چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 08:01
جام جم سرا- روز گذشته، پانزدهم اردیبهشت ماه، «روز شیراز» بود که یکی از شهرهای گردشگری برای ایرانیان و خارجیهای مسافر ایران به شمار میرود. به همین مناسبت تصاویری از برخی مناطق و آثار دیدنی آن را در ادامه پیش رویتان گذاشتهایم.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روابط عمومی رادیو فرهنگ، ویژه برنامه سینما سلامت هر روز تا 5 شهریور در ساعت های 11:30 و 18:30 با استقرار در پردیس چارسو اخبار و رویدادهای جشنواره فیلم سلامت را به اطلاع شنوندگان می رساند.
این برنامه در دو نوبت ظهر و عصر میزبان دست اندرکاران برگزاری این جشنواره و همچنین فیلم سازان و بازیگران سینما خواهد بود .
کارشناس مجری این برنامه علی جعفری و تهیه کننده آن مهدی دادجو است که از رادیو فرهنگ روی موج اف ام ردیف 106 و ای ام ردیف 585 پخش می شود.
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را *** کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور *** پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
(فروغی بسطامی، 1376، غزلیات) .
دل، ذرهای از ذرات وجود است که مظهر تجلی رحمت رحمانیهی پروردگار شده است. «کدام دلی است که مسرور به سرّی از اسرار محبت او نیست و کدام جانی است که منوّر به نور هدایت او نه. کدام خاطری است که خزینهی رازی از رازهای نهانی او نباشد و چگونه سینهای است که دفینهی رمزی از رمزهای پنهانی او نبود» (نراقی، 1369: 54) .
عالم بر اساس رحمت استوار بوده و غضب نیز مأموم رحمت است: «... یا من سبقت رحمته غضبه...» (مفید، 1413ق ب: 161) ؛ «... أنت الَّذِی تَسعَی رَحمَتُهُ أمَامَ غَضَبِه...» (امام علی بن الحسین (علیه السلام) ، 1376: 78) . هم رحمت خداوند از غضب او فزون تر است و هم امام جماعت همهی اسماء و صفات او. «قهر و عذاب در عالم، راهبرد اصلی و استراتژی خدا نیست؛ بلکه تاکتیک اوست جهت انبساط رحمت» (فعالی، 1392: 40) .
در تعالیم حیات بخش قرآن و عترت، نعمتهای مادی مانند ثروت، ازدواج، حتی ابر، باد، باران و... در خدمت بشر و وسیلهای برای جلب رحمت پروردگاراند: «کَتَب ربکم عَلَی نَفسه الرحمَه» (انعام/ 54) .
در ذیل محبت و عشق به ذات ربوبی، نکاتی وجود دارد که به اختصار بیان میشود:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
(حافظ، 1320: غزل 5) .
تا افراد اصلاح نشوند، جامعه صالح نمیشود. اصلاح جامعه وابسته به اصلاح اکثریت قابل توجهی از افراد جامعه است. تا جامعه از یک نظام فکری، رهبری الهی و التزام عملی برخوردار نباشد، به صلاح و تعالی نخواهد رسید.
محبت در چارچوب نظام فکری الهی و برای وصول به مقام قرب ربوبی، انسانها را به اوج مراتب معرفت میرساند.
ابوذر غفاری از ربذه به مکه آمد و به دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله) نائل شد که به تمام عقاید و عادتهای باطل پشت پا زد و آماده ی هر نوع مبارزه و جهاد شد... ابوذرها چه یافته بودد که این گونه متحول میشدند؟ ... در کدام مدرسه دوره ی منطق، کلام و فلسفه گذرانده بودند؟ ... آنها فهمیده بودند که درس عشق، در دفتر و کتاب و مدرسه آموختنی نیست (بهشتی، 1386: 231-230) .
ایسلند در مواد خام با کمبود مواجه است و بنابراین در این زمینه به شدت بر تجارت خارجی متکی است؛ صادرات کالاها و خدمات بیش از یک سوم GNP را در برمیگیرد. بزرگترین نسبت آن از ماهیگیری نشات میگیرد که مهمترین صادرات ایسلند است (40 درصد درآمد صادرات).
در اکتبر 2008 زمانی که سه بانک ایسلند دچار فروپاشی اقتصادی شدند، این کشور در صدر اخبار جهان قرار گرفت. ایسلند از رکود جهانی به شدت ضربه خورد و در نتیجه دولت این کشور باید وارد عمل میشد و کنترل بزرگترین بانکهای این کشور را برای عملیات نجات به عهده میگرفت.
تا آن زمان ایسلندیها از درآمد سرانهای بهرهمند بودند که از جمله بالاترین میزانها در جهان بود. (38000 دلار در سال 2007 و 39400 دلار در سال 2008). این کشور در یک دوره اقتصادی مثبت به سر برده است؛ رشد اقتصادی این کشور در سال 2007 معادل 5/ 2 درصد و بیکاری در میزان بسیار پایین یک درصد بود.
آخرین آمارها در سال 2015 درصد بیکاری بلندمدت در ایسلند را تنها یک درصد نیروی کار نشان داده است و نرخ مشارکت نیروی کار در این کشور 9/ 73 درصد در سنین 15 سال و بالاتر است. آمارها نشاندهنده این امر است که اقتصاد این کشور در این سالها شروع به بهبود کرده است و با افزایش شمار توریستها که برای بازدید از طبیعت منحصربهفرد ایسلند به آنجا میروند، نشانههایی از بهبود اوضاع اقتصادی در این کشور مشاهده میشود. جالب است بدانید که ایسلند تقریبا 100 درصد برق خود را از منابع تجدیدپذیر بهدست میآورد و تنها کشور دنیا در این زمینه است.
یکی از نکات جالب در فرهنگ ایسلند این است که بهطور مثال مادرانی که در کافه با دوستانشان قرار میگذارند، فرزندان کوچک خود را در کالسکه و بیرون کافه میگذارند و از پنجره مراقب آنها هستند. به این ترتیب کودک از سر و صدای داخل کافه بیدار نمیشود و از هوای تازه بیرون کافه استفاده میکند. این مساله هیچ جای نگرانی ندارد چرا که میزان امنیت در این کشور به شدت بالاست.
میزان جرم و جنایت در ایسلند به حدی پایین است که این کشور را در رده مسالمتآمیزترین کشورهای دنیا قرار داده است. دلیل این امر را میتوان در نبود اختلاف طبقاتی در ایسلند دانست. به طوری که میان طبقات مختلف اجتماعی آن هیچ تنشی صورت نمیگیرد.
ایسلندیها اهمیت بسیار زیادی به استقلال و خودکفایی میدهند. آنها از تعهد کاری قوی برخوردارند و ساعات کاری روزانه آنها از طولانیترین ساعات کاری در میان کشورهای صنعتی به شمار میرود. اختلاف درآمد در میان مردم آن از پایینترینها در جهان بوده و در زمینه برابری میان زنان و مردان نیز جایگاه بسیار خوبی را در میان کشورهای جهان به خود اختصاص داده است.
چند نکته:
• در ایسلند از نام کوچک همراه با نام پدری استفاده میشود و از کاربرد نام خانوادگی ممانعت به عمل میآید. بنابراین در ملاقات با همتای کاری خود استفاده از نام کوچک او مشکلی نخواهد داشت. مردمان ایسلند از القاب برای خطاب کردن یکدیگر استفاده نمیکنند.
• ساعات کاری در ایسلند از دوشنبه تا جمعه و از ساعت 8 صبح تا 4بعدازظهر در تابستانها و 9 صبح تا 5 بعدازظهر در زمستانها است.
• چند هتل بزرگ در ریکیاویک، پایتخت ایسلند وجود دارند که برای کنفرانسها و جلسات کاری مجهز و آماده هستند؛ گرچه ممکن است کنفرانسهای کوچکتر خارج از پایتخت برگزار شود.
• در جلسات کاری محکم دست دادن امری مرسوم است. حفظ تماس چشمی و دست دادن قبل و بعد از جلسه با همه افراد حاضر در جلسه ضروری است. در جلسات و مذاکرات ایسلندیها حاشیه نمیروند.
• بسیار مهم است که قرار ملاقاتها و زمان جلسات را از قبل زمانبندی کنید.
• ایسلندیها به شدت وقتشناس هستند. بنابراین رسیدن به موقع در جلسات و ترجیحا اندکی زودتر از زمان شروع لازم و ضروری است. اگر به هر دلیلی دیر به جلسه میرسید، فورا با میزبان خود تماس بگیرید.
• مردم ایسلند بهطور برابر به یکدیگر نگاه میکنند. بنابراین برای زیردستان ارائه نظرات یا انتقاد از افراد بالاتر سازمانی پذیرفته شده است.
• کارتهای ویزیت طی جلسه اولیه مبادله میشود. چون زبان انگلیسی بهطور گسترده در مجامع کسبوکار ایسلند صحبت میشود، یک سمت کارت ویزیتتان را حتما به زبان انگلیسی ترجمه کنید.
• شام کاری در ایسلند پذیرفته شده است و فرصتی برای همکاران برای ایجاد روابط شخصی و مورد اعتماد است. شامها میتوانند در جای عمومی یا در خانه برگزار شوند.
• مرخصی زایمان با حقوق در این کشور 90 روز است.
یکی از موارد بسیار متمایز نقش متفاوت حکومت سلطنتی یونان از دیگر مناطق است. یونان مسیر تاریخی خود را بدون یک اقتدار سلطنتی و از دل خود جامعه و در درجه نخست با کمک اشراف گشوده است.
