جام جم سرا: فتانه کاوریزاده افزود: افرادی که در معرض سرب (هوای آلوده) قرار دارند و همچنین کسانی که از ظروف خشدار و نامناسب برای پخت و پز استفاده میکنند ممکن است دچار مسمومیت با آلومینیوم و سرب شوند چرا که مقدار زیاد این مواد در سیستم مغزی، عصبی انسان را مستعد ابتلا به بیماریهای مانند آلزایمر و پارکینسون میکند.
این کارشناس در بخش دیگری از صحبتهایش در مورد اهمیت تغذیه صحیح در افزایش قدرت حافظه اظهار کرد: قسمت عمده مغز در دوران جنینی توسط اسیدهای چرب امگا ۳ شکل میگیرد که این اسیدهای چرب نقش بسیار مهمی در تقویت حافظه و ضریب هوشی افراد دارد. اگر تغذیه مادر هنگام بارداری و بخصوص در سه ماهه اول مناسب باشد و به مقدار کافی از منابع امگا ۳ مانند ماهی، گردو، سبزیهای برگ تیره استفاده کنند فرزند آنها در آینده از ضریب هوش و حافظه خوبی برخوردار است.
وی با بیان اینکه علاوه بر اهمیت تغذیه در دوران جنینی، دو سال اول زندگی نیز مهم و تاثیرگذار است، تصریح کرد: در این دوره باید مصرف مقدار کافی آهن مورد توجه قرار گیرد به این دلیل کودکانی که در سال اول زندگی قطره آهن مصرف نکنند دچار کمخونی و فقر آهن خواهند شد و یقیناً در انجام کارهای ذهنی و یادگیری در زمان تحصیل با مشکل روبرو میشوند.
کاوریزاده ادامه داد: کمبود یا زیاد بودن آهن میتواند تاثیرات نامطلوبی بر روی حافظه افراد داشته باشد چرا که وجود فلز سرب و آلومینیوم به نحوی دشمن حافظه و عاملی برای بروز بیماری آلزایمر است.
وی در مورد تقویت حافظه خاطرنشان کرد: مصرف بیشتر از میوهها و سبزیهای رنگی امکان بهبود حافظه را بالا میبرد به این علت که مواد غذایی حاوی آنتیاکسیدان بوده و مصرف آن در پیشگیری از بروز اختلالات حافظه موثر است بنابراین توصیه میشود مصرف مواد حاوی آنتیاکسیدان مانند توت فرنگی، گوجه فرنگی، هندوانه، گریب فروت، توت قرمز، مرکبات، زیتون، ماهی، آجیل، هویج و... در رژیم غذایی گنجانده شود.
کاوریزاده با تاکید بر اینکه گرسنگی بیشتر از هشت ساعت، نقش موثری در کاهش قدرت حافظه خواهد داشت، تصریح کرد: در مدت زمانی که فرد مشغول کارهای ذهنی است هر ۳۰ تا ۴۵ دقیقه یکبار برای تنظیم قندخون، به مقدار کم از مواد غذایی مناسب استفاده کند.(ایسنا)
جام جم سرا: گویی تمام دغدغه نمایندگان ملت حل معضلات فرهنگی است. اگر چه منکر وجود بحرانها و ناهنجاریهای فرهنگی نیستیم، اما شاید بتوان گفت آنچه منجر به فقر فرهنگی میشود، فقر اقتصادی است که در برخی خانوادههای ایرانی ریشه دوانده است.
کاش همین مسئولین پاسخ میدادند که چرا متوسط سن ازدواج در ایران بالا رفته است؟ چرا آمار بیکاری، فقر، گرانی و تورم، بیشتر میشود؟ بهراستی مسئولان کشور طی این سالها برای تهیه مسکن ارزان برای مردم چه اقدام مثبتی انجام دادهاند؟ چرا باید قیمت مسکن به یکباره چندین برابر افزایش یاید؟ آیا نباید بین افزایش بهای مسکن و درآمد خانوارها تناسبی وجود داشته باشد؟ و هزاران سوال دیگر.
هدف از این گزارش بررسی جوانب سونامی وحشتناک فقدان مسکن و پاسخ به این سوال است که آیا بهراستی افزایش وام مسکن، تنها راه برای خانهدار شدن افراد است؟!
در حال حاضر بررسیها نشان میدهد قیمت مسکن در ایران ۴۹/۲۱ برابر سطح درآمد سالانه یک خانوار است که از این نظر ایران در میان ۱۲۰ کشور جهان رتبه ۱۳ را به خود اختصاص داده است که نشاندهنده این است که خانوارهای ایرانی از نظر قدرت خرید مسکن در وضعیت نامناسبی قرار دارند. به عبارت دیگر قیمت یک واحد مسکونی در این کشور ۴۹/۲۱برابر درآمد سالانه یک خانوار است.
همچنین آمارها نشان میدهد، میانگین نسبت قیمت مسکن به درآمد خانوارهای ایرانی پس از طی یک روند نزولی در دهه ۷۰، از سال ۱۳۸۰ شروع به افزایش نموده و در سال ۱۳۹۲ به حدود سه برابر سال ۱۳۸۰ رسیده است.
برای حل معضل مسکن برای طبقه متوسط و کم درآمد جامعه، مسکن مهر جزو تدابیر جدیدی بود که دولتهای نهم و دهم آن را به عنوان رویکرد خود برای برخورد با بحران مسکن در پیش گرفت. این رویه گرچه ابتدا توانست برخی از اقشار جامعه را نسبت به خانهدار شدن امیدوار کند اما این طرح نیز چندان موفق نبود چرا که نقصهای بسیاری داشت و اکثر افراد اقدامی برای خرید مسکن مهر نمیکردند و با مشکلات زیادی روبهرو بودند.
وام مسکن نیز یکی دیگر از تدابیری است که دولتها همواره طی این سالها برای خانهدار شدن مردم در نظر گرفتهاند و قدمتی چند ساله دارد. اما این اقدام به دلیل مبلغ بسیار کم آن هم نتوانست پاسخگوی نیاز خریداران باشد زیرا با در نظر گرفتن شرایط کنونی کشور و تورم و رکود اقتصاد، افراد حتی با افزایش وامهای مسکن هم نمیتوانند صاحب خانه شوند.
