مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

قاب ماندگار: «باران کوثری» و پدر و مادرش |عکس|

شنبه 14 تیر 1393 ساعت 08:17

در خانواده‌ای که پدر، مادر و فرزند هر سه هنرمندند، انتشار تصویری از هر سه در یک قاب، یعنی یک تیر با سه نشان! تصویری نسبتاً قدیمی از پدر، مادر و فرزند (جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد و باران کوثری) را در ادامه ببینید.


ادامه مطلب ...

قاب‌های ماندگار از سال‌های عاشقی [مجموعه‌عکس]

چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 08:42

زوج‌های سالمندی که در گزارش تصویری پیش رویتان کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند تا عکاس، تصویر آنها را در قابی عاشقانه ثبت کند، بیش از پنجاه سال زندگی مشترک، لحظات تلخ و شیرین، خوب و بد و بسیاری از اتفاقات طول عمرشان را با یکدیگر تجربه کرده‌اند و همراه و همپای یکدیگر پشت سر گذاشته‌اند.


ادامه مطلب ...

مگس‌های سفید با حمله گروهی به پایتخت، ماندگار شدند

محمدعلی شاعری افزود: سفید بالک‌ها یا مگس‌های سفید تابستان سال گذشته در تهران وجود داشتند، اما در حوزه کنترل آفات و حشرات، موضوع ریشه کن کردن معنا ندارد و فقط می‌توان آنها را کنترل کرد.
وی تاکید کرد: شرایط آب و هوایی که به علت خشکسالی پدید آمده بود نیز از دلایل ثانویه هجوم حشرات به فضای سبز شهر تهران شد و خساراتی بر جا گذاشت، اما شهرداری تهران توانست افزایش این حشرات را در حد قابل قبولی مهار کند.


رئیس دفتر محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران با اشاره به اینکه تهران در چند سال آینده هم با این مسئله دست و پنجه نرم می‌کند، افزود: بر این اساس ساز و کاری برای مقابله با این موضوع با مشارکت سازمان پارک‌ها، وزارت جهاد کشاورزی برای تشکیل کارگروه در نظر گرفته شده است. شهرداری تهران با استفاده از آبشویی با محلول‌های بیولوژیک و نصب اتیکت‌های زرد بر روی تنه درختان، جمع‌آوری و معدوم ساختن شاخ و برگ خشک درختان و رعایت سایر اقدامات پیشگیرانه که آسیبی به انسان نمی‌زند و موجب دفع آفات گیاهان می‌شود، اقدامات لازم را انجام می‌دهد.
وی با تاکید بر اینکه بهترین راه برای مقابله با مگس سفید، استفاده از دشمنان طبیعی است، اظهار کرد: با موسسه تحقیقات گیاه پزشکی وارد مذاکره شدیم تا بتوانیم از راه حل‌های طبیعی استفاده کنیم. (ایسنا)


ادامه مطلب ...

آنتی‌بیوتیک بر مغز نوزاد اثر ماندگار دارد

مطالعات جدید نشان می‌دهد استفاده از آنتی‌ بیوتیک قبل و بعد از تولد، بر مغز نوزاد اثر ماندگار دارد.

آنتی‌بیوتیک بر مغز نوزاد اثر ماندگار دارد

 به گزارش سلامتی از پایگاه خبری نیچر، محققان با بررسی موش‌های آزمایشگاهی دریافتند استفاده از دوزهای پایین پنی سیلین قبل و بعد از تولد، منجر به تغییر سد خونی و شیمی مغز می‌شود. این تغییر به مرور زمان و با رشد موش، سبب اختلال رفتارهای اجتماعی و حالت‌های تهاجمی در حیوان می‌شود.

مطالعات قبلی در انسان و حیوان نشان داده بود میکروب‌های ساکن درناحیه شکم زمینه ساز تغییرات مختلف در مغز است. مطالعات صورت گرفته در سال ۲۰۱۴ میلادی نشان داد مصرف دو وعده ماست در روز به مدت چهار هفته، سبب تغییر شیمی مغز زنان مورد مطالعه شد. مطالعات دیگری نیز که ژانویه امسال در نیوزیلند روی ۸۷۱ کودک صورت گرفت،

نشان داد استفاده از آنتی بیوتیک در سال‌های اول زندگی زمینه ساز مشکلات رفتاری و افسردگی در کودکان ۷ تا ۱۱ ساله می‌شود.

