ستاد توسعه فناوری نانو موفق به طراحی اپلیکیشنی برای آشنایی خبرنگاران و کارشناسان رسانه شده است که معنی واژگان در حوزه نانو را توضیح می دهد.
در نخستین نسخه اپلیکیشن که برای خبرنگاران و کارشناسان رسانه ای طراحی شده است، توضیحات هر واژه به زبان ساده بازنویسی شده است.
امکان دانلود این اپلیکیشن از سایت ستاد و 'بازار' امکان پذیر است.
تبیان به نقل از گزارش خبرنگار مهر، قربانعلی دری نجف آبادی صبح پنجشنبه در کلاس تفسیر قرآن کریم در اراک اظهار داشت: هم اکنون بیش از هر زمان نیاز به این داریم که معارف اسلامی را در جامعه نشر و ترویج کنیم تا از بروز آسیب های اجتماعی کاسته شود.
وی افزود: در این راستا ترویج و تبیین آموزه های قرآنی باید مدنظر قرار گیرد که این مهم نیازمند برنامه ریزی اصولی از سوی متولیان فرهنگ و مسئولان فرهنگی است.
نماینده ولی فقیه در استان مرکزی بیان کرد: مفاهیم بلند قرآنی باید در جامعه برای مردم تفسیر و تشریح شود تا زمینه آگاه سازی اجتماع در مورد این معارف و مفاهیم مهیا شده و عمل به آن گسترش یابد.
دری نجف آبادی تصریح کرد: برای آن که بتوانیم در جامعه یک تحول فرهنگ مثبت ایجاد کنیم باید بستر برای نشر مفاهیم قرآنی و سیره اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) آماده شود و در این میان متولیان حوزه فرهنگ وظیفه خطیری بر عهده دارند.
دری نجف آبادی با بیان اینکه سعادت دنیوی و اخروی ما با حاکم شدن قرآن در همه عرصه های جامعه حاصل می شود، افزود: باید شرایطی در جامعه ایجاد شود که عموم مردم و لایه های مختلف اجتماع، نیاز خود به قرآن را درک کنند.
وی خاطرنشان ساخت: در راستای ترویج مفاهیم قرآنی و فرهنگ دینی، باید سبک زندگی اسلامی مورد توجه قرار گیرد و فرهنگ قناعت و پرهیز از تجمل گرایی از مهمترین مسائلی است که باید در جامعه نهادینه شود.
نماینده ولی فقیه در استان مرکزی ادامه داد: امروز دشمن به دنبال آن است که با هجمه های فرهنگی، جامعه اسلامی را از مسیر صحیح دور کند، بنابراین نشر مبانی قرآنی و دینی در جامعه وظیفه همه ما است.
دری نجف آبادی با بیان اینکه سعادت دنیوی و اخروی ما با حاکم شدن قرآن در همه عرصه های جامعه حاصل می شود، افزود: باید شرایطی در جامعه ایجاد شود که عموم مردم و لایه های مختلف اجتماع، نیاز خود به قرآن را درک کنند.
وی خاطرنشان ساخت: انقلاب اسلامی با فرهنگ قرآنی پیاده سازی شده و امروز باید از این تفکر قرآنی در ایران اسلامی که الگوی کشورهای منطقه شده، به خوبی صیانت شود.
واردکنندگان اسرائیلیات در فرهنگ اسلامی
تولید 15اذان جدید در صدا و سیما
چه امتیازی به دشمن بدهیم تا دست از دشمنی بردارد؟
وقتی فرهنگ ایثار و شهادت حاکم باشد دشمن جرات تعرض به نظام را نخواهد داشت
شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 10:51
همکار شمالی میگوید: نه اینکه همه ما ایرانیها چنین باشیم، اما بسیاری از ما عادت کردهایم از فرهنگ والا و کهن خود، فقط ادعایش را به دوش بکشیم و حرفش را به زبان آوریم. سپس تصویری از ساحل محمودآباد را نشان میدهد و اضافه میکند: این هم فرهنگ اغلب ما در نتیجه ۱۵ روز جشن برای نو شدن سال با عنوان عید پر ارج و قربِ طبیعت!
جام جام سرا: در این راستا معاون وزیر ورزش و جوانان از پخش هفت هزار پرسشنامه در مدارس خبر داد که بر اساس آن آمار ناراحتکنندهای در مورد روابط دختران و پسران زیر سن هیجده سال به دست آمده است.
آنچه باعث نگرانی معاون وزیر ورزش و جوانان کشور شده است؛ افزایش سه برابری این روابط و کاهش سن بروز آن، زمان شروع رابطه که به دوران تحصیلی راهنمایی رسیده و نوع رابطه که از نوع عاطفی به جنسی تغییر شکل داده و در نهایت ارتباط همزمان با چند نفر است که در میان دختران و پسران در سنین مدرسه دیده میشود.
اگر مهار نشود، در آینده جایگزین نهاد خانواده خواهد شد
به نقل از مهرخانه، دکتر محمدتقی کرمی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: مسئلهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که روند روابط دختر و پسر در حال حاضر به سمتی پیش میرود که اگر مهار نشود، ممکن است در آینده این روابط جایگزین نهاد خانواده شود و البته این بحران جدیتر از آن است که حکم شرعی نادرست بودن روابط با نامحرم زیر پا گذاشته شود.