حال باید بررسی کرد که چرا وامهای خرید مسکن افزایش مییابد؟ شاید طرز تلقی دولت از رکود بازار مسکن این باشد که باید وام را افزایش دهد تا بازار رونق گیرد. اما آیا مشکل مسکن با افزایش وام و در اختیار قرار دادن نقدینگی در بین مردم حل خواهد شد؟
این در حالی است که بسیاری از کارشناسان حوزه مسکن افزایش وام مسکن را راه حل مناسبی برای حل این معضل نمیدانند. این وامها به کسانی تعلق میگیرد که دارای حداقل پس انداز هستند و کسانی که این حداقل را ندارند، نمیتوانند از این تسهیلات استفاده کنند. افرادی که از توانایی مالی نسبتا خوبی برخوردار هستند، میتوانند به راحتی از این وامها استفاده کنند چرا که خرید مسکن، سود و آورده زیادی برایشان خواهد داشت.
در راستای افزایش وام مسکن در واقع این دیدگاه وجود دارد که دولت میخواهد به نیازهای افرادی که سرمایه بیشتری دارند، کمک کند و در این حالت به مستاجران اجحاف میشود. امروزه با توجه به حباب موجود در جامعه افراد حتی با وام بانکی حدود ۵۰ میلیون تومان نیز نمیتوانند صاحبخانه شوند.
دولت یازدهم نیز برای حل سونامی مسکن در کشور تدابیری را در نظر گرفته است که عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در اظهاراتش یک راهکار اساسی ر ا برای حل مشکلات مردم ارائه داده است.
وی در یکی از مصاحبههای خود در رابطه با حل مشکلات خانهدار شدن افراد گفته بود از طریق صندوقهای سرمایه گذاری قدرت خرید مردم را افزایش خواهد داد. صندوقهای سرمایهگذاری مسکن در طول زمان حداقل ۵۰۰ درصد قدرت خرید را افزایش میدهند. حال باید دید نیاز مهم یعنی خانهدار شدن افراد را دولت چگونه میتواند پاسخگو باشد. در این بین بسیاری از کارشناسان حوزه مسکن با افزایش وام مسکن مخالف هستند و هرکدام دیدگاهی را در این باره مطرح میکنند که در ادامه به بیان این دیدگاهها میپردازیم.
دولت یارانه مسکن بپردازد
حسین راغفر، استاد اقتصاد، در خصوص افزایش نرخ وام مسکن گفت: برای حل معضل مسکن به جای اینکه نرخ وام مسکن را افزایش دهند دولت باید مسکن ارزان به مردم ارائه دهد یعنی در واقع باید یارانه مسکن بپردازد. بهطوری که در برخی کشورهای اروپایی دولت به کسانی که برای اولین بار صاحبخانه میشوند، ۲۰ درصد کل قیمت مسکن را بدون بهره، وام بلند مدت و ۷۵ درصد را با نرخ بهره ۳ تا ۴ درصد وام میدهد. لذا این تفکر معیوبی است که دولت نباید در بازار دخالت کند. برخی از جوانان کشور دچار یأس و ناامیدی شدهاند و شاهد فرار مغزها هستیم چرا که هیچ آیندهای برای خودشان متصور نیستند. یک جوان ایرانی حتی توانایی تهیه یک مسکن ۴۰ تا ۵۰ متری را هم ندارد. دولت باید دست به یک اقدام جدی بزند. این در حالی است که در ایران ۲۰ درصد قیمت مسکن را وام میدهند آنهم با بهره بالا، این بیشتر شبیه یک شوخی است! چرا که افراد توانایی پرداخت این هزینهها را ندارند.
در واقع دادن یارانه مسکن اصلیترین اقدامی است که دولت باید انجام دهد. چرا که مسکن کالای بسیار اساسی است و امنیت اقتصادی، اجتماعی و روانی برای مردم به وجود میآرود، هم اینکه میتواند محرک اصلی رونق اقتصادی در هر کشوری باشد.
نکته مهم دیگر اینکه موسسات مالی و اعتباری حاضر نیستند پولشان را وارد بازار مسکن و فعالیتهایی کنند که بازدهی آن طولانی مدت است. چون بازدهی تسهیلات مسکن ۲۰ساله است یعنی یک بازده طولانی مدت را شامل میشود. لذا این موسسات ترجیح میدهند که سرمایهشان را وارد دلالی، بازار ارز و سکه کنند. چرا که سودهای کوتاهمدت و زیادی را برای آنها به همراه دارد.
دادن وام بدهکاران را بیشتر میکند
محمدعلی پورشیرازی، کارشناس مسکن معتقد است که دادن وام به بازار کمک چندانی نمیکند و بدهکاران را بیشتر میکند. قیمت خانه در حال حاضر بالاست ولی افراد جامعه دارای درآمدی نیستند که بتوانند قسط ماهانه این وامها را پرداخت کنند؛ بهطوری که میزان بهره وام در کشور ما بالاست. اگر امنیت اقتصادی در کشور وجود داشته باشد سرمایهداران سرمایه خود را به جای آنکه در بانکها بگذارند وارد قسمتهای زیربنایی میکنند. لذا با دادن این وام فقط میزان معوقات بانکی در کشور بهشدت افزایش خواهد یافت. به دلیل عدم توان پرداخت اقساط فقط معوقات بانکها بالاتر میرود و اجرای این قبیل طرحها زخم بخش مسکن را بهطور واقعی درمان نمیکند.
مسکن اجتماعی در دستور کار دولت قرار گیرد
همچنین حجتا... میرزایی، کارشناس مسکن گفته است: دولت باید ساخت مسکن و دسترسی گروههای کم درآمد به مسکن را تسهیل کند و در این رابطه حمایت از انبوهسازانی که مسکنهای کوچک میسازند، افزایش کمکهای یارانهای به گروههای کم درآمد و حتی در برخی مواقع تدارک مسکن اجتماعی را میتواند در دستور کار قرار دهد. دولت میتواند مسکن اجتماعی را با حمایت از سازندگان تدارک ببیند، نه اینکه لزوما خود سازنده مسکن اجتماعی باشد. در این حالت افراد نیازمند و کم درآمد جامعه نمیتوانند از وامی که اقساط آن به سطح بیش از ۲۰۰هزار تومان میرسد استفاده کنند.
