ماهنامه بازاریاب بازارساز - مینو همتی: آیا تا به حال برای تان اتفاق افتاده که چند دقیقه برای مشتری صحبت کنید و آن هیچ عکس العملی نشان ندهد و در نهایت بگوید: «نه، نمی خواهم»؟ آیا این احساس را داشته اید که دارید با دیوار صحبت می کنید؟ آیا زمانی که در حال ارائه محصول خود بوده اید جواب منفی مشتری را از همان ابتدا در چشمانش خوانده اید؟
هر انسانی دوست دارد که صدایش شنیده شود اما گاهی اوقات جلب کردن توجه مخاطب کار سختی است. هیچ چیز بدتر از این نیست که وقتی در حال صحبت کردن با مشتری هستید احساس کنید که فقط خودتان در مکالمه حضور دارید و مشتری توجهی به شما نمی کند. در چنین شرایطی بهتر است بدانید که مهم ترین مشکل خود شما هستید. بسیاری از افراد گوش کنندگان خوبی نیستند اما شما باید دلیلی برای گوش کردن به آنها بدهید.
فروشنده غر می زند
فروشنده فقط درباره خودش صحبت می کند
فروشنده حرف مشتری را قطع می کند
فروشنده خسته است
فروشنده با «معذرت می خواهم...» شروع می کند
فروشنده در برابر حرف های مشتری عکس العملی نشان نمی دهد
فروشنده به حضور دیگران توجهی ندارد
برخی از فروشندگان زمان خوبی را برای صحبت کردن با مشتری انتخاب نمی کنند و به همین دلیل درخواست شان از سوی مشتری رد می شود. یکی از این زمان ها، وقتی است که مشتریانی در فروشگاه حضور دارند و فروشنده بدون توجه به آنها، نزد مغازه دار می رود و شروع به صحبت کردن می کند. فراموش نکنید که هیچ یک از مشتریان شما، حاضر نیستند به خاطر شما حتی یکی از مشتریان خود را از دست بدهند (مگر اینکه مغازه دار از اعضای خانواده یا دوستان صمیمی شما باشد). بنابراین برای اینکه مشتری به حرف های شما گوش کند، بهتر است اجازه دهید به مشتریان خود برسد و سپس وارد گفت و گو با او شوید.
یکی از راهکار های جدیدی که برندهای بزرگ و بین المللی برای برندینگ و بازاریابی آنلاین استفاده میکنند، روابط عمومی دیجیتال یا رپورتاژ آگهی است.
بطور کلی رپورتاژ آگهی (PR) یک خبر تبلیغاتی است که در سایتهای خبری منتشر میشود و در متن خبر چند کلمه کلیدی به وب سایت تبلیغ دهنده لینک فالو میشود. تیتر رپورتاژ آگهی یا همان رپورتاژ خبری مانند سایر خبر ها در صفحه اول سایتهای خبری برای کابران قابل مشاهده است و مهم اینکه این خبر تبلیغاتی از سایتهای منتشر کننده حذف نمیشود و بنابراین یک اثرگذاری ماندگار دارد. همچنین بدلیل اینکه کاربران به این صورت با خدمات و محصولات تبلیغ دهنده آشنا میشوند، اثرگذاری بیشتری نیز خواهد داشت و در صورت انتشار رپورتاژ آگهی در خبرگزاریهای معتبر میتواند اعتبار بسیار بالایی را برای تبلیغ دهنده ایجاد کند.
برندهای بزرگ در سراسر دنیا اخبار تبلیغاتی خود را بصورت رپورتاژ آگهی در خبرگزاریها و سایتهای خبری تخصصی منتشر میکنند و طوفان تبلیغاتی خود را در تمام دنیا به جریان میاندازند و در نتیجه میلیونها مشتری در سراسر دنیا دارند؛ مشتریان وفادار و علاقهمند!
درواقع رپورتاژ به این دلیل مورد توجه برندهای بزرگ و همچنین شرکتهای نوپا قرار گرفته است که به عنوان بهترین راهکار روابط عمومی دیجیتال، از طرفی میتواند اثرگذاری بسیار بالایی در برندینگ و جذب مشتری داشته باشد و از سوی دیگر بهترین تکنیک برای سئوی سایت است.
با توجه به اینکه رپورتاژ بصورت کمپین در خبرگزاریهای معتبر منتشر میشود، موضوع پروموشن تبلیغاتی شما به معنای واقعی رسانهای میشود و مورد توجه میلیونها کاربر اینترنتی قرار میگیرد و مهم اینکه مدتها پس از انتشار آن هنوز تاثیر گذار است، زیرا از طریق جستجوی گوگل برای کاربرانی که بدنبال این موضوع هستند، قابل دسترس خواهد بود.
از نظر سئو (بهینه سازی سایت برای جستجوگر گوگل) رپورتاژ بهترین راهکار است. دلیل آن هم این است که همانطور که گفتیم چند کلمه کلیدی که از نظر جستجوی گوگل برای شما ارزشمند است در در متن خبر بصورت فالو به سایت شما لینک میشود. حالا با توجه به اینکه اتوریتی و رتبه خبرگزاریها در گوگل بسیار بالاست و خبر منتشر شده هم در آرشیو سایتها ماندگار است، ارزش این بک لینک بسیار بالا میرود و قطعا باعث بهبود رتبه سایت شما در جستجوی گوگل خواهد شد.
اما در ایران شرایط چگونه است؟ مدیران بازاریابی آنلاین در ایران با این روش موثر تا چه اندازه آشنایی دارند و برندهای بزرگ ایرانی برای جذب مشتریان خود در داخل و خارج کشور از این روش تا چه اندازه استفاده میکنند؟
عباس فلسفین مدیر شرکت دیجیتال مارکتینگ ویرلن (VIRLAN.co) درباره بازاریابی و تبلیغات آنلاین به روش رپورتاژ آگهی میگوید: در ایران برخی از مدیران باهوش در برندهای پیشرو برای جذب مشتریان وفادار از رپورتاژ آگهی استفاده میکنند اما بطور کلی هنوز بسیاری از شرکتها از آن بیاطلاع هستند.
