نباید انرژی خود را با احساس غبطه هدر داد
غبطه خوردن
روان شناسان و کارشناسان علوم رفتاری معتقدند که خشم ناشی از حسادت همچون یک سم کشنده عمل می کند، اما تقویت اعتماد به نفس باعث می شود شخص در هر شرایطی ارزش های خود را بداند و به دیگران حسادت نکند.
ایتان کراس Eathan Krossپژوهشگر دانشگاه میشیگان آمریکا در تحقیقی پیرامون نقش شبکه های اجتماعی در بروز احساس حسادت ناشی از موفقیت دیگران گفته اسـت که صفحات شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک معمولا امکانی اسـت برای انعکاس خبرهای موفقیت های شخصی و رویدادهای خوش زندگی.
او توضیح داده که افرادی با دیدن تعداد پیام های تحسین و تشویق ( لایک ها) که یک دوست در صفحات شبکه های اجتماعی اش دریافت می کند احساس می کنند که او از محبوبیت و موفقیت بیشتری برخوردار اسـت و همین امر آنها را سرخورده و در مواردی خشمگین می کند.
احساس غبطه ای که فرد نسبت به دوستانش در خود حس می کند باعث افسردگی او می شود، خشم ناشی از موفقیت دیگران باعث تخلیه نیروی ذهنی او می شود و غلبه حسادت بدخواهانه سبب می شود انگیزه از بین برود و انسان به فردی تلخ و ناخوشایند تبدیل شود.
کارشناسان علوم رفتاری بر این باورند که بهره مندی از عزت نفس و اعتماد به نفس باعث می شود که شخص در هر شرایطی خودش را ارزشمند بداند و به دیگران حسادت نکند.
بر اساس گزارش نشریه روانشناسی روانشناسان و پژوهشگران توصیه می کنند برای رهایی از این احساسات ناخوشایند که سبب سرخوردگی و خشم و بروز حسادت می شوند می توان به راهکارهایی زیر روی آورد:
**از مقایسه خود با دیگران دست بردارید
کاربرد عباراتی نظیر خانه او از خانه من زیباتر اسـت یا او از من لاغرتر اسـت روش مناسبی برای ارزیابی ارزش های فردی و مقایسه عادلانه نیست. هر شخص نقاط قوت، استعداد و تجربیات منحصر به فرد خود را دارد.
همواره افرادی بهتر، ثروتمندتر و توانمندتر وجود دارند، اما نباید انرژی خود را با احساس غبطه هدر داد.
تنها کسی که باید خود را با او مقایسه کنید خود دیروزتان اسـت.
**دستاوردهای دیگران را به دیده تحقیر نگاه نکنید
افکاری نظیر او به خاطر رابطه خوبی که با رئیس دارد، ترفیع گرفته اسـت یا او جایزه را به این خاطر گرفته که خانواده اش ثروتمند اسـت، باعث بروز غبطه می شود.
شما هرگز با خوار کردن دستاوردهای دیگران به قدرت روحی دست پیدا نمی کنید. پذیرش را در خود تقویت کنید و بدون قضاوت موفقیت های دیگران را تصدیق کنید. وقتی آن فرد را تحسین کنید، زمانیکه حس کنید آن موفقیت حق آن فرد اسـت، همین حس به شما انگیزه می دهد و تشویقتان می کند که سخت تر تلاش کنید و اهدافی والاتر پیدا کنید.
اگر احساس می کنید که تلاش تان به اندازه کافی نیست، به جای موفقیت آن فرد، تمرکز را به رفتارهای خودتان معطوف کنید.
****به کلیشه های خود آگاه شوید
فرض و گمان درباره افراد موفق کار آسانی اسـت. این که دیگران از ثروت، شهرت و موفقیت شغلی برخوردارند دلیل نمی شود که از روش های غیرقانونی به این دستاوردها رسیده باشند.
به جای تعمیم های گسترده برای شناخت این افراد تلاش بیشتری کنید.
وقتی به نظرتان می رسد آن فرد شایسته آن موفقیت نیست و اگر احساس کنید که موفقیت آن فرد به خاطر روابط ویژه یا شرایط ناعادلانه جامعه اسـت، حسادت بدخواهانه بر شما غلبه می کند، انگیزه تان از بین رفته و به فردی تلخ و عصبانی تبدیل می شوید.
****بر ضعف های خود تمرکز نکنید
برخی موارد تمرکز بر ضعف های خود و قوت دیگران ساده ترین کار اسـت، اما این نگرش باعث می شود شما رفته رفته تبدیل به فردی غبطه خور و ناامید شوید.
به جای این که کمبودهای خود را زیر ذره بین قرار دهید، بیشتر به فکر بهبود نقاط قوت خود باشید.
خود همدلی را پیشه کنید و نهایت توان خود را به کار بگیرید.
****حقایق را آن گونه که هست بپذیرید
برخی موارد بعضی افراد خوشبخت تر از دیگران هستند، اما تمرکز روی این که چه چیز عادلانه اسـت و چه کسی بیشترین شایستگی را دارد بی حاصل اسـت.
در واقع شکایت از بی عدالتی ممکن اسـت احساسات تلخی در ما پدید بیاورند و این احساسات بازدارنده می توانند مانع بزرگی برای دستیابی به نیروهای بالقوه مان شوند.
*تعریفی شخصی از موفقیت برای خود خلق کنید
به خاطر داشته باشید اگر شخصی آنچه را شما می خواهید دارد به این معنا نیست که شما نمی توانید به آن دست یابید. الگوهای فکری تان را از پیروزی او- شکست من، به پیروزی او- پیروزی من، تغییر دهید و فکر کنید وقتی یک نفر می تواند موفق شود، دیگران نیز می توانند.
تمرکز افکار و انرژی تان روی کارهایی که باید برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید، باعث می شود وقت کمتری برای نگران کردن خود با این قبیل حسادت ها داشته باشید.کورکورانه رویاهای دیگران را تعقیب نکنید.
تعریف شخصی خود را از موفقیت خلق کنید و این باعث می شود کمتر نسبت به تلاش دیگران برای رسیدن به هدف هایشان احساس ترس و واهمه داشته باشید. روی اهداف خود تمرکز کنید.
هریک دقیقه وقتی که صرف رویاهای دیگران می کنید، یک دقیقه از اهداف خود غافل می شوید.
سلامت نیوز
اخبارمرتبط :
این گونه حسادت نکنید!
حسادت کردن به دیگران را در 6 روز کنار بگذارید!
فواید حسادت
تفاوت غبطه و حسادت چیست؟
حسادت زنانه اززندگی زناشویی حفاظت میکند
اگر دوست دارید خود را عزیز کنید و در دل دیگران جایی داشته باشید به نکات زیر توجه کنید. مطالعهای به این موضوع اشاره کرده اسـت که از طریق عذرخواهی کردن حتی برای کارهایی که انجام ندادهاید میتوان بیشتر از قبل در دل دیگران جا باز کرد و سبب شد که دیگرام بیشتر به شما اطمینان کنند.
محققان در دانشگاه هاروارد طی آزمایشی با جامعه آماری نسبتا بالا این رویکرد را به نوعی نشان دادندبه عنوان مثال، آنها در یک روز بارانی از افراد مختلفی درخواست کردند که برای چند لحظه گوشی همراهشان را قرض دهند تا بتوانند با آن تماس بگیرند.
در نصف تحقیق این تقاضا با جمله «ببخشید که باران میبارد» و یا «از آمدن باران متاسف هستم و عذر میخواهم» شروع شد.نتایج این تحقیق نشان داد که در مواقعی که افراد درخواستکننده از این گونه جملات استفاده کردند بیشتر افراد به آنها اطمینان میکردند و گوشی خود را به آنها قرض میدادند.در مواردی که این قبیل جملات گفته نمیشود
تنها 9 درصد از افراد اطمینان کردند و گوشی همراه خود را قرض دادند. نتایج این تحقیق و مطالعاتی از این دست نشان میدهد که عذرخواهی کردن و متاسف بودن برای انجام کارهایی که شما انجام ندادهاید و یا از کنترل شما خارج اسـت حس خوبی را به سایر افراد منتقل میکند و سبب میشود آنها به شما اطمینان کنند و در بیشتر موارد درخواست شما را انجام دهند.
