تزیین درخت کریسمس یکی از سنتهای زیبا و قدیمی برگزاری جشن کریسمس است. با نمونههای زیبای تزیین درخت کریسمس با آویزهای دست ساز آشنا شوید.
یکی از سنتهای دیرینه و زیبای جشن کریسمس، تزیین درخت کریسمس است. خانوادههای مسیحی در سرتاسر دنیا چند روز قبل از شروع سال نو؛ یک درخت کاج با بلندی و ارتفاع دلخواه خریده و آن را با انواع آویزهای رنگارنگ و زیبا تریین میکنند. بسیاری از افراد به دلیل کمبود وقت و یا نداشتن امگانات، درخت کریسمس را به صورت تزیین شده و آماده خریداری میکنند اما برخی دیگر به بازار رفته و لوازم و اکسسوریهای زیبا و دل خواه را خریداری کرده و با کمک اعضای خانواده و به خصوص بچهها، اقدام به تزیین درخت کریسمس خود میکنند.
در این میان افراد باذوق و سلیقهای هم هستند که دست به کار شده و با کمی خلاقیت، حوصله و صرف زمان آویزهای زیبای دست ساز تهیه کرده و از آنها برای این کار استفاده میکنند.
برای دسته آخر نمونههایی بسیار زیبا، جذاب و البته ساده از انواع آویزهای دست ساز خانگی را جمع آوری کردهایم تا با نگاهکردن به آنها ایده گرفته و برای تزیینات کریسمسی امسال از آنها استفاده کنند. پس با ما همراه باشید.
مجله اینترنتی ستاره
در ابتدا باید جعبهها را سنباده بزنید تا راحت بههم بچسبند. قبل از
انتخاب جعبهها باید این نکته را مد نظر داشته باشید که ابعاد همهشان
کاملا یکی باشد تا در انتها کار تمیزی از آب درآید. اگر از جعبه آماده
استفاده نمیکنید و خودتان چوبها را برش میدهید با دقت قطعات آن را
اندازهگیری کنید. حال تصمیمگیری کنید جعبهها چگونه کنار هم قرار بگیرند و
چه مدل میز عسلی ای را بیشتر میپسندید.
بهتر است قبل از شروع به این فکر کنید که دوست دارید جعبهها را روغن بزنید یا به رنگ دیگری برای میز عسلی خود فکر میکنید؛ زیرا اگر روغن یا رنگ را در ابتدا به تمام قسمتهای جعبه بزنید، مطمئن میشوید تمام قسمتهای میز شما به طور یکدست کاور شده است.
پس از رنگآمیزی و خشک شدن جعبهها، آنها را به صورت دلخواه در کنار هم قرار دهید. جاهایی که قرار است به هم متصل شود را با دریل سوراخ کرده و سپس با میخ مناسب به هم متصل کنید.
اگر تمایل دارید میز عسلی خود را راحت جابهجا کنید، میتوانید با متصل کردن یک صفحه چوبی یکدست به پایین جعبهها و اتصال پایههای چرخدار به کف بهراحتی آن را جابهجا کنید. این پایهها را هم میتوانید از ابزارآلاتفروشیها تهیه کنید.
اکنون میز عسلی شما آماده است.
ضمنا برای اشتراک نسخه چاپی مجله منزل روی تصویر زیر کلیک کنید:
وافل گندم نوعی شیرینی ساده بلژیکی است که با استفاده از آرد، تخم مرغ، بیکینگ پودر، شکر و ... تهیه میشود. با طرز تهیه وافل گندم ساده آشنا شوید.
با این توضیح، به سراغ طرز تهیه وافل گندم یا وافل ساده میرویم که نوع کلاسیک این شیرینی خوشمزه است و میتوان آن را همراه با چاشنیهای متفاوتی مانند شکلات نوتلا، سس کارامل، بستنی و ... میل نمود.
آرد همه منظوره | 2 پیمانه |
نمک | 1 ق چایخوری |
بیکینگ پودر | 4 ق چایخوری |
شکر سفید | 2 ق غذاخوری |
تخم مرغ | 2 عدد |
شیر گرم | 1.5 پیمانه |
کره ذوب شده | 1/3 پیمانه |
عصاره وانیل | 1 ق چایخوری |
وافل گندم خوشمزه و لذیذ شما آماده است. میتوانید این شیرینی ساده را به عنوان صبحانه، عصرانه و یا حتی دسر سرو کنید که البته به عنوان دسر، یک دسر سنگین محسوب میشود.
امیدواریم از این دستور ساده استفاده کرده و یک وافل گندم خوشمزه و ترد تهیه کنید و از خوردن آن لذت ببرید.
ترجمه: گروه آشپزی ستاره
سوخت و ساز اثر چشمگیری بر چگونگی تغذیه سلول های بدن با انرژی و مواد مغذی دارد. اختلال در سوخت و ساز به طور معمول موجب اضافه وزن می شود.
وعده های غذایی را برنامه ریزی کنید
بدن انسان هوشمند است. بدن انتظار دارد در زمانی مشخص تغذیه شود و بر همین اساس بیشترین میزان انرژی خود را تا آن زمان استفاده می کند و می داند که به زودی انرژی بیشتری دریافت خواهد کرد. اما اگر وعده های غذایی شما بی برنامه و نامنظم باشد، بدن به جای استفاده از انرژی آن را ذخیره می کند زیرا اطمینان ندارد چه زمانی انرژی بیشتر دریافت خواهد کرد. غذا خوردن هر سه 3 تا 4 ساعت یک بار به بدن در استفاده از تمام انرژی خود کمک خواهد کرد.
مایعات بیشتری بنوشید
مصرف مایعات به میزان کافی به سوخت و ساز بهتر منجر می شود. هنگامی که بدن با کم آبی مواجه است، کالری کمتری می سوزانید. همچنین، کبد روی تنظیم سطوح آب بدن متمرکز می شود و توجه کمتری به سوزاندن چربی دارد. بر همین اساس است که باید آب بیشتری بنوشید. اگر به نوشیدن آب علاقه ای ندارید می توانید چای سبز را جایگزین آن کنید. چای سبز نیز برای تامین آب مورد نیاز بدن گزینه ای فوق العاده محسوب می شود.
لبنیات دوست شما است
محصولات لبنی حاوی مواد مغذی فراوانی هستند که برای سوزاندن چربی و ساخت عضله به آنها نیاز دارید. به عنوان مثال، کلسیم موجود در لبنیات نقش مهمی در سوخت و ساز ایفا می کند. میزان کلسیم بیشتر در سلول های چربی به معنای چربی سوزی بیشتر خواهد بود.
از نظر جسمانی فعال باشید
هر گونه فعالیت جسمانی، مانند پیاده روی، دویدن، دوچرخه سواری یا تمرین در باشگاه به سوخت و ساز سریعتر کمک خواهد کرد. تمرینات قدرتی بهترین گزینه هستند زیرا رشد سریعتر بافت عضلانی را موجب می شوند. عضلات ما حتی در زمان استراحت نیز به انرژی نیاز دارند. در نتیجه، بهترین روش برای تسریع آهنگ سوخت و ساز انجام منظم تمرینات قدرتی است.
