بامداد – قلیان، یک لولهی آب با یک محفظهی دود، یک کاسه، یک لوله و یک شیلنگ است. تنباکو گرم میشود، دود از میان آب عبور کرده و سپس از طریق یک شیلنگ پلاستیکی به داخل یک دهانگیر کشیده میشود.
تنباکو در قلیان، نسبت به سیگار، سمیت کمتری ندارد، و آب موجود در قلیان هم، بر خلاف باور عموم، مواد سمی موجود در دود تنباکو را تصفیه نمیکند. ممکن است افراد قلیانی بعلت حجم زیاد دودی که در یک وعده قلیان کشیدن (که میتواند تا ۶۰ دقیقه طول بکشد) فرو میبرند، در واقع دود تنباکوی بیشتری نسبت به افرادی که سیگار میکشند، استنشاق کنند.
در حالیکه تحقیق در مورد قلیان کشیدن هنوز نوظهور است، شواهد نشان میدهد که خطرات بسیاری دارد:
پس، قلیان نسبت به سیگار، خطر کمتری ندارد، بلکه شاید بتوان گفت که نسبت به آن، متحمل ضرر بیشتری نیز خواهد شد .
نوشته خطرات بسیار زیاد درباره قلیان کشیدن اولین بار در بامداد پدیدار شد.
وی بااشاره به اینکه توتون قلیان اصلا استاندارد ندارد،اظهارکرد: اغلب توتون قلیانی که در ایران مصرف می شود از توتون های خراب سیگار تهیه می شود که باید معدوم شود، اما آنها را پس از ترکیب با مواد افزودنی مختلف در اختیار مردم قرار می دهند.
دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران تاکید کرد که موضوع قلیان و بیماریهای ناشی از آن در 10 تا 20 سال آینده در کشور به موضوع بسیار جدی تبدیل خواهد بود و مسئولان از همین حالا باید به فکر چاره باشند.
وی با شاره به اینکه در کشور ما تقریبا 12 تا 14 درصد افراد سیگار مصرف می کنند اظهار کرد: در ایران حدود 22 درصد مردان و 3 درصد خانم ها سیگار مصرف می کنند.
مسجدی با اشاره به اینکه 15 درصد پسران دبیرستانی گفته اند روزانه سیگار مصرف می کنند، افزود: 51 درصد دانش آموزان سابقه مصرف قلیان و 31 درصد سابقه مصرف سیگار را دارند.
وی ادامه داد: هر 6 ثانیه یک نفر در جهان به اثر استعمال دخانیات فوت می کند و سالانه نزدیک به شش میلیون نفر بر اثر ابتلا به بیماری ناشی از مصرف دخانیات فوت می کنند که 70 درصد این رقم مربوط به کشورهای در حال توسعه است.
دبیر کل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران با اشاره به اینکه این رقم تا 2030 به حدود 8 میلیون نفر خواهد رسید، گفت: 65 میلیارد نخ مصرف سیگار در کشور می باشد و 65 هزار مرگ ناشی از مصرف سیگار است.
مسجدی ادامه داد: روزانه 100 میلیارد ریال صرف مصرف سیگار در کشور می شود که با اضافه شدن قلیان این رقم خیلی بیشتر می شود.
وی با اشاره به اینکه در آمریکا از سال 2013 تا 2015 میلادی 43 درصد استعمال دخانیات در دبیرستان ها کاهش یافته است، افزود: در این کشور از سال 1968 مبارزه با دخانیات را آغاز شده است.
دبیرکل جمعیت مبارزه بااستعمال دخانیات ایران گفت: این اقدام سبب شده تااستعمال سیگار در مردان نصف و از 54 درصد به 26 درصد و در زنان از 22 درصد به 18 درصد برسد.
وی در بخش دیگری از سخنانش به قانون منع استفاده از دخانیات در فضای بسته اشاره کرد و گفت: این قانون در سال 1385 درمجلس تصویب شده است، ولی تاکنون به نحو صحیح اجرایی نشده است .
مسجدی به تدوین برنامه 10ساله پیشگیری از بیمارهای غیرواگیر در کشور اشاره کرد و گفت: این برنامه در خصوص پیشگیری و کنترل بیماری های قلب و عروق، مزمن تنفسی، سرطان و دیابت تهیه شده است.
دبیر کل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران یکی از اقدامات مهم این برنامه را کاهش 30 درصد استعمال دخانیات در کشور اعلام کرد .
رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، نسبت به افزایش ۲.۵ برابری مصرف قلیان در بین دختران نوجوان و جوان کشور هشدار داد.
رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، نسبت به افزایش ۲.۵ برابری مصرف قلیان در بین دختران نوجوان و جوان کشور هشدار داد.
در حالی که به گفته متخصصان، قلیان 46 برابر بیشتر از سیگار عوامل سرطان زا دارد و میزان منوکسید کربن وارد شده به بدن انسان در اثر استعمال قلیان شش برابر بیشتر از سیگار است، اما نه جوانان و نه خانواده ها، این مساله را خیلی جدی نمیگیرند و دیگر قبح و زشتی مصرف قلیان در جمعهای خانوادگی و دوستانه شکسته شده است؛ طوری که بسیاری از خانوادهها با وجود آنکه همچنان به سیگاری شدن فرزند خود حساسیت دارند، اما نسبت به قلیان کشیدن نوجوانان و جوانان، مخالفت چندانی نشان نمیدهند.
براساس گفتههای متخصصان و فعالان نظام سلامت، هماکنون حدود 37 درصد از نوجوانان و جوانان کشور، قلیان میکشند و بدتر آنکه، روزبهروز هم استعمال این ماده خطرناک دخانی در کشور در حال افزایش است.
همین افزایش فراینده مصرف قلیان و جدی نگرفتن خطرات متعدد این ماده دخانی، بارها صدای اعتراض پزشکان و فعالان نظام سلامت را درآورده است؛ روز گذشته هم 4000 متخصص در نامهای از رئیسجمهور درخواست کردند که مصرف قلیان در کشور مهار شود.
در این نامه که به امضای وزرای سابق بهداشت، متخصصان بیماریهای ریه و سرطان، متخصصان اپیدمیولوژی، مسئولان سابق ارشد حوزه سلامت، اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس و برخی استادان مطرح دانشگاه علوم پزشکی کشور رسیده، درخواست شده که رئیسجمهور به اصل تقدم پیشگیری بر درمان در حوزه مبارزه ملی علیه قلیان رسیدگی کند و با اماکن و بنگاههای عرضهکننده این ماده دخانی برخورد شود.
همچنین در این نامه درخواستی بصراحت از کم اثر بودن تلاشهای مسئولان برای مهار قلیان بحث و تاکید شده است که «بحث استعمال قلیان و رواج آن بین دختران و پسران جوان، نقل محافل و رسانههای گوناگون است و مدیران دو سازمان متولی وزارت بهداشت و نیروی انتظامی نسبت به عواقب استعمال دخانیات بویژه قلیان در میان این قشر از جامعه هشدارمی دهند، اما پاسخ مناسبی در این رابطه دریافت نمیشود.»
در ادامه این درخواست هم عنوان شده است که «وضعیت اسفبار استعمال قلیان در محافل خصوصی، قهوهخانهها و رستورانها معضلی است که رفع آن عزمی ملی و حرکتی جهادی را میطلبد و نیاز است تا جنابعالی بهعنوان رئیسجمهور شخصا میدانداری این حرکت جهادی را بر عهده بگیرید و با ایجاد جنبش ملی مبارزه با قلیان، زمینه را برای پیشگیری از نابودی نسل جوان این کشور فراهم کرده تا شرمنده نسل آینده نشویم.»
