به گزارش جام جم آنلاین، احمد حاجبی مدیر کل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد صبح امروز در مراسم روز جهانی در وزارت بهداشت با اشاره به روز جهانی بهداشت اظهار داشت: سازمان بهداشت جهانی بر اساس معضل اجتماعی در هر سال موضوعی را جهت برنامه ریزی بیشتر آن را به عنوان شعار انتخاب میکند.
وی بیان کرد: اختلالات افسردگی یکی از مشکلات روانپزشکی در سطح جهانی است و در حال حاضر بیش از ۶۵۰ میلیون نفر در دنیا به آن مبتلا هستند.
حاجبی عنوان کرد: در حال حاضر 12.5 میلیون نفر دچار اختلالات روان پزشکی هستند که از این تعداد 6.4 میلیون نفر دچار اختلالات افسردگی و 2.2 میلیون نفر از آنها دچار افسردگی شدید هستند.
وی تاکید کرد: از تعداد 6.4 میلیون بیمار افسرده، تعداد 2.2 میلیون نفر از خدمات به طور کامل استفاده و 1.2 میلیون نفر حداقل درمان را دریافت کرده اند.
وی یادآور شد: سواد سلامت روان به آگاهی و باورهای افراد بستگی دارد و توانایی شناخت، اطلاعات حوزه سلامت و شناسایی فاکتورهای خطر سلامت از جمله عوامل مهم در مسئله بیماری افسردگی است.
در این سورهها؛ این مطلب بیان شده، که چون انسان یک موجود متفکر است یعنی با اندیشه کار میکند، و با اندیشه زندگی میکند، و اگر سود یا زیانی میبیند از راه افکار و اندیشهاش بهرهمند یا متضرر میشود، لذا وحی آسمانی که برای هدایت انسان آمد، میکوشد که از راه فکر؛ منافع مادی و معنوی او را به او تفهیم کند و همچنین امور زیانبار به حال وی را هم برای او تشریح کند، تا هر چه در سعادت او نقش دارد، از راه فکر به او بفهماند و از راه دل در او شوقی ایجاد کند که با فکر بفهمد و با دل به آن گرایش پیدا کند و هر چه به حال او زیانبار است از راه فکر توجیهش کند که به زبان آن امر پی ببرد و از راه دل هم منزجر باشد.
چون مهمترین هدف نزول وحی الهی تربیت انسان است و تربیت انسان هم جز از راه فکر میسر نیست. زیرا انسان، مانند درختی نیست که با آب و هوا تغذیه شود. مانند حیوان نیست، که با مرتع و دامگاه رشد کند بلکه موجودی است اندیشمند. تا فکرش تأمین نشود، نمیتوان او را هدایت کرد. لذا در این سور؛ استدلالهای فراوانی راجع به توحید و ضرورت وحی و معاد تبیین شده تا جوامع انسانی را با تفکر، به این اصول اولیه آشنا کند و آنها را از جهل و شک برهاند و به یقین و طمأنینه برساند.چه اینکه نسبت به اولی چنین وارد شده است «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا»(22) آن کس که گفت؛ خدا، و ایستادگی نشان داد، فرشتگان بر او نازل میشوند؛ که نه ترسی داشته باشید، نه اندوهی، و این تنزل ملائکه بر مؤمنان اختصاصی به حال احتضار و مرگ آنها ندارد، چه اینکه اختصاصی به حال برزخ و قیامت هم نخواهد داشت، بلکه در تمام شئون زندگی آنها، جلوه میکند، زیرا آنان کسانیاند که محیا و ممات آنها برای خداست. و همین تنزل فرشتگان موجب آرامش آنان خواهد بود.
هیچ نعمتی؛ بالاتر از طمأنینة قلب نیست «أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (23) طمأنینه فقط در پرتو یاد خدا حاصل میشود. شیطان میکوشد از راه فکر و اندیشه این تکیهگاه آرامش را با نسیان یاد حق ویران کند چه اینکه خداوند فرمود: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» (24) شیطان بر آنها چیره شد و یاد خدا را از دلهای آنان بیرون برد، و در نتیجه تکیهگاه آرامش را از دست دادند.منظر دل نیست جای صحبت اغیار *** دیو چو بیرون رود فرشته درآید
کی فرشتگان نازل میشوند؟ در صورتی که «الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» کی اهرمن وارد میشود؟ در صورتی که انسان بگوید «قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ». کسی که، در برابر وحی الهی به خودسری پرداخت، و مبارزه را آغاز کرد، میگوید گوش شنوا به وحی فرا ندهید «لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ» نه خود آن را میشنود، و نه میگذارد دیگران بشنوند.
