من همیشه میدانستم که میخواهم یک نویسنده شوم، بخاطر همین وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، آماده بودم که کارم را شروع کنم.
موفقیت یکشبه من آنطور که برنامهریزی شده بود پیش نرفت و تقریباً یک دهه در تلاش برای چاپ شدن نوشتههایم بودم.
بااینکه مطمئن بودم که این تجربه کاملاً طبیعی است ولی واقعیت ناراحتکننده ای روبهرویم بود:
افراد دیگری بودند، که خیلیهایشان را هم میشناختم، که بدون هیچ مشکلی پیشرفت کردند.
هر روز خبر موفقیت فروش کتاب یک زن را میشنیدم. آیا این زنها به اندازه من نگاه دقیقی به زندگی داشتند؟
آیا به اندازه من بامزه، جذاب و متواضع بودند؟
نه نبودند! البته من اصلاً نمیدانم که این زنها چطور آدمهایی بودند. فقط می دانستم که از آنها متنفرم.
اینطور بود که سالهای شکنجهام شروع شد، یادتان باشد که این شکنجهها بخاطر این نبود که اتفاق بدی برایم افتاده بود.
اینکه دست رد به سینهات بزنند مطمئناً درد جسمانی به دنبال ندارد.
هیچکس هیچوقت امنیت من یا خانوادهام را به خطر نینداخت.
درواقع، متن رد شدن نوشتههایم حتی یکی دو جمله تحسینآمیز هم در خودشان داشتند و برایم آرزوی موفقیت هم میکردند.
دلیل عصبانیت و ناراحتی من اتفاقات خوبی بود که برای دیگران میافتاد.
من مطمئن بودم که باهوشتر، خوشگلتر و مستحقتر برای موفقیت هستم.
من سختکوش بودم و برای موفق شدن آمادگی بیشتری داشتم.
دلم میخواست آنهایی که کتابهایشان چاپ میشد را در دریا بیندازم تا غرق شوند، دلم میخواست آنها را شکنجه کنم.
خیلی حس زشتی است – اینکه از موفقیت کسی ناراحت شوید – ولی آدمها اغلب زشت هستند.
و مطمئن هستم که شما هم تا بحال حس مشابهی را تجربه کردهاید.
وقتی این اتفاقها برای کسانی غیر از شما میافتد، حتی ممکن است دیوانه شوید: همسر پیدا کردن.
نمره بالا گرفتن در کلاس، قبول شدن درد انشگاه، داشتن والدین باحال، خوشهیکل بودن، گرفتن ترفیع کاری، و …
شما هم از فکر کردن به این چیزها خسته شدهاید؟
خشمگین بودن نسبت به آدمها انرژی زیادی از آدم میگیرد، مخصوصاً اگر بدی در حق شما نکرده باشند. پس با این احساسات چه باید بکنید؟ چطور میتوانید یکی از آن آدمهای بدبختی که مدام از وضعیت خودشان شکایت میکنند و به وضعیت دیگران حسادت میکنند نباشید؟ من یک برنامه چهار مرحلهای دارم که توانست من را از آن وضعیت بیرون بکشد. امیدوارم بتواند به شما هم کمک کند.
یک راه برای کنار آمدن با همه خستگیتان این است که یک قدم به عقب بردارید و به این فکر کنید که چه کردهاید. من وقتی در ابتدای دهه بیستسالگیام بودم، شاید هیچکدام از کتابهایم چاپ نشده بود، ولی نامزد خیلی مهربانی داشتم که در همه کارها به من کمک میکرد. سلامت بودم و رابطه فوقالعادهای هم با پدر و مادرم داشتم. دفعه بعدی که متوجه شدید بخاطر موفقیت یک نفر میخواهید خودخوری کنید، به چیزهایی مثل این فکر کنید: او والدین مهربان و حمایتگری مثل من ندارد، من خیلی خوششانس بودهام که در همچنین خانوادهای هستم. قدر چیزهایی که دارید را بدانید، مخصوصاً چیزهایی که شما دارید و دیگران ندارند. شاید باز هم از خشمتان برای موفقیت دیگران کم نکند ولی برای شروع بد نیست. به این فکر کنید این چیزی که آن فرد الان به دست آورده است، تنها چیزی نیست که شما در زندگی میخواهید و تنها چیزی هم نیست که در دنیا اهمیت دارد. زندگی بسیار پیچیده است و همین است که جالبش میکند.
حاضرم شرط ببندم که بیشتر آنها افراد همسن و سال خودتان هستند – حتی دوستانتان. یک نکته خیلی عالی درمورد دوستان این است که با هم بزرگ شدهاید و پیر میشوید. من در سن ۳۲ سالگی چندین دوست دارم که با خیلی از آنها از دوران دبیرستان دوست بودهام و خیلیها هم به قبل از دوران دبیرستان تعلق دارند. مطمئنم که طی بیست سال گذشته به هر کدام از آنها در یک نقطه از زندگیام حسادت کردهام. و این هیچ اشکالی ندارد. همه ما بزرگ و بالغ میشویم و با سرعت خودمان رشد میکنیم. سعی کنید همیشه به خاطر داشته باشید که همه ما دلمان میخواهد دوستانمان موفق باشند چون یک روز پیر میشویم و دلمان میخواهد وقتی در جشن تولدمان به اطرافمان نگاه میکنیم به تکتک کسانی که اطرافمان هستند افتخار کنیم. و از طرف دیگر، داشتن دوستان موفق احتمال موفقیت شما را هم بیشتر میکند چون شما از آنها حمایت میکنید و آنها هم درمقابل از شما حمایت خواهند کرد. موفقیت یک کار گروهی است. پس عضو یک گروه باشید!
