۲۵ چیز که رهبران قدرتمند به کارمندان شان می گویند؛
به عنوان یک مدیر برای تقدیر و البته ارتقا انگیزه کارمندان تان چه چیزهایی به آنها میگویید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ رهبران قدرتمند به کارمندان شان چه می گویند؟ چگونه باید به اسرار رهبران قدرتمند جهان پی برد ؟ یک راه فوقالعاده برای قدم نهادن به دنیای نیروی رهبریتان آن است که شروع به گفتن چیزهایی کنید که قبلا نگفتهاید. هرچه بیشتر بتوانید از زبانتان آگاهتر شوید، رهبر موثرتری خواهید بود.
اغلب اوقات رهبران جدید آموختهاند که روی برنامهها، برآوردها و مراحل تمرکز کنند. همیشه نیاموختهاند که به انرژی تیمهایشان گوش کنند و خیلی کمتر مدیریت کنند.
رهبران جدید خیلی زیادی هستند که نیاموختهاند از همتیمیهایشان بپرسند ”حاالتان چطور است؟” یا وقتی کاری خارقالعاده انجام میدهند آنها را حمایت کنند. مایهی شرمندگی است، زیرا ایجاد اعتماد و انرژی خوب در یک تیم مهمترین وظیفهی یک مدیر است.
به عنوان یک مدیر میتوانید به راحتی خودتان را متقاعد کنید که آدمها سر کار میآیند چون استخدام شدهاند و از این رو نیازی نیست نگران باشید هر کسی در تیمتان چه احساسی دارد. اگر خسته هستند یا احساس پرکاری میکنند، بدا به حالشان! منطق قدیمی میگوید مشکل شما نیست، اما این منطق خطرناک است. مسلما مهم است که همتیمیهایتان چه احساسی دارند. انرژی آنها تنها انرژی در دسترس برای نیرو دادن به موفقیت تیمتان است.
محل کار یک مکان انسانی است. اولویت برتر به عنوان یک رهبر ایجاد و حفظ محیط اعتماد در دپارتمانتان است. این تنها شیوهای است که برای تیمتان اهمیت دارد. تنها راه برای آنکه تیمتان پیروز شود!
کسبوکار بر مبنای انرژی که اعضای تیمشان، شخصا و با یکدیگر، خلق میکنند اداره میشود. به محض آنکه انرژی بد شود – اغلب به این خاطر که محیط آدمها را زیر بار اهداف، سیاستها، و ترس فراگیر از ارتکاب اشتباه یا برانگیختن خشم یک مدیر، خورد میکند – میتوانید اتفاق افتادن هر چیز خوبی در تیمتان را به فراموشی بسپارید.
وقتی سبک مدیریت شما بر مبنای ترس باشد، در بهترین حالت، سازگاری بدون رغبت اعضای تیمتان را دریافت خواهید کرد.
برآورد و بودجه و طرح عملیاتی بدون نیروی حاصل از آدمهایی که به وقوع اتفاقات خوب علاقه دارند جایی نخواهد رفت. اگر میخواهید چیزهای خوبی تجربه کنید که یک محیط قابل اعتماد، ممکن میسازد – چیزهایی مانند نوآوری، همکاری و توجه شخصی به مشتریانی که کسبوکار فوقالعاده بر آنها تکیه دارد- کارمندانتان باید اهمیت دهند.
مهمترین سوخت برای هر سازمانی اشتیاق جمعی کارمنداناش برای انجام کاری باحال است، تنها به این خاطر که موفق بودن جالب است. جالب است پیروز شوی و جزیی از هدفی باشی که از هر کدام ما بزرگتر است. احساس خارقالعادهای است.
هر کسی که تا به حال در یک شرکت اعتمادمحور و انرژیمدار که به سوی هدفی بزرگ کار میکند، کار کرده باشد، میتواند به شما بگوید تجربهی آن چقدر لذتبخش بوده است. آدمها هرگز شغلهایی را که آنها را از ملالت روزمرگی خارج و به موج مثبت انرژی وارد کرد فراموش نمیکنند.
به همین خاطر است که مدیران خوب ذرات را مدیریت نمیکنند – آنها بر امواج تمرکز دارند. رهبران قدرتمند سعی نمیکنند هر ذرهی میکروسکوپی کار را اندازهگیری و مدیریت کنند. آنها با کارمندانشان مانند انسان برخورد میکنند و همکاران باارزش را دوست دارند. این تنها راه پیروزی به عنوان یک مدیر و موفقیت به عنوان سازمانی با هر انداز و در هر صنعتی است.
یک راه فوقالعاده برای شروع رهبری تیمتان از طریق اعتماد به جای ترس، آن است که با اعضای تیمتان مکالمات جدیدی را شروع کنید. این مکالمات جدید – مکالماتی دربارهی اعتماد و سایر” موضوعات انسانی اصلی“ که برای شخصیت جدید شما به عنوان رهبری اعتمادمحور اهمیت دارند – شکلهای جدیدی از ” چسب “ میان شما و اعضای تیمتان میسازد. این چسب همان اعتماد است. مکالمات جدیدتان نباید چیزهایی سنگین، یا ورود به مرزهای شخصی همتیمیهایتان باشد. شروع مکالمات انسانی با همتیمیهایتان بیش از هر چیز مسئلهی پایین آوردن گارد خودتان است.
به همین خاطر است که به عنوان رهبر باید به افکار و احساسات خودمان در طول روز توجه کنیم. باید هشیار و آگاه بمانیم تا بدانیم کی احساس پیروزی میکنیم، کی فرسودهایم، کی درماندهایم و کی ممکن است(در صورت بیدقتی) به خاطر استرس تیممان (که همان ترس است) چیزی زننده یا غیرضروری بگوییم.
