مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دیالوگ های ماندگار هارلی کویین و جوکر در فیلم جوخه انتحاری

دیالوگ های به یاد ماندنی جوکر و هارلی کویین در فیلم جوخه خودکشی

دیالوگ های ماندگار هارلی کویین و جوکر در فیلم جوخه انتحاریدیالوگ های ماندگار هارلی کویین و جوکر در فیلم جوخه انتحاری

زیباترین و جالب ترین دیالوگ ها و جملات جوکر و هارلی کویین در فیلم جوخه انتحاری

هارلی کویین

هارلی کویین به کاتانا: عطرتا دوست دارم بوی مرگ میده.

هارلی کویین به کی سی: دنیا رو به پایانه یه نوشیدنی با ما بخور.

هارلی کویین به آماندا والر: تو یه شیطان هستی؟

آماندا والر: ممکنه!

هارلی کویین به دیابلو: من خستم به یه قربانی نیاز دارم.

هارلی کویین به مرسی گراوز: من یه وکیل میخوام، من یه دکتر میخوام، من یه ساندویچ پنیر میخوام.

جوکر

جوکر به هارلی کویین: حاضری به خاطر من بمیری؟

هارلی کویین: بله

جوکر: این که آسونه، حاضری برای من زندگی کنی؟

جوکر: نمی تونم صبر کنم میخوام اسباب بازی هاما بهت نشون بدم.

جوکر به هارلی کویین: مراقب باش! فکر کن و جواب بده، خواستن باعث رها شدن میشه و رها شدن باعث قدرت. تو اینو میخوای؟

جوکر به دکتر هارلین کوینزل: اگر تو دیوونه نباشی من فکر میکنم که احمقی. برو گمشو!


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار بهروز وثوقی

دیالوگ های به یاد ماندنی بهروز وثوقی در فیلم هایش

دیالوگ های ماندگار بهروز وثوقیدیالوگ های ماندگار بهروز وثوقی

دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم های : قیصر، سوته دلان، گوزن ها، همسفر، داش اکل، کندو

داش آکل(بهروز وثوقی) : کمر مرد رو هیچی تا نمی‌کنه، جز زن! من بودم و یه طوطی… حالا هم باز منم و یه طوطی، اما دیگه نه اون طوطیِ و نه من داش آکل … .

– داش آکل

ابی(بهروز وثوقی):خیلیا منو زدن … پاسبونا … شوفرا … پارچه فروش های کوچه مهران … آدمای ممد ارباب … سیاهی های کوچه سرخپوستا … می دونی … همیشه بعدِ هر یه کتک خوردنِ مفصل یه جوری میشم … مثل آدمی که خارش داشته باشه و حسابی بخاروننش … از دردش خوشم میاد … مثلِ این می مونه که حکمِ مرخصیمو امضا کرده باشن….

– کندو

قیصر(بهروز وثوقی): من فقط دو تا گیر کوچیک دارم. یکی این که به ننه مشدی قول دادم ببرمش زیارت، یکیام اینکه یه جوری مهرمو از دل اعظم بیارم بیرون. همین و همین!

قیصر: این نظام روزگاره… یعنی این روزگاره دایی. نزنی میزننت

قیصر : «احترامت واجبه خان‌دایی! اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمی‌آد … کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ … این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی … به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون که می تونست یه محلی رو جابجا کنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می کشید دیوارا تکون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راه‌آب‌ها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت کنار … مثل یه مرد شروع کرد کاسبی کردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خان‌دایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون کجاست ؟ … اون فاطی که تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود کجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و می‌رفتیم، هر چی اون کاسبی کرده بود برای فقیر فقرا، سحری می‌خرید و پول افطاری‌شونو می‌داد … حالا چی شد؟ … سه تا بی‌معرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونا فرستادند زیر خاک … منم این کار و می کنم … منم می‌فرستمشون زیر خاک … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمی‌دونی چه التماسی می‌کرد، ننه … چشاش داشت از کاسه در می‌اومد خان‌دایی … می‌فهمی … چشاش داشت از کاسه در می‌اومد … اونارم وادار به التماس می‌کنم … حساب یک یک شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو کردید … منم دو تا گیر کوچیک دارم … یکی این‌که به این ننه مشهدی قول دارم ببرمش مشهد زیارت … یکیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال می‌کنی چی می‌شه خان‌دایی … کسی از مردن ما ناراحت می‌شه؟ … نه ننه … سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه که اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره که ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور که ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله داستان گوش کردنو نداره.»