وقتی همه چیز با شکست مواجه میشود و از عصبانیت و حسادت خسته شدهاید فریاد بزنید
کار دیگری که واقعاً برای کنار آمدن با این وضعیت به من کمک کرد، انجام یوگا بود. من همیشه در مغزم زندگی میکردم و بدنم را درواقع دشمن مغزم میدانستم. یادم میآید که وقتی دبیرستانی بودم، گفته فیلسوف فرانسوی معروف دکارت را شنیده بودم که میگفت، ذهن و جسم دو موجودیت جداگانه هستند، حتی اگر بر هم تاثیر داشته باشند و این بدترین شکل تفسیر یک فلسفه بود. با خودم فکر میکردم چرا همه طوری رفتار میکنند که انگار خیلی عجیب است ذهن و جسم از هم جدا باشند؟ اینطور است دیگر! البته به استثنای اینکه به آن سادگیها که من فکر میکردم هم نبود. جسم ما به شدت به مغز و احساسات ما مرتبط است. وقتی احساس بدبختی و حسادت میکنید و دلتان میخواهد با مشت توی صورت کسی بزنید، حرکت دادن بدنتان میتوانید خیلی مفید باشد. من در سن ۱۲ تا ۲۴ سالگی به این ایده میخندیدم ولی واقعیت این است که آن زمان بیشتری احساس ناراحتی را در زندگیام داشتم. چه دویدن باشد چه یوگا یا انجام هر ورزش دیگری کنار دوستانتان، حرکت دادن بدنتان میتواند تاثیر فوقالعادهای بر وضعیت ذهنیتان داشته باشد. من خودم به این دلیل یوگا را دوست دارم که یک معلم عالی پیدا کردم که همیشه قبل از کلاس کمی درمورد اینکه کاری که ما روی زیرانداز یوگایمان انجام میدهیم با زندگی آن زیرانداز در ارتباط است، برایمان حرف میزند. یوگا با مجبور کردن من برای کندتر کردن تنفسم و برخورد با بدنم بعنوان قسمتی از خودم، به من کمک کرد بتوانم چیزهایی که در کنترلم نیستند را رها کنم و به هیچچیز وابسته نشوم.
وقتی همه چیز با شکست مواجه میشود و از عصبانیت و حسادت و انواع و اقسام احساسات زشت و ناراحتکننده خسته شدهاید، فریاد بزنید. همه نیرویتان را جمع کنید و جیغ بزنید – بیصدا. از آنجایی که من در یک محله بسیار ساکت زندگی میکنم، جیغ بلند کشیدن عصبیام میکند ولی اگر شما دوست دارید که سر و صدا کنید، میتوانید یک جیغ بلند بکشید! میدانم شاید به نظرتان احمقانه بیاید ولی مطمئن باشید که اثر دارد. گاهیوقتها باید به خودتان یک لحظه خشم کامل بدهید، حتی اگر آن خشم و عصبانیت کاملاً بدون دلیل و بیهدف باشد. شما کامل نیستید. من هم نیستم. هیچکس نیست. وقتی کسی که میشناسم یک جایزه میبرد یا در لیستی که من دوست داشتم باشم قرار میگیرد، هنوز هم یک لحظه با خودم میگویم «چرا من نه؟» این کاملاً طبیعی است. شما ربات نیستید، آدمید. به خودتان اجازه دهید گاهی حسادت کنید و دیوانه شوید ولی بعد هر کاری از دستتان برمیآید برای بیرون آمدن از این حالت انجام دهید.
من چطور پیش رفتم؟ توانستم پیش روم چون واقعیت را قبول کرده بودم، اینکه خوشاقبالی فردی دیگر تاثیری بر شانس و خوشاقبالی من ندارد. این احتمال هست که یک روز هم اقبال شما برگردد و شما برنده میدان باشید. نه من مرکز جهان هستم و نه شما. اشکالی ندارد که برای خودتان بخاطر اینکه نتوانستهاید چیزی که میخواستید را به دست آورید، متاسف باشید، مخصوصاً اگر خیلی برای آن تلاش کرده بودید،. ولی بعد باید از آن بگذرید و زندگیتان را جلو ببرید. شما تلاشتان را کردهاید و هر کاری از دستتان برمیآمده را انجام دادهاید و برای رسیدن آن روز طلایی فقط باید صبر کنید. همین. مطمئن باشید یک روز میآید.
هر چقدر هم که شایسته و مستحق موفقیت باشید، دنیا خارج از دستان شماست. همه آن آدمهایی که در یک لحظه تصور میکنید همه چیز دارند، واقعیت این است که اینطور نیستند. آنها مشکلاتی دارند که شما از آنها بیخبرید و آنها هم به بقیه حسادت میکنند (حتی به خود شما). خشمگین بودن نسبت به دیگران و کینه ورزیدن انرژی زیادی از شما میگیرد. درعوض باید سعی کنید از این انرژی برای انگیزه دادن به خودتان برای سختتر تلاش کردن استفاده کنید. چون تنها چیزی که میتوانید واقعاً کنترلش کنید، خودتان هستید. شاد و راضی بودن برای آنچه که هستم بود که من را از گرداب حسادت نجات داد. شما هم چیزی را پیدا کنید که خوشحالتان میکند و آن را انجام دهید. مطمئن باشید با ادامه دادن مسیرتان بالاخره موفقیت به سمتتان میآید و خودتان و همه اطرافیانتان را خوشحال خواهد کرد. البته ممکن است بعضی از آنها بخواهند شبها مخفیانه بخاطر این موفقیت شما در تحتخوابشان گریه کنند ولی اگر دوست واقعی باشند، خیلی زود به سمتتان برمیگردند و از این هم که هستید بالاتر میبرندتان.
منبع: مردمان
خبرگزاری ایسنا: به نقل از مدیکال نیوز تودی، با وجود چاپ هشدارهای مربوط به سلامتی بر روی بستههای سیگار همچنان بعضی اعداد مهم در رابطه با خطرات مصرف سیگار مورد غفلت واقع میشوند.