**از مقایسه خود با دیگران دست بردارید
کاربرد عباراتی نظیر خانه او از خانه من زیباتر اســت یا او از من لاغرتر اســت روش مناسبی برای ارزیابی ارزش های فردی و مقایسه عادلانه نیست. هر شخص نقاط قوت، استعداد و تجربیات منحصر به فرد خود را دارد.
همواره افرادی بهتر، ثروتمندتر و توانمندتر وجود دارند، اما نباید انرژی خود را با احساس غبطه هدر داد.
تنها کسی که باید خود را با او مقایسه کنید خود دیروزتان اســت.
**دستاوردهای دیگران را به دیده تحقیر نگاه نکنید
افکاری نظیر او به خاطر رابطه خوبی که با رئیس داردt ترفیع گرفته اســت یا او جایزه را به این خاطر گرفته که خانواده اش ثروتمند اســت، باعث بروز غبطه می شود.
شما هرگز با خوار کردن دستاوردهای دیگران به قدرت روحی دست پیدا نمی کنید. پذیرش را در خود تقویت کنید و بدون قضاوت موفقیت های دیگران را تصدیق کنید. وقتی آن فرد را تحسین کنید، زمانیکه حس کنید آن موفقیت حق آن فرد اســت، همین حس به شما انگیزه می دهد و تشویقتان می کند که سخت تر تلاش کنید و اهدافی والاتر پیدا کنید.
اگر احساس می کنید که تلاش تان به اندازه کافی نیست، به جای موفقیت آن فرد، تمرکز را به رفتارهای خودتان معطوف کنید.
****به کلیشه های خود آگاه شوید
فرض و گمان درباره افراد موفق کار آسانی اســت. این که دیگران از ثروت، شهرت و موفقیت شغلی برخوردارند دلیل نمی شود که از روش های غیرقانونی به این دستاوردها رسیده باشند.
به جای تعمیم های گسترده برای شناخت این افراد تلاش بیشتری کنید.
وقتی به نظرتان می رسد آن فرد شایسته آن موفقیت نیست و اگر احساس کنید که موفقیت آن فرد به خاطر روابط ویژه یا شرایط ناعادلانه جامعه اســت، حسادت بدخواهانه بر شما غلبه می کند، انگیزه تان از بین رفته و به فردی تلخ و عصبانی تبدیل می شوید.
****بر ضعف های خود تمرکز نکنید
برخی موارد تمرکز بر ضعف های خود و قوت دیگران ساده ترین کار اســت، اما این نگرش باعث می شود شما رفته رفته تبدیل به فردی غبطه خور و ناامید شوید.
به جای این که کمبودهای خود را زیر ذره بین قرار دهید، بیشتر به فکر بهبود نقاط قوت خود باشید.
خود همدلی را پیشه کنید و نهایت توان خود را به کار بگیرید.
****حقایق را آن گونه که هست بپذیرید
برخی موارد بعضی افراد خوشبخت تر از دیگران هستند، اما تمرکز روی این که چه چیز عادلانه اســت و چه کسی بیشترین شایستگی را دارد بی حاصل اســت.
در واقع شکایت از بی عدالتی ممکن اســت احساسات تلخی در ما پدید بیاورند و این احساسات بازدارنده می توانند مانع بزرگی برای دستیابی به نیروهای بالقوه مان شوند.
*تعریفی شخصی از موفقیت برای خود خلق کنید
به خاطر داشته باشید اگر شخصی آنچه را شما می خواهید دارد به این معنا نیست که شما نمی توانید به آن دست یابید. الگوهای فکری تان را از پیروزی او- شکست من، به پیروزی او- پیروزی من، تغییر دهید و فکر کنید وقتی یک نفر می تواند موفق شود، دیگران نیز می توانند.
تمرکز افکار و انرژی تان روی کارهایی که باید برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید، باعث می شود وقت کمتری برای نگران کردن خود با این قبیل حسادت ها داشته باشید.کورکورانه رویاهای دیگران را تعقیب نکنید.
تعریف شخصی خود را از موفقیت خلق کنید و این باعث می شود کمتر نسبت به تلاش دیگران برای رسیدن به هدف هایشان احساس ترس و واهمه داشته باشید. روی اهداف خود تمرکز کنید.
دویچه وله فارسی در پایان افزود: هریک دقیقه وقتی که صرف رویاهای دیگران می کنید، یک دقیقه از اهداف خود غافل می شوید.
اگر برای گرفتن طلاق از همسر خود مصمم هستید احتمالا درمورد اطلاع دادن آن به بقیه دچار مشکلاتی خواهید شد! در این مقاله قصد داریم به این موضوع بپردازیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ تردیدی وجود ندارد که تصمیم به طلاق موجب آشوب و پریشانی روانی میشود. در این زمان دشوار، شما به حمایت خانواده و دوستانتان بیش از هر زمان دیگری نیاز دارید. اما باید چگونه به آنها خبر دهید که زندگی مشترکتان به پایان رسیده اسـت بدون آنکه استرس بیش از حدی به آنها یا خودتان وارد شود؟ چه موقع و چقدر باید به همکارانتان در این مورد اطلاعات دهید؟
میخواهید طلاق بگیرید. با همسرتان در این مورد صحبت کردهاید و به توافق رسیدهاید. با یک روانشناس باتجربه نیز در این مورد مشورت کردهاید و او پس از چند جلسه مشاوره با شما و همسرتان به این نتیجه رسیده که باید از هم جدا شوید. اکنون چگونه باید به بچهها، دوستان و خانوادهتان اطلاع دهید؟ آیا باید به همکاران و رئیستان هم این خبر را بگویید؟ کنستانس آرونس، نویسندة کتاب «طلاق خوب»، 5 مرحله را در فرایند طلاق مشخص کرده اسـت. مراحل یک تا سه عبارتند از؛ تصمیم، اعلام تصمیم و جدایی که موجب بیشتری آشفتگی و ناآرامی میشود. او در این کتاب مینویسد: «تصمیم به طلاق، گفتن آن به همسر و خانواده، و ترک زندگی مشترک هستة هیجانی طلاق اسـت. این سه مرحله با تردید، ابهام، جنگ قدرت، تعمق و استرس مشخص میشود.»
باید توجه داشته باشید که هیچ قاعدة صریحی وجود ندارد که شما از آن تبعیت کنید در زمانی که میخواهید خبر طلاقتان را اعلام کنید. آنچه در زیر ارائه میشود، نکات بنیادی اسـت که برای راهنمایی شما در این مرحله ارائه میشود.
هنگامی که قصدتان را برای ازدواج با فردی که دوستش دارید به خانواده و دوستانتان اعلام میکنید، احتمالاً تصور خوبی از نحوة واکنش آنها دارید: شادی، هیجان و تبریک. خانواده و دوستانتان احتمالاً منتظر آینده نیستند که از شکست در زندگی مشترکتان بشنوند و به همین دلیل واکنش شان به خبر طلاق احتمالاً غیرقابل پیشبینی خواهد بود، مگر اینکه همسرتان فردی نامطلوب و نامناسب باشد.
لاری نیسان، مدیر انستیتو رواندرمانی تورنتو، اشاره میکند: «اگر جداییتان غیرخصمانه اسـت، شما و همسرتان با همدیگر به نزد خانواده هایتان بروید و به آنها در مورد طلاقتان بگویید. اما اگر اختلافتان شدید اسـت، نباید با همدیگر این خبر را اطلاع دهید زیرا این میتواند به دعوای دیگری بین شما و همسرتان در جلوی خانوادههایتان منجر شود و آنها را از هر دوی شما دلخور و ناراحت کند.»
