مجید قناد Majid Ghanad (متود ۱۳۳۳، خرمشهر) تهیه کننده و کارگردان و مجری برنامههای کودک و نوجوان در تلویزیون ایران است. او به عنوان مجری برتر توسط مخاطبان خارج از کشور (شبکه جام جم) انتخاب شدهاست.
خانواده مجید قناد
مجید قناد دارای لیسانس کارگردانی و بازیگری از دانشگاه هنرهای زیبای تهران است. او فعالیت خود را با تئاتر آغاز نمود و سپس درسال ۱۳۵۵ وارد برنامههای تلویزیونی در صدا و سیمای آبادان گردید؛ و پس از شروع جنگ ایران و عراق در صدا و سیمای مرکز اصفهان کار خود را در زمینه تهیه کنندگی و کارگردانی آغاز کرد و از سال ۱۳۶۱ به بعد در صدا و سیمای مرکز خرمآباد مشغول به کار شده و در سال ۱۳۶۲ همراه با ادامه تحصیل در تهران و به عنوان مجری و تهیه کننده، کارگردان در شبکه ۲ سیما تهران مشغول به کار شد و این فعالیت تاکنون ادامه دارد. برنامههای بسیاری از جمله مسابقات، نمایش، جنگهای مختلف، سریال، همکاری با تلویزیون جام جم و خانه سینما از فعالیتهای ایشان میباشد. فعالیتهای سینمائی از جمله «شهر در دست بچهها» و «همه دختران من» به عنوان بازیگر ایفای نقش نموده و در طول سالهای فوق به عنوان مجری و کارگردان برنامههای فرهنگی و هنری در مناسباتهای مختلف در سازمانها از جمله دانشگاههای شهید بهشتی، صنعتی شریف، دانشگاه اصفهان، و شرکتهای برق، پتروشیمی و… فعالیت داشته و دارند. در حال حاضر به عنوان تهیه کننده، کارگردان و مجری برنامههای کودکان به صورت پخش زنده حضور دارند.[۱] یکی از این برنامهها فیتیله نام داشت که به مدت هشت سال بدون وقفه در تمامی جمعهها و اعیاد تعطیل از شبکه دو پخش میشد.[۲] قناد در دی ۱۳۸۹ بر خلاف میل شخصیاش از اجرای این برنامه کنار رفت ولی همچنان تهیهکنندگی این برنامه را بر عهده داشت و ابراز امیدواری کرد برنامه با مجری جدید همچنان موفق باشد. او هم اکنون برنامه دیگری را با گروهی جدید متشکل از ۵ بازیگر جوان در روزهای جمعه ساعت ۹:۳۰ صبح اجرا مینماید با نام جمعه به جمعه خونه به خونه.
سوابق کاری مجید قناد
وی از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۹۳ برنامههای بسیاری را کارگردانی و تهیه نموده و در برخی کارها سمت مجری بازیگر نیز داشته است به شرح زیر:
«از مدرسه تا مدرسه»، ۱۲۰ اجرا به عنوان مجری بازیگر
«بازی شادی تماشا»، ۸۰ برنامه به عنوان مجری بازیگر
«نمایش هفته»، ۲۶ برنامه به عنوان تهیه کننده
«چرخونک»، ۵۲ برنامه به عنوان بازیگر و تهیه کننده و کارگردان
فیلم کوتاه «فاصله»، ۴۵ دقیقه به عنوان تهیه کننده
«گل و گلدون»، ۱۰۴ برنامه مسابقهای به عنوان مجری کارگردان تهیه کننده
«مسابقه کوچک (ساعت شنی)»، ۱۰۴ برنامه به عنوان مجری طراح سؤال کارگردان و تهیه کننده
«ویژه دهه فجر»، به عنوان مجری
۷ قسمت «ویژه بازگشایی مدارس»، ترکیبی به عنوان تهیه کننده و اجرا
«نمایشی پسر عموها»، ۲۶ قسمت برای شبکه جهانی جام جم به عنوان تهیه کننده و کارگردان
