مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

کرم‌ها بدن مردی زنده را اشغال کردند +عکس

جام جم سرا: به گفته پزشک معالج وی، دلیل این بیماری، خوردن سوشی و ماهی خام بود؛ این نوع عفونت می‌تواند براحتی درمان شود مگر اینکه کرم‌ها به جریان خون یا مغز رسیده باشند.

سوشی برنج پخته با سرکه و چندین خوراک دریایی خام، سبزیجات و تخم مرغ است که به صورت سرد خورده می‌شود؛ به علت اینکه برخی از ماهی‌ها ممکن است انگل داشته باشند، ژاپنی‌ها ماهی را به صورت یخ زده استفاده می‌کنند زیرا معتقدند این کار موجب از بین رفتن انگل‌ها می‌شود.

(عصر بانک)


ادامه مطلب ...

باکتریهای گوشتخوار لبهای مردی را خوردند! [عکس]

جام جم سرا به نقل از باشگاه خبرنگاران: یک پدر جوان ۳۴ ساله انگلیسی که ۲ پا و یک دست خود را در اثر ابتلا به یک بیماری باکتریایی نادر اما بسیار مرگبار از دست داده بود، برای ترمیم لب از دست رفته خود مجبور به استفاده از گوشت شانه‌اش شد.

جراحان از گوشت شانه او برای ساخت لب استفاده کرده و گوشت قسمت مذکور را به ناحیه لب او پیوند زدند. این مرد دچار بیماری سندروم شوک سمی بسیار مرگباری شده بود که در اثر آن سلولهای خون رسان به اعضاء و اندامهای بدن، می‌میرند و بدن در آن نواحی دچار فساد و پوسیدگی می‌شود. از این رو تنها چاره زنده ماندن فرد در این حالت بریدن اعضاء است. این بیماری تا به حال قربانیان زیادی در دنیا گرفته است.


ادامه مطلب ...

دستگیری مردی با ۴ زن و ۱۲ نامزد!

جام جم سرا به نقل از ایران: متهم که «سونکو تیجان» نام دارد، ‌در سایت خود با زنان و دخترانی ۲۲ تا ۴۴ ساله ارتباط برقرار کرده و با ۱۲ نفر از آن‌ها نامزد شده است. این مرد آفریقایی ساکن اتریش به همه آن‌ها وعده داشتن خانه و زندگی مرفهی داده بود در حالی که هیچ یک از این زنان از وجود هووهای خود باخبر نبوده‌اند.
اطلاعات پلیس نشان می‌دهد که این مرد به نام سونکو تیجان از ازدواج با دو زن خود در گامبیا کودکانی نیز داشته که پس از سفر به اتریش با دو زن اروپایی هم ازدواج کرده است. پلیس می‌گوید این کلاهبردار ۲۸ ساله دست از رفتارهای غیراخلاقی خود و فریب‌زنان برنداشته تا اینکه دو نفر از زنان او به طور تصادفی از کلاهبرداری وی آگاه شده‌اند و موضوع را با پلیس در میان گذاشته‌اند.
پس از دستگیری سونکو تیجان برخی از زنان ادعا کرده‌اند متهم بعد از ملاقات با آن‌ها جواهرات و اجناس قیمتیشان را ربوده است. اطلاعات پلیس همچنین حاکی است تیجان بسیاری از زنان را در نقاط مختلف اتریش اغفال کرده است.
مأموران پلیس در جریان جست‌وجو در صفحه فیس‌بوک وی متوجه شده‌اند که او قصد به دام انداختن قربانیان تازه‌ای را هم داشته است.


ادامه مطلب ...

«خانۀ وحشت»: زندگی مردی با ۱۵۰ دختر مُرده! [مجموعه‌عکس]

جام جم سرا: «آناتولی مسکوین» مرد ۴۶ ساله اهل روسیه، گرفتار اختلالات شدید روانی و صاحب «خانه وحشت» در روسیه است. او سالها به همراه ۱۵۰ دختر مومیایی شده و بقایای اسکلت‌ انسانی زندگی می‌کرد. وی دختران مرده را که سنی بین ۳ تا ۱۲ سال داشته‌اند، از درون خاک، از میان قبر‌هایشان بیرون کشیده و در خانه خود مومیایی کرده، بر تنشان لباس‌های رنگارنگ، حتی لباس عروس، پوشانده و چنان که گفته شده، هر سال برای آن‌ها جشن تولد می‌گرفته است.

به نقل از دیلی‌میل، اگرچه او در سال ۲۰۱۱ دستگیر شد اما یک فیلم ویدئویی که خود او از خانه‌اش گرفته بود به تازگی پخش شده است. در این خانه می‌توان جنازه‌های مختلفی را دید که به طرزی وحشتناک در نقاط مختلف خانه افتاده‌اند. موقعیت مکانی خانه او را در تصویر پائین می‌بینید.


