به گزارش آلامتو به نقل از Success.com؛ ترس بخشی از تجربه انسانهاست. همه ما در زندگی خود با ترسهایی مواجه بوده ایم. حالا سوال اینجاست که چگونه میتوانیم در برابر ترس ها بایستیم و از آن برای رسیدن به موفقیت استفاده کنیم؟ ما در مورد موفقیتی صحبت میکنیم که چیزی بیشتر از پایداری و ثبات مالی است. تعریف من از موفقیت این است که هیچ کس نمیتواند جلوی رسیدن به خواستههای شما را بگیرد. شما تنها کاپیتان کشتی زندگی خود هستید. شما میتوانید هر چیزی که در زندگی انجام میدهید را کنترل کنید. افرادی که به چنین طرز فکری رسیده اند از ترسهای خود الهام و انگیزه گرفته اند. من معتقدم ما میتوانیم از ترسهای خود به عنوان یک سوخت و انرژی برای رسیدن به قلههای موفقیت استفاده کنیم. معمولا دو نوع ترس وجود دارد. یکی از این ترسها، ترس سالم و دیگری ترس غیر منطقی است. مدیریت صحیح این ترسها میتواند شما را در رسیدن به موفقیت یاری کند. ما نمیتوانیم تمامی ترسهایی که در زندگی خود داریم را نادیده بگیریم یا با آن مبارزه کنیم. به عنوان مثال شما ممکن است از مار یا ارتفاع بترسید. این ترس در شما وجود دارد اما نحوه مدیریت چنین ترسهایی به خود شما بستگی دارد. نکته کلیدی در چنین شرایطی تمرکز است. در این مقاله 4 ناحیه از تمرکز را بیان میکنیم که در تبدیل ترس به انرژی مثبت بسیار تاثیرگذار است. پس همراه ما باشید.
اجازه دهید این موضوع را با یک داستان جذاب توضیح دهیم. روزی عقابی بر روی کوه لانه ای ساخته بود. در این لانه تخم عقاب قرار داشت. روزی بر حسب اتفاق تخم عقاب چرخید و در لانه پرنده دیگری قرار گرفت. زمانی که عقاب کوچک سر از تخم بیرون آورد خود را در کنار مرغ مینا دید. او نمیتوانست همانند عقابها در ارتفاع بلند پرواز کند. همیشه به مادرش میگفت که دوست دارد همانند عقاب باشد اما مادرش او را سرزنش میکرد و به او میگفت ما مرغ مینا هستیم و نمی توانیم مثل عقابها پرواز کنیم. به همین خاطر عقاب کوچک داستان ما بقیه عمر خود را همانند مرغ میناها سپری کرد. بیشتر افراد زندگی خود را همین گونه سپری میکنند. این پدیده را پدیده ایمپاستر مینامند. در چنین شرایطی احساس می کنیم ما شایسته موفقیت نیستیم، نمیتوانیم به ثبات مالی دست پیدا کنیم یا به قلههای موفقیت برسیم. اصلا مهم نیست چقدر به موفقیت دست پیدا میکنیم اگر چنین ترسی در وجود ما باشد نمیتوانیم از این موفقیت لذت ببریم. به جای اینکه به صحبتهای دیگران تمرکز کنید یا به شکی که در درون خود دارید گوش فرا دهید، بهتر است بر روی اهداف خود تمرکز نمایید و چشم خود را به اسمان بدوزید. شما باید رویای خود را پرورش دهید و جلوی ترسهای موجود بایستید.
افکار مثبتی در مورد جهان اطراف و خودتان داشته باشید. بر روی نعمت هایی که در زندگی دارید تمرکز کنید. تنها بر روی جریان منفی از رویدادها تمرکز نکنید. در زندگی هر فردی روزهای خوب و بد وجود دارد. اینکه دنیا را چگونه میبینید به خودتان بستگی دارد. شما میتوانید کنترل خوبی بر روی چیزهایی که در زندگی وجود دارد داشته باشید. اگر تمامی عمر خود را بر روی جنبه منفی زندگی سپری کنید و تنها به مسائل و مشکلاتی که دارید بیندیشید، هرگز به موفقیت دست پیدا نخواهید کرد.
باید بر روی موارد مثبتی که در زندگی خود دارید تمرکز کنید.
بر روی مواردی تمرکز کنید که قادر به کنترل آن هستید. رهبرانی را میتوان مشاهده کرد که بر روی نقطه ضعفهای خود تمرکز دارند و به نواحی که در آن تاثیرگذار هستند فکر نمیکنند. تلاشهای خود را بر روی وظایف و افکاری قرار دهید که میتواند نتایج مثبت ایجاد کند.