«بازی شادی»، ۵۲ قسمت برای شبکه جهانی جام جم به عنوان کارگردان تهیه کننده و مجری
«آقا قور قور»، کار عروسکی ۲۶ قسمت به عنوان تهیه کننده
«آقا تقی»، زنده-عروسکی مجری و تهیه کننده و کارگردان
«پالام پولوم پیلیم»، ۲۶ قسمت نمایشی به عنوان تهیه کننده
«انیمیشن سنجاق قفلی»، به عنوان تهیه کننده
«ماهک و ماهور»، ویژه نوروز به عنوان مجری و تهیه کننده
«دوقلوها»، سریال ۲۶ قسمتی به عنوان تهیه کننده و بازیگر
همکاری در تهیه «محله برو بیا»
همکاری در تهیه و اجرای برنامه «هاچین واچین»
همکاری با سریال «همسران» در دوقسمت به عنوان بازیگر
فیلم سینمایی «همه دختران من»، به عنوان بازیگر
فیلم سینمایی «شهر در دست بچهها»، به عنوان بازیگر
تهیه کننده و مجری برنامه «فیتیله جمعه تعطیله»، به مدت ۸ سال
برنامه «جمعه به جمعه خونه به خونه»، به عنوان تهیه کننده و مجری و کارگردان از سه سال پیش تا کنون
و…
instagram Majid Ghanad
آشنایی من با مجید قناد یا همان عمو قناد، مثل اکثر کسانی که او را میشناسند از برنامه کودک شبکه دو سیما بوده است. او یکی از شناختهشدهترین چهرههای برنامه کودک تلویزیون ایران است و نزدیک به ۳۰ سال است که هر جمعه به خانه های ما می آید. برنامه اش برنامه ای است با موزیک و نمایش. برنامه های زیادی را هم ساخته که خودش به عنوان مجری یا بازیگر در آن حضور نداشته است.
همیشه دوست داشتم اجرای زنده یکی از برنامه های کودک را از نزدیک ببینم و با عوامل آن ارتباط داشته باشم. این آرزوی من اولین بار با آشنایی با ناصر آویژه و همسر ایشان که هرکدام به طور تخصصی در حوزه تولیدات فرهنگی کودکان فعالیت میکنند، محقق شد.
ناصر آویژه کارگردان هنری و بازیگر جدیدترین برنامه زنده ای است که مجید قناد تهیه کننده و مجری آن است. همچنین همسر وی، خانم گیتا داوودی سرپرست تیم نویسندگان این برنامه است.
پس از هماهنگی اولیهای که توسط آقای آویژه انجام شد، از من دعوت شد تا در پشت صحنه یکی از برنامه های زنده صبح جمعه عموقناد و ناصر آویژه شرکت کنم.
روز موعود فرارسید. ازدحام کودکان و پدر و مادرها در جلوی پیشخوان حراست ساختمان شبکه دو در انتهای خیابان الوند اولین چیزی بود که توجه مرا جلب کرد. پدر و مادرها پس از راهی کردن فرزندانشان در اتاق دیگری کمی آن طرفتر از ورودی شبکه دو، به انتظار فرزندانشان می نشستند و از تلویزیون ال سی دی بزرگی که آن جا کار گذاشته شده بود، برنامه را میدیدند.
من به اتاق فرمان یکی از استودیوهای پخش زنده هدایت شدم. اتاق نیمه تاریک بود و حدود ۱۵ نفر در آن مشغول بودند. چند نفر صدا را کنترل میکردند، چند نفر تصویر، یک خانم مسوول زیرنویسها بود و …
همه به شدت مشغول بودند. عمو قناد به اتاق فرمان آمد و پس از سلام و احوال پرسی به سرعت به چند کار رسیدگی کرد. عمو قناد تقریبا میدوید. استرس برنامه زنده حتی برای من که با این نوع برنامه سازی غریبه بودم کاملا مشهود بود.