صبح زود بیدار شوید
نور خورشید نیز بر نرخ سوخت و ساز بدن انسان تاثیرگذار است. خورشید صبحگاهی به بدن در تنظیم فرآیندهای بیولوژیکی که به تغییر روز و شب وابسته هستند، کمک می کند، که به نوبه خود برای مصرف انرژی حیاتی هستند.
کربوهیدارت ها را به طور کامل حذف نکنید
رژیم های غذایی سخت ممکن است به نادیده گرفتن کربوهیدارت ها منجر شوند. شما برای تنظیم درست سنتز سروتونین به میزان کافی از کربوهیدارت ها نیاز دارید. کمبود کربوهیدارت ها ممکن است اثر منفی بر فعالیت مغز داشته باشد و این شرایط برای بدن استرسزا است. در این حالت وزن کم خواهید کرد، اما این کاهش وزن به واسطه از دست دادن مایعات بدن و نه چربی شکل می گیرد.
هله هوله خوری ممنوع
اگر به خوراکی هایی مانند چیپس، ساندویچ و شیرینی علاقمند هستید باید به این نکته توجه داشته باشید که مصرف مکرر این تنقلات ناسالم به کند کردن آهنگ سوخت و ساز بدن منجر خواهد شد. انرژی که ما از غذا دریافت می کنیم به طور معمول برای سه تا چهار ساعت دوام می آورد. سپس بدن مصرف انرژی از طریق چربی سوزی را آغاز می کند. خوردن مداوم تنقلات مانع از چربی سوزی بدن می شود و روند افزایش وزن را در پی دارد.
از نمک یددار استفاده کنید
کمبود ید در بدن می تواند بر غده تیروئید تاثیرگذار باشد، که به نوبه خود اثر منفی بر سوخت و ساز خواهد داشت.
به سطوح آهن توجه داشته باشید
کمبود آهن موجب می شود عضلات به میزان کافی اکسیژن دریافت نکنند، که به طور کلی شرایط سلامت را تضعیف می کند. برای دریافت هرچه بیشتر آهن از رژیم غذایی خود می توانید مصرف گوشت قرمز، گوشت ماهی، و سیب را مد نظر قرار دهید.
استرس را کنترل کنید
بیشتر مشکلات سوخت و ساز با ناتوانی ما در مدیریت استرس مرتبط است. هنگامی که دچار استرس شده اید، تیروئید آهنگ سوخت و ساز را کند می کند که در گذر زمان به افزایش وزن منجر می شود.
محصولات ارگانیک مصرف کنید
محصولات غیر ارگانیک حاوی افزودنی های مختلف هستند، از حیواناتی که با آنتی بیوتیک و هورمون های رشد تغذیه شده اند، و یا از گیاهانی که در رشد آنها از کودها و آفت کش های شیمیایی استفاده شده است، تهیه می شوند، که چندان وسوسه کننده به نظر نمی رسند. اما بیشتر خوراکی هایی که مصرف می کنیم این گونه تهیه شده اند. با مصرف محصولات ارگانیک می توانید این روند را تغییر دهید.
احتمالا برای تان پیش آمده که صبح از خواب بلند شوید و یک جوش بزرگ روی صورت تان ببینید. این جوش های مزاحم که ظاهر بسیار بدی هم دارند یک شبه ظاهر می شوند و گاهی زمان طولانی طول می کشد تا خوب شوند.
به جای آنکه دائم به فشار دادن آن ادامه دهید از راهکارهای این نوشته برای زودتر برطرف کردن آن کمک بگیرید. برای اینکه بتوانیم برای بهبود این جوش ها کاری کرده باشیم بهتر است با انواع آن هم آشنایی داشته باشیم.
درمان انواع جوش صورت با ماسک های خانگیعلت جوش های سرسیاه چیست؟1
آنها را فشار ندهید!
غدد چربی پوست مواد چرب و مومی شکلی به نام «سبوم» را از خود ترشح می کنند.
«سبوم» برای چرب نگه داشتن پوست تان ایجاد می شود اما می تواند به همراه باکتری و سلول های مرده پوستی هم باشد که روی منافذ پوست شکل می گیرند و سبب جوش های زیرپوستی می شوند.
زمانی که منفذ بعد از پر شدن، با مواد ناخالص بسته شود به رنگ سفید در می آید.
راهکارهای اصلی
هرگز آنها را فشار ندهید چرا که بر باکتری ها و آلودگی های آن خواهید افزود.
از لایه برداری های فرسایشی پوست پرهیز کنید چرا که با این کار سبب خارش پوست تان خواهید شد. برای آنکه لایه برداری آسیب زا نباشد از بلغور جو استفاده کنید. خصوصا اگر پوست تان حساس است این کار را انجام دهید.
حتما روبالشی خود را برای دور ماندن از سلول های مرده جمع شده روی آن حداقل هفته ای یک بار بشویید. قبل از خوابیدن چربی های روی پوست را نیز پاک کنید.
علاوه بر محصولات داروخانه می توانید از درمان های خانگی هم استفاده کنید.
عسل و دارچین
عسل به عنوان یک آنتی بیوتیک طبیعی آلودگی های داخل منافذ را بیرون می آورد. یک قاشق غذاخوری عسل را با نصف قاشق چایخوری دارچین ترکیب کنید و با کمک انگشتان خود آرام و برای از بین بردن خشکی پوست، روی آن بمالید.
به مدت سه دقیقه با حرکت دورانی آن را روی پوست خود ماساژ دهید و سپس با آب گرم بشویید.
ماسک سفیده تخم مرغ
سفیده تخم مرغ، منافذ را تنگ تر می کند و آلودگی های دورن آنها را خارج می سازد. سفیده تخم مرغ را جدا کنید و در یک لایه نازک آن را به آرامی روی پوست خود بمالید.
دو دقیقه صبر کنید تا خشک شود. سپس باقی مانده سفیده را به عنوان لایه دوم روی پوست قرار دهید. ۱۰ تا ۱۵ دقیقه تحمل کنید تا خشک و روی سطح پوست نرم شود. سپس با آب گرم آن را از روی پوست خود بردارید.
ماسک گل رس
می توانید این گل رُس آرایشی را به صورت پودر تهیه کنید. با این کار پوست را کمی خشک کرده و آنچه روی پوست باقی مانده را خارج می کنید.
یک قاشق غذاخوری از این پودر را با کمی سرکه سیب ترکیب کنید تا ماده ای به غلظت خمیر دندان از آن بدست آورید. سپس آن را روی پوست تان قرار دهید.
اجازه دهید به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه روی پوست باقی بماند. آنگاه با آب گرم آن را بشویید.
ماست دارای «اسید لاکتیک» است و بلغور هم پوست را آرام می کند. ترکیب هر دوی آنها برای جوش های سرسیاه مناسب است.
