بد نیست کمی از خط قرمزها در این خصوص بدانیم، خط قرمزهایی که اگر رعایت شود رازهای میان همسران، همچنان راز باقی میماند و خانه امنترین مکان برای زندگی کردن میشود.
پس اگر زمانی دلتان گرفت یا حوصلهتان سر رفت و خواستید ساعاتی را با دوستان یا خانواده به گپ و گفت بگذرانید این چند نکته را برای حفظ آرامش در زندگیتان به خاطر بسپارید:
دلخوریهایتان را به هر کسی نگویید: اگر رفتار و کردار همسرتان شما را عصبانی کرده یا دو سه روزی است که با هم قهر کردهاید، کمی خوددار باشید و این مساله را فقط برای کسی بگویید که میتوانید روی کمکش حساب باز کنید. در غیر این صورت درددلهای شما در یاد دوست یا خانوادهتان میماند، اما وقتی آشتی میکنید و زندگیتان روال عادی خود را پی میگیرد دوستی که شنوای درددل شما بوده حرفهایتان را فراموش نمیکند، پس مراقب باشید ذهنیت دیگران را نسبت به همسرتان خراب نکنید.
میزان درآمدتان را برای کسی فاش نکنید: برخی از زوجهای جوان به دلیل رقابتی که با سایر زوجها دارند، میزان درآمد خود را برای آنها بازگو میکنند، حال آنکه دانستن این اطلاعات سبب میشود دیگران درباره زندگی شما قضاوت نادرستی کنند، ممکن است آنها شما را بسیار ثروتمند یا بسیار فقیر ببینند و نوع درآمد شما در رفتار و توقعات آنها تاثیرگذار باشد.
میزان بدهیها و وامهایتان را بازگو نکنید: همانطور که درآمد خانواده باید مثل راز بین زن و شوهر باشد، میزان بدهیها هم از همین قانون پیروی میکند، ضمن اینکه گاهی خانوادهها به خیال اینکه شما قرض زیادی دارید، گمان میکنند به اندازه کافی خوشبخت نیستید و مشکلاتتان زیاد است. در حالی که تمام زندگیها فراز و نشیب دارد، بنابر این با سکوت کردن درباره این مسائل به دیگران فرصتی برای قضاوت کردن درباره زندگی مشترکتان ندهید.
احساس همسرتان را نسبت به دوستانتان بازگو نکنید: اگر همسر شما نسبت به یکی از دوستانتان حس خوبی ندارد، لازم نیست این مساله را برای او یا حتی برای سایر دوستانتان بیان کنید. دانستن این مساله سبب میشود دوستانتان در ارتباط با شما محتاطتر شوند، یا خود را مزاحم زندگی شما بدانند و بتدریج ارتباطشان را با شما قطع کنند.
از خانواده همسرتان پیش کسی جز خودش گلایه نکنید: اگر با خانواده همسرتان اختلاف نظر دارید یا از هم دلخورید، بهتر است این مساله را فقط با همسرتان درمیان بگذارید. این اختلاف نظرها در اوایل ازدواج بیشتر خود را نشان میدهد و معمولا با گذر زمان و شناخت بیشتر، بسیاری از مسائل، خود به خود حل میشود اما حرف و حدیثهایش باقی میماند و حتی گاهی این حرف و حدیثها خودش سبب دعوایی دوباره میشود.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
فکر میکردم این همه خستگیاش به خاطر آرامش من و فرزندم است؛ تلفنهای کاریاش هم زیاد بود، زیادتر هم شده بود، آنقدر به او اعتماد داشتم که اجازه بدبینی به خودم نمیدادم. تا این که کمکم متوجه شدم همسرم حتی وقتی به حمام و دستشویی هم میرود، گوشی تلفن را با خودش میبرد! یک بار وقتی خواب بود خواستم فهرست تماسهایش را چک کنم، اما تمام فهرست پاک شده بود و همین خالی بودن فهرست تماس بود که مرا از وجود نفر سوم مطمئن کرد. یک بار وقتی در اتاق ده دقیقه با تلفن حرف زد، به محض قطع تماس گفتم «گوشیت رو بده ببینم با کی حرف میزدی؟» گفت «تلفنِ کاری بود!» آنقدر پاپیچ شدم تا بالاخره گوشی را از دستش گرفتم و به شماره آخری زنگ زدم. حدسم درست بود... همسرم خیانت میکرد، آن هم نه یکی و دو ماه، بلکه دو سال یعنی از قبل از تولد فرزندم.
مدتی را با هم قهر بودیم، حتی نگاهش هم نمیکردم، فکر میکرد این رابطه تا ابد پنهان میماند و حالا که فاش شده بود میخواست جبران کند، چندین بار از من عذرخواهی کرده و اظهار پشیمانی میکند، میگوید زندگیمان را دوست دارد، مدام به جان تنها فرزندمان قسم میخورد که دیگر تکرار نمیشود، اما من هنوز بیاعتمادم.
هر وقت به فکر فرو میرود، با خودم میگویم حتما دارد به او فکر میکند، با هر زنگ تلفنش حس میکنم همان زن پشتخط است، همین که برایش پیامی میآید دلم میخواهد قبل از او، من پیامش را بخوانم. نمیدانم این ارتباط دو ساله تا کجا پیش رفته بود، تمام اتفاقات این دو سال را برای خودم یادآوری و هر بار تصور میکنم این زن در کجای این اتفاقات حضور داشته است. نکند فلان ماموریت کاری بهانهای بوده تا با هم به سفر بروند؟ نکند فلان روز که گفت به عروسی دوستش میرود، با او همراه بوده؟ نکند همان حرفهای عاشقانهای را که به من میگفته، برای او هم تکرار کرده باشد؟ نکند... زندگیام را دوست دارم، شوهرم را با وجود خیانتی که در حقم کرده دوست دارم، اما نمیتوانم او را ببخشم.
خیانت و بیوفایی علاوه بر ایجاد پیامدهای مخرب در رابطه بین زوجین، آسیبهای روانی عمیقی به فرد خیانتدیده میزند. معمولا کسانی که خیانت میبینند خود را سرزنش میکنند یا به دنبال نشانههایی مبنی بر وجود عیب یا مشکلی در خودشان میگردند. اینجا دیگر مشکل دو تا میشود؛ هم تحمل خیانت شریک زندگی و هم تحمل خویشتن به عنوان فردی که چندان خوب و قابل قبول نیست؛ شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از خیانتدیدهها به گونهای افراطی دست به تغییر خود میزنند، رژیمهای عجیب و غریب میگیرند، آرایشهای افراطی میکنند و حتی دست به جراحیهای پرهزینه زیبایی میزنند. در حالی که هیچ کدام از این رفتارها راهکار مناسبی برای تخلیه خشم و انزجار فرد خیانتدیده، نیست. ما انتظار نداریم فرد خیانتدیده غمگین یا عصبانی نباشد، اما میخواهیم بگوییم راهحلهای دیگری هم برای برخورد با این اتفاق ناخوشایند وجود دارد.
این راهکارها را حتما آزمایش کنید: خیانتش را نادیده نگیرید
گاهی همسران فکر میکنند اگر مساله را به روی خودشان نیاورند، به تدریج این ارتباط قطع میشود و با این کار فشار سنگین عاطفی را به خود تحمیل میکنند که موجب آسیبهای جدی به جسم و روان میشود. بهتر این است که به او بفهمانید متوجه خیانتش شدهاید و دلیلش را جویا شوید. نادیده گرفتن سبب تشویق او به ادامه کارش میشود ضمن این که در آینده خیانتهای بیشتری از او خواهید دید.