افزایش وام مسکن به شرط کاهش بهره بانکی
پیروز حناچی دیگر کارشناس حوزه مسکن معتقد است که پرداخت وامهای بلند مدت برای بانکها توجیه اقتصادی ندارد. چنانچه بانکها بخواهند سود بالایی از متقاضیان وامها دریافت کنند، اعتراض عمومی را در پی خواهد داشت. افزایش سقف وام مسکن مطمئنا موجب ایجاد جو روانی شده و در افزایش قیمت مسکن موثر خواهد بود، بنابراین اگر سقف وام مسکن همراه با کاهش بهره بانکی افزایش یابد، میتوان در خانهدار شدن افراد کمدرآمد جامعه خوشبین بود.
با این تفاسیر افزایش نرخ وام منطقی به نظر نمیرسد. در هر صورت کسانی که در حوزه مسکن فعالیت میکنند باید به این نکته توجه داشته باشند که برای خانهدار کردن مردم باید در مسیر درست حرکت کنند و هر گونه تصمیمی که در این زمینه اتخاذ میگردد، باید بر اساس کار کارشناسی انجام شود. در غیر اینصورت در حوزه مسکن به نتایج مطلوب دست نخواهیم یافت.
وام خرید مسکن در صورتی موفق خواهد بود که باعث افزایش قدرت خرید مردم و فعال شدن بازار شود در غیر این صورت این تصمیم میزان نقدینگی بازار را افزایش خواهد داد و بار منفی به همراه خواهد داشت.(فرشته فریادرس/آرمان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: گفتوگویی کوتاه با رتبه یک کنکور تجربی سال ۹۳ را که در حاشیه یکی از مراسم تقدیر از رتبههای برتر کنکور انجام شده، بخوانید:
علت موفقیتت در کنکور چه بود؟
تلاش و پشتکار خودم بود و کمکهای والدین و دبیران محترم. من روزانه به طور متوسط ۶ تا ۷ساعت درس میخواندم.
در خانواده فرهنگی بزرگ شدی؟
بله پدر و مادرم هر دو فرهنگی و دبیر زبان انگلیسی هستند.
کنکور چطور بود؟
درسهای عمومی آسان بود اما درسهای اختصاصی از آن چیزی که فکر میکردم سختتر بود. به طوری که حتی در درسهای اختصاصی وقت هم کم آوردم.
از تسهیلات یکسری از دانشگاهها در خصوص جذب رتبههای کنکور آگاهی داری؟
نه اصلا در جریان نیستم.
انتخاب اولت چه بود؟
رشته پزشکی دانشگاه تهران. از ابتدا به دانشگاه تهران علاقه خاصی داشتم و از سال دوم دبیرستان به رشته پزشکی علاقهمند شدم.
با حذف کنکور موافقی؟
به نظرمن کنکور باشد خیلی بهتر است. به غیر از کنکور آزمون دیگری برای سنجش سطح علمی دانش آموزان وجود ندارد. امتحانهای تشریحی از زمین تا آسمان با تستی و کنکور فرق میکند. (طهورا شهبازی/خبرآنلاین)
هر چند که اگر بپذیریم معنی و شکل سواره بودن یا گرسنه بودن تغییر کرده همچنان بشود از این مثل در بسیاری از جاها استفاده کرد.
ساعت 11 قرار داشتم. ده صبح کاپشن بهاری مناسب این روز را که اسمش در بسیاری از شهرهای کشور زمستان است تن کردم و به خیال خودم که با احتساب ترافیک و پیدا کردن جای پارک یک ساعت زودتر راه افتادن زمان مطمئنی است. داخل پارکینگ شدم و ماشین را روشن کردم. ریموت در را زدم. پارکینگ خانه ما طوری است که همیشه دنده عقب بیرون میآیم. نگاهم افتاد به خودرویی که جلوی در را گرفته بود. دو تا بوق ریز زدم که کنار برود تا رد شوم. خوب که نگاه کردم دیدم کسی داخلش نیست. از ماشین پیاده شدم تا داخل کوچه دنبال صاحبش بگردم. داخل کوچه چند نفر بودند اما صاحب آن خودرو نبود. با کلی شرمندگی زنگ خانه همسایهها را میزدم و میپرسیدم که 206 سفید مال شما است؟ بعد از بیست دقیقه زنگ ساختمانهای 16 واحدی و 20 واحدی را زدن به این نتیجه رسیدم که تا دیرتر نشده بی خیال خودروی شخصی شوم و با تاکسی به قرارم برسم. خیلی عصبانی ماشین را سرجای اولش پارک کردم. احساس میکردم نرفته برگشتهام!
با عجله خودم را به خیابان اصلی رساندم. سه کورس باید تاکسی میگرفتم و با نگاهی که به ساعت موبایلم کردم به این نتیجه رسیدم که دربستی بگیرم. کنار خیابان دست تکان میدادم و میگفتم دربست. ماشین اول ایستاد. گفت کجا میروی؟ مقصد را گفتم. قیمت بالایی گفت.گفتم نه آقا چه خبر است؟ همینطور که قیمتش پایین میآمد و من هنوز به نظرم گران بود پشت سر ما ترافیک بیشتر میشد. گفتم آقا بگیر کنار. وسط خیابان نگه داشتی پشت سرت ترافیک شده است. گفت تو دربستی نمیخوای با تاکسی برو مردم رو هم علاف نکن و رفت!
یک تاکسی زرد رنگ بعد از آن نگه داشت. مقصد را گفتم و گفت 15 هزار تومان. گفتم 12 تومان میری سوار شوم. خلاصه 13 تومان معامله جوش خورد. سوار شدم.
