بخش نظارتی سرپرست بر کار نیروهای فروش، از مدیر فروش بیشتر اســت و مدیر فروش، نقش برنامه ریزی و سازماندهی را بر عهده دارد و به نوعی بُعد مدیریتی کارش افزایش می یابد، اما سرپرست باید روی مسیربندی متمرکز شود و بر کار فروشندگان نظارت داشته باشد و تعدد فروش روزانه محصول را کنترل کند. در رده های واحد فروش، سرپرست فروش نسبت به مدیریت فروش به مهارت های فنی بیشتری نیاز دارد، چرا که با رده های عملیاتی و نیروهای فنی در ارتباط اســت.
پس سرپرست فروش دارای مسئولیتی دو سویه اســت؛ هم با نیروهای فروش در ارتباط اســت و هم با مدیر فروش، و برای برنامه ریزی و سازماندهی بهتر باید به او کمک کند.
در مواقعی با توجه به معنای کنترل که برگردان به مسیر صحیح تعریف می شود، وقتی که راننده یا موزع یا ویزیتور مرتکب اشتباهی می شود، با توجه به نوع کار اشتباهی که انجام داده و شرایطی که در آن اشتباه رخ داده، با معلمی، تذکر، تشویق و تنبیه، نیرو را به مسیر اصلی باز می گرداند و یا در نهایت به این نتیجه می رسد که آن شخص، نیروی شایسته و مناسبی برای سازمان نیست و آموزش و کنترل و نظارت نتوانسته شخص را به راننده، موزع و ویزیتوری شایسته تبدیل کند و تیپ شخصیتی فرد مناسب این کار نیست و از ابتدا به خوبی انتخاب نشده اســت.
نکته اجرایی ساده ای نیز می توان افزود و آن دوره های آزمایشی برای نیروهایی اســت که در آغاز و یا حین استخدام، فعالیت می کنند. قطعا زیر نظر گرفتن نیروها، هم قابلیت ها را آشکار می سازد و هم نقایص و کاستی ها را. تشخیص زمان آزمایشی با چه کسی اســت؟ گاه اسیر رفتارهای کلیشه ای و ضوابط و قوانین و آئین نامه هایی هستیم که به زمان مشخص چند ماه اشاره می کند؛ در حالی که بهتر اســت بدانیم افراد می کوشند در همین ظرف زمانی مشخص، رفتارهای شان را متناسب با علائق سرپرستان هماهنگ سازند اما پس از اتمام دوره های آزمایشی عملا رفتارها تغییر می یابند.
سرپرستان باید به شدت مسئولیت پذیر باشند و بتوانند در نیروها انگیزه سازی کنند و با اطلاعات کاربردی و عملی و آموزش مفیدی که به فروشندگان می دهند، آنها را با انرژی مضاعف راهی بازار کنند تا در مسیرشان موفقیت بیشتری داشته باشند.
همچنین سرپرست باید نوع عملیات و فعالیت های رقبا را نیز پیگیری کند و گزارش دهد. او باید به مسئولیت مقایسه کنندگی در بازار را میان سازمان خود و سایر سازمان ها برای خود متصور شود. حجم و نوع فعالیت های سرپرستان فروش فوق العاده بالا و حساس اســت. با وجود این، بعضی از سرپرستان فروش به اشتباه تصور می کنند که با رسیدن به سمت سرپرستی، کارشان کمتر و استراحت و فراغت شان بیشتر شده اســت. ضروری اســت و به الزام، مسئولیت و انرژی سرپرست فروش از نیروهای زیرمجموعه اش بیشتر باشد و باید بازارگردی بالایی داشته باشد.
نکته آخری که می توان افزود این اســت که بعضی افراد در شغل فروشندگی خیلی موفق هستند اما در شغل سرپرست فروش اصلا موفق نیستند؛ در واقع به صورت فردی مدیریت بر خودشان قوی اســت اما این به معنای آن نیست که اگر فردی به خوبی خودش را مدیریت می کند و فروشنده خوبی اســت، پس الزاما سرپرست و یا مدیری قوی هم خواهد شد. خیلی از نیروهای فروش تصور می کنند حتما بعد از چند سال باید سرپرست فروش شوند؛ در صورتی که اینگونه نیست.
