5 روش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران در همان هفته اول کار جدید؛
چگونه میتوانیم در هفته اول کاری تمام همکاران خود را تحت تاثیر قرار دهیم و یک قدم بزرگ در پیشرفت شغلی خود برداریم؟
به گزارش آلامتو و به نقل از آی بانو؛ با مهارت تمام مدارک فوقالعاده و بینقصی تهیه میکنید و رزومهایی کاملاً ابتکاری طراحی مینمائید، لباس مرتبی برای مصاحبه بر تن میکنید و رتبه اول را کسب کرده، پیشنهادات آنها را میپذیرید و سرانجام جایگاه خود را کسب میکنید…
تبریک! اکنون بخش جالب کار آغاز میگردد: بالا زدن آستینها و انجام کار واقعی. برای حفظ تاثیر باورنکردنی بر روی هم تیمیهای خود، ما از لیسا لیوایز، مبتکر تفکر فراتر از رهبری، خواستیم تا روشهایی را برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیان در هفته اول کار با ما در میان بگذارد. ۵ نکته فوقالعاده زیر را بخوانید و آماده شوید که رئیس و همکاران خود را در هفته اول کار تحت تاثیر قرار دهید.
به شما اطمینان میدهم که هفته اول کاری مملو از آموزش خواهد بود، رگباری از اطلاعات در پیش خواهد بود. کاملاً منطقی است و همانطور که میدانید، قدم میزنید و تا جایی که امکان دارد اطلاعات کسب میکنید. لیسا اینچنین شرح میدهد که، یادگیری سریع کلید تحت تاثیر قرار دادن اطرافیان در شغل جدید است، بنابراین سبک یادگیری خود را بیاموزید. نمیدانید که چگونه اطلاعات را پردازش کنید؟ از یک تست آنلاین بهره ببرید تا نتایج شنیداری، دیداری یا حرکتی را بررسی کنید. از نتایج در راستای رسیدن به هدف خود بهره ببرید.
هرچه افکارتان بیشتر در راستای اهداف شرکت باشد، بهتر است. لیسا خاطر نشان میسازد که، در طول اولین هفته بیشتر زمان شما صرف یادگیری زیرو بمها میشود، اما اگر از آنها در راستای منافع شرکت بهره نبرید، مانع از پیشرفت و ترفیع سریع شما خواهد شد. او همچنین به ما گفت که، اگرچه ایدههای شما درباره نحوه تاثیرتان در حرفه جدید فرضی است، اما باهوش باشید و از هفتههای نخست برای تحقق فرضیات خود بهره جوئید. بدین ترتیب راههای موفقیت شرکت را کشف خواهید کرد.
نهراسید که در کجا با دیگران ملاقات میکنید در آشپزخانه، در آبدارخانه یا آسانسور، لیسا پیشنهاد میکند که فقط لبخند بزنید، سلام کنید و گفتن اینکه من کارمند جدید هستم، باعث میشود تا افراد متعددی نیز خودشان را به شما معرفی کنند، بدین ترتیب نکات مهمی درباره شرکت میآموزید و در مواقع لزوم از یاری دیگران بهرهمند میشوید. دوستانه رفتار نمودن نه تنها کمک میکند تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهید، بلکه کمک میکند تا احساس راحتی بیشتری در شرکت داشته باشید.
یک یا دو هم گروهی انتخاب کنید که حتیالامکان آنها نیز جدیداً به شرکت پیوسته باشند، از توصیهها یا دیدگاههای آنها درباره موارد خاص بهرهمند شوید و از آنها نکات جدید بیاموزید. لیسا میگوید، نشان دهید که به آنها اطمینان دارید و نظراتشان ارزشمند است تا روابط دوستانهایی را پایهریزی کنید. این امر همچنان نشان میدهد که خود را وقف شغل جدید نمودهاید.
اینکه شما کارمند جدید هستید موجب نمیشود تا تصور کنید که به میز خود زنجیر شدهاید. لیسا معتقد است، به همگروهیها پیشنهاد کنید که نهار را خارج از شرکت صرف کنید، و ساعات خوشی را با آنها سپری کنید، یا با برخی همکاران والیبال بازی کنید. خروج از محیط کار اداری نه تنها جنبه جالب شخصیت شما را به همکاران نشان میدهد، بلکه موجب میشود تا یکدیگر را بهتر بشناسید.
مقایسهکردن خود با اطرافیان نتایج مثبتی ندارد؛
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ چمن همسایه همیشه سبزتر است. من هم این تجربه را داشتهام، وقت گشتن در شبکههای اجتماعی، گفتوگو با دوستان، دیدن آدمهای موفق این طرف و آن طرف. همین وقتهاست که آن احساس آرامآرام به درون ذهن میخزد که «من کمم»، به اندازه کافی انگیزه ندارم، لازم است بهتر باشم.
این طور که به نظر میرسد ما معمولا روی افرادی متمرکز میشویم که به نظر از ما موفقتر بودهاند، نه روی خودمان یا آنهایی که گرفتاری بیشتری دارند.
با خودمان فکر میکنیم، «اگر میتوانستم کاری که او میکند بکنم، پول خرید یک خانه را داشتم که بتوانم در آن راحت زندگیم را بکنم و نگرانیهایم برطرف شدهباشد.»
این عبارت از چند جهت اشکال دارد، اول از همه اینکه نگرانیهای ما هیچ وقت تمام نخواهد شد. در واقع باید گفت وقتی به سطح مشخصی از زندگی میرسید، نگرانیهایتان بیشتر خواهد شد؛ چون تلاش خواهید کرد، چیزهایی که دارید نگهدارید. اگر خانه بخرید، باید نگران تأسیسات و تعمیراتش باشید؛ اگر ازدواج کنید یا بچهدار شوید، باید نگران ایفای نقشتان نسبت به خانواده جدید باشید؛ اگر آن شغل جدید را به دست بیاورید، باید نگران درست انجام دادن و پیگیری ملزوماتش باشید.
من خودم دهسال با شیزوفرنی زندگی کردهام و پیگیری اینها آخرین چیزی است که میخواهم نگرانش باشم.
ایراد مقایسهکردن بین خودتان با بقیه این است که بقیه اصلا قرار است با شما فرق کنند. هر کس مهارتها، امیال و جاهطلبیهای متفاوتی دارد. زندگیهایشان هم متفاوت است. همانطور که زندگی شما فرصتها و سختیهای خودش را دارد، هر کس دیگری هم فرصتها و سختیهای متفاوت خودش را داشته.
مقایسهکردن خودتان با دیگران اساسا دستورالعمل فاجعه است. همیشه کسی خواهد بود که در موقعیت بهتری نسبت به شما بوده باشد یا لااقل اینطور به نظر بیاید. مهمترین مسئله، پیداکردن شادی و رضایت در تلاشهای خودتان است.
به جای اینکه بابت چیزهایی که نیستید خودتان را ملامت کنید، به چیزی که هستید فکر کنید. قدمی به عقب بردارید و کمی زندگیتان را نگاه کنید. احتمالا شما هم سهمی از موفقیت و رشد شخصی در مقابل سختیها و موانع داشتهاید. عادی و بدیهی فرضکردن این نقاط مثبت خیلی راحت است، اما احتمال زیادی هست که شما به نوعی برای اطرافیانتان الهامبخش باشید. به جای اینکه بابت چیزهایی که نیستید خودتان را ملامت کنید، به چیزی که هستید و چیزی که بدست آوردهاید فکر کنید.
اگر میخواهید برای بیشتر از این تلاش کنید، به دنبال رشد شخصی و پذیرش زندگیتان باشید. کمبود پول را با شفقت و قدرشناسی جبران کنید. رفاقت و نوعدوستی را ثروتهای خود کنید.