شاید این اولین باری است که اغلب مسئولان ارشد نظام سلامت در دهههای اخیر و همچنین متخصصان شناخته شده این حوزه، یکصدا به شیوع روزافزون مصرف قلیان در کشور هشدار دادهو حتی برای مهار آن از رئیسجمهور درخواست کمک کردهاند.
نگارش این نامه میتواند حاوی این پیام مهم هم باشد که با وجود به صدا در آمدن زنگ خطر مصرف بالای قلیان در کشور و نگرانی مسئولان و متخصصان، هنوز اغلب خانوادهها این زنگ خطر را چندان جدی نگرفتهاند.
پدر، مادر، شما هم متهماید
وقتی یک پای ثابت پارک رفتنها و گشت و گذارها، قلیان باشد و حتی برخی پدر و مادرها همراه با فرزند خود قلیان میکشند، طبیعی است که تعداد مراکز عرضه قلیان هم در کوچهها و خیابانها بیشتر میشود تا بتواند پاسخگوی این نیاز مردم باشد. این مشکل تا آنجا پیش رفته است که در اغلب محلات کشور، تعداد مراکز عرضه قلیان و زغال و تنباکو به طور محسوسی افزایش پیدا کرده است.
شهرام رفیعیفر، سرپرست دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت در گفت و گو با جامجم میگوید: مهمترین بخش مبارزه با قلیان به عملکرد خانوادهها برمیگردد. معمولا پدیده قلیان از درون خانواده شروع میشود و میتوان گفت که هماکنون شایعترین مصرف دخانی بین نوجوانان، قلیان است.
به گفته این مقام مسئول، 90 درصد مصرفکنندگان دخانیات از سن زیر 18 سالگی شروع کردهاند؛ یعنی دقیقا سنی که باید پدر و مادر نسبت به مصرف قلیان به نوجوان خود هشدار بدهد. رفیعیفر تاکید میکند که تا یک دهه پیش، در مقابل هر 9 مرد، فقط یک زن به مصرف دخانیات روی میآورد ولی حالا به ازای هر شش مرد، یک زن به سمت دخانیات کشیده میشود.
به اعتقاد وی، در گذشته خانمها سد محکمی برای مقابله با مصرف قلیان و سیگار در نهاد خانواده بودند، اما حالا دیگر در برخی خانوادهها شاهد هستیم که خانمها این نقش را کمتر ایفا میکنند و بهجای اینکه با مصرف قلیان در کانون خانواده مخالفت کنند، گاه حتی خودشان هم در جمعهای خانوادگی قلیان میکشند.
کم کاری نهادهای رسمی، پوشیده نیست
درست است که والدین باید به فرزند خود آگاهی دهند و او را از مسیر مصرف قلیان دور کنند، اما همین والدین و نوجوان هم باید خودش آموزش ببیند تا بتواند خودش و دیگر اعضای خانواده را از دود قلیان، رها کند.
اما نهادهای فرهنگساز کشور ما آنگونه که شایسته است، در این رابطه فرهنگسازی نکردهاند و هنوز جای خالی آموزشها در این زمینه مشهود است.
سرپرست دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت هم قبول دارد که در دورههای متوالی فعالیت وزارت بهداشت، اغلب بودجه مناسبی برای توسعه آموزش در اختیار این وزارتخانه قرار نگرفته است و او در عین حال امیدوار است که امسال وزارت بهداشت بتواند با آموزش و فرهنگسازی، میزان مصرف قلیان در بین مردم را کاهش دهد.
رفیعیفر با ذکر فعالیتهای امسال وزارت بهداشت برای مهار مصرف قلیان، خاطرنشان میکند: در مهر امسال و با همکاری وزارت آموزش و پرورش، کارزار آموزشی با نام «محله بدون دخانیات» در 23 هزار مدرسه راهنمایی کشور برگزار میشود و همچنین با کمک سازمان صدا و سیما، چند برنامه آموزشی مختلف را هم طراحی کردهایم که امسال به تناوب در تلویزیون پخش میشود.
البته با توجه به اینکه مصرف قلیان به پدیدهای عمومی تبدیل شده و میزان مصرف آن در حال افزایش است، مهار این معضل ملی هم کاری بین بخشی است که همکاری همه نهادهای مسئول را میطلبد و نمیتوان انتظار داشت که یک مجموعه به تنهایی بتواند بر این مشکل غلبه کند.
چه چیزی را جایگزین قلیان کنیم؟
این حرف با عقل و منطق جور درمیآید که برای مهار هر پدیدهای لذت بخش و مضر، نیاز است پدیدهای بیخطر و شادیآفرین را جایگزین آن کنیم.
اما سوال اینجاست که چه چیزی را میتوانیم جایگزین قلیان کنیم تا میزان مصرف آن در جامعه کاهش پیدا کند؟
اگر از رفیعیفر بپرسید، او معتقد است که جایگزین یک ماده کشنده، هیچ ماده کشنده دیگری نیست و باید همه ما با مصرف قلیان در هر محیطی مقابله کنیم.
فرزانه فرشاد، کارشناس دبیرخانه ستاد کشوری کنترل دخانیات هم در گفتوگو با جامجم پیشنهاد میکند که وزارت ورزش و جوانان، سازمان گردشگری، شهرداریها و بسیاری از نهادهای عمومی دیگر میتوانند با افتتاح مراکز تفریحی و گردشگری در کشور، جوانان را به سمت تفریح سالم سوق دهند. به گفته این کارشناس، وقتی فرصت چندانی برای تفریح سالم در اختیار نوجوان نباشد یا دسترسی به آن امکانات، سخت و پرهزینه باشد، جوانان و نوجوانان به سمت قلیانی کشیده میشوند که هم براحتی در دسترس است و هم تهیهاش هزینه زیادی ندارد.
البته نباید فراموش کنیم جدای از فعالیتهایی مثل آموزش، فرهنگسازی و تعریف تفریحی سالم برای جوانان، نیاز است قوانین مبارزه با قلیان هم در کشور جدی گرفته شود. مثلا با گذشت حدود هشت سال، همچنان اجرای قانون جامع کنترل و مبارزه ملی با دخانیات که در آن بر ممنوعیت عرضه قلیان در اماکن عمومی تاکید دارد، از سوی مسئولان جدی گرفته نمیشود و در بسیاری از اماکن عمومی مثل قهوهخانهها، عرضه قلیان به یک شغل پردرآمد تبدیل شده است.
امین جلالوند - گروه جامعه
جام جم سرا:از زمانی که رئیس اتحادیه قهوه خانه داران تهران در مقام شکایت از مصوبه منع عرضه قلیان در اماکن عمومی، به رئیس جمهور وقت و دیوان عدالت اداری عریضه نوشت تا امروز، نزدیک به 4 سال می گذرد. هر چند این مصوبه، ملغی نشد و همچنان سرنوشت آن دستخوش کش و قوس است، ولی از آن روز تاکنون، چیزی که مشخص است، دود و دم قلیان بیشتر و بیشتر به کام و ریه مردم می رود.
قلیانهایی برای مشتریان شمال تا جنوب
اما در بسیاری از شهرها، قلیان خانه ها جمع شده اند. حالا یا به قهر و غلبه دولت یا به اختیار خود قهوه خانه داران، چنان که در کردستان، همین هفته، یک قهوه خانه دار باسابقه، قلیانهایش را شکست تا به مردم بفهماند دیگر حاضر نیست از طریق بیمار کردن همشهری هایش پول دربیاورد.
