جام جم سرا:
به مناسبت چنین روزی و با توجه به فعالیت دوباره این شرکت فرانسوی در ایران، گفتوگویی انجام شده با برخی افرادی که این اتفاق زندگیشان را زیر و رو کرده است: مادری که پسرش را بر اثر تزریق فاکتور خونی آلوده و ابتلا به ایدز از دست داده؛ و فردی که بر اثر تزریق خون آلوده، به ایدز مبتلا شده، برادر مبتلا به ایدزش را از دست داده و حالا مادرش بر اثر ناراحتی ناشی از این قضیه در بیمارستان روانپزشکی بستری شده است. شنیدن و خواندن حرفهایشان کار سادهای نیست. آنها عصبانی و آزردهاند و بعد از گذشت این همه سال هنوز ذرهای از دردشان التیام پیدا نکرده. ممکن است خیلیها آن روزها و آن قصور و کوتاهی را یادشان رفته باشد اما این خانوادهها هنوز از بیتوجهیهایی که شده، از نادیده گرفتن لحظهلحظههایی که قابل توصیف نیستند، از این که بی هیچ گناهی از خانه و خانواده طرد شدهاند و از این که مسئولان برای دلجویی از آنها کوتاهی کردهاند، رنج میبرند. آنها میگویند هنوز هم وقت برای جبران باقی است و مسئولان میتوانند غرامتی را که باید سالها پیش از این شرکت گرفته میشد حالا بگیرند.
این گفتوگو به همت نوید نامور انجام شد، مستندسازی که با ساخت مستند چند قطره خون، سعی کرد مدارک و اسنادی را جمع کند و به نمایش دربیاورد که شاید بشود گوشهای از روزها و لحظههای سخت این خانوادهها را به تصویر کشید و سندی باشد برای به یاد ماندن قصوری که انجام گرفته است.
گفتوگو با نوید نامور مستندساز، محمد سیراوند مبتلا به ایدز بر اثر تزریق فاکتور خونی آلوده و خانم نعیمی مادر مسعود نعیمی که بر اثر تزریق خون آلوده و ابتلا به ایدز در کودکی جانش را از دست داده؛ گفتوگویی که چندین بار با گریههای مادر مسعود قطع و دوباره از سر گرفته شد:
آقای نامور، شما مستند چند قطره خون را درباره ورود فاکتورهای خونی آلوده و ابتلای بیماران هموفیلی به ایدز ساختید و مدارک زیادی را برای این مستند جمعآوری کردید. با توجه به مدارک و شواهدی که در دست دارید، به اتفاقی که سالها پیش افتاده اما ظاهرا هنوز به نتیجه نرسیده اشاره کنید.
نامور: آشنایی من با این پرونده از طریق دکتر صابری وکیل این پرونده انجام شد که الان هم عضو شورای شهر تهران هستند. وقتی این موضوع را به من گفتند خواستم به سهم خودم کاری در این زمینه کرده باشم ضمن این که باید از تهیهکننده این مستند هم تشکر کنم که گفت تمام عواید حاصل از این فیلم را اختصاص میدهد برای مبارزه با ایدز در کودکان ایرانی. موضوع این است که در حدود سالهای 63 - 62 بود که شرکت فرانسوی مریو برای بیماران مبتلا به هموفیلی فاکتور هشت فرستاد که این فاکتورها 300 نفر را آلوده به اچ آی وی کرد. تا قبل از این جریان ما هیچ نشانهای از ابتلا به این بیماری نداشتیم و این بیماری در ایران وجود نداشت. فرانسویها اطلاع داشتند که محصولاتشان آلوده است و این محصولات را به ده کشور از جمله ایران فرستادند. یک سال قبل از شروع این فاجعه آمریکاییها به فرانسویها هشدار دادند که سیستمهای ویروس زدایی شما روی ویروسهای غلاف دار مانند هپاتیت و اچ آی وی بی تاثیر است و محصولاتتان آلوده است اما آنها توجه نکردند. نکته ناراحتکننده دیگر این است که این شرکت فرانسوی هفت سال این موضوع را از ایران پنهان کرد در حالی که چند ماه بعد عراق این موضوع را فهمید و این بیماران را ایزوله کرد. تمام کشورهای دیگر از این موضوع اطلاع داشتند و بیمارانشان را ایزوله کردند ولی به کشور ما اطلاع ندادند و باعث شد این بیماری در کشورمان گسترش پیدا کند.
نعیمی: مدتها بعد از مرگ مسعود همچنان به کانون هموفیلی میرفتم. تقریبا در سال 73 بود که آقای قویدل رییس کانون هموفیلی که زحمت زیادی برای این بچهها کشیدند، گفتند کسانی که مبتلا شدهاند میخواهند شکایت کنند، اگر شما هم میخواهید میتوانید شکایت کنید. تاسفبار است که مسئولین انتقال خون ایران در آن زمان این موضوع را میدانستند ولی برای فرافکنی گفتند این موضوع تقصیر ما نیست و شاید مادر این افراد مشکل داشتهاند! یعنی به جای این که این موضوع را بپذیرند، درد دیگری را هم اضافه کرده و به مادران این بچهها تهمت زدند |
چه شد که بعد از هفت سال این موضوع را به ایران گفتند؟
نامور: بعد از هفت سال اینطور به نظر میرسد که مدیرعامل وقت شرکت با آنها دچار اختلاف میشود و این آلودگی را به ایران اطلاع میدهد؛ یعنی باز هم با اطلاع رسمی شرکت نبوده بلکه به دلیل مقابلهجویی بوده است. چرا وزارت بهداشت فرانسه به ایران هشدار نداد؟ چرا هفت سال بعد نماینده این شرکت این خبر را داد در حالی که به فاصله پنج ماه بعد از ارسال آنها پرونده چنین موضوعی در فرانسه باز میشود و خبردار میشوند. چرا گذاشتند این فاجعه اینقدر ابعادش گسترده شود؟ فاجعه دیگری که اینجا اتفاق میافتد این است که وقتی مدیرعامل شرکت این پیغام را به وزیر وقت بهداشت ایران میفرستد که دکتر رضا ملکزاده بوده، وزارت بهداشت ایران نامهای را صادر میکند و میگوید این حرف صحت ندارد و حتما شما قصد و غرضی دارید که این حرف را میزنید. این کار بسیار عجیب است چون باعث میشود چند سال هم وزارت بهداشت ایران این بیماری را پنهان کند و هنگامی این موضوع را اعلام میکنند که دیگر کار از کار گذشته و اصلا امکان ایزوله کردن این بیماران وجود نداشته و بیماری دیگر علائمش را نشان داده بود. بعد از این که در سالهای 74 - 75 این بیماری دیگر خودش را نشان داد، با این توهم که منابع خونی ایرانی به دلیل مسائل اعتقادی که ما داریم پاک است و بیاییم خودمان فاکتور خونی تولید کنیم و آن را وارد نکنیم؛ شروع به تولید کردند غافل از این که این بیماری ده سال است وارد ایران شده و دیگر نمیتوانیم بگوییم پاک است. پالایشگاه خون را در کنار برج میلاد ایجاد کردند و 2200 نفر هم از این طریق آلوده به ایدز و هپاتیت شدند.
چطور؟ مگر نظارتی روی آن وجود نداشت؟
نامور: چون بدون سیستمهای ویروس زدایی این پالایشگاه را راهاندازی کردند ضمن این که اسنادی در آن پرونده داریم که از روسیه کیتهای تشخیص اچ آی وی خریدند که تاریخ مصرف گذشته بوده است.
تکلیف افرادی که بر اثر این خونها آلوده شدند چه شد؟
نامور: درباره کسانی که از طریق شرکت فرانسوی بیمار شده بودند امکان گرفتن غرامت وجود داشت اما جالب است که دولت ایران به جای این که مشکل را از شرکت فرانسوی پیگیری کند تمام مسئولیت را به گردن خودش گرفته و به این بیماران غرامت میدهد در حالی که مبلغ این غرامت بسیار زیاد است. حالا هم این شرکت به ایران برگشته، در ایران نمایندگی زده و مشغول فعالیت است. در تاریخچه این شرکت هم که در وبسایت آنها آمده، به این موضوع اشاره شده است. من خودم سعی کردم با این شرکت ارتباط برقرار کنم و درباره ورود آنها به ایران سوال بپرسم اما اصلا نه ما را به آنجا راه میدهند و نه جوابی میدهند. من حتی نامه رسمی به آنها زدم و گفتم در مستندی که میسازم شما هم حق دارید اسنادی که دارید را ارائه کنید و از خودتان دفاع کنید اما آنها باز هم جواب ندادند.
مگر بقیه کشورها غرامت نگرفتند؟ چرا کشور ما نتوانسته غرامت بگیرد؟
نامور: عراق در شرایطی که بیثبات بود توانست یکی دو سال پیش غرامت بگیرد ولی ایران همچنان نتوانسته غرامت بگیرد و به نظر میرسد ارادهای برای این کار وجود ندارد. من معتقدم مهمترین عامل کاری است که در وزارت بهداشت انجام شد و نامه زدند که این موضوع صحت ندارد. این نامه باعث شده است از طرف ایران هیچ پیگیری انجام نشود چون ممکن است آنها همین نامه را بگذارند و بگویند شما خودتان گفتید این موضوع درست نیست. وزارت بهداشت در این زمینه کمکاری کرده ولی وزارت امور خارجه بیشترین کار را کرده است. وزارت امور خارجه نامه داده و گفته همه در حال گرفتن غرامت هستند، شما هم نامه بدهید تا ما پیگیری کنیم اما هیچ کاری انجام نشد. زمانی که وزارت بهداشت ایران پای میز محاکمه میآید تمام اسناد را از بین میبرد. چرا مسوولان وقت وزارت بهداشت مورد تعقیب قضایی قرار نمیگیرند؟
آقای سیراوند، از ابتلا به اچ آی وی بگویید. در آن زمان چند ساله بودید؟
سیراوند: ما سه برادر هموفیلی بودیم، حسین برادر بزرگتر من بود، مجتبی برادر وسطی و من هم کوچکترین پسر. هر سه نفر ما هموفیلی بودیم و نیاز به فرآوردههای خونی داشتیم. در حدود سالهای 62 - 63 فرآورده خونی به ما تزریق کردند که در آن فاکتورها اچ آی وی بود و افرادی که از آن تزریق کردند مبتلا شدند. برادرم حسین اچ آی وی گرفت ولی من هم هپاتیت بی گرفتم و هم اچ آی وی. حسین هفت ساله بود که مبتلا شد و من شش هفت ماه بیشتر نداشتم.
چه زمانی متوجه شدید که به بیماری اچ آی وی مبتلایید؟
سیراوند: ما سه برادر هموفیلی بودیم، حسین برادر بزرگتر من بود، مجتبی برادر وسطی و من هم کوچکترین پسر. هر سه نفر ما هموفیلی بودیم و نیاز به فرآوردههای خونی داشتیم. در حدود سالهای 62 - 63 فرآورده خونی به ما تزریق کردند که در آن فاکتورها اچ آی وی بود و افرادی که از آن تزریق کردند مبتلا شدند. برادرم حسین اچ آی وی گرفت ولی من هم هپاتیت بی گرفتم و هم اچ آی وی. حسین هفت ساله بود که مبتلا شد و من شش هفت ماه بیشتر نداشتم |
سیراوند: بیماری حسین را سه چهار سال بعد به مادرم گفتند چون مریض و خیلی لاغر شده بود و وقتی به بیمارستان رفتیم فهمیدند که بیمار شده و به خانواده اطلاع دادند؛ ولی با واکنشهایی که خانواده ما داشتند و ناراحت و نگران شده بودند، جواب اچ آی وی مثبت من را نمیگفتند تا این که در 18 سالگی متوجه شدیم که من هم مبتلا هستم.