سه قاشق غذاخوری ماست را با دو قاشق غذاخوری بلغور و چند قطره لیمو ترش و کمی روغن زیتون ترکیب کنید.
این ترکیب را با انگشتان خود با هم مخلوط کرده و آرام روی صورت خود خصوصا محل جوش بمالید.
اجازه دهید به مدت ۱۰ دقیقه باقی بماند و سپس آن را با آب گرم بشویید.
زردچوبه و نعناع
با استفاده از وسایلی که در آشپزخانه منزل تان وجود دارد آلودگی های منافذ داخل پوست را تمیز کنید.
مقداری چای نعناع دم کنید و اجازه دهید خنک شود. دو قاشق غذاخوری از آن را با با یک قاشق غذاخوری پودر زردچوبه ترکیب کنید.
روی پوست مالیده و اجازه دهید به مدت ۱۰ دقیقه باقی بماند سپس با آب گرم صورت تان را بشویید. / روزیاتو
پزشک نوزاد باید بینایی او را چک کند. او نفس کشیدن، گوش ها، پشت نوزاد و قلب او را چک می کند تا از سالم بودن او مطمئن شود.
اگر پزشک مشکلی در بینایی نوزاد ببیند آن را درمان می کند. اگر مشکل جدی باشد، پزشک شما را به متخصص چشم معرفی می کند.
همچنین در صورتی که در خانواده سابقه بیماری چشمی داشته باشید نیز شما را به پزشک معرفی می کند.
در طول بررسی چشم نوزاد چه اتفاقی می افتد؟
پزشک در ابتدا بینایی نوزاد را معاینه می کند. سپس ساختار چشم و توانایی او برای حرکت آن ها را بررسی می کند.
اگر پزشک کارهای زیر را انجام داد می توانید از درست بودن کارش اطمینان حاصل کنید:
او درباره سابقه بینایی در خانواد شما می پرسد.
او بیرون چشم نوزاد را مانند پلک و تخم چشم را بررسی می کند و ترشحات و عفونت، حساسیت، بیماری و انسداد غدد اشک را بررسی می کند.
او همچنین مساوی بودن سایز، گردی و واکنش در برابر نور مردمک چشم را بررسی می کند.
همچنین موقعیت پلک، مژه و چشم نوزاد را بررسی می کند و از افتاده نبودن پلک مطمئن می شود.
پزشک تحرک چشم نوزاد را با استفاده از تمرکز چشم بر روی یک جسم و دنبال کردن حرکت آن بررسی می کند.
پزشک این آزمایش را برای هر دو چشم انجام می دهد. نوزاد باید در سن دو یا سه ماهگی حرکات را دنبال کند.
برای بررسی بینایی نوزاد، پزشک دنبال کردن یک جسم را با یک چشم و ادامه آن با چشم دیگر توسط نوزاد را آزمایش می کند.
اگر نوزاد جسم را با یک چشم دنبال کند ولی نتواند با چشم دیگر ادامه دهد، نشان دهنده ضعیف بودن چشم دوم است.
اگرچه تمام پزشک ها برای بررسی بینایی نوزاد آموزش می بینند اما برخی با تجربه تر و ماهرتر هستند. یک پزشک خوب در صورت مشاهده مشکل باید شما را به یک متخصص معرفی کند.
آیا باید نوزاد را به اوپتومتریس نیز نشان دهم؟
نکاتی وجود دارد که در آنها پزشک و اوپتومتریس تفاهم نظر ندارند بنابراین تصمیم گیری با خود شماست.
بیشتر پزشکان که با بینایی نوزاد سروکار دارند معتقدند بررسی جشم ها کافی است.
براساس نظر پزشک مراجعه به اوپتومتریس برای بررسی بینایی تلف کردن هزینه و وقت است.
بعلاوه در بیشتر موارد عینک تجویز می شود.
اوپتومتریس معتقدند پزشک ها به اندازه کافی درباره بررسی بینایی آموزش ندیده اند
و زمان کافی برای بررسی چشم را ندارد بنابراین بیشتر کودکان را تحت آزمایش قرار نمی دهند.
ممکن است پزشک و اوپتومتریس درباره این که چه کسی باید کودک چشم را معاینه کند موافق نباشند
اما هر دو معتقدند باید بینایی نوزاد را هر چه سریع تر مورد معاینه قرار داد.
بینایی خوب در تمام مراحل زندگی به فرزند شما کمک می کند و تشخیص مشکلات بینایی نیز مانند تنبلی چشم و درمان آن باید به زودی انجام شود.
مطالعات نشان میدهد زمان بررسی مطلوب چشم شامل: شش ماهگی، سه سالگی، پیش از اول دبستان و هر دو سال می باشد.
بعلاوه اگر فرزند شما در معرض بیماری چشم است، پزشک توصیه می کند بینایی او بیشتر چک شود.
فاکتورهایی که ممکن است فرزندتان را در خطر بیشتری قرار دهد شامل تولد زودهنگام، بیماری های چشمی در خانواده، سابقه بیماری چشمی یا مجروحیت جدی، استفاده از دارو و بیماری های خاص مانند دیابت.
چطور می توانم درباره بررسی و چکاپ و مراقبت لازم اطمینان حاصل کنم؟
اولین مسئله چکاپ بینایی به صورت منظم است. اگر راضی نیستید با پزشک صحبت کنید.
اگر باز هم از میزان مراقبت راضی نیستید به متخصص یا اپتومتریس مراجعه کنید.
بین چکاپ های منظم بینایی فرزند را در منزل نیز چک کنید و اگر فکر می کنید مشکلی وجود دارد به پزشک مراجعه کنید.
تفاوت بین چشم پزشک، متخصص چشم پزشک اطفال، اپتومتریس و عینک ساز
چشم پزشکان پزشک هایی هستند که از دانشگاه پزشکی فارغ التحصیل شده اند و حداقل سه سال تجربه کاری دارند.
علاوه بر بررسی چشم، تجویز عینک و لنز، چشم پزشکان بیماری های چشم را تشخیص داده ، قرص تجویز می کنند ،
عمل جراحی می کنند و درمان می کنند. چشم پزشک اطفال بعد از فارغ التحصیلی یک سال در خصوص درمان بیماری های چشم کودکان تحصیل می کنند.
اپتومتریس پزشک نیستند. آن ها برای بررسی چشم و تشخیص بیماری ها و درمان آن با عینک یا روش های درمانی آموزش دیده اند.
همچنین می توانند قرص نیز تجویز کنند.
عینک سازها عینک و وسایل مربوط به بینایی می سازند. آن ها برای پر کردن نسخه های آماده شده توسط چشم پزشک آموزش می بینند.