کمی جلوتر پرسیدم آقا شما چند ساله رو تاکسی کار میکنید؟ گفت چطور؟ گفتم آخر بین مردم این طور شایع است که راننده تاکسیها هر جا بخواهند نگه میدارند و هر طور بخواهند رانندگی میکنند. شما کاملا کنار ایستادید و رانندگیتان هم خیلی مناسب است. خندید و گفت 16 سال. آقا وقتی هر کسی یک ماشین داشته باشد و بخواهد با ماشینش کار کند همین میشود. تازه همه اینها حرف است؛ اکثر همینهایی که این حرف را میزنند هر جا دلشان بخواهد پارک میکنند. یک بار جلوی یک مدرسه برو ببین پدر یا مادر بچهها دوبله سوبله چطور ترافیک میکنند.
لبخندی زدم. راست میگفت.
به آخرین چهار راه رسیدیم. ساعت نزدیک 11 بود و با خودم فکر میکردم که چند دقیقه تاخیر در این روزگار ترافیک و شلوغی قابل قبول است. چراغ سبز شد اما ماشینها به کندی حرکت میکردند. به راننده گفتم چرا حرکت نمیکنند؟ گفت نگاه کن مردم مدام رد میشوند و ماشینها نمیتوانند براحتی از چراغ رد شوند. بعد با حالتی که انگار جواب سوال اول مرا بخواهد بدهد گفت آقا شما میگویید راننده تاکسی. این پیادهها را ببینید اصلا به اینکه چراغ ما سبز است توجه نمیکنند. یک چیزی شنیدهاند که باید از خطکشی عبور کنند؛ تازه اگر همه از خطکشی عبور کنند. اصلا توجه نمیکنند که وقتی چراغ برای ماشینها سبز است چراغ عبور برای عابرین قرمز است. باید بایستند. فکر میکنند هرجا خطکشی دارد حق با آنهاست. ببین چراغ قرمز شد.
شاید 5 متر جلوتر نرفته بودیم که دوباره چراغ قرمز شد.
راست میگفت عابران بیهیچ ملاحظهای رد میشدند و فرقی هم نداشت که چراغ برایشان قرمز باشد یا سبز. گفت آقا انگار پیاده از سواره خبر نداره و سواره از پیاده. گفتم آقا سواره هم از سواره خبر ندارد. من که الان توی ماشین شما نشستم به خاطر ماشینی است که جلوی در پارکینگ ما پارک کرده بود و نتونستم با ماشین بیام بیرون. خندید و گفت روزی ما بوده. پنچرش نکردی؟ گفتم نه! گفت چه میدونم، اعصاب آدم خرد میشود. چراغ سبز شد.
به این فکر میکردم که آقای راننده ضربالمثل را چه جالب تغییر داده بود. راننده گفت خوب شد پنچر نکردی میگن اگر پنچر کنی صاحب ماشین مزاحم میتواند برود و شکایت کند و حق هم دارد. گفتم بله خسارت زدن به اموال دیگران جرم است. راننده گفت خوب پس حق شما چه میشود که معطل شدید؟
گفتم باید زنگ بزنید پلیس بیاید ماشین را جابهجا کند. راننده گفت خوب شد نزدی. پلیس میآید آن هم بعد از نیم ساعت تا صورتجلسه کند و اگر بخواهد ماشین را جابهجا کند با جرثقیل تماس بگیرد و تا جرثقیل بیاید... همان بهتر که تاکسی گرفتی! تازه شنیدهام باید صورتجلسه را ببری دادگاه شکایت کنی. آقا فکر کن کلی دم خانهات معطل شدی چند روز هم باید بدوی دنبال شکایت کردن. بعد پرسید شماره نگذاشته بود که زنگ بزنی! گفتم نه. گفت اصلا مردم بیملاحظه شدهاند. قدیم این قدر ماشین نبود. این قدر آدم نبود. شما یادت نمیآید؛ خانهها پارکینگ نداشت. ماشین را میگذاشتی دم در. بزرگترین مشکلت این بود که صبح میآمدی میدیدی چرخت را بردند و زیر ماشین آجر گذاشتند.
گفتم آقا مگه دارید در مورد چه سالی حرف میزنید. خوب یادم هست. چند بار ماشین خودم دچار همین بلا شد. حتی یکبار چهارتا چرخش را برده بودند و طرف زیر هیچ کدام آجر نگذاشته بود. پدر هم آمد گفت بیانصاف چهار چرخ را برده آجر هم نگذاشته.
راننده گفت راست میگی آقا. ببین قدیم حتی دزدها هم به فکر صاحب ماشینی که چرخش را میدزدیدند بودند و آجری میگذاشتند. الان انگار هیچکس به فکر هیچکس نیست.
رسیده بودیم. کرایه را دادم به با اندکی تاخیر به جلسه رسیدم.
بعد از جلسه توفیق اجباری بود و وقت کافی که داشتم بیشتر مسیر را پیادهروی کنم. به این فکر میکردم که سواره از پیاده خبر ندارد و پیاده از سواره و حتی سواره از سواره وقتی وسط خیابان نگه میدارد تا کسی سوار شود یا جلوی پارکینگ کسی پارک میکند و میرود. با خودم فکر میکردم که احتمالا پیاده هم از پیاده خبر ندارد با این حساب. از کوچه پس کوچهها رد میشدم و نگاه میکردم به ماشینهای پارک شده به ردیف در دو طرف کوچه. روی در خانهها پر بود از نوشتههای «لطفا پارک نکنید». کلی هم از این برچسبهای تبلیغاتی بود که بعضی شرکتها با لوگوی خودشان به رایگان چسبانده بودند روی در خانهها که پارک ممنوع. تقریبا همه درهای خانه به نوعی این نوشته یا برچسب را داشت.
با خودم فکر میکردم که مگر راننده نمیداند یا نمیفهمد که نباید معارض مسیر دیگران شود که این همه نوشته جلوی در خانههاست. استفاده از لغت «لطفا» توجهم را جلب کرد. آیا رانندهای که جلوی در خانه ما پارک نمیکند به ما لطف میکند؟ آیا میخواهیم با این لطفا گفتنها ادبمان را نشان دهیم یا با آدمهایی که نمیشناسیم تعارف داریم؟ چرا مودبانه و با تعارف مینویسیم لطفا پارک نکنید بعد اگر کسی پارک کرد ناگهان ادب و تعارف نوشتهمان تبدیل به فحش و رفتار غیر متمدنانه خط انداختن و پنچر کردن لاستیک ماشینش میشود. همان بهتر که از اول تعارف نداشته باشیم و صریح بگوییم پارک مطلقا ممنوع.
