مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دیالوگ های ماندگار فیلم ابد و یک روز : سمیه نرو اگه بری

دیالوگ های نوید محمد زاده، پریناز ایزدیار و پیمان معادی در فیلم ابد و یک روز

دیالوگ های ماندگار فیلم ابد و یک روزدیالوگ های ماندگار فیلم ابد و یک روز

بهترین دیالوگ های فیلم ابد و یک روز

– محسن :
سمیه نرو …
تو بری این آبجیات به مامان آب و غذا نمیدن
که دستشوییش نگیره ….

– می دونی چرا مرتضی همیشه با خوشحالی از بدبختیای مردم حرف میزنه؟ میخواد ما فکر کنیم خیلی هم بدبخت نیستیم!

– (پریناز ایزدیار) : داداش ابد و یک روز یعنی چی؟ / مرتضی (پیمان معادی) : یعنی کل عمرتو تو زندونی، حبس ابد که بهت بخوره ممکنه عفو بخوره بهت بعد ده ـ پونزده سال آزاد بشی،‌ ولی ابد و یک روز که بهت بخوره، امکان نداره آزاد بشی. یه روز بعد مرگت آزادت میکنن

– سمیه(پریناز ایزدیار):لیلا یه کم پاک کن اون ماتیکو مرتضی و محسن نبیننت اینجوری تو خیابون , لیلا …

– مرتضی(پیمان معادی) به برقکار:اوستا بزنم این کنتور رو برق قطه شه؟ برقکار:شما دست به برق نزن نمی خواد کمک کنی. مرتضی:میگم برق شماها رو نمیگیره نه؟ برقکار:شما چشم نزنی، تا حالا نگرفته!

– تو این خونه هیچی تمومی نداره… از ظرفای کثیف بگیر تا حرفای نیش دار آدما به همدیگه… اینجا همه چی ادامه داره !…


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و زیبای فیلم لانتوری

دیالوگ های ماندگار و زیبای فیلم لانتوری

دیالوگ های ماندگار و زیبای فیلم لانتوریدیالوگ های ماندگار و زیبای فیلم لانتوری

دیالوگ های به یاد ماندنی فیلم لانتوری با بازی نوید محمدزاده در نقش پاشا، مریم پالیزبان در نقش مریم، باران کوثری در نقش باران

وقتی میتونی توقع بخشش داشته باشی که خودت چیزی با ارزش تر رو بخشیده باشی

” توو وجود هر کدوم از ما یه هیتلر هست یه ماندلا!
جامعه ست که باعث میشه کدومو بیرون بیاریم ! …”

خلاصه داستان

این فیلم داستان مردی به نام پاشا است که در گروه تبهکاری به نام لانتوری که متشکل از دو مرد و یک زن دیگر است اقدام به دزدی و زورگیری می‌کند عضویت دارد، پاشا ناخواسته عاشق زنی به نام مریم می‌شود اما پس از بی‌توجهی وی اقدام به اسیدپاشی به صورت دختر می‌کند.


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم راننده تاکسی

دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم راننده تاکسیدیالوگ های ماندگار و معروف فیلم راننده تاکسی

دیالوگ های معروف و مشهور یکی از برترین فیلم های تاریخ سینمای جهان و هالیوود به نام راننده تاکسی با بازی رابرت دنیرو و جودی فاستر و به کارگردانی مارتین اسکورسیزی

– تنهایی همه ی عمر با من بوده، همه جا…توی بارها، ماشین ها، پیاده روها، مغازه ها، همه جا.
راه فراری نیست. من مرد تنهای خدا هستم

– یکی باید این شهر رو بگیره بیندازه توی چاه توالت، سیفون کوفتی رو هم بکشه.

– 12 ساعت کار، باز هم خوابم نمیبره… لعنتی روزا فقط میگذرن.. تموم نمیشن!

– حالا به وضوح می‌بینم، زندگیم رو یه خط صاف پیش میره به سمت یه نقطهٔ مشخص، هیچوقت هیچ انتخابی نداشتم…

– شب ها تمام حیوون ها میان بیرون، همه جور حیوونی، فاحشه ها، بدکاره ها، عوضی ها، پولدارا، معتادا، مرض، فساد. یه روزی بارون میاد و تمام این کثافت های توی خیابان رو میشوره…

– تمام عمرم نیاز به جایی برای رفتن داشتم ، باور نمیشه که یک نفر تمام عمرش رو صرف خودآگاهی آزار دهنده بکنه! من معتقدم که یه نفر میتونه مثل بقیه باشه.