منبع:ooma.ir
وبسایت روزیاتو: وافل، نان ترد و شیرینی است که می توان آن را به بیسکوئیت تشبیه کرد که به همراه شکلات یا مارمالاد سرو می شود. اما از دستگاه وافل ساز می توان استفاده های بهینه تری هم داشت و مثلا اسنک های ساده اما خوشمزه پخته و از طعم آنها لذت برد. به همین خاطر، در این مطلب دو نوع وافل پیتزا و پنینی برایتان آموزش داده ایم که امیدواریم موردتوجهتان قرار بگیرد.
مواد لازم:
خمیر پیتزا را به اندازه قالب های دستگاه وافل ساز برش دهید.
دستگاه وافل ساز را روشن کرده و سطح قالب ها را با روغن چرب کنید. سپس خمیرهای پیتزا را روی آنها بگذارید.
یک قاشق غذاخوری سس مارینارا (یا سس گوجه فرنگی) روی سطح خمیر بمالید. یک چهارم پیمانه پنیر موزارلا ریخته و روی آن سه ورقه پپرونی بگذارید.
دوباره با یک لایه خمیر روی مواد را بپوشانید.
وافلِ پنینی پنیر و ژامبون
مواد لازم :
تخم مرغ ها را به صورت خاگینه پخته و کنار بگذارید.
دستگاه وافل ساز را روشن کنید. سطح قالب را با روغن چرب کنید.
یک لایه نان تست روی آن قرار دهید. روی نان، تخم مرغ هم زده را بریزید و روی آنها، پیازچه خرد شده را اضافه کنید.
ورقه های ژامبون و یک اسلایس پنیر را روی مواد گذاشته و در آخر، نان دوم را بگذارید.
در دستگاه را بسته و به مدت ۳ تا ۵ دقیقه آنها را بپزید تا سطح نان کاملا طلایی شده و پنیرها آب شوند.
سوخت و ساز بدن یا متابولیسم می تواند عامل اول چاقی یا لاغری در افراد باشد که با تنظیم آن می توان به وزن ایده آل رسید.
متابولیسم بدن:
جای تعجب نیست که متابولیسم یکی از موضوعات جذاب و جالب در حوزه سلامت بدن است. فرآیندی که در آن غذاهای مصرف شده به نیروی سوختی تبدیل میشود را متابولیسم مینامند. حتی زمانی که در حال خواب هستید نیز بدن شما برای نفس کشیدن و ترمیم سلولهای اسیب دیده به انرژی نیاز دارد.
تعداد کالریهایی که برای انجام چنین عملکردهای اصلی و اساسی خود نیاز دارید را سرعت سوخت و ساز بدن در حالت استراحت(RMR) مینامند. این موضوع میتواند هر چیزی همچون سطح انرژی بدن را تحت تاثیر خود قرار دهد.
داشتن رژیم غذایی میتواند متابولیسم بدن شما را پایین تر بیاورد:
زمانی که قصد دارید کالریهای خود را کمتر کنید، سرعت سوخت و ساز بدن نیز پایین تر می آید. این موضوع اغلب بیشتر از آن چیزی است که شما فکرش را میکنید. مطالعات انجام شده نشان میدهد که افراد چاق معمولا سه الی پنج درصد RMR پایین تری نسبت به افرادی دارند
که نیازی به کاهش وزن در آنها وجود ندارد. چنین کاهش شدیدی اجتناب ناپذیر نیست. تحقیقات دیگر نشان میدهد که انجام تمرینات ورزشی میتواند چنین اثراتی را خنثی کند. داشتن یک استراتژی تدریجی برای کاهش وزن به شما کمک میکند سوخت و ساز بدن را در یک سطح متعادل نگه دارید.
مصرف کالری خود را بیشتر از ۵۰۰ کالری در روز کاهش ندهید. سعی کنید تعداد کالریهای سوزانده شده را با ورزش کردن افزایش دهید.
استرس مزمن میتواند سوخت و ساز بدن را کاهش دهد:
مطالعات و تحقیقات انجام شده نشان میدهد زمانی که استرس زیادی دارید متابولیسم شما کاهش پیدا میکند. استرس مزمن تولید بتاتروفین را تحریک میکند. همانطور که میدانید بتاتروفین پروتئینی است که مانع از انجام فعالیت آنزیمهای مورد نیاز برای شکستن چربی میشود. مطالعات دیگر نشان میدهد
زنانی که رویدادهای استرس زا را یک روز قبل از خوردن وعده غذایی پرچربی تجربه کرده اند، ۱۰۴ کالری کمتر از سایر افراد میسوزانند. همچنین زنانی که سطح استرس بالایی دارند سطح انسولین بیشتری نیز خواهند داشت و همین امر به ذخیره شدن چربی کمک میکند. این اثرات منجر به افزایش وزن در طول سال میشود.
روزه داری متناوب میتواند مفید باشد:
محققان نشان داده اند که روزه داری یک روز در میان که در آن یک روز بدون محدودیت غذا خورده میشود و سپس ۵۰۰ کالری در روز بعد مصرف میشود، قادر است وزن افراد را کاهش دهد. زنانی که از این برنامه به مدت هشت هفته پیروی کردهاند، توانستهاند وزن خود را حدود ۶ کیلوگرم کم کنند.
این تحقیق در دانشگاه شیکاگو انجام شده است. نویسنده این مطالعه دکتر کریستا وارادی در این باره میگوید: زمانی که تغییرات ایجاد شده در نرخ سوخت و ساز بدن در زمان استراحت این افراد را با افرادی که وزن خود را با کمتر کردن مصرف کالری خود در حدود ۲۵ درصد کاهش داده اند مقایسه کردیم،
تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد. بعد از چند روز اول، بیشتر زنانی که در گروه روزه داری یک روز در میان(متناوب) قرار داشتند هیچ حس گرسنگی را گزارش نکردند. اما دکتر هنسورد در این باره هشدار میدهد و معتقد است برای تعیین اثرات طولانی مدت چنین استراتژیهایی باید تحقیقات بیشتری انجام شود. اگر قصد دارید از چنین رویکردی استفاده کنید حتما با پزشک خود مشورت نمایید.
کاهش وزن باید به روش مناسب انجام گیرد:
شکی نیست که آموزشهای قدرتی بهترین روش برای مبارزه با کاهش متابولیسمی است که در اثر پیری رخ میدهد اما تحقیقات جدید نشان میدهد زمانی که شما اضافه وزن پیدا میکنید، ایده آل ترین روش انجام آهسته و پایدار چنین تمریناتی است. بعد از دو یا سه دقیقه بهتر است استراحتی داشته باشید.
این موضوع میتواند رشد عضلات را بیشتر کند. مهم ترین نکتهای که باید مد نظر داشته باشید این است که چنین تمریناتی را تنها هفته ای دو یا سه بار انجام دهید. برای اینکه مزایای بیشتری دریافت کنید، آموزشهای قدرتی خود را با تمرینات HIIT (High-Intensity Interval Training یا به اختصار HIITبه معنی تمرینات با شدت بالا در بازههای زمانی کوتاه میباشد) همراه کنید.