بعد از این که خانواده شما متوجه شدند که برادرتان به اچ آی وی مبتلا شده اقدامی برای اعتراض و شکایت کردند؟
سیراوند: چندین سال بعد که فهمیدیم من هم مبتلا هستم شکایت کردند و به ما غرامت دادند اما چه غرامتی؟ این مسائل با هیچ پولی جبران نمیشود. من الان روزانه بیشتر از سی قرص مصرف میکنم، چه کسی جوابگوی این مشکلات ماست؟ میلیاردها تومان را هم بدهند به درد ما نمیخورد.
بعد از دادن غرامت، برای دارو و درمانهای بعدی یا حمایت برای اشتغال و مواردی مانند اینها کاری برای شما انجام نشد؟
سیراوند: خیر کاری انجام نشد در حالی که الان بعضی از داروهای ما بسیار گران است و نمیتوانیم از عهده آنها بربیاییم. برادرم در اثر همین مشکلات دارویی فوت کرد. هیچکدام از مسئولان با ما حتی دیداری هم نداشتند و حتی وقتی ما به دیدن یکی از مسئولان رفتیم، ما را از اتاقشان بیرون کردند. مسئولان به ما کمک نکردند ولی یکی از کسانی که در این پرونده زحمت زیادی برای ما کشید آقای قویدل رییس کانون هموفیلیها بود که به خاطر به نتیجه رسیدن این پرونده زحمات زیادی کشید و از جان و مالش گذشت. ما رنجهایی کشیدهایم که جبرانپذیر نیست، برادرم حسین که اچ آی وی مثبت بود سال 89 فوت کرد، پدرم به خاطر رنج ناشی از مرگ برادرم سکته کرد، فلج شد و سه سال زمینگیر بود تا این که فوت کرد. مادرم با سختی ما را بزرگ کرد و به خاطر سختیهایی که در اثر این اتفاقها کشید، الان در امینآباد بستری شده است در حالی که شب عید باید در کنار من بود اما وضعیت روحی و روانی بسیار بدی داشت.
نعیمی: خانم سیراوند جزو اولین مادرهایی بود که سعی میکرد این پرونده به نتیجه برسد و مادرهای دیگر پشت سر ایشان اعتراض میکردند. این درست است که به قدری اذیت شده باشد که از لحاظ روحی دچار مشکل شود؟
خانم نعیمی، شما بگویید چطور شد که پسرتان به ایدز مبتلا شد؟
نعیمی: مسعود فرزند دوم من بیماری هموفیلی داشت، تقریبا هشت ماهه بود که فهمیدیم بیماری هموفیلی دارد و باید فاکتور بگیرد. وقتی مسعود پنج ساله بود و برای ختنه کردن او را به بیمارستان بردیم گفتند باید فاکتورهای زیادی بگیرد و برای او تهیه کردیم. همیشه هم از این فاکتورهای فرانسوی برای مسعود میگرفتیم. بعد از یک ماه دیدیم مدام مریض میشود یا این که وقتی سرما میخورد خوب نمیشود، کاهش وزن دارد و ضعیف شده است. این موضوع ما را نگران کرد و به ما پیشنهاد کردند که آزمایش خون از او بگیریم. به پدرش گفتند مشکلی در خون او هست و باید بفرستیم فرانسه تا جواب بدهند که مشکل چیست. تا این که گفتند باید در اتاق ایزوله باشد و پرستاری او را هم پرستارها به عهده نمیگیرند بلکه مادرش باید باشد که پرستاری او را به عهده بگیرد. کمکم به من گفتند که اچ آی وی گرفته است. خیلی زمان سختی بود. اصلا نمیتوانم رفتاری که در آن دوره با ما میشد و سختیهایی که در آن دوره کشیدیم را الان برایتان توصیف کنم. مدام از ما آزمایش خون میگرفتند. نمیگذاشتند با دخترم تماس داشته باشم. مرگ مسعود ضربه بزرگی به زندگی من زد. دیگران شوهرم را مقصر میدانستند و شوهرم من را. وقتی همه فهمیدند مسعود اچ آی وی گرفته دوستان و نزدیکان ما را تنها گذاشتند. حتی بچههای آنها با بچههای ما بازی نمیکردند.
چه زمانی متوجه بیماری پسرتان شدید؟
نعیمی: مسعود سال 59 به دنیا آمد و سال 66 متوجه شدیم که بیمار شده است و هشت ماه بعد فوت کرد. تازه سه ماه بود که مدرسه میرفت. اولین بچهای که در ایران دچار بیماری اچ آی وی شد مسعود بود و بعد که به کانون هموفیلی میرفتم کم کم متوجه شدم افراد دیگری هم بر اثر این خونها به بیماری ایدز مبتلا شدهاند.
در آن زمان هم که آگاهی زیادی نسبت به این بیماری وجود نداشت.
نعیمی: بله ما اصلا نمیدانستیم این بیماری چه بیماری پیچیده و خطرناکی است. مردم هم نمیدانستند از چه طریقی این بیماری منتقل میشود و همه ما را طرد میکردند چون فکر میکردند با یک معاشرت ساده هم ممکن است مبتلا شوند. بعد از فوت مسعود نزدیکترین افراد خانواده هم از ما دوری کردند.
بعد از این که فهمیدید پسرتان به بیماری ایدز مبتلا شده، علت ابتلا و این که بر اثر تزریق خون آلوده بوده را هم متوجه شدید؟
نعیمی: در پروندهاش ایست قلبی زده بودند و به ما چیز خاصی نگفتند، روزهای اول میگفتند تاریخ مصرف یکی از داروها تمام شده بوده، بعد از مدتی گفتند چون قبلا مسافرت به خارج از کشور داشتید این بچه این بیماری لاعلاج را از آنها گرفته ولی بعد به ما گفتند که مشکل فاکتورهای خونی آلوده بوده است.
بعد که علت اصلی را به شما گفتند، چه کار کردید؟
نعیمی: مدتها بعد از مرگ مسعود همچنان به کانون هموفیلی میرفتم. تقریبا در سال 73 بود که آقای قویدل رییس کانون هموفیلی که زحمت زیادی برای این بچهها کشیدند، گفتند کسانی که مبتلا شدهاند میخواهند شکایت کنند، اگر شما هم میخواهید میتوانید شکایت کنید. تاسفبار است که مسئولین انتقال خون ایران در آن زمان این موضوع را میدانستند ولی برای فرافکنی گفتند این موضوع تقصیر ما نیست و شاید مادر این افراد مشکل داشتهاند! یعنی به جای این که این موضوع را بپذیرند، درد دیگری را هم اضافه کرده و به مادران این بچهها تهمت زدند. روزی که این حرف در دادگاه مطرح شد، دادگاه بسیار شلوغ شد و نظم دادگاه کاملا به هم ریخت. کسانی که شاکی بودند بسیار از این موضوع ناراحت شدند و اعتراضهای زیادی کردند که نه تنها اشتباه کردهاید بلکه حالا افراد را متهم هم میکنید؟ حرفهایی در دل من هست که نمیتوانم آنها را به زبان بیاورم. اگر میدانستند که این داروها آلوده است به یک نوع مقصرند و اگر هم نمیدانستند آلوده است باز هم مقصرند و کوتاهی کردهاند، چرا برای این موارد مجازات نمیشوند؟
نامور : طبق قوانین بینالمللی سلامت یک دارو را وزارت بهداشت کشور مبدا باید تایید کند، وزارت بهداشت فرانسه این داروها را تایید کرده بود اما هیچوقت به ایران هشدار نداد و آلودگی این داروها را اعلام نکرد. بعد میگویند ایران ناقض حقوق بشر است و جالب است که اقدامات خودشان را در این زمینه نادیده میگیرند. متهم ردیف اول این پرونده لورن فابیوس است که نخست وزیر فرانسه بوده و چون فرانسویها از این آلودگی اطلاع داشتند ولی آن را نگفتند، دادگاه حکم به برکناری او میدهد و سی سال از صحنه سیاست خارج میشود و حالا در این دولت وزیر امور خارجه شده و دم از حقوق بشر میزند. وقتی میدانند دارویی کشنده است ولی آن را به دیگر کشورها میفرستند چه معنی جز قتل عام دارد؟
با متخلفان ایرانی این قضیه چه برخوردی شد؟
نامور: الان کسی که تحت پیگرد است، رییس وقت سازمان انتقال خون بوده است. در آن دوره برای او حکم محرومیت مادامالعمر از مشاغل دولتی را دادند و گفتند چون ده سال از آن تاریخ گذشته ایشان دیگر تحت پیگرد قرار نمیگیرد. وقتی ما فیلم مستندی که ساخته بودیم را در روز ملی درگذشتگان این پرونده نمایش دادیم، آیت الله شبیری زنجانی حضور داشت که مسئول شعبهای از دیوان عالی کشور بود که این پرونده در آن جریان داشت. ایشان گفت این پرونده در شعبه من بوده ولی من نمیدانستم این اتفاقها افتاده، پرونده را دوباره به جریان میاندازیم و بعد از آن حکم منع تعقیب رییس وقت سازمان انتقال خون لغو شد و آخرین جلسه دادگاه او همین چند روز پیش برگزار شد در حالی که نقش وزیر بهداشت وقت و معاون او را هم در این قضیه نباید فراموش کرد. دولت ایران محکوم شد به پرداخت غرامت و عذرخواهی رسمی از قربانیان شد. غرامت را میدهند اما عذرخواهی نمیکنند در حالی که عذرخواهی کردن شاید بتواند کمی از داغ خانوادههای داغدار این پرونده کم کند.
با توجه به این شرایط، خواستهای که از مسئولان دارید چیست؟ به نظر شما چطور میتوان کمکاریهایی را که در گذشته در حق این افراد انجام شده جبران کرد؟
نعیمی: این مسائل با هیچ چیزی جبران نمیشود اما سوالی که من از مسئولان دارم این است که اگر دولت ایران به دولت فرانسه چنین هدیهای را میدادند و آنها هم به بچههای مردم میدادند، خانوادههای فرانسوی چه کار میکردند؟ دولت فرانسه برای خانواده آنها چکار میکرد و چطور آنها را قانع میکرد؟ اگر یک سوزن در دست بچههای این افراد برود چه کار میکنند؟ پس چرا برای ما که این بلا سرمان آمده کاری انجام نمیشود؟ نه دولت فرانسه برای ما کاری کرد و نه مسئولان خودمان. یک دلجویی و یک عذرخواهی ساده از ما نکردند. ما هر بار خواستیم اعتراض کنیم گفتند چیزی نگو، سکوت کن، موضوع سیاسی میشود، بچه تو ایست قلبی کرده است. من بهترین روزها و سالهای زندگیام را یا در بیمارستان بودم یا در بهشت زهرا. این اتفاق در کشورهای دیگر هم افتاد اما در کشورهای دیگر از آنها حمایت و عذرخواهی کردند اما تنها کشوری که بی تفاوت از کنار این مسائل گذشت ایران بود.