جام جم سرا:
افراد در مراحل مختلف زندگیشان با آشنایان یا دوستانی سر و کار خواهند داشت که بعضی رفتارهای آنها برایشان آزاردهنده خواهد بود. به طور مثال، همین طور که این مخاطب گرامی اشاره کرده است از زیاد صحبت کردن همکارش کلافه شده است و به آن اعتراض دارد ولی نمیتواند آن را بیان کند؛ بنابراین این طبیعی است که از رفتارهای دیگران ناراحت شویم ولی باید بتوانیم اعتراض یا حداقل ناراحتیمان را به آنها منتقل کنیم.
استفاده از ۳ سبک رفتاری
افراد برای اعتراض به رفتارهای دیگران که برایشان آزاردهنده است، به طور ناخودآگاه ۳ نوع واکنش از خود بروز میدهند که هر کدام از آنها یک سبک رفتاری است. در ادامه در این باره بیشتر توضیح میدهیم:
سبک منفعلانه: بعضی افراد در برابر رفتارهای آزاردهنده نزدیکانشان، سبک منفعلانه را بر میگزینند. چنین افرادی در برابر هر رفتار آزاردهندهای از دیگران، هیچ واکنشی از خودشان نشان نمیدهند. چنین عکس العملی باعث میشود که طرف مقابلشان هیچگاه به این نکته پی نبرد که آنها از این رفتار ناراضی هستند. بنابراین در سبک منفعلانه، طرف مقابل به رفتارش ادامه خواهد داد و تغییری نخواهد کرد.
سبک پرخاشگرانه: گاهی افراد در برابر رفتارهای دیگران، با پرخاشگری و دعوا واکنش منفی نشان میدهند. در چنین حالتی، معمولا طرف مقابل هم با پرخاشگری برخورد میکند و در نتیجه تعاملات آنها قطع خواهد شد. البته ممکن است در این پرخاشگریها، دشمنیهایی ایجاد شود و دیگر هیچگاه مشکلات بین دو طرف رفع نشود. همچنین باید توجه کرد که در صورت پرخاشگری و داد و فریاد کردن، طرف مقابل شنونده خوبی نخواهد بود، بنابراین این سبک به هیچ وجه توصیه نمیشود.
سبک مقتدرانه: در این سبک، افراد عواطف و احساسات خودشان را به صورت محترمانه به طرف مقابل منتقل و ابراز میکنند. این سبک بسیار مناسب است و همه میتوانند از آن استفاده کنند و با ژست خاصی مثلا با حالت چهرهشان به طرف مقابل این مفهوم را برسانند که از رفتار آزاردهنده وی خسته شدهاند.
حتما لازم نیست این موضوع را به زبان آورد به عنوان مثال گاهی گرفتن ژستهایی که نشان بدهد، رفتار طرف مقابل اجازه نمیدهد تا ما تمرکز کنیم و کارمان را انجام دهیم به وی میفهماند که صحبتهای مداومش تمرکز ما را به هم میزند. طرف مقابل هم معمولا در چنین برخوردهای مودبانهای، واکنش مثبت نشان میدهد و بدون اینکه به او بیاحترامی شده باشد، رفتارش را تغییر میدهد.
آشنایی با مهارت قاطعیت
همان طور که خواندید برای برخورد با دوستان یا آشنایانی که رفتارهای آزاردهنده دارند، سبک مقتدرانه بهترین راه حل است اما بعضی افراد هم هستند که به طور کلی در بیان نظراتشان مشکل دارند. بعضی رفتارهای دیگران با اینکه آزار دهنده نیست اما اشتباه است ولی باز هم بعضی افراد نمیتوانند نظر مخالفشان را به آنها بگویند. به طور مثال شاید نتوانید در یک جمع دوستانه که افراد در حال برنامه ریزی برای سفری مشترک هستند، نظر مخالف خود را بیان کنید. اگر هم مطرح کنید توانایی به کرسی نشاندن حرف منطقیتان را ندارید. قاطعیت داشتن یک مهارت است که بعضی افراد نمیتوانند به درستی از آن بهره ببرند. با این مهارت فرد میتواند صادقانه احساسات خود را بیان کند. اگر فکر میکنید با اظهار نظر کردن در جمع یا در رابطه با نزدیکان مشکل دارید، نگران نباشید چون قاطعیت یک مهارت است و میتوان با راهکارهایی که در ادامه خواهید خواند، آن را تقویت کرد.
*در قدم اول فراموش نکنید که هر فردی سلیقه و علاقه خاص خود را دارد که البته قابل احترام است. به طور مثال اگر شما از رنگ قرمز خوشتان میآید اما همسرتان این رنگ را دوست ندارد، این مسئله تنها یک اختلاف سلیقهای است و درست و نادرست درباره آن معنا ندارد. البته واضح است که شما باید در عین حال که به سلیقه دیگران احترام میگذارید، به سلیقه خود هم پایبند باشید. اگر از یک غذای خاص خوشتان میآید، این نظر و سلیقه شماست، نگذارید دیگران سلیقه شما را زیر سوال ببرند. با این حال رعایت اعتدال و تبعیت از نظر جمع درباره مسائل سلیقهای بهترین راه حل است.
*سعی کنید کلمه «من» را کنار بگذارید. نشان دهید تنها به خودتان فکر نمیکنید. در جملاتتان تاکید را روی هدف و منطق ماجرا بگذارید تا نشان دهید نظرتان خودخواهانه نیست و به فکر جمع هم هستید.
*توقع نداشته باشید تمام جمع مطابق نظر شما رفتار کنند. برای نظرهایتان دلیل بیاورید. اگر گفتههای شما به ضرر کسی تمام شد که مقابلتان نشسته است، سعی کنید با او همدلی کنید؛ برای مثال اگر نمیخواهید با همسرتان به سینما بروید اول به طور قاطع بگویید: «من، دوست ندارم بیایم» بعد از آن دلیل واقعی بیاورید و به طور مثال بگویید: «چون باید به پدرم که بیمار است، سر بزنم» و در آخر هم با همسرتان همدلی کنید و بگویید: «میدانم که شما دوست دارید امروز به سینما بروید و من از این بابت معذرت میخواهم. مطمئن باشید در اولین فرصت به سینما خواهیم رفت».
*اگر در نشان دادن قاطعیت در رفتارهایتان دقت نکنید، ممکن است به پرخاشگری تعبیر شود اما این دو تفاوت اساسی با هم دارند. کسی که قاطع است مورد احترام دیگران است و با اعتماد به نفسی که دارد میتواند حرف خود را بزند و حق خود را بدون ضایع کردن حق دیگران بگیرد اما انسان پرخاشگر به دیگران توجهی ندارد و فقط به خودش فکر میکند. شاید فرد با پرخاشگری بتواند نظر خود را به کرسی بنشاند اما دیگران را ناراحت میکند و تاثیر بدی بر دیگران میگذارد. بنابراین یک قدم مهم در مسیر داشتن قاطعیت و نظر دادن درست این است که احترام خود و دیگران را حفظ کنید.
*اگر با کسی مشکل دارید پیش از شروع بحث سعی کنید آن را فراموش کنید. عصبانی بودن و نشان دادن آن شما را غیر منطقی نشان خواهد داد و نظرات شما در این صورت قابل استناد نخواهد بود. یادتان باشد به هیچ وجه کسی را در جمع تحقیر نکنید. حرفی که طرف مقابل شما میزند، حتی اگر نادرست و غیرمنطقی باشد باید با آرامش درباره آن حرف بزنید و قانعش کنید.
* دیگران را قضاوت نکنید و از بحث خارج نشوید. سعی کنید تمرکزتان را روی همان موضوعی که درباره آن صحبت میشود، بگذارید. از این شاخه به آن شاخه پریدن در بحث، باعث میشود به نتیجه مطلوب نرسید.
*دنبال برد و باخت نباشید. قرار نیست کسی در نهایت برنده شود. شما باید تنها به دنبال حقوق منطقی خود باشید و چه بسا حق با شما نباشد.