– قیصر

سید رسول (بهروز وثوقی ): اگه رضایت دادی کـه دادی اگه ندادی باز همدیگرو میبینم بالاخره یه جوری میشه دیگه…اونوقت من میمونم و تو یه ضامن دار انقدی!

تو رفتی، ما وایسادیم… تو خوندی، ما نخوندیم… ته جفتشم که بگیری یعنی زرشک…!

– گوزن ها

مجید با خودش: چشم شیطون کر توپ توپم ، این مالو منال مفتی همچین هلو برو تو گلو گیر نیومد ، حاصل یک عمر جوب گردیه ، آقامون ظروفچی بود خودمون شدیم جوب چی ، آقا مجید ظروفچی جوب چی ، میخه زنگ زده ، زنجیره زنگ زده ، تارزانه زنگ زده ، ساعته زنگ زده ، حواستو جمع کن ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه چون زنگاشو زده.

– سوته دلان


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار لئوناردو دی کاپریو

دیالوگ های ماندگار لئوناردو دی کاپریودیالوگ های ماندگار لئوناردو دی کاپریو

برترین و زیباترین دیالوگ های گفته شده توسط لئو ناردو دی کاپریو

آمستردام:«وقتی میخوای یه شاه رو بکشی، نباید تو تاریکی بهش خنجر بزنی. باید در حالی اونو بکشی که همه‌ی دربار بتونن مردنشو ببینن.»

– دار و دسته های نیویورکی

کاب:«مهمترین انگل غیرقابل نابودی چیه؟ باکتری؟ ویروس؟ یا کرم روده‌؟…: نه بلکه یک فکر… انعطاف پذیر و به شدت مُسری…. یکبار که فکری وارد ذهن آدم شد، تقریبا غیرممکنه که بتونی از ریشه نابودش کنی… فکری که کاملا شکل گرفته و قابل درک باشه، تو ذهنت میمونه… درست این تو

کاب:«تو منتظر یه قطاری… قطاری که تو رو به یه جای دور می‌بره… تو می‌دونی که امیدواری قطار تو رو به کجا ببره؛ اما مطمئن نیستی… با این حال برات مهم نیست… بهم بگو چرا؟»

مال:«چون ما با هم خواهیم بود…»

– تلقین

نیک:«گتسبی به “نور سبز” ایمان داشت، به آینده‌ی لذتناکی که سال به سال از پسِ ما می‌گذرد. اگر این‌بار از چنگِ ما گریخت چه باک – فردا تندتر خواهیم دوید، و دست‌هایمان را به دوردست‌ها درازتر خواهیم کرد… و سرانجام یک بامدادِ خوش – در قایق‌هایمان بر خلاف جریان آب پارو می‌زنیم، و پیوسته به سمتِ گذشته رانده می‌شویم.»

– گتسبی بزرگ

وقتی طوفان میشه …

اگه جلوی یک درخت ایستاده باشی … اگه به شاخه هاش نگاه کنی ، مطمئنی که سقوط میکنه

اما اگه به تنش نگاه کنی، استواریش رو میبینی …

– از گور برگشته

خیلی از مردم تو پوچی هستن، ولی فهمیدن پوچی واقعا دل و جرئت میخواد !

– جاده ی انقلابی

جردن بلفورد: پول برای شما فقط یک زندگی بهتر نمیاره
غذای بهتر، ماشین بهتر یا حتی دخترهای بهتر
علاوه بر همه اون ها، شمارو یه آدم بهتر هم میکنه
شما میتونید به راحتی نظرتون رو به یک کلیسا یا محفل سیاسی غالب کنید
شما میتونید با پول، محکوم رو از پای چوبه ی دار برگردونید

همیشه اونی بازنده است که اول حرف میزنه !

– گرگ وال استریت

– کیک خامه‌ای؟

+ علاقه‌ای به شیرینی‌جات ندارم، ممنون

– بابت کاری که کردم از دستم دلخور هستی؟

+ حقیقتش، داشتم به اون بیچاره‌ای فکر میکردمش که شما طعمه‌ی سگ‌ها کردینش “دارتانیان”. میخواستم بدونم اگر دوما الان اینجا بود چه واکنشی نشون میداد!

-ببخشید؟

+ الکساندر دوما “نویسنده‌ی کتاب “سه تفنگدار”!

– بله البته، دکتر.

