یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 11:20
ساعت 9 و 22 دقیقه صبح امروز یک فروند هواپیمای مسافربری سپاهان که از مهرآباد به سوی طبس در حال پرواز بود در شمال فرودگاه مهرآباد و حاشیه شهرک آزادی سقوط کرد و تعداد زیادی از مسافران آن کشته شدند. 3 مصدوم حادثه نیز که دچار سوختگی وسیع شده بودند، به بیمارستان منتقل شدند. طبق گزارشها برخی مسافران از هواپیما به بیرون پرتاب شده بودند. اولین تصویر از این حادثه را در ادامه ببینید.
یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 11:50
صبح امروز یک فروند هواپیمای مسافربری سپاهان که از مهرآباد به سوی طبس در حال پرواز بود در شمال فرودگاه مهرآباد و حاشیه شهرک فرهنگیان سقوط کرد و تعداد زیادی از مسافران آن کشته شدند. تصاویری از این حادثه را در ادامه گردآوردهایم.
جام جم سرا: برخلاف شایعات مطرح شده، خلبان هواپیمای ایران 140 که صبح امروز در حوالی فرودگاه مهرآباد سقوط کرد، ایرانی بوده است.
از صبح امروز و همزمان با سقوط این هواپیما شایعاتی مبنی بر اینکه خلبان هواپیما روسی بود مطرح شده است.براساس اعلام مسئولان شرکت هواپیمایی سپاهان، خلبان این هواپیما، کاپیتان ایزدپناه بوده است.(مهر)
جام جم سرا:پس از پایان عملیات امداد و نجات در محل سقوط هواپیمای ایران 140 مشخص شد 37 نفر از مسافران و خدمه پرواز در محل سانحه جان باخته و یک نفر نیز پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده است.
همچنین در این سانحه 10 نفر مصدوم شدند که حال تعدادی از آنها وخیم گزارش شده است. از سوی دیگر بررسیها در این زمینه نشان داد هواپیما ساعت 9:18 صبح امروز فرودگاه مهرآباد را به مقصد طبس ترک کرده بود که خلبان 4 دقیقه پس از پرواز متوجه نقص فنی شده و قصد بازگشت به فرودگاه را داشت که با دیوار کارخانه شیشه مینا برخورد کرد.
مجیدی معاون وزیر راه در این باره گفت: هواپیما قبل از پرواز در سلامت کامل بوده و هیچ نقصی قبل از پرواز نداشت. تاکنون جعبه سیاه هواپیما کشف نشده است.
به گفته شاهدان، اجساد قربانیان دچار سوختگی شدید شده و قابل شناسایی نیستند. در حال حاضر خانواده قربانیان در محل سانحه حضور دارند.(مهر)
جام جم سرا: علی دالوندی یکی از بازماندگان این سانحه درباره سقوط هواپیما گفت: موتور راست هواپیما اندکی پس از برخاستن از باند فرودگاه مهرآباد از کار افتاد، هیچ گزارشی از سوی خلبان و خدمه ارائه نشد اما مشخص شد که هواپیما قصد بازگشت به فرودگاه را دارد.
وی افزود: ظاهراً موقع برگشتن، بال هواپیما به جایی برخورد کرده و دچار سانحه شد. این اتفاق حدود سه دقیقه پس از پرواز و بلافاصله پس از برخاستن رخ داد. من در صندلی بال سمت راست هواپیما نشسته بودم. هواپیما پس از سقوط به زمین آتش گرفت و ما دچار سوختگی شدیم.
به گزارش جام جم سرا، این مصدوم حادثه هوایی بر فراز فرودگاه مهرآباد تهران افزود: الان به کمک مرفین امکان صحبت کردن دارم.