همه ما اشتباهاتی در زندگی خود داریم. زندگی همه انسانها پر از اشتباهات کوچک و بزرگی است که مرتکب میشوند. اما تفاوتی که بین انسانهای کم اراده و انسانهایی که میتوانند بر این اشتباهات غلبه کنند وجود دارد این است که انسانهای با اراده توانایی تمرکز بر روی اینده را دارند. گذشته را کنار بگذارید. تنها کاری که میتوانید در مورد گذشته انجام دهید درس گرفتن از اشتباهات است. به آینده بیندیشید. افرادی که به شما ظلم کرده اند را ببخشید. حالا فرصتهایی دارید که میتوانید با استفاده از آن موقعیت های موفقیت آمیزی ایجاد کنید.
به خاطر داشته باشید که همه ما در زندگی خود نعمتهایی داریم که میتوانیم خدا را بابت آن شکر کنیم. همیشه به داشتههای خود بها بدهید و قدردان آن باشید. زندگی شما پر از اتفاقات مثبتی است که میتوانید بابت آن تشکر کنید.زندگی بسیار کوتاه است. همیشه قدردان باشید و این حس مثبت را با دیگران نیز به اشتراک بگذارید. به شما قول میدهم که بعد از این اتفاقات خوبی برایتان رخ خواهد داد. پس مثبت اندیش و شکرگزار باشید.
اگر به تازگی شروع به مثبت اندیشی کردهاید ولی در شرایط سخت و بغرنج طاقتتان طاق میشود، حق با شماست. اما به خاطر داشته باشید، همان طور که با انجام تمرینات ورزشی میتوانیم قدرت بدنی مان را افزایش دهیم، اگر مغزمان را نیز تمرین دهیم، قدرت روحیمان افزایش می یابد.
چطور مثبت اندیش باشیم؟ بله، درست متوجه شده اید! باید مغزمان را تمرین بدهیم! ولی چرا مغز؟ در واقع تمام برداشت ما از دنیای اطرافمان حاصل پردازش مغز ما از اطلاعاتی است که از محیط دریافت میکنیم. این مغز ماست که طبق عادت به چیزی برچسب خوب، بد یا مثبت و منفی میزند و تصمیم میگیرد در مقابل هر اتفاقی چه برداشتی داشته باشیم و نیز ما را وادار میکند براساس همان برداشت، واکنش نشان دهیم. در واقع حادثهای که رخ میدهد پس از عبور از فیلتر افکار ما، برایمان ماهیت خوب یا بد پیدا میکند. مغز ما عادت کرده که اگر اتومبیلمان روشن نشد، به شکلی خودکار به این نتیجه برسد که فاجعه عظیمی رخ داده است! از طرفی ما تحت تاثیر عوامل بیشماری، عادت کردهایم که توجهمان را بر روی حوداث به اصطلاح منفی متمرکز کنیم. وقتی از تاکسی پیاده شدیم، فقط بحثی که با راننده داشتیم در ذهنمان میماند، نه آن لبخند زیبایی که از یک کودک دوست داشتنی در آغوش مادرش دریافت کردیم.
شما میتوانید عامل رشد فکر مثبت یا منفی در ذهن تان باشید؛ انتخاب با شماست...
اولین مطلبی که در این رابطه باید یاد بگیریم این است که نوع نگرش مان به اتفاقات و محیط پیرامون مان را اصلاح کنیم. فرض کنید عینکی به چشم دارید که شیشه آن آبی رنگ است، مطمئنا به هر چیزی نگاه کنید، آن را آبی میبینید. اگر نگاهی به گذشته خود بیندازیم و حوداثی را که در زمان خود به نظرمان ناگوار بوده مرور کنیم، در ۹۰ درصد موارد متوجه می شویم آن پیشامد در ظاهر بد چقدر به صلاح ما بوده است. در باقی موارد هم اگر منصف باشیم، میبینیم درسی که از آن پیشامد گرفتیم، امروز بخشی از شخصیت ما را شکل میدهد و موجب رشد و تقویت روحی ما شده است.