نه او را از خانه بیرون کرده و نه خودتان خانه را ترک کنید
بنشینید و فکر کنید که اگر او را ترک کنید چه میشود و اگر با هم زندگی کنید چه؟ ممکن است آینده این زندگی چندان روشن و شفاف نباشد، اما این تنها یک احتمال است، اگر او اظهار ندامت کند و شما هم بتوانید او را ببخشید لااقل در خانه خودتان مساله را حل کرده و اجازه ندادهاید مسائل خصوصی زندگیتان به گوش دوست و آشنا برسد.
دست نگه دارید
هضم مساله خیانت، کار سادهای نیست که با واکنشهای عجولانه مساله را پیچیدهتر و سختتر کنیم. اقداماتی مثل تلفن زدن به والدین، دوستان یا همکاران فرد مقابل و بردن آبروی او در مقابل دیگران، راهانداختن دعوا و سروصدا در محل کار یا زندگی او نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه ممکن است بعدها سبب پشیمانی و شرمندگی هم بشود. بنابراین با صبر دست به انتخاب آگاهانه بزنید، شخصیت و جایگاه خودتان را حفظ کنید و در اولین قدم به فکر حل مساله باشید، نه بغرنجتر کردن آن.
همه دلایل را به خودتان نسبت ندهید
گاهی همسران در مواجهه با خیانت سهم خودشان را بیش از حد بزرگ میکنند، «اگر من زیباتر بودم، اگر تحصیلات بالاتری داشتم، اگر از خودم درآمد داشتم، اگر اضافه وزن نداشتم، اگر ....» یادتان باشد در این اتفاق هر دو سهیم هستید؛ یکی کمتر و یکی بیشتر؛ اما قرار نیست سهم اشتباهاتتان را آنقدر بزرگ کنید که دچار خود کمبینی و ضعف اعتماد به نفس شوید. بهتر است اتفاقات گذشته را مرور و سهم خودتان را عادلانه قضاوت کنید.
با هر کسی صحبت نکنید
طبیعی است که بخواهید با کسی درباره این موضوع حرف بزنید یا مشورت بگیرید، اما لطفا با کسی که مشکلی شبیه مشکل خودتان داشته حرف نزنید؛ زیرا معمولا این حرفها تنها سبب همدردی میشود و تازه ممکن است فکرهای منفی دیگری را هم به افکار شما اضافه کند. کافی است او بگوید همسرش با نفر سوم به فلان مجلس رفته بود تا شما هم گمان کنید احتمالا همسر شما هم همین کار را کرده! برای مشورت کردن با دوستی نزدیک و مورد اعتماد یا یکی از اعضای خانواده که منطقی و آیندهنگر است حرف بزنید؛ کسی که سعی میکند مشکلتان را حل کند؛ نه این که بر شدت مشکل بیفزاید.
برای شناختن نفر سوم تلاش بیهوده نکنید
یکی از بدترین کارها این است که بخواهید جزئیات ارتباط با معشوقه همسرتان را کشف کنید یا این که در پی صحبت یا ملاقاتکردن با وی باشید. اگر همسرتان هم اظهار پشیمانی کرده و قصد بازگشت به زندگی را دارد، نبش قبر کردن اتفاقات گذشته نهتنها دردی را دوا نمیکند که راه بازگشت به زندگی دوباره را میگیرد. حتی اگر همسرتان قصد دارد جزئیات اتفاقات گذشته را بگوید و مثلا اعتراف کند، شما در این موقع بگویید «همینقدر که میدانی کارت خطا بود، کافی است. نیازی نیست برای من توضیح دهی، مهم این است که دیگر این اتفاق تکرار نشود چون من توانایی بخشش دوباره را ندارم!» این کار وجدان اخلاقی همسرتان را تقویت و علاقهاش را به حفظ زندگی و تعهدش را به شما بیشتر میکند و مهمتر این که از آسیبهای روحی ناشی از فهمیدن خطاها و جزئیات آن در امان میمانید.
از جنس مخالفی که جوان است مشاوره نخواهید
ممکن است این مشورت شما را در معرض خطر درگیری در رابطه دیگری قرار دهد که به احتمال زیاد منطقی و سنجیده نیست. معمولا در این مواقع دوستان همسرتان پیشنهاد کمک کردن به شما را دارند، بهتر است به جای آنان از یک مشاور متخصص کمک بگیرید یا این که با یک فرد میانسال یا همجنس که به تجربه و خردش اطمینان دارید، صحبت کنید.
ریشه خیانت
مریم ایزانلو، کارشناس ارشد روانشناسی معتقد است خیانت ریشهای درونی دارد و هر انسانی ممکن است مرتکب آن شود. طبق نظر ایزانلو بد نیست بدانیم هر آدمی یک خائن درون دارد که جایی کنار کودک درونش زندگی میکند و برخلاف کودک درون باید جلوی ابراز وجودش را گرفت. این یعنی هر آدمی ممکن است مرتکب خیانت بشود. پس این موضوع میتواند در هر خانوادهای رخ دهد و حتما لازم نیست دلایل پیچیدهای داشته باشد. موارد زیادی وجود دارد که خیانت به سبب مسائلی ساده و پیش پا افتاده رخ داده است.
در برخورد با خیانت چه کنیم؟ ایزانلو در پاسخ به این پرسش میگوید: در برخورد با هر مشکلی باید راهحل درست را انتخاب کرد، اما گاهی ما راهحلی را برمیگزینیم که به نظر خودمان درست بوده در حالی که ممکن است هیچ کمکی به حل مشکلات نکند. در برخورد با خیانت نکته مهم این است که بدانیم خیانت همیشه از جانب طرف مقابل نیست. ممکن است رفتار من از نظر خود و اطرافیان بیتعهدی نباشد، اما از نظر همسرم بیتعهدی و تاحدی خیانت باشد. گاهی اوقات خواسته یا ناخواسته ما وارد رابطهای میشویم که از نظر خودمان یک رابطه معمول کاری یا ارتباط صرفا دوستانه است، اما از نظر همسرمان خیانت است. در چنین مواردی قطع این ارتباط تصدیق نظر همسر و ادامه آن مداومت بر خیانت محسوب میشود. بهترین راه این است که زوجین با یکدیگر حرف بزنند و خطوط قرمز و چارچوب زندگیشان را مشخص کنند. زوجین عموما با ذهنیت قبلی و اصول تربیتی خانواده خود به زندگی یکدیگر وارد میشوند و بیآن که در این باره با هم گفتوگو کنند، توقع دارند طرف مقابلشان به اصول آنها عمل و ذهنیت آنان را پیشبینی کند بنابراین، فردی که خیانت دیده یا گمان میکند خیانت دیده است، باید مستقیما با همسر خود گفتوگو و مواضع خود را بهطور جدی مشخص کند.
ایزانلو دلیل پیچیدگی مقوله خیانت و عمق جراحت آن را در اعتماد تخریبشده میداند. او معتقد است: اعتماد از آن مقولههایی است که یکباره خراب و بهتدریج ترمیم میشود. خیانت، درد دارد و وقتی کسی از سوی همسرش مورد خیانت واقع میشود، به طور ناخودآگاه به دنبال عیوب و نقایص جسمی و روحی در خودش میگردد به همین دلیل اولین چیزی که در فرد خیانتدیده آسیب جدی میبیند عزتنفس اوست.