وی همچنین افزود شرکت ویرلن مجری تبلیغات اینترنتی و انتشار رپورتاژ آگهی برای برندهای برتر در بزرگترین خبرگزاریهای ایران است.
عباس فلسفین در این ارتباط میافزاید: این روش تبلیغات و برندسازی برای بانکها و موسسات مالی و برندهای بزرگ در صنایع مختلف بسیار موثر است، اما جالب اینکه برای استارتآپها و شرکتهای کوچک و مخصوصا کسب و کارهای اینترنتی هم نتایج بسیار مفیدی دارد.
وی با اشاره به تجربه خود در بازاریابی آنلاین و تبلیغات اینترنتی گفت: رپورتاژ نسبت به سایر روشهای تبلیغات آنلاین تاثیرات بیشتری دارد و در کوتاه مدت و بلند مدت میتواند اعتبار خاصی را برای برندها به ارمغان بیاورد .همچنین نسبت به سایر روشهای تبلیغات آنلاین به صرفهتر است.
شرکت تبلیغاتی ویرلن (www.virlan.co) برای اولین بار در ایران کمپینهای رپورتاژ آگهی در بزرگترین خبرگزاریها و سایتهای خبری ایران را ارایه میدهد و با توجه به تجربه بالا و انتشار کمپینهای رپورتاژ برای برندهای برتر، میتواند تاثیر گذاری آن بر وی برندینگ و سئوی سایت شما را تضمین کند.
وبسایت آی بازاریابی: اغلب مدیران کسبوکارها بهخوبی میدانند که 80% از سود آنها از 20% مشتریان آنها حاصل میشود، یعنی به عبارتی ارزش اصل پارتو را در فرایند بازاریابی و فروش خودشان بهخوبی میدانند. آنها بهخوبی میدانند که با تضمین کردن خرید آن 20% از مشتریان خودشان، بخشی از سودآوری خود را تضمین کردهاند.
مثلاً شرکت اپل مثال و نمونهای قابلتوجه ازایندست است، این شرکت سهم کوچکی از بازار کامپیوتر را در اختیار دارد، سهمی که در طی 30 سال گذشته بهندرت تغییر کرده است. بااینوجود، افرادی که دستگاههای مک بوک را خریداری میکنند، همواره پس از تعویض دستگاه خود بازهم یک دستگاه مک بوک دیگر خریداری میکنند. مصرفکنندگان اپل بسیار مصرفکنندگان وفاداری هستند، اما دیگر مصرفکنندگان لپتاپ که از برندهای دیگری استفاده میکنند تا این حد وفادار نیستند.
یک سال ممکن است از یک دستگاه افسوس استفاده کنند، سال بعد از یک دستگاه اچ پی و سال بعدازآن ممکن است یک دستگاه ایسر یا لِنووو برای خود تهیه کنند. به عبارت برند و شرکت تولیدکننده لپتاپ خیلی برای آنها اهمیت ندارد و لپتاپ برای آنها فقط یک لپتاپ است و نام آن فرقی ندارد.
تحقیق جدیدی هم در این زمینه اخیراً انجامشده که نشان میدهد شرکت اپل رتبه وفاداری مشتریان خود در دنیا را از 4 به 3 بهبود بخشیده و فقط درزمینهٔ تلفنهای هوشمند است که رتبه وی قدری نزول کرده است و البته سرسختترین رقیب وی یعنی سامسونگ همچنین وضعیتی را در بازار دارد.
پرسشی که مطرح کردن آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است اینکه چرا این برندها چنین مشتریان وفاداری را برای خود جذب میکنند؟ آنها در حال انجام دادن چهکاری در بازار هستند که باعث میشود مشتریان بارها و بارها به سمت خرید کردن از آنها بشتابند؟ مطمئناً این موضوع قیمت نیست. چراکه بههرحال مثلاً خدمات گوگل در این زمینه کاملاً رایگان است؛ قیمت اپل بسیار گران است و محصولات بسیار زیاد دیگری در بازار هستند که شما آنها را میتوانید به قیمت کمتر از سایتهای مشابه آمازون خریداری کنید.
پس مسئله قیمت و طول زمان وجود داشتن در بازار از این نظر کاملاً موضوعی بیربط در نظر گرفته میشود.
تحقیقات دیگری که در این زمینه انجامشده و اخیراً توسط مجله فوربز به چاپ رسیده است نیز بیان میدارد که وفاداری بیش از هر چیز دیگر در ارتباط با شیوه اداره کسبوکار و شیوه فکر کردن آن و مدیران آن است.
بر اساس این تحقیق کاملاً مشخصشده است که موانع بسیار زیادی در برابر عدم وفادار شدن و وفادار ماندن مشتریان به یک برند وجود دارد که پایه و اساس همه آنها عدم وجود ثبات و استمرار و یکپارچگی است.
مثلاً در موردی شاهد بودیم که یکی از برندهای داخلی که در حوزه تخصصی کار خودش بیش از 25% از بازار هم سهم دارد و درآمدی چندین میلیاردی را از آن خود کرده است، اما در وبسایت خودش در بخشهای مختلفی دارای گزینههای اشتراکگذاری محتوا منتشرشده بر روی شبکههای اجتماعی است و در بخشهای دیگری دارای این گزینهها نیست. در بررسی انجامشده مدیریت مجموعه اینگونه اعلام کرده بود که هر بخش از سایت تحت مدیریت افراد مختلفی است و یکی از این بخشها که فاقد گزینه اشتراکگذاری در شبکههای اجتماعی تحت مدیریت شخصی است که هیچ اعتقادی به اثربخشی شبکههای اجتماعی نداشته و آن را بهنوعی عاملی شیطانی میداد.
ازاینرو نتیجه این رویکرد این شده است که مشتریان و کاربران این وبسایت در عمل گیج شده تجربه کاربری خوبی از تعامل با برند کسب نمیکنند و پس از مدتی برند را ترک میکنند و اینگونه است که این برند همواره نیاز به تبلیغات مختلف برای کسب مشتریان جدید و تقویت کسبوکار خودش دارد.