هنوز علت تغییر باکتری‌های شکمی به واسطه مصرف آنتی بیوتیک و چگونگی ارتباط آن با مغز مشخص نیست؛ ولی محققان احتمال می‌دهند آنتی بیوتیک با تغییر سیستم ایمنی بدن و نحوه سوخت و ساز، بر سیگنال‌های شیمیایی و مغز تاثیر می‌گذارد. میکروب‌های ناحیه شکمی بر بسیاری از انتقال‌دهنده‌های عصبی از جمله GABA، سروتونین، دوپامین و نوراپی‌نفرین تاثیر می‌گذارد،

از طرفی میکروب‌های شکمی سبب تولید زنجیره کوتاه اسیدهای چرب مانند بوتیرات، پروپیونات و استات می‌شوند که در تعادل انرژی و سوخت و ساز نقش دارند. این میکروب ها همچنین سیتوکین را تحت تاثیر قرار می‌دهد که سیگنال‌های شیمیایی مورد استفاده توسط سیستم ایمنی هستند.

***تاثیر آنتی بیوتیک بر مغز

محققان دانشگاه مک مستر در کانادا مطالعات جدید را برای بررسی اثر بالینی آنتی بیوتیک بر نوزاد آغاز کردند. در این مطالعه ۷۲ موش در دوره جنینی از طریق مادر و پس از تولد از طریق شیر، دوزهای پایین آنتی بیوتیک دریافت کردند. پس از گذشت شش هفته از تولد، رشد مغز موش ها از طریق آزمون‌های رفتاری مورد بررسی قرار گرفت.

نتایج نشان داد موش‌هایی که آنتی بیوتیک دریافت کرده بودند، کمتر اجتماعی بودند و رفتارهای تهاجمی بیشتری داشتند. از طرفی مطالعه گروه دیگر موش‌ها نشان داد استفاده همزمان از باکتری های پروبیوتیک و رامنوسوس لاکتوباسیلوس، تا حدی اثرات جانبی آنتی بیوتیک ها را کاهش می‌دهد.

گرچه نتایج این مطالعه را نمی‌توان به طور مستقیم به انسان تعمیم داد؛ ولی بررسی اثرات مخرب آنتی بیوتیک بر سیستم عصبی نوزدان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار هارلی کویین و جوکر در فیلم جوخه انتحاری

دیالوگ های به یاد ماندنی جوکر و هارلی کویین در فیلم جوخه خودکشی

دیالوگ های ماندگار هارلی کویین و جوکر در فیلم جوخه انتحاریدیالوگ های ماندگار هارلی کویین و جوکر در فیلم جوخه انتحاری

زیباترین و جالب ترین دیالوگ ها و جملات جوکر و هارلی کویین در فیلم جوخه انتحاری

هارلی کویین

هارلی کویین به کاتانا: عطرتا دوست دارم بوی مرگ میده.

هارلی کویین به کی سی: دنیا رو به پایانه یه نوشیدنی با ما بخور.

هارلی کویین به آماندا والر: تو یه شیطان هستی؟

آماندا والر: ممکنه!

هارلی کویین به دیابلو: من خستم به یه قربانی نیاز دارم.

هارلی کویین به مرسی گراوز: من یه وکیل میخوام، من یه دکتر میخوام، من یه ساندویچ پنیر میخوام.

جوکر

جوکر به هارلی کویین: حاضری به خاطر من بمیری؟

هارلی کویین: بله

جوکر: این که آسونه، حاضری برای من زندگی کنی؟

جوکر: نمی تونم صبر کنم میخوام اسباب بازی هاما بهت نشون بدم.

جوکر به هارلی کویین: مراقب باش! فکر کن و جواب بده، خواستن باعث رها شدن میشه و رها شدن باعث قدرت. تو اینو میخوای؟

جوکر به دکتر هارلین کوینزل: اگر تو دیوونه نباشی من فکر میکنم که احمقی. برو گمشو!


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار بهروز وثوقی

دیالوگ های به یاد ماندنی بهروز وثوقی در فیلم هایش

دیالوگ های ماندگار بهروز وثوقیدیالوگ های ماندگار بهروز وثوقی

دیالوگ های بهروز وثوقی در فیلم های : قیصر، سوته دلان، گوزن ها، همسفر، داش اکل، کندو

داش آکل(بهروز وثوقی) : کمر مرد رو هیچی تا نمی‌کنه، جز زن! من بودم و یه طوطی… حالا هم باز منم و یه طوطی، اما دیگه نه اون طوطیِ و نه من داش آکل … .