نامور: حدود یک ماه پیش این شرکت فرانسوی نامهای را در اختیار رسانهها قرار داده و اعلام آمادگی کرده که حاضر است برای پرداخت این غرامت با مسئولان ایرانی وارد مذاکره شود اما تا اینجا هیچ اقدامی صورت نگرفته است. کسی که باید این پیگیری را انجام دهد؟ وزارت بهداشت باید این کار را بکند که جای سوال است که چرا این کار را نمیکند. وزارت بهداشت حدود 100 میلیارد دیگر باید غرامت بدهد، این هزینه از کجا پرداخت میشود؟ چرا از این شرکت گرفته نمیشود؟ این وظیفه من مستندساز نیست که به این مساله ورود پیدا کنم بلکه وظیفه دولت ایران است. در بیشتر کشورها، غرامتی که دولتها دادند کمتر از غرامتی است که شرکت پرداخت کرده است. دولتها غرامت را گرفتهاند و مبلغی را که به افراد دادهاند از آن کم کردهاند و مابقی را به بیماران دادهاند. الان هم کشور ما میتواند آن غرامت را از شرکت فرانسوی بگیرد، پولی را که دادهاند بردارند و مابهالتفاوتش را به بیماران بدهند.
سیراوند: الان من زندگی نمیکنم بلکه با مرگ دست و پنجه نرم میکنم. چطور میتوانند یک روز از زندگی ما را تصور کنند که این همه سختی کشیدهایم و زندگیمان به خاطر این اشتباهها و کمکاریها از بین رفته است؟ چرا غرامت ما را از این شرکت فرانسوی نمیگیرند؟ ضمن این که خواسته ما این است که اگر قرار است غرامت بدهند، به خود ما بدهند به جای این که به دولت بدهند.
نامور: اگر مسئولین و وزارت بهداشت در این زمینه کاری نمیکنند و نمیخواهند غرامت بگیرند، خود این افراد میخواهند دست به دست هم دهند و به این جریان وارد میشوند تا حقشان را از این شرکت بگیرند. دکتر علی صابری اعلام آمادگی کرده که به این پرونده رسیدگی کند. از مجموع آن 300 نفر تنها 20 نفر زنده ماندهاند و چون بچههایشان با کانون هموفیلی ارتباط ندارند سخت میشود آنها را پیدا کرد اما اگر به دکتر صابری مراجعه کنند میتوانند پیگیر شکایت از این شرکت فرانسوی باشند. این شرکت داخل خاک ایران کار میکند و باید طبق قوانین ایران پاسخگو باشد. در قانون ایران این جرم مشمول مرور زمان نمیشود چون جنایی است و همچنان میتوان آن را پیگیری کرد. این افراد باید ببینند که دولتشان مانند دولتهای دیگر حامی منافع آنها هستند. امیدوارم دولت آقای روحانی در این زمینه وارد عمل شود و حق این افراد را از این شرکت فرانسوی بگیرد.(فهیمه حسنمیری/خبرآنلاین)
بسیاری از مردم معتقدند این افراد به اصطلاح خوششانس هستند. آنها معتقدند این افراد بدون اینکه کار خاصی در زندگیشان انجام دهند، درهای خوشبختی به رویشان باز میشود و به همین علت همیشه به شانس آنها غبطه میخورند اما با تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، مانند مطالعه ریچارد وایزمن، استاد دانشگاه هارتفورد شایر درباره نحوه زندگی صدها نفر که معتقد بودند خوششانس یا بدشانس هستند، مشخص شد خوششانسی هرگز تصادفی نبوده و انتخاب بموقع و درست افراد در این مساله دخیل بوده است.
ما انسانها از موهبت والایی چون حق انتخاب برخوردار هستیم و تا زمانی که آن را بخوبی نشناسیم، نمیتوانیم در زندگیمان از آن سود ببریم. در حقیقت با انتخابهای روزانه بین موارد مختلف ـ خوب یا بد ـ میتوانیم به رشدی که توقع داریم برسیم. برای این که بتوانیم این مزیت را بدرستی بشناسیم، ابتدا باید مفهوم آن را بدرستی درک کنیم. در حقیقت حق انتخاب فرآیندی ذهنی است که به ما کمک میکند میان چند گزینه، یکی را براساس اولویتهایمان انتخاب کنیم. انسان هرروز در معرض گزینههایی قرار میگیرد که انتخاب هرکدام از آنها روی زندگیاش اثرات متفاوتی میگذارد.
این گزینهها ممکن است به شکل ساده یا پیچیدهترین حالت ممکن جلوی روی فرد قرار گیرد. فرد نیز با توجه به طرز فکر، سبک زندگی، وابستگی مذهبی، موقعیت سیاسی و مالی خود یکی از گزینهها را انتخاب میکند و به انتظار نتیجهاش مینشیند.
در حقیقت، زندگی مجموعه پیامدهای انتخابهای ماست که شرایط و تجربهها ما را به آن میرسانند و عواقبش را هر روز تجربه میکنیم. ممکن است هنگام برخورد با ناملایمات، شرایط را سرزنش کنیم یا بگوییم بدشانس هستیم، اما از آنجا که خودمان چنین انتخابی داشتهایم، بنابراین تنها خود ما مسئول شرایط بد احتمالیمان هستیم.
اندیشه درست و پشتکار
بزرگی گفته است: «اگر نادان به دنیا میآییم تقصیری نداریم، اما اگر نادان از دنیا برویم، خطای بزرگی مرتکب شدهایم.» امکانات بسیاری ـ بویژه در دنیای مدرن امروزی ـ وجود دارد که فرد بتواند دانش و آگاهی خود را افزایش دهد. ما آزاد هستیم و قدرت تشخیص درست از اشتباه را داریم و باید در زمینههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی خود دانشمان را بالا برده، همیشه بهترین انتخاب را داشته باشیم. از طرفی بزرگی و عظمت هرگز روی دیس طلایی تقدیممان نمیشود و فقط خود ما هستیم که میتوانیم با تلاش و پشتکار به آن دست یابیم. در تحقیقات مشخص شده افرادی که از بدشانسی خود گلهمند هستند، معمولا تنبل و تنپرورند و همیشه آسانترین گزینه را انتخاب میکنند، اما باید به خاطر داشت معمولا انتخابهای سخت و پیچیده، نتایج بهتر و باشکوهتری دارد.
استقامت
اگر نگاهی به تاریخ گذشتگان یا داستانهای الهام بخش دوران خود بیندازیم، بوضوح میبینیم تقریبا بیشتر افراد موفق که توانستهاند کارهای بزرگی انجام دهند، مجبور بودهاند در برابر سختیها و همچنین عدم توافق دیگران استقامت از خود نشان دهند. گاهی اوقات مجبور میشدند دربرابر تفکر رایج زمان و محیط خود، انتقادهای تند دیگران و موانع غیرمنتظره، ایستاده و انتخابهایی انجام دهند که بهدرستیشان ایمان داشتهاند. آنها هرگز تسلیم شرایط تحمیلی نشدهاند و با تحمل ناملایمات توانستهاند به موفقیتهای بزرگی دست یابند. مانند سقراط که برای داشتن تفکر مستقل بسیار جنگید یا گاندی که در برابر امپراتوری بریتانیا قدعلم کرد یا افراد دیگری چون مارتین لوترکینگ که برای حقوق مدنی سیاهپوستان مبارزه کرد و نلسون ماندلا نظام آپارتاید را شکست داد. نمونه بارز این انتخابهای درست، اما سخت همان ملال، دختر پاکستانی است که علیه طالبان ایستاد و دختران را به مدرسه رفتن تشویق کرد. او مثالی از قهرمانهایی است که با دانش و آگاهیشان انتخابهای درستی انجام داده و پای انتخابهایشان ایستادهاند. بنابراین وقتی تسلیم شرایط بد زندگیتان میشوید، آن را به حساب بدشانسی نگذارید. این انتخاب خود شماست!
تمرین خوششانسی
ریچارد وایزمن در تحقیقی که انجام داد، متوجه شد عوامل دیگری علاوه بر ناآگاهی و تنبلی در بدشانسی در زندگی موثر هستند. بدبینی و منفیبافی، بداخلاقی، توجه نداشتن به محیط اطراف زندگی و افراد دیگر موجب عدم موفقیت و شانس نداشتن است. روشهای زیر در افزایش شانس موفقیت موثر هستند:
1 ـ منفیباف نباشید
آنچه بیشتر مردم را عقب نگه داشته و جلوی پیشرفتشان را میگیرد، تفکر بد آنهاست. لحن آنها بسیار منفی و وجودشان پر از نگرانی و دلشوره است. آنها همه چیز را بد میبینند و همیشه منتظر نتایج بد هستند. انتخابهای فردی که به زندگی اینگونه مینگرد، همیشه غلط است و خواهناخواه شکست میخورد و شانس موفقیت را براحتی از دست میدهد.
2 ـ افکار مثبتتان را تجسمسازی کنید
خود را در وضعی تصور کنید که به موفقیت دلخواه رسیدهاید. این روش کمک میکند برای این که چنین اتفاقی بیفتد، قدم به قدم در جهت آن تلاش کنید. به عبارت دیگر روی جنبههای مثبتی که شما را با قدرت به سمت موفقیت پیش میبرد، متمرکز شوید.
3 ـ نگران نباشید
تجربه نشان داده افرادی که به بدشانسی خود اعتقاد دارند، معمولا پر از تنش و اضطراب هستند. با کوچکترین ناراحتی به هم میریزند و بشدت نگرانند. نگرانی اجازه نمیدهد فرد روی موضوعات غیرمنتظره تمرکز داشته باشد. ممکن است موضوعی رخ دهد که اگر فرد به آن توجه نشان دهد، بتواند شرایط بد خود را عوض کند.
4 ـ به زندگیتان تنوع ببخشید
اگر هرروز یک کار انجام دهیم و فقط یک عده افراد خاص را ببینیم، هرگز نمیتوانیم تغییر خاصی در زندگیمان بدهیم. از روزمرگی دست بکشید و زندگیتان را متنوع کنید. مثلا اگر هرروز از یک مسیر به سرکار میروید، این بار مسیر دیگری را امتحان کنید. دست به فعالیتهای جدیدی بزنید. مطمئن باشید میتوانید شرایط زندگیتان را به روش مناسبی تغییر دهید.
5 ـ بدشانسیهایتان را به خوششانسی تغییر دهید.
اگر دچار مشکل شدید، فکر نکنید دنیا به آخر رسیده است. میتوانید سرانجام راهحل مناسبی پیدا کنید. مثلا جیل بولت تیلر، دانشمندی که در زمینه مغز فعالیت میکرد، گرفتار سکته مغزی شد.