پروتئین یک موضوع کلیدی است:
حتما شما نیز شنیدهاید که میگویند هرچقدر عضلات بیشتری داشته باشید، کالری بیشتری خواهید سوزاند. همانطور که میدانید پروتئین برای رشد عضلات ضروری است و از شکستن بافتهای عضلانی جلوگیری میکند. بیشتر متخصصان بر این باورند که مصرف پروتئینها باید به صورت منظم در طول روز توزیع شده باشد. شما میتوانید تنها ۴ الی ۶ اونس پروتئین را همزمان میل کنید.
باید بدانید که اگر در یک زمان واحد، پروتئین بیشتری مصرف کنید، مقدار اضافی به صورت چربی ذخیره خواهد شد. مطالعه انجام شده در سال ۲۰۱۴ نشان میدهد افرادی که در هر وعده غذایی ۳۰ گرم پروتئین مصرف کرده اند؛ ۲۵ درصد سنتز پروتئین بهتری نسبت به افرادی داشته اند
که در هر وعده ۹۰ گرم پروتئین مصرف نموده اند. به گزارش پارس ناز شما میتوانید پروتئین مورد نیاز بدن خود را از گوشت بدون چربی، غذاهای دریایی؛ تخم مرغ، انواع آجیل و حبوبات به دست آورید
گروه دین تبیان
تأثیرات ژنتیکی لقمه حرام بر نسل ها
انسان از دو بعد روح الهی و جسم مادی تشکیل یافته است، از این رو نوع غذا و موادی که برای حیات مادی خود به دست می آورد، تأثیر مستقیم و وضعی بر حیات روحانی و الهی او دارد.
تحریف باورهای دینی عصر پیامبر اکرم
یکی از انحرافات اجتماعی عصر امام حسین (علیه السلام)، تحریف باورهای دینی و تخریب ارزشهای اسلامی عصر پیامبر (صلی الله و علیه و آله) و کم رنگ شدن نظارت اجتماعی بود.
تعداد واقعی یاران امام حسین علیه السلام در کربلا/مصاحبه
اما اینکه هفتاد و دو نفر که بیشتر جلوه کرده است بخاطر همین است که این هفتاد دو نفر یاران اصلی هستند که امام حسین علیه السلام به ایشان فرمود من یارانی بهتر از شما سراغ ندارم و خاندانی بهتر از شما نمی شناسم. اینها قبل از پیوستن سایر افراد است.
دلاوری و نحوه شهادت حضرت ابالفضل العباس علیه السلام!
آنچه که حضرت عباس را متمایز ساخته است آن بصیرت فوق العاده ایشان است که به فرموده امام صادق علیه السلام یا امام سجاد در مورد ایشان گفته شده است ، کان که نافذ البصیره، یعنی بسیار با بصیرت بود.
چه کسی سر مطهر امام حسین علیه السلام را جدا کرد؟
وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام وقتی تنها شد، یک تنه به میدان رفت، ناقل هم حُمید بن مسلم است که وقایع نگار لشگر دشمن بود، می گوید چنان حضرت با هیبت و عظمت هجوم می آورد که لشگر ما مثل گروهی از ملخ ها که می گریزند، به هم می ریختند و اصلا نشان نمی داد که این مرد تشنه است و این همه داغ دیده است.
گریه سکینه بر شهادت پدر
امام حسین تشنه شد و تشنگی اش شدت یافت. نزدیک فرات شد تا آب بنوشد. مردی از «بَنی اَبانِ بنِ دارِم» گفت: «وای بر شما. میان او و آب فاصله بیاندازید، تا پیروانش به سوی او نیایند.» آن ها فاصله انداختند. امام فرمود: «خداوندا تشنه اش گردان.»
امید و نظم در واقعه عاشورا
واقعه عاشورا با تمام سختی ها و مشقت ها، لحظه ای یاس و ناامیدی در وجود امام حسین (علیه السلام) به وجود نیاورد و حتی در میدان نبرد نیز امید در چهره و رفتار ایشان قابل مشاهده بود و سبب شد که امام تمام امور را بانظم اداره کنند.
گریه برای حسین(علیه السلام)، گریه انسان ساز!
گریه برای امام حسین (علیه السلام) با توجه به حقیقت خودشان نه اجر و پاداش، بالاترین مرتبه روحی انسان در ارتباط با امام بوده و این اشک از مقدس ترین دارایی های او محسوب می شود.
آیه ای از سر بریده، بالای نی تلاوت می شود!
تلاوت قرآن آن هم توسط سر بریده شده، عجیب و محال نیست ؛ زیرا امام بنده خاص خدا بود که مظلومانه به شهادت رسید و خدا برای نشان دادن آیت بودن او و ظالم بودن دشمنانش این کرامت را به او عطا فرمود.
کوهی از صبر در عاشورا !
آن چه می بینی بی تابت نکند. به خدا قسم این عهدی است که خدا از جد، پدر و عمویت گرفته است. این کشتگان در آسمان ها شناخته شده اند. برای قبر پدرت سیدالشهداء پرچمی برمی افروزند که با گذشت زمان هرگز نمی پوسد و از یاد نمی رود.
بایسته های تاریخ نگاری عاشورا
به منظور شناخت و تحلیل واقعه کربلا بررسی تمام ابعاد این حادثه ضروری است. درک اطلاعات این حادثه بسیار اهمیت داشته و موجب اراده در انسان شده و راهنمای حیات انسان می گردد.
رمانهای معروف ولز عبارتند از : ماشین زمان، جنگ دنیاها، مرد نامرئی، جزیرهی دکتر موریو و اولین انسان در ماه. گاهی اوقات از اچ.جی.ولز و ژول ورن به عنوان پدرانِ علمی تخیلی یاد میشود. او یک صلحگرا بود و آثار بعدیِ او بیشتر سیاسی بودند.
در اینجا داستان کوتاهی از او را میخوانیم، داستانی که گرچه پوسته آن ممکن اســت کهنه شده باشد، اما مفهوم اصلی آن، هیچگاه قدیمی نمیشود:
همه آوارگیها و مصائبی که در راه رسیدن به خوشبختی رفاه به یاری فناوریهای معجزهآسا میکشیم و در نهایت به جای شادمانی، تنها خسران و آشفتگی نصیب ما میشود!
الماسسازکاری داشتم که تا ساعت نـه شـب در«کـوچه دیوانخانه» معطلم کرد. سردرد مختصری آزارم میداد و رغبتی به تفریح و یا ادامه کار نداشتم. آن قـسمت از آسمان که دره تنگ و بسیار عمیق خیابان دیدنش را ممکن میساخت، نوید شب آرامـی را میداد و من تصمیم گـرفتم بـطرف«خاکریز» بروم و با تماشای آنهمه پرتو رنگارنگ روی آب رودخانه دیده را نوازش دهم و خاطرم را تسکین بخشم.
