دکتر محمد زارع نیستانک توصیه کرد کودکتان را به خواندن کتابهای رمان تشویق کنید و گفت: مطالعات دانشگاه یورک در تورنتو نشان میدهد افرادی که کتابهای رمان بیشتری میخوانند، در تست همدلی، نمرات بهتری میگیرند.
وی افزود: قسمتهایی از مغز که ما برای درک چگونگی احساس شخصیتهای داستانی از آنها استفاده میکنیم، همان قسمتی است که احساس مردم واقعی را درک میکنیم و هر چقدر بیشتر از این بخش مغز استفاده کنیم، قویتر میشود. بنا بر این، باید حس کودک را به خودش تقویت کرد.
وی گفت: به مردهائی که آنها را تحسین میکنید، فکر کنید. تمامی آنها یک صفت مشترک دارند و آن اعتماد به نفس است. هنگامی که مردی به خودش احساس خوبی دارد، این به معنای خودخواهی او نیست؛ بلکه او احساس اعتماد به نفس، شایستگی و صلاحیت دارد.
این روانشناس کودک یادآور شد: از ستایش و مدح نابجای کودکان خودداری کنید. گفتن جملاتی همچون «تو باهوشترین پسر دنیا هستی» اشتباه است، زیرا در زندگی واقعی، انتظارات فرزندتان را از خودش بیشتر میکند.
وی گفت: براساس مطالعات انجام شده این گروه از کودکان، به درستی نمیتوانند از عهده انجام مسئولیتهای آینده برآیند. بلکه گروهی از کودکان که بدرستی و پس از کار سخت و چالشهای زیاد موفق به انجام کاری میشوند و پدر و مادر به گفتن جمله «من به وجود تو افتخار میکنم» اکتفا کردهاند، افرادی مسئولیتپذیر و با اعتماد به نفس هستند.
زارع نیستانک تاکید کرد: هیچگاه به کودکتان برچسب نزنید. هرگز به او نگوئید که تو پسر هستی و نمیتوانی این کار را انجام دهی یا از دیگر جملات سرزنشکننده برای رفتار با پسرتان استفاده نکنید و البته هیچگاه هم نوع رفتار با کودکتان را به جنسیت او ربط ندهید. پیامهایی که بچهها از والدین خود دریافت میکنند، نقش عمدهای در رشد اعتماد به نفس آنان دارد. هنگامی که والدین باگفتن جملات منفی، ارزش کودک خود را پایین میآورند، به مرور کودک این قضیه را باور میکند و اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و مشکل را ناشی از نوع جنسیت خود میداند که پسرها دردسرساز هستند. (ایسنا)
270
نیویورک تایمز ضمن گزارشی از پیامدهای چهار دهه درگیری و جنگ در افغانستان نوشت: پای چپ صاحب در پی انفجار بمب طالبان قطع شده بود و او استطاعت خرید پای مصنوعی را نداشت اما او یک راه حل داشت: نور بیبی، دختر ۱۱ سالهاش را سال گذشته به قیمت ۳ هزار دلار فروخت و یک پای جدید برای خود خرید.
به گزارش جام جم سرا به نقل از فرارو، نیویورک تایمز در این گزارش نوشت: صاحب از این موضوع خوشحال نبود: «فروختن دخترم بدتر از زمانی بود که پایم را از دست دادم.»
او پس از گرفتن پای جدید در کابل، به روستای خود در استان پاکتیکا برگشته و بیکار است. (جام جم سرا)
سیدرضا سلامتی، بخشدار مرکزی نهاوند، که در هنگام بخشش برای جلب رضایت خانواده مقتول در زندان حضور داشت، درباره موضوع مذکور گفت: «پیش از این، دو بار اجرای حکم قصاص این قاتل به تعویق افتاده بود اما ساعت ١٠ شب قبل از اجرای حکم، به من اطلاع دادند که ساعت پنج صبح قرار است حکم اجرا شود، بههمیندلیل، من همراه چند نفر دیگر به زندان رفتم. مادر مقتول برای اجرای حکم اصرار داشت، اما درنهایت، لحظاتی قبل از اجرای قصاص، قاتل را بخشید. خانواده قاتل هم خودشان داوطلب شدند به یاد آن مرحوم، سالن ورزشی بسازند که بخشی از پول را هم به حساب خیرین مدرسهساز ریختهاند تا سالن ورزشی کنار یکی از دبیرستانهای نهاوند ساخته شود».