او روزانه چهار ساعت با انجام دادن تمرینهای مربوط به بازگشت مهارتهای حرکتی، کلامی، حافظه و خودآگاهی پس از هشت سال سلامت کامل خود را به دست آورد و بعدها محققی برتر در زمینه تحقیقات مربوط به سکته مغزی شد. در حقیقت او مصیبتی را که گرفتارش شده بود به فرصتی برای یادگیری و رشد تبدیل کرد. درحالی که دیگران در موقعیت او، ممکن بود دست به گله و شکایت و سرزنش زمین و زمان بزنند.
6 ـ اهداف واقعی و سازگار با روحیه خود برگزینید
اگر از دیدن خون، آزار میبینید نمیتوانید پزشک قابلی شوید. باید سراغ کارهایی بروید که توانایی انجام دادن آنها را داشته باشید. توقع بیش از حد از خود نداشته باشید.
7 ـ با افراد بسیاری در تماس باشید
یکی از عوامل موفقیت در معرض فرصت قرارگرفتن است. اگر شما فرد تاثیرگذاری باشید و با افراد زیادی مراوده داشته باشید، میتوانید با فرصتهای بسیاری که احتمالا از طرف آنها برایتان مهیا میشود، روبهرو شوید. اگر نظر دیگران را جلب کنید براحتی میتوانید فرصتهای خوبی برای موفق بودن خود به دست آورید.
8 ـ گوش به زنگ باشید
فرصتهای مختلف اغلب میآیند و میروند بدون اینکه افراد متوجه آن باشند. مردم بیشتر مواقع با ناآگاهی و توجه نداشتن به محیط زندگی خود، فرصتهایی را که میتوانند با آنها به شرایط دلخواه برسند، از دست میدهند.
9 ـ تلاش بیشتر، خوششانسی بیشتر میآورد
هرچه بیشتر تلاش کنید و پشتکار داشته باشید، خوششانسی بیشتر نصیب خود میکنید. سختکوشی راز موفقیت است. با صبوری، استقامت و طرز تفکر مثبت میتوانید ناامید نشوید و دست از تلاش برندارید و به موفقیت برسید.
paradoxicalwisdom / مترجم: نادیا زکالوند
جام جم سرا: شاید امروزه با شنیدن نام مسئولیت اجتماعی بیشتر یاد سازمانهای مردمنهاد بیفتیم اما معیدفر عقیده دارد که باید مسئولیت اجتماعی را در حوزه شرکتها و بهطورکلی جامعه نیز بررسی کرد. او همچنین بخشی از تشدید وضع فردگرایی افراطی را در جامعه، وجود سیاستهای نادرست چندسال اخیر میداند که رابطه یک طرفهای را از جانب دولت به سمت مردم ایجاد کرده است: «در نتیجه به این تفکر که تنها دولت متصدی رفع مشکلات در جامعه است دامن زده شده و میان تمام اقشار جامعه نوعی توقع افراطی از دولت ایجاد شده که حتی میان کارمندان دولتی نیز این شکاف و جدایی از ساختار دولت مشهود است.»
این جامعهشناس عقیده دارد که وجود تشکلهای دانشجویی و میدان دادن به آنها در دانشگاهها میتواند حس مسئولیت اجتماعی و نفع عمومی را در دانشجویانی که بعدها میخواهند وارد محیطهای کاری شوند بهوجود بیاورد یا در آنها وارد شود.
بحث پاسخگویی و مسئولیت اجتماعی را در فضای جامعه ایران درحال حاضر چگونه ارزیابی میکنید و تا چه حد امکان طرح اینگونه مسائل و پایبندی مردم و بنگاهها به این اصول را میتوان انتظار داشت؟
متاسفانه در چندسال گذشته تحتتأثیر سیاستهای کلان مدیریتی روند فردگرایی افراطی و گریز از نفع اجتماعی وضع تشدید شدهای در کشور پیدا شده است. هر چند در گذشته نیز این مشکل تا حدی در جامعه قابل لمس بود، با وجود این، اجرای سیاستهای نادرست در دولت گذشته رابطه یک طرفهای را از جانب دولت به سمت مردم ایجاد کرده است. در نتیجه به این تفکر که تنها دولت متصدی رفع مشکلات در جامعه است دامن زده شده و میان تمام اقشار جامعه نوعی توقع افراطی از دولت ایجاد شده که حتی میان کارمندان دولتی نیز این شکاف و جدایی از ساختار دولت مشهود است. بزرگ شدن دولت و نبود این روحیه در دولت که از خود تصویری در خدمت مردم نشان دهد در گسترش این وضع موثر بوده است.
از طرفی فاصله افراد تاثیرگذار و نخبه جامعه از توده مردم نیز روز به روز بیشتر شده است که همین امر دسترسی توده مردم را به افرادی که قادرند منادی تغییری در زندگی روزمره آنها باشند کوتاه کرده است. نمونه بارز بحث منفعتطلبی شخصی و دوری از نفع اجتماعی را میتوان در مورد اخیر ثبت نام یارانهها سراغ گرفت. آمار بالای ٩٠درصد ثبت نامی برای گرفتن یارانه با این توجه که عده زیادی از آنها به این مبلغ نیازی نداشتند گواهی بر کمرنگ شدن بحث مسئولیت اجتماعی در جامعه است.
در همه جوامع با بزرگتر شدن دولت و در نتیجه آن نحیفتر شدن عرصه عمومی برای شهروندان شاهد بروز آسیبهای بیشتر و همینطور بیانگیزگی و میل به گریز بیشتر بین مردم خواهیم بود. تشدید بحرانهای اخلاقی نتیجه ناگزیر چنین وضعیتی است |
نبود مدیریت در عرصه عمومی موجب بسط بیگانگی میان آحاد مردم شده است. در حالیکه با نگاهی به سابقه دینی و تاریخی مردم ایران میتوان رگههای پررنگی از مسئولیت اجتماعی را شاهد بود. نمونههایی از این گونه رفتارها در مناسبات دینی و همینطور جشنهای ملی نمود دارد. با این وجود در سایر عرصهها متاسفانه تنها در خلال روابط نزدیک خانوادگی و آشنایی میتوان ردی از دگرخواهی را مشاهده کرد. مواردی چون واقعه میدان کاج یا پل مدیریت تهران از جمله مصادیقی بودند که رفتار کاملا منفعلانه مردم در قبال ناگواریهای اجتماعی را نشان داد.
در این وضع چنانچه افرادی هم بهعنوان فعال اجتماعی ظاهر شوند غالبا بهعنوان تهدید برای جامعه قلمداد میشوند. نمونه آن را میتوان در نحوه برخورد و نگاهی که به تعدادی از جوانان در مورد همدلی و کمکرسانی به کودکان خیابانگرد چهارراه پارکوی شد، سراغ گرفت. وجود تعداد اندکی خیریه و نهاد فعال در عرصه اجتماعی در مقابل سیل گسترده آسیبهای اجتماعی نشاندهنده نوعی عدم توازن در این عرصه است.
تجربه نشان داده است که در همه جوامع با بزرگتر شدن دولت و در نتیجه آن نحیفتر شدن عرصه عمومی برای شهروندان شاهد بروز آسیبهای بیشتر و همینطور بیانگیزگی و میل به گریز بیشتر بین مردم خواهیم بود. تشدید بحرانهای اخلاقی نتیجه ناگزیر چنین وضعیتی است. چرا که در جامعه دارای مسئولیتپذیری بالا، مردم وقت کمتری برای بروز رفتارهای خشونتآمیز و مخرب اجتماعی دارند.
چه راهکارهایی را میتوان برای بسط مفهوم مسئولیت اجتماعی در سطح جامعه و همینطور در سطح شرکتها و سازمانها توصیه کرد؟
موضوع مسئولیت اجتماعی سازمانها در ٣حوزه جامعه، شرکتها و سازمانهای مردم نهاد تقسیم میشود.
تا هنگامیکه نتوانیم عرصه عمومی فعال و بانشاطی داشته باشیم انتظار داشتن روحیه مسئولیت اجتماعی در بین مردم بیهوده است |
از منافعی که شرکتها و سازمانها از اجرای طرحهای مسئولیت اجتماعی بهره میبرند میتوان از کسب اعتبار اجتماعی برای شرکتها، سود بلندمدت که در ازای پایداری شرکتی نصیب آنها میشود و همینطور گسترش حس مفید بودن برای کارکنان نام برد. مهمترین عایدی از اجرای طرحهای مسئولیت اجتماعی در جامعه گروههای هدفی هستند که منابع به منظور کمکرسانی به آنها صرف میشود. حرکتهای مردم نهاد باید شکل بگیرد.
لزوم اقدام در جهت بیگانگیزدایی در عرصه مدیریت کلان کشور کاملا ضروری است. بهطور مثال به جای عریض کردن خیابانها و محدود کردن دسترسی و تماس مستقیم افراد با یکدیگر باید به دنبال گسترش عرصه عمومی بود. درواقع تا هنگامیکه نتوانیم عرصه عمومی فعال و بانشاطی داشته باشیم انتظار داشتن روحیه مسئولیت اجتماعی در بین مردم بیهوده است. در کشورهای توسعهیافته با وجود اینکه ادعا میشود فردگرایی بالایی در آنجا حاکم است، شاهد هستیم که پاتوقها و عرصههای عمومی متعددی برای تعامل بیشتری شهروندان با یکدیگر وجود دارد. همین امر به بالا رفتن انگیزههای اجتماعی در جامعه کمک میکند.
مشابه این سیاست را میتوان در شرکتها و بنگاههای اقتصادی نیز پی گرفت. ایجاد عرصه عمومی در هر شرکت و فضا دادن به تشکلهای خرد میتواند روحیه همکاری و تعاون و همینطور مسئولیتپذیری را بین کارکنان افزایش دهد. بسیاری از کارکنان یک شرکت از مسائل و مشکلات یکدیگر آگاه نیستند. از این رو توجه به فضاهای ملموس و نزدیکتر برای بسط مسئولیت اجتماعی در جامعه نقطه آغاز مناسبی برای این مقصود خواهد بود. همین امر میتواند در بلندمدت کارآیی کارکنان شرکت را نیز ارتقا دهد.
چه فعالیتهایی در تعریف طرح مسئولیت اجتماعی سازمان میگنجد؟
فارغ از حمایتهای مادی، همدلی کردن و حمایتهای عاطفی میتواند نشان از روحیه مسئولیت اجتماعی در شرکتها و سازمانها باشد. اشکال جزییتر آن نیز بنابر فعالیتها و شرایط خاص موجود قابل طرح است. بنگاههای اقتصادی میتوانند در مباحث اجتماعی ازجمله معضل کودکان کار وارد عرصه شوند.
مدیران سازمانهای مردم نهاد باید هنگام تعامل و مذاکره با شرکتها خود را به جای مدیران آنها بگذارند و با توجه به ملاکهای تصمیمگیری آنها در راستای مأموریت و حوزه کاری شرکتها با آنها روبهرو شوند. پیدا کردن توافقی که به بازی برد-برد منجر شود و پرهیز از نگاه صرفا درآمدی به شرکتها باید در اینگونه تصمیمگیریها لحاظ شود.
