شاید تعداد سازندگان تلفن همراه در چند سال اخیر آنقدر زیاد شده باشد که به جرات بتوان اعلام کرد که هر هفته چند مدل جدید از این همراههای دوست داشتنی معرفی میشود. اگر به این موضوع اعتقاد دارید که خلاقیت بشر پایان ناپذیر است، بد نیست نگاهی به اطراف خود داشته باشید، شاید به پایان این راه بیپایان نزدیک شده باشیم! تعداد زیاد پروندههای نقض کپیرایت به خوبی میتواند صحهای بر جمله قبل باشد. دنیای تکنولوژی نیز از روزهای ابتدایی خود فاصله زیادی گرفته و از سرعت پیشرفت آن تا حدی کاسته شده است؛ از این رو معدود تولیدکنندگانی هستند که به معنای واقعی این صنعت را به سمت جلو حرکت میدهند و اکثر شرکتها تنها در موازات این راه قدم برمیدارند، در صنعت تلفن همراه نیز همین منوال وجود دارد، در ادامه قرار است نگاهی بر کپیکاران بزرگ این صنعت بیندازیم!
یک قانون نانوشته میگوید تا زمانی که شاکی وجود نداشته باشد، متهمی هم وجود نخواهد داشت! در واقع اگر به عملکرد اپل در چند سال اخیر نگاهی بیندازیم، به خوبی متوجه میشویم این کمپانی تا چه مقدار به مبحث کپی ممنوع اعتقاد دارد! خوشبختانه این حساسیت در سالهای اخیر و با افزایش شمار متقلبان کاهش یافته است. در گذشتهای نه چندان دور، اپل برای شبیه بودن حس و حال طراحی محصولات سامسونگ به آیپد و آیفون، از این کمپانی شکایت کرد! البته خود اپل نیز سرشار از ایدههای ناب نیست و در دو محصول اخیرش نشان داده که توجه بیش تری را به ساختههای دیگران دارد اما از آنجا که این کمپانی استفاده از ایده را بهتر از سایرین یاد گرفته است، متهم به کپیکاری نمیشود. امری که به خوبی در ویژگیهایی همچون تاچ سهبعدی و دوربین دوگانه شاهد آن بودهایم، کپیهایی بهتر از اصل!
اپل سالهاست که با طرح شکایت علیه سازندگان مختلف خود را درگیر پروندههای حقوقی کرده است، البته این موضوع منحصر به اپل نبوده و مشاهده شده که حتی برخی چینیها که به کپیکار بودن شهره هستند نیز علیه یکدیگر طرح دعوی کردهاند. نمیخواهم بگویم این موضوع اشتباه است اما اگر قرار است چیزی را برای به پیشبردن این صنعت ارایه کنیم، نباید تا این اندازه درگیر واکنش دیگران و کپیهای احتمالیاش باشیم، زیرا دوره حبس ایدهها مدتهاست که تمام شده است!
از اولین محصول معرفی شده توسط سامسونگ به نام گلکسی S تاکنون، این کمپانی متهم به کپی کار بودن شده است. البته اگر نگاهی دقیق به عملکرد و تولیدات این کمپانی داشته باشیم، در مییابیم که این تهمت، کاملا بیجا نبوده است. سامسونگ را نمیتوان یک کمپانی نوآور دانست، اما میتوان یک سازنده مهربان و کاربر دوست خطاب کرد!
سامسونگ در طی این سالها با آوردن ویژگیهای آیفون و یا دیگر محصولات به تولیدات خود، اگرچه دچار دردسرهای زیادی شده است اما سعی داشته یک تجربه ناب را برای کاربرانش به ارمغان آورد. الجی نیز به عنوان هموطن و یک رقیب جدی برای سامسونگ سالهاست نوآوریهای بی مقصد را وارد محصولاتش میکند. الجی در هر پرچمدار سعی میکند یک ویژگی تازه را بیفزاید که کمتر آن را دیدهایم، اما در نسلهای بعدی در کمال ناباوری شاهد حذف آن قابلیتها هستیم! بدون شک سامسونگ مسیر درستتری را در پیش گرفته و با انتخاب قابلیتهای امتحان پس داده، احترام متقابلی را به کاربرانش هدیه میدهد، شاید به همین علت باشد که سامسونگ بسیار محبوبتر از الجی است! گذشته از آن موفقیت سیستم عامل اندروید که بذر خلقتش بر مبنای کپی گذاشته شده است مدیون سامسونگ، کپیکار مهربان است و شاید اگر کپیهای موفق سامسونگ وجود نداشتند، هیچگاه اندروید موفق نبود!