این محکوم که در نهاوند مرتکب قتل شده و در زندان سنندج بهسر میبرد، قرار بود در آنجا بهدار آویخته شود.
عزیز حیدری، رئیس زندان سنندج، درباره این پرونده توضیح داد: «تا پیش از اجرای حکم، به توصیه مددکاران، دو مرحله در سنندج و نهاوند جلسات صلحوسازش برگزار کردیم که نتیجه مثبتی حاصل نشد. در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم هم در اتاق بنده جلسهای برگزار شد که هیأتی هم از نهاوند در آن حضور داشت. در آنجا تأکید کردم قاتل سه جزء از قرآن را در دوران تحمل حبس حفظ کرده و در زندان هم برای اهلبیت مداحی میکرده. شاید از آنجایی که مادر مقتول در نهاوند هیأت دارد، این نکته در بخشش قاتل تأثیرگذار بود. همزمان با این بخشش، گذشت دیگری اتفاق افتاد و اولیایدم آن پرونده با دریافت پول، راضی به بخشیدن قاتل شدند».
عباس مظفری، برادر جوان به قتلرسیده نهاوندی جزئیات واقعه و اعلام گذشت را شرح داده است:
*قتل چگونه اتفاق افتاد؟
قتل هشت سال پیش اتفاق افتاد. برادرم بهمن با رضا که او را کشت، در یک سوپرمارکت با هم شریک بودند. خانواده رضا خانواده اصیل، محترم و متشخصی هستند، اما بنا بر دلایل خانوادگی، با رضا اختلاف داشتند و او را از خانه بیرون کرده بودند. رضا مدتها بود که در خانه ما زندگی میکرد و مادرم او را مثل پسر خودش میدانست. شب قتل، برادرم خانه پدرزنش مهمان بود. قاتل دنبال بهمن رفت و گفت باید با هم صحبت کنند. برای همین، سوار موتور برادرم شد. ظاهرا در مسیر، وقتی برادرم سرعت کمی داشت، رضا از پشت ضربه اول را زد و بعد ١۴ ضربه دیگر به کتف برادرم وارد و فرار کرد. بهمن آن زمان حدود یک سال میشد که عقد کرده بود و یکماهی به جشن عروسیاش مانده بود.
*نامزد برادرت چه کرد؟
یکی، دو سال بعد از ماجرای قتل برادرم، ازدواج کرد و سر زندگی جدیدش رفت.
*چطور از ماجرای قتل برادرت مطلع شدید؟
وقتی ما بالای سر برادرم رسیدیم، او هنوز زنده بود و خودمان او را به بیمارستان رساندیم. وقتی فهمیدم رضا این کار را با بهمن کرده، شوکه شدم.
*قاتل چطور دستگیر شد؟
سه، چهار روز بعد خودش را معرفی کرد.
*انگیزه قتل چه بود؟
قاتل توضیحی نداد، فقط گفت ضربه اول را از ترس و ضربات بعدی را هم برای اینکه بلند نشود، زدم.
*روند رسیدگی به پرونده چطور بود؟
ابتدا قاتل در دادگاه شهرستان محاکمه شد و بعد پرونده به استان همدان رفت. رضا به رأی صادره که حکم قصاص قاتل بود، اعتراض کرد و حکم نقض شد. بههمیندلیل، پرونده باید در دادگاه همعرض رسیدگی میشد، بنابراین به استان همجوار که کردستان بود، ارسال شد و در آنجا نیز پس از رسیدگی مجدد، حکم قصاص صادر و ایندفعه تأیید شد.
*قاتل در روز اجرای حکم هم چیزی در مورد انگیزهاش از قتل نگفت؟
اصلا چیزی نگفت. فقط گفت نمیدانستم چه میکنم، اما در این هشت سال، هم نماز قضا و مستحب برادر شما و هم نمازهای خودم را خواندم.
*آیا قبل از فرارسیدن زمان اجرای حکم، در خانواده حرفی از بخشش میشد؟
نه، اصلا حرفی از بخشش نبود، حتی تا پای چوبهدار هم خانواده ما تصمیم بر اجرای قصاص داشت و اینکه قاتل نمیگفت چرا مرتکب قتل شده و نمیدانستیم چرا بهمن کشته شده است، ما را برای اجرای قصاص مصممتر میکرد.
*آیا خانواده قاتل برای درخواست بخشش نزد شما آمدند؟
پدر قاتل تا وقتی زنده بود، چند بار رقمهای میلیاردی به ما پیشنهاد داد، ولی قبول نکردیم. اگرچه قاتل مثل خودمان و انگار یکی از بچههای خانواده ما بود، اما بههرحال برادر ما را کشته بود.