بدون شک این محل در شب بیشتر از هر وقت دیگری زیباست .تاریکی با مهربانی، تیرگیهای آب را پنهان میدارد، در حـالیکه پرتوهای دلپذیر آبی و نارنجی و زرد و مهتابی، درهم میآمیزند و در روی آب هزارن طرح جالب با رنگهای گونهگون پدید میآورند.از میان طاقهای«پل واتر لو» صدها نقطه درخشان بر دامنه خاکریز مـیتابد و بـر فراز نرده پل،برجهای خاکستری رنگ گلیسای «وست مینیستر»دیده میشود که باوقار به سوی ستارگان سر برافراشتهاند.
در تاریکی شب، رودخانه بیآنکه کوچکترین چیزی آرامش آنرا برهم زند با رقص پرتـوها را روی سـطح آن ناموزون سازد،به آرامی جریان دارد.
از کنار خود صدایی شنیدم:
- شب گرمی اســت.
سرم را گرداندم و نیمرخ مردی را دیدم که پهلوی من به دیواره پل تکیه داده بود.چهرهاش با وجود فرسودگی و رنـگ پریـدگی زشت نبود. یقه کتش را بر گردانده و دور گردن طوری سنجاق کرده بود که انگار یک لباس رسمی پوشیده اســت. فکر کردم اگر جوابش را بدهم به پرداخت کرایه یک تختخواب و پول یـک صـبحانه مـحکوم خواهم شد.
با کنجکاوی بـاو نـگاه مـیکردم: آیا او چیزی خواهد داشت که کفش آن به پولی بیرزد یا از آنهاست که از بیان داستان خود نیز عاجزند. در پیشانی و چشمهای او آثاری از هوشیاری دیده مـیشد و لب زیـرنش لرزش مـخصوصی داشت
گفتم:
«بله،بسیار گرم اســت ولی اینجا زیـاد احـساس گرما نمیکنیم.»
در حالیکه هنوز هم رودخانه را مینگریست گفت:
«بلی هوای اینجا مطبوع اســت»
و بعد از اندکی تامل ادامه داد:
«این سـعادتی اسـت کـه در لندن نصیب آدم میشود بعد از یک روز تلاش توان فرسا و کلنجار رفـتن با مردم و روبرو شدن با حوادث، اگر چنین گوشههای آرامی وجود نمیداشت معلوم نبود بکجا پناه میبردیم.»
«شما نـیز به یقین از تلاش توان فرسای زندگی نصیبی دارید و گرنه نمیتوانستید زنده بمانید. اما گمان نمیکنم به اندازه من در زنـدگی سـرخورده بـاشید و اعصابتان خرد شده باشد.گاهی اوقات من تردید میکنم که زندگی به ـاین هـمه زحمتش بیارزد. دلم میخواهد هوس شهرت و ثروت و مقام و همه چیز را به دور بیاندازم و پیشه بیدردسری در پیـش گـیرم. امـا میدانم که اگر از این هدف جاهطلبانه صرفنظر کنم دیگر هیچ چیز،جز پشیمانی مـداوم،بـرایم باقی نخواهد ماند.»
در اینجا خاموش شد.با تعجب زیادی به او نگاه میکردم،تـا بـه حال مـردی ندیده بودم که تا این حد نومید و فلاکتبار باشد.جامهاش ژنده و کثیف و موهای صـورتش بـلند و درهم بود.مثل این بود که چندین روز درون یک خاکروبهدان به سر آورده اسـت.بـا هـمه این اوصاف، او حالا از دردسرهای یک شغل بزرگ سخن میگفت. نزدیک بود استهزایش کنم. این مـرد یـا دیوانه بود یا با سخنانش بر بیچارگی خود طنز اندوهباری میزد.
گـفتم: «هـدفهای بـزرگ و مناسب عالی در ازای خود سختکوشی و دلهره هم بهمراه دارند. نفوذ،نیکوکاری و کمک به ضعفا و فـقرا، حـتی تـظاهر به این چیزها، نوعی تشخیص محسوب میشود…»
اینگونه شوخی کردن من بـسیار پسـت و رذیلانه بود.من درست به نقطه ضعف صحبتها و ظاهر او،حمله کرده بودم و خودم نیز از این عـمل مـتأسف شدم.
با سیمای فرسوده، اما بسیار آسوده متوجه من شد و گفت: «یـادم رفـت توضیح بدهم، حتما سوء تفاهم شده اسـت.»
آنـگاه لحـظهای چند مرا برانداز کرد و ادامه داد: «ماجرای مـن داسـتان مزخرفی اســت. میدانم حرفهایم را باور نخواهید کرد.اما گفتن آنها برای من مـایه تـسلی اســت. باید بگویم من کـار مـهمی در دست دارم، بـسیار مـهم، امـا دشواریها زیاد اســت.حقیقت اینست کـه… مـن الماس میسازم.»
گفتم:«تصور میکنم در حال حاضر بیکار باشید.»
با بیصبری گـفت: «از ایـنکه پیوسته مورد بیاعتمادی قرار میگیرم وازده شـدهام.»-در این موقع ناگهان تـکمههای کـت نکبتبارش را گشود و کیسه کرباسی کـوچکی را کـه باطنابی از گردنش آویزان بود بیرون کشید و از توی آن سنگ قهرهای رنگ کوچکی را خارج کـرد.آنـ را بدست من داد و گفت: «ببـینید،مـیتوانید بـفهمید این چیست؟».
یک سال پیـش مـن از لندن گواهینمامه علوم گـرفته بـودم و در زمینه فیزیک و سنگ شناسی معلوماتی داشتم. شیئی که او بدستم داده بود بیشباهت به الماس تـراش نـخوردهای از نوع سیاه نبود، اما حجمش بـزرگتر از حـد معمول بـود و به ـبزرگی نـوک انگشت شست میرسید.
آنـ را گرفتم یک هشتگوشه منظم بود بارویههای تراشیده که شباهت کاملی به گرانترین سنگهای قـیمتی داشـت. خواستم با قلمتراش خطی روی آن بیاندازم امـا بـیهوده بـود. سـاعتم را مـقابل نور چراغ گـرفتم، بـه آسانی خطی روی شیشه آن کشید.
با تعجب و کنجکاوی زیاد بصورت مصاحبم نگاه کردم و گفتم: «شباهت زیادی به المـاس دارد امـا المـاس اصل نیست.از کجا آوردهاید؟»
-«میگویم که خودم سـاختهام.لطـفا بـدهید بـه من».
بـا عـجله آنرا درجایش گذاشت و تکمههای کتش را بست. آنگاه با لحن مشتاقانهای آهسته گفت:
«حاضرم به قیمت صد لیره بشما بفروشم»
با شنیدن این جمله دوباره شک و سوءظن بـر من غلبه کرد. ممکن بود این یک تکه از آن سنگهای بسیار سخت بنام کراندوم Corundum باشد که تصادفا شباهتی به الماس یافته اســت. اگر الماس حقیقی باشد چگونه بدست این مرد رسـیده اسـت و چرا آنرا به این قیمت ارزان میفروشد؟
به چشمان همدیگر نگریستیم، نگاهش مشتاق و آرزومند بود. در آن لحظه من باور داشتم که این الماس واقعی اســت.ولی من هم آدم ثروتمندی نبودم و صـد لیـره برایم مبلغ قابل توجهی بود و ازاین گذشته هیچ مرد عاقلی حاضر نمیشد زیر این چراغ کمنور، الماسی از یک گدای دورهگرد خریداری کند.