ولی آن گونه که خبرگزاری خبرآنلاین گزارش داده است ، در برخی از شهرها، از جمله تهران؛ مورد عجیب قلیان، شکل و وضع دیگری پیدا کرده است. برخی قلیان سراها، تازه شکل گرفته اندو صد البته فروش خوبی دارند و مدل های جدید عرضه قلیان هم مد روز شده است، قلیانهایی که با تلفن سرو می شود و قلیانهای همراه (پرتابل).
سرو تلفنی قلیان، چیز جدیدی نیست. همانطور که می توان دیزی و پیتزا و چلوکباب با تلفن سفارش داد، قلیان را هم می توان تلفنی خبر کرد. فقط کافی است شماره ای از قهوه خانه ای که قلیان سیار دارد، بلد باشید و آشنایی داده باشید، بعد، با یک تلفن، قلیان در خدمت شماست.
نرخ این سرویس هم مانند انواع دیگر سرویس های سیار، بسته به کیفیت کالا و زمان استفاده متفاوت است. به طور کلی، قلیان را بر حسب نوع تنباکو، محل عرضه و سرویس های جانبی تقسیم بندی می کنند.
چند می گیری خفه م کنی؟
در محلات پایین شهر، انواع مختلف قلیان خوانسار با تنباکوی ایرانی، 3 تا 5 هزار تومان قیمت دارد. البته بسته به نوع سرویسی که عرضه می شود، قیمتها فرق می کند. از جمله دادن دو چای، همراه با هر قلیان پای ثابت هر پرس داغون کردن ریه هااست. در قهوه خانه هایی که در تهران، عموما جنوب محور غرب به شرق پایتخت یعنی خیابان انقلاب قرار گرفته اند، هر وعده قلیان میوه ای بین 4 تا 7 هزار تومان قیمت دارد که بسته به تنوع تنباکوها و خدمات جانبی از جمله دادن یک یا دو چای با هر پرس قلیان، قیمتها اندکی بالا و پایین می رود. برخی از تنباکوها مانند زغال اخته، قیمت بیشتری دارند و چون از انواع قاچاق استفاده می شود، تا دو برابر قیمت معمول هم از مشتری مطالبه می شود.
مشتریان این قهوه خانه ها، عموما کسبه خرده پا، کارگران و صاحبان مشاغل یدی هستند و عموما بیشتر از این، توان پرداخت هزینه قلیان را ندارند. رفتن به قهوه خانه، دیدار آشنایان و دوستان و دود گرفتن و چای نوشیدن، بخشی از اوقات عصرگاهی آنهاست که باعث می شود چون در این عادت مداومت دارند، خیلی تمایل به پرداخت مبالغ بیشتر نداشته باشند.
در مناطق مرکزی تهران، قیمت ها از 20 هزار تومان شروع می شود. البته در این مناطق، قلیان خوانسار (غیرمیوه ای) کمتر پیدا می شود و بیشتر تنباکوهای عربی معسل و طعم دار، سرو می شود. سرویس جانبی هم بسته به مرغوبیت قهوه خانه، شامل یک سینی چای، مقداری میوه، تخمه و اندکی شیرینی خشک است. البته بسته به مناسبت فصل، اندکی این سرویس جانبی، تغییر می کند. مثلا در شبهای نزدیک به یلدا، یک قاچ هندوانه و اندکی آجیل به آن اضافه می شود و قیمتها اندکی تغییر می کند.
یا در روزهای تعطیلات نوروز، اندکی آجیل عید، به عنوان دسر داده می شود، ولی چای و نبات، پایه همیشگی این بساط است. قیمت قلیان با تنباکوی میوه ای ترکیبی در این سفره خانه ها، از 20 هزار تومان تا 50 هزار تومان، نوسان دارد. برخی از سفره خانه ها، موسیقی زنده اجرا می کنند و این هم به افزایش قیمت قلیان، منجر می شود.
برخی انواعی از تنباکو مانند شیر قهوه، شیر نسکافه، شیر نارگیل و مشتقاتی از شیر را سرو می کنند که جای آب، در تنگی قلیان، شیر ریخته شده، معمولا این قلیانها، 20 تا 30 درصدی از قلیانهایی که با آب کار می کنند، گرانتر هستند.
ولی گرانترین قلیانها در مناطق شمالی پایتخت سرو می شود. سفره خانه ها و غذاخوری هایی که برخی آنقدر گم و پرت هستند که بیشتر افراد آشنا فقط در این اماکن رفت و آمد می کنند و مشتری گذری، خیلی کم دارند. انواع خاصی از قلیانهای جدید در این اماکن سرو می شود و بسته به نوع تنباکو، زغال سر قلیان و همچنین مایعات داخل تنگ، قیمتها تغییر می کند.
انواع انگوری تنباکو با مایعات سکرآور درون تنگی و مرغوبترین زغال بلوط زاگرس، از گرانترین قلیانهاست که تا 100 هزار تومان در هر پرس هم عرضه می شود. البته به همراه آن، انواع نوشیدنی گرم و سرد، میوه های فصل و آجیل درجه یک هم به عنوان دسر داده می شود.
در این مراکز است که برخی از آخرین یافته های قلیان بازها، با همدیگر مبادله می شود. آخرین مدل تنباکوهایی که از آن سوی آبها می آید، اول سر و کله اش اینجا پیدا می شود و مشتریان تنوع طلب این دودخانه ها، برای اندکی سرگیجه بیشتر و سرخوشی عمیق تر، به راحتی دست به جیب می کنند.
در شبهای ماه رمضان، این قهوه خانه ها، مشتریان همیشگی خود را بیشتر می بینند. اقشار مرفه تر جامعه که کم می خورند، کم می کشند، ولی خوب انعام می دهند. البته در مناطق تفرجگاهی شمال تهران و کوهپایه هایی مانند درکه، دربند و دره فرحزاد هنوز هم می توان سراغی از قلیانهای ارزان گرفت که بین 30 تا 50 هزارتومان قیمت می خورند و چندان مرغوبیتی ندارد.
سفره خانه هایی که این قلیانها را می دهد، بیشتر به دنبال سرو کردن سریع قلیان خود است و کاری به مشتری داری و پاتوق کردن سفره خانه خود ندارد، اینطور است که گرانترین قلیانهای تهران نسبت به کیفیت پایینی که دارند را می توان در سفره خانه های تفرجگاهی یافت. آنجا اگر چشمتان به نقش پررنگ سرخی روژلب روی لبه لیوان افتاد، خیلی حالتان بد نشود، صاحبان اینطور سفره خانه ها فقط یک فلسفه را دنبال می کنند: پول را بگیر و به بقیه اش کاری نداشته باش.
به نسبت همین مبالغ، قهوه خانه ها و قلیان سراهایی که قلیان بیرون می دهند نیز قیمتهای خود را مطالبه می کنند، با چند درصدی هزینه اضافه پیک موتوری.
مثلا در منطقه شرق تهران، قهوه خانه ای، قلیان 20 هزارتومانی خود را به پیک می سپارد تا به در منازل ببرد و حدود 25 هزار تومان هم مطالبه می کند. زمان مصرف، عموما یک ساعت است و از سینی مخلفات هم خبری نیست. ولی لوازم جانبی مثلا لبگیر و انبرک آتش گیر نیز همراه قلیان داده می شود.
