جام جم سرا:
در این مورد سه الگوی رفتاری مختلف وجود دارد:
۱) رنجاندن کسی که دوستتان دارد.
۲) رنجاندن غیرعمدی کسی که دوستش دارید.
۳) رنجاندن عمدی کسی که دوستش دارید.
پدیده رنجاندن کسی که دوستتان دارد (که البته با رنجاندن کسی که دوستش دارید متفاوت است)، بسیار متداول است. عشق شدید نیازمند رفتاری متقابل است و اگر این طور نباشد بسیار دردناک خواهد بود. مجذوبیت دوطرفه، برای هر دو جنسیت، یکی از باارزشترین ویژگیهای یک رابطه است. عاشق دوست دارد در مقابل دوست داشته شود. فرد عاشق آماده متعهد شدن است اما توقع دارد همان تعهد را در رفتار معشوق خود نیز ببیند. دوطرفه نبودن این مسئله بسیار دردناک و تحقیرآمیز است زیرا به شدت اعتمادبهنفس فرد را پایین میآورد.
این مسئله آنقدر دردناک است که ممکن است باعث شود فرد بخواهد به کسی که دوست دارد آزار برساند. بعضیها به طور غیرعمدی کسی که دوست دارند را میرنجانند اما خیلیها این کار را عمدی میکنند. توضیح الگوی رفتاری اول بسیار سادهتر است.
موارد بسیاری وجود دارد که در آن عاشق بدون اینکه عمدی داشته باشد معشوق خود را ناراحت میکند. عشق یک رابطه نزدیک و بسیار شدید است. دو طرف زمان بسیار زیادی را با هم میگذرانند و فعالیتهای مختلف یک طرف میتواند در طرف مقابل تعبیراتی ایجاد کند.
به طور طبیعی در چنین موقعیتهایی عاشق ناخواسته طرفمقابل خود را میرنجاند. بعنوان مثال، یک طرف ممکن است وقت بسیار زیادی را به کار مشغول باشد و درنتیجه به طور ناخواسته از طرفمقابل خود غافل شده و او را برنجاند. در موارد بسیاری، فعالیتی که برای یک طرف لذتبخش است، در دیگری ناخوشنودی ایجاد میکند. هرچه دو طرف زمان بیشتری را کنار هم بگذرانند، احتمال بروز چنین موقعیتهایی بیشتر میشود. یکی از مهمترین ویژگیهای عشق این است که طزف مقابل ما که دوستش داریم میتواند هم منبع لذت شدید و هم منبع ناراحتی عمیق باشد.
پدیده رنجاندن غیرعمدی را هم میتوان با اشاره به مسئله اعتماد و صداقت که مسائلی حیاتی در عشق هستند توضیح داد. نقش ادب، احترام و خوشرفتاری که میتواند جلو بعضی رنجاندنها را بگیرد، در چنین ارتباطاتی اهمیت زیادی ندارد و دو طرف معمولاً توجه زیادی به حرفهایی که میزنند و کارهایی که میکنند ندارند. همین مسئله باعث میشود که زود از هم برنجند. هزینهای که باید برای رفتار و گفتار آزادانه خود در رابطه، بدون در نظر گرفتن عواقب آن پرداخت کنید، رنجاندن طرفمقابلتان است.
موارد زیادی هستند که فرد بخاطر اتفاقات و شرایط بیرونی که خارج از کنترل او هستند موجب رنجاندن طرفمقابل خود میشود. دو نفری را در نظر بگیرید که با وجود عشق بیاندازهای که به هم دارند اما با کسان دیگری ازدواج کردهاند. زنی که میتواند و آماده طلاق گرفتن است، ممکن است بخاطر ناتوانی مردی که دوستش دارد برای ترک زن و فرزندان احتمالی خود برنجد و تصور کند که عشق او به آن مرد به اندازه عشق آن مرد به او نیست. اما واقعیت این است که با وجود اینکه آن مرد دوست دارد او را به شادترین انسان روی زمین تبدیل کند، شرایط بیرونی خارج از کنترل او هستند و همین باعث میشود به طریقی رفتار کند که موجب رنجاندن زن شود.