در برخی موارد فرد خیانتکار، بارها خیانتش را تکرار میکند و هر بار با عذرخواهی و واسطهتراشی و گاهی هم سادهتر از این حرفها دوباره به زندگی مشترکش باز میگردد، در ظاهر این زندگی مشکلی وجود ندارد، اما در عمق آن یک طرف در حال فرسودگی مکرر است. ایزانلو درباره تکرارشدن خیانت میگوید: معمولا یک فرد خائن زمانی به رفتار خود ادامه میدهد که کانون خانواده از سوی همسرش حفظ شود، بنابراین او بهای واقعی این خیانت را نمیپردازد و با خیال راحت این کارش را تکرار میکند. در هر خانوادهای احتمال لغزشهای عاطفی وجود دارد، ولی اصرار به ادامه آن در رابطه زناشویی قابل قبول نیست. با انتخاب راهکارهای درست و مشاورههای کاربردی نباید اجازه داد فرصت خیانتهای دیگر برای همسر خائن ایجاد شود، چرا که تکرار این مساله در نهایت ایجاد خانوادهای متشنج، مضطرب، افسرده و بیاعتماد را در پی دارد. گاهی مادر خانواده به امید اصلاح همسر و حفظ زندگی این وضع را تحمل میکند در حالی که در چنین فضایی فرزندان نیز دچار مشکلات عدیدهای خواهند شد. تنفر از پدر، بیاعتمادی یا حتی الگوبرداری از او حاصل تحمل این فضا و نادیده گرفتن این مساله است.
در مقابل این سهلگیری افراطی گاه با خانوادههایی مواجه میشویم که چارچوبهای تنگ و محدودی را برای همسران خود تعریف کردهاند. ایزانلو درباره این افراطیگری میگوید: در منازلی با مقررات شدید و محدودیت زیاد ممکن است خستگی رخ دهد. همسر محدودکننده، خستهکننده میشود و فضای این ارتباط یک طرف را دچار خفگی میکند. این در حالی است که فرصت دادن به همسر برای این که بتواند خودش را در مهمانیهای خانوادگی ابراز کند، بشدت کمککننده خواهد بود. برای خیلی از آدمها همینقدر خود ابرازگری کافی است که دست به ارتباطهای پنهانی نزنند. ضمن این که وقتی تمام دغدغه یک طرف، کنترل کردن طرف دیگر باشد، این نگرانی همیشگی به طور قطع سلامت روان را به خطر میاندازد. در زندگی مشترک هر دو طرف باید یک حریم شخصی تعریف شدهای داشته باشند و بتوانند به رشدهای فردی خود برسند.
این مشاور خانواده تاکید می کند که در چنین مواردی، بهتر است خانوادهها را درگیر مسائل نکنید هر کس از زاویه خودش از این اتفاق برداشت میکند و دخالتهای دیگران میتواند مشکلات بیشتری درپی داشته باشد. بهتر است این زوج از یک زوج درمانگر برای اصلاح رابطهشان کمک بگیرند.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
دکتر کاظم فروتن، رئیس کلینیک سلامت خانواده در خصوص افزایش طلاق در زوجهای جوان میگوید: ما نباید به آمارهایی که توسط مراکز رسمی در باره رشد طلاق ارایه میشود بسنده کنیم، زیرا همسرانی را میبینیم که به دلیل معذوریت خانوادگی، اعتبار اجتماعی و حفظ وجهه خود ترجیح میدهند تنها زیر یک سقف با هم همخانه باشند. این افراد در آمار طلاق ثبت نمیشوند، اما وجود دارند. در واقع میزان طلاق عاطفی در جامعه نیز قابل تأمل است.
نیمی از طلاقها در ۵ سال اول رخ میدهد
دکتر فروتن با اشاره به اینکه بنا بر آمارهای موجود بیش از ۵۰ درصد طلاقهای امروزی در ۵ سال اول زندگی مشترک رخ میدهد، میافزاید: همانگونه که شرایط زندگیهای خانوادگی با گذشته متفاوت است، دلایل طلاقها نیز تغییر کرده است. چنان که یکی از دلایل طلاق در جامعه امروزی بیتوجهی به نظر و تجربه بزرگترها و حتی دیدگاههای مشاوران است. در حالی که یک دختر و پسر امروزی که از شرایط مطلوب اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی و اقتصادی برخوردار هستند و از هر لحاظ هم تأیید میشوند، میتوانند به عنوان همکلاسی و همکار و یا خویشاوند روابط مناسبی داشته باشند، اما تا چه حد میتوان تضمین کرد این افراد به عنوان همسر در کنار هم شادکام و موفق باشند؟ این مساله را باید مشاوران پیش از ازدواج با بررسیها و آزمونهای خود مشخص کنند.
اول ازدواج بعد عاشقی
به گفته این مشاوره خانواده، باید روند منطقی و معقول انتخاب همسر توسط افراد طی شود. نخستین مرحله انتخاب همسر باید به دل نشستن طرف مقابل باشد. سپس تحقیق و بعد ازدواج و درخاتمه عاشق شدن. اما گاه افراد این روند را تغییر میدهند و پیش از شناخت و تحقیق ادعای دلبستگی دارند، چنانکه دیگر امکان شناخت فراهم نمیشود و یا بسیار سطحی است؛ از این رو بدون هیچ پیش آگاهی از واقعیتهای ازدواج به خانه بخت میروند. بسیاری از طلاقهای ما از انتخابها در ازدواجها آغاز میشود. ازدواج در ذات خود مطلوب است، اما وقتی در این انتخاب، هم سنخ بودن افراد مورد غفلت قرار بگیرد، تأثیر منفی دارد.
ما چقدر مناسب هم هستیم؟
دکتر فروتن ادامه میدهد: مورد دیگر که در ازدواج جوانان به روشنی دیده میشود، این است که همه جوانها میخواهند طرف مقابل آنها بهترین باشد. تاکید بر بهترینها قابل تأمل است، اما باید پذیرفت بهترین و مطلوبترین همسر وجود خارجی ندارد! زیرا هر فردی نقاط ضعف و قوتی دارد و فردی که عالی باشد را نمیتوان یافت. بنابراین پیش از توجه به طرف مقابل و شرایط او باید از خودمان بپرسیم ما خودمان تا چه حد شرایط یک همسر شایسته و دلخواه را داریم؟ توانمندیهای ما برای تشکیل یک زندگی مشترک موفق تا چه حد مناسب است؟ این تفکر منطقی درباره ازدواج است، درحالی که بسیاری از افراد سعی میکنند در زندگی مشترک، طرف مقابل را تغییر دهند.
آگاهی؛ شاه کلید موفقیت
شهلا حدادی کارشناس روانشناسی نیز بر آگاهی، به عنوان شاه کلید زندگی موفق همسری تاکید میکند و میگوید: هر رفتاری که ما انجام میدهیم به دنبال آن هستیم که نیازهایمان را بر آورده کنیم. به باور روانشناسان بخصوص در حوزه «واقعیت درمانی» مهمترین نیازهای بشری عبارت است از نیاز به بقا، عشق و تعلق خاطر، تامین استقلال و آزادی، نیاز به خودشکوفایی و رشد و تایید و تحسین. در ذهن ما نیز فضایی است که شرایط را مقایسه میکند، یعنی ما آنچه را که میخواهیم با آنچه به دست میآوریم مقایسه کرده و در صورت اینکه نزدیک به هم باشند و توازنی حاکم باشد احساس رضایت میکنیم و هرقدر این توازن به هم بخورد، ناکامی در ما تشدید میشود. در ازدواج هم چنین است.
افراد برای تامین نیازهای خود از رفتاری به عنوان ازدواج بهرهمند میشوند، اما از آنجا که آگاهی کافی برای بروز رفتارهای مناسب و ارتباط سازنده ندارند، دچار ناکامی میشوند. اینجاست که واکنش دیگری به عنوان «رغبت به طلاق» شکل میگیرد.
همسران به نیازهای هم توجه کنند
وی اضافه میکند: هرقدر آگاهی بیشتر باشد، توانمندیها بیشتر میشود، اما آگاهی افراد در جامعه بخصوص ازدواج بسیار اندک است. حتی بیشتر افراد نسبت به نیازهای خود آگاهی کافی ندارند. بدین ترتیب حتی اگر طلاق بگیرند در ازدواجهای دیگر خود نیز موفق نمیشوند، زیرا چالش عمده که ضعف آگاهی بوده رفع نشده و تنها به پاک کردن صورت مساله اکتفا شده است.