*هیچگاه دستور ندهید و نظرتان را با احترام بیان کنید. به جای استفاده از عباراتی مثل «باید»، «من میگویم» یا «من میخواهم»، از جملاتی مثل «خوشحال میشوم اگر...»، «لطف میکنید اگر...» و... استفاده کنید. (محمدرضا نوربخش - کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
جام جم سرا:
شنونده را هم بازی دهید
هنگام حرف زدن با دیگران، انگار چند کتاب و مقاله را در مورد یک موضوع زیر و رو کردهاید و مثل یک سخنران خبره به دیگران نتیجه حفظیاتتان را انتقال میدهید؟ اما گویندههای موفق هرگز از چنین راهی نمیروند. آنها طوری در جمع صحبت میکنند که انگار تک تک مخاطبانشان را به جریان یک گفتگوی دو سویه وارد کردهاند. اگر میخواهید نبض گفتگو را به دست بگیرید تک تک مخاطبهایتان باید تصور کنند واکنشهایشان برای گوینده مهم است و میتواند در مسیر گفتگو هم تاثیر بگذارد. پس نقش یک سخنران پرمدعا را بازی نکنید و شنوندهتان را هم به این بازی راه دهید.
داستان خودتان را بگویید
میخواهید فرد مقابلتان را قانع کنید و او را از اشتباهی که میخواهد انجام دهد منصرف کنید؟ پس معجزه داستانهای شخصی را فراموش نکنید. میتوانید قبل از بیان جان کلام، خاطرهای را تعریف کنید و با کمک اتفاقی که برایتان افتاده، درک حرفهایتان را آسانتر کنید (اما مواظب باشید خاطره خود را کش ندهید و طولانی نکنید). مخاطب شما باید بفهمد که چند جمله بیمعنای حفظ شده را نمیشنود بلکه پای صحبتهایی نشسته که الگوی واقعی شما برای زندگی کردن است؛ الگویی که از زندگی او هم چندان فاصلهای ندارد و میتواند برایش راهگشا باشد.
به جاده خاکی نزنید
از این شاخه به آن شاخه نپرید. قرار نیست با چند جمله تمام مشکلات جهان را حل کنید. پس قبل از شروع کردن، موضوع دقیق صحبتهایتان را مشخص کنید و در جریان گفتگو به آن وفادار باشید. البته در جریان گفتگو مراقب کسانی که میخواهند با منحرف کردن شما از بحث اصلی به مقصودشان برسند باشید و نگذارید با هیچ حیلهای دلیل اصلی این بحث فراموش شود و حرفهایتان به مسیر دیگری وارد شود. هر جا احساس کردید بحث از مسیر دلخواهتان خارج میشود، یک نفس عمیق بکشید، بگویید «به هر حال...» و موضوع اصلی را ادامه دهید.
سورمهای بپوشید!
شاید باورتان نشود اما رضایت شما از ظاهرتان میتواند خطر مقلوب شدنتان در بحث را بسیار پایین بیاورد؛ پس لباسی آراسته و متناسب با موقعیتی که به آن وارد میشوید بپوشید و احساس خوشایند دیده شدن را در خود تقویت کنید. محققان میگویند رنگ لباسهای شما هم میتواند نقش مهمی را در پیروزیتان در گفتگوها بازی کند. از نظر آنها رنگ سورمهای میتواند اعتماد به نفس آدمها را بالا ببرد. پس از معجزه این رنگ کمک بگیرید و با پیراهن یا شال سورمهای وارد بحث شوید.
نشان دهید که گوشهایتان را نگرفتهاید
برای به کرسی نشاندن حرفتان، تنها نباید یک گوینده خوب باشید. اگر شنونده خوبی نباشید، حتی حنجره خوش صدا و ظاهر آراسته و با خبر بودن از راز و رمز درست حرف زدن هم نمیتواند شما را به نتیجه دلخواهتان برساند. پس هنگام گفتگو، معجزه سکوت کردن را فراموش نکنید و با فاصله انداختن میان جملاتتان به شنونده هم اجازه حرف زدن و پاسخ دادن بدهید. اگر شنونده خوبی باشید، میتوانید در میان جملههای فرد مقابل، عبارتی را برای شروع دوباره بحثتان پیدا کنید و به او نشان دهید که معنای کلامش را فهمیدهاید.
واقعیت را پنهان نکنید
حتی در گفتن خاطرات شخصی هم از نیازها و موقعیت مخاطبتان فاصله نگیرید. به او ثابت کنید که یکی مثل خودش هستید و حتی اشتباهاتتان از جنس اشتباهات او بوده. اگر مخاطب تصور کند دردش را نمیفهمید از شما فاصله میگیرد. پس از موفقیتها و شکستهای خودتان برایشان بگویید و توصیح دهید که چطور با چنین مشکلی گلاویز شدید و از میدان مبارزه پیروز بیرون آمدید. اگر در این راه شکستی را تجربه کردهاید و چیزی را از دست دادهاید، دانستنش را از شنونده دریغ نکنید.
عسل بخورید!
برای اینکه در بحثهای هر روزه که در خانه، محیط کار یا خیابان درگیرشان میشوید جا نمانید، باید صدای خوش آهنگ و نافذ داشته باشید. پس برای شروع هر صبح یک لیوان آب ولرم را با عسل مخلوط و نوش جان کنید. این شربت را آرام آرام بنوشید تا گرفتگی و خش صدایتان از بین برود. گذشته از این، قید خوردن شکلاتهای کاکائویی که به صدایتان آسیب میزنند را هم بزنید.
بولدوزر نباشید
اگر از رفتار کسی رنجیدهاید و میخواهید از او انتقاد کنید، مراقب جمله بندیهایتان باشید. برای اینکه نقشه ما به تغییر رفتار او منجر شود، در جریان این گفتگو، هرگز نباید خود شخص و شخصیتش را زیر سوال ببرید بلکه روی یک رفتار خاصش تمرکز کنید و تنها از آن رفتار انتقاد کنید. گذشته از این باید با ظرافت به فرد مقابلتان نشان دهید که هنوز هم برایتان دوست داشتنی یا قابل احترام هست و تنها مشکل میان شما یک یا چندن رفتار بخصوص است. اگر موضوع این انتقاد نبردن زبالههای خانه در ساعت ۹ شب است، به همسرتان نگویید: تو تنبلی، تو همیشه... تو آن روز هم... بلکه فورا سر اصل مطلب بروید و تنها از اینکه زبالهها را نبرده و این کار باعث بو گرفتن آشپزخانه شده انتقاد کنید.
قضاوت نکنید، حستان را بگویید
درست است که در بیان نظراتتان باید قاطع باشید اما وقتی پای انتقاد به میان میآید، قاطعانه و حق به جانب صحبت کردن کمکی به شما نمیکند. پس جملهتان را با عبارت من احساس میکنم... شروع کنید و بعد هم دلیل داشتن احساس ناخوشایندتان را توضیح دهید. چطور است برای تاثیرگذاری بیشتر و دور شدن از سوءتفاهمها انتقادهایتان را اینطور مطرح کنید وقتی تو این رفتار را انجام میدهی، من این احساس را پیدا میکنم. و بعد به شنونده فرصت حرف زدن بدهید و به او نشان دهید که آماده برطرف شدن سوءتفاهمها هستید.
صاف بایستید و لبخند بزنید
حتی اگر احساس میکنید حقتان را از شما گرفتهاند، با نگاهی پر از التماس دنبال حقتان نگردید و حتی اگر تصور میکنید در موضع قدرت قرار دارید، با چشمهایی مغرور و بیاحساس به مخاطبتان خیره نشوید. به او این تصور را القا کنید که در موضعی برابر با شما قرار دارد و در جریان یک بده بستان دو طرفه و در این موقعیت خاص، نه از شما بالاتر است و نه پایینتر. کافی است با صدایی آرام و لبخندی دوستانه بحثتان را شروع کنید و در جریان بحث هم این دو جزء مهم گفتگوهای موفق را فراموش نکنید.
