٥٠ A ٣٥٠٠HV ضخامت بیشتر و وزن بیشتری نسبت به آن دارد همچنین حافظه داخلی آن نصف مدل گفتهشده است و ٨ گیگابایت حافظه داخلی و یک گیگابایت رم دارد. پردازنده آن MTK ٨٣٨٩ - ARM Cortex A٧ - Quad-Core و چهارهستهای است که نسبت به مدل قبل از سرعت یکسان پردازش برخوردار هستند. نقطه قوت این تبلت نسبت به گزینههای اشارهشده رزولوشن بالاتر صفحه نمایش است که ٨٠٠ × ١٢٨٠ پیکسل به شمار میآید. دوربین آن ٥ مگاپیکسل است و یک دوربین جلو با کیفیت دو مگاپیکسل دارد.
قیمت: ٥٨٥هزار تومان
٢٠١٤ ASUS Fonepad ٧ FE١٧٠CG
ابعاد این تبلت ٢/١٩ در ١١ در ٠٧/١ سانتیمتر است. تنها ٢٩٠ گرم وزن دارد. این تبلت قابلیت مکالمه تلفنی دارد و ٢ سیمکارت را پشتیبانی میکند. علاوه بر این قابلیت اتصال به اینترنت از طریق WIFI را نیز دارد و همچنین میتوان از آن برای اتصال به اینترنت پرسرعت نسل ٣ استفاده کرد. دارای پردازشگر دوهستهای نسبتا قوی Intel Atom Z٢٥٢٠ است. ٨ گیگابایت حافظه داخلی و یک گیگابایت رم دارد. درگاه USB دارد و مجهز به شیار microSD است که میتواند برای افزایش میزان حافظه مورد استفاده قرار گیرد. با وجود آنکه این تبلت را یکی از بهترین ارزانقیمتها از نظر مشخصات فنی میدانند اما نمایشگر و دوربین آن چندان قوی نیست و دارای کیفیت متوسطی است که نسبت به نسل قبل از خود افت داشته است و درواقع علت ارزانی این تبلت نیز همین موضوع است. این تبلت به نمایشگری از نوع LED Backlight WSVGA با رزولوشن ٦٠٠ × ١٠٢٤ مجهز است. میزان کارکرد باتری این تبلت ١٠ ساعت است.
قیمت: ٤٤٠هزار تومان
Lenovo Ideatab A٣٣٠٠
ابعاد این تبلت ٨/١٩ در ٩/١١ در ٠٥/١ سانتیمتر است. با وجود ابعاد تقریبا مشابه نسبت به تبلت ASUS وزن آن بیشتر است و ٣٢٧ گرم وزن دارد. اما این تبلت دارای حافظه داخلی تقریبا دوبرابر مدل قبل است و ١٦ گیگابایت حافظه داخلی و یک گیگابایت رم دارد. مکالمات تلفنی را پشتیبانی میکند و قابلیت اتصال به اینترنت WIFI و اینترنت پرسرعت نسل ٣ را هم دارد. میزان کارکرد باتری این تبلت ٢ ساعت کمتر از گزینه قبلی است و ٨ ساعت دوام دارد. پردازشگر آن Quad-core Cortex-A٧ ١. ٣GHz است. مجهز به بولوتوث نسخه ٤ است و با وجود قیمت کمتر نسبت به ASUS Fonepad ٧ FE١٧٠CG دارای امتیازات بیشتری نسبت به آن است. علاوه بر قابلیتهای بهتر مشخصات فنی و گارانتی اصل، این تبلت دارای طراحی زیباتری نسبت به مدل گفتهشده است. کیفیت تصویر این تبلت همچنین نسبت به مدل قبلی بهتر است و تصاویر HD را پشتیبانی میکند اما از نظر دوربین چندان قوی نیست و دوربینی مشابه گزینه ASUS Fonepad ٧ FE١٧٠CG را دارد.
قیمت: ٤١٥هزار تومان
Samsung Galaxy Tab ٣ Lite ٧. ٠ SM-T١١٠
این تبلت ابعاد ٣/١٩ در ٦/١١ در ٩/٠ سانتی متر و ٣١٠ گرم وزن دارد. این گزینه نسبت به گزینه Twinmos T٧٣GQ١از نظر دوربین ضعیفتر است. این تبلت تنها یک دوربین دارد و وبکم آن حذف شده است. دوربین اصلی نیز تنها ٢ مگاپیکسل کیفیت دارد. از نظر رزولوشن نیز از گزینه قبلی ضعیفتر است و تنها ١٠٢٤ × ٦٠٠ رزولوشن دارد. پردازشگر آن نیز نسبت به همردههای قیمتی خود ضعیفتر است و دوهستهای به شمار میآید. این یعنی اینکه سرعت پردازش اطلاعات در این تبلت نسبت به همتاهای قیمتی خود کندتر است. علاوه بر این حافظه داخلی آن فقط ٨ گیگابایت گنجایش دارد و رم آن از یک گیگابایت ظرفیت برخوردار است. البته امکان افزایش میزان حافظه از طریق شیار microSD وجود دارد. این تبلت امکان مکالمه ندارد و سیمکارتخور نیست و تنها از امکان اتصال به اینترنت برخوردار است. به نظر میرسد سامسونگ با استفاده از اعتبار خود تبلتی را به بازار روانه کرده است که با وجود قیمت بیشتر نسبت به همتایان ارزانقیمتش از امکانات کمتری برخوردار است. درواقع سامسونگ اصل رقابت را زیر پا گذاشته و تنها تلاش کرده است با استفاده از شهرت خود در فروش این تبلت ارزانقیمتش موفق عمل کند.
قیمت: ٥٩٠هزار تومان
Lenovo A٧٥٠ A ٣٥٠٠HV
ابعاد این تبلت ٨/١٩ در ١/١٢ در ٩/٠ سانتی متر است و وزن آن ٣٢٠ گرم است. حافظه داخلی ١٦ گیگابایت و رم آن یک گیگابایت است. پردازنده آن ٤ هستهای Quad-core Cortex-A٧ است و تقریبا دوبرابر دو مدل گفتهشده در پردازش اطلاعات سرعت دارد. این تبلت یکی از بهترینهای ارزانقیمت است و با وجود شیار microSD قابلیت افزایش حافظه را نیز داراست. امکان مکالمه و پشتیبانی از اینترنت از دیگر قابلیتهای این تبلت است و علاوه بر آن GPS را نیز پشتیبانی میکند. نمایشگر این تبلت ٧ اینچی است و کیفیت تصاویر در حد قابل قبول است. تنها نقطه ضعف این تبلت نداشتن فوکوس خودکار برای دوربین است. باتری این تبلت ٨ ساعت ماندگاری شارژ دارد.
قیمت: ٥٦٠هزار تومان
جام جم سرا به نقل از خبرآنلاین: پلیس، پلیس راه استان گلستان مدل سایپا ۱۳۱ را که دارای ۴ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان تخلف رانندگی بوده است توقیف کرد.
ماموران پلیس راه استان گلستان در جاده آزادشهر به پراید مدل سایپا ۱۳۱ مشکوک شده و برای کنترل مدارک مالکیت خودرو و گواهینامه راننده خودرو را متوقف کردند. آنها پس از کنترل مدارک راننده و مدارک مالکیت پراید و اخذ استعلام از مرکز متوجه شدند که این خودرو دارای ۴ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان انواع تخلفات رانندگی حاصل از ۹۷ فقره تخلف بوده است. بنابراین، خودرو را توقیف و به توقفگاه منتقل کردند.
جام جم سرا به نقل از خبرآنلاین: لندن یکی از گرانترین شهرهای دنیاست و طبیعی است که این شهر گران، جایگاه گرانترین خانههای جهان نیز باشد.
پیش از ۶ سال گذشته، قصر ۷۷۵ اتاقه الیزابت دوم، ملکه بریتانیا، که به کاخ «باکینگهام» معروف است، به عنوان گرانترین خانه در جهان معروف بود، اما اکنون این کاخ دیگر گرانترین مسکن نیست که انسان در آن زندگی میکند، بلکه ویلایی ده اتاق خوابه در منطقه کینسینگتون لندن وجود دارد که مالک آن ۶ سال پیش آن را به قیمت ۱۲۸ میلیون دلار خرید. ویلای معروف که با این آدرس: Gardens Upper Phillimore ۱۷ در سایت تجاری آمریکایی معروف به CompareCamp. com، درج شده، در منطقه کنسینگتون لندن قرار دارد.