+ حدس زدم لابد شما طرفدار این نویسنده هستین که اسم برده‌‌‌تون رو از روی شخصیت اول رمانش انتخاب کردین…حالا اگه الکساندر دوما امروز اونجا بودش
میخواستم بدونم چه واکنشی نشون میداد؟

– شک دارین که اینکارو تایید میکرد؟

+ بله، فکر می کنم سخته که بگیم این کار شما رو تایید می کرد.

– فرانسوی‌ دل نازکه دیگه…

+ولی “الکساندر دوما” سیاهپوست هست !

جانگوی آزاد شده

تد: میدونی، اینجا منو به فکر فرو میبره
چاک: چه فکری رییس؟
تد: کدوم بدتره؟ ، زندگی کردن مثل یک هیولا … ، .یا مردن مثل یک مرد خوب !

– شاتر آیلند

تو سر تموم پولهامون شرط بستی ؟
جک : وقتی آدم چیزی نداره چیزی هم از دست نمیده !

– تایتانیک


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار باب اسفنجی و پاتریک

دیالوگ های ماندگار باب اسفنجی و پاتریکدیالوگ های ماندگار باب اسفنجی و پاتریک

زیباترین و جالب ترین دیالوگ ها و جملات باب اسفنجی

– باب اسفنجی: من زشت و مغرورم.

– باب اسفنجی: اگر تو خودتا قبول داشته باشی و کمی حقه بازی کنی همه ی رویاها به حقیقت تبدیل می شن.

– باب اسفنجی به آقای کرابز: این شرم آورترین چیزیه که تا به حال دیدید؟

– باب اسفنجی به پاتریک: من هیچ چیز متفاوتی در تو نمی بینم! اوه خدای من تو یک سیبل داری.

– باب اسفنجی: می دونی من احساس می کنم که بهتر شدم اما یادم نمیاد که اصلا چرا ناراحت بودم!

– پاتریک : من سال هاست بیدار میشم , میخورم , میخوابم , حس میکنم به استراحت نیاز دارم .

– پاتریک : باب دوباره اومدم یخچالتو قرض بگیرم .

باب : مگه یخچال خودت چشه؟

پاتریک : هیچی فقط خالیه :)

– پلانکتون: این دلقک (پاتریک) دقیقا چه فایده ای برای تیممون داره؟

باب اسفنجی: وفاداره پلانکتون. مگه نه پاتریک؟

پاتریک: آره

باب اسفنجی رو گیر آوردم.بیاین اینجاست!

– باب اسفنجی: الان توی چه سالی هستیم؟

پاتریک: سه شنبه ست

– باب اسفنجی: وای عجب عموی خوبی داری میشه بگی دیگه چی میگفت

پاتریک: نمیدونم چون اصلا من عمویی ندارم

– ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ : ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ ﺻﺪﺍﻡ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ؟

ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺎﺭﯾﮑﻪ

– ﺑُﺨﺘﺎﭘﻮﺱ : ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻩ

– ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﺑﻪ ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﻣﻦ ﺯﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﺩﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ !

ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﭼﺮﺍ ﺑﺪﺭﺩ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ

ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺣﺲ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ

– ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ : ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟؟

ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کند

دیالوگ های زیبا و به یاد ماندنی کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کند

کوکا : جالب ترین دیالوگ ها و جملات بتمن در فیلم بتمن آغاز می کند

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کنددیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کند

_ بتمن به آلفرد: من می خواستم گاتهاما نجات بدم. من شکست خوردم!

_ بتمن به آلفرد: تا هر زمانی که طول بکشه من میخوام به مردم گاتهام نشون بدم که این شهر جایی برای جنایتکاران و افراد فاسد ندارد.

_ بتمن به والت: تو باید اون روی منم ببینی!

_ بتمن: من میخوام از همه ی شما تشکر کنم که امشب به اینجا اومدید و همه ی مشروبات الکلی من را تمام کردید.

_ بتمن به آلفرد: مگه نمیدونی خفاش ها شب کار هستن؟

_ بتمن به لوشس فاکس: من میخوام این وسیله را برای غارشناسی از شما قرض بگیرم!

_ بروس وین: اونا به ما گفتن که چیزی برای ترس وجود نداره اما یک شب پدر و مادرم به قتل رسیدند. من در سراسر جهان سفر کردم، سایه ها را جستجو کردم فقط یک چیز وحشتناک در تاریکی پیدا کردم که اصلا متوقف نمیشه و آن انتقامه!

_ اصلا مهم نیست که من در زیر ماسک چه کسی باشم کاری که انجام میدم من را تعریف میکنه!