خواه شما به تنهایی این خبر را به خانوادهتان اطلاع دهید یا همراه با همسرتان، این ایده خوبی اسـت که قبلاً تمرین کنید که چه چیزی را باید بگویید و چگونه. تصمیم بگیرید چه میزان از جزئیات برای گفتن به آنها مناسب اسـت، سپس سعی کنید که به ارائه اطلاعات اضافی نپردازید. ارائه اطلاعات بیش از حد در مورد مشاجرات و پیمانشکنیهای زندگی مشترک می تواند موجب شود شنوندگانتان خشمگین و افسرده رها شوند و اگر شما سرانجام با همسرتان آشتی کردید، همه این جزئیات شرمآور میتواند باور یا پذیرش اینکه به زندگی مشترکتان برگشتهاید را برای آنها دشوار سازد.
هنگامی که میخواهید این خبر را به خانوادهتان بگویید، آرام باشید اما با یک مقدمه طولانی شروع نکنید. اگر این خبر را بدون مقدمه طولانی بگویید و سپس موقعیت را تا آنجا که ممکن اسـت با ظرافت برای آنها تبیین کنید، مقداری از اضطراب آنها کم خواهد شد.
دکتر نیسان معتقد اسـت که با فردی که به شما نزدیکتر اسـت شروع کنید، خواه این فرد برادرتان باشد یا مادرتان. او میگوید: «شروع با افرادی که بیشتر حمایتکننده هستند، به شما کمک خواهد کرد تا از این دورة دشوار عبور کنید. انتظار هیچ پاسخ مشخصی از آنها نداشته باشید؛ تضمینی وجود ندارد که افراد مختلف چگونه در مواجهه با این خبر واکنش نشان میدهند. در وهلة اول، ممکن اسـت شوکه و ناراحت شوند اما معمولاً بعد از این حالت شگفتی اولیه، با عشق و حمایت به فرد واکنش نشان میدهند.
اگر ازدواجتان از ابتدا با فرد مناسبی نبوده اسـت، دوستان و خانوادهتان ممکن اسـت به صورتی مثبت به این خبر واکنش نشان دهند. اما مناسب بودن در این مورد واژهای نسبی اسـت. اگر آنها از همسرتان خوششان نیاید، فکر میکنند اتفاق بسیار خوبی در زندگی شما افتاده اسـت. در این مواقع، شما که احتمالاً با این تردید دست و پنجه نرم می کنید که آیا کار درستی کردهاید یا نه، پذیرش آسان آنها ممکن اسـت شوکهتان کند.
اگر خانوادهتان رابطه خوبی با همسرتان داشته باشند، بین وفاداری شان به شما و ارتباط خوبشان با او سرگردان میمانند. سعی نکنید که از خانوادهتان بخواهید که همه روابطشان با او را قطع کنند، مگر اینکه همسر سابقتان در زندگی مشترک به صورتی پنهان از خانوادهتان از شما سوءاستفاده کرده باشد.
اگر دارای فرزند هستید، از هر تلاشی برای داشتن یک رابطه مثبت با همسر سابقتان فروگذار نکنید و خانوادهتان را نیز به رابطه خوب با او ترغیب کنید. بچههایتان از این روابط مثبت منافع زیادی را کسب میکنند.
اگر به نظر میرسد که اعضای خانواده در برابر اتفاقی که برای شما افتاده اسـت بیاحساس هستند، به آنها بگویید که چه احساس ناگواری دارید و به آنها این امکان را بدهید که بر نگرششان دوباره تأمل کنند.
ممکن اسـت قادر نباشید که واکنش دوستانتان را در هنگامی که خبر طلاقتان را اطلاع میدهید به درستی پیشبینی کنید. برخی از دوستان ممکن اسـت از شما جدا شوند، برخی ممکن اسـت دوستان وفادارای برای همسر سابقتان باقی بمانند و برخی ممکن اسـت هر زمان که با شما صحبت میکنند احساس بدی داشته باشند که صحبت شما با آنها اغلب کمتر و کمتر خواهد شد.
دکتر مل کرانتزلر، روانشناس و نویسندة کتاب «مدیریت طلاق»، میگوید: «اگر این اتفاق افتاد، سعی کنید آن را به این صورت حل کنید: نگاهی دقیقتر به ماهیت رابطهتان با افرادی داشته باشید که به عنوان دوست شما هستند و اکنون غیبشان زده اسـت. این زمان مناسبی اسـت که دوباره روابطتان با آنها را ارزیابی کنید. از خودتان بپرسید که چه تعداد از آنها تنها آشنایی معمولی هستند؛ اشخاصی که شما آنها را به این دلیل میشناسید که همسایه تان بودهاند و یا به دلیل متأهل بودن یا بچهداربودنشان سبک زندگی شبیه به شما را داشتهاند. اینها افرادی هستند که شما هرگز افکار درونیترتان را به آنها نگفتهاید یا احساس نمیکنید که عمیقاً نگرانتان هستند. از دست دادن آنها در واقع از دست دادن یک عادت قدیمی اسـت به جای آنکه از دست دادن یک دوست واقعی باشد.»
طلاق مسئلهای شخصی اسـت و شما متعجب هستید که چرا نیاز اسـت به رئیستان و همکارنتان در مورد آن اطلاع دهید. اما گفتن این خبر به افراد مناسبی همچون سرپرستتان مزایایی دارد؛ برنامة کاری شما ممکن اسـت به دلیل قرارهایی که با وکیل یا مشاورتان دارید، تغییر کند و سرپرستتان اگر در مورد این موضوع اطلاع داشته باشد ممکن اسـت حمایت بیشتری از شما کند. همچنین اگر او در طول چند ماه با کاهش بهرهوری شما به دلیل احساس پریشانی یا افسردگی ناشی از طلاق مواجه شود، شما را بیشتر درک خواهد کرد. این ایدة خوبی اسـت که به بخش مددکاری سازمان متبوعتان مراجعه کنید و آنها را از طلاقتان مطلع سازید یا در صورت فقدان چنین بخشی، به بخش نیروی انسانی مراجعه کنید. ممکن اسـت برای برخی از کمکها از سوی آنها واجد شرایط تشخیص داده شوید و این به عبور شما از این دورة دشوار کمک خواهد کرد. ممکن اسـت شما تمایل داشته باشید این خبر را به برخی از همکارانتان اطلاع دهید. در این باره دکتر اسکات فاگان، مشاور و مدیر مرکز مشاوره وارن شپل تورنتو، میگوید: «مراقب باشید که به چه فردی یا افرادی این خبر را اطلاع میدهید.» او میگوید: «برخی از دوستان نزدیک ممکن اسـت از همکارانتان باشند، اما هر فردی که با شما در محل کار ارتباط دارد، نباید جزئیات زندگی شما را بشنود، بنابراین آنچه را میخواهید، اطلاع دهید محدود کنید. این یک مسئله کاری نیست بلکه مسئلهای شخصی اسـت مگر اینکه بر کارتان تأثیر بگذارد.»
فاگان میگوید: «اگر برخی سخن چینیها و شایعات در محل کار شما را آزار میدهد، با افرادی که این گونه شایعات را رواج میدهند صحبت کنید و مشکلتان را تا آنجا که ممکن اسـت صریح بیان کنید. به آنها بگویید که طلاقتان مسئلهای شخصی اسـت و به آنها مربوط نیست. از سوی دیگر، منتظر باشید که آنها نیز صحبت کنند. بر آنچه که برایتان مهم اسـت تمرکز کنید و متوجه باشید که احساس شما حساستر از زمان عادی اسـت. اگر به کارتان یا آبرویتان آسیب نرساند، به این شایعات اهمیتی ندهید.»