این متفکر مادی چون راه وحی را بسته است راه شیطنت را با دست خود گشوده است و آن متفکران الهی، چون راه اهرمنان را بستهاند، راه تنزل فرشتگان را باز کردهاند.
نتیجه آنکه خدای سبحان در این حوامیم به خوبی تبیین فرمود که، انسان یک موجودی است متفکر، و هدف وحی آن است که، انسان را از راه فکر و اندیشه صحیح بپروراند. هم در بخش مسائل علمی، او را از خوف و حزن و شک و مشکلات دیگر نجات بدهد. زیرا قرآن ذاتاً هدایت همه جانبه است، نسبت به متفکران راستین «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاءٌ» اما «وَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى».
امیدواریم، که خدای متعالی به برکت قرآن کریم، دلهای همه را به معارف قرآن و معارف اولیائش منور بفرماید. اسلام و رزمندگان اسلامی را، ظفرمند و پیروز بفرماید. رهبر عظیمالشأن اسلام و امت مسلمان و متدین ایران را، در سایه ولی عصر ارواحناه فداه از امدادهای غیبی برخوردار بفرماید. شهدای اسلام را، با انبیاء و اولیای الهی محشور بفرماید. اساتید و معلمین ما را غریق رحمت بفرماید. پایان امور همه را، به خیر و سعادت ختم بفرماید.
پینوشتها
1. سوره فصلت، آیهی 44.
2. سورهی فصلت، آیهی 5.
3. سورهی نساء، آیهی 118.
4. سورهی نساء، آیهی 119.
5. سورهی نساء، آیهی 119.
6. نهجالبلاغه، نامهی 31.
7. سورهی نساء، آیهی 123.
8. سورهی نساء، آیهی 119.
9. سورهی غافر، آیهی 19.
10. نهجالبلاغه فیض، خطبه 7.
11. سورهی بقره، آیهی 268.
12. نهجالبلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 132.
13. سورهی حجر، آیهی 21.
14. سورهی ذاریات، آیهی 22.
15. نهجالبلاغه فیضالاسلام، کلمات قصار 250.
16. سورهی بقره، آیهی، 261.
17. سورهی توبه، آیهی 98.
18. سورهی صف، آیات 10و 11.
19. سورهی فصلت، آیات 30و 31.
20. سورهی آل عمران، آیهی 175.
21. سورهی شعراء، آیهی 222.
22. سورهی فصلت، آیات 30و 31.
23. سورهی رعد، آیهی 28.
24. سورهی مجادله، آیهی 19.
25. سورهی توبه، آیهی 98.
26. سورهی توبه، آیهی 98.
27. سورهی توبه، آیهی 99.
28. نهج البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 133.
29. سورهی فصلت، آیهی 25.
30. سورهی فصلت، آیهی 26.
31. سورهی نساء، آیهی 38.
32. سورهی روم، آیهی 41.
33. سورهی شوری، آیهی 30.
34. سورهی اعراف، آیهی 22.
35. سورهی آل عمران، آیهی 64.
36. سورهی اعراف، آیهی 21.
37. سورهی طه، آیهی 120.
در این سورهها؛ این مطلب بیان شده، که چون انسان یک موجود متفکر است یعنی با اندیشه کار میکند، و با اندیشه زندگی میکند، و اگر سود یا زیانی میبیند از راه افکار و اندیشهاش بهرهمند یا متضرر میشود، لذا وحی آسمانی که برای هدایت انسان آمد، میکوشد که از راه فکر؛ منافع مادی و معنوی او را به او تفهیم کند و همچنین امور زیانبار به حال وی را هم برای او تشریح کند، تا هر چه در سعادت او نقش دارد، از راه فکر به او بفهماند و از راه دل در او شوقی ایجاد کند که با فکر بفهمد و با دل به آن گرایش پیدا کند و هر چه به حال او زیانبار است از راه فکر توجیهش کند که به زبان آن امر پی ببرد و از راه دل هم منزجر باشد.