دکتر فروتن نیز با تأکید بر عنصر دانایی و توانایی در ازدواج موفق میگوید: وقتی افراد بخصوص زنها برای دوام ازدواج سراغ تعیین مهریههای سنگین میروند پیامش این است که ما میدانیم ممکن است در ازدواج شکست بخوریم پس نیاز به پشتوانه داریم. بنابراین به جای تأکید بر شناخت بر مهریه بالا تکیه کردیم. درحالی که اگر بدون تحقیق و شناخت مؤثر ازدواج صورت بگیرد و به شکست بینجامد آیا مهریه ۱۰۰ میلیون سکهای را اگر در ترازویی در برابر بدبختی و گرفتاری قراردهیم، ارزش دارد و ما خوشبخت میشویم؟!
نقش ماهواره در فروپاشی خانوادهها
دکتر فروتن میافزاید: از دیگر دلایل عمده طلاقها، ناآشنایی و نبود شناخت از نیازها و ویژگیهای طرف مقابل است. در حالی که زن و مرد جهان متفاوتی دارند. بنابراین باید سعی کنند جهان خود را به یکدیگر نزدیک کنند.
این مشاور خانواده ادامه میدهد: یکی از دلایل مؤثر در فروپاشی خانوادهها ماهواره است؛ زیرا در برنامههای آن حریمها شکسته میشود و رفتارهای ناپسند و سخیف به عنوان ارزش نشان داده میشود. مساله دیگر که به بانوان تاکید میکنم اینکه در روابط و برنامههای خود تفاوت بین زن و مرد را جدی بگیرند، زیرا شیوه ارتباطی این دو جنس با یکدیگر متفاوت است، چنانکه اغلب زنان با گوش خود عاشق میشوند و مردان با چشم خود. بدین ترتیب وقتی زنان با همسر خود ماهواره تماشا میکنند نمیدانند این تصویر واحد تأثیر متفاوتی برآنها خواهد داشت که میتواند بر زندگی آنها اثر مخرب داشته باشد.
دکتر فروتن تاکید میکند: به باور من مسایل اقتصادی و دخالت اطرافیان نمیتواند زندگی دو همسر را که دلداده هم هستند تباه کند. زمانی یک ازدواج به بن بست میرسد که همسران ازچالشهای ناچیز غافل شوند و مدیریت نداشته باشند. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم خانواده طرفین نقشی در روابط همسران نداشته باشند، اما باید این نقشها و جایگاهها مشخص و مدیریت شود.
طلاقهای نابجا و بجا
براساس تحقیقات حوزه پیشگیری از طلاق، در صورت مشاوره و حمایت از همسران، ۹۰ درصد طلاقها اتفاق نمیافتد.
دکتر فروتن با اشاره به نقش والدین در شکست ازدواجها میگوید: تردیدی نیست که امروز قبح طلاق شکسته شده است، اما والدین نیز دراین زمینه بیتاثیر نیستند، زیرا بسیاری از آنها دانش وکفایت عروس و داماد داری ندارند. زیرا ممکن است در هر زندگی اختلاف سلیقه و برخورد وجود داشته باشد، اما قابل رفع است. در حالی که برخی والدین با بروز ناسازگاری در همسران جوان بر طلاق آنها تاکید میکنند. آنها به تنها چیزی که نمیاندیشند زندگی فرزندشان پس از طلاق است. آنها براحتی میگویند: خدا را شکر که راحت شدی! اما نمیدانند عمر این راحتی بسیار کوتاه است و بعد از طلاق هر دو طرف فشار شدید روانی و عاطفی را تجربه خواهند کرد.
وی ادامه میدهد: اگر مشاوره پیش از ازدواج «لازم» است، مشاوره در روند ازدواج و زندگی مشترک را «واجب» میدانم، زیرا مشکلاتی وجود دارد که اغلب نادیده میگیریم، ولی اهمیت بسزایی در دوام و سلامت زندگی ما دارد. بنابراین اگر به توصیه مشاوران، ادامه زندگی مشترک مناسب نبود، باید طلاق را انتخاب کرد. (محبوبه علیپور/قدس آنلاین)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
116
۱-عدم هماهنگی هدفها
در ابتدای زندگی مشترک اکثر زوجهای جوان در مورد اهداف زندگیشان با هم تفاهم دارند و اهداف به نسبت مشابهی دارند؛ اما در برخی از موارد و به مرور زمان نظر یکی از زوجین تغییر میکند و کم کم دو نفر از نظر هدفی که دارند از هم فاصله میگیرند. مثلا دو نفر در ابتدای زندگی توافق کردهاند که صاحب فرزند نشوند ولی بعد از مدتی یکی از آنها نظرش عوض میشود و تصمیم میگیرد که بچه دار شود. در چنین مواردی جنگ و جدالها و جر و بحثها زیاد میشود.
این عدم توافق خود به خود بر سایر زمینههای زندگی مشترک تاثیر منفی میگذارد و دونفر را از هم دور میکند.
۲-نداشتن سرگرمی مشترک
ادامه زندگی با کسی که نمیتوانید با او ساعات خوشی را سپری کنید بسیار سخت است. اگر دو نفر احساس کنند که با هم ساعات خوشی را نمیگذرانند و سرگرمیهایشان به کلی با هم تفاوت دارد و نمیتوانند گاهی با هم خوش باشند باید بدانند که به احتمال زیاد به پایان زندگی مشترک نزدیک میشوند.
۳-کاهش گذشت
اگر احساس میکنید که دیگر توانایی بخشیدن اشتباهات همسرتان را ندارید کمی بیشتر در مورد رابطهتان فکر کنید. شاید طرف مقابل دیگر برای شما آنقدر ارزش ندارد که به خاطرش اشتباهاتش را ببخشید.
۴-جذاب نبودن
وقتی یکی از زوجین احساس میکند که همسرش برای او دیگر جذابیتی ندارد باید بداند که این یکی از نشانههای پایان زندگی زناشویی است.
۵-رفتارهای خطرناک
حرکت به سمت کارهای زیانباری چون اعتیاد، نوشیدن الکل و قماربازی معمولا کم کم بروز میکند. تغییر شیوه زندگی افراد از سالم به ناسالم یکی از نشانههای جدایی میتواند باشد.
۶-از بین رفتن احترام
اگر در ارتباط یک زوج احترام از بین برود به احتمال زیاد علاقه هم از بین میرود و شیرازه زندگی از هم میپاشد.
۷-بیتوجهی عاطفی
اگر یکی از زوجین احساس کند که نیازهای عاطفی و روحیاش در زندگی مورد بیتوجهی قرار میگیرد این نشانه خوبی نیست و میتواند مقدمهای برای طوفان باشد. (دیلی ایت)
39
شما باید بیاموزید هنگامی که در یک رابطه عاشقانه حضور دارید ازشریک زندگیتان همچنین خانوادهاش قدر دانی کرده و در مواقعی که او نیازمند کمک است از او حمایت کنید. همچنین شما باید بیاموزید که در صورت نیاز چگونه باید سازش کنید.
در این نوشتار به ۸ گام موثر و مفید اشاره میکنیم که میتواند رابطهتان را تبدیل به یک رابطه طولانی مدت و همیشگی کند.
۱. عشق به شریک زندگیتان
عشق کلید روابط شاد و طولانی مدت است. گاهی تنها معیار زنان برای ازدواج با مرد، ثروت او است. آنها بر این باورند که ازدواج با چنین مردی بهتر از تنها بودن است. پس چنین فردی نباید انتظار رابطه موفق با همسرش را داشته باشد. شاید شریک زندگیتان را دوست ندارید و یا اینکه او نیز شما را دوست ندارد. تنها تعداد کمی از مردم میتوانند در روابطی که عاری از عشق است به مدت طولانی زندگی کنند و مطمئنا همیشه ناراضی هستند.
