وب سایت کلیک: آمارهای جهانی منتشر شده و پیشبینیهای ارائه شده از سوی مراکزی مانند سیسکو نشان میدهد که ترافیک دیتای موبایل طی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ با رشد هشت برابری مواجه خواهد شد و تعداد دستگاههای الکترونیک موجود در شبکههای ارتباطی از ۱۶٫۳ میلیارد در سال ۲۰۱۵ به ۲۶٫۳ میلیارد دستگاه در سال ۲۰۲۰ میرسد. این موضوع نشاندهنده رشد ۶۱ درصدی در اتصالات دستگاههای دیجیتالی موجود در شبکههای ارتباطی است.
پیشبینیها میگویند در بازه زمانی مذکور، سهم گوشیهای هوشمند در ایجاد ترافیک IP دنیا با ۲۲ درصد رشد مواجه شود و از هشت درصد در سال ۲۰۱۵ به ۳۰ درصد در سال ۲۰۲۰ برسد. همچنین ۲۱ درصد کل دستگاههای متصل در شبکه تا سال ۲۰۲۰ یعنی معادل ۵٫۶ میلیارد، گوشیهای هوشمند خواهد بود در حالیکه سال ۲۰۱۵ تنها سه میلیارد گوشی در این عرصه وجود داشت.
آمارهای رسمی که سازمان فناوری اطلاعات ایران ارائه دادهاست نیز نشان میدهد که در ایران به ازای هر دو نفر، یکی دارای گوشی هوشمند است و به عبارتی میتوانیم بگوییم ۴۰ میلیون کاربر گوشی هوشمند در کشور داریم.
این آمار حاکی از آن است که در زمینه ضریب نفوذ گوشیهای هوشمند طی سه سال اخیر با رشد ۱۹۰۰ درصدی مواجه شدیم و پرشتابتر از نرخ جهانی در حال رشد هستیم.
با این حال طبق گزارش عملکرد سه ساله اخیر وزارت ارتباطات، تنها ۲۰ میلیون نفر مشترک اینترنت موبایل داریم و این نشان از دو گوشی بودن برخی افراد یا استفاده نکردن عدهای دیگر از اینترنت موبایل دارد.
همچنین آمارها گویای این است که تاکنون ۱۵۰ میلیون و ۵۷۸ هزار و ۲۰۲ سیمکارت در کشور واگذار شده که ۷۷ میلیون و ۶۸۱ هزار و ۱۹ خط، فعال است. بنابراین همچنان حدود ۴۸ درصد خلأ در زمینه استفاده از گوشیهای هوشمند یا پتانسیل بالقوه وجود دارد.
بنابراین اگر حداقل میزان رشد طی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ را مطابق تحلیل ارائه شده ۸۶ درصد در نظر بگیریم و با توجه به بازار نسبتا اشباع تلفن همراه در ایران، تا چهار سال آینده حداقل ۳۴ میلیون کاربر گوشی هوشمند دیگر به جامعه آماری کنونی افزوده خواهد شد.
در ظاهر اوضاع مثل همیشه است. همان کارهای سابق را انجام میدهی، همان غذاها، همان ساعت خواب، همان تفریح همان گپ و گفتهای روزانه و خلاصه همان سبک زندگی همیشگی؛ اما به یکباره خوره درد همه جانت را فرا میگیرد. وقتی با کوهی از درد به بیمارستان میرسی، تازه متوجه میشوی به بیماری خاموشی مبتلا شدهای که میتواند ظرف چند روز، فرد مبتلا را به کام مرگ بکشاند.
به گزارش مشرق، اینها روایتهای تخیلی نیستند. اگر پای صحبت بیماران دیالیزی بنشینید، خیلی از آنها تا همان لحظات آخر هم اطلاعی از بیماریشان نداشتند و احساس میکردند صحیح و سالم هستند.
بیسر و صدا آمدن و بیسر و صدا تخریب کردن، خاصیت بیماریهای کلیوی است بیماریای که تب ابتلا به آن، چنان داغ است که دیگر کودک، جوان و پیر نمیشناسد.
اگر به آمارهای رسمی نگاهی اجمالی بیندازیم، براحتی میتوانیم به این نتیجه برسیم که حدود 40 میلیون ایرانی در معرض ابتلا به بیماریهای کلیوی هستند. این 40 میلیون، افرادی هستند که یا بیماری کلیوی دارند و از جنس بیماریشان آگاهند یا بیماری دارند و از آن بیخبرند یا در شرف ابتلا به بیماریهای کلیوی هستند.
دیابت و فشارخون را رها کردهایم
این که تقریبا از هر دو ایرانی، یک نفر در معرض ابتلا به بیماریهای کلیوی است، زنگ خطر جدی است که سلامت جامعه را نشانه رفته است. دکتر محمدرضا صفرینژاد، متخصص کلیه و استاد دانشگاه علوم پزشکی ارتش در گفتوگو با جامجم، از دلایل ابتلای بالای ایرانیها به بیماریهای کلیوی میگوید. اگرچه به گفته این متخصص، ژنتیک میتواند یکی از عوامل ابتلا به بیماریهای کلیوی باشد؛ اما در نهایت این تغییر سبک زندگی ما ایرانیهاست که به اعتقاد صفرینژاد، آمار ابتلا به بیماریهای کلیوی را شدت بخشیده است.
اگر حدود ده میلیون نفر مبتلا به فشارخون و 24 میلیون ایرانی گرفتار اضافه وزن را در نظر بگیریم، آن وقت به یک آمار 34 میلیون نفری از شهروندان میرسیم که هر کدامشان ظرفیت بالایی برای ابتلا به دیابت میکند.
حتی صفرینژاد تاکید میکند دیابت، شایعترین علت پیوند کلیه در ایران است، سیر نهایی و مراحل پیشرفته بیماری دیابت در نهایت به بیماریهای کلیوی میرسد.
چرا آمارها تا این حد هولناک است؟
پیشبینی میشود تا یک دهه آینده، بیماران مبتلا به دیابت در ایران دو برابر شوند. هر چقدر آمار بیماری دیابت بالا برود، از آن طرف باید انتظار داشته باشیم آمار بیماران کلیوی هم به همان نسبت بالاتر برود.
نداشتن برنامه غربالگری علمی برای شناسایی بیماریهای کلیوی، علتی است که به گفته صفرینژاد باعث شده آمار ابتلا به بیماریهای کلیوی در ایران، روز به روز بالاتر برود، در کشورهای توسعه یافته، دانشآموزان کمسن و سال را با آزمایش ساده ادرار غربالگری میکنند و در صورت وجود خون، پروتئین یا باکتری در ادرار، آنها را درمان میکنند تا کار به بیماریهای حاد کلیوی نکشد. یعنی آنها با یک هزینه پایین غربالگری در سنین کودکی و نوجوانی، جلوی هزینههای هنگفت درمان بیماریهای کلیوی در بزرگسالی را میگیرند.
کلیهها، از دید این متخصص، عضو مظلوم بدن هستند که تا لحظهای که کاراییشان از دست نرود، علائمی از درد و ناراحتی ندارند. به دلیل همین ماهیت خاموش بیماری کلیوی است که افراد نباید فقط منتظر شروع درد در کلیه باشند. وجود خون در ادرار، ورم پاها، سابقه فامیلی سنگ کلیه و حتی کمخونی، نشانههای سادهای است که میتواند نشانهای از بیماری کلیوی باشد.
در این میان، انجمنهای علمی پزشکی هم از دیدگاه این متخصص، کمکاری کردهاند؛ چون برنامههای علمی برای غربالگری دقیق بیماران در سنین مختلف تدوین نکردهاند. یعنی به طور قاطع و علمی معلوم نیست بیمار در کشور ما باید در چه سنی و تحت چه شرایطی، غربالگری انجام دهد.
افزایش آمار ابتلا با دسترسی به تجهیزات تشخیصی
اگر قطار دیابت در نهایت به ایستگاه بیماریهای کلیوی میرسد، دکتر مقداد طباطبایی، فوقتخصص کلیه در گفتوگو با جامجم تاکید میکند که سیر بیماریهای فشارخون هم میتواند در نهایت به اختلالات کلیوی منجر شود، مصرف بیش از حد نمک، خوردن فست فودها، استفاده از سسهای مختلف و فرآوردههای مصنوعی، باعث افزایش فشارخون و در نهایت موجب بالارفتن آمار بیماران کلیوی شده است.
همچنین به باور طباطبایی، بیشتر ما ایرانیها عادت به نوشیدن آب کافی نداریم و همین مساله هم به بالارفتن آمار بیماریهای کلیوی در ایران دامن زده است.