گفته می‌شود که آناتولی، تاریخدان است و توان صحبت به ۱۳ زبان را دارد اما او از هنگام دستگیری در یک کلینک روانی نگهداری می‌شود تا زمان دادگاه نهایی فرا برسد و درباره جنایت‌هایش تصمیمگیری شود. (ترجمه: زری حسین‌زاده)


ادامه مطلب ...

مردی به‌ خاطر همسر دومش، آدم کشت

ماموران پلیس حدود شش‌سال قبل با تماس تلفنی اهالی منطقه‌ای در تهران، در جریان قتل جوانی قرار گرفتند و زمانی که به محل رسیدند، متوجه شدند فردی که به مقتول چاقو زده بود، هنوز در محل حضور دارد. وقتی متهم که سیامک نام‌ دارد، بازداشت شد به قتل اعتراف کرد و گفت: «مقتول را نمی‌شناسم و نمی‌دانم کیست؛ وقتی مزاحم همسرم شد او را زدم. قصد داشتم از زنم حمایت کنم و نمی‌خواستم او را بکشم.»
پزشکی‌ قانونی تایید کرد ضربه وارده به قسمت حساس بدن مقتول باعث خونریزی شدید داخلی و در نهایت مرگ شده است. پرونده با توجه به شکایت اولیای‌دم و درخواست آنها برای قصاص قاتل بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری ‌استان تهران فرستاده ‌شد.
متهم در دادگاه نیز به قتل اعتراف کرد و گفت: «نیمه‌‌شب بود که همسر صیغه‌ای من زنگ زد و گفت در راه‌رفتن به خانه‌ است و مردی مزاحمش شده، من هم بلافاصله از خانه بیرون رفتم. چاقو برداشتم تا اگر درگیری شد، بتوانم از خودم دفاع کنم. وقتی به زنم نزدیک شدم، دیدم مردی قصد دارد او را با خود همراه کند، به سمتش حمله کردم و گفتم؛ او همسر من است. مرد جوان حمله کرد و این‌طور بود که یک‌ضربه به سمت او پرت کردم. بعد زنم را رها کرد و رفت. بعد از چنددقیقه متوجه شدم او فوت شده است.»
هیات قضات بعد از اتمام جلسه محاکمه وارد شور شدند. آنها، متهم را در قتل عمدی مجرم شناختند و او را با توجه به درخواست اولیای‌دم به قصاص محکوم کردند. سیامک سرانجام بعد از گذشت نزدیک به شش‌سال از ماجرا موفق شد با جلب رضایت اولیای‌‌دم از قصاص نجات پیدا کند. او روز گذشته به‌لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد. در جلسه محاکمه بعد از اینکه نماینده دادستان تهران خواستار صدور حکم قانونی به لحاظ جنبه عمومی جرم شد، متهم در جایگاه ایستاد. او زندگی‌‌اش را شرح داد و گفت: «مدتی قبل از حادثه با دختری عقد کردم، دختری که همه می‌گفتند بسیار خوب و متین است. با هم مشکلی نداشتیم اما با زنی دیگر نیز آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا زمانی که سر خانه و زندگی خودمان نرفتیم زن جوان را به‌صورت صیغه‌ای عقد کنم. این‌طور بود که من و کتایون به‌صورت موقت ازدواج کردیم و کسی از ماجرا خبر نداشت. برایش آپارتمانی اجاره کردم و خرج زندگی‌اش را هم می‌دادم تا اینکه شب حادثه به من تلفن زد، صدایش می‌لرزید، با ترس خاصی گفت، نزدیک خانه‌ است و مردی او را تعقیب می‌کند.»
وی افزود: « من هم چاقو برداشتم و از خانه بیرون دویدم و به سمت آن مرد رفتم. داشت زنم را به طرف خودش می‌کشید. با او درگیر شدم و چاقو را به سمتش پرت کردم، مرد جوان دوید و سعی کرد از ما دور شود. مرتب پشتش را نگاه می‌کرد فکر کردم در همان منطقه زندگی می‌کند و ممکن است دوستانش را برای دعوا خبر کند. من هم با دوستانم تماس گرفتم وقتی آمدند برای پیداکردن مرد جوان همه جا را گشتیم و او را انتهای خیابان در حالی که گوشه‌ای افتاده‌ بود پیدا کردیم بعد هم به پلیس خبر دادیم.»
متهم گفت: «در این مدت که زندان بودم کتایون رهایم کرد. حتی یک‌بار هم حالم را نپرسید اینکه اعدام شوم برایش مهم نبود اما همسرم ثریا هرکاری از دستش برآمد، برایم انجام داد. او تمام این سال‌ها مقابل خانه اولیای‌‌دم می‌رفت و التماس می‌کرد، حتی یک‌بار هم مرا شماتت نکرد و در تمام این سال‌ها کنارم ماند. خودم می‌دانم خیلی نامرد هستم که با دختری تا این حد معصوم چنین کردم و حالا پشیمان هستم. وقتی اولیای‌‌دم می‌خواستند مرا ببخشند گفتند یادت باشد که فقط به خاطر همسرت این کار را می‌کنیم. هیچ‌وقت تا این حد احساس دین نداشته‌ام حالا هم از شما خواهش می‌کنم به‌خاطر زنم مرا ببخشید. او بسیار جوان است هنوز به خانه بخت نرفته قول می‌دهم بعد از این مرد زندگی باشم و همه محبت‌های زنم را جبران کنم.»
متهم سپس لوح‌هایی را که در زندان گرفته ‌بود به دادگاه ارایه داد و گفت: «در زندان سعی کردم آدم خوبی باشم همه مسوولان زندان هم شاهد هستند که تلاش کردم اصلاح شوم. خواهش می‌کنم مرا ببخشید.» هیات قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند و متهم را به پنج‌سال‌ونیم حبس محکوم کردند و وی به‌زودی از زندان آزاد می‌شود. (شرق)