براساس پژوهشهای مرکز مبارزه و کنترل بیماری آمریکا (CDC)، 16 میلیون نفر در آمریکا با بیماریهای ناشی از مصرف سیگار دست به گریبان هستند و در این بین سرطان و سکتههای قلبی و مغزی بیشترین میزان مرگومیر را به خود اختصاص دادهاند و در ردههای بعدی، دیابت، انسداد عروق و تنگی نفس بیشترین آمار را در بین بیماران سیگاری داشتهاند.
در مطالعات انجام شده توسط مرکز "CDC" مشخص شده که بیشترین میزان خطر بروز سکتههای قلبی برای اشخاصی است که در جوانی سیگار کشیدن را آغاز کردهاند و این خطر بیش از هشت برابر افراد غیرسیگاری است.
نکته جالب توجه اینجاست که با افزایش سن، این خطر کاهش پیدا میکند. برای مثال این خطر در بین افراد 50 تا 65 سال تقریبا پنج برابر و در افراد بالای 65 سال در حدود سه برابر افراد غیرسیگاری است.
نتایج این پژوهش از آنجا قابل تامل است که افراد جوانتر فاکتورهای کمتری نسبت به سالمندان برای بروز سکته دارند و برای مثال میزان کلسترول و فشار خون آنها پایینتر از افراد مسنتر است، اما آمار سکته قلبی در بین مصرف کنندگان سیگار در این سن بالاتر بوده است.
قضاوت دیگران بر شما چه تاثیری دارد؟ اصلا آیا دیگران دائماً در حال قضاوت کردن درباره شما هستند؟
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ روانشناسان معتقدند فقط چند ثانیه طول میکشد تا در اولین برخورد، طرف مقابلمان را قضاوت کنیم. آیا تا به حال فکر کردهاید این قضاوت سریع بر چه اساسی شکل میگیرد؟ در ادامه، با یک روانشناس اجتماعی همراه میشویم که پانزده سال است روی همین موضوع کار میکند و به نتایج جالبی دست یافته است.
اِمی کادی (Amy Cuddy) در کتاب جدیدش با عنوان حضور مینویسد وقتی کسی را برای بارِ اول میبینیم، قبل از هر چیزی از خودمان میپرسیم: «میتونم به این آدم اعتماد کنم؟ واقعا آدم کاربلدیه؟» جواب ما به این دو سوال تا حد زیادی بستگی دارد به اولین برداشتی که از طرز رفتار طرف مقابل در ذهنمان شکل میگیرد.
کادی میگوید بیشتر مردم، به ویژه در محیطهای کاری، فکر میکنند کاربلد بودن از قابل اعتماد بودن مهمتر است. این قبیل آدمها همهی سعیشان را میکنند تا باهوش و کاردان به نظر برسند. آنها امیدوارند با این رفتار به طرف مقابلشان بفهمانند که میتوانند سررشتهی امور را به دست بگیرند، غافل از اینکه قابل اعتماد بودن نخستین مولفهای است که دیگران بر اساس آن قضاوتمان میکنند. به زبان ساده، دیگران قبل از اینکه از روی کاربلد بودن قضاوتمان کنند، میخواهند بدانند شایستگی اعتمادشان را داریم یا نه.
برای اینکه به اهمیت نکتهی گفته شده پی ببرید، شاید بد نباشد به دوران غارنشینی برگردیم. در آن زمان، ارزیابی و قضاوت یک شخص میتوانست به دلیل سبک زندگی بر اساس مهارتهایی نظیر روشن کردن آتش باشد، اما مهمتر از توانایی آتشافروزی این بود که آن شخص به همقبیلهایهایش خیانت نکند و نقشهی کشتنشان را نکِشد.
به عبارت دیگر، ما ابتدا بر اساس قابل اعتماد بودنمان قضاوت میشویم و بعد بر اساس توانایی انجام کار. پس یادتان باشد قابلیتهای کاری خود را بیش از حد پررنگ نکنید، چرا که ممکن است نتیجهی معکوس ببینید. خلاصه اینکه حواستان باشد طوری رفتار نکنید که مهارتهایتان زیرکانه و تهدیدآمیز به نظر برسند.
دانش آموختگان دورههای کسبوکار تا مدتی بعد از فارغالتحصیلی سعی میکنند خودشان را در مصاحبههای شغلی باهوشتر و کارکشتهتر از آنچه در واقعیت هستند نشان دهند. اینها خودشان را بینیاز از کمک دیگران میبینند و هدفشان فقط این است که دست نیافتنی جلوه کنند. اما همین آدمهای باد به غبغب انداخته، حتی اگر واقعا هم کاربلد باشند، چون نمیتوانند اعتماد دیگران را جلب کنند، موقعیتهای شغلی بسیاری را از دست میدهند.
همهی اینها را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که اگر نتوانید اعتماد طرف مقابلتان را جلب کنید، مطمئن باشید راه به جایی نخواهید برد. بدون تردید آدمهای قابل اعتماد و کاربلد تحسین برانگیزند، اما فراموش نکنید کاربلد بودن فقط در صورتی مزیت حساب میشود که اعتماد طرف مقابلتان را از پیش جلب کرده باشید.
فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
شکر یک حقیقت دارد و یک ظاهر، حقیقت شکر، قدر و اندازه َشناسی نعمت است؛ و ظاهر شکر، گفتن (الحمدلله) در حال سجده یا غیر آن است. در قرآن، همانطور که شکر را به بندگان نسبت داده، خداوند را نیز شکور معرفی کرده است؛ از این می َفهمیم که شکر باید معنایی وسیع َتر از آنچه در ذهن ما است، داشته باشد، تا شامل خداوند متعال هم بشود. در واقع تشکر خداوند از بندگان، فضل او و ضایع ننمودن اجر عمل بندگان است.