خانم «اولنا کوچما» ۴۴ ساله دختر «لئونید کوچما» نخست وزیر اسبق اوکراین، در سال ۲۰۰۸، یعنی دقیقا ۶ سال و ۸ ماه پیش این ویلا را با قیمت ۱۲۸ میلیون دلار خرید. اما قیمت ویلا از آن تاریخ تاکنون به بیش از ۱۲ برابر افزایش یافته است. یعنی پس از گذشت ۲۴۳۰ روز از تاریخ خرید،قیمت آن به یک میلیارد و ۵۸۰ هزار دلار رسیده است ، یعنی این خانه ویلایی روزانه ۶۵۰ هزار دلار به قیمتش افزوده شده است.
در سال ۲۰۰۸ که جهان با بحران مالی مواجه شد و قیمت همه ساختمانها در جهان پایین آمد، شانس در خانه اولنا کوچما، زن «ویکتور پینچوک»، میلیاردر اوکراینی را زد و این ویلای مجلل را خرید.
این خانه ویلایی دارای ۶ طبقه با سقفهای ۶ متری، یک سالن سینما، یک اتاق وحشت، یک استخر داخلی، سونا و... است. ارزش کنونی این خانه یک میلیارد و ششصد و هشتاد میلیون دلار برآورد شده و یکی از گرانقیمتترین خانههایی است که در لندن به فروش رسیده است.
این ویلا در سال ۱۹۹۷ توسط یک تاجر چینی به قیمت کمتر از ۱۲ میلیون دلار خریداری شد. سپس تاجری چینی در سال ۲۰۰۶ آن را به شرکتی به قیمت ۳۷ میلیون دلار فروخت. شرکت پس از تغییراتی جزئی، آن را به قیمت ۷۳ میلیون دلار فروخت. این ویلا که با سبک ویکتوریایی ساخته شده زمانی مدرسه دخترانه بود، اما اکنون یک خانه شخصی ۶ طبقه با سقفهای ۶ متریو امکانات بیشمار رفاهی و تفریحی است. (العربیه)
جام جم سرا: یک نمونه از این متکدیان پولدار، گدایی است که در بوکان دستگیر شده و مشخص شده است که بیش از ۱۱۰ میلیون ریال پول نقد داشته و در دو حساب بانکیاش میلیونها تومان خوابیده است.
سرپرست شهرداری بوکان دراین باره گفت: این گدا که یک پیرمرد ۶۴ ساله است، هنگام تکدیگری توسط ماموران ستاد مبارزه با تکدیگری این شهر شناسایی و دستگیر شد.
رشید میرحسامی افزود: پس از بررسیهای انجام شده توسط ماموران ستاد مبارزه با تکدیگری مشخص شد وی در دو بانک به ترتیب ۳۵۰ میلیون ریال و یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون ریال پس انداز دارد. این فرد قبلا به صورت سیار اقدام به عطر فروشی میکرده ولی بتدریج به تکدیگری روی آورده است.
سرپرست شهرداری بوکان اظهار کرد: دارایی این فرد مصادره شده و برای ساخت ساختمان اورژانس اجتماعی که در اداره بهزیستی در حال ساخت است، هزینه میشود. (ایرنا)
جام جم سرا: علیخان عبداللهی بشدت آدم صاف و ساده ای است: «مجبور بودن» مرا وارد دنیای هنر کرد، بعضی از مجبوریتها هستند که آدمها را وادار به کارهایی میکنند که قبلا هرگز به آن فکر هم نکردهاند. شاید هم یک تصادف بود، اما در هر صورت ناگهانی، بدون هدف، اجبار یا تشویق اتفاق افتاد. مجسمهسازی همانند یک آتشفشان در من فوران کرد. همیشه میگویم در زندگی هر انسانی یک جرقه اولیه برای به حرکت درآمدن آن انسان لازم است، حالا آن جرقه میتواند باعث خوشبختی یا بدبختی او شود. البته به نظرم همان هم مربوط به خود انسانهاست که کدام را انتخاب کنند؛ خوشبختی یا بدبختی. اوستا حسن (حسن ناشرمشاء) که حالا نزدیک به ٩٠سال سن دارد، در زندگی من آن جرقه را ایجاد کرد. او باعث شد من وارد این حرفه شوم، برای همین همیشه از او به عنوان استاد نام میبرم. استاد، نه به این معنی که آموزشی به من داده باشد. البته نباید خواست خداوند را هم از یاد برد. ماجرای آشنایی ما از سال ٦٨ شروع شد، روزی که مثل همیشه برای تمیزکردن جلوی در مجتمعی که در آنجا سرایدار هستم بیرون رفتم و پیرمردی را در پیادهرو دیدم که درحال نقاشی کردن گلها روی مقوا بود. اولش فکر کردم شاید از دورهگردان خیابانی است، اما بعد از مدتی حضور او ادامه پیدا کرد. برایش چای میبردم و آرام آرام با همدیگر دوست شدیم. اوستا حسن هر روز نقاشی میکشید و مردم کارهایش را میخریدند تا به او کمکی کرده باشند. نزدیک به ٣-٤ سال به همین منوال گذشت تا اینکه روزی به او گفتم: «اوستا حسن، تو که به نجاری آشنایی داری، من هم علاقهمندم؛ اما کار حرفهای نکردهام. بیا با همدیگر مجسمه بسازیم.» و او از من پرسید چطور باید مجسمه بسازیم. اینطوری بود که ما مجسمهسازی را آغاز کردیم.
از خمیر نان فانتزی تا شانه تخممرغ
من به این سخن که «انسان هیچوقت نباید برای انجام کاری بگوید نمیشود.» اعتقاد زیادی دارم و همیشه از خودم میپرسم چرا نشود؟ اولینبار به سراغ چوبهای باقی مانده از ساختوساز ساختمانها رفتیم و با آنها شروع به کار کردیم. چند روزی سعی کردیم با مغار روی آن چوبها شکلی دربیاوریم، اما سخت بود و ما هم آشنایی چندانی نداشتیم. برای همین نشد. اما آن تخیلی که با اولین تلاش در ذهنمان زنده شده بود دیگر اجازه نمیداد دست از تلاش برداریم. چند روزی همین طور با آزمایش مواد مختلف گذشت، تا اینکه به ذهنم رسید با خمیرهای داخل نانهای فانتزی (نان ساندویچ) هم ساختن مجسمه را تست کنیم. ما این خمیرها را با کمی گچ مخلوط کردیم و با آن یک صورتک ساختیم. یک نیمتنه هم من با مخلوط خمیر نان فانتزی و چسب کاشی ساختم. مدتی گذشت و فکر ما دایما به دنبال یافتن مواد بهتری برای ساخت مجسمه بود. اما در این بین با هر موادی که پیدا میکردیم، مجسمه میساختیم. چسب کاشی سنگین و زبر بود، برای همین به سراغ چسب چوب و خاک اره رفتیم، آن هم زود ترک میخورد و به دستهایمان میچسبید. البته همه کارهایی که میساختیم به فروش میرفت. کامبیز درمبخش، کارتونیست معروف بود که بیشتر آنها را از ما میخرید و ما هم تشویق میشدیم. در همان دوران او برای ما ٢-٣ نمایشگاه به اسم «اوستا حسن» گذاشت، ولی ما با هم کار میکردیم. من شبها اسکلتبندی مجسمهها را با چوب انجام میدادم و فردا اوستا حسن میآمد، ما با هم مجسمهها را شکل میدادیم. ٥-٦ سال دیگر به همین شکل ادامه دادیم، تا اینکه یک روز درحال رد شدن از خیابان سنایی بودم که دیدم یک شانه تخممرغ داخل جوی آب افتاده و خیس خورده، به آن لگدی زدم و دیدم که از هم جدا میشود. واقعا خوشحال شدم، چون همان چیزی بود که سالها به دنبالش میگشتم. آن را جمع کردم، پیش اوستا حسن آوردم و ماجرای پیدا کردنش را برای او تعریف کردم.