ایجاد دورهگذار پیش از ازدواج با افزایش روابط میان جوانان
وی همچنین بر ایجاد دورهگذار پیش از ازدواج با افزایش روابط میان جوانان تأکید کرده و میگوید: برخی جوانان تا زمان تشکیل خانواده، دوره گذاری را برای خود تعریف میکنند که در آن به روابطی خارج از چارچوب خانواده و در قالب روابط دختر و پسر روی میآورند.
به رغم محرمانه بودن آمارها باید به متولیان امور جوانان و خانواده متذکر شد که حساسیت موضوع روابط میان دختران و پسران به حدی است که ضروری است خانوادهها و مسئولین آموزش و پرورش از تبعات این نوع از روابط و حتی میزان فراگیری آن در میان نوجوانان و جوانانِ جامعه مطلع شوند |
از نظر این استاد دانشگاه ادامه روند روابط دختر و پسر در طولانیمدت، ابعاد وجودی خانواده را کوچکتر خواهد کرد؛ یعنی ممکن است روابط دختر و پسر از سنین نوجوانی تا سن 25 سالگی و حتی 35 سالگی ادامه داشته، و یا مانند مدلهای غربی تا چهل سالگی و آستانه پیری امتداد یافته و تازه بعد از آن ازدواج کنند.
در بحث از ارتباط همزمان با چند نفر در میان جوانان باید توجه داشت که تنها بحث تنوع طلبی مطرح نیست، بلکه سبکی از زندگی است که ساختارها ی جامعه را زیر سؤال میبرد؛ تنوعطلبی به سبک امروزی، بهگونهای است که هر چه فرد به سمت اعمال غیرمشروع پیش میرود، بیشتر احساس لذت میکند.
تغییر سبک روابط میان دختران و پسران از سه جهت: سن، نوع رابطه، فراوانی رابطه در میان جوانان
به نظر میرسد با تغییر مدل این نوع از روابط مواجه هستیم. این تغییر مدل اولاً بر اساس سن روابط است که در حال حاضر بر اساس گزارشهای آموزش و پرورش 40 درصد از دانشآموزان رابطه با جنس مخالف را از 14 سالگی شروع کردهاند، ثانیاً نوع روابط است که از نوع عاطفی به جنسی تغییر شکل داده است و ثالثاً افزایش آمار روابط میان دختران و پسران است.
باید توجه داشت در بحث از روابط دختر و پسر، نفس ارتباط موضوعیت دارد. از اینرو میتوان در مورد آمار روابط دختران و پسران، به روابط آنها در فضای مجازی نیز اشاره کرد. فراگیری فضای مجازی و استفاده از ابزارهای ارتباطی که امکان چت و تشکیل گروههای دوستانه را برای جوانان فراهم میآورد از سویی و از سوی دیگر امکان برخورداری از تلفن همراه و اینترنت در سنین نوجوانی، میتواند بر افزایش آمار این نوع از روابط تأثیرگذار باشد.
فضای مجازی امکان برقراری روابط جنسی را فراهم می کند
همچنین با توجه به اینکه امکان کنترل فضای مجازی از سوی والدین وجود نداشته و یا احتمال کنترل بسیار کم است، حتی در بحث از روابط جنسی میان دختران و پسران، این فضا امکان برقراری این نوع از روابط را برای آنها فراهم میکند.
از اینرو به رغم محرمانه بودن آمارها باید به متولیان امور جوانان و خانواده متذکر شد که حساسیت موضوع روابط میان دختران و پسران به حدی است که ضروری است خانوادهها و مسئولین آموزش و پرورش از تبعات این نوع از روابط و حتی میزان فراگیری آن در میان نوجوانان و جوانانِ جامعه مطلع شوند.
بدون شک تغییر سبک زندگی جوانان در آینده، نهاد خانواده، حفظ ارزشهای اسلامی و سلامت جامعه را با مخاطره روبهرو خواهد ساخت. از اینرو برنامهریزی هدفمند در جهت پرکردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان، آگاهسازی آنها از پیامدهای اجتماعی، خانوادگی و معنوی این روابط، در جهت حفظ خانواده ضروری است.
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا:رهبر معظم انقلاب در این باره میفرمایند: سیاست راهبردی، اساسی و بنیانی غرب بر عرضهشدن و هرزهشدن زن است و حجاب، مخالف آن است. حتی اگر حجاب ناشی از یک انگیزه و ایمان دینی هم نباشد، با آن مخالفت میکنند. رسانههای یاد شده، این هدف را از دو راه دنبال میکنند؛ یکی، ترویج فرهنگ برهنگی و ولنگاری در رابطه با جنس مخالف با پخش برنامههای نمایشی غیراخلاقی و مبتذل و دیگری، القای شبهه و تردید درباره فرهنگ اسلامی حجاب و عفاف در قالب خبرها، تحلیلها و مستندهای جهتدار. شبکههای ویژه پخش فیلم و سریال مانند «فارسی وان» و «من و تو»، راه نخست و شبکههای خبری ـ تحلیلی مانند «بی.بی.سی فارسی» و «صدای آمریکا ـ فارسی»، راه دوم را دنبال میکنند.