در این رابطه مثلاً میتوان به گوگل اشاره کرد که همواره بهعنوان یکی از برندهای برتر دنیای تکنولوژی به حساب میآید، یکی از فاکتورهای اصلی در موفقیت این برند این است که از هرکدام از خدمات و ابزارهای ارائهشده از طرف گوگل که شما استفاده کنید شاهد تجربهای مشابه خواهید بود و این موضوع اصلاً ارتباطی به موقعیت فیزیکی یا حتی ابزار مورداستفاده شما ندارد.
این موضوع در واقع هیچ ارتباطی به چگونگی عملکرد وبسایت، سرعت پاسخگویی تلفنهای وارده یا عملکرد تیم خدمات مشتری شما ندارد. بلکه در ارتباط مستقیم با فرهنگ شرکت، طرز فکر مدیران و کارکنان و چگونگی رفتار شما با کارکنان برای عملکرد بهتر در قالب آن طرز فکر و فرهنگ شرکتی است.
اغلب شرکتهایی که از میزان وفاداری زیادی از طرف مشتریان خودشان برخوردار هستند، شرکتها و برندهایی جدید هستند که ساختار مدیریت در آنها تخت است، کارکنان در آنها از قدرت بیشتری برخوردار هستند و همه افراد شاغل در مجموعه به ارزشهای تعیینشده اعتقاددارند.
اصول بازاریابی: ارزش واقعی جذب مشتری جدید چقدر است؟
پیدا کردن یک مشتری جدید برای هر کسب و کاری حائز بسیار بالایی است اما واقعاً هر جذب مشتری جدید چقدر اهمیت دارد و چقدر هزینه میبرد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ در این مقاله از ارزش واقعی جذب مشتری جدید برایتان می گوییم. جذب مشتری جدید یکی از اصول بازاریابی است که نباید نادیده گرفته شود و نادیده گرفته شدناش برای هر کسب و کار عواقبی در پی دارد.
بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک به اهمیت “برخورداری از مشتری دائمی خوب برای رونق کسب و کارشان” واقف نیستند. شاید عجیب به نظر آید، اما بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک به اهمیت “برخورداری از مشتری دائمی خوب برای رونق کسب و کارشان” واقف نیستند.
با بررسی این موضوع، شما به یک دیدگاه روشن برای جذب یک مشتری دائمی از طریق سرمایه گذاری یا خطرپذیری خواهید رسید. این بررسی، اهمیت حفظ مشتریان موجود و جلب رضایت آنها برای کسب و کارتان را مشخص خواهد کرد. هزینهی حفظ مشتری و حتی گسترش ارزش مشتری، بسیار کمتر از جذب یک مشتری جدید است.
برای سرمایهگذاری در بازاریابی، در ابتدا باید به برآورد ارزش میانگین جذب یک مشتری جدید برای کسب و کارتان اقدام کنید.
برای تعیین ارزش واقعی جذب مشتری جدید ، برای سوالات زیر پاسخ مشخصی داشته باشید:
این محاسبات را میتوان در معاملات یا بازدیدکنندگان بهصورت هفتهای، ماهانه یا سالانه بیان کرد، البته به نوع فعالیت شما نیز بستگی دارد.
ما این درصد را “ضریب تبدیل” مینامیم. این ضریب تبدیل، بدون شک بسته به اینکه چگونه این مشتریان جدید جذب شدهاند، متفاوت است. به عنوان مثال، کسی که برای نخستین بار با استفاده از کوپن تخفیف قیمت خرید میکند، در مقایسه با شخصی که به توصیههای شخصی یک دوست خرید کرده است، احتمال کمتری دارد مشتری دائمی شما شود. برای اینکه محاسبات دقیقتر باشد، برای محاسبه این اطلاعات میتوانید از معیارهای مختلف و سپس محاسبهی میانگین استفاده کنید.
پس از جذب مشتری جدید، آن مشتری قبل از ترک شما یا تغییر نظر یا صرفنظرکردن از خدمات و محصولات شما، چه مدت به خرید از شما ادامه خواهد داد؟ این مدت زمانی را میتوان به طور کلی در بازهی ماه یا سال تشریح کرد. این دورهی زمانی سخت محاسبه میشود، اما تمام تلاش خود را بکنید.
۵. چه تعدادی از مشتریان جدید توسط مشتریان فعلی به شما مراجعه کردهاند؟
هنگامی که شما در مورد یک مشتری جدید اطلاعات جمعآوری میکنید، از آنها بپرسید که در مورد شما چگونه اطلاع یافتهاند؟ یک پاسخ ممکن میتواند این باشد: “توصیه شده توسط یک دوست”.
به منظور فهم میزان تاثیر مشتری جدید دائمی در فروش ناخالص شما در یک سال، شما به ارائهی تشریح روشن از “مشتری جدید دائمی” نیاز دارید. از طریق یک ممیزی دقیق میتوانید این اطلاعات را تعیین کنید. بدیهی است، “خرید منظم یا دائمی” میتواند از چند بار در هفته یا چند بار در سال متغیر باشد. بنابراین، این معیارها را تعیین کنید. به عنوان مثال، کسب و کار مربوط به غذا میتواند حدود ۳ تا ۴ بار در ماه باشد در حالیکه در مورد یک کسب و کار مهمتر ۳ تا ۴ مرتبه در سال منطقی است.
سپس میتوانید متوسط تعداد دفعات را با متوسط میزان مصرف مشتری خودتان ضرب کنید. ما از آمار متوسط مصرف یک مشتری، نه میانگین مشتری، استفاده میکنیم چرا که برای بازاریابی فروشگاههای محلی (LSM) این ارقام دقیقتر هستند.