ادا در نیاورید
پیچیده حرف نزنید و مطالب را نپیچانید. اگر میخواهید حرفتان به دل مخاطب بنشیند و رویش اثر بگذارید، باید از سادهترین کلمات کمک بگیرید و جملات قلنبه سلنبه را کنار بگذارید. یادتان نرود با که طرف هستید و مراقب درکی که او از جملاتتان دارد باشید. وگرنه در نظرش به یک گوینده پر فیس و افاده تبدیل میشوید و او را از ادامه گفتگو منصرف میکنید.
قصه حسین کرد نگویید
میخواهید حرفتان را به کرسی بنشانید و حقتان را بگیرید؟ پس واضح و شفاف صحبت کنید و گفتن مقدمههای طولانی را فراموش کنید. اگر جملاتتان را درست ادا کنید و کلماتتان را نخورید، ۵۰ درصد راه را رفتهاید. کسی که مقابلتان ایستاده باید در همان چند جمله اول، بداند که این گفتگو در چه موردی است و در چه مسیری قرار است ادامه داشته باشد؛ پس تکلیفش را زود روشن کنید.
چشم در چشم شوید
زبان بدن معجزه میکند اما قرار نیست برای تاثیر گذاشتن بر کسی در چشم او خیره شوید بلکه تنها باید با او تماس چشمی برقرار کیند. از طرف دیگر برای آنکه با استفاده درست زبان بدن در این گفتگو موفق شوید، مراقب باشید شیوه تنفستان دیگران را آزار ندهد. ابتداییترین اصل خوب حرف زدن، تنفس درست است. پس آرام باشید و دم را از بینی بگیرید و از راه دهان بازدم را بیرون بفرستید.
از گاف دادن نترسید
وقتی میخواهید جدی حرف بزنید، گاف میدهید و با ناامیدی بحث را رها میکنید؟ باور کنید هر آدمی تپق میزند اما قدم بعد از گاف دادن، عذرخواهی است. پس از شنوندهتان پوزش بخواهید و جمله یا کلمه اشتباهتان را اصلاح کنید. تصور نکنید دیگران متوجه اشتباهات کوچک شما نمیشوند. آنها متوجه این خطاها میشوند و اگر تلاش شما برای اصلاح کردنشان را نبینند، حرفهایتان را جدی نمیگیرند.
با هم بخندید
از اشتباهاتی که دیگران را به خنده میاندازد نترسید و از خنده آنها عصبانی نشوید. میتوانید با تپقهای خنده دارتان شما هم با جمع لبخند به لب همراه شوید اما نباید اجازه دهید که این تپقها شما را از کنترل خارج کنند و رشته افکار و کلامتان را پاره کنند. با این وجود به مخاطبتان حق دهید جلوی خندهاش را نگیرد و برای تلطیف شرایط و جمع و جور کردن ذهنتان خودتان هم شریک خندههایش شوید.
مراقب صدایتان باشید
اگر به جلسه مهمی دعوت شدهاید یا میخواهید در مورد موضوع حساسی با کسی صحبت کنید، باید صدایتتان را برای یک مذاکره تاثیرگذار آماده کنید. بعضی خوراکیها میتوانند صدای شما را دلنشین کنند و بعضیها هم به حنجرهتان آسیب میزنند. صدای دلنشین ژاله علو را یادتان هست؟ میگویند او سالها به خربزه لب نزده تا صدایش آسیب نبیند. اگر شما هم میخواهید هنگام صحبت کردن، سر دیگران به طرفتان برگردد و تا پایان بحث توجهشان معطوف به شما باشد، برای صاف و بیخش کردن صدا، توصیههای تاریخ گذشته را کنار بگذارید و سراغ آب جوش یا شیر داغ نروید. نوشیدنیهای داغ یا بیش از اندازه سرد برای حنجره مضر هستند و شاید جالب باشد بدانید که داغی به مراتب برای حنجره بدتر از یخی است! پس از چای خوردن قبل از شروع گفتگوهای مهمتان پرهیز کنید و به جایش یک لیوان شیر ولرم بنوشید.(تندرستی)
جام جم سرا:
شنونده را هم بازی دهید
هنگام حرف زدن با دیگران، انگار چند کتاب و مقاله را در مورد یک موضوع زیر و رو کردهاید و مثل یک سخنران خبره به دیگران نتیجه حفظیاتتان را انتقال میدهید؟ اما گویندههای موفق هرگز از چنین راهی نمیروند. آنها طوری در جمع صحبت میکنند که انگار تک تک مخاطبانشان را به جریان یک گفتگوی دو سویه وارد کردهاند. اگر میخواهید نبض گفتگو را به دست بگیرید تک تک مخاطبهایتان باید تصور کنند واکنشهایشان برای گوینده مهم است و میتواند در مسیر گفتگو هم تاثیر بگذارد. پس نقش یک سخنران پرمدعا را بازی نکنید و شنوندهتان را هم به این بازی راه دهید.
داستان خودتان را بگویید
میخواهید فرد مقابلتان را قانع کنید و او را از اشتباهی که میخواهد انجام دهد منصرف کنید؟ پس معجزه داستانهای شخصی را فراموش نکنید. میتوانید قبل از بیان جان کلام، خاطرهای را تعریف کنید و با کمک اتفاقی که برایتان افتاده، درک حرفهایتان را آسانتر کنید (اما مواظب باشید خاطره خود را کش ندهید و طولانی نکنید). مخاطب شما باید بفهمد که چند جمله بیمعنای حفظ شده را نمیشنود بلکه پای صحبتهایی نشسته که الگوی واقعی شما برای زندگی کردن است؛ الگویی که از زندگی او هم چندان فاصلهای ندارد و میتواند برایش راهگشا باشد.
به جاده خاکی نزنید
از این شاخه به آن شاخه نپرید. قرار نیست با چند جمله تمام مشکلات جهان را حل کنید. پس قبل از شروع کردن، موضوع دقیق صحبتهایتان را مشخص کنید و در جریان گفتگو به آن وفادار باشید. البته در جریان گفتگو مراقب کسانی که میخواهند با منحرف کردن شما از بحث اصلی به مقصودشان برسند باشید و نگذارید با هیچ حیلهای دلیل اصلی این بحث فراموش شود و حرفهایتان به مسیر دیگری وارد شود. هر جا احساس کردید بحث از مسیر دلخواهتان خارج میشود، یک نفس عمیق بکشید، بگویید «به هر حال...» و موضوع اصلی را ادامه دهید.
سورمهای بپوشید!
شاید باورتان نشود اما رضایت شما از ظاهرتان میتواند خطر مقلوب شدنتان در بحث را بسیار پایین بیاورد؛ پس لباسی آراسته و متناسب با موقعیتی که به آن وارد میشوید بپوشید و احساس خوشایند دیده شدن را در خود تقویت کنید. محققان میگویند رنگ لباسهای شما هم میتواند نقش مهمی را در پیروزیتان در گفتگوها بازی کند. از نظر آنها رنگ سورمهای میتواند اعتماد به نفس آدمها را بالا ببرد. پس از معجزه این رنگ کمک بگیرید و با پیراهن یا شال سورمهای وارد بحث شوید.
نشان دهید که گوشهایتان را نگرفتهاید
برای به کرسی نشاندن حرفتان، تنها نباید یک گوینده خوب باشید. اگر شنونده خوبی نباشید، حتی حنجره خوش صدا و ظاهر آراسته و با خبر بودن از راز و رمز درست حرف زدن هم نمیتواند شما را به نتیجه دلخواهتان برساند. پس هنگام گفتگو، معجزه سکوت کردن را فراموش نکنید و با فاصله انداختن میان جملاتتان به شنونده هم اجازه حرف زدن و پاسخ دادن بدهید. اگر شنونده خوبی باشید، میتوانید در میان جملههای فرد مقابل، عبارتی را برای شروع دوباره بحثتان پیدا کنید و به او نشان دهید که معنای کلامش را فهمیدهاید.