الف) ترویج فرهنگ برهنگی و ولنگاری
خبرگزاری یونایتدپرس 12 سپتامبر 2002 (21 شهریور 1381) خبری را با این عنوان برای جهانیان مخابره کرد: «نتانیاهو: آمریکا باید با تلویزیون به ایران حمله کند.» این خبر، سیاستها و برنامههای نظام سلطه را برای گسترش فساد و تباهی در کشور اسلامی ایران با بهرهگیری از رسانهها بخوبی روشن میسازد.
بنیامین نتانیاهو با اشاره به وجود هزاران دیش ماهواره در ایران، به «کمیته اصلاح دولتی» گفت آمریکا میتواند با پخش سریالهای شبکه فاکس «که افراد زیباروی جوان را در وضعهای متنوعی از برهنگی نشان میدهد که زندگیهای فریبنده و مادیگرایانه دارند و رابطههای بیقید جنسی برقرار میکنند»، یک انقلاب علیه حکومت این کشور برانگیزد.
پیرو پیشنهاد نخست وزیر رژیم صهیونیستی و کمیته خطر جاری، برای راهاندازی شبکههای تلویزیونی ماهوارهای با هدف ترویج فساد و ابتذال در جامعه اسلامی ایران، تلاشهای گستردهای صورت گرفت که راهاندازی شبکههای تلویزیونی«ام.بی.سی فارسی» در سال 2008، «فارسی وان» در سال 2009، «من و تو» در سال 2010 و «زمزمه» در سال 2011 از آن جمله است.
مهمترین موضوعهایی که در این شبکهها دنبال میشوند، عبارتند از: ترویج سبک زندگی غربی، عادیسازی روابط نامشروع، قبحزدایی از پدیدههایی چون خیانت زن به شوهر، دوستی با جنس مخالف، رابطه جنسی قبل از ازدواج، بارداری قبل از ازدواج، فرزند نامشروع، سقط جنین و همجنس بازی.
ب) القای شبهه و تردید درباره فرهنگ اسلامی حجاب
برنامههای رصد شده از دو شبکه خبری ـ تحلیلی ماهوارهای فارسی زبان؛ یعنی «بی.بی.سی فارسی» و «صدای آمریکا» در سال 1389 نشان میدهد، این دو شبکه در این سال، دهها برنامه در قالب خبر، گزارش، مستند، گفتوگو و میزگرد با موضوع حجاب و روابط زن و مرد در ایران تهیه و پخش کردهاند. شبکههای یاد شده در برنامههای گوناگون خود به طور مستمر این پیامها را درباره فرهنگ حجاب و عفاف به مخاطبانشان القا میکنند:
ـ الگوی پوشش اسلامی، پاسخگوی تنوعگرایی و آزادیخواهی نسل امروزی نیست.
ـ دختران نوجوان و جوان ایرانی به دلیل استفاده از لباسهای تیره دچار افسردگی شدهاند.
ـ حجاب، مانع فعالیتهای تفریحی، ورزشی و حتی علمی و آموزشی دختران است.
ـ حجاب، عامل نقض حقوق زنان مسلمان است.
ـ الزام به حجاب، دخالت در حریم خصوصی افراد است.
مخالفت و دشمنی رسانههای غربی باحجاب و عفاف زنان مسلمان تا آنجا پیش رفته که براساس سناریویی از پیش طراحی شده، در یک برنامه تلویزیونی، یکی از زنان ایرانی فراری به خارج کشور را وادار میکنند به عنوان مخالفت با حجاب اجباری در ایران، کشف حجاب کند و روسری خود را کنار بگذارد.(ابراهیم شفیعی سروستانی / محقق و پژوهشگر)
شنبه 19 مهر 1393 ساعت 09:54
مردمانی از ۳۱ استان کشورمان همراه با نمایندگان ۱۱ کشور خارجی در محل دائمی نمایشگاههای استان گلستان در گرگان گرد هم آمدند تا چراغ هشتمین جشنواره بینالمللی فرهنگ اقوام ایران زمین را با معرفی صنایع دستی، جاذبههای گردشگری، شیوههای زندگی ایلات و عشایر، و همچنین موسقی خود روشن کنند. برای ما که از آن غرفهها و آن شهر دوریم، تماشای مجموعهای از عکسها و تصاویرش غنیمت است! تا هنوز در حال اجراست، بیائید حداقل نگاهمان را با غنائم فرهنگی پربار کنیم!
هر چند که اگر بپذیریم معنی و شکل سواره بودن یا گرسنه بودن تغییر کرده همچنان بشود از این مثل در بسیاری از جاها استفاده کرد.