البته این موضوع روشن است که ما برای شکرگذاری خداوند مأمور شده َایم، اما تشکر از او به سه مقدمه نیاز دارد: 1. شناخت نعمت دهنده (خدا). 2. شناخت آنچه او در اختیار ما گذاشته (نعمت). 3. نعمت دانستن آنچه از او به ما رسیده است؛ اما با این وجود، ما از به جا آوردن شکر واقعی او عاجز هستیم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس نعمت خدا داده را با دل بشناسد، شکرش را ادا کرده است. (اصول کافی، ج 2، ص 79) و نیز می فرماید: شکر نعمت، دوری از کارهای حرام است و شکر کامل، گفتنِ «الحمد للِّه ربِّ العالَمینَ» است. (اصول کافی، ج 2، ص 78)
امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس نعمت خدا داده را با دل بشناسد، شکرش را ادا کرده است.
همچنین خداوند متعال در قرآن کریم به این امر مهم مومنین را تشویق میکند و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» (بقره (2)، آیه 172) ای کسانی که ایمان آورده اید از آن پاکیزه هایی که روزی شما کرده ایم بخورید و اگر خدا را می پرستید سپاسش را به جای آورید. و نیز می فرماید: «... وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الآخِرَةِ نُوْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ» (آل عمران (3)، آیه 145) هر کس خواهان پاداش آن جهان باشد به او می دهیم و شاکران را پاداش خواهیم داد.
مردمی که به حج رفته بودند، در سرزمین مِنی جمع بودند، امام صادق علیه السلام و گروهی از یاران ، لحظه ای در نقطه ای نشسته از انگوری که در جلوشان بود، می خوردند. سائلی پیدا شد و کمک خواست . امام مقداری انگور برداشت و خواست به سائل بدهد. سائل قبول نکرد و گفت : به من پول بدهید امام گفت :خیر است ، پولی ندارم سائل ماءیوس شد و رفت .
سائل بعد از چند قدمی که رفت پشیمان شد و گفت : پس همان انگور را بدهید. امام فرمود: خیر است ، آن انگور را هم به او نداد.
در قرآن، همانطور که شکر را به بندگان نسبت داده، خداوند را نیز شکور معرفی کرده است؛ از این می َفهمیم که شکر باید معنایی وسیع َتر از آنچه در ذهن ما است، داشته باشد، تا شامل خداوند متعال هم بشود. در واقع تشکر خداوند از بندگان، فضل او و ضایع ننمودن اجر عمل بندگان است.
طولی نکشید سائل دیگری پیدا شد و کمک خواست . امام برای او هم یک خوشه انگور برداشت و داد. سائل انگو را گرفت و گفت : سپاس خداوند عالمیان را که به من روزی رساند. امام با شنیدن این جمله او را امر به توقف داد و سپس هر دو مشت را پر از انگور کرد و به او داد. سائل برای بار دوم خدا را شکر کرد. امام باز هم به او گفت :بایست و نرو سپس به یکی از کسانش که آنجا بود رو کرد و فرمود:چقدر پول همراهت هست ؟ او جستجو کرد، در حدود بیست درهم بود، به امر امام به سائل داد. سائل برای سومین بار زبان به شکر پروردگار گشود و گفت : سپاس منحصرا برای خداست ، خدایا! منعم تویی و شریکی برای تو نیست . امام بعد از شنیدن این جمله ، جامه خویش را از تن کند و به سائل داد. در اینجا سائل لحن خود را عوض کرد و جمله ای تشکرآمیز نسبت به خود امام گفت . امام بعد از آن دیگر چیزی به او نداد و او رفت . یاران و اصحاب که در آنجا نشسته بودند گفتند: ما چنین استنباط کردیم که اگر سائل همچنان به شکر و سپاس خداوند ادامه می داد، باز هم امام به او کمک می کرد، ولی چون لحن خود را تغییر داد و از خود امام تمجید و سپاسگزاری کرد، دیگر کمک ادامه نیافت.
امام علی - علیه السّلام - فرمود: شکر هر نعمتی، پرهیز کردن از حرامهای خداوند است. «مشکاة الانوار، ص 35»
همچنین امام رضا - علیه السّلام - فرمود: هر که در قبال خوبی کسی تشکر نکند از خدای عزوجل تشکر نکرده است. «عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 24»
یک درس بزرگ که باید از عاشورائیانم بیاموزیم !
آب توبه
با نعمت خدا معصیت نکنیم !
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی(5)
رسول اکرم می فرماید: آیا می دانید غیبت چیست؟ اینکه از برادرت چیزی بگویی که دوست ندارد. اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به او تهمت زده ای.
بامداد-پیغمبر(ص) فرمود: مردی روز قیامت مى آید نگاه به نامه ى عملش می کند اثرى از کارهاى نیک خود را در آن نامه نمى بیند سپس عرض می کند کجاست کارهاى شایسته ى من که در دنیا انجام دادم پاسخ داده مى شود تو غیبت مردم را کردى بجاى غیبت هایت ثوابهاى تو در نامه عمل کسانى که غیبت آنها را کردى نوشته شد.
خداى تعالى در مذمت آن می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ؛۱ و باید غیبت نکند بعضى از شما بعض دیگر را آیا دوست می دارد یکى از شما که گوشت برادرش را بخورد در صورتى که مردارى باشد پس آن را ناخوش دارید .»سپس خداى تعالى مبالغه و پافشارى فرموده در جلوگیرى از غیبت و قرار داده غیبت را همانند مردارى که از گوشت آدمها است.