سازمانهای مردم نهاد و سایر تشکلهای مرتبط در فضای اجتماعی کنونی ایران چه وضعیتی دارند و چه ظرفیتهایی برای اینگونه انجمنها به منظور بسط مسئولیت اجتماعی در جامعه قابل تصور است؟
سازمانهای غیردولتی بهعنوان عوامل اثرگذار در امور فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه، نقش ارزندهای دارند. آنها در فرهنگسازی در جامعه و شناختن و ریشهیابی مسائل اجتماعی و ارایه راهحلهای علمی برای رفع کاستیها، میتوانند با تقویت خودباوری و بکارگیری توان بالقوه و نیروی کارآمد قشر عظیمی از مردم، مانع هدر رفتن استعدادها شوند.
تشکلهای غیردولتی فرصت مناسبی برای حضور افراد جامعه به آنها میدهند تا با انجام کارهای داوطلبانه، به رشد فکری و بالا بردن تواناییهای خود بپردازند که اثرات مثبت آن در عرصه خانواده و جامعه، انکار ناشدنی است.
همچنین این سازمانها با جلب اعتماد و کمکهای مردمی، در ابعاد ملی و بینالمللی برای رفع گرفتاریهای اجتماعی، میتوانند عرصه مناسبی برای سازمانها ایجاد کنند تا این سازمانها در این عرصه به ایفای نقش پرداخته و مسئولیتهای خود را در قبال جامعهای که محور فعالیتهای اقتصادی آنها است، انجام دهند.
وقتی سرمایههای بنیادین در جامعه تقویت شود شاهد گسترش NGOها و سازمانهای مردمنهاد فعال در عرصه رسیدگی به آسیبهای اجتماعی خواهیم بود. درواقع NGOها خود معلول چنین فضایی هستند. فعالیتهای تبلیغی اینگونه سازمانها میتواند خود موتوری برای بسط سرمایه اجتماعی در جامعه شود. ایجاد تشکلهای صنفی در سازمانها یا رفع موانع بر سر تشکیل اینگونه انجمنها قدم موثر دیگری در این راستا است. هر چند وجود چنین تشکلهایی ممکن است سازمان مربوطه را دچار چالشهای جدیدی کند اما اثر آن در بلندمدت عاید کل جامعه خواهد شد.
همینطور در سطح دانشگاهها تسهیل شرایط برای ایجاد تشکلهای داوطلبانه میتواند به ارتقای روحیه مسئولیت اجتماعی در سازمانهای آتی که این افراد در آنها مشغول به کار میشوند کمک کند. به بلوغ رسیدن بنگاهها لازمه اثربخشی طرحهای مسئولیت اجتماعی و گنجاندن آن در اساسنامه شرکتها است. گره زدن چالشهای اجتماعی موجود در منطقه با مأموریت سازمانی شرکت باید در تعریف طرحهای مسئولیت اجتماعی لحاظ شود.
اجرای طرحهایی مشابه روز کار داوطلبانه کارکنان را تا چه میزان در ایجاد فضای مساعد برای پذیرش طرح مسئولیتپذیری اجتماعی مناسب میبینید و توجه به چه عرصههایی را برای اثرگذاری بیشتری اینگونه طرحها پیشنهاد میکنید؟
متأسفانه به دلیل تفرد شدیدی که درحال حاضر بین آحاد مردم جامعه وجود دارد، امکان وجود مشکلی خاص برای تعداد زیادی از افراد وجود دارد در حالیکه هیچ اقدام جمعی برای رفع آن شکل نمیگیرد. اجرای سازوکارهایی که به نزدیکی و تعامل بیشتر شهروندان منجر شود، در زدودن این اتفاقات در سطح جامعه موثر خواهد بود. در این بین توجه به روابط موجود در محیطهای نزدیک و داخل سازمانی که درگیری بیشتری را برای افراد ایجاد میکند میتواند شروع مناسبی برای رسیدن به مطلوب نهایی جامعه باشد. (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا به نقل از تسنیم: گاهی برخی اطرافیان ادعا میکنند که مثلاً فلان فعالیت و یا تغذیه، از شاخصهای بهداشتی است، یا اینکه انجام بعضی اقدامات مضر است. براین اساس ۱۰ مورد رایج که اتفاقاً اشتباه است، برای آگاهی بیشتر بیان شده:
۱. خورردن تخم مرغ برای قلب شما مضر است!
خوردن یک یا دو تخم مرغ در روز خطر ابتلا به بیماریهای قلبی را در افراد سالم افزایش نمیدهد بلکه مصرف بیش از حد چربی غذاهای گوناگون در بالا رفتن کلسترول موثر است. تخم مرغ همچنین حاوی امگا ۳ است که میتواند خطر ابتلا به بیماریهای قلبی را نیز کاهش دهد.
۲. روزانه ۸ لیوان آب بنوشید!
نوشیدن ۸ لیوان آب در روز که به همگان توصیه میشود، از جمله اشتباهات رایج در میان مردم است. نوشیدن آب تنها هنگامی لازم است که فرد احساس تشنگی کند. ممکن است فرد مورد نظر یک ورزشکار باشد که آب زیادی از بدن او تبخیر میشود بنابراین وی به مقدار بیشتری آب نیازمند است و از طرفی دیگر ممکن است شما احساس تشنگی نکنید و بدنتان نیازی به آب نداشته باشد. ملاک تشخیص نیاز بدن به آب و مایعات در هر فرد، رنگ ادرار اوست. هرچه رنگ آن به زرد تیره میل کند مشخص میشود که بدن دچار کم آبی است و در نتیجه، به نوشیدن آب نیاز دارید و هرچه این رنگ کم رنگتر باشد و به سفیدی یا بیرنگی میل کند بدن شما به مایعات کمتری در آن زمان نیاز دارد.
۳. استفاده از دئودورانت سبب ابتلا به سرطان سینه میشود!
برخی از محققان بر این باورند که استعمال این مواد منجر به ابتلا به سرطان سینه میشود و مواد مضر و شیمیایی موجود در دئودورانتها جذب بدن خواهد شد و به صورت یک تومور نمایان میشوند در حالیکه تحقیقات اخیر نشان دهنده این هستند که هیچ گونه مدرکی دال بر این ادعا یافت نشده است.
۴. احساس سرما باعث سرماخوردگی میشود!
هیچ اهمیتی ندارد در گذشته مردم چه چیزهای در مورد ابتلا به سرما خوردگی میگفتند. سردی هوا با سرما خوردگی شما هیچ گونه ارتباطی ندارد. بلکه مهمتریتن عامل سرماخوردگی ماندن در محیطهای بسته است که ویروسها و باکتریها به راحتی میتوانند در این محیط بین افراد انتقال یابند. بنابراین احتمال سرماخوردگی در محیطهای بسته بیشتر از راه رفتن روی برف در دمای صفر درجه است.
۵. بدن شما روزانه به قرصهای مولتی ویتامین نیازمند است!
هنوز تمامی محققان در این مورد به توافقی جامع نرسیدند و بهترین منبع ویتامینی و انرژی برای بدن شما میوهها و سبزیجات و دانههای روغنی و چربیهای سالم و مفید هستند. البته در زمان بارداری مصرف اسید فولیک برای جلوگیری از نقص مولود بسیار مفید و ضروری است، چنانچه پزشک به شما مصرف آنها را تجویز کرده است شما میبایست به تجویز پزشک خود عمل کنید.
۶. خوردن صبحانه باعث کاهش وزن میشود!
جمله بالا جملهای کاملاً اشتباه است و بهتر است بگوییم خوردن صبحانه باعث میشود برخی از افراد، وزن خود را کم کنند. خوردن صبحانه ممکن است باعث شود فرد به هنگام وعده ناهار احساس سیری کند و دیگر لب به غذا نگشاید. در مطالعهای مشخص شد از بین افراد شرکت کننده در جامعه آماری، آن دسته که هنگام وعده غذایی ظهر، غذای خود را به صورت کامل میل کردند و کسانی که صبحانه نخورده بودند ۴۰۰ کالری کمتر در آن روز جذب بدنشان کرده بودند.
۷. مخاط و آب بینی سبز معنای عفونت دارد
دستمال کاغذی شما به هیچ وجه نمیتواند همانند یک آزمایشگاه پزشکی عمل کند. البته مطالعات نشان میدهند که مخاط سبز و یا زرد رنگ احتمال ابتلای باکتریایی را نشان میدهند اما این بدان معنا نیست که حتماً شما دچار عفونت شدید و نیاز به آنتی بیوتیک دارید. عفونت سینوسی ممکن است رنگ آن سفید؛ و سرماخوردگی معمولی نیز میتواند رنگ آن را به سبز متمایل کند.
۸. شکر باعث فعالیت زیاد کودکان میشود
گرچه شکر و مواد شیرین برای کودکان مضر است اما خوراکیهای شیرین باعث نمیشوند کودکان در فعالیتهای مدرسهشان دچار افت شوند و یا مشکلات تمرکزی برای کودکان ایجاد کند.
۹. استفاده از توالت فرنگی موجب بیماری شما میشود
صندلی توالتهای فرنگی معمولاً تمیز هستند ولی دستگیره و در توالت معمولاً از آلودهترین قسمتهای سرویسهای بهداشتی است که بهتر است بعد از خارج شدن از سرویس حتماً دستان خود را با ضد عفونی کننده بشویید.
۱۰. در آوردن صدای انگشتان از علل ابتلا به آرتروز است
در آوردن صدای انگشتانتان ممکن است باعث آزردگی اطرافیان شما شود ولی عدهای بر این باورند که این صدا حاصل برخورد و سایش مفاصل و یا استخوانهاست که اصلاً درست نیست. صدای ایجاد شده، در اصل صدای گاز (هوای) محبوس بین مفاصل و استخوانهاست که در این فضاها شکل میگیرند و به هنگام آزادسازی هوا این صدا تولید میشود. اگر از انجام آن لذت میبرید موجب ابتلای شما به آرتروز نمیشود ولی اگر به هنگام انجام این کار احساس درد میکنید حتما به پزشک مراجعه کنید.
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: ما معمولا خواستههایمان را در زمان و مکان یا به صورت نامناسبی مطرح میکنیم مثلا خانم خانه به محض ورود همسرش به خانه یا هنگام صرف شام، گِله و شکایتهایش را همراه با پرخاشگری غیرمستقیم (مثلاً کنایه زدن و تحقیر کردن همسرش) عنوان میکند! یا برعکس وقتی که خانم خانه مشغول انجام کارهای شخصی است و نمیتواند همه توجهش را به صحبتهای شوهرش متمرکز کند، او (شوهرش) در مورد مشکلات بهوجود آمده مثلا با رئیسش صحبت و از خانم تقاضای همفکری میکند.
هر ارتباط چندمولفه دارد: فرستنده، پیام، گیرنده و بازخورد. هر پیام دو سطح دارد: سطح محتوایی (کلامی) و سطح فرآیندی (غیرکلامی) |
ارتباط ناموثر در اغلب خانوادهها و در بین خردهنظامهای آن مشهود است، مثلا ارتباط والدین با فرزندان یا فرزندان با یکدیگر و ارتباط والدین با یکدیگر. بسیاری از نزاعهای خانوادگی و حتی برخی از طلاقها حاصل همین بدفهمیها (پیامهای ناقص) ارتباطی است.