خمیر شانه تخممرغ خیلی بهتر از هر مواد دیگری بود که تا بهحال سعی کرده بودیم با آن مجسمه بسازیم. اما بعد مشکل دیگری سر راهمان قرار گرفت، نمیدانستیم این خمیر شانه تخممرغ را چگونه بههم بچسبانیم. ترکیب همهچیز را با آن تست کردیم، وقتی میگویند خدا اگر چیزی بخواهد، وسیلهاش را هم فراهم میکند، همین است. روزی با یکی از کارگران شهرداری برخورد کردم که میخواست پوستری به یک تابلو اعلانات بچسباند، دیدم که او از یک نوع چسب خاص استفاده میکند. به سراغش رفتم و از او درباره آن سوال کردم، گفت: «سریش!» از او خواستم کمی از آن به من دهد و او گفت فردا برایم مقداری سریش خواهد آورد. این دو را با هم قاطی کردم و بالاخره خمیر مورد نظرمان درست شد. آن موقع مثل آدمی که به طلا رسیده باشد، خوشحال بودم.
بعد از آن دیگر همه مجسمههایم را با خمیر شانه تخممرغ میسازم. البته اوستا حسن، چون سنش بالا رفته و ورز دادن خمیر شانه تخممرغ برایش سخت است، دیگر از آن استفاده نمیکند.
برادر هنرمند، همسر حمایتگر
من به همراه خانوادهام در افغانستان زندگی میکردم اما به خاطر جنگهای داخلی قومی، حزبی و زبانی، با برادرم اول به پاکستان رفتیم و بعد به ایران آمدیم. اول برادرم در مجتمعی که الان سرایدارش هستم، سرایدار بود اما بعد از مدتی به خاطر مریضی پدرم به افغانستان برگشت و من سر جای او ماندم. او هم بعد از مدتی نتوانست به زندگی در آنجا ادامه دهد و دوباره به ایران آمد. حالا برادرم نگهبان ساختمانی در زعفرانیه است و البته به هنر هم علاقه دارد. او هم یک هنرمند خودآموخته است، ولی به پیشنهاد من بود که دست به این کار زد و حالا هم با خمیر شانه تخممرغ ساز «تار» میسازد. همسرم پشتیبان خوبی برای کارهایم بوده. گاهی او به جای من تا زمانی که بچههایمان از مدرسه بازگردند، نگهبانی میدهد.
اینکه میگویند: «پشتسر هر مرد موفق، زن موفقی است» واقعا درست است. همینکه با من همدل، همکار و خوشحال هست و سرکوفت نمیخورم، بهترین پشتیبانی برای من است. همسرم زمانی که ازدواج کردیم ١٤سال داشت و تا کلاس سوم ابتدایی بیشتر درس نخوانده بود. اما حالا که بچههایمان بزرگ شدهاند، ادامه تحصیل داده و امسال هم در کنکور شرکت کرد ولی قبول نشد. او علاقهای به کارهای هنری ندارد اما چند وقت پیش از من خواست یک بزغاله کوچک برای روی میز درست کنم. این تنها باری است که یکی از مجسمههایم را برای خانه خودم به سفارش او ساختم. بچههایم هم علاقهای به مجسمهسازی ندارند. هر چقدر میخواهم آنها را تشویق به این کار کنم، میگویند ما حوصله نداریم. اما دخترم به رشته طراحی لباس علاقه دارد و میخواهد در این رشته درس بخواند.
فروش مجسمهها برای تأمین مخارج زندگی
شغل اول من سرایداری است و در اوقاتفراغتم مجسمهسازی میکنم. زمانی که بچهها از مدرسه برمیگردند و بهجای من نگهبانی میدهند، من به سراغ مجسمهسازی میروم. تنها حقوقی که از سرایداری درمیآورم نمیتواند جوابگوی خرج و مخارج زندگیام باشد. با ماهی ٨٠٠ هزارتومان نمیشود خرج زندگی ٣ بچه را داد. خدا را شکر میکنم که این هنر سر راهم قرار گرفت تا با فروش کارهایم بتوانم زندگیام را بگذرانم و درآمد دیگری داشته باشم.
خدا مرا خیلی دوست دارد. البته دیابت هم دارم و مجسمهسازی برای دیابتم بسیار مفید است چون باعث میشود بدنم تحرک داشته باشد و قندها را بسوزاند.
استادی که بهترین استاد خودش است
علاقهای ندارم که در زمینه مجسمهسازی آموزش ببینم و استادی داشته باشم. چون از همین کارهایی که میسازم، لذت میبرم. هیچ کدام از مجسمههایم تقلیدی نیست، من چهره آنها را درونم دیدهام. شاید اگر کسی به من سفارش دهد که چیز خاصی با طرحی از پیش تعیین شده بسازم، این کار را انجام دهم؛ اما کارهای خودم بدون هیچ طرح و نقشه اصلی ساخته میشود.
من فقط شروع به ساختن میکنم و بعد آرام آرام مجسمهام شکل میگیرد. در حال حاضر خودم بهترین استاد برای خودم هستم. وقتی در کارم میمانم، با خودم ژستهای متفاوت را تمرین میکنم تا بتوانم بفهمم چه کار باید انجام دهم. بیشتر از همه از خودم الهام میگیرم. حالا آنقدر روی این کار مسلط شدهام که هر مجسمهای میسازم، باز هم طرح دیگری در ذهنم نقش میبندد.
اگر تنبلی نکنم، تقریبا هر روز درحال کار کردن روی مجسمهها هستم. تابستانها روی پشتبام کار میکنم و زمستانها در موتورخانه، کارگاه خاصی برای مجسمهسازی ندارم. تنها یک نفر تاکنون از من خواسته که این نوع مجسمهسازی را به او آموزش دهم. من هم به آن پسر جوان در ٥ ساعت راهی را که در ١٢سال آن را طی کرده بودم، یاد دادم. به او گفتم باید پشتکار داشته باشد، ناامید نشود. سعی کردم تشویقش کنم. البته من هم از او چیزهایی یاد گرفتم.
غلو کردن یک نوع دروغگویی زشت است
هنر میتواند راهی برای دوری انسان از خطاها باشد. البته تشویق برای سوق دادن جوانان به سمت هنر شرط است. اما گفتن واقعیتها هم مهم است. کلک زدن واقعا چیز بدی است. بدبختانه امروز پدر و مادرهای ما از دروغگویی جلوگیری نمیکنند. یادم میآید یک روز رفته بودم تا دخترم مریم را از مدرسه بیاورم. دیدم یکی از هممدرسهایهایش دم در ایستاده و انگار که عجله داشته باشد. این پا و آن پا میکند. به محض دیدن مادرش به او گفت: «کجایی ٦ ساعتِ که منتظرت هستم؟» مادر هم در مقابل خندید.
واقعا برایم جای تعجب داشت که چرا میگذارد فرزندش اینگونه صحبت کند. از صبح که بچهها به مدرسه میروند تا پایان درسشان روی هم ٦ ساعت نمیشود. این جمله دروغ است.
غلو کردن یکجور دروغ است و ما نباید بگذاریم فرزندانمان این عادت زشت را پیدا کنند. چون بچهها در مدرسه روی همدیگر تأثیر میگذارند و این چیزها وارد ذهنشان میشد. باید به آنها یاد دهیم هنر، عبادت است، افتخار است و آنها را بهسمت واقعیتها تشویق کنیم.
زمانی که به ایران آمدم سواد نداشتم. تا اینکه یک خانم جوان بهعنوان منشی به یکی از شرکتهای ساختمان آمد. فکر کنم سال ٦٩ بود، یک روز پشت میز سرایداری نشسته بودم که او آمد و به من گفت چرا بیکار نشستهای؟ چرا مجله، کتاب یا روزنامه نمیخوانی؟ به او گفتم سواد ندارم. فردایش برایم یک کتاب ابتدایی، خودکار و دفترچه آورد و به من حروف الفبا را آموزش داد.