ساعت 11 قرار داشتم. ده صبح کاپشن بهاری مناسب این روز را که اسمش در بسیاری از شهرهای کشور زمستان است تن کردم و به خیال خودم که با احتساب ترافیک و پیدا کردن جای پارک یک ساعت زودتر راه افتادن زمان مطمئنی است. داخل پارکینگ شدم و ماشین را روشن کردم. ریموت در را زدم. پارکینگ خانه ما طوری است که همیشه دنده عقب بیرون میآیم. نگاهم افتاد به خودرویی که جلوی در را گرفته بود. دو تا بوق ریز زدم که کنار برود تا رد شوم. خوب که نگاه کردم دیدم کسی داخلش نیست. از ماشین پیاده شدم تا داخل کوچه دنبال صاحبش بگردم. داخل کوچه چند نفر بودند اما صاحب آن خودرو نبود. با کلی شرمندگی زنگ خانه همسایهها را میزدم و میپرسیدم که 206 سفید مال شما است؟ بعد از بیست دقیقه زنگ ساختمانهای 16 واحدی و 20 واحدی را زدن به این نتیجه رسیدم که تا دیرتر نشده بی خیال خودروی شخصی شوم و با تاکسی به قرارم برسم. خیلی عصبانی ماشین را سرجای اولش پارک کردم. احساس میکردم نرفته برگشتهام!
با عجله خودم را به خیابان اصلی رساندم. سه کورس باید تاکسی میگرفتم و با نگاهی که به ساعت موبایلم کردم به این نتیجه رسیدم که دربستی بگیرم. کنار خیابان دست تکان میدادم و میگفتم دربست. ماشین اول ایستاد. گفت کجا میروی؟ مقصد را گفتم. قیمت بالایی گفت.گفتم نه آقا چه خبر است؟ همینطور که قیمتش پایین میآمد و من هنوز به نظرم گران بود پشت سر ما ترافیک بیشتر میشد. گفتم آقا بگیر کنار. وسط خیابان نگه داشتی پشت سرت ترافیک شده است. گفت تو دربستی نمیخوای با تاکسی برو مردم رو هم علاف نکن و رفت!
یک تاکسی زرد رنگ بعد از آن نگه داشت. مقصد را گفتم و گفت 15 هزار تومان. گفتم 12 تومان میری سوار شوم. خلاصه 13 تومان معامله جوش خورد. سوار شدم.
کمی جلوتر پرسیدم آقا شما چند ساله رو تاکسی کار میکنید؟ گفت چطور؟ گفتم آخر بین مردم این طور شایع است که راننده تاکسیها هر جا بخواهند نگه میدارند و هر طور بخواهند رانندگی میکنند. شما کاملا کنار ایستادید و رانندگیتان هم خیلی مناسب است. خندید و گفت 16 سال. آقا وقتی هر کسی یک ماشین داشته باشد و بخواهد با ماشینش کار کند همین میشود. تازه همه اینها حرف است؛ اکثر همینهایی که این حرف را میزنند هر جا دلشان بخواهد پارک میکنند. یک بار جلوی یک مدرسه برو ببین پدر یا مادر بچهها دوبله سوبله چطور ترافیک میکنند.
لبخندی زدم. راست میگفت.
به آخرین چهار راه رسیدیم. ساعت نزدیک 11 بود و با خودم فکر میکردم که چند دقیقه تاخیر در این روزگار ترافیک و شلوغی قابل قبول است. چراغ سبز شد اما ماشینها به کندی حرکت میکردند. به راننده گفتم چرا حرکت نمیکنند؟ گفت نگاه کن مردم مدام رد میشوند و ماشینها نمیتوانند براحتی از چراغ رد شوند. بعد با حالتی که انگار جواب سوال اول مرا بخواهد بدهد گفت آقا شما میگویید راننده تاکسی. این پیادهها را ببینید اصلا به اینکه چراغ ما سبز است توجه نمیکنند. یک چیزی شنیدهاند که باید از خطکشی عبور کنند؛ تازه اگر همه از خطکشی عبور کنند. اصلا توجه نمیکنند که وقتی چراغ برای ماشینها سبز است چراغ عبور برای عابرین قرمز است. باید بایستند. فکر میکنند هرجا خطکشی دارد حق با آنهاست. ببین چراغ قرمز شد.
شاید 5 متر جلوتر نرفته بودیم که دوباره چراغ قرمز شد.
راست میگفت عابران بیهیچ ملاحظهای رد میشدند و فرقی هم نداشت که چراغ برایشان قرمز باشد یا سبز. گفت آقا انگار پیاده از سواره خبر نداره و سواره از پیاده. گفتم آقا سواره هم از سواره خبر ندارد. من که الان توی ماشین شما نشستم به خاطر ماشینی است که جلوی در پارکینگ ما پارک کرده بود و نتونستم با ماشین بیام بیرون. خندید و گفت روزی ما بوده. پنچرش نکردی؟ گفتم نه! گفت چه میدونم، اعصاب آدم خرد میشود. چراغ سبز شد.