واقعیت را پنهان نکنید
حتی در گفتن خاطرات شخصی هم از نیازها و موقعیت مخاطبتان فاصله نگیرید. به او ثابت کنید که یکی مثل خودش هستید و حتی اشتباهاتتان از جنس اشتباهات او بوده. اگر مخاطب تصور کند دردش را نمیفهمید از شما فاصله میگیرد. پس از موفقیتها و شکستهای خودتان برایشان بگویید و توصیح دهید که چطور با چنین مشکلی گلاویز شدید و از میدان مبارزه پیروز بیرون آمدید. اگر در این راه شکستی را تجربه کردهاید و چیزی را از دست دادهاید، دانستنش را از شنونده دریغ نکنید.
عسل بخورید!
برای اینکه در بحثهای هر روزه که در خانه، محیط کار یا خیابان درگیرشان میشوید جا نمانید، باید صدای خوش آهنگ و نافذ داشته باشید. پس برای شروع هر صبح یک لیوان آب ولرم را با عسل مخلوط و نوش جان کنید. این شربت را آرام آرام بنوشید تا گرفتگی و خش صدایتان از بین برود. گذشته از این، قید خوردن شکلاتهای کاکائویی که به صدایتان آسیب میزنند را هم بزنید.
بولدوزر نباشید
اگر از رفتار کسی رنجیدهاید و میخواهید از او انتقاد کنید، مراقب جمله بندیهایتان باشید. برای اینکه نقشه ما به تغییر رفتار او منجر شود، در جریان این گفتگو، هرگز نباید خود شخص و شخصیتش را زیر سوال ببرید بلکه روی یک رفتار خاصش تمرکز کنید و تنها از آن رفتار انتقاد کنید. گذشته از این باید با ظرافت به فرد مقابلتان نشان دهید که هنوز هم برایتان دوست داشتنی یا قابل احترام هست و تنها مشکل میان شما یک یا چندن رفتار بخصوص است. اگر موضوع این انتقاد نبردن زبالههای خانه در ساعت ۹ شب است، به همسرتان نگویید: تو تنبلی، تو همیشه... تو آن روز هم... بلکه فورا سر اصل مطلب بروید و تنها از اینکه زبالهها را نبرده و این کار باعث بو گرفتن آشپزخانه شده انتقاد کنید.
قضاوت نکنید، حستان را بگویید
درست است که در بیان نظراتتان باید قاطع باشید اما وقتی پای انتقاد به میان میآید، قاطعانه و حق به جانب صحبت کردن کمکی به شما نمیکند. پس جملهتان را با عبارت من احساس میکنم... شروع کنید و بعد هم دلیل داشتن احساس ناخوشایندتان را توضیح دهید. چطور است برای تاثیرگذاری بیشتر و دور شدن از سوءتفاهمها انتقادهایتان را اینطور مطرح کنید وقتی تو این رفتار را انجام میدهی، من این احساس را پیدا میکنم. و بعد به شنونده فرصت حرف زدن بدهید و به او نشان دهید که آماده برطرف شدن سوءتفاهمها هستید.
صاف بایستید و لبخند بزنید
حتی اگر احساس میکنید حقتان را از شما گرفتهاند، با نگاهی پر از التماس دنبال حقتان نگردید و حتی اگر تصور میکنید در موضع قدرت قرار دارید، با چشمهایی مغرور و بیاحساس به مخاطبتان خیره نشوید. به او این تصور را القا کنید که در موضعی برابر با شما قرار دارد و در جریان یک بده بستان دو طرفه و در این موقعیت خاص، نه از شما بالاتر است و نه پایینتر. کافی است با صدایی آرام و لبخندی دوستانه بحثتان را شروع کنید و در جریان بحث هم این دو جزء مهم گفتگوهای موفق را فراموش نکنید.
ادا در نیاورید
پیچیده حرف نزنید و مطالب را نپیچانید. اگر میخواهید حرفتان به دل مخاطب بنشیند و رویش اثر بگذارید، باید از سادهترین کلمات کمک بگیرید و جملات قلنبه سلنبه را کنار بگذارید. یادتان نرود با که طرف هستید و مراقب درکی که او از جملاتتان دارد باشید. وگرنه در نظرش به یک گوینده پر فیس و افاده تبدیل میشوید و او را از ادامه گفتگو منصرف میکنید.
قصه حسین کرد نگویید
میخواهید حرفتان را به کرسی بنشانید و حقتان را بگیرید؟ پس واضح و شفاف صحبت کنید و گفتن مقدمههای طولانی را فراموش کنید. اگر جملاتتان را درست ادا کنید و کلماتتان را نخورید، ۵۰ درصد راه را رفتهاید. کسی که مقابلتان ایستاده باید در همان چند جمله اول، بداند که این گفتگو در چه موردی است و در چه مسیری قرار است ادامه داشته باشد؛ پس تکلیفش را زود روشن کنید.
چشم در چشم شوید
زبان بدن معجزه میکند اما قرار نیست برای تاثیر گذاشتن بر کسی در چشم او خیره شوید بلکه تنها باید با او تماس چشمی برقرار کیند. از طرف دیگر برای آنکه با استفاده درست زبان بدن در این گفتگو موفق شوید، مراقب باشید شیوه تنفستان دیگران را آزار ندهد. ابتداییترین اصل خوب حرف زدن، تنفس درست است. پس آرام باشید و دم را از بینی بگیرید و از راه دهان بازدم را بیرون بفرستید.
از گاف دادن نترسید
وقتی میخواهید جدی حرف بزنید، گاف میدهید و با ناامیدی بحث را رها میکنید؟ باور کنید هر آدمی تپق میزند اما قدم بعد از گاف دادن، عذرخواهی است. پس از شنوندهتان پوزش بخواهید و جمله یا کلمه اشتباهتان را اصلاح کنید. تصور نکنید دیگران متوجه اشتباهات کوچک شما نمیشوند. آنها متوجه این خطاها میشوند و اگر تلاش شما برای اصلاح کردنشان را نبینند، حرفهایتان را جدی نمیگیرند.
با هم بخندید
از اشتباهاتی که دیگران را به خنده میاندازد نترسید و از خنده آنها عصبانی نشوید. میتوانید با تپقهای خنده دارتان شما هم با جمع لبخند به لب همراه شوید اما نباید اجازه دهید که این تپقها شما را از کنترل خارج کنند و رشته افکار و کلامتان را پاره کنند. با این وجود به مخاطبتان حق دهید جلوی خندهاش را نگیرد و برای تلطیف شرایط و جمع و جور کردن ذهنتان خودتان هم شریک خندههایش شوید.
مراقب صدایتان باشید
اگر به جلسه مهمی دعوت شدهاید یا میخواهید در مورد موضوع حساسی با کسی صحبت کنید، باید صدایتتان را برای یک مذاکره تاثیرگذار آماده کنید. بعضی خوراکیها میتوانند صدای شما را دلنشین کنند و بعضیها هم به حنجرهتان آسیب میزنند. صدای دلنشین ژاله علو را یادتان هست؟ میگویند او سالها به خربزه لب نزده تا صدایش آسیب نبیند. اگر شما هم میخواهید هنگام صحبت کردن، سر دیگران به طرفتان برگردد و تا پایان بحث توجهشان معطوف به شما باشد، برای صاف و بیخش کردن صدا، توصیههای تاریخ گذشته را کنار بگذارید و سراغ آب جوش یا شیر داغ نروید. نوشیدنیهای داغ یا بیش از اندازه سرد برای حنجره مضر هستند و شاید جالب باشد بدانید که داغی به مراتب برای حنجره بدتر از یخی است! پس از چای خوردن قبل از شروع گفتگوهای مهمتان پرهیز کنید و به جایش یک لیوان شیر ولرم بنوشید.(تندرستی)
جام جم سرا: از بارزترین ویژگی های دوره نوجوانی ، تغییرات گسترده جسمی-عاطفی-شناختی، خودمحوری، استقلال طلبی ،تمایل به دوستی با همسالان و تایید شدن ازجانب دیگران است. در سوال تان به این نکته اشاره کرده اید که به تحسین دیگران نیاز دارید، این یک واقعیت است که بسیاری از افراد از مورد تحسین واقع شدن و تایید شدن احساس خوشایندی می کنند. در عین حال نیز تخریب و تکذیب شدن از جانب دیگران احساس ناخوشایندی را در فرد ایجاد می کند. این یک احساس طبیعی است، اما اگر فرد تصور کند تایید و یا تخریب دیگران تنها ملاک سنجش ارزش و اعتبار اوست دچار اشتباه و خطای فکری شده است. به این دلیل که همیشه کسانی وجود دارند که شما را در حوزه های مختلف تایید نمی کنند که این موضوع به تفاوت نگرش ها ، باورها و اعتقادات ما انسان ها برمی گردد. زمانی که فرد، ارزشمندی خود را به تایید شدن از جانب دیگران منوط می کند گویی کنترل احساسات خود را به دست دیگران داده است و با هر تاییدی شاد و با هر مخالفتی ناراحت می شود.
خود را قربانی نظر دیگران نکنید
به خاطر تایید و تحسین شدن از جانب دیگران کاری را انجام ندهید، به خاطر آن چه برای شما مهم، ارزشمند و ضروری است کاری انجام دهید؛ برای مثال برای تهیه و خرید ابزار و وسایل شخصی، به نظر و خواسته خودتان توجه کنید، در مواقع دیگر اگر لازم باشد نظر و پیشنهاد دیگران را جویا شوید، اما در نهایت خودتان تصمیم گیرنده باشید. به فعالیت هایی بپردازید که مورد علاقه خود شماست نه مورد علاقه دیگران. برای تعیین اهداف و انجام فعالیت ها، خودتان تصمیم بگیرید و کارهایی را انجام دهید که با علایق شما هماهنگ است . دقت کنید اعتقادات ، باورها و علایق خودتان را قربانی نظر( تایید و تحسین) دیگران نکنید ، زیرا به زودی فرد دیگری پیدا خواهد شد که با نظر آن فرد اول مخالف است و شما گرفتار چرخه معیوبی می شوید که نتیجه آن کاهش احساس خود ارزشمندی ،کاهش اعتماد به نفس و ملعبه دست دیگران شدن است.واقعیت این است که هر چه به دنبال تایید و تحسین دیگران باشید کمترآن را به دست می آورید. البته این مسئله نباید باعث شود که خود را از دریافت مشورت دیگران به خصوص والدین تان بی نیاز ببینید.
به رفتار خود دقت کنید
اشاره کرده اید که اطرافیان به دلیل حسادت شما را تخریب می کنند. به رفتار خود دقت کنید. در بیشتر مواقع رفتار دیگران با فرد بازتاب رفتار وی با آن هاست. اگر شما با اطرافیان خود طوری رفتار می کنید که حسادت آنها را بر می انگیزد- مثلا تحقیر کردن ، عیب جویی و تعریف ازخود و موفقیت های خود معمولا باعث حسادت اطرافیان می شود - اگر متوجه شدید که خودتان رفتارهای منفی داشته اید، آن ها را تغییر دهید. با اطرافیان تان طوری رفتار کنید که دوست دارید آن ها با شما آن گونه رفتار کنند ، صمیمی، مهربان و فروتن. مسئولیت رفتار خود را بپذیرید. منتظر نباشید تا دیگران تغییر کنند تا رفتار شما نیز تغییر کند. شما تغییر را از خود آغاز کنید. مطمئنا وقتی شما در رفتار خود تغییرات مثبتی ایجاد کنید ، آن ها نیز گام هایی را برای بهبود ارتباط برخواهند داشت. نکته دیگر این که احساس منفی خود را از نوع رفتار دیگران بیان کنید. اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید کسی نمی داند که شما چه احساسی دارید.به جای نمایش ناراحتی (مثل اخم کردن ، سخن نگفتن،طعنه و کنایه زدن)با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. مثلا بیان کنید "زمانی که به حرف های من توجهی نمی کنید، ناراحت می شوم ". با بیان احساسات خود ، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را در شما به وجود آورده است، فراهم می کنید.(سارا هجری – روانشناس بالینی/خراسان)
جام جم سرا: ما به شما خواهیم گفت چطور روابطتان را با خانواده همسرتان تنظیم کنید که نه سیخ بسوزد نه کباب!
والدین هر کس مال اوست!
درست است که پدر و مادر همسرتان از این به بعد حکم پدر و مادر شما را خواهند داشت و شما آنها را مامان و بابا صدا میکنید اما آنها هیچ وقت واقعا پدر و مادر شما نمیشوند. پس مرزهای ارتباطی را با آنها حفظ کنید و در نزدیک شدن به آنها زیاده روی نکنید. چون مطمئنا اگر مشکلی پیش بیاید در انتها والدین حق را به فرزند خودشان میدهند نه شما. احترام و فاصله را حفظ کنید و مراقب باشید زیاد به آنها نزدیک نشده، زیاده از حد رفت و آمد نکنید و شوخی و راز گویی را با آنها محدود کنید.
رفت و آمدتان را کنترل کنید
طوری نباشید که بعد از عقد همیشه شما را خانه نامزدتان پیدا کنند و روزهای متوالی به خانه خود سر نزنید. اگر رفتوآمد با خانواده همسرتان بیش از عرف باشد باعث درگیری میشود. حتی در دوران عقد، اقامتهای طولانی مدت شما در خانه پدری همسرتان میتواند زمینه دخالتهای آینده خانواده همسرتان در زندگی شما را فراهم کند.
اگر دعوا شد
شاید با نامزد یا همسرتان یک بگو مگوی جزیی داشته باشید که خانواده همسرتان در جریان آن قرار گرفته است. فکر میکنید در این باره باید اجازه دخالت بدهید یا نه؟ اگر واقعا نیتشان خیر باشد و بخواهند پادرمیانی کنند چطور؟ در این موارد، اولویت مداخله با کسی است که برای زن و شوهر جایگاه خوبی دارد و هر دو طرف او را قبول داشته باشند. مثلا اگر هر دو، پدر داماد یا مادر عروس را قبول دارند فقط نظر او را بپرسند و اجازه دخالت را به دیگران ندهند.
در دوران عقد، اقامتهای طولانی مدت شما در خانه پدری همسرتان میتواند زمینه دخالتهای آینده خانواده همسرتان در زندگی شما را فراهم کند
حمایت مالی را نپذیرید
قطعا خانواده همسر شما با حسن نیت اقدام به حمایت مالی شما میکنند اما شما باید بین پذیرش این حمایت و قناعت بیشتر و متکی بودن به خود، دومی را انتخاب کنید. حمایتهای مالی این حق را برای خانواده حمایتگر ایجاد میکند تا در امورتان دخالت کرده، بخواهند زیر و بم هزینهکردهای شما، شکل زندگی و رفت و آمدها و حتی رابطهتان را کنترل کنند.
او همیشه فرزندشان میماند
روابط عاطفی میان اعضای خانواده به قدری قوی است که حتی پس از ازدواج فرزندان باز هم این ارتباط وجود خواهد داشت و پدر و مادر هنوز خود را بخش اصلی زندگی فرزندشان میبینند. پس وابستگی شما به خانوادهتان امری طبیعی است، اما مهم است که بتوانید از همان دوران عقد میان انتظاری که به عنوان همسر و انتظاری که به عنوان فرزند از شما وجود دارد تمایز قائل شوید.(تبیان)
جام جم سرا: فرمانده انتظامی شهرستان جهرم، گفت: در پی شکایت شهروندی مبنی بر اینکه به صورت غیرمجاز از حساب بانکی وی حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون ریال برداشت شده است، این موضوع در دستور کار ماموران پلیس فضای تبادل اطلاعات (فتا) قرار گرفت.
سرهنگ یوسف ملکزاده افزود: با بررسیهای به عمل آمده مشخص شد که متهم با کارت ملی جعلی به یک کافی نت مراجعه و با استفاده از اطلاعات حساب شاکی اقدام به برداشت غیرمجاز از طریق اینترنت بانک کرده است. سپس با تغییر چهره به یک طلافروشی مراجعه و یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون ریال سکه طلا خریداری کرده.
وی ادامه داد: کارشناسان پلیس فتا با انجام تحقیقات و اقدامات فنی و تخصصی، در نهایت موفق به شناسایی متهم شدند و متهم پس از دستگیری و مواجهه با مستندات و مدارک پلیس، به بزه خود اعتراف کرد و گفت با سوء استفاده از اعتماد و به دست آوردن شماره حساب و رمز دوم کارت عابر بانک شاکی، اقدام به برداشت غیر مجاز از حساب بانکی مالباخته کرده است.
ملکزاده افزود: متهم پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی و از آن طریق روانه زندان شد.
فرمانده انتظامی شهرستان جهرم به شهروندان هشدار داد: از اعتماد کردن به افراد خودداری و تا حد امکان در صورت تحویل کارت بانکی خود به دیگران، در اولین فرصت اقدام به تغییر رمزهای کارت خود کنند. همچنین مردم باید در حفظ و نگهداری از رمزهای کارت بانکی خود نهایت دقت را داشته باشند. علاوه بر این لازم است سامانه پیامکی بانکی خود را فعال کنند که در صورت بروز چنین مواردی بلافاصله از تغییرات حساب خود مطلع شوند و امکان سوء استفاده را به کلاهبرداران ندهند. (آرمان)
جام جم سرا: آنهایی که هیچ وقت نمیبخشند در اصطلاح شتر کینهاند، یعنی کینه کسی را که به دل بگیرند محال است رخنهای در قلبشان باز شود و از آن بخشش و ترحم تراوش کند. آنهایی که گاه میبخشند و گاه نمیبخشند این دریچه قلبشان مدام باز و بسته میشود و این جریان بخشش و ترحم را گاه نصیب عدهای میکنند و گاه از برخی دریغ و اما آنهایی که همیشه میبخشند، نه اینکه ناراحت نباشند و دلشکسته نشوند بلکه جریان بخشششان آنقدر قوی است که بر جریان کینهتوزیشان میچربد.
اینکه بدیها را با خوبی پاسخ دهیم، کاری است که از هر کسی برنمیآید. یکی از فکرهایی که موقع بخشیدن به ذهن میآید این است که کسی حق مرا ضایع و به حقوقم تجاوز کرده و اگر قرار باشد او را ببخشم چه چیزی عاید خودم خواهد شد، بجز رنجش حاصل از کار او؟
گاهی نیز فکر میکنیم گذشتن از اشتباهات دیگران روشی برای جسور کردن آنها برای تکرارکردههای گذشته است، پس با این فکر که نبخشیدن ما درس عبرتی است برای او و برای ادب کردنش، دست به کار میشویم. البته این میتواند توقعی بیجا باشد که به محض ارتکاب یک اشتباه از سوی آدمهای پیرامون آنها را مورد بخشش قرار دهیم و هر آنچه را بر ما گذشته به دست فراموشی بسپاریم، چون بخشش، نیازمند زمان است و فردی که مورد تعدی قرار گرفته محتاج زمان است تا به تعادل برسد. با این حال بخشیدن و کم کردن دلخوری، اصلی ضروری برای ادامه زندگی است، البته اگر میخواهیم زندگی سالمی داشته باشیم و به جای پرداختن به حواشی زندگی به متن آن توجه کنیم. اینکه بزرگان گفتهاند لذتی که در عفو است، در انتقام نیست یا آتش کوره خشمت را آنقدر تند نکن که خودت را نیز بسوزاند، بیحکمت نیست، بلکه حاوی نکاتی ارزنده برای داشتن زندگی شاد و سالم است. تاکنون در نقاط مختلف دنیا درباره اثرات بخشش بر جسم و روان انسانها تحقیقات متعددی انجام شده که همگی، بخشیدن را به صلاح فرد بخشنده تشخیص داده و از ثمرات مفید آن گفتهاند. طبق نتایج این تحقیقات، افرادی که میتوانند ببخشند، افسردگی، خشم و فشار عصبی کمتری دارند و امیدشان به آینده بیشتر است. بدن این افراد نیز سیستم ایمنی قویتری دارد و راحتتر از افراد دیگر به خواب میروند و نشاط و شادابی بیشتری را تجربه میکنند. درواقع راز سلامت افراد بخشنده در شخصیت آنهاست، کسانی که گرچه ممکن است از مسائل مختلف ناراحت شوند، اما چون رویهای بخشایشگر دارند، دیگران را عفو میکنند و منتظر عذرخواهی نیز نمیمانند.
پس به همین علت آدمهای بخشنده و با گذشت جسم و روان سالمی دارند و آسوده خیالتر از دیگران زندگی میکنند؛ درست برخلاف آدمهای کینهجو که محققان دریافتهاند مستعد ابتلا به مشکلات قلبی - عروقی، دردهای مزمن، اختلال عملکرد عصبی و اضطراب و افسردگی هستند و در نهایت از داشتن یک زندگی لذتبخش محروم میمانند.
اما رسیدن به درجه بخشندگی، کار آسانی نیست و نیاز به تمرین مستمر و اعتقاد قلبی دارد. اولین روش برای تمرین بخشندگی این است که منتظر عذرخواهی فرد مورد نظر نباشیم چون ممکن است این اتفاق هیچگاه رخ ندهد. وقتی منتظر عذرخواهی نباشیم، این فرصت برایمان پیش میآید که مسائل را از دید فرد مقابل نگاه کرده و برای لحظاتی با او همدردی کنیم و به این نتیجه برسیم که اقدام او علیه ما یا از روی نادانی بوده، یا از روی ترس یا حتی از روی علاقه.
دانستن فواید بخشش و اینکه این عمل چه تاثیرات مثبتی بر فرد بخشنده دارد نیز میتواند بهترین انگیزه برای تمرین بخشش باشد. مثلا این که بدانیم وقتی کینه کسی را به دل میگیریم، فکر صدمه زدن به کسی را در سر میپرورانیم یا کلاممان را تند و تیز میکنیم و طعنهآمیز حرف میزنیم، پیش از آنکه به فرد مقابل آسیب بزنیم، خودمان را هدف قرار دادهایم و سبب ترشح هورمونهای آسیبزننده به بدن خویش شدهایم، آن وقت احتمال دست کشیدن از این اقدامات در ما قویتر میشود.
برای اینکه بتوانیم راحتتر ببخشیم، باید موانع بخشش را نیز از سر راهمان برداریم و به اصطلاح چشمهایمان را بشوییم. به این ترتیب برای اینکه فکر و ذهنمان آماده بخشش شود، باید به خود بقبولانیم که مسائل گذشته از بین رفته و دوباره تکرار نخواهد شد که این به معنی خلاصی از دست افکار قدیمی و پرورش افکار تازه در ذهن است.
برای تبدیل شدن به فردی بخشنده نباید مدام به این فکر کنیم که با گذشتن از اشتباهات دیگران آنها برنده میشوند و ما بازنده، بلکه باید خود را برنده حقیقی بدانیم و ایمان داشته باشیم که با بخشیدن از شر افکار کینهجویانه خلاص میشویم و در راهی قرار میگیریم که انتهای آن دستیابی به آرامش است.(مریم خباز / گروه جامعه)
جام جم سرا: وقتی که به خانه بازگشتند، زن شوهرش را در حالی یافت که خلقش عوض شده بود و اصرار داشت برنامه شب را لغو کند. زن از اتاق بیرون آمد و کنار مهمانشان نشست، آهی کشید و چهرهاش در هم فرو رفت. این تغییر خلق برای خواهر شوهر عجیب به نظر میرسید. وقتی متوجه شد برادرش تمایلی به بیرون رفتن ندارد، قدری معذب شد و تصور میکرد حضور او، برنامه شام را به هم ریخته است. بنابراین با پرسیدن سؤالات پی در پی سعی میکرد لبخندی به چهره زن برادرش بنشاند ولی در نهایت شنید: «چیزی نیست! یک مساله شخصی است که ارزش بیان کردن ندارد. این مساله همیشه باید وجود داشته باشد. خندههایش برای بیرون خانه است و ناراحتیها و چهره عبوسش برای من. دیگر خسته شده ام.»
آن شب شامی که میتوانست فرصتی باشد برای ساختن لحظاتی شیرین و صمیمی، در سکوتی تلخ به پایان رسید.
شاید کمتر کسی باشد که بگوید شاهد چنین صحنههایی در زندگیاش نبوده است. صحنهای که در آن گرهای وجود دارد که گویی تلاش برای باز کردنش بی فایده است. سناریویی که در آن یک نفر آشفته میشود، سر در گریبانش فرو میبرد، سکوت میکند، چهره در هم میکشد، گویی با همه عناصر ِ خانه قهر میکند و اگر موبایل یا کامپیوتری در دسترس داشته باشد، ساعتها با آن مشغول میشود. گاهی شبکههای تلویزیون را بیهدف بالا و پایین میکند و گاهی روزنامهای که چند روزی است روی صندلی بلاتکلیف مانده را ورق میزند و دریغ از یک جمله واضح و شفاف که سر نخی باشد برای درک کامل مشکل و اقدامی مشترک برای حل آن. در نهایت ً در برابر ِ پرسش دیگران، تنها عبارات کنایه آمیز به زبان میآورد که بر پیچیده شدن مساله میافزاید، چرا که اینجا اساسا مساله، باز کردن گره نیست. مساله حدس زدن است. مساله حدس زده شدن است که برخی روانشناسان آن را نوعی بازی روانی میدانند. اگر طرف مقابلی پیدا شود که تلاش بکند علت این به هم ریختگی را بفهمد، بازی شروع میشود و در پی پرسیدن سؤالاتش، جوابهای پیچیده میشنود. به طور مثال ممکن است چنین مکالماتی بین طرفین این بازی رد و بدل شود:
الف ـ «خوبی؟!»
ب ـ «ظاهرا تو بهتری...»
الف ـ «چرا این طوری شدی. چند ساعتی هست که سکوت کردی؟»
ب ـ «می خواستی چه طوری باشم؟!»
الف ـ «من متوجه نمیشم. تو که حالت خوب بود. علت چیه؟»
ب ـ «چرا از خودت نمیپرسی؟»
الف ـ «من که خطایی مرتکب نشدم!»
ب ـ «تو همیشه همین طور فکر میکنی...»
الف ـ «وای! داری منو کلافه میکنی...»
این نوع برقراری ارتباط، در دل خود، پیامی را پنهان کرده است. پیام پنهان در واقع خطوط نانوشته یک متن است. میتوان آن را به پارازیتهایی تشبیه کرد که حین ارسال سیگنالهای ارتباطی، برای دیگران فرستاده میشود. فرد مطلبی را اظهار میکند ولی به واقع منظورش چیز دیگری است. پیام پنهان میتواند در هر وجه سخن و واژگان، لحن و آهنگ کلام، شیوه بیان و ژست افراد نمایان شود. برای شفافتر شدن این مفهوم به این مثال توجه کنید:
سر سفره غذا در یک مهمانی، به جای این که عنوان شود: «غذا قدری کمنمک است»، با آهنگ خاصی همراه با کنایه گفته شود: «شما نمکدان هم دارید؟!» در اینجا جمله دوم، برای صاحبخانه قدری دردناکتر خواهد بود، چون مساله فقط شوری و کمنمکی غذا نیست، بلکه هدف زیر ِ سوال بردن ِ توانمندی آشپز است.
مساله مهم این است که پیام پنهان داشتن شیوه درستی نیست. بنابراین کسانی که قصد دارند پیام پنهان بازی کنند، با هم زندگی نمیکنند. برقرار شدن آرامش هم برای این افراد، انتظاری گزاف است و روی صداقت و یکرنگی را در روابطشان نخواهند دید، چرا که همیشه حداقل یک پیام در میان پیامهای دیگرشان مخفی است و منظور و مقصودشان بهروشنی دریافت نمیشود، پس بروشنی هم پاسخ نمیشنوند و این گونه بعد از مدتی برجی از سوءتفاهمات میسازند که سر به فلک خواهد کشید.
خصوصا میان همسران، از این قبیل اختلافات بسیار دیده میشود چرا که علاوه بر تفاوتهای عمده زنانگی و مردانگی در دو جنس مخالف، هر دو سوی رابطه حاصل دو نوع سبک زندگی متفاوت نیز هست. بنابراین ارتباط برقرار کردن با پیام پنهان، بر پیچیدگی این اختلافات میافزاید و سلامت رابطه را مختل میکند. در مثال گفته شده، در حالی که آقا تلاش میکند، موضوع ناراحتیاش را کشف نشده باقی بگذارد، تلاش زن برای فهمیدن موضوع بینتیجه میماند و فرصت چند ساعت خوشگذرانی در کنار خانواده هم از دست میرود.
تفاوتهای انکارناپذیر
از جمله تفاوتهای انکارناپذیر زنان و مردان تفاوت دیدگاه آنهاست. ساختار درونی مردها به گونهای است که تمایل دارند مساله، بیپیرایه و بدون پیچیدگی با ایشان عنوان شود. این درحالی است که نوع نگرش زنها سبب میشود مساله را چند بعدی و دارای لایههای متفاوت ببینند و در مطرح کردن مساله هم برای یک مرد به همین شیوه عمل کنند. طبیعی است که نوعی تعارض میان دریافتهای طرفین ماجرا ایجاد شود. پس اگر قرار است موضوعی با یک آقا در میان گذاشته شود، بهتر است صریح و شفاف سر اصل مطلب رفت. در حالی که برای بیان همان مساله برای یک خانم ممکن است پرداختن به ابعاد بیشتری نیاز باشد. این تفاوت رفتاری را میتوان در خرید آقایان و خانمها بخوبی مشاهده کرد، درحالی که آقایان بسرعت سراغ همان لباسی که میخواهند میروند و از فروشگاه بیرون میآیند، خانمها معمولا لباس را حداقل یک بار پرو کرده و در هر بار پرو، احساس خودشان و شیوهای که به نظر میرسند را همراه با نورپردازی و عوامل موثر دیگر بدقت در نظر میگیرند.
به این ترتیب اگر همچنان بازی ِ حدس زده شدن برایتان لذتبخش است، لازم است بدانید اولین کسی که در این شیوه متضرر خواهد شد، خود شما هستید. تا زمانی که در نقش یک قربانی ظاهر میشوید که باید حواس ِ دیگران یا حداقل همسرتان شش دانگ به شما باشد، خودتان بازنده این بازی هستید. شما انرژی و عمر خود را هدر میدهید و با پا گذاشتن به این بازی، لحظات ناب زندگی تان را که هر میتواند شادمانی، رضایت، صمیمیت و شور را در زندگیتان به جریان بیندازد و برگ برنده خوشبختی شما باشد، مچاله کرده و به زباله دان خاطرات خود میاندازید، در حالی که مخاطبتان به موضوعی که شما را به هم ریخته است، پی نمیبرد. آیا قصد دارید این دور ِ باطل تا ابد ادامه داشته باشد؟!
چنانچه ترجیح میدهید از آسیبهای این شیوه غلط رفتاری در امان باشید، لازم است در گام اول تا جای ممکن از انجام هر کار و بیان هر سخن، تنها یک منظور داشته باشید. در گام بعدی تفاوتهای یکدیگر را در نوع دیدگاه و شیوه درک و تحلیل مسائل به رسمیت بشناسید. (ضمیمه چاردیواری)
فاطمه عمانی