نقش زنان در کسبوکار یونان
یونان یکی از پیشگامان تساوی حقوق زنان و مردان در محل کار است؛ بنابراین زنان خارجی که برای کار به این کشور میروند با احترام و برخورد مناسبی روبهرو میشوند. برای همکاران زن این بسیار مهم است که نسبت به سایر همکاران مرد رویکرد حرفهای داشته باشند و ارتباط منطقی را حفظ کنند.
با وجود اینکه هنوز هم قرار گرفتن زنان در سطوح بالای مدیریت سازمانهای یونانی متداول نیست، ولی بسیاری از شرکتهای چندملیتی، زنان یونانی را در جایگاه قدرت قرار میدهند.
بر اساس نتایج یک تحقیق که اخیرا توسط «بانک یونان» با همکاری «گروه اقتصاد دانشگاه آتن» صورت پذیرفته است، بازار کار یونان بهرغم این پیشگام بودن، همچنان فاصله زیادی تا تحقیق ایده برابری حقوق زنان و مردان دارد. زیرا زنان همچنان دارای حقوق و دستمزد یکسانی نسبت به مردان نیستند و برای پستهای مدیریتی و ردههای بالای سازمانی کمتر انتخاب میشوند.
براساس این تحقیق، میزان متوسط حقوق دریافتی زنان هنوز هم کمتر از 75 درصد میزان حقوق دریافتی مردان بوده که البته در مورد مشاغل هم سطح این میزان کمتر است، ولی در کل این روند در یونان رو به رشد است و در آینده نهچندان دور شاهد تساوی نسبی حقوق زنان و مردان خواهیم بود.
زنان خارجی که در این کشور کار میکنند، ممکن است از تعاریف مردان همکارشان نسبت به ظاهر و لباس خود متعجب شوند، ولی اینها همه بخشی از جذابیتهای یونان قدیم است که باید به همین صورت پذیرفته شود.
سبکهای پوششی در یونان
گذران اوقات فراغت تجاری در یونان
در یونان وعدههای غذایی کاری، نقش بسیار اساسی در ایجاد چرخه ارتباطات مهم ایفا میکند. این فرصتها ممکن است به راحتی در هنگام ناهار یا شام به وجود آید. ساعت ناهار معمولا از ساعت 2 بعدازظهر شروع شده و تا 4 یا 4:30 به طول میانجامد و زمان شام نیز حدودا قبل از 8:30 آغاز شده و 2 الی 3 ساعت طول میکشد. حتی یک دعوت ساده برای صرف قهوه میتواند به عنوان یک فرصت برای تعامل محسوب شده و یک تا دو ساعت از زمان را به خود اختصاص دهد.
توصیه میشود در هنگام صرف غذا، تا زمانی که همکار یونانی مسائل کاری را پیش نکشیده، درباره این بحث صحبت نکنید و صبر نمایید که خودش صحبت را شروع کند. غذاهای کاری معمولا فرصت مناسبی برای تحکیم روابط شخصی با طرف مقابل است. این فرصت نشان میدهد که آیا شما فرد مناسبی برای انجام معامله هستید، یا خیر.
با وجود اینکه میهمانان شما ممکن است یک ربع تا نیم ساعت تاخیر داشته باشند، (که امری مرسوم در این کشور به حساب میآید.) شما باید سعی کنید وقت شناس باشید، چون آنان به احترام شما تلاش میکنند که خوش قول باشند.میوههای تازه و سبزیجات نقش مهمی در سبد غذایی یونان دارند. همچنین با داشتن خط ساحلی بسیار طولانی، غذاهای دریایی نیز خیلی مصرف میشوند. گوشت سهم کمی در وعدههای غذایی داشته و بیشتر به عنوان غذای فرعی در کنار سبزیجات قرار میگیرد.
بهرغم اینکه در رستورانهای این کشور، مبلغی به عنوان حق سرویس به صورتحساب شما اضافه میشود، پیشنهاد میشود مبلغی حدود 10 درصد را به عنوان انعام روی میز بگذارید.
اَحَرونیم (Aharonim):
به معنای «متأخران»؛ این واژه به مراجع یهودی متأخر (پس از ریشونیم، یعنی از تدوین شولحان عاروخ در 1564) اطلاق میشود. (1)اسرائیل (Israel):
اسرائیل در چند معنا به کار میرود: 1. نام دیگر یعقوب؛ 2. قوم اسرائیل که از نسل دوازده فرزند یعقوباند؛ 3.سرزمین اسرائیل یا ارض مقدس (Eretz Yisrael) که به گفتهی تورات، خدا آن را به فرزندان ابراهیم (قوم اسرائیل) وعده کرده است؛ 4. دولت اسرائیل که در فلسطین بنیاد گذاشته شده است. در این کتاب، واژهی اسرائیل بیشتر به معنای دوم و سوم به کار رفته است. هر جا که معنای چهارم مراد بوده معمولاً «دولت اسرائیل» آمده است.اشکنازی (Ashkenazi):
یکی از دو جامعهی مهم یهودی در سرزمینهای آوارگی. این واژه برگرفته است از کلمهی عبری «اشکناز» به معنای «مردم شمال». در آغاز این واژه برای یهودیان آلمان به کار میرفت، اما بعدها لقب یهودیان شمال فرانسه، لهستان، روسیه و کشورهای اسکاندیناوی شد. امروز این واژه بیشتر به معنای یهودیان کشورهای غربی (اروپا و آمریکا) است. اشکنازیها با سفاریدها – دیگر جامعهی مهم یهودی سرزمینهای آوارگی – در مناسک عبادی، نحوهی تلفظ زبان عبری و ... تفاوت دارند.اگادا (Aggadah):
«روایت»؛ آن بخش از ادبیاتِ یهود که مشتمل بر هلاخا (شریعت) نیست. این بخش از سنت شفاهی شامل روایاتِ مربوط به کتابِ مقدس، تاریخ، اخلاقیات و نکات پندآموز و مانند اینها است. بخشی از تلمود دربردارندهی اگادا است.الجمع (Aljama):
«جمع»؛ از ریشهی کلمهی عربی «الجماعه»؛ جامعهی یهودی، به ویژه جوامع خودگردان یهودی در اسپانیا در قرون وسطا.آمورائیم (Amoraim):
جمع «آمورا» به معنای «شارحان و محققان». این واژه بیشتر به دانشمندان یهودی بابل و فلسطین در سدههای سوم تا ششم (اختتام میشنا تا پایانِ تلمود) اطلاق میشده است. آمورائیم به شرح میشنا و تفسیر کتاب مقدس میپرداختند. تعالیم آنان در تلمود و میدراشهای مختلف گردآوری شده است.اونس (Ones):
«اکراه». اونس اصطلاح حقوقی است که معنای گستردهای دارد و در حقوق یهود از عوامل رافع مسئولیت شمرده شده است. این واژه اجبار، ضرورت و اکراه معنوی را شامل میشود. اونس مهمترین عامل رافع مسئولیت در حقوق کیفری یهود است.بارَیتا (Baraita):
«اضافی»، «بیرون [از میشنای یهودا هناسی]» هر هلاخا، میدراش هلاخایی، سنت تاریخی یا اگادایی که در میشنا مندرج نیست. در تلمود بابلی این واژه به کار میرود تا بر دیدگاهی که مخالف دیدگاه میشنا است تأکید کند. یک بارَیتا با عبارت «ربیها چنین تعلیم دادند» یا «چنین تعلیم داده شده»، آغاز میشود. بزرگترین مجموعهی هلاخاییِ بیرون از میشنا عبارت است از توسفتا.بت دین (Bet din):
«خانهی دادرسی»؛ دادگاه حقوقی حاخامی. در دورانهای اخیر بت دین به دادگاههای مرکب از سه قاضی که دارای صلاحیت رسیدگی به موضوعات مدنیاند اطلاق شده است.بیت همیدراش (Bet ha-midrash):
«خانهی مطالعه»؛ مکتب دینی که در کنار هر کنیسهای قرار دارد و یهودیان در آن برای مطالعه، گفتوگو و نماز جمع میشوند.بت همیقداش (Bet ha-Mikdash):
بیتالمقدس؛ معبد اورشلیم که در سال 950 قم به دست سلیمان ساخته شد و آخرین بار در سال 70 م به دست رومیان ویران گشت.تلمود (Talmud):
«تعلیم»؛ حاصلِ مباحثات و شروحِ چند نسل از عالمان و فقهای یهودی (آمورائیم) بر میشنا در مدارس بابل و فلسطین در طی سالهای 220 تا 500 م. عالمان فلسطینی تلمود فلسطینی و عالمان بابلی تلمود بابلی را پدید آوردند. شرح این عالمان بر میشناگیمارا نام دارد و از مجموع میشنا و گمارا تلمود به وجود میآید.تنّائیم (Tannaim):