به این فکر میکردم که آقای راننده ضربالمثل را چه جالب تغییر داده بود. راننده گفت خوب شد پنچر نکردی میگن اگر پنچر کنی صاحب ماشین مزاحم میتواند برود و شکایت کند و حق هم دارد. گفتم بله خسارت زدن به اموال دیگران جرم است. راننده گفت خوب پس حق شما چه میشود که معطل شدید؟
گفتم باید زنگ بزنید پلیس بیاید ماشین را جابهجا کند. راننده گفت خوب شد نزدی. پلیس میآید آن هم بعد از نیم ساعت تا صورتجلسه کند و اگر بخواهد ماشین را جابهجا کند با جرثقیل تماس بگیرد و تا جرثقیل بیاید... همان بهتر که تاکسی گرفتی! تازه شنیدهام باید صورتجلسه را ببری دادگاه شکایت کنی. آقا فکر کن کلی دم خانهات معطل شدی چند روز هم باید بدوی دنبال شکایت کردن. بعد پرسید شماره نگذاشته بود که زنگ بزنی! گفتم نه. گفت اصلا مردم بیملاحظه شدهاند. قدیم این قدر ماشین نبود. این قدر آدم نبود. شما یادت نمیآید؛ خانهها پارکینگ نداشت. ماشین را میگذاشتی دم در. بزرگترین مشکلت این بود که صبح میآمدی میدیدی چرخت را بردند و زیر ماشین آجر گذاشتند.
گفتم آقا مگه دارید در مورد چه سالی حرف میزنید. خوب یادم هست. چند بار ماشین خودم دچار همین بلا شد. حتی یکبار چهارتا چرخش را برده بودند و طرف زیر هیچ کدام آجر نگذاشته بود. پدر هم آمد گفت بیانصاف چهار چرخ را برده آجر هم نگذاشته.
راننده گفت راست میگی آقا. ببین قدیم حتی دزدها هم به فکر صاحب ماشینی که چرخش را میدزدیدند بودند و آجری میگذاشتند. الان انگار هیچکس به فکر هیچکس نیست.
رسیده بودیم. کرایه را دادم به با اندکی تاخیر به جلسه رسیدم.
بعد از جلسه توفیق اجباری بود و وقت کافی که داشتم بیشتر مسیر را پیادهروی کنم. به این فکر میکردم که سواره از پیاده خبر ندارد و پیاده از سواره و حتی سواره از سواره وقتی وسط خیابان نگه میدارد تا کسی سوار شود یا جلوی پارکینگ کسی پارک میکند و میرود. با خودم فکر میکردم که احتمالا پیاده هم از پیاده خبر ندارد با این حساب. از کوچه پس کوچهها رد میشدم و نگاه میکردم به ماشینهای پارک شده به ردیف در دو طرف کوچه. روی در خانهها پر بود از نوشتههای «لطفا پارک نکنید». کلی هم از این برچسبهای تبلیغاتی بود که بعضی شرکتها با لوگوی خودشان به رایگان چسبانده بودند روی در خانهها که پارک ممنوع. تقریبا همه درهای خانه به نوعی این نوشته یا برچسب را داشت.
با خودم فکر میکردم که مگر راننده نمیداند یا نمیفهمد که نباید معارض مسیر دیگران شود که این همه نوشته جلوی در خانههاست. استفاده از لغت «لطفا» توجهم را جلب کرد. آیا رانندهای که جلوی در خانه ما پارک نمیکند به ما لطف میکند؟ آیا میخواهیم با این لطفا گفتنها ادبمان را نشان دهیم یا با آدمهایی که نمیشناسیم تعارف داریم؟ چرا مودبانه و با تعارف مینویسیم لطفا پارک نکنید بعد اگر کسی پارک کرد ناگهان ادب و تعارف نوشتهمان تبدیل به فحش و رفتار غیر متمدنانه خط انداختن و پنچر کردن لاستیک ماشینش میشود. همان بهتر که از اول تعارف نداشته باشیم و صریح بگوییم پارک مطلقا ممنوع.
به خانه رسیدم. هنوز ماشین 206 آنجا پارک بود اما چرخهایش پنچر شده بود. فکر کنم کار همسایه بالایی بوده باشد. خیلی اعصاب درست و حسابی ندارد.
خیلی سخت است که بگوییم لازم نیست در و دیوار شهرمان را پر از نوشته توقف ممنوع کنیم. هر چند که همه میدانند جلوی در و روی خطکشی و محل عبور عمومی نباید پارک کنند. اما بدتر از همه این تهدید «پارک=پنچری» است. از نظر قانون این یک تهدید محسوب میشود و قابل پیگیری است. اما در و دیوار شهر ما پر است از این تهدید.
به این فکر کنید سر در خانه یا محل کارتان جملهای تهدیدآمیز است. چه تصویری از صاحب آن خانه یا محل نشان میدهد. بدتر از آن تابلوی لطفا پارک نکنید در صورت پارک کردن پنچر میشوید است. چه تضادی در وجود صاحب این خانه است؟! (علی ضیائی/دنیای اقتصاد)
در برخی مناطق آذربایجان، نوروز با دهها رسم و سنت قدیمیاش همچنان حفظ شده و مردم این مناطق این رسوم را هر سال برپا میدارند. آذربایجانیها از این عید با عناوینی چون «نوروز بایرامی» و «ایل بایرامی» یاد میکنند.
غبارروبی منازل
مردم آذربایجان ماه اسفند را بایرام آیئی یا «ماه عید» میخوانند و از اواسط اسفندماه، با شور و اشتیاق گرد و غبار منازل را که در منطقه به «هیس آلماق» (به معنای تحت اللفظی گرفتن غبار) یا خانه تکانی مرسوم است از رخسار خانهها میزدایند و با مراسمهای خاصی مثل شستن فرشها، حلاجی کردن و شستن پشم رختخوابها و ناز بالشها و کارهایی از این قبیل، به استقبال و پیشواز سال نو و بهار میروند.