چون مهمترین هدف نزول وحی الهی تربیت انسان است و تربیت انسان هم جز از راه فکر میسر نیست. زیرا انسان، مانند درختی نیست که با آب و هوا تغذیه شود. مانند حیوان نیست، که با مرتع و دامگاه رشد کند بلکه موجودی است اندیشمند. تا فکرش تأمین نشود، نمیتوان او را هدایت کرد. لذا در این سور؛ استدلالهای فراوانی راجع به توحید و ضرورت وحی و معاد تبیین شده تا جوامع انسانی را با تفکر، به این اصول اولیه آشنا کند و آنها را از جهل و شک برهاند و به یقین و طمأنینه برساند.چه اینکه نسبت به اولی چنین وارد شده است «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا»(22) آن کس که گفت؛ خدا، و ایستادگی نشان داد، فرشتگان بر او نازل میشوند؛ که نه ترسی داشته باشید، نه اندوهی، و این تنزل ملائکه بر مؤمنان اختصاصی به حال احتضار و مرگ آنها ندارد، چه اینکه اختصاصی به حال برزخ و قیامت هم نخواهد داشت، بلکه در تمام شئون زندگی آنها، جلوه میکند، زیرا آنان کسانیاند که محیا و ممات آنها برای خداست. و همین تنزل فرشتگان موجب آرامش آنان خواهد بود.
هیچ نعمتی؛ بالاتر از طمأنینة قلب نیست «أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (23) طمأنینه فقط در پرتو یاد خدا حاصل میشود. شیطان میکوشد از راه فکر و اندیشه این تکیهگاه آرامش را با نسیان یاد حق ویران کند چه اینکه خداوند فرمود: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» (24) شیطان بر آنها چیره شد و یاد خدا را از دلهای آنان بیرون برد، و در نتیجه تکیهگاه آرامش را از دست دادند.منظر دل نیست جای صحبت اغیار *** دیو چو بیرون رود فرشته درآید
کی فرشتگان نازل میشوند؟ در صورتی که «الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» کی اهرمن وارد میشود؟ در صورتی که انسان بگوید «قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ». کسی که، در برابر وحی الهی به خودسری پرداخت، و مبارزه را آغاز کرد، میگوید گوش شنوا به وحی فرا ندهید «لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ» نه خود آن را میشنود، و نه میگذارد دیگران بشنوند.
این متفکر مادی چون راه وحی را بسته است راه شیطنت را با دست خود گشوده است و آن متفکران الهی، چون راه اهرمنان را بستهاند، راه تنزل فرشتگان را باز کردهاند.
نتیجه آنکه خدای سبحان در این حوامیم به خوبی تبیین فرمود که، انسان یک موجودی است متفکر، و هدف وحی آن است که، انسان را از راه فکر و اندیشه صحیح بپروراند. هم در بخش مسائل علمی، او را از خوف و حزن و شک و مشکلات دیگر نجات بدهد. زیرا قرآن ذاتاً هدایت همه جانبه است، نسبت به متفکران راستین «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاءٌ» اما «وَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى».
امیدواریم، که خدای متعالی به برکت قرآن کریم، دلهای همه را به معارف قرآن و معارف اولیائش منور بفرماید. اسلام و رزمندگان اسلامی را، ظفرمند و پیروز بفرماید. رهبر عظیمالشأن اسلام و امت مسلمان و متدین ایران را، در سایه ولی عصر ارواحناه فداه از امدادهای غیبی برخوردار بفرماید. شهدای اسلام را، با انبیاء و اولیای الهی محشور بفرماید. اساتید و معلمین ما را غریق رحمت بفرماید. پایان امور همه را، به خیر و سعادت ختم بفرماید.
پینوشتها
1. سوره فصلت، آیهی 44.
2. سورهی فصلت، آیهی 5.
3. سورهی نساء، آیهی 118.
4. سورهی نساء، آیهی 119.
5. سورهی نساء، آیهی 119.
6. نهجالبلاغه، نامهی 31.