به خانه رسیدم. هنوز ماشین 206 آنجا پارک بود اما چرخهایش پنچر شده بود. فکر کنم کار همسایه بالایی بوده باشد. خیلی اعصاب درست و حسابی ندارد.
خیلی سخت است که بگوییم لازم نیست در و دیوار شهرمان را پر از نوشته توقف ممنوع کنیم. هر چند که همه میدانند جلوی در و روی خطکشی و محل عبور عمومی نباید پارک کنند. اما بدتر از همه این تهدید «پارک=پنچری» است. از نظر قانون این یک تهدید محسوب میشود و قابل پیگیری است. اما در و دیوار شهر ما پر است از این تهدید.
به این فکر کنید سر در خانه یا محل کارتان جملهای تهدیدآمیز است. چه تصویری از صاحب آن خانه یا محل نشان میدهد. بدتر از آن تابلوی لطفا پارک نکنید در صورت پارک کردن پنچر میشوید است. چه تضادی در وجود صاحب این خانه است؟! (علی ضیائی/دنیای اقتصاد)
دانشمندان معتقدند با خیره شدن زیادی به آینه میدان انرژی پیرامون انسان شروع به ضعیف شدن می کند به گونه ای که بدن مقاومت خود را در برابر تاثیرات محطیی پیرامون خود از دست می دهد و آینه به جذب کننده انرژی تبدیل می شود.
این پژوهشگران بر این باورند که شعور باطنی، آینه را مانند لوح های فشرده ای می داند که اطلاعاتی که فرد در برابر آینه بازگو می کند را حفظ و بیان کرده و بدین ترتیب مزاج افراد را نیز حفظ می کند و همین نکته آن را به منبع انرژی فراوانی تبدیل کرده است.
آنان در عین حال خاطرنشان می کنند که آینه ممکن است دارای تاثیرات مثبتی نیز برانسان باشد زیرا زمانی که انسان با لبخند در آینه به خود نگاه می کند به انرژی مثبتی دست می یابد و این انرژی از آینه به صاحب تصویر انعکاس می یابد و ذهن وی برای موفقیت و خوش شانسی برنامه ریزی می کند.(العالم)
افرادی که زائده گوشتی دارند، حتما روشهای مختلفی را در اینترنت برای برداشتن این زائدهها دیدهاند، اما متخصصان توصیه میکنند که به هیچ وجه نباید سراغ چنین روشهای غیراستاندارد و غیرپزشکیای بروید، چون خطر زخم شدن یا بروز عفونت با این کارها خیلی بالا میرود.
خبر خوب این است که این زائدههای گوشتی بهراحتی قابل حذف هستند. متخصصان پوست میتوانند با ایجاد بیحسی موضعی و برش سریع با استفاده از وسایل تخصصی پزشکی، این کار را بهخوبی انجام دهند. منجمد کردن یا داغ کردن زایدههای گوشتی هم روش رایج دیگری است که برای از بین بردن آنها استفاده میشود.
عوارض ناشی از هر کدام از این روشها فوقالعاده محدود است و فرد میتواند بلافاصله به فعالیتهای عادی خود برگردند. معمولا این زایدههای گوشتی دوباره رشد نمیکنند، اما همیشه این احتمال وجود دارد که زائدههای گوشتی جدید در نقاط دیگر بدن شکل بگیرند و بروز پیدا کنند. البته اگر زائدههای گوشتی شما را آزار نمیدهند، بهتر است که برداشتن آنها را فراموش کنید.
منبع : دکتر سلام
در این تحقیق، محققان تاثیر آهن را بر روی سلول های اندوتلیل انسانی موجود در رشته رگ های خونی در محیط آزمایشگاه مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.
آنها مقداری دارونما و محلول آهن ۱۰ میکرومولار را به رشته سلولی افزودند سپس ژن های موجود در سلول ها را مورد مطالعه قرار داده و دریافتند که در مدت ۱۰ دقیقه، سلول قرارگرفته در معرض محلول آهن شروع به ایجاد مکانیسم های ترمیم DNA نمود.
به گفته محققان دانشگاه امپریال لندن، پزشکان باید بر میزان آهن تجویزی در قالب درمان های استاندارد نظارت داشته باشند چراکه آهن می تواند تاثیر سوء بر بدن انسان داشته باشد.
آهن مولفه اصلی هموگلوبین بوده، رنگدانه ایی که مسئول رنگ قرمز خون است. کمبود آهن غالباً با تولید هموگلوبین تداخل پیدا کرده و موجب «آنمی» می شود. مشخصه بروز آنمی یا همان کم خونی، احساس خستگی، سرگیجه، تنگی نفس، گرفتگی عضلات پا، و صورت رنگ پریده است.
علاوه بر تجویز مکمل های آهن از سوی پزشکان، مصرف برخی میوه ها و سبزیجات هم می تواند به مقابله با کمبود آهن کمک کند. سبزیجات برگ سبز، خرما و چغندر از جمله مواد حاوی آهن هستند.
منبع : مهر
به گزارش جام جم سرا ، برخی مواد غذایی برای سلامتی بدن بسیار مضر هستند و میتوانند به بدن صدمه برسانند. با آنکه برخی متخصصان ممکن است موافق این نظر نباشند اما به طور کلی مصرف برخی مواد توصیه نمیشود. علاوه بر این، به منظور تغییر شکل و طعم برخی مواد یا افزایش ماندگاری آنها موادی به آنها اضافه میشود که کیفیت آنها را کاهش میدهد.
مواد زیر از این جملهاند:
شکر: شکر اولین دشمن بدن است و مهمترین علت چاقی و دیابت محسوب میشود. علاوه بر این، شکر موجب فشار آوردن بر پانکراس، دستگاه گوارشی و کبد میشود. گفته میشود که با هر یکبار مصرف شکر سیستم عصبی تا 50 درصد تحت تاثیر منفی آن قرار میگیرد. البته شکرهای طبیعی موجود در میوهها و همینطور عسل در صورتی که به اندازه مصرف شود مفید است.