ادامه مطلب ...

مردی با 25 شناسنامه!

همچنین یکی دیگر از موارد تجدید شناسنامه مربوط به رسیدن فرد به ۱۵ و ۳۰ سالگی است و تاکید شده که شناسنامه اشخاص باید در سن سی سالگی تمام با عکس‌‌ همان سال صاحب آن تجدید (تعویض) شود.

چنانچه شناسنامه‌ای که جهت تعویض ارائه می‌شود، فاقد عکس باشد ارائه اصل و تصویر مدارک معتبر عکس‌دار از قبیل (گذرنامه، کارت پایان خدمت وظیفه عمومی یا معافیت، گواهینامه رانندگی، کارنامه عکسدار دوره‌های تحصیلی راهنمایی به بالا، معرفی‌نامه عکس‌دار محصلین از سوی مدرسه‌ای که مشغول تحصیل است یا کارت شناسایی عکس‌دار کارکنان دوایر دولتی با ذکر مشخصات سجلی) الزامی است.

همچنین چنانچه صاحب شناسنامه فاقد هر یک از موارد مذکور در بند ۴ باشد از طریق معرفی وی به نیروی انتظامی درخواست تایید عکس خواهد شد.

گفتنی است تعویض شناسنامه در کلیه ادارات ثبت احوال سراسر کشور پس از تکمیل مدارک و در ساعات و ایام اداری انجام می‌شود و درخواست تعویض شناسنامه در غیر از محل صدور شناسنامه بلامانع است.

فردی که ۲۵‌بار شناسنامه خود را تغییر داد

علی‌رغم این قوانین و مقررات «جعفر. م» یکی از افرادی است که تا کنون رکورد زده و توانسته بیش از ۲۵ بار محتویات شناسنامه خود را تغییر و جا به جا کند.

این فرد توانسته است در بیش از ۴ سال تغییرات چند باره‌ای در تاریخ تولد، محل ولادت، نام و نام خانوادگی، نام مادر، سری و سلسله شناسنامه‌ و تاریخ تنظیم سند و... داشته باشد.

چند نمونه از تغییرات شناسنامه این فرد به این شکل است، به عنوان مثال تاریخ تولد «جعفر. م» سه بار از ۳تیر ۱۳۵۵ به ۳ تیر ۱۳۵۳ و ۳ تیر ۱۳۵۰ و مجددا ۳ تیر ۱۳۵۵ تغییر کرده است.

در ادامه این تغییرات وی توانسته نام خود چهار بار از علی به جعفر و از جعفر به علی تغییر دهد و مجددا اطلاعات قبلی را برای خود ثبت کند و نام خانوادگی خود را نیز بیش از سه بار تغییر داده است.

براساس قانون نام و نام خانوادگی با هم تغییر نمی‌کند و تغییر نام براساس مجوز سازمان با طرح در هیات حل اختلاف محل صدور شناسنامه امکانپذیر و تغییر نام خانوادگی با مجوز سازمان امکان‌پذیر است.

تغییر سن نیز براساس قانون سازمان ثبت احوال کشور توسط دادگاه یا با شرایط خاص از طریق کمیسیون تشخیص سن ثبت احوال انجام می‌شود.

براساس مستندات ارائه شده جعفر. م همزمان نیز دو شناسنامه داشته است. در صورتی که با صدور شناسنامه جدید باید شناسنامه قبلی توسط شعب ثبت احوال باطل شود.

علی‌رغم موارد ذکر شده «جعفر. م» توانسته است بدون رأی دادگاه در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۹۲ شناسنامه فرد دیگری را نیز که فوت کرده بوده احیا کند و با تغییر اطلاعات آن شناسنامه را نیز در اختیار خود بگیرد که نهایتا پس از گذشت ۷ ماه حراست سازمان از این موضوع مطلع شد و در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۹۳ ارائه خدمات هویتی به صاحب سند را قطع کرد.