– مسافر ( مارتین اسکورسیزی ) : اون نور رو اون بالا می بینی ؟
نور پنجره طبقه دوم ، اون زن رو توی پنجره می بینی ؟
تراویس ( رابرت دنیرو ) : آره
مسافر : می خواهم اون زن رو ببینی چونکه
اون زن منه ،
اما اونجا خونه من نیست!

– مسئول دفتر تاکسیرانی :خیلی خب ، بذار گواهینامه رانندگیت رو ببینم . سابقه رانندگیت چطوره ؟
تراویس : پاک پاکه ، مثل وجدانم
+ جسمی ؟ پاک
+ سن ؟ 26
+ تحصیلات ؟ یه کم اینور ، یه کم اونور ، میفهمی که ….
+ سابقه نظامی ؟ خروج محترمانه ، می 1973
+ تو توی ارتش بودی ؟ نیروی دریایی

– 12 ساعت کار کردم ولی هنوز خوابم نمیاد ، لعنتی ، روزا میان و میرن . تمامی ندارن .


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار فیلم رستگاری در شاوشنک

دیالوگ های ماندگار فیلم رستگاری در شاوشنکدیالوگ های ماندگار فیلم رستگاری در شاوشنک

دیالوگ های ماندگار فیلم رستگاری در شاوشنک، برترین فیلم تاریخ سینمای جهان با بازی تیم رابینز و مورگان فریمن

– اندی: «یادت باشه رد، امید چیز خوبیه، شاید بشه گفت بهترین چیزهاست و چیزهای خوب هیچ وقت نمی‌میرند.»

– اندی: «اما بعضی وقت‌ها، زندگی تا اندازه‌ای برایم یکنواخت و ملال آور می شه. دلم برای دوستانم خیلی تنگ شده.»

– اندی به رد (در نامه): «امیدواری چیز خوبیه و امید هرگز نمی میره.»

– رد: «بذار یه چیزی بهت بگم رفیق. امید چیز خطرناکیه. امید میتونه یه آدمو دیوونه کنه.»

– رد: «این دیوارها یه جورایی مسخره ان. اول از اونا بدت میاد. بعدا بهشون عادت می‌کنی. بعد یه مدتی هم جوری میشه که به اونا وابسته میشی. این قانونشه. اونا برای زندگی میارنت اینجا و این دقیقا همون چیزی که ازت میگیرن.»

– رد: «صادقانه می تونم بگم که یه آدم دیگه هستم.»

– نورتون: «من به دو چیز اعتقاد دارم: انضباط و کتاب مقدس.»

– اندی: «مراقب باشید، چون نمی‌دانید ارباب خانه چه وقت می‌آید.»

– نورتون: «رستگاری داخل اینه (در حالی که به کتاب انجیل اشاره میکنه)»

– اندی: «من کشتمش رد، من بهش شلیک نکردم، امااز خودم طردش کردم.»

– اندی: «بدشانسی رو هوا معلقه و باید رو یک نفر بشینه —-نوبت من بود فقط همین»

– اندی: «تلاش کن برای زندگی کردن، یا به استقبال مرگ برو.»

– رد: «اندی دوفرین! کسی که توی رودخونه پر از کثافت شنا کرد و از اون طرفش تمیز بیرون اومد.»

– رد: «بعضی پرنده‌ها برای قفس آفریده نشده‌اند، پرو بالشون بیش از اندازه نورانیه.»

– اندی: «یادت باشه رد امید چیز خوبیه، شاید بشه گفت بهترین چیزهاست و چیزهای خوب هیچ وقت نمی‌میرند.»