جمع «تنّا» به معنای «معلم»؛ این واژه دربارهی مدرسان شریعت شفاهی در سدههای اول و دوم میلادی به کار میرود. (واژهی «تنّا»، از کلمهی آرامی «تنی» (teni) به معنای «تعلیم دادن» گرفته شده است). دورهی تنّایی از زمان مرگ هیلل و شمّای (در حدود سال دهم میلادی) آغاز میشود و با نسلِ پس از یهودا هناسی (در حدود سال 220 میلادی) پایان مییابد.تَنَخ (TANAKH):
کتاب مقدس یهودی؛ حروف آغازین سه بخش اصلی کتاب مقدس یهودی، یعنی تورا (تورات)، نویئیم (کتاب انبیا)، و کتوویم (مکتوبات).تورات (Torah):
«تعلیم»؛ مجازاً به معنای «شریعت»، «قانون». تورات در چند معنا به کار میرود: 1. تورات در کاربرد خاص به منای اسفار پنجگانه، یعنی پنج سفر اولِ کتاب مقدسِ یهودی است (اسفار پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه)؛ 2. تورات گاه اشاره است به کل کتاب مقدس عبرانی (تَنَخ)؛ 3. گاهی نیز مراد از این واژه مجموعهی شریعت مکتوب و شریعت شفاهی است؛ 4. تورات در عامترین معنایش، همهی تعالیم و عرف و سنت یهودی را شامل میشود. در این متن هرگاه «تورات» به کار رفته، همان معنای اول مراد است.توسافوت (Tosafot):
«ضمایم»؛ مجموعهی تفسیرهای تلمود بابلی که عالمان فرانسوی و آلمانی در سدههای 12 تا 14 تألیف کردند و در چاپهای تلمود در کنارِ متن گِمارا میآید.توسفتا (Tosefta):
«ضمیمه«؛ «اضافه [بر میشنای یهودا هناسی]»؛ اثر تنّائیم به موازات میشنا و در تکمیل آن که در تاریخ آن به حدود سدهی دوم میلادی بر میگردد. توسفتا مانند میشنا شش بخش، به همان نامها، دارد.حاخام (Hakham):
«حکیم»؛ دانشمند تورات و حکمت؛ عنوانی برای عالمان ربانی. ن. ک. ربیحاخامی (Rabbinic):
ربانی، مربوط به ربیها (حاخامها). یهودیت حاخامی/ ربانی معتقد به تفسیر کتاب مقدس با شریعت شفاهی است، بر خلاف فرقهی قرائیم، که در قرن هشتم به وجود آمد و فقط کتاب مقدس عبری را معتبر میدانست.حِرِم (Herem):
«محرومیت»؛ مجازات محرومیت که تلمود آن را به رسمیت شناخت در شکلهای خفیف (نیدوی) و شدید (حِرِم) اعمال میشود. در صورت صدور چنین حکمی، رابطهی فرد محکوم به مجازات با دیگر افراد جامعه به شدت محدود میشود.حسیدیم (Hasidim):
در لغت به معنای «پارسایان»؛ نام فرقهای یهودی در فلسطین در قرن دوم پیش از میلاد. همچنین نام فرقهای که پیرو ربی اسرائیلبنالیعزر معروف به بَعَل شم طوو (قرن 18) بودند.حلیصا (Halizah):
«کندن»؛ آنگاه که مردی حاضر نمیشود همسر برادرش را که بیفرزند مرده است، به زنی بگیرد مراسم «کندن کفش» اجرا میشود. براساس سفر تثنیه، 25: 9-10 زن بیوه کفش آن مرد را از پایش درمیآورد و جلوِ او آب دهان میاندازد و میگوید: «بر مردی که اجاق خانهی برادرش را روشن نگه نمیدارد چنین شود.»دیاسپورا (Diaspora):
ن. ک. سرزمینهای آوارگیدیّان (Dayyan):
«قاضی»؛ لقب اعضای بت دین (دادگاه شرعی). در جمع: دیّانیم. رئیس این دادگاه آو بت دین نامیده میشود.دین (Din):
«دادرسی»؛ «قانون»، هم در معنای دینی و هم غیردینی آن. تصمیمات قانونی و قضایی. دین در معنای «قانون» شامل دو دسته احکامِ دینه مامونوت یعنی احکام مالی، و دینه نفاشوت یعنی قوانین کیفری میشود.راو (Rav):
ن. ک. ربیربّان (Rabban):
عنوانی بالاتر از ربی که در دوران میشنا (تنّائیم) به رهبر سنهدرین اعطا میشد.ربی (Rabbi):
به معنای «استاد من»، لقبی برای عالمان یهودی که در قرن اول برای اشاره به اعضای سنهدرین به کار میرفت. تا قرن پنجم، این واژه فقط در فلسطین به کار میرفت. در بابل از لقب «راو» استفاده میکردند که به همان معنا است. سپس معادل عالمانِ بسیاردان شد و همچنین این لقب برای رهبران جوامع یهودی به کار رفت (معادل حاخام).رسپونسا (Responsa):
«فتوا»؛ پاسخ مکتوبِ پرسشهایی که در جنبههای مختلف قانون یهودی از مراجع معتبر میشد. مجموعهی این پرسش و پاسخها در کتابی گرد میآمد که «مجموعهی فتاوا» (شِئِلوت او – تشووت) نام میگرفت.رِش گالوتا (Exilarch):
رأس الجالوت؛ رهبر جامعهی یهودی در بابل در خلال سدههای اول تا سیزدهم.ریشونیم (Rishonim):
به معنای «متقدمان»، «قدما»، این عنوان اشاره است به مفسران شریعت تلمودی پس از دورهی گائونی تا زمان تدوین کتاب شولحان عاروخ (حدوداً میانهی سدهی یازدهم تا شانزدهم). امروز، این اصطلاح بیشتر برای اشاره به دوران بین گائونیم و احرونیم به کار میرود.زوگوت (Zugot):
«جفتها»؛ لقب پنج جفت از عالمان یهودی که در دورهی تأسیس سنهدرین ادارهی آن را به عهده داشتند. رئیس سنهدرین ناسی نامیده میشد و قائم مقام وی، که رئیس دادگاه شرع بود، آو بت دین. دورهی زوگوت از میانههای قرن دوم ق م آغاز و در اوایل سدهی اول میلادی، با مرگ هیلل و شمّای (آخرین جفت) پایان مییابد.سال هفتم (Sabbatical Year):
ن. ک. شمیطاساوورائیم (Savoraim):
«حکما»؛ عالمان یهودی آخر دورهی تلمودی که به تنظیم و ویرایش تلمود پرداختند (سدهی ششم میلادی).سبت (Sabbath):
ن. ک. شباتسرزمین مقدس (Holy Land):
ن. ک. اسرائیلسرزمینهای آوارگی (Diaspora):
پراکندگی یهودیان از فلسطین و اقامت ایشان در سرزمینهای دیگر پس از تبعید بابلی (ق 6 ق م). پس از اینکه در قرن ششم ق م معبد اورشلیم ویران شد تعداد زیادی از یهودیان در بابل اقامت گزیدند. از دورهی حاکمیت یونانیان به بعد (ق 4 ق م)، یهودیان در سرزمینهای بسیاری از جمله کشورهای مسلمان و مسیحی زندگی کردند. در قرون وسطا یهودیان در شمال و غرب اروپا سکنا گزیدند و در این کشورها آزار بسیاری دیدند. سپس یهودیان به اروپای شرقی و بعد از آن به آمریکا مهاجرت کردند. پس از تشکیل دولت اسرائیل در قرن بیستم، بسیاری از ایشان به این کشور کوچیدند.سفاردی (Sephardi):
یکی از دو جامعهی مهم یهودی در سرزمینهای آوارگی، که در قرون وسطا در اسپانیا و سپس در پرتغال و کشورهای حوزهی دریای مدیترانه و برخی مناطق دیگر سکنا گزیدند. امروزه این واژه بیشتر دربارهی یهودیان کشورهای شرقی به کار میرود.سنهدرین (Sanhedrin):
«انجمن»؛ در ابتدای دورهی حاخامی، دادگاه مرکب از 71 قاضی دانشمند که سنهدرین کبیر (سنهدرین گِدولا) نام داشت، حکم دادگاه عالی و مرجع قانونگذاری را داشت. پیش از ویرانی معبد در سال 70 میلادی، این انجمن در معبد اورشلیم منعقد میشد. سنهدرین کوچک (سنهدرین قِطَنا) که مرکب از 23 قاضی خبره بود به دعاوی جنایی رسیدگی میکرد.سوفریم (Soferim):
«کاتبان»؛ دورهای از شریعت یهودی که از زمان عزرا (در قرن پنجم ق م)، هم زمان با تأسیس مجمع کبیر، آغاز میشود و تا میانههای قرن سوم قم، همزمان با اختتام کار مجمع کبیر، پایان مییابد.شبات (Shabbat):