آماده کردن سبزه
آماده کردن سبزه نوروزی نیز همچون بسیاری از دیگر جاهای ایران عزیز از دیگر رسومی است که در آذربایجان رایج است. سبزه رویاندن که معمولاً از گندم، عدس، جو و سایر روییدنیها صورت میگیرد، یکی دو هفته مانده به عید به وسیله زنان خانواده مهیا میشود و این سبزه در خانه به عنوان مظهر رویش و سرسبزی باقی میماند و در سیزدهم نوروز به دامان طبیعت برده و در
آب روان رها میشود.
«چرشنبه بایرامی»
در «چرشنبه بایرامی» گذشته از آنچه در همه جا رایج است، کدبانوی خانه به تعداد اعضای خانوار، تخم مرغ رنگ میکند و با برشته کردن دانههای گندم، نوعی آجیل گرم به نام «قورقا» درست کرده و در پیالههای چینی میریزد و به همراه آجیلهای دیگری مثل مغزپسته، گردو، نخودچی، کشمش، بادام و تخم کدو، بر سر سفره قرار میدهد. علاوه بر تنقلات ذکر شده، در سفره این شب، عناصر دیگری همچون شمع روشن، شاخه سبزی موسوم به «همیشه جوان»، نمک، آب، نان، شاخه نبات و یک جلد قرآن مجید نیز به چشم میخورد.
مراسم سایا
مراسم سنتی «سایا» از جمله زیباترین رسمهای مردمان خطه آذربایجان به مناسبت روزهای پایانی سال و آغاز سال نو است که از چند ده روز مانده به عید نوروز در شهرها و روستاهای مختلف آذربایجان برگزار میشود. برپاکننده این مراسم شخصی به نام سایاچی است. وی در روزهای پایانی هر سال خانه به خانه میگردد و با خواندن شعرهایی مخصوص برای اهالی هر خانه، سالی پربرکت را آرزو میکند. او همچنین روزهای مانده به عید را شمارش میکند و به این دلیل میتوان گفت به احتمال زیاد، واژه سایا از مصدر ترکی سایماق به معنای شمردن گرفته شده است.
شال اندازی
یکی دیگر از مراسمهای این شب، شالاندازی است، گرچه امروز حضور آن در زندگی مردم شهری در این دیارکمرنگ شده، ولی هنوز در بیشتر مناطق روستایی آذربایجان معمول است. در برخی مناطق، نوجوانان با حضور در پشت بام خانه همسایهها و آویزان کردن «شال» یا «قورشاق» به داخل خانه، طلب انعام و عیدی میکنند و کدبانوی خانه نیز به «شال» آویزان شده، تخم مرغ رنگین و مقداری تنقلات میریزد. این رسم به «قورشاق سال لاماخ» و در برخی مناطق نیز به «شال سال لاماخ» معروف است.
تخممرغ شکستن
از دیگر مراسم رایج در این مناطق تخممرغ شکنی است. معمولاً در روز چهارشنبه آخر سال تخممرغها را در پوست پیاز میپزنند تا رنگ بگیرد و آنها را بین کودکان، نوجوانان و جوانان به عنوان سوغاتی چهارشنبه توزیع میکنند. جوانان در این شب و فردای آن، به انجام نوعی بازی موسوم به «یومورتا چاقیشدیرما» یا تخم مرغ بازی میپردازند که طی آن هر دو طرف بازی تخم مرغهای خود را با فنی خاص، به هم میزنند و هر کس که سر و ته تخم مرغش بشکند، بازنده بازی است و تخم مرغاش را باید به برنده بدهد.
عیدی فرستادن
از دیگر رسوم این شب، فرستادن خنچه یا به گویش محلی خنچا (دوری بزرگی پر از تحفه) از منزل داماد به منزل نو عروس است. در این خنچه معمولاً میوه، شیرینی، گلدانهای پرگل، ماهی و پارچهای برای خانواده عروس و خود نوعروس گذارده میشود. همچنین در چنین روزی، بزرگ خانواده به دختران شوهر کرده خود هدیهای به نام «بایرام لیق» یا عیدی میفرستد که ممکن است لباس یا پارچهای نفیس و یا پول نقد باشد که به همراه بستهای از انواع تنقلات و شیرینی پیشکش کرده و ضمن بازدید و تحویل هدایا به او، فرا رسیدن چهارشنبه یا «چرشنبه بایرامی» و سال نو را تبریک میگوید.
بخت گشایی
یکی دیگر از مراسم بسیار قدیمی آخرین چهارشنبه سال در آذربایجان، مراسم بخت گشایی است. مراسم بخت گشایی شامل گره زدن دستمال یا چارقد بود، بدین ترتیب که دختران دم بخت، گرهی به دستمال یا چارقد خود میزدند و از اولین رهگذر میخواستند تا به امید باز شدن گره از کارشان،
گره را بگشاید. البته این رسم امروزه از رونق افتاده است.