به همین نسبت، قلیانهایی که توسط پیک موتوری در مناطق شمالی پایتخت عرضه می شود، قیمتهای بالاتری دارد.
پستوخانه ها، آوردگاه جدید عشاق قلیان
به جز قهوه خانه ها، سفره خانه ها و قلیان سراها، خزیدن نادیده این متاع به پستوهای مردم، نگران کننده است. افزایش ناگهانی و جهشی مغازه های فروش قلیان و تنباکو و مخلفاتی مانند زغال آنقدر چشمگیر و کتمان ناپذیر است که نمی توان نسبت به انواع متنوع قلیانهایی که به پستوهای خانه ها می رود بی تفاوت بود.
عموما انواع سنتی قلیانها یعنی تنه های چوبی، این روزها خریداران کمتری دارد. چون اولا با این تنه ها، یک نوع تنباکو را بیشتر نمی توان کشید زیرا تنه چوبی، بو می گیرد و اصلاحا، بوی تنباکو در جان چوب می ماند و ثانیا، به دلیل مرطوب بودن فضای داخلی قلیان، تنه ها ترک می خورد یا کپک می زند.
خرید قلیان به طور کلی مانند خرید یک رایانه رومیزی است. یعنی باید هر قطعه را به صورت جداگانه تهیه کرد و بعد، آن را سرهم (اسمبل) کرد. اصلی ترین قطعه قلیان، تنه آن است که عموما در دو نوع فلزی و چوبی عرضه می شود. تنه های چوبی موجود در بازار، عموما از چوبهای کم مقاومتی مانند بید تراشیده می شود که خیلی راحت، ترک می خورد، نم برمی دارد و کپک می زند. این تنه ها را می توان به قیمت 20 تا 40 هزار تومان، بسته به بزرگی و ضخامتشان خرید.
انواع شیک تر تنه های چوبی، با کنده کاری ها و نقوش متنوع حیوان و پرنده و گل هم پیدا می شود که از چوب گردو و غان تراشیده می شود و قیمتهای بیشتری دارد. گرانترین تنه چوبی مشاهده شده در یکسال اخیر، در یکی از قلیان فروشیهای ابتدای بازار قیصریه اصفهان به قیمت 8 میلیون تومان قیمت گذاری شد. تنه ای بلند به اندازه حدود 120 سانتیمتر که دارای نقوش برجسته پرنده و اسلیمی های در هم پیچیده بود.
البته تنه های چوبی، این روزها، خریداران کمتری دارد و مشتریان بیشتر به دنبال تنه های فلزی به خصوص برنجی می روند. تنه های فلزی هم عموما در دو نوع برنج و استیل فروخته می شود که بسته به ضخامت ورق فلز و مارک و برند تنه، قیمت می خورند.
معروف ترین تنه های ساخته شده در تهران، برندهای کارگاه های حوالی میدان شوش و دروازه غار را دارند و حتی با گارانتی یکساله و یکسال و نیمه هم عرضه می شود، گارانتی به شرط آب بندی.این تنه ها از 50 هزار تومان تا 500 هزار تومان قیمت می خورند. انواع پیچی، چند تکه، با نقوش برجسته، یا کوچک برای صندوق عقب ماشین هم فروخته می شود که هر یک قیمت خود را دارد.
انواع استیلی، عموما ساخت ترکیه یا کشورهای عربی است و قلیان فروشها، سفارش نمی کنند. چون بلافاصله زنگ می زند و به دود، مزه زنگ زدگی می دهد. این تنه ها هم از 40 تا 200 هزار تومان فروخته می شود و البته فروشنده هیچ ضمانتی هم نمی دهد.
تنه های فانتزی فلزی مانند آنچه صنایع دستی اصفهان و شیراز کار می کنند هم پیدا می شود که عموما مشتری خاص خود را دارند. تنه مسی که البته تنگ آن هم فلزی است، بین 140 تا 200 هزار تومان قیمت می خورد و تنه های آب طلا کاری شده تا 2 میلیون تومان هم قیمت دارند.
تنه هایی هم هستند که در طبقه بندی بالا نمی گنجند، تنه هایی از جنس شاخ، عاج و چوب سیاه آبنوس که مشتریان خود را دارند و قیمتی روی آن نمی گذارند الا به توافق. چندی پیش شنیده شد تنه عاج یک قلیان به مبلغ 20 میلیون تومان فروش رفت، ولی تاکنون چیزی کسی به چشم ندیده و سخن در حد فرمایشات پای قلیان جماعت اهل دود و دم، مانده است.
لوازم جانبی برای منهدم کننده ریه
برای بردن این قاتل جسم و جان به خانه، بعد از انتخاب نوع تنه، باید سراغ تنگی را گرفت. انواع شیشه ای این متاع، از 5 هزار تومان تا 400 هزار تومان متغیر است. تنگی های آب طلا کاری شده و ناصرالدین شاهی، قیمت بیشتری دارند و تنگی های ساده که با شیشه های رنگی درست شده اند، ارزانتر.
هر چه تنگ، بزرگتر باشد، میزان مایع درون آن بیشتر می شود و صدای قلیان را بم تر می کند و سطح اتکای بیشتری پیدا می کند که می توان روی آن، تنه های بلندتر و سنگینتر سوار کرد.
بعد از انتخاب تنگ نوبت نی قلیان، سفال بالا، انبرک آتش گیر، آب بندی قلیان و لوازم جانبی مانند آتش گردان و فویل آلومینیومی و مانند آن می رسد و پس از اینکه همه کارها انجام شد، سرهم کردن و آب بندی آن با ریسمان فرش، کار همان استاد فروشنده است. اکنون می توان یک قلیان را با هزینه بین 35 هزار تا 10 میلیون تومان به خانه برد و با آن، دود و دم راه انداخت.
البته این را هم می توان گفت که قلیانهای همراه (پرتابل)، کمری، مسافرتی و مانند آن هم در بازار موجودند که از 15 تا 100 هزار تومان قیمت می خورند، ولی مقوله قلیان جدی به حساب نمی آیند.
در این میان، چیزی که هر روز بیشتر زنگار می گیرد، ریه کسانی است که بوسه بر نی این آتشدان مرگبار می زنند و باکی از آینده ندارند.
جام جم سرا: در سالهای اخیر تلاش زیادی برای یافتن علل ایجاد سرطان شده و عوامل متعددی در این مورد شناسایی شده که دخانیات سردسته این عوامل است.
به جرات میتوان گفت در 50 سال اخیر بیشترین حجم مطالعات پزشکی در مورد اثرات مخرب این سم مهلک و رایج در جوامع بشری شده و نتایج قطعی و کاملی در این رابطه به دست آمده است.
سالهاست بر اساس همین مطالعات در مکانهای عمومی کشورمان کشیدن سیگار ممنوع شده و برخلاف گذشته سیگار کشیدن نهتنها کار باکلاسی تلقی نمیشود، بلکه از نظر اکثر مردم عملی نکوهیده است، اما قلیان در چند سال اخیر به عنوان یک دود سالم و تفریحی به جامعه معرفی شده و حتی در بسیاری موارد به عنوان یک تفریح با کلاس معرفی شده است.
شاید تعجب کنید، ولی واقعیت این است که یک قلیان کامل معادل صد نخ سیگار مضر است. به بیان دیگر کسی که هر هفته یکبار قلیان میکشد، مثل کسی است که هر روز یک پاکت سیگار دود میکند؛ بنابراین در بحث پیش رو میتوان واژه قلیان را جایگزین سیگار کنیم.
