جام جم سرا به نقل از زندگی ایدهآل: رسیدگی به امور خانه، وقت گذاشتن برای فرزندان، خرید، رفتوآمد با اقوام، بودن در کنار همسر، دیدار دوستان و... گوشهای از تلاش زنان شاغل است و نتیجهای جز خستگی ندارد اما با این 10 نکته کلیدی و مدیریت زمان میتوانید تمام وظایف خود را با فراغ بال و لذت بیشتری انجام دهید.
1. راس ساعت معین، کارتان را ترک کنید: در هر صورت مادر شاغل بودن ذهن شما را بهگونهای متمرکز میکند تا بدانید که دیگر تمایلی به امور بیحاصل و بیهوده ندارید و سعی میکنید هرچه زودتر کارهایتان را در محل کار انجام دهید و به خانه برگردید. فراموش نکنید درمواقع لازم «نه» بگویید. نه گفتن برای زمانی که کسی از شما میخواهد تا پروژهای اضافی را قبول کنید یا تا دیروقت کار کنید و بهجای شخص دیگری در محیط کار خود باشید، به این فکر کنید که دیگر وقت شما فقط به خودتان اختصاص ندارد و فرزند و همسر شما در خانه منتظر شما هستند تا هرچه زودتر شما را ببینند.
2. انتظارات معقول داشته باشید: در اولین قدم باید برنامهریزی کردن را بیاموزید و به کار ببندید. باور داشته باشید یا نه، برنامهریزی کردن کمک میکند همه کارهایتان را بهموقع و بدون استرس انجام دهید. هرشب دو دقیقه از وقت خود را برای اولویتبندی کارهای فردا یا حتی چند روز آینده بگذارید. این کار به شما کمک میکند تا کارهایتان را باتوجه به میزان اهمیت آنها انجام دهید.
مثلا کارهایی مثل سر زدن به مدرسه بچهها، اتو کردن لباسها، خرید خواربار یا شستن لباسهای کثیف را به آخر هفتهها موکول کنید. علاوه بر این هر آخر هفته میتوانید منوی غذای هفته بعد خود را بنویسید. به این ترتیب در طول هفته دیگر نگران اینکه چه غذایی درست کنید، نخواهید بود.
3. دنبال اولویتها باشید: مشخص کردن اولویتها بهطور واضح و روشن، اولین و ضروریترین مرحله در حفظ تعادل در زندگی است. نکته مهم در این زمینه آن است که مشخص کنید، میخواهید اولویتهای واقعی شما چه باشند نه اینکه فکر و تخیل خود را از اولویت مطرح کنید. اگر قرار باشد زندگیتان فقط روی یک چیز متمرکز شود، آن چیست؟ و دومین، سومین، بعدی و بعدیها؟
اگر صادقانه و با فکر پاسخ دهید چند اولویت اصلی شما مشخص میشود که ممکن است این موارد را شامل شود: فرزندان، همسر، شغل، ارتباطات، مسائل مذهبی، سلامت، ورزش، هنر، سرگرمی و سفر. حالا یاد بگیرید حین کار روی هر اولویت تمام تمرکزتان را فقط روی همان داشته باشید مثلا وقتی با بچهها هستید به کار فکر نکنید و تمام فکرتان با آنها باشد.
4. کار امروز را به فردا نسپارید: یکی از کارهایی که هرگز نباید انجام دهید همین موکول کردن کارها به بعد است. همسر و فرزندان شما بیشک دوست دارند وسایل و لباسهایشان برای رفتن سر کار و مدرسه آماده باشد بنابراین یک ربع از وقت شبانه خود را برای آماده کردن لباسها، بررسی تکالیف فرزندان، شستن و آماده کردن وسایلی که برای صبحانه به آنها نیاز دارید، بگذارید چون اینها دقیقا کارهایی هستند که میتوانید شب قبل انجام دهید تا صبح راحتتر باشید. به علاوه اگر شما این کارها را هر شب قبل از رفتن به تختخواب انجام ندهید استرس روز بعدتان را افزایش خواهید داد.
5. از استراحت خود نزنید: بسیاری از خانمها بهویژه مادران شاغل تصور میکنند به منظور انجام تمام کارهای بیرون و داخل منزل میتوانند وقت خواب و استراحت خود را کاهش دهند. یعنی عموما شبها تا دیروقت کارهای منزل را انجام میدهند و صبح هم که باید زود بیدار شوند و از منزل خارج شوند. این نوع زمانبندی فقط در کوتاهمدت و بهصورت موقتی امکانپذیر است و پس از مدتی موجب میشود شما دچار خستگی مفرط و ضعف شوید. در این صورت، نه میتوانید مادری شاد و سرحال برای فرزندتان باشید و نه فردی موثر در محل کار. پس بهتر است زمان بیداری را با مدیریت مناسب تنظیم کنید و به کارها بپردازید اما حتیالامکان شبها زودتر بخوابید یا اگر نمیتوانید عصرها کمی استراحت کرده و بقیه کارهایتان را انجام دهید.
6. تفریح مشخص داشته باشید: تقریبا بیشتر مادران شاغل از آنجا که همیشه کارهای عقبافتاده زیادی برای انجام دادن دارند، از نخستین برنامهای که صرفنظر میکنند، گردشهای خانوادگی و برنامههای تفریحی است. مدیریت زمان به شما کمک میکند تا بخشی از برنامه هفتگی خود را به دید و بازدید و انجام تفریحات موردعلاقه خانوادهتان اختصاص دهید؛ تفریحاتی که هم فرزند و همسر شما از بودن کنارتان لذت خواهند برد و هم نیروی تازهای به شما برای شروع هفتهای بهتر میدهد.
7. چارچوب تعیین کنید: مادران موفق همان 24 ساعتی را دارند که شما دارید. عدهای هر روز ساعت 17:30 به خانه میروند و با خانواده و فرزندان وقت میگذرانند. عدهای هر سال بیش از 50 کتاب میخوانند. آنها همیشه در حال کار نیستند و به تفریح و استراحت اهمیت میدهند. آیا عجیب نیست؟ مادران موفق اینطور زندگی میکنند و در مقابل افراد زیادی وجود دارند که زندگی خود را وقف کار کردهاند و شاید روزها در محل کار میمانند و درعینحال نه کارشان عالی است و نه زندگی شخصیشان.
خانمهای موفق شاید هزاران کار برای انجام دادن دارند ولی برای خود محدودیتهای خاصی تعریف کردهاند تا زندگیشان متعادل و متوازن باشد. البته واضح است که درباره شرایط استثنایی صحبت نمیکنیم. برای هر کدام از ما شاید پیش بیاید که مجبور شویم تا صبح کار کنیم. شاید زمانی نتوانیم با خانواده شام بخوریم. شاید مدتی فرصتی برای تفریح و رفتن به استخر شنا نداشته باشیم. این موارد طبیعی است ولی نباید تبدیل به عادت شود.
8. بهترین حالت، شغلی نیمهوقت است: این امکان باعث میشود تا زمان بیشتری در کنار کودکشان باشند و در این صورت هم از استرس کمتری برخوردار خواهند بود و آرامش خاطر بیشتری خواهند داشت. از آنجایی که آستانه تحمل خانمهای شاغل بسیار پایین میآید و به دلیل مشغله زیاد و مراقبت نکردن از خود دچار فرسودگی و افسردگی میشوند بنابراین انجام چند وظیفه با هم نهتنها سردرگمی شما را بیشتر میکند بلکه باعث میشود هیچکدام از کارهای شما با کیفیت پیش نرود. انجام دو مسئولیت فیزیکی بهطور همزمان وقت خالی برای شما باقی نمیگذارد و باعث میشود یکی از آن وظایف را درست انجام ندهید.
9. کمک بخواهید: انجام امور خانه و خانواده یکی از وقتگیرترین کارهای یک مادر است که اغلب شکایتهای مادران شاغل به آنها برمیگردد. درست کردن غذا، شستن ظروف، نظافت منزل، شستن لباسها و اتو کردن از کارهایی است که میتواند تمام زمانی که از سر کار به خانه بر میگردید را به خود اختصاص دهد. اما نکته مهم اینجاست که شما برای این کار باید با همسر خود صحبت کنید تا با تقسیم وظایف او مسئول رسیدگی به برخی امور باشد. اگر فرزندی هم دارید که به سنی رسیده است که توانایی کمک در امور منزل را دارد، از او هم کمک بخواهید تا علاوه بر درک حس مسئولیتپذیری، باری از دوش شما هم برداشته شود.
10. یا خانه یا کار: در خانه کارهای اداری را فراموش کنید و در اداره مرتبا به خانه زنگ نزنید. تنها به این صورت است که شما میتوانید بیشترین استفاده را از ساعات خود ببرید و موثر باشید. وقتی در خانه هستید تلفن همراهتان را خاموش کنید یا تنها به پیامک جواب دهید. استراحت کنید، نباید تمامی انرژی خود را صرف زندگی خانوادگی و کاریتان کنید. گرچه هر دوی آنها به شما نیاز مبرم دارند اما فراموش نکنید که شما هم باید برای خودتان وقتی قائل شوید.