جان سینکلیر، مددکار اجتماعی و مشاور خانواده، معتقد اسـت: «نحوة مطلع ساختن بچهها بستگی به سن و میزان رشدشان دارد. برای مثال، بچه های کوچک بین سنین 3 تا 5 سال نیاز به اطلاعات واقعی و عینی دارند. آنها نیاز دارند بدانند که از آنها در هر صورتی مراقبت میشود و ایمن هستند، اسباب بازیهایشان با آنها هست و نیازهایشان مورد توجه قرار خواهد گرفت. به یاد داشته باشید که این مسئله را برای آنها ساده نگهدارید. بچه های شما نیاز ندارند که میزان زیادی از جزئیات شخصی طلاقتان مطلع شوند و اگر هم به آنها این جزئیات را بگویید، متوجه نخواهند شد. بنابراین به آنها اطلاعات غیرضروری ندهید. این بدان معنا نیست که شما میخواهید چیز ی را از آنها پنهان کنید، بلکه تنها به آنها مواردی را خواهید گفت که نیاز دارند بدانند.»
نحوه مدیریت این بحث دشوار با بچه هایتان از سوی شما و همسرتان، نشانهای مناسب از نحوه مشارکت والدینی اسـت. سینکلر میگوید: «این موضوع ممکن اسـت دشوار باشد، اما اگر شما بتوانید همچون یک تیم با همدیگر این خبر را به بچه ها بدهید، به آنها نشان میدهید که میتوانید برای همیشه به عنوان والدین آنها باقی بمانید.» گفتن خبر طلاق به بچهها نیاز به میزان زیادی همکاری دارد. توجه بچهها عمدتاً به مسائل عملی اسـت: آنها تمایل دارند بدانند که کجا و با کدام یک از والدینشان زندگی خواهند کرد، آیا مدرسهشان تغییر خواهد کرد یا نه و غیره. قبل از اینکه به بچهها اطلاع دهید که میخواهید از هم جدا شوید، محل زندگی آیندهتان را انتخاب کنید. تا جایی که امکان دارد اتاقی برای بچههایتان در مکان جدید آماده کنید که به آنها کمک میکند تا در تنظیم زندگی آیندهشان راحتتر باشند.
استن بنر، روانشناس و مشاور خانواده، تاکید میکند: «به دفعات به بچهها اطمینان بدهید که دوستشان دارید. این بهترین روشی اسـت که خبر طلاق را برای آنها قابل هضم میکند. به بچههایتان بگویید که علاقهتان به آنها تغییری نخواهد کرد.»
این یک دوره دشوار برای شما اسـت. احساس میکنید که مجبور هستید یا همهچیز در مورد موقعیتتان را به همه بگویید یا به هیچ کس نگویید. به یاد داشته باشید که اطلاع خبر طلاق با روشی ملایم و آرام به افرادی که شما را دوست دارند سبب می شود از حمایت و علاقه مثبت آنها برخوردار شوید، نه اینکه با دیگران برای نزاع و مشاجره با همسر سابقتان متحد شوید. طلاق یک مرحلة گذار بزرگ اسـت و دیگران برای شما نگران هستند، بنابراین به خودتان و آنها فرصت بدهید تا این خبر را پردازش کنند و با تغییراتی که اتفاق خواهد افتاد کنار بیایند. این آسان نیست اما صبر، حمایت و صداقت میتواند عبور از این مرحله را برای هر فردی آسانتر کند.
اگر میخواهید خواسته شما انجام شود باید ابتدا دیگران را متقاعد کنید و متقاعد کردن دیگران نیز روشهای زیادی دارد.
به گزارش آلامتو به نقل از زومیت؛ هر فردی برای انجام خواستهاش توسط دیگران روشی دارد. بعضی افراد با گفتن بیپردهی حقیقت، خواستهشان را بیان میکنند. دیگران حقیقت را دستکاری کرده، چاپلوسی میکنند و نامشخص و رمزی صحبت میکنند. اینها کسانی هستند که درمجموع متقاعدکننده نیستند.
بهرحال مهم نیست که شما جزء کدام دستهاید و از چه روشی استفاده میکنید، توانایی تاثیرگذاری روی دیگران بسیار مهم اســت.
در اینجا ۷ روش برای متقاعدسازی دیگران بیان میکنیم. برخی شاید اندکی فریبآمیز به نظر برسند ولی میتوانند کمک جدی برای زندگیتان فراهم کنند.
یک تصویر ارزش هزاران کلمه را دارد. همانگونه که فوربس توضیح داد، برندان نیهان از دانشگاه دورتموند و جیسون ریفلر از ایالت جرجیا مطالعهای نسبت به آگهیهای سیاسی موثر، انجام دادهاند.
محققان اطلاعاتی ارائه کردند که با شرکتکنندگان جهانی بررسی، تناقض داشت. مطالب برای خلاصهی کتبی مدارک یا برای کمکردن احساس خود ارزشمندیشان و احساس راحتی داشتنشان، درست جواب نمیدهد.
اگر چه همه چیز از دست نرفته اســت. بر اساس مطالعه ،جدولها عملاً متقاعدکننده بودند.
انجام این کار همیشه آسان نخواهد بود. شبیه این نیست که شما هر جا لازم داشتید کسی را دربارهی چیزی مجاب کنید همیشه جدول یا پاورپوینتی در دستتان داشته باشید. گرچه به خاطر داشتن اینکه حقایق غیردوستانه و ارتباطات شخصی همیشه نیرنگ نیستند، مهم اســت. معرفی دیداری برای مواقعی که نیاز به مجاب کردن دارید تحریککننده اســت.
حتی به داشتن تخیل زیاد احتیاج ندارید، چنانچه استفان مایر به فوربس نوشت:
˝تمام پارامترهای دیداری استفاده شده در مطالعه، نمودارهای درختی واضح ساده بودند ،بنابراین توانشان چیزی برای ازدحام طراحی تخیلی یا ارزشهای تولیدی بزرگ نداشت. اینها موثر بودند زیرا با مغز در زبان شخصی خودش صحبت کردند.˝
دکتر رابرت کیالدینی نویسنده ˝تاثیر :روانشناسی متقاعدسازی” علایق فرد را به عنوان ˝اسلحه ی تاثیر ˝ معرفی کرده اســت.
مطابق با انجمن روانشناسی امریکا، زمانی که ما احساس خوبی دربارهی فردی داشته باشیم احتمالاً بیشتر او را متقاعدکننده میبینیم.
این خیلی حیرتآور نیست. باز هم برای هر کسی این کمی خجالتآور یا دستپاچهکننده اســت، احتمالاً گفتنش از انجام دادنش آسانتر خواهد بود.
آیا شما از فروشندهای که سربهزیر و بیقرار اســت و از ارتباط چشمی دوری میکند، خرید میکنید؟ البته که نه! آنها ممکن اســت درستکارترین افراد روی کره زمین باشند ولی موضوع این نیست. زبان بدنشان در بهترین حالت کمبود اعتماد بهنفس و در بدترین حالت، فریب را نشان میدهد.
اگر قرار اســت متقاعدکننده باشید باید روی برخی از نکات زبان بدن تجدید نظر کنید وشروع به پذیرش نقش کنید.
همانگونه که هملت گفته:˝کلمات، کلمات، کلمات .˝
تکرار تا حدی میتواند آزاردهنده باشد. در نوشته اگر زیاد انجام شود وحشتناک اســت. در گفتگو زننده اســت (همه ما کسی را میشناسیم که بین تعداد کمی داستان یکسان دور میزند –یا اگر شما مثل من باشید ،خودتان آن فرد هستید).
بههرحال تکرار در گفتگوها لزوماً چیز بدی نیست. سخنگوهای مشهور بسیاری، شیوههای معانی بیانی را به کارگرفتهاند که شامل تکرار بوده اســت. در بکارگیری تکرار برای تایید و موضوعتان را مطابق انتظارتان جلوبردن، راحت باشید.
انجمن روانشناسی امریکا گزارش میدهد که کیالدینی تشخیص داده مقابله به مثل فاکتور کلیدی در متقاعدسازی اســت .
این کار، حسی عالی را ایجاد میکند. مردم به افراد حمایتکننده که به طور قابل اثباتی کاری برایشان انجام دادهاند، بیشتر گرایش دارند.