بـا ایـن همه الماس به این درشـتی مـمکن بود هزاران لیره ارزش داشته باشد.در این هنگام فکر کردم که چرا از چنین الماسی درکتابها ذکری نشده اســت و نیز به یاد تردستی قاچاقگران افریقای جنوبی افـتادم و بـکلی از قصد خرید منصرف شـدم.
پرسـیدم:
-از کجا بدست شما افتاده اســت؟
-خودم ساختهام.
سرم را تکان دادم. درباره الماسهای مصنوعی «مواسان»چیزهائی شنیده بودم اما میدانستم که آنها بسیار ریز هستند.
سپس چـنین ادامـه داد:
– «بله،المـاس وقتی به دست میآید که کربن را در حرارت مخصوص و فشار معینی از سایر ترکیباتش جدا کنند»
در این هنگام صحبتش طـنین لرزان صدای گدایان را از دست داد و آهنگ شخص مطلع و تحصیل کردهای را به خود گـرفت:
-:«کـربن پس از جدا شدن متبلور میشود و در این صورت دیگر مثل سرب سیاه و گرد زغال نیست، بلکه یک تکه الماس کـوچک اسـت. این حقیقتی اســت که سالهاس دانشمندان بر آن واقف هستند اما تا بـحال هـیچ شـمییدانی نتوانسته اســت بطور دقیق، حرارت و فشار لازم را برای ذوب کربن بوجود آورد و در نتیجه الماسهاطی که آنها به طور مـصنوعی ساختهاند، ارزش گوهر حقیقی را نداشتهاند، گوش کنید آقا، من زندگیام را وقف ایـن کار کردهام،تمام زنـدگیام را…
…وقـتی شروع بکار کردم هفده سال داشتم و حالا سی و دو سال دارم، ابتدا خیال میکردم این کار حداکثر ممکن اســت ده یا بیست سال تمام فکر و نیروی یک نفر را به خود مصرف کـند، ولی اگر در این مدت موفق میشدم باز به زحمتش میارزید. فکرش را بکنید،اگر کسی لم کار را پیدا کند و الماس را بسازد، قبل از اینکه رازش بر ملا شود و الماسهایش به ارزش زغال تنزل یابد، کرورها لیره نـصیبش خـواهد شد.»
در اینجا مدتی درنگ کرد و منتظر اظهار دلسوزی من شد.چشمانش مشتاقانه میدرخشید. ادامه داد:
«تصورش را بکنید.من الان در مرز اینهمه ثروت هستم ولی وضعم همین اســت که میبینید.»
…وقتی بیست و یـکساله بـودم در حدود هزار لیره پول داشتم و میتوانستم از راه تدریس اندکی بر آن اضافه کنم و این پول برای ادامه تحقیقات من کافی بود. یکی دو سال در برلن روی موضوع مطالعه کردم و بعد از آن پیش خودم کار را ادامـه دادم.اشـکال کار،مکتوم نگاهداشتن موضوع بود.اگر کارهای من فاش میشد کسان دیگری نیز در صدد تقلید برمیآمدند و هیچ معلوم نبود که در این مسابقه زودتر پیروز شوم.
از طرف دیگر صلاح نـبود مـردم بـدانند که من بطور مصنوعی خـروار خـروار المـاس تهیه میکنم.از اینرو مجبور بودم همه کارها را به تنهایی انجام دهم.در ابتدا آزمایشگاه کوچکی داشتم، اما به زودی پولهایم ته کشید و مـجبور شـدم تـجربیاتم را در یک اطاق محقر و بدون تجهیزات ادامه دهم، اطـاقی کـه در آن روی حصیر پاره، میان وسایل کارم میخوابیدم.
پولهایم بسرعت تمام شد خودم را از همه چیز، به جز وسایل علمی-محروم میکردم، مدتی سـعی کـردم تـا از راه تدریس کار را دنبال کنم. اما من معلم خوبی نیستم زیـرا هیچ مدرک دانشگاهی ندارم و معلوماتم نیز، جز در زمینه شیمی، اندک اســت. بدین ترتیب مجبور بودم برای تهیه پول، کـه کـمترین مـقدار آن برای من ارزش حیاتی داشت وقت و نیروی زیادی مصرف کنم، اما هـر لحـظه به موفقیت نزدیکتر میشدم .
سه سال پیش، چگونگی به وجود آوردن فشار مناسب، سوخت لازم را با مقدار مـعینی از کـربن در یـک لوله تفنگ گذاشتم و سرش را با آب پر کردم، درش را محکم بستم و حرارت دادم.»
سکوت کـرد.
گـفتم: کـار خطرناکی بود.
گفت :«بله،لوله منفجر شد و تمام پنجرهها و بسیاری از وسائل کارم را خرد کـرد. ولی مـقداری گرد الماس درست شد .به نیت پیدا کردن طریقی برای تأمین فشار کافی جـهت مـتبلور ساختن مخلوط مذاب، به تحقیقاتی که «وبره» در آزمایشگاه باروت و شوره پاریس انجام داده اسـت دسـت یـافتم. او دینامیتی را درون یک استوانه محکم منفجر میکرد و چیزی شبیه الماس بدست میآورد.
این کـار،بـا توجه به ذخایر ناچیز من، هزینه سنگینی داشت اما به هر حال اسـتوانهای فـولادین مـطابق طرح او تهیه کردم. تمام مواد اصلی و مواد منفجره را توی آن ریختم، آتش کوره را افروختم و استوانه را بـا مـحتویاتش درون کوره گذاشتم و خودم بیرون رفتم تا اندکی گردش کنم.»
از این عـمل نـاشیانه او خـندهام گرفت.
گفتم «فکر نکردی ممکنست خانه را منفجر کند، کسان دیگری هم در خانه بودند؟»
بعد از مدتی تـامل جـواب داد:«ایـن عمل به نفع علم بود، در آن خانه یک میوه فروش دورهگرد در طبقه پاییـن و مـردی که نامههای درخواست اعانه مینوشت در اطاق عقبی و دو زن گلفروش در طبقه بالا زندگی میکردند. این کار شاید انـدکی بـیباکانه و همراه با بیاحتیاطی بود.اما احتمالا بعضی از آنان در خانه نبودند.»