از سویی دیگر پرسنل مذکور اورژانس بیمارستان پیامبران گفت: سی تی اسکن و اقدامات درمانی اولیه برای این مصدومان انجام شده و به علت شدت سوختگی، ۴ تن از مصدومان باقیمانده برای ادامه درمان به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری اعزام میشوند. (دنیای صنعت)
یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 17:43
سقوط یک فروند هواپیمای مسافربری «ایران ۱۴۰» که از تهران عازم طبس بود اما به مقصد نرسید، افزون بر به جا نهادن کشته، مصدومانی داشت که بشدت دچار سوختگی شدهاند. در میان مجروحان تعدادی شهروند که در نزدیکی محل سانحه مشغول کار یا در حال گذر بودند نیز صدمه دیدند. جدیدترین تصاویر از حادثه، مصدومان و خانوادههای نگران آنها را در ادامه گرد آوردهایم.
جام جم سرا: امیر مزرعتی، یکی از مجروحان سقوط هواپیما گفت: من تهیهکننده هستم و برادرم مصطفی کارگردان و تصویربردار برای تهیه مستندی به طبس میرفتیم که دچار این حادثه شدیم.
وی افزود: من، همسرم، برادرم و همسر و فرزند وی در این پرواز بودیم که خدا را شکر جزو معدود بازماندگان این حادثه تلخ هستیم. برادرم و همسر وی دچار درصد سوختگی بالایی شدند و در حال حاضر در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان شهید مطهری بستری هستند. محمد پارسا فرزند برادرم که یک سال و ۷ ماهه است وضعیت رضایتبخشی دارد.
به گزارش جام جم سرا، مزرعتی ادامه داد: همسرم شوکه شده است و من نیز موقع نجات دادن او دچار مشکل ریوی شدم، اما به هرحال ما به طور معجزهآسایی نجات پیدا کردیم.
وی گفت: دو نفر دیگر از گروه ما قرار بود ساعت ۱۳ امروز با قطار به طبس بروند. (فارس)
دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 12:53
دو مهندس فنی پرواز هواپیمای سقوط کرده دیروز درون هواپیما عکسی به یادگار در کنار هم گرفتهاند که تصویر کامل آن را در ادامه مشاهده میکنید. مهدی پناهی (چپ) و حسین رفیع زاده، مهندسین فنی پرواز دیروز تهران به طبس در سانحه مذکور جان خود را از دست دادند.
جام جم سرا: مونیکا دولیان، کنسول لهستان به روزنامه «پابلیکو» در پرتغال گفت که این اتفاق در «کابو دا روکا» در غربیترین نقطه پرتغال در ساحل اقیانوس اطلس، رخ داده است. صخره یادشده ۱۴۰ متر از سطح آبهای آزاد ارتفاع دارد. این محل در ۴۰ کیلومتری لیسبون، پایتخت پرتغال واقع شده است.
این زوج ۳۱ ساله که از سالها قبل در پرتغال زندگی میکردند، از نوار امنیتی رد شده و برای گرفتن عکس بهتر به لب پرتگاه رفتهاند. یک زوج گردشگر اسپانیایی حادثه را دیدهاند و بلافاصله کودکان را دور کرده و مقامهای محلی را در جریان گذاشتهاند.
به نقل از دویچه وله، عملیات گسترده برای یافتن جسد قربانیان همان روز نتیجه داد و این زوج در شکافهای صخره پیدا شدند اما اجساد آنها به دلیل شرایط بد جوی روز بعد بیرون کشیده شد.
حدیثه 13 آذر 72 متولد شد و از آن بهبعد دستهایش دیگر از دستان پدر جدا نشد. حدیثه که تب میکرد پدر تبدارتر بود، حدیثه که میخندید پدر خوشحال میشد. پدر که سمت معاونت بنیاد شهید در شهریار، مشغله زیادی را برایش موجب شده است، اولیننفری بود که حدیثه به او خبر داد در رشته رادیولوژی در دانشگاه تهران قبول شده است و آن روز پدر و دختر خندههایشان را تقسیم کردند. پدر و دختر آرزوهای زیادی داشتند؛ آرزوهایی که روز یکشنبه 19مرداد به باد رفت (جام جم سرا جزئیات آن خبر را پیشتر در مطلبی با عنوان «دختر دانشجو مسافر «ایران ۱۴۰» نبود اما قربانی حادثه شد» منتشر کرده که با کلیک روی لینک یا از طریق ستون اخبار مرتبط میتوانید به آن مطلب دسترسی یابید)
آن روز به محمد قاسمی خبر دادند دخترش در بیمارستان بستری است. او سریع خودش را به آنجا رساند و فهمید خبر خوبی در راه نیست و بالاخره این جمله را شنید: «متاسفم دخترتان مرگ مغزی شده است.»