جام جم سرا: مدیریت رفتار موثر با دانشآموزان یعنی داشتن روابط مثبت با آنان. مدیریت رفتار باید بهگونهای در مدارس انجام شود که دانشآموزان بیاموزند کار شایسته ،معقول، مناسب و صحیح را انجام دهند و یادبگیرند آمادگی انجام کار صحیح را داشته باشند، حتی وقتی کسی نیست که دستور دهد و زمانی که اولیای خانه یا مدرسه دورند. بنابراین با توجه به اهمیت مساله مدیریت رفتار، بهتر است اولیای مدارس اساس و بنیان مدیریت رفتار را شناخته و براساس آن عمل کنند. برنامهریزی برای ایجاد زمینههایی که دانشآموزان بتوانند رفتارهای خوب از خود نشان بدهند دو عامل مهم پیشگیری و کاهش رفتار نامناسب را در حالت تعادل نگه میدارد. رفتارهای مناسبی را که میتوانید در مقابل رفتارهای نامناسب دانشآموزان داشته باشید، مشخص کنید. برای این منظور باید آگاهانه و اصولی شیوه مناسب را انتخاب کنید نه اینکه بدون برنامهریزی و از روی احساسات به آن رفتار، واکنش نشان دهید.
هنگام روبهرو شدن با رفتار نامناسب دانشآموز همیشه این نکته را برایش روشن کنید که انتقاد شما متوجه خود رفتار است، نه کسی که رفتار از او سرزده است. به یاد داشته باشید:
ـ اشتباهی که دانشآموز میکند با شخصیت او یکی نیست.
ـ اگر به او برچسب بد بزنید، اغلب باعث میشود او از خودش تصویر ذهنی ضعیفی بسازد.
ـ دانشآموزان برای تغییر رفتارشان به امید و دلگرمینیاز دارند.
از زبان انتخاب استفاده کنید: امکان داشتن انتخاب یکی از موثرترین نیروهای انگیزهسازی است که افراد تجربه میکنند. وقتی طوری رفتار میکنید که گویی به دانشآموز این امکان را میدهید که از بین رفتارها انتخابکننده باشد، هم شما و هم آنها تا حد زیادی احساس قدرت میکنید، پس سعی کنید براساس اصول عادلانه به دانشآموز کمک کنید تا انتخاب مناسبی داشته باشد و اجازه دهید نتیجه رفتاری را که انتخاب کرده، ببیند.
روی رفتارهای اولیه تمرکز کنید: رفتارهای اولیه رفتارهایی است که دخالت شما را میطلبد زیرا مانع انجام برنامههای کلاسی میشود. بسیاری از دانشآموزان وقتی میخواهید رفتارهای اولیهشان را تصحیح کنید به رفتارهای ثانویه روی میآورند، یعنی رفتارهایی که با توسل به آنها سعی میکنند توجه شما را از رفتار اشتباهی که مرتکب شدهاند منحرف کرده، خود را آرام کنند و احساس خوبی داشته باشند. آه کشیدن، غرغرکردن و رو برگرداندن، از جمله رفتارهای غیرکلامی ثانویه هستند که برخی دانشآموزان وقتی میخواهند رفتارشان را تصحیح کنند از خود نشان میدهند.
فضایی سرشار از اعتماد و حمایت ایجاد کنید: اعتماد پایه و اساس تمام روابطی است که در آن حمایت متقابل وجود دارد. اشتباه است اگر فکر کنید تنها با خوب بودن با دانشآموزان و نشان دادن رفتاری دوستانه میتوانید اعتماد آنها را نسبت به خودتان جلب کنید. اگر میخواهید آنها به شما اعتماد کنند، باید به مرور قابل اعتماد بودن خود را ثابت کنید. به تعهدات خود نسبت به آنها عمل کنید، از تکتک آنها در کلاس حمایت کنید، در یادگیریها یاریشان کنید و احترامشان را نگه دارید.
الگوی همان رفتاری باشید که از دانشآموزتان انتظار دارید: رفتار شما بهعنوان معلم بیشترین تاثیر را در کلاس دارد. دانشآموزان در حال یادگیری آن دسته از مهارتهای اجتماعی هستند که به کمک آنها بتوانند انتخابهای رفتاری درستی داشته باشند. به همین دلیل نیاز دارند که از رفتار شما بهعنوان یک معلم الگو بگیرند. البته نیازی نیست که شما یک الگوی رفتاری عالی و بیعیب و نقص باشید. یک انسان معمولی که خطا میکند و به خاطر آنها عذرخواهی هم میکند، الگوی بسیار خوبی است.
مسائل مهم را پیگیری کنید: شما باید مسائل مهم را مشخص کنید تا از «تیزبینی بیمارگونه» دور باشید و نخواهید تکتک اشتباهات دانشآموزان را زیرذره بین بگذارید و با آنها برخورد کنید زیرا در این صورت به سرعت خسته میشوید و فضایی بسیار پرتنش را در کلاس درس حاکم میکنید.
روابطتان را تصحیح کنید: وقتی بهدلیل رفتار نامناسب دانشآموز، ضروری است که او را تنبیه کنید نوعی احساس تنفر از شما در او بهوجود میآید و رابطهتان را دچار تنش و تنفر میکند. باید مراقب باشید تا در اولین فرصت ممکن بعد از تصحیح رفتار دانشآموز دوباره با او رابطه مثبت برقرار کنید؛ مثلا میتوانید پیش از خارج شدن از کلاس از او خداحافظی کنید.
مهمترین ویژگیهای مدیریت موثر رفتار در کلاس عبارتند از:
بهعنوان یک معلم داشتن رفتار مناسب را مهمترین وظیفه خود بدانید و آن را در راس امور قرار دهید.
به دانشآموزان به طور فعال مسئولیتهایشان را آموزش دهید.
حتی وقتی رفتار دانشآموزی از نظر اجتماعی مناسب و پذیرفته نیست، رفتارتان طوری باشد که حقوق خودتان و او را حفظ کنید.
توجه خود را معطوف به حرکت در جهتی کنید که برای دانشآموزان نتایج موفقیتآمیز در برداشته باشد.
دانشآموزان را وقتی رفتار خوبی از آنها سر میزند، تشویق کنید.
به دانشآموز مرتبا بازخورد رفتار مناسبش را بدهید. برای اینکار رفتار او را با استفاده از واژههای مثبت توصیف کنید.
آگاهانه از حرکات و اشارههایی استفاده کنید که اقتدار و اعتماد به نفس شما را نشان میدهد.
از روشهای مسالمتآمیز استفاده کنید.
از تمرکز بیش از حد روی رفتارهای نامناسبی که از دانشآموزان سر میزند خودداری کنید.
از عزت نفس دانشآموزان حمایت و محافظت کنید.
به دانشآموزان فرصت بدهید تا بر رفتارشان مسلط شوند و بتوانند به توصیههای شما پاسخ بدهند.
همیشه براساس قوانین کلاس رفتار دانشآموزان را تصحیح کنید.
موقع عصبانیت قضاوت نکنید.
قبل از آرام کردن دیگران، اول خودتان را آرام کنید.
اصول مواخذه را بدانید
منظور از «مواخذه» بیان عبارات حاکی از ناخشنودی ما در ارتباط با سوءرفتار دانشآموز است. مواخذه نقش مهمی در حفظ انضباط به دلیل کاربرد آسان خود دارد، اما کاربرد مکرر مواخذه به کلاس و درس آهنگی منفی میبخشد و چه بسا بتدریج به تخریب احترام و درک متقابل منجر میشود. نکاتی که در پی میآید، در افزایش تاثیر و گیرایی مواخذه سودمند واقع میشود:
جدی باشید. بهعنوان معلم مواخذه شما باید در لحن و محتوا صریح و جدی باشد. از درخواست یا مواخذهای که یکباره صادر میشود، خودداری کنید.
از عصبانیت بیجا اجتناب کنید. فریاد زدن بر سر دانشآموز و از کوره دررفتن، بر فضای مثبت کلاس درس تاثیر نامطلوب میگذارد.
در مواخذه بر آنچه ضرورت دارد تاکید کنید. مواخذهها بایستی بر آنچه دانشآموز باید انجام دهد و نه بر گله و شکایت از خود فرد تاکید داشته باشد. مثلا عبارت «توجه کن» از عبارت «از پنجره بیرون را نگاه نکن» بهتر است.
به تاثیر روانی برخورد توجه داشته باشید. وقتی توبیخی صورت میگیرد تاثیر آن از طریق علائم غیر گفتاری و در نگاه جدی و نه تهدیدآمیز اثربخشی بیشتری دارد.
از درگیریهای غیرضروری اجتناب کنید. دانشآموز را به درگیری نکشانید. تدبیر درست آن است که مجادله را کوتاه کرده و از دانشآموز بخواهیم بعد از کلاس درس بماند و بدون تاخیر به ادامه درس بپردازیم.
مواخذه خصوصی از توبیخ در حضور دیگران بهتر است. یک مواخذه محرمانه با کلماتی آرام و خصوصی از آن رو سودمند است که یک ارتباط فردیتر است و از آشفتگی دانشآموز میکاهد و احتمال بروز واکنش خصم آلود او را ضعیف میسازد.
از مقایسههای بیمورد خودداری کنید. دانشآموزان معمولا مواخذههای همراه با مقایسه با دیگران را قبول نمیکنند.
تهدیدهای توخالی را کنار بگذارید. صدور توبیخهای توهینآمیز و همراه با تهدید که نمیخواهیم یا توان به اجرا درآوردنش را نداریم ،کاری بیثمر است.
از مواخذه تمام کلاس پرهیز کنید. توبیخ همه کلاس مسالهای حساس است. تدبیر سودمند آن است که به جای لفظ همه دانشآموزان، در خطاب خود لفظ «اغلب دانشآموزان» را به کار برید.
از به کار بردن عبارات خصمانه و کلمات زشت اجتناب کنید. به کار بردن این کلمات توام با نکوهش فقط باعث رنجش و احساس بیگانگی و سرخوردگی دانشآموز میشود.