سیگاریها در 40 درصد موارد در اثر بیماریهای مربوط به سیگار در سنی پایینتر از افراد غیرسیگاری میمیرند. این بیماریها شامل بیماریهای ریوی، بیماریهای قلبی و سرطانهاست.
اما کدام سرطانها با مصرف سیگار و قلیان ایجاد میشود؟
سرطان ریه، سرطان حنجره، سرطان مری، کلیه، پانکراس و معده با سیگار و قلیان ارتباط دارند که البته در این بین، دو سرطان اول عمدتا در سیگاریها دیده میشود و در افراد غیرسیگاری خیلی نامحتمل است.
مصرف سیگار و قلیان باعث ایجاد تغییرات در ژنها میشود و هرچه تعداد نخ سیگار دود شده زیادتر میشود، تغییرات ژنی بیشتر میشود و قدرت دفاعی ضدسرطان بدن کمتر میتواند از پس مهار آن برآید.
به این ترتیب، تعداد نخ سیگاری که در روز دود میشود و تعداد سالهایی که این کار ادامه دارد، ریسک ایجاد سرطان را بیشتر میکند.
وقتی فرد سیگار را ترک میکند، این تغییرات ژنی بتدریج پاک میشود، اما چند سال طول میکشد اثرات سیگارهای مصرف شده از بدن پاک شود.
متاسفانه سیگار کشیدن اطرافیان نیز باعث ایجاد سرطان در افراد میشود و این نوع سرطان تاسفبارتر از نوع قبلی است، زیرا فرد فدای سیگار کشیدن دیگران که عموما پدر، مادر یا همسر است شده است.
دکتر رضا کریمی - فوق تخصص بیماریهای غدد
دوشنبه 24 شهریور 1393 ساعت 15:23
متخصصان معتفدند ضرر کشیدن قلیان بیشتر از سیگار است. این روزها جوانان بسیاری را نیز میتوان دید که به کشیدن قلیان روی آوردهاند. در میان این جوانان حتی دختران قلیانی هم دیده میشوند. بر این اساس، مسئولان همدان در اقدامی تعداد زیادی قلیان را جمع آوری کرده و یکجا معدوم کردند. تصاویری که در پی میبینید، گوشههایی از این مراسم معدوم سازی ۲۰۰۰ قلیان است.
در این جمع اگر دم از قلیان میوهای با طمع دو سیب و پرتقال و نعنا بزنی با پوزخند و نگاه آنچنانی شاگرد مغازه مواجه میشوی که چای قندپهلو را با مهارت میان مشتریان تخس میکند.
پوزخند و نگاهش هم شاید به نیابت از این جمله باشد که از این سوسولبازیها نداریم. قلیان فقط با سه نوع تنباکو سرو میشود؛ کاشانی، خوانساری و برازجانی. کاشانیاش در قیاس با دو تنباکو دیگر سبکتر است؛ با چند کام خوانساری سرگیجه و فاز را توامان میگیری و با برازجانیاش هم که کلا میروی، چه رفتنی، تا اوج آسمانها.
تنباکوی برازجانی برای استخوان خردکردههایی است که ریههایشان انگار آستر دارد. کاشان را سفارش میدهی و دو سه کام که میگیری قهوهخانه دور سرت میچرخد. چای قندپهلویت را داغداغ سر میکشی تا فشارت بیشتر نیفتد. شاگرد قهوهخانه که انگار دستش آمده این کاره نیستی لبخند بر لب چای دیگری جلویت میگذارد. شگفتزده میشوی از حضور و جنبه و کشش نوجوانان شانزده ، هفده سالهای که با جوانههایی بر پشت لب با ولع کامهای عمیق و پشت سرهم از این قلیانهای سنگین میگیرند و دودش را با لذت، حلقه حلقه از گلو بیرون میدهند. فقط خدا میداند که این دود سنگین چه میکند با آن ریههای در حال شکل و کامل رشد نکرده. آبروداری میکنی و دو سه کام دیگر میگیری، سبک و با احتیاط. دود تا عمق جانت را به تلخی مینشاند. حالا طعم و بوی سیگار را هم احساس میکنی؛ تنباکو به توتون پهلو میزند.
ارتعاش آشکار دست و پاها نشانه مبرهن افت فشار است. قید قلیان را میزنی. چای دوم را با قند فراوان جرعهجرعه بالا میدهی و در زیر فشار نگاه سنگین دیگرانی که با فراغ بال کامهای گازوئیلی میگیرند از قلیانهایی که کدری رنگ آبشان داد میزند یک هفتهای است سرویس نشدهاند، برمیخیزی. از صاحب قهوهخانه که پشت دخل نشسته است و لنگی بر گردن دارد و کلاهی مخملی بر سر و معلوم نیست چندمین قلیان امروزش را دود میکند حسابت را طلب میکنی. بفرمایی میزند و رقمی را عنوان میکند که غیرقابل باور و خندهدار به نظر میرسد؛ 3000تومان. یک قلیان با دو استکان چای فقط 3000 تومان!
خیابان 17 شهریور: قبل از ورود، موتورهای پارک شده در جدول روبهروی مغازه را میشماری؛ 35 دستگاه. این تعداد در شبهای جمعه به 70 تا 80 هم میرسد. شیشههای دکان را مات کردهاند. مساحتش شاید به 25 متر هم نرسد، چند میز باریک یکسره و چهارپایههای پلاستیکی که در دو طرف میزها چیدهاند، تمام دکوراسیون آن است که بتازگی تغییر کاربری داده و چایخانه و به تعبیر بهتر قلیانخانه شده. به مغزت که فشار میآوری یادت میافتد که تا همین چند وقت پیش اینجا چاپخانه بوده و حالا شده چایخانه. سراسر خیابان را که بالا و پایین بروی از این دست مغازههای تغییر کاربری داده فراوان است؛ رستوران، چاپخانه، نمایشگاه اتومبیل. تک و توکشان علاوه بر چای و قلیان،WIFI هم دارند تا حوصله مشتری سر نرود و وایبر و واتسآپ را هم چاشنی دود و دم کند. مشتریها که اغلبشان نوجوان و جوان هستند، تنگ و فشرده در کنار هم روی چهارپایههای پلاستیکی نشستهاند و قلیان میکشند و دودش را توی صورت روبهرویی که شاید فاصلهاش به نیم متر هم نرسد، رها میکنند؛ قلیان کشیدن دوبله با دود اضافه، ضرر مضاعف. صاحب مغازه با نصب کاغذهایی بر دیوار خط و نشان کشیده که زمان دود کردن یک قلیان حداکثر 45 دقیقه است و ماندن بیشتر مستلزم سفارش یک قلیان تازه، ضرر تازه، سلامتسوزی دوباره. سرچراغی که میشود و مشتریها پرشمار، هاله سنگینی از دود بر اتمسفر چایخانه خیمه میزند؛ چشم، چشم را به سختی میبیند. تنباکوها اما میوهای است و دو سیب و پرتقال پرطرفدار. یک ساعت وقت میگذاری، ریههایت را با دود دوبله آباد میکنی، سلامتیات را به ثمن بخس میسوزانی و آخر سر، حدود6000 تومان پیاده میشوی و میآیی بیرون. خروج از جو آلوده و سنگین چایخانه و ورود به هوای سنگین و پر از دود شهر، از چاله به چاه و شاید هم برعکس. همه چیز برای ابتلا به یک سرطان ریه دو نبش مهیاست.