«سبت»، «شنبه»؛ در لغت به معنای «تعطیل» و «استراحت» است. روز هفتم هفته در تقویم یهودی که تطعیل است و آداب و مراسم خاصی دارد. این روز از پیش از غروب آفتاب در روز جمعه آغاز میشود و با فرا رسیدن شب در روز شنبه پایان مییابد. شبات یادآور استراحت خدا پس از شش روز کار خلقت است (پیدایش، 2: 2).ده فرمان به رعایت این روز حکم کرده است( خروج، 20: 8- 11). کارکردن و نیز انجام 39 عمل در این روز ممنوع است. این روز روز عبادت، مطالعه و تزکیهی روح است.شمیطا (Shemittah):
«سال انفکاک»؛ «سال رهاسازی». هر هفت سال یکسال سال شمیطا است و براساس لاویان، 25: 3 به بعد، در این سال زمین نباید کشت شود. براساس تورات (تثنیه، باب 15)، در آخر هر هفت سال، قانون انفکاک اجرا میشود و طلبکاران دیگر حق مطالبهی طلب خود را ندارند.صدوقیان (Sadducees):
یکی از دو فرقهی مهم یهودی پیش از ویرانی معبد در سال هفتاد میلادی، صدوقیان برخلاف فریسیان فقط به شریعت مکتوب باور داشتند و شریعت شفاهی و تفاسیر حاخامی را رد میکردند. با ویرانی معبد این فرقه نیز از بین رفت.عگلا عروفا (Eglah Arufah):
«گردن زدن گوساله»؛ براساس تثنیه، 21: 1- 9، آنگاه که کُشتهای پیدا شود و قاتلش نامعلوم باشد، بزرگان و قاضیان باید بزرگانِ نزدیکترین شهر به محلِ یافتن جنازه را بخوانند و در آنجا با ذبح گوسالهای سوگند یاد کنند که ایشان وی را نکشتهاند و از کُشندهاش نیز خبری ندارند.عَگونا (Agunah):
زن شوهرداری که گمان به مرگ شوهرش رود، اما این امر مسلم نباشد. بدین دلیل که وی نمیتواند بیهمسریِ خود را اثبات کند حق ازدواج مجدد ندارد. گفتهاند که این از مسائل مشکلی است که در هلاخا راه حل روشنی برای آن پیشبینی نشده است.فتاوا (Teshuvot):
ن. ک. رسپونسافریسیان (Pharisees):
به معنای «پارسایان» یا«عزلتگزیدگان»؛ فرقهای از یهودیان که گفتهاند دنبالهی حسیدیم بودهاند. ایشان به شریعت شفاهی و تفسیر تورات باور داشتند. اندیشهی فریسی در تلمود و سایر آثار حاخامی ادامه یافت و اکنون رویکرد غالب یهودی است.قاهال (Kahal):
«جماعت»، «انجمن»؛ در اروپای شرقی این واژه به معنای جامعهی یهودی به کار میرفت. این جامعه حقوق مستقل داشت و برای برخی امور مدنی دارای صلاحیت بود.قبالا (Kabbalah):
«سنت». قبالا به معنای سنتی است که شخص به شخص انتقال یافته و از موسی نقل شده است. همچنین به معنای «عرفان»؛ تعالیم عرفانی یهودی که به ویژه از قرن دوازدهم شکل گرفت. مهمترین اثر قبالایی کتاب زوهر است.کارِت (Karet):
به معنای «ریشهکنی»، «نابودی»، «انقطاع»؛ مجازاتی که دادگاه آسمانی صادر میکند و تورات آن را برای بسیاری از گناهان تجویز میکند. این مجازات به صورت مرگ ناگهانی یا زودرس اجرا میشود. با این همه، کسی که مرتکب عملِ مستوجب کارِت شده است، اگر اجرای مجازات تازیانه را بر خود بپذیرد، از مجازاتِ کارتِ معاف میشود.کنست گدولا (Kenesset Gedolah):
«مجمعکبیر»؛ مجلس عالی قانونگذاری یهود که از اوایل دوران معبد دوم در سرزمین اسرائیل فعال بوده است. اعضای این مجلس 120 عالم یهودی بودند که قوانین متعددی را وضع میکردند. دورهی فعالیت کنست گدولا را دورهی سوفریم مینامند. امروزه مجلس شورای ملی دولت اسرائیل نیز کنست نام دارد و تعداد اعضای آن 120 نفر است.گائونیم (Gaonim):
جمع «گائون»، به معنای «عالیجناب»، «علامه»، «نابغه»؛ لقب رهبران جامعهی یهودی بابل در قرنهای ششم تا یازدهم میلادی (دورهی پساتلمود). با این همه، در سدههای 12 و 13 نیز عنوان «گائون» برای رهبران جامعهی یهودی در بغداد، مصر و دمشق به کار میرفت. سرانجام، این واژه لقب افتخارآمیز ربیهایی شد که در دانش تورات «علامه» بودند.گمارا (Gemara):
در لغت: «تکمیل» یا «سنت»؛ شرح و تکملهی آمورائیم بر میشنا؛ از جمه میشنا و گمارا تلمود پدید آمد.مکوت (Makkot):
«تازیانه»؛ طبق قاعدهی کلی هرجا که برای نواهی تورات مجازاتی لحاظ نشده است مجازات تازیانه اعمال میشود. و نیز نام یکی از رسالههای تلمود (از بخش سنهدرین). به تازیانهی غیرکیفری (تنبیهی) مکوت مردوت (makkot mardut) گفته میشود.میدراش (Midrash):
«مطالعه»، «تفسیر» (از واژهی دِرِش). از منابع قانونی حقوق یهودی. همچنین نام مجموعههایی از شریعت شفاهی که در پی تفسیر متون کتاب مقدساند. در میدراش دو رویکرد وجود دارد: میدراش هلاخایی (Halakhic Midrash) که در پی درک و بیان کاملِ شریعت کتاب مقدس است؛ و میدراش اگادایی (Aggadic Midrash) که هدفش استنتاجِ اصول اخلاقی، نکات پندآموز و اصول الاهیاتی از کتاب مقدس است. مهمترین میدراشهای هلاخایی عبارتاند از: مِخیلتا (برای سفر خروج)؛ سیفرا (برای لاویان) و سیفره (برای اعداد و تثنیه). مهمترین میدراش اگادایی برای تورات عبارت است از میدراش ربّا.میشنا (Mishnah):
«تکرار»، «مطالعه»، «آموزش». مهمترین مجموعهی شریعت شفاهی که ربی یهودا هناسی آن را در اواخر قرن دوم در شش بخش تدوین کرد.میصوا (Mitzvah):
«فرمان»، «حکم»؛ احکام کتاب مقدس یا ربیها. در حقوق یهود به فرمانهای امری (واجبات) میصووت عَسه (mitzvot aseh) و به احکام نهی کننده (محرمات) میصووت لُوتَعَسِه (mitzvat lo ta’aseh) میگویند. تورات حاوی 613 فرمان است که 365 فرمان دربارهی محرمات و 248 فرمان دربارهی واجباتاند.ناسی (Nasi):
به معنای «امیر»، «رهبر»؛ عنوانی که در تلمود برای رئیس سنهدرین به کار رفته است. او رهبر معنوی و نمایندهی سیاسی جامعهی یهودی بود. درجهی پایینتر از ناسی عبارت بود از آو بت دین («رئیس دادگاه»).ناگید (Nagid):
«امیر»، «پیشوا»؛ رهبر جامعهی یهودی در کشورهای اسلامی (به جز در دوران عباسیان از 750 تا 1258 م که لقب رِش گالوتا (رأس الجالوت) رواج داشت).نوولّی (Novellae):
به عبری: «حیدوشیم»؛ حواشی؛ تفسیر تلمود یا آثار بعدی حاخامی برای استنتاج نتایج و اصول جدیدی از متن.نیدوی (Niddui):
ن. ک. حِرِمهلاخا (Halakhah):
به معنای «قدم زدن»، راه و روش؛ بخشی از شریعت شفاهی که شامل قوانین و احکام دینی یهود (شریعت و حقوق یهود) است. مراجع حاخامی این قوانین را منقح کردند و توسعه دادند. این قوانین از نسلی به نسلی منتقل شد تا سرانجام ضرورت تدوین آن احساس گشت. مهمترین تدوین هلاخا در میشنا انجام گرفت.یووِل (Jubilee):
یوبیل؛ سال پنجاهم؛ براساس تورات (لاویان، 25: 8 – 16) سال بعد از هفت دورهی هفت ساله ( ن. ک. شمیطا) – یعنی سال پنجاهم – سال یووِل است. در این سال همهی املاک فروخته شده به صاحبان سابقشان بازگردانده میشوند، بردگان آزاد میگردند و کشت زمین ممنوع است. قوانین سال یووِل به تفصیل در رسالهی شریعتِ تلمود آمده است.پینوشتها:
1. معیار اصلی این فرهنگنامه عبارت است از:
Dan Cohn-Sherbod, The Blackwell Dictionary of Judaica.