۲. احترام به والدین همسرتان
شما همیشه باید به پدر مادر همسرتان بدون در نظر گرفتن مشکلات، احترام بگذارید. حتی اگر آنها شما را دوست نداشته باشند. شاید پدر و مادر شما از انتخابتان راضی نباشند، اما با این وجود به شما و همسرتان احترام میگذارند. ساخت رابطه قوی و شاد بدون احترام گذاشتن به والدین یکدیگر بسیار سخت است. اگر شریک زندگی شما والدینتان را دوست ندارد، شما باید به او کمک کنید، همچنین آموزش دهید که به آنها احترام گذاشته و دوستشان داشته باشد. فقط به این دلیل که او آنها را دوست ندارد شما اجازه ندارید از والدینتان متنفر شوید.
۳. برقراری ارتباط روزانه با یکدیگر
هنگامی که در یک رابطه طولانی مدت هستید ارتباطات روزانه، فوق العاده حیاتی است. هر دو شما باید بیاموزید که به طور موثر و به صورت روزانه باید با یکدیگر در ارتباط بوده و در مورد ناراحتیهای خود به گفتوگو بنشینید. شما هرگز نمیتوانید ذهن یکدیگر را بخوانید، پس راه برقراری ارتباط و آگاهی از نیازها» گفتوگو» است. صرف نظر از اینکه شاید شما نیز بسیار پر مشغله باشید، اما باید زمان مناسبی را برای برقراری ارتباط قوی با همسرتان در نظر بگیرید.
۴. داشتن انتظارات واقع بینانه
بسیاری از ارتباطات زوجین با شکست مواجه میشود زیرا که آنها انتظارات غیر واقعی از یکدیگر دارند. هیچ انسانی کامل نیست. همه ما دارای عیوبی هستیم و گاهی مرتکب اشتباه میشوییم. شریک زندگی شما هرگز کامل نخواهد شد. هنگامی که شما و شریک زندگیتان مرتکب اشتباه میشوید، سعی کنید از آنها درس بگیرید و از ایجاد دوباره آن اشتباهات جلوگیری کنید. توقف جستوجوی عیوب شریک زندگیتان بسیار مهم و ویژه است.
۵. اعتراف به اشتباه
یکی از دلایلی که بسیاری از زوجها در روابط خود با شکست روبه رو میشوند این است که اشتباهات خود را نمیپذیرند. همان طور که در سطور بالا ذکر شد، انسانها کامل نیستند اما بسیاری از ما این نکته را نمیپذیریم. سعی نکنید به دنبال یافتن خطاهای کوچک همسرتان باشید فقط کافی است اگر اشتباهی کردهاید اعتراف کرده سپس عذرخواهی کنید. با این حال شریک زندگیتان هم باید اشتباهات خودش را بپذیرد در غیر این صورت شما قادر به ساخت رابطه طولانی مدت نخواهید بود.
۶. قدر رابطه خود را بدانید
هر دو شما باید قدر رابطه خود را بدانید و از شریک زندگیتان قدردانی کنید. نیاز نیست مدام به شریک زندگیتان بگویید که انسان شگفت انگیزی است بلکه فقط کافی است به همسرتان نشان دهید که چقدر دوستش دارید و چقدر قدردان زحماتش در رابطهتان هستید.
۷. لذت بردن از زندگی در کنار یکدیگر
یادگیری لذت بردن از زندگی در کنار یکدیگر بسیار اهمیت دارد. پرورش نگرش مثبت و قدردانی از یکدیگر بسیار مهم است. همچنین هیچگاه اجازه ندهید مشکلات مالی رابطه شما را رو به تباهی ببرد. اگر هر دو شما در مورد مسائل مالی با مشکل روبرو هستید، به دنبال یافتن برخی فعالیتهای رایگان و سرگرم کننده باشید. نباید مدام در خانه بنشینید و تلویزیون تماشا کنید، بلکه باید از فعالیتهای دونفره لذت ببرید. اینگونه عششقتان بیشتر شده و روابطه طولانی تری خواهد داشت.
۸. انجام کارها در کنار همسرتان
شما باید روزانه رابطهتان را تقویت کنید. اگر شما همسرتان را نادیده بگیرید پس نباید انتظار شکوفایی رابطهتان را داشته باشید. شاید شما برنامههای مختلفی در زندگی داشته باشید و سرتان خیلی شلوغ باشد؛ امکان این وجد دارد که شریک زندگیتان هم شما را درک میکند، اما متوجه باشید که با این کارتان میتوانید رابطهتان را خراب کنید. پس زمان بیشتری را در کنار همسرتان بگذرانید و تعدادی از کارهایتان را کنار هم انجام دهید.
ساخت رابطه قوی و شاد کار آسانی نیست، اما بسیار با ارزش است. آیا شریک زندگیتان را نادیده نمیگیرید و به او توجه میکنید؟ احترام و قدردانی از همسرتان میتواند رابطه شما را شاد و همیشگی کند.(نیکو)
784
محمد ترکمان افزود: زوجهای ناخرسند بسیاری، وقت و پول خود را صرف یافتن راهی برای احیای زندگی مشترکشان و دستیابی به تفاهم میکنند و برای رسیدن به خواستههایشان به هر گونه متخصص و حتی رمال متوسل میشوند.
وی تاکید کرد: بیشتر این راهها به بن بست میرسد؛ زیرا زوجین به دنبال راهی میگردند که شریکشان را اصلاح کنند و نه خود را؛ در حالی که در هر نوع ارتباط از هر نوع و شکلی، هر کسی میتواند صرفا خود را تغییر دهد و نه هیچ کس دیگر را.
این روانشناس اضافه کرد: همسران برای رسیدن به این هدف یعنی تغییر دادن رفتار طرف مقابل به تعدادی از رفتارهای کلیشهای رجوع میکنند که به آنها هفت عادت مخرب میگویند. این رفتارها را به آن دلیل «کلیشهای» مینامیم که تقریبا همه ما هر روز آنها را تکرار میکنیم، بدون آنکه فکر کنیم این عادت تا چه حد موجب سوءتفاهم و مشکل برای خودمان و دیگران میشوند.
وی عیبجویی یا انتقاد، سرزنش، شکایت و گلایه، نق زدن و غرغر کردن، تهدید، تنبیه و دادن حق حساب یا باج برای تحت کنترل درآوردن دیگری را هفت عادت مخرب ذکر کرد و تصریح کرد: این عادتها اگر در طولانی مدت به کار گرفته شوند، زندگی مشترک بسیاری از زوجین را از بین میبرند.
ترکمان تاکید کرد: تا زمانی که اعتقاد راسخ داریم که مشکل از طرف مقابل بوده و او مقصر است و نه خودمان، طبعا هیچ تلاشی برای تغییر خودمان انجام ندادهایم. با گذشت زمان نه تنها ناراحتی ما کم نمیشود، بلکه تشدید هم میشود. بنابراین اگر میخواهیم از زندگی بهتری بهرهمند شویم و با همسرمان تفاهم بیشتری داشته باشیم، باید تغییراتی در خود و زندگیمان بدهیم و با دقت بیشتری به رفتارهایمان توجه کنیم. تقریبا در تمامی موارد، هنگامی که دست از تغییر دادن همسرمان برمیداریم و برای تغییر خودمان تلاش میکنیم، همسرمان نیز تغییر میکند.
وی با بیان اینکه لازم است برای نیل به این هدف هفت عادت مهرورزی را جایگزین رفتارهای مخربمان کنیم، گفت: گوش سپردن، حمایت، تشویق، احترام، اعتماد، پذیرش و گفتوگوی همیشگی بر سر اختلافات هفت عدت مهرورزی است.