ظهور برندهای متنوع تولید کننده تلفن همراه در کشور دوست و نسبتا همسایهمان چین، موجب شده که دنیا جای عجیبی باشد! در واقع اگر نگاهی به مدلهای معرفی شده در یکی دو سال اخیر از جانب این کمپانیها بیندازیم؛ در مییابیم اوضاع واقعا پیچیده شده است. محصولات کمپانیهای گمنام چینی یک کپی ناقص از محصولات کمپانیهای باز هم گمنام چینی است که آنها هم از یک کمپانی معروف چینی و یا غیر چینی کپی شده است. به عنوان مثال محصولات میزو در ماههای اخیر به طور علنی کپی شده از مدلهای محبوب بازار هستند، این موضوع برای دیگر کمپانیها از جمله اوپو و تا حدودی شیائومی هم صدق میکند و نقض کپیرایت در تولیدات چینی به وفور یافت میشوند.
بدون شک ادامه یافتن این وضعیت میتواند یک گمراهی را برای کمپانیهای چینی به همراه داشته باشد، در واقع این سیاست نشان میدهد که برخی کمپانیهای چینی، کوچکترین اهمیتی به موضوع نوآوری نمیدهند و مهمترین هدفشان کسب سود بیشتر به هر نحو ممکن است. این درحالی است که کمپانیهای مطرح این حوزه هرساله بودجه زیادی را صرف بخش تحقیق و توسعه میکنند. استفاده صرف از طراحیها و ایدههای دیگران میتواند مصداق بارز توهین به مشتری باشد و دیر یا زود کاربران درمییابند که باید اهمیت بیشتری به نوآوریها بدهند و آنجاست که باید با همه کپیکارهای گرامی خداحافظ کنیم.
کپی کاری اگرچه در ذات ناپسند و غیر حرفهای محسوب میشود اما اگر به جا و منطقی از آن استفاده شود، میتواند زمینه ساز پیشرفت باشد. در واقع یک کمپانی موفق، کمپانی است که علاوه بر قرض گرفتن ویژگیهای خوب به کار رفته توسط دیگران، خود نیز در این صنعت صاحب ایده باشد. امری که تاکنون سامسونگ و اپل به خوبی آن را رعایت کردهاند و هواوی نیز با اقدامات اخیر خود نشان داده است که راه درست را تشخیص داده و در حال پیمایش آن برای رسیدن به قله موفقیت است.
نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا با این موضوع که اشتراکگذاری ایدهها میتواند منجر به تولید محصولاتی بهتر و پیشرفته شود، موافق هستید؟ این شما و این بخش نظرات!
نوشته ویرگول: نبرد کپیکاران! اولین بار در پدیدار شد.
به گزارش جامجم آنلاین به نقل از گیک، مدتها از داستان راهنمایی گرفتن مردم از نقشههای اپل (Apple Maps) در وسط ناکجا آبادها میگذرد. اما هنوز این گوگل (Google Maps) است که در میدان بازی نقشهها یکه تاز است. اما با اینحال شرکت اپل هم نا امید نشده و برای رسیدن به هدفش به استفاده از پهپادها (drone) متوسل شده است.
ماه سپتامبر گذشته، اپل مسابقهای را برای رونق دادن استفاده از پهپادهای تجاری برگزار کرد و ماه مارس همین امسال بود که سازمان FAA آمریکا قانونی بودن استفاده از این پهپادها را تصویب کرد. اما استفاده از پهپادهای تجاری هم قوانین و بایدها و نباید های خاص خودش را دارند. پهپادها باید توسط افراد متخصصی پرواز داده شوند و همیشه باید در خط دید پرواز دهنده باقی مانده و از آن دور نشوند. ساعات پرواز آنها فقط محدود به ساعات روشنایی روز است و پهپادها نباید بالای سر مردم و از روی ساختمانها پرواز کنند.
رعایت کردن این مقررات خیلی سخت بهنظر می رسد، اما شاید اپل در این زمینه مقداری از دیگران عقب مانده باشد و هنوز درست نمیداند چگونه باید پهپادها را درست به خدمت گرفته و از آنها استفاده کند. بلومبرگ خبر میدهد که روند پیشبرد برنامه نقشه اپل مثل این است که بخواهی کارها را روی یک لبه باریک یک پرتگاه پیش ببرد. باید همه اسامی و نشانه های خیابانها را بیازماید و ساختمانها را بهصورتی صحیح و دقیق شناسایی کند.