دیدن عمو قنادی که ۳۰ سال است میشناسم یا فکر می کنم که میشناسم، در شرایطی غیر از شرایط مجری مهربان برنامه با لبخند همیشگی، تکیه کلامها و نصیحتها برایم بسیار جذاب بود.
او بال دقت و وسواس خاصی، ریزترین نکات را پیش از رفتن برنامه روی آنتن چک میکرد. یکی از افرادی که در اتاق فرمان بود اعلام کرد که ۳۰ ثانیه تا شروع برنامه مانده. عمو قناد چند نکته دیگر را چک کرد و بدو بدو به استودیوی پخش زنده رفت. در استودیو بسته شد و شمارش معکوس در اتاق فرمان شنیده شد.
پس از اتمام برنامه همراه با ناصر آویژه و عمو قناد از ساختمان شبکه دو خارج شدم. تعدادی از بچهها با پدر و مادرشان منتظر عمو قناد و بقیه بازیگران برنامه بودند. ناصر آویژه شروع کرد به خوش و بش کردن با بچه ها و والدینشان و آن جا بود که فهمیدم تعداد زیادی از این بچه ها از شهرهای دیگر آمدهاند.
بیش از ۳۰ سال است که برنامههای مختلف عمو قناد روی آنتن می رود. اما از او چه میدانیم؟ نام او را در گوگل جستجو میکنم و بیوگرافی او را در ویکی پدیای فارسی میخوانم. جالب است که با این همه سابقه، آن چه از او در ویکی پدیا موجود است، یک بیوگرافی ۹ سطری است. این بیوگرافی، عینا در دایرهالمعارف هنرمندان ایران و چندین وبگاه دیگر هم تکرار شده است.
آن چه داخل گیومه آورده شده، بخشی از بیوگرافی کوچکی است که در ویکی پدیای فارسی و چند وبگاه دیگر درباره مجید قناد آورده شده است: « مجید قناد متولد ۱۳۳۳ در خرمشهر، مجری برنامههای کودک و نوجوان در تلویزیون ایران است. او به عنوان مجری برتر توسط مخاطبان خارج از کشور (شبکه جام جم) انتخاب شده است. مجید قناد دارای لیسانس کارگردانی و بازیگری از دانشگاه هنرهای زیبا است. او فعالیت خود را با تئاتر آغاز نمود و سپس درسال ۱۳۵۵ وارد برنامههای تلویزیونی در صدا و سیمای آبادان گردید. پس از شروع جنگ ایران و عراق در صدا و سیمای مرکز اصفهان کار خود را ادامه داد. در سال ۱۳۶۲ به عنوان مجری و تهیهکننده، کارگردان در شبکه دو سیما مشغول به کار شد.»
البته فقدان محتوا به زبان فارسی، یکی از بزرگترین معضلات و چالشهای کاربرد اینترنت برای فارسیزبانان است. مشابه همین مساله در مورد هزاران هنرمند ایرانی صدق میکند.
استادانی چون حنانه، خالدی، ورزنده، و… که آن چه در موردشان یافت میشود تنها چند پاراگراف کلی است. به هرحال محل طرح این مساله در این مطلب نیست، آن چه در این مصاحبه مدنظر مصاحبهکنندگان بوده، آشنایی بیشتر با یکی از آشناترین چهرههای تلویزیونی ایران است.