پس ایجاد شبکهای از افرادی که ˝یکی به شما بدهکارند˝ فکر بدی نیست.
ایجاد تعادل خوب زمانی که سعی در ارائه موضوع متقاعدکنندهای دارید، میتواند مشکل باشد. شما نمیخواهید انسانی مطیع ظاهر شوید همچنین نمیخواهید که خیلی قوی هم به نظر بیایید.
جان برندن از Inc مینویسد، احتمالاً بهتر اســت که جنبهای از صداقت و ادب را نشان دهید:
˝برخی از افراد تیرهروزی که من میشناسم این رفتار درباره متقاعدسازی را دارند که قصد فریب دیگران را دارند. شما سعی میکنید که برای بدستآوردن آنچه شما میخواهید، گولشان بزنید (معمولاً از طریق رفتاری محکم یا صدایی رسا). این واقعاً کار نمیکند مگر اینکه واقعا مشکلاتی داشته باشید.˝
چه چیزی طلا و الماس را بسیار ارزشمند می کند؟ کمیابی. انجمن روانشناسی امریکا معتقد اســت، کمیابی یکی دیگر از مشخصات متقاعدسازی اســت.
مردم به بهادادن آنچه کمیاب و نامعمول اســت، متمایل هستند. این کار بعضی مواقع نیرنگآمیز اســت ولی برای بیانکردن و شکلدادن به یک بحث متقاعدکننده، در بکارگیری خصوصیات روانشناختی مفید اســت.
در این مقاله شما را با ۷ راهکار آشنا کردیم. آیا تا کنون از این ترفندها برای ارتباط با دیگران، استفاده کردهاید؟ برای شما کارساز بودهاند؟
وبسایت چطور - صدف دژآلود: طرز صحبت کردن کارآفرینان موفق با آدمهای معمولی فرق دارد. آنها خوب میدانند چطور مُخ دیگران را بزنند و از چه جملاتی استفاده کنند که بیشترین تأثیر را روی مخاطبشان بگذارند.
در واقع، رمز موفقیت این افراد در هنر متقاعد کردن دیگران اسـت که یکی از مهمترین مهارتهای ارتباطی بهشمار میرود. در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید تا فقط با ۵ راه ساده به راز و رمز این هنر مسلط شوید و بتوانید در صحبتکردن تاثیرگذارتر باشید.
چنانچه با سؤالی مواجه شدید که جوابش را نمیدانید، بهجای اینکه فقط اظهار بیاطلاعی کنید، چیزی بگویید که در عوض، کاربلد بودنتان به چشم بیاید. مثلا بگویید: «این موضوع، راسته کاره علی آقاست، پس بذارید ببینیم نظر علی در مورد این سؤال چیه.»
این طرز جواب دادن موجب افزایش اعتبار حرفهایِ شما نزد دیگران میشود، چون با این کار نشان میدهید که واقعا سعی دارید به سؤال طرف مقابلتان جواب دهید و اینکه خوب میدانید چطوری از تخصص همکارانتان برای رسیدن به جواب کمک بگیرید.
هر وقت به بُنبَست رسیدید، از دیگر اعضای تیم بپرسید: «دیگه چی کار میتونیم بکنیم تا یه قدم بیشتر به راهحل نزدیک شیم؟» به عبارت دیگر، از همتیمیهای خود نظرخواهی کنید و حتی اگر نظراتشان بیراه یا نشدنی بود، باز هم در تبادلنظر با آنها کوتاهی نکنید.
به این ترتیب، دیگران را تشویق کردهاید که در بحث شرکت کنند و هر چه را در ذهنشان میگذرد با شما در میان بگذارند. شاید دانش و استعداد منحصربهفرد یکی از اعضای تیم که میتواند چالشها را از دریچه یا زاویهی جدیدی ببیند، کمک کند که موانع را کنار بزنید.
به همکارانتان نشان دهید که تلاششان را میبینید و قدر زحماتشان را میدانید تا ترغیبشان کنید به قابلیتهایتان ارزش بگذارند و برایتان احترام قائل شوند. به مشکلات همکارانتان گوش دهید و برای اینکه بفهمند درکشان میکنید، خط فکری خودشان را در صحبتهایتان بازتاب دهید.
همچنین از زبان بدن کمک بگیرید تا در طول مکالمه به طرف مقابل نشان دهید به آنچه میگوید توجه دارید. مثلا کمی به جلو خم شوید و ارتباط چشمیِ مستقیم برقرار کنید تا همدلی کردنتان بیشتر حس شود. دیگر اینکه حرفی بزنید که به تقویت رابطهیتان کمک کند، مثلا بگویید: «آره، خیلی چالشی به نظر مییاد» یا «میفهمم چی داری میگی.»
هر وقت کسی به شما انتقاد کرد، نظراتش را در کمال آرامش بشنوید و حتی اگر نظراتش را قبول ندارید، خیلی مؤدبانه از اینکه دیدگاهش را صادقانه با شما در میان گذاشته تشکر کنید. این واکنش نشان میدهد به خودتان مسلط هستید و از هر بازخوردی که شاید به بهبود عملکردتان بینجامد، استقبال خواهید کرد. بهعلاوه، این طرز برخورد نشان میدهد به اندازهی کافی، عاقل هستید که بازخوردهای کاربردی را به مرحلهی اجرا درآورید.
همچنین یادتان باشد دیگران را به دلیل نقاط ضعفشان به باد انتقاد نگیرید. در عوض، با تعریف و تمجیدهای سازنده بکوشید تا روحیهی همکارانتان را تقویت کنید. مثلا بگویید: «خیلی داری کارت رو خوب انجام میدی.» یا مثلا «میدونم که میتونی انجامش بدی.» دیگران با شنیدن این قبیل تأکیدات مثبت ترغیب خواهند شد که نهایت تلاششان را به کار ببندند.
به دستاوردهای سایر همکارانتان اذعان داشته باشید و نشان دهید که برای خدمات همگی آنها ارزش قائل هستید و میخواهید از زحماتشان قدردانی کنید. مثلا در پایان پروژه بگویید: «این یه تلاش تیمی فوقالعاده بود. مطمئنا بدون شما نمیتونستم از پَسِش بربیام.» همین دو جملهی ساده نشانهی فروتنی، سخاوت، خوشقلبی و سایر خصلتهای مثبتی اسـت که دیگران را ترغیب میکند دوباره با شما همکاری کنند.
خبرگزاری آریا -
اگر شما در رویکرد مدیریتی خود به دنبال تخریب روحیه کارمندان یا کسانی که در بخش شما فعالیت میکنند هستید، استفاده از 3قانون زیر موفقیت شما را تضمین خواهد کرد.
جیک یک جوان بسیار تیزهوش و پرانرژی است که شغل خود را در بخش بازاریابی یک شرکت نوآور تازه تاسیس در حوزه آکادمیک بسیار ایدهآل میداند (این یک شرکت واقعی است، اما تمامی اسامی تغییر داده شده است.)
برای چند ماه اول جیک خود را در بهشتی میدید، زیرا فعالیت در شرایطی از قبیل همکارانی باهوش، اختیارات فراوان، وجود تعداد زیادی مشتری که با آگاهی به دنبال راهکارهایی برای کسبوکار در بخشی پر رونق هستند، رقبایی ضعیف و محصولاتی عالی که میتوانست با عشق آنها را عرضه کند، رویایی مینمود.
تنها مشکل لارنس، مدیرعامل شرکت بود. لارنس بدونشک فردی بینظیر بود که به شیوهای خارقالعاده سهامداران و سرمایهگذاران را مسحور خود میکرد. او با آنها وارد جلسه میشد، به آنها نوید چشماندازی را که خود از آینده درخشان شرکت داشت، میداد و تصویری هیجانانگیز از آینده را برای آنها ترسیم میکرد و در آخر با جیبهایی پر از پول از جلسه خارج میشد.