آرد: ممکن است به نظر آرد ضرری نداشته باشد اما در داخل بدن طی تغییراتی میتواند عملکردی مشابه شکر داشته باشد. آرد به پانکراس فشار میآورد و سطح انسولین خون را به هم میزند. طی مراحل فرآوری بسیاری از خواص گندم و فیبر آن از بین میرود.
گوشت فرآوریشده: گوشت مقادیر زیادی نیترات دارد و سدیم موجود در آن سبب آسیب به سلامتی میشود. مصرف گوشتهای فرآوریشده خطر ابتلا به سرطان روده را به شدت افزایش میدهد و نیترات موجود در آن در بدن بعد از هضم به نیتریت تبدیل میشود که سبب بوجود آمدن ماده نیتروزآمین در بدن میشود که خود نوعی ماده سرطانزا است.
فست فودها: غذاهای آماده یا فستفود سرشار از مواد مضر برای بدن هستند. آنها مملو از سدیم، نمک، آرد، چربیهای اشباع و گوشتهای فرآوریشده هستند که میتواند به راحتی سلامت کلی بدن را تحت تاثیر قرار دهد.
علاوه بر این دونات، سیبزمینی سرخشده، چیپس، نمک، نوشابه، سوپهای کنسروی و مارگارین نیز به هیچ وجه توصیه نمیشود.
منبع: Healthy Food House
به گزارش جام جم سرا ، همه ما دوست داریم همسری داشته باشیم که برای رابطه مان زمان بگذارد و دعواکردن نشان دهنده این است که هر دو طرف روی رابطه کار می کنند.
دعوای زن و شوهری یک اتفاق طبیعی است؛ چرا که زنان و مردان با هم تفاوت هایی دارند که موجب بروز ناسازگاری میان آن ها می شود؛ اما چیزی که مهم است، دانستن این مطلب است که وقتی در اوج عصبانیت هستید، چه بگویید تا بعدها در رابطه تان تاثیر مخرب نداشته باشد. در این مطلب به تعدادی از رفتارهای غلط اشاره خواهیم کرد که افراد معمولا بعد از دعوا مرتکب می شوند. با ماهمراه باشید.
سکوت نکنید
اگر بعد از دعوا به زمان نیاز دارید تا دوباره روحیه خود را به دست بیاورید، اشکالی ندارد؛ اما حتما این را به همسرتان بگویید. راشل سوسمان، روان پزشک و متخصص روابط، معقتد است اگر بعد از دعوا همسرتان را از خود برانید، او احساس می کند می خواهید او را تنبیه کنید و به همین دلیل شاید نتواند به سمت شما بیاید و احساساتش را بازگو کند.
به جای این کار به او بگویید: «احساسات من به سرعت احساسات تو به حالت قبلی بر نمی گردند. به من فرصت بده. وقتی حالم خوب شد، در این مورد بیشتر صحبت می کنیم.»
حرف هایی را که همسرتان گفته است، در حافظه تان نگه ندارید
بگذارید هرچه همسرتان حین دعوا گفته است، همان جا باقی بماند. به گفته دکتر «میشل گولاند»، روان شناس، یکی از اشتباهات زوج ها این است که به همسر خود نمی گویند کدام یک از کلماتی که او در جروبحث به زبان می آورد، آن را آزار می دهد.
پس حتما در مورد کلماتی که برای شما آزاردهنده اند، با همسرتان صحبت کنید. اگر حتی تا روز بعد هم با یادآوری آن کلمات گفته شده عصبانی می شوید، به جای جروبحث دوباره قدری به خودتان فرصت بدهید و نفسی تازه کنید؛ چون معمولا جروبحث منجر به یک چرخه معیوب از دعواهای بی حاصل می شود، نه راه حل.
تنها بر زبان آوردن «ببخشید» کافی نیست
لوریا پون (Laurie Puhn)، متخصص ارتباط درمانی، می گوید: «وقتی همسرتان از شما می خواهد تنهایش بگذارید یا اینکه خسته شده است و دوست دارد کار دیگری انجام دهد، فقط گفتن «معذرت می خواهم» برای التیام احساسات او کافی نیست و باید بگویید که من به خاطر فلان چیز یا فلان حرف از تو معذرت می خواهم و در آینده سعی می کنم که...
برای برخورد تندتان، بهانه تراشی نکنید
شما می توانید برای این دعوا میلیون ها بهانه بیاورید؛ مثلا بگویید: «روز کاری بدی داشته ام، سردرد دارم یا شب قبل بد خوابیده ام»؛ اما این جملات، مشکلات را حل نمی کنند. به گفته دکتر گولان (Golan): «اگر شما عصبانی یا خسته اید و یا از نظر روحی آسیب دیده اید، باید این را به طرف مقابلتان بگویید. اگر یک روز در محل کار یا هرجای دیگری شرایط بدی را گذرانده اید که موجب عصبانیت شماشده است، قبل از رسیدن به خانه همسرتان را از این موضوع مطلع کنید تا او بداند شما بیشتر از شرایط عادی حساس و شکننده اید.»
از دعوا فرار نکنید!
اگر تنها چند دقیقه از دعوایتان گذشته است، به همسرتان بگویید هر حرف یا سوالی دارد، می تواند از شما بپرسد و در مورد چیزهایی که بعد از گذشتن این چند دقیقه هنوز او را آزار می دهند، صحبت کند. هرگز به دلیل ترس از دعوا از این مرحله فرار نکنید. اگر با هم صحبت نکنید، مشکلتان حل نشده باقی می ماند و ناراحتی ها از بین نمی روند.
نسبت به حرف های زن یا شوهرتان عکس العمل نشان بدهید؛ مثلا به او بگویید: «بنابراین منظور تو این است که... درست است؟» و از او تایید بگیرید تا مطمئن شوید منظورش را فهمیده اید.
آزار کلامی ممنوع
چه کار می کنید؟ دعوا؟! یادتان باشد در زمان دعوا حق دادزدن و برچسب زدن به طرف دعوا را ندارید؛ چون تاثیرات آن به سادگی از بین نمی رود. به جای این کار، در زمان خونسردی در مورد ناراحتی تان صحبت کنید.