برخی حوادث تلخ مثل مرگ و میر، بخشی از سیر طبیعی زندگی هستند و باید آنها را به عنوان واقعیت بپذیریم، پس در اینجا هم «بد» معنی خود را از دست میدهد. اگر ایمان قوی داشته باشیم، به مرور این مطلب برایمان جا میافتد که هر چیزی که اتفاق میافتد، حتما حکمتی دارد و برای منظور خاصی رخ میدهد. در این زمان است که هنگام مواجهه با شرایط بد به جای اینکه خودمان را ببازیم و به زمین و زمان ناسزا بگوییم، با خودمان فکر میکنیم وجود این وضعیت برای من چه معنایی دارد؟ چه چیزی باید یاد بگیرم؟ یا حتی میگوییم: «خدایا شکرت، نمی دانم با این اتفاق مرا در مقابل چه بلایی محافظت کردی.» قدری که این مهارت تغییر نوع نگرش را تمرین کنید، تازه متوجه میشوید ذهن و مغز ما چه نقش مهمی در شکلگیری واکنشهای ما ایفا میکنند؛ به عنوان مثال حتما شما هم در مواقعی دچار استرس ناشی از شرایط محیط شدهاید. جالب اینجاست که فکر میکنیم استرس منشا خارجی دارد، در حالیکه فقط ناشی از ذهن ماست. شما در دنیای خارج از ذهنتان نمیتوانید هیچ چیزی به عنوان استرس پیدا کنید. هیچ کس نمیتواند به شما یک بسته استرس بفروشد. استرس وجود خارجی ندارد، بلکه فقط واکنشی است که ما به شرایط پیرامونمان نشان میدهیم. بیایید از همین امروز یاد بگیریم برچسب زدن به اتفاقات را کنار بگذاریم و نیز قبول کنیم که قرار نیست زندگی مان یکنواخت باشد و هر روز ممکن است با مسائلی روبه رو شویم که حل کردن آنها بخشی از مسیر رشد و تعالی ماست.
از همین امروز دید منفی خود را ورق بزنید
دومین مهارت لازم، عادت دادن مغزمان به دیدن جنبههای مثبت وقایع است. همانطور که گفتیم مغز ما به مرور تحت تاثیر محیط عادت میکند، توجه ما را بر روی انواع موارد منفی متمرکز کند؛ در صورتی که بینهایت اتفاق مثبت در زندگی روزمره همه ما رخ میدهد که چون آنها را بی اهمیت تلقی میکنیم، اصلا به آنها توجه نمیکنیم و این امر، به مرور به صورت یک عادت در ذهن ما جا افتاده است.
طبق برخی تحقیقات اگر ما کاری را به مدت ۲۱ روز متوالی انجام دهیم، آن کار برای ما به صورت یک عادت در میآید. به عبارت دیگر فقط ۲۱ روز کافی است تا ما عادت جدیدی در خود به وجود بیاوریم. به مدت ۲۱ روز هر روز ۳ اتفاق جدید مثبت را که در زندگی تان میافتد، یادداشت کنید و حتی بهتر است به کسی قول بدهید که روزانه این ۳ مورد را به اطلاعش خواهید رساند تا مجبور شوید حتما این کار را انجام دهید. در این حالت مغز شما یاد میگیرد به جای تمرکز بر روی منفی بافی به دنبال نکات مثبت زندگیتان بگردد. روزهای اول کمی پیدا کردن ۳ مورد دشوار خواهد بود، ولی ناامید نشوید این تمرین درعین سادگی به قدری قدرتمند است که قبل از پایان ۲۱ روز اثر آن را مشاهده خواهید کرد.
مجله اینترنتی ستاره
5 راهکار برای حفظ آرامش و شاد بودن در یک روز افتضاح؛
حتما برای شما نیز پیش آمده است که در صف طولانی فروشگاه منتظر پرداخت صورتحساب باشید. در چنین شرایطی هیچ کاری از دستتان بر نمیآید. باید منتظر بمانید و این صف خسته کننده را تحمل کنید. همه ما در زندگی خود با روزهای بد مواجه بوده ایم. معمولا در چنین شرایطی هیچ چیزی به درستی انجام نمیشود. هیچ کس نمیتواند بر روی تمامی اتفاقاتی که در زندگی رخ میدهد کنترل داشته باشد اما نباید قربانی چنین حوادثی شویم. با داشتن افکار مثبت و انجام ترفندهایی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد میتوانید روزهای بد زندگی را با موفقیت بیشتری پشت سر بگذارید.
معمولا بیشتر مواقعی که حوادث بد در زندگی رخ میدهد اجازه می دهیم حالمان بد شود. در این شرایط تلاش نمیکنیم ریشه اصلی مشکل را بیابیم و ببینیم چه چیزی باعث ناراحتی ما شده است. به همین خاطر در اولین مرحله باید بدانید چه چیزی باعث ایجاد ناراحتی و نا امیدی در شما شده است. خاص باشید و بعد از اینکه آن را انجام دادید یک برنامه برای خود ایجاد کنید. همه کارهایی که میتوانید برای بهبود روحیه خود انجام دهید را بنویسید. مگ سلیگ در کتاب خود چنین مینویسد: اگر شما در موقعیت ناگواری قرار بگیرید که از قبل برای آن برنامه ریزی کردهاید، به خودتان میگویید که من برای این موقعیت برنامه ریزی کرده بودم ، پس میتوانم از این برنامه استفاده کنم. شناسایی و برنامه ریزی برای موقعیتهای دشوار و ناگوار میتواند باعث تسکین استرس و ناراحتیهای شما شود.