محمد قاسمی هیچوقت تصور نمیکرد دخترش در یک خودرو قربانی هواپیما شود. او فکر نمیکرد دخترش شاهد سقوط یک هواپیما باشد. مرد راننده که تصور میکرد هواپیما در حال سقوط در جاده است سعی در نجات جان مسافرانش داشت اما تصادف کرد و حدیثه 21ساله جانش را همزمان با 39سرنشین هواپیمای ایران 140 از دست داد.
پدر حدیثه در لحظات آخر تصمیم گرفت واقعیت زندگی را بپذیرد و با اهدای اعضای بدن دخترش موافقت کند:
چطور در جریان تصادف حدیثه قرار گرفتید؟
من در اداره بودم که با تلفن دخترم با من تماس گرفتند. مردی پشت خط به من گفت «دخترتان تصادف کرده است. من گوشی او را پیدا کردهام اسم بابا را در آن دیدم و با شماره شما تماس گرفتم.» او گفت دخترم را به بیمارستان رسول اکرم بردهاند. من بلافاصله با همسرم تماس گرفتم و برادرانم را خبر کردم و خودم هم به سمت بیمارستان رسول اکرم راه افتادم. از همسرم خواستم دفترچه بیمه دخترم را بیاورد. در همین حین خانمی از حراست فرودگاه مهرآباد تماس گرفت و گفت حدیثه زمان سقوط هواپیما تصادف کرده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند اما نمیدانست کدام بیمارستان.
شما چطور بیمارستان را پیدا کردید؟
همه فامیل را خبر کرده بودم. تقسیم شدیم و بیمارستانها را گشتیم و در نهایت متوجه شدیم در بیمارستان شماره دو تامیناجتماعی بستری شده است.
وقتی با پزشک دخترتان صحبت کردید چه گفت؟
گفت وضع حدیثه خوب نیست و فعلا باید منتظر باشید خونریزی شدیدی کرده است. ما منتظر خبرهای خوب بودیم دستمان به جایی بند نبود و فقط میتوانستیم دعا کنیم.
چه زمانی متوجه شدید دیگر امیدی نیست؟
چندساعتی گذشت، بعدازظهر بود به من گفتند دخترم مرگ مغزی شده است البته با این صراحت نگفتند اول گفتند ضریب هوشیاریاش روی عدد سه است و این وضع خوبی نیست. بعد گفتند این یعنی مرگ مغزی. آنجا بود که احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد.
حدیثه تنها دختر شما بود؟
من یک دختر و یک پسر دارم. پسرم 11ساله است و حدیثه هم 21 سالش بود. او فرزند بزرگ و تنها دخترم بود.
مرگ تنها دخترتان قطعا وضعیت روحی بسیار سختی را برای شما درست کرده است. در آن شرایط چطور توانستید تصمیم به اهدای اعضای بدن فرزندتان بگیرید؟
همان لحظه بود که حس کردم دنیا برایم به آخر رسیده است، همه وجودم میلرزید و حالم خیلی بد بود اصلا نمیدانستم باید چه کنم، قدرت تصمیمگیری نداشتم. زندایی حدیثه که رابطه بسیار خوبی با او داشت و با هم دوست بودند به سمت من آمد و گفت: میخواهم حرفی بزنم که میدانم شاید به نظر بیخود باشد اما این خواسته حدیثه است و اگر حالا نگویم بعدا پشیمان میشوم. گفتم بگو. گفت حدیثه در سایت اهدای عضو ثبتنام کرده بود. او چندروز قبل این کار را کرد و به من هم گفت در جریان باشم. نمیخواستم قبول کنم دخترم برای همیشه از کنارم رفته است این حرف من را بههم ریخت. همسرم هم که بهشدت گریه میکرد و حال بدی داشت در همان وضع گفت حدیثه به من گفته بود قصد دارد چنین کاری بکند. کمی به این مساله فکر کردم اما اصلا نمیتوانستم قبول کنم. پارهتنم را از دست داده بودم و از عمق وجودم درد میکشیدم.