– داش آکل

ابی(بهروز وثوقی):خیلیا منو زدن … پاسبونا … شوفرا … پارچه فروش های کوچه مهران … آدمای ممد ارباب … سیاهی های کوچه سرخپوستا … می دونی … همیشه بعدِ هر یه کتک خوردنِ مفصل یه جوری میشم … مثل آدمی که خارش داشته باشه و حسابی بخاروننش … از دردش خوشم میاد … مثلِ این می مونه که حکمِ مرخصیمو امضا کرده باشن….

– کندو

قیصر(بهروز وثوقی): من فقط دو تا گیر کوچیک دارم. یکی این که به ننه مشدی قول دادم ببرمش زیارت، یکیام اینکه یه جوری مهرمو از دل اعظم بیارم بیرون. همین و همین!

قیصر: این نظام روزگاره… یعنی این روزگاره دایی. نزنی میزننت

قیصر : «احترامت واجبه خان‌دایی! اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمی‌آد … کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ … این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی … به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون که می تونست یه محلی رو جابجا کنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می کشید دیوارا تکون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راه‌آب‌ها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت کنار … مثل یه مرد شروع کرد کاسبی کردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خان‌دایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون کجاست ؟ … اون فاطی که تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود کجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و می‌رفتیم، هر چی اون کاسبی کرده بود برای فقیر فقرا، سحری می‌خرید و پول افطاری‌شونو می‌داد … حالا چی شد؟ … سه تا بی‌معرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونا فرستادند زیر خاک … منم این کار و می کنم … منم می‌فرستمشون زیر خاک … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمی‌دونی چه التماسی می‌کرد، ننه … چشاش داشت از کاسه در می‌اومد خان‌دایی … می‌فهمی … چشاش داشت از کاسه در می‌اومد … اونارم وادار به التماس می‌کنم … حساب یک یک شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو کردید … منم دو تا گیر کوچیک دارم … یکی این‌که به این ننه مشهدی قول دارم ببرمش مشهد زیارت … یکیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال می‌کنی چی می‌شه خان‌دایی … کسی از مردن ما ناراحت می‌شه؟ … نه ننه … سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه که اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره که ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور که ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله داستان گوش کردنو نداره.»

– قیصر

سید رسول (بهروز وثوقی ): اگه رضایت دادی کـه دادی اگه ندادی باز همدیگرو میبینم بالاخره یه جوری میشه دیگه…اونوقت من میمونم و تو یه ضامن دار انقدی!

تو رفتی، ما وایسادیم… تو خوندی، ما نخوندیم… ته جفتشم که بگیری یعنی زرشک…!

– گوزن ها

مجید با خودش: چشم شیطون کر توپ توپم ، این مالو منال مفتی همچین هلو برو تو گلو گیر نیومد ، حاصل یک عمر جوب گردیه ، آقامون ظروفچی بود خودمون شدیم جوب چی ، آقا مجید ظروفچی جوب چی ، میخه زنگ زده ، زنجیره زنگ زده ، تارزانه زنگ زده ، ساعته زنگ زده ، حواستو جمع کن ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه چون زنگاشو زده.

– سوته دلان


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار لئوناردو دی کاپریو

دیالوگ های ماندگار لئوناردو دی کاپریودیالوگ های ماندگار لئوناردو دی کاپریو

برترین و زیباترین دیالوگ های گفته شده توسط لئو ناردو دی کاپریو

آمستردام:«وقتی میخوای یه شاه رو بکشی، نباید تو تاریکی بهش خنجر بزنی. باید در حالی اونو بکشی که همه‌ی دربار بتونن مردنشو ببینن.»