هرکسی، مدیر یا غیر مدیر، که به وسعت بخشیدن به دایرهی ارتباطاتش علاقهمند است میتواند برای صحبت دربارهی چیزهای جدید از الگوهای مکالماتی دیرینه خارج شود، و بیشتر از صحبت کردن، گوش کنند.
در اینجا به ۲۵ چیز اشاره میکنیم که رهبران قدرتمند و مدیران فوقالعاده همیشه به همتیمیهایشان میگویند. کدام یک را میتوانید همین الان امتحان کنید؟
۱. ممنونم به خاطر آن ایدهی خارق العاده!
۲. میدانی، تو در این زمینه واقعا خوب هستی. خیلی خوشحالم روی این پروزه کار میکنی.
۳. چطور میتوانم کمک کنم هر چیزی که سر راهت هست برطرف شود؟
۴. اگر به مانعی برخوردی بگذار بدانم. موفقیت تو در اینجا برای من یک اولویت بزرگ است.
۵. جوابش را نمیدانم. نظر تو چیست؟
۶. من روی آن تعصب دارم، اما میخواهم از فکرهای تو بشنوم. مطمئنم آنها هم دیدگاهم را تقویت میکنند.
۷. گوش کن، من اعتماد دارم که تو این پروزه را به بهترین شیوهای که فکر میکنی انجام میدهی. لطفا طرح آن را بریز و به من نشان بده. بعد میتوانیم آن را تایید کنیم و بروی اجرایش کنی.
۸. دربارهی تغییر اولویتها از تو خواهشی دارم. وقت مناسبی است که دربارهی آن صحبت کنیم؟
۹. به خاطر تلاش خارقالعادهای که در آن ماموریت کردی باز هم ممنونم.
۱۰. متوجه شدم به تری نشان دادی چطور روی گزارش اصلاح فهرست اموال کار کند و آن را تحسین میکنم.
۱۱. در جلسهی کارکنان چه چیزی گفتم که تو را متوقف کرد؟ چهرهات تغییر کرد و میتوانستم ببینم تو را شگفتزده یا ناراحت کردم. میتوانی به من بگویی چه بود؟
۱۲. میدانم ناامید شدی که پروزه را متفاوت از آنچه تو پیشنهاد کردی سازماندهی کردیم، و میخواستم به تو بگویم که پیشنهاداتت را تحسین میکنم. میتوانم برایت دلایل اینکه تصمیم گرفتم پروژه را به صورت متفاوت برنامهریزی کنم، توضیح دهم. نمیخواهم احساس کنی نظراتت را نادیده میگیرم، و میخواهم همچنان نظراتت را به اشتراک بگذاری.
۱۳. چه کار میتوانم بکنم که برای تو مدیری قویتری باشم و بیشتر به تو کمک کنم؟
۱۴. میخواستم به تو بگویم از تو چیزهای زیادی یاد گرفتهام – خیلی ممنون!
۱۵. منتظر چه چیزی از من هستی، که هنوز با تو راجع به آن صحبت نکردهام؟
۱۶. به نظر میرسد ممکن است بین نقش تو و سارا، و اشتراک بین تعریف شغلی شما دو نفر سردرگمی وجود داشته باشد. لازم است راجع به آن حرف بزنیم؟
۱۷. چطور پیش میروی؟ حجم کارت چطور است؟
۱۸. میخواستم همین الان به تو بگویم که در جلسهی مدیران، همه ارائهی تو را دوست داشتند – کارت حرف نداشت!
۱۹. چه چیزی در شرکت میخواهی یاد بگیری که من میتوانم کمک کنم بیاموزی؟ میخواهی در تیم اجرایی چه کسی را ملاقات کنی؟ بگذار معرفیات کنم.
۲۰. میخواهم از ایدههای تو حمایت و آنها را ترویج دهم و به کمک تو نیاز دارم. میتوانی استدلالت را روی کاغذ پیاده کنی تا مرورش کنیم؟
۲۱. گوش کن، تو در این تیم فرد خیلی مهمی هستی. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات، حمایت و ابزارهایی را که نیاز داری دریافت میکنی. اگر این کار را نمیکنم به من بگو.
۲۲. میفهمی شرکت چطور پول در میآورد و سازمان چگونه کار میکند؟ میخواهم سوالاتت را بشنوم و به آنها جواب دهم چون هرچه بیشتر بدانی میتوانی در شغلت موثرتر باشی و ایدههای فوقالعادهی بیشتری داشته باشی.
۲۳. دیروز شنیدم با نمونهی مشتری دوباره برنامهریزی شده روز بدی داشتهای. از شنیدنش متاسفم. میخواهی دربارهی آن صحبت کنیم؟
۲۴. چطور میتوانم کمک کنم به اهدافت- اهداقت در این شغل و اهدافت در حرفهات – برسی؟
۲۵. تازگیها به تو گفتهام چقدر از کار کردن تو در اینجا سپاسگذارم؟ بگذار دوباره بگویم.
هرچه با همتیمیهایتان انسانتر باشید در آنها اعتماد بیشتری میسازید. بعد میبینید که کار آسانتر میشود، کیفیت فضا بهبود مییابد و اعتماد تیمتان به شما و یکدیگر سر به فلک میکشد!
۲۵ چیز که رهبران قدرتمند به کارمندان شان می گویند؛
به عنوان یک مدیر برای تقدیر و البته ارتقا انگیزه کارمندان تان چه چیزهایی به آنها میگویید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ رهبران قدرتمند به کارمندان شان چه می گویند؟ چگونه باید به اسرار رهبران قدرتمند جهان پی برد ؟ یک راه فوقالعاده برای قدم نهادن به دنیای نیروی رهبریتان آن است که شروع به گفتن چیزهایی کنید که قبلا نگفتهاید. هرچه بیشتر بتوانید از زبانتان آگاهتر شوید، رهبر موثرتری خواهید بود.