برای روشنتر شدن موضوع به مثالی در اینباره توجه کنید: فرض کنید متوسط تکرار منظم خرید مشتری یکبار در هر هفته و میزان خرید متوسط ۱۰ دلار است. به سادگی با ضرب ۵۲ (هفتههای سال) به ۱۰ دلار، ارزش یک مشتری جدید دائمی ۵۲۰ دلار در سال برآورد میشود. آنچه مشهود است این است که، برخی کارفرمایان به ارزش این موضوع واقف نیستند و به راحتی از آن میگذرند.
سوال سادهای است، اما اجازه دهید آن را به صورت جزییات توضیح دهیم. فرض کنید شرکتی ۱ میلیون دلار در سال فروش دارد. هدف سال بعدی افزایش ۵ درصدی در فروش ناخالص، یعنی ۵۰، ۰۰۰ دلار فروش اضافی در مقایسه با سال گذشتهی آن است!.
هدف فروش ۵۰.۰۰۰ دلاری را بر ارزش یک مشتری دائمی (۵۲۰ دلار در سال) تقسیمکنید. پاسخ ۹۶.۱ است. شما به ۹۶.۱ مشتری جدید برای تحقق افزایش ۰۰۰، ۵۰ دلار فروش اضافی نیاز دارید.
یک نکتهی مهم دیگر در بررسی ارزش واقعی جذب مشتری جدید این است که چند درصد مشتریان (خریداران) که برای نخستین بار خرید میکنند، مشتریان دائمی جدید میشوند؟ براساس تجربهی ما، دستکم ۱۲ درصد تا حدود ۲۵ درصد، هر چند تا ۵۰ درصد برای مکانهای جدیدالتاسیس با کارکردهای عالی متغییر خواهدبود. نکتهی مهم این است که شما نباید بر حدس اصرار داشته باشید. پژوهش و تحقیقات به شما برای رسیدن به آمار دقیق برای تحقق اهداف فروش و مشخصکردن مسائل دیگر کمک خواهندکرد. حال با فرض اینکه تلاش شما نرخ تبدیل را ۲۵ درصد مشخص کرده باشد!. درنتیجه شما میدانید که به ۱۹۳ مشتری جدید دائمی برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید. بنابراین شما به چهار برابرکردن “خریداران جدید که برای بار اول از شما خریدکردهاند ” برای رسیدن به ۱۹۳ مشتری دائمی نیاز دارید.
همچنین بخوانید: روشهای جذب مشتری ثابت و وفادار
به عبارت ساده، با آوردن ۷۷۲ خریدار که برای بار اول خرید میکنند (در شرایط مناسب)، به احتمال بسیار زیاد به ۱۹۳ مشتری دائمی جدید خواهید رسید. آن ۱۹۳ نفر مبلغ ۰۰۰، ۵۰ دلار فروش در امسال و ۰۰۰، ۵۰ دلار در سال بعدی را محقق خواهندکرد. بنابراین هدف شما بهطور متوسط از بین ۶۴ و ۶۵ مشتری که برای بار اول در هر ماه از شما خرید میکنند تحقق خواهدیافت.
وب سایت آی بازاریابی: خوشبختانه در دنیایی زندگی میکنیم – و البته کار میکنیم – که بهواسطه فاصله زیاد بین مخاطبین محدود نشده است. تقریباً میتوان گفت که از هر نقطهای در دنیا قادر به سفارش گرفتن و فروش محصولات و بازاریابی خودمان هستیم و حتی میتوانیم آن را از طریق گوشیهای تلفن همراه خودمان هم انجام دهیم. حتی میتوانیم از این طریق اقدام به باز کردن بازارهایی بکنیم که قبل از وجود داشتن کامپیوترها، ایمیل و گوشیهای همراه اصلاً وجود نداشتند.
هرچند که نکات منفی در رابطه با فنآوری که ما را در هر لحظهای در دسترس مخاطب قرار میدهد هم وجود دارد، اما چشمانداز در اختیار داشتن مشتریان بالقوه هیجانانگیز است. اما باید به این نکته هم توجه داشت که برخی از برقراری ارتباط با مشتری یا فروشندهای که قادر به ارتباط رو در رو نیستند، همواره ترس دارند.
در رابطه با موقعیت جغرافیایی خود صادق باشید
بهمنظور مدیریت کردن انتظارات اجازه دهید تا تمامی مشتریان بالقوه شما از پیش بخوبی بدانند که موقعیت جغرافیایی که در آن حضور دارید در کجا واقع شده است.
از این طریق به آنها بخویی می فهمانید که در طی این رابطه کاری ملاقات رو در رو به هیچ وجه ممکن نیست و اینکه تماس ساعت 10 صبح آنها ممکن است توسط شما یا فرد دیگر پاسخ داده نشود، چرا که ساعت 10 صبح آنها، در حقیقت ساعت 5 صبح شماست.
صبر کنید!!! منظور من از اشاره کردن به نکته بالا کاملاً واضح و مشخص بود. خوشبختانه، فنآوریهایی از قبیل اسکایپ و … داشتن جلسات زنده و چهره به چهره را حتی در صورت عدم حضور فیزیکی شما در یک اتاق ممکن ساخته است.
باید بهگونهای موفقیت قبلی خود از راه دور را اثبات کنید
هرزمانی که ارتباطی را با یک مشتری جدید آغاز میکنید، همواره با منابع کافی برای معرفی مشتریان راضی گذشته خود به مشتری بالقوه جدید را در اختیار داشته باشید، خصوصاً اگر طرف مقابل شما یک فرد مستقل نیست و به نمایندگی از یک شرکت بزرگ با شما وارد یک ارتباط شده است. حتما از آنها بخواهید تا با یکی از مشتریان راضی شما که البته آن هم در فاصله زیادی قرار دارد، ارتباط برقرار کنند، تا از این طریق به موفقیتآمیز بودن و ممکن بودن این ارتباط تجاری از راه دور باور پیدا کنند.
پاسخگو باشید
توجه داشته باشید که این نکته بسیار حائز اهمیت است، خواه مشتری شما فاصلهای بهاندازه یک خیابان از شما داشته باشد یا اینکه در آنطرف قارهای باشد که کشور شما در آن واقعشده است. همواره باید اطلاعرسانیهای کافی در رابطه با پیشرفت کار در اختیار آنها قرار دهید و توجه داشته باشید که تماسهای تلفنی آنها و ایمیلهای رسیده از طرف آنها همه و همه در یک بازه زمانی منطقی از شرف شما پاسخ داده شوند.