پیشگیرانه عمل کنید. مواخذههایی که هدف آن پیشگیری از سوءرفتار صورت میگیرد موثر تر از مواخذهای است که صرفا پس از رفتارهای سوءمکرر و طولانی انجام میشود.
معصومه اسدی / جام جم
جام جم سرا: امروزه محققان بر این عقیدهاند که گرچه کمی مشاجره میان والدین و فرزندان امری اجتنابناپذیراست، ولی هنگامی که مشاجره موضوعی دائم و رایج در تعاملات والد و فرزند شود در محیط خانواده دشمنی جایگزین همدلی میشود. اگر ما بهعنوان والد نتوانیم این جروبحثها را بخوبی مدیریت کنیم، باعث میشود حس ارزشمند دانستن فرزندان را در والدین تضعیف و در فرزندان نیز حس توجه و احترام به والدین را سست کند.
بحث کردن موثر، مهارتی باارزش
توانایی بحث موثر مهارتی ارزشمند برای نوجوانان وجوانان و همچنین بزرگسالان به شمار میرود. در حالی که تبدیل شدن به فردی پرخاشگر که دیگران را با سخنان خود آزار میدهد یک نقص به شمار میرود. بحث کردن حس کنجکاوی کودک را برمیانگیزد و به یادگیری او کمک زیادی میکند. بحث کردن به فرزندان میآموزد که چطور با دیگران ارتباط برقرار کند و مهارت متقاعد کردن دیگران را یاد بگیرد. چنانچه شما به حق فرزندتان برای بحث کردن احترام بگذارید، فرزندتان نیز به حق شما برای تصمیمگیری احترام خواهد گذاشت. فرزندی که سخنانش توسط والدین شنیده نمیشود و به حق او برای ارائه عقایدش احترامی گذاشته نمیشود، یاد میگیرد به جای مباحثه با شما درباره نقطهنظراتش به شما حمله کند، پس بهتر است با گوش دادن به سخنان فرزندتان به وی احترام بگذارید حتی اگر اشتباه باشد. اگر شما بهعنوان پدر یا مادر تلاش داشته باشید که از اعتراض فرزندتان جلوگیری کنید درست مانند آن است که بخواهید دیواری از شن و ماسه بسازید تا جلوی یک موج بزرگ را بگیرید، والدین باید این حقیقت را بپذیرند که به عقاید فرزندشان، هرچند نادرست، گوش دهند و قبول کنند که هر فرزندی شیوه خاص خودش را برای پاسخگویی دارد.
وقتی جروبحث کردن قانون خانواده شود
وقتی مشاجرات در یک خانواده مزمن شود، والدین و فرزندان گوش دادن به یکدیگر را متوقف میکنند و آزار و اذیتها و مقاومتها صبر و تحمل افراد را از بین میبرد و جرو بحث بهعنوان اولین نشانه درگیری در خانواده خود را نشان میدهد.
وقتی مشاجره کردن و گوش ندادن به حرف یکدیگر قانون همیشگی در یک خانواده شود، بچهها همیشه انتظار دارند از والدینشان نه بشنوند و میدانند که برای به دست آوردن هر چیزی باید بجنگند، بنابراین آنان نیز هر چیزی را بخواهند تقاضای خود را با مشاجره شروع میکنند.
در خانوادههای سالم، والدین و فرزندان در پی یافتن فرصتی هستند که بتوانند با یکدیگر اوقات خوشی را داشته باشند، اما در خانوادههای ناموافق همیشه انتظار مخالفت هست، بردباری و همدلی وجود ندارد و والدین و فرزندان هیچکدام تمایلی ندارند به حرف یکدیگر گوش بدهند، هر کس میخواهد حرف آخر را خودش بزند. به این ترتیب نوعی هم ستیزی دوجانبه شکل میگیرد که در آن بچهها جنگ با والدین را شروع میکنند و والدین هم فرزندانشان را مقصر میدانند، هیچکدام هم سعی نمیکند نسبت به دیگری انعطافپذیرتر و صبورتر عمل کند. در نهایت هم بدترین تاثیر مشاجرات دائم آن است که ساختار سالم اقتدار والدین از بین میرود و احساس تحت حمایت والدین بودن نیز از طرف فرزندان پوچ میشود. والدین نیز احساس مسئولیت و مورد احترام بودن خود را از دست میدهند و فرزند خود را به چشم یک حریف و حتی یک دشمن نگاه میکنند.
روی حرف خود بایستید
بهعنوان والد سعی کنید روش «تربیت بدون فریاد» را پیش بگیرید، این روش به شما کمک میکند تا با تمامی قوا و بدون فدا کردن لحظات شاد و احساسات مورد علاقهتان عمل کنید. در این روش هنگامی که خونسردیتان را حفظ کنید، اجرای اصول تربیتی برایتان آسانتر است مثلا وقتی با آرامش به فرزندتان میگویید: تا زمانی که تکالیفت را انجام ندادهای حق بازی کردن نداری روی حرف خود بایستید، درواقع این به معنای تثبیت خود بهعنوان سرپرست امور در خانواده است. معمولا ما والدین هیچگاه دوست نداریم فرزندانمان دچار اشتباه شوند، بنابراین برای جلوگیری از خطری که فرزندمان را تهدید میکند فریاد میکشیم، او را تهدید میکنیم و امیدوار هستیم که تهدیدمان اثر داشته باشد و زمانی که فرزندمان به فریادهای ما بیتوجه است، بیشتر داد و فریاد میکنیم. این روش موثر نیست و همه ما این را میدانیم، هیچ فرزندی با این روش رشد نمیکند و درسی یاد نمیگیرد پس چه باید کرد و راه صحیح کدام است؟ اگر میخواهید تغییراتی حاصل شود باید اجازه دهید عواقب کار خودشان فریاد بزنند، خودتان را کنار بکشید و بگذارید گاهی هم فرزندتان نتایج کار را ببیند. البته این کار باید با احتیاط و باتوجه به سن فرزندتان انجام شود. برای مثال برای اینکه خطر بازی در خیابان را به فرزند دوسالهتان نشان دهید، هرگز او را در معرض تجربه تصادف با ماشین قرار نمیدهید، اما هنگامی که فرزندتان هجده ساله است، چگونه عمل میکنید؟
اغلب مشاجرات بین والدین و فرزندان به این دلیل است که والدین میخواهند فرزندشان از هر آسیبی در امان باشد، آنان نگرانند و میخواهند با این نگرانی فرزندانشان را به هر قیمتی محافظت کنند، همین نگرانیها از جانب والدین و نبود درک آن از سوی فرزندان باعث ایجاد کشمکش و جر و بحثهای طولانی و بهدنبال آن از بین رفتن صمیمیت میشود. به منظور تربیت موثر و بدون داد و فریاد باید به یک اصل معتقد باشید و آن حفظ آرامش است. پیش از اجرای تصمیماتتان ابتدا با آرامش به آن فکر کنید تا احتمال واقعی بودن و موثر بودن آنها را دریابید و با این کار به رشد فرزندتان هم کمک کرده باشید.
«زبان عدم پذیرش» را کنار بگذارید
پذیرش طرف مقابل همانگونه که هست، عاملی مهم در ایجاد ارتباطی است که در آن شخص رشد میکند و تغییرات سازندهای در او پیدا میشود. در چنین شرایطی شخص میآموزد که مشکلاتش را حل کند، در جهت سلامت روانی پیش میرود و ثمربخشتر و خلاقتر میشود. این یکی از تناقضات ساده اما زیبای زندگی است. پذیرش مانند خاک مناسبی اجازه میدهد یک بذر کوچک به گل زیبایی که لیاقتش را داشته باشد، تبدیل شود. بچهها هم درست مانند دانهها در عمق وجودشان استعداد توسعه یافتن را دارند و پذیرش برای آنان مانند خاک است که فقط کودک را قادر میسازد استعدادهایش را به عمل در آورد. چرا پذیرش والدین چنین تاثیر مثبت و نمایانی را روی کودک به جا میگذارد؟ این چیزی است که اغلب والدین آن را درک نمیکنند.
والدین در بیشتر مواقع در تربیت بچهها از زبان عدم پذیرش استفاده میکنند و عقیده دارند که این بهترین روش کمک به فرزندان است. خاکی که بیشتر والدین برای رشد فرزندشان آماده میکنند با ارزشیابی، قضاوت، انتقاد، نصیحت کردن، تذکرات اخلاقی، وعظ و خطابه یا دستور دادن سنگین و نامناسب شده است و به معنای پیامهایی است که نشاندهنده عدم پذیرش فرزند به صورت فعلی است.
«زبان عدم پذیرش» بچهها را خاموش میسازد. آنها دیگر با والدینشان حرف نمیزنند و ترجیح میدهند که احساسات و مشکلاتشان را برای خودشان نگهدارند، پس بهترین کار این است والدین مهارت زبان پذیرش را یاد بگیرند، زیرا زبان پذیرش بچهها را آزاد میسازد تا احساسات و مشکلاتشان را بیان کنند.
با فرزندانتان درست صحبتکنید
به راستی آیا شما به حرفهای فرزند خود با دقت گوش میدهید؟ آیا هر روز مشتاقانه با او گفتوگو میکنید؟ امروزه ثابت شده است نبود برقراری ارتباط صحیح افراد خانواده باهم رو به افزایش است. هرچه ارتباط کلامی در خانوادهای کاهش یابد، بر تعداد پیامهای کوتاه و ایمیلها افزوده میشود، این در حالی است که حرف زدن با هم و شنیدن حرفهای همدیگر رو به کاهش میرود. ما والدین اغلب از این مهم غافل میشویم که فرزندان ما به گفتوگوهای واقعی و ارتباط حقیقی نیاز دارند نه به نصیحتهای بیاهمیتی که از یک گوش بشنوند و از گوش دیگر خارج کنند.