اغلب اوقات رهبران جدید آموختهاند که روی برنامهها، برآوردها و مراحل تمرکز کنند. همیشه نیاموختهاند که به انرژی تیمهایشان گوش کنند و خیلی کمتر مدیریت کنند.
رهبران جدید خیلی زیادی هستند که نیاموختهاند از همتیمیهایشان بپرسند ”حاالتان چطور است؟” یا وقتی کاری خارقالعاده انجام میدهند آنها را حمایت کنند. مایهی شرمندگی است، زیرا ایجاد اعتماد و انرژی خوب در یک تیم مهمترین وظیفهی یک مدیر است.
به عنوان یک مدیر میتوانید به راحتی خودتان را متقاعد کنید که آدمها سر کار میآیند چون استخدام شدهاند و از این رو نیازی نیست نگران باشید هر کسی در تیمتان چه احساسی دارد. اگر خسته هستند یا احساس پرکاری میکنند، بدا به حالشان! منطق قدیمی میگوید مشکل شما نیست، اما این منطق خطرناک است. مسلما مهم است که همتیمیهایتان چه احساسی دارند. انرژی آنها تنها انرژی در دسترس برای نیرو دادن به موفقیت تیمتان است.
محل کار یک مکان انسانی است. اولویت برتر به عنوان یک رهبر ایجاد و حفظ محیط اعتماد در دپارتمانتان است. این تنها شیوهای است که برای تیمتان اهمیت دارد. تنها راه برای آنکه تیمتان پیروز شود!
کسبوکار بر مبنای انرژی که اعضای تیمشان، شخصا و با یکدیگر، خلق میکنند اداره میشود. به محض آنکه انرژی بد شود – اغلب به این خاطر که محیط آدمها را زیر بار اهداف، سیاستها، و ترس فراگیر از ارتکاب اشتباه یا برانگیختن خشم یک مدیر، خورد میکند – میتوانید اتفاق افتادن هر چیز خوبی در تیمتان را به فراموشی بسپارید.
وقتی سبک مدیریت شما بر مبنای ترس باشد، در بهترین حالت، سازگاری بدون رغبت اعضای تیمتان را دریافت خواهید کرد.
برآورد و بودجه و طرح عملیاتی بدون نیروی حاصل از آدمهایی که به وقوع اتفاقات خوب علاقه دارند جایی نخواهد رفت. اگر میخواهید چیزهای خوبی تجربه کنید که یک محیط قابل اعتماد، ممکن میسازد – چیزهایی مانند نوآوری، همکاری و توجه شخصی به مشتریانی که کسبوکار فوقالعاده بر آنها تکیه دارد- کارمندانتان باید اهمیت دهند.
مهمترین سوخت برای هر سازمانی اشتیاق جمعی کارمنداناش برای انجام کاری باحال است، تنها به این خاطر که موفق بودن جالب است. جالب است پیروز شوی و جزیی از هدفی باشی که از هر کدام ما بزرگتر است. احساس خارقالعادهای است.
هر کسی که تا به حال در یک شرکت اعتمادمحور و انرژیمدار که به سوی هدفی بزرگ کار میکند، کار کرده باشد، میتواند به شما بگوید تجربهی آن چقدر لذتبخش بوده است. آدمها هرگز شغلهایی را که آنها را از ملالت روزمرگی خارج و به موج مثبت انرژی وارد کرد فراموش نمیکنند.
به همین خاطر است که مدیران خوب ذرات را مدیریت نمیکنند – آنها بر امواج تمرکز دارند. رهبران قدرتمند سعی نمیکنند هر ذرهی میکروسکوپی کار را اندازهگیری و مدیریت کنند. آنها با کارمندانشان مانند انسان برخورد میکنند و همکاران باارزش را دوست دارند. این تنها راه پیروزی به عنوان یک مدیر و موفقیت به عنوان سازمانی با هر انداز و در هر صنعتی است.
یک راه فوقالعاده برای شروع رهبری تیمتان از طریق اعتماد به جای ترس، آن است که با اعضای تیمتان مکالمات جدیدی را شروع کنید. این مکالمات جدید – مکالماتی دربارهی اعتماد و سایر” موضوعات انسانی اصلی“ که برای شخصیت جدید شما به عنوان رهبری اعتمادمحور اهمیت دارند – شکلهای جدیدی از ” چسب “ میان شما و اعضای تیمتان میسازد. این چسب همان اعتماد است. مکالمات جدیدتان نباید چیزهایی سنگین، یا ورود به مرزهای شخصی همتیمیهایتان باشد. شروع مکالمات انسانی با همتیمیهایتان بیش از هر چیز مسئلهی پایین آوردن گارد خودتان است.
به همین خاطر است که به عنوان رهبر باید به افکار و احساسات خودمان در طول روز توجه کنیم. باید هشیار و آگاه بمانیم تا بدانیم کی احساس پیروزی میکنیم، کی فرسودهایم، کی درماندهایم و کی ممکن است(در صورت بیدقتی) به خاطر استرس تیممان (که همان ترس است) چیزی زننده یا غیرضروری بگوییم.
هرکسی، مدیر یا غیر مدیر، که به وسعت بخشیدن به دایرهی ارتباطاتش علاقهمند است میتواند برای صحبت دربارهی چیزهای جدید از الگوهای مکالماتی دیرینه خارج شود، و بیشتر از صحبت کردن، گوش کنند.
در اینجا به ۲۵ چیز اشاره میکنیم که رهبران قدرتمند و مدیران فوقالعاده همیشه به همتیمیهایشان میگویند. کدام یک را میتوانید همین الان امتحان کنید؟
۱. ممنونم به خاطر آن ایدهی خارق العاده!