– دار و دسته های نیویورکی

کاب:«مهمترین انگل غیرقابل نابودی چیه؟ باکتری؟ ویروس؟ یا کرم روده‌؟…: نه بلکه یک فکر… انعطاف پذیر و به شدت مُسری…. یکبار که فکری وارد ذهن آدم شد، تقریبا غیرممکنه که بتونی از ریشه نابودش کنی… فکری که کاملا شکل گرفته و قابل درک باشه، تو ذهنت میمونه… درست این تو

کاب:«تو منتظر یه قطاری… قطاری که تو رو به یه جای دور می‌بره… تو می‌دونی که امیدواری قطار تو رو به کجا ببره؛ اما مطمئن نیستی… با این حال برات مهم نیست… بهم بگو چرا؟»

مال:«چون ما با هم خواهیم بود…»

– تلقین

نیک:«گتسبی به “نور سبز” ایمان داشت، به آینده‌ی لذتناکی که سال به سال از پسِ ما می‌گذرد. اگر این‌بار از چنگِ ما گریخت چه باک – فردا تندتر خواهیم دوید، و دست‌هایمان را به دوردست‌ها درازتر خواهیم کرد… و سرانجام یک بامدادِ خوش – در قایق‌هایمان بر خلاف جریان آب پارو می‌زنیم، و پیوسته به سمتِ گذشته رانده می‌شویم.»

– گتسبی بزرگ

وقتی طوفان میشه …

اگه جلوی یک درخت ایستاده باشی … اگه به شاخه هاش نگاه کنی ، مطمئنی که سقوط میکنه

اما اگه به تنش نگاه کنی، استواریش رو میبینی …

– از گور برگشته

خیلی از مردم تو پوچی هستن، ولی فهمیدن پوچی واقعا دل و جرئت میخواد !

– جاده ی انقلابی

جردن بلفورد: پول برای شما فقط یک زندگی بهتر نمیاره
غذای بهتر، ماشین بهتر یا حتی دخترهای بهتر
علاوه بر همه اون ها، شمارو یه آدم بهتر هم میکنه
شما میتونید به راحتی نظرتون رو به یک کلیسا یا محفل سیاسی غالب کنید
شما میتونید با پول، محکوم رو از پای چوبه ی دار برگردونید

همیشه اونی بازنده است که اول حرف میزنه !

– گرگ وال استریت

– کیک خامه‌ای؟

+ علاقه‌ای به شیرینی‌جات ندارم، ممنون

– بابت کاری که کردم از دستم دلخور هستی؟

+ حقیقتش، داشتم به اون بیچاره‌ای فکر میکردمش که شما طعمه‌ی سگ‌ها کردینش “دارتانیان”. میخواستم بدونم اگر دوما الان اینجا بود چه واکنشی نشون میداد!

-ببخشید؟

+ الکساندر دوما “نویسنده‌ی کتاب “سه تفنگدار”!

– بله البته، دکتر.

+ حدس زدم لابد شما طرفدار این نویسنده هستین که اسم برده‌‌‌تون رو از روی شخصیت اول رمانش انتخاب کردین…حالا اگه الکساندر دوما امروز اونجا بودش
میخواستم بدونم چه واکنشی نشون میداد؟

– شک دارین که اینکارو تایید میکرد؟

+ بله، فکر می کنم سخته که بگیم این کار شما رو تایید می کرد.

– فرانسوی‌ دل نازکه دیگه…

+ولی “الکساندر دوما” سیاهپوست هست !

جانگوی آزاد شده

تد: میدونی، اینجا منو به فکر فرو میبره
چاک: چه فکری رییس؟
تد: کدوم بدتره؟ ، زندگی کردن مثل یک هیولا … ، .یا مردن مثل یک مرد خوب !

– شاتر آیلند

تو سر تموم پولهامون شرط بستی ؟
جک : وقتی آدم چیزی نداره چیزی هم از دست نمیده !

– تایتانیک


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار باب اسفنجی و پاتریک

دیالوگ های ماندگار باب اسفنجی و پاتریکدیالوگ های ماندگار باب اسفنجی و پاتریک

زیباترین و جالب ترین دیالوگ ها و جملات باب اسفنجی

– باب اسفنجی: من زشت و مغرورم.

– باب اسفنجی: اگر تو خودتا قبول داشته باشی و کمی حقه بازی کنی همه ی رویاها به حقیقت تبدیل می شن.

– باب اسفنجی به آقای کرابز: این شرم آورترین چیزیه که تا به حال دیدید؟

– باب اسفنجی به پاتریک: من هیچ چیز متفاوتی در تو نمی بینم! اوه خدای من تو یک سیبل داری.