– می دونی وقتی آزاد بشم کجا میرم ؟
کجا ؟
زیواتنو … توو مکزیکه !
یه جای کوچیک توو اقیانوس ِ آرام …
می دونی مکزیکیا راجع به این اقیانوس چی میگن ؟
میگن هیچ خاطره ای نداره …
دلم می خواد بقیه ی عمرمُ اونجا بگذرونم …
یه جای گرم که هیچ خاطره ای در اون نباشه …


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و سخنان زیبا از آل پاچینو

دیالوگ های ماندگار آل پاچینو , سخنان و جملات آل پایچینودیالوگ های ماندگار آل پاچینو

برترین و زیباترین سخنان، جملات و دیالوگ های گفته شده توسط آل پایچینو

اینکه توقع داشته باشی زندگی باهات خوب باشه،
چون تو باهاش خوبی ؛
مثل اینه که توقع داشته باشی یه گرگ تورو نخوره،
چون توام اونو نمیخوری ..!

تونی مانتانا ( آل پاچینو ) :

هی! با من درباره اعتماد حرف نزن؛ ازش خوشم نمیاد!

– صورت زخمی

پدرم پیشنهادی بهش داد که نتونه رد کنه. لوکا یه اسلحه گذاشت رو سرشو پدرم بهش گفت: یا امضاش باید پای قرارداد باشه یا مغز سرش

پدرم همیشه میگفت دوستاتو به خودت نزدیک کن. ولی دشمناتو نزدیکتر

اسم من مایکل کورلئونست. یه آمریکایی ام که تو سیسیل مخفی شدم. خیلی ها ممکنه برای این اطلاعات بهت پول بدن، ولی بدون دخترت بی پدر میشه، عوض اینکه صاحب شوهر بشه

– پدرخوانده

ترجیح میدم کسی که میخواد منو بکشه ازم متنفر باشه . تا اینکه برای انجام وظیفه اش این کارو بکنه

– بعد از ظهر سگی

سعی کن همیشه راست بگی، حتی وقتی داری دروغ میگی

تو زندگی یه چیزایی رو آسون میشه فهمید، ولی سخت میشه فهموند

– صورت زخمی

خودبینی گناه مورد علاقه ی منه، یک افیون کاملا طبیعی

– وکیل مدافع شیطان

بهتره شونه هاتو برای کس دیگه ای بالا بندازی، چون من کورم

هر وقت تو زندگی به یک دوراهی می رسیدم می دونستم راه غلط کدومه و راه درست کدوم. ولی همیشه راه غلطو انتخاب می کردم، چون این راه درست لعنتی همیشه سختتر بود

واقعا خدا باید نابغه بوده باشه که تونسته زنها رو خلق کنه.

– بوی خوش زن

آدمایی که خودکشی می کنن ترسو نیستن، فقط بین دو تا جهنم جهنم اونورو انتخاب میکنن

– دنی براسکو

همیشه آماده باش تا هر چی رو داری بتونی تو سی ثانیه ترک کنی

– مخمصه

میگن آدم دوبار می میره ؛ یه بار وقتی که روح از بدنش جدا میشه و یه بار “وقتی کسی که دوسش داره برای آخرین بار اسمشو صدا می زنه”

– رفقای استوار

گاهی معمولی ترین و ابتدایی ترین داشته های زندگی آدم ها، می شه بزرگترین حسرت زندگیت!

– بی خوابی

من فهمیدم که گذشت زمان
باعث التیام زخم نمیشه
با وجود این در بهترین حالت
دردش رو کم و کمتر میکنه

– 88 دقیقه


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار و زیبای فیلم باشگاه مشت زنی (fight club)

زیباترین جملات و دیالوگ های ماندگار فیلم باشگاه مشت زنی با بازی برد پیت و ادوارد نورتون

دیالوگ های فیلم باشگاه مشت زنیدیالوگ های فیلم باشگاه مشت زنی

– تایلر(برد پیت) : به باشگاه مشت زنی خوش اومدین
قانون اول باشگاه این هست : در مورد باشگاه مشت زنی با هیچکس صحبت نمی کنین
قانون دوم : در مورد این باشگاه با هیچکس صحبت نمی کنین!
قانون سوم : اگه یکی فریاد زد «دیگه کافیه!»، یا چلاق شد یا جونش در رفت، دعوا تموم هست.
قانون چهارم : دعواها فقط دو نفره هست
قانون پنجم : در هر زمان فقط یه دعوا باید باشه، نه بیشتر
قانون ششم : دعوا باید بدون دستکش و باند و محافظ باشه، بدون پیراهن، بدون کفش و بدون اسلحه
قانون هفتم : دعوا تا هر زمانی که لازم هست طول می کشه
و قانون هشتم و آخرین قانون : اگه این اولین باری هست که توی باشگاه هستین، باید دعوا کنین