۲. میدانی، تو در این زمینه واقعا خوب هستی. خیلی خوشحالم روی این پروزه کار میکنی.
۳. چطور میتوانم کمک کنم هر چیزی که سر راهت هست برطرف شود؟
۴. اگر به مانعی برخوردی بگذار بدانم. موفقیت تو در اینجا برای من یک اولویت بزرگ است.
۵. جوابش را نمیدانم. نظر تو چیست؟
۶. من روی آن تعصب دارم، اما میخواهم از فکرهای تو بشنوم. مطمئنم آنها هم دیدگاهم را تقویت میکنند.
۷. گوش کن، من اعتماد دارم که تو این پروزه را به بهترین شیوهای که فکر میکنی انجام میدهی. لطفا طرح آن را بریز و به من نشان بده. بعد میتوانیم آن را تایید کنیم و بروی اجرایش کنی.
۸. دربارهی تغییر اولویتها از تو خواهشی دارم. وقت مناسبی است که دربارهی آن صحبت کنیم؟
۹. به خاطر تلاش خارقالعادهای که در آن ماموریت کردی باز هم ممنونم.
۱۰. متوجه شدم به تری نشان دادی چطور روی گزارش اصلاح فهرست اموال کار کند و آن را تحسین میکنم.
۱۱. در جلسهی کارکنان چه چیزی گفتم که تو را متوقف کرد؟ چهرهات تغییر کرد و میتوانستم ببینم تو را شگفتزده یا ناراحت کردم. میتوانی به من بگویی چه بود؟
۱۲. میدانم ناامید شدی که پروزه را متفاوت از آنچه تو پیشنهاد کردی سازماندهی کردیم، و میخواستم به تو بگویم که پیشنهاداتت را تحسین میکنم. میتوانم برایت دلایل اینکه تصمیم گرفتم پروژه را به صورت متفاوت برنامهریزی کنم، توضیح دهم. نمیخواهم احساس کنی نظراتت را نادیده میگیرم، و میخواهم همچنان نظراتت را به اشتراک بگذاری.
۱۳. چه کار میتوانم بکنم که برای تو مدیری قویتری باشم و بیشتر به تو کمک کنم؟
۱۴. میخواستم به تو بگویم از تو چیزهای زیادی یاد گرفتهام – خیلی ممنون!
۱۵. منتظر چه چیزی از من هستی، که هنوز با تو راجع به آن صحبت نکردهام؟
۱۶. به نظر میرسد ممکن است بین نقش تو و سارا، و اشتراک بین تعریف شغلی شما دو نفر سردرگمی وجود داشته باشد. لازم است راجع به آن حرف بزنیم؟
۱۷. چطور پیش میروی؟ حجم کارت چطور است؟
۱۸. میخواستم همین الان به تو بگویم که در جلسهی مدیران، همه ارائهی تو را دوست داشتند – کارت حرف نداشت!
۱۹. چه چیزی در شرکت میخواهی یاد بگیری که من میتوانم کمک کنم بیاموزی؟ میخواهی در تیم اجرایی چه کسی را ملاقات کنی؟ بگذار معرفیات کنم.
۲۰. میخواهم از ایدههای تو حمایت و آنها را ترویج دهم و به کمک تو نیاز دارم. میتوانی استدلالت را روی کاغذ پیاده کنی تا مرورش کنیم؟
۲۱. گوش کن، تو در این تیم فرد خیلی مهمی هستی. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات، حمایت و ابزارهایی را که نیاز داری دریافت میکنی. اگر این کار را نمیکنم به من بگو.
۲۲. میفهمی شرکت چطور پول در میآورد و سازمان چگونه کار میکند؟ میخواهم سوالاتت را بشنوم و به آنها جواب دهم چون هرچه بیشتر بدانی میتوانی در شغلت موثرتر باشی و ایدههای فوقالعادهی بیشتری داشته باشی.
۲۳. دیروز شنیدم با نمونهی مشتری دوباره برنامهریزی شده روز بدی داشتهای. از شنیدنش متاسفم. میخواهی دربارهی آن صحبت کنیم؟
۲۴. چطور میتوانم کمک کنم به اهدافت- اهداقت در این شغل و اهدافت در حرفهات – برسی؟
۲۵. تازگیها به تو گفتهام چقدر از کار کردن تو در اینجا سپاسگذارم؟ بگذار دوباره بگویم.
هرچه با همتیمیهایتان انسانتر باشید در آنها اعتماد بیشتری میسازید. بعد میبینید که کار آسانتر میشود، کیفیت فضا بهبود مییابد و اعتماد تیمتان به شما و یکدیگر سر به فلک میکشد!
ماهنامه پیشه و تجارت - سید محمدرضا متقی: «فقط با یک خرید حقوق چند میلیونی در ماه بگیرید!» تبلیغی که هم در فضای مجازی و هم میان مردم از آن سخن به میان می آید. اگر کمی کنجکاوی تان تحریک شود، چه از طریق لینک ها و چه از طریق تبلیغ گران، مطالب مختلفی ارائه می شود که برخی از آنها هر ایرانی را ذوق زده کرده و به آینده ای با رفاه مالی امیدوار می کند.
می توان به جرأت گفت که هر کدام از ما حداقل یک بار درگیر تبلیغات چی های این شبکه های بازاریابی شده و اصولا نکاتی را نیز به خاطر دارد. مطالبی که در چند مورد کلی مشترک هستند. از جمله آن که «اگر از ما (مثلا) صد هزار تومان خرید کنید، فراغ از کالاهایی که دریافت کرده اید، می توانید به بازاریابی هم بپردازید و از هر فروش پورسانت مشخص دریافت کنید. مثلا شما یک رستوران خوب را در محله خود نام ببرید. ما می گوییم باید از همین معرفی هم پول در آورد.»