عمو قناد یکی از شناختهشدهترین چهرههای برنامه کودک ایرن است. قریب به ۳۰ سال که عمو قناد بچهها را سرگرم میکند، چند نسل با او، چهرهاش، صدایش و نصیحتهایش خو گرفتهاند. کودکی خود عمو قناد چگونه بوده؟
– من در ۷ سالگی پدرم را از دست دادم و مادرم برایم هم مادری کرد و هم پدری. با همه تلاشی که مادرم برایم انجام میداد، وقتی میدیدم بچهها دست در دست پدرشان به گردش و تفریح میروند، احساس کمبود میکردم. به همین دلایل همیشه دوست دارم بچه ها را خوشحال کنم. فکر میکنم دلیل اصلی من برای شغلم این باشد. چون من عاشق بچهها هستم و دلم نمیخواهد بچهای تنها باشد و خود را تنها احساس کند و غمگین و ناراحت باشد.
از دوره دبستان و راهنمایی به کار تئاتر علاقهمند شدم. سال ۵۴ معلم ما به نام آقای محمد ایوبی که خدا رحمتشان کند و خودش اهل قلم بود ما را با کار هنری در تلویزیون آبادان آشنا کرد. از آن به بعد من به این کار علاقهمند شدم. هر وقت معلم نبود یا حتی میخواست برای مدت کوتاهی کلاس را ترک کند، از من میخواستند که بچهها را سرگرم کنم.
علاقه شما تنها به کار تلویزیونی معطوف بود؟ هیچ وقت دلتان نمیخواست که مثل اکثر بچهها خلبان یا پزشک بشوید؟
– نه دلم میخواست درسم را بخوانم و وارد کار هنر بشوم. ضمن این که کارهای مختلفی را هم انجام دادم. از آرایشگری گرفته تا نجاری و خیاطی. هر تابستان در دوره دبیرستان خودم را مشغول به یک کاری میکردم. مادر من پرستار بود و دلم میخواست از همان دوران نوجوانی بتوانم کمکی برای او باشم.
یک دورهای هم در چلوکبابی کار میکردم. یادم میآید که صبح به صبح یک دیگ بزرگ جلوی من میگذاشتند که باید پیاز پوست میکندم.
حقوق و دستمزدها آن زمان چطور بود؟ یادتان میآید چهقدر دستمزد میگرفتید؟
– دایی من نجار بود و من دورهای پیش او کار میکردم. یادم میآید که حقوقم پیش دایی، هفتهای ۲۰ ریال بود. به خوبی یادم میآید که این پول برای دو تا بلیط سینما کفایت میکرد. بلیط سینما ۶ ریال بود و من بعضی وقتها با یکی از دوستانم به سینما میرفتیم و ۱۲ ریال بابت بلیط سینما میدادیم و با ۸ ریال بقیه ساندویچ میخریدیم.
این تجربههای مختلف آیا هیچ وقت به کار شما آمد؟
– در دانشگاه استادی داشتم که معتقد بود که آشنایی با هر کاری برای بازیگری مفید است. من خدا را از بابت موفقیتم و هر چه دارم شکر میکنم. اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم همین مسیر را در زندگی ادامه میدهم منتها سعی میکنم این بار کاملتر باشم.
من خیلی به یادگیری زبان علاقه داشتم اما هیچ وقت فرصت این کار برایم پیش نیامد. به نظر من یک مجری باید علاوه بر زبان مادری خودش به یک زبان دیگر هم مسلط باشد. من عربی بلدم اما خیلی دوست داشتم با زبان انگلیسی هم آشنایی داشتم.
وقتی بچهها یا بزرگترهایی که زمانی مخاطبان برنامههای شما بودهاند شما را در خیابان میبینند چه واکنشی نشان میدهند؟
– هر وقت کسی من را در خیابان میبیند و راجع به برنامههای من صحبت میکند، من از سوالاتی که میکند متوجه میشوم که بیننده چه برنامهای از من بوده. یعنی اگر میپرسد قلقلی چطور است؟ میفهمم که او بیننده برنامههای سالهای ۶۴ و ۶۵ من است که حالا بزرگ شده، برنامهای به نام بازی شادی تماشا. تقریبا هر نسلی من را با برنامه دوران خود میشناسد و وقتی من را میبینند، تکیه کلام مخصوص آن برنامه را به من میگویند. مثلا میگویند: ۱۰ و ۱۰، و ۱۰ و ۱۰ که تکیه کلام برنامه از مدرسه تا مدرسه بوده. یادی هم میکنم از زنده یاد سرکار خانم فریماه فرهی تهیهکننده آن برنامه، روحشان شاد که خیلی به من کمک کردند.