بچهها به پدر و مادرهایی نیاز دارند که واقعا به آنها توجه داشته باشند، نیازها، احساسات، مشکلات و گرفتاریهای روزانه آنها را درک کنند. والدینی که در مواقع حساس، خود را به جای فرزندشان بگذارند، میتوانند با او همدردی کنند، حرفهای آنها رنگ نصیحت به خود نمیگیرد، داد و فریاد بیجا نمیکنند و حرفهایشان براحتی و بدون مقاومت پذیرفته میشود.
فرزندان را باید در شرایط سخت حمایت کرد، به آنان جرأت داد، آنان را درک کرد و دلداری داد، وقتی غمگین است غم او را فهمید و وقتی در کاری موفق میشود، به موفقیت او بها داد. توجه به این موارد ارتباط خانوادگی را تقویت و کانون خانواده را پر مهر میکند. بچهها میخواهند که بزرگسالان آنها را بهعنوان مخاطب جدی بگیرند، به گفتههایشان احترام بگذارند و نظرشان را بپرسند. در این حالت است که احساس غرور و اعتماد به نفس کرده و خوشی را لمس میکنند. بچهها باید بفمند که پذیرفته شدهاند.
فرزندان چه وظایفی دارند؟
حرمت و احترام پدر و مادرتان رارعایت کنید: برخلاف تصور عموم که حرمت و احترام را معادل دست به سینه بودن، جواب ندادن، ابراز مخالفت نکردن، دراز نکردن پا جلوی بزرگترها و... میدانند، حفظ حرمت یعنی استفاده نکردن از کلمات زشت، تحقیر نکردن دیگری، ابراز مخالفت بدون حمله به شخصیت طرف که فرزندان باید در بحث و گفتوگو با پدر و مادرشان همیشه در نظر داشته باشند.
به قوانین و مقررات خانواده احترام بگذارید: فقط در مواردی که تصور میکنید قواعد و مقررات حاکم بر خانواده عقلانی یا منصفانه نیست باید از طریق بحث و گفتوگو با والدین و گاهی یک مشاور یا میانجیگر آگاه و منصف موضوع را طرح و مشکل را حل کنید.
به والدینتان نزدیکتر شوید: برای این کار لازم نیست آزادیها و استقلال مشروع خود را از دست بدهید و فقط تن به خواستههای پدر و مادرتان بدهید؛ بلکه کافی است درک کنید دغدغههای آنها چیست، به قضایا چگونه نگاه میکنند و در ذهنشان چه میگذرد. برای رسیدن به آن هم کافی است با آنها گفتوگو کنید، اوقاتی را باهم بگذرانید و مواردی را با هم در میان بگذارید.
احساسات خود را شناسایی و ابراز کنید: برخی از مسائل بار احساسی عاطفی سنگینی دارند، بخصوص اگر قرار است با والدین در میان گذاشته شوند. در این موارد با ابراز احساس خود میتوانید از واکنش منفی شدید احتمالی آنها کمی بکاهید و کمی راحتتر آن را در میان بگذارید.
سپاسگزار والدینتان باشید: قدردانی، تشکر و سپاس از خوبیها و کمکهایی که به ما میشود (از طرف هرکس) نهتنها در فرد مقابل احساس خوبی ایجاد میکند، بلکه در خود ما نیز باعث پالایش و آرامش روان میشود.
«گوش دادن فعال» را جدی بگیرید
گوش دادن جدی رابطه گرم بین والدین و بچهها را بیشتر میکند و به بچهها کمک میکند که از احساسات منفیشان کمتر بترسند. وقتی پدر یا مادری با گوش دادن نشان میدهد که احساسات فرزندش را میپذیرد با این کار به وی کمک میکند که او هم آنها را بپذیرد، پدر و مادرانی که به جای جر و بحثهای بیفایده، گوش دادن جدی همراه تفاهم را به کار میبرند، در حقیقت نوع جدیدی از قدرشناسی و احترام را کشف میکنند احساسی عمیقتر از اهمیت دادن و مهم شمردن. فرزند هم به نوبه خود با همین احساسات به پدر و مادرش پاسخ میدهد. گوش دادن جدی حل مشکلات را با فرزند آسان میکند، میدانیم که انسان زمانی که بتواند درباره مشکلش حرف بزند، بسیار بهتر و زودتر موفق به حل آن میشود تا اینکه فقط درباره آن فکر کند. این گوش دادن باعث میشود که فرزند هم با علاقه بیشتری بخواهد به افکار و عقاید پدر و مادرش گوش فرادهد. گوش دادن جدی در روابط والد و فرزند ایجاد اعتماد میکند، در حالی که پیامهایی مانند نصیحتگویی، ارائه راهحلهای بسیار منطقی و مانند آنها، نبود اعتماد را به فرزند نشان میدهد. این گوش دادن یکی از موثرترین راههای کمک به کودک در را ه خودرهبری، خودمسئولی و استقلال فردی است.
شرایط گوش دادن جدی را به خاطر داشته باشید
ـ شما باید مشتاقانه خواهان این باشید که آنچه را که فرزندتان برای گفتن دارد، بشنوید و علاقه به صرف وقت برای شنیدن داشته باشید.
ـ شما باید واقعا بخواهید به فرزندتان در حل مشکلش، بخصوص در آن زمان معین، کمک کنید.
ـ شما باید این توانایی را داشته باشید که پذیرای احساسات فرزندتان باشید. این احساسات هر چه میخواهد باشد.
ـ خوشحال باشید که احساسات موقتی هستند و همیشه در درون فرزندتان ثابت باقی نمیمانند. گوش دادن جدی این را به شما نشان خواهد داد.
مراحل گوش دادن مسئولانه را به خاطر بسپارید
ـ از همان ابتدای مشاهده تمایل فرزندتان به جر و بحث مشاجره را در او مهار کنید، به این ترتیب که ابتدا کمی سکوت کنید، مشاجره را شروع نکنید و سعی کنید که فقط گوش بدهید.
ـ با تشویق فرزندتان به بیان عقاید و احساسات خود درباره موضوع مورد بحث، به وی بفهمانید که به آنچه او بیان میکند کاملا توجه دارید.
ـ با استفاده از کلامتان، شرایط فرزندتان را بیان کنید و سکوت طولانی نداشته باشید. یکی از دلایلی که فرزندان تردید دارند که والدینشان صحبتهای آنان را میفهمند یا خیر؟ این است که والدین نشان نمیدهند که متوجه صحبتهای فرزندانشان شدهاند.
ـ از فرزند خود بخواهید بیشتر توضیح دهد. گوش دادن مسئولانه روشی برای دستیابی به نتیجه یا کوتاه کردن مشاجره نیست، بلکه راهی است که فرزند را وادار میکند تا بیشتر درباره آرزوها و عقایدش صحبت کند تا به این وسیله چرخه مشاجره کوتاهتر شود.
ـ برای تصمیمگیری کمی صبر کنید. مثلا میتوانید به فرزندتان بگویید خب در این مورد فکر کنم و به تو جواب میدهم.
راهکارها
ـ به خاطر داشته باشید بچهای که بحث میکند، بچهای است که تحت فشار است و واداشتن او به بیان احساساتش بهترین راه رها ساختن او از این فشارها خواهد بود.
ـ روح گوش دادن مسئولانه به ما کمک میکند با فرزند خود مثل یک فرزند و نه دشمن یا رقیب ارتباط برقرار کنیم.
ـ فرضیه گوش دادن مسئولانه بر این عقیده استوار است که اگر پدر و مادر مشاجره را ادامه ندهند، مشاجره و جر و بحث شدت نخواهد یافت.
ـ در هنگام جر و بحث، در رابطه میان والدین و فرزندان نوعی تضاد اساسی میان اقتدار و کنترل پدید میآید، بهترین راه برای حفظ قدرت والدین، ضایع نکردن آن است.
ـ مطمئن باشید با وجودی که هیچ پدر و مادری نمیخواهد جار و جنجال فرزند خود را تقویت کند، اما تسلیم شدن دائم در برابر فرزندتان باعث تکرار آن خواهد شد.
ـ هنگامی که با قاطعیت و البته آرامش خواستههای خود را برای فرزندتان روشن کنید، جلوی بروز بسیاری از مشاجرات را میگیرید.
ـ والدینی که تلاش میکنند همه کارهای فرزندانشان را تحت کنترل داشته باشند، دست آخر میبینند که کمترین نظارتی بر کارهای فرزندانشان ندارند.
ـ با فرزندتان با احترامی که لایق آن است رفتار کنید، او نیز به شما احترام میگذارد.
فرزندان از والدینشان عشق، احترام و تجلیل از آنچه هستند میخواهند، آنها دوست دارند والدینشان در آنها غرور ایجاد کند، اما خیلی هم خشن نباشند.
پیشنهاد به والدین
پیشنهادی که به والدین میکنیم این است که آنها میتوانند با تغییر بعضی از رفتارهایشان جلوی بسیاری از اختلافات بین خود و فرزندانشان را بگیرند. البته دانستن این نکته برای بسیاری از والدین گران تمام میشود، زیرا ما عادت داریم خود را کامل و بیعیب و نقص بدانیم. بیشتر موارد تصور میشود که پدر و مادر بودن یعنی فقط بچه بزرگ کردن و این وظیفه بچههاست که خودشان را با والدین تطبیق دهند، زیرا بچههای ناجور وجود دارند و والدین ناجور معنا ندارد !