اما میان تمام کارکنان پر استعدادی که تحت تاثیر خدماتی که شرکت ارائه میداد قرار گرفته و جذب آنجا شده بودند، لارنس بهعنوان انگیزهکش شناخته میشد.
برای جیک مدت زیادی طول نکشید تا به این ویژگی عجیب لارنس پی ببرد، یعنی قابلیت او در عیبجویی از عملکرد کارکنان، استعدادی بود که میتوانست افراد پرتلاش و با انگیزه را دلسرد کند. تنها اندکی در کنار او بودن کافی بود تا در دل فردی که قبلا اهدافی شفاف و انرژی فراوان داشت، بذر شک و تردید، کرختی، بیاعتمادی و خستگی تدریجی کاشته شود. آنگونه که جیک متوجه شده بود، لارنس در دلسرد کردن افراد ذوقی هنرمندانه داشت!
با شنیدن داستان جیک، تصمیم گرفتم با تعداد دیگری از کارکنان این شرکت مصاحبه کنم تا ببینم از یک انگیزه کش کلاس جهانی چه درسهایی میتوان گرفت. بنابراین با کیسی، یک ستاره آینده دار که در بخش مدیریت ارتباط با مشتریان فعالیت میکرد و لیی، یک متخصص IT که لارنس توانسته بود او را از یکی از بهترین شرکتهای نوآور جهانی برباید مصاحبه کردم.
شنیدن تجربیات این دو که بهطور طبیعی افرادی با انگیزه و متعهد بودند من را قادر ساخت تا به قوانینی برای کشتن سرزندگی و انرژی در سازمان دست یابم. بنابراین اگر شما هم در رویکرد مدیریتی خود به دنبال تخریب روحیه کارمندان یا کسانی که در بخش شما فعالیت میکنند هستید، استفاده از 3قانون زیر موفقیت شما را تضمین خواهد کرد.
3 عادت افراد انگیزهکُش
1- انگیزهکشهای درجه یک مدام به افراد میگویند کاری را که در حال انجام آن هستند چطور انجام دهند، مخصوصا اگر به خوبی از پس آن کار برآیند.
با این کار انگیزهکشها با یک تیر دو نشان میزنند. از یک طرف به کارمندان خود میفهمانند که هیچ شناختی از کار خود و اهداف سازمان ندارند؛ در نتیجه آنها احساس میکنند تمام تلاشی که تا به حال میکردند بیهوده بوده و انگیزهکش نیز به آن هدفی که داشته دست مییابد.
درعین حال این مدیر با این مانور میتواند هرگونه موفقیتی را در آینده کارمندان بهدست خواهند آورد بهنام خود مصادره و ادعا کند که این نتیجه مداخلههای بجای او بوده است.
2-انگیزه کشهای حرفهای مطمئن میشوند هرگونه تحقیری که به کارمند تحمیل میکنند در جمع اتفاق میافتد، مخصوصا در مقابل افرادی که برای کارمند مهم هستند.
کیسی، تبحر لارنس در این زمینه را اینگونه توصیف میکند: «هروقت من مشتری جدیدی را برای ملاقات دعوت میکنم (این کار بخش بزرگی از شغل من است) همیشه نگران آبروریزی هستم. چون منتظرم لارنس با یک شگرد جدید برای ضایع کردن من از راه برسد و من را احمق جلوه دهد. هفته قبل افرادی را از اسکاندیناوی برای پیش نمایش یکی از ابزارهای جدیدمان دعوت کردم، آنها عاشقش شدند تا اینکه لارنس وارد شد و گفت «الان است که کیسی شما را متقاعد کند چیزی از این تکنولوژی نمیفهمید!»
3- انگیزهکشهای عالی خبرگی خاصی در سورپرایز کردن دارند.
لی، مغز متفکر برنامههای IT لارنس به استعداد او در ایجاد سردرگمی درباره آنچه اتفاق میافتد اشاره میکند. برای مثال، لی چندین بار یک مشتری را برای بحث در مورد استراتژی دعوت کرد فقط برای آنکه پی ببرد لارنس بدون اطلاع او قبلا با آنها صحبت کرده است.
اما مثل تمام انگیزهکشها، لارنس نیز یک جواب آماده برای توجیه عملکردش داشت: «شرکت به سرعت در حال حرکت است و ما نمیتوانیم نگران این باشیم که چه کسی اعتبار بهدست میآورد یا اینکه کی با چه کسی صحبت میکند» و چون شرکت به سرعت در حال رشد است، این توجیه برای تازهواردهایی که هنوز زیر بار فشار رفتارهای مایوسکننده رئیس خود خرد نشدهاند منطقی به نظر میآید. اما بعد از چند ماه کار در شرکت، افراد متوجه میشوند تا چه اندازه جا انداختن یک محصول حتی اگر هم عالی باشد بدون پشتیبانی دشوار است.
پرونده لارنس من را به یاد روزگاری انداخت که بهعنوان نویسنده متن سخنرانیها فعالیت میکردم. یکی از سرپرستان من استعداد فوقالعادهای در این زمینه داشت. یک روز او بعد از کلی لفاظی کردن درباره خدمات عالی شرکت در گذشته، ناگهان رو به من کرد و با جدیت گفت «ما یک شرکت خیلی خوب میشدیم اگر این کارمندان را نداشتیم».
منبع:دنیای اقتصاد
برای افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران باورهای خود را تغییر دهید، به خودتان برسید، لبخند بزنید و توصیههای پیشنهادی ما را به کار ببرید.
اعتماد به نفس یک کلید موفقیت و آرامش در زندگیست. همه افراد ممکن است در موقعیتهای مختلف زندگی به میزان متفاوت احساس کنند که اعتمادبهنفس لازم را برای رویارویی با آن موقعیت ندارند. انسان بدون اعتمادبهنفس مخصوصا در روابط اجتماعی به سادگی به خود شک کرده و سرشار از افکار منفی میشود. در زیر راهکارها و توصیههایی را برای افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران ارایه کردهایم که مطالعه آن ضرری ندارد.
1. باورهای خود را تغییر دهید
کسانی که از اعتمادبهنفس پایینی برخوردارند در مورد خود و تواناییهای خود و هر چه وابسته به آنان است، نظر مثبتی ندارند اولین قدم و مهمترین قدم که پیش نیاز رسیدن به اعتمادبهنفس بیشتر است، تغییر باورها است. تغییر باورها منجر به تغییر رفتار شما خواهد شد. برچسبهای منفی مانند من استعداد ندارم، من کشش ندارم، من نمیتوانم اعتمادبهنفسم را بالا ببرم و... در مورد خودتان که در ذهنتان جاری است را حذف کنید و به بهتر شدن، توانستن و تغییر، ایمان داشته باشید.
2. به حالت بدن خود توجه کنید
برای افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران لازم است به فیزیک بدنی خود توجه خاص کنیم. حالت و وضعیت جسمی در میزان اعتماد به نفس شما بسیار موثر است. بسیاری از اوقات افراد وقت ندارند که با منش و شخصیت ما آشنا شوند، بنابراین آنان از روی لباس و ظواهر ما به قضاوت درباره شخصیت ما میپردازند. کسانی که اعتمادبهنفس بالایی دارند معمولا صاف و کشیده میایستند. محکم و استوار قدم برمیدارند. سر خود را بالا نگه میدارند. سینه خود را جلو میدهند. محکم و رسا صحبت میکنند. به طور کلی در حالت نشستن، ایستادن یا سخن گفتن نشان اطمینان و استواری خاصی در آنان به چشم میخورد.
3. نشانهها و باورهای خود را داشته باشید
اینکه باور کنید دستبند یا سنگ خاصی برای شما شانس میآورد هیچ اشکالی ندارد. تحقیقات نشان داده است که استفاده از این نشانهها باعث افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران میشود و عملکرد و تعیین اهداف را بهبود میبخشد. اعتمادبهنفس را فقط با اشیا نمیتوان بالا برد خیلی از افراد هستن که حرکت خاصی را عامل بهبود عملکرد خود میدانند، مثلا برخی از فوتبالیستها قبل از ورود به زمین شاید حرکات خاصی انجام دهند این کار آنها را از نظر ذهنی آمادهتر میکند.