در صورت نیاز برنامه زمانی خود را تطبیق دهید
ساعت 9 صبح تا 5 عصر شما ممکن است با ساعت 9 صبح تا 5 عصر آنها متفاوت باشد. به همین دلیل هر از چند گاهی نیاز دارید تا برنامه کاری و زمانی خود را بگونه ای تنظیم کنید که در طی ساعت کاری و فعالیت آنها در دسترس آنها قرار داشته باشید، حتی اگر ساعت طبیعی کار و فعالیت آنها بصورتی است که در حالت نرمال شما در آن ساعت خوب هستید. در حالیکه هیچ نیاز به در دسترس بودن شما در هرروز هفته و بصورت 24 ساعته نیست، اما توصیه میشود چنین رویکردی را برای یک یا دو بار در ماه اتخاذ نمایید.
اگر این موارد را بخویی رعایت نمایید، مشتری شما هرگز احساس داشتن فاصله از شمارا نمیکند. چراکه امروزه باوجود دنیای گستردهای که در اختیارداریم اما ابزار و امکانات خاصی برای پوشش دادن و کوتاه کردن این فاصله وجود دارد و هرروز بر تعداد این تصویر افزوده میشود.
مجله پنجره خلاقیت - ترجمه سعیده فراهانی: در این مطلب می خواهیم روش ابداعی پاول مندوجا، را بررسی کنیم. روزی در رستورانی همراه با دو تن از دوستانش، وقت تلف می کرد که ناگهان متوجه این حقیقت شد که آینده این کار چیزی جز تباهی و سیاهی نیست. با خود گفت: «هی! اگر دست از این وقت تلف کردن کنشی، به زودی جنازه متعفن ات را در گودالی پیدا می کنند.»
درس هایی که جان از جوانی تباه شده اش آموخت
چهار سالی که وقت تلف می کرد، باعث شده بود که ضر رجبران ناپذیری براساس قانون 20-80 به خود بزند. قانونی که به شما م یگوید 20 درصد از سرمایه ای که دارید می تواند تاثیرگذار و مهم باشد و 80 درصد باقی مانده، هر چقدر هم که بزرگ باشد، چندان مهم نیست.
او بخش مهمی از مغزش، درواقع سرمایه اش را که 20 درصد می شد، به تباهی کشانده بود اما می توان گفت براساس همین قانون نیز می دانست که 80 درصد از مشتری هایش کاملا بی انگیزه برای خرید هستند و تاثیر زیادی در فرآیند فروش ندارند و فقط 20 درصد باقی مانده ارزش سرمایه گذاری دارند. از میان این 20 درصد تنها چهار درصد هستند که می توانند گزینه خوبی برای انجام معامله باشند. او باید این 4 درصد بالقوه از مشتری هایش را به خوبی طبقه بندی می کرد. بنابراین روشی را ابداع کرد که بعدها به عنوان «پنج عامل مهم برای شناخت یک مشتری واجد شرایط» شهرت یافت.
همه سخنرانان مهم و تاثیرگذار بازاریابی و فروش می دانند که در ابتدا باید افرادی که شرایط لازم را ندارند، از فرآیند فروش کنار گذاشت.
اگر مشتری شما پول نداشته باشد یا آن که شما راه حلی مناسب نداشته باشید تاب ا آن بتوانید به او چیزی بفروشید، یا حتی اگر مشتری هیچ نیاز فوری ای برای انجام معامله نداشته باشد؛ در این صورت بهتر است بدانید که نباید هیچ معامله ای با آن مشتری انجام شود.
جان این نکته را دریافت که از میان 206 مشتری اش، فقط چند نفر هستند که کمی انگیزه برای خرید دارند؛ افرادی که کمتر از پنج درصد کل مشتریان را شامل می شدند- به احتمال زیاد بیشتر از ده نفر نمی شدند؛ عملا همین ده نفر ارزش سرمایه گذاری را داشتند.
جان متوجه شد که کمتر از نصف این ده نفر هستند که در نهایت از او خرید می کنند. اگر او بتواند با همه 206 مشتری اش، تماس بگیرد و سوال های مناسبی از آنها بپرسد، می تواند وقت زیادی برای خودش بخرد و می تواند در مدت زمان باقی مانده به نیازهای واقعی مشتریان حقیقی اش بپردازد.
آیا مشتری شما پول دارد؟
آیا آنها عجله و اضطرار دارند؟
برای درک موضوع«اضطرار» تصور کنید که خونریزی ای در ناحیه گردن اتفاق افتاده است؛ مشکلی که باید به سرعت برطرف شود. بعد از این تصور می توانید ضرورت رفع نیاز فوری یک مشتری را درک کنید. اگر می خواهید پول زیادی به دست بیاورید محصول شما باید در مورد یک یا هر دو این موارد زیر باشد:
دردسر و گرفتاری بزرگ، خسارت مالی، خطر از دست دادن سرمایه.
ولع داشتن برای لذتی که نامعقول به حساب می آید.
آیا آنها به خاطر ویژگی استثنایی محصولتان، از شما خرید می کنند؟
در بازار پرسش اساسی این است که مشتری چه سودی از خریدش خواهد برد؟ چه نوع معامله ای را به سرعت انجام خواهدداد؟ چه سودی می خواهد از خرید ببرد که فروشنده های دیگر آن را وعده نداده اند؟
با پاسخ به این پرسش ها می توانید ویژگی های استثنایی محصول خود را دریابید.