مجسمه شیر ٢میلیون فروش رفت
از بچگی به هنر علاقه داشتم، اما فرصتی نبود تا به دنبال آن بروم. تخیلات درون من بود اما تا وقتی اوستا حسن وارد زندگیام نشده بود، این تخیلات به حرکت درنیامده بودند. من و اوستا حسن هنوز با همدیگر دوست هستیم، اما هرکدام به راه خودمان رفتهایم و حالا نمایشگاههای جداگانهای برگزار میکنیم. کارهای ما، هم از نظر شکل و هم متریال ساخت با هم تفاوت دارد. کارهایمان اولش سخت به فروش میرفت، اما زمانی که آقای درمبخش، اوستا حسن را از پیش من برد، یواش یواش همه مرا هم شناختند. تا به حال در نمایشگاههای گروهی بسیاری شرکت کردهام که اولین آن در خانههنرمندان بوده است. اما این اولین نمایشگاه انفرادی من است. بالاترین فروش آثارم به یک مجسمه شیر برمیگردد که ٢میلیون تومان آن را فروختم. اما بعدها شنیدم همان کس آن را ٧میلیون تومان فروخته است. (زهرا نجفی/شهروند)
جام جم سرا:سردار موسی کمالی گفت: جوانان برومند ایران همیشه تکالیف قانونی خود را به نحو احسن انجام دادهاند ولی عدهای از افراد نیز به دلایل مختلف از انجام وظیفه قانونی خود طفره رفته و مرتکب غیبت شدهاند که باید پاسخگوی تخلفات خود بوده و برابر قانون جریمه شوند.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح در تشریح جریمه مشمولان وظیفه غایب گفت: برابر مقررات قانون خدمت وظیفه مشمولین کارشناس و پایینتر متولد 1355 به بعد، کارشناسی ارشد 53 به بعد، دکتر غیرپزشکی 51 به بعد، دکتری پزشکی متولد 1345 به بعد در شمول قانون خدمت وظیفه عمومی بوده و باید تکلیف نظام وظیفه خود را روشن کنند.
سردار کمالی اضافه کرد: این افراد میتوانند خود را جهت خدمت دوره سربازی معرفی کنند و چنانچه تا 22 بهمن 1393 به خدمت اعزام شوند 6 ماه اضافه خدمت آنها بخشیده شده و به مراجع قضایی معرفی نخواهند شد.
وی با بیان اینکه عدهای از مشمولین غایب به دلایل مختلف از جمله اقامت در خارج از کشور، مشکلات خانوادگی، گرفتاری شغلی و سن بالا قادر به انجام خدمت سربازی نیستند افزود: نیروهای مسلح تاکید دارند که تکلیف خدمت این افراد هرچه سریعتر روشن شود.
به منظور اجرای عدالت تصمیم گرفته شده براساس لایحه بودجه سال 1394 مشمولینی که بیش از 8 سال غایب و سن آنها حداقل 27 سال و حداکثر 50 سال است ، بتوانند با پرداخت جریمه تعیین تکلیف شوند |
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح بیان داشت: جوانان برومند ایران همیشه تکالیف قانونی خود را به نحو احسن انجام دادهاند ولی عدهای از افراد نیز به دلایل مختلف از انجام وظیفه قانونی خود طفره رفته و مرتکب غیبت شدهاند که باید پاسخگوی تخلفات خود بوده و برابر قانون جریمه شوند.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح در تشریح جریمه مشمولان وظیفه غایب گفت: برابر مقررات قانون خدمت وظیفه مشمولین کارشناس و پایینتر متولد 1355 به بعد، کارشناسی ارشد 53 به بعد، دکتر غیرپزشکی 51 به بعد، دکتری پزشکی متولد 1345 به بعد در شمول قانون خدمت وظیفه عمومی بوده و باید تکلیف نظام وظیفه خود را روشن کنند.
سردار کمالی اضافه کرد: این افراد میتوانند خود را جهت خدمت دوره سربازی معرفی کنند و چنانچه تا 22 بهمن 1393 به خدمت اعزام شوند 6 ماه اضافه خدمت آنها بخشیده شده و به مراجع قضایی معرفی نخواهند شد.
وی با بیان اینکه عدهای از مشمولین غایب به دلایل مختلف از جمله اقامت در خارج از کشور، مشکلات خانوادگی، گرفتاری شغلی و سن بالا قادر به انجام خدمت سربازی نیستند افزود: نیروهای مسلح تاکید دارند که تکلیف خدمت این افراد هرچه سریعتر روشن شود.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح بیان داشت: به منظور اجرای عدالت تصمیم گرفته شده براساس لایحه بودجه سال 1394 مشمولینی که بیش از 8 سال غایب و سن آنها حداقل 27 سال و حداکثر 50 سال است همچنین کارایی لازم را برای نیروهای مسلح نداشته باشند یا خدمت آنها در کنار سایر سربازان روحیه آنها را خراب میکند با پرداخت جریمه میتوانند تعیین تکلیف شوند.
سردار کمالی در رابطه با میزان جریمه مشمولان غایب اظهار داشت: براساس حضور در داخل یا خارج از کشور، مدرک تحصیلی، مدت غیبت این میزان جریمه تعیین میشود. همچنین مبلغ جریمه و نحوه اجرای این طرح براساس آییننامهای خواهد بود که از سوی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تهیه و پس از تایید ستاد کل به تصویب هیات وزیران میرسد ولی در حال حاضر مبلغ 20 تا 50 میلیون تومانی در این زمینه مدنظر است.
سردار کمالی تاکید کرد: کسانی که از فرصت فراهم شده استفاده نکنند در سال 94 قانون خدمت وظیفه عمومی، محرومیتهای اجتماعی و دستگیری در مورد آنان را اعمال میکند و همچنین کسانی که آنها را به کارگیری کنند چه دستگاههای دولتی، خصوصی، خبرگزاریها، رسانهها و ... باید برای بار اول هزینه یک سرباز در سال و بار دوم و بالاتر هزینه 3 سرباز را پرداخت کنند.
وی تصریح کرد: این مقررات برای سال 94 است لذا به مشمولین غایب تاکید میشود که نسبت به تعیین تکلیف سربازی خود اقدام کنند.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به اینکه در حال حاضر یک میلیون و 500 مشمول غایب داریم افزود: همه این مشمولان میتوانند از جریمه مشمولین وظیفه غایب بهرهمند شوند یا به سربازی روند وگرنه در سال 94 اعمال قانون میشوند.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح افزود: طی سال های ۷۸ تا ۷۹، ۳۶۰ هزار نفر از خرید سربازی بهرهمند شدند.
سردار کمالی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا فوتبالیست هایی که کارت معافیت آنها ابطال شد، می توانند از این قانون پرداخت جریمه های مشمولین غایب استفاده کنند یا نه؟، افزود: فوتبالیست ها در دو موضوع نظام وظیفه و بحث مجرمیت، مشکل دارند که در حوزه نظام وظیفه ما کارتشان را ابطال و این افراد سرباز شناخته شدند، ولی در بحث مجرمیت آنها پرونده این افراد به مراجع صالح قضایی تحویل داده شد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: در صورتی که پرونده فوتبالیست ها تعیین تکلیف قضایی شود و واجد شرایط سنی نیز باشند، می توانند از خرید جریمه مشمولین غایب بهره مند شوند.
سردار کمالی در رابطه با میزان جریمه مشمولان غایب اظهار داشت: براساس حضور در داخل یا خارج از کشور، مدرک تحصیلی، مدت غیبت این میزان جریمه تعیین میشود. همچنین مبلغ جریمه و نحوه اجرای این طرح براساس آییننامهای خواهد بود که از سوی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تهیه و پس از تایید ستاد کل به تصویب هیات وزیران میرسد ولی در حال حاضر مبلغ 20 تا 50 میلیون تومانی در این زمینه مدنظر است.
سردار کمالی تاکید کرد: کسانی که از فرصت فراهم شده استفاده نکنند در سال 94 قانون خدمت وظیفه عمومی، محرومیتهای اجتماعی و دستگیری در مورد آنان را اعمال میکند و همچنین کسانی که آنها را به کارگیری کنند چه دستگاههای دولتی، خصوصی، خبرگزاریها، رسانهها و ... باید برای بار اول هزینه یک سرباز در سال و بار دوم و بالاتر هزینه 3 سرباز را پرداخت کنند.