نکته مهم دیگری که این پزشک به آن اشاره میکند، بحث سریعتر شدن تشخیصها، افزایش غربالگری و افزایش دسترسی مردم به تجهیزات تشخیصی است که قابل مقایسه با دهههای گذشته نیست: جدای از تشخیصهای سریعتر و دقیقتر ـ که آمار مبتلایان به بیماریهای کلیوی را بالاتر برده است ـ افزایش امید به زندگی در ایرانیها هم در بالارفتن آمار بیماران کلیوی، نقش جدی ایفا میکند، زیرا افزایش سن میتواند احتمال ابتلا به برخی بیماریهای غیرواگیر را بالاتر ببرد.
انجام ورزش منظم، طوری که حداقل هفتهای دوبار ورزش هوازی انجام دهید و تپش قلبتان دو برابر شود، راهکار خوبی برای مقابله با بیماریهای کلیوی است که طباطبایی به آن اعتقاد راسخ دارد. از نگاه او، مصرف مایعات بیشتر به شکلی که رنگ ادرار به رنگ سفید دربیاید، میتواند نشانهای از وجود کلیههای سالم باشد.
باید برای شرایط سخت آماده شویم
گرچه پیشگیری مقدم بر درمان است، ولی وقتی با 40 میلیون شهروندی روبهرو هستید که هر کدامشان در معرض ابتلا به بیماریهای کلیوی هستند، عقل سلیم حکم میکند برای دوا و درمان این افراد هم فکر عاجلی شود.
دکتر آریا جنابی، فوق تخصص کلیه و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفتوگو با جامجم اعتقاد دارد باید علاوه بر افزایش تختهای بستری و خدمات ویزیت سرپایی هم برای مراجعان بیشتر از پیش شود. به گفته او، با افزایش دسترسی بیماران به تجهیزات تشخیصی، آمار مراجعان افزایش یافته و نیاز به ازدیاد تختهای بستری برای بیماران کلیوی، احساس میشود؛ اما باید دقت کنیم هر قدر این بیماران در مراجعه به کلینیکهای سرپایی حمایت شوند، کمتر به تختهای بستری نیاز پیدا میکنند.
افزایش تعداد کلینیکهای دیابت و فشار خون، راهکاری علمی است که به گفته جنابی، قادر است بسیاری از بیماران مشکوک به اختلالات کلیوی را در همان مراحل اولیه درمان کند، زیرا اگر بیماری کلیوی به مراحل پیشرفته و مزمن برسد، هم درمان بیمار سختتر خواهد شد و هم در صورت درمان، احتمال بروز یک بیماری مزمن دیگر دور از انتظار نیست.
جدای از بحث سلامت بیمار، اگر از منظر اقتصاد سلامت هم به افزایش افسارگسیخته آمار بیماران کلیوی نگاه کنیم، میبینیم پیشگیری و غربالگری به نسبت خدمات بستری میتواند بسیار اقتصادی باشد. مثلا براساس آمارهای رسمی وزارت بهداشت، سالانه 200 هزار میلیارد تومان برای بیماران دیالیزی در کشور هزینه میشود و حتی به گفته وزیر بهداشت، تعداد بیماران دیالیز ظرف ده سال آینده دو برابر خواهد شد، یعنی حدود 50 تا 60 هزار بیمار دیالیزی در کشور خواهیم داشت؛ در حالی که اگر یک دهم همین هزینه را صرف آموزش، فرهنگسازی و غربالگری کنیم، قادر خواهیم بود حداقل ترمز رشد ابتلا به بیماریهای کلیوی را در ایران بکشیم.
جام جم سرا:
وقتی دخل و خرج هماهنگ نباشد مجبور میشویم چرتکهها را دربیاوریم و برای کاهش هزینهها چاره کنیم. به ویژه زمانی که اجرای مرحله دوم هدفمندی در راه باشد و وزارت نیرو نیز رسما از افزایش مبلغ قبضها خبر داده باشد.
همچنین در سالهای اخیر راههایی برای کاهش مصرف انرژی در خانه ذکر شده است مثل پوشیدن لباس مناسب فصل در خانه، نصبکردن پنجرههای دوجداره، نصب درزگیر پنجره و نصب پردههای ضخیم و... در پرسوجو از برخی شهروندان، همه آنها به استفاده از لامپهای کممصرف، استفاده از لوازم برقی کممصرف، عدم استفاده همزمان از وسایل برقی و استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی اشاره کردهاند.
همچنین بستن دریچههای کولر در زمستان، روشن کردن ماشین لباسشویی با حداکثر ظرفیت، خاموشکردن وسایل برقی یا لامپ و خارج کردن از حالت آماده بهکار وقتی به آن نیازی نداریم، عدم استفاده از شومینه و بخاری، بررسی شیرهای آب و تعمیر آنها در صورت چکه کردن، کم کردن سفرهای درون شهری غیرضروری از موارد دیگری بود که شهروندان مطرح کردند. چنان که یکی از شهروندان نیز به مصرف زیاد و غیرضروری آب توسط فلاشتانکهای موجود در سرویسهای بهداشتی اشاره کرد. وی با دقت در این مورد توانسته است مبلغ قبض اقلام مصرفی خود را در ۳سال اخیر ثابت نگهدارد.
فضای عمومی راحت و استفاده کمتر از خانه
نعمت حسنی، استاد دانشگاه شهید بهشتی نیز معتقد است در دنیا برای هرچیزی شاخص متوسط جهانی داریم که باید سعی کنیم خود را به آن نزدیک کنیم. درحالی که ما انرژی خانگی را بسیار بیشتر از شاخص متوسط جهانی مصرف میکنیم. ضمن اینکه باید به سبک زندگی نیز توجه داشت. مثلا در ژاپن فضای عمومی بسیار راحت و بزرگ در نظر گرفته شده و اماکن تفریحی و محیط کاری کاملا مناسب برای استقرار است و خانهها برعکس بسیار کوچک و با حداقل کاربری ساخته شده اند و علاوه بر اینکه کوچکند و مصارف آنها پایین است، افراد نیز وقت کمتری را در خانه میگذرانند. فرزندان خود را به هوای سرد عادت میدهند و لباس زیادی به آنها نمیپوشانند و اجاقگازهایی که استفاده میکنند درونسوز است و شعلههای آن به درون است که در کاهش مصرف تاثیر زیادی دارد.
حسنی ادامه میدهد در این کشور ماشینها را کوچک و برای یک یا دو سرنشین طراحی کردهاند و اغلب مصرف آنها نیز ۳ونیم لیتر در ۱۰۰کیلومتر است و در نهایت اینکه از گاز LNG که بسیار پاک است، استفاده میکنند.
در سوئد خانهها با یک شعله گرم میشوند
محمدرضا فرهنگ، کارشناس انرژی ساختمان درباره اسراف انرژی در خانهها میگوید: ایران کشور چندان سردی نیست و شهرها و استانهای شمالغربی و غرب کشور سرمای زیادی را تجربه میکنند اما باز هم مصرف بسیار بالاست درحالی که در کشور سوئد که هوای آن بسیار سرد است اغلب خانهها را میتوان با یک شعله گرم نگه داشت. زیرا علاوه بر اینکه فرهنگ مصرف در میان آنان نهادینه شده است، ابزار استاندارد و اصولی برای استفاده دارند.
پنجرههای ۳جداره و کاملا استاندارد، استفاده از کاغذدیواریها و کفپوشهای مناسب در منزل و ساخت یا بازسازی اصولی از مواردی است که باعث میشود در این کشور سرد بتوان با شمع خانه را گرم نگه داشت. درحالی که در ایران علاوه بر اینکه برخی راههای صرفهجویی از دسترس مردم خارج است و باید توسط تولیدکنندگان به تمام استاندارهای بینالمللی توجه شود، شهروندان نیز در ساخت یا بازسازی خانه از رعایت اصول و استفاده از تجهیزات مناسب خانه غفلت میکنند و تنها معیار زیبایی را برای خانه خود در نظر دارند. آنها به مجلات دکوراسیون نگاه کرده و از روی آن انواع کفپوش یا سرامیک، پرده، در، وسایل برقی یا پوشش دیوار را انتخاب میکنند درحالی که طراحان دکوراسیون در دنیا هنگام طراحی به ویژگیهای محیط و ملزومات آن برای استفاده بهینه در مصرف انرژی نیز توجه دارند.