و پیغمبر(ص) فرمود: مردی روز قیامت مى آید نگاه به نامه ى عملش می کند اثرى از کارهاى نیک خود را در آن نامه نمى بیند سپس عرض می کند کجاست کارهاى شایسته ى من که در دنیا انجام دادم پاسخ داده مى شود تو غیبت مردم را کردى بجاى غیبت هایت ثوابهاى تو در نامه عمل کسانى که غیبت آنها را کردى نوشته شد.
و خداوند بموسى بن عمران وحى فرستاد که هر کس بمیرد ولى از غیبتهائى که کرده توبه نماید او آخرین فردیست که وارد بهشت شود و آن کس که بمیرد و اصرار به غیبت کردن داشته باشد پس او اول کسى است که وارد جهنم گردد و روایت شده که همانا کسى که او را غیبت کنند نصف گناهانش را مى آمرزم.
و نیز روایت شده که روز قیامت نامه ى عمل مرد را بدستش می دهند پس در آن ثوابهائى مى بیند که نمى شناسد باو گفته مى شود این ثوابها در مقابل غیبتهائیست که مردم از تو کرده اند.
و یکى از بزرگان گفته است اگر بنا باشد من غیبت کسى را بکنم غیبت فرزندم را مى کنم زیرا که او به ثوابهاى من از دیگران سزاوارتر است.
به حسن بصرى گفتند که همانا مردى ترا غیبت کرد حسن بصرى ارمغانى براى او فرستاد او گفت من ارتباطى با حسن بصرى ندارم حسن گفت درست است که ارتباطى نداریم ولى شنیدم که تو ثوابهاى خودت را براى من ارمغان فرستادى منهم دوست داشتم که تلافى کنم. و اگر در پیش کسى غیبت مؤمنى را بکنند و او برادر مؤمنش را یارى نکند مسلم نسبت بخدا و رسولش خیانت کرده.
و حضرت فرمود: هر گاه از تو به برادر مؤمنت نفعى نمیرسد پس زیانى به او مرسان هر گاه او را شادمان نمى کنى غمگین و افسرده خاطرش مکن هر گاه او را ستایش نمى کنى نکوهش هم مکن.
و نیز فرمود بغض و حسد نورزید بعضى از شما بعض دیگر را غیبت نکند بندگان خدا با یک دیگر برادر باشید.
و نیز فرمود: زینهار از غیبت بپرهیزید زیرا که غیبت بدتر از زناست.
زیرا که مرد زنا می کند و بعد توبه مى نماید خداوند هم توبه اش را قبول مى کند ولى صاحب غیبت آمرزیده نمی شود مگر اینکه آن کسى را که غیبت او را کرده از او راضى شود و حضرت رسول فرمود: در شب معراج بر گروهى گذشتم که رویشان را با ناخنها می کندند از جبرئیل پرسیدم که اینان چکاره اند؟ گفت: ایشان کسانى هستند که غیبت مردم را می کردند.
منبع:afkarnews.ir
وبسایت چطور - معصومه شیخی: اگر تا به حال فروشندهای توانسته باشد شما را قانع کند که به کالایی نیاز دارید، یا برایتان پیش آمده باشد که کاری را خیلی غریزی انجام داده باشید یا انتخابهایی کرده باشید که کاملا از شخصیت شما دور باشند، پس میتوان گفت شما در این مواقع متقاعد شدهاید.
با این حال، قضیه همیشه به این سادگی نیست. مثلا فکر کنید دارید خرید میکنید و تا وقتی که فروشنده دربارهی یک مزیت جدید روی کالای مورد نظرتان برایتان توضیح نداده است، حتی نمیدانستید که به آن مزیت نیاز دارید.
یا در حال بازدید از خانهای هستید که در نگاه اول به دلتان ننشسته است، اما هنگامی که مشاور املاک شروع به گرداندن شما داخل خانه میکند و دربارهی ویژگیهای آن صحبت میکند، احساس میکنید که تازه زیباییهای آن به چشمتان میآید. در چنین مواقعی، شما احتمالا متوجه این نکته نیستید که طرف دارد این فکر را در سرتان میاندازد که پیشنهاد او دقیقا همان چیزی است که شما واقعا نیاز دارید. اما حقیقت این است که افراد بسیاری از همین راه خرج زندگیشان را درمیآورند.
آنها روی ذهن دیگران تاثیر میگذارند و این کارشان لزوما همیشه عملی شرورانه و غیراخلاقی نیست. گاهی حتی کاملا غیرعمدی نیز هست. اما بد نیست چیزهایی در این زمینه بدانید تا وقتی کسی چنین کاری انجام میدهد، متوجه آن شوید. مقاله زیر را بخوانید، تا ببینید چطور میتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.
اگر فیلم «تلقین» (Inception) را دیده باشید، احتمالا فکر میکنید که متقاعد کردن دیگران کار سختی است. اما اینگونه نیست. این کار به طرز خندهداری ساده است و خودداری از آن بسیار مشکل است. در ادامه به بعضی از راههای انجام آن میپردازیم.
روانشناسی معکوس به یک کلیشهی بسیار بزرگ تبدیل شده است. فکر میکنم این مفهوم در سال ۱۹۹۵ و با اکران فیلم «جومانجی» (Jumanji) به اوج خود رسید. (اگر این فیلم را دیده و آن را به یاد داشته باشید، متوجه هستید که دربارهی چه حرف میزنم.) مسئله این است که بیشتر مردم روانشناسی معکوس را خیلی ساده میگیرند. برای نمونه، اگر بگویید: «برام مهم نیست که بری خودت رو از هواپیما پرت کنی پایین و جونت رو به خطر بندازی» تا آن فرد را قانع کنید که فکر چتربازی را از سرش بیرون کند، شما در واقع از روانشناسی معکوس استفاده نکردهاید. بلکه به شکلی منفعل و تهاجمی رفتار کردهاید. پس بیایید همه چیز را پشت سر بگذاریم و از اولِ اول شروع کنیم.