خیابان کریمخان زند: اینجا اوضاع کمی بهتر است، دستکم از بابت ظاهر و دکوراسیون. تمام مغازه با مبلهای راحتی یکرنگ پر شده است. موتورهای جلوی جدول هم جایشان را به ماشینهای نسبتا مدل بالا دادهاند. قلیانهای بلند عربی هم روی بورس است و طالب زیاد دارد. یک قلیان همراه با سرویس چای و چند پر پولکی و چهار پنج عدد خرما سر جمع میشود 20 هزار تومان. اگر تنباکوی عربی که از دبی وارد میشود، بخواهی ده هزار تومان میآید روی صورت حسابت. یک ظرف کوچک آلوچه و ترشک هم به مخلفات اضافه میشود. شاگردان مغازه که همه لباس متحدالشکل بر تن دارند مشتریان را یکسره دعوت و تشویق میکنند به دود کردن چنین تنباکوهایی. میگویند که طعم و دودش متفاوت است. مشتریها البته خودشان به اندازه کافی سررشته دارند و چم و خم کار دستشان است؛ اکثرا پای ثابت هستند و هر روز پس از پایان ساعت کاری، با همکارانشان دمی را با دود قلیان میگذرانند. قریب به اتفاق کت و شلوار به تن دارند و تیپ و ظاهرشان داد میزند که کارمندان سازمانها و نهادهای همان حول و حوش هستند. کام میگیرند و سخاوتمندانه ریه و قلب و در یک کلام سلامت را پیشکش دود قلیان میکنند و باکی هم از هزینهاش ندارند. تنباکوی عربی هم که دود کنند و بهایش را سرشکن بین خودشان، سهم هر یک، پول یک ساندویچ سرد هم نمیشود.
جاده فشم: فیلت که یاد هندوستان کند و اراده کنی که از دود و دم تهران بیرون بزنی تا بادی به سرت بخورد و دلت هوای تازه، اگر هم میل شرق کرده باشی که عشق است اوشان و فشم و لواسان کوچک و بزرگ. شب هم که باشد چه بهتر، آرامش هم چاشنی تفریح و تفرج میشود. در جاده که میرانی، شبرنگ به دستهایی را میبینی که هر یک عمله و اکره یک رستوران و سفرهخانه هستند و تشویق و تحریکت میکنند به توقف و ساعتی را سپری کردن در سفرهخانههای حاشیه جاده. دکوراسیون اغلب سفرهخانهها سنتی است و انصافا شیک و جذاب. از ترس این که مبادا ریهات بدعادت شود با هوای پاک خارج از شهر و دلش غنج بزند برای آلودگیهای متنوع و پرشمار پایتخت، قلیانی سفارش میدهی با پیالهای چای. تا سینی مزهای را که جلویت گذاشتهاند، مزمزه کنی و تخمهای بشکنی و چیپسی بخوری، قلیان هم رسیده است و چه قلیانی، بزرگ و بلندبالا و تنباکودانش هم نه ظرفی سفالی و گلی که آناناس را خالی کردهاند، تنباکو داخلش انباشتهاند، فویل آلومینیوم رویش کشیدهاند، ذغال رویش ریخته و سوار قلیانش کردهاند. قلیان آناناسی. چای هم استکان و لیوان و قوری سینی نیست؛ یک سماور کوچک برنجی را روی تخت یا میزت میگذارند تا هر چقدر و هر زمان که دلت خواست و به میل و اختیار خودت، چای بریزی و بنوشی. قلیان را کوک میکنی و چای قندپهلو را هم ضمیمهاش. چه کامی هم میدهد قلیان مزین به آناناس. میکشی و میکشی و میکشی، یک نفس و بیوقفه و پشت سرهم. موقع حساب و کتاب اما همه خوشی و نشئگی، دود میشود و زائل میشود و خراب میشود و کوفت میشود. یک قلیان آناناس با سماور کوچک چای فقط 50 هزار تومان، ناقابل.
یک بام و دو هوا
در حالی که مضرات قلیان دیگر بر کمتر کسی پوشیده مانده و سال هاست از متعدد زیانهایش گفته میشود و زنهار پشت زنهار که نکشید این ملعبه سلامت سوز را، اما در فاز اجرایی و در مرحله عمل اتفاق خاصی که نیفتاده بماند، وسایل و اسباب و اماکن تهیه و استعمال آن نیز روز به روز گسترش یافته و بیشتر میشود. چگونه است که دستگاههای دولتی و غیردولتی از یک سو طرحها ارائه میکنند و وعدهها میدهند برای مبارزه با مصرف قلیان و جمعآوری آن از سطح اماکن عمومی به طور کل، اما در عمل راه به راه مجوز میدهند برای تاسیس و راهاندازی قهوهخانه (شما بخوانید قلیانخانه) و حتی تغییر کاربری از شغلی دیگر به این صنعت پرسود و حاضر و آماده. چه بسیار مغازه و مکاسبی که امروزه تغییر کاربری داده و مامنی شدهاند برای اهل دود و بخصوص نوجوانان و جوانان تا به دور از چشم پدر و مادر و با خیال راحت، سلامت خود را با تنباکوی آمیخته به هزار و یک افزودنی و مواد نگهدارنده غیرمجاز تاخت بزنند. سه نوجوان با هم به جان یک قلیان میافتند و آخر سر یک هزینه ناقابل 5000تومانی را بین خود سرشکن میکنند؛ با پول چای میشود نفری 2000 تومان. برای یک ساعت سرگرم شدن و در جمع دوستان بودن و گل گفتن و شنیدن رقم منصفانهای است. کاسبی هم که قبلا رستوران داشته و باید پول مواد اولیه میداده و کارگر استخدام میکرده و دردسر میکشیده و ظهر و شب چشم به راه مشتری میمانده، حال فکر و خیال خودش را آسوده کرده است. 40 ـ 50 قلیان از چهارراه مولوی جمع کرده است، تنباکو را فلهای میخرد و ذغال را گونی، یکی دو کارگر و خلاص. مشتری هم که تا دلت بخواهد فراوان است، گویی از آسمان میبارد، از زمین میجوشد. همه هم میآیند، از کودکان دوازده،سیزده ساله تا پیرمردان هشتاد ساله.
سوال اصلی اینجاست که چگونه و براساس چه ضوابطی مجوز تغییر کاربری برای این واحدهای صنفی صادر میشود؟ این که متعدد مراکز استعمال قلیان در سطح شهرها ایجاد کنیم، این ملعبه سلامت سوز را به بهای ناچیز عرضه بداریم و بعد توقع داشته باشیم نوجوانان و جوانان به سمت و سویش نروند و دورش را خط بکشند، یک خوشبینی سادهانگارانه است و نوعی فرار به جلو.