ترکمان اضافه کرد: هنگامی که احساس میکنیم با همسرمان روی یک مساله تفاهم نداریم یا احتمال میدهیم اختلافی پیش آید، اولین کار باید این باشد که از این هفت عادت مخرب اجتناب کنیم، زیرا این عادات ما را بیشتر از هم دور میکند و بر مشکلاتمان میافزاید. سپس به منظور رفع اختلافهایمان، یک یا چند مورد از عادات مهرورزی را به کار میبریم.
راهی نو برای تفاهم در زندگی زناشویی
وی تصریح کرد: یکی از راه حلهای مشکلات زناشویی گفتوگو با زبانی مهرورزانه است. موفقیت در ازدواج، با یادگیری شیوه گفتوگوی دونفره نسبت مستقیم دارد. موفقیت گفتوگوی زناشویی بدین بستگی دارد که طرفین در گفتوگویشان این اصل را درک کنند و به کار برند که ما فقط میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم. پس سعی نکنیم همسرمان را تغییر دهیم. بنابراین به جای استفاده از عادات مخرب باید از عادات مهرورزی استفاده کنیم.
ترکمان در پایان مطلب خود در مجله سپیده دانایی گفت: همیشه به یاد داشته باشید که ایجاد ارتباط صمیمانه و همدلانه امری بسیار حیاتی است؛ اما به محض اینکه مشکلی ایجاد شد، باید آن را با گفتوگو و مذاکره حل کرد. این راه حل شاید ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد، اما راهی است که به زندگی مشترک استوار کمک بسیاری میکند. (ایسنا)
نگران نباشید، خوشبختانه طرح هایی وجود دارد که می توانید با استفاده از آن، یک اتاق را در آن واحد هم دخترانه و هم پسرانه طراحی کنید. از طرح هایی که در اینجا برایتان آورده ایم، ایده بگیرید.
(برترینها)
توجه به این مساله ضروری است که در روابط هم مالکیت بسیار مهم است، به این معنا که اگر در رابطه خود با دیگران حد و مرزها را بشناسیم، میتوانیم درک کنیم چه کسی مالک کدام احساس، نگرش و رفتار است. به طور خاص در رابطهای مانند ازدواج لازم است هر همسری حریم خودش را تشخیص دهد و مطابق آن رفتار کند. اطاعت از حد و مرز در چنین رابطهای، مساوات برقرار کرده و رابطه دو نفر را متوازن میکند. در چنین حالتی، رابطه از بالا به پایین یا از پایین به بالا وجود نخواهد داشت و هیچ کدام نمیتوانند نقش ارباب را بازی کنند و حق ندارند هر کاری میخواهند انجام دهند و انتظار داشته باشند؛ دیگری اطاعت کند. در زندگی مشترک، اگر هر یک از زوجین یاد بگیرند حتی در استفاده از آزادی مشروع خود انعطافپذیر باشند، میتوانند توقع داشته باشند که دوستداشتنشان شکوفا و عمیق شود.
آسیبپذیری؛ حریم شخصی در زندگی مشترک
به طور معمول، یکی از موقعیتهایی که حریم شخصی افراد در آن دچار آسیب میشود، زندگی زناشویی است. بسیاری از زوجین، به دلیل ناآگاه بودن از حریم خانواده یا اهمیت ندادن به آن، زندگی مشترک را به خطر میاندازند. در ادامه به برخی از مهمترین موارد در این زمینه ـ که سعید کاوه در کتاب خود «روانشناسی حریم شخصی» به آن اشاره کرده است ـ میپردازیم.
ـ همسرانی که از رشد رفتاری، عاطفی و شخصیتی برخوردارند، مشکلآفرینی کمتری در حریم شخصی همسرشان ایجاد میکنند. یکی از ویژگیهای بارز همسران مشکلدار این است که به دلیل آن که بسیاری از مسائل در درونشان حل نشده باقی مانده، این تشخیص را ندارند که برخی رفتارهایشان برای طرف مقابل ایجاد مشکل و مزاحمت میکند و زمانی هم که با همسرشان درگیری پیدا میکنند به اشتباه خود پی نمیبرند و او را مشکل دار یا نابهنجار تصور میکنند.
ـ زندگی خانوادگی، شخصی و جزئی از حریم فرد است. در اینجا منظور، روابط و تعاملات اعضای یک خانواده بین والدین و فرزندان و برعکس است و دیگر افراد به صرف دوست خانوادگی، همسایه و همکار حق وارد شدن به این حریم را جز در موارد خاص ندارند.
ـ درآمد و هزینه یک خانواده نیز حریم شخصی آن خانواده و کاملا خصوصی است. محرمانه بودن میزان درآمد افراد بخصوص افرادی که کار تجاری دارند یا حتی افراد با درآمد متوسط یا کم باید حفظ شود و پرسش «درآمد شما چقدر است؟» از طرف همکار، دوست یا هرشخصی البته غیر از همسر، پرسش صحیحی نیست.
ـ همسران عنان و اختیار طرف مقابل را به طور کامل در دست نخواهند داشت. یکی از برداشتهای اشتباه در زندگی مشترک این است که همسر باید اختیاردار کامل زندگی باشد و هر چه میگوید طرف مقابل هم باید بدون چون و چرا بپذیرد. با توجه به ضوابط حریم شخصی، کنترل هر فرد به صورت کامل و صددرصد مفهومی ندارد و احترام به حریم همسر باعث آرامش در زندگی مشترک میشود. البته آزادی و حد و حدود دو طرف باید به صورت شفاف تعریف شود و این طور نیست که به بهانه حریم شخصی، هریک از زوجین هر کاری دلش خواست انجام دهد.
ـ روابط همسر با خانواده اش جزئی از حریم شخصی اوست. ارتباط هر یک از همسران با اعضای خانواده یا فامیل وی تا زمانی که مشکلی در حریم زندگی مشترک ایجاد نکند، حریم شخصی فرد است. بنابراین تا جایی که ممکن است، هر یک از طرفین باید سعی کنند درگیری مستقیم با اعضای خانواده اصلی یا فامیل همسر نداشته باشند و به حریم وی در این زمینه احترام بگذارند.
ناخوشایندی حد و مرز
بسیاری از زوجین در زندگی مشترک از حد و مرز و حریم داشتن خوششان نمیآید و از آن استقبال نمیکنند.این گروه از زوجین، معمولا افرادی هستند که به حد و مرز دیگران احترام نمیگذارند و این دیدگاه کودکانه را دارند که «باید بتوانم هر کاری دلم میخواهد انجام دهم.»
این اصل زندگی او را اداره میکند و تا وقتی هم رشد نکرده، نسبت به هر نوع محدودیت اعتراض و در برابر آن مقاومت میکند، چراکه مرز داشتن به او میگوید نمیتوانی هر کاری دلت خواست انجام دهی. نمیتوان گفت همه همسران مرز شکن مشکل شخصیتی دارند، اما مخالفت در برابر مرزها در زندگی زناشویی علتهای مختلفی دارد که هنری کلاود در کتاب خود «زندگی مشترک و حد و مرزهایش» مهمترین این علل را چنین برمیشمارد:
ـ فرد با داشتن حد و حدود، احساس آزار میکند. چنین فردی، داشتن هر نوع محدودیتی را غیرمنطقی، غیرمنصفانه و آزاردهنده میداند و نسبت به آن احساس خوبی ندارد. بنابراین، زمانی که همسرش از او میخواهد «نه» او را محترم بشمارد، او درک نمیکند که این حق همسر اوست بلکه احساس میکند همسرش از او تنفر دارد.