یکی از آسیبهایی که در نتیجه این شیوه ارتباطی نادرست برای خانواده پدید میآید به اصطلاح مثلثسازی در خانواده نامیده میشود. به این معنا که وقتی ارتباط ناموثر پدر و مادر به بنبست رسید، برای برقراری ارتباط به یک واسطه نیاز دارند که این واسطه و راهروی ارتباطی یکی از فرزندان و اغلب ضعیفترین فرزند (به لحاظ روانی) در خانواده است. در این مواقع والدین برای ابراز درخواستهایشان از فرزندشان استفاده کرده و از ارتباط مستقیم با همسرشان اجتناب میکنند. برای مثال مادر به فرزندش میگوید به پدرت بگو وقتی به خانه میآید نان بخرد و فرزند وظیفه انتقال این پیام به پدر را برعهده میگیرد.
به قول یکی از اساتید، فرزند در این شرایط همانند ملاتی نقش چسب آجرهای نچسب والدین را ایفا میکند. این شیوه ارتباطی ناصحیح نهتنها تهدیدی برای حفظ خانواده محسوب میشود، بلکه سلامت روانی فرزندی که نقش ملات را دارد نیز به مخاطره میاندازد.
یکی دیگر از آسیبهایی که در نتیجه این ارتباط ناموثر رخ میدهد طلاق عاطفی است که متاسفانه این امر در جامعه ما شایع شده است و اغلب بهدنبال آن روابط مخرب فرازناشویی شکل میگیرد. وقتی نیازهای عاطفی افراد در خانواده تأمین نشود، افراد بهدنبال تأمین آن در خارج از خانواده و توسط افرادی غیر از خانواده میروند.
فرزندان نیز از این قاعدهمستثنا نیستند که گاهی اگر جوان و بیتجربه باشند به دام اعتیاد گرفتار میشوند و این سلسله آسیبها ادامه خواهد داشت که مبدأ و ریشه آن عدمآگاهی از نحوه برقراری ارتباط موثر در خانواده است.
برای پیشگیری از چنین آسیبهایی لازم است ارتباط موثر را فرابگیریم.
هر ارتباط چندمولفه دارد؛ فرستنده، پیام، گیرنده و بازخورد. هر پیام دو سطح دارد. سطح محتوایی (کلامی) و سطح فرآیندی (غیرکلامی). سطح محتوایی پیام همان عبارتی است که برای انتقال منظورمان استفاده میکنیم. مثلا کتابهایت را از روی میز من بردار. اما سطح فرآیندی پیام که بخش مهمتر پیام را شامل میشود و تأثیر بیشتری هم در برقراری ارتباط موثر دارد، حالات بدنی و نحوه بیان یا همان بخش غیرکلامی پیام است. این بخش نحوه ارایه بازخورد در پیام را تعیین میکند.
گاهی ممکن است ما پیامی را که از نظر خودمان خیلی مودبانه است به شکلی بیان کنیم (سطح فرآیندی) که بازخوردی پرخاشگرانه در پی داشته باشد، بنابراین در ارتباطهایمان باید مراقب نحوه بیانمان باشیم، به عبارتی مهم نیست که ما چه میگوییم، مهم این است که مخاطب چه میشنود!
گاهی افراد از معنای پیامهایشان آگاه نیستند و همین ناآگاهی میتواند آفت روابطشان شود. به همین علت، کسب مهارت و شناخت، لازمه ارتباط موثر است |
برقراری ارتباط موثر بسیار سخت است. گاهی افراد خودشان از معنایی که پیامهایشان میتواند داشته باشد آگاه نیستند و به قولی منظوری ندارند اما همین عدم آگاهی میتواند آفت یک ارتباط باشد. به همین علت، کسب مهارت خودآگاهی، یعنی شناخت خود و آگاهی یافتن از اعمالمان، لازمه ارتباط موثر است.
خودآگاهی و ارتباط موثر برای همه افراد، در همه سنین الزامی است چون ما در دنیایی زندگی میکنیم که ناچار به برقراری ارتباط هستیم. اگر بتوانیم ارتباطهای خوب و مناسب و موثر برقرار کنیم، میتوانیم ابتکار عمل را در هر ارتباطی بهدست گیریم. ضربالمثل با زبان خوش میتوان مار را از لانهاش بیرون کشید، اشاره به همین ارتباط موثر دارد. با ارتباط موثر میتوانیم به موفقیتهای بزرگی در موقعیتهای اجتماعیمان دست یابیم.
یادگیری ارتباط موثر برای دانشآموزان نیز الزامی است. متاسفانه گزارش شده که سن استعمال موادمخدر در ایران به دبستان کاهش یافته و دانشآموزان زیادی در خطر هستند. قاطعیت داشتن در رفتار که یکی از مولفههای ارتباط موثر است در این موقعیتها کاربرد دارد که باید به دانشآموزان، آموزش داده شود. توانایی قبول یا رد محترمانه درخواستهای دیگران و همچنین توانایی بیان محترمانه درخواستهای خودمان قاطعیت در رفتار نامیده میشود.
پیشگیری در هر امری مهمتر از درمان است. بنابراین با یادگیری چند مهارت میتوانیم از رخداد مشکلات در آینده پیشگیری کنیم.
در این یادداشت بیشتر به ارتباط در خانواده اشاره شد اما لازم است یادآوری کنیم که خانواده نمونه کوچکی از اجتماع محسوب میشود یعنی برای داشتن جامعهای سالم باید به سلامت خانواده که اهم آن سلامت روانی افراد آن است بیندیشیم و برای پیشبرد این مهم اقدامات کاربردی انجام دهیم. ما در کشور برای امور مهم، از اقتصاد گرفته تا ورزش وزارتخانه جداگانهای داریم اما جای تاسف است که مسأله بنیادین و راهبردی خانواده متولی متمرکزی ندارد، بنابراین پیشنهاد میشود وزارت خانواده تشکیل شود و امر خطیر خانه و خانواده با شفافیت و قدرت تحت نظارت آن درآید.
امروزه در کشورهای پیشرفته پیشگیریهای اولیه، ثانویه و ثالث مبتنی بر خانواده است. آموزش مبتنی بر خانواده، درمان خانوادهمحور و کاهش آسیب مبتنی بر خانواده جزو لاینفک سلامت سرمایه اجتماعی جوامع محسوب میشود. خلاصه اینکه سلامت جامعه در گرو سلامت خانواده است. (فرزانه رسانه - کارشناسارشد روانشناسی/شهروند)
«یک متکا میگذاشتیم گوشه خانهمان، یک قالیچه کوچک یا گلیم میانداختیم کف خانه، میشد چهار دیواریمان. با یک چراغ خوراک پزی غذا میپختیم، با یک چراغ علاءالدین گرم میشدیم. مبل استیل و بوفه سه متری و تستر و سرخ کن و ساعت قد آدمیزاد لازم نبود».
اینها حرفهای بزرگ ترهای ماست وقتی خریدهای خانه و زندگیمان را میبینند. آنها معتقدند ما زیاده روی میکنیم و ما هم خودمان را خوب میشناسیم. اصلا من نگارنده، اگر توی سبد روزانه خرید خانوارمان یک بسته پنیر چدار و یک بسته چیپس فلفلی و مقداری سس مایونز و چند رنگ ژله و نوشابه گازدار و چند عدد عصاره مرغ و ماست طعمدار و دلستر هلو و بستنی نباشد، خرید به دلمان نمیچسبد. پس بهتر است حرف بزرگترهایمان را جدی بگیریم و بپذیریم که ما یک نسل سوپرمارکتی هستیم، نسلی که به چشم و گوشمان و مهمتر از آن به ذائقه و هوس خریدمان زیادی اهمیت میدهیم.
نسل قبلی برای گذراندن زندگیشان اول به جیبشان نگاه میکردند، بعد نیازشان را بررسی میکردند و بعد هم خریدشان را انجام میدادند ولی ما که نسل جدید باشیم اول تبلیغات تلویزیون را میبینیم، بعد به دیگران نگاه میکنیم تا ببینیم چه میخورند و چه میپوشند و با چه وسایلی زندگی میکنند و دست آخر هم بررسی میکنیم ببینیم توی فروشگاه، چه چیزهایی موجود است.
این میشود که هر سوپر مارکت و فروشگاهی میتواند با وعده جایزه صد هزار تومانی در هر دو دقیقه یک بار، ما را ترغیب به خرید بیشتر کند و حتی وادارمان کند با این صد هزار تومان جدید باز هم خرید کنیم.
هربرت مارکوزه، جامعهشناس هم میگوید: «کنترل جامعه و انسانها از طریق نیاز آفرینی در انسانها و مجبور کردن نامحسوس آنها در جهت تامین نیازهایی که سرمایه داران در آنها به وجود آوردهاند، انجام میگیرد.» ما هم بدون هیچ مقاومتی خودمان را در معرض این نیازها قرار میدهیم.
کسانی که تصمیمشان فروش یک کالاست میدانند که باید تقاضا وجود داشته باشد و برای تقاضا احساس نیاز لازم است. برای اینکه نیازهای به وجود آمده در هر فردی، انگیزه قوی برای این تقاضا و خرید اجناس ایجاد کند، تحریک نیاز به احترام و خودنمایی خیلی مهم است.
به قول پروفسور رفیعپور مردم نیاز به احترامشان را از طریق نمایش کالاهای خریداری کرده به دست میآورند. کالاهایی که در واقع مردم آنها را نمیخواستهاند، اما از طریق تبلیغات و مسابقهها این نیاز در آنها ایجاد شده است.
ما این روزها نیاز به احتراممان زیادی بالا رفته است. همهمان دوست داریم مورد احترام دوست و آشنا و غریبه قرار بگیریم، دوست داریم با دست نشانمان دهند و از پوششمان تعریف کنند و بدتر از آن دوست داریم درباره خانه و زندگی و خورد و خوراکمان برای مردم تعریف کنیم و حس تحسین آنها را برانگیزیم.
ما نتوانستهایم خودمان را و نیاز به احتراممان را کنترل کنیم و حالا مجبوریم هزینه این نیاز را از جیب مبارکمان بپردازیم. چیزی که دانستنش خیلی مهم است، این است که این نیاز هیچ وقت کامل نمیشود و ما در هر شرایطی دوست داریم بیشتر تأمینش کنیم و اگر قرار باشد راه تامین نیاز به احتراممان اجناسی که میخریم باشد، حالا حالاها باید برای این نیاز کاذب وقت بگذاریم و پول خرج کنیم و مطمئن باشیم به این راحتیها از این مسابقه خرید خارج نمیشویم. (خراسان)
اما فقط همینها نیست. همه ما به نوعی شاهد بحث و جدل آتشین طرفداران طالعبینی و منکران آن بودهایم؛ طرفدارانی که همه جنبههای زندگی را از ریز و درشت در ید قدر قدرت ماه تولد و تاثیرات سیارات و ستارگان میدانند و باور دارند سرنوشت محتوم هر فردی به آن گره خورده است و منکرانی که عمدتا میگویند این باورها «خرافهای» بیش نیست و علم بههیچوجه آنها را تائید نمیکند. البته در این میان طرفداران پروپا قرص طالعبینی چندان هم «وصله خرافی و غیرعلمی بودن» را نمیپذیرند و میکوشند برای ادعاهایشان توجیهات علمی بیاورند. حال اگر ناگهان یک پژوهش علمی در قرن بیست و یکم از راه برسد و بگوید موسم تولد بر خلق و خوی افراد موثر است، تکلیف چه خواهد بود؟
به گزارش مجله پریونشن، اخیرا بر اساس یکی از فرضیات پرسابقه در زمینه خلق و خوی افراد ، پژوهشی صورت گرفته که نشان میدهد احوال آدمی ممکن است تحت تاثیر موسم تولد او باشد. در واقع مدت مدیدی بود که بخشی از پژوهشگران حوزه خلق و خو فرض میکردند که زمان تولد شاید بر میزان انتقال دهندههای عصبی، مانند دوپامین و سروتونین، در بدن انسان تاثیر بگذارد؛ انتقالدهندههایی که نقش مهمی در احوال ما بازی میکنند. پژوهش فوق در صدد بررسی همین فرض انجام شده است.