وقتی بـرگشتم دسـتگاه میان زغالهای سرخ در جای خود باقی بـود و نـترکیده بـود.در اینجا من با مسالهای مواجه شدم. مـیدانید کـه زمان در مورد عمل تبلور عامل مهمی اســت.اگر عجله شود بلورهای ریزی بـدست مـیآید و مدت درازی وقت لازم اســت تـا بـلورها شکلی بـه خـود بـگیرند. تصمیم گرفتم دستگاه را ظرف دو سال سـرد کـنم و در این مدت بتدریج درجه حرارت را کم میکردم. دیگر پولی برایم نمانده بود در حـالیکه کـرایه اطاقه را نپرداخته بودم و کوره بزرگم هـم مثل شکم خودم احـتیاج بـه سوخت داشت ولی من دیناری پول نـداشتم.
نـمیدانید در این مدت که به کار ساختن الماس مشغول بودم چه فلاکتهایی کشیدم.مـدتی روزنـامه فروختم، مهتری کردم، شاگرد درشـگه ران شـدم، چندین هفته بـه کـار نشانی نوشتن روی پاکـتهای پسـتی اشتغال یافتم. مدتی هم شاگرد یک رفتگر شدم،یک هفته مطلقا آهی در بساط نـداشتم و بـه ناچار گدایی کردم. چه هفته مـنحوسی بـود.
یک روز،آتـش نـزدیک بـه خاموش شدن بود و مـن تمام روز را هیچ نخورده بودم. جوانکی که دخترش را بگردش میبرد، برای اینکه سخاوت خودش را به رخ دخـترش بـکشد، شش پنی به من داد. خدا را از این خـاصیتی کـه بـه بـشر داده اسـت شکر گزارم.
مـغازههای مـاهیفروشی چه بوی خوشی داشتند!ا ما من با حسرت از مقابل آنها گذشتم و آن پولها را برای خرید زغال خـرج کـردم تـا کوره را از نو گرم و روشن سازم. آه…گرسنگی واقـعا آدم را احـمق مـیکند.سـرانجام،سـه هـفته قبل،آتش را خاموش کردم و پس از دو سال استوانه را برداشتم و سرش را گشودم. هنوز آنقدر گرم بود که دست بیاحتیاطم را سوزاند.
مایع داخل کوره به توده شکننده و گداختهئی تبدیل شده بـود، آنرا روی یک صفحه آهنی چکش زدم و خردکردم. سه پاره الماس درش و پنج پاره ریز درون آن بود.در این وقت ناگهان در باز شد و همسایهام، همان مردی که نامههای درخواست اعانه مینوشت به درون آمد.مطابق مـعمول مـست بود.
گفت:«ای متقلب!»
گفتم:«باز مست کردهای؟»
گفت:«آدم رذل و پست!»
گفتم:«گورت را گم کن برو!»
چشمک شرورانهای زد و سکسکهای کرد. بدیوار تکیه داد و با وراجی گفت که چگونه به اطاق من نگاه مـیکرده و صـبح آنروز هم به پلیس اطلاع داده و آنها هم تمام اظهاراتش را یادداشت کردهاند.
گفت:«مثل اینکه جواهر درست میکنی!»
ناگهان دریافتم که باید از ایـن دخـمه فرار کنم.آری یا باید مـاجرا را بـه پلیس میگفتم و همه چیز را از دست میدادم یا اینکه به عنوان یک تبهکار متقلب توقیف میشدم. به روی مرد مست پریدم و یقهاش را گرفتم و با اندکی تـکان دادن بـه زمینش انداختم، آنگاه بسرعت المـاسها را جـمع کردم و گریختم. روزنامههای عصر پناهگاه مرا کارخانه بمبسازی نام بردند. من پول را دوست داشتم و نمیتوانستم این الماسها را از دست بدهم.وقتی نزد جواهرفروشان معتبر میرفتم از من میخواستند کمی صبر کنم، آنگاه درگـوشی بـه منشی خود میگفتند تا پلیس را خبر کند و من به ناچار معطل نمیشدم. یکبار شخصی را پیدا کردم که اموال مسروقه را میخرید، او به سادگی یکی از الماسها را که به دستش داده بودم غصب کرد و گفته کـه اگـر حرفی بـزنم مرا بهدست پلیس میدهد.
حال هم در حالی که الماسهایی به قیمت هزاران لیره برگردنم آویزان اســت با شکم گـرسنه و بدون پناه در این شهر سرگردانم. شما اولین نفری هستید که مـورد اطـمینان مـن واقع شدهاید. من محتاج همدردی شما هستم.»
توی چشمانم نگاه کرد.
گفتم:«دیوانگیست که در این شرایط آدم المـاس بخرد. گذشته از این،اکنون چند صد لیره پول همراه ندارم. ولی من داستان شما را تـا حـد زیـادی باور میکنم.تنها کاری که میتوانم بکنم این اســت که خواهش کنم اگر میلتان باشد فـردا بهاداره من بیایید.
با قیافه هوشیارانه گفت: «شما فکر میکنید من دزدم!به پلیـس خبر خواهید داد. من بـا پای خـودم بدام نخواهم افتاد.!
گفتم: ولی من مطمئنم که شما دزد نیستید. این کارت مرا بگیرید.لازم نیست در یک ساعت معین بیائید.هر وقت دلتان خواست بیایید.»
او کارت را گرفت و من مطمئنش کردم که قصد بـدی ندارم.
گفتم: به من اعتماد کنید و تشریف بیاورید.
سرش را با تردید تکان داد.و گفت:«-من این خوبی شمارا به نیکی جبران خواهم کرد، به طوری که تعجب کنید.به هر حال این راز را نگاه دارید…مـرا تـعقیب نکنید.»
از خیابان گذشت و در تاریکی از نظر ناپدید شد.بعد از آن هرگز او را ندیدم.
چندی بعد دو نامه از او دریافت داشتم که در آنها خواسته بود به نشانیهای معینی برایش پول بفرستم.من فکر کردم علاقلانهترین راه را برگزینم. یـک بـار هم وقتی که خانه نبودم به دنبالم آمده بود.بچه بازیگوش من او را مردی بسیار لاغر،کثیف و ژنده توصیف کرد که سرفههای شدیدی داشته اســت هیچ پیغامی نداده بود. ایـن آخـرین خبر من از او بود.
گاهی اوقات فکر میکنم الان چه به سرش آمده اســت. آیا او دیوانه زرنگی بود یا بدین نحو کلاهبرداری میکرد و یا اینکه براستی الماسها را خودش ساخته بود.وقتی بـه یاد ایـن فـرض اخیر میافتم بنظرم میآید کـه یـکی از بـزرگترین فرصتهای زندگیم را از دست دادهام.لابد او تابحال مرده اســت و الماسهایش-که تکرار میکنم یکی از آنها بدرشتی انگشت شست من بود-در گوشهای افـتاده اسـت.
شـاید هم زنده باشد و هنوز با سرگردانی برای فـروش مـتاعش تلاش میکند.گاهی اوقات، در آسمان آرام آرزوهایم او را میبینم که به ملایمت مرا از ترس و احتیاطی که بخرج دادم سرزنش میکند. گـاهی هـم فـکر میکنم کاش برای خرید الماسش پنج لیره پیشنهاد میکردم.