در همین راستا مستنداتی از جمله کد ملی «جعفر. م» در اختیار مهدی تدین، مدیرکل روابط عمومی سازمان ثبت احوال کشور قرار گرفت که وی ضمن تایید این خبر اظهار داشت: فرد متقاضی منع خدمات شده است و با یک نفر عامل در سازمان ثبت احوال نیز که همکاری با متقاضی متخلف داشته برابر قوانین برخورد شده است.(فارس)

386


ادامه مطلب ...

حکایت مردی که دلش زنده شد به عشق

حالا عمرش را داده به شما، وگرنه امروز که بعد از چهار سال درس خواندن، مدرک لیسانسم را به دیوار میخ کرده‌ام و سر چهارراه روزنامه می‌فروشم حتما به او می‌گفتم پیش‌بینی‌هایش شباهت زیادی به پیش‌بینی‌های علی پروین داشته.
از لای بوته‌‌ها یک باکس سیگار و چند تا روزنامه برداشتم و زدم به دل ماشین‌ها... «روزنامه، روزنامه/ معضل کوتاهی قد در بین ایرانیان/ مرغ از مرز ۷۰۰۰ تومان گذشت/ کاهش ساعت کاری زنان شاغل دارای فرزند زیر ۷ سال»
دیدم کسی واکنشی نشان نمی‌دهد. گفتم «جدید‌ترین عمل جنیفر لوپز+عکس/ ۱۰۱ راه برای راحتی شما و ناراحتی مادرشوهر/ پشت‌پرده زندگی مردی که هرگز نمی‌میرد»
حکایت این مردی که هرگز نمی‌میرد هم در نوع خود جالب است؛ گویا یک بنده‌خدایی در سنگال یک‌بار دلش زنده شد به عشق و بعد از آن، راست راستکی دیگر هرگز نمرده است. ظاهرا این بابا در جریان نبوده که این شعر استعاره‌ در دلش نهفته است و آن را با تمام وجود باور کرده است. از این مرد که بگذریم، نمی‌دانم چرا مردم اینقدر امروز به تیتر‌ها بی‌توجهی می‌کنند. ناگهان یاد تیترخوانی چند روز قبل افتادم. برای امتحان داد زدم: «بازگشت احمدی‌نژاد...»
حدسم درست بود. چند نفر دستگیره در را فشار می‌دادند که از ماشین بپرند بیرون و فرار کنند، برای همین فوری ادامه دادم: «بازگشت احمدی‌نژاد تکذیب شد/ فوق‌العاده فوق‌العاده...» ناگهان از هر ماشین یکی دو نفر زدند بیرون و صدای موسیقی را زیاد کردند و شروع کردند به انجام حرکات موزون. دوباره فریاد زدم: «فوق‌العاده فوق‌العاده/ فقط بازگشت احمدی‌نژاد تکذیب شد/ ممنوعیت قانون رقاصی در معابر عمومی کماکان پابرجاست/ پیام تند نیروی انتظامی به رقاص‌ها/ دوست عزیز ریز نیا»
دیدم نه، اینجوری نمی‌شود. ملت اصلا دنبال بهانه هستند برای بیرون ریختن هنر‌هایشان؛ حالا بماند که قاطی هنر‌هایشان چی بیرون می‌ریزند. گفتم: «فراموش نکن مرغ از مرز ۷۰۰۰ تومان گذشت، شام نداری بخوری بدبخت، با شما هستم دوست عزیز.» توجهی نمی‌کردند. «جدید‌ترین کشف دانشمندان فیس‌بوکی؛ خوشحالی ناگهانی باعث پیری زودرس می‌شود.» یکهو خانم‌ها همه رفتند نشستند توی ماشین. مرد‌ها اما کماکان به شادی می‌پرداختند. باور کن حالا می‌رفتی ازشان می‌پرسیدی از چی این‌همه خوشحالی خودشان هم یادشان نمی‌آمد. برای مرد‌ها هم نقشه خوبی داشتم. داد زدم: «شکست پرسپولیس برابر ملوان بندرانزلی/ ثبت آخرین روزی که پرسپولیس پیروز از زمین خارج شده در تقویم ۹۴/ تداوم وضعیت اسفبار سرخ‌ها...»
مردم یکی یکی با چهره‌هایی درهم‌رفته سوار ماشین شدند و صدا از احدی در نمی‌آمد. خانم‌ها و پرسپولیسی‌ها که سوار ماشین‌هایشان شدند فقط مانده بود یک نفر که برای خودش آن گوشه شاد و سرخوش به پایکوبی می‌پرداخت. داد زدم: «دوست عزیز بفرمایید داخل ماشین... شمایی که اون گوشه وایستادی، عزیزم با شما هستم. بفرما سوار شو، آخه آدم یه نفری جشن می‌گیره؟»
با اعتماد به نفس فراوان پاسخ داد: «آقا ما عادت داریم.»
گفتم: خجالت بکش، بشین توی ماشین.
بی‌توجه به حرف‌های من، به جای نشستن در ماشین، راه افق را در پیش گرفت و در دوردست گم شد. خیالم که از برقراری نظم و امنیت راحت شد، داد زدم: «سه روش برای اینکه زندگی شادتری داشته باشیم...»
همه با اخم نگاهم کردند و باعصبانیت پا را گذاشتند روی پدال گاز و رفتند دنبال بدبختی‌هایشان. نمی‌دانم چرا ملت اینقدر اخمو و بی‌اعصاب شده‌اند. کجا رفت آن روحیه شاد ما ایرانی‌ها؟ (احسان پیربرناش/قانون)


ادامه مطلب ...