– باب اسفنجی: می دونی من احساس می کنم که بهتر شدم اما یادم نمیاد که اصلا چرا ناراحت بودم!

– پاتریک : من سال هاست بیدار میشم , میخورم , میخوابم , حس میکنم به استراحت نیاز دارم .

– پاتریک : باب دوباره اومدم یخچالتو قرض بگیرم .

باب : مگه یخچال خودت چشه؟

پاتریک : هیچی فقط خالیه :)

– پلانکتون: این دلقک (پاتریک) دقیقا چه فایده ای برای تیممون داره؟

باب اسفنجی: وفاداره پلانکتون. مگه نه پاتریک؟

پاتریک: آره

باب اسفنجی رو گیر آوردم.بیاین اینجاست!

– باب اسفنجی: الان توی چه سالی هستیم؟

پاتریک: سه شنبه ست

– باب اسفنجی: وای عجب عموی خوبی داری میشه بگی دیگه چی میگفت

پاتریک: نمیدونم چون اصلا من عمویی ندارم

– ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ : ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ ﺻﺪﺍﻡ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ؟

ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺎﺭﯾﮑﻪ

– ﺑُﺨﺘﺎﭘﻮﺱ : ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻩ

– ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ ﺑﻪ ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﻣﻦ ﺯﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﺩﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ !

ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﭼﺮﺍ ﺑﺪﺭﺩ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ

ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺣﺲ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ

– ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ : ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟؟

ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ : ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کند

دیالوگ های زیبا و به یاد ماندنی کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کند

کوکا : جالب ترین دیالوگ ها و جملات بتمن در فیلم بتمن آغاز می کند

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کنددیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم بتمن آغاز می کند

_ بتمن به آلفرد: من می خواستم گاتهاما نجات بدم. من شکست خوردم!

_ بتمن به آلفرد: تا هر زمانی که طول بکشه من میخوام به مردم گاتهام نشون بدم که این شهر جایی برای جنایتکاران و افراد فاسد ندارد.

_ بتمن به والت: تو باید اون روی منم ببینی!

_ بتمن: من میخوام از همه ی شما تشکر کنم که امشب به اینجا اومدید و همه ی مشروبات الکلی من را تمام کردید.

_ بتمن به آلفرد: مگه نمیدونی خفاش ها شب کار هستن؟

_ بتمن به لوشس فاکس: من میخوام این وسیله را برای غارشناسی از شما قرض بگیرم!

_ بروس وین: اونا به ما گفتن که چیزی برای ترس وجود نداره اما یک شب پدر و مادرم به قتل رسیدند. من در سراسر جهان سفر کردم، سایه ها را جستجو کردم فقط یک چیز وحشتناک در تاریکی پیدا کردم که اصلا متوقف نمیشه و آن انتقامه!

_ اصلا مهم نیست که من در زیر ماسک چه کسی باشم کاری که انجام میدم من را تعریف میکنه!


ادامه مطلب ...

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکی

دیالوگ های زیبا و به یاد ماندنی کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکی

کوکا : جالب ترین دیالوگ ها و جملات بتمن در فیلم شوالیه ی تاریکی

دیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکیدیالوگ های ماندگار کریستین بیل در فیلم شوالیه ی تاریکی

_ بتمن به جوکر: تو چرا میخوای من را بکشی؟

جوکر: من نمیخوام تو را بکشم! من میخوام با تو معامله کنم. نه نه نه! تو تنها کسی هستی که من را کامل میکنی.

بتمن: تو آشغالی هستی که برای پول آدم میکشه؟

_ بتمن به آلفرد: مجرم ها افراد پیچیده ای نیستد، آلفرد. فقط از آنچه که می تونستن باشن دور شدن.

_ بتمن: گاهی اوقات حقایق به اندازه کافی خوب نیستند، گاهی اوقات مردم شایستگی های بیشتری دارند. گاهی اوقات مردم شایستگی دارن که شما بهشون ایمان داشته باشید!

_ بتمن به جوکر: تو میخواستی ثابت کنی که همه ی مردم دارای یک چهره ی زشت هستند اما تو تنهایی!

_ بتمن به آلفرد: تو خسته ای آلفرد دیگه باید بدون من زندگی کنی.

_ بتمن: تو یا میتونی به عنوان یک قهرمان بمیری یا آنقدر زندگی کنی تا ببینی که به یک تبهکار تبدیل شدی!


ادامه مطلب ...