توجه به این نکته بسیار ضروری است که در کنار والد بودن در ارتباطمان با همسر، دوستان، اقوام، کارفرما یا کارکنان زیردست، مواقعی هست که باید به فکر تغییر خودمان باشیم تا از بهوجود آمدن برخوردهای جدی جلوگیری شود و سلامت رابطه پابرجا بماند.
معصومه اسدی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
بهزاد تریوه، متخصص روانشناسی و مشاور خانواده، عضو انجمن روانشناسی بالینی ایران میگوید برای جلوگیری از ایجاد چنین مشکلاتی، زن و شوهر با حفظ آرامش خانواده باید تلاش کنند هزینهها را بهگونهای کنترل کنند که هم خرجهای ضروری انجام شود و هم پساندازی صورت بگیرد. راهکارهای او را برای خروج از عادت به ولخرجی در خانوادهها بخوانید.
برای آینده خود هدفگذاری کنید
همه پولی که در حساب بانکیتان موجود است برای خرید کردن نیست. بهخصوص امروزه که بیشتر خریدها با کارتهای اعتباری انجام میشود خطر اینکه میزان خرید از بودجه تعیینشده فراتر برود بسیار زیاد است. بنابراین سعی کنید برای آینده اقتصادی خود و خانوادهتان هدفگذاری و برنامهریزی کنید. اکثر افراد ولخرج جزو آن دسته افرادند که برای مسائل اقتصادی خود برنامه خاصی ندارند و به تنها چیزی که فکر نمیکنند پسانداز کردن است حتی به این منظور که با اندکی پسانداز و افزایش موجودی بتوانند کالا و جنس بهتر و کاربردیتری را تهیه کنند. خریدهای کوچک، ارزان، غیرضروری و بیش از حد روزمره این افراد را راضی میکند. تغییر دادن چنین الگویی جز با برنامهریزی و هدفگذاری و اولویتبندی امکانپذیر نیست. به این ترتیب که مشخص کنید تا آخرماه قرار است چه اندازه خرج و چه اندازه پسانداز کنید. ممکن است این پسانداز خیلی ناچیز باشد اما باید وجود داشته باشد. برای بدهکاریها و تسویه آنها هم باید برنامهریزی داشته باشید. این بدهکاری میتواند اقساط وام بانکی یا قرض باشد.
همسرتان را به بینش برسانید
گاهی شخصی که ولخرجی میکند گمان نمیکند که ولخرج است چون به این سبک عادت کرده است. بنابراین سعی کنید او را به این بینش و آگاهی برسانید که الگوی اقتصادیای که در پیش گرفته دچار مشکل است. به این ترتیب که فهرستی از میزان نیازهای روزانه و ماهانه خود را تهیه کنید و در اختیارش قرار دهید. او را قانع کنید که هزینه کردن بیشتر از این حد فراتر از نیازهای ضروری و شماست و ولخرجی محسوب میشود.
همدلانه او را متقاعد کنید
هنگامی که سعی در قانع کردن او دارید نگذارید او حس کند که شما سعی در متهم کردن و مقصر نشان دادن او دارید. موضوع را بهگونهای مطرح کنید که او با تمام وجودش حس کند که شما از روی دلسوزی، آیندهنگری و مسئولیتپذیری سعی در تغییر اوضاع دارید مثلا به او بگویید: «من درک میکنم که تو برای فراهم کردن رفاه بیشتر من و فرزندانمان فلان مقدار درماه صرف خرید فلان وسیله کردی اما بهنظرت بهتر نیست از خرید یکسری وسایل غیرضروری صرفنظر کنیم و با پسانداز کردن فلان مقدار امکانات ضروریتر و بهتر را فراهم کنیم؟ مثلا برای خرید خانه، ماشین یا... مبلغی درماه پسانداز کنیم».
او را به فکر فرو ببرید
هنگامی که درباره ولخرجی و عادتهای نادرست همسرتان میخواهید با او صحبت کنید حواستان باشد در او احساس گناه بهوجود نیاورید. باید در یک فضای آرام او را متقاعد کنید که برای ترک عادت نادرستش تلاش کند. مثلا اجناسی که چندماه اخیر خریداری کرده و استفاده چندانی هم از آنها نکرده را مقابلش قرار دهید و از او بخواهید برای خودش توضیح دهد که هر کدام از آنها را برای چه منظور و چه استفادهای خریده و چرا پس از گذشت چندماه هنوز از آنها استفاده نکرده است. این کار سبب میشود او عمیقتر و آگاهانهتر نسبت به مشکل خود فکر کند.
بخواهید با شما مشورت کند
با همدیگر قرار بگذارید که برای خرید وسایل مورد نیازتان با هم مشورت کنید و درصورتی که هر دو طرف با خرید آن موافق بودید آن را تهیه کنید. سعی کنید هنگامی که از او میخواهید با شما مشورت کند او تصور نکند که شما برای اینکه در مسائلی که مربوط به اوست دخالت کنید چنین پیشنهادی به او میدهید بنابراین کاملا دوستانه از او درخواست کنید. فراموش نکنید هنگامی که خودتان هم قصد خرید دارید حتما با او مشورت کنید.
بخواهید کارت اعتباریاش را به شما بدهد
اگر همسرتان واقعا نمیتواند جلوی ولخرجی خود را بگیرد به او پیشنهاد دهید که کارت اعتباری خود یا درآمدماهانهاش را به شما بسپارد و شما طبق برنامهریزی و هدفگذاری که با هم انجام دادهاید میزان پول مورد نیاز او برای هزینههای روزانه را در اختیارش قرار دهید و مابقی را پسانداز کنید. این مسئله نباید جنبه امری و تنبیهی داشته باشد بلکه باید کاملا در سایه همدلی بیان شود بهگونهای که همسرتان حس کند که شما برای کمک به او و بهبود وضعیت موجود تلاش میکنید نه به این منظور که اختیارات و قدرت را از دست او گرفته و خودتان بهدست بگیرید.
او را به پسانداز کردن تشویق کنید
در مرحله اول از او بخواهید پولی که صرف خریدهای کوچک و غیرضروری میکند را پسانداز کند و با خریدن وسیلهای بهتر از خرید خود بیشتر بهره ببرد. به این ترتیب او آرامآرام یاد میگیرد به امید بهدست آوردن کالایی ارزشمندتر و کارآمدتر با وسوسه خرید خود مبارزه کند. بعد از گذشت چندماه که او توانست از عهده این کار بربیاید اینگونه برایش توضیح دهید که ممکن است در آینده شرایطی برایتان ایجاد شود و مجبور باشید هزینههایی را برای مسائلی که در برنامهریزیهای خود آن را پیشبینی نکردهاید بپردازید و داشتن پسانداز یکی از بهترین راهها برای کمکردن اضطراب و فشارهای روانی ناشی از مسائلی است که نمیتوان آنها را پیشبینی کرد. به او بگویید که لازم نیست میزان پسانداز حتما مبلغ زیادی باشد. حتی یک مبلغ اندک هم میتواند شروع پسانداز کردن باشد. مثلا اینگونه از او بخواهید: «مایلی میزان پولی که برای خرید فلان چیز پسانداز کردیم را برای روز مبادا کنار بگذاریم؟»
پساندازتان را بهحساب سپرده طولانیمدت بسپارید
در مرحله بعدی سعی کنید پولهای نقدی که پسانداز کردهاید که را بهحساب سپرده طولانیمدت بسپارید که برای خرج کردن آن وسوسه نشوید البته این مسئله حتما باید با مشورت و آگاهی دوطرف انجام شود. بهتر است حساب سپردهای که پسانداز خود را در آن قرار میدهید یک حساب مشترک باشد تا هم شما و هم همسرتان برای پسانداز کردن انگیزه و دلگرمی لازم را بهدست بیاورید.
برای پساندازتان هم هدفگذاری کنید
نگه داشتن پول اگر با هدفگذاری مشخصی نباشد خود میتواند سبب ایجاد وسوسه خرید و ولخرجی شود. با مشورت همدیگر تعیین کنید که میزان پساندازتان را به چیزی قرار است اختصاص دهید. مثلا این پول را برای خرید یا تعویض خانه و ماشین یا سرمایهگذاری در موردی خاص درنظر بگیرید.
حساب خرج و دخلتان را داشته باشید
سعی کنید حساب و کتاب زندگیتان را بهصورت مکتوب بنویسید. هنگامی که برنامهریزیهای مالیتان بهصورت ذهنی است نمیتوانید کنترل دقیقی روی آن داشته باشید. در جدولی هزینه مسکن، خوراک، پوشاک، اقساط بانکی، قبضهای ماهانه و... را یادداشت کنید. مبلغی که برای این امور باید بپردازید را از درآمد ماهانه خود کسر کنید. سایر وسایل و لوازمی مورد نیازتان را بهترتیب اولویت مشخص کنید. درصدی از مبلغی که برایتان باقیمانده را صرف تهیه آنها کرده و نهایت تلاشتان را بکنید که آخر هرماه هر چقدر که میتوانید پسانداز داشته باشید مثلا مبلغی را مشخص کنید و با همسرتان قرار بگذارید که هر دو نفرتان تلاش کنید از خرید یک سری وسایل غیرضروری صرفنظر کنید تا بتوانید آخرماه این مقدار را پسانداز کنید. برای راحتی بیشتر میتوانید از نرمافزارها و اپلیکیشنهای حسابداری در منزل هم استفاده کنید.