رنجاندن عمدی معشوق نشانه وجود دیدگاههای متناقض است، مثل افکار کوتاه و بلند مدت یا دیدگاههای جزئی یا کلی. بر هم زدن رابطه با همسر (زن متاهل) شاید در کوتاه مدت برای آن زن آزاردهنده و دردناک باشد اما در طولانیمدت برای او فایدهبخش خواهد بود زیرا جدایی کوتاهمدت آنها میتواند به نفع رابطه بلندمدتشان باشد. در چنین مواردی آسیب و ناراحتی که به معشوق در این لحظه میرسد بخاطر سلامت کلی او در آینده است که از عشق ناشی میشود.
رنجاندن معشوق همچنین میتواند آخرین راه برای کنترل میزان وابستگی دو طرف و قرار دادن آن در یک محدوده متعادل باشد. وابستگی دوطرفه مزایای بسیار زیادی دارد و از این واقعیت ناشی میشود که دو طرف در تلاش برای بالا بردن خوشنودی همدیگر به همدیگر پیوند خوردهاند. اما اعتمادبهنفس هر دو طرف نیازمند کمی استقلال است.
گاهیاوقات فرد، معشوق خود را میرنجاند تا استقلال خود را نشان دهد. اما سایر مواقع، رنجاندن معشوق فکری متضاد این را نشان میدهد: تمایل فرد برای وابستگی و توجه بیشتر.
یکی از شکایتهای متداول زنان متاهل، که بسیار بیشتر از مردان متاهل است، این است که همسرانشان زمان کافی با آنها سپری نمیکنند. رنجاندن طرفمقابل مثلاً با حرف نزدن با او یا قهر کردن میتواند آخرین زنگ هشدار برای مشکلات آن فرد باشد؛ اقدامی افراطی که نشاندهنده فوریت مسئله است. اگر رابطه به اندازه کافی قوی باشد، باید از چنین اقدامی به خوبی عبور کند. قصد ما این نیست که بگوییم آن طور که اسکار وایلد میگوید «انسان همه چیزهایی که دوست دارد را از بین میبرد»، درست است، اما رنجاندن کسانی که دوستشان داریم بسیار اتفاق میافتد. با اینکه طرف مقابل باید منبع شادی باشد، اما میتواند بزرگترین خطر برای آن هم محسوب شود: بیشتر از هر کس دیگری، کسی که دوستش داریم میتواند شادیمان را هم خراب کند.(عصر ایران)
جام جم سرا:
در این مورد سه الگوی رفتاری مختلف وجود دارد:
۱) رنجاندن کسی که دوستتان دارد.
۲) رنجاندن غیرعمدی کسی که دوستش دارید.
۳) رنجاندن عمدی کسی که دوستش دارید.
پدیده رنجاندن کسی که دوستتان دارد (که البته با رنجاندن کسی که دوستش دارید متفاوت است)، بسیار متداول است. عشق شدید نیازمند رفتاری متقابل است و اگر این طور نباشد بسیار دردناک خواهد بود. مجذوبیت دوطرفه، برای هر دو جنسیت، یکی از باارزشترین ویژگیهای یک رابطه است. عاشق دوست دارد در مقابل دوست داشته شود. فرد عاشق آماده متعهد شدن است اما توقع دارد همان تعهد را در رفتار معشوق خود نیز ببیند. دوطرفه نبودن این مسئله بسیار دردناک و تحقیرآمیز است زیرا به شدت اعتمادبهنفس فرد را پایین میآورد.
این مسئله آنقدر دردناک است که ممکن است باعث شود فرد بخواهد به کسی که دوست دارد آزار برساند. بعضیها به طور غیرعمدی کسی که دوست دارند را میرنجانند اما خیلیها این کار را عمدی میکنند. توضیح الگوی رفتاری اول بسیار سادهتر است.
موارد بسیاری وجود دارد که در آن عاشق بدون اینکه عمدی داشته باشد معشوق خود را ناراحت میکند. عشق یک رابطه نزدیک و بسیار شدید است. دو طرف زمان بسیار زیادی را با هم میگذرانند و فعالیتهای مختلف یک طرف میتواند در طرف مقابل تعبیراتی ایجاد کند.