7. سورهی نساء، آیهی 123.
8. سورهی نساء، آیهی 119.
9. سورهی غافر، آیهی 19.
10. نهجالبلاغه فیض، خطبه 7.
11. سورهی بقره، آیهی 268.
12. نهجالبلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 132.
13. سورهی حجر، آیهی 21.
14. سورهی ذاریات، آیهی 22.
15. نهجالبلاغه فیضالاسلام، کلمات قصار 250.
16. سورهی بقره، آیهی، 261.
17. سورهی توبه، آیهی 98.
18. سورهی صف، آیات 10و 11.
19. سورهی فصلت، آیات 30و 31.
20. سورهی آل عمران، آیهی 175.
21. سورهی شعراء، آیهی 222.
22. سورهی فصلت، آیات 30و 31.
23. سورهی رعد، آیهی 28.
24. سورهی مجادله، آیهی 19.
25. سورهی توبه، آیهی 98.
26. سورهی توبه، آیهی 98.
27. سورهی توبه، آیهی 99.
28. نهج البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 133.
29. سورهی فصلت، آیهی 25.
30. سورهی فصلت، آیهی 26.
31. سورهی نساء، آیهی 38.
32. سورهی روم، آیهی 41.
33. سورهی شوری، آیهی 30.
34. سورهی اعراف، آیهی 22.
35. سورهی آل عمران، آیهی 64.
36. سورهی اعراف، آیهی 21.
37. سورهی طه، آیهی 120.
آیا روشنفکران گروه پر شماری از مردماند یا دستهای بینهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...
معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعیدریشهی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...
جادوی کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیلهی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...
زبان و مفهومسازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژهی مفهوم دینی- اسطورهای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...
جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامهی فایدروس وصف میکند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس میگذارد ادامه ...
برهان حدوث در اثبات خدا (2)برخی از ماتریالیستها مدعیاند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...
برهان حدوث در اثبات خدا (1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...
برهان صدیقین در اثبات خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...
برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)شبهه پیشین میخواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیدههای مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...
بخش قرآن تبیان
با نگاهی به اوضاع جوامع اسلامی در عصر حاضر به وضوح در می یابیم که قدرت بر اقدامِ کشورهای اسلامی در امور دینی و فرهنگی کم رنگ تر از گذشته شده و نه تنها پیشرفتی در توسعه آرمان های الهی و برنامه های دینی در سطح بین الملل، آنگونه که انتظار می رود حاصل نشده است بلکه در برخی ابعاد پسرفت نیز صورت گرفته است.
نه تنها جوامع اسلامی پس از گذشت 1400 سال از بعثت حضرت محمد مصطفی (صلی الله و علیه وآله) با جهاد در ابعاد علمی و فرهنگی واقتصادی و نظامی، کفر و شرک را به انحطاط و نابودی نکشانده اند، بلکه با ایجاد جنگ های داخلی و قتل عام گسترده یکدیگر کمر به نابودی خود بسته و چهره زشت و خشونت باری از خود در مقابل تماشاگران جامعه جهانی به نمایش گذاشته اند.
داعش با حمایت عربستان و برخی کشورهای عربی به سرکردگی آمریکا و صهیونیزم به جان ملت های مسلمان در عراق و سوریه و... افتاده و با تکفیر مسلمین سر از بدن آنها جدا می کند. در یمن، فلسطین، بحرین ، لیبی ، مصر و تونس و افغانستان و نیجریه و... نیز مسلمین با انواع سختی ها و دشواری های سیاسی، نظامی و... دست و پنجه نرم می کنند. در برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز مسلمین از برگزاری مناسک دینی منع شده و حتی در صورت رعایت ظواهر دینی از جمله حجاب از ادامه تحصیلات نیز محروم می شوند. چند هزار مسلمان در حرم امن الهی با لب تشنه جان سپردند بدون آنکه بانیان این جنایت ذره ای اظهار تاسف نشان دهند و نه تنها تقصیر را به گردن نگرفتند بلکه در سال بعد نیز شیعیان ایرانی را از حج بیت الله الحرام منع کردند در حالی که این عملشان مخالف آموزه های قطعی اسلام است.