خانمی ۲۳ ساله‌ام و عاشق مردی ۴۰ ساله شده‌ام

پاسخ مشاور: یکی از اتفاقات مهم در زندگی هر انسانی، ازدواج و تشکیل زندگی متاهلی است و فرد باید با دقت لازم بدون وابستگی احساسی شریک زندگی خود را انتخاب کند. شما گفته‌اید از همسرتان جدا شده‌اید، ولی نگفته‌اید که چند وقت پیش طلاق گرفته‌اید. به نظر می‌رسد که مدت زمان زیادی از آن نگذشته باشد چراکه هنوز در سن جوانی هستید. با این حال توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا تصمیم بهتری برای آینده زندگی مشترکتان بگیرید.


دلیلتان را برای ازدواج مجدد بررسی کنید

تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه‌تر انجام شود؛ بنابراین شما باید پیش از ازدواج دوباره به خود‌شناسی و شناسایی نیاز‌هایتان بپردازید و مشکلات و چالش‌های پیش روی خود را در ازدواج پیشین و زندگی آینده شناسایی کنید تا علل فروپاشی زندگی گذشته مانعی بر سر راه آینده نباشد.
بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیازهای عاطفی و مالی و... بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب و فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می‌دهند و به احتمال زیاد باز هم با شکست مواجه خواهند شد.


مرد مورد علاقه‌تان را بیشتر بررسی کنید

اشاره نکرده‌اید که چه مدت از فوت همسر مرد مورد علاقه‌تان گذشته است. اگر این مدت بسیار کم است، باید کمی بیشتر منتظر بمانید چراکه به احتمال زیاد هنوز مرد مورد علاقه‌تان به آمادگی‌های کافی برای ازدواج مجدد نرسیده است. همچنین درخور ذکر است که فاصله سنی شما و مرد مورد علاقه‌تان ۱۷ سال است که زیاد به نظر می‌رسد.
بنابراین در بررسی منطقی درباره اینکه با مرد مورد علاقه‌تان هم کفو هستید، این نکته را حتما در نظر داشته باشید که عشق و علاقه یکطرفه هیچ‌گاه به نتیجه نخواهد رسید، لذا قبل از اینکه اقدامی انجام دهید و فکرتان رابیش از حد به آن مرد مشغول سازید به نحوی از علاقه متقابل او به خودتان نیز آگاه شوید، البته در فرهنگ ما معمولا مرد‌ها اگر قصد ازدواج با فردی را داشته باشند، آن را به نحوی به گوش طرف مقابل می‌رسانند پس سعی کنید احترام خود و استقلال شخصیتی خود را حفظ کنید و نیازهای درونی و خواسته‌هایی را که در روان شما باعث بروز چنین وابستگی‌هایی شده است شناسایی، مدیریت و کنترل کنید.
همچنین نقاط مثبت و خوبی‌های خودتان را شناسایی و مرور کنید، برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی کنید شخصیت خودتان را تحقیر نکنید. همچنین و در شرایطی که خواستگارهای دیگری دارید به بررسی آن موارد برای ازدواج بپردازید چراکه سن شما همچنان برای ازدواج مناسب است و نباید شانس خودتان را برای خوشبختی با یک تصمیم کاملا احساسی از خودتان بگیرید. (دکتر مسعود خاکپور، کار‌شناس و مشاور خانواده/خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

1084


ادامه مطلب ...

مردی که همسرش را بعد از 20 سال دید[+عکس]

حدود یک ماه پیش زن نابینایی که هرگز فرزند خود را ندیده بود، به کمک عینک‌های مصنوعی برای اولین بار موفق به دیدن کودک خود شد. به تازگی مردی نابینا هم بار دیگر توانست همسر خود را بعد از یک دوره ۲۰ ساله نابینایی ببیند.

.

این مرد ۶۸ ساله که آلن دراد نام دارد و اهل می‌نسوتاست، از بیماری نادر و تحلیل برنده نارسایی رنگدانه چشم رنج می‌برد. این بیماری ارثی بوده و فرد فاقد سلول‌های فتورسپتور در بافت حساس به نور در قسمت پشت چشم که شبکیه نام دارد، می‌باشد.

گرچه برخی از افرادی که دارای این مشکل هستند ممکن است تنها در دید شبانه خود دچار اختلال شوند اما بسیاری دیگر کاملا نابینا می‌شوند.