با این توصیف میتوان گفت آشنایی شهروندان ایرانی با روشهای کاهش مصرف در حد مطلوبی نیست و به استانداردهای جهان دسترسی نداشته و حتی با آن آشنا نیستند. (پریسا امام وردیلو/کسب و کار)
سه شنبه 28 مرداد 1393 ساعت 08:43
در کشور ما فاصله مرگ و زندگی بسیار ناچیز است. دلایلی هم که برای علت مرگهای بسیار در کشورمان میآوریم، بسیار است؛ از دلایل سیاسی و تحریمی بگیرید، تا اجتماعی و اقتصادی. کمتر اما دلایل فرهنگی را ذکر میکنیم، کمتر از آن نیز خودمان را متهم میکنیم. فصل، فصل سفر است؛ بیائید اندکی رفتار و حرکات خود را نقد کنیم.
شنبه 19 مهر 1393 ساعت 09:54
مردمانی از ۳۱ استان کشورمان همراه با نمایندگان ۱۱ کشور خارجی در محل دائمی نمایشگاههای استان گلستان در گرگان گرد هم آمدند تا چراغ هشتمین جشنواره بینالمللی فرهنگ اقوام ایران زمین را با معرفی صنایع دستی، جاذبههای گردشگری، شیوههای زندگی ایلات و عشایر، و همچنین موسقی خود روشن کنند. برای ما که از آن غرفهها و آن شهر دوریم، تماشای مجموعهای از عکسها و تصاویرش غنیمت است! تا هنوز در حال اجراست، بیائید حداقل نگاهمان را با غنائم فرهنگی پربار کنیم!
اما حالا این روزها گردشگری سلامت، تعریف دیگری پیدا کرده است. در عصر حاضر نمیشود فقط با تکیه بر تواناییهای یک پزشک مشهور یا داشتن یک مرکز درمانی مجهز، بیماری را از آن سوی دنیا مجاب کرد که به خاک ایران بیاید و تحت درمان قرار بگیرد.
برای این که یک بیمار خارجی حاضر شود به کشوری غریب بیاید و در کشور ما مداوا شود، هزار و یک پیششرط دارد که شاید فقط یکی از پیششرطهایش، داشتن پزشک خوب و مجرب باشد.
تجربه تاریخی کشورهای توسعه یافته نشان داده است این کشورها با اتکا به ارتقای دانش توانستهاند به ثروت برسند؛ حالا این ارتقای دانش میتواند در هر حوزهای اتفاق بیفتد.
وقتی دانش پزشکی در کشوری سرآمد باشد یا پزشکان یک منطقه از شهرتی جهانی برخوردار باشند درآمدزایی و رشد اقتصادی آن منطقه از طریق درمان بیماران خارجی، دور از دسترس نیست.
در واقع اینکه کشوری بتواند از دانش پزشکیاش به بهترین شکل ممکن استفاده کند و جدای از درمان بیماران داخلی، درمان بیماران خارجی را هم مدنظر قرار بدهد، نمونه بارز کسب ثروت از علم است؛ کسب ثروتی که هم منشا اخلاقی و انسانی دارد و هم نهایت هوشمندی و منطق یک سرزمین عالمپرور را میرساند.
در کشوری که گردشگری سلامت رونق دارد، هم بیمار داخلی از تبحر پزشکان و تجهیزات پیشرفته درمانی استفاده میکند و هم بیمار خارجی میتواند از این نعمت بهره ببرد. در حقیقت، نان خوردن از دانش پیشرفته ـ به شکلی جهانی و فرامرزی ـ یکی از اخلاقیترین روشها برای توسعه هر کشوری است؛ روشی که البته در توان هر کشوری نیست و افزایش ثروت ملی از این طریق، کار هر جامعهای نیست.
گردشگری سلامت در ایران؛ کمدرآمد و کمادعا
وقتی هنوز در بعضی شهرهای کوچک و روستاهای ما، پزشک و مراکز درمانی به اندازه کافی وجود ندارد ـ یا حتی گاهی اصلا وجود ندارد ـ شاید عجیب باشد در این وضعیت انتظار داشته باشیم نظام سلامت به فکر درآمدزایی از طریق درمان بیماران خارجی باشد.
در نگاه اول، گردشگری سلامت در ایران مصداق همان ضربالمثل معروفی میشود که میگوید: «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
اگر از زوایهای بازتر به موضوع نگاه کنیم، میبینیم میشود از طریق توسعه برخی مراکز درمانی کشور ـ به شکلی که برای پذیرش بیمار خارجی آبرومند باشد ـ شرایطی ایجاد شود که بیمار خارجی با خود ارز به ایران بیاورد و حداقل بخشی از سرمایههایی که از این طریق به دست میآید، صرف بهسازی یا ایجاد مراکز درمانی در مناطق محروم شود.
در کشور ما آن گونه که باید و شاید، گردشگری سلامت مورد توجه قرار نگرفته است. این حرف هم متعلق به امسال و سال قبل نیست، بلکه این مشکل چندین سال است که نظام سلامت را آزار میدهد. در حالی که کشور ما از پزشکان مجربی برخوردار است و برخی مراکز درمانی ما هم استانداردهای قابل قبولی در سطح جهان دارد، ولی بیماران خارجی به اندازه توان و پتانسیل علمی ما وارد کشور نمیشوند و بسیاری از بیماران ـ حتی در کشورهای همسایه ـ ترجیح میدهند برای پیگیری کارهای درمانی شان راهی کشورهای دیگر شوند.
جالب است با وجود هزینههای پایین درمان در ایران، سهم گردشگری سلامت در ایران بسیار پایین است، یعنی با وجود این که یک بیمار خارجی با مراجعه به مراکز درمانی ایران، هزینه چندانی در مقایسه با دیگر کشورهای همسایه نمیپردازد، اما هنوز از ظرفیتهای موجود در این عرصه استفاده نشده است.
آن طور که چندی پیش هم وزیر بهداشت در سایت شخصیاش منتشر کرد، ایران در سال 2012 فقط 350 میلیون دلار درآمد گردشگری سلامت داشته و در همین سال در رتبه 53 جهان قرار گرفته است.
این میزان درآمد پایین گردشگری سلامت برای کشوری که میخواهد تا سال 1404 در رتبه اول علم و فناوری بین سایر کشورهای منطقه خاورمیانه قرار بگیرد، به هیچ وجه رتبه برازندهای نیست.
در انتظار اجرای برنامههای دولت
اوضاع نهچندان خوب درآمدهای گردشگری سلامت در ایران، آنقدر واضح است که تقریبا هیچ کارشناس و مسئولی آن را کتمان نمیکند.
معاون درمان وزیر بهداشت در گفتوگو با جامجم، از تدوین برنامههایی صحبت میکند که امیدوار است با اجرای این برنامهها، تحول بزرگی در ساماندهی پذیرش بیماران بینالمللی در کشور اتفاق بیفتد.
محمد آقاجانی تاکید میکند ایجاد بخش پذیرش بیماران بینالملل در همه مراکز درمانی کشور که داوطلب پذیرش بیماران خارجی هستند، ایجاد سامانه ثبت اطلاعات بیماران خارجی پذیرش شده در مراکز درمانی و راهاندازی سایت رسمی گردشگری سلامت وزارت بهداشت، ازجمله برنامههای زودهنگام این وزارتخانه است؛ برنامههایی که این مقام مسئول امیدوار است برای بهتر شدن وضعیت گردشگری سلامت در کشور تا چند ماه آینده اجرا شود.
در این سایت قرار است فهرست همه مراکز درمانی با شرکتهای فعال در توریسم پزشکی که مورد تائید وزارت بهداشت هستند، در دسترس عموم قرار بگیرد.
آقاجانی یادآوری میکند حداکثر تا شش ماه آینده، همه مراکز درمانی که درخواست پذیرش بیماران بینالمللی را دادهاند، باید بخش پذیرش بیماران بینالملل داشته باشند.
آن گونه که این مقام مسئول خبر میدهد، سامانه ثبت اطلاعات بیماران خارجی در اداره گردشگری سلامت هم آماده شده و اتفاقا یکی از شروط راهاندازی بخش پذیرش بیماران بینالملل در مراکز درمانی، دسترسی داشتن این مراکز به این سامانه ثبت اطلاعات و ثبت تمام اطلاعات بیماران خارجی در این سامانه است.
با این حساب باید حداقل تا شش ماه آینده منتظر باشیم و ببینــیم آیا در نهایت، برنامههای وزارت بهداشت برای راه اندازی بخش پذیرش بیماران بینالملل در مراکز درمانی کشور، اقتصاد ضعیف گردشگری سلامت در کشور را متحول میکند یا خیر؟
دستاندازهای رشد گردشگری سلامت
اجرای هر برنامهای برای رشد گردشگری سلامت در کشور مستلزم آن است که در وهله اول بفهمیم در وضعیت فعلی چه دردسرهایی جلوی پیشرفت برنامههای گردشگری سلامت را گرفته است تا بعد از شناختن این آسیبها به فکر علاج آن باشیم.