قبح ندارد
میگویند قلیان معادل صد نخ سیگار است، 7000ماده سمی دارد و عامل 22 نوع سرطان، حاوی 70 ماده سرطانزاست، در زنان یائسگی زودرس میآورد و در مردان کاهنده اسپرم است، پوست را پیر میکند و دندانها را فاسد، دودش 4000 ماده سمی دارد، پوکی استخوان میآورد و بیشمار عوارض دارد، اما هر روز بازارش بیشتر رونق میگیرد. انگار یک گوش مردم در است و آن دیگری دروازه. هشدارها را میشنوند، اما جدی نمیگیرند. یکی از دلایلش شاید، نگاه تفریحی و تفننی است که عموم جامعه به آن دارند. از آنجا که برخی از عوارض قلیان، سریع بروز نمیکند و تا سالها نهفته میماند و یک باره سر باز میکند، هشدارها جدی گرفته نمیشود. از سوی دیگر، قبح قلیان در جامعه ریخته است و به عبارت بهتر اصلا قبحی ندارد. سیگار به دست بودن خصوصا برای نوجوانان و جوانان هنوز هم در نظر اکثریت جامعه قبیح است و نکوهیده اما شیلنگ قلیان را که به دست یک نوجوان ببینند معمولا بیتفاوت گذر میکنند، چرا که در نگاه کلی، قلیان صرفا یک وسیله سرگرمی است و نمیتواند مقدمه ابتلائات مصرفکنندهاش به بلایایی عظماتر شود.(محسن محمدی /روزنامه جام جم )
جنگ زندگی خیلیها را عوض کرد؛ آنهایی که عزیز از دست دادند، آنهایی که جانشان را برداشتند و خانه و زندگیشان را جا گذاشتند، و آنهایی که هرچه داشتند توی دست گرفتند و به جبهه رفتند... اعظم فانی از دسته سوم بود. دختر ۲۰ساله آن روزها، آجر به آجر زندگیاش را با جنگ روی هم چید. رشته تحصیلیاش را به خاطر جنگ انتخاب کرد، به خاطر جنگ از خانوادهاش دور شد و به خاطر جنگ، ۵سال از بهترین سالهای عمرش را زیر رگبار و صدای انفجارهایی که در یک قدمیاش رخ میداد سپری کرد. او حالا پنجاه و یک ساله است و یک دهم از عمرش را در جبههها سپری کرده. دفاع مقدس اما سهمی بیشتر از یک دهم در زندگی اعظم فانی داشته است. سهمی که او با عبارت «انسان سازی» توصیفش میکند و گفتن از آن روزها را رسالت خود میداند. میگوید: نمیشود از پرستاری گفت و از حضرت زینب (س) نگفت. حضرت زینب (س) که نماد پرستاری در تاریخ هستند، دو حرکت مهم انجام دادند. یکی حراست از بازماندگان کربلا و پرستاری از آنها و دیگری رساندن پیام کربلا به بازماندگان. من معتقدم که همین رسالت پیام رسانی، بر دوش پرستاران دیگر، در زمانهای دیگر هم قرار دارد. من تا به حال خاطراتم را از جبهههای جنگ هیچ جا بازگو نکردهام اما این وظیفه را بر خود میبینم که به تأسی از حضرت زینب (س) پیام دفاع مقدس را برسانم.
وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، من محصل بودم و در زادگاهم، شیراز زندگی میکردم. فرزند بزرگ خانواده بودم و روحیه انقلابی در خانهمان وجود داشت. اما مدت زیادی نگذشته بود که شیرینی پیروزی انقلاب با جنگ تحمیلی در کام مردم تلخ شد. من از همان زمان، در قالب بسیج مساجد شروع به فعالیت کردم و مثل بقیه خواهران، کارهای تدارکات و پشتیبانی مثل آمادهسازی غذا و پوشاک و... را برای جبهههای جنگ انجام میدادم. فضایی که آن زمان حاکم بود برایم جذابیت زیادی داشت. میدیدم بچههایی که در بسیج مساجد فعالیت داشتند، به جبههها اعزام میشدند و در برخی موارد شاهد شهادتشان بودم. حال و هوای خاصی ایجاد شده بود و من تشنه خدمت در جبهه بودم. اما بانوان نمیتوانستند به عنوان رزمنده به جبهه اعزام شوند. در نتیجه سعی کردم راهی پیدا کنم که پایم به جبهه باز شود. تصمیم گرفتم پرستار شوم.
همه ۲۰ انتخابم پرستاری بود
کنکوری که من در آن شرکت کردم، اولین کنکور بعد از انقلاب فرهنگی بود. ۱۰۰هزار نفر شرکت کرده بودند و ۱۰هزار نفر میتوانستند دانشجو شوند. در آن زمان باید لیست انتخاب رشته را همزمان با ثبت نام کنکور پر میکردیم. ۲۰ انتخاب داشتیم و من همه ۲۰انتخابم پرستاری بود. در نهایت در رشته پرستاری دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم و به تهران آمدم. در آن زمان به خاطر شرایط جنگ و نیاز شدید به پرستار، دوره آموزش پرستاری تا مقطع کاردانی بود و این برای من ایده آل بود. چون من به دنبال یک رشته زودبازده بودم تا بتوانم سریع به پایان برسانم و به جبهه بروم.
تلفن زدم گفتم به جبهه میروم
در دانشکده با ورودیهای سال ۵۸ آشنا شدیم که عضو تیم اضطراری ستاد مصدومین و مجروحین جنگ تحمیلی بودند. این ستاد توسط وزارت بهداشت تشکیل شده بود و اعزام گروههای پزشکی را به جبهه مدیریت میکرد. این آشنایی مقدمه ساز شد تا بعد از دو ترم تحصیل در سال ۶۳ برای اولین بار به جبهه اعزام شوم. از تلفن عمومی با خانه تماس گرفتم و گفتم که به جبهه میروم. خوشبختانه خانواده حامیام بودند و هیچ مخالفتی نداشتند. این طور بود که من با گروهی از دانشجویان پزشکی و پرستاری یا فارغ التحصیلان این رشتهها راهی جنوب شدم.
دنبال راحتی نبودیم
مقصد خوزستان بود. سوار هواپیمای نظامی C۳۳۰ شدیم که با تمام هواپیماهایی که قبلاً دیده بودم فرق داشت. هواپیما صندلی نداشت و یک دالان بزرگ بود که در اطراف آن سکوهای برزنتی متحرک تعبیه شده بود. صدای بسیار آزاردهندهای از موتورش شنیده میشد و در انتهای بدنه، در خروج وجود داشت. از این هواپیما برای انتقال کادر درمانی و مجروحان و شهدا استفاده میشد. به همین دلیل باید فضای داخلی به گونهای بود که بتوان در آن تخت مستقر کرد. آنقدر هیجانزده بودم که هیچ کدام از اینها برایم آزاردهنده نبود. من و بچههایی که همراه بودند، دنبال شرایط خوب و راحت نبودیم. شرایط رزمندهها را در تلویزیون دیده بودیم و میدانستیم چه چیزی در انتظارمان است. به اهواز که رسیدیم ما را در قالب گروههایی به نقاط مشخصی اعزام کردند. برادرها به خط مقدم فرستاده شدند و خواهران در نقاهتگاهها مشغول کار.
از دست و پای بریده تا شکم بیرون ریخته
نقاهتگاهها به فضاهایی گفته میشد که تا حدودی امن بود و مجروحان را به آنجا انتقال میدادند تا بعد از رسیدگیهای اولیه به وضعیتشان به شهرهای دیگر و بیمارستانها اعزام شوند. مثلاً یک سالن ورزشی را خالی کرده بودند و بغل به بغل تختخواب در آن چیده بودند. ما وظیفه داشتیم که در کمتر از یک ساعت، رزمندگان مجروح را آماده اعزام کنیم. رزمندگان با آسیبهای شدید میآمدند. دست و پای قطع شده، امعا و احشای بیرون ریخته، پیکرهای متلاشی، چیزهایی بود که زیاد میدیدیم. سطح جراحتها آنقدر وسیع بود که برای شستوشوی زخم سرمها را سوراخ نمیکردیم، بلکه پاره میکردیم و سرم را عین آبی که توی سطل باشد روی زخم میریختیم.