بعد از اطمینان دادن از اینکه ما یک شرکت کلاهبرداری نیستیم، ادامه می دهد: «اولین کمپانی که به طور رسمی فعالیت بازاریابی چند سطحی را در سال 1930 آغاز کرد، کمپانی ویتامین کالیفرنیا بود که نام خود را در سال 1939 به نوترالایت تغییر داد. آمریکن وی (ام وی)، یک شرکت آمریکایی است که از تکنیک های بازاریابی شبکه ای استفاده می کند و مبادرت به فروش انواع محصولات شامل محصولات سلامتی، زیبایی و لوازم بهداشت در منزل کرده است.
طبق آمار معتبر در مورد این کمپانی، گزارش فروش 8.11 میلیارد دلار آمریکا در سال منتهی به 31 دسامبر 2013 (هفتمین سال پیاپی رشد شرکت) را دادند. خط تولید شرکت در سال 1974 طرح این شرکت فعالیت هرمی شناخته و از ادامه فعالیت شرکت جلوگیری شد. این شرکت برای رفع اتهام خود مدت چهار سال میلیون ها دلار برای هزینه های قانونی پرداخت کرد تا در نهایت در سال 1979، FTC (کمیسیون تجارت فدرال) رأی داد که AmWay یک Pyramids نیست.
در ادامه هم خواهند گفت: «از سال 79 (سال 2000 میلادی) فعالیت شرکت گلد کوئست در کشور ایران آغاز شد. رفته رفته رشد این شرکت با فریب مردم رو به فزونی گذاشت. با افزایش رشد این شرکت، شرکت های دیگری نیز پا به عرصه نهادند که نقطه مشترک تمام آنها فعالیت هرمی بود و محصول نقش چندانی در فعالیت های آنها نداشت. در واقع در این شرکت ها فقط پلن بود که فروخته می شد.
در سال 86 شرکت هایی همچون «سوئیس کش» پا به عرصه گذاشتند که دیگر عملا کارشان مالی گیم (بازی با پول) بود. در این سیستم بستر اینترنت در ایران بسیار به رشدشان کمک کرد. دولت در تمام این مدت در تلاش برای از بین بردن این شرکت ها بود اما مانند علف هرز با منحل شدن یک شرکت، در کنارش شرکت دیگری سر بر می آورد.
به مرور دولت متوجه شد تنها راه مبارزه با فعالیت های هرمی و مالی گیم، ایجاد یک بستر سالم و قانونی و شرعی برای فعالیت های نت ورک مارکتینگ واقعی که محصول محور باشد، است. به این ترتیب اساسنامه ای در این زمینه تهیه شد و به تصویب رسید. در این اساسنامه تلاش شد تمام ایرادات اقتصادی، قانونی و شرعی برطرف شود تا شاهد نت ورکی کاملا سالم در ایران باشیم. به این ترتیب وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد تمام شرکت هایی که تمایل به فعالیت در زمینه نت ورک مارکتینگ دارند باید نسبت به اخذ مجوز اقدام کنند. از آن زمان تاکنون شرکت هایی موفق به اخذ مجوز شده اند و در حال فعالیت در این تجارت هستند که شرکت ما هم یکی از آنهاست.»
بعد از این توضیحات زمان به طرح درآمد من می رسد «طرح درآمدی موضوعی است که در کنار ساختار مدیریتی و کیفیت محصولات سه ضلع اصلی مثلث موفقیت شرکت را تشکیل می دهد و زمانی که از موفقیت صحبت می کنیم، منظورمان موفقیت همه ارکان شرکت از مدیران و سهامداران شرکت تا شبکه فروش و حتی مصرف کنندگان نهایی محصول است. به همین دلیل ما در شرکت با آگاهی از اهمیت و حساسیت موضوع طرح درآمدی تلاش کرده ایم با بهره گیری از تجارب و استانداردهای جهانی و قوانین موجود در کشورمان، کامل ترین، منطقی ترین و پرسودترین طرح درآمدی را به علاقه مندان به همکاری پیشنهاد دهیم.»
هر کدام از ما با شنیدن این تبلیغات بی شک کمی وسوسه شده ایم که دریابیم نتیجه این همه توضیح چیست: «بر اساس نظر اکثر کارشناسان بازاریابی شبکه ای طرح درآمدی مطلوب در یک شرکت بازاریابی شبکه ای طرحی است که ترکیب متوازنی از پرداخت پداش به صورت Front End و Bck End ایجاد کرده باشد. با این توضیحات (به طور مثال) اگر دو نفر را به خرید کالای ا ترغیب کنید 15 درصد قیمت کالا به شما پرداخت خواهد شد. بعد اگر این دو نفر هر کدام کالا را برای دیگری بازاریابی کنند 10 درصد از فروش آنها بدون این که شما فعالیتی کرده باشید به حساب شما واریز می شود.»
حلال و حرام بازاریابی شبکه ای
بی شک یکی از دغدغه های اصلی درباره مسئله ای مانند بازاریابی شبکه ای، مسائل دین یو شرعی است. به ویژه که در دین اسلام و مذهب تشیع مطالب زیادی در باب منابع کسب درآمد به میان آمده است به صورتی که می توان به جرأت گفت در تمام کتب جامع فقهی و فتوایی، فصل یا کتابی با عنوان تجارت، مشتقاتش یا مترادف هایش مطرح شده است. به همین سبب سوالی را از دفاتر مراجع تقلید پرسیده ایم که شرح پاسخ های آن در ادامه می آید.