بر روی دلیل دعوا تمرکز نکنید
تفاوت دعوای بد و دعوای خوب در این است که در دعوای خوب شما برای مسئله ای که بر سر آن جر و بحث کرده اید، راه حل پیدا می کنید؛ پس بهتر است به جای اینکه بر روی عواملی که دعوا را به وجود آورده اند، متمرکز شوید، انرژی تان را صرف پیداکردن راه حل کنید.
مثلا شوهرتان به شما گفته است از خانه پول بیاورید اما شما فراموش کرده اید. بعد از یک جروبحث بی اهمیت به دستگاه خودپرداز مراجعه می کنید و مشکل حل می شود. به جای اینکه تمام روز دعوایتان را به یاد بیاورید و به دنبال مقصر بگردید، سعی کنید از باهم بودنتان لذت ببرید.
نگویید: «منظورم این نبود!»
گفتن این جمله مثل این است که می خواهید صورت مسئله را پاک کنید. این کار اوضاع را وخیم تر می کند؛ زیرا جوابی که همسرتان به شما می دهد، این است که «چرا منظورت همین بود!»
بازگشت به گذشته و تاکید بر گفته های خود و طرف مقابلتان باعث می شود به جای راه حل، بر آنچه گذشته است، تمرکز کنید.
اگر همسرتان بعد از دعوا می گوید: «منظورم این نبود»، جواب بدهید: «درست است که چنین منظوری نداشتی، اما طوری رفتار کردی که من این طور احساس کنم. پس، از این به بعد این کار را انجام نده.»
بعد از دعوا خود را سرزنش نکنید
همه ما دوست داریم همسری داشته باشیم که برای رابطه مان زمان بگذارد و دعواکردن نشان دهنده این است که هر دو طرف روی رابطه کار می کنند و این رابطه برایشان مهم است؛ بنابراین اگر با همسرتان جروبحث می کنید، باید از این بابت خوشحال باشید که زندگی تان را به حال خودش رها نکرده اید و هنوز این زندگی برایتان مهم است.
منبع : جام نیوز
به گزارش جام جم سرا ، انسانها در آفرینش همگی برابر آفریده شدهاند. اما مسائلی در زندگی وجود دارد که باعث به هم ریختن این تعادل میشود،یکی از مباحث مهم در جامعهشناسی تفاوتهای موجود میان افراد، گروهها، قشرها، و جامعههای انسانی و تأثیری است که این تفاوتها در زندگی اجتماعی و چندوچون آن دارند. شک نیست که هر فرد، گروه، قشر، و جامعهای تفاوتهایی کمیابیش با سایر افراد، گروهها، قشرها و جوامع دارد.
در زمینهی این تفاوتها حداقل دو مسئلهی مهم قابل طرح، بررسی، و جوابگویی است: یکی اینکه علت و منش این تفاوتها چیست و دیگر اینکه این تفاوتها خود، علت و منشا چه آثار و نتایج مثبت و منفی، در استکمال و پیشرفت معنوی و مادی جامعهها میتوانند باشند.
اختلاف طبقاتی، دقیقاً چیست؟
وقتی جامعهشناسان سخن از طبقه اجتماعی میگویند، به گروهی از افراد اشاره دارند که جایگاه مشابهی را در سلسلهمراتب نظام اقتصادی و روابط تولید دارند (از این رو برخی از واژه socioeconomic class / status استفاده میکنند). این جایگاه مشابه، بر پایه میزان درآمد، منزلت شغلی فرد و میزان دسترسی وی به ابزارهای قدرت سیاسی و شبکه توزیع امکانات اجتماعی قرار دارد. این سه پایه اصلی با سبک زندگی یک طبقه مانند نوع سخنگفتن، محله سکونت و وسعت واحد مسکونی، استفاده از اتومبیلهای مدل بالا/پایین، نوع پوشش، نوع تفریحات و مانند آن که نشانههای یک طبقه است و همچنین با ویژگیهای ملازم یک طبقه مانند ثبات بیثباتی در معاش، وضعیت تحصیلات است.
محمد رضا رسولی جامعه شناس گفت: اختلاف طبقاتی اجتماعی یک اصطلاح جامعه شناسی است . در مسائل جامعه شناسی معمولاً از این اصطلاح استفاده زیادی می شود. اما این اختلاف طبقاتی در هر جامعه به یک نوع و وسعت متفاوت مشاهده می گردد. مشخصه یا معرف این اختلاف نحوه تقسیم سرمایه های مادی و سرمایه های غیر مادی هر جامعه می باشد . برای مثال می توان از میزان دسترسی افراد به آموزش بi عنوان ثروت غیر مادی نام برد و از طرف دیگر تقسیم دارایی های نقدی و جنسی را بعنوان ثروت مادی شناخت.
وی افزود:فرضیه این است که افراد یک جامعه ناراضی و ناخرسند خواهند بود وقتی که دائماً شاهد تفاوت های بزرگ درآمدی باشند. بنابراین اختلاف طبقاتی تاثیر قابل مشاهده ای بر روی رضایت باطنی افرادجامعه دارد .
تازه ترین تحقیقات نشان می دهد که بالانس اقتصادی در جامعه باعث رضایت و خرسندی افراد آن اجتماع می شود و بر عکس تفاوت طبقاتی یا در آمدی موجب عدم رضایت و ناخرسندی آنها می گردد.
این جامعه شناس ادامه داد:اعتماد و رفتار دوستانه انتظاری است که مردم یک جامعه از یکدیگر دارند . برای یک جامعه همبستگی بسیار مهم است این سبب می شود که در مقابل غریبه ها به هم اعتماد کنند و چنین احساس اعتماد عمومی موجب تقویت تعلق اجتماعی می شود .
تفاوت های بزرگ در آمدی موجب کاهش این اعتماد و همبستگی شده و موجب ایجاد عدم رضایت و احساس نا خرسندی در جامعه می گردد .