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکی

دیالوگ های زیبا و به یاد ماندنی کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکی

کوکا : جالب ترین دیالوگ ها و جملات بتمن در فیلم شوالیه ی تاریکی

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکیدیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکی

_ بتمن به جوکر: تو چرا میخوای من را بکشی؟

جوکر: من نمیخوام تو را بکشم! من میخوام با تو معامله کنم. نه نه نه! تو تنها کسی هستی که من را کامل میکنی.

بتمن: تو آشغالی هستی که برای پول آدم میکشه؟

_ بتمن به آلفرد: مجرم ها افراد پیچیده ای نیستد، آلفرد. فقط از آنچه که می تونستن باشن دور شدن.

_ بتمن: گاهی اوقات حقایق به اندازه کافی خوب نیستند، گاهی اوقات مردم شایستگی های بیشتری دارند. گاهی اوقات مردم شایستگی دارن که شما بهشون ایمان داشته باشید!

_ بتمن به جوکر: تو میخواستی ثابت کنی که همه ی مردم دارای یک چهره ی زشت هستند اما تو تنهایی!

_ بتمن به آلفرد: تو خسته ای آلفرد دیگه باید بدون من زندگی کنی.

_ بتمن: تو یا میتونی به عنوان یک قهرمان بمیری یا آنقدر زندگی کنی تا ببینی که به یک تبهکار تبدیل شدی!


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و زیبای فیلم فروشنده

بهترین و زیباترین دیالوگ های فیلم فروشنده اصغر فرهادی

فیلم فروشنده : salesman movie dialoguesفیلم فروشنده : salesman movie dialogues

دیالوگ و جملات ماندگار شهاب حسینی و ترانه علیدوستی در فیلم فروشنده

– دانش آموز: آقا اجازه یه آدم چجوری گاو میشه؟
عماد(شهاب حسینی): به مرور

– کاش میشد این شهر رو خراب کرد و دوباره از نو ساخت… !

– عماد (شهاب حسینی): بابک می آی یه دیقه. / بابک (بابک کریمی): بله… بهتره؟! / عماد: آخه من چی باید به تو بگم. تو نباید یک کلمه به من بگی تو اون خونه قبلاً کی زندگی می کرده. / بابک: چی شده مگه؟! / عماد: تو رفیق منی مثلاً / بابک: می گم چی شده مگه. اصلاً چه ارتباطی به شما داره قبلاً کسی اونجا زندگی می کرده؟! / عماد: اون آپارتمان تو در و همسایه و محل تابلوئه بابک جون. / بابک: کی یه همچین حرفی زده. / عماد: اصلاً هیشکی نگفته، این زنه واسه چی نمی آد اسباب اثاثیه شو ور داره ببره. / بابک: خب من می خواستم کار تو راه بیفته، یادت نیست هفته پیش همین موقع تو چه وضعیتی بودی. می خواستی تو دکور بخوابی. / عماد: تو هر شرایط و وضعیتی بودم تو باید از من قایم کنی اون زنیکه اونجا زندگی می کرده. / بابک: قایم چیه… / عماد: نه دیگه، مگه تو گفتی به من…


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و جملات زیبای شازده کوچولو

شازده کوچولو : the little princeشازده کوچولو

زیباترین جملات و متن های ماندگار از کتاب و فیلم شازده کوچولو

_ شازده کوچولو: این راز منه. خیلی سادست؛ تو فقط با قلبت می تونی چیزی را به درستی ببینی؛ چیزی که واقعیه با چشم دیده نمی شه.

_ شازده کوچولو به روباه: سلام، با من بازی می کنی؟

روباه: من نمیتونم باهات بازی کنم آخه من که اهلی نیستم!

_ شازده کوچولو: اگر تو عاشق گل هایی باشی که روی ستاره ها زندگی می کنند خیلی لذت بخشه که شبها به آسمون نگاه کنی. چون همه ی ستاره ها مثل شکوفه های یک گل هستن …

_ هوانورد: تو داری یه فرد بالغ میشی این فوق العادست.

_ هوانورد به دختر کوچولو: بزرگ شدن که مشکل نیست، فراموش کردی.

_ هوانورد: هی. هی تو گرسن های؟ من جایی را می شناسم که توی روز تولدت به تو پنکیک مجانی میدن.

دختر کوچولو: اما تولد من دو هفته دیگه ست.

هوانورد: خب اونا که نمی دونن.