ـ بیمسئولیتی، یکی از علتهای مهم مخالفت با حد و مرز هاست. برخی همسران خود را چندان مسئول رفتارشان نمیدانند و تصور میکنند باید بتوانند هر کاری که میخواهند انجام دهند و در برابر کسی هم پاسخگو نیستند. برای مثال ممکن است مردی آدم خوبی باشد، اما به دلیل بیمسئولیتی نانآور خوبی نباشد یا دائم شغل خود را تغییر دهد.
ـ کنترل کردن همسر نیز یکی از دلایلی است که مانع میشود فرد در زندگی مشترک به حریمها احترام بگذارد. این همسران سعی میکنند همسرشان را کنترل کنند، فریب دهند و بر او مسلط شوند. به عنوان مثال، زنی که دائم و به طور ظریف، همسرش را خارج از خانه کنترل میکند تا هیچ معاشرت یا سرگرمی سالمی نداشته باشد، قادر به درک این مساله نیست که همسرش احساس، افکار و رفتار مستقل خود را دارد و همیشه تلاش میکند آزادی (البته آزادی مشروع) همسرش را نفی کند یا به حداقل برساند.
ـ گاهی هم فرد احساس میکند با پذیرفتن حد و مرز، آزادیاش به خطر میافتد و به همین دلیل، مرزها را رعایت نمیکند و با هر محدودیتی مخالف است. حد و مرز داشتن به او احساس بیچارگی و آسیبپذیری میدهد. معمولا پسرانی که در خانوادههای سختگیر بزرگ شدهاند، به همسرانی مخالف حد و مرز تبدیل میشوند.
روشهای موثر برای مرزگذاری در ارتباط
ـ قبل از هر چیز، مرز را برای خود تعریف کنید. از خودتان سوال کنید اگر قرار باشد از این پس در روابط بین فردی خود مرز داشته باشید، چگونه عمل خواهید کرد؟ برای صمیمی شدن با طرف مقابل چقدر به خودتان فرصت میدهید؟ چه مسائلی را با طرف مقابل در میان میگذارید و چه مسائلی را در میان نمیگذارید؟
ـ هرگز بر این تصور نباشید که مرزگذاری در رابطه یعنی به دیگران بیاعتماد و بد بین بوده و دائم منتظر باشید که مچ گیری کنید و افراد را به خاطر نقاط ضعف آنان کنار بگذارید.
ـ راجع به افراد شناخت پیدا کنید. صمیمیشدن با دیگران مستلزم این است که ابتدا آنها را بشناسید. چنین چیزی به این معناست که ظاهر بین نباشید و براساس ظاهر افراد قضاوت نکنید. تفکر و ارزیابی منطقی میتواند به شناخت افراد منجر شود، در صورتی که با احساسات و عواطف نمیتوان افراد را شناخت.
ـ رازدار خود باشید. اگر در زندگیتان تجاربی داشتهاید که مایل نیستید آن را با کسی در میان بگذارید، لازم است آنها را پیش خود نگه دارید. یکی از معانی مرزگذاری این است که اگر مایل نیستید رازی از شما افشا شود، آن را پیش خود نگه دارید و با کسی مطرح نکنید.
ـ روابط دوستانه خود را درجهبندی کنید. هر فردی در زندگی خود دوستان زیادی دارد که مطمئنا با همه آنها به یک اندازه صمیمی نیست. ممکن است با برخی راحتتر و با برخی دیگر ارتباط رسمی داشته باشد. جایگاه هر فرد را در نظر بگیرید و متناسب با جایگاه وی با او رفتار کنید.
ـ به دور خود دیوار نکشید. مرز بندی و حفظ حریم شخصی به این معنا نیست که دور خود دیوار بکشید و از نزدیک شدن به دیگران اجتناب کنید. یاد بگیرید به جای حصار کشیدن در روابطتان حساب شده و سنجیده عمل کنید. افراد را نسبی ببینید. نسبی دیدن یک فرد یعنی هر فردی مجموعهای است از ویژگیهای مثبت و منفی و هیچ کس صددرصد خوب یا صد در صد بد نیست.
ـ کمالگرایی را در روابطتان کنار بگذارید. مرزگذاری و داشتن معیارهای واقعبینانه برای دوستی به این معنا نیست که در ارتباط خود سختگیرانه عمل کنید و تنها کسانی را به دوستی بپذیرید که بیعیب و نقص هستند.
نکتههای طلایی
ـ ازدواج بردهداری نیست، بلکه رابطهای عاشقانه است که ریشه در آزادی دارد.
ـ به همسرتان اجازه دهید به شما نه بگوید.
ـ این اجازه را به همسرتان بدهید که روابط سالمی با همکاران، دوستان و اعضای خانواده خود داشته باشد.
ـ به بهانه دوست داشتن سعی نکنید دائم همسر خود را کنترل کنید، چرا که کنترل زیاد عشقی به دنبال نخواهد داشت و فقط موجب تنفر میشود.
ـ بین آزادی مشروع فردیتان و ارتباط عمیق با همسرتان تعادل ایجاد کنید.
ـ گاه لازم است آدمها از یکدیگر دور شوند تا به یکدیگر آسیب نرسانند.
ـ قابل اعتماد و قابل اتکا باشید و از نظر جسمی و احساسی هم وفادار بمانید.
بایدها و نبایدها در زندگی مشترک
برای این که اختیار زندگی خود را در دست داشته باشید، از همین حالا تصمیم بگیرید:
با وجود اشتباهات، نقصها و از دست دادن موقعیتها به خود احترام بگذارید و خودتان را دوست داشته باشید.
از همه بایدها که بازدارنده هستند و هیچ کاری برای زندگی، عشق سلامت و شادی شما انجام نمیدهند، چشم بپوشید.
دیگران و والدین خود را با تمام کشمکشهایی که با آنها دارید بپذیرید.
با دیگران به دور از هر گونه تحمیل رفتار ارتباط برقرار کنید.
به جای این که در جستجوی تائید دیگران باشید، در پی تائید خود باشید.
نسبت به احساسات خود هوشیار و آگاه باشید، ولی در آنها غوطهور نشوید.
صریح باشید و نیازهای واقعی خود را شفاف و روشن بیان کنید.
مسئولیت کامل احساسات خود را بر عهده بگیرید.
عشق بورزید و آن را متقابلا قبول کنید و به انزوای خود خاتمه دهید.
انتظار کامل بودن نداشته باشید. به خودتان اجازه بدهید بیازمایید و رشد کنید.
زندگی خود را توسعه دهید و در مرزهای باریک زندگی ماندگار نشوید.
به دیگران اجازه بدهید خودشان باشند و با شما مخالفت کنند.
به عنوان یک فرد از حقوقی که خداوند به شما اعطا کرده است، دفاع کنید.
رفتارهای اجباری و تکراری خود را پایان دهید.
معصومه اسدی
جامجم
1 - آنها از صمیمیت زیاد دوری می کنند
بعضی مردان برای خودداری از ایجاد رابطه نزدیک و صمیمی به خیانت متوسل می شوند. صمیمیت آنها را می ترساند ، پس آنها خود را از نامزد یا همسرشان بوسیله خیانت کردن به آنها دور می سازند. آنها نمی خواهند که هیچگاه به طور کامل متعلق به کسی باشند و از ایجاد درگیری ذهنی و عاطفی با یک نفر دوری می کنند.
2 - آنها اشتیاق زیاد به ایجاد صمیمیت دارند
از طرف دیگر درست برعکس مردان گروه اول این مردان که در این گروه جای می گیرند به دنبال صمیمیت و پر کردن نیاز عاطفی شان بیرون از رابطه ای که درگیر آن هستند می باشند. طبق گفته متخصص روابط جنسی امیلی مورس بعضی زوج ها مدتی از هم جدا می مانند و زیاد با هم رابطه ندارند و صمیمیت زیادی بینشان دیده نمی شود. آنچه اتفاق می افتد این است که مردان به دنبال راهی ساده تر برای حل این مشکل هستند؛ آنها به جای اینکه با نامزد یا همسرشان در این مورد صحبت کرده و به توافق برسند دست به خیانت می زنند.