ما در روزگاری گذران عمر می کنیم که مسلمان با مسلمان،کاری را می کند که در صدر اسلام کفار و مشرکین قسی القلب با پیامبر و صحابی ایشان می کردند.
حال این سوال مطرح است که چه عواملی سبب تضعیف قوای مسلمین شده و مسیر تجدید حیات و رشد و تکامل آرمانهای الهی را سد کرده است؟
اجباری نبودن پیروی و اطاعت از رهبر ، وجه تمایز بین رهبری رهبران الهی و رهبران طاغوت است. فرعون قوم خود را با تهدید و تطمیع مطیع خود کرد همچنان که قرآن می فرماید: «استخفّ قومه فَأطاعوه» (زخرف، 54) اما خداوند به پیامبرش درنحوه ی برخورد با کفار چنین می فرماید: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ)" ما به آنچه آنها مى گویند آگاهتریم و تو مامور نیستى که آنها را مجبور به ایمان کنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بکشانى"(ق، 45)
قبل از هر چیز از باب مقدمه باید بیان کنیم که استضعاف از دو طریق حاصل می شود:
1- از طریق عامل درونی 2- از طریق عامل بیرونی
اما مهمترین عامل درونی را می توان استضعاف رهبران الهی توسط پیروان خود نام برد. یک ملت زمانی به رشد و بالندگی خواهد رسید که دارای رهبری مقتدر و با تدبیر باشد. رهبری که تدبیر می کند و دستوراتش اطاعت می شود. اگر در جامعه ای از دستورات رهبران الهی تمرد و سرپیچی شود این رهبران توسط ملت خودشان (عامل درونی) به استضعاف کشیده شده اند و در نتیجه این جامعه روی خوشی و سعادت را نخواهد دید و همواره چشم طمع متجاوزین و بیگانگان برآن بوده و طعمه ای لذیذ برای صیادان استعمارگر به شمار خواهند رفت.
آنچه که مسلمین در مورد رهبری دینی باید به آن توجه داشته باشند این است که هیچگاه رهبر، به اجبار تدبیر امور آنها را به عهده نخواهد گرفت و اینگونه نیست که به زور قوم خود را به سعادت برساند و این مسئله ای است که قرآن در مورد شیوه ی رهبری پیامبران و اولیای برحق تذکر می دهد.
اجباری نبودن پیروی و اطاعت از رهبر ، وجه تمایز بین رهبری رهبران الهی و رهبران طاغوت است. فرعون قوم خود را با تهدید و تطمیع مطیع خود کرد همچنان که قرآن می فرماید: «استخفّ قومه فَأطاعوه» (زخرف، 54) اما خداوند به پیامبرش درنحوه ی برخورد با کفار چنین می فرماید: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ)" ما به آنچه آنها مى گویند آگاهتریم و تو مامور نیستى که آنها را مجبور به ایمان کنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بکشانى"(ق، 45)
رابطه رهبر الهی با مردمش بر اساس ایمان و عشق و محبت است نه ترس و تطمیع: «لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلب لانفضّوا من حَولِک» اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند.
قوم بنی اسرائیل نمونه ای قرآنی است که تبعات پیروی و عدم پیروی از پیامبران را بارها تجربه کرده اند. چندین بار با پیروی از موسی نبی به پیروزی های بزرگی دست یافتند و بارها رهبران خود را به استضعاف کشیده و با تخلف از دستورات ایشان به خواری و ذلت افتادند.
جناب هارون رهبری است که در غیاب حضرت موسی (علیه السلام) توسط قوم خود به استضعاف کشیده شد. حضرت هارون در جواب موسی (علیه السلام) که از ایشان پرسید چرا امانت داری نکردی و جلوی انحرافشان را نگرفتی چنین گفت: (قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی) «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند»(اعراف، 150)
همین امر سبب شد تا خدا به آنها سخت بگیرد و تنها راه توبه ایشان را کشتار یکدیگر قرار دهد.
نکته قابل توجه در این ماجرا آنجاست که بنی اسرائیل قبل از این ماجرا توسط مستکبرین، به گونه ای تضعیف شده بودند که پسران آنها توسط فرعونیان ذبح شده و زنانشان به اسارت برده می شدند اما زیر سایه رهبری موسای نبی با تحمل مشقت ها و سختی ها از رنج ها و مصیبت ها رها شدند و طعم شیرین پیروزی را چشیدند، ولی دوباره به دلیل نافرمانی از رهبرشان، تضعیف شدند و طعم تلخ شکست و خواری را به خود چشاندند.