آیا آنها قدرت بله گفتن دارند؟
آیا سعی می کنید از طریق دپارتمان منابع انسانی شرکتی درخواست کار بدهید در حالی که نایب رییس شرکت باید رزومه شما را بررسی کنید نه دپارتمان منابع انسانی؟ آیا محصول شما با طرح ها و برنامه های کلی مشتری تان سازگاری دارد؟
تصور کنید یک جراح مغز هستید و باید بر روی مغز یک بیمار عملی انجام دهید. بیمار شما این عمل را نخواهد پذیرفت مگر اینکه درد بسیار کمتری نسبت به راه حل جایگزین برایش داشته باشد (به عنوان مثال مرگ). هر آنچه شما بخواهید بفروشید باید با عوامل موجود و طبیعی هماهنگی داشته باشد- عواملی که در داخل و خارج از دنیای انتظارات شما قرار گرفته است.
روشی که در این مقاله معرفی شد، بالاترین درجه را در تفکر 20-80 به خود اختصاص داده است. هر کدام از این پرسش ها می تواند 80درصد از مشتریانی را که قصد خرید ندارند از فرآیند فروش کنار بگذارد. حتی اگر شما هم در مورد این پرسش ها با خود صادق باشید به طور خودکار در ارتباط با آن دسته از مشتریانی قرار می گیرد که در راس هرم مشتریان حقیقی جای گرفته اند؛ مشتریانی که کمتر از یک درصد هستند.
فروش در ابتدا و قبل از هر چیز، فرآیندی است که به تعیین صلاحیت مشتری می پردازد؛ فرآیندی که وظیفه اش متقاعدکردن مشتری نیست! فقط با کسانی که واجد شرایط هستند معامله کنید. تنها در این صورت است که می توانید برای خود زمان زیادی بخرید.
این پنج عامل مهم را روی کاغذی بنویسید و در مقابل چشمانتان قرار دهید تا برای همیشه در ذهنتان ثبت شود.
تعدادی از فروشگاه های بزرگ در آمریکا قصد دارند از ربات های ساخت شرکت ژاپنی سافت بانک در شعب خود بهره بگیرند تا مراجعان انگیزه بیشتری برای خرید و هزینه کردن پیدا کنند.
این ربات که Pepper نام دارد به تازگی در فروشگاه هایی در سان فرانسیسکو و سانتاکلارا به کار گرفته شده و ظرف سه ماه آینده استفاده از آن در برخی ایالات دیگر آمریکا آغاز می شود.
ربات های یاد شده که ۱۲۰ سانتیمتر قد دارند، در فروشگاه ها پرسه می زنند و مردم را برای خرید اقلام مختلف راهنمایی کرده و اطلاعات تکمیلی در مورد هر محصول را در اختیار آنان می نهند. بر روی سینه این ربات، یک رایانه لوحی یا تبلت نصب شده که پاسخگوی سوالات مشتریان است.
نشان دادن مسیر رسیدن به محل فروش کالای مورد نظر، قیمت آنها و .. از جمله اطلاعاتی است که از طریق این ربات در دسترس است، اما Pepper علیرغم اینکه دارای دستانی با پنج انگشت و یک سر است، قادر به خارج کردن اقلام مورد نظر از قفسه های فروشگاه ها نیست.
صحبت کردن با این ربات مانند صحبت کردن با یک بچه کوچک است. Pepper به فناوری تشخیص چهره کاربران مجهز است و لذا با درک حالات روحی افراد به آنان پاسخ می دهد. این ربات برای جواب دادن به افراد حتی به لحن و تن صدای آنان نیز توجه می کند تا رضایت مشتری را به طور کامل جلب کند.
قرار است با همکاری آی بی ام، هوش مصنوعی این ربات ها ارتقا یابد تا آنها در آینده بتوانند به شکلی گسترده تر پاسخگوی نیازهای کاربران باشند. پیش از این استفاده از بیش از هفت هزار ربات Pepper در خرده فروشی ها و فروشگاه های بزرگ ژاپن آغاز شده بود.
منبع : مهر
وبسایت آی بازاریابی - زهرا داوودی: خودتان میدانید که چه چیزی موجب تمایز کسبوکار شما از دیگر رقبا میشود؟ در ادامه این مطلب به بررسی دلیل تعریف و مشخص کردن مزیت رقابتی کسبوکار خودتان میپردازم.
در دوران دانشجویی یکی از اساتید ما همیشه بر این نکته تأکید داشت که هر صاحب کسبوکاری همواره باید قادر به پاسخگویی به یک سؤال خیلی ساده و اساسی باشد و آنهم اینکه: "چرا یک مشتری بالقوه باید بجای رقیب من از من خرید کند؟” اگر این فرد قادر به پاسخگویی به این سؤال نباشد، بهتر است هر چه سریعتر جریان ضررهای خود را متوقف کرده و به دنبال شغل و سرگرمی دیگری باشد.
اما برخی از این فروشگاهها یا شرکتهای کوچک هم میتوانند برخی از کالاها را به قیمتی حتی پایینتر از فروشگاه وال مارت عرضه کنند، چراکه دارای هزینههای سربار بسیار پایینتری هستند. یکی از عوامل ایجادکننده هزینه سربار تعداد کارکنان بیشتر و لزوم تأمین منابع لازم برای پرداخت حقوق و … به آنهاست.
پس چه چیزهایی موجب میشود که شرکتها محصول خود را به یک بخش از بازار ارائه کنند که حاضر به پرداخت مبلغ قابلتوجهی برای محصول باشند؟ به عبارتی میتوان گفت که به این منظور دو معیار شناختهشده است: اول اینکه اعضای تشکیلدهنده یک بخش از بازار باید بهطور مشابه باهم و متفاوت از دیگر افرادی تصمیمگیری کنند که در خارج از آن گروه قرار دارند. دوم اینکه این مجموعه از افراد باید از بیرون از گروه یا آن بخش از بازار قابلشناسایی باشند.
کلید اصلی در تقسیم بازار بهصورت مؤثر و اثربخش درک چگونگی اتخاذ تصمیم خرید توسط مشتریان است. چه ویژگیهایی از محصول یا خدمت برای مشتریان ما دارای بیشترین میزان اهمیت است؟ بهعنوانمثال، مثلاً در خرید خودرو برخی از مردم فقط یک حملونقل ساده و با هزینه کم را مدنظر دارند(هزینه نگهداری کم و مصرف پایین سوخت). برخی دیگر دنبال به دنبال خودرویی اسپرت و عملکرد بالا هستند.