عبدالرحمان رستمیان، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جامجم به همین مشکلات پیش روی گردشگری سلامت اشاره میکند و میگوید: با توجه به ظرفیت بالای علم پزشکی در کشور، براحتی میتوانیم از کشورهای منطقه ـ بخصوص کشورهای مسلمان ـ بیمار خارجی جذب کنیم، اما راههای تبلیغاتی ما برای شناساندن توانمندیهای پزشکی کشورمان به جامعه جهانی، ضعیف است.
همچنین به اعتقاد رستمیان، باید از لحظه ورود بیمار خارجی تا لحظه ترخیص بیمار، مدیریت بهتری اعمال کنیم و این موضوع هم فقط وظیفه وزارت بهداشت نیست؛ به طوری که باید امکانات هتلها، تسهیلات رفت و آمد بیماران و امکانات مراکز درمانی ارتقا پیدا کند تا بیمار خارجی رغبت داشته باشد به بیمارستانهای ما بیاید، اما متاسفانه در کشور ما حتی وقتی عمل جراحی بزرگ و موفقیتآمیزی انجام میشود، بیمار خارجی به دلیل کمبود امکانات غیردرمانی مثل محل اقامت و وسایل رفت و آمد، با نارضایتی کشور را ترک میکند.
احمد آریایینژاد، عضو دیگر کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز در گفتوگو با جامجم تاکید میکند: تبحر پزشکان، امنیت بالاتر نسبت به کشورهای منطقه، چهار فصل بودن کشور، ارزان بودن درمان و بالا بودن ارزش دلار در ایران میتواند موجب رشد گردشگری سلامت در کشور باشد، ولی به دلیل ضعیف بودن زیرساختهای گردشگری در ایران فقط توانستهایم از 15 تا 20 درصد ظرفیت واقعی گردشگری کشور استفاده کنیم.
آریایی نژاد، تقویت مراکز درمانی در شهرهای مرزی کشور را در تحقق بحث «عدالت در سلامت» موثر میداند و هشدار میدهد: اگر قرار است گردشگری سلامت در کشور شتاب بگیرد، نباید این پیشرفت فقط به پایتخت و شهرهای پرجمعیت کشور محدود شود، بلکه میتوان با تقویت مراکز درمانی در نقاط مرزی و دورافتاده کشور، به رشد اقتصاد گردشگری سلامت در آن منطقه هم کمک کرد.
مشکل دیگری که میتواند همه زحمتهای نظام سلامت برای ارتقای گردشگری سلامت را به باد بدهد، بحث نظارت نکردن دقیق بر فعالیت مراکز درمانی است که مسئولیت پذیرش بیماران خارجی را قبول کردهاند.
اگر ارائه خدمات درمانی در این مراکز با نقص و مشکل همراه باشد و بر کار این مراکز هم نظارت جدی نشود، توقع زیادی است که فکر کنیم آن بیمار برای ادامه درمان دوباره به کشور ما میآید یا سایر هموطنان بیمارش را برای سفر به ایران تشویق میکند.
امین جلالوند / گروه جامعه
آن گونه که از شواهد بر میآید، گویا دختران ایرانی میل زیادی به ازدواج با اتباع غیر ایرانی پیدا کردهاند و مرد زندگی آینده خود را از میان مردان غیر ایرانی انتخاب میکنند. آمارهایی که مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال داده حکایت از آن دارد که در ۹ ماهه امسال ۶۱۵ مورد ازدواج زنان ایرانی با مردان اتباع غیرایرانی در پایگاه اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال ثبت شده و این در حالی است که تعداد این نوع ازدواجها در مدت مشابه در سال گذشته ۴۸۷ مورد بوده و این مهم رشد ۲۶/۳ درصدی این آمار را نشان میدهد.
اینکه چگونه آمار ازدواج دختران ایرانی با مردان خارجی! افزایش یافته و این مسئله چه تبعاتی را میتواند در پی داشته باشد موضوع گزارشی است که در ادامه میخوانید:
آمارها از ازدواج خارجی چه میگوید؟
بر اساس آمار سازمان ثبت احوال، در ۹ ماهه سال جاری ۵۳۸ هزار و ۷۷۶ ازدواج ثبت شده است که هم زن و هم مرد ایرانی بودند. همچنین آمار ازدواج مردان اتباع غیرایرانی با زنان ایرانی یک در هزار در مقابل کل آمار ثبت شده از ازدواج در سال جاری است. از سویی، در زمان ازدواج میانگین سنی مردان اتباع غیر ایرانی ۳۸/۲ سال و میانگین سنی زنان ایرانی ۳۳/۶ سال بوده است.
همچنین، بیشتر زنان ایرانی که با مردان اتباع غیرایرانی ازدواج کردهاند بیشتر بین ۲۵ تا ۲۹ سال سن داشتهاند که شامل ۱۳۸ مورد میشود. ۱۱۶ مورد نیز در فاصله سنی ۳۰ تا ۳۴ سال قرار دارد. از طرفی باید توجه کرد که ۱۴۵ مورد از زنان ایرانی در گروه سنی ۳۰ تا ۳۴ سال و ۱۳۶ مورد در فاصله سنی ۲۵ تا ۲۹ سال قرار دارند.
نگاهی به ترکیب استانی ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی نیز گویای آن است که ۹۰ مورد ازدواج زنان ایرانی با مردان اتباع غیر ایرانی در استان تهران، ۴۸ مورد در استان خوزستان، ۴۴ مورد در استان قم، ۴۲ مورد در استان آذربایجان غربی و ۳۶ مورد در استان خراسان رضوی ثبت شده است.
مردان ایرانی هم بیمیل نیستند!
همزمان با اینکه ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی در سال جاری افزایش داشته، مردان ایرانی نیز تقریبا پا به پای زنان ایرانی پیش رفتهاند و آمار ازدواجشان با زنان خارجی افزایش پیدا کرده است. چنانکه در ۹ ماهه اول سال جاری ۵۶۰ مورد از این ازدواجها به ثبت رسیده است اما در سال گذشته این آمار ۴۵۳ مورد بود که نشان دهنده رشد ۲۳/۶ درصدی ازدواج مردان ایرانی با زنان اتباع غیر ایرانی است. میانگین سنی مردان ایرانی ۳۳/۵ و میانگین سنی زنان اتباع غیر ایرانی ۲۷/۷ بوده است.
چرایی انتخاب شوهر خارجی از سوی دختران ایرانی
اینکه چرا گروهی از زنان و دختران ایرانی، مرد خارجی را برای ساختن آیندهشان به مرد ایرانی ترجیح میدهند، تابع عوامل مختلفی است که به نظر، شرایط بهتر اقتصادی، حضور در کشورهای دیگر به خصوص زندگی در اروپا، استفاده ابزاری از مرد خارجی برای اقامت در کشورهای دیگر، دست یافتن به آرزوهای جوانی در زندگی با مرد خارجی و... از جمله آنهاست. این در شرایطی است که عمدتا پس از ازدواج زنان با مردان خارجی، خلاف تصورات پیش از ازدواج رقم خورده و مشکلات خاصی نیز برای زنان ایرانی پیش میآید. به خصوص آنکه بخش زیادی از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی به حوزه مردان افغان بر میگردد.
از دیگر سو، تبعات ویژهای نیز دختران ایرانی را در ازدواج با مرد خارجی تهدید میکند از آن جمله میتوان به بلاتکلیفی فرزندان حاصل از این ازدواجها اشاره کرد. میان رواج پدیده ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه و احتمال افزایش افراد فاقد هویت، اسناد سجلی رابطه معناداری وجود دارد، به طوری که هرچه این پدیده یعنی ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه افزایش یابد، تعداد افراد فاقد هویت و اسناد سجلی نیز به مراتب افزایش مییابد.
هرگونه ازدواج و ثبت ازدواج با مهاجران غیرمجاز غیرقانونی است زیرا بخشی از این ازدواجها با انگیزههای سودجویی و اخذ اقامت با استفاده از ناآگاهی زنان ایرانی صورت میگیرد. به گفته کارشناسان، زنان ایرانی از طریق ازدواج با اتباع خارجی که ۸۰ درصد آنها افغانی هستند، بدون ثبت قانونی یا حتی رسمی، دچار آسیبهای روحی و روانی بسیاری میشوند. بهعنوان مثال با تداوم بازگشت اتباع کشورهای افغانستان و عراق به کشورشان، تشدید وضعیت مبهم زنان به طوری که همراه شوهرشان و رفتن به مقصد آنها وضعیت حقوقی روشنی نخواهند داشت و ماندن در ایران و ترک از طرف شوهرانشان از طرف دیگر مشکلات عدیدهای برای آنان بهوجود میآورد.