*چه شد که تصمیم به بخشش قاتل گرفتید؟
شب قبل از اجرای حکم، به مادرم گفتم رضا خونش اندازه داداش ما نیست بههرحال، من خودم مدیر یک مرکز ترک اعتیاد هستم و کارم نجات انسانهاست و نمیتوانستم شاهد این اتفاق باشم، اما تصمیم با مادرم بود. من خودم اعتیاد داشتم و هشت سال پاکی دارم که همین روزها وارد ٩ سال شدم.
*چند برادر و خواهر هستید؟
سه برادر و سه خواهر هستیم. همه خواهرانم معلم و برادرانم هم در کارهای فرهنگی هستند و فقط بهمن بود که سوپرمارکت داشت. پدرم دو سال پیش فوت شد و از آن به بعد، ما خواهر و برادران هم ولیدم شدیم.
* روز اجرای حکم در زندان چه گذشت؟
طنابدار را بر گردن قاتل انداختند و قرآن خواندند و قاتل هم در حالی که لکنت زبان گرفته بود، شهادتین خواند، اما قبل از اینکه بخواهند اهرم را بکشند، مادرم قاتل را بخشید و بعد هم به دفتر رئیس زندان رفتیم و صورتجلسه نوشتند.
*چه شد که مادرت تصمیم به بخشش گرفت؟
مادرم در نهاوند مجری کلاسهای قرآن است. بعد از اینکه طناب را گردن قاتل انداختند، قبل از کشیدن اهرم گفت قاتل را بخشیدم و با خدا معامله کردم. او بدون هیچ چشمداشتی این کار را کرد. مادرم بعد به من گفت حق با تو است، خون رضا اندازه خون بهمن نیست.
*ماجرای ساخت سالن ورزشی چیست؟
بعد از اینکه مادرم قاتل را بخشید، خانواده او گفتند برای یادبود بهمن حاضر هستند یک سالن ورزشی بسازند مادرم گفت لازم نیست این کار را بکنید و من راضی نیستم برای فراهمشدن پول ساخت این سالن، زندگی خانوادهای از هم بپاشد، اما آنها خودشان اصرار کردند برای یادبود برادرم یک سالن ورزشی بسازند و قرار شد این سالن، کنار یکی از دبیرستانهای نهاوند ساخته شود تا دانشآموزان از آن استفاده کنند.
*اما شما یک شرط برای برادران قاتل گذاشتهاید.
مادرم برای اینکه اگر خانوادهها چهرهبهچهره شوند خدای ناکرده اتفاقی نیفتد، شرط گذاشت که خانواده قاتل از شهر نهاوند بروند. هنگام صورتجلسه، رئیس دادگستری پرسید همه خانواده قاتل که شامل خواهران و برادران میشوند، باید شهر را ترک کنند، مادرم گفت نه دختران خانواده زن افراد دیگری هستند و ممکن است آنها راضی نباشند. نمیخواهم زندگی آنها از هم بپاشد. استدلال مادرم این بود که برادران قاتل با من و برادرانم چشمدرچشم نشوند، چون نگران بود ماجرای جدیدی بهوجود بیاید.
*توصیهات به خانوادههایی که در شرایط شما هستند، چیست؟
اینچیزها نصیحت و ارشاد برنمیدارد. تا قبل از اینکه مادرم یکدفعه تصمیم به بخشش بگیرد، مقامات حقیقی و حقوقی و رجال سیاسی برای درخواست بخشش قاتل پیش ما آمدند، اما تأثیری نداشت تا اینکه ناگهان مادرم دل به خدا داد و با موضوع کنار آمد. در خانواده ما ارتباط معنوی حاکم است و من خودم به ٧٠ تا ٨٠ معتاد کمک میکنم که مواد را ترک کنند و از آنجایی که گرفتن جان انسان کار هر کسی نیست، فکر نمیکنم اگر بهخاطر خدا ببخشند، جای دوری برود، ما هم بخشیدیم.
*الان که بخشیدهاید، چه حسی دارید؟
انتقام حس قشنگی است، اما عواقب ذهنی زیادی دارد. من و مادرم هشت سال را با خیال انتقام، سپری کردیم و مادرم بینایی یکی از چشمانش را بهخاطر گریه بهطورکامل از دست داد، اما خودش فردای صبحی که قاتل را بخشیدیم، به من گفت دیشب راحت خوابیدم. بعد از کشتهشدن بهمن این اولین شبی بود که راحت خوابیده بود. خدا نکند کسی شرایطی شبیه شرایط ما را تجربه کند. ما بخشیدیم و آرام شدیم در حالی که اگر اهرم را فشار میدادم، بهراحتی میتوانستیم انتقام برادرم را بگیریم. به داشتن چنین مادری افتخار میکنم که بعد از هشت سال توانست قاتل جگرگوشهاش را به خاطر خدا ببخشد.