به طور طبیعی در چنین موقعیتهایی عاشق ناخواسته طرفمقابل خود را میرنجاند. بعنوان مثال، یک طرف ممکن است وقت بسیار زیادی را به کار مشغول باشد و درنتیجه به طور ناخواسته از طرفمقابل خود غافل شده و او را برنجاند. در موارد بسیاری، فعالیتی که برای یک طرف لذتبخش است، در دیگری ناخوشنودی ایجاد میکند. هرچه دو طرف زمان بیشتری را کنار هم بگذرانند، احتمال بروز چنین موقعیتهایی بیشتر میشود. یکی از مهمترین ویژگیهای عشق این است که طزف مقابل ما که دوستش داریم میتواند هم منبع لذت شدید و هم منبع ناراحتی عمیق باشد.
پدیده رنجاندن غیرعمدی را هم میتوان با اشاره به مسئله اعتماد و صداقت که مسائلی حیاتی در عشق هستند توضیح داد. نقش ادب، احترام و خوشرفتاری که میتواند جلو بعضی رنجاندنها را بگیرد، در چنین ارتباطاتی اهمیت زیادی ندارد و دو طرف معمولاً توجه زیادی به حرفهایی که میزنند و کارهایی که میکنند ندارند. همین مسئله باعث میشود که زود از هم برنجند. هزینهای که باید برای رفتار و گفتار آزادانه خود در رابطه، بدون در نظر گرفتن عواقب آن پرداخت کنید، رنجاندن طرفمقابلتان است.
موارد زیادی هستند که فرد بخاطر اتفاقات و شرایط بیرونی که خارج از کنترل او هستند موجب رنجاندن طرفمقابل خود میشود. دو نفری را در نظر بگیرید که با وجود عشق بیاندازهای که به هم دارند اما با کسان دیگری ازدواج کردهاند. زنی که میتواند و آماده طلاق گرفتن است، ممکن است بخاطر ناتوانی مردی که دوستش دارد برای ترک زن و فرزندان احتمالی خود برنجد و تصور کند که عشق او به آن مرد به اندازه عشق آن مرد به او نیست. اما واقعیت این است که با وجود اینکه آن مرد دوست دارد او را به شادترین انسان روی زمین تبدیل کند، شرایط بیرونی خارج از کنترل او هستند و همین باعث میشود به طریقی رفتار کند که موجب رنجاندن زن شود.
رنجاندن عمدی معشوق نشانه وجود دیدگاههای متناقض است، مثل افکار کوتاه و بلند مدت یا دیدگاههای جزئی یا کلی. بر هم زدن رابطه با همسر (زن متاهل) شاید در کوتاه مدت برای آن زن آزاردهنده و دردناک باشد اما در طولانیمدت برای او فایدهبخش خواهد بود زیرا جدایی کوتاهمدت آنها میتواند به نفع رابطه بلندمدتشان باشد. در چنین مواردی آسیب و ناراحتی که به معشوق در این لحظه میرسد بخاطر سلامت کلی او در آینده است که از عشق ناشی میشود.
رنجاندن معشوق همچنین میتواند آخرین راه برای کنترل میزان وابستگی دو طرف و قرار دادن آن در یک محدوده متعادل باشد. وابستگی دوطرفه مزایای بسیار زیادی دارد و از این واقعیت ناشی میشود که دو طرف در تلاش برای بالا بردن خوشنودی همدیگر به همدیگر پیوند خوردهاند. اما اعتمادبهنفس هر دو طرف نیازمند کمی استقلال است.
گاهیاوقات فرد، معشوق خود را میرنجاند تا استقلال خود را نشان دهد. اما سایر مواقع، رنجاندن معشوق فکری متضاد این را نشان میدهد: تمایل فرد برای وابستگی و توجه بیشتر.
یکی از شکایتهای متداول زنان متاهل، که بسیار بیشتر از مردان متاهل است، این است که همسرانشان زمان کافی با آنها سپری نمیکنند. رنجاندن طرفمقابل مثلاً با حرف نزدن با او یا قهر کردن میتواند آخرین زنگ هشدار برای مشکلات آن فرد باشد؛ اقدامی افراطی که نشاندهنده فوریت مسئله است. اگر رابطه به اندازه کافی قوی باشد، باید از چنین اقدامی به خوبی عبور کند. قصد ما این نیست که بگوییم آن طور که اسکار وایلد میگوید «انسان همه چیزهایی که دوست دارد را از بین میبرد»، درست است، اما رنجاندن کسانی که دوستشان داریم بسیار اتفاق میافتد. با اینکه طرف مقابل باید منبع شادی باشد، اما میتواند بزرگترین خطر برای آن هم محسوب شود: بیشتر از هر کس دیگری، کسی که دوستش داریم میتواند شادیمان را هم خراب کند.(عصر ایران)
از حس طرف مقابلتان آگاه شوید
بعضی افراد بدون اینکه شما آسیبی به آنها رسانده باشید میانه خوبی با شما ندارند. این گروه از افراد در هر موقعیتی به فکر تحقیر و تمسخر شما هستند و شما بدون اینکه از دلیل واقعی این اتفاق آگاه باشید، از آنها نفرت و کدورت به دل میگیرید.