اگر میخواهید از وارونگی منطق به نفع خودتان استفاده کنید، باید زیرک باشید و نامحسوس عمل کنید. فرض کنیم شما میخواهید همسرتان ظرفها را بشوید، چون نوبت اوست. همیشه این راه وجود دارد که بگویید: «نمیخوای ظرفا رو بشوری؟ نوبت توئه.»
«من جدیدا به این نتیجه رسیدم که دیگه دلم نمیخواد ظرف بشورم. میخوام از این به بعد ظرف یه بار مصرف بخرم. نظرت چیه؟ اگر میخوای یه کم پول بده تا چند تا هم برای تو بخرم.»
نتیجهی این روش این است که یک جایگزین مزخرف و به درد نخور به او پیشنهاد دادهاید، در حالی که هیچ مسئولیت یا سرزنشی هم متوجه او نشده است. در این صورت همسر شما به جای اینکه هیچ اتهامی شامل حالش شود، تنها کاری که باید بکند این است که به این گزینهی جایگزین فکر کند. اینگونه است که روانشناسی معکوس جواب میدهد. البته تا وقتی که از ته دلتان این را بگویید.
اگر بدانید که کسی تمایلی به انجام کاری ندارد، راضی کردنش به اینکه بخواهد آن کار را انجام دهد، ممکن است دشوار باشد. پس باید کاری کنید که باور کند این فکر، از ابتدا فکر خودش بوده است. این یک دستورالعمل همگانی است، مخصوصا در مورد فروشندهها، اما گفتنش از انجام آن بسیار سادهتر است.
فرض کنید میخواهید دوستتان را قانع کنید که تغذیهی سالمتری داشته باشد. این هدف خوبی است، اما شما یک دشمن سرسخت دارید: او به غذاهای فستفود اعتیاد پیدا کرده است و باید حداقل روزی یک بار مرغ سوخاری بخورد.
به این منظور شما باید بسیار باهوش و بسیار محتاط باشید. در غیر این صورت لو میروید. مثلا هرگز نباید بگویید: «امروز توی روزنامه خوندم که هر سال ۱۰ میلیون بچه تو شهر «آرکانزاس» به خاطر خوردن مرغ سوخاری میمیرن» چون، خب تعارف که نداریم، این جمله چرتوپرت محض است و انگیزهی بسیار واضحی در گفتن آن است که هر بچهای آن را تشخیص میدهد.
اگر هدف مرغ و جوجه است، باید سعی کنید که تصویر بسیار زنندهای از آن بسازید. برای مثال، دفعهی بعدی که عطسه کردید، دربارهی اینکه آنفولانزای پرندگان دارد از پا درتان میآورد، جوک بسازید. هنگامی که با هم در رستوران هستید و میخواهید غذا سفارش دهید، به طور لفظی بگویید که تصمیم گرفتهاید هر چیزی به جز مرغ سوخاری سفارش دهید، زیرا به تازگی فهمیدهاید که رستورانها مرغ را چطوری فرآوری و آمادهی سِرو میکنند.
هنگامی که به اندازهی کافی این کارها را انجام دادید و همچنین فاصلهی کافی بین آنها ایجاد کردید تا رفتارتان عجیب به نظر نیاید، آنگاه میتوانید رفتاری تهاجمیتر پیش بگیرید و دیگر برای خوردن مرغ سوخاری با دوستتان بیرون نروید. همچنین میتوانید گامهایی فعالانه بردارید تا سلامتی خودتان را بهبود ببخشید و به دوستتان بگویید که دارید چه کار میکنید و این کار چقدر به شما کمک میکند. پس از چند هفته، اگر دوستتان هنوز هم تصمیم نگرفته باشد که دربارهی موضوع مرغ سوخاری تجدید نظر کند، میتوانید خیلی عادی به آن اشاره کنید. در این زمان او از بحث و صحبت کردن دربارهی آن استقبال خواهد کرد.
ارزان فروختن احتمالا یکی از سادهترین و موثرترین راهها برای این است که فکری را در سر کسی بیندازید. این کار یکی دیگر از نسخههای روانشناسی معکوس است، اما سطح تهاجمی بودن آن کمتر است. فرض کنید که میخواهید یک هارد کامپیوتر به کسی بفروشید. او میتواند بین هاردِ ۲۵۰ گیگابایتی، ۵۰۰ گیگابایتی و ۱ ترابایتی یکی را انتخاب کند. شما به عنوان فروشنده، دوست دارید بزرگترین هارد ممکن را بفروشید، چون گرانتر است و پول بیشتری گیرتان میآید.
مشتری: «میشه دربارهی این هاردِ ۲۵۰ گیگابایتی توضیح بدید؟ میخوام مطمئن باشم به درد من میخوره.»
شما: «کامپیوتر شما نوعش چیه؟ برای چه کاربردی میخواید؟»
مشتری: «من یه لپتاپ ویندوزی دارم که دو سال پیش خریدمش، میخوام عکسهام رو ذخیره کنم. الان حدود ۳۰ گیگابایت عکس دارم.»
شما: «خب… ۲۵۰ گیگابایت مطمئنا الان براتون کافیه، اگه فقط بخواید که عکس ذخیره کنید. مطمئنا تا وقتی که نخواید فایلهای بیشتری تو هاردتون بریزید، همین مقدار براتون بسه.»
در پایان دوست دارم دوباره از فرصت استفاده کنم و به همه یادآوری کنم که فکری را در سر کسی انداختن و متقاعد کردن او، لزوما کار پسندیدهای نیست. بهتر است از اطلاعات این مقاله، برای تشخیص مواقعی استفاده کنید که کسی این کار را با خود شما میکند، نه به عنوان یک راهنما برای بازیچه قرار دادن دیگران در راستای مقاصد نامناسب.