ترس از دست دادن موقعیت شغلی و اجتماعی نگرانی است که در جوامع امروزی یکی از دلایل ایجاد استرس فردی می باشد . به نظر محققین این حالت نگرانی و ترس از این است که در چشم اطرافیان به عنوان شخصی که موفقیت اندکی در کسب در آمد دارد بنظر بیاید . این تحقیقات نشان می دهد که تفاوت در آمدی در جامعه زمینه مناسبی برای ایجاد این نگرانی و ترس به وجود می آورد و موجب کاهش احساس رضایت و شادمانی در کل جامعه می شود .
آخرین تحقیقات در این زمینه حاکی از این است که در کشور های مرفه اعتماد به دولت و سیستم اداری کشور نقش اساسی در احساس رضایت مردم دارد ، در حالیکه در کشور های کمتر مرفه ترس از دست دادن موقعیت شغلی و اجتماعی نقش اصلی در احساس رضایت در جامعه را بازی می کند .
اختلاف طبقاتی به طور معمول در کشورهایی که وضعیت اقتصادی دارای نوسان را دارند بیشتر به چشم میخورد، یعنی وضعیت اقتصادی نقش بهسزایی در ایجاد اختلاف طبقات اجتماعی دارد. در تازهترین آمارها در کشورهای هنگکنگ، سنگاپور، آمریکا، پرتغال، نیوزیلند، ایتالیا، انگلیس، استرالیا، ایرلند و یونان اختلاف طبقاتی زیادی به چشم میخورد. هرچند علت این اختلاف طبقاتی در این کشورها و کلانشهر تهران بیشتر جنبههای اقتصادی دارد،
وی اظهار کرد: در شکاف طبقاتی ، مخصوصا فاصله بین طبقات خط قرمزی ترسیم میشود، هر چقدر فاصله کمتر باشد خط قرمز با ریکتر می شود و در نتیجه جرم و جنایت کاهش پیدا خواهد کرد اما اگر این اختلاف زیاد باشد خط قرمز طویلتر شده و به نسبت بزرگی آثار جرم و جنایت در جامعه افزایش مییابد.
تحرک اجتماعی
رسولی در خصوص تحرک اجتماعی یادآور شد:تحرک اجتماعی به تغییر طبقه یک فرد در جامعه با توجه به استعدادها و تلاش شخصی وی اطلاق میشود. در برخی جوامع مانند هند در گذشته، امکان تحرک اجتماعی وجود نداشت و هر کس باید در درون طبقه خانوادگی خود باقی میماند. اما گاهی بر مبنای قوانین نانوشته نیز ممکن است در یک کشور به ظاهر دموکرات، امکان تحرک اجتماعی در برخی حوزههای حساس از بین برود یا دستکم بسیار محدود شود.
افزایش اختلاف طبقاتی بهخودیِخود امر نامطلوبی است اما اگر اختلاف طبقاتی بر مبنای امور نامعقولی چون نژاد، زبان، دین، جنسیت و مانند آن باشد یا اختلاف طبقاتی بر اثر تخلف و بیقانونی به وجود آمده باشد، بسیار ناپسندتر است. به چنین مواردی تبعیض اجتماعی گفته میشود.
پیامدهای فاصله طبقاتی
این جامعه شناس در پایان خاطر نشان کرد : تفاوت طبقاتی ممکن است اختلافات و مشکلات دیگری را در زندگی زناشویی برای زوجین به وجود آورد که گاهی زندگی آنها را به نابودی و جدایی سوق میدهد. در زیر به چند مورد از اختلافاتی که ناشی از تفاوت طبقاتی زوجین است اشاره میشود:
تفاوت نقش جنسی: ممکن است باورها و اعتقادات زن و مرد در مورد رابطهی جنسی تفاوت داشته باشد و نقشهای جنسی که هر کدام از آنها نسبت به هم پذیرفتهاند متفاوت باشد. به عنوان مثال مرد در خانوادهای رشد یافته باشد که نسبت به این رابطه، دیدگاههای بازتری داشته باشد. در بعضی مواقع او ممکن است بخواهد که همسرش شروع کنندهی رابطهی جنسی باشد ولی همسرش در خانوادهای پرورش یافته و احساس کند که شروع کردن این رابطه را منافی عفت و حیاء خود بداند. این مسأله به طور حتم بعد از مدتی زندگی آنها را با مشکلاتی مواجه خواهد کرد.
تفاوت در میزان تحصیلات: خانوادههایی که در طبقات بالای جامعه قرار دارند، معمولاً خیلی بیشتر به تحصیلات و سواد فرزندانشان اهمیت میدهند. وقتی که زوجین سطح تحصیلاتشان یکسان یا نزدیک به هم باشد، آنها دیدگاههای نزدیک به هم دارند و یکدیگر را بهتر درک میکنند و معمولاً رضایت آنها از زندگی زناشویی بیشتر میشود. در این مورد معمولاً اگر مرد به دلیل اینکه ریاست و سرپرستی خانواده را به عهده دارد، سطح تحصیلاتش نسبت به زن بالاتر باشد، مشکلات کمتری ایجاد خواهد شد.
تفاوت در نگرش مسائل زندگی و مالی: اگر وضعیت مالی یکی از طرفین نسبت به دیگری برتری زیادی داشته باشد، طرف مقابل همواره افزایش میزان دارایی را مهمترین مسألهی زندگی میداند، درصورتی که ممکن است به نظر شریک زندگیاش چیزهای دیگری، مهمترین مسائل زندگی باشد.
فرزندپروری متفاوت: براساس نتایج پژوهشها، معمولاً افراد در جامعه از شیوهی فرزندپروری مقتدرانه (محبت و کنترل کافی والدین) استفاده میکنند. والدینی که دارای سطح تحصیلات عالی هستند، معمولاً بیشتر با فرزندانشان ارتباط دارند، با آنها کتاب میخوانند، صحبت میکنند و... درحالی که والدینی که سطح تحصیلات پایینتری دارند معمولاً دوست دارند که فرزندانشان دستورات آنها را اطاعت کنند و ارتباط دوستانهای با فرزندان ندارند.
بنابراین روانشناسان توصیه میکنند که در زمینهی ازدواج، بهتر است افراد از طبقاتی که نزدیک هم هستند با یکدیگر ازدواج کنند، زیرا اختلافات آنها در ارزشها و باورهایشان کمتر است.
منبع : باشگاه خبرنگاران