*گفتی اعتیاد داشتی و درمان شدی. اعتیادت به خاطر کشتهشدن برادرت بود؟
زمانی که برادرم به قتل رسید، سه ماه بود که پاک بودم، شاید اگر کس دیگری جای من بود، بهخاطر فشار روحی، دوباره سراغ مواد میرفت، اما خودم را کنترل کردم و الان با افتخار وارد نهمین سال پاکی شدهام. (شاهد حلاجنیشابوری/ شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
کودی براون Kody Brown مرد 46 ساله ای است که 4 همسر دارد!
این مرد به همراه 4 همسرش در یک خانه زندگی می کنند و در مجموع 17 فرزند دارند. همسر اول او مری Meri نام دارد و 44 ساله است. آنها در سال 1990 ازدواج کردند.
همسر دوم کودی براون, جانل Janelle نام دارد و 45 ساله است. آنها در سال 1993 ازدواج کردند.
همسر سوم این مرد 42 ساله بوده و کریستین Christine نام دارد و در سال 1994 ازدواج کرده اند.
همسر چهارم و آخرین همسر او 36 ساله بوده و رابین Robyn نام دارد که در سال 2010 ازدواج کردند.
از آنجایی که چند همسری در کشور آمریکا غیر قانونی می باشد, تنها ازدواج رسمی این مرد, ازدواج با همسر اولش بود که تا سال 2014 ادامه داشت و پس از آن همسر قانونی او, آخرین همسرش می باشد. کودی براون به تازگی فعالیت هایی را آغاز کرده است تا بتواند قانون ممنوعیت چند همسری را لغو کند. (باشگاه خبرنگاران)
شفقنا نوشت: هرچند لاغری بی اندازه و ناتوانی در حرکت دادن دست و پا به خودی خود عذاب آور باشند، اما هیونه زندگی به مراتب دردناک تر از این داشته است.
مردی که 11 پیش به سندرومی نادر مبتلا شد و حالا بدون چشم، چانه و بینی زندگی می کند و اغراق نیست بگوییم اگر وحشت ناک ترین صورت دنیا را پیدا کرده است.
بیماری ناشناخته هیونه در طول این سال ها به تدریج اعضای صورت او را خورده به حدی که تقریباً چیزی از چهره او باقی نمانده و حتی دیگر حرف زدن را برای او دشوار و غیرممکن کرده است.
11 سال پیش هیونه وجود یک حفره کوچک روی دماغش را احساس کرد، راه حل او برای رفع این سوراخ کوچک استفاده از داروهای سنتی بود.
داروهایی که متأسفانه به هیچ وجه اثربخش نبوند و این حفره روز به روز بزرگ تر شد، تا جایی که کل بینی او خورده شد.
وضعیت جسمانی این مرد ویتنامی به حدی وخیم و غیر قابل تصور است که رسانه ها از انتشار تصاویر واضح صورت او پرهیز کرده اند. هیونه امروز با وجود تمام دردها کمی قدرت شنوایی دارد و می تواند تا حدی اجسام را لمس کند، با این حال باقی حواس او تقریباً هیچ کارکردی برای او ندارند.
هیونه، برای اینکه بتواند ادامه عمر را با دردی کمتر سپری کند به همکاری پزشکان نیاز دارد، زیرا خانواده اش قدرت پرداخت هزینه های درمانی او را ندارند.
اگرچه برخی پزشکان آمادگی خود برای شروع مراحل درمانی هیونه را اعلام کرده اند، ولی امید چندانی به بهبود کامل او وجود ندارد. به نظر می رسد، دردهای عذاب آور هم نشین همیشگی مرد ویتنامی شده اند.
-
-
به گزارش جام جم سرا به نقل از الف، بروک جیا بینهوئی 25 ساله که از بیماری لوسمی یا سرطان خون رنج می برد برای رهایی از سلولهای سرطانی خود را کباب کرد ! او قبلا در سخنانی شنیده بود که در 42 درجه سیلیسیوس سلولهای سرطانی بدن از بین می روند به همین خاطر تصمیم گرفت بدین روش از شر سرطان رهایی یابد.بدین منظور کپه ای از زغال سنگ اماده نمود و انها را اتش زده و خودش را بر فراز اتش قرار داد !