ویژگی مردم عرب
از مهمترین ویژگیهای مردم عرب، چه پیش از نزول وحی چه پس از آن، رواج شعر و بلاغت و فصاحت نزد آنان بوده است.اعجاز سخنان پیامبر
از نظر مسلمانان وجهِ معجزه بودن قرآن از جهت فصاحت و بلاغت، احادیث و سخنان پیامبر را هم در برمیگیرد.ارتباط حدیث با ادبیات
حدیث نقش برجستهای در در رونق علم صرف و نحو، لغت و علوم بلاغی داشته است.استشهاد لغویان به قرآن و حدیث
نحویان و لغویان بزرگ، در پیریزی اصول صرف و نحو و لغت عرب و اثبات ادعاهای خود، به آیات قرآنکریم بسیار استشهاد و احتجاج میکردهاند، (۱۴) (۱۵) (۱۶) (۱۷) اما درباره استشهاد به احادیث، اختلاف داشتهاند.اختلاف در استشهاد به حدیث
مخالفین استشهاد
برخی، از جمله ابوالحسن علی بن محمد اشبیلی معروف به ابن ضائع (متوفی ۶۸۰) و اثیرالدین محمد بن یوسف معروف به ابوحیان (متوفی ۷۴۵)، بر آن بودند که استشهاد و احتجاج به حدیث برای اثبات قواعد زبان عربی صحیح نیست و ازاینرو، ادیبان و نحویان و لغویان بصری و کوفی در دوران شکلگیری صرف و نحو و لغت عرب، به احادیث استشهاد و احتجاج نمیکردند.قائلین به جواز
برخی استشهاد به حدیث نبوی را جایز دانستهاند، مانند ابن مالک اندلسی (متوفی ۶۷۲)، ابن هشام انصاری (متوفی ۷۶۱) و ابن خروف (متوفی ۶۰۹).ادله مخالفان استشهاد
مخالفان استشهاد به حدیث با وجوهی بر سخنشان استدلال کردهاند؛نقل به معنی در حدیث
اولا راویان حدیث، نقل به معنا را جایز میدانستهاند، یعنی حدیثی را که پیامبر با لفظی خاص بیان فرموده است، آنان با الفاظ مختلف نقل کردهاند و اگر تصریح محدّثان در جواز نقل به معنا در حدیث نبود، برای اثبات فصاحت زبان عربی، احادیث نبوی اولویت داشت، زیرا پیامبر فصیحترین فرد عرب بوده است.ورود لحن به حدیث
دلیل دیگر، راهیافتن خطای لفظی ( لحن ) در بسیاری از احادیث است، زیرا بسیاری از راویان حدیث غیر عرب بوده و با قواعد عربی آشنایی نداشتهاند و بنابراین، بیآنکه متوجه شوند، در منقولاتشان اشتباه وارد میشده است. (۲۰) (۲۱) (۲۲)جواب قائلین به استشهاد
موافقان استشهاد به حدیث در علوم ادبی در جواب مخالفان وجوهی را ذکر نمودهاند.کفایت گمان به صدور
موافقان استشهاد به حدیث معتقدند در اینگونه موارد، یقین داشتن به صدور عین لفظ حدیث از پیامبر لازم نیست و صرف گمان به صدور آن لفظ از پیامبر کفایت میکند.موارد تبدیل
نکته دیگر اینکه محدثان، نقل به معنی را در مورد احادیث نانوشته و تدوین نشده جایز میدانستهاند و تبدیل الفاظ احادیث مکتوب را هیچکس جایز نمیشمرده است. (۲۴) (۲۵)بررسی سیره بزرگان نحو
نظر ابوحیان
ابوحیان بر آن بوده است که واضعان اولیه علم نحو در بصره (مانند ابوعمرو بن علاء، عیسی بن عمر، خلیل بن احمد و سیبویه ) و پیشوایان نحو در کوفه (مانند کسائی، فرّاء، علی بن مبارک احمر، و هشام ضریر ) و دیگر نحویان بزرگ، به احادیث استشهاد نمیکردهاند (۲۷) اما، سیبویه در چند مورد به احادیث نبوی استشهاد کرده (۲۸) (۲۹) و خلیل بن احمد نیز در موارد بسیاری به احادیث استشهاد کرده است. (۳۰) (۳۱) (۳۲) (۳۳)نظر مطر هلالی
هادی عطیه مطر هلالی، برای رد این عقیده که خلیل بن احمد فراهیدی به حدیث احتجاج نمیکرده، در کتاب ریادةالاستشهاد بالحدیث و الاثر عند الخلیل بن احمد الفراهیدی (۳۴) به استقصای استشهادات حدیثی خلیل بن احمد، به عنوان یکی از پیشوایان ادب عربی در بصره، پرداخته است.نظر ابن مالک
ابن مالک در جواب کسانی که وجود لحن را در احادیث دلیل استشهاد نکردن به حدیث دانستهاند، در کتاب شواهدالتوضیح و التصحیح لمشکلات الجامعالصحیح (۳۵) به تصحیح و توجیه نحوی پارهای احادیث صحیح بخاری پرداخته که قواعد زبان عربی در آنها به ظاهر رعایت نشده است.نظر حدیثی و حمادی
خدیجه حدیثی در موقفالنحاة منالاحتجاج بالحدیثالشریف (۳۶) و محمد ضاری حمادی در الحدیثالنبوی الشریف و اثره فی الدراسات اللغویة و النحویة، (۳۷) به تفصیل، آرای نحویان قائل به احتجاج به احادیث و مخالفان احتجاج را همراه با تاریخچهای از این بحث آوردهاند.وجود کلمات غریب در حدیث
یکی دیگر از وجوه ارتباط حدیث با ادبیات، وجود کلماتی در احادیث است که جز از طریق حدیث شنیده نشده بوده است. (۳۸)کتب غریبالحدیث
این امر عالمان و ادیبان بسیاری را بر آن داشت تا کتابهایی در غریبالحدیث بنویسند، که امروزه برخی از آنها از امهات کتابهای لغت عرب به شمار میروند.جنبههای ادبی کلام نبوی
شریف رضی (متوفی ۴۰۶) در المجازات النبویة به برخی جنبههای ادبی احادیث نبوی اشاره کرده است.ارتباط حدیث با نظم و نثر
در اغلب متون ادبی فارسی و عربی، تأثیر احادیث پیامبر و اهلبیت دیده میشود؛ گاه به صورت نقل عین عبارات احادیث و گاه به صورت یکی از آرایههای ادبی، گاه حدیثی را با الفاظ عربی نقل کردهاند و گاه حدیثی را ترجمه کرده و گاهی هم به صورت تلمیح به حدیثی اشاره کردهاند.متون عربی
در متون زبان و ادبیات عرب، استناد و استشهاد به احادیث بسیار وجود دارد.متون فارسی
شاعران ایرانی، از جمله انوری، (۵۰) (۵۱) (۵۲) مولوی در مثنوی معنوی، (۵۳) (۵۴) (۵۵) (۵۶) سعدی در بوستان (۵۷) (۵۸) (۵۹) و حافظ (۶۰) (۶۱) (۶۲) نیز در اشعار خویش به احادیث استشهاد کردهاند.نثر فارسی
در متون نثر فارسی نیز استناد به احادیث بسیار به چشم میخورد، مانند استشهادات سعدی در گلستان، (۶۳) (۶۴) (۶۵) (۶۶) سعدالدین وراوینی در مرزباننامه (۶۷) (۶۸) و نصراللّه منشی در ترجمه کلیله و دمنه . (۶۹) (۷۰) (۷۱)ارتباط حدیث با فرهنگ عامه
یکی از عناصر مؤثر در فرهنگ عامه در میان مسلمانان، احادیث پیامبر و امامان است.راه انتقال حدیث به فرهنگ عامه
این احادیث بیشتر از راه وعظ یا قصهگویی، و در برخی موارد از راه منابع، به حافظه و زبان مردم راه یافته است.احادیث در فرهنگ عامه
میزان اعتبار
بسیاری از احادیثی که در فرهنگ عامه وجود دارد، از نظر محدثان، معتبر و صحیح است، ولی برخی از جملاتی که به عنوان حدیث در فرهنگ عامه رواج دارد، از نظر آنان ساختگی و منسوب است و احتمالاً برساخته قصهگویان و مذَکِّران ( واعظان ) بوده است.احادیث ساختگی
عدهای از محدّثان، مانند ابن جوزی در القُصّاص و المُذَکِّرین ( بیروت ۱۴۰۹) و ابن تیمیه در احادیث القُصّاص (بیروت ۱۳۹۲)، به برخی از برساختههای آنان اشاره کردهاند.برخی احادیث رایج
برخی از احادیث یا سخنانی که به عنوان حدیث در فرهنگ مردم رواج دارد عبارتاند از:خیر الامور اوسطها
«خیرالامور اوسطها/ اوساطها» (۷۲) (۷۳) که بین بیشتر مسلمانان شهرت دارد ولی در کتابهای چهارگانه شیعه و کتابهای ششگانه اهلسنت نیامده و احیاناً ضعیف دانسته شده است. (۷۴)الجار ثمالدار
«الجار ثمالدار»، (۷۵) (۷۶) که در مجامع حدیثی شیعه از حضرت فاطمه زهرا سلاماللّه علیها نقل شده است. (۷۷)یدالله معالجماعة
«یداللّه معالجماعة»، (۷۸) (۷۹) که در کتابهای حدیثی شیعه نقل نشده و در جوامع حدیثی اهلسنت نیز ترمذی (۸۰) آن را نقل کرده و حدیثی غریب دانسته است.اکرام مهمان
«اکرموا الضیف و لو کان کافراً»، (۸۱) که زبانزد است (۸۲) ولی به عنوان حدیث نقل نشده است.المؤمن مرآةالمؤمن
«المؤمن مرآة المؤمن»، (۸۳) (۸۴) که با تفاوت در الفاظ، در کتابهای حدیثی شیعه و سنّی نقل شده است. (۸۵) (۸۶)نیةالمؤمن خیر من علمله
«نیةالمؤمن خیرٌ مِن عَمَلِه»، (۸۷) (۸۸) که در کتابهای حدیثی شیعه و سنّی از پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نقل شده است. (۸۹) (۹۰)اطلبوا العلم
«اطلبوا العلم منالمهد الیاللحد»، (۹۱) که مردم آن را حدیث میدانند، ولی در هیچیک از کتابهای حدیثی شیعه و سنّی به این شکل نقل نشده است.سؤرالمؤمن شفاء
«سؤرالمؤمن شفاء»، (۹۲) (۹۳) که در کتابهای حدیثی شیعه نقل شده است. (۹۴) (۹۵) (۹۶)زر غبا تزدد حبا
«زُرْ غِبّاً تَزْدَدْ حُبّاً»، (۹۷) (۹۸) که بیشتر در کتابهای حدیثی اهلسنّت نقل شده است. (۹۹) (۱۰۰)الدنیا سجن المؤمن
«الدنیا سِجنُ المؤمن و جنّةالکافر»، (۱۰۱) (۱۰۲) که با الفاظ گوناگون در کتابهای حدیثی شیعه و سنّی نقل شده است. (۱۰۳) (۱۰۴) (۱۰۵)کاد الفقر انیکون کفرا
«کادَ الفقر اَن یکون کُفرا»، (۱۰۶) (۱۰۷) که در کتابهای حدیثی شیعه و اهلسنت نقل شده است. (۱۰۸) (۱۰۹)پینوشتها:
۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.
۲. یس/سوره۳۶، آیه۶۹.
۳. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.
۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۱.
۵. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۶.
۶. محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۱، چاپ علی محمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱).
۷. محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۴۱، چاپ علی محمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱).
۸. بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۵۸.
۹. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۴۴ـ ۶۰، بیروت ۱۹۶۸.
۱۰. حسن بن عبداللّه عسکری، کتاب الصناعتین: الکتابة و الشعر، ج۱، ص۲۸۴ـ ۲۸۵، چاپ علیمحمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۹۷۱.
۱۱. محمد بن حسین شریف رضی، المجازات النبویة، ج۱، ص۱۳ ۴۴۵، چاپ طه محمد زینی، (قاهره ۱۹۶۸)، چاپ افست قم (بیتا).
۱۲. عبدالملک بن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضرة، ج۱، ص۲۲ـ۳۰، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، (بیجا) : الدار العربیة للکتاب، ۱۹۸۳.