همه ما همانند افرادی فکر میکنیم که در اطرافمان حضور دارند. این یک خبر بد نیست اما در برخی از موارد باید مراقب افرادی که در اطرافتان قرار دارند باشید. افرادی که در مورد دو مقوله جداگانه صحبت میکنند هرگز با هم برابر نخواهند بود. این افراد طرز فکر متفاوتی دارند. به همین خاطر باید گروهی را پیدا کنید که طرز فکر مثبت دارد. از افراد موفق در گروههای خود استفاده کنید. این افراد چگونه به چنین موفقیتی دست پیدا کرده اند؟ چه طرز فکری دارند؟ با پاسخ دادن به این سوالها می توانید نتایج شگفت انگیزی به دست آورید و از آن در زندگی خود استفاده کنید.
همه ما دوست داریم چیزهایی را که بیان میکنیم باور کنیم. ذهن ما در همان جهتی حرکت میکند که کلمات تعیین میکنند. همه افراد میتوانند با نگاه کردن به جنبههای مثبت زندگی مثبت اندیش باشند. شرکت در جلسات مثبت گروهی بسیار تاثیر گذار خواهد بود. زمانی که موفقیتی به دست آوردید آن را با صدای بلند تکرار کنید. همیشه جملات مثبت به خود بگویید. اصلا نمیتوان با صدای بلند جملات مثبت را بیان کرد و در عین حال احساس افسردگی داشت. زمانی که از جملات مثبت استفاده میکنید ناخودآگاه حال روحیتان نیز بهبود پیدا میکند. تصدیق کلامی در طول روز میتواند روح و روان شما را تازه تر کند و جان تازه ای به آن ببخشد.
در دنیای پر مشغله امروز، شرایط استرس زای زیادی وجود دارد. هنوز هم بیشتر متخصصان بر این باورند که خنده میتواند تاثیرات مثبت زیادی بر روی بدن و روح انسان داشته باشد. به عنوان مثال مقاله ای که توسط مایوکلینیک نوشته شده است چنین میگوید: خنده میتواند استرس شما را کمتر کند و در عین حال ضربان قلب را افزایش دهد. در چنین شرایطی احساس آرامش بیشتری خواهید داشت. برای دستیابی به این موارد، خنده را فراموش نکنید.
بعد از اینکه فهمیدید چه چیزی باعث ازار و اذیت شما میشود باید برنامه ای برای غلبه بر آن توسعه دهید و از سلاح ذهنی برای اینکار استفاده کنید. حالا زمان آن فرا رسیده است که سلاحهای بزرگ خود را در دست بگیرید. افکار خود را به واقعیت تبدیل کنید. اگر بتوانید راه حلی برای مشکلات خود بیابید دیگر نگران آن نخواهید بود. مشکلات خود را هدف قرار دهید. این مشکلات چه بخشی از زندگی شما را هدف قرار داده اند و چگونه میتوانند خوشی را از زندگی شما بگیرند؟ فعالیت فیزیکی و مبارزه با مشکلات یک سلاح قوی برای مقابله با این شرایط است و می تواند تاثیر شگفت انگیزی بر روی روحیه شما داشته باشد. از مهارتهای خود برای ایجاد فرصتهای جدید استفاده کنید. اولویتهای جدیدی در زندگی خود بیابید و از این اولویتها استفاده کنید. شاد باشید و افکار مثبت را توسعه دهید.
در منابع علمی، انواع سرمایههایی که در سازمانهای اداری و کاری وجود دارند به شرح زیر ذکر میشوند:
1)سرمایههای اقتصادی که به طور سنتی عبارتند از مسائل مالی، درامدها، و ابزار و امکانات؛
2) سرمایههای انسانی که نیروهای انسانی، تجربه، آموزش، مهارتها و افکار کارکنان سازمانها را دربرمیگیرد؛
3) سرمایه اجتماعی که عبارت اسـت از روابط اجتماعی، شبکه تماسهای اجتماعی، و دوستیهای کارکنان و مدیران با همدیگر یا ارباب رجوع.
تا همین چند سال گذشته همین سه نوع سرمایه اصلیترین سرمایههای یک محیط کاری بود و این نظر وجود داشت که سازمانی موفق اسـت که هر سه نوع سرمایه را در سطح بالایی داشته باشد یا به عبارت بهتر، اگر سازمانی سطوح این سرمایهها را در حد بالاتری داشته باشد، در کار خود موفقتر اسـت. اما در سالهای اخیر، به ویژه پس از مطرح شدن دیدگاه روانشناسی مثبتگرا و نگاه این گرایش روانشناسی علمی به توانمندیها و صفات مثبت در افراد و اهمیت محیطهای مثبت (از جمله محیطهای کاری مثبت)، گفته شد که صرف وجود سه نوع سرمایه یاد شده و اینکه نیروی انسانی تجربه و مهارتهای شغلی و حرفهای داشته باشند برای موفقیت سازمانهای اداری، تولیدی و خدماتی کافی نیست، بلکه صفات مثبت کارکنان موضوعی حائز اهمیتتر اسـت.