وی تصریح کرد: این مقررات برای سال 94 است لذا به مشمولین غایب تاکید میشود که نسبت به تعیین تکلیف سربازی خود اقدام کنند.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به اینکه در حال حاضر یک میلیون و 500 مشمول غایب داریم افزود: همه این مشمولان میتوانند از جریمه مشمولین وظیفه غایب بهرهمند شوند یا به سربازی روند وگرنه در سال 94 اعمال قانون میشوند.
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح افزود: طی سال های ۷۸ تا ۷۹، ۳۶۰ هزار نفر از خرید سربازی بهرهمند شدند.
سردار کمالی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا فوتبالیست هایی که کارت معافیت آنها ابطال شد، می توانند از این قانون پرداخت جریمه های مشمولین غایب استفاده کنند یا نه؟، افزود: فوتبالیست ها در دو موضوع نظام وظیفه و بحث مجرمیت، مشکل دارند که در حوزه نظام وظیفه ما کارتشان را ابطال و این افراد سرباز شناخته شدند، ولی در بحث مجرمیت آنها پرونده این افراد به مراجع صالح قضایی تحویل داده شد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: در صورتی که پرونده فوتبالیست ها تعیین تکلیف قضایی شود و واجد شرایط سنی نیز باشند، می توانند از خرید جریمه مشمولین غایب بهره مند شوند.(مهر)
جام جم سرا: سال گذشته مقدار آش نذری مذکور به میزان ۷۲ تن بود که حدود ۱۲ هزار نفر از ساعت یک بامداد تا ۱۱ صبح روز ۲۸ صفر در صف دریافت آش ایستادند.
امسال نیز از ساعاتی پیش پخت این آش نذری به طور رسمی آغاز شده است، اگرچه که مراحل پاک کردن حبوب و سبزی آن از دو روز پیش انجام شده بود و حدود ۷۰۰ مرد و ۱۰۰ خانم در پخت و پاک کردن حبوب و سبزیجات آن مشارکت داشتند.
مدیر گروه فرهنگی و مذهبی امام هادی (ع) در این زمینه گفت: از حدود دو ماه پیش مردم استان فارس و استانهای دیگر کشور اعلام آمادگی برای حضور در مراسم پخت داشتند و از یک ماه پیش نیز با راه اندازی روابط عمومی در محل پخت ثبت نام از افراد انجام شد.
محمد اسدی تاکید کرد: به دلیل رعایت هرچه بیشتر مسائل بهداشتی تمامی افراد دست اندر کار پخت دارای کارت شناسایی مشخص هستند. پس از پخت، آش مذکور از حدود ساعت پنج صبح توزیع خواهد شد و تا حدود ۱۱ پیش از ظهر ادامه خواهد داشت.
در پخت امسال ۱۲۰ گوسفند، دو هزار و ۵۰۰ کیلو لوبیا، یک هزار ۵۰۰ کیلو نخود، یک هزار و ۵۰۰ کیلو عدس، پنج تن تره، ۱۰۰ کیلو ترخون، ۷۰ کیلو زردچوبه، ۷۰ کیلو ادویه، ۴۰ کیلو فلفل سیاه، ۱/۵ تن پیاز و... مورد استفاده قرار میگیرد.
هزینه پخت این آش ۸۰ تنی بالغ بر ۱۰۰ میلیون تومان برآورد شده است که تمامی این مبلغ از نذورات مردمی جمه شده است. (مهر)
در این جمع اگر دم از قلیان میوهای با طمع دو سیب و پرتقال و نعنا بزنی با پوزخند و نگاه آنچنانی شاگرد مغازه مواجه میشوی که چای قندپهلو را با مهارت میان مشتریان تخس میکند.
پوزخند و نگاهش هم شاید به نیابت از این جمله باشد که از این سوسولبازیها نداریم. قلیان فقط با سه نوع تنباکو سرو میشود؛ کاشانی، خوانساری و برازجانی. کاشانیاش در قیاس با دو تنباکو دیگر سبکتر است؛ با چند کام خوانساری سرگیجه و فاز را توامان میگیری و با برازجانیاش هم که کلا میروی، چه رفتنی، تا اوج آسمانها.
تنباکوی برازجانی برای استخوان خردکردههایی است که ریههایشان انگار آستر دارد. کاشان را سفارش میدهی و دو سه کام که میگیری قهوهخانه دور سرت میچرخد. چای قندپهلویت را داغداغ سر میکشی تا فشارت بیشتر نیفتد. شاگرد قهوهخانه که انگار دستش آمده این کاره نیستی لبخند بر لب چای دیگری جلویت میگذارد. شگفتزده میشوی از حضور و جنبه و کشش نوجوانان شانزده ، هفده سالهای که با جوانههایی بر پشت لب با ولع کامهای عمیق و پشت سرهم از این قلیانهای سنگین میگیرند و دودش را با لذت، حلقه حلقه از گلو بیرون میدهند. فقط خدا میداند که این دود سنگین چه میکند با آن ریههای در حال شکل و کامل رشد نکرده. آبروداری میکنی و دو سه کام دیگر میگیری، سبک و با احتیاط. دود تا عمق جانت را به تلخی مینشاند. حالا طعم و بوی سیگار را هم احساس میکنی؛ تنباکو به توتون پهلو میزند.
ارتعاش آشکار دست و پاها نشانه مبرهن افت فشار است. قید قلیان را میزنی. چای دوم را با قند فراوان جرعهجرعه بالا میدهی و در زیر فشار نگاه سنگین دیگرانی که با فراغ بال کامهای گازوئیلی میگیرند از قلیانهایی که کدری رنگ آبشان داد میزند یک هفتهای است سرویس نشدهاند، برمیخیزی. از صاحب قهوهخانه که پشت دخل نشسته است و لنگی بر گردن دارد و کلاهی مخملی بر سر و معلوم نیست چندمین قلیان امروزش را دود میکند حسابت را طلب میکنی. بفرمایی میزند و رقمی را عنوان میکند که غیرقابل باور و خندهدار به نظر میرسد؛ 3000تومان. یک قلیان با دو استکان چای فقط 3000 تومان!
خیابان 17 شهریور: قبل از ورود، موتورهای پارک شده در جدول روبهروی مغازه را میشماری؛ 35 دستگاه. این تعداد در شبهای جمعه به 70 تا 80 هم میرسد. شیشههای دکان را مات کردهاند. مساحتش شاید به 25 متر هم نرسد، چند میز باریک یکسره و چهارپایههای پلاستیکی که در دو طرف میزها چیدهاند، تمام دکوراسیون آن است که بتازگی تغییر کاربری داده و چایخانه و به تعبیر بهتر قلیانخانه شده. به مغزت که فشار میآوری یادت میافتد که تا همین چند وقت پیش اینجا چاپخانه بوده و حالا شده چایخانه. سراسر خیابان را که بالا و پایین بروی از این دست مغازههای تغییر کاربری داده فراوان است؛ رستوران، چاپخانه، نمایشگاه اتومبیل. تک و توکشان علاوه بر چای و قلیان،WIFI هم دارند تا حوصله مشتری سر نرود و وایبر و واتسآپ را هم چاشنی دود و دم کند. مشتریها که اغلبشان نوجوان و جوان هستند، تنگ و فشرده در کنار هم روی چهارپایههای پلاستیکی نشستهاند و قلیان میکشند و دودش را توی صورت روبهرویی که شاید فاصلهاش به نیم متر هم نرسد، رها میکنند؛ قلیان کشیدن دوبله با دود اضافه، ضرر مضاعف. صاحب مغازه با نصب کاغذهایی بر دیوار خط و نشان کشیده که زمان دود کردن یک قلیان حداکثر 45 دقیقه است و ماندن بیشتر مستلزم سفارش یک قلیان تازه، ضرر تازه، سلامتسوزی دوباره. سرچراغی که میشود و مشتریها پرشمار، هاله سنگینی از دود بر اتمسفر چایخانه خیمه میزند؛ چشم، چشم را به سختی میبیند. تنباکوها اما میوهای است و دو سیب و پرتقال پرطرفدار. یک ساعت وقت میگذاری، ریههایت را با دود دوبله آباد میکنی، سلامتیات را به ثمن بخس میسوزانی و آخر سر، حدود6000 تومان پیاده میشوی و میآیی بیرون. خروج از جو آلوده و سنگین چایخانه و ورود به هوای سنگین و پر از دود شهر، از چاله به چاه و شاید هم برعکس. همه چیز برای ابتلا به یک سرطان ریه دو نبش مهیاست.