۱۳. ابن اثیر (نصراللّه بن محمد)، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، ج۱، ص۸۳، چاپ کامل محمد محمد عویضه، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۱۴. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۱، ص۱۱۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۱۵. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۶۵، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۶. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۱۴۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۷. عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۲، ص۴۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۸. عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاقتراح فی علم اصول النحو، ج۱، ص۲۳ـ۲۶، چاپ احمد صبحی فرات، استانبول ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۱۹. عبدالقادر بن عمر بغدادی، خزانةالأدب و لب لباب لسانالعرب، ج۱، ص۱۰ـ۱۲، چاپ عبدالسلام محمدهارون، ج ۱، قاهره ۱۹۷۹.
۲۰. عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاقتراح فی علم اصول النحو، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد صبحی فرات، استانبول ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۲۱. عبدالقادر بن عمر بغدادی، خزانةالأدب و لب لباب لسانالعرب، ج۱، ص۱۱، چاپ عبدالسلام محمدهارون، ج ۱، قاهره ۱۹۷۹.
۲۲. خدیجه حدیثی، موقف النحاة من الاحتجاج بالحدیث الشریف، ج۱، ص۲۰ـ۲۲، (بغداد) ۱۹۸۱.
۲۳. ابن انباری، الانصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین: البصریین، ج۲، ص۵۶۷، و الکوفیین، (بیروت) : داراحیاءالتراث العربی، (بیتا).
۲۴. عبدالقادر بن عمر بغدادی، خزانةالأدب و لب لباب لسانالعرب، ج۱، ص۱۴ـ ۱۵، چاپ عبدالسلام محمدهارون، ج ۱، قاهره ۱۹۷۹.
۲۵. خدیجه حدیثی، موقف النحاة من الاحتجاج بالحدیث الشریف، ج۱، ص۲۳، (بغداد) ۱۹۸۱.
۲۶. خدیجه حدیثی، سیبویه حیاته و کتابه، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۶، بغداد ۱۹۷۴.
۲۷. عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاقتراح فی علم اصول النحو، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، چاپ احمد صبحی فرات، استانبول ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۲۸.، عمرو بن عثمان سیبویه، ج۲، ص۳۲، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۹.، عمرو بن عثمان سیبویه، ج۲، ص۳۹۳، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۳۰. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۲۵۸، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۳۱. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۳، ص۵۰، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۳۲. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۳، ص۲۲۴، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۳۳. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۵، ص۴۳، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
۳۴. هادی هلالی، ریادة الاستشهاد بالحدیثو الاثر عندالخلیل بن احمدالفراهیدی، ج۱، ص۸ـ۲۳۸، بغداد ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۳۵. ابن مالک، شواهد التوضیح و التصحیح لمشکلات الجامع الصحیح، ج۱، ص۵۹ـ۲۷۳، چاپ طه محسن، (بغداد) ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۶. خدیجه حدیثی، موقف النحاة من الاحتجاج بالحدیث الشریف، ج۱، ص۵ـ۴۲۷، (بغداد) ۱۹۸۱.
۳۷. محمد حمادی، الحدیث النبوی الشریف واثره فی الدراسات اللغویة و النحویة، ج۱، ص۳۰۵ـ۴۵۲، (بغداد) ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۳۸. ابن اثیر (مبارک بن محمد)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۸، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۳۹. ابن قتیبه، ادبالکاتب، ج۱، ص۲۸، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
۴۰. ابن قتیبه، ادبالکاتب، ج۱، ص۱۷۰، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
۴۱. ابن قتیبه، کتاب عیونالاخبار، ج۱، ص۷۹، قاهره ۱۳۴۳ـ۱۳۴۹/ ۱۹۲۵ـ۱۹۳۰، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.
۴۲. ابن قتیبه، کتاب عیونالاخبار، ج۱، ص۲۵۰، قاهره ۱۳۴۳ـ۱۳۴۹/ ۱۹۲۵ـ۱۹۳۰، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.
۴۳. ابن قتیبه، کتاب عیونالاخبار، ج۴، ص۱۸ـ۱۹، قاهره ۱۳۴۳ـ۱۳۴۹/ ۱۹۲۵ـ۱۹۳۰، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.
۴۴. محمد بن احمد وشّاء، الموشَّی، ج۱، ص۴۱، او، الظرف والظرفاء، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۴۵. قاسم بن علی حریری، مقامات الحریری، ج۱، ص۳۸، بیروت: دارصادر، (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
۴۶. عبدالملک بن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضرة، ج۱، ص۳۳۱، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، (بیجا) : الدار العربیة للکتاب، ۱۹۸۳.
۴۷. ابوالعلاء معرّی، لزوم مالایلزم: اللزومیات، ج۱، ص۲۵۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۸. ابوالعلاء معرّی، لزوم مالایلزم: اللزومیات، ج۲، ص۱۹۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۹. ابوالعلاء معرّی، لزوم مالایلزم: اللزومیات، ج۲، ص۴۷۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۰. محمد بن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۱، ص۱۲، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۳۷ـ۱۳۴۰ش.
۵۱. محمد بن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۱، ص۶۵، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۳۷ـ۱۳۴۰ش.
۵۲. جعفر شهیدی، شرح لغات و مشکلات دیوان انوری ابیوردی، ج۱، ص۶۱۷ـ۶۱۸، تهران ۱۳۶۴ش.
۵۳. بیت ۹۰۷، جلالالدین محمد بن محمد مولوی، ج۱، دفتر۱، ص۵۶، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۴. بیت ۹۱۳، جلالالدین محمد بن محمد مولوی، ج۱، دفتر۱، ص۵۷، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۵. بیت ۱۰۴۴، جلالالدین محمد بن محمد مولوی، ج۱، دفتر۱، ص۶۵، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۶. بدیعالزمان فروزانفر، احادیث مثنوی، تهران ۱۳۴۷ش.
۵۷. مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، ج۱، ص۵۶، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۸. مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، ج۱، ص۵۹، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۹. مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، ج۱، ص۹۳، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
۶۰. شمسالدین محمد حافظ، دیوان حافظ، ج۱، ص۹۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، بهاهتمام ع جربزهدار، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۱. شمسالدین محمد حافظ، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۰۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، بهاهتمام ع جربزهدار، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۲. شمسالدین محمد حافظ، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، بهاهتمام ع جربزهدار، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۳. مصلح بن عبداللّه سعدی، گلستان سعدی، ج۱، ص۹۹، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
۶۴. مصلح بن عبداللّه سعدی، گلستان سعدی، ج۱، ص۱۴۲، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
۶۵. مصلح بن عبداللّه سعدی، گلستان سعدی، ج۱، ص۱۶۲، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
۶۶. مصلح بن عبداللّه سعدی، گلستان سعدی، ج۱، ص۱۶۴، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
۶۷. سعدالدین وراوینی، مرزباننامه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ش.
۶۸. سعدالدین وراوینی، مرزباننامه، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ش.
۶۹. کلیلهودمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۹۵، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ش.
۷۰. کلیلهودمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۱۰۰، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ش.
۷۱. کلیلهودمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۱۸۱ـ۱۸۲، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ش.
۷۲. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۶، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۷۳. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۲، ص۷۶۷، تهران ۱۳۵۷ش.
۷۴. اسماعیل بن محمد عجلونی، کشفالخفاءومزیل الالباس، ج۱، ص۳۹۱، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۷۵. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۸۳ـ۸۴، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۷۶. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۱، ص۲۳۹، تهران ۱۳۵۷ش.
۷۷. ابن بابویه، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۲، نجف ۱۳۸۵۱۳۸۶، چاپ افست قم (بیتا).
۷۸. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۱۷۴، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۷۹. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۴، ص۲۰۳۵، تهران ۱۳۵۷ش.
۸۰. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۳، ص۳۱۶، ج ۳، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، بیروت ۱۴۰۳.
۸۱. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۱، ص۱۹۰، تهران ۱۳۵۷ش.
۸۲. بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۷۰.
۸۳. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۴۳۹، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۸۴. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۱، ص۲۷۴، تهران ۱۳۵۷ش.
۸۵. سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، ج۲، ص۴۶۰، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۸۶. ابن شعبه، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّهعلیهم، ج۱، ص۱۷۳، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
۸۷. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۴۵۰، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۸۸. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۴، ص۱۸۶۸، تهران ۱۳۵۷ش.
۸۹. اصول کافی، ج۲، ص۸۴.
۹۰. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۸۵ـ۱۸۶، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ ۱۴۰.
۹۱. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۱، ص۱۸۳، تهران ۱۳۵۷ش.
۹۲. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۲۴۲، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹۳. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۲، ص۹۹۶، تهران ۱۳۵۷ش.
۹۴. ابن بابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۵۱، نجف ۱۹۷۲، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۹۵. بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳.
۹۶. اسماعیل بن محمد عجلونی، کشفالخفاءومزیل الالباس، ج۱، ص۴۵۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۹۷. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹۸. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۲، ص۹۰۵، تهران ۱۳۵۷ش.
۹۹. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۱، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ ۱۴۰.
۱۰۰. اسماعیل بن محمد عجلونی، کشفالخفاءومزیل الالباس، ج۱، ص۴۳۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۰۱. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۲۱۷، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۰۲. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۱، ص۲۴۶، تهران ۱۳۵۷ش.
۱۰۳. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۳، ص۳۸۴، ج ۳، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، بیروت ۱۴۰۳.
۱۰۴. اصول کافی، ج۲، ص۲۵۰.
۱۰۵. ابن بابویه، معانی الأخبار، ج۱، ص۲۸۹، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
۱۰۶. محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، ج۱، ص۳۱۱، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۰۷. علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، ج۳، ص۱۱۷۱، تهران ۱۳۵۷ش.
۱۰۸. کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۰۷.