– وقتی یه خراش کوچیک تـو سقف دهنت ایجاد می شه اگه بهش زبـون نـزنی و بی خیالش بشی ، خود به خود خوب می شه .
اون زن ؛ برای من مثل اون خراش بود که نمی تونستم بی خیالش بشم …!!

– تایلر دردن (برد پیت): فقط بعد داغون شدنه که ما می تونیم دوباره احیا بشیم.

– راوی : باب رو کشتن. با تیر زدن تو سرش.
تایلر : اگه بخوای املت درست کنی بالاخره باید چند تا تخم مرغ بشکونی!

– فلسفه زندگی مارلا اینه که تو هر لحظه امکان داره بمیره!

– تایلر: میدونی چرا تو هواپیما ماسک اکسیژن میذارن؟
راوی:برای اینکه نفس بکشیم.
تایلر: اکسیژن تو رو نئشه میکنه.
تو یه موقعیت فاجعه بار شروع میکنی به نفسای وحشت زده کشیدن یه دفعه سرخوش و مطیع میشی،
تقدیرتو قبول میکنی

– فقط وقتی همه چیزو از دست دادیم آزادیم هرکاری که میخوایم بکنیم

– تایلر :
شخصیت تو کارت نیست
به پولی که تو بانک داری نیست
به اون ماشینی که می رونی نیست
به محتویات کیف پولت نیست
نه به لباس ارتشیت
تو یه آشغال پر از ادا و اصولی

– ما چیزایی رو میخریم که بهشون احتیاجی نداریم تازه اونم با پولی که نداریم برای اینکه افرادی رو تحت تاثیر قرار بدیم که ازشون خوشمون نمیاد

– تایلر : مرد… من توی باشگاه مشت زنی قوی ترین و باهوش ترین مردا رو دیدم.. همه ی این پتانسیل ها رو دیدم، همه ی این هدر رفتگی ها رو. خدا لعنت کنه، همه ی یک نسل، به ماشین ها گاز می زنن، سر میزها منتظرن؛ برده های یقه سفید…
تبلیغات مجبورمون می کنه دنبال ماشین و لباس باشیم، [تبلیغات] باعث میشه کارهایی رو بکنیم که ازشون متنفریم و با پول اش چیزهایی رو بخریم که نیاز نداریم. مرد، ما بچه وسطی های نسلیم. نه هدفی نه جایی. ما جنگ بزرگی نداریم. رکود بزرگی هم نداریم. جنگ بزرگ ما جنگ روحیِ ماست! همه ی ما جلوی تلویزیون بزرگ شدیم، به این امید که یه روز میلیونر بشیم، یه روز خدای فیلم بشیم، که یه روزی ستاره ی راک بشیم؛ ولی نمی شیم. و به آرومی با این حقیقت رو می شیم و از این قضیه خیلی، خیـلی عصبانی ایـم.

– تایلر دردن: ما بچه وسط تاریخیم…
نه هدفی، نه جایی..
ما هیچ جنگ بزرگی نداشتیم ,ما هیچ رکود اقتصادی نداشتیم
جـنگ بزرگ ما جـنگ بر سر روحه .
رکود بزرگ ما زندگی ماست.
از بچگی تلویزیون به خورد ما داد که ی روزی میلیونر و خدای سینما و ستاره راک می‌شیم
ولی هیچ وقت نمی‌شیم
ما تازه داریم این حقیقت رو می‌فهمیم
و خیلی خیلی عصبانی هستیم.


ادامه مطلب ...