این زنان پس از مدتی دچار اختلالات روحی و روانی میشوند و بهداشت روانی آنها به خطر میافتد، آنان به یکباره خود را تنها میبینند، با تجمیع این شرایط ناگوار دچار انواع افسردگیها، کاهش اعتماد به نفس، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، مشاجرات خانوادگی و غیره میشوند.
زنان، مراقب ازدواج با اتباع افغان باشند
جامعهشناسان هشدار میدهند از نظر تابعیت، حداکثر مردان خارجی ازدواج کرده با زنان ایرانی را مردان تبعه افغانستان و سپس اتباع عراقی تشکیل میدهند. آنان بر این باورند که وجود بحرانهای اجتماعی و سیاسی در این کشورها و بازبودن درهای کشور روی مهاجران و آوارگان از عوامل عمده مهاجرت وسیع و گسترده این افراد به کشورمان بوده که متاسفانه به علت تداوم بحران در کشورهای مبدا، فراهمبودن شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایران، حضور مهاجران در کشور تداوم پیدا کرده و زنان ایرانی به گمان رسیدن به آرزوهای واهی، تن به ازدواج با این افراد میدهند.
این در حالی است که همسران خارجی زنان به منظور رفت و آمد به کشورشان عمدتا از طریق مرزهای زمینی اقدام میکنند، اعلام میکنند که برای تردد خود دچار مشکلات زیادی نیستند که این بیانگر عدم وجود، یا عدم اعمال قوانین سخت و دقیق در کنترل ورود و خروج از مرزهاست و این مسئله خود منشأ پیامدهای زیادی از جمله افزایش ازدواجهای غیرقانونی و افزایش تعداد فرزندان بیسرپرست، فاقد اسناد هویتی و غیره است.
به گفته مدیران سازمان ثبت احوال، ازدواج زنان ایرانی با تبعه خارجی بدون رعایت ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی و اخذ پروانه زناشویی ممنوع بوده و ثبت ازدواج برای زوجین و فرزندان آنان آثار حقوقی، مالی و اجتماعی به همراه دارد. به همین دلیل است قانونگذار بر ثبت ازدواج تاکید کرده و حتی در قانون مجازات اسلامی برای عدم ثبت ازدواج دایم مجازات در نظر گرفته شده است.
در صورت عدم ثبت ازدواج و بروز اختلاف، معمولا زنان از لحاظ نفقه، مهریه، ارث و نسب فرزندان با مشکلات زیادی مواجه میشوند. از آنجایی که در ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی، یک طرف عقد، خارجی است ثبت ازدواج آنان برای دفاع از حقوق زن ایرانی بسیار مهم و ضروری است. زنان ایرانی برای ازدواج با اتباع خارجی باید پروانه زناشویی دریافت کنند، پروانه زناشویی در داخل ایران را مقامات وزارت کشور (استانداریها) و در خارج از کشور را روسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران صادر میکنند.
اگر بانوان ایرانی بدون رعایت قوانین، مقررات مربوطه و مشاورههای حقوقی اقدام به ازدواج با اتباع بیگانه کنند، برخی مشکلات حقوقی از جمله نبود ضمانت اجرای قانونی و رسمی تعهدات برای پایبندی زوج به ادامه زندگی و نیز بلاتکلیفی وضع هویتی فرزندان آنان به وجود خواهد آمد، چراکه در قوانین فعلی یکی از شروط اصلی دریافت شناسنامه برای فرزندان متولد از مادران ایرانی و پدران خارجی، ثبت ازدواج والدین آنهاست. (قانون)
490
سال ۲۰۱۴ که فراخوان پانزدهمین مسابقه بینالمللی نقاشی محیط زیست «جی کیوای» کشور ژاپن اعلام شد، فاطمه محلاتی، دختر ۱۰ سالهٔ کرمانی یکی از ۲۰ هزار کودکی بود که نقاشی خود را برای بخش بینالملل این مسابقه فرستاد و هفتهٔ گذشته، نامش بهعنوان برندهٔ نخست اعلام شد.
این دوره از مسابقهٔ «جی کیوای» با موضوع «زمین، یار شگفتانگیز» برگزار شد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمان، اثری از فاطمه را همراه چند نقاشی از دیگر اعضای خود برای این مسابقه ارسال کرد. نقاشی فاطمه محلاتی که با تکنیک گواش کار شده، سرشار از رنگ است و طبیعت و کشاورزی را با بیانی ساده و کودکانه روی کاغذ آورده و به این ترتیب، توانسته بین ۲۰ هزار نفر، مقام نخست را بهدست آورد.
فاطمه محلاتی در گفتوگویی کوتاه از احساسش درباره برنده شدن در این مسابقه، موضوع نقاشیاش و وضعیت محیط زیست چنین گفت: همان روزی که فهمیدم در این مسابقه برنده شدهام، خیلی خوشحال شدم و هنوز هم حس خیلی خوبی دارم. در نقاشیام انواع حیوانات، مزرعه و گلها را کشیدم و آدمهایی که در حال کشاورزی هستند و از بودنشان در طبیعت لذت میبرند. من این تصویرها را در سفرها و گردشهایی که به مزرعهها و جاهای سرسبز رفته بودم، دیدم و آنها را در نقاشیام آوردم.
وی افزود: وضعیت محیط زیست و آبوهوا، خیلی مهم است و باید مراقب همهٔ آن چیزهایی که مربوط به طبیعتاند، باشیم.
مهین مهدیزاده -مادر این هنرمند نقاش- نیز دربارهٔ آشنایی فاطمه با این جشنواره گفت: فاطمه از ۶ سالگی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کرمان بود. هر شیوهنامهای که دربارهٔ مسابقات بینالمللی نقاشی به دست مربیان کانون میرسید، به فاطمه توضیح داده میشد تا براساس موضوعشان نقاشی بکشد. بر همین اساس، خانم نژادصادقی، مربی هنری کانون وقتی فهمید چنین مسابقهای برگزار میشود، موضوع آن را با فاطمه در میان گذاشت تا او یک نقاشی برای آنجا بفرستد.
او ادامه داد: در اطراف شهرستان «راین» روستاهای زیادی وجود دارد و کشاورزی و دامداری پررونق است. فاطمه با گردش به این مکانها و دیدن مناظر و آدمهای در حال فعالیت، نقاشیای مرتبط با محیط زیست کشید و مربیان آن را برای مسابقه فرستادند.
مهدیزاده دربارهٔ نحوهٔ اطلاعش از برنده شدن فاطمه نیز توضیح داد: دو هفته پیش، یکی از نقاشیهای دخترم در مسابقهٔ نقاشی بلغارستان که موضوع آزاد داشت، برنده دیپلم افتخار شد. وقتی هفتهٔ پیش برای چک کردن این خبر در حال بررسی سایتها بودم، متوجه شدم نقاشی دیگری از فاطمه برنده مسابقه «جی کیوای» ژاپن شده است. البته هنوز دربارهٔ نحوهٔ دریافت جایزه و میزان آن توضیحی به ما داده نشده است.
او همچنین به علاقهٔ فرزندش به هنر نقاشی اشاره و اظهار کرد: فاطمه از پنج سالگی که به مهدکودک میرفت، نقاشی میکشید و در این هنر، استعداد فراوانی دارد. وقتی مربیهایش متوجه این استعداد او شدند، به ما گفتند که باید آن را جدی بگیریم. فاطمه دختری است که اگر یک منظره را برایش توضیح بدهید، در ذهنش میتواند آن را بهخوبی مجسم کند و روی کاغذ بیاورد، یعنی اگر درباره هر موضوعی مربوط به محیط زیست، کشاورزی، دامداری و آبوهوا برای او توضیح داده شود، او میتواند یک نقاشی زیبا دربارهٔ آن بکشد.
مهدیزاده افزود: تا کنون از ادارهٔ آموزش و پرورش کرمان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این شهر، پیامهای تبریکی برای ما فرستاده شده است.