سوال: با توجه به متن آیین نامه مصوب معاونت توسعه بازرگانی که سال 88 پیرامون بازاریابی شبکه ای در اختیار مردم قرار گرفته است؛ آیا به نظر حضرت عالی کسب درآمد از این مسیر جایز بوده و آیا اکل مال به باطل است یا خیر؟ در توضیح بازاریابی شبکه ای و تفاوت اصلی آن با شرکت های هرمی نیز باید گفت بازاریابی شبکه ای به فعالیتی اطلاق می شود که کالاهای مصرفی را در اختیار مردم قرار می دهد، بر عکس شرکت های هرمی که اصولا کالای مورد نظرشان، کالاهای سرمایه ای بوده و به صورتی، حتی آن شیء به دست مشتری نمی رسید، چه برسد که مورد استفاده وی قرار گیرد. بازاریابان هم به واسطه خرید مشتری پورسانت دریافت می کنند. حال اگر چند بازاریاب را زیرمجموعه خود قرار دهند، از هر فروش آنها نیز پورسانتی به بازاریاب سرشاخه داده می شود.
آیت الله عبدالله جوادی آملی:
ایراد شرعی دارد و دریافت حقوق به این واسطه اکل مال به باطل است.
درآمد در بازاریابی شبکه ای هم در ازای فروش مستقیم کالا و هم در ازای فروش از طریق زیرمجموعه کسب می شود. نکته اصلی این است که دز درآمد حاصله از فروش در زیرمجموعه نباید پورسانتی دریافت شود چون اکل مال به باطل است اما اگر به واسطه عمل خود فرد، کسب درآمد صورت گیرد ایراد شرعی ندارد.
آیت الله جعفر سبحانی:
از نظر شرعی جایز نیست و نباید به آن اشتغال یافت.
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی:
بازاریابی به نفسه مشکلی ندارد و در جهان امروز رایج است اما بازاریابی که فردی از دسترنج دیگری بدون انجام فعالیت به معنای عام، اکل کند، ایراد شرعی داشته و درآمد حاصله شبهه ناک خواهد بود.
آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی:
اگر در مقابل کار خود پول می گیرد اشکال ندارد و اگر پول کار دیگران را می گیرد اشکال دارد. به صورتی که اگر صرفا منبع درآمد به خاطر کاری است که دیگری انجام می دهد و فرد اکل دخل و تصرفی در آن ندارد، فعل حرام است و مال اخذ شده حرمت شرعی دارد.
آیت الله یوسف صانعی:
اگر مشتری به کالا جهل دارد، معامله غرری است و اکل مال به باطل بوده اما اگر کالای خریداری شده در اختیار مشتری قرار گیرد و مورد مصرف وی باشد، خرید وی ایراد شرعی ندارد. حال حق دلالی و پورسانتی که معرف دریافت می کند، اگر واسطه اول بوده باشد، مانند حکم بازاریابی معمولی است اما اگر بدون فعالیت، انبارداری، تغییر در شکل و ... به کسب درآمد به واسطه بازاریابی سایرین بپردازد، مال به دست آمده شبهه ناک خواهد بود و احتیاط آن است که به آن همت نگمارید.
آیت الله ناصر مکارم شیرازی:
شرکت در این کار حرام و پول عاید از آن مباح نیست و در واقع نوعی کلاهبرداری مرموز برای تصاحب اموال دیگران است.
اگر هدف نوع افراد از خرید، مصرف کالا باشد نه صرف بازاریابی، در نهایت هم قیمت، بیش از قیمت اصل کالا نباشد و زیر نظر حکومت باشد، از باب خریداری ایرادی ندارد؛ درآمد حاصل از آن نیز اگر تنها مشمول بازاریاب فاعل بوده، بلا اشکال خواهد بود.
آیت الله حسین نوری همدانی:
این گونه فعالیت اقتصادی که هم آسیب زننده به اقتصاد کشور است و هم از نظر فردی، افرادی را به این عمل و اکل دسترنج دیگران تشویق می کند، اشکال شرعی دارد.
آیت الله حسین وحید خراسانی:
موارد مذکور توجیهات امر بوده و در اصل حکم که عدم جواز است، تاثیری نخواهد داشت.
با توجه به این پاسخ ها می توان دریافت مشکل اصلی از نظر شرع، نوع پرداخت های این ساختار است و کالای مورد خرید و فروش در جایگاه دوم قرار می گیرد و فارغ از مسیر صدور حکم حکومتی، تنها در صورتی می توان حکم شرعی برای این گونه فعالیت ها دریافت که سامانه پرداخت های این فعالیت اقتصادی سودمند، تغییرات جدی کند.
در پی حکم دادگاه اروپا به نفع یک شهروند اسپانیایی که خواستار حذف اطلاعات سابقش از گوگل بود، شرکت گوگل این امکان آنلاین را برای ثبت درخواست های کاربران خود ایجاد کرده است.
به گزارش تالاب در نخستین روز ثبت نام آنلاین درخواست های کاربران وب سایت گوگل برای فراموشی اطلاعات قدیمی شان، 12 هزار شهروند اروپایی با پر کردن این فرم آنلاین درخواست کردند اطلاعات و لینک های سابق آنها از این شبکه جهانی حذف شود.
ماجرا از این قرار است که یک شهروند اسپانیایی که پیشتر بدهکار بوده اما بدهی خود را تسویه کرده بود، با توجه به ثبت اطلاعات بدهی اش در سایت گوگل دچار مشکل شده بود و به همین خاطر به دادگاه اروپا شکایت کرده بود.
پس از حکم دادگاه اروپا به نفع این شهروند اسپانیایی بسیاری از شهروندان اروپایی با ارایه درخواست به سایت گوگل از این شرکت درخواست کردند ، اطلاعات سابق آنها از بزرگ ترین جستجوگر اینترنتی جهان حذف شود.