دلیل این اتفاق آن است که شما نسبت به این افراد در موقعیت اجتماعی یا شغلی بهتری هستید و به دلیل وجود حسادت، این افراد نمیتوانند پیروزیها و موفقیتهای شما را تحمل کنند و با تحقیر سعی میکنند اعتماد به نفس شما را پایین بیاورند. در این موقعیت به جای اینکه از آنها رنجش به دل بگیرید نسبت به حس آنها آگاه باشید.
به این گروه از افراد حسود و تنگ نظر به صورت قاطع بگویید که از این نوع رفتار خوشتان نمیآید، اما سعی کنید با کمک به آنها، حس حسادتشان را از بین ببرید.
اگر این فرد همکار شماست با یک هدیه کوچک در روز تولدش غافلگیرش کنید و به جای کینه، احساسات بد او را درباره خودتان خوب و مثبت کنید، اما اگر صحبت کردن و مهربانی با این افراد فایدهای ندارد، آنها را نادیده بگیرید و تنها به سلام و علیک بسنده کنید.
سعی کنید به احساسات منفیتان فکر نکنید
اگر از یکی از افراد فامیل خود چندان خوشتان نمیآید و او هرازگاهی به بهانههای مختلف سعی در ملاقات با شما دارد، سعی کنید نظرتان را نسبت به او تغییر دهید. با این حال و اگر این شخص دنبال کنجکاوی در امور زندگی شما یا ایجاد مشکل در روابط شما با دیگر اقوام است باید بدون خشونت و دلگیری رابطهتان را با این شخص محدود کنید، اما اگر نمیتوانید با این شخص قطع ارتباط کنید به خودتان چندان سخت نگیرید.
در اوقاتی که با او صحبت میکنید به احساساتی که درباره او دارید فکر نکنید و تنها شنونده خوبی برایش باشید.
دلیل اصلی کدورتتان را بیابید
گاهی اوقات شما بدون دلیل، از فردی بدتان میآید. این نوع احساسات ممکن است ریشه در گذشته شما داشته باشد؛ برای مثال ممکن است شما با دیدن فردی یاد فرد دیگری در گذشتهتان بیفتید که از او آسیب دیدهاید. در این شرایط از احساسات خود آگاه باشید و دلیل اصلی کدورت را جستوجو کنید و بیابید تا مشکل کدورتتان حل شود.
خودتان را درگیر بحث با او نکنید
اگر در محیط کارتان شخصی وجود دارد که به بهانههای مختلف با شما بحث میکند و شما از او متنفر شدهاید، ابتدا محترمانه با خود او صحبت کنید و دلیل این خصومت را بیابید. اگر این واکنش شما نتیجهای نداشت این موضوع را با مدیر مربوطه در میان بگذارید تا راه حل منطقی برای آن ارائه بدهد.
راه حل دیگر این است که خودتان را در بحثهای این فرد درگیر نکنید و سعی کنید کمتر با او به بحث بپردازید تا از این طریق حس ناراحتی و رنجش کمتری سراغتان بیاید. (خراسان)
298
نکاتی باریکتر از مو
اگر میخواهید به خودتان کمک کنید یا با مورد مشابه ماجرای عاطفه روبهرو هستید حتماً به مسائل زیر توجه کنید:
- بر اساس ماده 206 قانون مدنی، هرگاه شخصی که تهدید شده است بداند که تهدید کننده نمیتواند تهدید خود را عملی کند، مکره - کسی که به کاری (اینجا ازدواج) مجبور شده است- محسوب نمیشود.
- هرگاه خود شخصی که مجبور به ازدواج شده قادر باشد بدون مشقت اکراه را از خود دفع کند و عقد را جاری ننماید آن شخص مکره محسوب نمیشود.
- اگر کسی در نتیجه اضطرار، اقدام به معامله کند، مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود. مثلاً برای گرفتن اقامت کشوری یا ویزا تن به ازدواج دهد.
- (ماده 206 قانون مدنی) اگر دختر برای رهایی از سختگیری خانواده، تن به ازدواج دهد مکره محسوب نخواهد شد.
خیلیها فکر میکنند دیگر دوره و زمانه اجبار در ازدواج و به زور شوهر دادن دختران سر آمده. میگویند آنقدر قحطی شوهر است که دخترها با سر به شوهر جواب مثبت میدهند!
متأسفانه نگاهی به آمارها نشان میدهد در هر ۳ ثانیه یک دختر در جهان به زور به خانه بخت میرود. هنوز هم در همین مملکت خودمان بعضی از دخترها به زور پای سفره عقد مینشینند و زن مردی میشوند که هیچ علاقهای به آن ندارند. عمری با نفرت زندگی میکنند و با نفرت میمیرند. واقعاً تکلیف این ازدواجهای زوری در قانون چیست؟ قانون ما به زن چطور نگاه میکند و به او تا چه اندازه حق نفس کشیدن و زندگیکردن میدهد؟
***
گریه میکند. متنفر است. از مردی که مجبور است از این به بعد در کنارش سر به بالین بگذارد. آرزوهای زیادی داشته همه را بر باد رفته میداند، مثل ابر بهار گریه میکند:
«پدرم زندگیام را تباه کرد. من هم مثل مادرم بدبخت شدم. در زندگیام روز خوش ندیدم. چشم باز کردم و جان کندن مادر را دیدم و اعتیاد پدرم. هرچه در میآورد میکشید مادر بیچارهام آبرودار بود. معلم بود نمیگذاشت کسی سر از زندگی ما در بیاورد. طفلک همیشه حامی ما بود هم سهم کتک خودش را میخورد هم سهم ما را. خودش را کشت که ما درس بخوانیم و برای خودمان کسی شویم تا خودمان را از این منجلاب نکبتی بیرون بکشیم. حیف که همه چیز برباد رفت. مادرم دیگر رمقی ندارد و من هم دستم به جایی بند نیست.»
از زاویهای دیگر: رفیق خوب، زغال بد
میپرسم چه بلایی به سرش آمده که این طور بیقراری میکند. میگوید: «بدبخت شدهام! چه رؤیاهایی داشتم. میخواستم درس بخوانم و به دانشگاه بروم. آنجا با یک پسر خوب آشنا شوم و ازدواج کنم اما پدرم مرا معامله کرده، به همین راحتی، پای منقل مرا به رفیقش باخته. سر من شرط بستهاند و مرا باخته. این قدر بیغیرت است. سر دختر نوزده سالهاش شرط میبندد.»
یعنی چه تو را باخته؟
«اولش اصلاً به روی خودش نیاورد. گفت عاطفه سریع حاضر شو میخواهیم برویم خرید. مادرم بو برد گفت چه وقت خریده؟ عاطفه امتحان دارد. پدر دوباره با ملایمت گفت حاضر شو زود برمیگردیم. خلاصه لباس پوشیدم و با او رفتم. نگو مدارک را از قبل برداشته بود و مستقیم مرا به دفتر عقد و ازدواج برد. شستم خبردار شد و شروع کردم به جیغ و داد کشیدن که کتکهایش شروع شد. دم در محضر سر و کله خود داماد هم پیدا شد. مرا از ماشین پیاده کرد و به زور مرا به راه پله کشید. داماد گفت من عقل توی کلهام نیست نه بگویی هم خودت را میکشم و هم مادرت را آنقدر میزنم که بمیرد. روی چونهاش جای چاقو بود. کشان کشان مرا از پلهها بالا برد. پدر بیغیرتم هم پشت سرش. خلاصه به زور و کتک جلوی عاقد نشستم و صیغه عقد جاری شد. از محضر که بیرون آمدیم توانستم از یک لحظه غفلت و البته خوشحالی بیحد و حصر آنها استفاده کنم و با تمام توان فرار کنم. به خانه خالهام رفتم و حالا هم اینجا هستم. زن مردی شدهام که اصلاً نمیدانم چه کسی است. بیچاره و ناتوانم. زندگیام بر باد رفته و کمر مادر زحمتکشم شکسته است.»
اکراه در نکاح
به عاطفه گفتم که نگران نباش. ازدواج تو یک ازدواج اکراهی است و قانون برای این جور ازدواجها راه درمانی دارد. واژه ازدواج اکراهی برایش غریبه بود که مجبور شدم بیشتر توضیح بدهم. برایش توضیح دادم که طبق قانون ما مهمترین و ابتداییترین عنصر در صحیح بودن عقد ازدواج راضی بودن طرفین است. یعنی هم زن هم مرد. قانون مدنی ما در این باره میگوید: «رضایت زوجین شرط نفوذ عقد است و هرگاه مکره بعد از زوال کره، عقد را اجازه کند نافذ است.»
در صورتی که در عقد نکاح (ازدواج) با عدم رضایت یکی از طرفین مواجه باشیم، بنابر مفهوم ماده 1070 قانون مدنی و اصول کلی جاری در عقود « نکاح» غیر نافذ است.»
پیداست کمی سردرگم شده و با معنی کلمه غیر نافذ مشکل دارد. برایش توضیح میدهم که غیر نافذ یک حالت بلاتکلیف دارد؛ یعنی نه صحیح است نه غلط و باید منتظر بمانیم تا ببینیم شخص اکراه شده (مجبور به انجام عقد شده) بعد از زوال کراهت (یعنی بعد از اینکه اجبار از بین رفت)، صحیح بودن آن را تأیید میکند یا آن را باطل میداند؟ یعنی به اصطلاح، آن را تنفیذ میکند یا اینکه راضی نشده و حاضر به برقراری رابطه نکاح نیست و بنابراین آن را رد میکند.
علت آن هم این است که روابط خانوادگی افراد دستخوش تهدیدات و فشارهای خارجی وارده بر آنها نگردد و قانونگذار درصدد حمایت از اشخاصی است که بر اثر اکراه و تحمیل، تن به ازدواج دادهاند.
اما عقودی که به زور انجام میشوند، همیشه غیرنافذ نیستند. گاهی اوقات این عقود از همان ابتدا باطل میشوند اگر اکراه که به درجه اجبار (سلب اراده و اختیار) برسد، به علت فقدان قصد، عقد باطل میباشد و رضایت بعدی نیز موجب تنفیذ عقد باطل نمیشود. مثال بارز این گونه اکراه، جایی است که دختر به درجهای میترسد که معنی کلماتی را که بر زبان جاری میکند، متوجه نمیشود.
انتهای ماده 1070 قانون مدنی (مگر اینکه اکراه به درجهای بوده که عاقد فاقد قصد باشد.) در مورد این جور ازدواجها صحبت میکند.
پس قانون در مورد ازدواج اجباری کاملا از زن حمایت میکند؛ البته همه این حمایتها زمانی است که زن بتواند اجباری و اکراهی بودن ازدواج را ثابت کند که البته ثابت کردن آن کار مشکلی است.
چه بلایی سرمان میآید؟
سؤال مهم، هم برای عاطفه و هم برای شما احتمالاً این است که اگر زنی ازدواج اکراهی کرد چه اتفاقی میافتد؟ تکلیف دختر باکرهای که ازدواج اکراهی کرده و به زور هم با شوهر خود همبستر شده چیست؟
در صورتی که شخص تهدید شده «نکاح اکراهی» را رد کند، عقد از ابتدا باطل است و روابط زن و مرد خارج از یک نکاح صحیح، خواهد بود. مثلاً در صورت نزدیکی (البته در صورتی که زن رضایتی به این امر نداشته باشد) نزدیکی به شبهه تلقی شده و زن مستحق مهرالمثل است.
مهرالمثل چیست؟
به مهری که در هنگام عقد ازدواج برای زن معلوم نشده و پس از زفاف (نزدیکی)، مهریه زنان هم شأن او - از نظر حسب، نسب، سن، عقل و ثروت - تعیین میشود. مهرالمثل گفته میشود.
اختیارات پدر
عاطفه از دست پدرش دیوانه شده و ناراحت است: «میترسم اگر به این ازدواج راضی نشوم و آن را تنفیذ نکنم، مجبور شوم تا آخر عمر در خانه پدرم بمانم و پدرم اجازه شوهر کردن به من ندهد، میخواهم بدانم پدرم چقدر حق دخالت در زندگی من را دارد و آیا قانوناً میشود مانعش شد»؟
برای عاطفه توضیح میدهم که قانون ما تا حدودی دخالت پدر را در زندگی دختر مجاز شمرده. اما پیشبینیهایی هم در مورد پدران غیر مسئول دارد.
قانون مدنی در ماده 1043، اذن پدر یا جد پدری را در نکاح دختر باکره لازم شمرده است اما مواردی هم پیشبینی شده که در آن اجازه پدر ساقط میشود. در این گونه از موارد، اعتبار اذن ولی ساقط میگردد و دختر باکره میتواند بدون اذن پدر یا جد پدری خویش اقدام به ازدواج کند، چنین ازدواجی به حکم قانون صحیح و نافذ است و در موارد زیر رخ میدهد:
الف: ولی باید در قید حیات باشد، وگرنه اجازه او لازم نیست. اگر پدر یا جد پدری دختر فوت کرده باشند، دختر مکلف به کسب اذن شخص دیگری نیست و اعتباراذن ولی ساقط میگردد.
ب: ولی حاضر باشد، اگر ولی مسافر یا غایب بود، ولایت او ساقط و اذن وی غیرلازم میگردد. ماده 1044 قانون مدنی، اصلاحی سال 1370، به تبع فقه این چنین مقرر میدارد: «در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی میتواند اقدام به ازدواج نماید.
ج : ولی خود باید اهلیت داشته باشد؛ اگر ولی و سرپرست خود محجور باشد، حق دخالت ندارد. اگر، پدر یا جد پدری دختر به علتی محجور و تحت قیمومیت باشد، اذن شخص دیگری مانند قیم او لازم نمیباشد.
د: ولی باید در ازدواج دختر مصلحتشناسی کند، زیرا اختیار او محدود به مصلحت دختر است.
مصلحت اندیشی
ولی باید در رعایت مصلحت، دلسوز باشد؛ ممانعت بیجهت به موجب قانون ولایت ولی را ساقط مینماید. هدف قانونگذار از معتبر دانستن «اذن ولی در نکاح دختر باکره» حفظ مصالح دختر، خانواده و جامعه است.
در صورتی که ولی از اختیار خویش سوءاستفاده کند و بدون دلیل یا به دلیلی غیرموجه از ازدواج دختر باکره با همسر مناسب و شایسته او جلوگیری کند، وجهی برای باقی ماندن اعتبار اذن او وجود ندارد.
از این رو، قانون مدنی در ذیل ماده 1043 اعلام میکند: «... و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند، اجازه او ساقط است و در این صورت، دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام کند.دختری که قصد ازدواج دارد، اگر مدعی باشد که پدر بهانهجویی میکند و دلیل موجهی برای مخالفت ندارد میتواند از طرف دادگاه اجازه لازم را اخذ کند.»
زندگی عاطفه
شکی در این نیست که عاطفه شرایط سختی دارد، زیرا بدترین نوع ازدواج ،ازدواج تحمیلی است، کلیه عقود از جمله عقد ازدواج دارای اصولی میباشد که مهم ترین اصول آن عبارتند از:
1- آزادی اراده: این اصل در ازدواج تحمیلی وجود ندارد و اگر اراده معیوب باشد، عقد صحیح نیست. البته حتی اگر اراده وجود داشته باشد و ظاهری باشد قانونگذار آن را نمیپذیرد زیرا قصد و اراده باید باطنی باشد.
2- سمت و سو و هدف ازدواج : این در عقد باید به درستی شناخته شده باشد.
3- مشروعیت: در عقد نکاح، جنبه اخلاقی عقد بیش از سایر عقود مورد توجه است. به عبارت دیگر هدف زوجین، باید زندگی مشترک باشد. اگر هدف، زندگی مشترک باشد جهت آن مشروع است. اما چنانچه مردی خواهان ازدواج با زنی با هدف نامشروع است و قصد سوء استفاده از آن زن را دارد هرچند به طور مستقل در قانون مطرح نشده است به دلیل داشتن جهت نامشروع، درست نیست. حتی اگر ازدواج با نیت رفتن به خارج از کشور باشد، نیز عقد صحیح نیست، زیرا به رغم قصد و رضایت باطنی، ازدواج صوری است.
عاطفه برای اینکه از این چاهی که در آن افتاده بیرون بیاید باید زحمت زیادی بکشد اما ازدواج تحمیلی خلاص شدنی است؛ فقط نیاز به تلاش و پیگیری دارد. (زهرا سپید نامه - وکیل پایهیک دادگستری/ ایران بانو)
به گزارش جام جم سرا ، او این را گفت و چشمهای من را پر از اشک کرد. یعنی تا این اندازه از طرح من بدش میآمده و تا به حال چیزی نگفته، ولی من آن ایده را دوست داشتم و به نظر خودم خیلی زیبا کار کرده بودم. حتی اگر از آن خوشش نمیآمد، باز هم نباید با این لحن راجع به آن نظر میداد.
ناراحت بودم، اما واقعیت آن بود که همسرم قصد آزار مرا نداشت و هنگامی که چهره مغموم من را دید، تلاش کرد که به هر طریقی شده ناراحتی را از دلم پاک کند. در واقع او تقصیری نداشت و سهوا حرفی زده بود که ناراحتم کرده بود. گاهی اوقات ممکن است آنهایی که دوستشان داریم که معمولا با ما مهربانند، ناخواسته حرفی بزنند یا کاری کنند که موجب ناراحتیمان شود. به نفع ماست که از عزیزانمان به دل نگیریم زیرا احتمالا به یکی از این دلایل است:
1 ـ آنها بدون فکر حرف میزنند: شوهرم چنین نظری راجع به کارهای سفالین من داد چون برای لحظهای بدون فکر حرف زد و این اندیشه را نداشت که حرفش موجب آزردگی من خواهد شد. خوب، من آن لحظه از دستش ناراحت شدم و او تلاش کرد اشتباهش را جبران کند، اما من هم میتوانستم ببینم که او از کردهاش ناراحت است. این قبیل اشتباهات ناخواسته از من هم سر میزند. همان طور که خودم از این نوع عملکردهایم پشیمان میشوم، باید عزیزی را که ناراحتم کرده ببخشیم.
2 ـ آنها نمیدانند ما توقع چه برخوردی داریم؟ شوهرم چه میدانست که من توقع چه جوابی دارم؟ میخواستم او از ایده جدیدم تعریف کند و نمیدانستم وی خیال دارد از کار قبلیام انتقاد کند. من از او سوال کردم و او پاسخ داد. در واقع او خبر نداشت که توقع دارم از ایده جدیدم تعریف کند تا با انگیزه بیشتری دست به کار شوم و دکور را درست کنم.
1 ـ ذهنشان پر از مشغلههای دیگر است: آن وقت که من کارهای سفالی را با زحمت آماده میکردم، او در جلسات سنگین کاریاش حاضر میشد و حتی برای لحظهای فرصت نکرد ببیند من چه زحمتی برای آن کار میکشم. وقتی ذهن فردی مغشوش است، خود به خود فرصت فکر کردن ندارد و چیزی میگوید یا کاری میکند که برای ما رنجآور است. به نفع ماست که به دل نگیریم.
2 ـ هر کس داستان خودش را دارد: گاهی همکارمان حرفی تند میزند که ما را به شدت برآشفته میکن، اما واقعیت آن است که ماجرایی تلخ در پس این حرکت او نهفته است. دختر نوجوانش با او بشدت سر ناسازگاری دارد یا زیر فشار بدهیهاست. شاید اگر از داستان مشکلاتش خبر داشته باشیم راحتتر بتوانیم از او بگذریم، اما حالا که چیزی نمیدانیم هم بد نیست تصور کنیم که او احتمالا مشکل دارد و بار فشار ناراحتیها، توان اندیشیدن و عاقلانه فکرکردن را از او گرفته است.
3 ـ از ماست که بر ماست: شاید کمی رک گفته باشم، ولی واقعیت همین است. خود ما در بسیاری مواقع به اطرافیانمان اجازه میدهیم کارهایی کنند که موجب رنجش ما میشود. هر چقدر هم با دیگران صمیمی باشیم، باز هم باید برای حرمت خود ارزش قائل باشیم و نگذاریم شخصی بیش از حد به ما نزدیک شود وگرنه گهگاه باید انتظار این حرکتهای ناراحتکننده را داشته باشیم.
و در پایان، همان طور که خودمان از حرکات ناخواسته دیگران ناراحت میشویم، سعی کنیم همواره مراقب باشیم که کسی را نرنجانیم. شادکردن دیگران هنری ارزنده است و شکستن دل یکی از بدترین کاری است که میتوانیم با اطرافیان خود انجام دهیم.
چاردیواری