همچنین بیرون رفتن از خانه در صبح روز چهارشنبه آخر سال و پرکردن کوزه آب از دیگر مراسمهای مرسوم بختگشایی بود. در چنین شبی دختران دم بخت دور یکی از تازه عروسان فامیل جمع شده و هر یک از آنها انگشتری خود را در داخل تشت آبی که در مقابلشان بود انداخته و روی آن را با یک روسری میپوشاندند و ضمن اینکه به خواندن ترانه و رقص و پایکوبی میپرداختند، تازه عروس حاضر در جمع نیز از زیر روسری دست در تشت آب کرده و با خواندن شعر محلی یکی از آن انگشتریها را
بیرون میآورد.
آن انگشتر به هر کدام از دختران که تعلق داشت، باور بر این بود که بخت آن دختر در سال جدید باز میشود و او در سال جدید به خانه بخت میرود.
علاوه بر موارد مذکور، در برخی از روستاهای آذربایجان و در صبح فردای چهارشنبه سوری، دختران دم بخت کوزههای آب به دوش کشیده و به سمت چشمهسارها حرکت میکنند و ضمن شستوشوی دست و صورت خود و نوشیدن از آب چشمه، کوزههای خود را هم پر کرده و به خانه برمیگردند، و اعتقاد دارند که خوردن آب چشمه در این روز خاص باعث برآورده شدن آرزوهای آنها میشود.
همچنین آق بیرچک (یکی از زنان که سنی از او گذشته و درمیان فامیل از احترام خاصی برخوردار است) قیچی به دست همراه دختران دم بخت به محل چشمهسارها میرفت و هر یک از دختران نیتی کرده و از زن سالمند میخواستند برایش سبزه بچیند و آن زن برای برآورده شدن نیت دختر مذکور با قیچی از سبزههای روییده در کنار چشمهسار سبزه میچید و در آب روان میانداخت و برای برآورده شدن آرزوی آن دختر دعا میکرد.
گرفتن عیدی
مردم آذربایجان، در زمان عید و هنگام دید و بازدید آیینهای دینی و مذهبی را فراموش نمیکنند، هنوز در جای جای این دیار رسم گرفتن اولین دریافتی(عیدی)، به عنوان برکت سال از بین صفحات قرآن کریم رایج است.
قبل از تحویل سال نو، پدر و یا بزرگ خانه به تعداد افراد خانواده اسکناسهایی را در صفحات قرآن مجید قرار میدهد و با تحویل سال و خواندن دعای تحویل سال افراد خانه اولین دریافت نقدی خود را در سال جدید از قرآن کریم میگیرند و اعتقاد دارند این پول به کارشان در سال جدید برکت میدهد.
در گذشته نه چندان دور برای این روز مردم لباسهای نوی خود را به تن میکردند و کوزهای که در بین اقلام خرید چهارشنبه قرار داشت را پر آب تازه میکردند و گاهی چای صبحانه روز چهارشنبهشان را از همان آب تهیه میکردند.
این رسم که بیشتر از سوی زنان خانه انجام میگرفت بدین صورت بود آنها در مکانی که دیده نشوند میایستادند و کلیدی زیر پای خود نهاده و به سخنان رهگذران گوش میدادند و تفال میزدند.
زیارت اهل قبور
در آیینهای نوروزی مردم آذربایجان، درگذشتگان نیز جای خود را دارند. مردم آخرین پنجشنبه سال، نخست به قبرستانها میروند و بعد از تحویل سال به دیدن کسانی میروند که عزیزی را به تازگی از دست داده و عزادارند. افرادی که عزیزی را از دست دادهاند عید نوروز برای آنها قره بایرام (یا عید سیاه) است.
سفره هفت سین
تزیین سفره هفت سین نیز از دیگر رسومی است که در سرتاسر ایران و ازجمله آذربایجان همچنان رایج است. پس از تحویل سال، سفره عید در خانهها پهن میشود و افرادی که برای عیددیدنی به خانهها میآیند در کنار سفره مینشینند و پذیرایی میشوند. در بیشتر مناطق به ویژه در گذشته، در سفره نوروز خوراکیهایی چون ماست دست نزده، برنج سفید پخته و گاه خام، گوشت و اساساً غذاهایی میگذاشتند که نشانی از برکت و محصول خوب باشد. همچنین در کنار این غذاها، نمادهایی مانند آینه، تخم مرغ، سمنو، سبزه، شیرینی، و آب چهل یاسین میگذارند، یعنی ترکیبی از برکت و باروری.
دید و بازدید
بعد از تحویل سال نو، دید و بازدید از بزرگان خانواده و اعضای فامیل آغاز میشود که معمولاً کوچکترها به دیدار بزرگترها میروند، عید را تبریک میگویند و از آنها عیدی میگیرند. همچنین دید و بازدیدها تا روز سیزدهم به طول میانجامد.
آیین سیزده به در
مراسم عید نوروز در آذربایجان با آیین سیزده به در پایان مییابد. در این روز، همه به صحرا میروند و در دامن طبیعت به جشن و شادی میپردازند. همچنین در این روز همه سبزهها به آب انداخته میشود. دخترها نیز در کنار سبزهها در آرزوی بخت خوب، سبزهای گره میزنند.(رحمان احمدی/ ایران نوروز)
چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 14:23
جام جم سرا- اولین جشنواره فرهنگ و آشپزی روز گذشته (سهشنبه) با حضور جمعی از مردم و مسئولان استان گلستان در روستای «آهنگرمحله» گرگان برگزار شد. تصاویری از این جشنواره را در ادامه ببینید.