پسازاینکه مشخص شد که محصول قادر به برآوردن نیازهای یک گروه خاص از بازار که دارای اندازه اقتصادی لازم هست، میباشد؛ باید توجه داشت که مشتریان موجود در هر بخش از بازار بهخوبی قابلشناسایی باشند؛ چراکه بازاریابان نیاز به دانستن این موضوع دارند که چگونه و با استفاده از چه رسانهای میتوانند به مشتریان این بخش از بازار دسترسی داشته باشند.
خلاصه:
بهمنظور موفق شدن هر مالک کسبوکاری باید قادر به توضیح این موضوع باشد که چرا یک مشتری بالقوه محصول یا خدمت وی را در برابر محصول یا خدمت عرضهشده از طرف یک رقیب انتخاب کرده میخرد. پاسخ به این سؤال جز دو مورد نمیتواند باشد و آنهم یا قیمت پایینتر نسبت به رقبا است یا تمایز و تفاوتی که نسبت به محصول یا خدمت رقیب دارد. اگر پاسخ به این سؤال تمایز و تفاوت در ویژگیهای باشد، آن محصول یا خدمت جذابترین جایگزین برای یک بخش از بازار است که البته بهاندازه کافی برای سرپا نگاهداشتن یک کسبوکار هم بزرگ است.
باوجوداینکه این نکته ممکن است خیلی ساده و معمولی به نظر برسد، تجربه ما چنین میگوید که تعیین کردن این موضوع و تصمیمگیری در مورد آن بسیار پیچیده است و مالک کسبوکار ممکن است در رابطه با آن نیاز به استفاده از علم و تجربه یک کارشناس بازاریابی داشته باشد؛ اما طبیعی است که مزایای حاصل از آن ارزش تلاشهای انجامشده را دارد.
رستورانی که غذا را با ترن هوایی به میز مشتری میرساند!
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۶
نخستین رستوران «ترن هوایی» با نام «آلتون تاور» در انگلستان افتتاح شده است که در آن غذا از ارتفاع ۸ متری پایین میآید و سر میز مشتری توقف میکند که همین ویژگی مشتریان زیادی را به سوی این رستوران کشانده است
یک فروشنده معاملات املاکی را در نظر بگیرید که برای نشان دادن مستغلات به مشتریان خارج شهر با کمبود وقت مواجه شده اســت. این کارگزار هزینه اقامت شبانه آنها در یک آپارتمان مجلل را به عهده میگیرد، هزینههای تغییر در پرواز آنها را پوشش میدهد و روز بعد خانهای را به آنها میفروشد.
یا یک پزشک که تماس یک بیمار احتمالی را در روز تعطیل پاسخ میدهد و ۲۰ دقیقه را پشت تلفن صرف توضیح علائم بیماری میکند و سپس شماره موبایل شخصی خود را در اختیار بیمار میگذارد تا هر موقع نیاز به راهنمایی یا مشاوره پزشکی دارد، دوباره تماس بگیرد. آن مشتری احتمالی، اکنون از بیماران دکتر اســت و بسیاری از دوستان خود را به دکتر ارجاع داده اســت.
وقتی که یک تجارت و کسبوکار، مشتری به دست میآورد، اولین وظیفهاش این اســت که تجربه مشتری را بهینهسازی کند. تمام. اگر این کار با موفقیت انجام شود، سپس این ارتباط میتواند گسترش پیدا کند و مشتریان ارجاعی و تجارت دوباره با همان مشتری میتواند به شکل تصاعدی افزایش یابد. در ادامه، پنج مورد را بیان میکنیم که با انجام دادنشان میتوانید تجربه هرکدام از مشتریان خود را بهینهسازی کنید.
1. میخ برداشت اول را محکم بکوبید– به سرعت.
دریچه برقرارکردن یک برداشت اولیه قوی با مشتریان روز به روز در حال کوچکترشدن اســت. در یکی از مطالعات چاپ شده در مجله علوم روانشناختی، جنین ویلیس و الکساندر تودوروف، از روانشناسان شهر پرینستون، نشان دادند که در ملاقات اول، تنها یکدهم ثانیه کافیست تا برداشت اولیه از شخصی صورت بگیرد.
خوشامدگویی را به بهترین نحو انجام دهید.
پژوهشهای صورت گرفته اهمیت اشارههای غیرکلامی را نشان میدهد. به خصوص مطالعات آکسفورد به این نتیجه رسید که ارتباطات غیرکلامی، ۴.۳ برابر بیشتر از ارتباطات شفاهی تاثیر میگذارند.
در موقعیتهای رو در رو، بهتر اســت که از لباسی رسمی و حرفهای استفاده کنیم و در به نمایش گذاشتن حرکات مناسب، نگرشی مثبت، برقرار تماس دیداری دوستانه، یک لبخند و نگاهی با اطمینان کار کنیم. سپس، چهار مرحله بخش شفاهی خوشامدگویی خود را تمرین کنید: خود را معرفی کنید، اسم یکی از مشتریان ارجاعی یا مشتریان معروف و شناخته شده خود را بیاورید، یک سخن تاثیرگذار بگویید و سوالی بپرسید که روی فراهمکردن یکتایی و ارزش، متمرکز شده باشد.
تکلیف خود را انجام دهید.
شما به ارتباطات واقعی تجاری نیاز دارید تا تدوام ارتباطات خود با مشتریان را گسترش دهید. سعی کنید تا از طریق شبکههای اجتماعی و حتی وبسایت خود مشتریان با آنها آشنا شوید؛ شما از این طریق با عکسها، اطلاعات مربوط به کسب و کار، محافل، سرگرمیها و علایق خاص آنها آشنا میشوید.