افترا در اصطلاح حقوقی عبارت است از اینکه فردی جرمی را به دیگری نسبت دهد؛ بدون آن که قادر به اثبات آن باشد. درحقیقت افترا فعلی تهمتی است که تهمتزننده برای متهم کردن افراد، وسایل و ادوات جرم را به نوعی به شخص منتسب کند یا در منزل یا در جیب یا در وسایلی که مربوط به آن شخص است، قرار دهد. ماده 697 بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی در این زمینه میگوید: «هر کس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جراید یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر به کسی امری را صریحا نسبت دهد یا آنها را منتشر کند که مطابق قانون آن امر جرم محسوب میشود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت کند، جز در مواردی که موجب حد است، به یک ماه تا یک سال حبس و تا 74 ضربه شلاق یا یکی از آنها حسب مورد محکوم خواهد شد.»همچنین بر اساس ماده 699 این قانون، «هرکس عالما عامدا به قصد متهم کردن دیگری آلات و ادوات جرم یا اشیایی را که یافت شدن آن در تصرف یک نفر موجب اتهام او میشود، بدون اطلاع آن شخص در منزل یا محل کسب یا جیب یا اشیایی که متعلق به او است، بگذارد یا مخفی کند یا به نحوی متعلق به اوقلمداد کند و در اثر این عمل شخص مزبور تعقیب شود، پس از صدور قرار منع تعقیب یا اعلام برائت قطعی آن شخص، مرتکب به حبس از 6 ماه تا سه سال یا تا 74 ضربه شلاق محکوم میشود.»ملاک مجرم تلقی شدن مفتری (افترا دهنده)، ارتکاب جرم به شکل عالمانه و عامدانه است؛ به این معنا که مفتری به جرم بودن آنچه نسبت میدهد، علم داشته باشد و عمدا عمل افترا را انجام دهد.
انواع افترا
افترا به دو نوع افترای قولی و افترای فعلی تقسیم میشود.
افترای قولی، نسبت دادن جرمی به دیگران به صورت لفظی یا از طریق رسانهها یا اوراق چاپی یا نطق در مجامع است.
افترای فعلی نیز وقتی صورت میگیرد که مفتری به قصد متهم کردن افراد، آلات و ادوات جرم را در منزل، جیب یا محل کار شخص قرار دهد؛ بهگونهای که وجود آن آلات و ادوات موجبات تعقیب جزایی فرد را فراهم کند.
انتشار، از شرایط تحقق افترا
نکته قابل توجه در جرم افترا، انتشار آن است. در واقع اگر کسی متنی حاوی انتساب جرمی به دیگران را تهیه کند و نزد خود نگه دارد یا مانع انتشار آن شود، مرتکب جرم افترا نشده است.
نکته قابل توجه دیگر در جرم افترا این است که افترا وقتی حادث میشود که مفتری، جرمی را به کسی صریحا نسبت دهد. در حقیقت عمل مورد انتساب باید بر طبق قوانین حدود، قصاص، دیات و تعزیرات، جرم تلقی شود.
بنابراین نسبت دادن اعمالی خلاف یا ناهنجار که جرمانگاری نشده باشد، افترا تلقی نمیشود مانند بینظم، بیانضباط، بیحیا و... . از آنجایی که این موارد جرمانگاری نشده است، مصداق جرم افترا تلقی نمیشود.
چنانچه جرم افترا اثبات شود و در واقع مفتری نتواند نسبت دادهشده را اثبات کند، قانون برای مفتری کیفر پیشبینی کرده است.
مواد 697 و 699 قانون مجازات اسلامی در افترای قولی ـ به جز در موارد تهمتهای ناموسی که موجب حد است - برای مفتری حبس از یک ماه تا یک سال یا تا 74 ضربه شلاق پیشبینی کرده است. کیفر افترای فعلی نیز حبس از 6 ماه تا 3 سال یا تا 74 ضربه شلاق است.
ارکان و اجزای قانونی افترا
1- مفتری جرمی را به صورت صریح و واضح به دیگری نسبت دهد.
2- آن جرم امری پوچ و واهی بوده، یعنی ساخته تخیلات ذهن شاکی باشد.
3- مفتری با انگیزه ضرر زدن و هتک حیثیت آن جرم را به غیر نسبت دهد.
4- نسبتدهنده (شاکی) نتواند درستی موضوعی را که به دیگری نسبت داده است، در مرجع قضایی صلاحیتدار به اثبات برساند.
قابل ذکر است اگر کسی از روی عصبانیت و ناراحتی به دیگری بگوید «دزد» یا «کلاهبردار» موضوع توهین است؛ نه افترا.
در توضیح این مطلب، مثالی را میتوان مطرح کرد: شخص الف مدعی است که آقای ب اتومبیلش را سرقت کرده و پرونده امر پس از بررسیهای معموله قضایی با صدور قرار منع پیگرد یا حکم برائت قطعی مختومه شده است. آیا در این قضیه شاکی به عنوان مفتری قابل تعقیب کیفری است؟ در این مثال چند حالت ممکن است اتفاق بیفتد:
1- شاکی واقعاً اتومبیلی داشته که ثابت شده قطعاً به سرقت رفته و صاحب مال با دلایل یا توضیحاتی که پیش خود داشته، به این نتیجه رسیده که شخص»ب» آن را سرقت کرده است و این امر در دادگاه هم به اثبات میرسد که در اینجا شاکی مفتری به حساب نمیآید.
2- ممکن است اتومبیل شاکی واقعاً سرقت شده باشد اما شخص «ب» آن را سرقت نکرده بلکه دیگری آن را سرقت کرده است. در این صورت نیز شاکی به دلیل اینکه گریز و چارهای جز اعلام شکایت نداشته و قصد وی دادخواهی بوده و نه چیز دیگر، در اینجا نیز مفتری تلقی نمیشود.