همه دوستانم چه استاد و دانشجو و کارمند و کارگر، از من میپرسند که چرا در وایبر و واتساپ و اینستاگرام و تلگرام نیستی؟ در جواب با ژستی کاملا مردانه و از روی اقتدار و بینیازی، میگویم: من اهل این قرطی بازیها نیستم! فقط همین فیسبوک هستم و بس. غافل از انکه موبایلم یک گوشی ۳۰ هزار تومانی است که فقط شماره میگیرد و امکان عضویت در هیچ شبکه اجتماعی موبایلی برایم فراهم نیست.
در یک تصادف دلخراش در تهران، خیابان دکتر علی شریعتی، یک خودرو لوکس پورش، بطور کامل از بین رفت و راننده آن که یک دختر جوان به نام پریوش اکبرزاده است، جان خود را از دست داد. ظاهرا آن خدابیامرز، خودرو پورش را از پسر امیر قلعه نویی (سرمربی تیم استقلال) خریده بود.
سه ساعت پیش، یک کارگر افغانی که دوست من هست و بسیار مومن و تاحدودی باسواد، گوشی خود را به من نشان داد. «لا حول و لا قوه الا بالله» صفحه اینستاگرام آن دختر طفل معصوم! مشتی مردم [...] ریختند در صفحه یک دختر جوان مرده، و تمام عقدههای خود را بر یک مرده خالی میکنند! یاللعجب! فحاشیهای غیرقابل باور! یعنی بد فحش نمیدهند که! وحشیانه فحش میدهند! سمفونی عقده و کینه و حقارت و رذالت و پستی و دنائت است. اوج حماقت و بلاهت را به نمایش گذاشتهاند. انگار آن دختر به همه آنها بدهکار است!
آنهایی که به طور دقیق از وضعیت مالی من خبر دارند میدانند که تمام دارایی من (به جز کتابخانهام) به اندازه پول ته جیب آن دختر جوان خدابیامرز نیست ولی خدا شاهد است که هرگز به این قشر از جامعه، حس تنفر یا حتی هر حس بد دیگر نداشته و ندارم. الان خدا را شکر میکنم که فقط همین موبایل ۳۰ هزارتومانی را دارم و در شبکههای اجتماعی موبایل نیستم و فقط در همین فیسبوک، گاهی مواقع، هنرنمایی این ملت را مشاهده میکنم. حداقل کمتر حرص میخورم.
کجایند آن عزیزانی که در انتقاد بنده از جامعه، ژست مردم دوستی و میهن دوستی به خود گرفته و همه چیز را توجیه میکردند؟ بازهم به درستی فرضیهام ایمان آوردم. در ایران چیزی به نام کنش اجتماعی وجود ندارد. بلکه جامعه در وهله اول دنبال عقده گشایی است و در وهله دوم دنبال تفریح، که در هر دو حالت به شرطی عقده میگشاید و تفریح میکند که هیچ هزینهای برای او نداشته باشد.
این جامعه برای خودسوزی دو انسان در خرمشهر و تبریز از فرط فقر، تب هم نمیکند. برای از بین رفتن محیط زیست و حیات وحش استثنایی ایران حرکتی نمیکند. برای خشک شدن فلات ایران (به طوری که اگر این روند ادامه یابد، تا ۴۰ سال آینده بخش مرکزی فلات ایران یعنی از البرز به سمت جنوب و زاگرس به سمت شرق، باید تخلیه شود!)، حرکتی از خود نشان نمیدهد؛ ولی برای چند سگ که در شیراز توسط عدهای بیفرهنگ و انساننما کشته شدهاند، کمپین تشکیل میدهد! آیا سرنوشت آن چند سگ از سرنوشت کل فلات ایران مهمتر است؟
حتما واکنش به خبر سگ کشی در شیراز لازم بود، حتما واکنش به قضیه فرودگاه جده لازم بود، ولی چرا برای وقایع بدتر از آن واکنش نشان داده نمیشود؟ دلیل کاملا روشن است. حمایت از محیط زیست و تلاش برای نجات فلات ایران از نابودی، زحمت و تلاش طاقتفرسا میخواهد ولی کمپین اعتراض به سگ کشی، ابدا هزینهای ندارد! حمایت از زنان بیسرپرست و دختران آسیب پذیر، برنامه و پژوهش و پول خرج کردن و مناعت طبع و پاکی نیت را میطلبد ولی فحاشی به عربها، هزینه و زحمتی ندارد!
بهتر شدن وضع معیشت و از بین بردن اقتصاد رانتی و مبارزه با نوکیسهها، نیاز به هزینه و زحمت و مطالعه دارد ولی فحاشی به یک دختر پولدار پورش سواری که مرده است و شاید فرزند یک پولدار نوکیسه باشد، هزینه و زحمتی ندارد، بلکه کمی حقارت و رذالت و پستی میخواهد که خوشبختانه، جامعه ما در حال مسلح شدن به این سلاحهای مرگبار و تمدن ویرانکن است. (محمد محبی/ پارسینه)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.