در این مطالعه که در مجارستان صورت گرفته وضع خلق و خوی بیش از 300 دانشجو با در نظر گرفتن زمان تولدشان مورد مقایسه دقیق قرار گرفته است. آنچه در پایان به دست آمده تا حد زیادی فرضیه دانشمندان را تائید میکند. به عبارت سادهتر، دانشجویانی که در یکی از ماههای تابستانی به دنیا آمده بودند بیشتر از متولدان فصلهای پاییز یا زمستان خلق و خوی بیثبات داشتهاند یا به بیان دیگر تندمزاجتر بودهاند. از سوی دیگر، آنها که در بهار یا تابستان به دنیا آمده بودند بیشتر از متولدان پاییز و زمستان خوشبین و سرزنده بودهاند.
از سوی دیگر، یافتههای همین مطالعه نشان میدهد دانشجویانی که متولد یکی از ماههای فصل زمستاناند، بیشتر از متولدان ماههای فصل پاییز در معرض ابتلا به افسردگی قرار داشتهاند. تا اینجای کار ممکن است متولدان زمستان را حسابی نگران کرده باشد. اما این مطالعه برای بچههای زمستان هم خبرهای خوش داشته است: در واقع دانشجویان متولد زمستان در این مطالعه کمتر از متولدان سایر ماههای سال تندخو و تندمزاج بودهاند.
همانطور که میبینید این مطالعه پژوهشی است که کاملا بر پایه روشهای علمی صورت پذیرفته و هیچ نقش و نشانی از شیوهها یا ادعاهای طالعبینی در آن به چشم نمیخورد. دکتر هوارد ال. فورمن، روانپزشک کالج پزشکی آلبرت اینشتین در نیویورک، که حوزه اصلی فعالیتش طب ذهن و بدن است، در این باره تاکید میکند که نباید نتایج این پژوهش را بر آنچه در طالعبینیهای گوناگون میخوانید منطبق بدانید. اول این که این یافتهها هرگز از سنخ مدعیات طالع بینی نیستند و دوم توجه داشته باشید که آنها صرفا نوعی ارتباط میان موسم تولد و خلق و خو را نشان میدهند، و بههیچوجه نباید آنها را از جنس اثبات علمی در زمینه تاثیر سال و ماه بر وضع روانی افراد به شمار آورد. دکتر فورمن میگوید: «چنین نیست که ماه تولد شما تقدیر و سرنوشت شما را رقم بزند؛ بلکه تا اینجای کار فقط میتواند نشان دهد که احتمال برخورداری شما از کدام نوع خلقیات بیشتر است.»
تا اینجا علم به ما نشان میدهد ممکن است برخی ویژگیهای شخصیتی ما پررنگتر از ویژگیهای دیگرمان باشد، اما اول این که هیچ قطعیتی در کار نیست و دوم هیچ نشانی از تقدیر و سرنوشت در این یافتهها به چشم نمیخورد. به عبارت دیگر، دکتر فورمن توضیح میدهد بسیاری از مردم تصور میکنند جنبههای گوناگون زندگی و شخصیتشان محتوم و بهکلی خارج از اراده و خواست آنهاست. این نگاه جبرگرایانه به زندگی طبعا به نوعی بیعملی و تسلیم میانجامد و فرد را از تلاش برای به دست گرفتن سکان زندگی و بهبود آن ناتوان میکند. این همان چیزی است که طالعبینی، خواسته یا ناخواسته، در پی خواهد داشت. در عوض، به نظر دکتر فورمن یافتههای علمی این امکان را به ما خواهند داد تا فعالانه وارد کارزار زندگی شویم و به درستی در برابر مشکلات واکنش نشان دهیم. همین طور نباید از یاد ببریم که این فقط یک پژوهش علمی است که با بررسی رفتاری 300 نفر به دست آمده است و ممکن است در مطالعات پژوهشی آینده با جمعیت مورد بررسی بیشتر، این فرضیات تکمیل یا حتی مورد تردید قرار گیرد.
مسعود ایثاری / سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
بد نیست بدانید ازن در لایهای از جو به نام استراتوسفر درست مثل یک سپر و فیلتر عمل میکند و مانع رسیدن اشعه خطرناک ماورای بنفش (UV) خورشید به سطح زمین میشود و به همین دلیل این لایه برای ادامه حیات روی کره زمین ضروری است.
از طرفی دانشمندان مدام درباره کاهش ضخامت این لایه به دلایل مختلف مثلا افزایش گازهای گلخانهای، استفاده از اسپریها، چسبها و... هشدار میدهند و براین باورند با تخریب لایه ازن میزان تابش اشعه ماورای بنفش به سطح زمین افزایش یافته و موجب تاثیرات نامطلوب محیط زیستی و اثرات مخربی بر سلامت افراد خواهد شد.
دکتر محمدعلی نیلفروشزاده،متخصص پوست و مو و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جامجم با اشاره به یکی از مهمترین عوارض اشعه ماوراءبنفش میگوید: ارتباط مستقیمی بین افزایش تابش اشعه ماورای بنفش و افزایش خطر ابتلا به انواع مشخصی از سرطانهای پوست وجود دارد. برای کم کردن ریسک ابتلا به سرطان پوست، استفاده از ضدآفتاب مناسب، کلاه و عینکهای آفتابی که نور UV از آنها عبور نمیکند برای محافظت چشمان توصیه میشود.
ضرورتی به نام ضدآفتاب
به گفته دکتر نیلفروشزاده، روزانه به طور مرتب باید از فرآوردههای ضدآفتاب استفاده کنید تا از مضرات نور خورشید در امان بمانید. در واقع شاید شرایط لایه ازن به دنبال مراقبتهای جهانی بهتر شده، اما همچنان با کاهش ضخامت آن روبهرو هستیم. به همین دلیل باید بیشتر مراقب سلامتمان باشیم. یادتان باشد هنگام خرید ضدآفتاب به نوشتههای روی جعبه آنها دقت کنید و عدد مربوط به عیار حفاظتی یا SPF را بخوانید. این عدد باید حداقل 15 باشد. همچنین در فصل زمستان و در هوای ابری و حتی در مواقعی که در منزل هستید نیز از ضدآفتاب استفاده کنید.
برنزه کردن ممنوع
به گفته دکتر نیلفروشزاده با حمام آفتاب گرفتن به استقبال سرطان پوست خواهید رفت. پس دور این مد خطرناک را خط بکشید، اما در صورتی که تمایل دارید رنگ پوستتان برنزه باشد، از کرمهای مخصوص برنزه کردن استفاده کنید تا ضمن در امان ماندن از اشعه آفتاب رنگ دلخواهتان را داشته باشید.
حواستان به بچهها باشد
دکتر نیلفروشزاده با بیان این که باید محافظت از پوست را به کودکانمان یاد بدهیم، ادامه میدهد: دوران کودکی مهمترین سن از نظر دریافت اشعه مضر آفتاب است و بسیاری از عوارض آفتاب که در سنین میانسالی و پیری ظاهر میشود بویژه یکی از سرطانهای بسیار خطرناک پوست به نام ملانوم بدخیم، حاصل تماس با آفتاب در سنین کودکی است. کودکان به دلیل فعالیت بیشتر و بازیهای خاص دوران کودکی، بیشتر در معرض تابش آفتاب قرار میگیرند. با این حساب آنها را به استفاده از ضدآفتاب مخصوص کودکان و کلاه عادت دهید.
چه ضدآفتابی بخریم؟
استفاده از یک ضدآفتاب مناسب میزان تأثیر اشعه ماورای بنفش را روی پوست کاهش میدهد و علاوه بر جلوگیری از آثار دیررس آفتاب مثل سرطان، از آثار سوء آن مانند آفتاب سوختگی، قرمزی و ملتهب شدن پوست نیز میکاهد.
در عین حال اگر مدام از ضدآفتاب استفاده کنید، احتمال ایجاد لکههای پوستی بویژه روی صورت بسیار کمتر میشود. پس توصیه ما این است که برای کودکان و نیز در افراد مبتلا به بیماریهای پوستی خاص که پوست آنها تحریکپذیر است از ضدآفتابهای فیزیکی استفاده شود. از طرفی هنگام خرید ضدآفتاب دقت کنید تاریخ مصرف آن نگذشته باشد، تقلبی نباشد و ساخت یک شرکت معتبر باشد.
چشمها را نادیده نگیرید
احتمالا میدانید لایه ازن تقریبا همه اشعه خطرناک خورشید را جذب میکند، اما همان درصد کمی که به زمین میرسد سلامت چشمها را تهدید میکند.
دکتر پرویز زرینبخش، جراح و متخصص بیماریهای چشم و عضو هیات علمی دانشگاه به جامجم میگوید: استفاده از عینک آفتابی استاندارد، بهترین روش پیشگیری از آسیب چشمهاست. برخی عینکهای آفتابی بخصوص آنها که آبی روشن هستند به چشم صدمه میزنند. در واقع در صورتی که شیشه عینک اشعه UV را جذب نکند، این پرتو خطرناک بیشتر وارد چشم میشود و در نتیجه بیشتر از آن که عینک نداشته باشیم، سلامتمان به خطر خواهد افتاد. همچنین در بیماران AMD ـ بیماری از بین رفتن ماکولا، مرکز بینایی شبکیه ـ اشعه باعث صدمه بیشتر به چشم شده و در قرنیه نیز باعث خراش سطحی و درد شدید میشود. نوعی سرطان سلولهای ملتحمه و تحریک ملتحمه و پلک از دیگر عوارض این پرتوهای زیانبار است. همچنین پرتوهای UVدر ایجاد آب مروارید در طول زمان موثر است.
از سوی دیگر در کسانی که عمل جراحی لیزیک انجام دادهاند، اشعه به ایجاد کدورت در قرنیه کمک میکند و در ایجاد و پیشرفت یک بیماری چشمی به نام ناخنک تاثیر دارد. بنابراین پیشگیری از رسیدن UV به چشم، استفاده مداوم از عینکهای آفتابی مناسب به تجویز پزشک (هم برای بچهها و هم بزرگسالان) توصیه میشود.
پریسا اصولی - جامجم
قضاوت دیگران بر شما چه تاثیری دارد؟ اصلا آیا دیگران دائماً در حال قضاوت کردن درباره شما هستند؟
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ روانشناسان معتقدند فقط چند ثانیه طول میکشد تا در اولین برخورد، طرف مقابلمان را قضاوت کنیم. آیا تا به حال فکر کردهاید این قضاوت سریع بر چه اساسی شکل میگیرد؟ در ادامه، با یک روانشناس اجتماعی همراه میشویم که پانزده سال است روی همین موضوع کار میکند و به نتایج جالبی دست یافته است.