۱۰۹. عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۲۶۶، بیروت ۱۴۰۱.
فهرست منابع:
ابن اثیر (مبارک بن محمد)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
ابن اثیر (نصراللّه بن محمد)، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، چاپ کامل محمد محمد عویضه، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
ابن انباری، الانصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین: البصریین، و الکوفیین، (بیروت) : داراحیاءالتراث العربی، (بیتا).
ابن بابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، نجف ۱۹۷۲، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بیتا).
ابن بابویه، معانی الأخبار، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
ابن شعبه، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّهعلیهم، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
ابن قتیبه، ادبالکاتب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
ابن قتیبه، کتاب عیونالاخبار، قاهره ۱۳۴۳ـ۱۳۴۹/ ۱۹۲۵ـ۱۹۳۰، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.
ابن مالک، شواهد التوضیح و التصحیح لمشکلات الجامع الصحیح، چاپ طه محسن، (بغداد) ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
ابوالعلاء معرّی، لزوم مالایلزم: اللزومیات، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
محمد بن محمد (علی) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۳۷ـ۱۳۴۰ش.
عبدالقادر بن عمر بغدادی، خزانةالأدب و لب لباب لسانالعرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، ج ۱، قاهره ۱۹۷۹.
محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۳، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، بیروت ۱۴۰۳.
عبدالملک بن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضرة، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، (بیجا) : الدار العربیة للکتاب، ۱۹۸۳.
عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت ۱۹۶۸.
شمسالدین محمد حافظ، دیوان حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، بهاهتمام ع جربزهدار، تهران ۱۳۷۱ش.
خدیجه حدیثی، سیبویه حیاته و کتابه، بغداد ۱۹۷۴.
خدیجه حدیثی، موقف النحاة من الاحتجاج بالحدیث الشریف، (بغداد) ۱۹۸۱.
قاسم بن علی حریری، مقامات الحریری، بیروت: دارصادر، (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
محمد حمادی، الحدیث النبوی الشریف واثره فی الدراسات اللغویة و النحویة، (بغداد) ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۵۷ش.
محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، چاپ علی محمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱).
محمد بن عبدالرحمان سخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة، چاپ عبداللّه محمد صدیق، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
سعدالدین وراوینی، مرزباننامه، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ش.
مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
مصلح بن عبداللّه سعدی، گلستان سعدی، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاقتراح فی علم اصول النحو، چاپ احمد صبحی فرات، استانبول ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت ۱۴۰۱.
محمد بن حسین شریف رضی، المجازات النبویة، چاپ طه محمد زینی، (قاهره ۱۹۶۸)، چاپ افست قم (بیتا).
جعفر شهیدی، شرح لغات و مشکلات دیوان انوری ابیوردی، تهران ۱۳۶۴ش.
سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ ۱۴۰.
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
اسماعیل بن محمد عجلونی، کشفالخفاءومزیل الالباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
حسن بن عبداللّه عسکری، کتاب الصناعتین: الکتابة و الشعر، چاپ علیمحمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۹۷۱.
بدیعالزمان فروزانفر، احادیث مثنوی، تهران ۱۳۴۷ش.
کلیلهودمنه، ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ش.
کلینی، اصول کافی.
مجلسی، بحارالانوار.
جلالالدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
محمد بن احمد وشّاء، الموشَّی، او، الظرف والظرفاء، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
هادی هلالی، ریادة الاستشهاد بالحدیثو الاثر عندالخلیل بن احمدالفراهیدی، بغداد ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانهی دانشنامهی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.
روزنامه دنیای اقتصاد - ترجمه آناهیتا جمشیدنژاد: نباید انتظار داشته باشید که یک رابطه کاری با تایلندیها به سرعت پیش برود. تایلندیها زمان زیادی برای شناخت شما صرف خواهند کرد.
ارتباطات کاری همیشه رسمی است و در این میان کاربرد زبان بدن از اهمیت ویژهای برخوردار است. احترام به مرتبه و سن در جامعه تایلندی ضروری است. بزرگترین فرد در هر گروه فرد ارشد محسوب میشود و باید با احترام با او برخورد شود. به دلیل اهمیت تایلندیها به احترام و ادب، اغلب نه گفتن برای آنها بسیار سخت است؛ بنابراین به هر نوع علامت منفی در زبان بدن آنها توجه کنید.
گرچه ممکن است لباس پوشیدن تایلندیها برای برخی غربیها به نظر محافظهکارانه بیاید، اما مردم تایلند به طور کلی بسیار آرام و خونسرد هستند و اگر یک فرد خارجی آداب تایلندی را رعایت نکند، به ندرت به آنها برخواهد خورد. گرچه شما باید با برخی رسوم ساده آشنا باشید و از برخی کارها یا نظرها اجتناب کنید. به دلیل دشواری رفت و آمد در شهرهای بزرگ تایلند بسیاری از مدیران اجرایی خارجی تمایلی به برنامهریزی بیش از دو جلسه در روز ندارند.
ترافیک در بانکوک بسیار بد است به طوری که بسیاری از تایلندیها جلسات را از ماشینهایشان از طریق تلفنهای همراه، لپتاپها و دستگاههای فکس هدایت میکنند. اگر میخواهید از ترافیک وحشتناک بانکوک اجتناب کنید، میتوانید همیشه با قایق در این کشور سفر کنید.
از هرگونه نظر منفی در مورد تایلند و پادشاه این کشور باید به شدت اجتناب شود. اگر به تایلند و پادشاه آن توهین کنید هرگونه شانسی را در ایجاد روابط خوب با تایلندیها از دست خواهید داد و حتی ممکن است تا پای مراجع قضایی پیش بروید. بسیار معمول است که هنگام ورود به خانه تایلندیها کفشتان را درآورید. مردم تایلند در مورد پاکیزگی بسیار حساس هستند و پوشیدن کفش در منزل چندان مورد قبول نیست.
مردم تایلند ترجیح میدهند پیش از بحث پیرامون کسب و کار، روابط شخصی ایجاد کنند. پیش از اتخاذ هر تصمیمی و در بسیاری از سطوح مسائل نیاز به بحث مکرر خواهد داشت. بنابراین پیش از اینکه هر چیزی شروع شود، چند جلسه ترتیب داده خواهد شد.
قرار ملاقات برای جلسات باید از قبل ترتیب داده شود. ایده خوبی است که جزئیات جلسه را از روز قبل برنامهریزی کنید. با به موقع رسیدن به جلسه، احترام خود را نشان میدهید. هم از خارجیها و هم از تایلندیها انتظار میرود به موقع به جلسه برسند. حضور به موقع در یک جلسه برای تاثیرگذاری خوب ضروری است. زمانی که وارد اتاق میشوید از شما دعوت خواهد شد تا بنشینید و فردی که با او ملاقات میکنید به شما نشان خواهد داد که کجا میتوانید بنشینید.
باید تا زمانی که این اتفاق میافتد در جای خود بایستید. پس از معرفی اولیه به فرد تایلندی، باید کارت ویزیت خود را با دست راست و به ارشدترین فرد حاضر در اتاق تحویل دهید. یک طرف کارت شما باید حاوی اطلاعات به زبان تایلندی باشد.
شیوه لباس پوشیدن در تایلند
ظاهر برای مردم تایلند مهم است. شیوه لباس پوشیدن در تایلند محافظهکارانه است. مردان کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید میپوشند. با شیوه لباس پوشیدن خود از سوی تایلندیها قضاوت خواهید شد؛ بنابراین باید کفشهای شما تمیز باشد و باید برای محل کار و جلسات لباستان را هوشیارانه انتخاب کنید.
زنان در کسب و کار تایلند
بسیاری از زنان در تایلند کار میکنند و زمانی که با تفاوتهای حقوق در برخی کشورهای دیگر مقایسه کنیم در مییابیم که زنان تایلندی قادر هستند معاش قابلتوجهی را به دست آورند. به طور متوسط آنها 90 درصد حقوق یک مرد را در یک شغل مشابه دریافت میکنند، که بالاتر از کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا است.
کارگران ممکن است تبعیض سنی و نژادی را در تایلند تجربه کنند. اتحادیههایی برای مشاغل بسیاری در تایلند وجود دارند. اعتصاب کردن در تایلند به طور خاص معمول نیست اما برخی اوقات به خدمات عمومی مانند حمل و نقل ضربه زده است. کارفرمایان معمولا تلاش میکنند برای رسیدن به توافق، با اتحادیهها کار کنند و در نتیجه از اعتصاب کارگران پیش از وقوع جلوگیری کنند.
مهمترین نکات پیرامون فرهنگ کسب و کار در ایتالیا
1. جست و جوی واقعیت مطلق برایایتالیاییها آزاردهنده است. واقعیت مفهومینسبی و انعطاف پذیر است که میتواند با سرعت قابل ملاحظهای شکل و جایگاهش را تغییر دهد.
در جستوجوی واقعیت مطلق بودن، غیر عملی و طاقت فرساست.
2. برنامهریزی بنیادی و بلند مدت، نه معمول است و نه معقول. این قبیل برنامهریزی در چنین فضای تجاری ناپایدار و فرار و محیط فردگرا، بیمعنا است. اگر برنامهریزی بلند مدتی هم باشد، عمدتا در بسترهای تجاری خرد و حاشیهای است.
3. مورد احترامترین فرد، لزوما صالحترین فرد به لحاظ تواناییهای فنی نیست. ویژگیهای فردی، دیرپایی روابط، و وفاداری به مراتب مهمتر هستند.
4. تصمیمها به ندرت با رایگیری اتخاذ میشوند. جلب توافق و اجماع عمومی اهمیت دارد. در صورتی که اتفاق نظر حاصل نشود، مخالفان میتوانند در روند تصمیمگیری از درون کارشکنی کنند.