رابطه رهبر الهی با مردمش بر اساس ایمان و عشق و محبت است نه ترس و تطمیع: «لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلب لانفضّوا من حَولِک» اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند.
ذکر این داستان ها در قرآن برای وقت گذارنی و صرفا بیان تاریخ یهود نیست بلکه نقل آن برای عبرت گیری مسلمین آمده است.
چه بسیار شبیه است وضع مسلمین با یهود زمان موسی! مسلمین نیز در چنگال مشرکین قریش مستضعف بودند: وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ...(بخاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها مى خواستند شما را به ضعف و ناتوانى بکشانند و آن چنان که مى ترسیدید مشرکان و مخالفان شما را به سرعت بربایند) اما خدای قادر متعال آنها را یاری کرد و نجات داد: فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِه (ولى خداوند شما را پناه داد و با یارى خود شما را تقویت کرد)
اما همین مسلمین بعد از پیامبر و دوران حضرت امیرالمومنین با سرپیچی از اطاعت ایشان به وضعی دچار شدند که شامیان خانه و کاشانه ایشان را به یغما می بردند و به آتش می کشیدند ولی به مقابله با انها بر نمی خواستند.
حضرت در خطبه معروف خود در وصف مردمش چنین خطابه می خواند: اى مرد نمایان نامرد! اى کودک صفتان بى خرد که عقل هاى شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمى دیدم و هرگز نمى شناختم! شناسایى شما - سوگند به خدا- که جز پشیمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون و سینه ام از خشم شما مالامال است! کاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانى و ذلّت پذیرى، رأى و تدبیر مرا تباه کردید... امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیى نخواهد داشت. (نهج البلاغه خطبه 27)
در دوران خلافت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ایشان را در میدان جنگ رها کردند و امام مجبور به پذیرش صلح شد. بعد از معاویه نیز فرزند پیامبرشان را رها کردند و در احیای سنت نبوی، امام حسین (علیه السلام) را یاری نکردند. با آنکه از کوفیان هجده هزار بیعت کننده نامه به حضرتش نوشتند ولی در وقت عمل امام را بی یاور گذاشتند تا خاندان وحی به مسلخ رود و اهل بیت ایشان به اسارت برده شود؛ ننگی که تا قیامت از پیشانی چنین مسلمانانی پاک نخواهد شد.
گمان نکنیم چون مسلمان شدیم خدا بی چون و چرا ما را بر کفار غلبه می بخشد بلکه اگر زیر پرچم رهبران الهی نه رهبران طاغوت! گرد آمدیم و با تمام وجود سر به فرمان ایشان بودیم، آنوقت از این وضع رقت بار نجات خواهیم یافت. اما مادامی که ندای تفرقه در میان مسلمین به گوش می رسد و وحدت و یکپارچگی بین موحدین فراگیر نشده است وضع به همین منوال خواهد یود.
خدای قادر سنتش بر این قرار گرفته که (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم) اگر با گذشتن از مال و جانتان در راه خدا و پیشرفت آرمان های الهی گذشتید و جهاد کردید من نیز شما را یاری می کنم و اسباب غلبه بر دشمنانتان را فراهم مى سازم. گمان نکنیم چون مسلمان شدیم خدا بی چون و چرا ما را بر کفار غلبه می بخشد بلکه اگر زیر پرچم رهبران الهی نه رهبران طاغوت! گرد آمدیم و با تمام وجود سر به فرمان ایشان بودیم، آنوقت از این وضع رقت بار نجات خواهیم یافت. اما مادامی که ندای تفرقه در میان مسلمین به گوش می رسد و وحدت و یکپارچگی بین موحدین فراگیر نشده است وضع به همین منوال خواهد یود.
قطعات فراموش شده قرآن
ربا خوارى یک نوع کفر است
بلای قومی که از رهبرشان پیروی نکردند
5توصیه مهم قرآنی برای وحدت و همبستگی میان مسئولین