پولتان را به اجناس ارزشمند غیرقابل خرج تبدیل کنید
افراد بهطور طبیعی میل دارند هنگامی که پولی در اختیار دارند آن را جهت رفاه بیشتر خرج کنند. اگر شما یا همسرتان نمیتوانید از وسوسه خرج کردن پول نقد خود جلوگیری کنید میتوانید وجوه نقد خود را به طلا، سکه، اوراق بهادار، سهام و... تبدیل کنید که به راحتی قابل خرج کردن نباشد.
بخشی از تفریحات خود را در خانه انجام دهید
به جای اینکه امکاناتی را با خرج کردن پول و هزینه زیادی در بیرون از منزل فراهم کنید سعی کنید با کمی پسانداز وسایل مورد نیازی را بخرید که به شما امکان میدهد آنها را در منزل با هزینه کمتری تهیه کنید مثلا به جای اینکه هفتهای ۲یا ۳برای تفریح به رستورانها و کافیشاپهای گرانقیمت بروید میتوانید پولهایتان را پسانداز کنید و یک دستگاه قهوهساز، کیکپز، کبابپز و... بخرید و خودتان با هزینه کمتر آنها را در منزل تهیه کنید.
جوگیر نشوید
گاهی یک اتفاق خوب باعث میشود افرادی که زیادی حساب جیبشان را ندارند دست به کارهای غیرمعقولی بزنند. فرض کنید با همسرتان در جمعی نشستهاید و او خبر خوشی میشنود یا در یک مسابقه برنده میشود یا یک چیزی که مدتها منتظرش بوده برایش اتفاق میافتد و ناگهان تصمیم میگیرد کل افرادی که حضور دارند را به صرف شام مهمان کند. در چنین مواقعی کاملا حواستان به او جمع باشد. به او کمک کنید هیجان خود را کنترل کرده و ماجرا را بهگونهای مدیریت کنید که دچار اسراف نشوید.
برای فرار از ناراحتی به خرید نروید
بعضی افراد عادت دارند هنگامی که دلشان گرفته یا اتفاق ناخوشایندی برایشان افتاده برای اینکه حس بهتری پیدا کنند دست به خرید کردن میزنند و این کار احساس آرامش و لذت خاصی به آنها میدهد. اگر همسرتان چنین عادتی دارد بعد از اتفاقات ناخوشایند و مشاجرات خانوادگی نگذارید تنهایی بیرون برود. با همراهی کردن او هم میتوانید از ادامه پیدا کردن بحث و مجادله جلوگیری کنید و نگذارید کار به قهر و آشتی بکشد و هم میتوانید از ولخرجی و خریدهای بیهوده او جلوگیری کنید.
برای تفریح کردن به مراکز خرید نروید
بعضی زوجهای جوان عادت دارند هنگامی که حوصلهشان سر رفته یا اینکه کمی دلشان گرفته بدون هیچ قصد قبلی برای تفریح بیرون میروند و ناخودآگاه بدون اینکه چیزی نیاز داشته باشد دست به خریدهای غیرضروری میزنند. خرید کردن اگر بهصورت معقول و در حد متعارف و مورد نیاز باشد برای بهداشت روانی انسانها مفید است اما این مسئله نباید از حد بگذرد و به شکل ولخرجی دربیاید. بنابراین اگر شما یا همسرتان چنین عاداتی دارید سعی کنید در چنین مواقعی به جای گشتزدن بیهوده در مراکز خرید برای تفریح به پارک یا سینما بروید. (همشهری)
دکتر علی اکبر پورفتحالله در همایش مدیریت مصرف خون در کشور با اشاره به مشکلات مصرف خون در چرخه بیمارستانی کشورمان، از اجرای طرح مدیریت مصرف خون در کشور در قالب طرح تحول سلامت خبر داد و گفت: با اجرای طرح مدیریت مصرف خون، ادبیات مصرف خون در کشور و نحوه استفاده از فرآوردههای خون تغییر خواهد کرد.
وی گفت: علی رغم مشکل در مرحله مصرف خون، کشورمان در بحث انتقال خون و تولید فرآوردههای خونی در حد کشورهای پیشرفته دنیاست به نحوی که پلاسمای تولیدی در کشورمان به کشورهای اروپایی صادر و تبدیل به محصول میشود.
پورفتحالله، انتقال خون را یک درمان حماتیی خواند و گفت: چرخه انتقال خون در سراسر دنیا، در مرحله بیمارستانی با مشکل مواجه است و در کشور ما نیز این مشکل وجود دارد. وقتی تخصصهای مختلف درگیر طب انتقال خون هستند، هر یک مباحث تخصصی رشته خود را در نظر میگیرد و به صورت کامل در فرآیند درمان قرار نمیگیرند.
وی با بیان اینکه به همین دلیل مطالعات طب بالینی به صورت محدود در سراسر دنیا انجام میشود، گفت: در دو سال گذشته، تلاش شده تا چرخه انتقال خون بیمارستانی تقویت و وارد عرصههای جدید شود.
مدیر عامل سازمان انتقال خون ایران با اشاره به مصرف متفاوت میزان آلبومین به عنوان یکی از فرآوردههای خونی در بیماران کشورهای مختلف، اظهار کرد: نباید به فکر کمیت و افزایش تولید باشیم، بلکه باید با افزایش کیفیت و مدیریت مصرف در بیمارستانها، زمینه بهتر شدن فعالیتها را فراهم کنیم.
پورفتحالله در پایان از اعتبارات ویژه پژوهشی برای بازنگری در فعالیتها خبر داد و ابراز امیدواری کرد که استان یزد پیشتاز این فعالیتها باشد. (ایسنا)
حتی اگر شما درآمدی بالا داشته باشید، باز هم باید توجه خود را به مخارج ریز و درشت زندگی معطوف کنید.
خرجهای غیرضروری و نادرست باعث میشود نتوانید به واجبات زندگی برسید و اگر موردی اورژانسی مانند مخارج بیمارستان یا خرابی خانه یا وسایل لازمتان پیش بیاید، آهی در بساط نداشته باشید و به این ترتیب، روزگارتان را با چاشنی اضطراب بگذرانید.
مدیریت نادرست مالی، خانواده را به سمت انواع وامها و در نهایت ورشکستگی میبرد. اغتشاش امور مالی میتواند مشکلاتی جدی برای خانواده به همراه بیاورد. با این حال، مدیریت پول در خانواده، کار چندان دشواری نیست و با توجه به میزان درآمد و تعیین دخل و خرج صحیح، این بخش از زندگی هم میتواند مسیری درست را طی کند. به این نکات توجه کنید:
1ـ حساب دخل و خرج خود را داشته باشید: در خانواده شما چند نفر کار میکنند و چه مبلغی را به عنوان بودجه میآورند؟ تعیین کنید که مبلغ ورودی ماهانه به خانوادهتان چه اندازه است ؟ حال به سراغ مخارج زندگی بروید. برای چه چیزهایی قطعا باید پول خرج کنید؟ خوراک، پوشاک، سلامت، تحصیل بچهها، قبوض آب و برق و تلفن و... و دیگر موارد ضروری باید در صدر فهرست مخارجتان قرار گیرد و مواردی مانند مخارج برای سرگرمیها و تفریحات اعضای خانواده و... به درجات بعدی تعلق خواهد داشت. بودجه اصلی خانواده را به مخارج ضروری تقسیم کنید. اگر همچنان مبلغی از آن باقی ماند، میتوانید تا اندازهای محدود و نه بیحد و مرز، به سراغ سرگرمیها بروید.
2ـ وام مصرفی را وارد زندگی نکنید: همه ما با وام آشنا هستیم. وامها میتوانند خوب و سازنده یا بد و مخرب باشد؛ وامی که خرج خرید مسکن شود، هر چند سنگین هم باشد، در درازمدت به ملکی به مراتب ارزندهتر از مبلغ وام تبدیل خواهد شد. خریدن طلا و جواهر به صورت قسطی هم گاهی ایرادی ندارد، زیرا ارزش این اموال محفوظ خواهد بود؛ اما وامی که برای خرید وسیلهای غیرضروری استفاده میشود، کاملا مغایر با اصول اقتصادی است. فرض کنید ماشین ظرفشویی برای آشپزخانه خریدهاید که بهطور معمول حدود پنج سال برایتان کار میکند و شما پرداخت آن را در اقساط دوساله پخش کردهاید. هنگامی که قسط ماشین ظرفشویی تمام شود، دو سال از عمر مفید این وسیله هم گذشته است و کمکم باید به فکر ماشین دیگری باشید. بعضی از افراد، پوشاک را هم به صورت قسطی میخرند؛ این در حالی است که عمر پوشاک به مراتب کوتاهتر است و با تمام شدن هر دوره قسط، باید به سراغ خریدن لباس قسطی دیگر باشند. تا سر حد امکان، سعی کنید از خریدن وسایل مصرفی به صورت قسطی بپرهیزید و به جای آن، طی چند ماه کمی پول برای خرید وسایل موردنیاز کنار بگذارید.
3ـ اسرار مالی نداشته باشید: بعضی از زن و شوهرها، پنهان کردن داشتههایشان از همسر را کاری درست میدانند و این در حالی است که معمولا این شیوه راه به جایی نمیبرد. اگر همسر خود را فردی عاقل و قابل اعتماد میدانید، درآمد و مقدار مخارج شخصی خود را با او در میان بگذارید تا بهتر بتوانید برنامهریزی کنید. این آگاهی دو نفره به شما انگیزه بیشتری برای پسانداز کردن میبخشد.