خیابان کریمخان زند: اینجا اوضاع کمی بهتر است، دستکم از بابت ظاهر و دکوراسیون. تمام مغازه با مبلهای راحتی یکرنگ پر شده است. موتورهای جلوی جدول هم جایشان را به ماشینهای نسبتا مدل بالا دادهاند. قلیانهای بلند عربی هم روی بورس است و طالب زیاد دارد. یک قلیان همراه با سرویس چای و چند پر پولکی و چهار پنج عدد خرما سر جمع میشود 20 هزار تومان. اگر تنباکوی عربی که از دبی وارد میشود، بخواهی ده هزار تومان میآید روی صورت حسابت. یک ظرف کوچک آلوچه و ترشک هم به مخلفات اضافه میشود. شاگردان مغازه که همه لباس متحدالشکل بر تن دارند مشتریان را یکسره دعوت و تشویق میکنند به دود کردن چنین تنباکوهایی. میگویند که طعم و دودش متفاوت است. مشتریها البته خودشان به اندازه کافی سررشته دارند و چم و خم کار دستشان است؛ اکثرا پای ثابت هستند و هر روز پس از پایان ساعت کاری، با همکارانشان دمی را با دود قلیان میگذرانند. قریب به اتفاق کت و شلوار به تن دارند و تیپ و ظاهرشان داد میزند که کارمندان سازمانها و نهادهای همان حول و حوش هستند. کام میگیرند و سخاوتمندانه ریه و قلب و در یک کلام سلامت را پیشکش دود قلیان میکنند و باکی هم از هزینهاش ندارند. تنباکوی عربی هم که دود کنند و بهایش را سرشکن بین خودشان، سهم هر یک، پول یک ساندویچ سرد هم نمیشود.
جاده فشم: فیلت که یاد هندوستان کند و اراده کنی که از دود و دم تهران بیرون بزنی تا بادی به سرت بخورد و دلت هوای تازه، اگر هم میل شرق کرده باشی که عشق است اوشان و فشم و لواسان کوچک و بزرگ. شب هم که باشد چه بهتر، آرامش هم چاشنی تفریح و تفرج میشود. در جاده که میرانی، شبرنگ به دستهایی را میبینی که هر یک عمله و اکره یک رستوران و سفرهخانه هستند و تشویق و تحریکت میکنند به توقف و ساعتی را سپری کردن در سفرهخانههای حاشیه جاده. دکوراسیون اغلب سفرهخانهها سنتی است و انصافا شیک و جذاب. از ترس این که مبادا ریهات بدعادت شود با هوای پاک خارج از شهر و دلش غنج بزند برای آلودگیهای متنوع و پرشمار پایتخت، قلیانی سفارش میدهی با پیالهای چای. تا سینی مزهای را که جلویت گذاشتهاند، مزمزه کنی و تخمهای بشکنی و چیپسی بخوری، قلیان هم رسیده است و چه قلیانی، بزرگ و بلندبالا و تنباکودانش هم نه ظرفی سفالی و گلی که آناناس را خالی کردهاند، تنباکو داخلش انباشتهاند، فویل آلومینیوم رویش کشیدهاند، ذغال رویش ریخته و سوار قلیانش کردهاند. قلیان آناناسی. چای هم استکان و لیوان و قوری سینی نیست؛ یک سماور کوچک برنجی را روی تخت یا میزت میگذارند تا هر چقدر و هر زمان که دلت خواست و به میل و اختیار خودت، چای بریزی و بنوشی. قلیان را کوک میکنی و چای قندپهلو را هم ضمیمهاش. چه کامی هم میدهد قلیان مزین به آناناس. میکشی و میکشی و میکشی، یک نفس و بیوقفه و پشت سرهم. موقع حساب و کتاب اما همه خوشی و نشئگی، دود میشود و زائل میشود و خراب میشود و کوفت میشود. یک قلیان آناناس با سماور کوچک چای فقط 50 هزار تومان، ناقابل.
یک بام و دو هوا
در حالی که مضرات قلیان دیگر بر کمتر کسی پوشیده مانده و سال هاست از متعدد زیانهایش گفته میشود و زنهار پشت زنهار که نکشید این ملعبه سلامت سوز را، اما در فاز اجرایی و در مرحله عمل اتفاق خاصی که نیفتاده بماند، وسایل و اسباب و اماکن تهیه و استعمال آن نیز روز به روز گسترش یافته و بیشتر میشود. چگونه است که دستگاههای دولتی و غیردولتی از یک سو طرحها ارائه میکنند و وعدهها میدهند برای مبارزه با مصرف قلیان و جمعآوری آن از سطح اماکن عمومی به طور کل، اما در عمل راه به راه مجوز میدهند برای تاسیس و راهاندازی قهوهخانه (شما بخوانید قلیانخانه) و حتی تغییر کاربری از شغلی دیگر به این صنعت پرسود و حاضر و آماده. چه بسیار مغازه و مکاسبی که امروزه تغییر کاربری داده و مامنی شدهاند برای اهل دود و بخصوص نوجوانان و جوانان تا به دور از چشم پدر و مادر و با خیال راحت، سلامت خود را با تنباکوی آمیخته به هزار و یک افزودنی و مواد نگهدارنده غیرمجاز تاخت بزنند. سه نوجوان با هم به جان یک قلیان میافتند و آخر سر یک هزینه ناقابل 5000تومانی را بین خود سرشکن میکنند؛ با پول چای میشود نفری 2000 تومان. برای یک ساعت سرگرم شدن و در جمع دوستان بودن و گل گفتن و شنیدن رقم منصفانهای است. کاسبی هم که قبلا رستوران داشته و باید پول مواد اولیه میداده و کارگر استخدام میکرده و دردسر میکشیده و ظهر و شب چشم به راه مشتری میمانده، حال فکر و خیال خودش را آسوده کرده است. 40 ـ 50 قلیان از چهارراه مولوی جمع کرده است، تنباکو را فلهای میخرد و ذغال را گونی، یکی دو کارگر و خلاص. مشتری هم که تا دلت بخواهد فراوان است، گویی از آسمان میبارد، از زمین میجوشد. همه هم میآیند، از کودکان دوازده،سیزده ساله تا پیرمردان هشتاد ساله.
سوال اصلی اینجاست که چگونه و براساس چه ضوابطی مجوز تغییر کاربری برای این واحدهای صنفی صادر میشود؟ این که متعدد مراکز استعمال قلیان در سطح شهرها ایجاد کنیم، این ملعبه سلامت سوز را به بهای ناچیز عرضه بداریم و بعد توقع داشته باشیم نوجوانان و جوانان به سمت و سویش نروند و دورش را خط بکشند، یک خوشبینی سادهانگارانه است و نوعی فرار به جلو.
قبح ندارد
میگویند قلیان معادل صد نخ سیگار است، 7000ماده سمی دارد و عامل 22 نوع سرطان، حاوی 70 ماده سرطانزاست، در زنان یائسگی زودرس میآورد و در مردان کاهنده اسپرم است، پوست را پیر میکند و دندانها را فاسد، دودش 4000 ماده سمی دارد، پوکی استخوان میآورد و بیشمار عوارض دارد، اما هر روز بازارش بیشتر رونق میگیرد. انگار یک گوش مردم در است و آن دیگری دروازه. هشدارها را میشنوند، اما جدی نمیگیرند. یکی از دلایلش شاید، نگاه تفریحی و تفننی است که عموم جامعه به آن دارند. از آنجا که برخی از عوارض قلیان، سریع بروز نمیکند و تا سالها نهفته میماند و یک باره سر باز میکند، هشدارها جدی گرفته نمیشود. از سوی دیگر، قبح قلیان در جامعه ریخته است و به عبارت بهتر اصلا قبحی ندارد. سیگار به دست بودن خصوصا برای نوجوانان و جوانان هنوز هم در نظر اکثریت جامعه قبیح است و نکوهیده اما شیلنگ قلیان را که به دست یک نوجوان ببینند معمولا بیتفاوت گذر میکنند، چرا که در نگاه کلی، قلیان صرفا یک وسیله سرگرمی است و نمیتواند مقدمه ابتلائات مصرفکنندهاش به بلایایی عظماتر شود.(محسن محمدی /روزنامه جام جم )
یک گزارش میدانی از تالارهای عروسی، گل فروشیها، کرایه خودرو، شیرینی فروشیها، لوازم آرایشی، و آرایشگاهها میانگین هزینههای ازدواج و مراسم عروسی را برای صرفا مردان جوان (قشر متوسط جامعه) را مرور میکند.