سرانجام چه زمانی تصمیم گرفتید رضایت خود را برای اهدای عضو اعلام کنید؟
چندساعتی گذشته بود همسرم با وجود حال بدی که داشت من را صدا زد و گفت باید حرف بزنیم گفت نکند این تعلل ما باعث شود وصیت دخترمان روی زمین بماند و مدیونش شویم.
دخترم برای کمک به فقرا ثبتنام کرده و ماهی 30هزارتومان از پول توجیبیاش را به صندوقی خیریه میریخت. دخترم هیچوقت درباره این کارش به من چیزی نگفته بود متاسفانه این روحیه بخشش و بزرگواری را زمانی متوجه شدم که دیگر دخترم در کنارم نبود |
ما باید واقعیت را قبول کنیم. باید بپذیریم حدیثه پیش ما نیست پس بگذار آخرین خواستهاش را برآورده کنیم. بعد از کمی صحبت با همسرم تصمیم گرفتیم رضایت خود را اعلام کنیم و با امضای برگههایی که دادند این رضایت اعلام شد.
عمل چطور انجام گرفت؟
چندساعت طول کشید تا تاییدیهها صادر شد و فردای آن روز ساعت 3 بعدازظهر بود که دخترم را به بیمارستان مسیح دانشوری بردند و عمل پیوند انجام گرفت. برای آخرینبار صورتش را بوسیدم، دستانش را در دستم گرفتم و موهایش را نوازش کردم مثل یک فرشته خوابیده بود. او را به اتاق عمل بردند و...
چند عضو بدن دخترتان پیوند زده شد؟
در کل 14 عضو بود. در حالی نبودم که جزییات را بپرسم اما علاوه بر هفت عضو اصلی، هفت عضو دیگر هم از قسمتهای مختلف بدنش برداشتند و پیوند زدند.
تصمیمی که گرفتید چه تاثیری روی غمی که داشتید گذاشت و آیا اگر بازهم حادثهای پیش بیاید همین کار را میکنید؟
ماه رمضان دخترم با مادرش به زیارت رفته و همانجا برای کمک به فقرا ثبتنام کرده و ماهی 30هزارتومان از پول توجیبیاش را به آن صندوق میریخت. دخترم هیچوقت درباره این کارش به من چیزی نگفته بود متاسفانه این روحیه بخشش و بزرگواری را زمانی متوجه شدم که دیگر دخترم در کنارم نبود اما از اینکه به وصیتش عمل کردم و متوجه شدم خداوند چه نعمتی به من داده بود بسیار آرام و خوشحال هستم. انگار هنوز هم حدیثه پیش من است و صدایم میکند بابا. هنوز زنگ صدایش در گوشم است. درد نبود دخترم را راحت تحمل میکنم و به او میبالم. البته این من نیستم که به حدیثه میبالم. ما خانوادهای بسیار ساکت و تودار هستیم و با افراد زیادی رفتوآمد نداشتیم وقتی مراسم تشییع حدیثه شد بهتزده بودم، آنقدر مردم آمده بودند و ما را دلداری میدادند که اصلا باور نمیکردم. میخواهم یک چیزی به مسوولان بگویم. باوجود اینکه مشکلات زیادی برای مردم وجود دارد اما آنها با همه وجودشان مهربانی را درک میکنند با اینکه حدیثه را نمیشناختند برای بدرقه دختری جوان که سعی داشت به همنوعانش کمک کند سنگتمام گذاشتند و ما را تنها نگذاشتند.(شرق)