پیش بینی می شود صدها هزار کاربر گوگل با پر کردن این فرم از شرکت گوگل بخواهند اطلاعات قدیمی شان حذف شود.
در فرم اینترنتی شرکت گوگل از کاربران درخواست شده لینک هایی را که از نظر آنها قدیمی اند و باید حذف شوند، وارد کنند.
شرکت گوگل به منظور جلوگیری از سوء استفاده های احتمالی از همه کسانی که فرم را پر می کنند درخواست کرده اسکن کارت شناسایی عکس دار خود را نیز ارایه کنند.
۲۵ چیز که رهبران قدرتمند به کارمندان شان می گویند؛
به عنوان یک مدیر برای تقدیر و البته ارتقا انگیزه کارمندان تان چه چیزهایی به آنها میگویید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ رهبران قدرتمند به کارمندان شان چه می گویند؟ چگونه باید به اسرار رهبران قدرتمند جهان پی برد ؟ یک راه فوقالعاده برای قدم نهادن به دنیای نیروی رهبریتان آن است که شروع به گفتن چیزهایی کنید که قبلا نگفتهاید. هرچه بیشتر بتوانید از زبانتان آگاهتر شوید، رهبر موثرتری خواهید بود.
اغلب اوقات رهبران جدید آموختهاند که روی برنامهها، برآوردها و مراحل تمرکز کنند. همیشه نیاموختهاند که به انرژی تیمهایشان گوش کنند و خیلی کمتر مدیریت کنند.
رهبران جدید خیلی زیادی هستند که نیاموختهاند از همتیمیهایشان بپرسند ”حاالتان چطور است؟” یا وقتی کاری خارقالعاده انجام میدهند آنها را حمایت کنند. مایهی شرمندگی است، زیرا ایجاد اعتماد و انرژی خوب در یک تیم مهمترین وظیفهی یک مدیر است.
به عنوان یک مدیر میتوانید به راحتی خودتان را متقاعد کنید که آدمها سر کار میآیند چون استخدام شدهاند و از این رو نیازی نیست نگران باشید هر کسی در تیمتان چه احساسی دارد. اگر خسته هستند یا احساس پرکاری میکنند، بدا به حالشان! منطق قدیمی میگوید مشکل شما نیست، اما این منطق خطرناک است. مسلما مهم است که همتیمیهایتان چه احساسی دارند. انرژی آنها تنها انرژی در دسترس برای نیرو دادن به موفقیت تیمتان است.
محل کار یک مکان انسانی است. اولویت برتر به عنوان یک رهبر ایجاد و حفظ محیط اعتماد در دپارتمانتان است. این تنها شیوهای است که برای تیمتان اهمیت دارد. تنها راه برای آنکه تیمتان پیروز شود!
کسبوکار بر مبنای انرژی که اعضای تیمشان، شخصا و با یکدیگر، خلق میکنند اداره میشود. به محض آنکه انرژی بد شود – اغلب به این خاطر که محیط آدمها را زیر بار اهداف، سیاستها، و ترس فراگیر از ارتکاب اشتباه یا برانگیختن خشم یک مدیر، خورد میکند – میتوانید اتفاق افتادن هر چیز خوبی در تیمتان را به فراموشی بسپارید.
وقتی سبک مدیریت شما بر مبنای ترس باشد، در بهترین حالت، سازگاری بدون رغبت اعضای تیمتان را دریافت خواهید کرد.
برآورد و بودجه و طرح عملیاتی بدون نیروی حاصل از آدمهایی که به وقوع اتفاقات خوب علاقه دارند جایی نخواهد رفت. اگر میخواهید چیزهای خوبی تجربه کنید که یک محیط قابل اعتماد، ممکن میسازد – چیزهایی مانند نوآوری، همکاری و توجه شخصی به مشتریانی که کسبوکار فوقالعاده بر آنها تکیه دارد- کارمندانتان باید اهمیت دهند.
مهمترین سوخت برای هر سازمانی اشتیاق جمعی کارمنداناش برای انجام کاری باحال است، تنها به این خاطر که موفق بودن جالب است. جالب است پیروز شوی و جزیی از هدفی باشی که از هر کدام ما بزرگتر است. احساس خارقالعادهای است.
هر کسی که تا به حال در یک شرکت اعتمادمحور و انرژیمدار که به سوی هدفی بزرگ کار میکند، کار کرده باشد، میتواند به شما بگوید تجربهی آن چقدر لذتبخش بوده است. آدمها هرگز شغلهایی را که آنها را از ملالت روزمرگی خارج و به موج مثبت انرژی وارد کرد فراموش نمیکنند.
به همین خاطر است که مدیران خوب ذرات را مدیریت نمیکنند – آنها بر امواج تمرکز دارند. رهبران قدرتمند سعی نمیکنند هر ذرهی میکروسکوپی کار را اندازهگیری و مدیریت کنند. آنها با کارمندانشان مانند انسان برخورد میکنند و همکاران باارزش را دوست دارند. این تنها راه پیروزی به عنوان یک مدیر و موفقیت به عنوان سازمانی با هر انداز و در هر صنعتی است.
یک راه فوقالعاده برای شروع رهبری تیمتان از طریق اعتماد به جای ترس، آن است که با اعضای تیمتان مکالمات جدیدی را شروع کنید. این مکالمات جدید – مکالماتی دربارهی اعتماد و سایر” موضوعات انسانی اصلی“ که برای شخصیت جدید شما به عنوان رهبری اعتمادمحور اهمیت دارند – شکلهای جدیدی از ” چسب “ میان شما و اعضای تیمتان میسازد. این چسب همان اعتماد است. مکالمات جدیدتان نباید چیزهایی سنگین، یا ورود به مرزهای شخصی همتیمیهایتان باشد. شروع مکالمات انسانی با همتیمیهایتان بیش از هر چیز مسئلهی پایین آوردن گارد خودتان است.