گام اول: خواستگاری و بله برون (حداقل به صورت میانگین یک میلیون تومان)
بر اساس این گزارش، در مراسم خواستگاری مرد جوان ابتدا باید لباس مناسب داشته باشد که اگر قبلا چنین لباسی را نداشته میانگین باید حدود ۲۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان (پیراهن، کت و شلوار، کفش کمربند و غیره) خرید داشته باشد.
غیر از لباس تهیه یک دسته گل با مبلغ ۴۰ تا ۱۵۰ هزار تومان هم بخشی از هزینههای خواستگاری محسوب میشود. البته اگر کار به «نشون» (معمولا حلقه کوچکی از طلا که به عروس میدهند) برسد حلقه هم بخشی از کار است که قیمت یک حلقه حدود ۱۵۰ تا یک میلیون تومان که البته برای قشر مرفه و پردرآمد تا سقف ۵ میلیون تومان هم هزینه میشود. غیر از آن شیرینی هم جزو مرسومات خواستگاری است که قیمت آن حدود ۲۵ تا ۶۰ هزار تومان است. در مراسم خواستگاری که از قبل صحبتها شده است (بله برون) یک سری هدایا از سوی داماد به عروس هدیه میشود که چادر، روسری، قرآن، کله قند، شاخه نبات و پارچه میتواند باشد که قیمت آن حدودا ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان برآورد میشود. (میانگین مبلغ برای خواستگاری و بله برون که مرد جوان باید هزینه کند حدود یک میلیون تومان است)
گام دوم: آزمایشگاه و دفترخانه ثبت ازدواج (۲۰۰ هزار تومان)
بعد از مراسم خواستگاری و موافقت هر دو خانواده، عروس و داماد باید آزمایش پیش از ازدواج (اعتیاد، گروه خونی، بیماریهای خونی، تالاسمی، ژنتیک و غیره) انجام دهند. از آنجائیکه ممکن است مراحل آزمایش در صورت برخی نشانهها پیچیده شود از ۷۰ هزار تا حتی چند میلیون تومان هم جزو هزینههای آزمایش میتوان محاسبه کرد. هزینه ثبت ازدواج در دفترخانه هم حدود ۱۱۰ هزار تومان است.
گام سوم: خرید عروسی (میانگین حداقل ۶ میلیون تومان)
خرید عروسی معمولا به پای داماد است البته برخی خریدها هم برعهده خانواده عروس است که میتوان به کت و شلوار دامادی، پیراهن داماد، کفش داماد، ساعت داماد و غیره اشاره کرد. اما آنچه برعهده داماد است عبارتند از: ساعت عروس ۵۰ هزار تا یک میلیون تومان، کرایه لباس عروس میانگین ۲۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومان، سرویس طلا میانگین ۴ میلیون تا ۱۰ میلیون تومان، چمدان عروس میانگین ۸۰ تا ۲۰۰ هزار تومان، کفش و کیف عروس میانگین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان، حلقه ازدواج عروس ۵۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومان، آینه و شمعدان ۳۰۰ تا یک میلیون تومان، لوازم آرایشی میانگین از ۲۰۰ تا یک میلیون تومان.
گام چهارم: جشن عروسی از آرایشگاه تا سالن (میانگین حداقل ۲ میلیون تومان)
بعد از ثبت قانونی ازدواج و تعیین زمان عقد و عروسی نوبت آمادگی و تدارکات پیش از مراسم عروسی است. از سفارش کارت عروسی تا قرارداد با سالن و تشریفات...
کرایه خودروی عروسی: کرایه خودرو برای عروسی از پژوپارس تا بیام و آخرین سیستم را شامل میشود. کرایه پرشیا با راننده از ساعتی ۱۴ تا ۲۵ هزار تومان، کمری ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان، آزرا ۲۲ تا ۳۵ هزار تومان، سانتافه ۲۶ تا ۴۰ هزار تومان، بیام و ۶۳۰ از ۴۲ تا ۶۰ هزار تومان، لندکروز ۵۵ تا ۷۰ هزار تومان است.
کیک عروسی: قیمت کیک عروسی در نقاط مختلف تهران متفاوت است از کیلویی ۱۴ هزارتومان تا ۲۰ هزار تومان هم دیده شده که به گفته قنادها حداقل ۱۰ کیلو کیک برای مراسم عقد و عروسی لازم است که قیمت آن حدود ۱۶۰ تا ۲۰۰ هزار تومان میشود.
تزئین خودرو عروس: تزئین خودروی عروس بستگی به تعداد شاخههای گل و مدل دارد که میتوان از ۱۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان هزینه کرد.
آرایشگاه عروس: بر اساس گزارشهای میدانی در سطح شهر آرایش عروس از ۳۰۰ هزار تومان در منطقه جنوب شهر تا ۲ میلیون تومان در منطقه سعادت آباد تهران هزینه میشود.
آتلیه عکس و فیلمبرداری: هزینه عکاسی، آتلیه و فلیمبرداری میانگین از ۶۰۰ هزارتومان تا ۳ حتی ۶ میلیون تومان هم هزینه شده است.
البته هزینههای دیگری اعم از دسته گل عروس، کارت عروسی، و غیره هم جزوی از هزینههای آقا داماد است که باید در مخارج عروسی لحاظ شود.
خواننده ۵ میلیون تومانی
البته هزینههای فوق حداقل هزینهها و به صورت میانگین است چرا که به عنوان نمونه هزینه خواننده مطرح بیش از چند میلیون تومان است. بعنوان مثال در یکی از تالارهای بالای شهر خوانندگان اسم و رسم دار بیش از ۵ میلیون تومان برای اجرای مراسم دریافت میکنند.
منوی برنامههای جانبی: (میانگین حداقل ۴۰۰ هزار تومان)
نوع خدمات میانگین قیمت نوع خدمات میانگین خدمات
نورپردازی ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان گل آرایی طبیعی ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان
شمعدانی ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان گل آرایی هر میز ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان
بادکنک آرایی ۸۰ تا ۱۳۰ هزار تومان گل آرایی خنچه عقد ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان
مشعل جلوی در ۵۰ تا ۸۰ هزار تومان
منوی پیش غذا: هات چاکلت، نسکافه، آب معدنی، چای، شربت، بستنی، کرم کارامل، ژله، کیک بستنی، میوه و شیرینی برای هر نفر (۱۰ تا ۲۵ هزار تومان)
منوی شماره یک: زرشک پلومرغ یا جوجه کباب، باقالاپلو با مرغ، سالاد فصل، نوشابه، ژله = (میانگین هر نفر ۲۲ تا ۲۷ هزار تومان مرکز شهر)؛ (۶۰ تا ۷۰ هزار تومان برای هر نفر بالای شهر) که میتوان برای ۲۰۰ میهمان حداقل هزینه ۵ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان را محاسبه کرد.
منوی شماره دو: زرشک پلو با مرغ، باقالا پلو با مرغ، شیرین پلو با مرغ، چلوی زعفرانی، خورشت انتخابی، ته چین مرغ، خوراک زبان، جوجه، سالاد فصل، سالاد روس، سالاد اندونزی، ژله، کرم کارامل، نوشابه = (میانگین برای هر نفر ۳۵ تا ۴۵ هزار تومان مرکز شهر)؛ (میانگین ۱۰۰تا ۱۲۰ هزار تومان برای هر نفر بالای شهر) که میتوان برای حدود ۲۰۰ میهمان حداقل ۹ میلیون تومان با قیمت ۴۵ هزار تومان محاسبه کرد.