2. انتظاراتی را تعیین کنید که بتوانید ۱۰۰ درصد اوقات از آنها فراتر بروید
برداشتهای مطلوبی که با عملکرد قوی پشتیبانی نمیشوند، بیارزش هستند. موسسه تحقیقاتی هریس، در گزارش سال ۲۰۱۱ خود مبنی بر تاثیر تجربه مشتریهای نرم افزار Oracle، به این نتیجه رسیدند که ۸۶ درصد از مصرفکنندگان، پول بیشتری را برای تجربه خدمات بهتر پرداخت میکنند، و ۸۹ درصد از مشتریان بعد از تجربه خدمات پس از فروش ضعیف، رابطه تجاری خود با آن شرکت را متوقف کردهاند.
این مراحل به شما کمک میکنند تا خدمات پس از مشتری را به عالیترین شکل انجام دهید: اولا، در طول معامله، از مشتریان خود بپرسید که مهمترین مساله برای آنها چیست و چه کاری باید برای آنها صورت بگیرد تا احساس رضایت کامل داشته باشند. سپس، مشخص کنید که آیا شیوه داد و ستد شما میتواند مطابق دیدگاهها و نیازهای آنها باشد یا خیر؛ اگر اینگونه نباشد، راههای جایگزین و در عین حال به صرفهای برای محصولات و خدمات خود پیشنهاد کنید.
3. رویدادهای برجسته مبادلاتی و ارتباطی خود را با مشتریان در ارتباط بگذارید و آنها را جشن بگیرید
رویدادهای برجسته مبادلاتی، رویدادهایی هستند که مشتریان را به سمت تجربه خرید سوق میدهند. ارتباطهای عادی در طول یک معامله، به سوالات مشتریان قبل از این که سوالی از آنها پرسیده شود، جواب میدهند و به آنها آسودگی خاطر میدهد و تضمین میدهد که این مبادله و ارتباط با موفقیت روبرو خواهد شد.
به عنوان مثال، شرکت خرده فروش تامین کننده ادوات مهمانی شیندیگز، شما را از وضعیت تمام مراحل سفارشتان آگاه میسازد و در طول این فرآیند از شما تقدیر میکند. در قسمت بعد، یکی از پنج ایمیلی که آنها برای یک سفارش فرستاند، آمده اســت: "تاد عزیز، که به عنوان مشتری روز شیندیگز انتخاب شدی،"
تبریک، شما در حال حاضر محبوبترین مشتری ما هستید! اگر الان پیش شما بودیم، قطعا میزدیم قدش! تا این لحظه، سفارش شما توی مسیر مجازی قرار داره و به زودی به بهترین شرکت تامینکننده در جهان میرسه! به محض این که اقلام شما رو بفرستیم، یک ایمیل باحال و سرگرمکننده دیگه از ما دریافت میکنید…
درباره یک موضوع صحبت کنید که توجه مشتریان را جلب میکند!
رویدادهای برجسته ارتباطی، رویدادهای رخ داده در زندگی مشتریان شما و علایق آنهاست. اگر شما روز تولد مشتری هایتان به آنها زنگ بزنید، چه اتفاقی میافتد؟ من هر ساله ۷۰۰ تماس تلفنی با مشتریان برقرار میکنم تا تولدشان را تبریک بگویم، نه از طریق ایمیل! چه اتفاقی میافتد اگر هر ساله در تاریخ اولین سفارش آنها یک کارت یادبود سالیانه بفرستید؟ چه اتفاقی میافتد اگر درباره سرگرمیهای مشتریان خود جستجو کنید و مقالههای سرگرمکنندهای در رابطه با آنها به اشتراک بگذارید؟
اگر با مشتریان خود در تماس نباشید، کاملا خارج از دسترس خواهید بود.
4. کاری کنید که آنها دوباره برگردند
به هر دلیلی، بیشتر صاحبان مشاغل، ارزش عمر مشتریان خود را محاسبه نکردهاند. اگر این کار را میکردند و اگر در ادامه برنامههایی برای تقویت این رابطه داشتند، تجارتهای بیشتری با مشتریان خود برقرار میکردند.
در ادامه مثالی میآوریم: در طول سالهای پیش، شرکت من به احتمال زیاد برای مشتریان کلیدی از ۱۰ شرکت تامینکننده که هیچ تلاشی برای فروش دوم نداشتند، استیک هایی خریداری کرده و به عنوان هدیه برای آنها فرستاده اســت.
اما دو سال پیش، برای هرکدام از ۵۰ مشتری، یک هدیه کریسمس از طرف شرکت استیکهای شیکاگو فرستاد. در ماه نوامبر بعد از خرید، شرکت استیکهای شیکاگو، خلاصهای از سفارشهای قبلی را برای ما میفرستاد که به ما این امکان را میداد تا اگر بار دیگر خواهان فرستادن هدیه به مشتریان خود هستیم،
5. میخ برداشت آخر را محکم بکوبید!
در طول هر مبادله ای، مرتبا مشتریان خود را بررسی کنید. پیشخدمتهای ماهر این کار را مکررا در طول سرو غذا تکرار میکنند. یک دندانپزشک این کار را در طول درمان انجام میدهد. مشاغل هوشمند این کار را دائما در طول مبادله و بعد از آن انجام میدهند و اگر به اندازه کافی هوشمند باشند، این کار را در تمام طول عمر مشتری انجام خواهند داد. اگر مشکلی باشد، آنها به جای این که بعدا از آن اطلاع پیدا کنند، زودتر باخبر میشوند.
یک مثال: عکاس فراموشنشدنی مراسم ازدواج ما. او و گروهش بیش از ۱۲۵۰ عکس از روز ویژه ما گرفتند. من و همسرم ساعتها وقت گذاشتیم تا از بین آنها ۱۵۰ عکس برای آلبوم و قاب عکسهای خود انتخاب کنیم.
چه شغلی بزرگ داشته باشید چه کوچک، شما باید کار را با قدرت به اتمام برسانید. همین امروز روی این پنج مرحله کار کنید تا مشتریان خود را تحریک و تهییج کنید. اگر این کار را انجام دهید، مشتریان شما عاشق شما خواهند شد و تا ابد از شما خرید خواهند کرد.