زنان بی سرپرست با مشکلات زیادی در جامعه روبرو هستند که میتوان این مشکلات را به سه دسته مشکلات اقتصادی، اجتماعی و عاطفی و روانی تقسیم کرد.
زنان بی سرپرست و مشکلات آنان یکی از آسیبهای اجتماعی است که در نتیجه آسیبهای دیگری همچون جنگ، طلاق، چند همسری، فوت، اعتیاد، مهاجرت و... به وجود میآید. تعداد زیادی از زنان بدون سرپرست یا سرپرست خانواده با مشکلاتی در جامعه روبرو میشوند که فراتر از مشکل بی سرپرستی آنان میباشد.
زنان بی سرپرست یا سرپرست خانواده زنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانواده و مسئولیت اداره اقتصادی و تصمیمگیریهای عمده را به عهده دارند. براساس تعریفهای موجود و پذیرفتهشده توسط سازمان بهزیستی کشور در خانوادههای ایرانی معمولا مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب میشود اما تحت شرایطی، چنین مسئولیتی بر عهده زنان (مادر) قرار میگیرد. زنان بیوه، زنان مطلقه (اعم از زنانی که پس از طلاق به تنهایی زندگی میکنند یا به خانه پدری بازگشتهاند ولی خود امرار معاش میکنند)، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظاموظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دختران بیسرپرستی که هرگز ازدواج نکردهاند) و همسران مردان از کارافتاده و سالمند، زن بی سرپرست محسوب میشوند.
زنان پس از بیسرپرست شدن، معمولا در برابر یکسری مشکلات قرار میگیرند. بسیاری از این زنان، از فقدان یک چتر حمایتی و تامین مالی و اجتماعی رنج میبرند. مشکلات زنان سرپرست خانواده و بی سرپرست را میتوان به سه دسته اقتصادی، اجتماعی و روانی تقسیم کرد.
مشکلات اقتصادی زنان بی سرپرست
مشکلات اجتماعی زنان بی سرپرست
مشکلات روانی و عاطفی زنان بی سرپرست
زنان سرپرست خانواده در مقایسه با دیگر زنان، از تحصیلات و مهارتهای فنی و آموزشی کمتری برخوردارند، بنابراین احتمال بالاتری وجود دارد که این زنان حتی در صورت انجام فعالیتهای اقتصادی، در مشاغل پست و با مزد کم مشغول به فعالیت شوند. کمک اصلی باید در چارچوب توانمندسازی آنان مورد توجه قرار گیرد. فرآیند توانمندسازی زنان در چارچوب مباحث توسعه اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر، راهی برای ورود زنان به فعالیتهای مشارکتآمیز اجتماعی است.
اگرچه در جامعه ما تسهیلاتی برای آسانتر کردن شرایط زندگی این قشر اندیشیده شده است، اما با توجه به وسعت و گستره مشکلاتی که این زنان با آن مواجهاند مانند درآمد پایین، تورم بالا، فقدان مهارتهای اجتماعی و شغلی و... موجب میشود این خدمات حتی در بهترین وجوهش هم نتواند پاسخگوی تمام مشکلات موجود باشد. به نظر میرسد که برای حل یا تخفیف مسایل این قشر باید تدابیر جدیتری به کار گرفته شود و چنین تدابیری هم تنها درصورتی میتواند مفید واقع شود که مبتنی بر مطالعات عمیق جامعهشناختی و روانشناختی و پی بردن به عمق این مسئله اجتماعی باشد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
میگنا: دکتر عبدالرضا فاضل متخصص جراح عمومی و فوق تخصص غدد سرطانی و بومی استان گلستان می باشد که مدتی نیز ریاست بیمارستان 5 آذر گرگان را برعهده داشت.
-
امید است با اتکال به خداوند متعال در انجام شایسته وظایف با رعایت قانون مداری، اعتدال گرایی و منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید موفق و سرافراز باشید.