به همین خاطر است که به عنوان رهبر باید به افکار و احساسات خودمان در طول روز توجه کنیم. باید هشیار و آگاه بمانیم تا بدانیم کی احساس پیروزی میکنیم، کی فرسودهایم، کی درماندهایم و کی ممکن است(در صورت بیدقتی) به خاطر استرس تیممان (که همان ترس است) چیزی زننده یا غیرضروری بگوییم.
هرکسی، مدیر یا غیر مدیر، که به وسعت بخشیدن به دایرهی ارتباطاتش علاقهمند است میتواند برای صحبت دربارهی چیزهای جدید از الگوهای مکالماتی دیرینه خارج شود، و بیشتر از صحبت کردن، گوش کنند.
در اینجا به ۲۵ چیز اشاره میکنیم که رهبران قدرتمند و مدیران فوقالعاده همیشه به همتیمیهایشان میگویند. کدام یک را میتوانید همین الان امتحان کنید؟
۱. ممنونم به خاطر آن ایدهی خارق العاده!
۲. میدانی، تو در این زمینه واقعا خوب هستی. خیلی خوشحالم روی این پروزه کار میکنی.
۳. چطور میتوانم کمک کنم هر چیزی که سر راهت هست برطرف شود؟
۴. اگر به مانعی برخوردی بگذار بدانم. موفقیت تو در اینجا برای من یک اولویت بزرگ است.
۵. جوابش را نمیدانم. نظر تو چیست؟
۶. من روی آن تعصب دارم، اما میخواهم از فکرهای تو بشنوم. مطمئنم آنها هم دیدگاهم را تقویت میکنند.
۷. گوش کن، من اعتماد دارم که تو این پروزه را به بهترین شیوهای که فکر میکنی انجام میدهی. لطفا طرح آن را بریز و به من نشان بده. بعد میتوانیم آن را تایید کنیم و بروی اجرایش کنی.
۸. دربارهی تغییر اولویتها از تو خواهشی دارم. وقت مناسبی است که دربارهی آن صحبت کنیم؟
۹. به خاطر تلاش خارقالعادهای که در آن ماموریت کردی باز هم ممنونم.
۱۰. متوجه شدم به تری نشان دادی چطور روی گزارش اصلاح فهرست اموال کار کند و آن را تحسین میکنم.
۱۱. در جلسهی کارکنان چه چیزی گفتم که تو را متوقف کرد؟ چهرهات تغییر کرد و میتوانستم ببینم تو را شگفتزده یا ناراحت کردم. میتوانی به من بگویی چه بود؟
۱۲. میدانم ناامید شدی که پروزه را متفاوت از آنچه تو پیشنهاد کردی سازماندهی کردیم، و میخواستم به تو بگویم که پیشنهاداتت را تحسین میکنم. میتوانم برایت دلایل اینکه تصمیم گرفتم پروژه را به صورت متفاوت برنامهریزی کنم، توضیح دهم. نمیخواهم احساس کنی نظراتت را نادیده میگیرم، و میخواهم همچنان نظراتت را به اشتراک بگذاری.
۱۳. چه کار میتوانم بکنم که برای تو مدیری قویتری باشم و بیشتر به تو کمک کنم؟
۱۴. میخواستم به تو بگویم از تو چیزهای زیادی یاد گرفتهام – خیلی ممنون!
۱۵. منتظر چه چیزی از من هستی، که هنوز با تو راجع به آن صحبت نکردهام؟
۱۶. به نظر میرسد ممکن است بین نقش تو و سارا، و اشتراک بین تعریف شغلی شما دو نفر سردرگمی وجود داشته باشد. لازم است راجع به آن حرف بزنیم؟
۱۷. چطور پیش میروی؟ حجم کارت چطور است؟
۱۸. میخواستم همین الان به تو بگویم که در جلسهی مدیران، همه ارائهی تو را دوست داشتند – کارت حرف نداشت!
۱۹. چه چیزی در شرکت میخواهی یاد بگیری که من میتوانم کمک کنم بیاموزی؟ میخواهی در تیم اجرایی چه کسی را ملاقات کنی؟ بگذار معرفیات کنم.
۲۰. میخواهم از ایدههای تو حمایت و آنها را ترویج دهم و به کمک تو نیاز دارم. میتوانی استدلالت را روی کاغذ پیاده کنی تا مرورش کنیم؟
۲۱. گوش کن، تو در این تیم فرد خیلی مهمی هستی. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات، حمایت و ابزارهایی را که نیاز داری دریافت میکنی. اگر این کار را نمیکنم به من بگو.
۲۲. میفهمی شرکت چطور پول در میآورد و سازمان چگونه کار میکند؟ میخواهم سوالاتت را بشنوم و به آنها جواب دهم چون هرچه بیشتر بدانی میتوانی در شغلت موثرتر باشی و ایدههای فوقالعادهی بیشتری داشته باشی.
۲۳. دیروز شنیدم با نمونهی مشتری دوباره برنامهریزی شده روز بدی داشتهای. از شنیدنش متاسفم. میخواهی دربارهی آن صحبت کنیم؟
۲۴. چطور میتوانم کمک کنم به اهدافت- اهداقت در این شغل و اهدافت در حرفهات – برسی؟
۲۵. تازگیها به تو گفتهام چقدر از کار کردن تو در اینجا سپاسگذارم؟ بگذار دوباره بگویم.
هرچه با همتیمیهایتان انسانتر باشید در آنها اعتماد بیشتری میسازید. بعد میبینید که کار آسانتر میشود، کیفیت فضا بهبود مییابد و اعتماد تیمتان به شما و یکدیگر سر به فلک میکشد!