من تهیهکننده، کارگردان و مجری- بازیگر هستم. در برخی از کارها فقط کارگردانی کردم و در برخی بازی و مجریگری ولی من همیشه دنبال ایدهگرفتن هستم. شاید باور نکنید ولی خیلی اتفاق افتاده که من از همین بچههایی که صبحهای جمعه در برنامه حضور پیدا میکنند ایده میگیرم.
یکی از مهمترین ویژگی بچهها، صداقتشان است. هرچه را که در دلشان است به زبان میآورند و اگر واقعا کسی را دوست نداشته باشند نشان میدهند. اگر مثلا عمه و خاله یا هرکس دیگری را دوست نداشته باشند وآن شخص بخواهد آن کودک را ببوسد، میگویند من را نبوس. بچهها در این حد صادق هستند.
اولین چیزی را که من همیشه در برنامهسازی برای بچهها رعایت کردم، ادب، احترام و اخلاق است. یعنی تاکید بر این موارد همیشه در دستور کار من بوده. ضمن اینکه من سعی کردهام بچههای روستا را همیشه در برنامههایم از قلم نیندازم. درست است که ما در تهران هستیم و این برنامه باید طوری باشد که کودکان شهرهای دیگر، روستاها از آن لذت ببرند.
آقای قناد شروع برنامههای جمعه شما از چه زمانی بود؟
– من خوشحالم که ۳۰ سال است در صدا و سیما هستم و از این ۳۰ سال، ۲۸ سال است که جلوی دوربین هستم. من معتقدم محبوب شدن هنر است نه معروف شدن. برنامههای جمعههای من از سال ۱۳۶۲ با از مدرسه تا مدرسه، کلید خورد.
سایر برنامههای من، شامل چند تئاتر برای برنامه کودک بود. برنامه چاق و لاغر هم بود که در زمان خودش بین بچهها خیلی طرفدار داشت. برنامهای بود به نام هاچین و واچین، چرخونک، برنامه فیتیله جمعه تعطیله.
و اخیرا هم برنامه جمعه به جمعه و خونه به خونه. که جمعه به جمعه صبحهای جمعه و برنامه خونه به خونه در ایام تعطیلات رسمی مثل اعیاد پخش میشود.
لطفا از همین برنامه جدیدتان بگویید. این برنامه چه تغیراتی نسبت به سایر برنامههای شما داشته است؟
– من همیشه گفتم که تهیهکننده تنها نیست. بازوهایی در کنارش هستند که همه با کمک هم یک برنامه موفق را میسازند و بدون هرکدام از این دوستان کار آنطور که باید پیش نمیرود. از فیلمبردار، عکاس، کارگردان هنری، نویسنده، شاعر، آهنگساز، دکورساز، عروسکساز، عروسکگردان، بازیگر و عوامل فنی همه وهمه در کنار تهیه کننده در موفقیت یک برنامه سهم دارند.
در این برنام تیمی ۵۰ نفر به من کمک میکنند که همه آنها زبده و متخصص این کار هستند. هدف ما هم این بوده که این برنامه از برنامههای قبلی بهتر باشد. آنچه در ظاهر کار دیده میشود، از نظر دکور کاملا تغییر کردهایم. از نظر متون، برنامه تغییر کرده ایمن و سعی کردیم حرفهایتر باشیم. متون برنامه جدید ما طوری نوشته میشود که زیر پوست بچهها برویم. سعی کردهایم نکات روانشناسی کودک را با همکاری اساتید روانشناسی کودک در متونمان و ارائههایمان وارد کنیم. یعنی کارشناسان امر در کنار نویسندگان و شاعران برنامه مینشینند و متون حاصل این همکاری است.