از اینجا بود که از نوع چهارمی سرمایه در سازمانها با عنوان سرمایه روانشناختی مثبت گفته شد. بررسیها نشان داد سازمانهایی که فاقد این نوع چهارم سرمایه باشند یا میزان آن کم و ناچیز باشد حتی به زعم فزونی سه نوع سرمایه دیگر، چندان بهرهوری و توفیقی نخواهند داشت.
اما سرمایههای روانشناختی مثبت چیست؟
سرمایه های روان شناختی مثبت
سرمایه روانشناختی مثبت عبارت اسـت از صفات و توانمندیهای مثبت در کارکنان، مدیران و فضای کلی سازمان یا شرکت مثل اعتماد به نفس، امید، خوشبینی و تابآوری. یکی از اجزای سرمایه روانشناختی مثبت امید اسـت. در ادامه، به امید در محیطهای کاری به عنوان بخشی از سرمایه روانشناختی مثبت اشاره میکنیم و به خصوصیات کارکنان و محیطهای کاری امیدوار میپردازیم.
امید یعنی داشتن اهداف تعریف شده و ظرفیتهای لازم برای ایجاد مسیرهای ضرورت به منظور دستیابی به اهداف فوق و داشتن انرژیهای لازم برای حرکت در این مسیرها. داشتن امید در حوزههای گوناگون زندگی سودمند و مفید اسـت که یکی از حوزههای مهم محیط کار و شغل اسـت.
امید در محیط های کاری
امید یعنی داشتن اهداف تعریف شده و ظرفیتهای لازم برای ایجاد مسیرهای ضرورت به منظور دستیابی به اهداف فوق و داشتن انرژیهای لازم برای حرکت در این مسیرها. داشتن امید در حوزههای گوناگون زندگی سودمند و مفید اسـت که یکی از حوزههای مهم محیط کار و شغل اسـت. آنچه در محیطهای کاری با استفاده از اصول این نظریه میتوان انجام داد روشنسازی اهداف مهم، و ریز کردن اهداف بزرگ به خرده اهداف اسـت، به شکلی که دستیابی به آنها راحتتر و سادهتر باشد و ایجاد مسیرهای جایگزین و بدیل برای اهداف مطلوب در شرایط غیرعادی و فشارآفرین.
خصوصیات شرکتهای بسیار امیدوار
براساس نوشته اسنایدر، شرکتهای خیلی امیدوار در زمینههای انتفاعی بسیار موفقند. این شرکتها در مقایسه با شرکتهایی که کمتر امیدوارند این ویژگیها را دارند:
1. در این شرکتها هیچکس، از جمله مدیران و کارکنان، از یکدیگر نمیترسند.
2. در این شرکتها همه فرصتی برابر برای موفقیت دارند. در حقیقت، همه نیروها سطحی از ایفای نقش مثبت برای خود متصورند.
3. پیشرفتها و امتیازات با تلاش پیوند خورده اسـت.
4.با افراد دارای پایینترین رتبه و مراتب سازمانی به همان شکلی برخورد میشود که با سایر کارکنان، از جمله با مدیران.
5. اولویت اول مدیریت کمک به کارکنان برای انجام دادن بهترین شکل شغل اسـت.
6. ارتباطات بین کارکنان و مدیران، دوطرفه و آزاد اسـت.
7. بازخورد گرفتن از کارکنان و بازخورددهی به آنان در حکم وسیلهای اسـت برای بهسازی شرکت عمل.
8. اتخاذ تصمیم در بسیاری از موارد به کارکنانی واگذار میشود که کار خاصی در شرکت انجام نمیدهند.
9. کارکنان در هدفگزینیهای شرکت جایگاه مهمی دارند (در حقیقت، بخشی از اهداف شرکت کارکنان هستند.)
10. به کارکنان مسئولیت داده میشود تا برای مشکلات شرکت راهحل پیدا کنند.
11. صرف نظر از اینکه مسئله حل کردن مشکلی باشد یا سعی برای عرضه یک ایده و طرح نو، مسئولیت اجرای تغییرات به کارکنان محول میشود.
12.هدف کلی برقراری روابط پایدار با مشتریان و سفارشدهندگان و مراجعان اسـت، نه فروش کالا یا دادن خدمات به آنان.
از طریق آموزش امید و تأکید بر توانمندیهای مثبت افراد، میتوان جو سازمانی بسیار پرامید و با نشاطی ایجاد کرد و به این ترتیب، هم بازده کاری را افزایش داد و هم کیفیت کار را بالا برد.