معصومه ابتکار -رییس سازمان محیط زیست- نیز با انتشار پیامی، برنده شدن فاطمه محلاتی را در مسابقه «جی اکیوای» به او تبریک گفت و در پیامش نوشت: «ایران زمین، زادگاه دلهای بزرگ، عزمهای قوی و استعدادهای درخشانی است که البته فرصتی بیشتر میطلبند تا شناخته و شناسانده شوند. کسب جایزه اول مسابقه بینالمللی نقاشی محیط زیست ژاپن از سوی خانم فاطمه محلاتی، دانشآموز کلاس پنجم دبستان زینبیه شهر راین استان کرمان گواه همین استعدادهاست. به علاوه، مایه امیدواری است که این استعدادها متوجه اهمیت طبیعت و محیط زیست شده و در این زمینه، افتخارآفرینی دارند. بیتردید محیط زیست شکننده کشور اینک میتواند به همین عزمها دل خوش دارد. ضمن تبریک به فاطمه خانم عزیز و تشکر از مسوولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که این امکان را فراهم آوردند، آرزو میکنم تلاش مسوولان در زمینههای مختلف به شکوفایی هرچه بیشتر این استعدادها بینجامد و دختران و پسران عزیز ما بیش از پیش صاحب رتبههای برتر جهانی و اثربخشی در عرصه داخلی شوند.» (ایسنا)
41
در واقع، نگذاشتن کلاه بر سر و اساسا سر بیپوشش، بویژه بیرون از خانه، بینزاکتی به شمار میآمد. از اینرو بررسی مدل موی سر مردان در آن دورهها، در چنین شرایطی، کاری سخت خواهد بود. با این حال میکوشیم براساس مدارک و مستندات موجود نوشتاری و نیز نقاشیها و عکسها، تصویری از مدل موی مردان در سدههای گذشته و چالشهایی که برخی دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی در این حوزه پدید آورد، ارایه کنیم.
تراشیدن مو؛ لذتی که فراموش نمیشود!
نخستین مدلهای موی مردانه در دوره قاجار که از روی منابع نوشتاری و نقاشیها، نگارگریها و عکسها با آنها آشنا میشویم، در چند دسته ساده، مشخص بودند.
گروه کهنسالان بهویژه آن بخش سنتیتر جامعه، موهای سر خود را میتراشیدند، چون براساس روایتهای نه چندان معتبر اعتقاد بر آن بود که تراشیدن مو از بن، لذتی دارد که فراموش نمیشود. رعایت نظافت مورد تأکید در دین و نیز انجام برخی واجبات دینی همچون گرفتن وضو برای نمازگزاردن، از مهمترین انگیزههایی بود که این گروههای جامعه را بر پیشگرفتن چنین رویهای وامیداشت. این سرتراشیها در حمام انجام میگرفت.
میانسالان و جوانان بهویژه در برخی طبقات و اصناف جامعه مانند درویشها و داشمشدیها، اما به مدلهایی از موی سر گرایش داشتند که هر یک برگرفته از یک نگاه عرفی، صنفی یا اعتقادی بود.
در هر دو بخش، تراشیدن بخشهایی از سر بهویژه موهای روی پیشانی، از نگاه اعتقادی جامعه، اهمیتی فراوان داشت. البته در این میانه روایتهایی هم وجود دارد که بیعلاقگی جامعه را به اصلاح موی سر و نیز مدلهای آن نشان میدهد.
جعفر شهری (پژوهشگر تهران قدیم) دراینباره مینویسد «شغل سلمانیگری (یا دلاکیگری که نام دیگر آن بود) مشتری و بهره چندانی نداشت که بتواند معاش شاغل آن را تأمین کند چه مردم چندان توجهی به نظافت و اصلاح سر و روی خود نداشتند و اصلاح و کوتاه کردن موی سر و ریششان بسته به آن بود که مسائل و اوقاتی مانند عید، عروسی، جشن و سروری در پیش بوده باشد و آن نیز نمیتوانست در طول سال از دو-سه بار تجاوز کند؛ مانند عید غدیر، عید فطر، عید نوروز و احیانا مجالس سور و سروری که پیش بیاید...».
بهرهگیری از کلاه، دستار، عمامه و اصلا پوشش از هر جنسی برای پوشاندن سر موجب میشد موی سر و مدل آن موضوع چندان مهمی برای جامعه ایران پیش از دوره قاجار و نیز در سالهای آغازین و میانی این حکومت به شمار نیاید. هرچند از همان مدلهای موجود میشد دستهبندی طیفها و طبقههای جامعه را از یکدیگر تشخیص داد.
مدل موی احمدشاهی؛ آغازتغییرات
در سالهای پایانی دوره قاجار، مشخصا از دوره سلطنت احمد شاه و سپس با آغاز دوره پهلوی اول، تغییراتی گسترده در پوشش مردان پدید آمد. در همین دوران بود که آرامآرام فرم تراشیدن موی سر و جلوی سر منسوخ شد. در عکسهایی هم که مربوط به رجال و مردم آن دوره در آرشیوها موجود است، چنین تغییری را میتوان به تماشا نشست. بدینگونه، زلف مردان رو به بالا رفت و موی فرق سر به دو سمت چپ و راست باز شد.
به روایت منابع، برخی از مردم تهران، از فرم سر و مدل موی احمد شاه قاجار الگو گرفتند. در معدود عکسهای بدون کلاه و تاج به جایمانده از آخرین حکمران قاجار بر ایران، میتوان فرم کوتاه کردن موی سر او را دید؛ مویی ساده و اصلاح شده به گونهای که موها تقریبا در همه جای سر به گونه یکدست و گرد، کوتاه و اصلاح شدهاند.
رسیدگی بیشتر به موها و نیز رواج مدلهای تازه، با آغاز حکومت پهلوی اول گسترشی شتابان یافت. اصلاح طبیعی، اصلاح سربالا، فرق بازکرده (آلامد)، آلبوروس، آلمانی، برخی مدلهای صنفی مندرآوردی مانند اصلاح داشی و آلاگارسون از مدلهایی بودند که با ورود مظاهر تجدد به ایران بهویژه پیدایش سلمانیهای جدید در این دوره، رواج یافتند. هرچند هنوز ایستادگیهایی از سوی بخشهایی از جامعه در برابر مدلهای تازه، با پایبندی به فرمهای قدیم و سنتی صورت میگرفت.
جعفر شهری این دگرگونیها را اینچنین روایت میکند: «با آمدن رژیم جدید و تغییر فرم لباس و اصلاح سر و سبیل این دگرگونیها در دکاکین سلمانی (منظور رعایت بهداشت و نظافت و مشتریمداری و...) که این روزها به (مغازه) تغییر نام یافته بود بهوجود آمد، ازجمله نسخ تراشیدن سر و جلو سر و تبدیل به زلفهای بلند بالا زده و فرق باز کرده... با تغییر فرم البسه مردان از قبا و عبا و کلاه نمدی به کت و شلوار و کلاه مقوایی و کلاه پهلوی فرم اصلاحهای سر و صورت نیز تغییر یافته سرها تمام زلف و پشت گردنها (طبیعی) و پیشقلمی (خط ریش)ها کوتاه و سبیلها کوچک شده، توالت بعد از اصلاح نیز مرسوم شده، از این قرار که بعد از تراشیدن صورت و شستن آن اول ادکلن و سپس کرم و بعد از آن پودر و سرهایشان را تا موهایشان مرتب ایستاده به حالت خویش به مانند (پماد) که روغن گریس مانند بود، بزنند».
مدلهای سنتی و متجدد مو به روایت جعفر شهری
جعفر شهری در دو کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» و «طهران قدیم»، به تفصیل درباره مدلهای موی سر مردان در دورههای قاجار و پهلوی اول سخن رانده است. برخی از این مدلها برای آشنایی با جزییات آنها معرفی میشوند.
مدلهای سنتی و قدیمی:
*تراشیدن همه موی سر
*پاشنهبخواب / در جلو سری به اندازه یک کف دست تراشیده و موی زیاد در اطراف و پیشقلمیهای (خط ریش) پر و پس گردن تراشیده.
*حیدری/ تراشیدن از پیشانی تا پسگردن به پهنای چهار انگشت و بلند گذاردن موهای روی گوش.
*صفدری/ تراش تمام گردی سر و تراشیدن پشت گردن و بلند گذاردن موهای اطراف.
*علیاکبری/ تراشیدن تمام سر بهغیر از فرقسر و بلند و دستهای گذاردن موی آن که برخی آن را بافته از طرف عقب چپ کلاه بیرون میگذاشتند.
*دماردکی/ جلو و پشت گردن تراشیده و بالا زدن موهای اطراف به طرف کلاه.
*گیسو/ ویژهٔ دراویش هم که موهای بلند داشتند و (گیسو) نام کرده، بعضی افشان و بعضی بافته و روی شانهها انداخته فرق آن را از وسط باز میکردند.
*قلندران/ که سر، ریش و سبیل را یکجا میتراشیدند.