4. ورزش کنید
ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا میبرد و مواد شیمیایی مختلفی تولید میکند-مثل تستسترون و اندروفین- که حالت مثبت تری به شما میدهد. به نظر میرسد ورزش به طور خودکار باعث افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران میشود و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر میدهد.
5. تجسم کنید
از تخیل خود برای تقویت اعتمادبهنفس کمک بگیرید. متخصصان بر این باورند داشتن تمرینات تصور ذهنی مانند تجسم اینکه در یک مسابقه مهم گل زدید یا در یک جمع سخنرانی کردید، میتواند درجه اطمینان در فرد را بالا ببرد و او را از نظر ذهنی برای گرفتن نتیجه آماده کند. سعی کنید برای خود اهداف فوقالعاده خاص تعیین کنید و از تمام جزییات آن مطلع شوید و تصور کنید که بدستش آوردید.
6. لبخند بزنید
اگر تنها یک راه برای افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران وجود داشته باشد آن لبخند زدن است. همین لبخند زیبا میتواند با اعتماد به نفس و مسلط نشانتان دهد. اما این تاثیر تنها خارجی نیست، از نظر علمی ثابت شده که لبخند میتواند به کاهش استرس نیز کمک کند. کم شدن استرس کمک میکند آرامتر و شادتر باشیم. پس سعی کنید در روابط روزانه خود از لبخند استفاده کنید.
7. به خود برسید
شما باید همیشه به خود برسید چه در تنهایی و چه در جمع، چه در مسافرت چه در شهر خود، چه در بین بیگانگان و چه در بین آشنایان. ظاهر شما با شما و دیگران حرف میزند. لباسی اطودار و پاکیزه به تن کنید. در منزل هم به خود برسید تا آراستگی عادت شما شود، تا خودتان را باور کنید. هر دوساعت یکبار جلوی آینه بروید و به خود برسید. کفشهایتان را واکس بزنید. هماهنگ و موزون لباس بپوشید. اجازه ندهید زیاد چاق و یا زیاد لاغر و تکیده شوید.
8. تا زمانی که اعتمادبه نفس پیدا نکردهاید وانمود کنید که دارید
به هیچ وجه به خاطر عدم اعتماد به نفس خودتان را سرزنش نکنید. یک راه برای بیرون آمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردید و افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ میگویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملا عملی است. اگر احساس اعتماد به نفس نمیکنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و تواناییهایتان کاملا مطمئن هستید و طبق آن رفتار کنید. خیلی زود به احساس اعتمادبهنفس واقعی خواهید رسید.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
خبرگزاری آریا -
بهترین راه برای مبارزه با بوی عرق بدن، جلوگیری از ایجاد آن است. رعایت بهداشت شخصی مثل استحمام روزانه، شستن لباس ها و استفاده از مواد ضد تعریق و خوشبو کننده در زیر بغل و تمیز نگه داشتن پاها و جوراب و کفش در جلوگیری از این بوی نامطلوب تأثیر بسزایی دارد.
عرق کردن در این شرایط طبیعی است: هنگام ورزش یا کار کردن شدید، در هوای گرم، هنگام عصبانیت یا داشتن استرس. ولی عرق کردن بیش از حد در هر حالتی (هیپرهیدروزیس) مثلا حتی در هوای خنک، نشان دهنده ی وجود یک مشکل در بدن است و باید به پزشک مراجعه کرد.
خود عرق به تنهایی معمولا مشکلی ایجاد نمی کند، ولی بوی ناشی از آن مشکل زاست که بیشتر مواقع با استفاده از مواد ضد تعریق و خوشبوکننده (مثل مام های جامد) و حمام کردن مرتب و تمیز نگه داشتن لباس ها، برطرف می شود.
عرق کردن باعث حفظ دمای مطلوب بدن و خنک نگه داشتن آن، مرطوب کردن پوست، و حفظ تعادل مایعات و الکترولیت ها و مواد شیمیایی در بدن مثل سدیم و کلسیم می شود. پس خود عمل تعریق برای بدن ضروری و مفید است.
اما بعد از این که عرق از پوست خارج شد، باکتری های موجود در روی پوست، شروع به تجزیه مواد آن می کنند و باعث ایجاد بوی بدی می شوند. استفاده از مواد ضد تعریق و خوشبوکننده باعث کاهش ترشح عرق و حذف بوی بد آن می شوند.
اگر به طور غیرعادی و در هر حالتی، بیش از حد عرق می کنید، حتماً نزد پزشک بروید تا علت مشکل شما را تشخیص دهد و درمان کند
راه های کاهش بوی بد عرق
1- به طور مرتب حمام کنید. با این کار تعداد باکتری هایی را که روی پوست هستند کم می کنید.
2- لباس های نخی و نازک و گشاد بپوشید. با این کار پوست شما به راحتی نفس می کشد و کمتر عرق می کنید. اگر هم عرق کنید، عرقتان زود خشک می شود.
3- از مواد ضد تعریق استفاده کنید. بعد از بیرون آمدن از حمام و خشک کردن خودتان، مواد ضد تعریق و خوشبوکننده (خصوصاً مام های صابونی یا جامد) را به زیر بغل خود بمالید. به یاد داشته باشید که این کار را بلافاصله بعد از استحمام باید انجام دهید. در غیر این صورت اگر مدتی بگذرد و عرق کنید، سپس مام بزنید دیگر فایده ای ندارد و عرق شما بو خواهد گرفت. استفاده از این مواد بدون استحمام، فایده ای ندارد.
همچنین می توانید قبل از خوابیدن در شب، حمام کنید. سپس بعد از خشک کردن زیر بغل خود با حوله، مام را به زیر بغل خود بمالید. با این کار وقتی شما می خوابید، دیگر عرق نمی کنید و مام بهتر می تواند تأثیر خود را داشته باشد.
4- استفاده از مواد خوشبوکننده به تنهایی مثل اسپری ها در کاهش بوی عرق تأثیری ندارد، چون فقط آن را تا مدتی مخفی می کند، ولی مواد ضد تعریق، عرق کردن را کم می کنند. بیشتر مواد ضد تعریق، خوشبو هم هستند.
5- مراقب غذاهایی که می خورید باشید. اگر خوراکی یا نوشیدنی باعث می شود بیش از حد طبیعی عرق کنید یا عرق شما بو دهد، آن را مصرف نکنید مثل نوشیدنی های کافئین دار (قهوه و کولا) و سیر و پیاز خام.
6- لباس های عرقی و بودار خود را هر روز عوض کنید و بشویید. در غیر این صورت نکات بالا تأثیری در کاهش بوی عرق نخواهند داشت.
7- زیر بغل خود را خشک و تمیز نگه دارید. میکروب های مولد بو به سختی در محیط خشک فعالیت می کنند.
لباس های نخی و نازک و گشاد بپوشید. با این کار پوست شما به راحتی نفس می کشد و کمتر عرق می کنید
8- بعد از ورزش کردن، لباس و بدن خود را بشویید.
9- بعد از آمدن از محل کار یا مدرسه، جوراب و پاهای خود را بشویید و اگر لباستان بوی عرق می دهد، دیگر آن را نپوشید تا بشویید.
10- بعضی وقت ها، مصرف غذاهای چرب و مواد غذایی با بوی تند مثل پیاز، سیر و ادویه کاری می توانند از منافذ پوستی به بیرون ترشح شوند و بوی بدی ایجاد کنند.
11- موهای زیر بغل خود را به طور مرتب تمیز کنید. با این کار از تجمع باکتری ها در زیر بغل و ایجاد بوی بد جلوگیری خواهید کرد.
منبع:tebyan.net
اینکه همیشه با دیگران خوش اخلاق باشید، کار راحتی نیست..