3- ممکن است اتومبیل شاکی سرقت نشده یا اساساً اتومبیلی نداشته که به سرقت رفته باشد اما وی جرم سرقت مذکور را به دیگری نسبت میدهد و شکایت وی مردود اعلام میشود. در این مورد وی به عنوان مفتری قابل تعقیب کیفری است. زیرا شاکی در این موضوع به قصد اضرار به دیگری و برخلاف واقع و به انگیزه هتک حیثیت دیگری اعلام شکایت کرده و قصد وی تظلم و دادخواهی نبوده است.
زیرا وقتی شاکی یا نسبتدهنده جرم، موضوع و اهرمی از پیش خود ساخته را که اساساً و در حقیقت آن واقعه رخ نداده است، از روی عمد، به دروغ و برای زیان دیگری و با علم و اطلاع به کذب بودن آن همچنین با سوء نیت خاص به دیگری نسبت میدهد، مفتری محسوب میشود.
بدیهی است که اگر شاکی بر اثر یک اشتباه قابل چشمپوشی امری را به دیگری نسبت دهد و به گمان اینکه آنچه را که مینویسد یا میگوید، در طبیعت نیز اتفاق افتاده و صحیح است، مسئول نخواهد بود.
شرایط تحقق افترا
با دقت در ماده 697 بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی میتوان به این نتیجه رسید که برای تحقق جرم افترا وجود سه شرط ضروری است:
انتساب جرم به دیگری
این ماده به طور کلی از انتساب جرم به دیگری، یعنی نسبت دادن اعمالی که جرم نبوده، سخن گفته است؛ این در حالی است که انتساب اعمالی که برخلاف شرع یا شأن یا حتی مستوجب تعقیب اداری یا انتظامی باشد، موجب محکوم شدن مرتکب به اعتبار ماده فوق نخواهد بود.نکته دیگر اینکه قید واژه «کسی» تنها مربوط به اشخاص حقیقی میشود و نمیتوان اشخاص حقوقی را مورد شمول قرار داد.
صراحت انتساب
این مورد بدین معنا است که مرتکب باید امری را صریحاً نسبت دهد که مطابق قانون آن امر جرم محسوب میشود. لازم نیست که مرتکب مشخصات دقیقی از جرم بیان کند بلکه وقتی به طور صریح بگوید «فلانی دزدی کرده یا مرتکب قتل شده است» کفایت میکند. اما به کار بردن کلمات و واژههای عامی از قبیل جانی، بزهکار و غیره برای تحقق جرم افترا کافی نیست بلکه ممکن است موجب تحقق جرم توهین شود.
ناتوانی مفتری از اثبات صحت اِسناد
هر گاه مفتری بتواند صحت نظر خود را در مورد ارتکاب جرم از سوی شخص مورد اتهام به اثبات رساند، وی به عنوان مفتری قابل مجازات نخواهد بود.
عنصر روانی افترا
برای تحقق جرم افترای عملی باید سوء نیت وجود داشته باشد و مرتکب با توجه به ماده 699 عمل خود را عالماً عامداً به قصد متهم کردن دیگری انجام دهد.
این تصریح دارای چند نکته است:
1- مرتکب در انجام کار خود عامد و قاصد باشد و تحت تأثیر مشروبات الکلی، بیهوشی و مواردی از این قبیل قرار نگرفته باشد.
2- با توجه به اینکه قید عالماً آورده شده است، مرتکب باید از ماهیت اتهامآور اشیا و ادوات و ... آگاه باشد.
3- مرتکب باید دارای سوء نیت خاص بوده، یعنی قصد وی متهم کردن دیگری باشد.
منبع: پورتال سازمان قضایی نیروهای مسلج
مردمان
وقتی به نظرتان میرسد آن فرد شایسته آن موفقیت نیست
اگر احساس کنید که موفقیت آن فرد بخاطر پارتیبازی یا شرایط ناعادلانه جامعه اسـت، ممکن اسـت بخواهید اتفاق بدی برای آن فرد بیفتد تا موقعیت خوب خود را از دست بدهد. همان مقاله در مجله “Motivation and Emotion” به این حالت حسادت بدخواهانه میگوید. اینکه اجازه بدهید حسادت بدخواهانه بر شما غلبه کند، انگیزهتان را از بین برده و شما را به فردی تلخ و عصبانی تبدیل خواهد کرد. برای مقابله با این حس، به کسانی فکر کنید که تحسینشان میکنید. این افکار مثبت، احساس درونی شما را تغییر داده و به شما این امکان را میدهد که روی اهدافی که در سر دارید تمرکز کنید.
به پیروزی هر دو تان فکر کنید
شاید به نظر برسد که وقتی آن فرد چیزی که شما میخواهید را دارد، او پیروز شده و شما شکست خوردهاید. اما در بسیاری از موارد، برای همه به اندازه کافی شانس موفقیت وجود دارد. الگو فکریتان را از پیروزی او شکست شما به پیروزی او-پیروزی شما تغییر دهید و به خودتان فکر کنید که وقتی یک نفر میتواند موفق شود، بقیه هم میتواند، ازجمله خودتان. متمرکز کردن افکار و انرژیتان روی کارهایی که باید برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید، باعث میشود وقت کمتری برای نگران کردن خودتان با این قبیل حسادتها داشته باشید.
کاری متناقض انجام دهید
مردم بازخوردهای مثبت را دوست دارند و همچنین کسانی که به آنها بازخورد مثبت میدهند را. میتوانید اثر منفی حسادت بدخواهانهتان را با تحسین کردن آن فردی که به او حسادت میکنید، تغییر دهید. چیزی برای تحسین کردن در آن فرد پیدا کنید و ببینید چطور این کار رابطه شما را با آنها تغییر میدهد. حتی ممکن اسـت متوجه شوید که آنها برای کمک به شما برای رسیدن به اهدافتان هم داوطلب شدند.