از این ۵۰ نفری که خدمتتان گفتم، ۲۵ نفر مستقیما در این کار مشغول هستند و ۲۵ نفر عوامل تولید و فنی هستند.
هربرنامه صبح جمعه که روی آنتن می رود، حاصل چند روز است؟
– دقیقا حاصل همان یک هفتهای که جمعهاش برنامه پخش میشود. باید در این یک هفته کار نوشته شده باشد، تمرین بشود، آهنگها و شعرها ساخته شود. توسط بازیگران حفظ شود و در استودیو ارائه شود. یعنی سرپرست نویسندگان که در این برنامه سرکار خانم گیتا داوودی ، سرپرست شاعران که سرکار خانم رودابه حمزهای ، سرپرست آهنگسازان که آقای مهرداد یکتا و در راس آنها کارگردان هنری، که آقای ناصر آویژه هستند، تمام این یک هفته را مشغول به کار هستند.. شاید بد نباشد این توضیح را هم بدهم که این کار شب و روز ندارد. شما اگر بخواهید کار ما را از نزدیک پیگیری کنید، باید یک هفته از صبح تا شب وقت بگذارید و ببینید که روال کار چگونه است. کل یک هفته کاملا پر است. ۵ شنبه هر هفته هم باید کل برنامه را برای نهایی شدن، اجرا کنیم. در این مرحله تصمیمگیری نهایی روی کل برنامه جمعه صورت میگیرد.
آقای قناد من سر ضبط برنامه شما و بعد از آن وقتی در خیابان الوند با پدر و مادرها صحبت میکردید فهمیدم، بچهها برنامه شما را بیشتر دوست دارند تا کارتونهایی را که میان برنامه پخش میشود. آیا نمیشود برنامه را یکسره پخش کرد؟
– بله بخشی از حرف شما درست است. بعضی از بچهها برنامه را بیشتر از کارتونهای میان برنامه دوست دارند ولی همه بچهها که اینطور نیستند. اتفاقا من خودم معتقدم هرچه تنوع بیشتر باشد بهتر است. چون برنامه مستقیم و پخش زنده است بد نیست که زمانی بین برنامه باشد. هم تنوع برنامه را بیشتر میکند و هم زمان کوچکی است که هم بچههای داخل استودیو و هم ما یک استراحت ۱۰ دقیقهای داشته باشیم.
پشت صحنه وقتی کیفتان را باز کردید، من پرینت بلندبالایی از نامههای بچهها دیدم که زیر برخی از جملههای آنها و برخی کلمات و نام و نشانیها خط کشیده بودید.
– بله. نامههای ارسالی از طریق پست الکترونیکی برنامه و نامههای پست معمولی را برای من همیشه کنار میگذارند تا ببینم. بسیاری از این نامهها حرفهای بچهها با من است که از پدر و مادرشان خواستهاند تا برایشان بنویسند یا بفرستند. تعداد از این نامهها و پیامها همانطور که در کیفم به صورت پرینت مشاهده کردید، کم هم نیست. من سعی میکنم تا آن جایی که ممکن است به این نامهها پاسخ دهم.
تعدادی از آن نامهها درخواست بچهها است برای شرکت در برنامه. همانطور که خودتان هم مشاهده کردید، بسیاری از این درخواستها از شهرهای دیگر است. ما سعی میکنیم به نوبت تمام درخواستها را برای دعوت در برنامه رسیدگی کنیم.
بسیاری از پدران و مادران امروز، همان بچههای دیروز بودهاند که حالا در کنار بچههایشان برنامه شما را نگاه میکنند.