شاه داماد باید با ۵۰ میلیون تومان وارد مراحل ازدواج شود!
اگر حداقل قیمتها را از مراسم خواستگاری تا خرید عقد و مراسم عروسی محاسبه کنیم حدود ۱۶ تا ۲۰ میلیون تومان میشود که با محاسبه هزینه کرایه و ودیعه مسکن برای یک مرد جوان (حداقل ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان) باید داماد ۵۰ تا ۶۰ میلیون تومان پول در جیب داشته باشد تا بتواند مراسم عروسی برگزار و خانهای کوچک را برای زندگی اجاره کند!(مهر/هادی کسایی زاده)
در لابی هتل نشستهاند تا قهوه بخورند و گرم شوند. یکیشان دور سرش را خالی کرده و یک کاکل از موهای پرپشتش را روی سرش باقی گذاشته است؛ کاکلی به رنگ قهوهای روشن که اصلاً سنخیتی با رنگ ابرو و چهره انش ندارد و دیگری خطی عمودی انگار ابروهایش را نصف کرده و توی چشم میزند. کنجکاو میشوم و آنقدر نگاهشان میکنم تا بالاخره بپرسم از مدل موهایش راضی است؟ میخندد و میگوید: راضی نبودم که این شکلی درستشان نمیکردم!
فراز ۲۳ ساله و دانشجوی گرافیک دانشگاه علمی و کاربردی است. در مورد آرایش پسرها و مدل موهایش میگوید: من برای پوست و موهایم ارزش قائلم. به نظرم زیبایی یک مرد به زیبایی موها و پوستش است، برای همین هر دوهفته یک بار آرایشگاه میروم و موهایم را کراتینه میکنم که هزینهاش در حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان میشود. کراتینه برای تقویت مو اهمیت دارد، مخصوصاً من که موهایم را رنگ کردهام!
جیب بابا برای همین موقع است
از پسرجوانی میپرسم چرا موهایت را مش میکنی؟ دانشجوی بازیگری است. دوست دارد خاص باشد. دانشگاه آزاد درس میخواند. میپرسم هزینهاش زیاد نیست؟ میخندد: جیب بابا برای همین مواقع است!.
فراز آرایشگاه مخصوص دارد؛ جایی در شمال شهر که حداقل دوسال است فقط به آنجا میرود. میپرسم وقتی موهایت را رنگ کردی، واکنش دوستانت چه بود؟ با اندکی تعجب میگوید: هیچی! مگر زیبایی واکنش دارد؟!
دوستش که ابروهایش را انگار از وسط نصف کردهاند، میگوید: من چندسال است آرایشگرم ابروهایم را تمیز میکند ،یعنی از وقتی که دبیرستانم تمام شد. ۶ ماه پیش هم از روی مدل ابروی یکی از خوانندهها، دادم توی ابروی چپم را آرایشگرم خالی کرد. وقتی میپرسم به چه دلیل داخل ابرویت را تیغ زدی؟ میگوید: تنوع که دلیل نمیخواد، برای تنوع!
آرایشگاهی برای مردان خاص!
انگار زیبایی آقایان خیلی مهم است که در تبلیغاتش استفاده از کارشناسان زیبایی را به رخ میکشد و شعارش همین است: «با ما، خاصترین مرد شهر خواهید بود!»
یکی از بزرگترین مجموعههای آرایشی مردان است و در چهار نقطه پایتخت شعبه دارد. جایی که به پکیجها و مرکز فوق تخصصی داماد معروف است. در تبلیغاتش، چهره مردان با صورتهای برنزه، ابروهای مرتب و لبهای صورتی کمرنگ و چشمهای عسلی به چشم میخورد. از خدماتش، کراتینه مو، اسپای مو، رفع موهای زائد گونه، سرویس پوست، ماساژ و اصلاح و طراحی ابرو است.
آرایشگاه بعدی در کرج است. سالنی بزرگ که حتماً باید یک مرد شما را به داخل همراهی کند. به محض ورود، فردی که جلوی در ورودی نشسته است از شما میپرسد چه کارهایی دارید تا زودتر به بخش مورد نظر مراجعه کنید. اینجا سالنی است که میگویند بیشتر بازیکنان فوتبال و خوانندهها با وقت قبلی برای آرایش مدل موهایشان و دیگر خدمات به آنجا میآیند. هرکس کیف مخصوص به خودش را در کمد مخصوصش دارد. در کیف هر فرد، وسایل شخصی مانند حوله، ژیلت و ژل بعد از اصلاح و سایر موارد وجود دارد و هر دفعه که میآیند مسئول خدمات، ساکشان را ارائه میدهد.
تغییر سبک آرایشگری
یکی از آرایشگران که تاکید دارد نام سالن و خودش را در گزارش ذکر نکنیم ،درباره کارشان توضیح میدهد: «سبک آرایشگری تغییر کرده است. در گذشته ماهی یک بار برای اصلاح سر به آرایشگاه مراجعه میکردند اما من این روزها مشتریانی دارم که گاهی هر روز برای سشوار موهایشان میآیند و روزانه ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان هم هزینه میکنند که در ماه تقریبا در حدود ۴۵۰ هزار تومان میشود. عدهای دیگر برای پاکسازی پوست میآیند که شامل جوان سازی و ماساژ صورت هم میشود و بستگی به موادی که استفاده میشود دارد و قیمت پایه از ۳۰ هزار تومان است و تا ۵۰ هزار تومان هم میرسد. ماسک صورت با توجه به چربی پوست باید دوبار در هفته استفاده شود».
وقتی از این آرایشگر میپرسیم که آیا مردان هم از پاکسازی پوست استقبال میکنند؟ میگوید: اتفاقاً پسران جوان به خصوص سنین ۱۸ تا ۲۰ سال، مشتریان دائم ما هستند به دلیل اینکه در سن بلوغ قرار دارند و زیاد جوش میزنند.
این آرایشگر در مورد اصلاح ابرو که مدلهایش برروی دیوار وجود دارد، میگوید: برداشتن ابرو توسط ابروکار انجام میشود که از ۲۰ تا ۳۵ هزار تومان هزینه ابروبرداشتن است. البته عدهای ابرو را فقط تمیز میکنند که از تیغ و قیچی استفاده میشود ولی اگر بخواهند زیر ابرو خط بیندازند موچین هم استفاده میشود که هزینهاش بیشتر است. در ضمن بند هم داریم که موهای روی گونه تا زیر پلک پائین را برمی دارند.
در گذشته ماهی یک بار برای اصلاح سر به آرایشگاه مراجعه میکردند اما من این روزها مشتریانی دارم که گاهی هر روز برای سشوار موهایشان میآیند و روزانه ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان هم هزینه میکنند که در ماه تقریبا در حدود ۴۵۰ هزار تومان میشود.
پسری با موهای بلند فر که تا کمرش میرسد به داخل آمده و میخواهد موهایش را مش نقرهای دربیاورد یا به قول خودش جوگندمی. کش را باز میکند و موهایش را در هوا تکان میدهد تا هم آرایشگر جنس مو را ببیند و هم قیمت بدهد. آرایشگر پنجه در موهای پسر میاندازد و میپرسد تا به حال رنگ نکردهای؟ این صحنهها آشناست. با آرایشگاه زنانه فرقی ندارد! پسر میگوید: نه، موی طبیعی خودم است. فقط مش که فر موهایم را از بین نمیبرد؟ آرایشگر سری تکان میدهد و میگوید: نه، فقط در حدود ۸۰۰ هزار تومان هزینهاش میشود چون هم موهایت بلند و پرپشت است و اینکه باید دکلره روی موهایت جواب بدهد!
از آرایشگر اولی خداحافظی میکنم. میگوید: تمام مشتریهای ما هم این شکلی نیستند. بعضی فقط روی مدل موهایشان کار میکنند و بسیار مردانه تیپ میزنند. سر تکان میدهم. خودش نه ابرو برداشته و نه موهایش را رنگ کرده است. (آهنگ جوانی)