4ـ مخارجتان را محدود به درآمدتان کنید: هیچ اهمیتی ندارد که همسایهتان فلان ماشین مدل بالا را خریده یا بچههایش هر روز یک مدل کفش و کیف دارند. شما باید مخارج زندگیتان را در ظرف درآمدتان بگنجانید. این را در خانواده نهادینه کنید که پول فقط یک وسیله است و به خودی خود، خوشبختی نمیآورد. ماشین مدل بالا، مایه خوشحالی و احترام و افتخار نیست و الزاما بچههایی که در رفاه بزرگ میشوند به موفقیت دست نخواهند یافت. شما باید خوشبختی را در بخشهایی دیگر از زندگی جستجو کنید.
5ـ درایت داشته باشید: اگر در و دیوار خانهتان چند سالی است رنگ نخورده و شما هم از پس مخارج رنگرزی برنمیآیید، میتوانید چند قوطی رنگ و مقداری تینر بخرید. آن گاه به همراه اعضا خانواده آستین همت بالا بزنید و به رنگآمیزی خانه بپردازید. خانمهایی که خیاطی بلدند، پارچهها را از مناطق ارزانفروشی تهیه میکنند که پوشاک خانواده را تا جایی که برایشان امکان دارد بدوزند. آقایان هم بر کارهایی مسلط میشوند تا بتوانند از پس تعمیر برخی وسایل خانه بربیایند و احتیاجی به پرداخت پول کارگر در همه موارد نباشد. حراجیها را بشناسید و خرید مایحتاج خوراکی را از میادین و فروشگاههای ارزانقیمت دولتی انجام دهید. لباسهای بچههای بزرگتر که هنوز نو مانده را بر تن فرزند کوچکتر کنید. کمی درایت و صرفهجویی، گذران زندگی را راحتتر خواهد کرد.
6ـ پسانداز را جدی بگیرید: هر خانوادهای قطعا به مبلغی احتیاج دارد که برای مخارج غیرمترقبه داشته باشد. ماشین خراب میشود، ناراحتیهای جسمانی پیش میآید، به ناگاه با موردی برای خرید مواجه میشوید و امثال اینها که پیشبینی نمیکنید، اما در هر صورت احتمال وقوع آن میرود. وجود این مبلغ برای افراد کهنسال ضروریتر است، زیرا انواع مریضیها افراد پیر را رها نمیکنند. داشتن مبلغی به عنوان پسانداز، مایه آرامش شما خواهد بود.
مترجم: لیلا رعیت
prokerala.com
چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
سیدعبدالله احمدیقلعه در این باره اظهار کرد: قرار دادن تقدم و تاخر برای انجام امور روزمره یکی از مولفههای برنامهریزی و در نتیجه کاهش سطح اضطراب است. باید در نظر داشته باشیم که هر عملی به زمانبندی مشخصی نیاز دارد.
این روانشناس با تأکید بر اینکه برنامهریزی در امور روزانه زمینهساز احساس تعهد و مسوولیت نیز میشود، افزود: وقتی که تصمیم میگیریم به یک انسان بزرگ تبدیل شویم و به غولهای صنعتی و اقتصادی ایران و جهان فکر میکنیم یکی از اولین چیزهایی که به خاطر میآوریم، محدودیت زمان است خصوصا اگر به سن خودمان فکر کنیم و احساس کنیم تا این نقطه بهاندازه کافی از عمر و وقت خودمان استفاده نکردهایم.
وی ادامه داد: در واقع مدیریت زمان و مسئله اولویتبندی در کارها و کمبود زمان ممکن است به دلیل مشکل در اولویتبندی کارها و فعالیتها باشد. اولویتبندی، مهارتی ضروری و در عین حال بسیار دشوار و چالشبرانگیز است که در بسیاری مواقع ما را ترغیب میکند که با استفاده از مدیریت زمان و مهارتهای مشابه، ظرفیت و توانمندی خود را افزایش داده و صورت مسئله را پاک کنیم.
احمدیقلعه همچنین خاطرنشان کرد: مدیریت زمان و مشکل ما در کمبود زمان ممکن است ناشی از واگذار نکردن کارها به دیگران هم باشد. متاسفانه اکثر ما در واگذار کردن کارها به دیگران ضعیف عمل میکنیم یا کارها را به شکل نامطلوبی به دیگران واگذار میکنیم که در نهایت زحمت خودمان دوچندان میشود. (خبرگزاری ایسنا)
64
این امر همچنین باعث شده مردم با بهانههایی چون کمبود وقت و غرق شدن در زندگی، از یک رژیم غذایی متعادل که به تندرستی و سلامتی کمک میکند، غافل بمانند و در طول زندگی خود دچار بیماریهای سخت جسمانی شوند. از این رو یکی از مشکلاتی که امروزه افراد در زندگی با آن روبهرو هستند، تنظیم رژیم غذایی یا سفره غذایی خانواده است.
اغلب افراد تمایل به مصرف غذاهای آماده دارند و به واسطه زندگی ماشینی به مصرف مواد غذایی آماده گرایش پیدا کردهاند. این دسته از غذاها چون در دسترس بوده و پر انرژی به شمار میروند، منجر به افزایش بیماریهای مختلف میشود که ریشه در افزایش وزن و چاقی دارد.
غذاهای چرب و آماده از میزان بالای چربی برخوردار بوده و میزان اسیدهای چرب اشباع شده این غذاها بالا است. علاوه بر آن، حاوی نمک زیادی هستند. همگی این موارد عاملی برای بروز بیماریهای قلبی و عروقی و انواع سرطانها است.
به عبارت سادهتر، شیوه زندگی غربی و بهکارگیری رژیمهای غذایی غربی در ایجاد و افزایش شیوع بیماریهای مختلف نقش دارد. بنابراین باید سیاستهایی طراحی شود تا افراد بتوانند این سبک از زندگی را تغییر دهند.
نخستین گام برای اجرای این سیاستها این است که به جای مصرف غذاهای پرنمک و پرچرب، غذاهای سالم جایگزین شود از این رو با افزایش مصرف انواع میوهها و سبزیها باید این سیاست را در پیش گرفت و از این طریق به زندگی سالمتر و مؤثرتری دست پیدا کرد.
متأسفانه سبک نادرست زندگی به نسل جدید انتقال داده شده است و در آینده احتمال اینکه بیماریهای مختلف مانند دیابت، بیماریهای قلبی، سرطان و... افزایش یابد، زیاد است.
اطلاعرسانی و آگاهی افراد یکی دیگر از گامهای این سیاستگذاریها به شمار میرود و سیاستهای کلی غذا و تغذیه در کل کشور به عنوان یکی از عوامل پیشگیری بیماری محسوب میشود و نظارت ویژه بر مراکزی که غذاهای آماده را تهیه میکنند نیز مانع از گسترش برخی بیماریهای مربوط به سبک زندگی میشود. با کاهش مصرف نمک، میان وعدهها، اسنکها و غذاهای آماده طبخ ، به سلامت و تندرستی دست خواهیم یافت.
در برخی از کشورها اجرای این سیاستها تا حدی جلوی پیشرفت عوارض ناشی از بیماریها را گرفته و آنها را کنترل کرده است. از این رو نیاز است تا این نظارت بویژه بر آنچه افراد در سفره غذایی خود قرار میدهند، بیشتر شود یا حداقل آگاهی و اطلاعرسانی در این زمینه بیشتر صورت گیرد.
شواهد علمی نشان دهنده این است که کاهش مصرف نمک، قندهای ساده و چربیهای مضر در سلامت جامعه نقش بسزایی ایفا میکند و اینها عواملی است که الگوی دریافت مواد غذایی را به سمت الگوی سالم و شیوه زندگی بهتر سوق میدهد. در کنار این عوامل ذکر شده افراد باید به فعالیتهای بدنی، ورزش و... توجه جدیتری داشته باشند و شاخصهای مرتبط با کنترل وزن را همواره مورد توجه قرار دهند. (دکتر محمدجواد حسینزاده - متخصص تغذیه و مدرس دانشگاه/روزنامه ایران)
692
گاهی مسائل مربوط به کار مانند رانندگی در سرما و گرما که بخش مهمی از زندگی روزمره آنان را تشکیل میدهد، آستانه تحمل رانندهها را پایین میآورد که به اصطلاح گفته میشود آنها زود از کوره در میروند.
از این رو خشم به عنوان هیجان منفی یک اتفاق معمول است که اغلب رانندگان آن را تجربه میکنند. مقابله با این نوع از هیجان منفی در همه ابعاد زندگی تأثیر میگذارد و نقش تعیینکنندهای در سلامت روان افراد دارد. «پاتریک هیل» و همکارانش از مرکز پزشکی دانشگاه روچستر برخی تکنیکهای مقابلهای را برای کاهش خشم توصیه میکنند.
خشم نوعی احساس برانگیخته از هیجان است
احساسات بر انگیخته اغلب موقعیتهای خطرناکی را به وجود میآورند. نخستین گام برای مدیریت حالتهای ناتوانکننده، درک خشم به عنوان نوعی هیجان است. خشم در مفهوم رفتاری به عنوان یک واکنش ناگهانی نسبت به نارضایتیها و در حالتی غیر منتظره بروز می کند. هنگامی که خشم بر فرد غلبه میکند، فرد عصبانی سعی میکند در برابر قضاوت دیگران نسبت به خودش دفاع کند. این نوع حساسیتها بویژه در موقعیتهای تهدید زا افزایش مییابد. از آنجا که خشم و عصبانیت احساسات منفی دیگری مانند ناامیدی و کدورت را نیز به دنبال دارد چنانچه اینگونه طغیانهای درونی مدیریت نشوند، آثار زیانباری را به وجود میآورند.