بهترین دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم هامون از خسرو شکیبایی

بهترین دیالوگ های ماندگار و جملات معروف و ماندگار فیلم هامون با بازی به یاد ماندنی مرحوم خسرو شکیبایی و بیتا فرهی

بهترین دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم هامون از خسرو شکیباییبهترین دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم هامون از خسرو شکیبایی

– حمید هامون (زنده یاد خسرو شکیبایی) : آقای رئیس، این خانوم ، این آقا و فک و فامیلاشون دست به دست هم دادن که منو نابود کنن. پاسبان گذاشته سر محل که منو دستگیر کنه… انگار من جنایت کردم. حالا هم باید نفقشو بدم … هم خونه رو بدم ، هم مهریه رو بدم … هم بچه مو بدم ، هم شرفمو بدم . چرا؟ چرا؟ من نمی تونم طلاق بدم؟ من نمی تونم . این زن ، این زن سهم منه، حق منه، عشق منه … من طلاق نمی دم…

– (رویای هامون اولین مونولوگ) : خواب می بینم که در کنار دریا هستم و با عده ای آشنا و غریبه به سویی می روم. انسان از آن چیزی که بسیار دوست می دارد خود را جدا می سازد. در اوج خواستن نمی خواهد…دراوج تمنا نمی خواهد.
دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد. امیدوار است اما امیدواراست امیدوار نباشد.
همواره بیاد می آورد اما می خواهد که فراموش کند.

– تو می‌خوای من اونی باشم که واقعن تو می‌خوای من باشم ؟ اگه من اونی باشم که تو می‌خوای ، پس دیگه من ، من نیست . یعنی من خودم نیستم …

– همیشه بهت می گفتم زن خوشگل نگیر،گرفتی ،حالا نمی خوادت، چقدر گفتم عنترشو بگیر تا کنارت برا همیشه بمونه،گوش ندادی،گوش ندادی…

– حمید هامون :

خب پدر مادرو جد و آباد اگه مطرحه خب من مادرم خیلی زود رفت
پدرمم انقد ساده بود که آسه می رف آسه می یومد که گربه شاخش نزنه
ولی من درس ضد بابامم
من مرتب شیلنگ تخته می ندازم ولی به هیچ جایی نمی رسم دکتر
دارم فرو میرم
به هیچی اعتماد ندارم به هچی اعتقاد ندارم
دارم هدر میرم این یعنی چی؟
دکتر من یه زمانی فکر می کردم یه گهی میشم اما هیچ پخی نشدم.
چهل و خورده ای ازم گذشته بدتر آویزونم؛
ما آویخته ها به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده و کپک زده ی خودمونو؟

– هامون(مرحوم خسرو شکیبایی): تو عوض شدی!

مهشید(بیتا فرهی): عوض نشدم..تو رو دیگه دوس ندارم!

هامون: یعنی همه اون زمزمه ها،زندگیا،عشقا..همه دروغ بود؟!


ادامه مطلب ...

بهترین و زیباترین دیالوگ های ماندگار و معروف سریال هزاردستان

بهترین و برترین جملات و دیالوگ های ماندگار و معروف سریال هزار دستان به کارگردانی علی حاتمی

دیالوگ های ماندگار و زیبا از سریال هزاردستاندیالوگ های ماندگار و زیبا از سریال هزاردستان

– خان مظفر: ادامه بدید بازی مختص کودکان نیست بازی علائم تمنیات باطنه که در واقیت امکان وقوع آن نیست. سرعتی که دست شما تعیین می‌کنه از قوه برق ساخته نیست فقط هنر دسته. شما به تقدیر و بخت بی‌اطلاعین مایلین خود سرنوشت ساز خود باشید شما استطاعت اینو دارید که پروانه‌های دست آموز زیادی داشته باشید.

– خان مظفر: و ما مسافران سمجی هستیم که به این زودی‌ها قصد ترک هتل را نداریم در هتل همه با هم مهربانند. چون همه میهمانند حتی این وضع در مورد منم که مقیم دائم هستم رعایت میشه. جالبه برای ما پیرها جالبه زندگی عادی روزانه رو با شور و هیجانات مسافران از راه رسیده و یا در حال رفتن مطبوع کنیم.

– کفیل نظمیه: حرف و سخن نشخوار آدمیزاده. دهن آدم زنده به علامت حیات دائم باید بجنبه یا با خوردنی یا با حرف مفت به هر حال ضرر درد دل کمتره تا تنقلات درد دل آور بگید از همون خاطرات شیرین کودکی.