5. سبکهای ارتباطی درایتالیا متنوع هستند؛ ولی بر پایه سنت، عمدتا سبک آمرانه و دستوری از جانب یک مدیر فرهمند، غلبه دارد.
6. انفجار احساسی در محیط کار، پدیدهای نیکو انگاشته شده و از آن به عنوان نشانهای از لجام گسیختگی و مبتدی گری تعبیر نمیشود. دست کم گرفتنشان ایتالیاییها به دلیل طبیعت احساسی شان، امری خطرناک است.
7. کسب رضایت کلامیصرف، همیشه کافی نیست. بلکه حتی بیادبانه تلقی میشود. ترغیب، تاکید و پیگیری نیز لازم است.
8. روابط در ایتالیا حائز اهمیت تام هستند. همه چیز از همین شبکههای ارتباط نشات میگیرد. یک پیش نیاز اساسی برای همکاری موفق درایتالیا، برقراری پیوندهای محکم ارتباطی است. زمانی را که برای ایجاد روابط صرف میکنید، به حساب زمانهای تلف شده نگذارید.
9. جایگاهها غالبا بیش از آنکه بر مبنای صلاحیتهای فنی و تخصصی باشند، بر اساس روابط فردی شکل میگیرند. این یعنی هر فرد ممکن است کوله باری از مسوولیتهای مختلف را توامان بر دوش داشته باشد.
10. معمولا گفتوگوهای کوتاهی پیش از آغاز رسمی جلسات در میگیرد. البته بعید است این گفتوگوها چندان به درازا بکشد (به طور معمول 5 دقیقه یا کمتر).
11. کنترل تیمهایی که بر اساس نظام مستحکم سلسله مراتبی به وجود آمدهاند، در هنگام مداخله شبکههای ارتباطی معمول، دشوار است؛ (مگر آن که تیم سازمانی مداخلهگر، خود منعکس کننده یکی از این شبکهها باشد.)
12. هرگونه ژستی مبنی بر اینکه جلسات، همایشهای آزاد برای تصمیمگیری هستند، احتمالا یک ژست نمایشی است. حتی اگر بر سر تصمیمیتوافق نظر صورت پذیرد، محتمل است که تصمیم متفاوتی در جای دیگر و توسط شخص یا اشخاص دیگری به کرسی بنشیند.
13. جلسات معمولا غیررسمی و به منظور ارزیابی حالات روحی افراد و میزان قوت عاطفی آنها نسبت به مسائل خاص، و نه لزوما برای جلب توافق در مورد یک تصمیم، برگزار میشوند.
14. حضور ساختار یافته و از پیش برنامهریزی شده به جلسات دشوار است. نگاه کلی به ساختار تجاری گویای این است که همه بخشها به هم مرتبط هستند.
15. فرض براین است که هر کدام از حاضران در جلسه، حرفی برای گفتن داشته باشد. میزان اهمیتی که به یک ایده داده میشود، بیش از آن که به بار علمی خود ایده مربوط باشد، به شخصیت و قدرت نفوذ گوینده آن بستگی دارد.
16. ورود و خروج به/ از جلسه در میانه آن ایرادی ندارد. زیرا- جلسهها ممکن است در حین جلسه همچنان ادامه یابند. صحبت کردن با تلفن همراه در حین جلسه نیز پذیرفته شده است، مخصوصا اگر منتظر تماس یکی از دوستان معتمد باشید.
17. عبارات شفاهی، نسبت به مکتوب اتکا پذیری بیشتری دارند. پس به مکاتبات اکتفا نکنید و حتما حضورا با افراد پای میز مذاکره بنشینید. پرچانگی و با آب و تاب سخن گفتن، تواناییهای ارزشمندی محسوب میشوند.
18. بسامد شوخ طبعی در ایتالیا نسبت به انگلستان کمتر، ولی از کشورهایی نظیر آلمان، سوئیس و... بیشتر است. حائز اهمیت است که ژست جدی نگیرید و از تک تک لحظات زندگی لذت ببرید.
19. وقتشناسی مهم است، ولی اهمیت روابط انسانی به مراتب بیشتر است. ایتالیاییها در صورت امکان سر وقت حاضر خواهند بود، اما دیگر میان کنشهای انسانی ممکن است دراین زمینه اخلال ایجاد کنند.
20. غذا مهم است و وعدههای صرف غذا بیش از آنکه برای بحث پیرامون جزئیات داد و ستدهای تجاری باشند، برای برقراری ارتباط و تعاملات انسانی هستند.
1- پیشینه تحصیلی و مهارتهای ذهنی، نکات مهمی در کشور فرانسه به شمار میروند.
2- دولت و صنعت فرانسه از دیرباز روابط بسیار نزدیکتری نسبت به سایر کشورهای صنعتی داشتهاند که این موضوع سبب پیدایش کارمندان ارشد دولتی بسیاری شده که نقش مهمی در صنعت ایفا میکنند.
3- برنامهریزیهای بلندمدت برای دهههای متمادی یکی از اصول مهم رویکرد فرانسوی بوده و منجر به طراحی برنامههای مشروح و مفصل توسط کمپانیها شده است.
4- اکثر شرکتهای بزرگ فرانسوی به همراه گرایشهای مرکزی، دفاتر و مراکز اصلی و شعب بزرگ خود را در پاریس ایجاد میکنند.
5- مدیران اجرایی شرکتهای فرانسوی معمولا دارای شخصیت کاریزماتیک بوده و هدایت شرکت را به شیوهای مسلط و آمرانه انجام میدهند.
6- کمپانیهای فرانسوی تمایل به داشتن سلسله مراتب سفت و سخت با سیستم تصمیم گیری و گزارش دهی واضح و مترقی دارند.
7- برقراری ارتباط در لایههای مختلف سلسله مراتب امری غیرمعمول تلقی میشود.
8- ارتقا از طریق مجموعهای از تجربه، مدارج تحصیلی و شایستگیهای مشهود انجام میگیرد.
9- شیوه مدیریت معمولا دستوری با ارائه راهنماییها و سفارشات در جلسات اطلاعاتی به کارمندان است.
10- در جلسات باز و رسمی، اختلاف نظر بسیار کمی با رییس مشهود است. سایر اختلافات در لابیهای قبل از جلسه مشاهده میشود.
11- رقابت گروههای همسان میتواند مدیریت تیمهای با کارکرد متقابل را دشوار کند.
12- رفتار منطقی همیشه محترم بوده و از همه انتظار میرود اینگونه عمل کنند. هرگونه رفتار احساسی میتواند به عنوان تفکر آشفته، فقدان ذکاوت یا هردو تلقی شود.
13- تغییر شغلی در فرانسه بسیار کمتر از سایر کشورها دیده میشود. مردم این کشور از دیرباز زندگی شغلی خود را بر مبنای یک شرکت بنا میکردند.
14- بهرغم اینکه نام فامیل در شرایط رسمی یا در هنگام ارتباط با افراد مافوق متداول است، در بین گروههای همسان، نام کوچک استفاده میشود (مخصوصا در گروههای جوانتر).
15- فصاحت کلام صفت مهمیاست و مدیران فرانسوی معمولا سعی میکنند از طریق قدرت بیان خود، افراد را متقاعد کنند.
16- اینکه تمامیارتباطات نوشتاری از لحاظ گرامری به صورت صحیح نوشته شده باشد، بسیار مهم است.
17- طنز بر اساس لطافت طبع و استفاده هوشمندانه از کنایات بنا شده که هیچکدام از اینها معنای دقیقی ندارند. فرانسویها بر خلاف اکثر کشورها به ندرت در شرایط جدی در کسب و کار از طنز و شوخی استفاده میکنند.
18- بین زندگی شخصی و زندگی کاری و همچنین زمانهای مربوط به خانواده و کار تفکیک خاصی وجود دارد.
19- ناهارهای کاری میتواند خیلی طولانی و نه لزوما برای بحثهای شغلی باشد. اینگونه ملاقاتها بیشتر زمانهایی برای ایجاد روابط هستند تا مشخص کردن نکات ریز قراردادها.
20- وقت شناسی در شهرهای مختلف فرانسه متفاوت بوده و در پاریس بهتر از سایر شهرها است.
فرانسویها خیلی دوست دارند با دستهایشان صحبت کنند. بعضی از رایجترین واژگان آنها عبارتند از:
• حلقه کردن یک یا چند انگشت بر روی شقیقه به معنی این است که «طرف دیوانه است» و معمولا با یک ابراز تمسخر هم همراه است.
• بوسیدن نوک انگشتان به معنی «بامزه» است، خواه در سر میز غذا باشد خواه در مورد شخصی در حال گذشتن از خیابان.
• پایین کشیدن گونه راست با دست راست در ناحیه زیر چشم به معنی این است که:« باورم نمیشود»
• پاک کردن پیشانی یا فقط ناحیه رستنگاه مو به معنی این است که: «تا اینجا سیرم»
• مالیدن نوک انگشتان به هم طوری که انگشت شست بالا باشد انگار که پارچه ایلمس میکنید، به معنی«گران » است.
• قراردادن انگشتان صاف بر روی لبها با چشمان باز به معنی« فهمیدن اشتباه » است. در این حالت به کار نبردن کلام ضروری است.
از آنجایی که فرانسویان به طور مرتب بدون کلام با هم صحبت میکنند، حرکات زیادی از این قبیل دارند. این بخش شگفتآوری از میراث مدیترانهای آنها است و نمایش بزرگی است که در خیابانها و کافهها مشاهده میشود. به همین دلیل است که در جیب گذاشتن دستها بیادبی محسوب میشود مخصوصا اگر در هنگام گفتوگو باشد. و شاید به همین دلیل باشد که دست دادن نزد فرانسویان این قدر اهمیت دارد.