خصوصیات کارکنان امیدوار
اسنایدر در بررسی خود کارکنان بسیار امیدوار را هم مشخص کرد.
ویژگیهای کارکنان خیلی امیدوار (در مقایسه با کارکنان کم امید یا ناامید) از این قرار اسـت:
1. وجدان کاری دارند و وظیفهشناسند.
2. نگرشهای یاریرسان به سایر کارکنان دارند.
3. با کارکنان و مشتریان، به ویژه در مواقع بحرانی یا در تعاملات تنشزا، خوش رفتار، مودب و مهربانند.
4. در مواقعی که کارکنان دیگر توفیقی دارند یا پاداش یا ترفیعی میگیرند، از صمیم دل خوشحال و شاد میشوند.
5. در مواقعی که مشکلی پیدا میشود، نه مدیران، نه سایر کارکنان و نه ارباب رجوع را مقصر جلوه نمیدهند.
6. اهداف روشنی برای شغل و وظیفه خود معین میکنند.
7. برای اهداف موردنظر راههای خوب و متعددی پیدا میکنند.
8. در شرایط عادی، میتوانند در خود انگیزه کار ایجاد کنند و به خصوص، در شرایط بحرانی انرژی خاصی برای کار و غلبه بر شرایط دارند.
امید
بر این اساس، کارکنان کم امید یا ناامید:
1. انگیزه خیلی پایینی دارند.
2. چندان احساس وظیفهشناسی نمیکنند و در نتیجه، محصول یا برونداد آنها کم اسـت یا کیفیت خوبی ندارد.
3. غالبا عزت نفس پایینی دارند و روحیه کاریشان هم کم اسـت.
4. با مدیران، همکاران، زیردستان، و مشتریان با بیاحترامی و به دور از شأن و کرامت انسانی برخورد میکنند.
5. میزان غیبت آنها در محل کار بالاست.
آموزش امید به کارکنان
یک پرسش اصلی در زمینه امید در محیطهای کاری این اسـت: آیا امکان تغییر شرایط ناامیدی یا کمامیدی به امیدواری زیاد وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا میتوان محیطهای کاری را به محیطهایی با سرمایه روانشناختی مثبت و با امیدواری بالا تبدیل کرد؟ خوشبختانه، پاسخ این پرسشها مثبت اسـت. بررسیها نشان میدهد که از طریق آموزش امید و تأکید بر توانمندیهای مثبت افراد، میتوان جو سازمانی بسیار پرامید و با نشاطی ایجاد کرد و به این ترتیب، هم بازده کاری را افزایش داد و هم کیفیت کار را بالا برد. برای این کار فعالیتهایی انجام میگیرد که با استفاده از آنها میتوان امید را در موقعیتهای کاری گوناگون و بین کارکنان و مدیران افزایش داد.
-
براتیسده، فرید
خبرآنلاین
کلمات کلیدی: امید،سرمایههای ،مثبت گرا،مدیریت، سرمایه های روان شناختی مثبت، آموزش امید به کارکنان
هفته نامه پنجره - افشین شاعری: محمد 17 سال اسـت که با ویروس ایدز زندگی میکند، او امروز در سن 60 سالگی با HIV کنار آمده اسـت و از زندگی با این ویروس پرآوازه سخن میگوید. محمد قبول کرد که با ما مصاحبه کند اما شناخته نشود. او میگوید: اعتیاد به مواد و تزریق با سرنگ مشترک در زندان او را مبتلا کرده اسـت.
چند سال اسـت که میدانید HIV مثبت هستید؟
من 17 سال اسـت که با این ویروس درگیر هستم و با آن زندگی میکنم.
علت ابتلای شما به HIV چه بود؟
علت ابتلای من استفاده از سرنگ مشترک در زندان اسـت. بعد از اینکه از زندان آزاد شدم، آزمایش دادم و متوجه شدم که به این ویروس مبتلا شدهام و از آن موقع به بعد بود که آگاهی من درباره این ویروس بیشتر شد البته در زمانی که پاک شدم، آزمایش دادم و متوجه ابتلا به این ویروس شدم و از آن زمان تاکنون پاک ماندهام.
از چه سالی مواد مصرف میکردید و چه موادی مصرف میکردید؟
من از سال 1352 مصرفکننده مواد بودم، در زندان که بودم همه در شرایط زندان از سرنگ مشترک استفاده میکردیم.
چرا؟
این جزو شرایط زندان اسـت، کسی که اعتیاد دارد، نیاز به مصرف روزانه دارد و در زندان به سرنگ یکبار مصرف و این جور چیزها دسترسی نداشتیم، هرچه بود مصرف میکردیم و همه با هم از سرنگ مشترک استفاده میکردیم.
چه موادی در زندان بود؟
در زندان همه نوع مواد بود.