3 - آنها در ماه عسلشان خیانت می کنند
خودتان می دانید که چطور می شود از ابتدا زیاد یکدیگر را نشناخت. اما بعد از مدتی ، خیلی مسائل راحت تر می شود. که مسئله بدی نیست.بعضی مردان به دنبال یک ماه عسل عاشقانه هستند و وقتی آن را در همسرشان پیدا نمی کنند متوسل به راهی دیگر می شوند.
4 - آنها نیاز به کنترل دارند
دکتر سالتز می گویند بعضی مردان بی وفا هستند پس باید آنها را با قدرتی بیش از معمول در رابطه کنترل کرد ، و مراقب بود تا به خیانت روی نیاورند.
5 - آنها اراده ی ضعیفی دارند
مورس می گوید بعضی مردان دارای قدرت اراده ای شعیفی هستند. آنها بسادگی درگیری یک خیانت جنسی می شوند تنها بخاطر اینکه فرصتش برایشان پیش می آید. آنقدر قدرت اراده ندارند که به آن موقعیت نه بگویند.
6 - آنها خیانت را تکرار می کنند
به گفته دکتر سالتز هر خیانتکاری کارش را دوباره تکرار می کند اما ممکن است استثنا هم وجود داشته باشد تنها اگر بعد از خیانت اولیه خود پشیمان شده و از خودشان و نیروی اراده شان مراقبت کنند تا دوباره خیانت نکنند.
7 - آنها تنوع طلبند
بعضی مردان خیانت می کنند تنها به این دلیل که زنی که با آنهاست را عاشقانه دوست دارند. مردان ادعا میکنند که تنها به این خاطر خیانت می کنند که تنوع را دوست دارند. اما دوست دارند در رابطه ای که هستند خوشحال و خوشبخت باشند. البته این بهانه مسخره ای است.
به گزارش جام جم سرا ، رابطه تان ایده آل نیست به همین دلیل چند وقتی است به این فکر می کنید، آیا ادامه دادن به این زندگی فایده ای دارد، آیا باید مسیر زندگی تان را اصلاح کنید؟ اگر هنوز نتوانسته اید تصمیم بگیرید چند توصیه برایتان داریم.
برهم زدن چیزی همیشه آسان تر از درست کردن آن است ولی مسلماً هیچوقت چون شیشه ماشین تان که شکسته، دور نمی اندازید. پول می دهید تا برایتان شیشه نو بیندازند. درمورد رابطه هم همینطور است. شما برای زندگی که در آن هستید، زمان، انرژی، احساس و قسمت های دیگر زندگی تان را هزینه کرده اید. شاید هنوز وقت آن نیست که آن را تمام کنید،پس محکم به زندگی تان بچسبید و به آن پایبند باشید. اینجا به نشانه هایی اشاره می کنیم که در این تصمیم گیری کمک تان می کند.
رابطه جنسی عالی نیست اما خوب است
اگر داشتن ارتباط جنسی کسالت بار هیچوقت بین شما و همسرتان مشکل نبوده، بهتر است با هم بمانید. اگر اینطور است شما خیلی خوش شانس بوده اید که چنین شیمی قوی ای با هم دارید. هیچکس دوست ندارد کنار کسی پیر شود که عشق بازی با او برایش خسته کننده است. اگر شما و همسرتان می توانید رابطه جنسی تان را جذاب نگه دارید، پس کنار هم بمانید.
سر چیزهای کوچک بحث می کنید
کنترل تلویزیون را دستش گرفته است و نمی گذارد برنامه موردعلاقه تان را تماشا کنید. شما برای شام سالاد درست کرده اید ولی همسرتان عاشق گوشت است. این جنگ و جدال ها به نظرتان هیچوقت تمامی ندارد و بخاطر همین می خواهید رابطه تان را تمام کنید. اگر سر باورها ارزش ها و اخلاقیات با هم جدالی ندارید، یعنی خیلی بیشتر از آنچه فکر می کرده اید با هم سازگارید. فقط باید یاد بگیرید که سر مسائل پیش پا افتاده با هم مصالحه کنید تا رابطه بهتر و شادتری داشته باشید.
بدون هم ثانیه ها برای تان کشدار می شود
وقتی کنار هم هستید آدم بهتری می شوید یا وقتی خودتان تنهایید؟ آیا همسرتان شما را به چالش می کشد؟ آیا تشویق تان می کند که بهتر شوید و پیشرفت کنید؟ آیا در این راه کمک تان می کند؟ اگر اینطور است اصلاً درست نیست رابطه تان را با او تمام کنید.
همسرتان آرزوهای شما را می داند
وقتی به همسرتان گفتید که می خواهید از کارتان بیرون بیایید و بروید استاد قنادی شوید، به جای اینکه بگوید «واقعاً چه دلیلی داره همچین کاری کنی؟»به شما گفته است، «این عالیه!» اگر کسی اینطور از آرزوها و اهداف شما حمایت می کند، نباید رابطه تان را با او تمام کنید.
خانه ای ساخته اید
اگر شما و همسرتان به سمت یک هدف مشترک برای ساختن یک خانواده، کار یا پروژه تلاش کرده اید و با هم روی آن کار کرده اید، می تواند نشانه این باشد که نباید از آن رابطه بیرون بیایید. تمام کردن رابطه تان در این زمان به این معنی است که مجبور خواهید بود بخاطر آن کار او را دوباره ببینید که این به دردسرتان می اندازد.
برای بهتر شدن رابطه تلاش می کنید
اگر همسرتان برای برآوردن نیازهای شما تلاش می کند، می تواند نشانه این باشد که نباید رابطه تان را تمام کنید. داشتن این تمایل و پشتکار برای بهتر کردن رابطه چیزی است که هر کسی ندارد. به آن توجه کنید.
دوست دارید به حرف هم گوش دهید
در زندگی مشترک تان، هر دو طرف شنوندگان خوبی هستند، حرف های همدیگر را هر چند تلخ می شنوید. نمی گذارید حرفی در دل همسرتان به غده چرکی تبدیل شود. هر چند با هم مجادله دارید اما اوقات زیادی مرهم زخم یکدیگرهستید.
تغییر را لازمه زندگی می دانید
هیچ کس کامل نیست ولی همه می توانند بهتر شوند. در یک زندگی مشترک تان هر دو نیاز به تغییر را حس می کنید. به جای اینکه بگویید اینجا خط پایان است می دانید که با کمی تغییر اوضاع بهتر می شود و برای اینکار هر دو آمادگی دارید.
به اشتباهات خود اعتراف می کنید
در زندگی مشترک تان از اعتراف به اشتباهات هراسی ندارید و به جای گرفتن حالت تدافعی، صراحتاً اشتباهات خود را می پذیرند. با کمک یکدیگر اشتباهات را تصحیح می کنید.
صریحاً نظرات خود را بیان می کنید
سوء تفاهم مشکل زندگی شما نیست چرا که با یکدیگر صریح صحبت می کنید. وقتی از همسر خود ناراضی هستید، آن را با وی درمیان می گذارید.
پشتیبان هم هستید
شما نه تنها به حرفهای همدیگر را گوش می کنید، بلکه نیازهای همسرتان را می دانید. در مسیر زندگی خیلی از روزها با پشتیبانی از یکدیگر، به آنچه نیاز داشته اید دست یافته اید، حال اگر این روزها حال زندگی تان خوب نیست بهم فرصت دهید.
منبع : تبیان