– من واقعا لذت میبرم از این مساله و احساس غرور میکنم. اتفاقا یکی از ویژگیهای برنمامه جدید ما، مربوط است به همین مطلب که شما اشاره کردید. هماکنون در این برنامه جدید ما یعنی در برنامه جمعه به جمعه، یک قسمت از برنامه سال ۱۳۶۲ پخش میشود و تصویر روی یک یا چند کودک آن زمان متوقف میشود. ما میخواهیم که آن کودک با برنامه تماس بگیرد یا این که دوستانش او را به برنامه معرفی کنند و ما او را به برنامه دعوت میکنیم. در آن موقع اگر این کوردک ۸ ساله بوده الان که سال ۱۳۹۱ است، ۳۵ ساله شده. الان وقتی من آن مرد ۳۵ ساله را که زمانی در برنامه سال ۱۳۶۲ ما شرکت کرده در آغوش میگیرم احساسی دارم که فوقالعاده است. من به این فکر میکنم که این مرد امروز، ۲۸ سال پیش نیمساعت مهمان برنامه ما بود. امروز هم نیمساعت مهمان برنامه ما است. اما معلم آن زمانش که یک سال تحصیلی با این کودک ۲۸ سال پیش بوده، الان چهقدر لذت میبرد و قتی دوباره شاگرد ۲۸ سال پیش خودش را در برنامه میبیند که حالا پدر شده.
موسیقی در برنامه شما چه جایگاهی دارد؟
– همه میدانیم که بچه وقتی به دنیا میآید، چند ماه با ریتم صدای قلب مادرش خو گرفته است. بچه با موسیقی در شکم مادرش انس میگیرد. ما سعی کردهایم در کنار نمایشهایمان همیشه موسیقی داشته باشیم. موسیقی برنامه ما عموما موسیقی شاد است. اتفاقا یکی از بخشهای مورد توجه بچهها هم همین اجرای موسیقی است.
آقای قناد شما خودتان چند تا بچه دارید؟
– من ۳ فرزند دارم. دو تا پسر که دوقلو هستند و یک دختر.
پدربزرگ شدهاید؟
– نه هنوز. هرسه فرزندانم الان دانشجو هستند.
آیا تابهحال بچههای خودتان را به برنامه آوردهاید؟
– بله زمانی که کوچک بودند به برنامه از مدرسه تا مدرسه آورده بودمشان.
شما ۲۸ سال است که بهترین روز هفته را که جمعه است و بهترین تعطیلات رسمی را، لااقل صبحهای این روزها را مشغول کار هستید و در کنار خانواده نیستید. تا به حال همسر یا فرزندان شما از این بابت از شما دلخور نشدهاند؟
– نه. دلخور نشدهاند. چون از قبل میدانستند که این جزیی از کار من است. ولی برنامههایی هم بوده که از قبل ضبط میکردیم و میتوانستیم در کنار خانواده باشیم مثل ایام نوروز. اما این مساله دلیل نمیشود که چون من عاشق کارم هستم عاشق خانوادهام نباشم. هر چیزی در زندگی من جایگاه خودش را دارد.
چه مقداری از آرزو های شما محقق شده است؟
– خدا را شکر. بیشتر چیزهایی که از خدا خواستم محقق شده. از این بابت از پروزدگار و از تمام کسانی که در این راه به من کمک کرده و همین الان هم به من کمک میکنند واقعا و صمیمانه تشکر میکنم.
بزرگترین آرزویی که دارم و محقق شدنش به شرایط زیادی از جمله خود پدر و مادرها بستگی دارد، این است که امیدوارم خانوادهها هر چه مستحکمتر و گرمتر باشند و برای هر چیز کوچکی خانواده از هم نپاشد. بچهها به پدر و مادر و کانون گرم خانواده نیاز دارند. جداییها ممکن است آثار بسیار بدی روی فرزندانمان بگذارد. از شما هم بابت این مصاحبه متشکرم. همانطور که آخر برنامهها میگویم خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار.