جامجمسرا: چهکسی به شما گفت این اتفاق برای رضا افتاده است؟
یکی از پسرانم به خانه تلفن زد و پرسید از رضا خبر داری؟ گفتم نه. او گفت رضا تصادف کرده اما حالش خوب است و دوستش به کما رفته است. به او گفتم خودم میدانم برای پسرم اتفاق بدی افتاده است.
وقتی فهمیدید او تصادف کرده و به کما رفته است چه کردید؟
من از سادات هستم و روحیهام خوب و قوی است. پسرم مومن بود و از من خواسته بود گریهوزاری نکنم.
شغل رضا شغل خطرناکی بود. آیا فکر میکردید او را در تصادف از دست بدهید؟
نه واقعا. من زیاد به این موضوع فکر نمیکردم همان اول که سراغ این کار رفت میدانستم این بچه نذری است و او را در جوانی از دست میدهم.
چه شد که تصمیم به اهدای اعضای بدن فرزندتان گرفتید؟
حدود یکسال قبل خودش کارت اهدا را گرفته بود. اهدای عضو خواست خودش بود بهخاطر همین من هم به خواستهاش احترام گذاشتم و اعضای بدنش را اهدا کردم. من وسیلهای بودم تا خواسته او اجرا شود. اولین خواسته من هم این بود که پسرم درمان شود و به کانون خانواده بازگردد اما وقتی درمان نشد دیدم چه بهتر که اعضای بدنش را اهدا کنم و بهجای اینکه بدن پاکش زیر خاک بپوسد بهتر است به چندنفر زندگی دوباره بدهد و آنها هم برایش فاتحه بخوانند.
آیا خودش در اینباره با شما صحبت کرده بود؟
همان یکسال پیش در اینباره صحبت کرده بود. خیلی سربسته درباره مرگمغزی صحبت کرد و گفت مادر یک کارت است، شیرت را حلالم کن و با رضایت آن را امضا کن. او به من گفت این برای من خیلی مهم است. اگر برایم اتفاقی افتاد خودت باقیاش را میفهمی و خوشحال هم میشوی که این کار را کردهای. من آن روز ته قلبم فهمیدم که منظور رضا چیست.
شما چه واکنشی نشان دادید؟
ناراحت شدم. بههرحال وقتی حرف از مرگ عزیزی باشد آدم خواهناخواه ناراحت میشود.
حالا که این کار را انجام دادهاید چه احساسی دارید؟
الان خیلی خوشحال هستم. امانت خدا را پس دادهام چرا نباید خوشحال باشم. خدا هفتپسر به من داد و من دختر ندارم. الان هم خودش خواست از این طریق امانتش از پیش ما برود.
همسرتان چه نظری داشت؟
همسرم 15سال پیش فوت شد اما فکر نمیکنم اگر آن خدابیامرز زنده بود با این کار موافقت میکرد. چون او ایمانش از من قویتر بود و بچهها را خیلی دوست داشت.
پیشنهادتان به افرادی که ممکن است در شرایط مشابه شما قرار بگیرند، چیست؟
از آنها خواهش میکنم همین کار را بکنند. جسم عزیزشان زیر خاک خواهد پوسید پس چرا اهدا نکنند تا با اعضای بدن او کسانی از مرگ نجات پیدا کنند؟ (شرق)
جام جم سرا: با ازدواج شرایط زندگی افراد تغییر میکند و از جمله این شرایط، نقشهای فرد در زندگی جدید است. فرد علاوه بر نقشهایی که در خانواده خود داشته از جمله فرزند، خواهر یا برادر بعد از ازدواج نیز نقش همسر، عروس یا داماد را برعهده دارد و این نقشهای جدید وظایفی را به همراه میگیرد که فرد با مدیریت مناسب میتواند از بروز اختلاف جلوگیری کند.
بعد از ازدواج وتشکیل خانواده برقرار کردن تعادل و تعامل مناسب میان والدین و همسریکی از مهمترین تکالیف زوجین است. از طرفی نیز سوء تفاهم و اختلاف با خانواده همسر برای زوجین امری اجتناب ناپذیر است. با ازدواج، زوجین با خانوادهای که تا کنون تعاملی با آنها -به عنوان عروس یا داماد- نداشتهاند وارد ارتباط میشوند. واقعیت این است که وقتی افراد ازدواج میکنند، به این موضوع توجه نمیکنند که با یک خانواده دیگر وصلت کردهاند. دقت کنید با یک خانواده نه با یک فرد. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، اعتقادات و عادتهایی برخلاف شما داشته باشند. زمانی که این اختلاف نظرها یا تفاوتها در زمینههای مختلف به شما و همسرتان سرایت کند، کشمکش و درگیری شروع میشود.
در ادامه راهکارهایی برای مدیریت بهترارتباط با خانواده همسر و نیز خانواده پدری ارائه میشود:
ذهنیت منفی خود را تغییر دهید. اینکه افراد چه نگرشی به خانواده همسر دارند بسیار مهم است؛ مثلا اگرخانم در خانوادهای بزرگ شده که خانواده پدر -از جمله مادربزرگ، پدر بزرگ، عمه و...- با دخالت کردن باعث ایجاد تنش و نارضایتی مادر شدهاند در این حالت احتمالا خانم پیش داوری و نگرش خوبی به خانواده شوهر نخواهد داشت. همین عامل میتواند باعث پیشداوری و به وجود آمدن افکار منفی نسبت به رفتارهای خانواده همسرشود که آغاز کننده بسیاری از سوء تفاهمها و تنشها میشود.
به خانواده همسر خود احترام بگذارید. احترام به خانواده همسر جزو ضروریات یک ارتباط خوب است. حتی اگر به شما علاقهای ندارند، رفتاری انجام ندهید که ارتباطتان بدتر شود. هرگز با آنها با لحن بد صحبت نکنید و به آنها توهین نکنید. به ارتباط با آنها علاقه نشان دهید و به حرفشان توجه کنید.
در پی تغییر خانواده همسر خود نباشید. آنها را همان طور که هستند بپذیرید. سعی کنید به جای اینکه منتظر بمانید آنها رفتارخود را تغییر دهند شما با رفتاری معقول و سنجیده همراه با احترام و محبت شاهد تغییرات مثبتی در ارتباطاتتان باشید.
اختلافات و مشکلات خود را با خانوادههایتان در میان نگذارید. دربسیاری از مواقع بیان مشکلات با خانوادهها، ضمن اینکه راه رابرای دخالت در زندگی شما باز میکند، به علت نداشتن آگاهی و تخصص کافی و همچنین از سر دلسوزی راه حلهایی از طرف آنها ارائه میشود که ممکن است اوضاع را از آنچه هست بدتر کند. دیگر اینکه نگرش منفی نسبت به همسر شما در ذهن خانوادهها ایجاد میشود که زمینه ساز اختلافات بیشتر خواهد شد.
علاقه خود را به آنها نشان دهید، از صحبت کردن درباره کدورتهای گذشته، اجتناب کنید وآنها را متوجه این مسئله کنید که ارتباط خوب و صمیمانه به همراه احترام متقابل با آنها یکی ازضروریات زندگی مشترک شماست.
گذشت کنید. گذشت به معنای فراموش کردن مسئله نیست، بلکه گذشت به معنای رها کردن خود از خشم است. گذشت نشانه کنترل شما بر احساساتتان است نه ضعف شما. (سارا هجری - روانشناس بالینی/خراسان)
جام جم سرا: در همین ابتدا شما را به خاطر توصیف دقیقی که از شرایط خود و احساس خودتان داشتید تحسین میکنم. ضمن اینکه خوشحالم که با سن کمی که دارید در پی شناخت بیشتری از خود هستید و این بسیار عالی است.
یک تصور نادرست
اولین مسئلهای که باید به آن بپردازیم این است که تصور نادرستی در ذهن وجود دارد مبنی بر اینکه ما باید به گونهای زندگی کنیم که همه ما را دوست داشته باشند و این تصور موجب میشود که در بسیاری از موارد، از خواستههای خود بگذریم و به فرد منفعلی تبدیل شویم که فقط در پی کسب رضایت و تایید دیگران است و هیچ رضایت درونی و پیگیری اهداف شخصی نداشته باشد.
حقیقت این است که بین افراد تفاوتهای بسیاری از لحاظ ویژگیها و الگوهای روانی و شخصیتی وجود دارد و این به انتخاب سبکهای زندگی متفاوت منجر میشود؛ بنابراین خیلی طبیعی است که بسیاری از حرفها و رفتار ما مورد پسند افراد دیگر قرار نگیرد.
ما باید بتوانیم افراد را با وجود تفاوت در دیدگاهها و سلایق مختلف بپذیریم و نگرانی از پذیرفته نشدن از سوی دیگران موجب نشود تا عقاید و نظرات خود را بیان نکنیم اما باید در این مسئله دقت کنیم که چطور رفتار کنیم که هم حرف و نظر خود را گفته باشیم و هم موجب رنجش خاطر کسی نشویم.
یادگیری مهارت ارتباط موثر با دیگران که شامل مواردی مثل گوش دادن فعال و توجه به اجزای کلامی وغیرکلامی ارتباط است میتواند در این زمینه مفید واقع شود. نکته دیگری که به آن اشاره کردهاید، ترس از جالب نبودن حرفهایتان است. این مسئله نیاز به گفتوگو و یا بررسی عمیق تری دارد.
خودتان فکر میکنید چه چیزی در حرفهایتان وجود دارد که ممکن است آن را جالب نکند؟ چرا فکر میکنید حرفهایتان جالب نیست؟ برای این تصور خود شاهدی هم دارید یا صرفا این حس خودتان است؟ به نظر میرسد اینجا هم به نوعی درگیر و نگران قضاوت دیگران هستید.
اگر حرفی بزنید که برای دیگران جالب نباشد ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟ معنی جالب نبودن برای شما مترادف با چه احساسات دیگری است؟ پاسخ و بررسی این سوالات میتواند به شناخت جامع تری از ویژگیهای خودتان منجر شود.
هر زمان احساس کردید در این مسیر به کمک بیشتری نیاز دارید حتما با یک روانشناس متخصص مشورت کنید شناخت خود در سنین پایینتر میتواند نقش بسیار سازندهای در زندگی داشته باشد، پس حتما به این مسیر خوبی که انتخاب کردهاید ادامه دهید. (آسیه امیدوار طهرانی - کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
جام جم سرا: از سوی دیگر زندگی مشترک یکی از مهمترین بخشهای حیات انسان است؛ پس باز هم باید سر تسلیم بر درگاه عقل فرود آورد و با تعقل، دوراندیشی و مشورت پای در این راه گذاشت. منظور از این جملات، به هیچ روی ترساندن یا ایجاد وسوسه در دلها نیست که همه میدانیم ازدواج از سنتهای الهی است و باعث تکامل انسان. آنچه مهم است اما درست طی کردن این مسیر است و ساختن یک زندگی مشترک همراه با سعادت که به اساس و بنیانی محکم نیازمند است. برای داشتن این بنیان قوی باید تمام اندیشه خود و خرد دوستان امین و آشنایان خبره را به کار گرفت تا بتوان بنایی محکم بنا نهاد که از تندباد حوادث گزندی به آن وارد نشود. اگر این مقدمه آن چنان که باید درست و محکم تدارک دیده نشود، نمیتوان به استواری چنین بنایی اعتماد کرد.
این اما از عادات انسان است که در پی خراب شدن هر سازه و ساختاری، تلاش نخستش گرفتن انگشت اتهام به سوی آن دیگری یا دیگران است. چنین شیوهای شاید در برخی موارد پاسخگوی نیاز فطری انسانی و خلاصی از مشکل شود اما باید بدانیم و بیاموزیم که در مسیر زندگی مشترک، مقصر هر که باشد، آنها که از تخریب کانون خانواده صدمه میبینند، نخست زن و مردی هستند که عهد و عقد زندگی مشترک با یکدیگر بستهاند. پس برای آن که روزی ـ دور یا نزدیک ـ دیگران را مقصر تلقی نکنیم، بهتر است از همان روزهای آشنایی، از آن هنگام که زمانی برای شناخت بیشتر و بهتر داریم، فرصتها را نسوزانیم و با سری پر از باد جوانی، آینده خود و همسرمان را بر پایهای سست بنا نکنیم.
برای داشتن چنین شیوهای باید پیش از کلامهای عاشقانه و احساسی، با فکر و درایت به راه و همراهی که برمیگزینیم فکر کنیم. باید بفهمیم آیا زن یا مرد چنین راهی هستیم؟ آیا همراهمان را میشناسیم؟ اصلا آیا برای چنین مسیری آمادگی داریم؟ ما که برای یک سفر چند روزه کلی تدارک میبینیم و جوانب مختلف را میسنجیم، آیا برای سفری چند ده ساله تدارک لازم را دیده و شرایط را سنجیدهایم؟ تا روزی که پاسخ مناسبی برای این سوالها و پرسشهایی از این دست نیافتهایم، بهتر است پای در این راه سهل و ممتنع و سخت اما شیرین نگذاریم. (ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا به نقل از خراسان: در قدم اول باید خودتان را ارزشمند و قابل احترام بدانید. در این صورت پاسخها و رفتارهای شما در برابر دیگران نیز محترم بروز میکند. افرادی که اعتماد به نفس و خودارزشمندی بالایی دارند خیلی زیباتر سلام و احوالپرسی میکنند و این باعث میشود دیگران روابط عمومی آنها را ضعیف ندانند و به مرور زمان، خودشان هم این ذهنیت اشتباه درباره شخصیتشان را فراموش کنند.
برای اینکه بدانید چطور برای برقراری ارتباط کلامی اقدام کنید راهکارهای زیر مفید به نظر میرسد:
همیشه رسمی برخورد نکنید
سعی کنید با دیگران به خصوص با دوستان و اقوام، خیلی رسمی برخورد نکنید. برای انتخاب موضوعی که میخواهید درباره آن با دیگران صحبت کنید، خیلی سخت نگیرید. مثلا میتوانید از گفتوگو درباره موضوعهای روزانه شروع کنید تا به مرور توان شما بالاتر برود. همین صحبت کردن با دیگران با رعایت مهارتهای ارتباط موثر به شما کمک زیادی برای بالا بردن روابط عمومیتان خواهد کرد.
گفتوگو را با پرسیدن سوالات مناسب شروع کنید
دقت داشته باشید که پرسشهایتان نباید جزو سوالاتی باشد که طرف مقابل بتواند با یک «بله» یا «خیر» به آنها پاسخ دهد. باید سوالاتی مطرح کنید که دامنه پاسخ دادن به آنها کاملاً باز باشد؛ به عنوان نمونه سوالی نظیر «حال شما خوب است؟» چیزی بیش از یک پاسخ کوتاه در بر ندارد، اما اگر مشاهده کردید که دوستتان بتنهایی در گوشهای ایستاده، میتوانید جلو بروید و از او بپرسید: چرا امروز این قدر بیحوصلهای؟
این سوال باعث میشود که او نیز ناخودآگاه اطلاعاتی هم درباره خودش و هم درباره شرایط موجود، در اختیار شما قرار دهد و رشته گفتوگو آغاز شود.
با فکر و ملاحظه صحبت کنید
پیش از صحبت کـردن فکر کنید و مطمئن شوید که هیچ ابهامی که باعث سوء تعبیـر شـود، در سـخـنـان شما وجود ندارد. گاهی ممکن است از صحت نظر خود درباره موضوعی مطمئن باشید، اما متوجه شوید که دیگران نظری مخالف شما دارند. شما باید نظرات آنها را محترم بشمارید و ببینید چرا آنها این گونه فکر میکنند و به جای مـشاجره از دیگران بخواهید درباره مواضعشان توضیح دهنـد. (علیرضا عبدی - کارشناس و مشاور خانواده)
بد نیست کمی از خط قرمزها در این خصوص بدانیم، خط قرمزهایی که اگر رعایت شود رازهای میان همسران، همچنان راز باقی میماند و خانه امنترین مکان برای زندگی کردن میشود.
پس اگر زمانی دلتان گرفت یا حوصلهتان سر رفت و خواستید ساعاتی را با دوستان یا خانواده به گپ و گفت بگذرانید این چند نکته را برای حفظ آرامش در زندگیتان به خاطر بسپارید:
دلخوریهایتان را به هر کسی نگویید: اگر رفتار و کردار همسرتان شما را عصبانی کرده یا دو سه روزی است که با هم قهر کردهاید، کمی خوددار باشید و این مساله را فقط برای کسی بگویید که میتوانید روی کمکش حساب باز کنید. در غیر این صورت درددلهای شما در یاد دوست یا خانوادهتان میماند، اما وقتی آشتی میکنید و زندگیتان روال عادی خود را پی میگیرد دوستی که شنوای درددل شما بوده حرفهایتان را فراموش نمیکند، پس مراقب باشید ذهنیت دیگران را نسبت به همسرتان خراب نکنید.
میزان درآمدتان را برای کسی فاش نکنید: برخی از زوجهای جوان به دلیل رقابتی که با سایر زوجها دارند، میزان درآمد خود را برای آنها بازگو میکنند، حال آنکه دانستن این اطلاعات سبب میشود دیگران درباره زندگی شما قضاوت نادرستی کنند، ممکن است آنها شما را بسیار ثروتمند یا بسیار فقیر ببینند و نوع درآمد شما در رفتار و توقعات آنها تاثیرگذار باشد.
میزان بدهیها و وامهایتان را بازگو نکنید: همانطور که درآمد خانواده باید مثل راز بین زن و شوهر باشد، میزان بدهیها هم از همین قانون پیروی میکند، ضمن اینکه گاهی خانوادهها به خیال اینکه شما قرض زیادی دارید، گمان میکنند به اندازه کافی خوشبخت نیستید و مشکلاتتان زیاد است. در حالی که تمام زندگیها فراز و نشیب دارد، بنابر این با سکوت کردن درباره این مسائل به دیگران فرصتی برای قضاوت کردن درباره زندگی مشترکتان ندهید.
احساس همسرتان را نسبت به دوستانتان بازگو نکنید: اگر همسر شما نسبت به یکی از دوستانتان حس خوبی ندارد، لازم نیست این مساله را برای او یا حتی برای سایر دوستانتان بیان کنید. دانستن این مساله سبب میشود دوستانتان در ارتباط با شما محتاطتر شوند، یا خود را مزاحم زندگی شما بدانند و بتدریج ارتباطشان را با شما قطع کنند.
از خانواده همسرتان پیش کسی جز خودش گلایه نکنید: اگر با خانواده همسرتان اختلاف نظر دارید یا از هم دلخورید، بهتر است این مساله را فقط با همسرتان درمیان بگذارید. این اختلاف نظرها در اوایل ازدواج بیشتر خود را نشان میدهد و معمولا با گذر زمان و شناخت بیشتر، بسیاری از مسائل، خود به خود حل میشود اما حرف و حدیثهایش باقی میماند و حتی گاهی این حرف و حدیثها خودش سبب دعوایی دوباره میشود.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
در واقع، بروز پیری زودرس یکی از مهمترین عوارض جانبی افسردگی به شمار میآید. محققان هلندی نتایج پژوهششان را در این رابطه منتشر کردهاند و بنابر اظهارات این گروه تحقیقاتی شکل شدید افسردگی با سرعت بسیار بالاتری سلولهای بیمار را پیر میکند. پیشتر نیز به تاثیرات منفی افسردگی بر پیری زودرس اشارههایی شده بود؛ اما این بار، محققان هلندی، پژوهش را به سطح کروموزومی بردهاند؛ از سوی دیگر آنها درصدد هستند تا این روند را معکوس کنند.
محققان پیش از این میدانستند افسردگی عارضهای است که بیشتر از سایر آسیبها مانند دیابت نوع 2، زوال عقل یا سرطانها پیشرفت میکند. رعایت نکردن اصول بهداشتی در زندگی (کمبود فعالیتهای جسمی، تغذیه نامناسب، مصرف الکل و استعمال دخانیات) تا حدی به عنوان اصلیترین متهم این پدیده شناخته میشود؛ اما چنین عواملی را نمیتوان برای توجیه این موضوع کافی دانست. بنابراین محققان به یک سازوکار زیستی مستقل که با افسردگی ارتباط مستقیم دارد، بدبین هستند.
نتایج پژوهشهای گروه هلندی، ادعای محققان را تائید میکند. هلندیها در مطالعه خود به وضوح نشانههای پیری سلولی را در اندازه «تلومرها» مشاهده کردند و دریافتند که افسردگی روند کوچکشدن و از بین رفتن تلومرها را سرعت میبخشد. تلومرها بخشهایی ژنتیکی هستند که در دو طرف کروموزمها قرار میگیرند و از DNA محافظت به عمل میآورند. با هر بار تقسیم شدن سلولی و با مرور زمان، اندازه تلومرها کاهش مییابد؛ بنابراین کوچکشدن آنها به معنای افزایش سن سلولهاست.
به طور متوسط شش سال
بیشتر از سن واقعی!
محققان برای رسیدن به این نتایج بیش از 2400 نفر را بررسی کردند که یکسوم از آنها در شش ماه اخیر به افسردگی شدید مبتلا شده بودند. یکسوم دیگر نیز در گذشته افسردگی داشتهاند. گروه آخر نیز هرگز در طول زندگیشان این عارضه را تجربه نکرده بودند. متاسفانه نتایج تحقیقات بیانگر مطالب چندان خوشایندی نبودند. بنابر مشاهدات، تلومر افراد افسرده یا آنهایی که در گذشته افسردگی داشتهاند، کوچکتر از تلومر دیگران بوده است؛ بدون توجه به شیوه و سبک زندگی، سن این افراد چهار تا شش سال بیشتر به نظر میرسد. در صورتی که افسردگی بسیار شدید باشد یا علائم آن بیش از یک ماه طول بکشد، حداقل هفت تا ده سال از سن طبیعی فرد کم خواهد شد.
در پژوهش گروه هلندی، سازوکار این پدیده به وضوح تشریح نشده است؛ اما به اعتقاد ژورم دژاردن، محقق موسسه ژنتیک انسانی در مون پلیه فرانسه، نتایج این تحقیق تعجبآور و دور از انتظار نبوده است.
وی در این باره میگوید: «افسردگی مانند سایر بیماریها باعث بروز بینظمی و ناهنجاریهایی در بدن و دستگاه ایمنی میشود؛ خصوصا اگر افسردگی همراه با استرس باشد، به میزان قابلتوجهی کوتاهشدن تلومرها را تسریع میکند. با این حال، محققان تنها اندازه تلومرهای سلولهای خونی را تجزیه و تحلیل کردهاند و نتیجه به دست آمده ممکن است برای تمام بدن صحت نداشته باشد.»
دکتر ونسان ژلی، معاون مدیر مرکز پژوهشهای سرطانشناسی مارسی، درباره این پژوهش و چالشهای آن میگوید: «دشوار بتوان گفت آیا تمام بافتها و اعضای بدن بر اثر افسردگی دچار پیری زودرس میشوند یا خیر؟ اما یک نکته را با اطمینان خاطر میتوان بیان کرد: وقتی تلومرها بیش از اندازه کوتاه شوند، سلولها از پتانسیلهای خود برای بازسازی آن استفاده میکنند و دیگر نمیتوانند بافتها و اعضای بدن را تجدید کنند. به همین دلیل است که با افزایش سن شاهد بروز چین و چروکها، سفیدشدن موها و مواردی از این دست و البته بیماریها هستیم. برای مثال، میتوان به ارتباط میان کوچکبودن اندازه تلومرها و تصلب شریان یا حتی بیماریهای بازسازی عصبی اشاره کرد.»
درمانی برای جوانی
اطلاعات و دادههای ارائه شده در پژوهش حاضر باعث طرح پرسشهای متعددی در این باره شده که آیا پدیده مذکور برگشتپذیر است یا خیر. پژوهش دیگری که در نشریه لانست آنکولو چاپ شده است، امیدهایی برای بازیابی سالهای ازدسترفته زنده کرده است. محققان کالیفرنیایی اثبات کردهاند مردانی که پذیرفتهاند رژیم غذایی خود را اصلاح کنند یا فعالیتهای جسمیشان را افزایش دهند و استرسهای روزانهشان را مدیریت کنند و در نهایت بیشتر در محافل اجتماعی حضور داشته باشند، طی مدت پنج سال تلومرهای کروموزمی بلندتری از آنهایی داشتهاند که تغییری در شیوه زندگی خود ایجاد نکردهاند. دکتر ژلی میافزاید: «نمیتوانیم این پدیده را تشریح کنیم؛ اما شاید بتوان گفت سازوکار فعال تحتتاثیر برخی پارامترها باعث افزایش اندازه تلومرها میشوند.»
محققان کالیفرنیایی امیدوارند تا چند ماه آینده بتوانند عناصر دیگری را نیز برای پاسخ به این نیازها بیابند. آنها اخیرا پژوهشی را به پایان رساندهاند که به موضوع استرس میپرداخت. هدف این پژوهش اندازهگیری تلومرها پس از انجام درمانهای ضدافسردگی یا بهکارگیری درمانهای ورزشی طی مدت چهار ماه بوده است. ژوسین ورون، از محققان مرکز یو وی آمستردام، در تشریح تحقیقات میگوید: «تمام سازوکارهایی که ممکن است روی اندازه تلومرها تاثیر بگذارند، بررسی میشوند؛ سازوکارهایی مانند سطح استرس اکسیداتیو، تحلیل دستگاه ایمنی و فعالیت تلومراس از این دست هستند. تلومراس آنزیمی است که میتواند اندازه تلومرها را به اندازه سلولهای اصلی نگه دارد». گروههای پژوهشی تلاشهای خود را برای یافتن درمانهای مناسب به منظور بازگرداندن جوانی آغاز کردهاند.
منبع: فیگارو
مترجم: ندا فراهانی / سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
361
در طول روز در مکانهای مختلفی رفت و آمد میکنید مانند فروشگاه، اتوبوس، مترو، سینما و... سازگاری با افراد مختلف در محیطهای متفاوت یکی از مهارتهای مهم است که تکنیکهای مربوط به خودش را دارد. آنها را با یکدیگر مرور میکنیم.
۱-شرط اول احترام به دیگران است
از دیگران انتظار دارید که از حق و حقوق شما آگاه باشند و حریم شما را رعایت کنند؟ در وهله اول این شما هستید که باید به دیگران احترام بگذارید تا احترامی متقابل را دریافت کنید. وقتی به دیگران احترام میگذارید آنها را مجاب به این رفتار متقابل کردهاید اما یک اصل دیگر را هم از خاطر نبرید و آن احترام به خودتان است.
اگر دوست دارید در محیط بیرون از خانه به شما احترام بگذارند خودتان نیز این احترام را برای خود قائل شوید. وقتی با لباس مرتب و سر و وضع مناسب در مکانهای عمومی حاضر میشوید و مراقب رفتار خود هستید به دیگران این پیغام را میرسانید که شایسته احترام هستید.
۲-به دیگران کمک کنید
در طول روز با توجه به نیازتان از مکانهای مختلفی رد میشوید. این بار با نگاهی متفاوت به اطرافتان بنگرید. کمک به یک فرد نابینا یا معلول، راهنمایی شخصی که دنبال یک آدرس سردرگم شده یا کودکی که راهش را گم کرده و صدها مورد مختلف از اتفاقاتی است که ممکن است در طول روز با آن مواجه شوید.
اگر تا دیروز به این وقایع بیاعتنا بودهاید از امروز سعی کنید زاویه نگاهتان را تغییر دهید و در این تغییر جهت به کمک کردن دیگران نیز فکر کنید. با این کار هم حس خوبی به دیگران خواهید بخشید و هم خودتان را سرشار از انرژی مثبت میکنید.
۳-لبخند بزنید
تا به حال به این فکر کردهاید که نگاه شما و حالت چهرهتان چقدر میتواند روی دیگران تاثیر مثبتی بگذارد؟ اتوبوسی را تصور کنید که تمامی مسافران آن با اخم و قیافهای ناراحت و خسته روی صندلی نشستهاند.
این جو غمآلود روی شما و احساساتتان تاثیر مخربی خواهد گذاشت اما اگر به جای این مسافران غمزده، مسافرانی با لبخند و چهرهای مهربان با شما رودررو شوند شما چه حسی خواهید داشت؟ تمرین کنید که به یکی از آن گروه از افراد شاد تبدیل شوید و با لبخند شور و هیجان را وارد دنیای دیگران کنید.
۴-کار درست را انجام بدهید
جهان مکان چندان منصفانهای نیست. در طول روز ممکن است با مواردی روبرو شوید که به نوعی آن را بیانصافی لقب میدهید اما هرگز دنبال تلافی نباشید. در هر شرایطی که قرار دارید شما کار درست را انجام دهید.
اگر پشت چراغ قرمز ایستادهاید و همه جز شما از خیابان رد شدهاند، شما رفتار دیگران را کپی نکنید بلکه بر انجام کار درست اصرار کنید و همیشه متفاوت باشید. مطمئن باشید این رفتار شما بهتدریج روی افراد دیگر نیز تاثیر خواهد گذاشت.
۵-انسان خوب بودن به معنای بد نبودن نیست
بعضی از افراد تصور میکنند که با آزار نرساندن به دیگران حق خود را در سازگاری و دوست داشتن افراد ادا کردهاند اما انسان خوب بودن به معنای این نیست که تنها به دیگران آزار نرسانید. به این بیندیشید که برای بهتر شدن شهر و کشوری که در آن زندگی میکنید باید دست به چه کاری بزنید تا از دیگران متفاوت شوید. این کارها را در محیط خانه، محل کار و در هر جایی که در طول روز با آن سروکار دارید انجام دهید.
اگر قرار است تنها زباله کوچکی را از سر راه خود بردارید حتما این کار را انجام دهید و به زبالههایی که در مسیر افراد دیگر است فکر نکنید. با مسئولیتپذیری و تعهد به انجام بخشی از وظایفی که بر دوش شماست، دنیای زیباتری خواهید داشت.
۶-نیمه پر لیوان را ببینید
افراد به دلیل شرایط مختلفی که در آن رشد کردهاند با یکدیگر متفاوت هستند. از سوی دیگر هر شخص با توجه به روزی که پشت سر گذاشته رفتار متفاوتی خواهد داشت.
اگر در وسایل نقلیه عمومی یا در پارک، سینما یا پیادهرو با کسی برخوردید که رفتار ناخوشایندی داشت هرگز به صورت مطلق در مورد او قضاوت نکنید. به این فکر کنید که شاید این فرد لحظه بدی را پشت سر گذاشته و در آن زمان نمیتوانسته به درستی روی رفتارش تسلط داشته باشد.
وقتی با دیگران همدردی کنید بهتر آنها را درک میکنید و رفتارهای ناخوشاند آنها را با دید متعصبانه و بدبینانه قضاوت نخواهید کرد.
۷-دیگران را بپذیرید
مهم نیست که از چه نژاد و طایفه یا متولد کدام شهر یا روستا هستید. برای اینکه بهترین سازگاری را با افراد داشته باشید در قدم اول باید آنها را بهعنوان یک انسان بپذیرید. بپذیرید که هر انسانی دارای احساس است و باید با احترام با او برخورد شود. وقتی چنین دیدی نسبت به افراد محیط خود داشته باشید میآموزید که با آنها همانند برادران و خواهران خود رفتار کنید.
۸-دیگران را تصحیح نکنید
برای خیلیها اتفاق افتاده که در مکانهای عمومی مانند اتوبوس، مترو یا در اتاق انتظار مطب پزشک یا جاهای مختلف شنونده اظهارنظر یک فرد قرار بگیرند. گاهی ممکن است فرد مقابل شما زبان به بدگویی یا سرزنش شخص یا اشخاصی کند.
در این مواقع لازم نیست به این افراد درس اخلاق بدهید و آنها را سریع اصلاح کنید. به حرفهایشان گوش دهید و شنونده خوبی باشید و مسائل را از زاویه نگاه آنها ببینید. به این فکر کنید که ممکن است این فرد را تا آخر عمرتان نبینید بنابراین به درددلها و احساسات آنها گوش دهید و اگر قصد دارید نصیحتشان کنید به صورت غیرمستقیم روی احساسات منفیشان تاثیر مثبت بگذارید. در محیطهای بیرون از منزل سعی کنید بیشتر شنونده باشید.
۹-همه مانند شما نیستند
هرگز رفتار دیگران را با خودتان مقایسه نکنید. برای مثال نگویید اگر من جای آن شخص بودم رفتار بهتری داشتم. شما هرگز نمیتوانید جای شخص دیگری باشید چون در واقعیت واقعا شخص دیگری هستید. به جای برداشتهای منفی از دیگران و برتری دادن خودتان نسبت به آدمهای اطرافتان، سعی کنید کمتر به مقایسه بپردازید و رفتار هر شخصی را با توجه به شرایط خودش بسنجید.
۱۰-عجله نکنید
تنها به مقصدی که پیش رو دارید توجه نکنید بلکه سعی کنید با آرامش مسیر روزانهتان را طی کنید و نگاه عمیقتری نسبت به وقایع اطراف خود داشته باشید. هر تصویری در طول روز میتواند دنیایی درس و معنا را در خود داشته باشد پس از آن استفاده کنید. عجله کردن تنها مربوط به لحظاتی است که واقعا اتفاق اضطراری برایتان افتاده است. غیر از اینگونه موارد سعی کنید با آرامش به کارهای روزانهتان بپردازید و افراد دیگر را هم ببینید. (ترجمه فاطمه شاهانی/زندگی مثبت)
150
پاسخ مشاور: اساس و پایه دوستیها در نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است معمولا و بیشتر بر مبنای عواطف و احساسات شکل میگیرد نه بر اساس منطق و عقل. جالب است بدانید که مقدمه این دوستیها ممکن است جذابیتهای یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پارهای صفات اخلاقی باشد که او را برای شما فردی دوست داشتنی میسازد که توانسته در روح و روان شما تاثیر عمیقی بگذارد و خلاءهای عاطفی شما را پر کند.
مشکلات وابستگی غیر متعارف به دیگران
این طور بر میآید که شما به عنوان نوجوان، به یک ارتباط دوستانه مستمر نیاز دارید اما همان طور که خودتان بیان کردید معمولا دوستیهایتان موقتی است و به علت وابستگی عاطفی که به طرف مقابل داشتید، بعد از ترک طرف مقابل افسرده و نگران شدهاید. وابستگی میتواند روی احساسات و عواطف و رفتار شما تاثیر بگذارد. بزرگترین مشکلی که وابستگی برای انسان ایجاد میکند و تمام زندگی او را تحت الشعاع قرار میدهد این است که مانع هویت و فردیت یابی او میشود.
دلایل وابستگی بیش از حد به اطرافیان
اضطراب عامل اصلی این وابستگیهاست. در واقع زیر نقاب شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد. به همین علت فرد وابسته میخواهد برای پنهان کردن یا کنترل این اضطراب به فرد دیگری متکی باشد تا در پناه این اتکا در تصمیم گیری و دیگر نیازهای عاطفی و اجتماعی، اضطراب خود را کنترل کند. فرد وابسته نمیتواند به تنهایی پروژههای شخصیاش را شروع کند چون اضطراب باعث میشود اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بنابراین او مدام خودش را مورد قضاوت قرار میدهد یا از آن ترس دارد که دیگران درباره او چه قضاوتی میکنند. این ترس باعث میشود برای شروع هر کاری به دیگری متکی باشد.
راهکارهای درمان وابستگی
همان طور که گفته شد در شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد بنابراین برای درمان این اضطراب، بهتر است به یک مشاور یا روان درمانگر مراجعه کنید. علاوه بر رفع اضطراب، افزایش سطح خودآگاهی و خودشناسی نیز جزء تفکیک ناپذیر تکنیک رهایی از وابستگی است. خودشناسی به معنای شناخت، کشف و باور توانمندی و استعدادهای منحصر به فرد خود و شکوفایی آنها و همچنین شناخت قدرت انسان و نیروی فکر و ایمان و شناخت کرامتها و ظرفیتهای خود برای رسیدن به رشد و کمال انسانی است؛ بنابراین با این مهارت و همچنین شناخت افکار، احساسات، رفتارها و انتظارات خود، میتوانید از وابستگیها رها شوید.
تلاش کنید علاوه بر بالا بردن تواناییهایتان، خود را فردی لایق و با ارزش بدانید و برای خود احترام و ارزش بیشتری قائل شوید. پس از آنکه احساس ناتوانی و محرومیت در شما از بین رفت باید به مسئله بازگشت دوباره به زندگی سرشار از آرامش و به دور از وابستگی بازگردید. (دکتر هادی صدری - روانشناس و مشاور خانواده/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
89
شما تا چند سال گذشته که دایره ارتباطاتتان، محدود به اعضای خانواده و گروه همسالانتان بود، خیلی راحتتر میتوانستید ارتباط برقرار کنید، دوست شوید، فرزند خوبی باشید و خلاصه گلیم خود را در حوزه روابط بیرون بکشید، اما با ورود به دانشگاه، محل کار، سربازی، ازدواج و وارد شدن به خانواده جدید (خانواده همسر) و دهها تعامل دیگر که با رسیدن جوانی سر و کلهشان پیدا میشود، نیاز دارید تا خود را کمی مجهز کنید. برای همین لازم است مهارتهای زندگی را بیاموزید، دوره کنید و در آنها استاد شوید تا در سالهای بعد بتوانید از این تواناییها استفاده کنید.
مهارت همدلی
یکی از مهمترین مهارتهای زندگی، مهارت همدلی است. شاید بسیاری از شما فکر کنید همدلی یک رفتار معمولی است که بیشتر مردم آن را بلدند، اما واقعیت این است که بسیاری از ما فاقد این مهارت هستیم. میدانید همدلی یعنی چه؟ ذهنتان را جای دوری نفرستید. در همین زندگی روزانه و دور و برتان کمی دقت کنید، به جواب خواهید رسید.
اصلا مهارتهای زندگی یعنی چه؟
مهارتهای زندگی، توانایی اجتماعی وروحی فرد را افزایش میدهد و موجب میشود تا او بتواند به نحوی بهتر و موثرتر با مشکلات و دشواریهای زندگی مواجه شود. مهارتهای زندگی قدرت سازگاری فرد را بالا میبرد، شخص میتواند مسئولیتهای اجتماعی و شخصی زندگی را بهتر بپذیرد، توانمندیهایش را بروز دهد و از آسیبهای ناشی از ناتوانی در حل مشکلات در امان بماند.
سونوگرافی یک فرد همدل
اگر میخواهید ببینید شما این مهارت را بلدید یا خیر، بهتر است خیلی صادقانه ببینید این پنج مورد در زندگیتان چقدر وجود دارد. میتوانید از یک دوست نزدیک، والدین یا همسرتان در این خصوص سوال کنید. مواردی که در بررسی خودتان برای همدلی باید مد نظر بگیرید، از این قرار است:
ـ توانایی علاقهمندی به دیگران را دارم
ـ تحمل افراد مختلف را دارم
ـ در رفتارم با دیگران پرخاشگری کمی دارم
ـ میتوانم دوست یابی داشته باشم و شخص دوست داشتنیای هستم.
ـ برای دیگران احترام قائل میشوم.
صادقانه جواب دهید و اگر در مهارت همدلی هنوز تبحر پیدا نکردهاید، کمی تمرین کنید و سعی کنید در زندگیتان فرد همدلی باشید.
دلهایی که نزدیک میشوند
همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد، درک کند. همدلی به فرد کمک میکند تا بتواند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است، بپذیرد و به آنان احترام بگذارد. همدلی، روابط اجتماعی را بهبود میبخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده، نسبت به انسانهای دیگر منجر میشود. انسانهایی که باهم همدلاند میتوانند سالهای سال در یک محیط کاری مشغول باشند، حتی با هم رقابت کنند اما دچار مشکل نشوند. آنان که همدلی را بلدند با همسرشان کمتر دچار اختلاف میشوند و میتوانند تفاوتهایشان را مدیریت کنند. (ندا داوودی)
690