– خان مظفر: بر خلاف نظر شما این ملت ظاهرا سر به اطاعتند در خانه خود هر کس خدایی ست و ولایتی ساخته باب طبع. باطنا این مردم هیچوقت زیر بار زور نرفتن و اعتقادات و عواطف خودشون رو در حوادث تاریخی بیشمار حفظ کردند.

– قمر بانو: شکر خدا همه چیز خوردین. شما هیچ چیز نخورده نیستین مرد باید چشم و دل سیر باشه.

– خوشنویس: ابراهیم و اسماعیل، هر دو در یک تن بودند، با من، پس گفتم ابراهیم، اسماعیلت را قربان کن، که وقت وقت قربان کردن است. قربانی کردم در این قربانگاه، و جوهر این دفتر، خون اسماعیل است، پسری که نداریم، دریغ که گوسفندی از غیب نرسید برای ذبح، قلم نی، از نیستان می‌رسید نی در کفم روان، نی خود نفیر داشت نفس از من بود نه نغمه

– آقا سید ابراهیم: گرچه در این بیست سال دیکتاتوری تمیز حق از باطل بدون شک برای بعضی از عقلاهم میسر نیست ولی خارج از دایره عقل در خط عشق خدا شوری در سرشت آدم دمیده به نور زودتر جلب میشه تا به ظلمت

– ابوالفتح: بی‌قراری‌شان مردها نیست. بشور این کف احساسات رو از تنت رضا! صلابت آب رودخانه گرچه به لطف گرمابه نیست. اما تن‌های مقاوم در آب رود آبدیده می شوند نه خزینه حمام. هیچ کس از دلی که غنج می‌زند توقع پردلی ندارد. تا وقتی آوای سر خوشان امان از این دل باشد مردمان دسته دسته از قی و استفراغ می‌میرند و خم به ابروی صاحب دلی نمی‌آید.

– خوشنویس: آزردمت انگشتک؟ دوست داری آتش از اسلحه بچکانی یا مرکب از قلم نئین؟ خون می‌طلبی یا جوهر؟ انگشت کی در این میان باشه گرانقدرتری خوشنویس یا تفنگچی؟

– خان مظفر: خواب بعد از ظهر –برزخ شب و روز-نزاع خیر و شر –با این تفاوت که در میانه روز بعضی‌ها خیرشون خسته میشه بعضی‌ها شر-من که شرورتر برخاستم.


ادامه مطلب ...

دیالوگ معروف هزار دستان : جماعت خواب ، اجتماع خواب زده ، جامعه چرتی

دیالوگ های ماندگار و زیبا از سریال هزاردستانجماعت خواب ، اجتماع خواب زده ، جامعه چرتی

مطلب زیر هم ببینید :

+ دیالوگ های ماندگار و معروف سریال هزار دستان

– اسم ؟

– علی قهوه چی .

– اسم پدر ؟

– ابراهیم .

– اهل ؟

– مال اصفهونم .

– شغل ؟

– قهوه چی .

– فاصله قهوه خانه تا محل حادثه بسیار اندک است . تیر از سقاخانه شلیک شده است . پس ضارب داخل سقاخانه بوده است و بعد از شلیک از در سقاخانه گریخته . شخص متوحشی پا به فرار ندیدی ؟

– و.. من چشام داش گرم میشد که شلیک گلوله ای یهو چرتمو پاره کرد .

– اسم ؟

– محمدکاظم .

– اسم پدر ؟

– محمد علی .

– اهل – مال کدوم ولایتی ؟

– تهران .

– شغل ؟

– بقال .

– لحظه ترور کجا بودی ؟

– خوابیده بودم . تو خواب خوش بودم . یه مرتبه به صدای گلوله از خواب پریدم .مثل مرغ سرکنده دویدم سراغ کالسکه که دیدم کالسکه …

– اسم ؟

– اوس هاشم .

– اسم پدر ؟

– عباس .

– اهل ؟

– اهل دل .

– شغل – کسب و کارت چیه ؟

– پدر عاشقی بسوزه . خاکستر نشین .

– موقع سوء قصد به چه کار بودی ؟

– جابجا . خواب خوش .