پیاده روی
برخی تمرینهای آرام بخش اگرچه نادیده گرفته میشوند اما تأثیر مطلوبی را درمدیریت خشم بر جای میگذارند. ورزش یکی از فعالیتهایی است که برای مدیریت خشم توصیه میشود اما رانندهها معمولاً به خاطر کمبود وقت از انجام حرکات ورزشی محروم میشوند. پیاده روی ورزش مفیدی برای کنترل خشم است. ورزش و پیاده روی به مغز فرصت پردازش میدهد و مغز را به تولید هورمون اندروفین (هورمون شادی) که خشم آن را سرکوب میکند، تشویق میکند. همچنین پیاده روی به دلیل افزایش سلامت سیستم قلبی عروقی توانایی بدن را برای مقابله با استرس که یکی از محرکهای خشم است، افزایش میدهد.
منحرف کردن اذهان
پرت شدن حواس رانندگان گاهی به قیمت جان شان تمام میشود اما منحرف کردن ذهن در شرایط خشم و ناراحتی تکنیک جالبی است. فعالیتهایی مانند آواز خواندن ذهن را منحرف کرده وباعث میشود ذهن به موضوعهای جذابتر و حیاتی تری تمرکز کند.
روش استار
روان پزشکان توصیه میکنند قبل از اقدام به خشم، فکر کنید. مکانیسم عمل این روش که به سکوت در یک ثانیه معروف است، بدین شکل است که هنگام عصبانی شدن فکر کنید، سؤال بپرسید، خشم تان را کاهش دهید و سپس به خودتان پاداش دهید. کسانی که نمیتوانند خشم خود را کنترل کنند، این روش ساده را دنبال کنند. خشم به سرعت راننده را از کنترل خارج میکند بنابراین درباره عواقب ناشی از خشم از خودتان سؤال کنید و بپرسید آیا آنچه واقعاً در موردش عصبانی هستید ارزشش را دارد؟به هر وسیله ممکن خشم تان را کاهش دهید. بعد از کنترل خشم نفس عمیقی بکشید. این همان پاداشی است که باید در پایان انتظارش را داشته باشید. بعد از فروکش کردن خشم تأمل کنید و آنچه را که باعث خشم شده بررسی کنید تا از وقوع وضعیتهای بعدی و مشابه جلوگیری شود. (ایران)
800
هوش هیجانی یعنی مدیریت چالشها
هوش هیجانی به معنای مدیریت و درک احساسات است بهطوری که باعث دور ریختن تنش و استرس، برقراری ارتباط موثر با دیگران، رویارویی کارآمد با چالشهای زندگی، درک اطرافیان و اصلاح تنشها و به طور کلی درگیریهایی است که در طول زندگی روزمره با آنها مواجه میشویم. بنابراین اگر شخصی بتواند به گونهای احساسات خود را مدیریت کند که این تعادل را در زندگی خود و محیط پیرامونش به وجود بیاورد، از هوش هیجانی برخوردار است. اگر افراد بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و مدیریت کافی داشته باشند باعث جذب دیگران به سمت خودشان میشوند و این اتفاق باعث موفقیت شغلی و حرفهای آنها خواهد شد، اما برای بالابردن هوش هیجانی تکنیکهایی وجود دارد.
از استرس دور شوید
برای اینکه بتوانید هوش هیجانیتان را تقویت کنید در اولین قدم باید خود را از استرس و تنشها دور کنید و از احساسات خود و دیگران آگاهی کامل داشته باشید. برای مثال وقتی در شرایط سخت و بحرانی قرار میگیرید باید خیلی سریع نسبت به احساسات خود آگاهی به دست آورید به نحوی که اجازه ندهید تعادل و وضعیت روانیتان به هم بریزد.
اگر بتوانید سریع احساسات خود را شناسایی و آن را کنترل کنید مانع تصمیمگیریهای غلط و واکنشهای منفی و ناکارآمد خواهیدشد. کنترل استرس و تنش نیز به تمرین روزانه نیاز دارد و به سادگی به دست نمیآید، اما اگر بتوانید روی احساسات منفی مثل عصبانیت، اضطراب و خشم مدیریت داشته باشید باعث ایجاد تعادل در افکار و رفتارتان شدهاید و این یعنی هوش هیجانی.
احساس تنش یا عصبانیت و سایر احساسات منفی نشانههایی دارند که اگر آنها را شناسایی کنید راحتتر میتوانید کنترلشان کنید. برای مثال اگر شما فرد بصری هستید و در یک موقعیت استرسزا قرار گرفتهاید تمرکز خود را روی موردی خوشایندتر معطوف کنید مانند یک شاخه گل و دیدن تصویری زیبا و آرامشبخش تا نقطه تمرکزتان را منحرف کنید. اگر بدنتان گرم و ضربان قلبتان بیشتر شده سعی کنید نسبت به این نشانهها آگاه باشید و کارهایی انجام دهید که باعث برطرف شدن علائم جسمی شما شوند.
طرز گفتن مهمتر از نوع کلمات شماست
ایجاد یک ارتباط خوب از ویژگیهای یک فرد دارای هوش هیجانی است. هنگام صحبت به چشمهای شخص مقابلتان نگاه کنید و با آرامش و شمردهشمرده صحبت کنید. به تن صدایتان نیز توجه کنید که خیلی آرام و آهسته نباشد. توجه به نشانههای غیرکلامی نشاندهنده هوش هیجانی شما هنگام برقراری یک ارتباط است. هنگام صحبت از طنز و شوخی نیز استفاده کنید. شوخ بودن باعث از بین بردن کسالت در طرف مقابلتان میشود و اگر متعادل باشد محبوبیت شما را نیز به دنبال دارد.
باهوشها درگیر بحثهای بیمورد نمیشوند
همه افراد در طول زندگی ممکن است با شرایطی روبرو شوند که در آن درگیر یک بحث خانوادگی، شغلی یا دوستانه شوند، اما درگیر شدن در مشاجره و بحث باعث تلف شدن انرژی میشود خصوصا اگر موضوع بحث بسیار بیاهمیت باشد. خود شما بهترین کسی هستید که میتواند تشخیص دهد کدام بحث باارزش و کدام بیمورد است. از بحثهای بیمورد به خاطر خودتان هم که شده دوری کنید تا باعث تلف شدن انرژیتان نشوید.
ممکن است در یک بحث به این نتیجه برسید که با وجود توضیحات منطقی و مستند شما شخص مقابلتان به هیچ وجه زیر بار نمیرود و سرسختانه در موضعگیری خود باقی مانده است. در این مواقع حتی اگر نمیتوانید شخص مقابلتان را قانع کنید بهتر است حداقل از ادامه بحث خودداری کنید.
ببخشید
در زندگی هر شخصی کدورت و رنجش از دیگران دیده میشود و همه ما در بخشهایی از زندگیمان توسط کسی مورد آزار و رنجش قرار گرفتهایم، اما ماندن در احساسات گذشته هیچ فایدهای برایتان ندارد. فراموش کردن خطاهای دیگران بیشتر به خاطر خودتان است تا دیگران. بنابراین اگر میخواهید هوش هیجانیتان را تقویت کنید اتفاقات تلخ و آزاردهندهای را که در گذشته برایتان افتاده فراموش کنید و آرامش را به خودتان برگردانید.
دیگران را درک کنید
درک کردن دیگران یعنی خودتان را جای دیگران بگذارید تا از دیدگاه آنها به موضوع نگاه کنید. هر چند بهصورت کامل هرگز هیچ شخصی نمیتواند مانند دیگران فکر کند چون همه افراد در محیط متفاوتی رشد کردهاند اما درک موقعیت افراد دیگر باعث میشود بهتر بتوانید آنها را درک کنید و کمتر به قضاوتهای عجولانه روی آورید.
شادی را وابسته به چیزی ندانید
بسیاری از افراد شادی و آرامش خود را در گرو اموال و داراییهای مادی میدانند و بدون داشتن آنها شاد نیستند، اما افرادی که هوش هیجانی دارند شادی خود را وابسته به چیزی نمیدانند و این موضوع بهدلیل کنترل آگاهانه احساساتشان است. افراد باهوش هیجانی اغلب افراد شادی هستند و این شادی را از هدیه و دریافتهای بیرونی ندارند بلکه شادی را با همه وجود در خودشان حس میکنند.
۴ ویژگی هوش هیجانی
۱-خودآگاهی:
یعنی فرد به احساسات خود آگاهی داشته باشد و بخوبی بداند این احساسات چگونه افکار و رفتارش را تحتتاثیر قرار میدهد. شخص خودآگاه، به ضعفها و نقاط قوت خود بخوبی آگاه است و اعتماد به نفس لازم را دارد.
۲-مدیریت خود:
مدیریت و کنترل احساسات بهصورت مثبت و موثر به گونهای که فرد را قادر به تغییر شرایط پیرامونش کند.
۳-آگاهی اجتماعی:
شخصی که آگاهی اجتماعی دارد میتواند نیازها، عواطف و احساسات دیگر افراد را به خوبی درک کند و با افراد و گروههای اجتماعی مشارکت و احساس آرامش کند.
۴-مدیریت روابط:
نوعی دیگر از هوش هیجانی مدیریت روابط است؛ یعنی فرد میتواند به خوبی ارتباطی را شکل دهد و آن را حفظ کند، به خوبی در مناسبات اجتماعی پیرامونش شرکت کند و از عهده اصلاح و مدیریت چالشهای پیرامونش بربیاید. (دکتر علی اصغر اصغرنژاد - روانشناس/ زندگی مثبت)