_ شازده کوچولو: خجالت آوره که دو نفر عاشق همدیگه میشن اما اونا خیلی جوونن و نمی تونن معنی عشق را بفهمن. منم هنوز خیلی جوونم که بتونم عاشقش بشم.

_ روباه به شازده کوچولو: برای من تو هم مثل هزاران پسر بچه ی دیگه ای هستی که در این دنیا زندگی می کنن و من هیچ نیازی به تو ندارم. برای تو هم من مثل هزاران روباه دیگه ی این دنیا هستم. اگر من اهلی بودم، ما به هم نیاز داشتیم. به نظر من، تو در تمام جهان منحصر به فردی و من هم باید در تمام جهان منحصر به فرد باشم.

خلاصه داستان شازده کوچولو

سال 1935، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد.

همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا می‌شود. پسرک به خلبان می‌گوید که از اخترکی دوردست می‌آید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم می‌گیرد برای اکتشاف اخترک‌های دیگر خانه را ترک کند.
او هم‌چنین برای خلبان از گل سرخ محبوبش می‌گوید که دل در گرو عشق او دارد، از دیگر اخترک‌ها تعریف می‌کند و از روباهی که او را این جا، روی زمین، ملاقات کرده است. خلبان و شازده چاهی را می‌یابند که آنها را از تشنگی نجات می‌دهد اما در نهایت شازده کوچولو خلبان را در جریان تصمیم خود قرار می‌دهد و می‌گوید تصمیم گرفته به اخترک خانه‌اش بازگردد.


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و زیبا از فیلم پاپیون

دیالوگ های ماندگار استیو مک کویین و داستین هافمن در فیلم پاپیون

دیالوگ های ماندگار و زیبا از فیلم پاپیوندیالوگ های ماندگار و زیبا از فیلم پاپیون

جالب ترین و برترین دیالوگ های ماندگار فیلم پاپیون

– استیو مک کویین : در این دنیا برای کفری کردن آدمهای رذلی که می خواهند همه چیز را از آنچه هست برایت سخت تر کنند، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ چیز دلخور نیستی !

– مرد جزامی : سیگار دوست داری؟
پاپیون : اگه بتونم پیدا کنم !
مرد جزامی : سعی کن بکشی(درحال سیگار تعارف کردن)…(پاپیون سیگار را میگیرد و می کشد) …..جزامی: از کجا میدونستی من جزام خشک دارمُ واگیر نداره ؟
پاپیون : نمیدونستم !

– لوییس : این تنها راه نجات ماست، مگه نه؟
پاپیون : آره
لوییس : فکر میکنی موفق بشیم؟
پاپیون : مگه فرقیم میکنه؟!

– در سکانسی از فیلم؛ پاپیون در جزیره ای دور افتاده که جذامیان در آن زندگی می کنند با شجاعت می گوید :

اگه قراره جذام بگیری چه بهتر که اونو از پول بگیری نه از دست یک جذامی !

– پاپیلون ( آخرین دیالوگ فیلم ) : هی حرومزاده ها ، من هنوز زنده ام !


ادامه مطلب ...

دیالوگ های زیبا و ماندگار فیلم منچستر کنار دریا

دیالوگ های زیبا و به یاد ماندنی کیسی افلک و میشل ویلیامز در فیلم منچستر کنار دریا

دیالوگ های زیبا و ماندگار فیلم منچستر کنار دریادیالوگ های زیبا و ماندگار فیلم منچستر کنار دریا

کوکا: جالب ترین دیالوگ ها و جملات فیلم منچستر کنار دریا

_ لی چندلر: من نمی تونم بزنمش من نمی تونم بزنمش. متاسفم.

_ رندی چندلر به لی چندلر: من چیزهای بدی به تو گفتم. قلب من شکسته و من می دونم که قلب تو هم خیلی شکسته.

لی چندلر: نه، قضیه این نیست ….

رندی: این حقیقت نداره.

_ جنین: خیلی خب، من میخوام که یخ این پسره را باز کنم!

_ پاتریک به لی: عمو لی تو واقعا مریضی؟

_ دکتر بتانی به جوی چندلر: این بیماری خوبی نیست.

جویی: مگه بیماری خوبم داریم دکتر؟

_ پاتریک به لی: دستت چی شده؟

لی : بریدمش.

پاتریک: اوه، متشکرم. من نمی دونستم اینجا چه اتفاقی افتاده.

_ لی چندلر: من نمی تونم سرپرستی اونا بر عهده بگیرم.

پاتریک: تو یه احمق لعنتی هستی.


ادامه مطلب ...