علت زندان رفتنتان هم اعتیاد بود؟
بله جرم دیگری نداشتم، در زندان مصرف مواد ممکن اسـت، برخی مصرف میکنند و هر نوع موادی هم میخواستیم از طریق زندانیان تهیه میشد و مشکلی برای تهیه مواد نداشتیم. بسته به اینکه چه موادی در دسترس بود، همه نوع موادی مصرف میکردیم، در آن سالها تریاک بود، البته چون تریاک خوراکی پول زیادی میخواست، مجبور بودیم که تزریق کنیم تا با مقدار کم، نشئه بشویم.
از چه زمانی متوجه شدید که HIV مثبت هستید، چهکسی شما را ترغیب کرد که آزمایش بدهید؟
هیچ کس، بعد از اینکه آزاد شدم و برای ترک به انجمن معتادان گمنام رفتم، خواستم از وضعیت خودم آگاه شوم، خودم رفتم و آزمایش دادم و فهمیدم که HIV مثبت هستم.
چند وقت بعد از ابتلا آزمایش دادید و متوجه ابتلا شدید؟
تقریبا چهار یا پنج سال بعد متوجه شدم.
وقتــی فهمیــدیـد که مبتلا هستید، چه حسی داشتید؟
بالاخره اولش یک شوکی به من وارد شد اما بعد سعی کردم از نظر روحی خودم را حفظ کنیم و روحیه خودم را بالا نگه دارم، در جلسات مختلف با پزشکان شرکت میکردم و آموزشهای لازم را درباره این بیماری به دست آوردم و بعد از آن هم تلاش کردم که این آگاهی را به دیگران هم منتقل کنم تا کسانی که به ویروس ایدز مبتلا میشوند، نترسند و با وحشت زندگی نکنند چون خیلی کسانی که مبتلا هستند یا مصرفکننده مواد هستند با امثال من راحتتر هستند تا با دیگران، حتی با پزشکان. فکر میکنند، ممکن اسـت آنها را بگیرند، در جایی حبس و قرنطینه کنند و بهعنوان انگ به آنها نگاه کنند اما با من راحت هستند و من سعی میکنم که به آنها اطلاعرسانی کنم تا آگاهیهای لازم را درباره این بیماری داشته باشند.
مشکلی که درباره HIV مثبت وجود دارد این اسـت که هر سال در روز جهانی ایدز یکسری حرفها درباره آن میزنند و بعد همه چیز تمام میشود و میرود تا روز جهانی ایدز سال بعد، درحالیکه برای مبتلایان هر روز، روز جهانی ایدز اسـت.
موضوع ابتلایتان به HIV را به چه کسانی گفته اید؟
در جلسات انجمن معتادان گمنام و هر جایی که رفتهام با صدای بلند گفتهام که من یک HIV مثبت هستم و علت ابتلای خودم را هم میگویم و به آنها هشدار میدهم که حواستان جمع باشد، اگر هم فکر میکنید کاری کرده اید، بروید و آزمایش بدهید و حداقل خودتان با خبر شوید. این صحبتها باعث میشود که ترسشان بریزد و بدانند که یک محمد نامی هم هست که مثل آنهاست و تنها نیستند.
متاهل هستید یا مجرد و به خانوادهتان هم گفته اید که مبتلا هستید؟
من متاهل هستم، اما فرزندی ندارم، علت اینکه فرزند ندارم هم همین بیماری اسـت و بهخاطر آن نخواستیم بچه داشته باشیم، البته هیج حمایتی هم نشدیم که امکان بچه دار شدن را داشته باشیم.
کی به همسرتان گفتید؟
همان ابتدا قبل از ازدواج به همسرم گفتم که مثبت هستم و او هم پذیرفت که با من ازدواج کند، زمانی که ازدواج کردم 5 سال از زمان ابتلا گذشته بود.
همسرتان هم مبتلاست؟
نه همسرم سالم اسـت، ما درکنار هم زندگی میکنیم و مشکل خاصی نداریم بهجز مسائل مالی.
چرا، شغل شما چیست؟
هیج شغلی ندارم، بیکار هستم و درآمدی ندارم به همین خاطرهم از تهران به شمال آمدم اما اینجا هم بیکار هستم، هیچ کس هم از ما حمایت نکرد.
چطور زندگی میکنید؟
شرایط سختی اسـت و نمیخواهم بیشتر دربارهاش صحبت کنم اما درآمدی ندارم، کاری ندارم. بهخاطر شرایط این ویروس خیلی کارها را هم نمیتوانم انجام دهم. از هیچ جایی هم ساپورت نشدم.
جایی برای کار مراجعه کردید که بهخاطر بیماری، شما را نپذیرند؟
نه، هیچ جا مراجعه نکردم چون میدانم اگر برای کار مراجعه کنم و بفهمند که HIV مثبت هستم، با لگد پرتم میکنند بیرون، برای همین خودم هم دنبال کار نمیروم البته 60 سالم هست و شرایط سنی هم اجازه نمیدهد، هر کاری را انجام دهم.