بینهوئی ساکن شهرستان یونلونگ از توابع استان یوننان چین است.او در سال 2013 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و توسط کمکهای مردمی مورد پیوند استخوان قرار گرفته بود.
این مرد جوان چینی وقتی که همه درها را به روی خود بسته یافت در حیاط خلوت منزل خود مقداری زغال سنگ فراهم نمود و توسط چند تکه چوب تخت غیر عادی بر پا نمود و زغال سنگ را اتش زد و خودش روی تخت ساخته شده دراز کشید
جیا در سخنانی گفت کارشناسان بر این عقیده اند گرممی 42 درجه سیلیسیوس قادر است سلولهای سرطانی بدن را از بین ببرد به همین خاطر من تصمیم گرفتم این روش را نیز ازمایش نمایم.جیا مقداری زغال سنگ جمع اوری می نماید و انها را با چوب و هیزم مشتعل می نماید هنگامی که چوبها می سوزد و تنها زغالهای داغ بر جا می ماند روی تخت دراز کشیده تا بدین روش سلولهای سرطانی خود را از بین ببرد.
جیا می افزاید من شنیده بودم که در اب گرم 42 درجه این کارایی دارد اما نگه داشتن دقیق درجه اب در چنین دمایی برایم مشکل بود به همین خاطر تصمیم به ازمایش کردن این روش گرفتم.
بروک جیا بینهوئی 5 سال قبل با نامزدش لیو یوان ازدواج نمود و حتی تلاش همسر برای منصرف نمودنش بی نتیجه بود.جیا پس از اینکه ازمایش سرخ نمودن خود را روی زغال سنگ به پایان می رساند به بیمارستان مراجعه نموده تا نتیجه انرا پزشکان برسی نمایند.
به گزارش جام جم سرا به نقل از شفاف، لی در سال 1677 میلادی متولد شده و در سال 1933 از دنیا رفته است و عمری بالغ بر 256 سال داشته است. نام اصلی وی "چو لیانگ” بوده است و اکثر عمر خود را در کوهستان ها در پی جمع آوری گیاهان دارویی سپری کرده است و به این کار مشغول بوده است.
یکی از مسائل باورنکردنی در زندگی "چو” این می باشد که وی وقتی 71 ساله بود به ارتش چین پیوسته و به عنوان مدرس فنون نظامی و دفاع شخصی از وی استفاده شده است. "چو” در سن 100 سالگی شاهد به بار نشستن دستاوردهای خود در زمینه طب چینی بوده و از دولت وقت چین نشان ویژه حکومتی دریافت کرده است.
جالب است بدانید این مرد چینی وقتی به سن 200 سالگی رسیده است برای تدریس به مراکز علمی چین می رفته و در آن سالها مردمان زیادی از کشورهای اطراف برای دیدن وی عازم چین می شده اند.
"لی” در طی عمر 256 ساله خود با 23 زن ازدواج کرده است و تعداد فراوانی فرزند داشته طوری که تعداد نوادگان وی در زمان حیاتش به 180 تن می رسیده است.
به گزارش جام جم سرا ، «ریچارد هرناندز» بانکدار بازنشسته ای که در سن 55 سالگی تصمیم گرفت تا با اعمال جراحی متعدد و دردناک، خود را تبدیل به بانوی اژدها کند.
وی برای رسیدن به هدفش بعد از تغییر جنسیت مجبور به جراحی گوش و بینی و کشیدن دندان های خود شده است. همچنین رنگ چشمان خود را با تزریق مواد به صورت سبز در آورده است.
هرناندز تمام بدن خود را خالکوبی کرده و روی پیشانی اش دو شاخ گذاشته است. چهره هرناندز قابل مقایسه با چهره بعد از عملش نیست.
در حال حاضر وی نام خود را به اوا تیامات درآورده و ودوست دارد همه او را به نام بانوی اژدها بشناسند.
در تاریخ افرادی بوده اند که بیش از ده فرزند داشته اند؛ بیست، سی و یا حتی نود فرزند. برای مثال هم اکنون یک مرد هندی به نام «زیونا چانا» 94 فرزند از 39 همسر خود و 33 نوه دارد، ولی در طول تاریخ عجایب بیشتری در زمینه فرزندآوری وجود دارد. مردی که بیش از 1000 فرزند داشت. نام این مرد در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است. او یک مرد عادی و یا از طبقه فقیر جامعه نبود، او حاکم مراکش بود.