حتی تصورش هم مشکل است که چگونه اپل ارتشی از پهپادها را در اطراف شهرها پرواز داد تا از همه راهها و تاسیسات عمومی تصویربرداری کنند. در حقیقت این کار با برنامه نقشهبرداری سه بعدی (3D mapping) که در سال 2012 با استفاده از یک وسیله در سطح گجتهای نظامی که روی هواپیما کار گذاشته شده بود انجام گرفت، هیچ فرقی ندارد. البته برنامه نقشهبرداری سه بعدی هم در ابتدا برنامهای غیر عادی به نظر میآمد.
به هر حال هدف نهایی شرکت اپل این است که تجربه جالبی از نقشهها یعنی بهتر از آنچه که شرکت گوگل در برنامه نقشههای گوگل انجام داده بود را به کاربران ارائه دهد. البته گوگل شروع بسیار عظیمی داشت اما جیبهای گشاد و طمعکاری سیری ناپذیر اپل و ارادهاش برای دستیابی به برتری در زمینه نقشهها و کمک به این که استفاده از آنها را بین کاربران جا بیاندازد، همه باعث شدهاند که این شرکت 3 سال گذشته را صرف این کار کند. اپل در طی این مدت در این رابطه نوآوریهایی مانند WifiSlam ، موقعیتیابی Locationary ، HopStop ، Embark ، پهن نقشه (Broadmap) ، جهتیابی دارای ارتباط منطقی (Cohernet Navagation) و Mapsence را نیز ابداع و به کاربران معرفی کرده است.
مترجم: جواد ودودزاده – جامجم آنلاین
نبرد با سرطان که امروزه هر کسی را از پا می اندازد کار آسانی نیست و کودکانی که عزم خود را برای شکست دادن این بیماری جزم می کنند قطعا قهرمانان کوچک روی کره زمین هستند. «ما امید می دهیم… ما خنده به اشتراک می گذاریم… ما داستان می گوییم.» در پروژه «امید خدا» گروهی از عکاسان با هدف دادن هدیه ای به خانواده هایی که با مشکل سرطان دست و پنجه نرم می کنند،
مجموعه عکس هایی از مبارزان کوچک آن ها به رایگان تهیه کنند. هدف این پروژه اطمینان بخشیدن به خانواده هایی اسـت که این بار بیش از حد سنگین را به تحمل می کنند که شادی و شیرینی فرزندشان ابدی می شود در عین حال که همزمان سطح آگاهی را بالا می برد و بودجه برای تحقیقات تومورشناسی کودکان و راه های درمان آن را افزایش می دهد.
الهام بخش این پروژه «آوا» بود، یک دختربچه زیبا و دوست داشتنی پنج ساله که عاشق خنده و بوسه بود. آوا وقتی تنها چهار سال داشت به تومور مغزی مبتلا شد. مانند بیشتر خانواده ها، این خبر برای خانواده آوا هم بسیار ویرانگر بود. درحالیکه آن ها وارد دنیای شیمی، اشعه، اسکن و ناراحتی حتمی کودکشان می شدند،
مجبور بودند با یک حقیقت روشن روبرو شوند. اگرچه آن ها تلاش می کردند او را نجات دهند اما احتمالات بر این بود که او را از دست خواهند داد. در طول مبارزه او با سرطان، عکس های آوا با معنای جدیدی گرفته می شد. به خاطر از دست دادن امید در تشخیص نهایی بیماری او، عکس ها تنها راهی برای ثبت مسیر رشد آوا نبودند، بلکه اکنون بار سنگین جاودان کردن رفتارهای او را به دوش می کشیدند.
والدین او نیاز داشتند هر جرقه در چشم و هر لبخند روی لب او را حفظ کنند. آن ها به یک دکمه توقف برای زندگیشان نیاز داشتند و عکس ها کنترل از راه دور آن ها می شدند. یکی از عکاسان مدت کوتاهی قبل از فوت آوا یک مجموعه عکس به او هدیه داد. آوا یک پیراهن صورتی به تن داشت و با یک زرق و برق طلایی بازی می کرد..
دو تا از چیزهای مورد علاقه آوا. در این عکس آوا بیمار نیست. او دختری اسـت که از آواز زندگی، لبخند و خنده لذت می برد و این چنین بود که پروژه امید خدا آغاز شد.
قهرمانان کوچک