آقای دراد که حدود ۲۰ سال پیش به این بیماری مبتلا شد، به مرور کاملا بینایی خود را از دست داد. وی فقط می‌توانست نور زیاد را بدون اینکه اشیاء، مردم و ویژگی‌های را از هم تشخیص دهد، ببیند. او یک شیمیدان است که شغل حرفه‌ای خود را به دلیل بیماری‌اش از دست داد. علیرغم این نقص، او زندگی خود را مدیریت کرد و با کمک حس لامسه و رابطه فضایی به شغل نجاری ادامه داد.

اگرچه این بیماری غیرقابل درمان است و درمان‌های موجود موثر واقع نشدند، اما یک چشم پزشک به نام دکتر رایموند لزی امید را در وجود آقای دراد زنده کرد. دکتر لزی رئیس مرکز پژوهش‌های بالینی مایو معتقد است؛ می‌توان با به کارگیری عینک‌های مصنوعی حس بینایی را در نابینایان زنده کرده و قدرت دید را به آن‌ها برگرداند.

آقای دراد اولین بیماری بود که این عینک بر روی وی آزمایش شد. او قبول کرد تا تحت عمل پروتز که پیش نیاز استفاده از این عینک‌ها می‌باشد، قرار بگیرد.

دکتر لزی می‌گوید: بیماری نارسایی رنگدانه سلول‌های فتورسپتور را در شبکیه چشم از بین می‌برد اما مابقی بافت‌ها کاملا سالم می‌مانند و سلول‌هایی که عصب بینایی را می‌سازند هنوز زنده‌اند.

ایده عمل پروتز نیز برای جایگزینی سلول‌های فتورسپتور که سیگنال‌ها را مستقیما به عصب بینایی ارسال می‌کنند و دور زدن شبکیه آسیب دیده مطرح شد.

برای این منظور، ریزتراشه‌ای چندالکترودی با ۶۰ نقطه تماس به وسیله عمل جراحی وارد چشم شده و در شبکیه کارگذاشته می‌شود و سپس پکیج الکترونیکی -عینک مصنوعی – استفاده می‌شود. این عینک مصنوعی مجهز به دوربینی است که قطعه فیلم گرفته شده را به کامپیو‌تر کوچک درون این عینک می‌فرستد. سپس تصاویر و داده‌ها به سیگنال‌های نوری ترجمه می‌شوند. در مرحله بعدی، الکترود‌ها یک سری ضربان‌هایی را به عصب بینایی می‌فرستند که به صورت بینایی توسط مغز تفسیر می‌شوند.

برای استفاده کامل از پروتز، باید علاوه بر درمان فیزیکی تنظیمات بیشتری بر روی این وسیله انجام شود.(نیکو)

506


ادامه مطلب ...

مردی که فقط رنجدیده‌ها را استخدام می‌کند

آدم‌هایی مثل علیرضا نبی ‌چشم‌هایشان را شسته‌اند و نگاهشان را صیقل داده‌اند تا به کسانی سود برسانند که همیشه دست رد به سینه‌شان خورده است. کارخانجاتی که علیرضا نبی، ‌بانی راه‌اندازی‌اش بوده، حالا صادرکننده زیتون ایرانی به دنیاست که خودش این موفقیت را ربط می‌دهد به همت آدم‌هایی رنج کشیده که با معجزه محبت و احترام، خود را سرباز وطن می‌دانند.

همکاران او در این کارخانه‌ها، زنان سرپرست خانوار با هزار و یک داستان غم‌انگیزند و همچنین زندانیان آزاد شده با برگه سوءپیشینه‌ای در مشت که همه را می‌ترساند و فراری می‌دهد. قصه انگیزه‌های این کارآفرین و مکانیسم حمایتی‌اش از آدم‌های رنج کشیده این سرزمین شنیدنی است و البته برنامه‌های بلند نظرانه او برای راه‌اندازی کسب و کاری مشابه در سراسر ایران.

بیشتر مردم وقتی اسم زندانی می‌آید می‌ترسند، شما چرا نترسیدید؟

به نظرم ترس ناشی از جهل است یعنی وقتی نسبت به کسی، مکانی یا موقعیتی شناخت کافی نداری، ذهن به صورت غیرارادی واکنش نشان می‌دهد، اما من نمی‌ترسم چون سال‌ها با این افراد نشست و برخاست کردم، حرف‌هایشان را شنیدم و با آنها دمخور شدم و به واسطه شناختی که پیدا کردم، ترسی ندارم.