نکته مهم در همه این مدلها، تراشیدن جلو سر در هر نوع سر و زلف از آن بود که جای (مسح) وضو معلوم باشد، در غیر آن صورت صاحب سر بینماز و تارکالصلات به حساب آمده موجودی بود که با هر قدمش هزار ملائکه نفرینش میکنند.
مدلهای جدید
*طبیعی/ پیشقلمی را از استخوان شقیقه خط انداخته، زلف را بهطور اندازه کوتاه کرده پشت سر را طبیعی میکردند یا بالا زده یا فرق باز میکردند.
*سر بالا/ موی بلند که از جلو به عقب شانه خورده با روغن واداشته میشد.
*آلامد/ باز کردن فرق از طرف چپ و شانهزدن طرفین به روی گوشها و طرف فرق با دستور مشتری که «فرق باز میکنم».
*آلبوروس/ با اطراف کوتاهشده طبیعی نموده و بالایی کوتاه و جلوی تا دو-سه انگشت بلند که به طرف سر کوتاه شده صاف و یکنواخت و تختهگون مینمود.
*آلمانی/ با اطراف کاملا کوتاه نموده سفید کرده که تا زیر لالههای گوش با ماشین تهزن شده از آن به بعد به تدریج بلند طبیعی شده جلویش مانند آلبوروس و کمی کوتاهتر شکل میگرفت.
*آلاگارسون/ فرقی که سر را از اطراف شانه کرده زیادی آن را از زیر لاله گوش زده و صاف کرده پشت گردن را میتراشیدند و جلوی آن را از پیشانی یک ور میزدند.
*مندرآوردی/ داشها و یکهبزنهای نامی هر یک برای سر و وضع خود مدی ابداع میکردند که به نام خودشان معروف میشد. مثلا سر طیبی (یکی از میدانیها) یا کفش قدمی (قدم، اسم یکی از داشهای باغ فردوس مولوی).
ماجرای کتکهایی که فوکلیها خوردند
تغییرات جدید اما بیمساله و بیحاشیه صورت نگرفت؛ گویی اصلا جامعه ایران در دورههای گوناگون تاریخی «بیمساله» نمیتواند دگرگونیها را بیازماید.
محمدعلی فروغی «ذکاءالملک» سیاستمدار و رجل فرهنگی دورههای قاجار و پهلوی، خاطرهای دلنشین و به تعبیر خود «حکایت بامزه»ای درباره ورود تجدد به ایران و مدل موی مردان دارد. صدراعظم خوشنام تاریخ ایران، این روایت را در سال ١٣١۵ در میان دانشجویان دانشگاه تهران، ذیل یادآوری تاریخ ایران و احوال مردم بیان میکند «آن زمان (منظور، میانههای عصر قاجار)... یقه و دستمال گردن زدن خیلی نادر بود و تقریبا منحصر بود به کسانی که مدتی در اروپا اقامت کرده بودند، آن هم نه همه کس و غالبا اسباب زحمت هم بود، یعنی بسا بود که در بعضی کوچهها و محلهها متعرض فوکلیها میشدند و اگر فحش و کتک در کار نمیآمد مضمون و استهزاء فراوان بود و البته از داستانهایی که در باب فوکل و کشمکش فوکلیها و متجددان با قدیمیها که مدت چندین سال در کار بوده مطلع هستید. من خودم آن اوقات فوکلی نبودم معهذا بعضی حکایتهای بامزه دارم. ازجمله اینکه در جوانی برعکس امروز موی سرم فراوان بود و زحمتم میداد. آن زمان مردها زلف داشتند من هم یک مدت مثل همه زلف میگذاشتم، عاقبت از دست زحمت زلفها بنا گذاشتم که موی سرم را بهشکلی که حالا معمول است و همه دارند درآورم. روزی در کوچهای میرفتم و بچهها مهرهبازی میکردند، ملتفت نشدم و پایم بهیکی از مهرهها برخورد و مهرهها را جابهجا کرد. طفلی که مهره متعلق به او بود البته خللی در بازیاش پیدا شد. من که گذشتم و آن طفل جابهجا شدن مهره را دید شنیدم که پشتسر من میگفت، قربان آقای وزیر مختار! و البته مقصودش وزیرمختار فرنگی بود و حال آنکه از فرنگیمآبی غیر از همان موی سر چیزی نداشتم».
از روایت، چندین نکته درباره موضوع مورد اشاره ما به دست میآید. یکی اینکه زلف داشتن و فوکلی بودن، دستکم در میانههای دوره قاجار یا فحش و کتک در پی داشته یا در کمترین اندازه، از سوی مردم کوچه و بازار با استهزا روبهرو میشده است. این مسأله به گونهای پررنگ بوده که روایتگر ماجرا از آن به «کشمکش فوکلیها و متجددان با قدیمیها» یاد میکند که «چندینسال در کار بوده» است.
نکته دیگر اینکه در زمان مورد نظر، گویا موی بلند (زلف) گذاشتن از سوی بخشی زیادی از جامعه، رواج داشته است و تغییر سبک آن، دستکم موضوعی مورد توجه قلمداد میشده است. یعنی هرکس موی سر خود را کوتاه و مرتب میکرد، گویی برخلاف مسیر پذیرفته شده جامعه، رفته است.
مهمتر از همه آنکه «کشاکشها و کشمکشها»، چند سال به درازا کشیده است. نکته پایانی که باید مورد توجه قرار گیرد، وضعیتی است که فرنگیها و البته ایرانیان فرنگرفته در جامعه آن روزگار ایران داشتهاند. یعنی نشانههایی وجود داشته که اینگونه افراد را از دیگران متمایز میکرده است؛ که از آن جمله، مدل موی سر و ترتیب و میزان رسیدگی به آن بوده است.
مدل مو را ببین، فرد را بشناس!
موی سر مردان یکی از ممیزههای جامعه در تاریخ اجتماعی ایران معاصر بهشمار میآمده است؛ مدل مو درواقع یکی از شاخصههای معرف طیفها و طبقات گوناگون جامعه بوده است. با شناختی که از بهرهگیری هر یک از طیفها از مدلی ویژه وجود داشت، بدون در نظر گرفتن دیگر شاخصههای معرف شخصیت همچون لباس، گویش و رفتار، میشد لوطیها و داشمشدیها، متجددان، فرنگرفتهها یا تحصیلکردگان فرنگ، روحانیون، درویشها، قلندران، هواداران فرقههای خاص حتی برخی منحرفهای اجتماعی را از دیگران تشخیص داد. مدل موی سر در بررسیهای پژوهشی تاریخی، حتی امروز نیز میتواند برای پژوهشگران و محققان به کار آید. بهعنوان نمونه با آگاهی از هر یک از مدلها که طبقات و طیفهای جامعه به آن مدلها گرایش داشتند، با تماشای عکسهای تاریخی که از گذشته بهجای ماندهاند، بهویژه در رخدادهای مهم اجتماعی و سیاسی مانند عکسهای بهجایمانده از جنبش مشروطیت ایران، میتوان مشخص کرد که فرد یا افرادی که در عکس دیده میشوند، به کدامیک از طبقات یادشده وابستگی دارند. (مژگان جعفری/ شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
دکتر کورش شاهپسند، 38 ساله، فوقتخصص مغز و اعصاب از دانشگاه هاروارد، چهار ماه است به اعضای هیأت علمی پژوهشگاه رویان پیوسته است. او برای اولین بار در دنیا موفق به کشف عامل ابتلا به بیماری زجرآور آلزایمر شده است.
با توجه به اهمیت دستاوردهای این تحقیق و امیدی که میتواند به زندگی بشر در سالهای آتی هدیه کند، موسسه تحقیقات آلزایمر آمریکا پژوهانه (گِرَنت) صد هزار دلاری به این دانشمند ایرانی اعطا کرده تا او و همکارانش بتوانند ایدههای خود را برای درمان آلزایمر به محک آزمایش بگذارند.
دریافت جایزه مذکور بشدت رقابتی است؛ طوری که حتی در سالهای گذشته از دانشگاههای اروپایی کمتر پژوهشگری موفق به دریافت آن شده است. به گفته دکتر شاهپسند با کسب این دستاورد در زمینه تحقیقات آلزایمر، کشورمان و پژوهشگاه رویان پیشروتر از دانشگاههای بزرگ دنیا نظیر هاروارد میتوانند مرزهای دانش را درنوردند.
دکتر شاهپسند در گفتوگو با جامجم درباره علت ابتلای مردم به آلزایمر میگوید: آلزایمر مرگ تدریجی سلولهای عصبی است که به واسطه تغییر ماهیت یک پروتئین درون سلولی به نام «پروتئین تائو» (Tau) اتفاق میافتد. این پروتئین که به شکل نرمال در بدن وجود دارد و از عملکرد طبیعی و فیزیولوژیک برخوردار است، در شرایط خاص دستخوش تغییراتی میشود و ماهیت سمی و مضر پیدا میکند که من موفق به کشف این تغییر ماهیت شده ام.