قبل از اعتیاد شغلتان چه بود؟
نمایشگاه اتومبیل داشتم.
چرا به سمت مصرف مواد رفتید؟
این هم از آن سوال هاست، «چرا» ندارد، معلوم اسـت برای لذتش رفتم سراغ مواد. اما الان که مبتلا شده ام، هیچ حمایتی ندارم، شاید در تهران انجمنهایی باشند که به افرادی مثل من کمک کنند، اما اینجا در شمال هیچ حمایتی نیست.
انگ ایدز شما را اذیت نمیکند؟
من دیگر با این ویروس کنار آمدهام و ترسی ندارم. حتی در یک فیلم مستند هم نقش یک HIV مثبت را بازی کردم که میخواست با یک خانم ازدواج کند که آن خانم منفی بود، هیج ترسی ندارم، حتی در یک فیلم مستند که سعید ابوطالب درباره اعتیاد ساخت هم بازی کردم.
درمان را چطور پیگیری میکنید؟
هر دو ماه یکبار به تهران میایم و داروهایم را برای مصرف دو ماه میگیرم و برمیگردم.
چه داروهایی مصرف میکنید؟
3 تا قرص خوراکی اسـت که یکی از آنها خیلی وحشتناک و دردناک اسـت، آخر شب باید آن را بخورم، اوایل که این قرصها را میخوردم که خیلی وحشتناک تر بود، تمام پوستم سوزن سوزن میشد و گر میگرفتم، خیلی از افراد HIV مثبت را میشناختم که وقتی این قرص را میخوردند خودشان را به در و دیوار میکوبیدند، یک ماه طول کشید تا به این قرصها عادت کنم.
داروی تزریقی ندارید؟
هنوز که چنین دارویی نیست، البته میگویند قرار اسـت به زودی یک آمپول بیاید که ماهیانه تزریق میشود اما هنوز این دارو به ایران نیامده اسـت، فعلا قرص مصرف میکنیم و چون دوز مصرفش بالاست اذیت میشویم.
همسرتان چطور مسئله شما را پذیرفت، چطور با هم زندگی میکنید؟
صادقانه داستان زندگی را به او گفتم و ایشان هم پذیرفت. مشکل خاصی نداریم، فقط باید یکسری مسائل را رعایت کنیم و چون این مسائل را رعایت کردهایم، همسرم سالم اسـت.
برای کسانی که ممکن اسـت به این ویروس مبتلا شوند یا مبتلا شدهاند، چه صحبتی دارید؟
اولا باید به همه مردم اطلاع دهیم که این بیماری چیست و چطور منتقل میشود. HIV مثبت هیچ علامتی ندارد، قیافه افراد مبتلا با افراد دیگرهیچ فرقی نمیکند بنابراین به نظرم تا زمانی که افراد آزمایش ندادهاند و مطمئن نیستند که ابتلا ندارند، باید همه را به چشم مبتلا باید ببینیم. بهنظر من همه باید آزمایش بدهند، آنهایی که میفهمند مبتلا هستند، حتما باید یکسری مسائل را رعایت کنند تا به دیگران منتقل نشود، باید رفتارهای پر خطر را کنار بگذارند و سعی کنند، یکسری کارها را انجام ندهند و حتما از لوازم پیشگیری استفاده کنند.
مردم چه نکاتی را باید درباره ابتلا به ویروس ایدز و بیماری آن بدانند؟
مردم باید بدانند که HIV مثبت با ایدز فرق میکند، ایدز مرحله بیماری و آخر خط اسـت که اگر کسی وارد این مرحله شد، ممکن اسـت با یک سرماخوردگی ساده بمیرد اما کسی که هنوز HIV مثبت اسـت و وارد فاز بیماری نشده اسـت، میتواند با مصرف دارو، زندگی معمولی داشته باشد. وقتی مرحله بیماری شروع شود، فرد باید روی تخت بخوابد، غیر از آن ترسی وجود ندارد. همه ما باید به هم کمک کنیم و آگاهی دهیم تا وحشت و ترس از این بیماری از بین برود و همه جرئت پیدا کنند و آزمایش بدهند.
البته چون این بیماری درمان قطعی ندارد، مجبوریم در زندگی دست به عصا راه برویم. خیلی کارها را نمیتوانیم انجام دهیم ولی من تصمیم گرفتهام با این بیماری زندگی کنم و به دیگران هم کمک کنم که آگاهی لازم را داشته باشند و رفتارهای پر خطر مانند تزریق مشترک و رابطه جنسی بدون کاندوم نداشته باشند
محققان معتقدند که علاقه به هنر سلامت روانی را تحکیم میبخشد.