البته منظورم از ترس، اعتماد است، چرا تصمیم گرفتید به این افراد اعتماد کنید؟

جرقه کار من از یک فرمایش امام علی (ع) آغاز شد. من همیشه فکر می‌کردم که چطور می‌توانم به مردم کمک کنم و فرد مفیدی باشم و روزی از من به نیکی یاد کنند، بخصوص این که همیشه پدر و مادرم را در حال خدمت به خلق خدا دیده بودم. روزی که من آن حدیث را شنیدم مشغول رانندگی بودم و به رادیو گوش می‌دادم، مجری گفت: «چه سکوتی دنیا را فرا می‌گرفت اگر هرکسی به اندازه عملش صحبت می‌کرد.» این جمله روی من خیلی اثرگذاشت، ماشین را زدم بغل جاده و نزدیک یک ساعت فکر کردم. به خودم گفتم من به عنوان یک معلم دانشگاه همیشه حرف زده‌ام و حالا نوبت عمل است. پس تصمیم گرفتم کاری کنم که به کشورم، دینم و ملتم کمک کند، در ضمن تکراری هم نباشد چون کار تکراری محکوم به شکست است. پس تصمیم گرفتم یک واحد صنعتی تاسیس کنم، اول هم به کارگیری معلولان در نظرم بود، ولی دیدم این کار قبلا انجام شده است. پس رفتم سراغ زنان سرپرست خانوار، چون این گروه از یک سو بشدت نیازمند کمک هستند و از سوی دیگر همیشه معتقد بوده‌ام جامعه زمانی رشد خواهد کرد که به زنان احترام بگذارد و آنها را محترم بداند.

با این تفکر، واحدی صنعتی را راه‌انداختیم و هسته مرکزی را از کسانی انتخاب کردیم که باور داشتند خدمت به خلق خدا عبادت است، نه این که خدمت کنند و منتظر پاداش باشند و اینچنین با خدا معامله کنند.

نیروهایتان را چطور گلچین کردید؟

جامعه هدف ما زنان سرپرست خانوار بود، اما آن دسته از زنانی که با وجود همه مشکلات و فقر، به عشق بچه‌هایشان دوام آورده و پای زندگی‌شان ایستاده بودند، مثلا زنانی که با اتباع بیگانه ازدواج کرده، از سوی شوهر طرد شده بودند و فرزندان بی‌شناسنامه داشتند. البته زنانی که شوهرانشان محکوم به حبس بودند یا فوت کرده بودند نیز در زمره نیروهای جذب شده ما قرار گرفتند که همه یک ویژگی مشترک داشتند و آن این که می‌خواستند آبرومندانه از آشیانه و فرزندانشان حمایت کنند. یکی از نیروهای ما خانمی بود که با وجود همه مشکلات ناشی از سرپرست خانوار بودن، دختری کر و لال هم داشت. وقتی این خانم به شرکت آمد از دخترش تست هوش گرفتیم و مشخص شد هوش بسیار بالایی دارد، بعد کمک کردیم به مدرسه استثنایی تیزهوشان برود که حالا پس از چند سال این دختر بهترین دانش‌آموز استان‌ماست.

به طور کلی زنان بهترین نیروهای کار هستند، آنها باهوش، پرتوان، خلاق، وفادار و متعهد هستند و هوش عاطفی‌شان نیز چند برابر مردهاست، بنابراین به مسئولان و کارفرمایان توصیه می‌کنم از این ظرفیت استفاده کنند و اجازه دهند بانوان این سرزمین استعدادهایشان را بروز دهند و باعث رشد کشور شوند.

الان چند نیرو دارید؟

ما یک خانواده 400 نفری هستیم که 85 درصد نیروهایمان را خانم‌ها تشکیل می‌دهند که در چهار شرکت کار می‌کنند.

چه شد که از استخدام زنان سرپرست خانوار رسیدید به استخدام زندانیان آزاد شده و افراد دارای سوءپیشینه؟

برخی از زنان سرپرست خانوار ما کسانی هستند که شوهرانشان به دلایلی به زندان افتاده‌اند. پس این موضوع ما را به فکر فرو برد. بنابراین پس از گذشت چهار سال از استخدام زنان سرپرست خانوار و به دست آمدن نتایج خوب تصمیم گرفتیم در طرح توسعه کسب و کارمان از زندانیان جرائم غیرعمد هم حمایت کنیم. به این ترتیب برای تعدادی از شوهران زنان سرپرست خانوار که در استخدام شرکت بودند، کار درنظر گرفتیم، اما طبیعی بود که این کار به تنهایی از عهده ما ساخته نیست. بنابراین موضوع را با خیرین در میان گذاشتیم تا برای اجرای طرح‌های توسعه‌ای به ما کمک کنند. این اتفاق هم افتاد و با موسسه خیریه‌ای مذاکره کردیم که کارش آزادکردن زندانیان جرائم مالی بود، خیرین به ما گفتند ما زندانی آزاد می‌کنیم و شما به آنها کار بدهید که چنین هم شد. بزودی هم فاز طرح توسعه‌مان در سراوان سیستان و بلوچستان اجرا می‌شود و کم‌کم به سراسر ایران خواهد رسید.