دکتر سیدحسن هاشمی
وزیـر
بخش نظارتی سرپرست بر کار نیروهای فروش، از مدیر فروش بیشتر اســت و مدیر فروش، نقش برنامه ریزی و سازماندهی را بر عهده دارد و به نوعی بُعد مدیریتی کارش افزایش می یابد، اما سرپرست باید روی مسیربندی متمرکز شود و بر کار فروشندگان نظارت داشته باشد و تعدد فروش روزانه محصول را کنترل کند. در رده های واحد فروش، سرپرست فروش نسبت به مدیریت فروش به مهارت های فنی بیشتری نیاز دارد، چرا که با رده های عملیاتی و نیروهای فنی در ارتباط اســت.
پس سرپرست فروش دارای مسئولیتی دو سویه اســت؛ هم با نیروهای فروش در ارتباط اســت و هم با مدیر فروش، و برای برنامه ریزی و سازماندهی بهتر باید به او کمک کند.
در مواقعی با توجه به معنای کنترل که برگردان به مسیر صحیح تعریف می شود، وقتی که راننده یا موزع یا ویزیتور مرتکب اشتباهی می شود، با توجه به نوع کار اشتباهی که انجام داده و شرایطی که در آن اشتباه رخ داده، با معلمی، تذکر، تشویق و تنبیه، نیرو را به مسیر اصلی باز می گرداند و یا در نهایت به این نتیجه می رسد که آن شخص، نیروی شایسته و مناسبی برای سازمان نیست و آموزش و کنترل و نظارت نتوانسته شخص را به راننده، موزع و ویزیتوری شایسته تبدیل کند و تیپ شخصیتی فرد مناسب این کار نیست و از ابتدا به خوبی انتخاب نشده اســت.
نکته اجرایی ساده ای نیز می توان افزود و آن دوره های آزمایشی برای نیروهایی اســت که در آغاز و یا حین استخدام، فعالیت می کنند. قطعا زیر نظر گرفتن نیروها، هم قابلیت ها را آشکار می سازد و هم نقایص و کاستی ها را. تشخیص زمان آزمایشی با چه کسی اســت؟ گاه اسیر رفتارهای کلیشه ای و ضوابط و قوانین و آئین نامه هایی هستیم که به زمان مشخص چند ماه اشاره می کند؛ در حالی که بهتر اســت بدانیم افراد می کوشند در همین ظرف زمانی مشخص، رفتارهای شان را متناسب با علائق سرپرستان هماهنگ سازند اما پس از اتمام دوره های آزمایشی عملا رفتارها تغییر می یابند.
سرپرستان باید به شدت مسئولیت پذیر باشند و بتوانند در نیروها انگیزه سازی کنند و با اطلاعات کاربردی و عملی و آموزش مفیدی که به فروشندگان می دهند، آنها را با انرژی مضاعف راهی بازار کنند تا در مسیرشان موفقیت بیشتری داشته باشند.
همچنین سرپرست باید نوع عملیات و فعالیت های رقبا را نیز پیگیری کند و گزارش دهد. او باید به مسئولیت مقایسه کنندگی در بازار را میان سازمان خود و سایر سازمان ها برای خود متصور شود. حجم و نوع فعالیت های سرپرستان فروش فوق العاده بالا و حساس اســت. با وجود این، بعضی از سرپرستان فروش به اشتباه تصور می کنند که با رسیدن به سمت سرپرستی، کارشان کمتر و استراحت و فراغت شان بیشتر شده اســت. ضروری اســت و به الزام، مسئولیت و انرژی سرپرست فروش از نیروهای زیرمجموعه اش بیشتر باشد و باید بازارگردی بالایی داشته باشد.
نکته آخری که می توان افزود این اســت که بعضی افراد در شغل فروشندگی خیلی موفق هستند اما در شغل سرپرست فروش اصلا موفق نیستند؛ در واقع به صورت فردی مدیریت بر خودشان قوی اســت اما این به معنای آن نیست که اگر فردی به خوبی خودش را مدیریت می کند و فروشنده خوبی اســت، پس الزاما سرپرست و یا مدیری قوی هم خواهد شد. خیلی از نیروهای فروش تصور می کنند حتما بعد از چند سال باید سرپرست فروش شوند؛ در صورتی که اینگونه نیست.