شاید الان در شرایط عادی اگر بیماری با آن وضعیت داشته باشم، از موقعیت بترسم اما در آن زمان اصلاً نمیترسیدم. مدد الهی بود که آن طور مقاومت و شهامت پیدا کرده بودیم. فشار کار آنقدر زیاد بود که حتی نمیرسیدیم فکر کنیم چه موقعیت ترسناکی است. فقط مشغول کار بودیم وگرنه ممکن بود یک لحظه غافل شدن از وضعیت، به قیمت از دست رفتن یک مجروح تمام شود. باید تمام مدت در «زمان حال» بودیم و با سرعت مجروحان را مداوا میکردیم.
روزی را که برای اولین بار با مجروحین گاز خردل روبرو شدم فراموش نمیکنم. سالن پر شده بود از بدنهای مشکی متورم براقی که روی تخت خوابیده بودند و از ریههایشان صدای قل قلی شبیه قلیان شنیده میشد. درد زیادی داشتند و حتی اندامهای داخلیشان از کبد و کلیه گرفته تا قلب و ریه ورم کرده بود. در لحظه شهید میشدند؛ یکی بعد از دیگری. به این مجروح رسیدگی میکردی، دیگری شهید میشد. یکی را احیا میکردی، باید مجروح دیگری احیا میشد |
کار کردن تا مرز بیهوشی
خواب و خوراک برایمان معنا نداشت. استراحتمان به قدر یک ساعت خواب شبانه بود و ناهار و شام سرپایی. یادم میآید که یکی از دوستانمان ۳شبانه روز مستمر کار کرده بود. بدون اینکه یک دقیقه بخوابد. آخر سر وقتی از هوش رفت و زمین افتاد، حاضر شد چند ساعتی دست از کار بکشد و استراحت کند. البته در آن فضا فقط کادر درمانی نبودند که از جبهه پشتیبانی میکردند. تعدادی از مادران شهدا و رزمندگان هم به نقاهتگاهها آمده بودند و از کادر درمان پشتیبانی میکردند. هر کاری از دستشان بر میآمد انجام میدادند. از نظافت نقاهتگاه گرفته تا شستن لباسها و ملحفهها. ما رزمندگان را تنها نگذاشته بودیم و مادرها، ما را.
خواهر، نترسیها!
با اینکه کم تجربه بودم و باید برای مداوای رزمندگانی با جراحتهای بالا آماده میشدم، اما این خود رزمندهها بودند که به ما روحیه میدادند. تجربه خیلی از کارها را نداشتم و تا جایی که خودم را میشناختم، دختر حساس و پرعاطفهای بودم که در مقابل هر مسألهای واکنش احساسی نشان میداد. اما فضای جنگ و جبهه ناخواسته آدم را مقاوم میکرد. انگار روح بزرگ شهدا روحیه و مقاومت ما را بیشتر میکرد. یادم هست اولین باری که قرار بود خونگیری کنم، رزمندهای میگفت: خواهر، نترسیها. راحت کارت را انجام بده. آنها حتی روی تخت نقاهتگاه هم برای همدیگر ایثار میکردند. سراغ هر رزمندهای که میرفتیم، با هر شدت جراحتی میگفت من حالم خوب است. همرزمام که روی تخت کناری خوابیده بیشتر به کمک احتیاج دارد. سراغ او برو. میشد این جو معنوی و ایثارگرانه را دید و تأثیر نگرفت؟
حکایت هفت سینهای جبهه
اعزامهای ما پی در پی بود و از ۵تا ۱۵ روز در جبهه میماندیم. یک ساک کوچک برزنتی داشتم که وسایل ضروریام را در آن چیده بودم. به محض آنکه فراخوان میدادند، ساک را برمی داشتم و میرفتم جبهه. در این بین، سه چهار نوروز را هم در جبهه گذراندم و همیشه مقید بودم که سفره هفت سین را برپا کنم. حتی اگر هفتسینمان کامل نبود یا شباهتی به سینهای سفره بقیه مردم نداشت. هفت سین ما با سوند و سرم و سرنگ و سوزن کامل میشد.
تمام راه میگها بالای سرمان بودند
ما را یا با هواپیما اعزام میکردند، یا قطار یا اتوبوس. درهواپیما که مینشستیم، میگهای عراقی هر لحظه ممکن بود ما را هدف بگیرند. در اتوبوسها وضع بدتر بود. میگها درست بالای سرمان بودند. با سر و صدای زیاد میرفتند و یک منطقه را بمباران میکردند و ما همه اینها را به چشم میدیدیم. در طول مسیر راننده مجبور بود چند بار اتوبوس را متوقف کند تا مسافران پیاده شوند و به محض رفع خطر دوباره آنها را سوار کند و جاده را ادامه دهد.
بدنهای سیاه و ورم کرده
سختترین جای کار وقتی بود که عراق شیمیایی زد. روزی را که برای اولین بار با مجروحین گاز خردل روبرو شدم فراموش نمیکنم. سالن پر شده بود از بدنهای مشکی متورم براقی که روی تخت خوابیده بودند و از ریههایشان صدای قل قلی شبیه قلیان شنیده میشد. درد زیادی داشتند و حتی اندامهای داخلیشان از کبد و کلیه گرفته تا قلب و ریه ورم کرده بود. سطح هشیاریشان پایین بود و عمرشان کوتاه. در لحظه شهید میشدند؛ یکی بعد از دیگری. تا به این مجروح رسیدگی میکردی، مجروح دیگری شهید میشد. یکی را احیا میکردی و هنوز تمام نشده، باید مجروح دیگری احیا میشد.
خاطراتم هر لحظه تکرار میشوند
بلافاصله بعد از کاردانی، در مقطع کارشناسی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مشغول تحصیل شدم و بعد از آن در مقطع کارشناسی ارشد این رشته، در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم. در سال ۶۷ ازدواج کردم و خوشبختانه همسرم خیلی راغب به این گونه فعالیتهای من بود. بعد از جنگ، جبهه برای من عوض شد و وارد فضای آموزش شدم. بعدتر هم وارد کار ستادی دانشگاه شدم و الان سال هاست که کار بالینی نمیکنم و نیروی ستادی در دانشگاه علوم پزشکی ایران هستم. امروز وقتی فیلمهای دفاع مقدس را میبینم، خاطرات آن دوران برایم لحظه به لحظه تکرار میشود. انگار نه انگار که سی و چند سال گذشته باشد. وقایعی که از سر گذشت، در ذهن من مربوط به گذشته نیست. انگار که در زمان حال اتفاق افتاده باشد.
مسیری برای ساخته شدن
پرستاری در جنگ پیش از آنکه یک تجربه کاری باشد، یک مسیر برای ساخته شدن بود. دفاع مقدس انسان را در مسیر ساخته شدن قرار میدهد. مسائل مادی برایش کمرنگ میشود و معجزه را به چشم میبیند. روایتهای من حتی یک گوشه از شرایط واقعی جنگ هم نبود.
وقتی کلمههای امداد الهی، ایثار و مقاومت را به زبان میآوریم، شاید فقط یک کلمه باشد. اما ما این کلمات را زندگی کردهایم. با همه وجود لمس کردهایم و اعجاز خداوند را در قدرتی که برای مواجهه با آن شرایط دشوار به ما داده بود، دیدهایم. (آرزو رستمزاد/ ایران بانو)