شما سیستم خاصی دارید که می‌توانید این تعداد نیرو را جذب کنید؟

بله، ما برای کارخانه فقط از ماشین‌آلاتی که نیاز به نیروی انسانی دارد، استفاده می‌کنیم یعنی ورود دستگاه‌های تمام اتوماتیک به کارخانه ما ممنوع است. در کنار این موضوع ما صندوقی نیز تاسیس کرده‌ایم که تک‌تک کارکنانمان در آن سرمایه‌گذاری می‌کنند و بعد از نهایت پنج سال کار در کنار ما، از این صندوق سودی عایدشان می‌شود که برای توانمندشدنشان کافی است. ما افرادی داریم که با 70، 60 میلیون تومان و حتی تا صد میلیون تومان از پیش ما می‌روند و خیالمان آسوده است که دیگر از پس زندگی برمی‌آیند.

چرا این صندوق این همه سود می‌دهد؟

ما پول جمع‌شده در صندوق را بایکوت نگه نمی‌داریم بلکه با آن تجارت می‌کنیم، چون معتقدیم افرادی که با ما کار می‌کنند به اندازه کافی رنج دیده و سختی کشیده هستند و نباید 30 سال مجبور به کار کردن باشند (بویژه خانم‌ها)، بنابراین کاری کرده‌ایم که در عرض چند سال پس‌اندازی قابل توجه داشته باشند. البته عده‌ای از خیرین هم هستند که به این صندوق کمک می‌کنند و سودحاصل از این سرمایه‌گذاری را هم به نیروهای ما می‌بخشند.

پس با کسب و کاری که راه‌انداخته‌اید خیلی‌ها مشتاق استخدام هستند، چه ملاک یا شرطی برای استخدام نیرو دارید؟

شرط اول این است که ما نیروها را نهایت تا پنج سال در استخدام نگه می‌داریم یعنی به محض این که توانمند شدند باید بروند و جایشان را به افراد تازه و نیازمند بدهند. شرط بعدی این که باید منظم باشند، چون ما فعالیتی اقتصادی انجام می‌دهیم و بدون نظم همه چیز به هم می‌ریزد. شرط بعدی هم نداشتن لغزش است، یعنی هرگونه ارتباط غیرمتعارف و استعمال دخانیات که با آن بشدت برخورد می‌شود. درعوض این شروط، ما برای تک‌تک کارکنانمان جشن تولد می‌گیریم و بزرگ‌ترین جشن مجموعه را جشن روز زن قرار داده‌ایم. ما سعی می‌کنیم با نیروهای رنج کشیده‌مان مطابق موازین انسانی و اخلاقی رفتار کنیم، چون معتقدیم آدم‌ها تشنه محبت هستند.

برای طراحی چنین سیستمی از جایی الگوبرداری کردید؟

نه، همه اینها محصول نیروهای اتاق فکرماست که به من پیشنهاد می‌دهند و با هم اجرا می‌کنیم. من هفته‌ای دو بار در سالن تولید حاضر می‌شوم، با نیروها حرف می‌زنم، درد دل می‌کنیم، همراه آنها ناهار می‌خورم، حتی زمین را تمیز می‌کنم تا مرزها را از بین ببرم.

از زندانیان آزاد شده بگویید، کار با آنها چطور است؟

در شرکت ما فقط زندانیان آزادشده جرائم غیرعمد استخدام می‌شوند و البته در مواردی معدود، زندانیان جرائم عمد. الان یک سوم مجموعه 400 نفری ما سابقه زندان دارند، اعم از چک برگشتی و مهریه. ما نیرویی داریم که مهریه همسرش را یک میلیارد شاخه گل گلایل تعیین کرده که بدهی‌اش می‌شود سه میلیارد تومان. به کمک خیرین این فرد از زندان آزاد شد، اما نمی‌دانم این مهریه‌ها چیست و چه مفهومی دارد، بخصوص این که بعضی خانواده‌ها مثلا برای تبرک 14 سکه به نیت 14 معصوم هم اضافه می‌کنند. ایراد ما این است که اسم ائمه را می‌آوریم و احادیث آنها را در قاب‌های زیبا به دیوار می‌زنیم و با آنها تابلو فرش می‌بافیم، اما سخنان آنها را زندگی نمی‌کنیم. زندگی بسیاری از ما خوشگل است، اما شیرین نیست.

پس زندانیان آزاد شده برخلاف تصور عمومی، انسان‌های خطرناکی نیستند و می‌شود به آنها اعتماد کرد؟

بله، مردم مطمئن باشند. من در طول سال‌ها فعالیت هیچ خطایی از آنها ندیدم. این افراد، آدم‌های زمین‌خورده‌ای هستند که ما فقط باید دستشان را بگیریم و بلند کنیم. این را هم بدانیم که گروهی از زندانیان جرائم غیرعمد به علت نقص قوانین به زندان می‌افتند نه به این علت که آدم‌های شرور و مشکل داری هستند. (جام جم سرا/مریم خباز/گروه جامعه)


ادامه مطلب ...