تخریب سلولهای مغز در سکوت مطلق
طبق گزارش سال ۲۰۱۳ میلادی انجمن جهانی آلزایمر، ۴۴ میلیون نفر در جهان با بیماری آلزایمر زندگی میکنند. روند رو به رشد این بیماری نشان میدهد در هر چهار ثانیه یک نفر در جهان و در هر هفت دقیقه در ایران یک نفر به بیماری آلزایمر مبتلا میشوند.
این پژوهشگر فوق تخصص مغز و اعصاب درباره راهکارهای پیشگیری و به تعویق انداختن ابتلا به این بیماری، تأکید میکند: فرآیند ایجاد آلزایمر در یک فرد حدود 10 تا 12 سال زمان میبرد. این یعنی تخریب سلولهای مغزی در فرآیندی ساکت و بدون علامت اتفاق میافتد تا زمانی که بعد از گذشت حداقل هشت سال از زمان آغاز تخریب سلولها، ممکن است نشانههای اولیه آلزایمر آشکار شود که البته با دستاوردی که این روزها به آن دست یافته ایم این امید وجود دارد که بتوان وجود این بیماری را در همان مراحل اولیه شناسایی کرد و درمانهای موثر برای آن به کار گرفت.
24 سالههای مبتلا به آلزایمر
همواره این گمان امیدوارانه وجود دارد که کم سن و سالترها به علت جوانی سلولها، از ابتلا به بیماریهای بحرانساز درامان هستند، اما متخصصان مغز و اعصاب میگویند در بین مبتلایان به آلزایمر ممکن است جوانان نیز وجود داشته باشند. دکتر شاهپسند درباره سن ابتلا به آلزایمر میگوید: یک گروه از بیماران افرادی هستند که ژنتیک عامل بروز بیماری در آنهاست و این افراد ممکن است در 24 تا 25 سالگی دچار آلزایمر شوند. این افراد حدود 5 درصد مبتلایان را تشکیل میدهند. گروه دیگر، 55 تا 60 سالهها هستند که 95 درصد مبتلایان به این بیماری را تشکیل میدهند.
هر فراموشی آلزایمر نیست
بدون شک بسیاری از ما فراموشی مسائل جزئی و روزمره را تجربه کردهایم که گاهی این فراموشیها نگرانکننده میشوند و ترس ناشی از بروز آلزایمر را ایجاد میکنند. افسردگی، اضطراب و ضایعات مغزی ازجمله عوامل بروز فراموشی در افراد عنوان شده است. دکتر شاهپسند با تأکید بر این که هر نوع فراموشی مترادف با آلزایمر نیست، درباره علت یکسان تلقی شدن مفهوم فراموشی با آلزایمر میگوید: در بیماری آلزایمر چون آن بخش از مغز که مسئولیت مدیریت حافظه بلندمدت را به عهده دارد دچار مشکل شده و با تخریب سلولهای مغزی باعث از بین رفتن این بخش میشود، فرد را با اختلال یادآوری اطلاعات مواجه میکند. به همین علت آلزایمر را با نام زوال حافظه نیز میشناسیم. ولی این گمانهها علمی نیست و هر نوع فراموشی بیماری آلزایمر نیست. وی ادامه میدهد: علائم اولیه آلزایمر، فراموشیهای موردی و مربوط به حافظه کوتاهمدت است و بعد بتدریج حافظه درازمدت دچار اختلال میشود.
عضو هیات علمی پژوهشگاه رویان درباره فاصله زمانی فراموشیها در مراحل اولیه میگوید: این موضوع به شدت بیماری برمیگردد. آلزایمر فرد هر چه پیشرفتهتر و میزان تخریب مغز بالاتر باشد، میزان فراموشی و سرعت آن نیز بیشتر خواهد بود. متخصصان مغز و اعصاب با گرفتن آزمونهایی از فرد، میتوانند سطح و میزان پیشرفت بیماری را تشخیص دهند. دکتر شاهپسند در پاسخ به این پرسش که آینده این بیماری را برای جوامع بشری چگونه پیشبینی میکنید، میگوید: خوشبختانه عامل بروز بیماری شناسایی شده، اما لازم است بفهمیم پروتئین تائو چرا و به چه علت از حالت طبیعی خود خارج و به شکل سمی و مخرب درمی آید. با دستیابی به دلایل بروز این مشکل میتوان انتظار مدیریت این بیماری در سالهای آینده و ممانعت از بحرانی شدن آن را داشت.
این دانشمند ایرانی در پاسخ به این پرسش که تحقیقات در چه دوره زمانی به نتیجه خواهد رسید، میگوید: با توجه به مدت حضور کوتاهم در ایران، هنوز شرایط تحقیقاتی و میزان محدودیتها را در داخل کشور نمیدانم. اگر در آمریکا بودم، میتوانستم بگویم در چه بازه زمانی میشود کار را انجام داد، اما الان دقیقا نمیتوانم بگویم این مرحله از تحقیق چقدر طول میکشد. وی تأکید میکند: تلاشم را میکنم که در ایران بمانم و تحقیقاتم را در داخل کشور ادامه بدهم. هر چند امروزه انجام تحقیقات، نیازمند همکاریهای بینالمللی است و قطعا باید مدت زمانی را در آزمایشگاههای مختلف دنیا کار کنم.
دکتر شاهپسند در پاسخ به این پرسش که اگر فردی نگران ابتلا به آلزایمر باشد، بهترین راهکار پیشنهادی شما در شرایط فعلی چیست، میگوید: با همکاری دانشگاه تهران در حال تهیه «کیت شناسایی آلزایمر» هستیم که امیدواریم تا دو سال آینده بتوانیم طراحی آن را به پایان برسانیم.
با آماده شدن این کیت افرادی را که زمینه ابتلا به آلزایمر در خانواده دارند یا افرادی که 40 سالگی را پشت سر گذاشتهاند، میتوانند با مراجعه به متخصصان مغز و اعصاب و استفاده از این کیت، نسبت به وضعیت خود در رابطه با این بیماری مطلع شوند. اما متاسفانه در حال حاضر راهکار مشخصی وجود ندارد که بتوان مبتلا شدن یا نشدن فرد را به آلزایمر تشخیص داد.
کاشف ایرانی عامل ابتلا به آلزایمر را بیشتر بشناسید
کورش شاهپسند، متولد 1356 در کاشمر، پس از تحصیلات مقدماتی، مقطع کارشناسی زیستشناسی را در دانشگاه تربیت معلم تهران میگذراند. سپس شش سال به تدریس در دبیرستان مشغول میشود، اما مجددا رشته بیوشیمی را در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل انتخاب میکند. در آن زمان، نظریهای مبنی بر فضاهای مورد نیاز برای انتقالات درون سلولی و بسته بودن این فضاها طی عارضه آلزایمر ارائه میکند که در ژورنال نوروساینس ریسرچ (Neuroscience Research) که از نشریات معتبر جهان در حوزه علوم اعصاب است، منتشر میشود. پس از آن، طی مکاتباتی با پروفسور هیسناگا، او را متقاعد میکند روی این نظریه تحقیق کنند. در ادامه با دعوت پروفسور هیسناگا برای تحصیل در دوره دکتری اعصاب به دانشگاه متروپولیتن توکیو میرود و نتایج مطالعات آزمایشگاهی خود را در نشریه نوروساینس (Journal of Neuroscience) منتشر میکند.
در ادامه به دانشگاه علوم پزشکی هاروارد میرود تا دوره فوقتخصص را در آزمایشگاه مشهور پروفسور کن پینگ لو بگذراند. در آن زمان با کمک همکارانش موفق به اکتشاف عامل سمی دخیل در مرگ سلولهای عصبی میشوند و یافته هایشان را در نشریه معتبر نیچر (Nature) منتشر میکنند.
دکتر شاهپسند پنج ماه است به ایران برگشته و در پژوهشگاه رویان مشغول ادامه تحقیقات است. در این زمان نظریه جدیدی مبنی بر علت سمیت فاکتور معرفی شده قبلی ارائه کرده که از طرف موسسه تحقیقات آلزایمر آمریکا به عنوان طرح برتر شناخته شده و جایزه ویژه کمک هزینه تحقیقاتی را به خود اختصاص داده است.
کورش شاهپسند دو فرزند به نامهای نازنین و آیناز دارد و تاکید میکند دستیابی به موفقیتهایش بدون حمایت همسرش هرگز میسر نمیشد.
سهیلا فلاحی