راهکارهایی برای خوشاخلاقی با دیگران ,اینکه همیشه با دیگران خوش اخلاق باشید، کار راحتی نیست، مخصوصا زمانی که روحیه خوبی ندارید یا با فردی که باعث آزارتان میشود، مواجه هستید. اما اگر تلاش کنید تا ابتداییترین کارها مثل لبخند زدن یا احوالپرسی را انجام دهید، میتوانید فضایی خوشایند برای خودتان و اطرافیان به وجود بیاورید. خوش اخلاقی با دیگران نهتنها باعث میشود که آنها به شما بیشتر احترام بگذارند، بلکه روزتان زیباتر میشود! در ادامه راهکارهایی برای برخورد بهتر با اطرافیان را با هم مرور میکنیم.
سادهترین راه برای خوش اخلاقی، لبخند زدن است.سادهترین کار برای اینکه فردی خوش اخلاق به نظر برسید، لبخند زدن است. وقتی به افرادی که شما را میشناسند لبخند میزنید، آنها را تشویق میکنید تا متقابلا به شما لبخند بزنند. گاهی فقط به این دلیل که دارای شخصیتی خجالتی بوده و به راحتی لبخند نمیزنید، بسیاری از افراد شاید تصور کنند که شما فردی سرد یا بداخلاق هستید. بنابراین، دفعه بعد که از کنار فردی نسبتا آشنا رد می شوید، لبخند بزنید. این لبخند باعث میشود که حتی اگر در بهترین شرایط روحی نیستید، احساس خوشحالی بیشتری کنید. پس این کار هم برای خودتان و هم برای دیگران مفید است.
در مورد موضوعات کوچکی که میدانید فرد مقابلتان به آنها علاقه دارد، صحبت کنید. اگر فرد را به خوبی نمیشناسید و از علایقش خبر ندارید، سعی کنید در مورد مسائلی که پیرامونتان اتفاق میافتد صحبت کنید (جلسهای که هر دو یک ساعت قبل در آن بودید، فرد جدید در کلاس ریاضی و…). شوخی کردن همیشه کمککننده است، چون افراد از کسی که شوخطبع است و آنها را درک میکند، خوششان میآید.جزو آن دسته از افرادی نباشید که فکر میکنند گفتوگوهای کوتاه، بیهوده و فقط وقت تلف کردن هستند. این مکالمات کوتاه میتواند پایه ارتباطات عمیق آینده باشد.
وقتی از کسی تمجید میکند، شما را فرد خوش اخلاقی میبیند.همه از تعریف و تمجید خوشششان میآید، پس، از گفتن چیزهای مثبت به دیگران نترسید. با این حال محتاط باشید که چاپلوسی نکنید. تعریف زیاد میتواند اینطور به نظر بیاید که شما دارید چاپلوسی میکنید. مخصوصا اگر فرد مقابل دوست جدیدتان یا مدیر شماست، ممکن است فکر کند که چاپلوسی میکنید.میتوانید از تمجید برای شروع یک مکالمه استفاده کنید. مثلا بگویید: «من از پیراهنت خوشم آمده. آن را از کجا خریدهای؟»
شما باید به همان اندازه که با خانوادهتان مودب هستید، با غریبهها هم مودبانه برخورد کنید. به تنهایی دو صندلی را در اتوبوس اشغال نکنید، با موبایلتان با صدای بلند صحبت نکنید؛ به جای آن، مودب باشید و به دیگران یک صندلی خالی تعارف کنید.
این کار باعث میشود شما بهعنوان فردی بینزاکت، خشن و بسیار بداخلاق به چشم دیگران دیده شوید. اگر افراد ببینند که شما عصبانی میشوید و دشنام میدهید، انرژی منفیتان را دریافت کرده و از شما دور خواهند شد. دفعه بعد که عصبانی شدید و خواستید دشنام بدهید، تلاش کنید که این دشنام در ذهنتان باقی بماند و حتی سعی کنید با لبخندزدن با آن دشنامها بجنگید.
کمک کردن باعث ایجاد حس خوب در خودتان و خوش اخلاقی میشود.بسیار مهم است که وقتی میبینید دیگران نیازمند کمک هستند، به آنها پیشنهاد کمک دهید، چه فردی با دستان پر که نمیتواند در را باز کند، چه کودکی که عروسکش از دستش افتاده و چه فردی مسن که به سختی راه میرود. یک روز ممکن است شما به مهربانی و کمک یک غریبه دیگر نیاز داشته باشید، پس بهتر است تا میتوانید خوبی کنید. این کار قطعا یکی از راههای خوشاخلاقی با دیگران است و باعث میشود با انجام این کار، نسبت به خودتان احساس بهتری داشته باشید.
نیازی نیست فقط با نزدیکترین و عزیزترین افراد اطرافتان، مهربان باشید. زمانی که برف را از مسیر خودرویتان پارو میکنید، مقداری زمان هم به پارو کردن برف از مسیر خودروی همسایه پیرتان اختصاص دهید. بگذارید یک نفر در صف از شما جلو بزند. با صرف زمان برای انجام کاری برای کسی که نمیشناسید، آن فرد احساس میکند که مورد قدردانی قرار گرفته است و کار نیک گسترش مییابد.
یکی از چیزهایی که قطعا خوب نیست، قضاوت افراد قبل از شناختنشان است. به افراد فرصت بدهید و فرض کنید آنها خوب هستند، مگر اینکه دلیلی برایتان به وجود آید که خلافش به شما ثابت شود. یاد بگیرید افراد را برای آنچه که هستند ببینید، نه اینکه آنها را بر اساس ظاهرشان قضاوت کنید. زمان زیادی میبرد تا بتوانید بدون قضاوت به فردی که نمیشناسید نگاه کنید، اما قطعا این کار، راهی برای خوش اخلاقی است.
سادهترین راه برای خوش اخلاقی، لبخند زدن است
۱) برجستهسازی موارد مثبت. به بخشهایی از زندگیتان فکر کنید که خوب پیش میروند، نه آنهایی که شما را آزار میدهند.
۲) موفقیتهای گذشته را مرور کنید.
قبل از ایجاد انگیزه در خودتان برای پیشبرد بیشتر امور در آینده، آنچه انجام دادهاید را به خودتان یادآور شوید.
۳) عبادت کنید. انجام امور دینی و مذهبی، بیشترین تاثیر را بر رهایی از اضطراب و افسردگی دارد.
۴) به موزیک گوش دهید.
با توجه به این که شکلهای بسیاری از خلاصشدن از حالات بد وجود دارد،
این کار حداقل و بهطور موقتی، یکی از رایجترین و موثرترین موارد برای تقویت خلق و خو است.
۵) خودتان را درمان کنید.
اغماضها و گذشتها (بزرگ یا کوچک) میتوانند هنگامی که احساس میکنید پایین افتادهاید، شما را بالا بکشند.
آنها موجب میشوند که شما احساس خاص و ویژه کنید.
۶) داوطلب بشوید. کارهای داوطلبانه و فعالیت در خیریهها، احساس بهتربودن را به ما میدهند.
۷) ورزش از بهترین راههای تغییر حالت بد انسان،
افزایش انرژی و کاهش فشار و استرس است.
۸) رفتار شاد داشته باشید.
لبخندزدن و داشتن چهره شاد موجب از بین رفتن مشکلات نمیشود
اما به بهبود حالت و خلق کمک میکند.
۹) تاکیدتان بر آینده باشد. اگرچه نمیتوانید گذشته را دوباره بنویسید اما میتوانید از آن درس بگیرید.
تصمیم بگیرید که دفعه بعد، بهتر و سختتر کار کنید.
۱۰) برای افسوس خوردن، حدی را قایل شوید. به خودتان بگویید:
امروز صبح درباره خودم احساس تاسف میکنم
اما امروز بعد از ظهر به زندگیام توجه خواهم کرد و مسائل صبح را کنار میگذارم.
آرمان امروز