اِمی کادی (Amy Cuddy) در کتاب جدیدش با عنوان حضور مینویسد وقتی کسی را برای بارِ اول میبینیم، قبل از هر چیزی از خودمان میپرسیم: «میتونم به این آدم اعتماد کنم؟ واقعا آدم کاربلدیه؟» جواب ما به این دو سوال تا حد زیادی بستگی دارد به اولین برداشتی که از طرز رفتار طرف مقابل در ذهنمان شکل میگیرد.
کادی میگوید بیشتر مردم، به ویژه در محیطهای کاری، فکر میکنند کاربلد بودن از قابل اعتماد بودن مهمتر است. این قبیل آدمها همهی سعیشان را میکنند تا باهوش و کاردان به نظر برسند. آنها امیدوارند با این رفتار به طرف مقابلشان بفهمانند که میتوانند سررشتهی امور را به دست بگیرند، غافل از اینکه قابل اعتماد بودن نخستین مولفهای است که دیگران بر اساس آن قضاوتمان میکنند. به زبان ساده، دیگران قبل از اینکه از روی کاربلد بودن قضاوتمان کنند، میخواهند بدانند شایستگی اعتمادشان را داریم یا نه.
برای اینکه به اهمیت نکتهی گفته شده پی ببرید، شاید بد نباشد به دوران غارنشینی برگردیم. در آن زمان، ارزیابی و قضاوت یک شخص میتوانست به دلیل سبک زندگی بر اساس مهارتهایی نظیر روشن کردن آتش باشد، اما مهمتر از توانایی آتشافروزی این بود که آن شخص به همقبیلهایهایش خیانت نکند و نقشهی کشتنشان را نکِشد.
به عبارت دیگر، ما ابتدا بر اساس قابل اعتماد بودنمان قضاوت میشویم و بعد بر اساس توانایی انجام کار. پس یادتان باشد قابلیتهای کاری خود را بیش از حد پررنگ نکنید، چرا که ممکن است نتیجهی معکوس ببینید. خلاصه اینکه حواستان باشد طوری رفتار نکنید که مهارتهایتان زیرکانه و تهدیدآمیز به نظر برسند.
دانش آموختگان دورههای کسبوکار تا مدتی بعد از فارغالتحصیلی سعی میکنند خودشان را در مصاحبههای شغلی باهوشتر و کارکشتهتر از آنچه در واقعیت هستند نشان دهند. اینها خودشان را بینیاز از کمک دیگران میبینند و هدفشان فقط این است که دست نیافتنی جلوه کنند. اما همین آدمهای باد به غبغب انداخته، حتی اگر واقعا هم کاربلد باشند، چون نمیتوانند اعتماد دیگران را جلب کنند، موقعیتهای شغلی بسیاری را از دست میدهند.
همهی اینها را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که اگر نتوانید اعتماد طرف مقابلتان را جلب کنید، مطمئن باشید راه به جایی نخواهید برد. بدون تردید آدمهای قابل اعتماد و کاربلد تحسین برانگیزند، اما فراموش نکنید کاربلد بودن فقط در صورتی مزیت حساب میشود که اعتماد طرف مقابلتان را از پیش جلب کرده باشید.
رنگ ها روی ذهن و روان ما بسیار تاثیر گذار هستند. در زمینه تغذیه هم رنگ غذا می تواند روی اشتهای ما تاثیر بگذارد. آیا میدانید رنگها میتوانند تاثیر بسزایی روی اشتها و در نتیجه چاق و لاغر شدن ما داشته باشند؟ رنگها حتی میتوانند روی طعم غذا یا بویی که حس میکنیم اثر بگذارند.
تاثیر گذاری رنگ روی حواس مان را اصطلاحا جابه جایی حسی می گویند. هرگاه رنگی را می بینیم به یمن وجود حواس بینایی، چشایی و بویایی، حواس دیگرمان نیز تحریک می شوند.رنگ سبز نسبتا روشن، ممکن است بوی سبزه و سبزی های خوش طعم را به شما تلقین کند و یا برعکس سبز لجنی باعث شود بوی بد لجن به مشام تان بخورد.در ادامه تاثیر هریک از رنگ ها روی اشتهای مان بررسی شده است.
آبی
این رنگ به شدت سرکوب کننده اشتهای فرد است. محققان در آزمایش هایشان متوجه شده اند اتاق های غذاخوری که به رنگ آبی در می آیند روی اشتهای افراد اثری منفی دارند و باعث می شوند که آنها به طور کلی 30 درصد کمتر کالری مصرف کنند.
برخی معتقدند از آنجایی که خوراکی های آبی رنگ به ندرت در طبیعت پیدا می شوند و انسان قبل از هر چیز با کمک نشانه های بصری تعیین می کند غذایی خوب است یا خیر و رنگ آبی بیشتر مواقع نشان دهنده سمی بودن غذاست، جلوی اشتهای او را می گیرد.غذاهای آبی غالبا به نظر بد و فاسد می آید.
از سویی دیگر رنگ آبی آرامش بخش است و به ما آرامش زیادی می دهد و با اثرگذاری روی ضمیر ناخودآگاه مان ما را به آهسته غذا خوردن تشویق می کند.
قرمز
این رنگ درست برعکس رنگ آبی است زیرا بسیار قوی و پرانرژی است و می تواند تا اندازه ای فشار خون را بالا برده و همچنین اشتهای تان را تحریک می کند.معمولا صاحبان رستوران های فست فود دیوارهای رستوران شان را قرمز رنگ می کنند تا علاوه بر بالا بردن اشتهای افراد آنها را به تند خوردن غذا تشویق کنند
و جا را برای افراد دیگر خالی نمایند.قرمز از نوع رنگ های گرم است و موجب شادی و هیجان می شود و بدین صورت اشتهای فرد تحریک می شود.
ترکیب رنگ زرد- قرمز و نارنجی
رستوران دارها مدتهاست متوجه اعجاز رنگ ها شده اند و از آنها بسیار هوشمندانه استفاده می کنند و سودشان را افزایش می دهند.ممکن است توجه کرده باشید که اکثررستوران های فست فود در کنار رنگ قرمز از زرد هم بسیار استفاده می کنند.رنگ زرد نه تنها اشتها را بالا می برد بلکه فرد احساس می کند آنقدر گرسنه است که می خواهد هرچه سریع تر غذا بخورد.
وقتی فردی چشمش به رنگ زرد می افتد مغز او به سرعت شروع به ترشح هورمون سروتونین می کند و این هورمون باعث می شود او نسبت به خودش و اطرافش احساس خوب و مثبتی داشته باشد و وقتی در رستورانی قرار گیرد تا می تواند غذا و نوشیدنی مصرف می کند.
در ضمن لباس کارکنان رستوران های فست فود به رنگ زرد، قرمز یا نارنجی است و با این کار اشتهای مشتریان را بسیار بالا برده و در نتیجه خریدشان بیشتر می شود.یک اشتباه در انتخاب یونیفورم های آبی و سبز باعث شد تا رستورانی بسیار معروف با کاهش فروش روبرو شود.
ترکیب سبز- آبی
رنگ سبز به ویژه لجنی نه تنها اشتها را کور می کند بلکه ذهن را به طور ناخودآگاه به سمت لجن و غذاهای فاسد می برد.رنگ های آبی و سبز اصلا مناسب رستوران ها نیستند اما اگر در خانه می خواهید پرخوری نکنید و لاغر شوید ولی نمی توانید جلوی شکم تان را بگیرید از رنگ های سبز و آبی برای دیوارهای اتاق غذاخوری تان و میز و ظروف آشپزخانه تان استفاده کنید.
سبز نیز همچون آبی اثر آرام کننده ای دارد و دقیقا به همین دلیل است که برخی از برنامه سازان تلویزیونی قبل از اینکه مهمان هایشان را جلوی دوربین بیاورند در اتاق سبز رنگ پذیرایی می کنند.
ترکیب زرد- سبز
این ترکیب یعنی فاجعه. اگر می خواهید لاغر شوید و از غذا بیزار، ازاین ترکیب رنگی استفاده کنید که به خوبی جواب می دهد زیرا فرد را به یاد انواع و اقسام مواد شیمیایی سمی می اندازد و اشتهایش را کور می کند.
سفید
رنگ سفید که در بسیاری از خانه ها، رستوران ها و فروشگاه ها به وفور دیده می شود و به نظر خنثی می آید اما تاثیر بسیار زیادی روی اشتهای فرد می گذارد درواقع باعث می شود شخص بدون توجه به چیزی غذا بخورد.خوراکی هایی که سفید رنگ هستند مغز شما را نسبت به مقدار مصرف غذا بی خیال می کند و ظروف سفید رنگ باعث می شوند هرچه بیشتر بخورید کمتر احساس رضایت کنید
سبز
رنگ سبز اگرچه خود به تنهایی سرکوب کننده اشتهاست زیرا فرد را به یاد غذاهای فاسد می اندازد اما در کنار رنگ های گرمی چون قرمز و زرد مناسب اند.در حقیقت رنگ سبز در ارتباط با رشد و طبیعت و سلامت است و خاصیت آرام کنندگی دارد
طلایی
طلایی مانند سبز خبر از سلامت می دهد و می توان تا اندازه ای از این رنگ استفاده کرد اما استفاده زیاد آن باعث می شود محیط رنگ و رو رفته و قدیمی به نظر آید و از اشتهای فرد بکاهد.
خاکستری
خاکستری و یا طوسی از رنگهایی است که موجب کاهش اشتها میشود و برای افرادی که تمایل دارند اشتهایشان کمتر شود و یا وزنشان کاهش پیدا کند، مناسب است.
قهوهای
این رنگ یادآوراعتماد، دوستی و سلامتی است و قدرت فروانی دارد اما اگر بیش ازحد استفاده شود اثری منفی می گذارد.در واقع رنگ قهوه ای ممکن است ذهن فرد با به سوی غذاهای سوخته و یا خیلی پخته ببرد و حتی گاهی یادآور آلودگی شود.
فیروزه ای
از رنگ های اشتها آور و مناسب افراد کم اشتهاست. به خصوص اگر این رنگ با نارنجی ترکیب شود.اگر می خواهید چاق شوید از این دو رنگ در آشپزخانه تان بسیار استفاده کنید.
سیاه
سیاه رنگی مرموز است. بنابراین مردم نمی توانند به غذاهایی که سیاه رنگ اند اعتماد کنند و معمولا غذاهای این رنگی را سفارش نمی دهند.این رنگ اثری بسیار منفی روی فرد می گذارد و اشتها را به شدت کور می کند.
صورتی
اگرچه از خانواده قرمز هاست اما هرگز به فرد احساس گرسنگی نمی دهد. صورتی رنگی غیرطبیعی است که بیشتر احساسی ملایم از عشق و رومانتیک بودن را به فرد تلقین می کند و به طور کلی برای اتاق غذاخوری کسانی که می خواهند چاق شوند مناسب نیست.
زندگی آنلاین