– اسم ؟

– محمودرضا .

– اسم پدر ؟

– عباس .

– اهل ؟

– تهرون .

– کسب و کار ؟

– از کارافتاده ام . شمایل گردونم .

– وقتی به جانب اسماعیل خان تیراندازی میشد چه میکردین ؟

– چرت میزدم که یهو سرم سنگین شد .

– اسم ؟

– نعمت الله .

– اسم پدر ؟

– عباسعلی .

– اهل ؟

– اهل طالقونم .

– تعزیه خون بودم دوره علی اکبر خونیم شرب خمرم زدم صدام گرفت خونه نشین شدم .

– ضاربو حین فرار دیدی ؟ قبل یا بعد سوءقصد

– من تو باغچه جات خالی پا بساط بودم . دود

– اسم ؟

– غلوم حسین .

– اسم پدر – باباتو چی صدا میکردن – ؟

– میز ابوالحسن خان .

– اهل ؟ اهل کجایی – از کجا اومدی ؟

– تیرون .

– شغل ؟ چه کاره ای ؟

– اِ… خونه شاگرد بودم اندرونی حضرت والا بیرونم کردن حالا دوره گردم توتون فروشم .

– ضاربو دیدی ؟

– راستیتش سیخکی دراز کشیده بودم سینه کش آفتاب . دیگه هیچی .

– جماعت خواب .

اجتماع خواب زده .

جامعه چرتی .

عجب ملتی


ادامه مطلب ...

زیباترین دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم مارمولک

دیالوگ های ماندگار و به یادماندنی فیلم مارمولک با بازی زیبای پرویز پرستویی و به کارگردانی کمال تبریزی

زیباترین دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم مارمولکزیباترین دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم مارمولک

– بنده به عنوان نماینده تام‌الاختیار خداوند در این محله و تمام محله‌ها، به شما می‌گم که برو حالتو بکن فقط مواظب باش اسراف نکنی.

– می دونی چیه حاجی ، اگر جهنمی هم تو کار باشه ما جامون ته موتورخونشه

– راه‌های رسیدن به خدا به عدد آدم هاست

– اصلا به این حرفا نیست، دل آدم باید پاک باشه

– آقا جان بهشت که زورکی نمی‌شه! آنقدر فشار می‌دین که از اون ور جهنم می‌زنه بیرون …

– من دهن شما را… سلام بنده رو به مادرتون ابلاغ بفرمایید!

– نگفتم؟ من فکر کردم گفتم

– خداوند به ما خدمت بدهد به شما توفیق کنیم!

– من اصلا به تو فکر نمی‌کنم ، بچه جان خریت خودت را بگردن خدا ننداز

– تو اگر دوست می‌خواهی مرا اهلی کن

– ای شیطون! نکنه گناهی کردی

– سلام عرض می‌کنم خدمت حضار محترم، بالاخص دوستان عزیز خلافکار

– … خواهر مادر آدم رو به هم وصلت می‌دهند

دیالوگ معروف رضا مارمولک در زندان

– خدا که فقط متعلق به آدم‌های خوب نیست،خدا ، خدای آدم‌های خلاف‌کار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی‌گذارد فی‌الواقع خداوند اند لطافت اند بخشش اند بیخیال‌شدن و اند چشم‌پوشی و اند رفاقت است.رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت می‌گذارد. اگر آدم‌ها مرام داشته باشند هیچ‌وقت دزدی نمی‌کنند ولی متأسفانه بعضا آدم ها تک‌خوری می‌کنند و این بدِ روزگار است … بایستی ما یک فکری به حال اهلی‌شدن آدم‌ها بکنیم اهلی‌کردن یعنی ایجاد علاقه‌کردن و این تنها راه رسیدن به خداست و خیلی هم مهم است…

– آدم ها اگه مرام داشتن گناه نمی‌کردن.

– من نمی‌دانم این آقا مجتبی این سوال‌ها را از کجایش در می‌آورد.

– و اصلا گور بابای قطب شمال ماستت رو بخور.

– علی ای حال، هیچ انسانی نیست که راه برای رسیدن به خدا نداشته باشه…

– حالا برو اوستاتو بتکون!


ادامه مطلب ...