اسماعیل بن مولای علی الشریف العلوی (1727_ 1645 ) معروف به اسماعیل بن شریف بر مراکش حکمرانی می کرد. در کتاب رکوردهای گینس نوشته شده که او 888 فرزند داشته است، در حالی که در کتاب به جای مانده از یک دیپلمات فرانسوی و معاصر با اسماعیل بن شریف، شمار فرزندان او 1171 نفر ذکر شده است. او 4 همسر و 500 کنیز داشت و تا 57 سالگی صاحب فرزند شد. عکس او را در زیر می بینید:
همسران و کنیزان او اغلب عرب، ترک، انگلیسی و اسپانیایی بودند. او نام فرزندان و همسران خود را در دفتر مخصوصی یادداشت می کرد و حدود 105 خانه در منطقه ای به نام «سجلماسه» برای آنان ساخته بود. مامورانی از سوی او گماشته شده بودند تا هدایا و عطایایی را برای همسر و فرزندان او ببرند. به آنان از زمین های زراعی و درختان نخل بسیار بخشیده بود.
اسماعیل بن شریف پس از انتقال پایتخت خود از مراکش به شهر مکناس قصر بزرگی را ساخت تا همه زنان، کنیزان و فرزندانش در آنجا زندگی کنند. او از کارگران و خدمه آفریقایی و اروپایی برای ساخت قصر بزرگ خود استفاده کرد.
در آن زمان پدیده دزدان دریایی شیوع بسیاری یافته بود. اروپاییان به کشتی های مغربی ها حمله و مغربی ها نیز کشتی آنها را غارت می کردند. همین موضوع باعث شده بود تا اسماعیل بن شریف 50 هزار اروپایی را به اسارت بگیرد و از آنها برای بنا کردن قصر مکناس استفاده کند.
خواستگاری از دختر لویی چهاردهم با وجود هزار فرزند
از جمله اتفاقات جالب و بی نظیر در نوع خود که در منابع تاریخی فرانسه ذکر شده، این است که مولای اسماعیل با وجود داشتن صدها زن و هزاران فرزند از پرنسس ماریه آنه بوربون Marie _Anne de Bourbon دختر لویی چهاردهم پادشاه فرانسه خواستگاری کرد. اما لویی چهاردهم به دلیل آنچه تفاوت های دینی و اعتقادی می نامید، دختر خود را به ازدواج او درنیاورد. اما حقیقت این بود که تعدد زوجات حاکم مراکش و فرزندان بسیار او دلیل اصلی این ممانعت بود.
حاکم مغرب پرنسس فرانسوی را هرگز ندیده بود بلکه شرح زیبایی او را از زبان سفیر خود به نام ابن عائشه شنیده بود. سفیر او دو بار تقاضای ازدواج را مطرح کرد و هر دو بار پاسخ منفی شنید. این ماجرا دستمایه تمسخر و استهزای بسیاری قرار گرفت و حتی شعرهایی درباره آن سروده شد از آن جمله «جان باتیست روسو» شاعر فرانسوی سرود؛
زیبایی تو ای شاهزاده زیبا
آن نشانه هایی را دربرگرفته که (قلب) را زخمی می کنند،
حتی از دشت های آفریقایی (مغرب) هم سرکش ترند
و تیرهای نگاهت
که از تیرهای هراکلیوس دورتر پرتاب می شوند
جایزه نوبل کشفیات عجیب و غریب
الیزابت ابرزوشر، پژوهشگر دانشگاه وین به پژوهش درباره تعداد فرزندان مولای اسماعیل پرداخت. او می خواست به این پرسش پاسخ دهد که آیا ممکن است فردی در سی و دو سال بتواند صاحب 1171 فرزند شود. او پس از تحقیقات پزشکی و تاریخی بسیار همراه دوستش کرامر به بررسی این امر پرداخته و آن را اثبات کردند، از این روی، موفق به کسب جایزه نوبل کشفیات عجیب و غریب شدند. / تابناک با تو
کوکا : وینی یک آرایشگر 22 ساله اهل لس آنجلس می باشد که تا کنون بیش از 100 عمل جراحی پلاستک انجام داده است تا شبیه بیگانگان شود. وی می گوید پس از برداشتن ناف، نوک سینه ها و اندام های جنسی مردانه خود دیگر نه زن است و نه مرد !
در ادامه عکس های خفن و عجیب این آرایشگر را مشاهده می کنید